دین چیست؟(۲)

دین چیست؟(۲)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

مفهوم و معنای دین در لغت عرب:

واژه ی دین: ابن فارس ذیل ماده ی (دین) می گوید:”دال و یاء و نون همگی اصل واحدی هستند که تمام مشتقات این ماده به آن بر می گردد و این اصل از جنس فرمانبرداری و فروتنی است.” [۱]در کلام عرب با معانی متعددی به کار می رود[۲]؛ مانند:

  • چیرگی، قدرت، حکمرانی، فرمانروایی، کسی را به زور به اطاعت وا داشتن، به کارگیری قوه ی قاهره، به بندگی کشیدن و مطیع ساختن.

دان النّاسَ: مردم را مجبور به اطاعت از خویش کرد؛ دِنتُهُم فدانوا: بر آنان چیره و غالب شدم که در نتیجه مجبور به اطاعت از من شدند؛ دنتُ القومَ: آن قوم را به بردگی و ذلت کشاندم؛ دان الرَّجُلُ: آن مرد عزّت یافت؛ دنتُ الرَّجُلَ: آن مرد را مجبور به انجام کاری کردم که از آن کراهت داشت؛ دُیَّنَ فلان: فلانی مجبور به انجام کاری شد که ناخوشایندش بود؛ دِنتُهُ: وی را تحت اختیار خویش گرفتم و بر او چیره و مسلط شدم؛ دَینتُه القومَ: او را مسئول کردم تا آن قوم را اداره کند.

حطیئه شاعر عرب، اینگونه مادرش را مورد خطاب قرار می دهد:

لَقد دینت أمر بنیک حَتی                      ترکتیهمُ أدقَّ من الطَّحینِ

“از زمانی که امور پسرانت به تو واگذار شد (با آنان چنان رفتار کردی که) وقتی آنان را ترک کردی بسیار نرم تر از آرد بودند”.

همچنین در پندی آموزنده آمده است: الْكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ. یعنی: آدم زرنگ کسی است که بر نفس خود چیره و مسلط شود و آن را رام خویش گرداند و برای بعد از مرگ بکوشد.

از این رو در کلام عرب حاکمی را که استیلای کامل بر یک کشور، ملت یا قبیله داشته باشد، «دیّان» گویند و به همین دلیل است که أعشی حرمازی، شاعر عرب زبان، پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم را این چنین مورد خطاب قرار می دهد که: یا سیّد النّاس و دیّان العرب. ای سرور مردم و ای حاکم قدرتمند اعراب!

همچنین در قرآن کریم آمده است که: فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ، تَرْجِعُونَهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (واقعه/۸۶- ۸۷): پس چرا اگر شما بى‏جزا مى‏مانید [و حساب و کتابى در کار نیست]، اگر راست مى‏گویید [روح] را برنمى‏گردانید.

  • اطاعت، بندگی، خدمت کردن، کاملاً در اختیار کسی بودن، فرمانبرداری کردن، پذیرفتن ذلت، خضوع کردن در برابر قدرت و سیطره ی فردی خاص.

دِنتُهُم فدانوا: بر آنان تسلط یافتم که در نتیجه از من اطاعت کردند؛ دِنتُ الرّجُلَ: به آن مرد خدمت کردم.

از پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم نقل است که فرمودند: أُریدُ من قُریشٍ کلمهً تدُینُ بها العربَ[۳]. یعنی از قریش کلمه ای «لا اله الا الله» را می خواهم بگویند که به واسطه ی آن تمام اعراب را به اطاعت و خضوع در برابر خود وادار می کنند؛ به این ترتیب به قومی که مطیع باشند، گفته می شود «قوم دَیّنٌ» و با همین معنا در حدیث خوارج آمده است که پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «یَمْرُقُونَ مِنْ الدِّینِ کَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنْ الرَّمِیَّةِ»[۴]یعنی: خوارج از دین خارج می شوند آن چنان که تیر از کمان خارج می شود. معنای حدیث به این شکل نیست که خوارج به طور کلی از دین به معنای ملت (اسلام) خارج خواهند شد؛ زیرا هنگامی که از علی بن ابی طالب پرسیدند که آیا خوارج کافر بودند؟ در پاسخ فرمودند: آنان از کفر فرار کردند. و باز هم پرسیدند که آیا خوارج منافق بودند؟ فرمودند: منافقان، خدا را بسیار کم یاد می کنند در حالی که آنان صبح و شب به ذکر خدا مشغولند. از این فرموده های علی بن ابی طالب به خوبی معلوم می شود که در این جا مراد از واژه دین، اطاعت بر امام بر حق است.

  • شرع، قانون، طریقت، مذهب، ملت، عادت، آداب و رسوم.

ما زالَ ذلک دینی: آن کار همواره رسم و عادت من است. دان، هنگامی گفته می شود که شخصی به کار خیر یا شرعادت پیدا کند. آمده است: کانت قُریشُ و من دان بدینهم.[۵]یعنی: قریش و هر کسی که بر راه و روش و عادت آنان باشد. همچنین در گفتار دیگر آمده است که: أنه علیه السلام کان علی دین قومه.[۶]یعنی: پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم قبل از بعثت (در اموری مانند ازدواج، طلاق، ارث و سایر امور مدنی و اجتماعی) تابع حدود و مقررات قوم خویش بود.

  • مجازات کردن، پاداش دادن، قضاوت کردن، حساب کردن.

در ضرب المثل های عربی آمده است که: کما تُدینُ تُدانُ. یعنی: هرگونه که با مردم رفتار کنی به همان شکل نیز با تو رفتار خواهند کرد. قرآن کریم از قول کفار نقل می کند که : أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَدِينُونَ (صافات/۵۳(آيا زماني كه مُرديم و خاك و استخوان شديم، آيا ما مورد بازخواست (از اعمال و اقوال خود) قرار مي‌گيريم و سزا و جزا مي‌بينيم‌؟ !در روایتی دیگر آمده است: لاتسبوا السلاطین فإن کان لابد فقولوا الهم دنهم کما یدینون.[۷]یعنی: پادشاهان را دشنام ندهید و اگر چاره ای نداشتید بگویید: بارالها! با آنان آن چنان رفتار کن که با ما رفتار می کنند. و از این روست که واژه ی «الدیّان» به معنای قاضی و رئیس محکمه نیز به کار می رود. از یک نفر در مورد علی ابن ابی طالب، کرم الله وجهه، پرسیدند در پاسخ گفت: إنه کان دیّان هذه الأمه بعد نبیّها[۸]علی ابن ابی طالب بزرگ ترین قاضی این امت بعد از پیامبر بود.

از آن چه گذشت کاملاً معلوم می شود که واژه ی دین چهار معنای پایه ای و اساسی دارد؛ به عبارتی دیگر، با شنیدن کلمه ی دین، در ذهن یک فرد عرب چهار تصور مهم شکل می گیرد:

  • استیلا و چیرگی از جانب کسی که دارای سلطه ی برتر است.
  • اطاعت، بردگی، بندگی و خضوع در برابر کسی که دارای سلطه و قدرت است.
  • حدود، قوانین، راه و روشی که مردم از آن پیروی می کنند.
  • محاسبه ی اعمال، قضاوت کردن، مجازات کردن، عقاب کردن.

بدین سان «دين» مجموعه ی عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات و مکانیسم های اجرائی و حکومتی است که برای اداره ی امور جامعه ی انسانی و پرورش انسان ها باشد.

معنای کلمه ی دین در قرآن:

کلمه ی دین در قرآن کریم بسیار کامل تر از معنای لغوی آن استعمال شده است؛ که متشکل از چهار رکن مهم است:

  • حاکمیت و سلطه ی برتر
  • اطاعت کردن و پذیرفتن سلطه که به واسطه ی قدرت آن حاکمیت به وجود آمده است.
  • یک نظام فکری و عملی که به واسطه ی قدرت آن حاکمیت به وجود آمده است.
  • پاداشی که سلطه ی برتر به افراد برای پیروی از آن نظام و داشتن اخلاص نسبت به او می دهد و یا مجازاتی که در مورد هرگونه تمرد و عصیانی اعمال می کند.

قرآن کریم گاهی واژه ی دین را بر دو معنای نخست اطلاق می کند؛ گاهی نیز آن را فقط در یکی از دو معنای سوم و چهارم به کار می برد و در بعضی موراد کلمه ی دین را استعمال کرده و هم زمان هر چهار معنای آن را اراده می کند. برای روشن شدن هر چه بیشتر این مطلب، بهتر است نگاهی به آیات قرآن بیندازیم:

دین با معنای اول و دوم:

  • اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ* هُوَ الْحَیُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (غافر/۶۵-۶۴) خدا آن كسي است كه زمين را جايگاه و قرارگاه شما كرد، و آسمان را به شكل خيمه و خرگاه ساخت، و شما را شكل بخشيد و شكل هايتان را زيبا بيافريد، و خوراكي هاي پاكيزه نصيبتان نمود. آن كه چنين (الطافي) در حق شما كرده است الله است. پس بالا و والا خداوند تعالي است كه پروردگار جهانيان است زنده‌ي جاويد اوست. جز او خدائي وجود ندارد، پس او را به فرياد خوانيد و عبادت را خاصّ او بدانيد. سپاس و ستايش الله را سزا است كه پروردگار جهانيان است.
  • إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ* أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ (زمر/۳-۲)(اي پيغمبر!) ما اين كتاب را كه در برگيرنده‌ي حق و حقيقت است، بر تو فرو فرستاده‌ايم. خدا را پرستش كن و پرستش خود را سره و خاصّ او گردان. هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه براي خدا است و بس.
  • قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ* وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ (زمر/۱۲-۱۱) بگو: به من فرمان داده شده است به اين كه خدا را بپرستم و پرستش را (از هر گونه شائبه‌ي كفر و شرك و ريا ، پالوده و زدوده سازم و) خاصّ او كنم. و به من دستور داده شده است كه نخستين فرد از افراد منقاد (اوامر خدا) باشم.
  • قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِینِی* فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ (زمر/۱۵-۱۴)‏ بگو: تنها خدا را مي‌پرستم و بس، و عبادت و طاعتم را خاصّ او مي‌كنم و (پرستش او را از هرگونه كفر و شركي مي‌زدايم و) مي‌پالايم. امّا شما هر چه و هر كه را جز او مي‌خواهيد بپرستيد.
  • وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى (زمر/۱۷) كساني كه از عبادت طاغوت دوري مي‌گزينند، و (با توبه و استغفار) به سوي خدا باز مي‌گردند، ايشان را بشارت باد (به اجر و پاداش عظيم خداوندي) مژده بده به بندگانم.
  • وَلَهُ مَا فِی الْسَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَهُ الدِّینُ وَاصِبًا أَفَغَیْرَ اللّهِ تَتَّقُونَ (نحل/۵۲) آنچه در آسمان ها و زمين است از آن او است، و همواره (تعيين نحوه‌ي) دينداري و (كار) قانونگذاري حق او، و اطاعت و انقياد از وي واجب و لازم است. پس (وقتي كه عالَم هستي از آنِ خدا و قوانين تكويني و تشريعي و اطاعت و انقياد همه چيز و همگان از او است) آيا از غير خدا مي‌ترسيد؟
  • أَفَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ (آل عمران/۸۳) آيا جز دين خدا را مي‌جويند (كه اسلام است)؟ ولي آنان كه در آسمان ها و زمينند از روي اختيار يا از روي اجبار در برابر او تسليمند و به سوي او بازگردانده مي‌شوند.
  • وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاء وَیُقِیمُوا الصَّلَاهَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاهَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ (بینه/۵) در حالي كه جز اين بديشان دستور داده نشده است كه مخلصانه و حق گرايانه خداي را بپرستند و تنها شريعت او را آئين (خود) بدانند، و نماز را چنان كه بايد بخوانند، و زكات را (به تمام و كمال) بپردازند. آئين راستين و ارزشمند اين است و بس.

در تمامی آیات فوق، کلمه ی دین به معنای قدرت برتر، فرمانبرداری از سلطه ی او در نهایت پذیرش اطاعت و بندگی در مقابل آن به کار رفته است؛ و مراد از خالص کردن دین برای خداوند که در آیات به آن اشاره شده است این است که انسان تسلیم حاکمیت، فرمانروایی و دستور غیر خدا نشود و اطاعت و بندگی خود را آن چنان برای خدا خالص گرداند که جز او کسی را عبادت نکند و هرگز از غیر خدا پیروی نکند.

دین با معنای سوم :

  • قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی شَکٍّ مِّن دِینِی فَلاَ أَعْبُدُ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ وَلَکِنْ أَعْبُدُ اللّهَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ* وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا وَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (یونس/۱۰۵-۱۰۴) بگو: اي مردمان! اگر درباره‌ي آئين من در شكّ و ترديد هستيد (بدانيد كه) من كساني را كه به جز خدا مي‌پرستيد نمي‌پرستم، وليكن خداوندي را مي‌پرستم كه شما را مي‌ميراند (و بعد از مرگ شما را زنده مي‌گرداند و به سزاي خود مي‌رساند) و به من دستور داده شده است كه از زمره‌ي مؤمنان باشم (آنان كه خداوند ايشان را از عذاب دوزخ مي‌رهاند و به بهشت نائل مي‌گرداند). و (به من دستور داده شده است) اين كه به آئيني رو كن كه خالي از هرگونه شرك و انحرافي است (و كاملاً موافق با فطرت است) و از زمره‌ي مشركان مباش.
  • إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ (یوسف/۴۰) اين معبودهائي كه غير از خدا مي‌پرستيد، چيزي جز اسم هائي (بي‌مسمّي) نيست كه شما و پدرانتان آن ها را خدا ناميده‌ايد. خداوند حجّت و برهاني براي (خدا ناميدن) آن ها نازل نكرده است (و وحي و پيامي براي معبود بودن آن ها ارسال ننموده است). فرمانروائي از آن خدا است و بس. (اين، او است كه بر كائنات حكومت مي‌كند و از جمله عقائد و عبادات را وضع مي‌نمايد). خدا دستور داده است كه جز او را نپرستيد. اين است دين راست و ثابتي (كه ادلّه و براهين عقلي و نقلي بر صدق آن رهبرند) ولي بيشتر مردم نمي‌دانند (كه حق اين است و جز اين پوچ و ناروا است).
  • وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ* ضَرَبَ لَکُم مَّثَلًا مِنْ أَنفُسِکُمْ هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن شُرَکَاء فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنتُمْ فِیهِ سَوَاء تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنفُسَکُمْ…* نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ* بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ…* فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (روم/۲۶،۲۸،۲۹،۳۰) ‏روي خود را خالصانه متوجّه آئين (حقيقي خدا، اسلام) كن. اين سرشتي است كه خداوند مردمان را بر آن سرشته است. نبايد سرشت خدا را تغيير داد (و آن را از خداگرائي به كفرگرائي، و از دينداري به بي‌ديني، و از راست روي به كجروي كشاند). اين است دين و آئين محكم و استوار، و ليكن اكثر مردم (چنين چيزي را) نمي‌دانند.
  • الزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَهَ جَلْدَهٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَهٌ فِی دِینِ (نور/۲) (از جمله‌ي احكام سوره، يكي اين است كه) هر يك از زن و مرد زناكار (مؤمن، بالغ، حرّ، و ازدواج ناكرده) را صد تازيانه بزنيد و در (اجراي قوانين) دين خدا رأفت نسبت بديشان نداشته باشيد، اگر به روز قيامت ايمان داريد، و بايد گروهي از مؤمنان بر (اجراي حكم ناظر، و به هنگام زدن تازيانه‌ها و) عذاب ايشان حاضر باشند.  ‏
  • إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ (توبه/۳۶) شماره‌ي ماه ها (ی سال قمري) در حكم و تقدير خدا (ي متعال، و مضبوط در لوح محفوظ، يا موجود) در كتاب آفرينش – از آن روز كه آسمان ها و زمين را آفريده است‌ – دوازده ماه است كه چهار ماه حرام است (و آن ها عبارتند از: ذي‌القعده، ذي‌الحجّه، محرّم و رجب. جنگ در اين ماه ها حرام است، و) اين (تحريم نبرد) آئين راستين و تغييرناپذير (خدا) است، پس در آن ها به خويشتن ستم نكنيد (و جنگ در آن ها را حلال ندانيد، مگر اين كه تجاوز و قانون‌شكني از سوي دشمن باشد و شما به ناچار از خود دفاع كنيد. اي مؤمنان!) با همه‌ي مشركان بجنگيد همان گونه كه آنان جملگي با شما مي‌جنگند، و بدانيد كه (لطف و ياري) خدا با پرهيزگاران است. ‏
  • کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ (یوسف/۷۶) (يوسف) نخست بارهاي ديگران را پيش از بار برادرش (بنيامين) بازرسي كرد، و سپس پيمانه را از بار برادرش بيرون آورد. ما اين گونه براي يوسف چاره‌سازي كرديم. چرا كه يوسف طبق آئين شاه مصر نمي‌توانست برادرش را بگيرد.
  • أَمْ لَهُمْ شُرَکَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَن بِهِ اللَّهُ (شوری/۲۱) شايد آنان انبازها و معبودهائي دارند كه براي ايشان ديني را پديد آورده‌اند كه خدا بدان اجازه نداده است (و از آن بي‌خبر است‌؟).
  • لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ (کافرون/۶) ‏آئين خودتان براي خودتان، و آئين خودم براي خودم! ‏

واژه ی دین در آیات فوق عبارت است از: قانون، حدود، شریعت، طریقت و یک نظام فکری و عملی که انسان خود را نسبت به اجرای آن مقید و ملزم می داند. لذا، اگر انسان از سلطه، دولت و حکومتی پیروی کند که مجری قوانین دین الله می باشد، وارد دین الله گشته است؛ اما اگر آن سلطه پادشاه، مشایخ، کشیشان، خانواده، عشیره یا اکثر مردمان یک ملت باشد، بی تردید انسان داخل در دین هر یک از آنان است. خلاصه ی کلام آن که هرگاه آدمی شخصی را بالاترین مرجع و نیز مافوق خود فرض کند و حکمش را مطلقاً لازم الاجرا بداند و به موجب آن از راه و روشی که برایش تعیین می شود پیروی کند، بدون شک داخل در دین همان شخص و مرجع است.

دین با معنای چهارم:

  • إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ* وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ (ذاریات/۶-۵) مسلّماً چيزي كه بدان وعده داده مي‌شويد و از آن ترسانيده مي‌شويد، راست و قطعي است. ‏و روز جزا، حتماً وقوع پيدا مي‌كند و مي‌آيد. ‏

أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ* فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ* وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ (ماعون/۳-۱)‏ كساني كه به دين و آئين، و سزا و جزا (در پيشگاه خدا) ايمان ندارند، مي‌فهمي كه چگونه كساني اند؟ ‏‏(و ديگران را به سير كردن) و به خوراك دادن مستمندان تشويق و ترغيب نمي‌نمايند. ‏

  • وَمَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ* ثُمَّ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ*یوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَیْئًا وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ (انفطار/۱۹-۱۷)‏ (اي انسان !) تو چه مي‌داني كه روز سزا و جزا چگونه است‌؟ ‏روزي است كه هيچ كسي براي هيچ كسي كاري نمي‌تواند بكند و از دست كسي براي كسي كاري ساخته نيست، و در آن روز فرمان، فرمان خدا است و بس، و كار و بار كلّاً بدو واگذار مي‌گردد.

واژه ی دین در آیات فوق به معنای محاسبه ی نفس، قضاوت (در مورد اعمال انسان) مجازات کردن و پاداش دادن آمده است.

دین اصطلاحی جامع و فراگیر: تا به این جا سخن قرآن کریم کلمه ی دین را بیشتر با چهار معنای رایجی که اعراب آن را می فهمیدند، به کار می بُرد؛ اما از این جا به بعد این واژه را به عنوان اصطلاحی جامع و فراگیر برای تعبیر از نظامی به کار می گیرد که در آن، شخص یک سلطه ی خاص را برتر از تمامی سلطه ها تلقی می کند؛ اطاعت و پیروی از دستوراتش را بر خود لازم می داند؛ در زندگی مقید به حدود، قوانین و قواعد آن سلطه ی برتر می باشد؛ با اطاعت از او امید دست یافتن به عزت، پیشرفت و پاداش نیک را در سر می پروراند و با عصیان در برابرش از ذلت، خواری و بد فرجامی خویش هراس دارد.

شاید بتوان گفت که در هیچ یک از زبان های دنیا اصطلاحی این چنین جامع و فراگیر، که تمام این مفاهیم را فقط با یک واژه بیان کند، وجود ندارد. در آیات زیر اصطلاح دین با همان مفهوم گسترده خود به کار رفته است:

  • إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ (آل عمران/۱۹) بي گمان دين (حق و پسنديده) در پيشگاه خدا اسلام است.
  • وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ (آل عمران/۸۵(و كسي كه غير از (آئين و شريعت) اسلام، آئيني برگزيند، از او پذيرفته نمي‌شود، و او در آخرت از زمره‌ي زيان كاران خواهد بود.
  • هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ )توبه/۳۳(خدا است كه پيغمبر خود (محمّد) را همراه با هدايت و دين راستين (به ميان مردم) روانه كرده است تا اين آئين (كامل و شامل) را بر همه‌ي آئين ها پيروز گرداند (و به منصه‌ي ظهورش رساند) هرچند كه مشركان نپسندند.
  • ‏وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ‏ (انفال/۳۹) و با آنان پيكار كنيد تا فتنه‌اي باقي نماند (و نيروئي نداشته باشند كه با آن بتوانند شما را از دينتان برگردانند) و دين خالصانه از آن خدا گردد (و مؤمنان جز از خدا نترسند و آزادانه به دستور آئين خويش زيست كنند). پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند (و اسلام را پذيرفتند، دست از آنان بداريد، چرا كه) خدا مي‌بيند چيزهائي را كه مي‌كنند (و كيفرشان مي‌دهد).
  • قاتِلُوا الَّذينَ لايُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لايُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لايَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ (توبه/ ۲۹) با كساني از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا (چنان كه شايد و بايد) ايمان دارند، و نه چيزي را كه خدا (در قرآن) و فرستاده‌اش (در سنّت خود) تحريم كرده‌اند حرام مي‌دانند، و نه آئين حق را مي‌پذيرند ، پيكار و كارزار كنيد تا زماني كه (اسلام را گردن مي‌نهند، و يا اين كه) خاضعانه به اندازه‌ي توانائي، جزيه را مي‌پردازند (كه يك نوع ماليات سرانه است و از اقليّت هاي مذهبي به خاطر معاف‌بودن از شركت در جهاد، و تأمين امنيّت جان و مال آنان گرفته مي‌شود).
  • إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ* وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا* فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا (نصر/۱- ۳)‏ هنگامي كه ياري خدا و پيروزي (و فتح مكّه) فرا مي‌رسد. ‏و مردم را مي‌بيني كه دسته دسته و گروه گروه داخل دين خدا مي‌شوند (و به اسلام ايمان مي‌آورند). پروردگار خود را سپاس و ستايش كن، و از او آمرزش (خود و ياران خويش را از شتابگري در فرا رسيدن فتح و وقوع پيروزي، و اظهار دلتنگي و گلايه‌ي از زندگي) بخواه. خدا بسيار توبه ‌پذير است.

مراد از واژه ی دین در آیات فوق، همان نظام کاملی است که شامل تمام جنبه ها و ابعاد مختلف زندگی انسان همچون امور اعتقادی، فکری، اخلاقی، عملی و … باشد.

خدای متعال در دو آیه ی نخست می فرماید که از دید او، یک نظام سالم و پسندیده برای زندگی دنیوی انسان ها، نظامی است که مبتنی بر اطاعت از قوانین خداوند و بندگی او باشد و به این ترتیب سایر نظام هایی که مبتنی بر اطاعت از سلطه ی غیر خداست، مردود و باطل است و طبیعتاً مورد رضایت او نیست؛ زیرا خداوند برای انسانی که مخلوق، مملوک، بنده و تربیت شده اوست و در ملکوت او مثل سایر مردمان زندگی می کند، هرگز راضی نیست که این حق را به خود بدهد در زیر سایه ی اطاعت از سلطه و قانون غیر خدا و بندگی او زندگی کند و پیرو دستورات غیر او باشد.

همچنین خدای عزوجل در آیه ی سوم می فرماید که او پیامبرش را با همان نظام حقی (اسلام) فرستاده است که صحیح ترین نظام ها برای زندگی انسان است و هدف رسالتش نیز این است که اسلام را بر سایر نظام های (مردود و باطل) برتری دهد و پیروز گرداند.

در آیه ی چهارم به مؤمنان دستور می دهد که برای برپایی دین اسلام تا جایی بجنگند که هیچ فتنه ای (شرکی) در زمین باقی نماند؛ به عبارتی دیگر، تا زمانی بجنگند که تمام نظام های مبتنی بر بغی و تمرد در برابر دستورات خداوند از کره ی زمین برچیده شود و همه ی مردمان خالصانه، مطیع و بنده ی خدای متعال شوند.

در آیه ی پایانی دقیقاً زمانی پیامبرش را مورد خطاب قرار می دهد که رسول الله صلی الله علیه و سلم پس از بیست و سه سال تلاش و مبارزات مستمر، انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانید و اسلام عملاً به عنوان نظام و دولتی عقیدتی، فکری، اخلاقی، تربیتی، مدنی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را با تمامی اجزاء و تفاصیل آن مستقر ساخت و (پس از آن بود که) هیئت های سیاسی قبایل عرب پیاپی از نواحی مختلف شبه جزیره ی عربستان به سوی رسول الله صلی الله علیه و سلم آمده و در آغوش اسلام قرار می گرفتند و مسلمان می شدند؛ این گونه بود که رسول الله صلی الله علیه و سلم رسالتی را که برای اجرای آن مبعوث شده بود، کاملاً ادا کرد. خدای سبحان به همین مناسبت به آن حضرت فرمود:”مبادا تصور کنی که چنین کار ارزشمندی را با تلاش ها و کوشش های خود به نتیجه رسانده ای و این باعث شگفتی تو شود؛ زیرا تنها کسی که منزه از عیب و نقص است و صفات کمال مختص اوست، همانا یگانه پرودگار توست؛ پس او را تسبیح گوی و در ازای توفیقی که برای انجام چنین وظیفه ی خطیری به تو عطا کرده است، شکر کن و از او بخواه: بارالها! تقصیرات و کم کارهایی را که در طول مدت این بیست و سه سال در راستای انجام وظیفه ام مرتکب شده ام، بر من ببخشای!”[۹]

به این ترتیب هر کس که واژه ی دین را در قرآن به صورت معرفه یا نکره و مجرد یا مضاف مورد بررسی قرار بدهد، متوجه سه معنی کلی می شود که  وضع و ساختار آن را مشخص می‌نماید:

  • دين واحد نزد الله اسلام است: « إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» (آل عمران/ ۱۹)، بيگمان دين (حق و پسنديده) در پيشگاه خدا اسلام (يعني خالصانه تسليم فرمان الله شدن) است.
  • و هدف از بیان واژه ی دین اصول عقاید دینی اسلام است، همان‌گونه که در این فرموده خداوند آمده است: «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَاتَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ (شوری/۱۳) خداوند آئيني را براي شما (مؤمنان) بيان داشته و روشن نموده است كه آن را به نوح توصيه كرده است و ما آن را به تو وحي و به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش نموده‌ايم (به همه‌ي آنان سفارش كرده‌ايم كه اصول) دين را پابرجا داريد و در آن تفرقه نكنيد و اختلاف نورزيد. اين چيزي كه شما مشركان را بدان مي‌خوانيد (كه پا برجا داشتن اصول و اركان دين است) بر مشركان سخت گران مي‌آيد. خداوند هر كه را بخواهد براي اين دين برمي‌گزيند و هر كه (از دشمنانگي با دين دست بكشد و) به سوي آن برگردد، بدان رهنمودش مي‌گرداند.
  • همچنین گاهی مراد از واژه ی دین، اعتقاد به قوانين، برنامه ها و باورهای پذیرفته شده ی ملتی از ملت‌هاست، صرف نظر از درست و یا نادرست بودن آن. همان‌گونه که خداوند به پیامبرش دستور داده که به کافران مشرک غیر اهل کتاب بگوید: لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ (کافرون/ ۶) ‏آئين خودتان براي خودتان، و آئين خودم براي خودم! ‏

 

مصطلحات مرتبط با کلمه ی دین

شریعت: شریعت دارای دو معنی عام و خاص می باشد در معنای خاص عبارت است از احکام و دستورات و عبادات و اخلاقیاتی است که هر پیغمبر می آورد و شریعت هر پیغمبری بر حسب مقتضیات زمان و مکان و امت و قوم او با شریعت دیگری فرق می‌کند، شریعت در معنای خاص با مفهوم دین اسلام متفاوت است.

مذهب: عبارت است از شاخه ای مخصوص از دین مانند مذاهب حنفی، شافعی، زیدی، ۱۲ امامی و … نسبت به دین اسلام؛ و ارتدکس و کاتولیک و پروتستان و … نسبت به شریعت نصارا؛ و لیبرالیسم، کمونیسم ، سوسیال دموکراسی و … نسبت به دین سکولاریسم.

جهان بینی: عبارت است از نگرش انسان به هستی و توجیه و تبیین آن در رابطه با انسان. به عبارت دیگر، دید کلی که انسان از جهان هستی دارد و بر اساس آن به تعبیر و تفسیر آن می پردازد جهان بینی نامیده می‌شود؛ و به طور کلی برداشت کلی انسان از جهان هستی را جهان بینی او می گویند. جهان بینی انواع گوناگونی دارد، بر اساس پذیرفتن قوانین دین اسلام و یا انکار و کنار نهادن آن می‌توان جهان بینی را به جهان بینی توحیدی و جهان بینی سکولاریستی تقسیم نمود.

 

 

[۱]– احمد بن فارس ابن فارس، معجم مقایس اللغه، بتحقیق و ضبط عبدالسلام محمد هارون، قم، الحوزه العلمیه بقم، ۱۳۶۲

[۲]– محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داربیروت، ۱۹۵۶ /۱۷/۲۴-۳۰

[۳]– رشید الدین محمد  ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب، قم، موسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق ، ج۱،  ص ۵۸

[۴]– محمد بن اسماعیل بخاری البخاری، صحیح البخاری، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۱ ه. ص۱۷۱۴ ح۶۹۳۰

[۵]– حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: موسسه آل البیت(ع)، المجلد ۱۸، ۱۳۶۸

[۶]– ابن منظور، محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داربیروت، ۱۳۷۵ق، ج۱۳: ۱۶۸

[۷]– مجد الدين أبو السعادات المبارك بن محمد بن محمد بن محمد ابن عبد الكريم الشيباني الجزري ابن الاثیر، النهاية في غريب الحديث والأثر، الناشر: المكتبة العلمية – بيروت، ۱۳۹۹هـ – ۱۹۷۹م  ، ج ۱ ، ص ۲۴۵

[۸]– عباس قمی، مفاتیح‌الجنان، تهران، برهان‌‌ ۱۳۸۱، ص ۶۹۰.

[۹]– ابوالاعلی  مودودی، اصطلاحات چهارگانه در قرآن، مترجم: سامان یوسفی نژاد، تهران، نشر احسان ۱۳۸۶، ص ۴۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *