همگام با مجاهدین غزه، ایران در سودان با اسرائیل و صهیونیستهای عرب در حال جنگ است

همگام با مجاهدین غزه، ایران در سودان با اسرائیل و صهیونیستهای عرب در حال جنگ است

 به قلم: مسعود سنه ای

جنگ کنونی با آمریکا و شرکا و مزدوران آن چون اسرائیل و صهیونیستهای عرب حالت سیتماتیک دارد و جبهه ای فراگیر است.

یعنی به عنوان مثال هم اکنون ایران در یمن و غزه و لبنان و سودان و عراق و اوکراین در حال جنگ مستقیم نظامی با آمریکا و شرکای آمریکاست و اینکه کسی بگوید ایران وعده صادق ۳ را در مورد صهیونیستها انجام نداد یا آمریکا را رها کرده و… یا یک جاهل به مسائل جنگی است یا یکی از مجریان جنگ روانی دشمن است که قصد دارد قدرت نظامی و دیپلماتیک ایران را زیر سوال ببرد و میان مردم احساس خودکم بینی و یاس و ناامیدی درست کند.

در سودان به صورت مشخص، آمریکا و اسرائیل و صهیونیستهای عرب چون امارات از نیروهای شورشی پشتیبانی سریعRSF)) به رهبری “ژنرال حمیدتی” حمایتهای بی دریغی کردند و جنایات فجیعی در حد جنایات صهیونیستها در غزه را مرتکب شدند که دنیا را تکان داد، تمام دنیا نظاره گر این جنایات بود و هیچ واکنشی به کشتار اینهمه مسلمان نشان نمی داد تا اینکه دارالاسلام ایران از طریق حمایت از عبدالفتاح البرهان، رئیس‌جمهوری سودان و فرمانده نیروهای مسلح وفادار به عمر البشیرSAF))، رهبر سابق اسلام‌گرا و همچنین از طریق یک “سازمان چتر” معروف به “کیزان” متشکل از عناصر پراکنده از ارتش عادی و واحدهای شبه‌نظامی به دفاع از مردم اهل سنت سودان پرداخت و با کمک‌های نظامی و فنی، از جمله تحویل پهپادهای رزمی مهاجر-۶ ساخت ایران نقش مهمی در شکست آمریکا و اسرائییل و مزدورانشان در سودان و نجات مردم اهل سنت سوریه دارد.

دیروز ۲۰فروردین هم محموله جدید تسلیحاتی دارالاسلام ایران به سودان رسید.

در این صورت سودان هم در کنار حماس و جهاد اسلامی فلسطین و غیره بخشی از جبهه ی مقاومت در برابر آمریکا و صهیونیستهای عبری و عرب در منطقه شده است و هرگونه پیروزی آنها پیروزی ایران محسوب می شود.

آیا جنگ دارالاسلام ایران با آمریکا و اسرائییل را از این زاویه نگاه کرده اید؟ همان زاویه ای که دشمنان هم خوب آنرا می بینند و از عوامل بازدارنده در برابر دخالتهای بیجای آنها شده است؟

دارالاسلام پیوسته در جنگ با این دشمنان است بخصوی با آمریکا که به قول شیخ اسامه بن لادن تقبله الله، آمریکا «سرافعی» است و باید بر آن تمرکز کرد که با له شدن «سرافعی» در سرزمینهای اسلامی، سایر اعضای آن مثل طاغوتهای آل سعود و اسرائیل و اردن و مصر و بحرین و … هم خودبه خود نابود می شوند.

«قتال الفتنه» را با نام جهاد بر علیه ایران جا نزنید

«قتال الفتنه» را با نام جهاد بر علیه ایران جا نزنید

به قلم: براهندک بلوچ

این روزها که قدرت گیری گروههای سکولار و مرتد بلوچ موجود در ایالت بلوچستان پاکستان بیشتر شده و هر آن احتمال واگذاری بلوچهای مسلح به ظاهر اسلامگرای ایران موجود در پاکستان می رود، این گروههای مسلح سعی دارند برای جذب بیشتر نیرو آینده را نشان دهند که ربطی به واقعیت ندارد اما بتواند فعالیت تخریبی آنها را موجه نشان دهد.

گروه جیش العدل مدعی شده است که جنگ با ایران جهادی است:  ” نه‌فقط یک نبرد برای آزادی، بلکه یک نبرد برای احیای اسلام ناب محمدی است. مسلمانانی که در این جهاد شرکت می‌کنند، در حقیقت از قلب اسلام دفاع می‌کنند و در مسیر تحقق عدالت اسلامی قدم برمی‌دارند.”

نه تنها اهل علم و آنهائی که دارایی عقل سلیمی هستند بلکه کم هوش ترین انسانها نیز می دانند که در صورت نبود این حاکمیت کنونی هرگز حاکمیتی بر اساس فقه حنفی یا شافعی یا فقه هیچ مذهب اسلامی دیگری سرکار نخواهد آمد بلکه حاکمیتی سکولار سرکار خواهد آمد که از اساس با تمام قوانین شریعت الله و آزادی هیا سالامی که مخالف قوانین سکولاریستی باشد سرناسازگاری و جنگ خواهد داشت.

مگر همین الان پاکستان و هندوستان و ازبکستان و ترکمنستان و چین و تاجیکستان و … را نمی بینیم؟

 پس نبرد گروههایی چون جیش العدل برای آزادی اسلامی نیست بلکه برای بردگی و هرزگی سکولاریستی است که تحت آزادی از آن نام می برند و جنگ آنها هرگز در مسیر تحقق عدالت اسلامی نیست بلکه تلاشی ناچیز است جهت حاکم کردن سکولاریسم و قوانین سکولاریسم و بازگرداندن توحش پهلوی ها و پاکستانی ها به میان بلوچها.

اگر به کارنامه ی چند دهه ی گروههایی چون جندریگی و جیش فاروقی و… نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که اینها در حال انجام قتال الفتنه هستند و جنگ آنها در ایران ربطی به جهاد فی سبیل الله ندارد؛ چون هیچ یک از اهداف و مقاصد جهاد در این جنگ ایزائی آنها محقق نمی شوند.

پی به فراخوانهای این گروهها اهمیت ندهید و اجازه ندهید شما را در راه اهداف دیگران خرج کنند چون عملیاتها و فعالیتهای آنها بر علیه ایران با هماهنگی دستهای خارجی انجام می شود و گرنه اینها نمی توانستند به همین سادگی در پاکستان با زن و بچه ساکن شوند و جای مشخص و پایگاههای مشخص و … داشته باشند.

هوشیار باشیم و فریب شعارهای مذهبی و قومیتی و اقتصادی آنها را نخوریم

مردم مسلمان بلوچستان مثل لرستان و ایلام و کرمانشاه و هرمزگان و کرمان و… دارای محرومیتهایی است که هیچ کسی آنرا انکار نکرده است و نیازها و امکاناتی می خواهند که باز کسی منکر آن نیست اما راه رفع این محرومیتها همسو شدن با این گروهها نیست که خودشان از عوامل نا امنی و یکی از موانع محرومیت زدائی در میان بلوچها شده اند.

احوال اطاعت از امیر در جهاد

احوال اطاعت از امیر در جهاد

کاتب: أبومحمود کندزی

گاه پرسیده می شود که اطاعت از امیران در کدام امور لازم و در کدام امور لازم نیست؟

در جواب باید گفت که برای اطاعت امیران سه حالت می‌باشد:

اول: اطاعت کردن از امیران در آن اموری که الله عزوجل بر آن فرمان داده است، این نوع اطاعت به اجماع امت واجب می‌باشد.

دلیل: از انس بن مالک (رضی الله عنه) روایت شده که رسول الله ﷺ فرمود: «اسْمَعُوا وَأَطِيعُوا، وَإِنِ اسْتُعْمِلَ عَلَيْكُمْ عَبْدٌ حَبَشِيٌّ، كَأَنَّ رَأْسَهُ زَبِيبَةٌ» [رواه البخاری]

از امیر طاعت کنید و سخنش را قبول کنید، اگر چه بالای شما یک غلام حبشی امیر مقرر گردد گویا سَرش به اندازه کشمش باشد.

دوم: پذیرفتن حکمش در گناه: این نوع اطاعت به اجماع امت حرام است.

دلیل: از ابن عمر (رضی الله عنه) نقل شده که از رسول الله ﷺ نقل کرده؛ که فرموده: “السَّمعُ والطَّاعةُ حقٌّ مَا لَم یؤمَر بالْمَعصِیَةِ، فإِذا أُمِرَ بِمَعصیةٍ فَلاَ سَمعَ ولا طاعَةَ”.[رواه البخاری والمسلم]

پذیرفتن حکم امیر لازمیست تا زمانی که به گناه فرمان نداده باشد، پس زمانی که به گناه فرمان داد، سپس از امیر اطاعت و حکم او پذیرفته نمی‌شود.

سوم: پذیرفتن سخن امیر در امور جنگی، سیاسی و غیره اما وقتی که بر خلاف شریعت نباشد: پس در این هم به اندازه توان اطاعت واجب می‌باشد، تا زمانی که چنین مشقت و تکلیفی نباشد که از توان شخص بیرون شود.

قال کاسانی (رحمه الله): “ولو أمرهم بشئ لایدرون أینتفعون به أم لا فینبغي لهم ان یطیعوه فیه إذا لم یعلموا کونه معصية لأن اتباع الإمام في محل الإجتهاد واجب کاتباع القضاة في مواضع الإجتهاد.”

[بدائع الصنائع: ۱۰۰/۷]

کاسانی (رحمه الله) گفته است: اگر امیر به مجاهدین به چنین چیزی فرمان دهد که اینها ندانند در آن نفعی برایشان حاصل می‌شود یا خیر؟ پس در چنین امر هم بالایشان لازم است که فرمانش را قبول کنند، وقتی که گناه بودن این کار برایشان ثابت نشده باشد، زیرا اطاعت امیر در امور اجتهادی واجب است، به مانند (اطاعت از) قاضی در مسائل اجتهادی.

لندغران کلان و عمده فراری های مخالف ا.ا.افغانستان

لندغران کلان و عمده فراری های مخالف ا.ا.افغانستان

به قلم: ابومحمود کندزی

لندغرانی که ۲۰ سال برای آمریکا و ناتو و سایر کفار اشغالگر غلامی کردند و با همینی اربابان خود سرزمین افغانستان را از نجاست خود پاک کردند هم اکنون در چگونگی برخورد با ا.ا.افغانستان به دو دسته ی عمده و با دو خط مشی مختلف تقسیم شده اند:

دسته ای که مذاکره و گفتگو را بر راه حل نظامی ترجیح می دهند. مثل «شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان» که در ترکیه مستقر است  و«حرکت ملی صلح و عدالت» به رهبری حنیف اتمر

دسته ی دیگر بر جنگ و عملییاتهای کور نظامی تاکید دارد؛ مثل «جبهه مقاومت ملی افغانستان» و «جبهه آزادی»

این دو دسته از لندغران کلان هم هر یک اکثرا بر اساس مسائل قومیتی و جغرافیایی و زبانی شکل گرفته اند؛ مثلاً «شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان» عمدتا تاجیک، ازبک و هزاره محور است. «جبهه مقاومت ملی افغانستان» و «جبهه آزادی» عمدتا تاجیک محور، «حرکت ملی صلح و عدالت» پشتون محور و «حزب عدالت و توسعه» هزاره محور هستند. هر چند در برخی از این تشکیلات، از اقوام دیگر هم حضور دارند، اما این حضور به قدری کمرنگ است که می‌توان آن را نادیده گرفت.

این لندغران همگی ۲۰ سال شاهد جنایات آمریکا و متحدین آمریکا در افغانستان بودند و همچون سگان بوکش در اختیار این کفار اشغالگر بودند و دستشان به خون و ناموس مردم مسلمان افغانستان آلوده است.

بهترین فرصت برای آنها استفاده از عفو عمومی بود اما عده ای حماقت کردند و عده ای هم از ترس مردم خود، حتی در صورت عفو از سوی ا.ا.افغانستان جرئت ماندن در افغانستان نداشتند

انحراف در عقیده ریشه ی انحرافات فردی و اجتماعی

انحراف در عقیده ریشه ی انحرافات فردی و اجتماعی

به قلم: صلاح الدین هورامی

امروزه بسیاری از افراد و خانواده ها با ناهنجاری های مختلف فکری و رفتاری دست و پنجه نرم می کنند و جهت آسب شناسی، بسیاری دوست دارند بدانند ریشه ی این ناهنجاری ها به کجا بر می گردد.

بدون شک هر شخص همانگونه که فکر می کند و عقیده دارد به همان شیوه هم عمل می کند یعنی عمل فراورده و میوه یی عقیده و فکر شخص است و انحراف در عمل به انحراف در فکر و عقیده بر می گردد

شیخ مجاهدین، دکتر عبدالله عزام  رحمه الله می گوید:

«تمام انحرافاتی که امروزه در سلوک فردی و اجتماعی با آنها رو به رو هستیم، به انحراف اعتقادی بازمی‌گردند؛ در این زمان مردم به این نیاز دارند که از نو اعتقادات خود را بنا کنند، باید تنها خداوند را در مقام الوهیت قرار دهند و بزرگی خداوند متعال در دل‌هایشان رسوخ یابد»[۱]

شخصی که قوانین و برنامه های سکولاریستی و جاهلی را انتخاب کرده است، الله را در مقام اولوهیت قرار نداده بلکه فلان شخص سکولار را اله خود می داند و از او قانون و برنامه می گیرد.

به عنوان مثالی معمولی همه می دانیم که روانشناسی سکولاریستی بر پایه ی زیست شناسی بنا شده و زیست شناسی هم بر پایه ی شیمی و شیمی هم بر پایه ی ماده؛ یعنی روانشناسی هم اکنون در مییان مردن در حال مُد شدن است تفکرات پست ترین انسانها یعنی سکولاریستهاست که الله تعالی این سکولاریستها را نجس نامیده است و می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ (توبه/۲۸) ایی کسانی که ایمان آورده اید بدرستی که (در میان انسانها) تنها سکولاریستها نجس هستند.

یعنی نه کفار یهودی و نه نصرانی یو نه مجوس و نه صابئی هیچ یک نجس نیستند بلکه تنها کفار سکولار نجس هستند.

حالا این نجسهای ماده گرا برای اداره ی زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی خود راهکارهایی را تدوین کرده اند و بسیاری از این راهکارها بر خلاف قانون شریعت الله و مخرب هستند؛ کسی که به جای قوانین و برنامه های شریعت الله از این راهکارهای سکولاریستی روانشناسها استفاده می کند در واقع در عقیده اش مشکل دارد و این افراد سکولار را در مقام الوهیت قرار داده و به عبادت آنها می پردازد.  

در مسائل حکومتی و اقتصادی هم باز قاعده همین است، از نظر عقیدتی قانون و برنامه ات را از کجا می گیری؟ همان را عبادت می کنی.

پس اصلاح عقیده یعنی اصلاح رفتارهای فردی و اجتماعی.


[۱]  عبدالله عزام، العقيدة وأثرها في بناء الجيل، ص ۱۱

چگونه سنت را ترک می کنیم؟

چگونه سنت را ترک می کنیم؟

به قلم: مسعود سنه ای

همه ی ما بارها و بارها از خطبای خود شنیده ایم که وحدت داشته باشید و این آیه را قرائت کرده اند که الله متعال می فرماید:و اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً ولا تَفَرَّقُوا (آل عمران – ۱۰۳)و همگی به ریسمان ﷲ متعال( قرآن و اسلام) چنگ زنید و پراکنده نشوید.

پیامبر ﷺ می فرماید : « شما را به تقوا در مقابل الله متعال و شنیدن و اطاعت کردن از حکم و فرمان حاکم اسلامی امر می کنم، هر چند آن ولی امر بنده ای حبشی باشد، بعد از من هر کدام از شما که عمر طولانی کند اختلافات بسیاری را مشاهده خواهد کرد، پس بر شما باد که به سـنـت من و سنت خلفای راشدین بعد از من تمسّک جوئید و آن را محکم بگیرید و از امورات تازه ایجاد شده و نوآوری (بدعت) در دین پرهیز کنید، چرا که بی گمان هر دستور تازه ایجاد شده در دین بدعت و نوآوری محسوب می شود و هر بدعت و نوآوری، گمراهی و سرگردانی است.»

 ابن رجب  رحمت الله متعال بر او باد میگوید: این حدیث موافق و منطبق با همان حدیث مشهوری است که از پیامبر ﷺ روایت شده که امت ایشان به هفتاد و اندی فرقه و گروه تبدیل میشوند و از آن میان تنها یک فرقه و گروه رستگار می گردد و نجات پیدا میکند و سایر فرقه ها وارد دوزخ می گردند، و آن فرقه و گروه نجات یافته همانهایی هستند که بر اساس کتاب الله متعال و سنت و منهج پیامبر ﷺ و اصحابش عمل می کنند.

در این حدیث به ما امر شده که هنگام اختلاف و پراکنده شدن و تشتت به سنت پیامبر ﷺ و خلفای راشدین که بعد از ایشان بوده اند چنگ بزنیم. اما این سنت چیست؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:

الصَّلَاةُ إِلَى الصَّلَاةِ الَّتِي قَبْلَهَا كَفَّارَةٌ، وَالْجُمُعَةُ إِلَى الْجُمُعَةِ الَّتِي قَبْلَهَا كَفَّارَةٌ، وَالشَّهْرُ إِلَى الشَّهْرِ الَّذِي قَبْلَهُ كَفَّارَةٌ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ؛[۱] قَالَ : فَعَرَفْنَا أَنَّهُ أَمْرٌ حَدَثَ: إِلَّا مِنَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ، وَنَكْثِ الصَّفْقَةِ، وَتَرْكِ السُّنَّةِ “، قَالَ : قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذَا الشِّرْكُ بِاللَّهِ قَدْ عَرَفْنَاهُ، فَمَا نَكْثُ الصَّفْقَةِ ، وَتَرْكُ السُّنَّةِ، قَالَ: ” أَمَّا نَكْثُ الصَّفْقَةِ : فَأَنْ تُعْطِيَ رَجُلًا بَيْعَتَكَ ، ثُمَّ تُقَاتِلَهُ بِسَيْفِكِ، وَأَمَّا تَرْكُ السُّنَّةِ : فَالْخُرُوجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ.[۲] نماز فرض تا نماز فرض بعد از آن، کفاره‌ی گناهان میان آن‌ دو (وقت) است؛ و گفت: جمعه تا جمعه‌ی آینده و رمضان تا رمضان بعدی، کفاره‌ی گناهان بین این دو (مدت) است: مگر سه مورد – راوی می‌گوید: دانستم که حتما این اتفاق رخ می‌دهد- به جز شرک به الله، شکستن عهد و ترک سنت؛ گفتیم یا رسول الله، این شرک به الله را شناخته ایم، شکستن عهد و ترک سنت یعنی چه؟ فرمود: شکستن عهد عبارت است از این‌که با شخصی بیعت کنی سپس از درِ مخالفت با او بر ‌آیی و با شمشیرت علیه او بجنگی و ترک سنت یعنی خارج شدن از جماعت.

پس زمانی که تو اهل جماعت نبودی و در غیر معصیت الله از حاکمیت بر دارالاسلام اطاعت نکردی و به فرقه بازی و تفرق دلخوش شدی تو ترک سنت کرده ای .


[۱]  (مسلم۲۳۳) (الألباني:صحيح الجامع :۳۱۱۰ و صحيح ابن ماجه:۸۹۷)

[۲]  مسند أحمد بن حنبل۱۰۵۷۶-  10358/

دکتر همام البلوی، مجری عملیات استشادی بر جاسوسان آمریکا و اردن در افغانستان

دکتر همام البلوی، مجری عملیات استشادی بر جاسوسان آمریکا و اردن در افغانستان

به قلم: خالد سیف الله المسلول

در ابتدای سال ۲۰۰۹ بود که نیروهای اطلاعاتی به خانه البلاوی هجوم برده و او را به اتهام تبلیغ گروه های افراطی در ساعات پایانی شب به زندان بردند .چند ساعت پس از دستگیری با شکنجه های روحی و جسمی، ضرب و شتم و کم خوابی مواجه شد.او ابتدا از همکاری امتناع کرد، اما به زودی در زیر شکنجه تاب نیاورد و به حمایت خود از برخی از ایده های القاعده اعتراف کرد.سه روز بعد آزاد شد، اما با دست و پایی شکسته و در اختیار سرویس‌های اطلاعاتی قرار گرفت.

علی بن زید، افسر اطلاعاتی اردنی وظیفه یافت تا با البلاوی دوست شود و اعتماد او را جلب کند و از هوش و محبوبیت او در تریبون ها سوء استفاده کند.البلاوی چاره ای جز پاسخ به درخواست های مکرر بن زید برای کمک برای دستیابی به تروریست ها نداشت که تکرار می کردند:دیدگاه اسامه بن لادن از اسلام تحریف شده است.

البلاوی به نشانه موافقت تاکتیکی برای کار با اطلاعات سرش را تکان داد.البلاوی به زودی اردن را ترک کرد و وانمود کرد که برای تکمیل تحصیلات خود به ایالات متحده سفر می کند.اما مقصد واقعی او پیشاور پاکستان بود که پایگاه گروه های اسلامی بود.

دکتر اردنی به عنوان جاسوس وارد پاکستان شد… تماس و اطلاعات با او برای روزها قطع شد و این موضوع علی بن زید را نگران کرد، اما او به زودی به ارتباطات بازگشت و اطلاعاتی از دیدارهایش با جهادگران طالبان به همراه داشت و تمایل خود را برای رفتن به منطقه فتاء “منطقه قبایلی نیمه خودمختار واقع بین افغانستان و پاکستان” اعلام کرد.

این تمایل با توجه به خطرات این مأموریت و عدم آموزش و تجربه البلاوی، بحث های شدیدی را در میان سرویس های اطلاعاتی اردن و آمریکا برانگیخت.با این حال، تصویب شد که با نام رمز جدید، “Wolf” ارسال شود.با وعده پاداش هنگفت اگر موفق شود به شخصیت مهمی برسد.

پایان سال ۲۰۰۹تحول ناگهانی در عملکرد البلاوی به عنوان یک جاسوس هیجان انگیز و غیرمنتظره بود. البلاوی، بیمار جدیدی را که ایمن الظواهری نام دارد معالجه می کند. وی بعدا از طریق ایمیل شرحی از وضعیت سلامت الظواهری و اطلاعاتی در مورد سابقه سلامتی وی ارسال کرد که دقیقاً با اطلاعاتی که سیا از اطلاعات مصر به دست آورده بود مطابقت داشت.

عملیات چرخش چشمگیری داشت و البلاوی منبع قابل اعتمادی به نظر می رسید.شور و شوق مقامات آمریکایی و اردنی افزایش یافت.پس از اینکه البلاوی فاش کرد که با بیمار جدیدش برای پیگیری ملاقات دیگری موافقت کرده است، ساختمان‌های استخباراتی کابل تا عمان تا لنگلی (مرکز سیا در ویرجینیا) به لرزه افتاد.

آخرین باری که سیا متوجه ایمن الظواهری شد در سال ۲۰۰۶ بود.افسران سیا خلاصه ای از عملیات را به رئیس جمهور آمریکا ارائه کردند:”هیچ چیزی در مورد روند منطقی نیست” با این حال، بن زید افسر اطلاعاتی اردن بر ادامه کار اصرار داشت و علی بن زید افسر اطلاعاتی اردن به همراه دارن لابونت افسر سیا به افغانستان سفر کرد تا با البلاوی ملاقات کند.

افسران سیا و اردنی در روزی که میخواستند تولد البلاوی را جشن بگیرند از وی دعوت کردند تا به پایگاه نظامی خوست بیاید.البلاوی نیز این دعوت را پذیرفت اما این جلسه با فاجعه ای پایان یافت زیرا البلاوی بدون بازرسی از دروازه های پایگاه نظامی خوست عبور کرد و با منفجر نمودن واسکت انفجار اش۷ افسر سیا و علی بن زید افسر اطلاعاتی اردن را کشت و ۶ نفر دیگر را زخمی کرد.

البلاوی در ویدیویی که قبل از انجام عملیات ضبط کرده بود، تایید کردکه هدف عملیات او، اطلاعات اردن بوده است که به گفته خودش در کشتن عبدالله عزام، بیت الله محسود رهبر طالبان پاکستانی، مشارکت داشته است.

تکیه به قاعده «خذ ما خالف العامة» در ترجیح میان احکام متعارض فقهی نزد شیعیان جعفری

تکیه به قاعده «خذ ما خالف العامة» در ترجیح میان احکام متعارض فقهی نزد شیعیان جعفری

به قلم: خالد هورامی

در برهه ای از جریان دعوت و مبارزه، امور و احکامی از کانالهای رسمی همچون منابرحکومتی، مدارس رسمی و… بر مردم عرضه می گردد که با آنچه از طرف مخالفین اینها ارائه می دهند تعارض پیدا می کند . به عنوان مثال از قرنها پیش تا کنون مخالفین حکومتهای ظالم و دستگاههای رسمی از جانب وعاظ السلاطین و علمای سوء به عنوانهائی چون خوارج، زندیق، رافضی، کافر، مرتد و… متصف گشته اند در حالی که دروغی بیش نبوده است .

در چنین مواردی، و موارد مشابه و مشخص، اگر به هم مسیران و آزادیخواهان گفته شود در میان این دو رأی آنچه با رأی صادره از جانب عوام تعارض دارد را بپذیر سخن بیهوده ای گفته نشده است . از حسن ابن خالد روایت شده كه گفت: «از امام رضا نقل گردیده كه فرمودند: شیعیان ما كسانی هستند كه حرف ما را می‌پذیرند، و بادشمنان ما مخالفت می‌كنند، كسی كه چنین نباشد از مانیست»( الفصول الـمهمة: ۲۲۵) مفضل بن عمر نیز از امام صادق روایت كرده كه گفت:«دروغ می‌گوید كسی كه مدعی است ازشیعیان ماست، در حالی كه به ریسمان غیر ما چنگ زده است» ( الفصول الـمهمة: ص ۲۲۵٫)

روشن است که دشمن این بزرگواران دشمن تمام فرق دیگر نیز بوده است و در عصر این بزرگواران ما چیزی به نام تسنن نداشته ایم تا در برابر دیگر فرق قرار گرفته باشد و یا اینکه کل سرزمینهای مسلمان نشن تابع یک رای واحد بوده باشند، بلکه فرق و مذاهب مختلفی وجود داشتند که هر یک در منطقه و شهری کسانی را پوشش می دادند.

اگر دقت شود هم اکنون ما نیز در بسیاری از مسائل به برادران خود در تمام سرزمینهای مسلمان نشین می گوئیم در مسائلی خاص هر چه وعاظ السلاطین، علمای سوء و الرویبضه به مردم عوام گفتند بدان که برعکس آن صحیح است و نباید تابع عامه بود. در این نگرش مهم نیست این عامه یک شیعه در عراق است یا یک مالکی در سودان و الجزائر  و تونس و مالی، یا یک حنفی در افغانستان و پاکستان و ازبکستان و تاجیکستان و چین و بنگلادش و… یا یک شافعی در فلسطین، مصر، کردستان عراق و یمن یا یک زیدی در یمن و …. .

آنچه این مجریان جنگ روانی در موارد مورد اختلاف با مجاهدین بیان می کنند غیر از گمراهی و سرگردانی هدایتی در آن نیست. این آن چیزیست که ما هم اکنون با آن دست و پنجه نرم می کنیم . شیعیان جعفری از امام صادق علیه السلام در این خصوص نقل کرده‌اند: «ما خالف العامة ففیه الرشاد» .آنچه که مخالف آرای عامه است، در آن هدایت است.( اصول الکافی۱/۶۸؛)چنانچه این قاعده در مسیر صحیح و مشخص آن هدایت نگردد می تواند به عنوان یکی از ابزارهای تفرق و ناکامی‏تمامی‏تلاش‌های مخلصانه جهت اتحاد و به هم پیوستگی مسلمانان و افراد یک سرزمین عمل کند.

بدون شک هر فرقه ی اسلامی و حتی کفار اهل کتاب، شبه اهل کتاب و حتی مذاهب متعدد مشرکین یا سکولاریستها، بهره‌ای از بعض الحق دارد، بعض الحقی که نه تنها مخالف با شریعت رسول خاتم نیست بلکه شریعت خاتم همچون یک ارزش به تمجید آن پرداخته است. پس مخالفت با آنها به طور مطلق، مخالفت با آن بعض الحقی است که نزد آنها می باشد؛ و این با منهج عدالت گستر اسلام سازگار نیست.

شکل منفی و افراطی این قاعده را در این گفته ی شخصی چون نعمت الله جزائری می توان مشاهده نمود که می گوید: «ما با آنان در هیچ اصلی مشترک نیستیم! نه در إله نه در پیامبر و نه در امام، زیرا آنها معتقدند پروردگارشان ذاتی است كه پیامبرش محمد و خلیفه‌اش ابوبكر است، در حالی كه ما چنین خدایی را قبول نداریم و نه چنین پیامبری را «لا نقول بهذا الرب ولا بذلك النبي» پروردگاریكه خلیفه پیامبرش ابوبكر باشد خدای ما نیست وآن پیامبر هم پیامبر ما نیست «إن الرب الذي خليفة نبيه ابوبكر ليس ربنا ولا ذلك النبي نبينا». ( الانوار النعمانية ۲/۲۷۸) 

بدون شک این نگرشها نمی تواند دیدگاه شیعه ی امامی جعفری باشد، بلکه بیشتر شبیه دیدگاه غلاتی است که در مواردی دیگر ریشه هائی از اندیشه های شیعه در آن دیده می شود.  نادیده گرفتن اهداف و روایات ائمه و چنگ زدن به دروغپردازیها و تندروی های منتسبین به آنها، و بر این اساس حکم صادر نمودن بر کل جریان شیعه، نمی تواند کاری منصفانه،علمی و شرعی باشد.

اهل جماعت شدن و دور از تفرق مهمترین ابزار دنیوی پیروزی

اهل جماعت شدن و دور از تفرق مهمترین ابزار دنیوی پیروزی

به قلم: خالد سیف الله المسلول

عمر بن خطاب رضی الله عنه می گوید: لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[۱] قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت.

جماعت یعنی حاکمیت بر دارالاسلام که با رهبری واحد به وجود می آید و مومنین به اهل این جماعت شدن دعوت می شوند و در زیر پرچم این جماعت است که جهاد صورت می گیرد.

جهاد با اخلاص کامل و تکیه دادن به حول و قدرت الله متعال و توکل کامل بر او ، به همراه آمادگی و فراهم نمودن تجهیزات ممکن و موجود که مهمترین این ابزارها جماعت است صورت می گیرد حتی اگر مثل بدر و … از لحاظ تجهیزان نظامی در سطح پائین تری باشیم. .

ما از سوی الله عز وجل به اهل جماعت شدن « تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ » و سپس به جنگ و جهاد مأمور شده ایم، اما الله ما را به نتیجه و سرانجام مکلّف نفرموده است. «پیروزی تنها از جانب الله است»، و الله سبحانه وتعالى است که به بندگانش توفیق میدهد تا اهداف جنگ و جهاد را محقق گردانند و برای رسیدن به آن یاریشان می دهد و صداقت و راستی و صبر و تحملشان را بر آنچه بدست آورده اند و به آن رسیده اند محک می زند و آنان را می آزماید ، تا پلید را از پاک و صادق را از دروغگو جدا سازد.

نبرد با کفر، به منطقه یا سرزمین و مکانی خاص منحصر نمی باشد و در هم کوبیدن امتهای کفر هرگز به خاطر دنیا یا رسیدن به لذت ها و غنیمت های آن نیست . بلکه ؛ تنها برای عمل نمودن به واجب ضروری بر دوش هر مسلمان توانا و دفاع از این دین عظیمی میباشد که الله ما را برای آن برگزیده است و برای رسیدن به عزت و کرامت و سربلندی و خوشبختی و یاری رساندن به مستضعفان و ستمدیدگان است‌. الله متعال می فرماید : وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ [عنكبوت/ ۶] ترجمه: «و هر کس جهاد کند در حقیقت برای خود جهاد کرده است و سود آن عاید خودش می گردد چرا که الله بی نیاز از جهانیان است».

و هر اندازه شدت سختی و امتحان بر اهل جماعت بیشتر گردد، پیروزی نزدیکتر می شود اگر چه طولانی هم گردد .الله متعال می فرماید: كَتَبَ اللهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيز [مجادله ۲۱]الله چنین مقدّر نموده است که من و پیامبرانم قطعا پیروز می گردیم، بیگمان الله نیرومند و شکست ناپذیر است.

پس ثبات و ایستادگی مؤمنان در اهل جماعت ماندن و دوری از تفرق و اهل فرقه بازی و جنگ شان با کافران و پافشاری و مداومت شان در آن و توجه نکردن به موانعی که دشمنان در برابرشان قرار می دهند تا آنان را از ادامه مسیرشان و بالا نگه داشتن پرچم بازدارند؛ قطعا این بخشی از نصرت الله برای آنان می باشد ، چرا که سرانجام از آن کسی است که صبر پیشه کرده و صادق باشد و ایستادگی و مقاومت امروز مجاهدین اهل جماعت و پافشاری آنان بر ادامه جنگ و ریشه دواندن آن در دلهایشان به خواست الله نتایج بعدی خود را در پی دارد.

ملت های کفر امروز جز بکارگیری طاقت فرسای نیروی خود راه حل دیگری ندارند و به اذن و فرمان الله زبانه آتش آن به دیار و مملکت خودشان باز خواهد گشت.

  1. اهل جماعت بمانیم که رحمت و بزرگترین ابزار پیروزی دنیوی است.  الجَماعَةُ رَحمَةٌ و الفُرقَةُ عَذابٌ.[۲] جماعت رحمت است و جدائی و تفرق عذاب
  2. و از اهل تفرق دوری کنیم  که عامل ذلیلی و شکست است؛ چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: إِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ الْفُرْقَةُ.[۳] در حقیقت آنچه که امت‌های پیش از شما را هلاک ونابود گردانید جدائی و تفرق (از جماعت مومنین) بود.
  3. و جهاد خود را به پیش بریم و نتیجه را به الله بسپاریم.

[۱] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، ۲۵۷- ۲۶۵/ ابوداود (۳۶۶۴)، احمد (۲/۳۳۸)

[۲]  الألباني، السلسلة الصحيحة ۶۶۷ 

[۳] مسند أحمد ۱۵۳۹

حضور در حاکمیت کفار اهل کتاب و مسلمین اهل بدعت، ابزار بلعمهای باعورا در سوریه

حضور در حاکمیت کفار اهل کتاب و مسلمین اهل بدعت، ابزار بلعمهای باعورا در سوریه

به قلم: ابوعبدالله موکریانی

با آنکه حضور مسلمین در حاکمیت کفار مشرک و حکومت سکولار و دموکراسی خواه آنها و حضور در نهادهای حکومتی آنها چون مجلس دارالندوه و غیره بر خلاف منهج اسلامی است اما  در دارالکفرهای متعلق به اهل کتاب و بخصوص در هنگام ضرورت، و بر خلاف نظام سکولاریستی، یک مسلمان می تواند در خارج از دارالاسلام نیز جهت خدمت به اهداف مومنین بر کفار اهل کتاب حاکمیت داشته باشد، و طبعاً در این دارالکفر احکام بر اساس شریعت همین کفار اهل کتاب خواهد بود. مثل حاکمیت نجاشی رضی الله عنه در عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم که بر دارالکفر نصرانی حبشه که ایمان خودش را هم کتمان کرد.[۱]

حتی در خارج از دارالاسلام و در هنگام ضرورتی که چنین حاکم مسلمانی بر کفار اهل کتاب حاکم شده است می بینیم که مهاجرین در حبشه به ارتش کفار طرفدار نجاشی رضی الله عنه در برابر ارتش مخالفین آنها یاری رساندند چون مخالفین نجاشی رضی الله عنه می خواستند محدودیتهای بیشتری برای مسلمین مهاجر به وجود بیاورند.[۲]

به همین دلیل صحابه با خود مشورت کردند که یکی از ما برود و خبری بیاورد و در صورتی که به ما نیازی باشد، ما نیز به کمک نجاشی بشتابیم، و زبیر جوان انتخاب شد و به میدان جنگ نزدیک شد، صحابه برای فتح و پیروزی نجاشی دعا می‌کردند، بعد از چند روز زبیر بازگشت و خبر پیروزی نجاشی را نوید داد.[۳]

در چنین حالتی، کمک به ارتش کافر اهل کتاب نجاشی رضی الله عنه در واقع کمک به خودشان و دعوتی بود که با خود آورده بودند.

در مرحله ای پائینتر و در دارالاسلام نیز باید برای ما خیلی عادی باشد که افرادی چون صلاح الدین ایوبی شافعی مذهب رحمه الله وزارت جنگ و حتی وزیر اعظمی حکومت اهل بدعت شیعیان اسماعیلی در مصر را جهت ۱- خدمت به اهداف بلند مدت مومنین ۲- و مدیریت دارودسته ی منافقین داخلی  3- و جلوگیری از اشغالگری کفار آشکار خارجی، بپذیرد.

در این نظام اهل بدعت نیز با آنکه نظام حکومتی مروج تفکرات بدعی خود بود اما مذاهب مختلف اسلامی بر اساس فقه مذهب خود حکم می کردند نه قوانین کفری سکولاریستی یا غیر سکولاریستی.

همچنانکه کفار مختلف اختلافاتی با هم دارند در مساله ی مشارکت مسلمین در حاکمیت آنها نیز اختلافاتی وجود دارد و نمی توان همچنانکه با حاکمیت کفار اهل کتاب برخورد می شود با حاکمیت کفار سکولار هم برخورد کرد و تنها جاهلین یا دارودسته ی منافقین تمایل به برهم زدن این اختلاف فاحش دارند.

حاکمیت تمام کفار نیز با حاکمیت مسلمین اهل بدعت نیز که بر اساس فقه بدعی خودشان حکم می کنند فرق دارد؛ روشن کردن این مسائل مهم حکومتی نیاز روز مسلمین سوریه است؛ چرا؟

چون امروزه در سوریه علمائی که زمانی خود را مفتی مجاهدین و یا روشنفکر اسلامی می نامیدند به همراه وعاظ السلاطین حاکمیت بشار اسد، با چنگ زدن به این شبهات سعی در قانع کردن مجاهدین و مردم عوام سوریه به پذیرش حاکمیت لیبرال غربی جولانی هستند


[۱]  اسدالغابه، ج ۱، ص ۹۹ – الاصابه، ج ۱، ص ۱۰۹

[۲]  سیرهٔ ابن‌هشام،‌ج ۱، ص ۳۳۴، ۳۳۸، ۳۶۴؛ زاد المعاد، ج ۱، ص ۲۴، ج ۲، ص ۴۴

[۳]  مسند احمد بن حنبل ۱/ ۲۰۲ / ابن هشام و یعقوبی هم به تفصیل این واقعه را بیان کرده اند