۷ اکتبر فرجام اشغال افغانستان در ۲۰۰۱ برای آمریکاییهای سکولار و جنایتکار
امروز همچنانکه سالروز طوفان الاقصی است سالروز اشغال افغانستان هم هست که در ۲۳ سال قبل توسط نیروهای آمریکایی و متحدین سکولار اروپایی آن انجام شد.
در ۷ اکتبر سال ۲۰۰۱ میلادی جورج دبلیو بوش سکولار اعلام کرد:
به دستور من، نظامیان ایالات متحده آمریکا، عملیاتی را علیه اردوگاههای آموزشی شبکۀ القاعده و تاسیسات نظامی رژیم طالبان در افغانستان راهاندازی کردهاند، این اهداف بسیار با دقت هدف قرار میگیرند، تا از استفادۀ افغانستان به حیث پایگاه حملات تروریستی جلوگیری شود و تواناییهای نظامی طالبان مورد حمله قرار گیرد…
۲۰ سال پس از آن تاریخ، آنچه برای آمریکاییهای اشغالگر و سکولار و متحدین سکولار آن از اشغال افغانستان باقی ماند، تنها و تنها اخراج با سرافکندگی بود…
جهاد افغانستان ثمره ی خون انصار و مهاجرین است، شایسته است مسئولین امارت اسلامی یادی از مهاجرین کنند و قدردان آنها باشند.
یمن ۷ اکتبر را به مناسبت سالروز طوفان الاقصی رخصتی رسمی اعلام کرد
کمیته عالی تشریفات یمن اعلام کرده است که به مناسبت گرامیداشت سالروز طوفان الاقصی و حوادث مهم روز هفتم اکتبر، امروز به عنوان رخصتی رسمی در سراسر کشور اعلام شده است.
این روز به یاد مبارزات و مقاومت مردم غزه در برابر رژیم صهیونیستی گرامی داشته میشود.
به مناسبت سالگر عملیات مبارک طوفان الاقصی: ترجمه نشید جهادی: گفت و گوی وداع (حوار الوداع) از البوم “سفراء المجد”
ارائه دهنده: عبدالله
مادرم!! کتابِ خداوند من را راهی جهاد کرد و از شما دور نمود. و آیا می توانید، خداوند را از آنچه که انجام داده، منع نمایید؟ کور و شل نبودم که عذری برای نرفتن به جهاد داشته باشم.
مادرم گفت: پسرم این سفرت برای چیست؟ سفری خطرناک به سوی ترس ها و خطرها؟
جواب دادم: من مسلمانم، همت و اراده در قلبم در حال انفجار است.آیا خون های جاری بر زمین را نمی بینی؟ خونی که دشمنانمان، آن را بی ارزش دیده اند. نمی بینی کودکانمان چگونه از صدای بمباران در سحرگاهان دچار هول و هراس می شوند؟ آیا پس از همه ی اینها، می پرسی: پسرم این سفرت برای چیست؟
گفت: زمانِ ازدواجت فرا رسیده، جهاد را برای آنان که به سویش رفته اند وا بگذار.. بگذار به عروسیت دل خوش باشیم و دمی شادامان و مسرور سر نماییم؛ عروسی همچون ماه برایت انتخاب کرده ام.
جواب دادم: آیا به فکر حجله زفاف باشم و دل به ثمر خوش نمایم در حالیکه دخترانِ پاکدامن در دست دشمنان حرمتشان دریده می شوند. خوشحالی من هنگامی است که داخل خندقم باشم و بارانی از بمب از آسمان برسرمان فرود می آید. مراسمِ عروسی برای من، دل زدن به قلب دشمن است آنکه که ترس و هراسی نداشته باشم. و نامزدِ من، سلاح کلاشینکفی است که در دلِ خود مرگ جای داده است.
گفت: جهادِ والدین مقدم تر است، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: در راه خدمت ایشان سعی و تلاش کن و با ایشان خوش رفتاری بنما.
به او جواب دادم: اگر فردا روزی جهاد، “جهادِ طلب” بود، این کلامت درست است. ولی الان جهادِ دفع است و در بیرون کردن تاتار نیازی به اجازه گرفتن نیست. مغول دوباره برگشته و چنگیز (یعنی آمریکای شرور) آن را فرماندهی می کند. سکولاریستها دوباره برگشته اند، و جهاد حق است و گریزی از آن نیست.
گفت: برخی از دوستانت شکسته خورده و مأیوس برگشته اند. آنها برگشتند، تو هم تحت پیگرد قرار می گیری، پس برگرد همچنان که آنها بازگشته اند.
جواب دادم: آیا کسی که به ثریا دست یافته، به داخل چاله ای باز خواهد گشت؟ فردی صاحب مبادی و اصول چگونه باز خواهد گشت؟ در حالیکه در سینه ی خود منهجی راستین به امانت دارد. آیا کسی که خواهان انتقام است، از تصمیم خود باز می گردد؟ در حالیکه فردی محکم و صاحب اراده است. من با هیچ کشوری که به شرع پروردگار خیانت کرده است، مصالحه نخواهم کرد. جایی که شریعتِ پروردگار را کنار گذاشته اند تا قوانین بشر اجرا گردد.
گفت: مسیر وحشتناکی در پیش داری، راهِ پیشِ رویت پر از خار و خاشاک است. راه دیگری را برگزین که در آن گُل و بلبل قرار دارد.
به او جواب دادم: این مسیری است که از زمان کودکی عاشقش بوده ام. نارنجک ها برای من گل های زیبا هستند. و بوی خوشِ گل، آتشی است که از دل سلاحم زبانه می کشد.. آهنگ من، رگبار گلوله ایست که از سلاحم شنیده می شود. و سوگند به خدا که راهی این مسیر خواهم گشت حتی اگر تمام عالم روی برتابند و از همراهی من نشسته باشند.
گفت: قطعا کشته می شوی پسرم، دوباره فکرهایت رو بکن.
جواب دادم: مرگِ من، حیات عقیده ام است. کشته شدنم پیروزی است .. وقتی چنین خبری به تو رسید صبر کن و احتساب اجر نما و بدان که من شهید شده ام و به بالاترین مرتبه ی بهشت نائل گشته ام..
۷اکتبر سالگرد عملیات مبارک طوفان الاقصی مبارک باد: تونلهای زیر زمینی در غزه چگونه کنده می شوند؟
به قلم: سلیمان ژاورودی
برای دسته هایی از مسلمین هنوز جای سوال است اینهمه تونل نظامی در غزه چگونه کنده شدند در حالی که غزه کاملاً در محاصره ی رژیم سکولار صهیونیستها و حکومتهای دست نشانده عرب است؟
واقعییت این است که ۹۰ درصد از افرادی که به حفر تونل در غزه مشغول هستند، بدون دستمزد و به طور متوسط روزانه ۸ ساعت کار می کنند و آنهایی هم که دستمزدی می گیرند چون صاحب خانواده اند و نیازمند.
بخش بزرگی از آنها چکمه ندارند و به هر چیزی که پاهایشان را از رطوبت حافظت کند راضی هستند.
شیفت های کاری وجود دارد که با طلوع خورشید پایان می یابد.
سپس به دنبال کار معمول خود می روند و اکثر آنها در جوانی از درد غضروف رنج می برند.
یکی از سران رژیم سکولار صهیونیستی می گوید: ما اینجا چای می نوشیم و خوش می گذرانیم و هر شب هزار مجاهد بدون اینکه متوجه شویم به سمت ما زیرزمین را می کنند…
بله، این مجاهدین:
آنان از قبر نمیترسند، زیرا قبل از ورود به قبر، تجربهای را پشت سر گذاشتهاند.
بعضی از آنها بیش از ۳۰ متر زیر زمین فرود می آیند این فرود آنها برای جستوجوی طلا نیست، بلکه جستجوی عزت و سربلندی امت اسلامی هست.
آنها در حسرت خانه و فرزندانشان هستند مانند مادری که آرزوی پیدا کردن فرزند گمشده خود را دارد.
هر کدام با هر ضربه کلنگ، تسبیح و تکبیر گفته و یقین دارد که ضربهاش او را به مسجد الاقصی نزدیک می کند.
این نوع حرکت و تکاپوی جهادی شما را به یاد کندن خندق در جنگ احزاب (سکولاریستها) نمی اندازد؟
انگار تمام شهر را سیلابخون فرا گیرد. هر شب در آسمانِ غزه، ستارههای دیگری میدرخشد، ستاره های که روح از دیدنشان مچاله میشود.
هر شب در غزه قیامت کوچک برپا میشود،
حقا کهنبرد میان جنت و دوزخ است.
نبردی کهنردبان بهسوی جام غلمان خواهد بود. نبردی کهتاریخ بشر شاهد شهامت فلسطین خواهد بود.
دیگر هیچ نسلِ این نهضت را فراموش نخواهد کرد، چون برای آزادی قدس است میدانم کهصلاحالدین ما ظهور خواهد کرد، میدانم که پروردگار قدس جنود آسمانی را خواهد فرستاد میدانم کهقدسم آزاد خواهد شد اما اندکی صبر
فرمان عالیقدر مولوی هبه الله رهبر ا.ا.افغانستان در مورد شفافیت تدارکات و سایر قراردادهای وزارتها و ادارات امارتی!
ماده اول: به منظور تأمین شفافیت در تدارکات، معدنکاری و سایر قرادادهای وزارتها و ادارات امارتی که موضوع آن دارایی عامه باشد، مقامات امارتی و مامورین نمیتوانند بهطور مستقیم یا غیر مستقیم در داوطلبی قرادادهای تدارک اجناس، خدمات و امور ساختمانی، معدنکاری و سایر قراردادها به حیث داوطلب اشتراک کنند.
ماده دوم: شرکتهای خصوصی که مقامات امارتی و مامورین در آن سهمدار و یا مسوول باشند نیز تابع حکم مندرج ماده اول این فرمان میباشند.
ماده سوم: این فرمان از تاریخ توشیح نافذ و در جریده رسمی نشر شود.
ابوعبیده رضی الله عنه اهل مدینه و ابوعبیده حفظه الله جهان اسلام را به جهاد کمک فرا می خواند
به قلم: ابراهیم هورامی
آنچه برای اصحاب به عنوان ابزاری جهت امر به معروف و نهی از منکر به کار می رفت ابتدا قرآن کریم بود و اگر در قرآن آیه ای یافت نمی شد و یا در فهم آیه نیاز به توضیحات رسول الله صلی الله علیه وسلم بود به احادیث مراجعه می کردند و در مرحله ی بعدی رای شورا و اجماع آنها مرجع حکم بر دارالاسلام و جماعت می شد که از زبان رهبریت بر دارالاسلام بیان می شد.
در زیر نمونه ای تاریخی ذکر می شود: به عمر بن خطاب رضی الله عنه خبر رسید که ابوعبیده بن الجراح رضی الله عنه در شام محاصره شده و دشمن از هر طرف به او هجوم آورده است…
عمر رضی الله عنه در جواب نامه او نوشت: اما بعد، همانا هیچ سختی و شدتی بر بنده ایی نمی آید، مگر این که خداوند متعال بعد از آن گشایش و فرجی را نازل خواهد کرد و بعد از هر سختی آسانی است پس: یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ ٱصۡبِرُوا۟ وَصَابِرُوا۟ وَرَابِطُوا۟ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ[آل عمران: ۲۰۰]
ای کسانی که ایمان آوردهاید، [بر تکالیف دینی و رنجهای دنیوی] شکیبایی ورزید و [در برابر دشمنان] پایدار باشید و مرزها[ی سرزمین اسلامی] را نگهبانى كنيد و پرهیزگاری پیشه کنید؛ باشد که رستگار شوید.
بدانید که زندگى دنیا، بازیچه و سرگرمى و زیور، و فخرفروشى در برابر یكدیگر و افزونطلبى در اموال و فرزندان است؛ [این زندگى،] همچون بارانى است كه گیاهان [روییده از] آن، كشاورزان را به شگفت میآورد؛ سپس [این گیاه شاداب،] پژمرده شود؛ آنگاه مىبینى كه زرد میشود و سپس خاشاک مىگردد؛ و در آخرت، [نصیبِ منافقان و کافران] عذابی شدید است؛ و [نصیبِ مؤمنان،] آمرزش و رضایت الهی است. [در هر حال] زندگى دنیا چیزی جز [لذت و] برخوردارىِ فانی [و فریبنده] نیست.
عمر با نامه ابو عبيده بن جراح بالاى منبر میرود و آنرا بر اهل مدینه قرائت نمود، سپس گفت: ای اهل مدینه، ابوعبیده من و شما را فرا می خواند پس برای جهاد در راه خدا خارج شوید.
ابوعبیده با این آیه اهل مدینه و حاکمیت بر دارالاسلام را به کمک می طلبد و مومنین اهل مدینه فوراً به ندای او پاسخ می دهند، اما ابوعبیده ی زمان ما در فلسطین یک سال است که مسلمین جهان را به کمک می طلبد تنها «جبهه ی مقاومت» تحت پرچم ایران به ندای او پاسخ داده اند.
بیشتر از ۴۲هزار مسلمان اهل سنت زن و کودک و پیرو جوان در جلو چشمان مسلمین جهان به فجیع ترین شیوه ی ممکن با اسلحه و بمبهای آمریکا و فرانسه و انگلیس و سایر متحدین صهیونیستهای جنایتکار توسط صهیوینستها قتل عام شده اند و تمام مردم جهان از جمله مسلمین اهل سنت جهان این جنایات را روزانه و از کانال ماهواره ها و فضای مجازی با چشم سر می بینند اما صرفنظر از حمایت علنی بسیاری از حکام خائن حاکم بر اهل سنت چون مصر و اردن و آل سعود و … و صرفنظر از گروههای شبه جهادی مثل گروه جولانی و … که در جبهه ی آمریکا و ناتو و صهیونیستها قرار گرفته اند بقیه هم فقط تماشاچی هستند و کاری انجام نمی دهند.
آیا ما در حال تکرار فجایع اندلس و صدها قتل عام دیگر مسلمین توسط کفار و نظاره گر شدن اهل سنت هستیم؟
آیا تنها «جبهه ی مقاومت» تحت پرچم ایران است که راه اصحاب را ادامه می دهد و به ندای کمک ابوعبیده لبیک می گوید؟
از کشتارگاه قلعه در افغانستان تا کشتارگاه فرقه های مختلف در سوریه
به قلم: مجاهد مهاجر
مجاهدین مخلصی که تنها برای رضای الله حاضرند که به میدانهای جهاد بروند زیاد هستند اما متفرق و سرگردان و هنوز به این درجه از رشد منهجی نرسیده اند که باید اهل جماعت شوند آنهم در اولین دارالاسلامی که تشکیل شده است.
این مجاهدین در سراسر دنیا پراکنده هستند و تنها دنبال راهی برای جهاد می گردند، در زیر به ذکر داستانی از وليد الحاج (مجاهد و زندانی آزاد شده از گوانتانامو) می پردازیم که حکم الله در مورد این مجاهدین صادق را نشان می دهد. ولید می گوید:
در طول زندگی ام چند اقدام قهرمانانه و شجاعانه را دیده ام که هرگز فراموش نمی کنم، از جمله ی آنان حوادث کشتارگاه «قلعه» در افغانستان است:
وقتی در محاصره تیر و رگبار و آتش دشمن بودیم، پشت به برادران کردم و لباسم را بالا زدم تا ببینند اگر ترکش یا گلوله ای قابل دیدن بر پشتم هست آن را بیرون بیاورند و در خیال خود چنین فکر می کردم که هیچکدامشان به اندازه من زخمی نشده اند.
تا اینکه یکی از برادران اهل مغرب که به نجیب مغربی مشهور بود را در حالی دیدم که بازوی راستش که خورد و زخمی شده بود و فقط بر پاره پوستی وصل بود را در دست دیگر داشته و دنبال چاقو یا شیشه یا هر چیز تیز دیگری می گشت تا بتوانند با آن دستش را از تنش جدا کند.
بعد از کمی جست و جو که نتوانست چیزی پیدا کند، آن را زیر پا گذاشته و با تمام توان روی آن فشار می آورد که از آن خلاصی یابد.
اما موفق به این کار نشد، برای همین به برادران دیگر روی آورده و از آنان خواست تا آن را برایش قطع کنند، در همین حال و احوال یک جنگنده آمریکایی ما را بمباران کرد و هر کس به خود و کار مربوط به خود مشغول شده و مجالی برای قطع کردن دستش فراهم نشد. و همین واقعه نیز به نفع او تمام شد.
مدت ها بعد او را در گوانتانامو دوباره دیدم، و دیدم که دستش هنوز سر جایش است و کمی بهتر شده است. بعدها که از آنجا آزاد شده و به کشورش بازگشت به بیمارستان رفته و تحت عملیات جراحی قرار گرفت و سلامتی دستش را باز یافت .. سبحان الله
او چیزی می خواست و خداوند متعال برای او چیز دیگری می خواست.
سال ها بعد به شام هجرت کرد و به یار و یاورش در زندان گوانتانامو پیوست که آن موقع عضو جماعت «حرکة الشام الإسلام» بود. و همانجا به آرزوی همیشگی اش رسید و شهید شد. از خداوند متعال خواهانم که او را مورد رحمت و مغفرت خویش قرار داده و جایگاهش را در فردوس اعلی قرار دهد.
ما نیز از الله تعالی می خواهیم که با این مجاهدین بر اساس نیاتشان معامله کند، اما مومنین هم باید به خود بیایند و دست از تفرق و چند دستگی بردارند و اهل جماعت شوند.
هم اکنون خروجی آنهمه کشت و کشتار در شام این شده که عده ای از آنها به اوکراین رفتند تا زیر پرچم اوکراین با روسیه بجنگند و بقیه ی آنها هم چون دارودسته ی جولانی به صورت واگنرهای ناتو از کانال حکومت سکولار و مرتد ترکیه در آمده اند.
سید قطب تقبله الله می گفت: نباید ثمره ی خون ما را دشمنان دین برداشت کنند، باید آگاهانه وارد میدانهای جهاد شویم و بدانیم که باذن الله اگر تمکین پیدا کردیم شریعت الله و ادامه ی مسیر جهاد جهت آزاد سازی سرزمینهای اشغال شده ی مسلمین و بیرون راندن اشغالگران خارجی حاکم می شود یا جاهلیت در لباس دیگری؟
آل سعود و هم جبهه ای شدن با رژیم صهیونیستی در طوفان الاقصی
به قلم: ابراهیم هورامی
آل سعود همچون امارات و بحرین و اردن و مصر و سایر حکام دست نشانده ی عرب و غیر عرب چون ترکیه، بخشی از متحدین رژیم صهیونیستی بر علیه مجاهدین اهل دعوت و جهاد بوده اند.
در خبرها خواندیم که:شیخ عبدالله الأهدل، نایب رئیس شورای علمای اهل سنت حضرموت و یکی از اعضای جامعه علمای جهان اسلام در مکه و در حال اجرای مناسک عمره، بازداشت شد؛ اما چرا؟
علت دستگیری، سخنان وی درباره طوفان الأقصى و انتقاد از موضع ضعیف و شرمسار حاکمان عرب عنوان کردند که اخیراً اجلاس سران کشورهای عربی برگزار کردند که هیچ تصمیمی برای حمایت از مردم فلسطین و حمایت از آرمان آنها به دست نیامد.
شیخ گفته بودند:
اجلاس سران اعراب که در قاهره برگزار شد، ناامیدکننده بود و حاکمان مسئولیت خود را در قبال امت اسلامی و ملت فلسطین که در حال بمباران، کشته و آواره شدن توسط رژیم صهیونیستی هستند، نداشت و حاکمان عرب، اشغالگران را تماشا کرده و برای آنها کف می زنند.
وی افزود: حاکمان عرب نه نماینده مردم هستند، نه درد و رنج آنها را احساس می کنند، نه از حقوقشان دفاع می کنند و نه از دینشان حمایت می کنند، بلکه مزدور، خائن و توطئه کنندههایی علیه امت اسلامی هستند و به دنبال این هستند که روابط خود را با دشمن صهیونیستی عادی کرده و بیت المقدس و مسجدالاقصی را به ارزان ترین قیمت می فروشند.
یقیین بدانید هر جا بر علیه مسلمانی جنگی می شود یا دلارهای آل سعود و امارات در این جنایت وجود دارد یا حمایت سیاسی و دیپلماسی یا اسلحه و گلوله ی آنها.
جهاد کنونی مومنین در غزه برای چندمین بار برای ما ثابت کرده است که ارتشهایی که این حکام خائن و مزدور تشکیل داده اند برای سرکوب مسلمین تحت حاکمیت خودشان است نه برای جهاد با کفار اشغالگری که روزانه مسلمین را قتل عام می کنند.
اینها خودشان سد و مانعی جهت جهاد با اشغالگران و حتی مدافع اشغالگران بوده اند.
حملات مستقیم دیروز دارالاسلام ایران به رژیم صهیونیستی در واقع حمله ی مستقیم «اهل جماعت» به جبهه ی آمریکا و ناتو و مزدوران عرب و شکستش ابهت پوشالی آنها بود که در ذهن و قلب عده ای شکست خورده ی روحی و خودباخته جا خوش کرده است.
راز و رمز پیروزی مسلمانان بر تمام نیروهای کفر و شرک و تسلط بر سرزمین شان و کنترل نمودن غالبیت آن و حکمرانی آن با شریعت الله ، چنگ زدن آنان به عقیده برگرفته شده از قرآن و سنت به عنوان عاملی درونی و چنگ زدن به جماعت حاکم بر دارالاسلام و اهل جماعت شدن به عنوان یک عامل قدرت بخش ظاهری است.
آن عقیده ی ربّانی که بر اساس عبودیت کامل در برابر الله و احساس نیاز به او بنا شده است و همچنین محکم نمودن گره های ولاء و دوستی نسبت به مومنان و برائت و بیزاری ازکفار سکولار و نداشتن تعلّق و دلبستگی به اسباب مادی است.
پس داشتن یقین به وعده الله که نصرت و پیروزی و رسیدن به قدرت و تمکین وی می باشد به همراه اهل جماعت شدن و دوری از تفرق و فرقه بازی، عاملی اساسی در محقق شدن این هدف می باشد تا اینکه «فتنه ای باقی نماند و دین خالصانه از آن الله گردد» [انفال/ ۳۹] .
قطعا ایمان به قدرت و نیروی الله – عز وجل و داشتن حسن ظن نسبت به او که یاور و جبار و انتقام گیرنده است و اینکه تمام امور در دستان اوست، کمک می کند تا یقین محکمی در درون مجاهد شکل بگیرد، هر اندازه ملتهای کفر و ائتلاف هایشان طغیان کنند و به تجهیزات و تکنولوژی و نیروی نظامی خود افتخار نمایند؛ این هرگز مانعی در برابر تقديرات الله -عز وجل- نسبت به آنان نخواهد بود .
هر مومن اهل جماعتی که یقینش به وعده های الله -عز وجل- را شکل دهد و بدون هیچ شک و تردیدی آن را تصدیق نماید؛ آنچه را که دشمنان الله ترویج می دهند و روی آن مانور میزنند، در نظرش خوار و کوچک می گردد.{أَمَّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَكُمْ يَنْصُرُكُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ} [ملک/ ۲۰] ترجمه: «آیا این کسی که لشکر شماست، میتواند شما را در برابر الله یاری دهد؟ ولی کافران تنها گرفتار فریبند!».
اما اگر این میزان از یقین در جماعت حاکم بر دارالاسلام و اهل جماعت متحد نشود، و شخص، مومن اهل جماعت نشود و این درجه از یقین در فرقه های مختلف قرار اده شود بدون شک این درجه از یقین نه تنها منجر به پیروزی نخواهد شد بلکه حرکت به سوی شکست و ذلیلی را تسرییع می کند چون: الجَماعَةُ رَحمَةٌ و الفُرقَةُ عَذابٌ.[۱] جماعت رحمت است و جدائی و تفرق عذاب. چون چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: إِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ الْفُرْقَةُ.[۲] در حقیقت آنچه که امتهای پیش از شما را هلاک ونابود گردانید جدائی و تفرق (از جماعت مومنین) بود.
پس در نبرد با ملت های کفر موازین قدرت را نباید تنها از دیدگاه مادی و دنیوی منحصر نمود، منشأ این فهم کوتاه ، تاثیر گرفتن از بسیاری نظریات جنگی است که به دست افرادی وضع شده که در حساب خود نیاورده اند که پیروزی بدست الله است و تحمل نکرده اند که در میادین نبرد و جهاد استوار باشند و در مواجهه با سختی و بلا صبر و شکیبایی نمایند، بنابراین شیطان این نظریات را برایش مزيّن ساخته است و آنان را دچار سردرگمی نموده تا دوباره به سمت دنیا و پشت کردن به جماعت و اهل جماعت و دارالاسلام گرایش پیدا کنندو اهل تفرق و فرقه بازی شوند .