ملی گرایی کُردهای سکولار مشکل کُردها

ملی گرایی کُردهای سکولار مشکل کُردها

به قلم: مُلا خلیل مهابادی

هنوز برای عده ای از مردم ما جای سوال است که بعد از اینهمه شکست احزاب سکولار ملی گرا و بعد از اینهمه جنگ داخلی این احزاب سکولار ملی گرا و سوسیالیست و بعد از این کارنامه ی ننگینی که این احزاب از خود به جا گذاشته اند آیا مشکل امروز کوردستان ایران ملی گرایست؟! یا ملی گرایی خودش مشکل برای کوردهای مسلمان درست کرده است ؟ و یا ملی گرای کوردی ابزاریست در دست سران و رهبران خود خوانده احزاب سکولار کورد برای تحقق آرمان های سکولاریستی و سوسیالیسم و لیبرالیسم در کوردستان به اسم دفاع از حقوق کورد؟

می دانیم که — تنوع در خلقت انسان (از لحاظ زبانی…رنگ و …) نشانه‌ای از قدرت الله خالق متعال است و این نشانه‌ها مایه برتری بر هیچ کس نیست… این نشانه‌ها باید بدون افراط و تفریط حفظ شوند به این معنی که حقوق ملی هر ملت و قومی باید رعایت شود…

«قوم گرایی» مفهومی نزدیک به «نژادپرستی» دارد. قوم گراییِ ناپسند، قوم گرایی ای است که به خاطر آن، حقی که الله معرفی کرده است نادیده گرفته شود و گرنه بر اساس شرییعت الله دفاع از خانواده و قوم و ملت مسلمانت یک ارزش و عبادت زبانی و عملی است.

هنگامی که از پیامبر اکرم(ص) از قوم گراییِ [مذموم] پرسیدند، فرمود: أن تُعینَ قَومَک عَلَی الظُّلمِ؛[۱] آن است که قوم و قبیله ی خود را در راه ستم یاری رسانی.

هر شعاری و عملی که با اصل اسلام و قرآن فاصله بگیرد و معیار آن نژاد، وطن، مذهب و طریقه باشد از امور جاهلیت و ظلم به دین و مسلمین است؛ هنگامی که بین دو نفر از مسلمانان یک مهاجر و یک انصار مشاجره ای در گرفت و هر کدام گروه خود را به کمک طلبید، رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم فرمود:« أَبِدَعْوَی الجَاهِلیةِ وأنا بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ »[۲] آیا در حالی که من بین شما هستم فریاد جاهلانه سر می دهید؟» پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم با مشاهده ی این موضوع بسیار ناراحت شد.[۳]

همچنین در جای دیگر پیامبر خدا(ص) می فرماید: لَیسَ مِنّا مَن دَعا إلی عَصَبِیةٍ، و لَیسَ مِنّا مَن قاتَلَ (عَلی) عَصَبِیةٍ، و لَیسَ مِنّا مَن ماتَ عَلی عَصَبِیةٍ؛[۴] از ما نیست کسی که به قوم گرایی دعوت کند و یا در این راه بجنگد و یا با چنین تفکری از دنیا برود.

برادران و خواهران گرامی امروزه در میان کُردها احزاب و گروهایی سکولار هستند که خود را تنها مدافعان ملت کورد معرفی میکنند ولی کارنامه ی آنها و واقعیت امر رسانده که اینها دشمنان ملت کورد هستند و اینها خودشان از مشکلات ملت کورد هستند که باید برداشته شوند اگر خواهان کرامت و عزت و شرافت اسلامی هستیم.


[۱]  سنن أبی داوود، ج ۴، ص ۳۳۱، ح ۵۱۱۹

[۲]  تفسیر ابن کثیر ۱/۳۹۰

[۳]  مجموع الفتاوی  28/328 ، ۳۲۹

[۴]  سنن أبی داوود، ج ۴، ص ۳۳۲، ح ۵۱۲۱

روزگار تاریکی ….! آه چی گویم از ضعف امت در حق فلسطین

روزگار تاریکی ….! آه چی گویم از ضعف امت در حق فلسطین

به قلم: مجاهده غریب

درین صبح  با صدای موذین چشمانم را باز کردم و با نگاه کردن به افق آسمان با خود گفتم هنوز خیلی وقت مانده به قضا شدن نماز، شکر که قضا نشده قبل از آنکه بخوانم، و  از جایم برخاستم و وضو کردم  نماز ادا نمودم، و نا خود آگاه فکر قلبم به سوی مردم مظلوم فلسطین و فلسطینیان رفت و حزن برم داشت، به حقشان دعا نموده و تلفن را برداشتم تا خبر های بگیرم از پرچم دستان امت پیامبر که دارن با اهدا کردن خونشان از دین و عزت و ناموسشان دفاع می‌کنند،  و هر روز همان  غم ها با خبر های الم ناکی بر خوردم و دیدم، دیدم چیزی را که نباید آنگونه ببینم، غم دیدم، خون دیدم، شهدا را دیدم، درماندگی را دیدم،  بی غیرتی و دوری کشور های مسلمان ها را از فلسطین دیدم، که دارن به خاطر حفظ جان آرامش خودشان بی طرفه گی خود را اعلان می‌کنند، در حالیکه دارن برادران و خواهرانشان با خاک و خون غلت میزنند و عین خیالشان هم نیست،

مگر اینها در پیشگاه الله چی جوابی دارن.؟!

اصلا اینها مسلمان هستند.؟!

اگر مسلمان هستند که باید به ریختن یک خون مسلمان کافری را آرام نگذارند،

اما اینها بخاطر راحتی خیش دفاع نمیکنند از برداران خود،

مگر اینها وجدان ندارند، مگر اینها با دیدن طفلی که هنوز دست راست و چپش را نمیشناسد آتش زده میبینندش خونشان به جوش نمی آید.؟!

این دیگر چه رذالتیست که دامنگیر این غرب پرستان شده.؟!

اون صلاح الدین ایوبی و اون معتصم بالله ها کجا شدن که بخاطر خواهر مسلمانی جهان غرب را خوابشان را حرام کرده بود به آنها.؟!

 آه چی گویم از ضعف امت

در حق فلسطین

حمایت من از غزه نوشتن دعا و اشک است ولی

اشکِ واژه‌هایم

آن‌قدر قدرتمند نیستند

که مرحمی شود بر زخم‌هایش

برای غزه باید کاری کرد

واژه‌ها داروودرمان نمی‌شوند

واژه‌ها مرهم زخمشان نمی‌شوند

واژه‌ها سایه‌بان نمی‌شوند

برای غزه باید کاری کرد

دمکراسی : حکومت قوانین مردم بر مردم بجای حکومت قوانین الله بر مردم

دمکراسی : حکومت قوانین مردم بر مردم بجای حکومت قوانین الله بر مردم

به قلم: آغسار تورکمن

به صورت ساده در عنوان مطلب، تعریف دموکراسی را آوردم اما دوست دارم این مفهوم را با چند آیه توضیح دهم.

حکومت مردم:منظور از آن، اين است که تشريع و قانون‌گذاری حق مردم است و به اللّه و‌قانون الله در دموکراسی جایی ندارد، پس مردم و نماینده ها با قانون‌های که می‌گذارند، حکم می‌کنند

هرچه را بخواهند حلال و هرچه را بخواهند حرام میکنند و اين از طريق نمايندگانی  که در مجالس قانون‌گذاری کفری هستند.

الله متعال میفرماید :

  • إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّه [یوسف ۴۰]حکم و فرمانروایی از آن الله است
  • أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[الأعراف: ۵۴]آگاه باشيد که آفرينش و فرمانروايي از آنِ او است، پر برکت (و به غايت بزرگ) است خداوندي که پروردگار جهانيان است.
  • وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ سُبْحانَ اَللّهِ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ[القصص: ۶۸]و پروردگارت هرچه را بخواهد مي‌آفريند و بر مي‌گزيند و آن‌ها را اختياري نيست، اللّه منزه و فراتر از آن چيزي است که شريک (او) مي‌سازند.
  • أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ  وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ  وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[الشوري: ۲۱]آيا براي آن‌ها شريکاني هست که برايشان از دين، چيزي را که الله بدان رخصت نداده تشريع کرده‌اند؟ و اگر آن سخن (مهلت) قطعي نبود مسلّماً ميان آن‌ها حکم مي‌شد و قطعاً برای ظالمان، عذابی دردناک است.

باید برایت روشن شده باشد:

شخص یا مسلمان است و تابع قوانین شریعت الله یا کافری است سکولار و تابع قوانینی که توسط این مردم به جای قوانین الله تولید شده اند.

نصحیت امام محمد غزالی در چگونگی نصیحت کردن

نصحیت امام محمد غزالی در چگونگی نصیحت کردن

به قلم: فاروق سنه ای

رسول الله صلی الله علیه وسلم است که می فرماید:

  1. مَن رَأَى مِنكُم مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بيَدِهِ، هر کس از شما منکری را دید آن را با دست تغییر بدهد،
  2.  فإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسانِهِ، اگر با دست نتوانست با زبان آن را تغییر بدهد،
  3.  فإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، وذلكَ أضْعَفُ الإيمانِ[۱]. اگر با زبان نتوانست با قلبش آنرا تغییر دهد، این ضعیف‏ترین مرحله‏ی ایمان است.

این امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از محافظت کننده های ایمان، بر مسلمین جهت حمایت از شریعت اسلام واجب شده است، که هم در قالب فردی انجام می شود و هم به صورت گروهی و در قالب «امت»ی واحد که باز قالب فردی به نحوی از سوی قالب «امت» تغذیه و مدیرت وهدایت می شود.

 در قالب فردی لقمان به پسرش سفارش می کند: ‏یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ‏(لقمان/۱۷) ای پسرم نماز را برپا دار، و به کار نیک دستور بده و از کار بد نهی کن، و در برابر مصائبی که به تو می‌رسد شکیبا باش. اینها از کارهای (اساسی و مهمّی) است که باید بر آن عزم را جزم کرد و ثبات ورزید.

اما نصیحت کردن نیز همچون سایر مسائل متعلق به فریضه امر به معروف و نهی از منکر داریا قواعد خاصی است که باید توسط نصیحتگر رعایت شوند؛ در این زمینه امام محمد غزالی می گوید:

هرگاه با دلیل و از روی یقین بر لغزش و بدی مسلمانی آگاهی یافتی او را در نهان نصیحت کن و شیطان تو را نفریبد که وی را غیبت نمایی.

و چون او را نصیحت کردی چنان نباشد که از دانستن گناه و کاستی وی شادمان و خوشحال باشى؛ تا با چشم تعظیم به تو نگاه شود و آن یکی با حقارت دیده شده و در لباس نصیحت بر وی فخر فروشی نمایی.

بلکه می بایست هدف تو از نصیحت، نجات دادن وی از گناه باشد در حالی که خود از دچار شدن وی به گناه ناراحت باشی همانگونه که اگر خللی در دینت وارد شود بر خود افسوس می خوری.

و باید چنان باشد که ترک گناه بدون نصیحت، در نزدت از ترک گناه به خاطر نصیحتت دوست داشتنی تر باشد.

اگر چنین کردی آنگاه پاداش نصیحت و نیز پاداش ناراحتی به خاطر مصیبت و همچنین پاداش یاری وی جهت ثبات و استحکام بر دینش را باهم کسب کرده ای.


[۱]  مسلم  49 

ایران ۲۵۰ افغانی را از مرگ حتمی در مرز تایباد نجات داد

ایران ۲۵۰ افغانی را از مرگ حتمی در مرز تایباد نجات داد

کاتب: فضل احمد هراتی

بیاد داریم که چند ماه قبل، رسانه های مختلف مجازی و حتی شبکه های معلوم الحال اعلام کردند که ایران ۲۵۰ افغانی را هنگام ورود غیر قانونی به ایران در مرز به رگبار بسته و کشت؛ کار بجایی رسید که گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل سکولار نیز که منتظر ایرادی از ایران بود فوراً اعلام موضع کرد و….

تمام این توهمات را رسانه ها نشر دادند و عوام جاهل نیز این دروغ رسانه ها را دست به دست کردند تا اینکه با موضع گیری مسئولین ا. ا.افغانستان و ایران مشخص شد که این خبر در اساس دروغ بود.

اما نکته ی جالب این است که رسانه های وابسته به ا. ا.افغانستان با یاد آوری آن دروغ طی خبری اعلام کردند که آن ۲۵۰ نفر کشته چند ماه قبل امروز همه زنده شدند و بعد از ایران به عنوان همسایه تشکری کردند…

بله، این حقیقتی است که متاسفانه حتی د رسانه های اهل سنت ایران یا رسانه های ماهواره ای و خارجی که آنهمه بر دروغ چند ماه پیش مانور دادند پوشش داده نشد و…

۲۵۰ مهاجر غیر قانونی افغانی بدون سند روز سه‌شنبه ۲۳ دلو هنگام عبور از مرز ولایت خراسان، شهر تایباد در کولاک و یخبندان گرفتار می شوند و در حالی که چیزی به مرگ آنها باقی نمانده بود قدر الله بر این بود که توسط مرزبانی ایران از مرگ حتمی نجات یافتند و پس از درمان و تغذیه به افغانستان بازگشتند.

این خبر، خبر کوچکی نیست؛ خبر از نجات ۲۵۰ مرد افغانی است که توانائی کار برای خانواده های خود را دارند و هر کدام نیز قطعا دارای فامیل و اعضای زیادی هستند و به این شکل ایران شادی را به این افراد و فامیل این افراد و مردم افغانستان هدیه داد.

جا دارد بار دیگر از ایران تشکری کنیم هر چند عده ای مغرض و بیمار دل منتسب به اهل سنت حتی از بیان این خبر نیز عصبانی هستند چه رسد به تشکری.

نکته ای که همه لازم است از بطن اینگونه خبرها متوجه شوند این است که مسئولین رده بالای ایران و افغانستان در بالاترین هماهنگی و تفاهم به سر می برند و این به دلخواه آمریکا و اسرائیل و مزدوران داخلی آنها و همچنین سنی های آمریکائی وشیعیان انگلیسی نیست.

در مسیر اهل جماعت شدن قم بگذار و منتظر نتیجه نمان

در مسیر اهل جماعت شدم قم بگذار و منتظر نتیجه نمان

به قلم: محمد اسامه

اهل جماعت شدن یعنی در دارالاسلام در غیر معصیت الله تابع حاکمیت شدن، یعنی اگر در دارالاسلام ایران اهل جماعت شدی و میبینی که به تدریج با حاکمیت شوراهای مختلف و نظارت همگانی به سوی حکومت اسلامی بر منهاج نبوت قدم بر می دارد و جهاد مسلحانه با آمریکا و ناتو و صهیونیستها را به پیش می برد، دیگر منتظر نتیجه نمان و تنها به وظیفه ی خودت عمل کن.

سمیه.. ياسر .. مصعب ..أنس بن نضر .. عبدالله بن جحش .. سعد بن ربيع .. عمرو بن الجموح و…

  • همه ی اینها عزت اسلام و تمکین آن را ندیدند ..
  • فتوحات عمر و پیروزی های خالد را ندیدند ..
  • و چشمان شان با فتح بیت المقدس و آزادی آن روشن نگشت.
  • ربعی بن عامر را ندیدند که چگونه در برابر رستم پادشاه فارس به دینش افتخار می کند ..
  • هیچ یک از این موارد پر افتخار و والا را ندیدند و شاهد نبودند .. عزت، تمکین، نصرت و قوت ..

آنان راه را آغاز کردند

و در ابتدای راه از دنیا رفتند و به پایان راهی که آغازش کرده بودند نرسیدند و بلکه ثمره ی راهی که آن را کلید زدند نچیدند ..

اما تو؛ آری تو ؛ از پایان راه مپرس

مهم این است که در ابتدای راهی

اگر در ابتدای راه یا در میانه راه بمیری، ضرری متوجه تو نخواهد شد ..

و در این صورت مصداق کسانی خواهی بود که الله تعالی در مورد آنها می فرماید:

{مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}

در ميان مؤمنان مرداني هستند كه با خدا راست بوده اند در پيماني كه با او بسته اند. برخي پيمان خود را بسر برده اند (و شربت شهادت سركشيده اند) و برخي نيز در انتظارند (تا كي توفيق رفيق مي گردد و جان را به جان آفرين تسليم خواهند كرد). آنان هيچ گونه تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود نداده اند (و كمترين انحراف و تزلزلي در كار خود پيدا نكرده اند)

هم اکنون نگاه کن اهل جماعت هستی یا اهل تفرق و فرقه بازی و حزب بازی؟ مسیر تو یکی از اینهاست و بر اساس مسیرت منتظر هدف و نتیجه هم باش، چون: چون: الجَماعَةُ رَحمَةٌ و الفُرقَةُ عَذابٌ.[۱] جماعت رحمت است و جدائی و تفرق عذاب

ابن تیمیه می گوید: مردم چون از یکدیگر جدا شدند، هلاک و تباه می‌ شوند. و اگر به هم پیوستند، اصلاح و مالک می‌شوند؛ از به همین دلیل «جماعت» رحمت است و «تفرقه» عذاب و عقوبت.[۲]


[۱]  مسند أحمد۱۹۳۵۱ / الألباني، السلسلة الصحيحة ۶۶۷ 

[۲] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱ ص ۴۲۱.

محافظت از مجاهد چگونه؟

محافظت از مجاهد چگونه؟

به قلم: محمد اسامه

یکی از بزرگترین ابزار دنیوی محافظت از مجاهد این است که «اهل جماعت» شود تا بعد از نصرت الله، در دنیا از حمایت قدرتمند جماعت برخوردار شود .

شما تصور کنید که اروپای جنایتکار تنها یک سرباز دیپلمات ایرانی را اسیر کرد، دارالاسلام و جماعت ایران با قدرت و افتخار و عزت این اسیر را از اتحادیه اروپا و ناتو پس گرفت و با عزت به دارالاسلام برگرداند اما هزاران مجاهدی که از فرقه های مختلف جهادی در زندانهای آمریکا و ناتو و مزدوران آنها قرار دارند چه؟

والله قسم که یک قطره خون مسلمان مجاهد‏ گران قیمت تر و با ارزش تر از تمام این دنیای پست و فانی است و این امر و وصیت رسول اللهﷺ است که می فرمایند «فُكُّوا العَانِي» اسیران و درماندگان را ازاد کنید را نیز انجام داد و باید که جانها و اموالمان را فدای کلام رسولمانﷺ  کــرد.

این امر تنها از کانال اهل جماعت شدن و دوری از فرقه گرائی انجام می شود.

سلام و رحمت الله بر شیــر مردانی که نه اسم هایشان را می دانیم و نه چهرهایشان را می شناسیم

ولی بزرگــی و هیبت اعمالشان را تمام امت حس کرده اند؛ اینها باید بر اساس دستور رسول الله صلی الله علیه وسلم که می فرماید: «تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ» اهل جماعت شوند و با رهبر دارالاسلام و جماعت مسلمین باشند و «فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّهَا»[۱] از تمام فرقه ها و اهل تفرق دوری کنند و در غیر معصیت الله از این دارالاسلام و جماعت در جهاد فی سبیل الله اطاعت کنند چون: «لا طَاعَةَ في مَعْصِيَةٍ»[۲]


[۱] بخارى (۷۰۸۴) مسلم (۱۸۴۷)

[۲]  صحیح بخاری ۷۲۵۲-  4340

دیدار هیئت حماس با رهبر ایران و دیدار هیئت محمود عباس با جولانی بیانگر دو جبهه ی مختلف

دیدار هیئت حماس با رهبر ایران و دیدار هیئت محمود عباس با جولانی بیانگر دو جبهه ی مختلف

به قلم: مسعود سنه ای

متاسفانه به دلیل فشار بی سابقه ی روانی و تبلیغی رسانه های وابسته به آمریکا و ناتو و احزاب سکولار و دارودسته ی منافقین دسته هایی از اهل سنت و جماعت حتی جرئت بازگوئی واقعیت سخنان امثال السنوار و آبوعبیده و اسماعیل هنیه و سایر رهبران جهادی فلسطین در مورد ایران را ندارند و عده یا اگر دست به خیانت سکوت نزنند اگر اخباری در این زمینه را نقل کنند تماماً آن بخشهایی از سخنان این رهبران که در مورد واقعیت ایران هست را سانسور و تحریف می کنند چه رسد به اینکه خودشان چنان جرئت و شهامتی داشته باشند که مثل این رهبران جهادی فلسطین واقعیت را مستقلا بر زبان بیاورند.

در کنار این، باز می بینیم که جناحی مشخص از این طیف مشخص، با تمام توان و تلاش و سعی در غسل تعمید و سفید نمائی خائنینی چون جولانی می کنند که اگر در چند سال گذشته خیانت و مزدوری او برای عده ای پنهان بود اما هم اکنون خیانت و مزدوریش در دربار آمریکا و ناتو و صهیونیستها و مزدوران آنها چون آل سعود و ترکیه و امارت و غیره برای همگان آشکار و واضح شده است.

با تمام تلاشی که این دسته دارند اما اتفاقاتی می افتد که برای کم هوشها نیز نشان می دهد که جبهه ی جولانی و جبهه ی ایران چقدر از هم متمایزند و ریشه های این تمایز هم چیست؟

محمود عباس سکولار و مرتد رئیس تشکیلات خودگردان سکولاریستی فلسطین که با دلارهای آل سعود و حمایتهای اسرائیل و آمریکا و شرکای آنها یکی از بزرگترین خائنین به آرمان فلسطین به شمار می رود و در پاریس هم با مریم رجوی سرکرده گروهک سکولار و مرتد منافقین دیدار داشت و… هیئتی را به ریاست محمد مصطفی نخست وزیر تشکیلات خودگردان به دیدار با جولانی در دمشق فرستاد.

از سوی دیگر «محمد اسماعیل درویش» رئیس شورای رهبری حماس و «خلیل الحیه» معاون رئیس دفتر سیاسی حماس نیز در ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ با رهبر ایران دیدار کردند.

 محمد اسماعیل درویش در این دیدار گفت: ما تلاقی ایام پیروزی مقاومت غزه با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را به فال نیک می‌گیریم و امیدواریم این تقارن، زمینه‌ساز آزادی قدس و مسجدالاقصی شود.

خلیل الحیه هم گفت: ما امروز درحالی به دیدار جنابعالی آمده‌ایم که همه سربلند هستیم و این پیروزی بزرگ، پیروزی مشترک ما و جمهوری اسلامی است.

با استناد به همین دیدار و کارنامه ی عملی هر دو جبهه و با استناد به سخنان رهبران و اعضای هر دو جبهه به سادگی هم ریشه های اختلاف و تمایز عقیدتی و منهجی میان این دو جبهه مشخص می شود و هم اینکه یکی خائن به آرمان فلسطین و همسو با آمریکا و ناتو و صهیونیستهاست و دیگری خادم به آرمان و جهاد فلسطین و دشمن شماره یک آمریکا و ناتو و صهیونیستهاست.

آیا حداقل شهامت بیان حق به روش مجاهدین اهل غزه را داری؟

به این شکل هم متحدین حماس را بشناس هم متحدین محمود عباس را، هم مسیر ایران و حماس و جهاد اسلامی را متوجه شو هم مسیر جولانی و نوچه اش ملافتاحی و آل سعود و امارات و ترکیه و … را.

چگونه یک حکومت سکولار از یک استشهادی یک جاسوس ساخت؟

چگونه یک حکومت سکولار از یک استشهادی یک جاسوس ساخت؟

به قلم: مجیب الرحمن نمنگانی

سال ها پیش زمانی که یکی از برادران از حاکمیت سکولار فرار می کند و  به صفوف مجاهدین مى پيوندد و می خواهد از دین حمایت کند، وبه فكر خواهرهاى  اسیرشده هست تا آنها را آزاد کند، و در راه خدا جهاد کند.

این مجاهد در واقع زاهد و عابد و در راه خدا مستقر بود و به مجاهدان و مجالس آنان عشق می ورزید و عاشق بیرون رفتن و حضور در صفوف اول بود و در چندین جنگ شرکت کرد و نزدیک بود کشته شود و به بدنش جراحات متعددی وارد شد.

سپس عشق به شهادت او را بر آن داشت تا در لیست رزمندگان استشهادى برای انجام عملیات  ثبت نام کند و مدت زیادی را در انتظار نوبت بود، تا روح و جسم خود را در راه خدا فدا کند.

از این کار به آن کار و از اين ثغر به ثغر دیگر، در حال حركت بود،که هنوزهم  مجروح بود و از جراحتش رنج می برد.

خلاصه  از سازمان اطلاعات خارجی به جاسوس خود در صفوف مجاهدین پیشنهاد داده شد که «فلانی» را جذب بکند و شماره واتساپ خود را به او دهد، چون این مجاهد فقیر بود و همانطور که قبلاً اشاره کردیم چندین جراحات به بدنش وارد شده بود.

 در همین ایام شماره عجیبی با او تماس گرفت و به او گفت که این یک منظمه  بشردوستانه است که به مجروحان کمک می کند و شماره او را از یکی از دوستانش گرفته اند و به او گفته اند که می دانند كه مجروح شده است و نیاز به مداوا دارد. و می خواهند به اوكمک كنند. مبالغی را برای درمان در اختیار او قرار دهند.

در واقع آن مجاهد از آنها بخاطر کمکشان خوشحال شد وبه گمان خود كه  آنها یک مجموعه از خیرین هستند.و به او پول مى دهند تا زخم هاي خود رادرمان  کند، به هر حال آن سازمان (اطلاعات خارجى)  مبالغ زیادی بدون هیچ طلبى به او مى دهند، درمرحله اول اطلاعات شخصی و عكس  وی را ازاوطلب مي كنند .

سپس ازاستخبارات با او تماس گرفتند و عکس‌ها ومشخصات که از او دریافت کرده بودنند برایش فرستادند و به او گفتند که این حواله‌ها ازطرف استخبارات است و اگرشما با ما همکاری نكنيد، تو را در معرض دید عموم قرار می‌دهیم که با ما همکاری كردي و ميكنى، مخصوصاً گواهی مکالمات و دریافت حواله كه تو از ما دريافت كردى هست اگرنكني تو را رسوا ميكنيم

هر چند در اینجا آن مجاهد دخیل محسوب نمی شود و مي توانست گزارش آنها را به جماعت خبربدهد، اما از آبرو خود بیمناک بوده و متأسفانه تسلیم آنها مي شود.

آنها (استخبارات ) ديدندكه اوبالاخره تسليم شد در ابتدا از او اطلاعات قدیمی و سوخته از او خواستند تا امتحانش كنند كه او با آنها همکاری مى کند يا نه، در واقع برادر از ترس آنها و به دلیل قدیمی بودن اطلاعات با آنها همکاری ميكند.

سپس به ارسال پول برای او ادامه دادند و به او گفتند که فعالانه درگیر شده است و باید اطلاعات جدید و حساس را برای او ارسال کند.

به راستی که این فقیر پس از تطمیع به آنان تسلیم شد و گام های شیطان را به سوی جاسوس بودن دنبال کرد.او بدون ترس و احساس گناه شروع به کار با آنها به طور کامل و سازمان یافته و ارسال اطلاعات در مورد مجاهدین کرد و مدت ها در این حالت باقی ماند تا اینکه از او خواستند برای آنها و برای حاکمیت سکولار جنایتکار یک جاسوس مزدوج باشد.

او تسلیم آنها شد وراه جاسوسى را درپيش گرفت .در اینجا او شروع به ارسال اطلاعات مجاهدین برای افسران حکومت سکولار به صورت دوره ای و بدون هیچ طلبى مى كند.

او از مجاهدی استشهادى  به جاسوسى  برای دشمنان مجاهدین در هر صورت تبدیل ميشود.او سرانجام در جریان کمین های استخبارات مجاهدين علیه ماموران و افراد فاسد دستگیر ميشود.سپس او را به زندان می اندازند و ندامت او را می بلعد.

 بله برادرمجاهد من، داستانی کوتاه، غم انگیز و دردناکی است، اما درس های زیادی دارد:

اولاً: مجاهد باید پیوسته از خداوند متعال بخواهد درراه اوثابت قدم باشد و از وسوسه هاي  شيطان های انسی وجني  دوری کند و عاقبت خیراز خداوند طلب بكند.

ثانیاً: مجاهد باید حواسش جمع باشد و نسبت به هر طرف یا شخصی که نمي شناسد ارتباط برقرار نکند، اطلاعات به اندازه نیاز باشد و فرقی بین قدیم و جدید نيست.

ثالثاً: وقتی مجاهدین درگیر مشکلات مالی هستند،  نباید هر كمک مالى که از بيرون جماعت مى آيد را  بپذيرند مگر تا زمانی که از فرد خیر مطمئن باشند. و چنین حوادثی را می توانند به راحتی با جماعت در میان بگذارند و حل کنند.

رابعاً: راه جهاد، راهی است که نیازمند صبر و مبارزه با هواهای نفسانى  است، از وروديهای شیطانى برحذر باشید که درهای مختلفی دارد، مانند کسب درآمد و وسوسه های مختلف دنیا.

خامسا: اما امراء (كلكم راع وكلكم مسؤول عن رعيته ) بس اى أمراء به يادداشته باشيدكه مجاهدین زيردست شماهستند پيش شما امانت هستند و از شما روزقيامت درموردشان سوال ميشود پس  ازاحوالشان درجبهات ومقرات بپرسيد و به آنها ازهيچ کمکي دريغ نكنيد.

نیاز اهل جماعت به مجاهد

نیاز اهل جماعت به مجاهد

به قلم: م.د. مهاجر

امروزه مسلمین دچار دو مصیبت بزرگ شده اند یکی تفرق و دیگری اشغال سرزمینهای آنها توسط کفار سکولار جهانی و مرتدین سکولار محلی.

در مان این دو بیماری هم تنها بوسیه اهل جماعت شدن و دوری از فرقه بازی و تفرق و سپس انجام جهاد تحت پرچم این جماعت صورت می گیرد.

در این جماعت و دارالاسلام که هم اکنون دارالاسلام ایران و جبهه ی مقاومت تحت پرچم آن پرچمدار بزرگ جهاد مسلحانه با کفار اشغالگر است همانگونه که امت ما نیاز دارد تا در شعبه‌های گوناگون شریعت، رجالی داشته باشد؛ مانند این‌که محدث باشند، مفسر قرآن باشند، داعی و تبلیغی باشند، ادیب باشند، نویسنده و مؤلف باشند؛ به همان اندازه و بلکه بیشتر از آن نیاز دارد تا مردانی آراسته با لباس علم و دانش، در میدان‌های نبرد با طاغوتیان باشند و دکترای علم و تجربهٔ جهادی را عملا حاصل کنند؛ تا بتوانند کشتی شکستهٔ امت اسلامی را که در بحبوحه‌ٔ غرق شدن است، نجات دهند.

مادران جماعت ما باید به جای لالایی‌خواندن و زمزمهٔ آن در گوش‌های فرزندان‌شان، کلماتی چون «الله اکبر»، «زنده باد مجاهد» و همانند آن را نجوای گوش‌های آنان کنند؛ تا در آغوش مادران خود با نام جهاد و بودن راهی سخت و طاقت‌فرسا در مسیر دین، آشنا گردند.

همان‌گونه که ما نیاز به تالیف کتاب داریم، بیشتر از آن، به تصنیع رجال محتاجیم.

همانگونه که به امور مختلف سیاست، اجتماع، طب و زراعت توجه داریم، به همان اندازه به متخصصان ساخت بم، ساخت نارنجک، متخصص جنگ‌های چریکی، متخصص جنگ‌های جبهه‌ای و مهندسان ساخت تانگ ضرورت داریم؛ به مردانی جنگ‌جو و شجاع در میدان‌های عشق و ایثار.

بسیاری از دوستانم در زمان طلبگی مجاهد بودند و اراده‌ای قوی برای پیشبرد اهداف جهادی در ادامهٔ حیات شان داشتند؛ اما نتوانستند مقاومت کنند و بعد از فراغت، مشغول به شعبه‌های دیگر دینی شدند!

 لذا جهاد، همت بلند و استقلال اراده می‌خواهد.  جهاد، قبولیت به درگاه احدیت می‌خواهد. جهاد، یعنی خود را در دریای سختی‌ها انداختن؛ سختی‌هایی که برای امت ما آسانی خواهد آورد. باید کسانی خود را بسوزانند تا دیگران از نورشان بهره ببرند.

یاران جان‌نثار پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم) حیات خود را وقف راه دعوت و جهاد کردند تا اینکه مشعلی برای هدایت نسل‌های آینده شدند.

بیاییم و پس از اهل جماعت شدن خود را وقف جهاد کنیم. بیاییم و در این دارالاسلام و جماعت مردانی پرورش دهیم که هدف‌شان فقط جهاد و سنگر‌های گرم مبارزه با طاغوتیان و خائنان باشد؛ کسانی که همتی والا و فولادین داشته باشند تا هر دشمنی را با شکست روبرو کنند.

علم جهاد را به صورت درست یاد بگیریم و در این باب تخصص بدست بیاوریم و شوق و حماسه ‌آفرینی‌های جوانان مسلمان را به سوی راه درست جهاد، رهنمون باشیم.

ما امت دعوت و جهادیم و زمانی این جهاد ما به ثمر خواهد نشیت که اهل جماعت هم باشیم چون: الجَماعَةُ رَحمَةٌ و الفُرقَةُ عَذابٌ.[۱] جماعت رحمت است و جدائی و تفرق عذاب. چون رسول الله صلی الله علیه وسلم باز می فرماید: إِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ الْفُرْقَةُ.[۲] در حقیقت آنچه که امت‌های پیش از شما را هلاک ونابود گردانید جدائی و تفرق (از جماعت مومنین) بود.


[۱]  مسند أحمد، حديث رقم: ۱۹۳۵۱ / الألباني، السلسلة الصحيحة ۶۶۷

[۲] مسند أحمد ۱۵۳۹