شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :دوستان الله، سبک گفتمان با آنها و حکم توهین سکولاریستها و دارودسته ی منافقین به مسئولین دارالاسلام و عموم مومنین

دوستان الله، سبک گفتمان با آنها و حکم توهین سکولاریستها و دارودسته ی منافقین به مسئولین دارالاسلام و عموم مومنین

بسم الله و الحمدلله

 اما بعد: السلام علیکم.

متاسفانه چند لحظه پیش ما شاهد جنایتی در مسجد جامع گذر سید آباد از ولایت قندوز افغانستان بودیم که ثمره ی برداشت غلط نجدیت از مفهوم مشرک و مشرکین و تکفیر نابجای اهل قبله است. در این جنایت جدید نجدیت که در حین ادای نماز جمعه صورت گرفت بیشتر از ۱۰۰مومن نمازگذار ظالمانه کشته شده و بیشتر از ۲۰۰ نفر نیز زخمی شده اند. در حالی این مسلمین با اجتهادات و تاویلات اشتباه نجدیت قتل عام می شوند که کفار سکولار نیز به بدترین شیوه ی ممکن مسلمین را در ترکستان شرقی و غربی و یمن و سومالی، و در کل، از اندونزی در شرق اسلامی گرفته تا نیجریه در غرب اسلامی قتل عام می کنند. اللَّهُمَّ إنِّي أَعْتَذِرُ إلَيْكَ ممَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ وأَبْرَأُ إلَيْكَ ممَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ. [۱]

این روزها از سوی کفار سکولار خارجی و داخلی و بخصوص از سوی دارودسته ی منافقین و سکولار زده های محلی به بهانه های مختلفی به پیروان شریعتهای آسمانی و بخصوص پیروان آخرین شریعت الله تعالی و مسئولین دارالاسلام توهین و بد زبانی می شود و سخنان ناروائی گفته می شود.

مومنینی که از شناخت اساسی شرعی برخوردار نیستند به سادگی از توهینهای سکولاریستهای کافر و دارودسته ی منافقین و مومنین جاهل نسبت به مخالفین خود از شریعتهای آسمانی و حتی مذاهب مختلف اسلامی و مسئولین دارالاسلام به سادگی چشم پوشی می کنند و تنها در برابر توهین به مذهب و فرقه و گروه و دسته خودشان واکنش نشان می دهند، این، کجروی و اشتباه بزرگی است که تنها از دلی بیمار و آلوده و گاه جاهل و فریب خورده سرچشمه می گیرد که هنوز از یکطرف عظمت الله تعالی و شریعت الله تعالی در دلش مستحکم نشده است و از سوی دیگر از جایگاه پست و بی ارزش احزاب سکولار نجس و سکولارزده های سرگردان و دمدمی مزاجی که مجری جنگ روانی دشمنان بر علیه مومنین و دارالاسلام هستند آگاهی های شرعی ندارد و همچنین از جایگاه مومنین جاهلی که کارگران بی مزد و مجانی شیطان و یارانش شده اند خبر ندارند، یا خبر دارند اما تابع هوای نفس شده اند.

 الله تعالی می فرماید: لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ ۚ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا (نساء/۱۴۸) الله دوست نمی‌دارد که کسی به سخنان زشت صدا بلند کند مگر آن که ظلمی به او رسیده باشد، همانا که الله شنوا و داناست.

پس شخص می تواند با کلماتی زشت که شریعت اجازه داده است صدایش را در برابر کسی که به او ظلم کرده است بلند کند، قطعاً این کار خوبی است، اما شخص می تواند خوبتر را انجام دهد و از چنین کلمات زشتی صرفنظر کند. اما دقت داشته باشیم اگر شخصی که به او ظلم شده است با کلمات زشتی ظالم را مورد خطاب قرار داد کار بدی نکرده است بلکه بین خوب و خوبتر کار خوب را انتخاب کرده است.

در اینجا مهمتر این است که دقت داشته باشیم از نگاه شریعت الله تعالی ظلم چیست و ظالم کیست؟ ظلم غیر از آنچه در معنی تاریکی و سیاهی به کار رفته است[۲] یعنی هر عقیده و تفکر و هر گفتار و سخن و هر عمل و رفتاری که مخالف قانون شریعت الله تعالی و مخالف حقی باشد که الله تعالی به عنوان حق و حد و مرز معرفی کرده است؛ و ظالم هم کسی است که : مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره/۲۲۹) هرکسی که از حدود و مرزهای ( اوامر و نواهی و دستورات و قوانین) الله تجاوز کند، بی‌گمان این چنین کسانی ظالم و ستمگرند.

در اینجا ظلم و ستم شخص می تواند نسبت به الله باشد: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کذَّبَ بِآیاتِ اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا (انعام/۱۵۷) یا ممکن است این ظلم نسبت به نفس خودش باشد: وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (نحل/۳۳) یا یا ممکن است این ظلم نسبت به سایر مخلوقات باشد: إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ ۚ (شوری/ ۴۲) ؛ یا یا ممکن است این ظلم نسبت به هر سه مورد باشد.

 این خیلی مهم است که تعریف ظلم و ظالم را همچون سایر مفاهیم بر اساس قانون شریعت الله متوجه شویم نه بر اساس تفسیر و خواست درونی خودمان یا سخنان سایر مخلوقات.

در اینجا مشخص است که هر چه ایمان شخص قوی تر و مستحکم تر باشد عظمت الله تعالی و عظمت دستوراتش و عظمت جایگاه پیروان شریعت الله در قلبش بزرگتر است و تمام تلاش او بر این است که با رعایات قوانین شریعت الله تعالی نه تنها در حق الله تعالی و نفس خودش دچار ظلمی نشود بلکه در حق سایر مخلوقات الله تعالی و بخصوص درحق مومنین دچار ظلمی نشود؛ چون به خاطر وجود همین ایمان به الله و آخرین شریعتش با این مومنین و پیروان شریعت الله پیوند خواهر برادری اینجاد شده است که الله تعالی می فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (حجرات/۱۰) فقط مؤمنان برادران همدیگرند، (إِخْوَة به یکسان برای جنس زن و مرد به کار می رود. یعنی زنان با زنان خواهرند و با مردها خواهر برادر و مردها با مردها برادرند و با زنها نیز خواهر برادر) و به خاطر همین خواهر برادری ایجاد شده توسط ایمان به الله و شریعتش است که در میان ما: رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ (فتح/۲۹) و: أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ (مائده/۵۴) مهربانی و دوستی و تواضع و فروتنی به وجود آمده است.

 زمانی که به مومن می گوئی: إنی أُحِبُك في الله،[۳] تو را بخاطر الله دوست دارم، یعنی همین. یعنی قرار گرفتن در دسته ی کسانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم در موردشان فرموده است: مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَأَبْغَضَ لِلَّهِ وَأَعْطَى لِلَّهِ وَمَنَعَ لِلَّهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ الإِيمَانَ [۴]، هرکس به خاطر الله دوست بدارد و به خاطر الله دشمنی ورزد و به خاطر الله ببخشد و به خاطر الله منع کند، درواقع ايمان را کامل کرده است. 

از ابو ادریس خولانی رحمه الله روایت است که می گوید: وارد مسجد دمشق شدم و جوانی خوش سيما ديدم که مردم اطرافش را گرفته بودند و اگر در مسأله ای اختلاف داشتند، آن را به او ارجاع می دادند و ديدگاه او را می پذيرفتند. پرسيدم: این شخص کیست؟ گفتند: معاذ بن جبل است. فردای آن روز، صبح زود بیدار شدم و (به مسجد رفتم و) ديدم که پيش از من آمده و به نماز ايستاده است. منتظر ماندم تا نمازش را تمام کند؛ آنگاه از روبرو نزدش رفتم و سلام کردم و سپس گفتم: به الله سوگند، من تو را به خاطرِ الله دوست دارم. گفت: آيا برای الله؟ گفتم: فقط به خاطر الله؛ گفت: آيا برای الله؟ گفتم: فقط به خاطر الله. آنگاه گوشه ی لباسم را گرفت و مرا به سوی خود کشيد و گفت: مژده که از رسول الله صلى الله عليه وسلم شنيدم که فرمود: «قَالَ الله تعَالَى: وَجَبَت مَحَبَّتِي لِلمُتَحَابِّين فِيَّ، وَالمُتَجَالِسِينَ فِيَّ، وَالمُتَزَاوِرِينَ فِيَّ، وَالمُتَبَاذِلِينَ فِيَّ»: «الله متعال می فرمايد: واجب شده است محبت من برای کسانی که به خاطر من با يکديگر دوستی و همنشينی می کنند و به خاطر من به ملاقات و دیدار هم می روند و به خاطر من (مال و جانشان) را بذل و بخشش می کنند.

در برابر، الله تعالی تهدید می کند: مَن عادَى لي وَلِيًّا فقَدْ آذَنْتُهُ بالحَرْبِ[۵]، هرکسی با دوستان من دشمنی کند، من با او اعلان جنگ می کنم. حالا این اولیاء و دوستان الله تعالی به صورت کلی چه کسانی هستند که باید مواظب باشیم اذیت و آزاری به آنها نرسانیم و با آنها دشمنی نکنیم تا الله تعالی نیز با ما اعلام جنگ نکند؟ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (یونس/۶۳) کسانیند که ایمان آورده‌اند و تقوا و پرهیز پیشه کرده‌اند .‏

 هر کسی که صاحب این دو صفت ایمان و پرهیز باشد ولی و دوست الله است. یعنی در به روی هر کسی که دوست دارد جزو کسانی باشد که الله تعالی دوستشان داشته باشد و به چنین جایگاهی برسد باز است و فرمول پیچیده ای نیست.

پس راه به دست آوردن دوستی الله تعالی چیزی غیر از ایمان آوردن به آخرین شریعت الله تعالی و اهل پرهیز بودن بر اساس این شریعت الله تعالی نیست و هر کسی ادعای کسب دوستی و حب الله تعالی را از راهی غیر از این راهِ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (یونس/۶۳)داشته باشد در ادعای خودش دروغ گفته است. 

حالا در میان این دوستان الله تعالی، اهل دعوت و اهل جهاد وجود دارند که بارها و بارها صحت این ادعای خودشان را برای ما در دنیا ثابت کرده اند و ما طبق دستوری که داریم نسبت به آنها حسن ظن داریم حالا قیامتشان با خودشان. در میان اهل دعوت هم کسانی وجود دارند که در فقه اهل اجتهاد هستند و طبعاً به دلیل انسان بودن دچار اشتباهاتی می شوند[۶] و چون شورای اولی الامری از اهل فقه به عنوان قاضی وجود ندارد که با اجماع واحدش این اشتباهات را رفع کند و از نشر  این اشتباهات در جامعه جلوگیری کند دسته هائی از مومنین تابع این رای اشتباه این مجتهدین بزرگوار می شوند.

در مساله اجتهاد میان مسلمین هم واضح است که به قول امام شوکانی  رحمه الله: حقی که هیچ شک و شبهه ای در ان وجود ندارد این است که حق یکی است و کسی که با تاویل و اجتهاد اشتباه با این حق مخالفت کند چنین شخص خطاکاری دارای اجر و پاداش است.[۷] البته باید اضافه کرد: إذا لم يَقْصُر ولم يُقَصِّر، یعنی به شرطی که در این امر ابزارهای لازم  را جهت اجتهاد به کار گرفته باشد و در به دست آوردن این ابزارها کوتاهی نکرده باشد.

 این گفته ی تمام سلف و فقهاء اسلامی است که حکم الله یکی است و اگر یکی از اهل جهاد با اجتهاد پسندیده و مجاز با این حکم الله تعالی مخالفت کرد و چیزی غیر از این حکم الله تعالی گفت، چنین شخص خطاکاری معذور و مأجور و دارای پاداش است.[۸] ان شاء الله. چون به قول ابن تیمیه حنبلی مذهب: فَكُلُّ مُجْتَهِدٍ اتَّقَى اللَّهَ مَا اسْتَطَاعَ فَهُوَ مُطِيعٌ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا. هرمجتهدی تا جائی که می تواند تقوای الله دارد و مطیع الله و رسولش است، و بدون شک الله هیچ کسی را تکلیف نمی کند مگر به  اندازه وسعت و توانایی او.

 پس مخالفت فلان مذهب حنفی و جعفری و مالکی و شافعی و حنبلی و ظاهری و زیدی و… با حق و با همدیگر به معنی مخالفت کردن آنها با حقی نیست که الله تعالی فرستاده بلکه مومنین اهل تقوائی هستند که در اجتهاد خود دچار اشتباه شده اند و بر اساس: رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ( البقرة / ۲۸۶) پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را ( به خاطر این فراموشی و خطا) مگیر (و مورد مؤاخذه و پرس و جو قرار مده)، و یا بر اساس: لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَٰكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ ۚ ( الأحزاب / ۵ ) هر گاه در این زمینه اشتباه کردید گناهی بر شما نیست ولی آنچه را که دلتان به عمد می‌خواهد ( یعنی ۱-آگاهانه ۲- عمداً  3- و به میل و اختیار خودتان دچار شدید گناه است و کیفر دارد) چنین اشخاصی که از روی خطاء یا فراموشی یا اجبار دچار گفتار یا کردار حرامی می شوند مشمول این وعده ی رسول الله صلی الله علیه وسلم می شوند که می فرماید: إِنَّ اللَّهَ تَجَاوَزَ لِي عَنْ أُمَّتِي  (یا: وَضَعَ عَنْ أُمَّتِي ) الْخَطَأَ وَالنِّسْيَانَ وَمَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ.[۹] الله به خاطر من از خطا و فراموشی امتم و از آنچه بر آنها زور و اجبار شود، گذشت کرده است.

مهم نیست این خطاء از سوی چه کسی باشد، عبدالله ابن عمر رضی الله عنهما به اشتباه از نظر حکمی و فقهی، اهل کتاب را جزو مشرکین (یا احزاب یا سکولاریستها) قرار داده بود و چون شرعاً ازدواج با سکولاریستها حرام است به همین دلیل ازدواج با زنان پاکدامن اهل کتاب را ممنوع اعلام کرده بود،  ابن تیمیه حنبلی بعد از نقد این دیدگاه ابن عمر رضی الله عنهما می گوید که «مَذْهَبُ جَمَاهِيرِ السَّلَفِ وَالْخَلَفِ مِنْ الْأَئِمَّةِ الْأَرْبَعَةِ وَغَيْرِهِمْ» بر صحیح بودن نکاح اهل کتاب است و در زمان ما کسانی که تابع این سخن ابن عمر هستند طائفه ای از اهل بدعت هستند «وهُوَ الْيَوْمُ مَذْهَبُ طَائِفَةٍ مِنْ أَهْلِ الْبِدَعِ».[۱۰]

دقت کنید ابن عمر رضی الله عنهما بر خلاف آیات صریح قرآن و بر خلاف سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم و بر خلاف جمهور علمای سلف و خلف معتقد بود به دلیل شرکیات اهل کتاب اینها جزو مشرکین هستند و طبعاً باید حکم مشرکین بر آنها تطبیق شود که یکی از این احکام این است که نباید با دختران و زنان اهل کتاب ازدواج کرد. این خطاء و اشتباه محض در اجتهاد و تاویل است که باذن الله ابن عمر ثواب اجتهاد اشتباه خود را می گیرد هر چند مخالف آیات صریح قرآن و بر خلاف آراء جمهورعلمای سلف و خلف از ائمه ی اربعه و غیر آنان رای داده باشد. 

در این صورت هر اهل قبله ای که به خاطر تاویل و اجتهاد اشتباه برخی از سخنانش از وی پذیرفته نمی شوند به خاطر این خطاها و اشتباهات كافر و فاسق و حتی گناه کار نمی شود.[۱۱]و اگر کسی چون ابن عمر رضی الله عنهما دچار این خطا و اشتباه واضح و آشکار می شود باید برای ما اشتباه یک حنفی یا جعفری یا شافعی یا هر یک از مذاهب و تفاسیر اسلامی که بعدها آمده اند امری عادی باشد؛ در کل، سخن انسان مثل سخن الله نیست که در آن خطا و اشتباه وجود نداشته باشد و هر انسانی به حکم مخلوق بودن دچار خطا و اشتباه می شود، الله تعالی خطاب به دارودسته ی منافقین یا سکولار زده ها می فرماید: أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً (نساء/۸۲) ‏آیا  دراین قرآن نمی‌اندیشند و اگر از سوی غیرخدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا می‌کردند. 

این نکته ای است که عده ای از مومنین باید به دقت به آن توجه کنند و هر کسی غیر از رسول الله صلی الله علیه وسلم سخنانش نقد پذیر هستند و عزیزانی که ادعای علم دارند می توانند استدلال و نقد محترمانه ی خودشان را بر دیدگاه این دوستان الله از بزرگواران صحابه یا از مذاهب مختلف اسلامی، به سبک اسلامی آن ارائه دهند، چون دفاع از حق و رد بر باطل اهل قبله با عدل و انصاف و به دور از ظلم و بی عدالتی و در قالب مناصحه و مشاوره از کانالهای شرعی مثل شورا واجب است و با تمام پاداش و معذوریتی که برای مجتهدین مذاهب مختلف اسلامی وجود دارد اما به هر حال حق بر خلق مقدم است، با این وجود اجازه ی توهین به هیچ یک از این دوستان الله تعالی و مخالفین فکری و مذهبی خودشان را ندارند، چون ظلمی بر اساس شریعت الله تعالی در حق آنها نکرده اند که مستحق سخنان زشتی شوند؛ و توهین به اینها و دشمنی با این دوستان الله در واقع  ظلم در حق این عزیزان است و درواقع کسی که مرتکب این ظلم شود خودش را مشمول این حکم الله کردن است که می فرماید: مَن عادَى لي وَلِيًّا فقَدْ آذَنْتُهُ بالحَرْبِ[۱۲]، هرکسی که با دوستان من دشمنی کند، من با او اعلان جنگ می کنم.

حالا هر بیچاره و هرعقب مانده ای که آگاهانه با توهین و فحاشی به حنفی ها یا جعفری ها یا زیدی ها یا شافعی ها یا حنبلی ها و غیره و یا بالاتر از آن  و وحشتناکتر از آن با ریختن به ناحق خون این مومنین:

  1. شیطان و یارانش را بر علیه برادران مسلمانش یاری کند و در جبهه ی شیطان و یاران شیطان قرار بگیرد در حالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید : لا تَكُونُوا عَوْنَ الشَّيْطَانِ علَى أخِيكُمْ [۱۳] شيطان را عليه برادرتان، کمک نکنيد 
  2. یا فکر می کند زورش می رسد که با الله تعالی اعلان جنگ بدهد،

 بدون شک دچار حماقت و ظلمی آشکار در حق الله و خودش و سایر مومنین شده است و باید ثمرات این حماقت و ظلمش را بپذیرد. اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أُشْرِكَ بِكَ وَأَنَا أَعْلَمُ، وَأَسْتَغْفِرُكَ لِمَا لاَ أَعْلَمُ.[۱۴]

تا اینجا با سبک گفتمان صحیح با مسلمین و بخصوص با مومنین میان مسلمین و دوستان الله و سرانجام کسانی که از این سبک گفتمان منحرف می شوند آشنا شدیم؛ در کنار اینها، امروزه ما با دو دسته از توهین کننده ها مواجه هستیم که ابتدا به معرفی مختصر آنها می پردازیم:

 دسته ی اول از این توهین کننده ها و فحاشان ظالم تحت عنوان سکولاریستها یا به زبان عربی الاحزاب یا مشرکین نامگذاری شده اند که در جبهات مختلف جهانی و منطقه ای و محلی به صورتی یکپارچه و سیستماتیک در جنگی روانی و مسلحانه ی با مومنین قرار گرفته اند.

  سکولاریستهای کافری که در حق الله و آیات و در حق قانون شریعت الله و در حق رسول الله صلی الله علیه وسلم و در حق تمام پیروان صادق اسلام دچار ظلم شده اند، ابتدا الله و رسولش صلی الله علیه وسلم از خود آنها برائت کرده اند: أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ (توبه/۳) یعنی ابتدا از خودشان اعلان برائت و بیزاری می شود و بعد از عقایدشان؛ این روش عمل تمام پیامبران و روش عمل تمام مومنین در طول تاریخ، با کفار سکولار بوده است، چنانچه سیدنا ابراهیم علیه السلام و مومنین همراه او به سکولاریستهای قوم خود گفتند: إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ [ما از شما و از چیزهائی که بغیر از الله عبادت می کنید، بری، بیزار و فراری هستیم،] كَفَرْنَا بِكُمْ [و شما را قبول نداریم وبه شما کفر کرده ایم و در حق شما بی‌اعتنائیم ] وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ (ممتحنه/۴) و دشمنانگی و کینه‌توزی همیشگی بین ما و شما پدیدار آمده است ، تا زمانی که به خدای یگانه ایمان می‌آورید.

علاوه بر امر برائت، مسلمین در صورت وجود دارالاسلام از زندگی در میان چنین سکولاریستها و احزاب سکولاری هم منع شده اند و رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از تشکیل دارالاسلام مدینه، از هر مسلمانی که در میان سکولاریستها مقیم شود و بماند اعلان برائت کرده است و می فرماید: أَنَا بَرِيءٌ مِنْ كُلِّ مُسْلِمٍ يُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِ الْمُشْرِكِينَ[۱۵]: من از هر مسلمانی که در بین مشرکان (در بین سکولاریستها) اقامت داشته باشد، بری و بیزار هستم. گفتند: ای رسول الله، فاصله ی ما با این کفار سکولارچه مقدار باشد؟ فرمود: «لَا تَرَاءَى نَارَاهُمَا»: چنانکه آتش یکدیگر را نبینند.

 یعنی مومنینی صادق بودند که با رها کردن مال و ثروت و خانه ودارائی و جایگاه اجتماعی خود شان، و با پذیرش و استقبال از فقر و نداری،[۱۶] ایمان خود را برداشته بودند و به دارالاسلام مدینه مهاجرت کرده بودند که به اَصْحاب صُفّه[۱۷]معروف بودند و در قسمت شمالی مسجد[۱۸] رسول الله صلی الله علیه وسلم سکونت داشتند.[۱۹]

تعداد این اشخاص به نسبت جمعیت دارالاسلام مدینه گاه چیزی حدود یک پنجم برآورد شده است[۲۰] که در میان آنها کسانی چون سعدبن ابی وقاص و حنظلة بن ابی عامر و خبیب و بلال و حذیفه و عمار و سلمان فارسی وجود داشتند[۲۱] که الله تعالی با وصف آنها در آیاتی از قرآن تحت عنوان فقرای مهاجرین و صادقین از آنها نام می برد و با وصف آنها می فرماید: لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَیَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ‏(حشر/۸) همچنین غنائم از آنِ فقرای مهاجرینی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شده‌اند. آن کسانی که فضل الله و خوشنودی الله را می‌خواهند، و الله و پیغمبرش را یاری می‌دهند . اینان راستان و صادقین هستند.

اهل تفسیر هم در توصیف این دسته از مومنین صادق به تفصیل سخن گفته اند[۲۲] البته با آنکه نسبت صفه در عربی «صفی» است نه «صوفی» اما در قرنهای ۴و۵ به بعد تا همین الان هم کسانی که خود را اهل زهد و یا صوفیه می دانند خود را به نوعی به اصحاب صفه منتسب کرده اند [۲۳] و بزرگان این جریان چون ابوالقاسم قشیری (درگذشت ۴۶۵ق) و شهاب‌الدین سهروردی (درگذشت ۶۳۲ق) با تکیه بر معنا و نه لغت[۲۴]سعی داشته اند ریشه خود را به این عزیزان برسانند و عنوان «صوفی» را با تکیه بر مفهومی معنایی نه صَرفی، مشتق از صفه می دانند[۲۵].

ما هم به امید اینکه این جریان در مسیر امثال مجاهدین صادقی چون سعدبن ابی وقاص و حنظلة و خبیب و بلال و حذیفه و سایر اهل صفه قرار بگیرند که اهل جهاد و اهل دعوت بودند بر همین معنی مورد پذیرش خودشان تائید می کنیم . چون امروزه وضع بسیاری از مسلمین از لحاظ غیرت و شهامت و رجولت و صداقت با الله ورسولش به گونه ای شده است که ما آرزو و انتظار داریم مردهای امروزی کسانی چون صفیه ام المومنین رضی الله عنه شوند حالا چه رسد به سعدبن ابی وقاص و حنظلة و سلمان فارسی و خبیب و حذیفه و بلال و غیره.

در اینجا منظور این است که برای مومنین صادق زندگی فقیرانه در دارالاسلام و وجود آنهمه بی امکاناتی که حتی از یک سرپناه و خوراک و لباس مناسب هم در دارالاسلام محروم بودند از زندگی در دارالکفرهای سکولار با امکانات برتری داشت و در هیچ جای شریعت الله تعالی مشکلات اقتصادی دارالاسلام و رفاه در دارالکفرهای سکولار یا غیر سکولار عذری برای عدم هجرت به دارالاسلام و ماندن در این دارالکفرها محسوب نشده است و اصلاً برای یک مومن صادق قابل تصور نیست که بدون داشتن عذری معتبر در دارالکفرهای سکولار به این بهانه بماند، چه رسد به اینکه از دارالاسلام جهت بهره مند شدن از رفاه اقتصادی به دارالکفرهای تحت حاکمیت کفار سکولار و غیر سکولار فراری شود و در میان آنها سکونت کند، غیر از کسانی که از سوی دارالاسلام مامور کاری هستند تنها منافقین و دارودسته ی منافقین: الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ(احزاب/۶۰) یعنی منافقین و مسلمین بیمار دل که فریب این ها را خورده اند هستند که چنین مهاجرت معکوسی را انجام می دهند و به زندگی در دارالکفرها تن می دهند و به صف کفار آشکار می پیوندند.

این موجودات دیگر اداهای شبه اسلامی آن ها هم سودی برایشان ندارد، این اداها زمانی برایشان سود داشت که در داخل مردم و مومنین دارالاسلام گم بودند نه الان که صف خودشان را جدا کرده اند و به دارالکفرها پیوسته اند که الله تعالی در موردشان می فرماید:«مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا»(احزاب/۶۱)نفرین شدگان و رانده شدگانند. هر کجا یافته شوند، گرفته خواهند شد و پیاپی به قتل خواهند رسید: «سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا» (احزاب/۶۲). این سنّت الهی، در مورد پیشینیان جاری بوده است و هرگز در سنّت خدا دگرگونی نخواهی دید.‏

قدرت حکومتی دارالاسلام نیز تنها مجری و تنها ابزار و تنها نهادی است که این دشمنان داخلی را منزوی، منقبض، کنترل، مهار، اخراج و در نهایت نابود می کند. اینها سکولار زده هائی هستند که هم اکنون به میل و اراده ی خود و به بهانه های غیر شرعی زندگی با سکولاریستها را ، زندگی تحت حاکمیت سکولاریستها را بر زندگی با مومنین در دارالاسلام ترجیح داده اند و طبعاً «مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم»[۲۶] هر كه خود را به قومى مانند و شبیه بسازد، از جمله آنان است. اینها ۱- آگاهانه ۲- عمداً ۳- به میل خودشان و اختیاری و تنها به خاطر دنیا خودشان را منطبق با قوانین کفار سکولار کرده اند و در عمل به این قوانین خود را شبیه کفار سکولار کرده اند و هر قانونی از قوانین شریعت الله تعالی را که مخالف قوانین سکولاریستی باشد دور ریخته و متروک کرده اند.

الله تعالی نیز این احزاب سکولار و سکولاریستها را با ادبیات خاصی مورد خطاب قرار می دهد به عنوان مثال:

  • در میان انسانها تنها کفار سکولار را نجس می نامد نه کفار اهل کتاب یا شبه اهل کتاب را و می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ (توبه/۲۸) ای کسانی که ایمان آورده‌اید بدون شک سکولاریستها نجس و پلید هستند.
  • یا زمانی که این سکولاریستها قوانین شریعت الله در قرآن را نمی پذیرند و از این قوانین فراری هستند در تشبیهی زیبا می فرماید: كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (مدثر/۵۰) انگار آنان گورخران بسیار چموش و گریزپا و رمنده‌ای هستند.‏ فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ ‏(مدثر/۵۰) گورخرانی که از شیر گریخته و رم کرده باشند. (خیلی زیباست. احتمالا در فیلمهای حیات وحش دیده اید که چگونه گور خرها از حمله شیرها رم می کنند)
  • أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ ۚ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ ۖ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا (فرقان/۴۴) آیا گمان می‌بری که بیشتر آنان می‌شنوند یا می‌فهمند؟! اینها همچون چهارپایان هستند، و بلکه سرگردانتر و گمراه‌تر.‏
  • و خطاب به کفاری که دل به دنیا بسته اند و دنیا آنها را گول زده و از آخرین قانون شریعت الله تعالی فراری هستند می فرماید: وَالَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ (قتال/۱۲) کافران خوش می گذارنند و لذت می‌برند و می خورند، همچون چهارپایان که می‌چرند.
  • یا در مورد یهودی ها می فرماید: مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَاراً [کسانی که تورات بدیشان واگذار گردید، ولی بدان عمل نکردند و حق آن را ادا ننمودند، به الاغی می‌مانند که کتابهائی را برمی‌دارد (ولی از محتوای کتابها خبر ندارد)] بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ ‏(جمعه/۵) کسانی که آیات خدا را تکذیب می‌دارند، بدترین مثل و تشبیهات را دارند.
  • یا در مورد مرتدینی که: الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ (اعراف/۱۷۵) ‏آن کسی را که به او (علم و آگاهی از) آیات خود را دادیم امّا او ازآنها بیرون رفت و شیطان بر او دست یافت و از جمله ی گمراهان شد، می فرماید:فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ [مَثل او بسان مَثل سگ است] إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث [که اگر بر او بتازی، زبان از دهان بیرون می‌آورد و اگر هم آن را به حال خود واگذاری، زبان از دهان بیرون می‌آورد] ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا [‏ این داستان گروهی است که آیات ما را تکذیب می‌دارند.] فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (اعراف/۱۷۵) پس داستان را بازگو کن بلکه بیندیشند.‏

بر اساس این دسته از آیات است که الله تعالی این سکولاریستها و امثال اینها را که اهل فهم و تعقل و شنیدن و گوش دادن و پذیرش قانون شریعت الله تعالی نیستند به عنوان پست ترین جنبنده نام می برد و می فرماید: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ (انفال/۲۲) بدون شک بدترین جنبدگان در پیشگاه الله، همین انسانهای کر و لالی هستند که نمی‌فهمند.‏ یعنی انسانهائی که نه از گوش و نه از چشم و نه از زبان و قلبشان برای فهم و درک قانون شریعت الله تعالی استفاده نمی کنند.

این کفاری که امروزه: زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ ‏(قتال/۱۴) اعمال زشتشان در نظرشان آراسته و زیبا نشان داده شده است و از هواها و هوسهای خود پیروی می‌کنند که: فَتَعْساً لَّهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ‏(قتال/۸) مرگ بر آنان باد، و خداوند اعمال (نیک) ایشان را باطل و بیسود گرداناد!‏ امروزه در واقع جزو همان دسته از کفاری هستند که با جنگ نرم و روانی و اگر بتوانند با جنگ مسلحانه مانعی در برابر مومنین جهت تطبیق قانون شریعت الله تعالی شده اند که الله تعالی در موردشان می فرماید: الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ (قتال/۱) ‏ کسانی که کافر می‌گردند و مردمان را از راه الله باز می‌دارند، الله همه کارهای (نیک) ایشان را باطل میکند.‏

پس کسی حق ندارد بعضی از کارهای نیک این کفار سکولار جهانی و مرتدین سکولار منطقه ای و محلی را به رخ ما بکشد، چون اولاً هرگز جامعه ی تولید شده توسط این کفار سکولار کنونی و کارهای نیک عمومی کفار سکولار کنونی هرگز به پای جامعه کفار سکولار قریش نمی رسد که در مناطق تحت حاکمیت کفار سکولار قریش برای تمام ساکنین مناطق تحت حاکمیت آنها رفاه کامل و امنیت کامل وجود داشت الله تعالی گواهی می دهد که: أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ ‏(قریش/۴) وجود داشته . یعنی گرسنه ای وجود نداشت و از لحاظ خوراک همه سیر بودند، و خوف و هراسی هم وجود نداشت و امنیت برقرار بود؛ و این امنیت و رفاه تنها از کسانی دریغ شد که بعدها خواهان اختصاص عبادت در مفهوم کامل آن برای الله تعالی بودند و : فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ (قریش/۳)‏ بایستی خداوندگار این خانه را عبادت کنند را می خواستند

تمام جوامع کفار سکولار کنونی طبق عادت تمام سکولاریستهای تاریخ بشریت نه تنها مانع : فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ (قریش/۳) شده اند بلکه حتی در مناطق تحت حاکمیت سکولاریستهای کنونی ما شاهد گرسنگی فراگیر و نا امنی فراگیر هستیم، و در مسائل اخلاق فردی عمومی هم مثل راستگوئی و وفای به عهد و اصول پناهندگی و رحم و بخشش و… نیز باز  کفار سکولار قریش بر کفار سکولار کنونی برتری دارند و اصلاً قابل مقایسه نیستند. پس طرفداران احزاب سکولار و بخصوص دارودسته ی منافقین و سکولار زده های کنونی که در کنار هزاران صفت زشت و ضد اسلامی سکولاریستها قصد دارند با برجسته کردن چند صفت نیکوی سکولاریستها افکار عمومی مسلمین را فریب بدهند دست از فریبکاری و حقه بازی بردارند، چون الله تعالی به هر حال: أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ (قتال/۱) ‏ همه کارهای (نیک) ایشان را باطل می‌نماید.‏

در کنار این دسته ی اول از کفار آشکار اصلی که در کنار یهود دشمنان شماره یک ما در طول تاریخ  بوده اند، امروزه دسته ی دومی از این توهین کنندگان و فحاشان ظالم نیز تحت عنوان دارودسته ی منافقین هستند که: وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِکَ قَالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفاً [در میان آنها (دارودسته ی منافقان) کسانی هستند که به سخنانت گوش فرا می‌دهند، اما هنگامی که از نزد تو بیرون می‌روند، به کسانی که بدیشان علم و دانش بخشیده شده است، (جهت بی ارزش کردن پیام الله) می‌گویند: این مرد الآن چه گفت‌؟!] أُوْلَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ ‏(قتال/۱۶) آنان کسانیند که الله بر دلهایشان مهر نهاده است، و از هواها و هوسهایشان پیروی می‌کنند.‏

به این شکل، امروزه، و «در وضع موجود»، ما در برابر جبهه ی مومنین، دو دسته ی مشخص از دشمنان را در جبهه ای مشترک در برابر خود داریم: یکی کفار سکولار خارجی و منطقه ای و محلی و دیگری دارودسته ی منافقین یا سکولار زده های داخلی که در ظاهر ادای مسلمین را در می آورند و حتی در جلسات سخنرانی و موعظه و سایر امور ظاهری مسلمین نیز مشارکت دارند اما در واقع بر علیه جبهه ی مومنین هستند.

حالا کافری سکولارخارجی یا داخلی یا یکی از دارودسته ی منافقین (یا سکولار زده ها) به یکی از مسئولین دارالاسلام یا عالمی از اهل دعوت و جهاد توهین می کند و علت توهینش هم این است که این شخص مومن یا این مسئول دارالاسلام مجری قانون شریعت الله است، نه اینکه این شخص مومن یا این مسئول دارالاسلام بر اساس قانون شریعت الله تعالی در حق وی ظلمی مرتکب شده باشد.

این دشمنان آشکار و پنهان داخلی در واقع برای الله تعالی چنان عظمتی قائل نیستند که شایسته الله تعالی است، به همین دلیل به کسانی که مجری دستور الله تعالی در مسائل فردی یا اجتماعی و حکومتی هستند توهین می کنند. سیدنا نوح علیه السلام به قوم سکولارش می گوید: مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا(نوح/۱۳) شما را چه شده که برای الله عظمتی قائل نیستید؟!

 اگر شخص کافر و کافر سکولاری که در اساس با تطبیق قانون شریعت الله تعالی توسط هر یک از شریعتهای آسمانی و طبعاً توسط هر یک از مذاهب اسلامی دشمنی دارد و با اساس نظام اسلامی و دارالاسلام مخالف است، و یا یکی از سکولار زده ها و دارودسته ی منافقین نیز که طرفدار کشورها و احزاب سکولار هستند اما ادای مسلمین را در عبادتهای ظاهری در می آورند به حاکم دارالاسلام یا یکی از مسئولین حکومتی دارالاسلام  یا یکی از اهل جهاد توهین کردند در واقع به خاطر الله و به خاطر قوانین الله به این شخص توهین می کنند و چنانچه این شخص مبلغ و مجری قوانین کفری سکولاریستی بود هرگز به او توهین نمی کردند.

الله تعالی به رسولش صلی الله علیه وسلم می فرماید: قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ ۖ [ما می‌دانیم که آنچه (کفّار سکولار) می‌گویند تو را غمگین می‌سازد] فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ [(ناراحت مباش) چرا که آنان (در حقیقت) تو را تکذیب نمی‌کنند] وَلَٰكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ (انعام/۳۳) بلکه ستمکاران و ظالمینی هستند که آیات الله را انکار می‌ کنند. البته باید بدانیم که: ‏کَذَلِکَ یُؤْفَکُ الَّذِینَ کَانُوا بِآیَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ ‏(غافر/۶۳) کسانی که (در میان ملّتهای گذشته) آیات الله را نمی‌پذیرفته‌اند، به همین شکل منحرف و رویگردان می‌شده‌اند.‏

این روشِ برخوردِ کفار با آیات و قوانین الله تعالی تا روز قیامت توسط این دسته از مجرمین وجود دارد، که ممکن است در میان انبوهی از صفات زشت کفار و بخصوص کفار سکولار یا مشرک، مسلمین ضعیف الایمان و جاهل نیز به پاره ای از صفات این کفار آلوده شوند. نگاه کنید: زیاد می‌گوید: من با ابوبکره زیر منبر ابن‌عامر بودم در حال خطبه خواندن پیراهن نازکی پوشیده بود. ابوبلال گفت: به امیر ما نگاه کنید که لباس فاسقان را پوشیده است. ابوبکره گفت: ساکت باش، از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌ ‌وسلّم شنیدم که فرمود: مَن أَهانَ سلطانَ اللَّهِ في الأرضِ أَهانَهُ اللَّهُ [۲۷]، کسی که به حاکم الهی در روی زمین اهانت و توهین کند، الله او را خوار می‌سازد. یا با لفظ: «مَن أهَانَ السُّلطَانَ أَهَانَهُ اللَّه»: هرکس حاکم را خوار کند، الله او را خوار و زبون می گرداند.

در اینجا باید دقت داشت که منظور رهبر مسلمان دارالاسلام است یا یکی  از امرای این رهبر دارالاسلام است که مجری قوانین شریعت الله تعالی است. الله قانون گذاشته است و این رهبر و امیر مجری این قوانین است. امام احمد بن حنبل رحمه الله این روایت را به این گونه از رسول الله صلی الله علیه وسلم نقل می کند که: مَنْ أَكْرَمَ سُلْطَانَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى في الدُّنْيَا، أَكْرَمَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، [کسی که حاکم الله را در این دنیا گرامی بدارد، الله او را در روز قیامت گرامی می‌دارد؛] وَمَنْ أَهَانَ سُلْطَانَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى في الدُّنْيَا، أَهَانَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ[۲۸].  اما کسی که به این حاکم الهی اهانت کند، الله او را در قیامت خوار می‌کند.

در اینجا احترام به این امیر یا رهبر یا مسئول دارالاسلام یا یکی از امرای این رهبر به خاطر احترام به سخن و قانون الله است و بی احترامی به او هم به خاطر اجرای این قانون الله تعالی در واقع بی احترامی به الله محسوب می شود، در این صورت اگر یک مومن نیز به حاکم و مسئول مجری احکام شریعت الله تعالی به خاطر اجرا کردن قوانین شریعت الله توهین کند، یا به دعوتگر (ماموستا، مولوی، شیخ یا هر چه اسمش را گذاشته اید) و اهل دعوتی به خاطر تبلیغ شریعت الله تعالی بی احترامی  و توهین کند، یا به یک مومنی عادی به خاطر رعایت قانون شریعت الله و سنتهای رسول الله صلی الله علیه وسلم توهین یا بی احترامی کند، یا به یکی از مجاهدین به خاطر جهادش بی احترامی کند باید منتظر جزای این جرمش از جنس عملش باشد. یعنی توهین و بی احترامی کرده است باید منتظر باشد که الله تعالی در دنیا و قیامت او را در معرض توهین و بی احترامی قرار دهد. جَزَاءً وِفَاقًا (نبأ/ ۲۶) کیفر و جزائی که با اعمال آنها موافق است.

این یک قاعده ی کلی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: أَهْلُ اَلْمَعْرُوفِ فِي اَلدُّنْيَا هُمْ أَهْلُ اَلْمَعْرُوفِ فِي اَلْآخِرَةِ  [آنان که در دنیا اهل خوبی و نیکی هستند در آخرت هم اهل خوبی و نیکی هستند و]وَ أَهْلُ اَلْمُنْكَرِ فِي اَلدُّنْيَا هُمْ أَهْلُ اَلْمُنْكَرِ فِي اَلْآخِرَةِ[۲۹] اهل منکر در دنیا، در آخرت هم اهل منکر هستند.

و رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمْ مَالَهُ عِنْدَ اللهِ؛ فَلَيَنْظُرْ مَاللهِ عِنْدَهُ.[۳۰] هر كس که می خواهد بداند چه جایگاه و موقعيّتى نزد الله دارد، پس بايد بفهمد كه جایگاه وموقعيت الله نزد او چگونه است.

  پس غیر از بندگان مخلص الله: إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ‏(صافات/۴۰) که: لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ (نور/۳۸) تا این که الله  برابر بهترین کارهایشان پاداششان را بدهد و از فضل خود بر پاداششان اضافه کند، چرا که الله هرکس را که خود بخواهد بی‌حساب از مواهب و بخشش خویش بهره‌مند می‌سازد؛ باید گفت سایر افرادی که خارج از دایره ی این مومنین مخلص هستند جزا و کیفر آنها از جنس عمل آنهاست و باید بدانند: وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏(صافات/۳۹) و جز در برابر کارهائی که می‌کرده‌اید کیفر داده نمی‌شوید.‏

امام سیوطی رحمه الله در مورد روایت «مَن أَهانَ سلطانَ اللَّهِ في الأرضِ أَهانَهُ اللَّهُ» می گوید: مراد و منظور از آن این است که الله تعالی حاکم را قرار داده است که دستوراتش را به اجرا در آورد، در این صورت اگر انسان به چنین حاکمی احترام گذاشت در واقع به کسی احترام گذاشته است که  این حاکم را نصب کرده است به همین دلیل الله نیز او را اکرام کرده و به او احترام می گذارد، و بلعکس این هم صادق است[یعنی: اگر انسان به چنین حاکمی بی احترامی کرد در واقع به کسی بی احترامی کرده است که  این حاکم را نصب کرده است به همین دلیل الله هم به او بی احترامی می کند]؛ و اهانت کردن به این حاکم یعنی ترک دستوراتش در طاعات و قوانین شریعت الله، و اکرام و احترام گذاشتن به این حاکم نیز یعنی مسابقه دادن و عجله کردن در اجرای اوامرش که این اوامر در طاعت الله است.[۳۱]

حتی اهل علم از نقد و ردیه زدن علنی که منجر به شکستن ابهت حاکم و امیر مسلمین شود نهی کرده اند و گفته اند اگر شخصی نصیحتی برای حاکم و امیر مسلمین دارد به صورت علنی و عمومی آنرا بیان نکند بلکه از کانال خصوصی این نقد یا نصیحت را به او برساند؛ اگر پذیرفت چه بهتر و گرنه او آنچه که بر گردنش بوده را ادا کرده و حاکم و امیر هم مسئول آنچیزی است که به او رسانده شده است.[۳۲]  البته در مسائل نصیحت و امربه خوبی و نهی از بدی فردی هم کسی در همان قدم اول جار نمی زند که به آبرو و شخصیت این فرد لطمه ای بزند و بیان امربه خوبی و نهی از بدی در مسائل عمومی هم در دارالاسلام باز تابع  کانالها و مراحل خاص خودش است.

حذیفه بن یمان رضی الله عنه نیز در مورد این امیر و رهبر دارالاسلام می گوید: «مَا مَشَى قَوْمٌ إِلَى سُلْطَانِ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ لِيُذِلُّوهُ، إِلَّا أَذَلَّهُمُ اللَّهُ قَبْلَ أَنْ يَمُوتُوا» [۳۳] هيچ شخصی در اين زمين عليه حاكم الهي به قصد ذلت او قدمی برنداشت، مگر اين كه الله او را قبل از اين كه بميرد، ذليل ساخت.

مردي از قبيله قيس عيلان گفت: وقتي مردم مي‌خواستند عليه عثمان خروج و شورش و قیام كنند، حذيفه رضی الله عنه گفت: مي‌خواهيد چه كار كنيد؟ گفتيم: مي‌خواهم همراه مردم شورش و قیام كنيم. حذيفه گفت: نخستين كسي كه حاكم را ذليل كند، در روز قيامت براي او هيچ ارزش نخواهد بود [در روز قیامت ارزش و جایگاهی نزد الله ندارد] و هر گروهي كه بخواهد حاكم را ذليل كند،‌ خداوند او را ذليل كند؛ پس از اين سخن هيچ فردی از قبيله ما برای شورش بيرون نرفت.[۳۴]

در اینجا ما شاهد خلافتی اسلامی هستیم که به عنوان تنها ابزار دنیوی کسب قدرت دنیوی در برابر دشمنان مختلف خارجی و داخلی با دو مشخصه ی عمده ی نظارت همگانی و شورای اولی الامر از امت واحد و جماعت واحد مومنین حمایت می کند، چنین دارالاسلامی  مورد تهدید اغتشاشگران داخلی است و جریانی ناهمگون راه افتاده است که قصد دارد مسلمین را به عقب برگرداند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم به مومنین خبر داده است که مسلمین بعد از خودش تا روز قیامت ۳ قالب و گونه حکومت را خواهند دید:

  1. خلافت مطابق منهج و روش رسول الله صلی الله علیه وسلم. خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ.
  2. دوران پادشاهی که در دو قالب حکومتی از آنها اسم برده شده است، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا عَاضًّا، که تنها با خشونت همراه هستند، و ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيّاً که علاوه بر آن با استبداد و خودکامگی هم به مسیر خودشان ادامه می دهند. قطعاً چنین حاکمیتهائی مورد پذیرش اسلام نیستند اما به حکم ضرورت و اضطرار و به دلیل نبود خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ  و به عنوان یک بدیل تحمل می شوند. اینها حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی هستند
  3. ۳-     بازگشت خلافت مطابق منهج و روش رسول الله . ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ [۳۵]

با این نگرش ما هم اکنون بین دو خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ قرار گرفته ایم . یکی را بعد از ۳۰ سال حاکمیت از دست داده ایم « الْخِلاَفَةُ فِي أُمّتِي ثَلاَثُونَ سَنَةً، ثُمّ مُلْكٌ بَعْدَ ذَلِكَ».[۳۶]و  خلافت دیگری که در تلاش برای به دست آوردن آن هستیم. هر مسلمانی که به این طرح حکومتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم در بازگشت خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ترسیم کرده است صدمه ای بزند و مانع گذار از حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی کنونی به چنین حکومتی اسلامی بر منهاج و روش رسول الله صلی الله علیه وسلم شود ابتدا خودش را دچار ضرر و زیان و ذلت کرده است بعد دیگران را، حتی اگر با کناره گیری و سرپیچی و دوری از حرکت در این مسیر تکاملی باشد.

رسول الله صلی الله علیه وسلم  نیز در مورد قیامت سه گروه می فرماید: ثَلاَثَةٌ لاَ تَسْأَلُ [لا يُسأَلُ] عَنْهُمْ: رَجُلٌ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ وَعَصَى إِمَامَهُ وَمَاتَ عَاصِيًا،[۳۷] سه شخص هستند كه مورد سؤال قرار نمي‌گيرند: شخصي كه از جماعت جدا شود و از امامش سر پيچي كند و در اين حال از دنيا رود. البته با لفظ:  «لا تَسْأَلْ»  هم آمده است یعنی: از آنها سؤال و پرسش مكن (كه عذابشان شديد و دردناك است)

امام مناوی و حاكم نيشابوری و امام محمد غزالی طوسی و هیثمی مکی و سایرین به صورت ریز و جزئی در مورد این حدیث صحبت کرده اند.[۳۸] در اینجا مشخص است که در مورد شخص مسلمان صحبت شده است که خودش را به این بیماری آلوده کرده است، اما با این جرم کافر نمی شود مگر اینکه ۱- آگاهانه ۲- عمدا ۳- به میل خودش و اختیاری به خاطر مخالفت با الله، دچار این جرم شده باشد. با این وجود چنین مسلمان خطاکاری که تابع شریعت الله است تعالی اما دچار این گناه و جرم غیرمکفره شده است به قول رسول الله صلی الله علیه وسلم وارد جهنم می شود، حالا به خاطر این جرمش چقدر در جهنم می ماند والله اعلم.

اینها کلاً هشدار و تهدید برای کسانی است که مومن هستند و حکومت اسلامی را می خواهند اما دچار تکروی می شوند؛ حالا تصور کنید سرنوشت و عاقب کسانی را که امروزه به نفع جبهه ی مسلحانه ی کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و تماماً مزدور محلی و دارودسته ی منافقین یا سکولار زده های داخلی، گفتار یا عملی بر ضد مسئولین دارالاسلام انجام می دهند که امروزه بدون شک ثمرات این گفتار و حرکات آنها نیز تماماً به نفع کفار سکولار جهانی و مرتدین محلی و دارودسته ی منافقین بومی تمام می شود. 

پس مسخره کردن اهل دعوت و جهاد و بخصوص مسئولین دارالاسلام به این دلیل که مدافع و پشتیبان و مبلغ هر یک از علائم و نشانه ها و آیات و احکام الله تعالی هستند در واقع توهین به الله تعالی و توهین به رسولش صلی الله علیه وسلم و توهین به این دستورات و قوانینی است که الله تعالی نازل کرده است.

دسته ای از مومنین ضعیف الایمان که معمولاً در دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها قرار می گیرند در روایتی آمده که در بین خودشان در مورد رسول الله صلی الله علیه وسلم گفتند «این مرد خیال می‌کند قصرها و قلعه‌های رومیان را فتح خواهد کرد، هرگز، هرگز»[۳۹] و در روایت دیگری آمده است در زمان جنگ تبوک بین خودشان گفتند: «قاریان قرآن شکموترین، دروغگوترین و ترسوترین ما هستند!».[۴۰] الله تعالی در مورد این واقعه می فرماید : وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ [اگر از آنان سوال کنی و بازخواستشان کنی، می‌گویند بازی و شوخی می‌کردیم.] قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ  [بگو آیا به الله و آیات او و پیغمبرش می‌توان بازی و شوخی کرد؟!]* لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ [عذرخواهی نکنید که شما پس از ایمان‌آوردن، کافر شده‌اید،] إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ (توبه/۶۵-۶۶) اگر هم برخی از شما را (به سبب توبه مجدّد و انجام کارهای خوب) ببخشیم، برخی دیگر را نمی‌بخشیم و عذاب می دهیم. چون آنان مجرم هستند و به جرم خود ادامه می‌دهند.‏

الله تعالی نمی گوید شما دروغ گفتید و برای بازی و شوخی این سخنان را نگفته اید بلکه می فرماید: قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ  [بگو آیا به الله و آیات او و پیغمبرش می‌توان بازی و شوخی کرد؟!] اینها در واقع با متلک پراندن به رسول الله صلی الله علیه وسلم و این قاریان قرآن عظمت الله تعالی را زیر سوال بردند و حداقل حکم مومنین ضعیف الایمان میان اینها این است که از دایره ی خاص مومنین به دایره ی دارودسته ی منافقین سقوط می کنند. مثل کسانی که امروزه افسار زبانشان را رها کرده اند و برای پیامبران و ملائکه و بهشت و جهنم و نماز و جهاد و روزه و مجریان قوانین و ارزشهای اسلامی و ریش و نقاب و … جُکهای توهین آمیز دشمنان را جهت شوخی و سرگرمی در بین خودشان بیان می کنند یا از طریق فضای مجازی برای دیگران ارسال می کنند.  

با استناد به تفسیر عکرمه رضی الله عنه در تفسیر این آیه، الله تعالی از مومنین ضعیف الایمان که بعد از فهمیدن جرم خودشان فوراً توبه می کنند و بر ایمان خودشان اضافه می کنند گذشت می کند و آنها را می بخشد ان شاء الله [۴۱] اما از منافقین اصلی که خودشان را در میان مسلمین و مومنین پنهان کرده اند و به این جرم خود ادامه می دهند گذشت نمی کند و قطعاً آنها را عذاب می دهد.

الان واضح دارید می بینید که طرف، سکولاری کافر و وابسته به یکی از احزاب سکولار یا یکی از دارودسته ی منافقین و سکولار زدها و طرفدار یکی از احزاب سکولار یا تفکرات سکولاریستی است: در اینجا مخالفت چنین شخصی با فلان مجاهد یا عالم اهل دعوت یا حاکم و مسئول دارالاسلام یا مومن متعهد و پایبند مشخص است.

مخالفت این اشخاص سکولار یا سکولار زده با کسانی مثل صلاح الدین ایوبی یا عمر مختار یا سید قطب یا آیت الله خامنه ای یا اسامه بن لادن یا ملا خلیل منگور یا شیخ عثمان نقشبندی یا ملا محمد عمر یا کریکار یا ابوبکر بغدادی و… به خاطر مذهب و تفاسیر آنها نیست بلکه در اساس با قوانین شریعت الله و با فرهنگ و آداب اسلامی مخالف هستند، پس توهین یا حتی مسخره کردن اینها در واقع توهین و مسخره کردن قوانین شریعت الله و آداب و رسوم اسلامی و در واقع توهین به الله است؛ چون این اشخاص به خاطر الله مورد توهین قرار می گیرند و چنانچه از ارزشهای اسلامی حمایت نمی کردند مورد تمسخر و توهین این دسته از مجرمین قرار نمی گرفتند.

  پس اگر به ایمان و قیامت خود اهمیت می دهید باید مواظب زبان و اعمال خود باشید که بخصوص این روزها ابزار جنگ روانی و مسلحانه دشمنان بر علیه مومنین و دارالاسلام  نشوید، و در کل، به قول رسول الله صلی الله علیه وسلم:لا تَكُونُوا عَوْنَ الشَّيْطَانِ علَى أخِيكُمْ[۴۲]، شيطان را عليه برادرتان، (خواهر برادرانتان) کمک نکنيد.  

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته[۴۳]


[۱] أخرجه البخاري (۲۸۰۵)، ومسلم (۱۹۰۳)

[۲] قریب، محمد، فرهنگ لغات قرآن، تهران، انتشارات بنیاد، ۱۳۶۶، ج۱، ص۷۱۳.

[۳] أخرجه أبو داود (۵۱۲۵) واللفظ له، وأحمد (۳/۱۴۰)، والنسائي في (الكبرى) (۶/۵۴) باختلاف يسير.

[۴] أخرجه أبو داود (۴۶۸۱)، والطبراني (۸/۱۵۹) (۷۶۱۳)، وابن عدي في (الكامل في الضعفاء) (۶/۳۱۴) / السيوطي، الجامع الصغير۸۲۸۹ /  الألباني، شرح الطحاوية ۳۴۰ و صحيح الترغيب ۳۰۲۹ / بحار، ج ۷۷، ص ۱۷۷

[۵] بخاری۶۵۰۲

[۶] قال الإمام الشوكاني: “فمن زعم أن مراد القائل بتصويب المجتهد من الإصابة للحق مطلقا فقد غلط عليهم غلطا بيِّنًا ونسب إليهم ما هم منه برآء

[۷] إرشاد الفحول صـ (۳۸۶ )/ فالحق الذي لا شك فيه، ولا شبهة أن الحق واحد ومخالفه مخطئ مأجور إذا كان قد وفّى الاجتهاد حقّه ولم يقصر في البحث بعد إحرازه لما يكون به مجتهدا

[۸] قال ابن تيمية: “قول عامة السلف والفقهاء، أن حكم الله واحد، وأن من خالفه باجتهاد سائغ مخطئ معذور مأجور/ جنفی ها نیز می گویند: المجتهد في حكم الحادثة مطيع لله تعالى في اجتهاده، مصيب لحكمه مع خطئه، مأجور على فعله/ قال الشوكاني رحمه الله : “إنما قال إن المجتهد مصيب بمعنى أنه لا يأثم بالخطأ؛ بل يؤجر على الخطأ بعد توفية الاجتهاد حقه، ولم يقل إنه مصيب للحق الذي هو حكم الله في المسألة و…

[۹] صحیح الجامع ۱۸۳۶

[۱۰] وَسُئِلَ رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ قَوْله تَعَالَى { وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ } وَقَدْ أَبَاحَ الْعُلَمَاءُ التَّزْوِيجَ بالنصرانية وَالْيَهُودِيَّةِ : فَهَلْ هُمَا مِنْ الْمُشْرِكِينَ ؟ أَمْ لَا ؟ فَأَجَابَ : الْحَمْدُ لِلَّهِ . نِكَاحُ الْكِتَابِيَّةِ جَائِزٌ بِالْآيَةِ الَّتِي فِي الْمَائِدَةِ قَالَ تَعَالَى : { وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ } وَهَذَا مَذْهَبُ جَمَاهِيرِ السَّلَفِ وَالْخَلَفِ مِنْ الْأَئِمَّةِ الْأَرْبَعَةِ وَغَيْرِهِمْ . وَقَدْ رُوِيَ عَنْ ابْنِ عُمَرَ : أَنَّهُ كَرِهَ نِكَاحَ النَّصْرَانِيَّةِ . وَقَالَ : لَا أَعْلَمُ شُرَكَاءَ أَعْظَمَ مِمَّنْ تَقُولُ إنَّ رَبَّهَا عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ . وَهُوَ الْيَوْمُ مَذْهَبُ طَائِفَةٍ مِنْ أَهْلِ الْبِدَعِ وَقَدْ احْتَجُّوا بِالْآيَةِ الَّتِي فِي سُورَةِ الْبَقَرَةِ وَبِقَوْلِهِ : { وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ } . وَالْجَوَابُ عَنْ آيَةِ الْبَقَرَةِ مِنْ ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ : ” أَحَدُهَا ” أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ لَمْ يَدْخُلُوا فِي الْمُشْرِكِينَ فَجُعِلَ أَهْلُ الْكِتَابِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِدَلِيلِ قَوْلِهِ : { إنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا } . فَإِنْ قِيلَ فَقَدْ وَصَفَهُمْ بِالشِّرْكِ بِقَوْلِهِ : { اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إلَّا لِيَعْبُدُوا إلَهًا وَاحِدًا لَا إلَهَ إلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ } . قِيلَ : إنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ لَيْسَ فِي أَصْلِ دِينِهِمْ شِرْكٌ ; فَإِنَّ اللَّهَ إنَّمَا بَعَثَ الرُّسُلَ بِالتَّوْحِيدِ فَكُلُّ مَنْ آمَنَ بِالرُّسُلِ وَالْكُتُبِ لَمْ يَكُنْ فِي أَصْلِ دِينِهِمْ شِرْكٌ وَلَكِنَّ النَّصَارَى ابْتَدَعُوا الشِّرْكَ كَمَا قَالَ : { سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ } فَحَيْثُ وَصَفَهُمْ بِأَنَّهُمْ أَشْرَكُوا فَلِأَجْلِ مَا ابْتَدَعُوهُ مِنْ الشِّرْكِ الَّذِي لَمْ يَأْمُرْ اللَّهُ بِهِ وَجَبَ تَمَيُّزُهُمْ عَنْ الْمُشْرِكِينَ لِأَنَّ أَصْلَ دِينِهِمْ اتِّبَاعُ الْكُتُبِ الْمُنَزَّلَةِ الَّتِي جَاءَتْ بِالتَّوْحِيدِ ; لَا بِالشِّرْكِ : فَإِذَا قِيلَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَمْ يَكُونُوا مِنْ هَذِهِ الْجِهَةِ مُشْرِكِينَ ; فَإِنَّ الْكِتَابَ الَّذِي أُضِيفُوا إلَيْهِ لَا شِرْكَ فِيهِ كَمَا إذَا قِيلَ : الْمُسْلِمُونَ وَأُمَّةُ مُحَمَّدٍ . لَمْ يَكُنْ فِيهِمْ مِنْ هَذِهِ الْجِهَةِ ; لَا اتِّحَادٌ وَلَا رَفْضٌ وَلَا تَكْذِيبٌ بِالْقَدَرِ وَلَا غَيْرُ ذَلِكَ مِنْ الْبِدَعِ . وَإِنْ كَانَ بَعْضُ الدَّاخِلِينَ فِي الْأُمَّةِ قَدْ ابْتَدَعَ هَذِهِ الْبِدَعَ ; لَكِنَّ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا تَجْتَمِعُ عَلَى ضَلَالَةٍ فَلَا يَزَالُ فِيهَا مَنْ هُوَ مُتَّبِعٌ لِشَرِيعَةِ التَّوْحِيدِ ; بِخِلَافِ أَهْلِ الْكِتَابِ . وَلَمْ يُخْبِرْ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أَنَّهُمْ مُشْرِكُونَ بِالِاسْمِ بَلْ قَالَ : { عَمَّا يُشْرِكُونَ } بِالْفِعْلِ وَآيَةُ الْبَقَرَةِ قَالَ فِيهَا : وَالْمُشْرِكِينَ و وَالْمُشْرِكَاتِ بِالِاسْمِ . وَالِاسْمُ أَوْكَدُ مِنْ الْفِعْلِ الْوَجْهُ الثَّانِي أَنْ يُقَالَ : إنْ شَمِلَهُمْ لَفْظُ الْمُشْرِكِينَ مِنْ سُورَةِ الْبَقَرَةِ كَمَا وَصَفَهُمْ بِالشِّرْكِ : فَهَذَا مُتَوَجِّهٌ بِأَنْ يُفَرَّقَ بَيْنَ دَلَالَةِ اللَّفْظِ مُفْرَدًا وَمَقْرُونًا ; فَإِذَا أُفْرِدُوا دَخَلَ فِيهِمْ أَهْلُ الْكِتَابِ وَإِذَا قُرِنُوا مَعَ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمْ يَدْخُلُوا فِيهِمْ كَمَا قِيلَ مِثْلُ هَذَا فِي اسْمِ ” الْفَقِيرِ ” و ” الْمِسْكِينِ ” وَنَحْوِ ذَلِكَ . فَعَلَى هَذَا يُقَالُ : آيَةُ الْبَقَرَةِ عَامَّةٌ وَتِلْكَ خَاصَّةٌ . وَالْخَاصُّ يُقَدَّمُ عَلَى الْعَامِّ . الْوَجْهُ الثَّالِثُ أَنْ يُقَالَ : آيَةُ الْمَائِدَةِ نَاسِخَةٌ لِآيَةِ الْبَقَرَةِ ; لِأَنَّ الْمَائِدَةَ نَزَلَتْ بَعْدَ الْبَقَرَةِ بِاتِّفَاقِ الْعُلَمَاءِ وَقَدْ جَاءَ فِي الْحَدِيثِ { الْمَائِدَةُ مِنْ آخِرِ الْقُرْآنِ نُزُولًا فَأَحِلُّوا حَلَالَهَا وَحَرِّمُوا حَرَامَهَا } وَالْآيَةُ الْمُتَأَخِّرَةُ تَنْسَخُ الْآيَةَ الْمُتَقَدِّمَةَ إذَا تَعَارَضَتَا . وَأَمَّا قَوْلُهُ : { وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ } فَإِنَّهَا نَزَلَتْ بَعْدَ صُلْحِ الْحُدَيْبِيَةِ لَمَّا هَاجَرَ مِنْ مَكَّةَ إلَى الْمَدِينَةِ وَأَنْزَلَ اللَّهُ ” سُورَةَ الْمُمْتَحَنَةِ ” وَأَمَرَ بِامْتِحَانِ الْمُهَاجِرِينَ . وَهُوَ خِطَابٌ لِمَنْ كَانَ فِي عِصْمَتِهِ كَافِرَةٌ . و ” اللَّامُ ” لِتَعْرِيفِ الْعَهْدِ وَالْكَوَافِرُ الْمَعْهُودَاتُ هُنَّ الْمُشْرِكَاتُ مَعَ أَنَّ الْكُفَّارَ قَدْ يُمَيِّزُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أَيْضًا فِي بَعْضِ الْمَوَاضِعِ كَقَوْلِهِ : { أَلَمْ تَرَ إلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا } فَإِنَّ أَصْلَ دِينِهِمْ هُوَ الْإِيمَانُ ; وَلَكِنْ هُمْ كَفَّرُوا مُبْتَدِعِينَ الْكُفْرَ كَمَا قَالَ تَعَالَى : { إنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا } { أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا } .

[۱۱] ابن تیمیه. مجموع الفتاوی ۳۵/۱۰۰

[۱۲] بخاری۶۵۰۲

[۱۳] بخاری۶۷۸۱

[۱۴] أخرجه أبو يعلى (۶۰ )، وابن حبان في المجروحين (۳/ ۱۳۰)، وابن السني في عمل اليوم والليلة (۲۸۶ ) الألباني ، صحيح الجامع ۳۷۳۱ ، صحيح الأدب المفرد۵۵۱

[۱۵] : صحيح الترمذي ۱۶۰۴/ عن جرير بن عبد الله قال: بعث رسول الله -صلى الله عليه وسلم- سَرِيَّةً إلى خَثْعَمٍ فاعٍتَصَمَ نَاسٌ منهم بالسجود، فَأَسْرَعَ فيهم القَتْلُ قال: فَبَلَغَ ذلك النبيَّ -صلى الله عليه وسلم- فَأَمَرَ لهم بنصف العَقْلِ وقال: «أنا بريء من كل مسلم يُقيم بين أَظْهُرِ المشركين». قالوا: يا رسول الله لم؟ قال: «لا تَرَاءَى نَارَاهُما».

[۱۶] ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۴۰۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۸۹

[۱۷] ابن منظور، لسان، ج۹، ص۱۵۹

[۱۸] ابن تیمیه، مجموعه الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۴

[۱۹] ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۴۸، جاهای مختلف

[۲۰] راوندی، النوادر (نوادر الراوندی)، ص۲۵؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۶۷/ تاریخ تصوف در اسلام، ص۳۸

[۲۱]  احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۴۹۰؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۱۴، ۴۸، جاهای مختلف؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۹۷، ۹۸

[۲۲] ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۱۳؛ قمی، تفسیر، ج۱، ص۲۰۲؛ طبری، تفسیر، ج۲۵، ص۱۹؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۸۴؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۸۸، ج۷، ص۳۵۲/  در تفسیر آیاتی چون: بقره: آیه۲۷۳، انعام:آیه۵۲، کهف: آیه۲۸

[۲۳] سراج، اللمع، ص۲۷

[۲۴] خاوری، ذهبیه، ج۱، ص۳۳؛ نیز کلاباذی، التعرف لمذهب اهل التصوف، ص۲۱

[۲۵] ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۱۶۲

[۲۶]  أخرجه أبو داود (۴۰۳۱) واللفظ له، وأحمد (۵۱۱۴) مطولاً

[۲۷]  أخرجه الترمذي (۲۲۲۴) واللفظ له، وأحمد (۲۰۴۳۳) مطولاً / آلبانی«سلسلة الأحاديث الصحيحة» (۵/ ۳۷۶)./ حدثنا بُنْدَارٌ حدثنا ابو دَاوُدَ حدثنا حُمَیْدُ بن مِهْرَانَ عن سَعْدِ بن اَوْسٍ عن زِیَادِ بن کُسَیْبٍ الْعَدَوِیِّ قال کنت مع ابی بَکْرَةَ تَحْتَ مِنْبَرِ بن عَامِرٍ وهو یَخْطُبُ وَعَلَیْهِ ثِیَابٌ رِقَاقٌ فقال ابو بِلَالٍ انْظُرُوا الی اَمِیرِنَا یَلْبَسُ ثِیَابَ الْفُسَّاقِ فقال ابو بَکْرَةَ اسْکُتْ سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول من اَهَانَ سُلْطَانَ اللَّهِ فی الارض اَهَانَهُ الله قال ابو عِیسَی هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ غَرِیبٌ.» (الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۲، تحقیق:احمد محمد شاکر وآخرون، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.) زیاد بن کسیب می‌گوید: من با ابوبکره زیر منبر ابن‌عامر بودم در حال خطبه خواندن پیراهن نازک پوشیده بود. ابوبلال گفت: به امیر ما نگاه کنید که لباس فاسقان را پوشیده است. ابوبکره گفت: ساکت باش، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمود: کسی که به حاکم الهی در روی زمین اهانت کند، خداوند او را خوار می‌سازد. ابو عیسی می‌گوید: این روایت حسن است. /  البانی این روایت را صحیح دانسته است: (صحیح) وعن زیاد بن کسیب العدوی قال: کنت مع ابی بکرة تحت منبر ابن عامر وهو یخطب وعلیه ثیاب رقاق فقال ابو بلال: انظروا الی امیرنا یلبس ثیاب الفساق.. (التبریزی، أبوعبدالله، مشکاة المصابیح، ج ۲، ص۳۴۱.)

[۲۸] أخرجه الترمذي (۲۲۲۴)، وأحمد ۵/ ۴۲ و ۴۸-۴۹، والطيالسي (۸۸۷)، والبخاري في “التاريخ الكبير” ۳/ ۳۶۷، وابن أبي عاصم في “السنة” (۱۰۱۷) و (۱۰۱۸) و (۱۰۲۴)، والبزار (۳۶۷۰)، والقضاعي في “مسند الشهاب” (۴۱۹)، وابن حبان في “الثقات” ۴/ ۲۵۹، والبيهقي ۸/ ۱۶۳- ۱۶۴، وفي “الشعب” (۷۳۷۳)، والخطيب في “المتفق والمفترق” (۴۴۳)، والشجري في “أماليه” ۲/ ۲۲۶، وابن عساكر في “تاريخ دمشق ” ۲۹ /۲۵۴-۲۵۵، والمزي في “تهذيب الكمال” ۷/ امام هیثمی بعد از نقل روایت، روایت احمد بن حنبل را معتبر می داند و می آورد:«عن ابی بکرة قال سمعت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلّم) یقول من اکرم سلطان الله تبارک وتعالی فی الدنیا اکرمه الله یوم القیامة ومن اهان سلطان الله (عزّوجلّ) فی الدینا اهانه الله یوم القیامة قلت روی الترمذی منه من اهان دون من اکرم رواه احمد والطبرانی باختصار وزاد فی اوله الامام ظل الله فی الارض ورجال احمد ثقات.» (الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۵، ص۲۱۵، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهرة، بیروت – ۱۴۰۷ ه.) الألباني: السلسلة الصحيحة ۵/۳۷۶

[۲۹] رواه البخاري في الأدب المفرد: ۲۲۱، أخرجه الطبراني في المعجم الأوسط ۶۰۸۶  / وقال الألباني: “صحيح لغيره” كما في صحيح الأدب المفرد۱۶۳٫ الألباني، صحيح الجامع ۳۷۹۶ .

[۳۰] الدارقطني وأبو نعيم والحاكم / الصحيحة  3210 وصحيح الجامع ۵۸۸۲

[۳۱] السيوطي في «قوت المغتذي على جامع الترمذي» (۲/ ۵۳۵)/ المراد منه أنَّ الله نصب السلطان ليُنَفِّذ أوامره، فإذا أكرمه الإنسان، أكرم من نصبه، فيكرمه الله، وبالعكس، وإهانته ترك أوامره في الطاعات، وإكرامه المسارعة إلى أمره في طاعة الله

[۳۲] كتاب تخريج أحاديث الإحياء المغني عن حمل الأسفار – الباب الثاني في أركان الأمر بالمعروف وشروطه – (ص: ۷۹۵)حَدِيث «النَّهْي عَن الْإِنْكَار عَلَى السُّلْطَان جهرة بِحَيْثُ يُؤَدِّي إِلَى خرق هيبته»، وقال:(أخرجه الْحَاكِم فِي الْمُسْتَدْرك من حَدِيث عِيَاض بن غنم الْأَشْعَرِيّ «من كَانَت عِنْده نصيحة لذِي سُلْطَان فَلَا يكلمهُ بهَا عَلَانيَة وليأخذه بِيَدِهِ فَلْيخل بِهِ؛ فَإِن قبلهَا، قبلهَا، وَإِلَّا كَانَ قد أَدَّى الَّذِي عَلَيْهِ وَالَّذِي لَهُ» . قَالَ: صَحِيح الْإِسْنَاد).

[۳۳] البزار (۲۸۴۷) و (۲۸۴۸) / ذكره البخاري في “التاريخ الكبير” ۷/ ۲۱۱،/ ابن حبان في “الثقات” ۷/ ۳۵۰٫/ الحافظ في “التقريب” (۵۶۲۸) / المحاملي في “الأمالي” (۳۲۷)/ ابن شبة في “تاريخ المدينة” ۳/ ۱۱۴۴/ ابن أبي شيبة ۱۵/ ۱۲۶/ عبد الرزاق في المصنف (۲۰۷۱۵)/ ابن زنجويه في “الأموال” (۴۷) / الآجري في “الشريعة” (۱۴۷۰)/ الداني في “السنن الواردة في الفتن” (۱۲۹) / شرح السنة للبغوي ١٠-٥٤

[۳۴] وعن المجالد بن سعيد عن أبي السفر عن رجل من قيس عيلان قال لماخرج الناس إلى عثمان رض أخذنا نتجهز فقال لنا حذيفه ما تريدون قلنا نريد أن نخرج مع الناس قال إن أول من يذل السلطان لا يقوم له يوم القيامة عند الله وزن وما مشى قوم ولا ساروا مسيرا ليذلوا سلطانا ألا أذلهم الله فما خرج منا رجل. (المالقي الأندلسي، محمد بن يحيى بن أبي بكر (متوفاى۷۴۱هـ)، التمهيد والبيان في مقتل الشهيد عثمان، ج۱، ص۳۴۴، تحقيق: د. محمود يوسف زايد، ناشر: دار الثقافة – الدوحة – قطر، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۵هـ.)

[۳۵] روى الإمام أحمد عن النعمان بن بشير/ وروى الحديث أيضًا الطيالسي والبيهقي في منهاج النبوة، والطبري ، والحديث صححه الألباني في السلسلة الصحيحة، تخريج مشكاة المصابيح۵۳۰۶  وحسنه الأرناؤوط/ قال رسول الله صلى الله عليه وسلم :  تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ، فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا عَاضًّا، فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ الله ُأَنْ يَرْفَعَهَا ، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيّاً ، فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ، ُثمَّ سَكَتَ.
[۳۶] الترمذي عن سعيد بن جمهان

[۳۷] الهيتمي المكي، الزواجر۲/۸۳ / الوادعي، الصحيح المسند۱۰۶۱ / الألباني، صحيح الأدب المفرد۴۵۸ ؛ صحيح الترغيب۱۸۸۷؛ : صحيح الجامع ۳۰۵۸ / ثلاثةٌ لا تَسألُ عنهمْ : رجلٌ فارَقَ الجماعةَ و عَصَى إمامَهُ و ماتَ عاصِيًا ، و أمَةٌ أو عبد ٌآبِقٌ من سَيِّدِهِ فماتَ ، وامْرأةٌ غابَ عنْها زوجُها و قدْ كفاها مُؤنةَ الدنيا فتبرَّجَتْ بَعدَهُ ؛ فلا تَسألْ عنْهمْ

[۳۸] مناوي تك تك جملات روايت را معنا كرده و معناي جملات مورد استشهاد ما اين است:(ثلاثة لا تسأل عنهم) أي فإنهم من الهالكين (رجل فارق) بقلبه ولسانه واعتقاده أو ببدنه (الجماعة) المعهودين وهم جماعة المسلمين (وعصى امامه) إما بنحو بدعة كالخوارج أو بنحو بغي أو حرابة أوصيال (ومات عاصيا) فميتته ميتة جاهلية… ورجاله ثقات. (المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى ۱۰۳۱هـ)، التيسير بشرح الجامع الصغير، ج۱، ص۴۷۷، ناشر: مكتبة الإمام الشافعي – الرياض، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۸هـ ـ ۱۹۸۸م.)

(ثلاثة لا تسأل عنهم)؛ يعني آنها از جمله هلاك شده ها هستند. (رجل فارق)؛ يعني شخصي كه با دل و زبان، اعتقاد و عملا از جماعت جدا شود. (الجماعة)؛ مراد از جماعت، جماعت مسلمانان است. (وعصى امامه)؛ امامش را عصيان كند، يا از طريق بدعت همانند خوارج يا از راه سركشي، يا از راه جنگ (ومات عاصيا)؛ يعني مردن او همانند مردن جاهلي است. در پايان مي‌گويد: راوايان روايت موثق هستند.

حاكم نيشابوري نيز در «المستدرك على الصحيحين»، روايت را نقل كرده و در پايان به صحت سند آن تصريح كرده است:عن فضالة بن عبيد عن رسول الله صلى الله عليه وسلم أنه قال ثلاثة لا تسأل عنهم رجل فارق الجماعة وعصى إمامه فمات عاصيا.. هذا حديث صحيح على شرط الشيخين فقد احتجا بجميع رواته ولم يخرجاه ولا أعرف له علة. (الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى۴۰۵ هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج۱، ص۲۰۶، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة: الأولى، ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰)

غزالي در كتاب «إحياء علوم الدين»، تصحيح حاكم را نقل كرده و در رد آن چيزي ياد آور نشده است: حديث فضالة بن عبيد ثلاثة لا يسأل عنهم رجل فارق الجماعة وعصى إمامه ومات عاصيا الحديث أخرجه الطبراني وصححه. (الغزالي، محمد بن محمد ابوحامد (متوفاى۵۰۵هـ، إحياء علوم الدين، ج۲، ص۲۲۱، ناشر: دار االمعرفة – بيروت.)

هيثمي نيز رجال اين روايت را موثق مي‌داند:وعن فضالة بن عبيد عن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال ثلاثة لا يسأل عنهم رجل فارق الجماعة وعصى امامه ومات عاصيا… عنهم رواه الطبراني ورجاله ثقات. (الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاى۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۵، ص۲۲۱، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي – القاهرة، بيروت – ۱۴۰۷هـ)

[۳۹] الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد الطبري (ت: ۳۱۰هـ ) جامع البيان في تأويل آي القرآن، ، تحقيق, أحمد شاكر. ج۱۴، ص۳۳۴،  الناشر, مؤسسة الرسالة. الطبعة, الأولى، ۱۴۲۰ ه – ۲۰۰۰ م../ :يظن هذا أن يفتح قصور الروم وحصونها؟ هيهات هيهات

[۴۰] همان، ج۱۴، ص۳۳۳./ ما أرى قراءنا هؤلاء إلا أرغبنا بطونا وأكذبنا ألسنة وأجبننا عند اللقاء

[۴۱] ابن کثیر، تفسير القرآن العظيم ۲ / ۴ / وقال عكرمة في تفسير هذه الآية كان رجل ممن إن شاء الله عفا عنه يقول اللهم إني أسمع آية أنا أعني بها تقشعر الجلود وتجب منها القلوب اللهم فاجعل وفاتي قتلا في سبيلك لا يقول أحد أنا غسلت أنا كفنت أنا دفنت قال فأصيب يوم اليمامة فما من أحد من المسلمين إلا وقد وجد غيره

[۴۲] بخاری۶۷۸۱

[۴۳] پیاده شده از سخنرانی تصویری شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *