حکومت انتقالی سوریه هم بر همان مسیر دموکراسی ادلب نشینها
به قلم: مجاهد مهاجر
امروز جولانی با نخست وزیر بشار اسد که فعلا کشور را اداره می کند و همچنین با محمد البشیر که قبلا ادلب را تحت عنوان «نجات ملی سوریه» اداره می کرد تشکیل دادند.
هدف این نشست تعیین ترتیبات انتقال قدرت و تشکیل دولت جدید سوریه برای مدیریت مرحله انتقالی به محمد البشیر بود.
محمد البشیر برای سالها حکومت محلی ادلب و اطراف آنرا بر عهده داشت، به نظر شما قانون اساسی این حاکمیت چه بود؟ قانون اساسی مورد پذیرش اتحادیه ی عرب که قانونی سکولار و دموکراسی خواه بود یا قانون شریعت الله؟
بله، قانون اتحادیه ی عرب.
آیا این است ثمره ی آنهمه جنگ و خونریزی و کشت و کشتار؟
انتقال از کفر قوانین سکولار- سوسیالیستی حزب بعث سوریه به کفر قوانین سکولار – لیبرال مورد پسند آمریکا و غربیها.
بر همین اساس است که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا امروز گفت: ما با همه گروه ها در سوريا کار خواهیم کرد.
باید منتظر باشیم امثال ملافتاحی که اینهمه برای شریعت الله و جهاد با صهیونیستها لاف می زدند در این موقعیت چکار خواهند؟ در موقعیتی که نه تنها قوانین شریعت الله پیاده نمی شوند بلکه امروز و دیروز صهیونیستها بخشهایی از خاک سوریه را نیز اشغال کرده اند و رودروی دارودسته ی جولانی و متحدین آن قرار گرفته اند.
البته بعید نیست که با توجیهات غیر شرعی همچنانکه اشعال بخشهایی از سوریه توسط ناتو از کانال حکومت سکولار ترکیه را برای خودشان موجه کرده بودند و به محافظت از آنها می پرداختند اینبار نیز اشغال بخشهایی دیگر از خاک سوریه توسط صهیونیستها را نیز برای خود و پیروان فریب خورده اشان توجیه کنند، همچنانکه حضور اشغالگران آمریکائی را پذیرفته اند.
اسلام آمریکائی – صهیونی جدید همین است.
اسلامی که خروجی آن حفظ منافع و اهداف آمریکا و صهیونیستها در منطقه است.
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : پرهیز از توطئه، دام و خط انحرافی جنگ مسلحانه در سرزمین (سوریه) شام
پیاده شده از پیام صوتی: شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله (۱۵/۹/۱۴۰۳ش)
بسم الله، والحمد لله
اما بعد:
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
یکی از معانی انسان در لغت، به معنی نسیان و فراموش کار است. [۱] همه می دانیم که می میریم اما گاه این حقیقت آشکار و غیر قابل انکار را فراموش می کنیم به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: زُورُوا القُبُورَ؛ فإنَّهَا تُذَكِّرُ الْمَوْتَ.[۲] به زیارت قبرها بروید، چون شما را به یاد مرگ میاندازد.
شیطان و سپس یارانش از این فراموشکاری انسان سوء استفاده می کنند و انسان فراموشکار را به راه و مسیری می کشانند که خودشان می خواهند، از موسی پیامبر بگیر که به آن بنده ی صالح الله گفت: قَالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي (کهف/۷۶) اگر بعد از این، از تو درباره چیزی پرسیدم (و اعتراض کردم) با من همدم مشو؛ اما فراموش کرد و دوباره پرسید؛ تا پیروان خودش که تازه از آنهمه جنایات فرعون نجات پیدا کرده بودند و تازه با چشم خود دیده بودند که الله چه بر سر فرعون و فرعونیان سکولار بت پرست آورد با این وجود این مسائل را فراموش کرده و در مسیر حرکت خود زمانی که قومی سکولار را دیدند که برای بتهایشان سجده می کردند به موسی گفتند: یَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ (اعراف/۱۳۸) ای موسی! برای ما معبودی بساز همان گونه که آنان دارای معبودهائی هستند.
پس این خصلت فراموشکاری از ویژگیهای انسان است به همین دلیل آنهمه به یادآوری تأکید شده است. به صورت خاص در مورد شام و جهاد در شام هم واقعیتهایی وجود دارد که مومنین آنرا فراموش کرده اند و دشمنان نیز با سوء استفاده از این فراموشکاری مومنین آنها را به مسیری انحرافی کشانده اند که ناخواسته به عنوان «دارائی های راهبردی کفار» به هدف جهاد شام ضربه می زنند و ناخواسته در پازل دشمنان و براساس سناریوها و نقشه های دشمنان عمل می کنند.
سرزمین شام در روایات اسلامی و تاریخی شامل بخشهایی از جنوب ترکیه و بخشهایی از عراق وکشورهای لبنان، قبرس، سوریه، اردن، فلسطین و شرق مصر است، و زمانی که از جهاد در شام صحبت می شود یعنی جهاد مومنین تابع دارالاسلام با رهبریت واحد « تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وإمَامَهُمْ » نه قتال الفتنه ی گروههای متفرق که «فَاعْتَزِلْ تِلكَ الفِرَقَ كُلَّهَا»[۳] باید از همه ی این گروهها دوری کرد.
می دانیم از اردیبهشت ۱۳۲۷ش تا کنون فلسطین به عنوان بخشی از شام به اشغال صهیونیستهای سکولار در آمده است، و بر اساس رای تمام مذاهب اسلامی، جهاد با این اشغالگران کافر خارجی، بر فلسطینی ها و در صورت ناتوان بودن فلسطینی ها، جهاد به صورت دایره وار بر تمام مسلمین جهان تا بیرون راندن این اشغالگران کافر خارجی همچون نماز فرض عین است، و مسلمین باید تحت پرچم دارالاسلام، با رهبریت واحد آن، به اندازه ی توان و وسعت خودشان و بر اساس حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که: «جَاهِدُوا الْمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَأَلْسِنَتِكُمْ» با مال و جان و زبان به جهاد این کفار سکولار و مشرک اشغالگر خارجی بروند.
این، دشمن اصلی در سرزمین شام است که باید بر آن تمرکز کرد، دشمنی سکولار و اشغالگر صهیونیست جنایتکار وحشی که آمریکا (سرافعی) با اعضای ناتو و متحدین آنها از تمام جنبه های مالی و تسلیحاتی و سیاسی از آن حمایت و پشتیبانی می کنند و باز کردن جبهات انحرافی در سرزمین شام یعنی ضربه زدن به این هدف اصلی.
به زبانی ساده تر در سیره، رسول الله صلی الله علیه وسلم بر کفار مشرک قریش تمرکز کرده بود و با کفار یهودی اطراف مدینه و کفار نصرانی نجران و کفار مجوس الاحساء و همچنین با کفار مشرک بنی خزاعه و بنی ضمره و دیگران متحد شده بود، اتحاد با این کفار بر علیه کافر اصلی دلیل بر خوب بودن عقاید و رفتارهای عقیدتی این کفاری که با آنها متحد شده ایم نیست.
مسلمین صدر اسلام هم، تحت پرچم دارالاسلامی واحد با رهبریتی واحد بر این دشمن اصلی تمرکز کرده بودند، حتی مومنینی که بر اساس صلح حدیبیه نمی توانستند به دارالاسلام و رهبریت واحد آن ملحق شوند و به فرماندهی ابوبصیر الکوردی رضی الله عنه جماعتی واحد با رهبریتی واحد برای خود تشکیل داده بودند باز جهاد مسلحانه ی خود را بر کفار مشرک قریش به عنوان دشمن اصلی متمرکز کرده بودند نه بر سایر کفاری که وجود داشتند.
یعنی مومنی از «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ» پیدا نشد که از این هدف و خط مشتی جهادی دارالاسلام سرپیچی کند، و بالفرض اگر چنین افرادی به بهانه ی آنهمه شرکیات و کفریات و مفاسد عقیدتی و رفتاری کفار یهودی و نصرانی و مجوس و مشرک که با دارالاسلام هم پیمان بودند و پیمان شکنی هم نکرده بودند، جبهه ای جداگانه و انحرافی باز می کردند عملاً در خدمت دشمنان بودند و به هدف اصلی مومنین صدمه می زدند؛ پس مومنی حتی تصور باز کردن چنین جبهات انحرافی را نداشت، و دارودسته ی منافقین ضرار ساز و فرقه باز هم به دلیل مدیریت صحیح حاکمیت بر دارالاسلام و هوشیاری مومنین جرئت باز کردن چنین جبهاتی با شعارهای شبه اسلامی و شبه جهادی را نداشتند.
در جبهه ی مشخص شام نیز اسامه بن لادن تقبله الله در سال ۱۳۷۴ش تمام مسلمین جهان را به جهاد با دو دشمن اصلی دعوت می کند و می گوید: برادارن شما، از شما می خواهند به جنگ با دشمن خود برخیزید: صهیونیستها و آمریکایی ها. باز طی پیامی تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۸۰ش برای آمریکا و مردم آمریکا، قَسَم مشهورش را بیان کرد که:
قسم می خورم به الله بزرگ، کسی که آسمانها را چنان که میبینید، بدون ستون برپا داشت، قبل از آنکه ما در فلسطین زندگی واقعی خود را داشته باشیم و قبل از آنکه نیروهای خارجی از جزیره العرب خارج شوند، تحت هیچ عنوانی و هرگز آمریکا و هر کسی که در آمریکا زندگی می کند خواب امنیت را نخواهد دید، «الدَّمَ الدَّمَ، والهَدَمَ الهَدَمَ»، خون در ازای خون، نابودی در ازای نابودی؛ ما به جنگ خود عليه صهیونیستها و متحدانشان ادامه خواهيم داد، ما ذره ای از خاک فلسطين عقب نشينی نخواهيم کرد.
حتی در این پیام، جهت جلوگیری از جنگ داخلی مجاهدین عراق با هم و تمرکز بر آمریکا به عنوان دشمن اصلی و «سرافعی» می گوید: با اينكه جنگيدن در كنار بعثی های کافر اصلا خوشايند نيست، اما نكتهی مهم اينجاست كه با آمريكا مبارزه میشود. اين جنگ آمریکا اساساً مسلمانان را هدف قرار داده است و صدام و حزبش تنها يك بهانه هستند. (الان هم بشار اسد و حزبش سکولارش برای آمریکا و صهیونیستها و متحدیدنشان تنها یک بهانه است و هدف چیز دیگری است.)
خط اصلی جهاد القاعده در شام این بود که اسامه بن لادن در سخنرانی تحت عنوان: « خطواتٌ عملية لتحريرِ فلسطين» در اسفند ۱۳۸۷ش جهت آزادی قدس و فلسطین ترسیم می کند و ضمن معرفی صهیونیستهای عرب مثل اردن و مصر و کرانه باختری که همچون سپری از رژیم صهیونیستی محافظت می کنند می گوید:
ما باید به دنبال کشورهایی خارج از این کشورهای محاصره کننده و محافظ صهیونیستها بگردیم که مجاهدین از آنجا به زور مرزها را باز کنند تا بتوانیم به اهلمان در اقصی مبارک برسیم، و فرصت گرانبها و نادر برای صادقینی که تمایل به آزادسازی اقصی دارند، حمایت و پشتیبانی از مجاهدین در عراق به تمام آنچه به آن نیاز دارند هست، تا اینکه سرزمین رافدین را از اشغال آمریکا (به عنوان بزرگترین حامی و همپیمان با صهیونیستها) پاک کنیم. با این کار، آنها دو واجب را انجام می دهند: شکست دادن بزرگترین متحد صهیونیست ها، سپس راهی اردن می شوند. این بهترین و وسیع ترین جبهه است، زیرا نیمی از جمعیت اردن را مردم فلسطین تشکیل می دهند که قبلاً از فلسطین فرار کرده اند، حرکت سوم به سمت کرانه باختری و اطراف آن است، و مرزها به زور باز می شوند تا عملیات آزادسازی فلسطین از نهر تا بحر تکمیل شود.باذن الله . فهذا هوَ السبيلُ الشَرعي، وهو السبيلُ الْواقعيُ الْعملي، بعيداً عن صرفِ الْجهود بأقوالٍ وأفعالٍ مُعظمها لا تَكُفُ بأسَ سلاح، ولا تَنكَأُ لِلْعدوِجراح. این راه شرعی است و راه واقع بینانه و عملی، به دور از اتلاف زحمات با سخنان و کرداری است که اکثر این سخنان و اعمال هدر دادن وقت و فرار از مسئولیت است و نمی تواند به دشمن زخمی وارد کند.[۴]
در این سخن اسامه بن لادن ابتدای مقصد مشخص است: عراق، و آزادی آن از آمریکا و متحدین کافر و اشغالگرش، و هدف نیز مشخص است: آزادی فلسطین از اشغالگران کافر صهیونیست.
یکی دیگر از دلایل اصلی انتخاب این مسیر توسط اسامه بن لادن این بود که دارالاسلام ایران نیز سالهای قبل از اسامه بن لادن، حرکت جهادی فرامذهبی خودش را تحت عنوان «جبهه ی مقاومت اسلامی» و با تمرکز بر رژیم صهیونیستی و حامی اصلی آن یعنی آمریکا در منطقه شروع کرده است، و مجاهدین فلسطین چون حماس و جهاد اسلامی و غیره نیز آشکارا خود را به این جبهه ی مقاومت اسلامی ملحق کرده اند و همه ی ما بارها در سخنان قهرمانانی چون السنوار و اسماعیل هنیه و سخنگوی حماس ابوعبیده و سایر رهبران جهاد اسلامی فلسطین شنیده و دیده ایم، به همین دلیل اسامه بن لادن، همچون ابوبصیر الکوردی رضی الله عنه مسیری عملی برای مجاهدین فرقه های معروف به اهل سنتی معرفی می کند که ضمن هم مسیری با دارالاسلام ایران با تمرکز بر دشمن اصلی به هدف مشترک تمام مومنین جهان خدمت کند.
این مسیر صحیح حرکتی جهاد جهت آزاد سازی فلسطین است، اما مومنین به سادگی این مسیر جهادی مبارک را فراموش کردند و دشمنان نیز با سوء استفاده از این فراموشی مومنین با انگشت گذاشتن بر زخمها و بزرگ نمائی اختلافات مذهبی میان مسلمین برای آنها رهبرانی دست نشانده و نیابتی شبه جهادی با «مسیر انحرافی» به وجود آوردند.
این مسیر انحرافی و موازی با مسیر اصلی، هم ابتدایش از عراق بود و هم انتهایش به فلسطین ختم می شد، ابتدایش از عراق بود اما نه با تمرکز بر بیرون راندن آمریکا و اشغالگران کافر خارجی بلکه با تمرکز بر نابودی تشیع و تولید جنگ بی پایان مذهبی و جنگ با یکی از بازوان «جبهه ی مقاومت اسلامی» حامی جهاد فلسطین؛ یعنی برنامه ی دشمنان چنان بود که مسلمین هرگز نمی توانستند از این مرحله ی عراق عبور کنند؛ قدم دوم این جریان انحرافی هم بعد از عراق، اردن نبود بلکه سوریه بود، ابتدا با شعارهای ضد شیعی اما در واقع جهت حاکمیتی لیبرال (مثل آنچه در این چند سال گذشته در ادلب و اطراف آن تحت حاکمیت جولانی و ارتش آزاد حاکم بوده) و قطع خط امداد رسانی به جبهه ی مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان و قطع یکی دیگر از بازوهای «جبهه ی مقاومت اسلامی» حامی جهاد فلسطین، و قدم سوم این مسیر انحرافی هم کرانه ی باختری تحت حاکمیت سکولاریستهای مرتد و خائن فلسطینی نبود بلکه لبنان و باز جنگ با شیعیان و جنگ با یکی دیگر از بازوان «جبهه ی مقاومت اسلامی» حامی جهاد فلسطین بود.
به این شکل، این خط انحرافی، در جنگی نیابتی، بسیاری از مومنین را با شعارهای جهادی و احساسی در مسیری انحرافی و به مردابی کشانده است که هیچ راه برون رفت و پیشرفتی به سمت آزادی فلسطین و سرزمینهای اطراف آن، در آن وجود ندارد و خروجی تمام اقدامات این حرکتهای نیابتی و انحرافی ۱- ضربه زدن به مسیر صحیح جهاد و خرج کردن مومنین صادق اهل جهاد طی معاملات تکراری قدرتهای جهانی و منطقه ای 2- و خدمت به رژیم صهیونیستی و طاغوتهای اطراف سوریه ۳- و در نهایت ضربه زدن به جهاد فلسطین و سرزمینهای اطراف سوریه خواهد بود.
این طرح مسموم و انحرافی آمریکائی – صهیونی که به «اسلام آمریکائی – صهیونی جدید» هم شناخته شده است، عملاً افرادی با پیش زمینه های مذهبی متعصب و محدود بین اکثراً نجدی و نجدی زده را تبدیل به بازیگران اصلی این «مسیر انحرافی» و تبدیل به «سرمایه های راهبردی کفار» می کند که طبق سناریوهای برنامه ریزی شده ی تکراری در الجزایر و افغانستان و یمن و سومالی و مالی و غیره در مسیر اهداف آمریکا و صهیونیستها و سایر کفار حرکت می کنند.
«وسلی کلارک» فرمانده سابق کل نیروهای ناتو در مصاحبه با سیانان ضمن اشاره به اینکه گروههای متعدد و متفرق مسلح منتسب به اهل سنت موجود در سوریه «با منابع مالی دوستان و متحدان ما شکل گرفت.» می گوید:«چراکه وقتی شما کسانی را میخواهید که باید تا پای مرگ با حزبالله بجنگند، نمیتوانید اطلاعیه بدهید و بگویید بیائید در جنگ ثبت نام کنید چون میخواهیم جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنیم، بلکه شما میروید دنبال آدمهای متعصب، میروید دنبال بنیادگراهای مذهبی، چون آنها هستند که حاضرند با حزبالله مبارزه کنند».
تاجران جهاد و رهبران این گروههای مسلح «خواسته، و پیروان آنها اکثراً ناخواسته» بر اساس نقشی که برایشان تعیین شده در راستای اهداف این کفار اشغالگر و مرتدین محلی عمل می کنند.
بر این اساس جنگ نیابتی گروههای مسلحانه مختلف تحت پرچم جولانی و سکولارهای متحد آن در سوریه:
«فِي سَبِيلِ اللهِ» و مشروع نیست، چون خط انحرافی، توطئه و بازی در پازل و سناریوی دشمنان است
«فِي سَبِيلِ اللهِ» و مشروع نیست، چون بر اساس «مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللهِ هِيَ الْعُلْيَا، فَهُوَ فِي سَبِيلِ اللهِ»[۵] هدف نهائی این قتال و جنگ، حاکم کردن دین الله و بالابردن حاکمیت وقوانین شریعت الله و مختص کردن اطاعت و مجازات و پاداش برای دین الله نیست
«فِي سَبِيلِ اللهِ» و مشروع نیست، چون فرقه های مختلف سکولار و غیر سکولار با رهبران مختلف و منافع مختلف و صاحبکاران مختلفی فعالند که در نهایت ثمره ی اینهمه سال جنگ و خونریزی و اینهمه هزینه های ناموسی و جانی و مالی، به جیب کفار سکولار جهانی و مزدوران محلی آنها خواهد رفت.
پس این فیلمنامه ی خونین، جهاد « فِي سَبِيلِ اللهِ» نیست بلکه «قتال الفتنه» ای است که قصد دارد ۱- با قطع کردن مسیر امداد رسانی به جهاد فلسطین 2- با شعارهای فریبنده ی منافع ملی و ارتباط با تمام دنیا و همسایگان و غیره، تبدیل به یکی دیگر از سپرهای مدافع رژیم اشغالگر صهیونیستی و سایر طاغوتهای اطراف سوریه و تبدیل به یکی دیگر از صهیونیستها عرب شود، و نه تنها به جهاد مردم مظلوم فلسطین ضرر برساند بلکه به جهاد مومنین همسایه با سوریه نیز صدمه بزند؛ پس، باید از این توطئه و دام و مسیر انحرافی و از تمام فرقه های مختلف در این «قتال الفتنه» دوری کرد.
[۴] لا بد من البحث عن دول خارج دول الطوق، يتم تحرك المجاهدين منها لتفتح الحدود بالقوة، لنصل إلى أهلنا في ربوع الأقصى المبارك، والفرصة الثمينة النادرة للصادقين في رغبتهم في تخليص الأقصى، هي بدعم المجاهدين في العراق بكل ما يحتاجون إليه، لكي يحرروا أرض الرافدين، وبذا يقومون بواجبين اثنين: هزيمة الحليف الأكبر للصهاينة ثم ينطلقوا إلى الأردن، حيث إنها أفضل وأوسع الجبهات، فنصف سكانها هم من أهل فلسطين الذين هجروا منها سابقاً، ومن الأردن تكون الإنطلاقة الثانية إلى الضفة الغربية وما جاورها، وتفتح الحدود بالقوة لاستكمال النقص في المقومات المطلوبة، لكي يتم تحرير فلسطين كلها من النهر إلى البحر بإذن الله. فهذا هو السبيل الشرعي وهو السبيل الواقعي العملي، بعيداً عن صرف الجهود بأقوال وأفعال معظمها لا تكف بأس سلاح، ولا تنكأ للعدوجراح.فكفى قعوداً وإهداراً للوقت وتهرباً من المسؤولية،
آینده ی مبهم جنگجویان مهاجر خارجی در سوریه به قلم: ابوخالد کُردستانی اینهمه سال تبلیغ برای برپایی شریعت الله و تشکیل حکومتی اسلامی امروز ۱۸ آذر ۱۴۰۳ش با تسلط بر دمشق توسط دارودسته ی جولانی و متحدین سکولار او به حکومتی دموکراسی خواه ملی ختم شد. جولانی طی معامله ای بین المللی و منطقه ای به همراه متحدینش بر دمشق و سایر بخشهای سوریه مسلط شد و نخست وزیر بشار اسد به همان سبک گذشته حاکمیت را در دست گرفت تا به تدریح قدرت از حزب بعث به طرفداران آمریکا و ناتو منتقل شود. در این میان کسانی که از هزاران کیلومتر آنطرفتر به نیت جهاد و تشکیل حکومتی اسلامی و آزادی قدس از اشغالگران فلسطینی به سوریه مهاجرت کرده بودند در چه وضعیتی قرار خواهند گرفت؟ از سالها قبل اعلام کرده بودیم که دارودسته ی جولانی و سکولارهای متحد با او مزدوران نیابتی آمریکا و ناتو و رژیم صهیونیستی از کانال حکومت سکولار ترکیه هستند، اما این مهاجرین بیدار نشدند تا الان که با چشم سر همه چیز را می بینند. مهاجرین در همان قدم اول برایشان مشخص شده است:
حکومتی اسلامی که تطبیق کننده ی قوانین شریعت الله باشد در کار نیست.
با وجود اینهمه تسلیحات و تکنولوژی و مناطقی که به تسلط دارودسته ی جولانی در آمده است اما باز هرگز با صهیونیستهای وحشی و اشغالگر جهادی نخواهد شد، بلکه این حاکمیت دست نشانده ی جدید بر سوریه هم، همچون اردن و مصر محافظین صهیونیستها خواهد بود و تمام راههای امداد رسانی به مجاهدین فلسطین را مسدود می کند.
این حاکمیت دست نشانده به جنگجویان خارجی شناسنامه ی سوریه ای و تابعیت سوریه ای نخواهد بلکه مثل عرف بین المللی همچون خارجی ها با آنها معامله خواهد کرد و در آینده ای نزدیک اگر مورد معامله قرار نگیریند در چنان وضعیتی قرار خواهند گرفت که مثل پناهنده های کمپ نشین مشغول فاصولیا خوردن شوند. البته بسیاری از این مهاجرین به چنین ذلتی تن نخواهند داد به همین دلیل:
یا خاک سوریه را ترک می کنند
یا به گروههایی چون داعش و… ملحق خواهند شد؛ آنوقت است که توسط همینهایی که به قدرت رسانده اند به جرم خوارج بودن به بدترین شیوه ی ممکن (که قبلاً خودشان دیده اند) نابود خواهند شد. این سرنوشت جنگ در راه ناتو و آمریکاست.
دیدگاه فرقه نجدی دوله ( داعش) در مورد تحولات اخیر سوریه: سوریه آزاد و سوریه اسد!
ارائه: فضل احمد هراتی
فرقه نجدی دوله در مجله رسمی خودش ” مجله النبا” در مورد تحولات اخیر سوریه و پیشروی های مزدوران ترکیه در بخشهایی از خاک سوریه واکنش نشان داده که مختصری از آن را خدمت شما ارائه میدهیم . مجله النبا نوشته است: تصور کنید که رژیم نصیری الآن سرنگون شد، گروههای مسلح چه نوع نظام سیاسی را در ” سوریه آزاد” حاکم خواهند کرد؟ اگر بگویید شریعت، پس شما معنای انقلاب یا شریعت را نمیدانید! اگر بگویید ” کمیته انتقال قدرت” و یا ” کمیته قانون اساسی” پس مشکل “انقلابیون” با خانواده اسد چیست؟!
درگیری اخیر صحوات را در این بازه زمانی جز این نمیتوان تفسیر کرد که رغبت و انگیزه بینالمللی برای اخراج ایران از صحنه سوریه به خصوص بعد از ” توافق لبنان” و ناکامی در گفتوگو سیاسی بین اردوغان و اسد منتج به این تحولات شد. این امر اردوغان را بر آن داشت تا از ورای نقاب گروههای مخالف و از طریق تفنگهای اجارهای آنها، با اسد و متحداناش سخن بگوید.
همچنین این تنش و درگیری را نمیتوان بدون در نظر گرفتن ظرف و شرایط مکانی شمال سوریه تحلیل و تبیین کرد؛ منطقهای که ترکیه قصد دارد بخشی از آن را به یک منطقه حائل تبدیل نماید تا مرزهای خودش را حفظ نماید و آوارگان سوری را به این مناطق بازگرداند.
واضح است که ” ائتلاف بینالمللی” به رهبری آمریکا، ترکیه را به عنوان یک مُهره اصلی در این بازی به کار گرفته است و از طریق آن، مُهرههای کوچک را مدیریت میکنند. همان مهرههایی که برای کسب رضایت گرداننده نظام بینالمللی و کنشگر منطقهای آن با هم در رقابت هستند. هر یک از این مُهرهها در صدد آن هستند تا خود را به عنوان فاتح و منجی برای سوریها معرفی نماید و در عرصه سیاسی خود را به عنوان مجری سیاستهای کشورهای حمایتکننده مطرح کند.
این جنگ نیابتی میان ” مُهرهای ترکیه” است که برخی از آنها در این نبرد به حرکت در آورده و از برخی دیگر چشمپوشی نموده با ” بازوهای ایران” است تا امتیازات بیشتری را در میز مداکرات ” آستانه” یا ” دوحه” یا سر هر میز مذاکره دیگری که ” آینده سوریه” را ترسیم خواهد کرد، کسب نمایند.
” سوریه آینده” یا ” سوریه آزاد” که صحوات به دنبال تحقق آن هستند،… امروز نشانههای این جاهلیت آشکار، در بیانیههای هیئت مرتد که نظام بینالملل با ادبیات ” نظم جهانی” و ” تسامح” با اقلیتهای بتپرست و باطنی عیان شده است. هیئت کفر و ارتداد از این هم فراتر رفت و روسیه صلیبی را ” شریک احتمالی برای ساختن آینده درخشان برای سوریه” نامید! و حکومت رافضی عراق را با لفظ و لحن ” همکارهای دوستانه مشترک” مورد خطاب قرار داد.!
این انقلاب جاهلیت است که هدف آن نهادینه کردن مفهوم ” دولت” است و بدون شک منظورشان از دولت، ” دولت مدنی” . این فقط انقلاب است و نه جهاد در راه الله. انقلابی آزادیبخش برای رهایی از ” رژیم مستبد و سرکوبگر” و در راستای دستیابی به یک ” نظام دمکراتیک جدید” که در آن باز توزیع قدرت انجام میگیرد. این الفباء تمامی انقلابها است. ” سوریه آزاد” یکی از اشکال این انقلابها است که برای دوران بعد از ” سوریه اسد” است. از شر نمادها و مجسمههای زشت و کریهه خلاص میشوند و مجسمههای دیگری مانند آن را بر روی ویرانههای قبلی اما با ظاهری زیبا و فریبنده میسازند!
خوشحالی و سرور مسلمین به خاطر رهایی از سلطه نصیریه، امری طبیعی است. اما سقوط این مناطق به دست ترکیه لائیک و گروههای ملیگرای تحت امر آن یعنی، خلاصی از شر یک جاهلیت و ورود به عصر جاهلی دیگر.
به طور خلاصه این تحولات خارج از خواست و اراده نظام بینالملل که نقطه اتفاق مشترک میان ” جهادگرایان و انقلابیون” است؛ نیست. غیر از این نیست که پیشروی صحوات با مصالح و منافع ائتلاف یهودی و آمریکایی همپوشانی و همسویی دارد.
محمد حسین فضل الله از مراجع تقلید شیعیان جعفری در لبنان می گوید:
شخصیت اسامه بن لادن حاکی از تحسین و تمجید های بسیاری است چرا که فداکاری و زهد و تقوا در دنیا نصیب حال خود کرده و این درحالی است که مردی ثروتمندی بوده و شور و شوق آرزو هایش را به واقعیت تبدیل کرد. در واقع او علیه اعمال آمریکا در افغانستان شورش و به جنگ برخواست که توانست دشمن بزرگ را شکست دهد بدین ترتیب این مرد توانست با کار و علم هایی که داشت سراسر جهان اسلام را مورد تحسین و حمایت خود قرار دهد چرا که مسئله اصلی آن ها [تنظیم القاعده] انتقام خون مسلمین بود.[۱]
در دنیاییکه ظلم و استبداد بر مسلمانان همانند قطرههای باران سرازیر بود و حتی حکام خائن و مزدور بر مسلمین با ترس و واهمه بر مسلمین حکمرانی میکردند، ابر مردی از قلب بلاد حرمین برخاست و برای سر فرازی دین جد بزرگوار خود (خاتم المرسلین صلی الله علیه وسلم) از خانه و سر زمین خود رانده شد.
او اسامه بود؛ از خانوادهی صاحب ثروت و جایگاه بالا در بین حکم رانان بلاد حرمین. احساس و درک او نسبت به دین و دفاع از حریم اسلام آنقدر بالا بود که پس از اظهار کلمه حق، ناگزیر از شهر و دیارش خارج شد و هزاران کیلومتر آن طرف دیگر، برای رویارویی با ملل کفر قیام کرد. اسامه؛ محسن امت و مجدد جهاد عصر حاضر و تطبیق کننده سنت پیامبر در زمانه پر فتن!
اسامه کسی بود که درس ایثار، محبت و شجاعت را برای جوانان باقی گذاشت. او مؤمن با خدا، مجاهد دلیر سلحشور با شهامت و نگین جرئت و غیرت بود. اشخاصی همانند اسامه رحمه الله کمتر یافت میشوند؛ زیرا که او با وجود داراییهای دنیایی که در اختیار داشت، خود را برای بیداری امت اسلام وقف کرد و تمام دارایی خود را در راه رسیدن به الله و شکوه مسلمانان فدا کرد.
او اسامه است؛ فردی که امیر المؤمنین ملا محمد عمر مجاهد (رحمه الله) به خاطر دفاع از او، در مقابل تمامی قدرتهای شرقی و غربی ایستاد و حتی حکومت و قدرت خود را در حفاظت از او از دست داد. او اسامه است؛ مجاهد بی مثال و مدافع هر مظلوم. خداوند او را همجوار با شهدا و صالحین محشور فرماید.
اسامه کسی بود که بر آمریکا به عنوان سر افعی تمرکز کرده بود و از هر گونه جنگ مذهبی میان مسلمین و سایر جنگهای انحرافی دوری می کرد
اسامه کسی بود که بر علیه تمام کفار و مرتدین داخلی چون آل سعود و امارات و چرکستان و ترکیه و … فتوا داد الا بر علیه دارالاسلام ایران بلکه در هنگام حمله آمریکا و ناتو به افغانستان دستور داد فرزندان و ناموسش و فرماندهان ارشدش به دارالاسلام ایران بیایند.
شیخ اسامه الگوئی عملی برای جهاد در میان اهل سنت بود که عده یا سعی در نادیدیه گرفتن این منهج عملی او دارند.
[۱] کتاب المدنس والمقدس..أمیرکا ورایة الارهاب الدولی نشر شده از سایت الجزیره
چرا دارالاسلام ایران به داد مسلمین ترکستان شرقی و چچن و…نمی شتابد اما در سوریه نیرو دارد؟ به قلم: محمد اسامه جنگ کنونی گروههای نیابتی در سوریه مثل دارودسته ی جولانی و ارتش آزاد و غیره بر علیه حکومت مرکزی سوریه که چیزی شبیه جنگ نیابتی اوکراین بر علیه روسیه و متحدین روسیه است باعث تولید شبهاتی در مورد دارالاسلام ایران شده است. بخصوص زمانی که دارالاسلام ایران از متحد خود در برابر این مزدوران آمریکا و ناتو و رژیم صهیونیستی حمایت می کند. امروزه بر کسی پوشیده نیست که جهان سکولاریسم به دو بخش عمده ی آمریکا و ناتو و چیین و روسیه تقسیم شده است و بین این دو جناح نیز جنگی سرد و از طریق متحدین و مزدوران آنها نیز جنگی مسلحانه در جریان است. بزرگان ما چون سید قطب چندین دهه قبل و با وجود کمونیستهای شوروی و چین اعلام کرده اند که آمریکا شیطان بزرگ است و باید بر آن تمرکز کرد و شیخ اسامه بن لادن هم اعلام کرده که آمریکا سرافعی است که باید بر آن تمرکز کرد. پس آمریکا دشمن شماره یک است و دیگران دشمنان بعدی. دارالاسلام ایران نیز بر آمریکا و متحدین آمریکا چون ناتو و حکومتهای دست نشانده ی آمریکا و رژیم صهیونیستی تمرکز کرده و در این جنگ با کفار چینی و روسیه ای متحد شده است. قاضی ابوبکر ابن العربي رحمهالله در تفسیر این آیه میفرماید:وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ]انفال ۲۷] اگر مؤمنان به سبب دینشان از شما کمک و یاری خواستند، کمک و یاری بر شما واجب است، مگر زمانی که مخالفان آنان گروهی باشند که میان شما و ایشان پیمان و عهد باشد. (در این صورت رعایت عهد و پیمان، از رعایت حال چنین مؤمنان ضعیفی لازمتر است. به هر حال) خداوند میبیند آنچه را که میکنید (پس مواظب حال همدیگر و حفظ حدود و عهود باشید). وقتی مسلمانی یا گروهی از مسلمانان طلب یاری و کمک خواستند، بر تمام مسلمانان واجب میشود که اورا با جان و مال یاری رسانند…چون ولایت و دوستی با اهل ایمان و یاری دادن آنها واجبی ثابت و همیشگی است، تا زمانیکه هیچ مسلمانی باقی نماند و تا زمانی که آخرین درهم از اموال مسلمانان در این راه صرف شود؛یعنی جهاد کردن به تمام معنای کلمه تا کشته شدن آخرین مسلمان و خرج کردن آخرین درهم از اموال مسلمانان در راستای کمک به مسلمانان مظلومان واجب است. و این گفتهی امام مالک رحمهالله و تمام علمای اسلام است … پس اگر دارالاسلام ایران توان حمایت از مسلمین تحت حاکمیت چین و روسیه را ندارد به این دلیل نیست که آنها را فراموش کرده، در حالیکه اموالی هنگفت و امکانات و نیروی کافی دارد. به نظر شما دارالاسلام ایران در این مورد، بر خلاف شریعت اسلام در حرکت است یا موافق با شریعت الله؟ پس، در قضاوتهای خود معیار ما شریعت باشد نه سخنان رسانه ای.
جنگ کنونی فرقه های مختلف در سوریه که با عقاید مختلف سکولاریستی و غیر سکولاریستی با اربابان و صاحب کارهای مختلف در جریان است بسیار بدتر از همان جنگی است که سالها قبل امثال ربانی و حکمتیار و احمد شاه مسعود و دوستم و غیره در افغانستان انجام دادند.
چرا بدتر؟ چون در افغانستان همه ادعای اسلامیت و حاکمیت جمهوری اسلامی و تطبیق شریعت را داشتند اما در سوریه عده ای سکولاری هستند مثل سایر سکولاریستها و هرگز حاکمیت شریعت الله را نخواهند پذیرفت و عده ای هم در ظاهر خود را اسلامگرا و خواهان تطبیق قانون شریعت الله می دانند و تاریخ نشان داده است که جنگ بین اینها قطعی است.
امروزه بر کسی پوشیده نیست که اهل تفرق و فرقه باز بودن قبل از آنکه به کل مسیر آزادی خواهانه ی مومنین صدمه بزند خود شخص را قربانی می کند.
جهاد توسط حاکمیت بر دارالاسلام صورت می گیرد و مومنینی که از نظر عقیدتی و منهجی رشد کرده اند بعد از ایمان و فریضه ی نماز، مهمترین فریضه ی خود را اهل جماعت شدن می دانند.
حاکمیت بر دارالاسلام با شوراهای مختلف متخصصین نظامی و امنیتی و دیپلماسی و غیره که در اختیار دارد بسیار دقیقتر و به روزتر و اساسی تر جهاد مومنین را به پیش می برد.
فقط کافی است که جهاد مردم غزه و واکنش جبهه ی مقاومت تحت مدیریت دارالاسلام ایران و واکنش فرقه های متفرق خنثی شده در این زمینه را بررسی کنید.
پس، اصل و مقدمه ی قبل از ورود به جهاد، اهل جماعت شدن است، اما کسانی هم که هنوز به بلوغ منهجی نرسیده اند و از بیماریهای نفسی رنج می برند و به فرقه بازی دلخوش هستند باز باید بدانند اگر کسی هم در ساحه جهاد است باید علم جهاد داشته باشد . این ییک بیماری اهل تفرق است که نباید پنهان شود. الله تعالی عاقبت بخیرمان کند.
مسلمین به دلایل جهل و تعصبات مذهبی و فرقه ای و قومیتی و بعد از دوری از جماعت و دارالاسلام بیچاره شده است و نیازی نیست فکر کنید اکنون وضعیت مناسبی داریم ، که مبادا کسی آن را خراب تر کند، خیر.
مسلمین اهل تفرق از خیلی وقت پیش است که ذلیل شده اند و این ذلت بیشتر هم شده است.
امروزه چنان فشار رسانه ای اهل تفرق و احزاب و گروههای سکولار و کشورهای سکولار جهانی و دارودسته ی منافقین محلی چنان سنگین است که عده ایی حتی بر اساس فقه مذهب خودشان جرئت ندارند به مردم بگویند بییائیدی و اهل جماعت تحت حاکمیت ایران شوید و در غیر معصیت الله تابع حاکمیت بر دارالاسلام باشید و به این شکل «اهل جماعت» شوید.
جبهه ی جاهلیت، به علماء و داعیانی که در جبهه ی مقاومت داخل و خارج دارالاسلام ایران از جهاد و اهل جهاد حمایت می کنند رحم نمی کنند، به آنان طعنه میزنند و به آنان می تازند، چرا؟ چون نه تنها ما بلکه خودشان نیز پیی برده اند که اهل تفرق در همه جا و بخصوص در ادلب و شمال سوریه به بن بست رسیده اند و ابزار دست دشمنان شده اند و حق با این علمای اهل جماعت موجود در دارالاسلام ایران و موجود در جبهه ی مقاومت تحت مدیریت دارالاسلام ایران بوده است.
جبهه ی جاهلیت، فقط به دنبال ضربه زدن به جهاد و ایجاد شبه است و بهانه گیر، مانند منافقان زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم که به آن دسته از صحابه های فقیر که مقدار کمی خرما صدقه می دانند طعنه می زدند و به آن صحابه های ثروتمند هم که صدقه می دادند نیز طعنه می زدند و برای آنان فقط مهم این بود که شبهه ایجاد کنند.
توقف لشکر«جولانی» در جنوب لبنان و شروع لشکر «جولانی» در سوریه
به قلم: صلاح الدین مجاهد
بلندیها و منطقه کوهستانی گولان در جنوب غربی خاک سوریه است که بخش زیادی از آن هم اینک در اشغال رژیم صهیونیستی است. چون در زبان عربی حرف «گ» و جود ندارد به جای آن از حرف «ج» استفاده شده است . به همین دلیل به گولان می گویند جولان، و کسانی که منتسب به این منطقه باشند را تحت نام «گولانی» و «جولانی» نام می برند.
صهیونیستهای اشغالگر لشکری تحت عنوان «گولانی» تشکیل داده اند که نقش اصلی را در حمله به جنوب لبنان داشت، اما در جنوب لبنان متوقف شد و صهیونیستها نتوانستند به اهداف خود برسند، و جبهه ی مقاومت در جنوب لبنان با آنکه رهبرش و اکثریت رهبران عالی رتبه ی خود به همراه بیشتر از ۵ هزار نفر را فدای آرمان قدس و حمایت از مجاهدین اهل سنت غزه کرد اما تسلیم نشد و نشان داد که رژیم صهیونیستی آشکارا کم آورد و رژیم صهیونیستی به هیچکدام از اهدافش نرسید و آتش بسی که صهیونیستها ذلیلانه مجبور به پذیرش آن شدند اعلام پیروزی جبهه ی مقاومت اسلامی در این بخش بود.
صهیونیستها در پاسخ به این شکست آشکار و جهت ضربه زدن به جبهه ی مقاومت، لشکر «جولانی» در ادلب را از کانال حکومت سکولار ترکیه (که اخیرا نقاب خودش را در همپیمانی با آمریکا و بریتانیا در حمله به مقاومت اسلامی در یمن برداشته) فعال کردند.
لشکر «جولانی» از سلاح های ضد تانک HAR-66 ساخت ترکیه، خودرو پیاده نظام BMP-1، اسلحه تک تیرانداز الگوی ۱۲٫۷ میلی متری Steyr HS .50، توپ خودکار ZU-23-2، لانچر RPG-7 با پرتابه های PG-7VT و غیره ساخت ترکیه به همراه مقدار کمی از تجهیزات داخلی و ساخت دیگر کشورها استفاده می کند.
همچنین، لشکر «جولانی» از تمام مخالفین متحدین جبهه ی مقاومت اسلامی در برابر آمریکا و ناتو و رژیم صهیونیستی استفاده می کند. یعنی: جبهه ی مقاومت اسلامی در جنگ با کفار آمریکائی و ناتو و صهیونیست از کفار چینی و روسی استفاده می کند و اتحاد با کفار بر علیه کفار امری مشروع در اسلام است.
حالا لشکر «جولانی» تحت فرمان ترکیه، همچون اوکراین، با تکنولوژی غربی ها، اما با شعار دروغین دفاع از «اهل سنت» از مخالفین ترکستانی مخالف چین و ازبکها و تاجیکها و چچنی ها و قفقازی های مخالف روسیه استفاده می کند و آشکارا نشان می دهد که جنگ لشکر «جولانی» جنگی نیابتی و جنگ در راه آمریکا و ناتو و رژیم صهیونیستی بر علیه مخالفین آمریکا و ناتو و صهیونیستهاست و ربطی به اهل سنت ندارد؛ در این بین اهل سنت تنها خوراک و قربانی این جنگ نیابتی است.
بر این اساس است که دکتر عصام صالح نویسنده و پزشک مشهور کویتی می گوید: “جبهه ی لشکر «گولانی» در جنوب لبنان متوقف شد! جبهه لشکر «جولانی» در سوریه آغاز شد! هدایت کننده یکی است!!”
این واقعیت حرکت ایزائی کنونی لشکر «جولانی» در ادلب و اطراف حلب است.
محمود الحسنات سرباز جنگ روانی اردوغان در حمله ی مسلحانه ی دست پروده های اردوغان به حلب و اطراف آن
به قلم: خالد سیف الله المسلول
هم اکنون که گروههای دست نشانده ی حکومت سکولار ترکیه که در راستای اهداف و برنامه های آمریکا و ناتو و رژیم صهیونیستی حملاتی را بر حلب و اطراف آن شروع کرده اند، در بخش جنگ روانی نیز سربازان جنگ روانی آمریکا و ناتو و اسرائیل وارد عمل شده اند.
محمود سلمان جبرئیل الحسنات که اصالتاً اهل غزه است اما زیر پرچم ترکیه و در خاک ترکیه زندگی می کند یکی از خطبای زبان باز مشهور فضای مجازی و یکی از سربازان بخش جنگ روانی جبهه ی همسو با رژیم صهیونیستی است که در بخش جنگ روانی دقیقاً نقشی را بازی می کند که اردوغان سالهاست در حال اجرائی کردن آن است. مکتب دغل بازانه ی اردوغان و اردوغانیسم همین است.
از یکسو در ظاهر خود را حامی مردم فلسطین نشان می دهند، اما در باطن و در عمل در برابر جبهه ی مقاومت اسلامی و تمام کسانی هستند که در کنار مردم مجاهد فلسطین قرار گرفته اند و هر جا نیاز بوده نقاب خود را در حمایت از جبهه ی آمریکا و رژیم صهیونیستی برداشته اند.
در کلیپی که همزمان با حملات مسلحانه ی گروههای مسلح همسو با آمریکا و ناتو و رژیم صهیوینستی به حلب و اطراف آن از محمود الحسنات نشر شده است، با دقت در سخنان او می توان به وظیفه ی این سرباز جنگ روانی دشمن جبهه ی مقاومت اسلامی پی برد:
۱- محمود الحسنات می گوید: “فرقی بین حاکمیت بر دمشق و نتانیاهو وجود ندارد”؛ در حالی که نتانیاهو قاتل مردم غزه و فلسطین است اما حاکمیت بر دمشق حامی جهاد مردم غزه است و دمشق از پایگاههای اصلی مجاهدین غزه است که در همین ۲۵ آبان ۱۴۰۳ در دمشق، رژیم صهیونیستی ۸ فرمانده ی بزرگ جهاد اسلامی فلسطین را در بمبارانی قتل عام کرد که در میان آنها فرماندهان بزرگی چون عبدالعزیز سعید المیناوی (ابو سعید) و فرمانده رسمی یوسف ابو عیسی (ابو عصام) به شهادت رسیدند.
آیا برای جهاد فلسطین فرقی بین حاکمیت بر دمشق با نتانیاهو وجود ندارد؟
۲- محمود الحسنات می گوید: “نتانیاهو در غزه مسلمین را می کشد و حاکمیت بر دمشق هم در ادلب مسلمین را می کشد پس فرقی بین آنها وجود ندارد”؛ در حالی که مجاهدین غزه بخشی از جبهه ی مقاومت اسلامی هستند که از یمن تا جنوب لبنان و سوریه و عراق و ایران کشیده شده و در برابر جبهه ی آمریکا و ناتو و رژیم صهیونیستی قرار دارند و مسلمین توسط این جبهه ی کفار و به خاطر جهاد فی سبیل الله به شهادت می رسند، اما گروههای مسلح موجود در ادلب بخشی از جبهه ی آمریکا و ناتو و رژیم صهیونیستی هستند و در برابر جبهه ی مقاومت اسلامی قرار دارند و مسلمین را در راه اهداف این کفار به عنوان سپر انسانی به کار می گیرند.
آیا فرقی بین جهاد فی سبیل الله و جنگ فی سبیل آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود ندارد؟ آیا فرقی بین مجاهدین و مدافعین مسلمین در غزه و قاتلین آنها، با کسانی که با جان و مال و ناموس مسلمین در ادلب و اطراف آن تجارت می کنند و مسلمین را در راه اهداف کفار خرج می کنند وجود ندارد؟
این است محمود الحسنات دست پرورده ی اردوغان.
کارفرمای اصلی امثال محمود الحسنات در «بخش جنگ روانی» و گروههای مسلح ادلب نشین در «بخش جنگ گروم مسلحانه» یکی است، اردوغان و در نهایت رژیم صهیونیستی.
اسرائیلو د امریکا په پوځي او سیاسي ملاتړ سره د غزې د اهل سنت ولس په خلاف وحشیانه جنایتونه ترسره کړي دي او له الله تعالی نه وروسته یوازینی خلک چې د غزې له مجاهدینو سره یې عملي مرسته کړې ده هغه د «اسلامي مقاومت جبهه» ده.
په غزه کې د اهل سنت مجاهدينو د مرستې چينل سوريه ده او د اسلامي مقاومت جبهې ټول غړي د سوريې له لارې له فلسطيني مجاهدينو سره يو ځای کېږي، له همدې امله امريکا او اسرائيل پلان لري چې دغه مرستندويه چينل له منځه يوسي تر څو د اردن او مصر په څېر د ګوډاګي حکومت په راوستلو سره د فلسطین مجاهدینو ته د مرستو رسولو ټولې لارې په اسانۍ سره پرې کړي.
له ۱۳ کلونو راهیسې امریکا او ناټو د ترکیې د حکومت له لارې په سوریه کې لکه د پیښور اوه ډلې او د تهران اته ډلې په شان ډلې جوړې کړې دي د دې ډلو له لارې لکه د زهرجن خنجر په څیر، د فلسطین د اهل سنّت په جهاد برید وکړي.
اهل سنت او جماعت باید د دې ډلو په مستعار اسلامي شعارونو فریب نه شي، بلکې د جګړې موخه او هدف ته وګوري چې دغو ډلو پیل کړې ده؟ ایا دا د اسلام او د فلسطین د خلکو د جهاد په خدمت کې دی که د اسلام د دښمنانو په خدمت کې او یا د فلسطین د ولس او د جهاد باندی برید او ټکولو؟
له ابو موسی اشعري رضي الله عنه څخه روایت دی، هغه وايي: له رسول الله صلی الله علیه وسلم څخه د یو سړي په اړه پوښتنه وشوه چې په زړورتیا، تعصب او ریا سره جنګیږي.کوم یو د الله په لاره کې دی؟ هغه وفرمايل:«مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَةُ الله هِيَ الْعُلْيَا، فَهُوَ فِي سَبِيلِ الله»:”څوک چې د الله تعالی د کلمې د لوړوالي (او د خپل دین د لوړوالي) لپاره جګړه کوي هغه د الله په لاره کې دی.”بخاري۱۲۳، ومسلم ۱۹۰۴)
د رسول الله صلی الله علیه وسلم په دې حدیث کې راغلي چې د جګړې او جګړې موخه مهمه ده، نه هغه څوک چې دا جګړه کوي او موږ په خپلو سترګو وینو چې دا جګړه به یوازې د اسراییلو په ګټه دي.او دا د فلسطین د اهل سنتو جهاد او د فلسطین د جهاد ټولو ملاتړو ته زیان رسوي.
نو دا جګړه چې دغه ډلې لکه جولاني او زنکي ډلې، ازاد پوځ او لسګونه نورې ډلې دا مهال د سوریې د حلب په شاوخوا کې په جګړه بوختې دي.او تر دې مخکې يې د سوريې په نورو سيمو کې هم کړي دي، جګړه د امريکا او اسرائيلو د اهدافو په لاره کې ده چې د دوی هدف د فلسطين د اهل سنت جهاد ته زيان ورسول دی.او د اسلام د سپېڅلي شریعت له مخې دا ډول جګړه د الله په لاره کې جهاد نه دی، بلکې د فتنې او د اسلام د دښمنانو په خدمت کې جګړه ده او دا په کلکه غندل شوې ده.