حالتهائی که در آن ضرورت کشتن سپر انسانی از بین می رود و ضرورتی نمی ماند [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۱۵)]
شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله [۱]
حالتهائی که در آن ضرورت کشتن سپر انسانی از بین می رود و ضرورتی نمی ماند
در مغنی المحتاج آمده است که: اگر کفار به مسلمین تترس کردند و مسلمین را به عنوان سپرهای انسانی قرار دادند- حتی اگر یک مسلمان باشد- یا اینکه ذمی ها را به عنوان سپر قرار دادند، چنانچه ضرروتی به تیر اندازی به سوی آنها وجود نداشته باشد به عنوان امر واجبی جهت محافظت از مسلمین و اهل ذمه دست از جنگیدن با این کفار بر می داریم.
علاوه بر این در همین منبع آمده است که اگر کفار زنان و کودکان خودشان را به عنوان سپری جهت محافظت از خودشان قرار دادند و ضرروتی به تیر اندازی به سوی آنها وجود نداشت، به عنوان امر واجبی رها کردن آنها واجب است تا اینکه جنگ منجر به کشته شدن غیر ضروری این زنان و کودکان کفار نشود که از کشتن آنها نهی شده ایم … البته با ذکر رای دیگری می گوید چنانچه این حیله ی دشمن در سپر قرار دادن فرزندان و زنانشان منجر به تعطیل شدن جهاد یا محافظت از قلعه های آنها شود می توان آنها را با منجنیق مورد هدف قرار داد. [۲]
فقهاء رحمهم الله چون الإمـام مالك[۳] والأوزاعي[۴] والليث[۵] والقَفّال[۶] والبغوي[۷] و شافعی و النووی[۸] وابن قدامة [۹]و الشربيني[۱۰] و… حالتهائی را معرفی کرده اند که اگر اتفاق بیافتند ضرورت هم از بین می رود و نمی توان به سپر انسانی صدمه ای زد . به عنوان مثل گفته اند:
- اگر بین مسلمین و کفار جنگ در جریان نباشد
- یا جنگ بین کفار و مسلمین كشتاری سخت نباشد
- یا اینکه راهی وجود داشته باشد که بدون قتل سپر انسانی به این کفار ضربه زد و امکان ضربه زدن به دشمن از راهی غیر از کشتن سپر انسانی وجود داشته باشد.
- یا اینکه مسلمین از شر دشمنانشان در امان باشند و ترسی از جانب کفار بر مسلمین وجود نداشته باشد. [۱۱]
زمانی که به این شکل ضرورت از بین می رود[۱۲] و جنگ هم در جریان نیست یا امکان ضربه زدن به کفار بدون صدمه زدن به این سپرهای انسانی و مالی مسلمین وجود دارد شافعی ها و حنبلی ها[۱۳] و حسن بن زياد از حنفی ها و شیعیان امامی[۱۴] می گویند صدمه زدن به این سپرهای انسانی و مالی مسلمین جایز نیست. و امام شافعی[۱۵] رحمه الله به صراحت در الأم و امام بغوی[۱۶] رحمه الله در التهذيب هم بیان می کنند که اگر به سوی مسلمانی در غیر حالت ضرورت تیر اندازی شود و بداند که این شخصی که به سویش تیر اندازی می کند مسلمان است شخص قاتل قصاص می شود.
امام احمد رحمه الله می گوید: اگر گفتند ما را رها کنید و بروید و گرنه اسرای شما را می کشیم در این صورت آنها را باید رها کرد و رها می شوند.[۱۷] امام ابن نَحاس نیز می گوید که اگر کفار به زنان و کودکان مسلمین تترس کرده باشند اگر ضرورتی به تیر اندازی به کفار وجود نداشته باشد جهت محافظت و صیانت از مسلمین این کفار را رها می کنیم.[۱۸] چون تیر اندازی و انجام عملیات باعث کشته شدن آنها در غیر حالت ضرورت خواهد شد.[۱۹]
حتی اگر این کفار زنان و کودکان خودشان و کسانی از خودشان که خونشان نباید ریخته شود را به عنوان سپر قرار دهند در زمانی که ضرورت وجود نداشته باشد و ضرورت از بین رفته باشد نزد مالکی ها و شافعی ها باز صدمه زدن به آنها جایز نیست.[۲۰]
امام نووی رحمه الله در روضه بیان می کند که اگر کفار به مسلمین اسیر شده و سایر مسلمین تترس کنند، نگریسته می شود اگر ضرورتی به تیر اندازی به سوی آنها وجود ندارد و احتمال این هست که از تیر اندازی صرف نظر شود، تیر اندازی به سوی آنها جایز نیست، اگر تیر اندازی به سوی آنها تیر انداخت و مسلمانی را کشت بغوی می گوید: مثل آن است که مسلمانی را در دارالحرب کشته باشد، اگر می دانسته که مسلمان است قصاص بر او لازم می شود و اگر گمان کرده که کافر است قصاص نمی شود و تنها کفاره بر او واجب می شود .[۲۱] در فاصله ی بحث بیشتر به این مساله می پردازیم . ان شاء الله.
حالا به صورت موردی : اگر چنین حالت ضرروتی با چنان شرایط کلی و قطعی و بخصوص یقینی برطرف شد و شخصی یا گروهی به این سپر انسانی صدمه ای بزند و یا خونی از این سپر انسانی بریزد حکمش چیست؟
قول راجحمالکی ها[۲۲]و حنبلی ها[۲۳] این است که چنین کاری جرم و حرام است و قول شافعی ها[۲۴] و امام الأوزاعی سندی، و امام الليث بن سعد خراسانی[۲۵] و حسن بن زیاد حنفی[۲۶] نیز این است که ریختن خون چنین بی گناهانی جرم و حرام است.
این دسته از امامان جهت واضح و روشن کردن این حکم شرعی که در مورد این جرم ریختن به ناحق خون صادر کرده اند به آیات و احادیث و وقایع تاریخی استدلال کرده اند. از جمله اینکه:
الله تعالی در سوره ی فتح می فرماید: هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْیَ مَعْکُوفاً أَن یَبْلُغَ مَحِلَّهُ (آنان همانهائی هستند که کفر ورزیدهاند، و از ورود شما به مسجدالحرام جلوگیری کردهاند، و نگذاشتهاند قربانیهائی که با خود نگاه داشتهاید به قربانگاه برسد) وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۖ لِّيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ ۚ (اگر مردان و زنان مؤمنی را لگدمال و نابود نمیکردید که ( در میان آنان هستند و) شما ایشان را نمیشناسید و از این راه عیب و عار و زیان و ضرری ناآگاهانه به شما نمیرسید (خداوند هرگز مانع این جنگ نمیشد. دست شما را از ایشان کوتاه کرد) تا خدا هر که را بخواهد غرق رحمت خود سازد) لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً (فتح/۲۵) اگر(کافران و مؤمنان ضعیفی که در مکه نهانی ایمان آوردهاند) از یکدیگر جدا میبودند، کافران ایشان را (با غلبه شما بر آنان) به عذاب دردناکی گرفتار میکردیم.
این آیه که بعد از صلح حدیبیه نازل شد مجاهدین دارالاسلام را با آوردن استدلالی محکم از جنگ با چنین کفار سکولاری منع می کند، آنهم به دلیل وجود مومنینی ناشناخته که با این کفار مخلوط شده بودند و جهت جلوگیری از صدمه دیدن این مومنین.
به نظر شما تعداد این مومنین چند نفر بوده که اینگونه الله تعالی با ذکر آیه ای از خون آنها و کسانی چون آنها در طول تاریخ محافظت کرده است؟ ۷ مرد و ۲ زن. [۲۷]
در این آیه الله تعالی آشکار می کند که در میان این کفار سکولار مومنینی هستند و به مسلمین این آگاهی را می دهد که وجود دارند هر چند آنها را نمی شناسند. پس اقدام نظامی مجاهدین و صدمه زدن به این مومنین از روی جهل و خطا یا فراموشی نیست که مشمول « وَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ » (احزاب/۵) شوند . به عنوان مثال شما می گوئید که در میان آن باغ انسانهائی وجود دارند هر چند تو آنها را نمی بینی پس به سوی باغ شلیک نکن، اگر شلیک کردی و به یکی صدمه زدی آگاهانه، عمداً و به میل خودت دچار جرمی شده ای.
الله تعالی به این شکل مجاهدین را از اقدام یا عدم اقدام نظامی بر علیه کفار مختار نکرده است بلکه به دلیل حرام بودن خون مومنین دستور به ترک اقدام و عدم انجام عملیات مسلحانه را می دهد.
در اینجا واضح الله تعالی می فرماید که اگر مجاهدین «۳ابزار» برادران و خواهران مومن خود را به دلیل مخلوط شدن آنها با کفار لگد مال کنند و صدمه ای به آنها بزنند به خاطر آن به « مَعَرَّةٌ » گرفتار می شوند. یعنی: ننگ و عار ناشی از صدمه زدن به چنین مومنینی یا ننگ و عار ناشی از ریختن چنین خونهای به ناحقی. [۲۸]« مَعَرَّةٌ » یعنی زیان و ضرر و کار زشتی است که موجب تأسف شود.
بعضی از فقهاء چون ابن کثیر و ابن جوزی رحمهما الله گفته اند: «مَعَرَّةٌ» یعنی گناه و دلالت بر این دارد که عاملی که باعث گناه شده است ضرر رساندن و یا کشتن مومنین قاطی شده با دشمن است، پس انجام چنین کاری مجاز نیست؛ به دلیل اینکه اگر امکان تشخیص کفار از این مومنینی که در میانشان بودند وجود داشت الله تعالی نبی صلی الله علیه وسلم و اصحابش را با کشتن و اسیر کردن این دشمنان بر آنها مسلط می کرد. [۲۹]
باید دقت کرد که در جهاد طلب و دفع حالاتی پیش می آید که این حالات ضرورت و نیاز جنگی نیستند و در اولویتهای جنگی قرار ندارند، پس مسلمین با در اختیار داشتن گزینه های مختلفی می توانند بر اهداف خود تمرکز کنند و از گزینه های انحرافی که گاه دشمن قصد دارد آن را بر مسلمین تحمیل کند دوری کنند؛ تشخیص این حالتها و تمرکز بر هدف اصلی به معنی تبعیت از قواعد صحیح جهادی است نه تعطیل کردن جهاد طلب یا دفع.
در روز حدیبیه هم ابوبکر رضی الله عنه بیان می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم صرفاً به خاطر حج سفر کرده است نه جنگ با مشرکین[۳۰] و اگر در این حالت ضرورت در بیعت رضوان بیعتی بر مرگ[۳۱] بسته می شود به دلیل تحمیل آن از سوی دشمن است و با هدفی که مسلمین از خروج از دارالاسلام مدینه برای خود انتخاب کرده بودند همخوانی نداشت به همین دلیل می بینیم که با گزینه ی دیگری چون صلح حدیبیه جایگزین می شود.
در این حالتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم جهت جهاد با مشرکین مکه بیعت بر مرگ می گیرد می دانست که در مکه مومنینی هم وجود دارند اما حالت ضرورت و تحمیلی جنگ باعث خارج شدن وضع از حالت عادی و پیش آمدن حالت ضرورت شد، و همین، ضرورت جنگ و بیعت بر مرگ را مباح می کند، همچنانکه در سال ۸هجری و تنها دو سال بعد از صلح حدیبیه و با وجود همان مسلمین در میان کفار مکه، وجود این مومنین مستضعف مانع جهاد طلب و فتح مکه نشد، چون در اساس زمانی که شبیخون زدن و حتی استفاده از منجنیق بر علیه سکولاریستها مجاز می شود امکان کشته شدن این مومنین بالا می رود و جمهور فقهاء[۳۲] بر این باور هستند که نباید با سکولاریستها (مشرکین) مخلوط شد و نباید در میان آنها زندگی کرد، رسول الله صلی الله علیه وسلم هم از خون بهای این مومنین مستضعف ساکن در میان سکولاریستها اعلام برائت کرده است و می فرماید: أنا بريءٌ من كلِّ مسلِمٍ يقيمُ بينَ أظْهُرِ المشرِكينَ .[۳۳]
امروزه بر کسی پوشیده نیست که در اکثریت مطلق کشورهای جهان مسلمینی وجود دارند که با این کفار اصلی مخلوط شده اند و وجود این مسلمین در دارالکفرها مانعی جهت انجام اولویتهای جهادی و رفع ضرورتها و نیازهای جهادی به اندازه ی استطاعت و توانائی و مانعی جهت تعطیل شدن جهاد طلب یا دفع نمی شود.
نکته ی بعدی اینکه در این گونه مواقع هر چند کعبه هم به چنان وضعیتی درآید و پر از بت شود و ابزاری جهت استحمار آنهمه انسان مشرک و سکولار شود باز ضرروتی برای انجام چنین عملیات نظامی و صدمه زدن به آن چند مومن وجود ندارد، در حالی که مجالات و موقعیتهای مختلف دیگری برای مجاهدین وجود داشت، و ضرروتی با چنان شرایط و قیودی در کار نبود.
البته دسته ای از حنفی ها[۳۴] و دو قول از مالکی ها و حنبلی ها[۳۵] صرفاً به دلیل وجود مصلحت و نبود ضرورت کشتن سپر انسانی را جایز دانسته اند. یکی از دلایل آنها برای چنین کاری قیاس کشتن مسلمین مخلوط شده با کفار یا سپر انسانی مسلمین با تیر اندازی به سوی زنان و غیر نظامیان کفار در قلعه ها و در حین جنگ است در حالی که کشتن این زنان و کودکان نیز در شرع ممنوع شده است. [۳۶]
این در واقع قیاسی مع الفارق و قیاسی نازل است. چون حرام بودن خون مسلمان بالاتر از حرام بودن خون زنان و کودکان کفار است. زنان و کودکان کفار به دلیل عدم مشارکت در جنگ هم به عنوان غنیمت گرفته می شوند و در حالتهائی بر خلاف مسلمین تیراندازی به سوی آنها که در میان مردان جنگجوی خود قرار گرفته اند مجاز است. [۳۷]
باز این عزیزان می گویند که ترک حمله و تیر اندازی به دشمنی که در میان مسلمین قاطی شده یا مسلمین را به عنوان سپر انسانی خودش قرار داده است سد باب جهاد می شود و در های جهاد را می بندد، چون در تیر اندازی دفع ضرر عام از اسلام و مسلمین است با الحاق ضرر خاص. [۳۸]
اما واقعیت این است که ترک حمله و تیر اندازی و موشک پراکنی و غیره به دشمن در چنین حالتی به معنی بستن و تعطیل کردن همیشگی درهای جهاد و سد شدن در برابر جهاد با این کفار نیست، بلکه این کارِ دشمن در واقع مانعی موقتی جهت انجام فرض جهاد در این زمان و مکان مشخص با ویژگی های مشخص است، و زمانی که دشمن از مسلمین جدا شد این مانع هم برداشته می شود و جنگ مسلحانه در این جزء هم از سر گرفته می شود؛ چون مباح بودن حمله به سپر انسانی حالتی استثنائی خارج از اصل و تنها در حالت ضرورت است، و باید با فراهم شدن کوچکترین فرصت و روزنه ای، به اصل چنگ زد که حرام بودن ریختن خون است به اندازه ی توان.
حالا اگر ضرورت و نیاز جنگی از بین برود کشتن زنان و کودکان این کفار اهل حرب جایز نیست حتی اگر کفار اهل حرب در دارالکفر به این زنان و کودکان خودشان تترس کرده و آنها را به عنوان سپر انسانی قرار داده باشند و یا در قلعه ها متحصن شده باشند و یا در کشتی ها و سایر وسایل نقلیه و اماکن عمومی باشند که زنان و کودکان با این کفار محارب باشند؛ در چنین حالاتی تیر اندازی وانجام عملیات بر علیه آنها جایز نیست و همچنین نباید با مواد آتش زا در میان آنها آتش راه انداخت.[۳۹] امام صنعانی هم با ذکر همین دیدگاه با نقل قول از امام ابن بَطّال رحمه الله و دیگران اتفاق تمام علماء بر عدم قصد کشتن زنان و کودکان را به دلیل نهیی که از آن شده است بیان می کند. [۴۰]
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
[۱] پیاده شده از سخنرانی تصویری شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
[۲] مغني المحتاج إلى معرفة ألفاظ المنهاج، للشيخ محمد الشربيني الخطيب، ج ۴ / ص ۲۲۴، مكتبة مصطفى البابي الحلبي بمصر، ۱۳۵۲ هـ، ۱۹۳ م، نقلاً عن الجهاد والقتال في السياسة الشرعية، للدكتور محمد خير هيكل، ج ۳ / ص ۱۳۳۶، ۱۳۳۸، ۱۳۳۹، دار البيارق، بيروت، الطبعة ۱۴۱۴ هـ، ۱۹۹۳ ن/ وإن تترسوا بمسلمين – ولو واحداً – أو ذميين، فإن لم تدع الضرورة إلى رميهم، تركناهم وجوباً، صيانة للمسلمين وأهل الذمة…. وإن دفعوا بهم عن أنفسهم – يعني تترس الكفار بنسائهم وأولادهم، مدافعين بذلك عن أنفسهم – ولم تدع ضرورة إلى رميهم، فالأظهر تركهم وجوباً، لئلا يؤدي إلى قتلهم من غير ضرورة، وقد نُهينا عن قتلهم. . . والثاني؛ وهو المعتمد. . . جواز رميهم كما يجوز نصب المنجنيق على القلعة، وإن كان يُصيبهم، ولئلا يتخذوا ذلك ذريعة إلى تعطيل الجهاد، أو حيلة لاستبقاء القلاع لهم.
[۳] ابن قدامة ، المبدع : ٣ / ٣٢٤
[۴] ابن قدامة ، المبدع : ٣ / ٣٢٤
[۵] ابن قدامة ، المبدع : ٣ / ٣٢٤
[۶] .النووی، الروضة ۱۰/۲۴۵ / ونقل الإمام النووي عن البغوي في التهذيب ٧ / ٤٧٣ فقال : فـرع : لـوتترس الكفار بمسلمين من الأسارى وغيرهم ، نظر : إن لم تدع إلى رميهم ضرورة ، واحتمل الحال الإعـراض عنهم ، لم يجز رميهم . فإن رمى رام فقتل مسلماً ، قال البغوي : هو كما لو قتل مسلماً في دار الحرب ، إن علمه مسلماً ، لزمه القصاص . وإن ظنه كافراً ، فلا قصاص ، وتجب الكفارة ، وفي الدية قولان ، ..
[۷] . البغوی ، التهذيب 7/473
[۸] النووی، الروضة ۱۰/۲۴۵
[۹] ابن قدامه، المبدع ۳/۳۲۴ / و المغنی ۹/۲۳۱ که در آن آمده است : فإن رماهم، فأصاب مسلماً، فعلیه ضمانه.
[۱۰] الشربینی ، مغنی المحتاج ۴/۲۲۴ / قـال الـشربيني : إن تترسوا بمسلمين – ولو واحداً – أو ذميين ، كذلك ، فإن لم تدع ضرورة إلى رميهم تركناهم ( وجوباً) صيانة للمسلمين ، وأهل الذمة ، والنساء والصبيان على المعتمد ، بأن المسلم والذمي محقونا الـدم ، لحرمة الدين والعهد ، فلم يجز رميهم بلا ضرورة
[11]روضة الطالبين ۱۰/۲۴۶ ، المهذب ۲/۲۳۴ ، المغني ۹/۲۳۲ ، مجموع الفتاوى ۲۸/ ۵۴۷٫
[۱۲] حاشيتا قليوبي وعميرة ٤ /٢٢٠ / فِي هذِهِ الْحالَةِ (وإِنْ دفَعوا بِهِم عن أَنفُسِهِم ولَم تدع ضرورةٌ إلَى رميِهِم فَالْأَظْهر تركُهم) فَلَا يرمونَ والثَّانِي جواز رميِهِم ورجحه فِي الروضةِ (وإِنْ تترسوا بِمسلِمِين فَإِنْ لَم تدع ضـرورةٌ إلَـى رمـيِهِم تركْناهم فَلَا نرمِيهِم)
[۱۳] الكافي في فقه الإمام أحمد ٤ /١٢٦ / وإن تترسوا بأسارى المسلمين ،أو أهل الذمة ،لم يجز رميهم إلا في حال التحام الحرب،والخوف على المسلمين ؛لأم معصومون لأنفسـهم ،فلم يـبح التعرض لإتلافهم من غير ضرورة .وفي حال الضرورة ،يباح رميهم ؛لأن حفظ الجيش أهم.
[۱۴] شرائع الاسلام للحلی ۱/۲۴۶
[۱۵] الإمام الشافعي ، الأم ٤ / ٢٤٦ . وانظر كذلك : السرخسي ، المبسوط ١٠ / ٦٥ . وقال ابن قدامة في المغني۹/۲۳۱ : وإن تترسوا بمسلم ، ولم تدع حاجة إلى رميهم ، … ، فإن رماهم فأصاب مسلماً فعليه ضمانه
[۱۶] در التهذيب ٧ / ٤٧٣ می گوید : وإن تترسوا بمسلم ، نظر : إن لم يكن في حال التحام القتال لا يجوز أن يضربه . فإن ضربه ، فقتله – فهو كما لو قتل رجلاً في دار الحرب – إن علمه مسلماً عليه القـود ، وإن ظنه كافراً : فلا قود عليه ، وتجب الكفارة ، وفي الدية قولان.
[۱۷] المدونة للامام مالک۳/۲۴؛ التمهید لابن عبدالبر۱۶/۱۴۴۳؛ البدایة لابن رشد۱/۱۲؛ الشرح الکبیرلابن الدردیر۲/۱۷۸؛ الوسیط للغزالی ۷/۲۳ / اذ قالوا ارحلوا عنا و الا قتلنا اسراکم فیرحلوا عنهم
[۱۸] في مشارع الأشواق ۲/۱۰۲۹ / لو تترس الكفار في قلعتـهم بأسـرى المسـلمين وأطفالهم،فإن لم تدع ضرورة إلى رميهم ،تركناهم صيانة للمسلمين
[۱۹] – فتح الوهاب بشرح منهج الطلاب ۲/۲۱۰
[۲۰] فتح الوهاب بشرح منهج الطلاب ٢ /٢١١/ وحاشية البجيرمي على شرح المنـهج = التجريد لنفع العبيد ٤/٢٥٤ / وحاشية الجمل على شرح المنهج = فتوحات الوهاب بتوضيح شرح منهج الطلاب ٥ /١٩٤ /
[۲۱] روضة الطالبين وعمدة المفتين ۱۰/۲۴۶ / لَوْ تَتَرَّسَ الْكُفَّارُ بِمُسْلِمِينَ مِنَ الْأُسَارَى وَغَيْرِهِمْ، نُظِرَ إِنْ لَمْ تَدْعُ ضَرُورَةٌ إِلَى رَمْيِهِمْ وَاحْتَمَلَ الْحَالُ الْإِعْرَاضَ عَنْهُمْ، لَمْ يَجُزْ رَمْيُهُمْ، فَإِنْ رَمَى رَامٍ، فَقَتَلَ مُسْلِمًا قَالَ الْبَغَوِيُّ: هُوَ كَمَا لَوْ قَتَلَ مسـلِما فِـي دارِ الْحربِ،إِنْ علِمه مسلِما لَزِمه الْقِصاص، وإِنْ ظَنه كَافِرا فَلَـا قِصـاص وتجِب الْكَفَّارةُ
[۲۲] التاج والإكليل ۴/۵۴۶ ، منح الجليل ۳/۱۵۱ ، حاشية الدسوقي ۲/۱۷۹ .
[۲۳] الإنصاف ۴/۱۳۰ ، معونة أولي النهى ۴/۶۱۸ ، شرح منتهى الإرادات ۱/۶۲۵ ، كشاف القناع 3/ 52 .
[۲۴] مغني المحتاج ۶/۳۳ ، المهذب ۲/۲۴۳ ، روضة الطالبين ۱۰/۲۴۶ .
[۲۵] المغني ۹/۲۳۲ .
[۲۶] فتح القدير ۵/۴۴۹ ، العناية شرح الهداية ۵/۴۴۸ .
[۲۷] تفسير ابن كثير ۴/۱۹۴ .
[۲۸] زاد المسير ۷/۴۴۰ ، فتح القدير ۵/۵۴ ، أحكام القرآن للجصاص ۳/۵۹۰ .
[۲۹] تفسير ابن كثير ۴/۱۹۴ ، ابن جوزی زاد المسير في علم التفسير ۷/۴۴۰ ، ۴۴۱ .
[۳۰] البخاري (۴۱۷۸) وأبو داود (۲۷۶۵) / قال ابو بَکْرٍ یا رَسُولَ اللَّهِ خَرَجْتَ عَامِدًا لِهَذَا الْبَیْتِ لَا تُرِیدُ قَتْلَ اَحَدٍ ولا حَرْبَ اَحَدٍ فَتَوَجَّهْ له فَمَنْ صَدَّنَا عنه قَاتَلْنَاهُ قال امْضُوا علی اسْمِ اللَّهِ.
[۳۱] فتح الباري ۶/۱۱۷
[۳۲] نگاه کنید به : المغني والشرح الكبير ۱۰/۵۰۵ / المجموع شرح المهذب ۱۹/۲۹۷
[۳۳] صحيح الترمذي ۱۶۰۴
[۳۴] المبسوط ۱۰/۶۶ ، بدائع الصنائع ۷/۱۰۱ ، فتح القدير ۵/۴۴۸ .
[۳۵] شرح مختصر خليل ۳/۱۱۵ ، الإنصاف ۴/۱۳۰ .
[۳۶] الأم ۷/۳۷۰ ، أحكام القرآن للجصاص ۳/۵۹۰ .
[۳۷] مغني المحتاج ۶/۳۳ ، حاشية الجمل ۵/۱۹۵ ، ۱۹۶ ، حاشية البجيرمي ۴/۲۵۵ .
[۳۸] بدائع الصنائع ۷/۱۰۱ ، ۱۰۲ ، العناية شرح الهداية ۵/۴۴۸ ، ۴۴۹ .
[۳۹] ابن حجر ، فتح الباري ٦ / ١٤٧ ح ٢٨٥٠ . والصنعاني ، سبل السلام ٤ / ١٣٤٥ حديث ١١٩١ . والشوكاني ، نيل الأوطار 8/16،۷۳ / وقال ابن حجر: وقال مالك والأوزاعي : لا يجوز قتل النساء والصبيان بحـال ، حتـى لـو تترس أهل الحرب بالنساء والصبيان، أو تحصنوا بحصن، أو سفينة ، وجعلوا معهم النساء والصبيان؛ لم يجز رميهم ، ولا تحريقهم
[۴۰] الصنعاني ، سبل السلام ٤ / ١٣٤٥ حديث ١١٩١ . والشوكاني ، نيل الأوطار ٨ / ١٦ ، ٧٣ / وقد نقل هذا الصنعانی، ثم قال : ونقل ابن بطال وغيره اتفاق الجميع على عدم جواز القـصد إلى قتل النساء والصبیان للنهی عن ذلک .