معرفی جهاد طالبان پاکستان از زبان رهبر آن

معرفی جهاد طالبان پاکستان از زبان رهبر آن

به قلم: براهندک بلوچ

طالبان پاکستان از نظر فکر و منهجی تفاوتهایی با طالبان افغانستان دارد و از نظر فکری و عقیدتی به نسبت طالبان پاکستان از انسجام بهتری برخوردار است.

در زمینه ی اهداف جهاد طالبان پاکستان رهبر آن الشیخ مفتی ابو منصور عاصم مفتی نورولی محسود می گوید:

“جهاد ما برای استقرار نظام اسلامی می باشد، در عمل این الزامی و سیاست شرعی نیست که ما همزمان به طور مستقیم با تمام دنیا بجنگیم، ایدئولوژی، تفکر، عقیده و اندیشه ما جهانی است که پرچم اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز در آوریم و نظام اسلامی را در تمام جهان قائم خواهیم نمود البته دایره عمل و اختیار به یک منطقه خاص محدود است.”

این محور جهادی این حرکت در پاکستان است، اما بهترین گزینه ی جهادی برای آن این است که جهاد خود را با دارالاسلام ایران بر علیه آمریکا و مزدوران آن چون حکومت سکولار و مرتد چرکستان هماهنگ و همسو کند و چنانچه به دلایل تعصبات مذهبی نابجا آن درجه  از رشد منهجی نرسیده است که اهل جماعت شود و به دارالاسلام ایران بیعت دهد حداقل در جبهه ی مقاومتی شرکت کند که دارالاسلام ایران هم بخشی بزرگ از آن است.

ابن عباس ترجمان القرآن نیز در تفسیر آیه ی: ‏وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (آل عمران/۱۰۵) ‏و مانند کسانی نشوید که متفرق و پراکنده شدند و دچار اختلاف شدند (آن هم) پس از آن که نشانه‌های روشن (پروردگارشان) به آنان رسید، وایشان را عذاب بزرگی است.‏ می گوید: أمَرَ اللَّهُ المُؤْمِنِينَ بِالجَماعَةِ، ونَهاهم عَنِ الِاخْتِلافِ والفِرْقَةِ، وأخْبَرَهم: إنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبْلَكم بِالمِراءِ والخُصُوماتِ في دِينِ اللَّهِ.[۱] الله مومنین را به الجماعة امر کرده و آنها را از اختلاف و تفرق نهی کرده است، و به مومنین خبر می دهد که افرادی که قبل از شما بودند به خاطر جدال، جروبحث، لجبازی و دشمنیها، مخالفتها و ضدیتها در دین الله هلاک شدند.

برای جهاد حرکت طالبان پاکستان با چنینی اهدافی که برای خودش تعیین کرده است هم جبهه ای شدن با دارالاسلام ایران حرکت در مسیر صحیح است.


[۱] جلال الدين السيوطي، الدر المنثور، تفسیر آیات ۱۰۴ و ۱۰۵ آل عمران

وحدت تاکتیکی و موقت یا وحدتی عمیق و پایدار  

وحدت تاکتیکی و موقت یا وحدتی عمیق و پایدار  

به قلم: شیعه ی علی 

 مسلمین به صورت عام خدای یگانه را می پستند، به نبوت رسول الله صلی الله علیه وسلم و روز قیامت و معاد ایمان دارند . همه ی مسلمین قران را قبول دارند و به سوی یک جهت نماز می خوانند و قبله ی واحدی دارند . با اختلافات بسیار ریز فقهی همه ی مسلمین مثل هم نماز می خوانند و مثل هم حج می کنند و مثل هم روزه می گیرند و … . در کنار این همه ی مسلمین دشمنان مشترکی دارند که امروزه آمریکا رهبریت این دشمنان را بر عهده گرفته است .

آیا محتوای اینهمه مشترکات کافی نیست که مسلمین تفرق و دشمنی و اختلافات را کنار بگذارند و خود را مشمول این حکم الله متعال کنند که می فرماید :”نعمت خدا بر خویشتن را بیاد آرید، آن گاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس میان دل هاى شما الفت و مهربانى انداخت تا به لطف او برادران هم شدید.” (آیه ۱۰۳ آل عمران)

قرآن علاوه بر تأکید بر وحدت مسلمانان، در آیه ۶۴ آل عمران به آنان توصیه مى نماید که با پیروان ادیان دیگر نیز بر اساس کلمه توحید، متحد باشند: ” بگو: ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به جز خدای یکتا را نپرستیم ، و چیزی را با او شریک قرار ندهیم.”  اگر ما دنبال مشترکاتی جهت وحدت با کفار اهل کتاب هستیم آیا اینهمه مشترکات مسلمین با هم کافی نیست که مسلمین اختلافات ریز فقهی را کنار بگذارند و با هم متحد شوند؟

در اینجا ما با نوعی وحدت پایدار و عمیق مواجه هستیم نه وحدتی تاکتیکی و بنا بر مصالح سیاسی. آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با کمونیست های ایران که آنان نیز با نظام شاهنشاهی مبارزه می کردند و قدرتی بسیار بیشتر از تمام گروههای اهل سنت در ایران داشتند ، دست برادری نداد و آنان را متحد مبارزاتی مردم مسلمان قلمداد نکرد. چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از آیت الله خمینی سؤال شد که آیا شما با عناصر مارکسیستی همکاری می کنید؟ ایشان در پاسخ گفت: “هدف های ما با هدف های آنها مختلف است، ما متکی بر اسلام هستیم و بر توحید و آنها مخالف با هر دو وجه آن هستند. احکام ما، احکام اسلام است و آنها اسلام را نمی پذیرند و لذا ما علاقه مند به همکاری با آنان نیستیم، وهمکاری نداریم و نخواهیم داشت…» 

واضح است که وحدت مورد نظر مسلمین وحدتی تاکتیکی و موقت نیست، بلکه وحدتی عمیق و پایدار است  

‏اعلامیۀ وزارت امور خارجۀ امارت اسلامی افغانستان در مورد اظهارات رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در رابطه به بیجاسازی مردم غزه

‏اعلامیۀ وزارت امور خارجۀ امارت اسلامی افغانستان در مورد اظهارات رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در رابطه به بیجاسازی مردم غزه

وزارت امور خارجه امارت اسلامی افغانستان با انتشار بیانیه‌ای اظهارات اخیر رئیس‌ جمهور ایالات متحده درباره جابجایی اجباری مردم فلسطین و اسکان آنان در سایر کشورها را محکوم کرد. در این بیانیه آمده است که چنین سخنانی نقض آشکار قوانین بین‌المللی محسوب می‌شود و هیچ فرد یا کشوری حق تصمیم‌ گیری درباره سرنوشت مردم فلسطین را ندارد.

حکم امام و رهبر بر دارالاسلام که بدون مشورت مردم انتخاب می شود

حکم امام و رهبر بر دارالاسلام که بدون مشورت مردم انتخاب می شود

به قلم: خالد هورامی

رهبر بر دارالاسلام گاه از مذهبی خاص اسلامی است که با رضایت سایر مذاهب اسلامی سرکار نیامده است بلکه یا با رضایت هم مذهبی هایش که اکثریت هستند به حاکمیت رسیده است یا با قدرت نظامی و زوری که داشته به حاکمیت می رسد. در هر دو حالت مادام که مسلمان است هر چند که مذهبش مخالف مذهب ما باشد باز امام و رهبر ما هم محسوب می شود و ما هم باید در هر آنچه بر اساس شریعت الله دستور می دهد از او اطاعت کنیم. 

امام نجدی ها می گوید: من ولي الخلافة واجتمع عليه الناس ورضوا به، أو غلبهم بسيفه حتى صار خليفة، وجبت طاعته وحرم الخروج عليه (الدرر السنیه۲/۱۴)یعنی کسیکه صاحب خلافت شده است و مردم بر او اجماع کرده اند و راضی به او شده اند با به سبب غلبه اش با شمشیر خلیفه شده است طاعتش واجب شده است و خروج بر او حرام شده است.

ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری اجماع فقها را می آورد و می گوید: وقد أجمع الفقهاء على وجوب طاعة السلطان المتَغلب، والجهاد معه، وأن طاعته خير من الخروج عليه؛ لما في ذلك من حقنِ الدماء، وتسكين الدهماء. فقها اجماع کرده بر وجوب و واجب بودن پیروی از سلطانی که با غلبه و شمشیر سلطان شده است و جهاد با او و اینکه اطاعت از او بهتر است از خروج بر او زیرا غیر این موجب خون ریزی و فتنه می گردد.

هم چنین امام نجدی ها می گوید: الأئمة مجمعون من كل مذهب على أن من تغلب على بلد أو بلدان له حكم الإمام في جميع الأشياء (الدر السنية ۷/۲۳۹) امامان از همه مذاهب اجماع کرده اند بر اینکه کسی که بر سرزمین یا سرزمین هایی غلبه نمود برایش حکم امام در همه امور ثابت است.

شیخ الاسلام ابن تیمیه هم می فرماید: وقل من خرج على إِمام ذي سلطان؛ إِلا كان ما تولد على فعله من الشر أعظم مما تولد من الخير(منهاج السنة ج ۲ ص۲۴۱٫) کسانی که بر امام صاحب قدرت قیام کرده اند آنچه به خاطر کارشان از شر به وجود آمده بزرگتر از خیری بوده که به وجود آورده اند. خلاصه سخن ابن تيميه اين است كه خروج بر امام صاحب سلطه شر بزرگی در آن است.

 نکته ای که علمای سوء از سخنان ابن تیمیه به نفع امرای سکولار خود سو استفاده می کنند و می گویند با توجه به قول ابن تیمیه شما نباید با حکام جز با صبر رفتار کنید. خود شیخ الاسلام ابن تیمیه تصریح نموده است که امارت در اقامت دین است آنجا که می فرماید: إنما الإمارة هي ما أقامت الدين ثم بعد ذلك قد تكون إمارة بَرة، أو إِمارة فاجرة…. ” خلاصه سخن شیخ این است که امارت در اقامت دین است اگر حتی در این راه به نیکویی و فجور هم باشد باز صحیح است. (منهاج السنة، ج ۱ ص۱۴۶)

پس مشکل فقط با فجور امام و رهبر نیست بلکه مشکل اساسی با امرایی است که حکم به غیر ما انزل الله و حکمبه سکولاریسم می کنند و مسلمین نا آگاه به این اشخاصی که اقامه دین و شریعت نمی کنند و بر ارتدادند و سکولاریسم را تطبیق می دهند همراهی می کنند. امیر بایستی مسلمان باشد و بیعت با امیر مسلمان شریعت گرای  و تحاکم کننده به راه الله و نه به سیبل طاغوت(حکم به سکولاریسم و غیر ما انزل می کنند) واجب شرعی است.

امام قرطبی در تفسیر می گوید: فَإِنْ تَغَلَّبَ مَنْ لَهُ أَهْلِيَّةُ الْإِمَامَةِ وَأَخَذَهَا بِالْقَهْرِ وَالْغَلَبَةِ فَقَدْ قِيلَ إِنَّ ذَلِكَ يَكُونُ طَرِيقًا رَابِعًا (یعنی کسی که اهلیت امامت را دارد و غلبه پیدا کند و این منصب را با قهر بگیرد گفته شده آن در طریق چهارم است) که در ادامه قولی از ابن خویز منداد می آورد که می گوید: وَقَالَ ابْنُ خُوَيْزِ مَنْدَادُ: وَلَوْ وَثَبَ عَلَى الْأَمْرِ مَنْ يَصْلُحُ لَهُ مِنْ غَيْرِ مَشُورَةٍ وَلَا اخْتِيَارٍ وَبَايَعَ لَهُ النَّاسُ تَمَّتْ لَهُ الْبَيْعَةُ، وَاللَّهُ أَعْلَمُ.(ابن خویز منداد گفت: اگر چه بر این کار اقدام کند و صلح شود برایش از غیر مشورت و نه اختیار و مردم به او بیعت دهند برایش بیعت تمام شده است و خدا داناتر است.[۱]

پس اگر در دارالاسلام، رهبری مسلمان (دقت کنید: مسلمان نه کافری سکولار) بر شما حاکم شد بدون توجه به مذهبش باید در آنچه بر اساس شریعت الله حکم می دهد اطاعت خودت را به او بدهی.


[۱]  تفسیر القرطبی ۱/۳۰۲

حکم اجازه خواستن از پدر و مادر برای جهاد

حکم اجازه خواستن از پدر و مادر برای جهاد

به قلم: خالد سیف الله المسلول

رسول الله صلی یالله علیه وسلم می فرماید: «الجهادُ سِنامُ العملِ»[۱] جهاد اوج و قله ی عمل است، اما ایین عمل هم باید از کانال دارالاسلام و جماعت حاکم بر دارالاسلام انجام شود نه از طریق فرقه ها و احزاب مختلف چون رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را به ملزم شدن به جماعت حاکم بر دارالاسلام و رهبر آن امر کرده است و می فرماید: «تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ» و بعد از این دستور داده است «فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّهَا»[۲]ازتمام گروه ها و فرقه ها دوری کن.

با این نگرش اساسی می گوئیم: برای اجازه خواستن از پدر و مادر در جهاد دو حالت می‌باشد.

حالت اول: زمانی که جهاد فرض کفایی باشد: و پدر و مادر مسلمان باشند، پس اجازه خواستن از آنان واجب است.

دلیل:

 عن عبدالله بن عمرو رضی الله عنهما: جَاء رجل للنبي صلی الله علیه وسلم فَاسْتَأْذَنَهُ فِي الْجِهاد، فقال: “أَحَيٌّ وَالِدَاكَ؟”، قَالَ: “نعم”، قَالَ: «فَفِیهِمَا فَجَاهٕدْ».[۳] از عبدالله بن عمرو (رضی الله عنهما) نقل شده، که شخصی نزد رسول الله ﷺ آمد و از ایشان اجازه جهاد خواست، پس رسول الله ﷺ برایش فرمود: آیا پدر و مادرت زنده هستند؟ او گفت: بله! زنده هستند، پس رسول الله ﷺ فرمود: خدمت آنها را بکن.

حالت دوم: وقتی که جهاد فرض عین باشد، مانند زمان فعلی، پس به اتفاق فقهاء (رحمهم الله تعالی) اجازه خواستن از پدر و مادر واجب نیست، زیرا در حکم فرض عین اجازه پدر و مادر شرط نیست، اگر پدر و مادر به ترک جهاد فرمان دهند، پس این فرمان به گناه است، زیرا ترک جهاد گناه است و در امر گناه فرمان هیچ کسی پذیرفته نمی‌شود.

در حدیث وارد شده که رسول الله ﷺ فرموده است: «لَا طَاعة لمَخلوق في معصیة الخالق»[۴]در نافرمانی خالق فرمان مخلوق پذیرفته نمی‌شود.


[۱] الترمذي، سنن الترمذي ۱۶۵۸

[۲] البخارى (۳۶۰۶ ، ۷۰۸۴) ومسلم (۱۸۴۷)

[۳]  رواه البخاری ومسلم

[۴]  أخرجه ابن ابي شیبة في مصنفه: ۷۳۷/۷

‏پیام تعزیت امارت اسلامی در پیوند به شهادت شماری از رهبران جنبش حماس و در عموم شهدای مبارزات در فلسطین

‏پیام تعزیت امارت اسلامی در پیوند به شهادت شماری از رهبران جنبش حماس و در عموم شهدای مبارزات در فلسطین

بسم الله الرحمن الرحیم

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا (الأحزاب ۲۳)

امارت اسلامی افغانستان مراتب همدردی و تعزیت عمیق خویش را در پیوند به شهادت محمد الضیف مسئول بخش نظامی مقاومت اسلامی فلسطین(جنبش حماس) و شمار دیگری از بزرگان و عموم شهدای مجاهدین فلسطینی، به رهبری جنبش اسلامی حماس، خانواده های همۀ شهدا، مجاهدین و تمام ملت فلسطین ابراز میدارد.

این رهبران مقاومت  جنبش اسلامی، در برابر اشغالگری صهیونیستی یک میراثی از  مقاومت خستگی ناپذیر خود را بجا گذاشتند که مثالی از عزت، شجاعت، مقاومت و مبارزات استقلال فلسطین و تعهد شکست ناپذیر برای نسل آینده خواهد بود.

یکبار دیگر مانند همیشه باور خود را تکرار می کنیم که مبارزات جهادی با شهادت تضعیف نمی گردد، بلکه بیشتر تقویت می شود و راه را بسوی هدف نهایی کوتاه می سازد.

قضیه فلسطین با شهادت به سطح رهبری و قربانی های تمام شهدای این مبارزه، یکبار دیگر به قضیه مطرح جهانی مبدل شده است و جنبش اسلامی حماس به برکت قربانی های خویش در میادین سیاسی و نظامی نسبت به گذشته بیشتر قوی و مستحکم شده است. ان شاءالله تعالی

امارت اسلامی افغانستان
۴/۸/۱۴۴۶هـ ق
۱۵/۱۱/۱۴۰۳هـ ش ــ ۲۰۲۵/۲/۳م

واقعیت عثمان الخمیس در دیدار با فرمانده کل نیروهای مسلح بحرین

واقعیت عثمان الخمیس در دیدار با فرمانده کل نیروهای مسلح بحرین

به قلم: مسعود سنه ای

نجدیت درباری آل سعود که همچون یک آفت و بیماری در سرزمینهای اسلامی پخش شده و ابزاری در اختیار طاغوتها بر علیه اهل دعوت و جهاد شده است بزرگترین شگردش پرداختن به مسائل ریز اختلافی و مشغول کردن مسلمین به مسلمیین و ایجاد تفرق میان مسلمین و تولید جنگ داخلی میان مسلمین و در نهایت خدمت به کفار اشغالگر خارجی و طاغوتها محلی است.

عثمان الخمیس یکی از این مجریان جنگ روانی نجدیت است که در حمله ی به شیعیان و سنی های اهل تصوف و اشعری و ماتریدی که اکثریت مطلق اهل سنت جهان را نیز تشکیل می دهند شهرت دارد.

حالا: عثمان الخمیس در کویت ساکن است و : کویت یکی از مستعمره های آمریکاست که بالغ بر ۱۳۰۰۰ سرباز آمریکایی را در خود جای داده و همچنین  یکی از مقرهای پیشروی واحد موسوم به “ارتش مرکزی ایالات متحده” در کوییت قرار دارد. آمریکا همچنین در این کشور نیروها و تجهیزاتش را در دو پایگاه هوایی و یک پایگاه نیروی دریایی حفظ کرده است. فرودگاه بین المللی کویت همچنین میزبان بزرگترین مقر لجستیک هوایی منطقه‌ای ارتش آمریکا است. حدود ۲۲۰۰ خودروی تاکتیکی آمریکایی مقاوم در برابر مین در آنجا مستقر هستند.

اما عثمان الخمیس در برابر این اشغالگر کافر خارجی ساکت است. حالا عثمان الخمیس به بحرین مسافرت کرده، آنهم برای دیدار چه کسی؟ فرمانده کل نیروهای مسلح بحرین

و لازم است بدانیم که پایگاه بزرگ ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا که ناظر بر منطقه است در بحرین مستقر است که بالغ بر ۷۰۰۰ سرباز آمریکایی را در خود جای داده است. پایگاه هوایی شیخ عیسی در این جزیره همچنین میزبان جنگنده های آمریکایی، هواپیماهای تجسسی و یک مرکز عملیات نیروهای ویژه آمریکایی است. البته انگلیس نیز اخیرا اولین پایگاه نظامی خود در شرق کانال سوئز از سال ۱۹۷۱ تا کنون را در بحرین افتتاح کرده است.

این چهره یی واقعی عثمان الخمیس است؛ سربازی در بخش جنگ روانی و تبلیغی آمریکا و انگلیس و طاغوتهای محلی؛ دقیقا مثل شیعیان انگلیسی چون شیطان یاری و یاسر الخبیث و صادق شیرازی و … که مرکز رسانه های آنها در انگلیس و آمریکاست اما همان وظایف عثمان الخمیس را در تولید جنگ داخلی میان مسلیمن و خدمت به مصالح آمریکا و انگلیس و سایر دشمنان ایفا می کنند.

ای اهل سنت و جماعت، اگر از این به بعد کلیپی از این مجریان جنگ روانی دشمنان بر علیه شیعیان یا سایر مسلمین مخالف خود دیدید ذوق زده نشوید، بلکه بدانید دامی است که برای شما توسط این سربازان بخش تبلیغی دشمن پهن شده است.

جنایات نجدیت از قلب آفریقا تا حماه سوریه تا افغانستان و… باید محکوم شود

جنایات نجدیت از قلب آفریقا تا حماه سوریه تا افغانستان و… باید محکوم شود

به قلم: ابوخالد هورامی

رسانه های امروز دو خبر را به صورت هماهنگ نشر دادند:

  1. اجساد ۹ فرد شیعه که قبلاً توسط مردانی با یونیفرم های دارای پرچم رژیم جدید سوریه ربوده شده بودند، در حماه پیدا شده است.
  2. فرقه نجدی داعش ۲۴ نصرانی را در استان های شمال شرقی جمهوری کنگو در منطقه ماسائو در لوبرو قتل عام کرد و بیش از ۷۰ خانه نصرانیان را سوزاند.

داعش اکنون به جای تیراندازی به نصرانی های دستگیر شده، شروع به سلاخی، بریدن سر و یا خنجر زدن به آنها کرده اند.

به نظر شما این شیعه ها و نصرانی ها و یا صوفی های اهل سنت افغانستان و غیره به چه جرمی کشته می شوند؟

به جرم مشرک بودن.

یعنی نجدیت تنها به معنی لغوی مشرک نگاه می کند و نسبت به معنی شرعی مشرک جاهل سنت به همین دلیل تمام کفار را جزو کفار مشرک حساب می کند و تمام مسلمینی هم که با تعریف آنها زا توحیید مخالف است را نیز جزو مشرکین محسوب می کنند، به همین دلیل حکم کفار مشرک را بر همه تطبیق می دهند و کفار مشرک اصلی را یا رها کرده اند یا در اولویت چندم قرار داده اند.

«مشرکین یا احزاب» در واقع كسانی هستند كه «آشکارا و واضح» اقرار می کنند که قوانین خودشان را از شریعتهای آسمانی نگرفته اند بلکه افكار، تصورات و انديشه‌های خودشان در مورد خدا و جهان غیب و بهشت و جهنم و بشريت و جهان اطراف را، معيار قانون گذاری و تنظيم روابط خود با ديگران و محيط اطراف و ماوراءالطبيعه می‌دانند، و به صورت کامل از هيچ يك از قوانين و احكام الهی تبعيت و پيروی نمي‌كردند؛ و جهت حفظ منافع و طبقه‌ی مادی و معنوی خودشان، حتی از پذيرش کامل احکام و برنامه های شریعت های آسمانی كه انديشه‌های بشری زيادی در آن ها رسوخ كرده است و تقريباً قالب تحريفی به خود گرفته و بيشتر به انديشه‌های بشری شباهت دارد تا كلام و پيام الهی، از آن هم خودداري می کنند.

اسم امروزین مشرک، سکولاریست است و مشرکین سکولاریستهای امروزین هستند.

نجدیت با عدم فهم این اصل مهم قرآنی مرتکب جنایات مختلفی از زمان پیدایش آن توسط محمد بن عبدالوهاب تا کنون شده است و باید ضمن روشنگری در مورد آن، محکوم شود.

علت اصلی سقوط تدریجی القاعده ی الظواهری، اینبار جماعت نصرالاسلام والمسلمین در مالی و بورکینافاسو

علت اصلی سقوط تدریجی القاعده ی الظواهری، اینبار جماعت نصرالاسلام والمسلمین در مالی و بورکینافاسو

به قلم: محمد اسامه

القاعده که با منهج و تفکرات اخوان المسلمینی سیدقطب رحمه الله توسط دکتر عبدالله عزام رحمه الله شکل گرفت و توسط شیخ اسامه بن لادن رحمه الله رسمیت یافت جریانی جهادی بود که بر دو محور اصلی فعالیت داشت:

  1.  اتحاد با تمام تفکرات و جریانات و مذاهب اسلامی
  2. تمرکز بر آمریکا و صهیونیستها و متحدان آنها به عنوان دشمنان اصلی و پرهیز از بازکردن هرگونه جبهه ی انحرافی

تا زمانی که شیخ اسامه بن لادن زنده بود این جریان با قدرت پیش می رفت و روز به روز در حال گسترش در تمام سرزمینهای اسلامی از غرب آفریقا تا اندونزی در شرق اسلامی بود و ضربات مهلکی هم به آمریکا و متحدینش وارد کرد.

بعد از کشته شدن شیخ اسامه و در زمان دکتر ایمن الظواهری رحمه الله به صورت بنیادین تغییراتی در القاعده رخ داد:

  1. منهج القاعده از تفکرات اخوان المسلمینی سید قطب رحمه الله به تفکرات نجدیت شیخ محمد بن عبدالوهاب و گرایش به شیوخ نجدی چون ابومحمد المقدسی و هانی السباعی و… تغییر یافت
  2. بعد از گرایش به نجدیت، به صورت اتوماتیک همچون تمام نجدی ها: القاعده ی الظواهری از اتحاد با تمام مذاهب اسلامی به فتنه و دامی جهت مشغول شدن مسلمین به مسلمین تبدیل شد و با باز شدن جبهات انحرافی میان گروههای مختلف اسلامی، تمرکز بر آمریکا و صهیونیستها و متحدین آنها از بین رفت  
  3. در بدترین حالت، القاعده ی الظواهری به صورت غیر مستقیم در جبهه ی آمریکا و ناتو قرار گرفت و بر علیه مسلمین مخالف خود در سوریه و یمن و … وارد جنگ شد.

نجدیت، القاعده را از درون نابود کرد تا اینکه به تدریج از جریانی بین المللی به گروه و حزبی منطقه ای و محدود در چند سرزمین محدود شد و در نهایت به این نقطه رسید که شاخه های آن به تدریج در حال انحلال خود هستند.

سه روز پیش حراس الدین شاخه القاعده در سوریه بعد از آنهمه قتال فی سبیل آمریکا و ناتو در کنار جولانی، خودش را منحل کرد و امروز هم جماعت نصرالاسلام والمسلمین (JNIM)، شاخه القاعده که در مالی و بورکینافاسو فعالیت می کند، تصمیم به جدایی از القاعده و منهج نجدیت گرفته است.

هدفی که القاعده برایش درست شده بود با کشته شدن شیخ اسامه رحمه الله در القاعده الظواهری از بین رفت و با کشته شدن دکتر ایمن الظواهری هم القاعده با رهبریتی کاریزماتیک در عمل وجود ندارد.

القاعده جهت اتحاد میان مسلمین با تفکرات مختلف و بیرون راندن اشغالگران خارجی از سرزمینهای اسلامی و تمرکز بر آمریکا به عنوان سر افعی و متحدینش درست شده بود با نفوذ نجدیت در آن نه تنها هدف از بین رفت بلکه خودش در سرزمینهایی چون سوریه و یمن به مانعی در برابر اهل دعوت و جهاد تبدیل شد.

بر این اساس آنهائی که این واقعیت را متوجه شده اند می دانند که دیگر هیچ توجیهی برای اطلاق نام القاعده ی الظواهری بر روی خودشان وجود ندارد و به جای سود بردن آنها، فقط مشکلات آنها را افزایش می دهد.

این یکی از ثمرات نجدیت است، نجدیت با نقاط مثبتی هم که دارد اما در کل نقاط منفی آن به اندازه یا زیاد است که همچون یک آفت و مانع عمل می کند که اگر به قلبی برود آنرا آلوده می کند و اگر به حزب و جریان و جامعه ای هم وارد شود آنرا به تدریج به سمت و سوی تفرق و خدمت به اهداف دشمنان سوق می دهد.

نقدی بر سخنان مجری شبکه کلمه در مورد جهاد مومنین غزه

نقدی بر سخنان مجری شبکه کلمه در مورد جهاد مومنین غزه

به قلم: ابوبکر الخراسانی

الله تعالی می فرماید: كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإذْنِ اللَّهِ واللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ

عقیل هاشمی مجری شبکه کلمه در پاسخ به سؤال بیننده‌ای مبنی بر اینکه چرا هنگامی که حماس برای آزادی‌اش می جنگند شما ترش می کنید؟جواب داد: در مباحث جهاد باید قوا برابر باشند!!

این پاسخ هاشمی با دین، واقع و تاریخ  در تضاد است.

در واقع با این شرطی که وی ذکر کردند، نباید جهاد کرد، چون برابری قوا امکان پذیر نیست…

در غزوه بدر قدرت طرفین برابر بود؟

در احد و خندق و یا فتح مکه و غزوه تبوک ومؤته برابری قدرت حاکم بود؟

الله تعالی می فرماید: وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ، هیچ بحثی در مورد برابری قدرت نیامده است و بلکه برای مومنین اهل جماعت، آمادگی به اندازه توان شرط است و جنبش حماس هم با وارد شدن به جبهه مقاومت تحت پرچم دارالاسلام ایران موفق به اهل جماعت شدن و سپس موفق به ساخت سلاح شده است و بعد از آمادگی وارد این نبرد مبارک شده است.

باید در نظر داشت: در طول تاریخ لشکر اسلام و کفر را نگاه کنیم، در کدام غزوه لشکر مسلمانان بیش از لشکر کفار بوده است؟

امروز که مسلمانان اهل تفرق هستند و مجاهدان هم هرگز نمی توانند با هیچ کشوری به برابری قدرت برسند، راه حل چیست؟ راه حل این است که اهل جماعت شوند.

یعنی در اولین دارالاسلامی که به وجود آمده عضو شوند و اهل جماعت شوند و یا مثل حماس و جهاد اسلامی جبهه ی واحدی با این دارالاسلام و جماعت تشکیل دهند، اگر به دلایل مذهبی به چنین رشدی نرسیده اند در دارالاسلامهای موازی که اهل جهاد هستند عضو شوند و به این شکل متحد و یکدست شوند.

جنگ ما، جنگِ ایمان و کفر است، ایمان و سپس اهل جماعت شدن است که تعیین کننده سرنوشت جنگ ها خواهد بود.

الله تعالی خطاب به جماعت و اهل جماعت متحد و یکدست زمان حاکمیت رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

ایمان واقعی و سپس اهل جماعت شدن  شرط است، با اهل جماعت شدن مومنین قدرت می گیرند.

اهل تفرق چنین قدرتی را درک نمی کنند و نمی بینند.