حرکت جهادی اهل سنت عراق قبل از پیدایش جماعت دولت اسلامی در عراق و شام

حرکت جهادی اهل سنت عراق قبل از پیدایش جماعت دولت اسلامی در عراق و شام

ارائه: ابوعبدالله موکریانی

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله، و الصلاة و السلام على رسول الله، و على آله و صحبه و من والاه .. أما بعد :

به صورت عام جهاد بر تمام مومنینی که دارای عذر معتبر شرعی نباشند واجب است. حالا زمانی واجب کفائی می شود و زمانی واجب عین یا فرض عین. الله تعالی می فرماید: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) (البقرة:۱۸۳)«‏اي كساني كه ايمان آورده*ايد ! بر شما روزه واجب شده است ، همان گونه كه بر كساني كه پيش از شما بوده*اند واجب بوده است ، باشد كه پرهيزگار شويد.»

و همچنین می فرماید: (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (البقرة:۲۱۶)«‏جنگ بر شما واجب گشته است ، و حال آن كه از آن بيزاريد ، ليكن چه بسا چيزي را دوست نمي*داريد و آن چيز براي شما نيك باشد ، و چه بسا چيزي را دوست داشته باشيد و آن چيز براي شما بد باشد ، و خدا ( به رموز كارها آشنا است و از جمله مصلحت شما را ) مي*داند و شما ( از اسرار امور بي*خبريد و مصلحت خود را چنان كه شايد و بايد ) نمي*دانيد.‏»

و امام بخاری در صحيحش روایت می کند که مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: مرا به عملی راهنمایی کن که برابر با جهاد باشد، فرمود: چنین عملی را نمی یابم و فرمود: آیا می توانی هنگامی که مجاهد برای جهاد خروج می کند، به نماز بایستی و ازپای ننشینی و روزه بگیری و افطار نکنی. گفت: چه کسی توانایی آن را دارد..

بر این مبنا و در زمان اشغال عراق توسط کفار سکولار به رهبری آمریکا و انگلیس و با همکاری احزاب سکولار کورد و عرب؛ مسلمین عراق دست به جهاد و مقاومت در برابر اشغالگران زدند، در میان شیعیان گروههای مختلفی درست شدند و در میان اهل سنت هم به همین شکل.

برای آشنایی با حرکت جهادی اهل سنت قبل از پیدایش دولت اسلامی در عراق و شام به ذکر مطالبی اشاره می کنم که از بیانیه های مجاهدین اهل سنت در همان زمان استخراج شده است و مسائل مهمی را نشان می دهد.

خطاب به تمامی مجاهدان منهج حق:

پس ای کسانی که رویارویی و مقابله با کفار را نسل در نسل به ارث بردید.. سوگند به پروردگار که شما فرزندان همانهایی هستید که در گذشته با طغیان و الحاد زمانی که تسلط یافته بود و آشکارا کفر و محاربه با اسلام را منتشر می کرد، به مقابله برخاستید، در سه دهه گذشته ثابت کردید که اهل مقاومت و پایداری هستید و در این دهه ثابت کردید که اهل معرکه و پیکار و نبرد هستید و شما امید امت بودید و زنان آزاده بی صبری و بی تابی خود را با امید به شما تحمل کردند.. چه پیران و ریش سفیدانی در صفوف شما سرخاب خون به خود مالیدند و چه جان فدایانی در میان شما به سوی حور کوچ کردند و چه برآشفتید آندم که زن آزاده ای به شما پناه می آورد..

پس ای اهل اسلام و ای فرزندان امت:

شما امروز در میادین جهاد از برترین مسلمانان هستید و با جریانات جهادی خود مفهوم ولاء و براء را تحقق بخشیدید، و شما بودید که جهاد را در عراق شروع کردید و شمائید که سکان معرکه میدان عراق – آمریکا را بدون هیچ ابهام و شکی در دشمن و بدون قبول مزایده از هیچ فرصت طلبی، اداره می کنید و هیچ وقت به راه حلهای مسالمت آمیز یا گفتگوهای سری روی نیاوردید و میدان نبرد به این مساله شهادت می دهد و تاریخ آن را ثبت کرده است..

پس ای مجاهدان:

مرحله پیش رو از نظر سیاسی و جنگی کم اهمیت تر از مراحل طی شده نیست، و جماعت به صورت عملی برای این مرحله اظهار تفاوت در مفاهیم را مقرر کرده است و تمامی پرچم های حق را به صدور شناسنامه تولد شرعی جنگ و قتال، فرامی خواند، شناسنامه ای که انتساب و مرجعیت تاریخ طی شده و در حال گذر بر سرزمین عراق را ثبت کند.. و باید مقررات و قوانین منهج دعوت و جنگ را که جماعت آنها را برگزیده و آن را مسیر جهادش قرار داده محقق کنیم..

لذا کمیته نظامی جماعت موارد زیر را مقرر کرده است:

۱٫ بر تمامی مجاهدان التزام به تمام واجبات شرع در دین و همچنین در مسائل سیاست شرعی و جنگی و عدم کشیده شدن دنبال هرج و مرج پیش رو، لازم و ضروری است.

۲٫ بر مجاهدان در این مرحله تاکید بر افزایش منظم جهاد سیاسی و جنگی و دعوی لازم و ضروری است.

۳٫ عمل به قوانین جنگ چریکی فرسایش و عمل در جهت انجام عملیات ازپای درآورنده ی معنوی و نظامی ضد پس مانده های نیروهای نظامی و شبه نظامی هم پیمان با آمریکا در تمام مناطق لازم و ضروری است.

۴٫ بر مجاهدان لازم است که برای ساختن فضای جنگی ویژه و متفاوت در این مرحله و بر وفق سیاست جماعت، با جماعت های حامل پرچم حق، همکاری سازنده داشته باشند.

۵٫ بر تمام مجاهدان لازم است که از امت و دیار مسلمین محافظت کنند که آنها ذخیره جهاد آینده هستند.

و مجاهدان اهل پرچمهای حق با جهاد مبارکشان ثابت کرده اند که آنها مرجع شرعی و سیاسی و نظامی در اداره این معرکه در گذشته و این مرحله و مراحل بعدی هستند. ان شاء الله.

همچنین جماعت ما به هیچ عهد و پیمانی که حکومت مرتد یا احزاب کفری یا غیر آنها با آمریکا یا غیر آن، با اشغالگر و جریانات هم پیمان با او امروز یا در گذشته بسته اند، ملتزم نیستیم.

و آنچه ما در جماعت  به آن ملتزم هستیم، همان است که فرماندهی جماعت از شرع اسلام مقرر کرده.. همین و بس.

این نمونه ای از برنامه ی حرکتی مجاهدین اهل سنت در زمان اشغال عراق توسط آمریکا و انگلیس بود که نشان می دهد در این دوران اثری از تحریک افکار عمومی به جنگ مذهبی و تفرق میان گروههای مختلف جهادی شیعی و سنی به چشم نمی خورد و تمرکز اصلی بر آمریکا «سر افعی» و متحدین و مزدوران آمریکاست.

با همین برنامه ی حرکتی بود که گروههای مختلف جهادی با همکاری عشایر عراقی توانستند آمریکا و انگلیس و مزدورانش را از استان الانبار و بسیاری از مناطق دیگر اخراج کنند اما به دلیل نداشتن مرکزیت فرماندهی واحد، جماعت دوله با توانائی هایی که داشت توانست بر ثمره ی فتوحات این گروههای متفرق بنشیند و حتی این گروهها و بسیاری از عشایر را نیز از میدانهای جهاد فراری دهد. 

جایگاه جهاد در قرآن و سنت و آراء علماء

جایگاه جهاد در قرآن و سنت و آراء علماء

ارائه: ابومحمود کندزی

الله که مي فرمايد: {كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ} [البقرة: ۲۱۶]، و ، پيامبر صلي الله عليه وسلم به کفار سکولار قریش مي فرمايد: (تسمعون…؟! أما والذي نفس محمد بيده، لقد جئتكم بالذبح) ” مي شنويد…؟! قسم به کسي که جان محمد در دست اوست، براستي که با پيام کشتار به سوي شما آمده ام ” [رواه الإمام أحمد]

راه جهاد همان راهي است که الله تعالي پيامبرش صلي الله عليه وسلم را به آن امر مي کند، {فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ} [النساء: ۸۴] « در راه خدا بجنگ ( حتي اگر هم تنها باشي و باك نداشته باش . چرا كه وعده نصرت و پيروزي به تو داده شده است ) . تو جز مسؤول ( اعمال ) خود نيستي . و مؤمنان را ( هم به جنگ دعوت كن و بدان ) ترغيب و تحريك نما .)

، پيامبر صلي الله عليه وسلم مي فرمايد: ( بُعثت بين يدي الساعة بالسيف حتى يعبد الله وحده لا شريك له، وجُعل رزقي تحت ظل رمحي، وجُعل الذلة والصغار على من خالف أمري…) ” نزديک وقوع قيامت با شمشير مبعوث شدم تا اينکه الله به يگانگي پرستش شود و شريکي براي او قرار داده نشود، و روزي ( رزق ) من زير سايه نيزه ام قرار داده شده، و ذلت و خواري براي کسي خواهد بود که با دستور من مخالفت کند… ” [رواه الإمام أحمد].

، رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: (أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا أن “لا إله إلا الله وأن محمداً رسول الله”) ” از جانب خدا به من امر شده است تا زماني كه مردم به يگانگي الله و به حقانيت رسالت محمد صلي الله عليه وسلم شهادت ندهند، با آنان جهاد كنم ” [متفق عليه].

پيامبر صلي الله عليه و سلم خبر داده است که نجات و آسايش در گِرو جهاد است، و اين چنين مي فرمايد -در جواب سوال حذيفه رضي الله عنه -: يا رسول الله هل بعد هذا الخير؛ شر، كما كان قبله شر؟! قال: (نعم)، قال حذيفة: فما العصمة منه؟ قال صلى الله عليه وسلم: (السيف) (آيا بعد از اين خير ( اسلام )، شّري هم وجود دارد همانگونه که قبل از آن شر ( شرک و جاهليت ) بود؟ فرمود: «بلي» حذيفه گفت: راه نجات از آن چيست؟ پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمودند: «شمشير» ) [رواه الإمام أحمد].

ادامه خواندن جایگاه جهاد در قرآن و سنت و آراء علماء

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۲۰)

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۲۰)

به قلم: نورالدین بیرم(ابو عبدالرحمن)

ارائه: سایت بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم و احزاب مختلف آن

ابو علی مدنی رحمه الله

ابو علی رحمه الله از مجاهدین قدیمی بود که در نبرد دوم فلوجه شرکت کرده بود و یکی از قهرمانانی بود که شهادت در فلوجه نصیب او نشده بود و یکی از سربازان کمیته رسانه ای بود، الله تعالی به من توفیق دیدار او را بارها در شهر العبیدی داده بود و یکی از این دیدارها چنان بود که تا به حال فراموش نکرده ام چون تأثیر زیادی از جهت حقیقت ارزش مجاهدین فی سبیل الله در من گذاشت.

در یکی از روزها ابوفتحی رحمه الله به دیدار ما آمد و از من خواست همراه او به مهمانخانه اش بروم و برای برادران آنجا درباره صبر و شکیبایی صحبت کنم چون برخی از برادران هنوز در مجموعه های جنگی تقسیم  نشده بودند و او احساس می کرد که برخی از آنها برای پیوستن به صفوف جنگی عجله می کنند و می ترسید که این عجله آنها منجر به برخی امور منفی شود که هم منجر به ضرر رساندن به خودشان شود و هم به برادران همراه خود ضرر برسانند. من با خود فکر کردم که کسی که با آنها در این مورد حرف می زند خود باید آدمی باشد که صبر را در اموری مهمتر از مسائلی که برادرانمان را ناراحت کرده، تجربه کرده باشد و به ذهنم خطور کرد که ابوعلی برای اینکار مناسب است چون  برادرانی که از فلوجه خارج شده بودند با خود قصه های خیلی زیادی را درباره صبر و ثبات و استقامت و مردانگی و فداکاری و شجاعت با خود به همراه داشتند. من نزد او رفتم و وضعیت برادران جدید را به او گفتم و از او خواستم که با من بیاید و با آنها سخن بگوید و از الله تعالی برایشان سخن بگوید و آنها را به صبر تشویق کرده و امور پسندیده ای که در تجارب شخصی اش به یاد دارد را برایشان تعریف کند، او هم قبول کرد چون عادتش و بلکه سعی و تلاشش این بود که هر چیزی را که می تواند از خلال آن به دین یا به برادرانش خدمت کند قبول کند و به دوش بگیرد.

وقتی به مهمانخانه رسیدیم وبعد از سلام و احوال پرسی با برادران، به آنها گفتم: «من امروز نیامده ام که خود برایتان صحبت کنم بلکه آمده ام تا همراه شما به سخنان یکی از قهرمانان فلوجه و قصه های برادرانتان که بینی صلیب پرستان  را به خاک مالیدند، گوش فرا دهم».

بعد از اینکه او را به آنها معرفی کردم شروع کرد به صحبت درباره قهرمانی های برادرانش در آخرین نبردهای فلوجه تا اینکه رسید به آخرین روزهایی که آمریکاییها آنها را محاصره کرده و حلقه محاصره را شدیدا بر آنها تنگ کرده بودند، او گفت:

«وقتی هواپیماها بمباران شدیدشان را که چند هفته به طول انجامید به پایان رساندند و تانکهای ارتش سکولاریستها و پیاده نظام و تک تیراندازانش وارد شهر شدند ما به خانه ای که داخل آن خندقهایی را حفر کرده بودیم پناه بردیم و تعداد ما شش نفر بود و همراه ما هیچ مهماتی نبود جز حدود سی گلوله کلاشینکوف که میان خود تقسیم کردیم، ما داخل خندق رفتیم و بالای سرمان صفحه ای آهنی-زینکو-گذاشتیم و بعد از چند ساعت گروهی از تک تیراندازان سکولاریستها وارد منزل شدند و روی بام خانه مستقر شدند، ما داخل آن خندق به مدت سه هفته باقی ماندیم و وضع ما طوری بود که در طول این مدت به علت تنگی و ارتفاع کم خندق جز به حالت احتباء  نمی توانستیم بنشینیم  و مجبور بودیم که در جای خود ادرار و مدفوع کنیم و سپس تیمم کرده و در همانجا نماز بخوانیم تا اینکه بعد از گذشته سه هفته تصمیم گرفتیم بیرون برویم و با آن مقدار گلوله ای که داریم با آنها بجنگیم چون جلوی ما فقط دو انتخاب بود و راه سومی نبود: یا باید خارج شده و با گلوله باقیمانده آنقدر می جنگیدیم که کشته می شدیم و یا اینکه در جای خود می ماندیم و از گرسنگی می مردیم. سبحان الله! در صبح روز بعد تک تیراندازان از آن خانه رفتند و قبل از ظهر همان روز برادران مجاهد نزد ما آمدند چون یکی از آنها ما را در هنگام ورود به خانه دیده بود، سپس ما را با سائر برادرانی که شهادت نصیبشان نشده بود از فلوجه خارج کردند.

همینکه او قصه اش را به پایان رساند، اشک از چشمان برادران باریدن گرفت تحت تأثیر این قصه ای که بدون تردید این برادران از آن درسهای زیادی درباره صبر و ثبات و توکل بر الله یاد گرفتند و البته خود را از آنها استثنا نمی کنم چون اولین باری بود که قصه برادرمان ابوعلی را می شنیدم.

او بعد از اتمام قصه، شروع به خواندن سرود کرد و الله تعالی نیز به او صدای بسیاری زیبایی داده بود و از جمله سرودهایی که خواند سرود “ ایها المسلمون “ و  “ فووق الجنان “ بود ومن هنوز هم هر گاه یکی از این سرودها را می شنوم به یاد او می افتم.

ایشان یکی از سه نفری بود که به انتظار بندگان صلیب در مهمانخانه المعاضید باقی ماندند-همانطور که در قصه برادرمان شیخ ابوحیدره ذکر کردم-  و در اثر بمباران کشته شد و به این ترتیب اجر دو شهادت را نصیب خود کرد یکی شهادت قتل فی سبیل الله و دیگری شهادت مرگ زیر آوار-والله حسبیه-. از الله سبحانه و تعالی می خواهم که ابوعلی الان همانطور که در سرودهایش می خواند در باغهای بهشت در جوار خدای مهربان باشد و از زندگی با حوران زیباروی لذت ببرد، آمین یا رب العالمین.

جایگاه پدر  ومادر،  زن و شوهر، قرضداروصاحب قرض و…درمواقعی که  جهاد فرض عین می گردد

جایگاه پدر  ومادر،  زن و شوهر، قرضداروصاحب قرض و…درمواقعی که  جهاد فرض عین می گردد

به قلم: ابومحمود کندزی

جهاد و جنگ و پیکار با کفار در راه الله قله و بالاترین درجه اسلام است و بوسیله این فریضه دینی بود که پرچم اسلام در شرق و غرب بر افراشته شد واین امر از بالاترین و مهمترین عملهایی است که قرب و نزدیکی به الله را بدنبال دارد و از بارزترین عبادتها است .و برای بلند شدن کلمه الله مشروع شده و یک نوع راهی برای دعوت عموم مردم است و آیات و احادیث زیادی دال بر فضیلت این امر مهم وجود دارد ، در آیه ۱۱۱ سوره توبه می خوانیم { إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ }

( بیگمان الله جان و مال مومنان را در برابر بهشت خریداری می کند ، اینکه در راه الله بجنگند و بکشند و کشته شوند . این وعده ای است که الله در تورات و انجیل و قرآن ، وعده راستین آنرا داده است و چه کسی از الله به عهد خود وفا کننده تر است ؟ پس به معامله ای که کرده اید شاد باشید و این پیروزی بزرگ و رستگاری سترگی است).

و در آیه ۲۰-۲۱-۲۲ سوره توبه می فرمایند : {الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ٭ يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُّقِيمٌ ٭خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً إِنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ }

( کسانیکه ایمان آورده اند و مهاجرت کرده اند و درراه الله با جان و مال جهاد نموده اند دارای منزلت والاتر و بزرگتری در پیشگاه الله هستند و آنان رستگاران و به مقصود رسندگان می باشند . ) (پروردگارشان آنان را به رحمت خود و خوشنودی و بهشتی مژده می دهد که در آن نعمتهای جاودانه دارند .) ( همواره در بهشت جاودانه می مانند بیگمان در پیشگاه الله پاداش بزرگی موجود است .)

و همچنین در آیه ۱۶۹ تا ۱۷۱ سوره آل عمران می فرمایند : {وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ٭ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ٭ يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ } ( و کسانی که در راه الله کشته می شوند مرده مشمار ، بلکه آنان زنده اند و به ایشان نزد پروردگارشان روزی داده می شود ) ( آنان شادمانند از آنچه که الله به فضل و کرم خود به ایشان داده است و خوشحالند بخاطر کسانی که بعد از آنان مانده اند و به ایشان نپیوسته اند همانا ترس و هراسی بر ایشان نیست و آنان اندوهگین نخواهند شد .) ( شاد و خوشحالند بخاطر نعمتهایی که الله به آنان داده است و فضل و کرمی که به ایشان روا دیده است و همانا الله اجر و پاداش مومنان را ضایع نمی کند .)

امام بخاری مسلم و از ابو هریره رضی الله عنه روایت می کنند از پیامبرسوال شد چه کاری برتر و بهتر است ؟ فرمودند ( ایمان به الله و رسولش) گفته شد سپس چه چیزی ؟ فرمودند ( جهاد در راه الله ).

همچنین این دو بزرگوار از انس رضی الله عنه روایت می کنند (یک صبحگاه و یک شامگاه جهاد کردن بهتر است از دنیا وآنچه در آن است

ادامه خواندن جایگاه پدر  ومادر،  زن و شوهر، قرضداروصاحب قرض و…درمواقعی که  جهاد فرض عین می گردد

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۹)

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۹)

به قلم: نورالدین بیرم(ابو عبدالرحمن)

ارائه: سایت بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم و احزاب مختلف آن

شیخ ابوحیدره رحمه الله

سوگند به الله، اگر در این کتاب جز سیرت این برادر مجاهد چیزی دیگر نمی نوشتم همین برای توصیف اخلاق رفیع مجاهدین کافی و وافی و شافی می بود. من افتخار می کنم که الله سبحانه و تعالی مرا به ملاقات با شیخ ابوحیدره مشرّف نمود، اگر من میان دیدار دوباره او و زندگی میان خانواده و اموالم مخیّر شوم دیدار او را بر خانواده و اموالم ترجیح می دهم بلکه حتی دیدار او را بر همه آنچه که آفتاب بر آنها می تابد ترجیح می دهم.

ابوحیدره از مهاجرین جزیرة العرب بود، پوست او شدیدا سیاه بود اما وقتی به چهره اش می نگریستی گمان می کردی که نظاره گر ماه شب چهارده هستی و این به خاطر نوری بود که روی چهره اش می بارید. ایشان عادت داشت که پیشانی برادرانش را هنگام دیدار با آنها ببوسد و به خاطر اصرار شدید او به این کار هیچ کس نمی توانست جلوی این کار او را بگیرد.

ابوحیدره امیر کمیته رسانه ای در استان انبار بود اما کسی که او را می دید از شدت تواضع و فروتنی او و نرمی اش با برادرانش نمی توانست پی ببرد که او امیر مجموعه ای است. او نسبت به برادرانش بسیار اهل بذل و بخشش و انفاق بود.

اولین دیدار ما در روستایی به اسم  “ المعاضید “ بود و علت آمدن او به آنجا این بود که امرای جهاد تصمیم گرفته بودند که کمیته شرعی و کمیته رسانه ای را در انبار در مکان امنی گرد آورند تا هر دو کمیته بتوانند وظایفی که به آنها محول می شود را به نحو احسن ادا کنند و همچنین در این مکان میتوانستند پروژه هایی را که قبلا به سبب کثرت نقل و انتقالات در شرایط سختی جنگی نتوانسته بودند به انجام رسانند اینجا تکمیل کنند.

سپس دو مجموعه بعد از چند ساعت از هم جدا شدند و یکی از برادران ما را به مکان دیگری در همان روستا برد تا آنجا مستقرشویم و در روز بعد برادران رسانه ای به ما ملحق شدند و وقتی ابوحیدره وارد مهمانخانه شد یکی یکی سر برادرانش را می بوسید به طوریکه انگار ماه هاست که آنها را ندیده است تا اینکه به من رسید و به خاطر عدم شناخت من ازعادت او سعی کردم نگذارم سرم را ببوسد اما او مرا به خدا قسم داد تا قبول کنم و من هم نمی توانستم قسمش را محقق نکنم  و بالأخره سرم را بوسید و سپس به من گفت: «من کفش تازه ای برایت خریده ام چون در ملاقات قبلی مان دیدم که کفشی که پوشیده ای اندازه پای تو نیست و همچنین مقداری لباس هم برایت خریده ام چون من شنیدم که به برادرانت می گفتی که کیف لباست را برایت بیاورند و ترسیدم که مبادا در آوردن آن تأخیر کنند و تو لباس برای پوشیدن نداشته باشی…»…من از شدت شوکی که به من وارد شده بود نمی دانستم چه بگویم!!

ادامه خواندن توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۹)

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۸)

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۸)

به قلم: نورالدین بیرم(ابو عبدالرحمن)

ارائه: سایت بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم و احزاب مختلف آن

ابو عثمان فلوجی رحمه الله

ابوعثمان رحمه الله امام و خطیب یکی از مساجد شهرک العبیدی  و یکی از اعضای کمیته خطیبانی بود که کمیته شرعی سازمان القاعده در شهر تأسیس نموده بود. ایشان از میان برادران انصاری که در عراق ملاقات کردم بیشترین شجاعت را دارا بود و البته این شجاعت او فقط در جنگ با سکولاریستها بعد از اشغال عراق بروز نکرده بود بلکه مردم شجاعت و حق گویی او را -بی آنکه از سرزنش کسی بترسد- از زمانی که در شرکت فسفات در دوره حکومت بعثی کمونیستی استخدام شده بود، بارها تجریه کرده بودند.

برخی از برادرانی که همراه او در آن شرکت کار کرده بودند برایم تعریف کردند که رژیم کافر بعثی با تمام مظاهر پایبندی به دین مانند التزام به نماز جماعت و طلب علم شرعی و نگه داشتن ریش و کوتاه کردن شلوار و دیگر واجبات و مستحبات شرعی مبارزه می کرده است.

این شرکت یکی از مؤسسات تابع این رژیم طاغوتی بود و تحت امر و نهی او بود و برای همین شرکت ریش داران را به تراشیدن ریش دستور می داد و کارمندان را از ورود به کارخانه با لباس سنت منع می کرد اما ابوعثمان این دستورات را به هیچ حساب نمی کرد و به آنها می گفت: «الله تعالی مرا به رها کردن ریشم دستور داده و همچنین به پیروی از پیامبرش صلی الله علیه وسلم امر کرده است، آیا من از شما به خاطر بدست آوردن منافع دنیوی اطاعت کرده و از خدایم نافرمانی کنم، نه هرگز، قسم به الله تا زمانی که زنده ام چنین نخواهم کرد». برادران برایم تعریف کردند که مدیریت شرکت به خاطر این موضع او بسیار عرصه را بر او تنگ کرده بود تا اینکه وادار شد شغلش را رها کند.

ابومحمد زاهدانه زندگی می کرد و به دنیا بی رغبت بود و هیچ توجهی به زینتهای و لذات دنیا نداشت، من وارد خانه بسیار ساده او شده بودم، در اتاق مهمان غیر از دوتا فرش کوچک قدیمی چیز دیگری نبود به طوریکه اگر تعداد مهمانان از چهار نفر بیشتر می شد یکی از ما باید روی زمین می نشست. او درد دین داشت و بخصوص بزرگترین هم و غم او تعلیم معنای کلمه توحید و بیان شروط و شرح نواقض آن به مردم بود و این کار بسیار مشکل هم بود چون دشمنان الله من جمله اهل ارجاء و تجهم سموم ضلالاتشان را میان اهل شهر منتشر می کردند و اختلاط آنها با مردم بسیار آسانتر از اختلاط برادرانمان با مردم بود به خصوص که آنها از طرف آمریکاییها و مزدوران منافقش در امان بودند بر خلاف حال برادران موحدمان که منافقین و مزودوران در کمین آنها بودند. 

قصه شهادت ایشان:

قبل از ظهر یکی از روزهای جمعه برخی برادران از مجموعه توپخانه تصمیم گرفته بودند که پایگاه آمریکا را در صحرای منطقه القائم بمباران کنند، دو نفر از آنها با کامیون کوچکی به سوی انبارهای مهمات رفتند و سه کیسه بزرگ خمپاره ۶۰ و ۵۲ میلیمتری را با خود آوردند و وقتی آنها در راه بازگشت بودند دو هلیکوپتر آمده و در فضای شهر شروع به پرواز کردند و با دیدن کامیونی که خمپاره ها را حمل می کرد آن را تعقیب کردند و وقتی برادران به مکان انتظار سائر برادران رسیدند یکی از توپ ها لو رفت و آن دو هلیکوپتر شروع کردند به موشک پرانی به سوی ماشین اما الله تعالی موشک ها را از برادران و از کامیون دور کرد و همه آنها کنار کامیون به زمین خوردند که باعث ایجاد دود غلیظی اطراف کامیون شد و سکولاریستها فکر کردند که کامیون منفجر شده است و وقتی یکی از برادران از کامیون پیاده شد شیر دومی رانندگی ماشین را به عهده گرفت تا آن را از خانه های مسکونی محله دور کند و وقتی خلبان ها تحرک دوباره کامیون را دیدند برگشتند تا دوباره آن را بمباران کنند اما آن شیرمرد توانست کامیون را در زیر ایوان یکی از خانه های متروکه در آخر محله از چشم خلبانها پنهان کند و  سپس سریعا از آنجا خارج شد و وارد خانه دیگری در نزدیکی آن شد، در زیر آن ایوان قبلی ماشین کوچک دیگری هم بود و لحظاتی نگذشت که یکی از موشکها به سوی ایوان پرتاب شد و به آن ماشین کوچک اصابت کرد و موجب انفجار آن شد و وقتی دشمنان الله دیدند که زبانه های آتش به آسمان بلند شد برگشتند و خیال کردند که کامیون مهمات را منفجر کرده اند.

ادامه خواندن توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۸)

جهاد مومنین در سرزمینهای اسلامی واکنش به جنایات کفار سکولار است

جهاد مومنین در سرزمینهای اسلامی واکنش به جنایات کفار سکولار است

ارائه: فضل احمد هراتی

خداوند می فرمایند:«فَلْيُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآخِرَةِ وَمَن يُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَيُقْتَلْ أَو يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً» (نساء ۷۴) «باید در راه خدا كسانی جنگ كنند كه زندگی دنیا را به آخرت می‌فروشند (و فانی را با باقی معاوضه می‌كنند). و هر كس در راه خدا بجنگد و كشته شود و یا این كه پیروز گردد، (در هر دو صورت در آخرت) پاداش بزرگی بدو می‌دهیم.‏»

امکان ندارد جهادی بدون سبب شرعی برپا شودوامکان نداشته است که در هیچ زمانی جنگ بدون خونریزی  دست وسرو پاو حتی متلاشی شدن و بکاریری انواع جنگ افزارها و حیله های جنگی و تاکتیکهای ترکیبی جنگ منظم وچریکی  و …بوده باشد. حتی پیامبران هم از قواعد ثابت جنگها مثتثنی نبوده اند.

ومن ظن ممن یلاقی الحروب — بأن لا یصاب فقد ظن عجزا

و هر که گمان برد کسی که با جنگ¬ها درگیر است، هرگز زخمی و یا کشته نمی¬شود، همانا گمانش، گمان ظن و ناتوانی است.

 جنگ را کفار و نوکران محلی اش برمسلمین تحمیل کرده اند.تمام جبهات که درحال حاضر در جریان است وقبلا درجریان بوده است فقط برای یاری رساندن به مسلمین  در آن سرزمین بوده است. اولین بار جهاد در افغانستان برای کمک به مسلمین آنجا در مقابل هجوم  سکولاریسهای کمونیست بوده وجهاد در سرزمین بوسنی وهرزگوین برای نصرت مسلمین در برابر هجوم صلیبی وسکولاری صربی کینه توز در طول ده هاسال بوده است.

 و جهاد در صومال و چچن و ارتیریا و افغانستان (اخیرا) وسایر مناطق فقط برای دفع دشمن مهاجم کافر سکولار که به مسلمانان بدترین عذابها را چشانده اند برپا شده است و بر مسلمین نصرت برادرانشان وجنگ با دشمنانشان که تازیانه های عذاب را برسرشان کوفته اند، واجب است.

«يُرِیدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ‏* هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‏» صف ۸-۹

«می‌خواهند نور (آئین) خدا را با دهانهایشان خاموش گردانند، ولی خدا نور (آئین) خود را كامل می‌گرداند، هرچند كه كافران دوست نداشته باشند*خدا است كه پیغمبر خود را همراه با هدایت و رهنمود (آسمانی) و آئین راستین (اسلام) فرستاده است تا این آئین را بر همه آئینهای دیگر چیره گرداند، هرچند مشركان دوست نداشته باشند.» ‏

همانا این آیات، همچون نیزه¬هایی دقیق و مستقیم بر گردن این کران و لالان نفهم باقی خواهند ¬ماند و دین خداوند الله تعالی ـ و جهاد فی سبیل الله ـ پیوسته استوار و پابرجا خواهد ماند و آرمان و عقاید آن را قلب-هایی پاک حمل می¬کنند، و دست¬هایی پاک برای احیای آن کار خواهند کرد، و برای تمکین آن همواره گروهی صادق که از مخالفت مخالفان و خیانت فرومایگان متضرر نمی¬شوند، حرکت خواهند کرد تا آندم که وعده خداوند فرا می¬رسد.

دربرابروحشیگریها و ویرانگریها و جنایات  دیکتاتوری مهاجم سکولاریسم به رهبری ناتو وآمریکا و با حمایتهای خائنانه سکولاریستهای مرتد محلی عده ای مسلمان نمای خائن دین فروش و عده ای گمراه فریب خورده تنهاشعار می دهند که مرگ بر آمریکا اما مجاهدین عملا مرگ را به آمریکا نشان داده است.گمراهان وگمراه کننده ها با زبان می گویند و عکس عمل میکنند اما مجاهدین عمل می کنند و ده هاهزار شهید و مجروح وزندانی وبیوه ویتیم و آواره وتبعیدی ، در راه تحقق مرگ آمریکا فدا کرده اند.

گمراهان وگمراه کننده ها برای اشغال عراق و افغانستان با آمریکا همکاری می کنند اما مجاهدین چندین سال است که آمریکا را در باتلاق عراق وافغانستان فرو برده اند وتریلیونها دلار به دولت آمریکا خسارت زده و موجب بحران افتصادی در آمریکا گردیده وهزاران سرباز آمریکایی را کشته و صدها مرکزنظامی واقتصادی وامنیتی وسیاسی را منهدم کرده اند.

ماباید ایمان داشته باشیم که :

(إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ) رعد ۱۱

«خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمی‌دهد مگر این كه آنان احوال خود را تغییر دهند.»

آقا آرش حالا شما باید بدانید در برابر کسی که به دین ،جان ، ناموس ،مال و سرزمین مسلمین تهاجم کرده است چکار باید کرد؟ چگونه باید شر ظالمین را دفع کرد ؟ به کی باید رحم ومحبت و خدمت  نمود ؟ و باکی باید شدت و خشونت  نشان داد؟

 آیه {اشداء علی الکفار  رحماء بینهم } و {اذلة علی المؤمنین ، اعزة علی الکافرین  } را چگونه باید عملی کرد ؟

اگر ما خودمان وضع را طبق نسخه ی اسلامیش تغیر ندهیم چه کسی این کار را برای ما خواهد کرد؟

فقول الحق للطاغی — هو العز هو البشرى

گفتن سخن حق در مقابل طاغوت، عزت است و بشارت

هو الدربُ إلى الدنیا — هو الدربُ إلى الأخرى

و این راه (سعادت) دنیاست، و این راه (سعادت) آخرت است

فإن شئتَ فمتْ عبداً — وإن شئتَ فمت حرّا

حال اگر خواستی با اسارت و بردگی بمیر، و اگر خواستی با آزادی و آزادگی جان سپر

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۷)

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۷)

به قلم: نورالدین بیرم(ابو عبدالرحمن)

ارائه: سایت بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم و احزاب مختلف آن

نمونه هایی از نصرت های معنوی در این نبرد

به این ترتیب برای خواننده محترم روشن می شود که نصرت الله سبحانه و تعالی در این نبرد از دو بعد مادی و معنوی شامل حال مجاهدین شده بود؛ از بعد نصرت مادی برخی از اشکالش را ذکر نمودیم و سوگند به الله اگر مجاهدین در این نبرد به هیچ کاری موفق نشده بودند جز کشتن آن ژنرال سکولاریستها که گفته بود:  “ آنها را شکست خواهیم داد حتی اگر محمد و خدای محمد هم با آنها باشد “ همین پیروزی کافی بود.

نصرت و پیروزی معنوی  ای بسا مجاهدین را خیلی بیشتر از نصرت مادی خوشحال کرد اما من فکر نمی کنم که شما بتوانید کسی را پیدا کنید که این پیروزی را در سایت های خبری یا گزارشات نظامی برایتان وصف کند چون این شبه رازی است در قلوب مجاهدینی که در این نبرد مشارکت کرده بودند به طوریکه رد و بدل آن در دایره بسیار کوچکی صورت می گیرد.

برخی از اشکال این نصرت معنوی که تأثیر زیادی در به هم پیوستگی مجاهدین با سکان عوام منطقه بعد از نبرد داشت عبارتند از:

اولا:

وقتی ما در ساعات اولیه روز نبرد  به سوی ردیفهای اول خانه های شهر پیش رفتیم تقریبا از کنار هر خانه ای که می گذشتیم صاحبانش بقچه ای از غذای صبحانه –که برادران عراقی آن را  “ ریوق “ می نامند- که در کنارش فلاکسی چای هم بود  برایمان می آوردند و مجاهدین را قسم می دادند که از غذایشان حتی اگر لقمه کوچکی باشد بخورند و برخی از آنها همراه فرزندان کوچکش جلوی خانه شان می ایستادند و وقتی ما از جلویش رد می شدیم  پدر به فرزندانش می گفت:  “ بچه ها نگاه کنید، اینها مجاهد هستند، اینها افتخار امت هستند “ .

ثانیاً:

وقتی برخی برادران به بیمارستان شهر العبیدی رفتند تا احوال بیماران را بپرسند با مردی روبرو شدند که دختر شش ساله ای را که دشمان الله کشته بودند روی دستش گرفته بود، این مرد وقتی برادران مجاهد را دید به آنان گفت:  “ من افتخار می کنم که امروز این دخترم را فدای مجاهدین کرده ام “ ، برادران وقتی این را شنیدند هیچ جوابی نداشتند جز اینکه با  اشک قدردانی از او تشکر کنند.

ثالثاً:

بعد از انتهای ساعات اولیه نبرد و بعد از اینکه برادران در داخل شهر در موقعیت هایشان جای گرفتند هلیکوپترها وارد فضای شهر شدند و در خلال تحرک برادران از مکانی به مکان دیگر و هنگام ووردشان به حیات یکی از خانه های شهر ناگهان شش زن عوام از ساکنان شهر که هیچ ارتباطی با مجاهدین نداشتند را  مشاهده کردند که خود را به دو قسمت تقسیم کرده اند: دسته ای از آنها حرکت هلیکوپترها را زیر نظر گرفته و دسته دیگر به سوی هلیکوپترها تیراندازی می کنند!!! و این از آثار سخنرانی برادری بود که در مسجد در جواب خطیب آن سخنان را درباره جهاد گفته بود-که قبلا گذشت-.

ادامه خواندن توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۷)

متن پیاده شده ی سخنان تصویری استاد محمد یاسر در مورد مجاهدین مهاجر ترکستان و تاجیکستان در امارت اسلامی افغانستان

متن پیاده شده ی سخنان تصویری استاد محمد یاسر در مورد مجاهدین مهاجر ترکستان و تاجیکستان در امارت اسلامی افغانستان

ارائه: مجیب الرحمن فرغانه ای

استاد محمد یاسر یکی از مجاهدین سابقه دار امارت اسلامی افغانستان است که توسط سازمانهای جاسوسی آمریکا و پاکستان زندانی شده و هیچ خبری از او نیست. متن زیر از سخنان تصویری استاد محمد یاسر پیاده شده است که در جمه مجاهدین مهاجر ترکستان و تاجیکستان گفته شده است.

استاد یاسر خطاب به مجاهدین مهاجر می گوید:

” ما درقسمت شما برادرای اسلامی احساس خجالت میکنیم، زمانی که ما کابل را فتح کردیم دیپوهای اسلحه ای که در کابل دیدیم من به یک مدت در مابین کوه ها می گشتم، دیپوهای اسلحه ای که از حکومت بر ما مانده بود تقریبا چهل پینجاه دیپو درشت خرد در منطقه عسگری  همه پر از اسلحه بود انواع اسلحه ثقیل و خفیف؛ و همراهایی که با من بود به آنها گفتم ان شاءالله اسلحه فتح بخارا و تاجیکستان را پیدا کردیم .ای اسلحه کافیست به خاطر فتح از اینکه ترکستان اسلامی را از روسها آزاد بسازیم.

 متاسفانه از سوء کفایت ما،  همون اسلحه همه در جنگ کابل مصرف شد؛ نقشه دشمن طوری بود که اون اسلحه در بین خود کابل مصرف شود و همان اسلحه موجب ویرانی کابل شد وگرنه ما پلانی که داشتیم این بود که ما با اسلحه با همه چیز تیار شده به در دروازه شما ایستاد شویم.

از آن نعمت ما لایق از این نبودیم که دور شوق دیگری هم به جا کنیم در زمان امارت طالبان تا بندر شیخ خان رفتم انجا در لب دریا ایستاد شدم دو رکت نماز شکر و دو رکعت نماز حاجت خواندم؛  

  • نماز شکررا به این خاطر که: پروردگار شکر که تو ما را به اینجا رساندی از کمونیستها تا این سرحدها و این منطقه را فتح کردیم
  • و صلاة حاجت ما به خاطر از این بود  که پروردگارا ما خود تا به اینجا رسیدیم درزندگی و حیات خود تا سرحد دریای آمور رسیدیم ادامه این جهاد ماوراءالنهر اگر ما لایق از این نیستیم که اب پروردگار ما را انتخاب کنی قوم دیگر مجاهدین دیگر را انتخاب کن که این لشکر جهاد متوقف نشود به ماوراء دریای آمور

و ان شاءالله شما  آن لشکر هستید؛ شما آن لشکر هستید که پروردگار شما را برای نشر اسلام در تمام خاک های مقسومه اسلامی و اوتان مصلوبین اسلامی را پروردگارمتوسل به دست شما بیارد.

پروردگار به شما اجری عظیم عطا کند و شما از ما گله نکنید از آنچه به شما از سفهای قوم ما به شما رسیده، سفهای قوم ما اگر شما را اذیت کردند ما را هم اکرام نکردند مارا هم اذیت کردند اگر قدر شمارا نشناخته ماراهم قدرما را نشناختند؛ از اون لحاظ شما احساس غربت نکنید و احساس گله هم نکنید که باشما معامله ای  که صورت گرفته چرا صورت گرفت؛ هرکسی که رسالت که شما دارید این رسالت را بیرقش را به دست بگیره با او این معامله ای صورت میگیره که با شما صورت گرفته.

 پروردگار به شما حسن متابعت و حسن قیادت حکومت اسلامی را حسن متابعت از شریعت پیغمبر و حسن قیادت به امت پیامبر عطا فرماید و مارا جزو کاروان شما بسپارد.

 حق شماست این که باید ما شما را خدمت می کردیم ما باید شما را اکرام می کردیم ما شما را حمایت میکردیم شما در بین ما آزار نمیشدید رنج نمیدید و مجبور نمی شدید در خاک ما تفنگ بر دارید و جنگ کنید امید است مارا در این معذور بدارید و به ما عفوکنید . أقول قولي هذا واستغفر الله لي ولكم ولسائر المسلمين ؛ این مختصر تهیه خوش آمدید بود که به شما تقدیم کردم .

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۶)

توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۶)

به قلم: نورالدین بیرم(ابو عبدالرحمن)

ارائه: سایت بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم و احزاب مختلف آن

ابو نصر سودانی رحمه الله

ابو نصر سودانی نهمین شهید نبرد القائم و سومین شهید نبرد الکرابلة است.

من ابو نصر را در آن شبی که برادران در مهمانخانه ما برای خداحافظی با ابو ولید و دو رفیقش جمع شده بودند ملاقات کردم و در آن شب جز مصافحه و رد و بدل احوالپرسی صحبت دیگری میان ما نشد اما چیزی که توجه من و سائر برادران در مهمانخانه را به خود جلب کرد شکل و هیئت او در هنگام ورود به خانه بود که نشان از قدرت جنگاوری و قوت عزم راسخش بود، او بلند قامت و چهارشانه بود و سلاح سنگین پیکا را روی دوشش حمل می کرد- که بعدا معلوم شد که سلاح شخصی اوست یعنی با مال خودش خریده است- و روی دوش و کمرش نوار گلوله و مهمات را پیچیده بود به طوریکه هرکس او را می دید گمان می کرد که او از گرماگرم نبردی شدید بیرون آمده است.

الله تعالی افتخار دیدار او را باری دیگر به من داد و این زمانی بود که در شب عقب نشینی ما به سوی بیابان بعد از عملیات ابو شهید رحمه الله به مجموعه ما پیوست. من او را به یاد می آورم انگار که همین الآن که در حال نوشتن این سطور هستم او را می بینم که جلوی من راه می رود و ما در حال پیاده روی به سوی صحرا هستیم، او پیکا را روی دوشش به صورت افقی حمل می کرد و به خاطرگامهای بلندش از همه ما جلو زده بود، او در آن شب زیاد حرف نزد و اصلا هیچ یک از برادرانی که با ما بودند از شدت خستگی زیاد حرف نمی زدند و صدای هیچ کس را نمی شنیدیم جز صدای ابوعبدالله تونسی رحمه الله که طبق عادتش گاه وبیگاه به ما درباره هواپیماها هشدار می داد.

در صبح روز بعد یکی از برادران آمد تا ابونصر را با خود برداشته و به مجموعه قبلی اش بازگرداند و من دیگر او را ملاقات نکردم و چیزی درباره اش نشنیدم تا اینکه نبرد القائم رخ داد و بعد از آن خبر کشته شدنش به ما رسید . ما با وجود اینکه به خاطر از دست دادن برادرانمان شدیدا ناراحت می شدیم اما به موضع گیری های افتخار آمیزی که عمرشان بدان ختم می شد بدانان غبطه می خوردیم.

یکی از این موضع گیریها، موضع گیری برادرانمان ابونصر بود که وقتی به او خبر رسید که ابوجعفر مجاهدین را میان عقب نشینی و ماندن در شهر الکرابلة مخیر کرده، گفت: «الله اکبر! آیا عقب نشینی کنم در حالی که الله تعالی امروز درهای بهشت را باز کرده، نه هرگز، به الله قسم عقب نشینی نمی کنم تا این درها به رویم بسته نشود».

ادامه خواندن توشه مشتاق از سیرت شهدای اهل سنت عراق که پوزه آمریکا را به خاک مالیده و افتخارات امت را زنده کرده و روح جهاد و شهادت را در کالبد خفته امت دمیدند (۱۶)