تجربیاتی هشدارآمیز از تفکر نجدیت در میدانهای جهاد افغانستان
به قلم: مسعود سنه ای
در افغانستان مناطقی محدود وجود دارند که تابع مذهب امام احمد بن حنبل رحمه الله هستند. در این مناطق بسیاری از مردم تفکرات نجدیت را همچون آل سعود پذیرفته اند. در کنار این مناطق پراکنده و محدود دیگری نیز وجود دارند که بر اثر تبلیغات علمای نجدی به نجدیت گرایش پیدا کرده اند.
غیر از این عده ی محدود، اکثریت مطلق مردم افغانستان تابع ملاهای سنتی و حنفی مذهب خود هستند که به نسبتهای مختلفی از تفکرات اهل تصوف نیز حمایت می کنند. شیعیان جعفری نیز بعد از حنفی مذهبها بزرگترین اقلیت مذهبی این کشور را تشکیل می دهند.
زمانی که مجاهدین مهاجر عرب در زمان دکتر عبدالله عزام تقبله الله و شیخ اسامه بن لادن تقبله الله (که این دو رهبر دارای تفکرات اخوانی سید قطبی بودند) وارد افغانستان شدند تعداد زیادی از آنها دارای تفکرات نجدیت بودند و یا زمانی که وارد اردوگاههای مهاجرین می شدند به تدریج این تفکر را می پذیرفتند. چون تنها این تفکر در معسکرها آموزش داده می شد.
مهاجرین پاکستانی و کشمیری و ترکستانی و تاجیک و چچن و… اکثرا تابع همان مذهب حنفیت یا شافعی خود بودند. هر چند تعدادی از شافعی ها یا دارای تفکرات نجدیت بودند یا به تدریج به این تفکر می پیوستند.
تمام مهاجرینی که تفکرات نجدیت را با خود داشتند به آنها امر شده بود که از معسکرات وارد مجامع حنفی مذهب نشوند و چنانچه وارد این مجامع مردمی می شوند حتما باید۱- با آنها وارد بحثهای عقیدتی و اختلافات فقهی نشوند 2- در انجام عبادتهای ظاهری تابع مردم عادی شوند و به خاطر سنتهائی عامل تفرق نشوند.
در این میان برادرانی بودند که رعایت نمی کردند و ما بارها شاهد بوده ایم که برادری به خاطر تکان دادن انگشت در هنگام تشهد یا با صدای بلند آمین گفتن بعد از حمد در نماز و مسائلی از این دست توسط افغانهای حنفی مذهب سنتی به قتل رسیدند.
جامعه ی افغانستان جامعه ای سنتی است و حنفیت علمای سنتی آنها را با هم متحد کرده است. زمانی که نجدیت به ناحق آنها را مشرک می نامد یا زمانی که عذرهای معتبر شرعی را حذف می کند و به ناحق آنها را تکفیر می کند، یا با برداشت اشتباه از بدعت و اهل بدعت آنها را اهل بدعت می نامد و… به همین سادگی باعث می شود مسلمین به مسلمین مشغول شوند و تفرق در میان مسلمین به وجود بیاید که در نهایت منجر به جنگ داخلی هم می شود.
تمام دشمنان ما می دانند که نجدیت دارای چنین ظرفیتی از تفرق و جنگ داخلی است و زمانی که مسلمین به مسلمین مشغول شدند به تدریج از قدرت و ابهت آنها کاسته می شود و به تدریج مردم از مجاهدین دور می شوند و به این شکل جهاد در میان مردم به شکست کشیده می شود و دشمنان نفس راحتی می کشند. همان اتفاقی که در چچن و ازبکستان و … افتاد.
به همین دلیل در این مدت ۲۰ ساله ی اشغال افغانستان توسط آمریکا و ناتو ما دیدیم که بسیاری از این نجدی ها با سرمایه گذاری هنگفت آل سعود بورسیه شده و آموزش دیدند و بر بسیاری از منابر مساجد و کرسی های مدارس و دانشگاههای افغانستان تکیه زدند. حتی آل سعود با صرف هزینه های هنگفت شبکه های مختلف ماهوراه ای نجدی را توسط عبدالله حیدری مسئول بخش فارسی رادیوی خود راه اندازی کرده که با پشتوانه ی تفکرات نجدی عملا برای سکولاریسم و دموکراسی تبلیغ می کنند.
با انکه امارت اسلامی سقفی است برای تمام تفکرات و مذاهب اسلامی اما چنانچه نجدیت نتواند خودش را در تعریف مفاهیمی چون مشرک و مشرکین و اهل بدعت و … اصلاح کند بدون شک همچون یک مانع و آفت عمل خواهد خواهد کرد و باید منتظر جنگ مسلحانه و داخلی این عده بر علیه امارت اسلامی افغانستان در شکل جماعت بغدادی یا هر جماعت نجدی دیگری باشیم و حتی ممکن است همچون سوریه و یمن به طاغوتهائی چون آل سعود و امارات و ترکیه و غیره نیز در جنگ با همین مسلمین مخالف خود تکیه کنند و به این شکل جنگی نیابتی را بر مسلمین تحمیل کنند.
البته اگر تشیع هم فریب شیعیان انگلیسی را بخورد و در مسیر آنها قرار بگیرد بدون شک آنها هم ممکن است همچون شیعیان انگلیسی ایران و عراق یک خطر و تهدید محسوب شوند، چون در ایران هم این شیعیان غلاة و انگلیسی با آنکه یک اقلیت کوچک هستند اما یک خطر برای حاکمیت شده اند.
پس خطر تفکر نجدیت و شیعیان انگلیسی در میان اهل دعوت و جهاد خطری جدی است و نباید به سادگی از کنار آنها گذشت.