در برابر دروغهای ابوقتاده فلسطینی در مورد تشیع حاکم بر ایران و اهل سنت ایران مانده ام چه بگویم؟ علمای ما چرا سکوت کرده اند؟ (۳)

دیدار نتانیاهو با پادشاه اردن در امان

در برابر دروغهای ابوقتاده فلسطینی در مورد تشیع حاکم بر ایران و اهل سنت ایران مانده ام چه بگویم؟ علمای ما چرا سکوت کرده اند؟ (۳)

به قلم: کارزان شکاک (عضو شورای مدیریت منبر بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم )

ابوقتاده فلسطینی شیخ و مرشد کنونی دارودسته ی جولانی در مورد شام (سوریه، فلسطین، لبنان، اردن و حتی تبوک در شبه جزیره عربستان) در مطلبی تحت عنوان «مـعـالم الطـــائـفـة المـنـصـورة في عـقـر دار المـؤمـنين (بـلاد الشـام)» می گوید:

حکامی که قانونی غیر از قانون شریعت الله تعالی را در جامعه اجرا می کنند مرتد هستند و قیام و خروج مسلحانه بر علیه آنها «بر هر مسلمانی» «فرض عین است»  (الخروج عليهم بالسلاح والقوّة فرض عين على كل مسلم) و کسی که این جهاد مسلحانه ی فرض عین را با هر بهانه ای تعطیل کند … جاهل است و در مورد الله چیزهائی می گویند که نمی دانند (وأن المعطِّـلين لجهاد هؤلاء تحت أي دعوى…هم جاهلون، يقولون على الله مالا يعلمون.) و اضافه می کند که قتال و جنگ مسلحانه ی یک نفر از مسلمین با این کفار جهادی مثل جهاد طایفه ای از مسلمین است حتی اگر امامی هم وجود نداشته باشد. (قتال الواحد من المسلمين للكفار جهاد كجهاد طائفة المسلمين وإن عدم الإمام)

ابوقتاده باز در پاسخ به این سوال که چرا جنگ با این حکام مرتد حاکم بر سرزمینهای مسلمین مقدم است می گوید:

  1. چون اینها از دیگران به ما نزدیکتر هستند (أنّهم أقرب إلينا من غيرهم)
  2. چون قتال و جنگ مسلحانه بر علیه مرتدین مقدم بر کفار اصلی است.( لكون المرتد أولى بالقتال من الكافر الأصلي)

نکته: بر اساس فتوای خودش آیا در اردنی که در آن زندگی می کند نزدیکتر از حکومت طاغوتی اردن به او وجود دارد؟ پس چرا نشسته است و علاوه بر آن تمام فتواهایش در خدمت به این طاغوت و اربابان این طاغوت چون آمریکا و ناتو و رژیم صهیونیستی است؟

ابوقتاده در همین متن در «حكم قتال طوائف الردة في بلاد المسلمين» باز می گوید که قتال با این حکام «فإنه يكون فرض عين.» فرض عین است آنهم بر تک افراد مثل نماز حتی اگر امامی هم وجود نداشته باشد و باز در پاسخ به سوالی تحت عنوان «بماذا سَنُـتَّهَم في جهادنا؟» جنگ روانی کفار در برابر اهل جهاد را یاد آوری می کند و می گوید که نباید به هیچ دلیلی این جنگ مسلحانه را رها کرد!

نکته: مگر اردن حکومتی طاغوتی و دست نشانده و مرتد بر آن حاکم نیست که شریعت الله را تطبیق نمی کند و حیات خلوت رژیم صهیونیستی و مرکز جاسوسی آمریکا در منطقه شده است و در جنگ با تمام مجاهدین شریعت گرا در افغانستان و یمن و سوریه و عراق و … در کنار این کفار قرار گرفته است؟

پس ابوقتاده طبق این حکم خود در آنجا قتال به عنوان یک شخص مجاهد بر علیه این مرتدین جنگ مسلحانه می کند یا در جبهه ی جنگ روانی این طاغوت و اربابان این طاغوت بر علیه مجاهدی شریعت گرا و دارالاسلام مومنین قرار گرفته است؟!

قضاوت با خود شما؛ چون واقعیت به اندازه ای واضح است که نمی توان چیزی گفت. تنها متذکر می شویم که:

إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ ‏(ق/۳۷) به راستی در این بیدارباش و پند بزرگی است برای آن که دلی (آگاه) داشته باشد، یا با حضور قلب گوش فرا دارد.‏

در برابر دروغهای ابوقتاده فلسطینی در مورد تشیع حاکم بر ایران و اهل سنت ایران مانده ام چه بگویم؟ علمای ما چرا سکوت کرده اند؟ (۲)

در برابر دروغهای ابوقتاده فلسطینی در مورد تشیع حاکم بر ایران و اهل سنت ایران مانده ام چه بگویم؟ علمای ما چرا سکوت کرده اند؟ (۲)

به قلم: کارزان شکاک (عضو شورای مدیریت منبر بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم )

شیخ ابوحفص سفیان الجزائری (یکی از علمای الجزائر واز مفتیان منبر التوحید و الجهاد) خطاب به ابوقتاده می گوید: تو تجربه الجزائر را در شام نیز تکرار می کنی .

شیخ ابوحفص الجزائری خطاب به ابوقتاده می گوید:به خطای خودت اعتراف کرده و معذرت بخواه! تو منهج را در الجزائر تحریف کردی! امروز هم نه تنهادر شام بلکه درفکر همه جوانان منهج راتحریف می کنی.

هرگز فراموش نکنیم که ابوقتاده فلسطینی زمانی از تمام اتهامات قبلی توسط انگلیس و دادگاه قضائی حکومت دست نشانده ی اردن (حیات خلوت رژیم صهیونیستی و مرکز اصلی سازمان جاسوسی آمریکاcia) تبرئه می شود که جماعت دولت اسلامی ابوبکر بغدادی در اوج قدرت بود و ابوقتاده فلسطینی به عنوان بخشی از سربازان جنگ روانی کفار سکولار جهانی و طاغوتهای محلی، جماعت بغدادی را “ابزار کشتار و ویرانگری” و “خوارج زمان و سگ های جهنم” توصیف کرد.

در برابر، با تمام جنایاتی که آمریکا و ناتو در سوریه و عراق انجام داده اند دیده نمی شود که مریدانش چون دارودسته ی جولانی فتوا دهد که با این ویرانگران و قاتلان بی رحم و وحشی وارد جنگ شوند اما در کمال تعجب در پاسخ به اعدام یک جاسوس آمریکائی توسط جماعت دولت اسلامی البغدادی که در قالب خبرنگار فعالیت داشت می گوید: “روزنامه نگار مانند پیامبر است، کارش رساندن پیام و حقیقت است به هیچ دلیلی نباید کشته شود”.

حالا چرا گروه جولانی و گروهک فتاحی این شخص با چنین کارنامه ی سیاهی را انتخاب کرده اند – که از هیچ دروغی در راه ترور شخصیتی مخالفین ابائی ندارد-؟

چون :

  • این شخص فعلا بر علیه مخالفین گروه جولانی فتوا می دهد
  • جنایات خود در برابر طرفداران دوله و جنایات آنها در برابر تشیع و اهل تصوف را می توانند با فتواهای این شخص برای طرفداران و مریدان جاهل خود توجیه و تفسیر کنند.
  • به راحتی می توانند با سوء استفاده از تنفر نابجای مریدانشان از مخالفین به سهولت فتوای قتل عام  مخالفین به سبک قوم عاد و… راصادر کنند و مریدانی بسازند نامتعادل و نامیزان و تقریبا می توان گفت: نسبتا وحشی.
  • با چنین فتواهائی و با چنین مریدانی به راحتی می توانند در مسیر اهداف ناتو و آمریکا حرکت کنند و نقشه های آنها را با توجیهات شبهه اسلامی توسط مریدان خود پیاده کنند.

ادامه دارد …. ان شاء الله

در برابر دروغهای ابوقتاده فلسطینی در مورد تشیع حاکم بر ایران و اهل سنت ایران مانده ام چه بگویم؟ علمای ما چرا سکوت کرده اند؟ (۱)

در برابر دروغهای ابوقتاده فلسطینی در مورد تشیع حاکم بر ایران و اهل سنت ایران مانده ام چه بگویم؟ علمای ما چرا سکوت کرده اند؟ (۱)

به قلم: کارزان شکاک (عضو شورای مدیریت منبر «بنیان جهاد علیه دین سکولاریسم» )

ابومصعب السوری رحمه الله در «مختصر شهادتی علی الجهاد فی الجزائر» ابوقتاده فلسطینی را یکی از بزرگترین عوامل تولید کشت و کشتار زنان و بچه ها و بی گناهان اهل سنت مالکی مذهب در الجزائر و یکی از مهر های اصلی جهت تولید جنگ داخلی ودر نهایت شکست انقلاب مجاهدین الجزائر می داند. ابوقتاده فلسطینی در این زمان در دارالحرب انگلیس سکونت داشت. البته در برابر این روشنگریها می بینیم که ابوقتاده فلسطینی هم بدون توجه به دلایل و مستندات الشیخ ابومصعب السوری رحمه الله فوراً الشیخ ابومصعب السوری را تکفیر کرده و فتوای ارتداد او را صادر می کند.

اگر به تکفیر کردنهای ابوقتاده نسبت به مذاهب و تفاسیر و جماعتهای اسلامی نگاه کنیم متوجه می شویم که این شخص از «تکفیر» به عنوان یک «فحش و برچسب» جهت تولید تفرق و جنگ داخلی استفاده می کند و این تکفیر کردنهایش هیچ ربطی به ظوابط تکفیر نزد اهل سنت و جماعت ندارد.

ابوقتاده فلسطینی که دارای منهج نجدیت است و هم اکنون دارودسته ی نجدی جولانی و گروهک نجدی فتاحی به آن دل بسته اند و همچون ابزاری جهت توجیه جنایات خود بر علیه مخالفین نجدی و غیر نجدی خود از آن استفاده می کنند کسی است که در بحثی تحت عنوان «حكيم الحركة الإسلامية؛ أيمن الظواهري» ایمن الظواهری نجدی رئیس بخشی از القاعده ی کنونی را بارزترین شخص جهت منصب «الحکیم» در حرکت اسلامی مجاهدین می دانست؛ اما زمانی که الظواهری حکم «ناکث» و خائن بودن جولانی و دارودسته اش را صادر کرد تنها به سکوت در برابر حکم حکیمش بسنده کرد و در «عمل» همچون بسیاری از شیوخ موجود در دارالکفرها «نقش» لورنس ها در میان جماعتهای مختلف را برای کفار سکولار جهانی و طاغوتهای منطقه ای بازی کرده اند.

به همین دلیل می بینیم که مثلاً طارق عبدالحلیم به صراحت ابوقتاده را در مقاله ای تحت عنوان   «عملاء لا علماء» تکفیر می کند و می گوید: “ابو قتاده فلسطینی و ابو محمود فلسطینی به تمام معنی عمیل و جاسوسان طواغیت هستند … الله تعالی شر آن جاسوس و عمیلها را بر ما و مسلمانان کم کند”.

این سخن کسی است که زمانی تاج سر گروه فتاحی و اقمار جولانی بود؟ چرا چون بر علیه مخالفین آنها مثل دوله فتواهای وحشیانه می داد؛ این که مخالف آنها شد بعد ابومحمد مقدسی را علم کردند و بعد هانی السباعی و بعد عبدالرزاق مهدی شد شیخشان و مدتی هم هست که پس از موضع گیری این افراد به اصطلاح عالم در برابر گروه جولانی اینها کنار زده شدند و فعلا ابوقتاده ای را علم کرده اند که سابقه ی سوء او در الجزائر و عراق و سوریه و… بر کسی پوشیده نیست.

شيخ أبي عزيرعبدالإله الحسني الجزائري یکی از علمای الجزائر و شاهد بر اتفاقات الجزائر و نیز یکی از مفتیان منبر التوحید و الجهاد در كتاب خود در مورد فتواهای ابوقتاده الفلسطینی چنین شهادت می دهد: وقتی مقالات ابوقتاده را خواندم، موهای سرم سفید شد!!.. ابوقتاده در سلسله بین المنهجین فتاوای بسیاری از این قبیل دارد که از خطر و هول آنها کودکان پیر می‌شوند!! خون های معصومی ریخته شد!! و ابوقتاده نیز گناه همه‌ی این ها را نزد پروردگار جهانیان به گردن خواهد کشید !!.

ریختن خون حرام یا مستقیما با دست رخ می دهد یا غیر مستقیم بصورت مشارکتی با فتوا و زبان رخ می دهد و همگی نیز در گناه یکسان هستند!!! و مگر چیزی جز زبان مردم، مردم را هلاک می سازد؟!

من در طول زندگی و دوران علمی خودم هیچ انسانی را با بی مبالات تر از ابوقتاده در فتوا دادن در ابواب “تکفیر” و “خون مردم” ندیدم!! اصلا و ابدا ندیدم!!  سبب اینکه چرا چنین کارهایی می کند را نیز نمی دانم!! آیا منافسه و اظهار شخصیتش است؟! آیا می خواهد جلب توجه کند؟! یا حب ظهور دارد؟؟ آن هم حب ظهوری که کمر خیلی ها را شکسته است!!!! یا اینکه ساحه ها خالی از علما هستند برای همین چنین اشخاصی بروز می کنند؟!! ((التبصير في وجوب التفريق بين المكفر لذاته و المكفر بغيره في مسائل التكفير ص ۱۴۳ و۱۴۴)

ادامه دارد …. ان شاء الله

جمهوری اسلامی ایران ( ۱۰-دارالاسلام ایران برای اهل سنت فرصت یا تهدید؟)

جمهوری اسلامی ایران ( ۱۰-دارالاسلام ایران برای اهل سنت فرصت یا تهدید؟)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

در اسلام طی کردن این مسیر اصلاح و جامعه سازی تحت عنوان «تزکیه» از آن یاد شده است، تزکیه شخص و جامعه با قانون شریعت الله. ” تزکیه از لحاظ لغوی به معنی پاکی و اصلاح و برکت و رشد”[۲] آمده است و در اصطلاح تزکیه یعنی پاکی و اصلاح و رشد نفس با قانون شریعت الله و احسان[۳] و فقه باطن بر اساس قانون شریعت الله تعالی. الله تعالی می‏فرماید: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ‏(جمعه/۲) خدا کسی است که از میان بیسوادان پیغمبری را برانگیخته است و به سویشان روانه کرده است، تا آیات خدا را برای ایشان بخواند، و آنان را پاک بگرداند. و بدیشان کتاب (قرآن) و شریعت و حکمت را می‌آموزد . آنان پیش از آن تاریخ واقعاً در گمراهی آشکاری بودند .‏

اصلاح و تزکیه ی جامعه از طریق تطبیق شرایط زندگی با قانون شریعت الله و ارزشهای اسلامی و بازگرداندن هویت اسلامی به مسلمین و یاد دادن روش صحیح صحیح زندگى فردی و اجتماعی و حکومتی بر اساس قانون شریعت الله است، و «موانع تزکیه» یعنی تمام گناهان و اموری که مخالف قانون شریعت الله تعالی باشند. آیا برای پایان دادن به این سرگردانی ها و گمراهی ها و و آلودگی های عقیدتی و رفتاری و برای اصلاح در جامعه و پاک کردن و رشد دادن و از بین بردن «موانع تزکیه»،  راهی غیر از قانون شریعت الله و آیات الله تعالی برای مومنین و مدعیان اهل سنت وجود دارد؟ اگر مدعیان سنی بودن راهی غیر از این را رفتند آیا ربطی به اهل سنت و مذهب رایج در میان مردم محل خود دارند؟

پیامبران و سرمذهبهائی که ادعای پیروی از آنها را دارید با چه چیزی به اصلاح در جامعه پرداخته اند؟ برو نگاه کن؛ هم قرآن هست و هم تمام آثار سرمذهبهای شما. آیا برای اصلاح جامعه ابزاری غیر از قانون شریعت الله و غیر از بیّناتی از سوی الله را انتخاب کرده اند؟ هود علیه السلام می گوید :  قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَىَ بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّی وَرَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً  (گفت: ای قوم من! اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم و از خود بر من رزق نیکو رسانده باشد، به من بگوئید ( آیا می‌توانم شما را از شرک در قانون گذاری و… نهی ننمایم‌ ؟ )) وَمَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَى مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ  ( من نمی‌خواهم شما را از چیزی باز دارم و خودم مرتکب آن شوم. (چون همین نهی نکردن و تسلیم قوانین سکولاریستی موجود شدن هم باز نافرمانی الله است)) إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ ‏(هود/۸۸ من تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نمی‌خواهم، و توفیق من هم جز با خدا  نیست. تنها بر او توکّل می‌کنم و فقط به سوی او برمی‌گردم .‏

پس اصلاح «کفار۶گانه» ی آشکار و حتی دارودسته ی منافقین تنها با قانون شریعت الله « بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّی » صورت می گیرد[۴] و زمانی هم که خطاب به مومنین گفته می شود: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ‏(حجرات/۱۰) فقط مؤمنان برادران همدیگرند، پس میان برادران خود صلح و صفا برقرار کنید، و از خدا ترس و پروا داشته باشید، تا به شما رحم شود؛ باز در میان مومنین و دارالاسلام هم اصلاحگری تنها بر اساس قانون شریعت الله تعالی است.

حالا نگاه کن عده ای به جای توحید و قرآن و قانون شریعت و دستورات الله تعالی چه چیزی را برای شما جایگزین کرده اند؟ نژاد و قومیت؛ آنوقت این نژاد از چه کانالی به آنها رسیده است؟ واقعاً برای اهل سنت فاجعه است.

ادامه خواندن جمهوری اسلامی ایران ( ۱۰-دارالاسلام ایران برای اهل سنت فرصت یا تهدید؟)

جمهوری اسلامی ایران ( ۹-میزان بهره وری اهل سنت و توانمند ساختن خود در دارالاسلام ایران بر اساس فقه مذهب خود)

جمهوری اسلامی ایران ( ۹-میزان بهره وری اهل سنت و توانمند ساختن خود در دارالاسلام ایران بر اساس فقه مذهب خود)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

در مجموع می بینیم که به دلیل ماهیّت و حقیقت دارالاسلام جمهوری اسلامی ایران جبهه ی متحدی بر علیه آن شکل می گیرد که دقیقاً همان جبهه ای بوده است که در برابر حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی عثمانی و جمهوری اسلامی ترکستان شرقی شکل گرفت و سایر دارالاسلامهای معاصر شکل گرفته است.

این جبهه ای که بر علیه دارالاسلام ایران شکل گرفته است متشکل از: کفار سکولار جهانی و طاغوتها و مزدوران محلی آنها و دارودسته ی منافقین داخلی از یک سو، و متاسفانه عده ای هم از مومنین جاهل آلوده شده به تعصبات نژادی و مذهبی یا مغرض و به دور از عدالت یا حسود از سوی دیگر است.

 این دسته از مومنین راه گم کرده می دانند:

  • هدف اصلی این دشمنان سکولار، کنار زدن قانون شریعت الله به صورت عام است نه فقط کنار زدن مذهب شیعه جعفری، و کنار زدن اصل «ولایت مجتهد» است نه فقط «ولایت فقیه از تشیع»
  • می دانند این نظام شیعه مذهب هم برود و «دارالاسلام» ساخته شده ی کنونی فروبریزد هرگز آنها و «دارالاسلام»ی بر اساس مذهب اسلامی آنها سر کار نمی آیند بلکه دارالکفری با قوانین سکولاریستی جایگزین می شود،

اما باز در گوشه ای جداگانه و در همین جبهه ی دشمنان دارالاسلام ایران قرار گرفته اند، غافل از اینکه همه ی مذاهب اسلامی و تفاسیر اسلامی در دارالاسلام ایران در یک کشتی نشسته ایم و با غرق شدن این کشتی و دارالاسلام  (مثل دارالاسلام عثمانی و جمهوری اسلامی ترکستان شرقی)آنها نیز غرق خواهند شد و وضعیت بسیار بدتری برای آنها و سایر مومنین و فرزندان و نوه های آنها و نسلهای بعدی رقم خواهد خورد «اگر» جزو مومنین باشند، و علاوه بر این شریک جرم تمام مجرمین در این دارالکفر تازه تأسیس شده خواهند بود و سالها بعد از مرگ هم باید کارنامه ی آنها برای ثبت گناه و جرم باز باشد.

امروز، دارالاسلام و قانون شریعت الله و راهی که منتهی به «خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّة»می شود هدف است، نه فلان مذهب حنفی در جمهوری اسلامی ترکستان شرقی یا در امارت اسلامی حنفی مذهب افغانستان یا شافعی در یمن و سومالی یا مالکی در لیبی و مالی و الجزائر و نیجریه یا شیعه ی زیدی در یمن یا شیعه ی جعفری در ایران یا حتی نجدی در عراق و شام.

آیت الله خامنه ای می گوید که در سفری که من به پاکستان می‌رفتم، آیت الله خمینی به ایشان گفته  که شما به علمای پاکستان بگویید: فشارهای وارده بر ما از سوی امریکا و ارتجاع و شرق و غرب، نه به‌خاطر ایرانی بودن ماست؛ بلکه به‌خاطر اسلام است. آن روزی که دنیا احساس کند – العیاذباللَّه – ما نسبت به اسلام جدّی نیستیم، آن روزی که دنیای مستکبر احساس کند ما حاضریم روی اسلام معامله کنیم و بی‌تفاوت شده‌ایم، این فشارها تمام خواهد شد.[۲]

ادامه خواندن جمهوری اسلامی ایران ( ۹-میزان بهره وری اهل سنت و توانمند ساختن خود در دارالاسلام ایران بر اساس فقه مذهب خود)

جمهوری اسلامی ایران (۸- درجه بندی شرعی دشمنان و دیپلماسی خارجی دارالاسلام ایران در برابر دشمنان و مسلمین )

جمهوری اسلامی ایران (۸-  درجه بندی شرعی دشمنان و دیپلماسی خارجی دارالاسلام ایران در برابر دشمنان و مسلمین )

 شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

آیت الله خمینی به عنوان بنیانگذار دارالاسلام جمهوری اسلامی ایران می گوید: «نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کیْ و تا کجا ما را تحمل می‏کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهی‏مان نمی‏شناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی‏دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند.»[۲]

آیت الله خمینی  به این شکل زبان گفتمانی سکولاریستها(مشرکین) با مومنین در طول تاریخ را یادآور می شود که زبان اسلحه و جنگ مسلحانه است « وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا» (بقره/۲۱۷) و در برخورد با این دشمنان و جهانخواران سکولار فعلی می گوید: «ما اگر قدرت داشته باشیم تمام مستکبرین را از بین خواهیم برد.»[۳] بدون شک این هدف مطلوب و نهائی شریعت گرایان بوده است که باید بر اساس «اصل قدرت نظامی» آن را عملی کرد، با این وجود لازم است که دشمنان درجه بندی شوند و با تجزیه دشمنان  و تمرکز بر دشمن یا دشمنان اصلی، در مسیر شرعی قدم گذاشت.

سید قطب رحمه الله سالها قبل از انقلاب اسلامی ۵۷ آمریکا را به عنوان دشمن اصلی و شیطان بزرگ معرفی کرده بود، و همچون سایر موارد، این دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان هم به نواب و سایر رهبران اصلی انقلاب اسلامی ۵۷ منتقل شد تا به زبان ما رسیده است.

به دنبال آنکه در آبانماه ۱۳۵۸ش شاه سکولار و مخلوع ایران به آمریکا سفر می کند و هیئتی از دولت موقت دارالاسلام جمهوری اسلامی ایران به سرپرستی بازرگان در ۱۲ آبان به الجزایر سفر می کنند و بازرگان در حاشیه جشن استقلال الجزایر با برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر دیدار می کند[۴] روز بعد و در ۱۳ آبان جمعی از دانشجویان سفارت آمریکا را به اشغال خود در می آورند[۵] و حدود ۱۰۰ نفر گروگان می گیرند و سخنگوی آنها در کنفرانسی مطبوعاتی می گوید: خود را پیرو خط امام می‌دانیم و به هیچ گروه خاصی وابستگی نداریم … در تماس‌هایی که از دفتر امام با ما گرفته شده، آن‌ها به هیچ وجه با این حرکت ما مخالفت نکرده‌اند …[۶] فردای آن روز سید احمد خمینی در جمع دانشجویان مسلمان پیرو خط امام حضور یافت.[۷] به قول آیت الله خامنه ای : «حرکت دانشجویان برای تسخیر سفارت، واکنش به این‌همه خباثت بود که پیروزمندانه اتّفاق افتاد.»[۸] و آخرین رشته‌ی ارتباط بین انقلاب و آمریکا را قطع کرد.[۹]

ادامه خواندن جمهوری اسلامی ایران (۸- درجه بندی شرعی دشمنان و دیپلماسی خارجی دارالاسلام ایران در برابر دشمنان و مسلمین )

جمهوری اسلامی ایران (۷- اهل سنت کردستان، احزاب سکولار و فتوای جهاد آیت الله خمینی )

جمهوری اسلامی ایران (۷-  اهل سنت کردستان، احزاب سکولار و فتوای جهاد آیت الله خمینی )

 شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

تکرار فتوای مُلاخلیل و صدها عالم اهل سنت در مورد سکولاریستهای محلی، این بار توسط آیت الله خمینی: 

سکولاریستهای چپ و لیبرال در برخورد با مومنین همیشه اهدافی ضد اسلامی را برای خود تعیین کرده اند و به قول ماکیاولی: ” از آنجا که خود هدف را تصویب کرده اند وسایلش را نیز ـ هر قدر هم پست و ناروا باشد ـ تصویب خواهند کرد”.[۲]  و سکولاریستهای مرتد محلی کورد مثل سایر سکولاریستها در برخورد با مسلمین و حتی سکولارهای مخالف خود از هر وسیله ی پست و ضد انسانی استفاده کرده اند.

در جنگ روانی، اینها هر کسی که با آنها نبود را جاش یا خائن یا ضد خلقی یا ضد کورد و … می نامیدند و با ترور شخصیتی طرف مقابل اگر دستشان می رسید اقدام به ترور فیزیکی آنها نیز می کردند. فرهنگیان مسلمان مریوان خیلی جالب و «به موقع» این حیله ی سکولاریستهای محلی جدا از مردم را ۸ ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ۵۷ برملا می سازند و می گویند: « هر کس بگوید که مسلمانم از نظر این منافقان، جاش است یا ساواکی، یا خود فروش. اما هرکس با هر سابقه ای ساواکی باشد، رستاخیزی باشد، کُرد فروش باشد، فئودال باشد، قاتل و جنایتکار باشد، همین که از آن ها طرفداری کند، مثل این است که آب توبه بر سرش بریزند، نه تنها پاک و بی گناه می شود بلکه مبارز، مترقی و انقلابی خواهد شد. تازگی ها گویا تعلیمات پارتیزانی راه انداخته اند، چون حنایشان در نزد مردم آگاه شهر رنگی ندارد، دست گدایی به سوی روستاییان دراز می کنند و از آن ها می خواهند علیه دشمنان خیالی مسلح شوند».[۳]

انتخابات شهر سنندج و سایر شهرها نشان داد که اینها نزد مسلمین آگاه هیچ جایگاه و ارزشی ندارند به همین دلیل دست به دامان انسانها جاهلی می شوند که چیزی از شریعت الله تعالی نمی فهمند و فرق ندارد این جاهل ابوالحکم با شد که ابوجهل نام گرفت یا کسانی باشند که در رشته ای درس خوانده اند و باسواد هستند اما نسبت به شریعت الله تعالی جاهل و نفهم . البته اکثریت مطلق کسانی که در این دوران سکولاریستها در روستاها آنها را جزب کردند بی سواد به تمام علوم بودند و فریب دادن اینها با چند شعار اقتصادی یا ملی گرایانه کار سختی نبود، بعد از کانال این انسانهای جاهل و نفهم جنگ مسلحانه را بر مومنین شریعت گرا و مخالفین خود تحمیل می کنند.

ادامه خواندن جمهوری اسلامی ایران (۷- اهل سنت کردستان، احزاب سکولار و فتوای جهاد آیت الله خمینی )

جمهوری اسلامی ایران (۶- اهل سنت کردستان، احزاب سکولار و واکنش دارالاسلام ایران به چنین احزابی)

جمهوری اسلامی ایران (۶-  اهل سنت کردستان، احزاب سکولار و واکنش دارالاسلام ایران به چنین احزابی)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]  

بعد از آنکه انقلاب به این شکل گروههای مسلح سکولار و التقاطی را به حاشیه راند و انقلاب فرهنگی هم به نحوی باعث تصفیه ی دارالاسلام از آلودگی های عقیدتی و صدمات ناشی از سکولاریزاسیون شد این بیماران و و یروسهای آلوده ی رانده شده، در مناطق سنی نشین غرب ایران تجمع کردند و جبهه ای در برابر دارالاسلام به وجود آوردند که لازم می بینم به عنوان یک تجربه توضیحاتی مورد نیاز و مستند ارائه دهم . باذن الله 

یکی از تفاوتهای اساسی مومنین با دشمنان آنها و بخصوص دشمنان سکولار (یا به زبان عربی دشمنان مشرک) در این است که ما تابع دلایل ثابت شده از سوی الله تعالی  و در امور روزمره تابع دلایل و مستندات تاریخی و علمی هستیم چون در برابر آنچه که می پذیریم مسئولیم چنانچه الله تعالی می فرماید: وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا (اسراء/۳۶) از چیزی دنباله‌روی مکن که از آن ناآگاهی . بی‌گمان چشم و گوش و دل همه مورد پرس و جوی از آن قرار می‌گیرد.

اما دشمنان ما و بخصوص دشمنان سکولار (یا به زبان عربی مشرک) ما اساس تفکرات آنها در مورد مومنین بر شک و گمان و دروغ بنا شده است چنانچه الله تعالی می فرماید: إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ ۖ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا (نجم/۲۸) جز از ظن و گمان پیروی نمی‌کنند، و ظن و گمان هم بی‌نیاز از حق نمی‌گرداند .‏

ما واقعیت آنها را آنگونه که هست می شناسیم اما آنها هرگز واقعیت ما و دین ما را انگونه که هست نمی شناسند . فقط کافی است از یکی از همین سکولارها(مشرکین) و یا طرفداران احزاب سکولار اطراف خودتان چند مساله در مورد اولویتها و اسکلتهای شریعت الله بپرسید. جاهل و غافل به تمام معنی. به همین دلیل ما مستنداً و به صورت علمی به ذکر واقعیت این دشمنان داخلی مسلمین و عقاید سکولاریستی و حتی التقاطی آنها می پردازیم . ان شاء الله

دموکراسی کلمه ای یونانی است که از دو بخش «دموس» (مردم) و «کراتوس»[۲] (قدرت و قانون) شکل گرفته است و چون قدرت حکومتی و قانون با خودشان اطاعت زیر دستان و مجازات و پاداش را به همراه دارند، در مجموع « مفاهیم و معانی ۴ گانه» ی دین را می رسانند و در واقع دموکراسی یعنی قالبی برای اجزائی کردن قوانین دین تولید شده توسط پست ترین انسانها به نام سکولاریسم که با این دین تولید شده بر مردم حکومت می شود که به صورت خلاصه می گویند: حاکمیت مردم بر مردم.

در این صورت دموکراسی سبک اداری دین سکولاریسم است که تعریف خاصی از حقوق و آزادی و ارزشها و ضد ارشها وغیره دارد و برای پیشبرد این مفاهیم و ارزشهای سکولاریستی از قالبهای مختلفی مثل دیوان عصر ساسانیان استفاده می کند. پس قالبهائی چون انتخابات و سبکهای مختلف اقتصادی و غیره صرفاً قالب هستند و در این قالبها می توان هر عقیده ای را ریخت و نمی توان گفت که مثلاً اسلام یعنی شورا و رای دادن یا دموکراسی یعنی انتخابات؛چون هم شورا و هم انتخابات و هم رای دادن ابزار و قالبهائی هستند که در تمام عقاید و سیستمها می توانند وجود داشته باشند و به عنوان یک ابزار و قالب در اختیار عقاید مختلف قرار گیرند.

 پس مهم محتوای این قالبها و ابزارهاست نه خود ابزار؛ و شخصی که ادعای دموکرات بودن دارد در واقع می گوید که من سکولاریسم را قبول دارم  و کاری به قوانین الله ندارم، و در این حزب سکولاریستی مورد نظر من در مورد حقوق زن و مرد و جامعه و اقتصاد و فرهنگ و ارزشها و آزادی ها و آموزش و پرورش و سیاستهای اجرائی حکومتی و روابط دیپلماتیک خارجی و غیره چنین است؛ و انتخابات یا شورا و رای دادن هم ابزاری جهت پیاده کردن این قانونها و ارزشها هستند.

ادامه خواندن جمهوری اسلامی ایران (۶- اهل سنت کردستان، احزاب سکولار و واکنش دارالاسلام ایران به چنین احزابی)

جمهوری اسلامی ایران (۵- واکنش در برابر آثار سکولاریزاسیون جامعه و طرح اندلسی کردن ایران و احزاب مختلف)

جمهوری اسلامی ایران (۵-  واکنش در برابر آثار سکولاریزاسیون جامعه و طرح اندلسی کردن ایران و احزاب مختلف)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

اما جمهوری اسلامی از نگاه رهبران شیعه مذهب دارالاسلام ایران به چه معناست؟

از قبل از انقلاب اسلامی ۵۷ در میان انقلابیون  جعفری و شافعی و حنفی مذهب ایران شعار اصلی درخواست برپائی حکومت اسلامی با مشخصاتی معین بود اما اینکه قالب اجرائی این حکومت کدام یک از قالبهای موجود باشد کمتر مورد بحث قرار گرفته بود.

 با مثالی جزئی تر عرض کنم: شعار مومنین این بوده است که سیستم اقتصاد اسلامی باید جهت تحقق « أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ » عادلانه به مرحله ی اجراء درآید اما اینکه در «وضع موجود» کدام «ابزار و قالب» می تواند به «نیازهای روز» دارالاسلام در اجرائی کردن این هدف پاسخ دهد مرحله ی بعد است که می بینیم عمربن خطاب رضی الله عنه قالب دیوان را از کفار مجوسی ساسانی می گیرد و با اصلاحات و دستکاریهائی آن را با قانون شریعت الله هماهنگ می کند و پس از اصلاح بدون تغییر نام از آن استفاده می کند.  

آیت الله خمینی هم به عنوان بنیانگذار این دارالاسلام و حکومت بدیل اضطراری اسلامی در ایران قالب «جمهوری» را از کفار غربی می گیرد و با اصلاحات و دستکاریهائی قانون اسلام را در آن می ریزد و اصطلاحی جدید تحت عنوان «جمهوری اسلامی» را در ایران ارائه می دهد و در تعریف آن می گوید«حکومت جمهوری، متکی به آرای عمومی و اسلامی، متکی به قانون اسلام». [۲] و این جمهوری را مشروط به تدوین قانون اساسی مناسب که «متکی به قانون اسلام است» می دانست.[۳] و می گفت: این جمهوری بر یک قانون اساسی ای متکی است که قانون اسلام است. اینکه ما جمهوری اسلامی می گوییم برای این است که هم شرایط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری می شود اینها بر اسلام متکی است [۴] آیت اللّه طالقانی نیز معتقد بود جمهوری اسلامی یعنی مال همه مردم، نظر همه مردم و طبق موازین اسلام.[۵]

البته در همان سال۵۷ش هم عده ای می گفتند: این عنوان معجونی از یک کلمۀ سنتی و یک کلمۀ خارجی و دارای تضاد شدیدی است. زیرا جمهوری اصلاً قوانین الهی را رد می کند چون منشأ آن ملت و مردم است ولی قوانین الهی لایتغیر است.[۶] اما بدیل این دسته از سکولاریستها و دارودسته ی منافقین داخلی چه بود؟ حذف اسلامی بودن از جمهوری و جایگزین کردن اصطلاح دمکراتیک به جای اسلامی. یعنی اینها جمهوری دمکراتیک را به جای جمهوری اسلامی می خواستند یا عده ای به جای اسلامی خلق را قرار داده بودند و عده ای جمهوری خالی را می خواستند و به همین شکل دهها ترکیب از جمهوری ارائه می دادند الا ترکیبی که در آن «اسلامی» وجود داشته باشد.   

دسته ای از مومنین هم فریب این شبهه را خورده بودند و تا همین امروز هم این شبهه ی رفع شده ی تضاد جمهوری با اسلامی را طوطی وار تکرار می کنند. در واقع این دسته «قالب» دیوان ساسانیان را می دیدند که برای ظلم و ستم و سرانه ی ظالمانه گرفتن و سایر امور غیر مشروع کفار ساسانی مورد استفاده قرار می گرفت و طبعاً مخالف اهداف اسلامی بود اما در برابر، همین «قالب» دیوان بعد از اصلاح توسط عمر بن خطاب رضی الله عنه را نادیده می گرفتند؛ و این در حالی است که هم قالب نوینی که عمر بن خطاب از «دیوان» ارائه می دهد و هم قالب نوینی که حنفی های ترکستان شرقی و آیت الله خمینی از «جمهوری» ارائه می دهند الگوها و قالبهای مستقل و منحصر به فردی هستند که با قالب خام و دستکاری نشده بسیار متفاوت هستند.

ادامه خواندن جمهوری اسلامی ایران (۵- واکنش در برابر آثار سکولاریزاسیون جامعه و طرح اندلسی کردن ایران و احزاب مختلف)

جمهوری اسلامی ایران (۴- بازگشت به ولایت مجتهد یا فقیه و…)

جمهوری اسلامی ایران (۴- بازگشت به ولایت مجتهد یا فقیه و…)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

 آیت الله خمینی نیز در سال ۱۳۴۸ش درس ولایت فقیه خود را که در حقیقت تبیین همان شروط رهبریت مورد اتفاق تمام مذاهب اسلامی مبنی بر «ولایت مجتهد» و آگاهی رهبر دارالاسلام در حد اجتهاد و مجتهد بودن رهبر دارالاسلام به عنوان یکی از مبانی نظری انقلاب اسلامی و شکل‌گیری نظام بعد از نظام سکولاریستی حاکم بر مسلمین بود، و از سوی دیگر پایه‌های تئوریک حکومت اسلامی را بیان می کرد آغاز کرد و بر این باور بود : ” ما باید بدون توجه به غرب حیله‌گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم و الّا مادامی که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند، ضرری متوجه جهانخواران نیست و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمی‌تواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست. حوزه‌ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند… ما اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بی‌سابقه مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت.”[۲]

برای چندمین بار باید تکرار کنم که از نگاه اهل سنت، در حالت عادی، رهبر و سرپرست و ولی مسلمین در امر حکومتداری در دارالاسلام باید فقیهی باشد «مجتهد» و در حالت اضطرار و ضرورت هم باید عالمی باشد در حد قاضی، و پائین تر از این مطلوب علما و ائمه ی اهل سنت نبوده است.

هم اکنون در کنار سکولاریستها و دارودسته ی منافقینِ میان تشیع، سکولاریستها و دارودسته ی منافقین و دسته هائی از مومنین نا آگاه و دوستان جاهلِ میان اهل سنت نیزسعی دارند این رهبریت فقیه یا ولایت و سرپرستی فقیه  و مجتهد بر «دارالاسلام» را از تولیدات نواب صفوی در سال ۱۳۲۹ش یا آیت الله خمینی در سال ۱۳۴۸ش بدانند اما این عین دغلبازی و فریب افکار عمومی مسلمین است. تهاجم به «ولایت فقیه» از نگاه تشیع تفاوتی با تهاجم به «ولایت مجتهد» از نگاه اهل سنت ندارد، مهاجمین نه اعتقادی به «ولایت فقیه»دارند نه «ولایت مجتهد».

ادامه خواندن جمهوری اسلامی ایران (۴- بازگشت به ولایت مجتهد یا فقیه و…)