علت سرگردانی ابومحمد مقدسی و نجدیت در تکفیر مشرکین و اصل دین

علت سرگردانی ابومحمد مقدسی و نجدیت در تکفیر مشرکین و اصل دین

به قلم: ابوعبدالله موکریانی

آنچه باعث ورود انسان و جن به اسلام می شود شهادت به وحدانیت الله (ایمان به الله) و کفر به طاغوت یا ترک عبادت غیر الله است که مجموعاً می شود «توحید» و توحید اصل دین است.

رسالت تمام پیامبران هم، ایمان به الله و کفر به طاغوت بوده است: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل/۳۶)

و الله تعالی می فرماید: فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ (بقره/۲۵۶) بنابراین کسی که به طاغوت کفر کند و به الله ایمان بیاورد ، به محکم‌ترین دستاویز درآویخته است (و او را از سقوط و هلاکت می‌رهاند و ) اصلاً گسستن ندارد.

کفر به طاغوت یعنی کفر به کفار؛ چون هر جا در قرآن و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم اسمی از طاغوت آمده یعنی کافر؛ و بعد از شیطان و در میان انسانها کفار اصلی پنج دسته هستند: الَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/۱۷) ۱- یهودی ها ۲- صابئین ۳- نصارا ۴- مجوس ۵- مشرکین

محمد سيد طنطاوي در تفسیر خودش«الوسيط للقرآن الكريم» در تفسیر این آیه می گوید: در این آیه ی کریمه، قرآن از ۶ فرقه از مردم برای ما سخن می گوید و طنطاوی توضیحاتی هم در مورد هر یک ارائه می دهد: ۱- فرقه ی اولی: فرقه ی الَّذِينَ آمَنُوا است: و مراد از آنها کسانی هستند که به نبی صلی الله علیه وسلم ایمان آورده و او را تصدیق کرده و از او تبعیت کرده اند. ۲-  فرقه ی دوم هم « الَّذِينَ هَادُوا » یهودی ها هستند ۳- فرقه ی سوم هم « الصَّابِئِينَ » هستند ۴- فرقه ی چهارم هم « النَّصَارَىٰ » هستند، ۵-  فرقه ی پنجم هم « الْمَجُوسَ»  هستند. ۶- وأما الفرقة السادسة والأخيرة فهى فرقة الَّذِينَ أشْرَكُوا. والمشهور أنهم عَبَدَةِ الأصْنامِ و الْأَوْثَان . فرقه ی ششم و آخری فرقه ی مشرکین هستند. و مشهور این است که این مشرکین عبادت کنندگان اصنام و اوثان هستند.

پس مشرکین دسته ای از کفار اصلی هستند مثل فرعون و نمرود و ابوجهل و ابولهب و هامان و امثالهم و «كَفَرْنَا بِكُمْ» یعنی :  به شما کافر شده‌ایم….. و به معنای «کفّرناکم» نیست . چون الله تعالی آنها را تکفیر کرده و الله تعالی آنها را کافر نامیده نه ما . و هر کسی که از طاغوت اجتناب و دوری کند و آن را رد کند و عبادتش را انکار کند، در این صورت به آن کافر شده است.

الله تعالی این ۵  دسته از کفار اصلی را تکفیر کرده، نیازی به تکفیر من و شما نیست. فقط مانده ما به آنها کفر بورزیم.

الله تعالی در جاهای مختلفی این کفار مشرک را به همراه سایر کفار تکفیر کرده است به عنوان مثال می فرماید: لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّىٰ تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ (بینه/۱)

پس کافر دانستن کفاری که الله آنها را کافر دانسته و کفر به این کفار شرط ورود به اسلام و ایمان به الله است.

مشکل نجدیت این است که اصطلاح مشرک و مشرکین را از لحاظ «لغوی» فهمیده و مفهوم «شرعی» این اصطلاح را کنار گذاشته است به همین دلیل:

  •  گاه مشرکین را از کفار جدا می کنند و حتی مشرکین را در ربوبیت موحد می دانند
  • گاه تمام کفار را مشرک می دانند
  • گاه مسلمانانی که توحید را مثل آنها قبول ندارند یا دارای خطاها و بدعتهایی هستند را مشرک می نامند و می گویند کسی که این مسلمین را تکفیر نکند خودش کافر می شود و به ناحق اکثریت مطلق مسلمین را تکفیر می کنند
  • گاه …

تمام این انحرافات نجدیت به این برمی گردد که معنی لغوی «مشرک و مشرکین» را گرفته و معنی شرعی آنرا رها کرده است.

تمام جنایات فرقه ی نجدی دوله (داعش) نسبت به نصرانی های آفریقا و مکانهای مذهبی آنها و نسبت به مسلمین مخالف خودش به برداشت غلط او از این اصطلاح شرعی و تکفیر نابجای مسلمین برمی گردد.

ابومحمد مقدسی هم به عنوان یکی از قلم به دستان نجدیت در همین اشتباه افتاده است.

آسیب شناسی تقیه در میان شیعیان: تقیه ابزار و حکمی جهت پیشبرد و حفظ دین یا تخریب آن؟ (۲)

آسیب شناسی تقیه در میان شیعیان: تقیه ابزار و حکمی جهت پیشبرد و حفظ دین یا تخریب آن؟ (۲)

به قلم: شیعه علی

عده ای بسیاری از احکام شرعی در فقه جعفری  و اقوال صحیح ائمه را به خاطر حمل بر تقیه باطل اعلام کرده اند، از آن جمله روایتی است که طوسی از محمد باقر نقل کرده که او گفت: «پدرم در خانه اش برای نماز اذان گفت و در اذانش عبارت «الصلاة خیرٌ من النوم». «نماز بهتر از خواب است»بر زبان جاری ساخت. طوسی می‏گوید: این قول امام، بر تقیه حمل می‏شود، چون علمای امامیه بر عمل نکردن به آن، اتفاق نظر دارند[۱].

غلات زمانی که در برابر صراحت گوئی وتمام آنچه که از امامان بر خلاف دیدگاههای آنها صادر شده بود، آن را در قالب تقیه تفسیر کردند. از جمله لعن راویان غلات توسط ائمه را اینگونه تفسیر کرده‌اند که امام می‌خواسته است با این کار چشم سلطان را از وی دور كند تا آسيبى به او نرساند. و امثال این تفسیرها و به این شیوه عوام را تحت کنترل عقاید فاسد خود و برخلاف منهج ائمه ی جعفری نگه می داشتند.

در پیش گرفتن این ترفند ممکن است از طرف دشمنان اهل بیت و شیعیان امامی به عنوان ابزار و راهی جهت فرار از آراء ائمه ی امامی جعفری به کار برده شود. به همین دلیل تمام روایات صحیحی که با آراء و عقاید اهل بیت موافقت و سازگاری داشته و با اهداف آنها همخوانی ندارند را بر تقیه حمل نموده‌اند.

علاوه بر آن جهت فرار از تنگناهایی که به دلیل نقل روایات دروغین و نادرست از ائمه و تداوم این روند که مخالف مذهب صحیح ائمه بود به این ترفند پناه می بردند.

این دسته به وسیله «تقیه ی ساختگی و جعلی» شناخت چهره مذهب حق را بر پیروان خود از بین برده‌اند. و جهت ضربه زدن به ائمه و سمبلهای توحید در مذهب شیعه ی جعفری چنین می خواهند بگویند که گویا: « امام -با به کارگیری تقیه- خودش را حفظ نموده و دین را ضایع و تباه ساخته است»[۲].

در پیش گرفتن این رویه ی غلط و قرار دادن آن در منابع مورد استناد، ممکن است در آینده باعث تفرق و سرگردانی هائی در میان پیروان مخلص ائمه و فقه جعفری نیز گردد . دیده شده که فقهای شیعه ی جعفری در تعیین اینکه کدام یک از اقوال منسوب به امام از روی تقیه بوده و کدام یک، قول حقیقی امام بوده، در میان خود به شدت اختلاف نظر پیدا کرده اند.

جعفر شاخوری می‏گوید: «همانا ما علمای بزرگ شیعه را می‏بینیم که در تعیین و تشخیص اینکه کدام یک از روایات صادره از ائمه از روی تقیه بوده و کدام یک به خاطر بیان حکم واقعی از ائمه سر زده، اختلاف نظر دارند، …  این آشفتگی در تعیین موارد تقیه منجر به اختلاف زیادی در فتوای علماء شده که این اختلاف بر اثر تعیین و تشخیص اینکه کدام یک از روایات صادره از ائمه از روی تقیه بوده و کدام یک از روی تقیه نبوده، ایجاد شده است»[۳].

امروزه که دارالاسلام ایران تشکیل شده و شیعیان در کمال آزادی می توانند بر اساس عقاید خود عمل کنند لازم است در مساله ی تقیه نیز تجدید نظری داشته باشند و بر اساس برداشت بزرگان خود چون آیت الله خامنه ای به این مساله ی مهم نگاه کنند و از شیعیان انگلیسی پرهیز کنند تا به تدریج هم آلودگی های فکری و رفتاری خود را اصلاح کنند و هم مجدد تمدن نوین اسلامی در دارالاسلام  ایران باشند.


[۱] تهذیب الأحکام: طوسی، ۱/۱۵۱٫

[۲] الشهادة الثالثة في الأذان، علاء الدین بصیر، نسخه خطی.

[۳] حرکیة العقل الاجتهادی لدی فقهاء الشیعة الإمامیة: جعفر شاخوری، ص۷۲-۷۵٫

آسیب شناسی تقیه در میان شیعیان: تقیه ابزار و حکمی جهت پیشبرد و حفظ دین یا تخریب آن؟ (۱)

آسیب شناسی تقیه در میان شیعیان: تقیه ابزار و حکمی جهت پیشبرد و حفظ دین یا تخریب آن؟ (۱)

به قلم: شیعه علی

عده ای از برادران غیر جعفری با استناد به شکل جعلی و تحریف شده تقیه در میان فرقه هائی از شیعه ی جعفری و با استناد به کسانی چون یوسف بحرانی که می‏گوید: «هیچ حکم از احکام یقینی و قطعی دین جز احکام اندکی معلوم و مشخص نیست، به خاطر اینکه احادیث دینی با روایات تقیه در آمیخته است»[۱]. به این نتیجه می رسند که فقه و مذهب جعفر صادق از بین رفته است .

در کنار این، بسیاری از عوام هنوز نمی دانند که تقیه برای حالات ضرورت و اضطرار آنهم در شرایط خاص خودش است و این روزها که دارالاسلام ایران تشکیل شده و شیعیان می توانند آزادانه تمام عقاید شیعیان جعفری را بیان کنند و می توانند به تمام آنچه که معتقد هستند عمل کنند و اصلاً تقیه در معنای شرعی آن در عقاید و عمل به مذهب هیچ جایگاهی برایشان ندارد اما متأسفانه عده ای تقیه را با دروغگوئی به عنوان یک پدیده ی زشت و ضد اسلامی اشتباه گرفته اند به همین دلیل به سادگی با اطرافیان و سایر افراد جامعه دروغ می گویند و به این صفت زشت هم در میان سایر ملل و مذاهب شناخته شده اند.

با مطالعه نهج البلاغه و وقایع تاریخی این نكته كه علی بن ابی طالب، حسن، حسین و… همیشه عقیده خود را صراحتا بیان می‌كرده‌اند بر همه آشكار می‌شود ضمن اینكه مسائلی مانند تقیه و توریه به صورت گسترده از زمان امام سجاد و امام محمد باقر در بین توده شیعه امامی برای حفظ عقاید و سلامت جان آنها مطرح و از جانب امامان تجویز گردید و علی با آن پیروان از جان گذشته و قوت بازو نیازی به ترس و تقیه نداشته‌اند. ایشان حتی برای پیروزی بر معاویه از صراحت لهجه خود در هیچ كدام از نامه‌ها اندكی كم نكردند.

شیعه ی جعفری امامی نیز در پیشبرد پروسه ی مبارزاتی خود در مقاطع مختلف تاریخ از «تقیه» همچون یک سلاح استفاده برده اند. در زمانها و مکانهائی خاص تقیه به حکم ضرورت و در راستای حفظ دین، جان، ناموس و… مانند نماز واجب شمرده شده است.

  • ابن بابویه قمی و دیگران از امام جعفر صادق روایت کرده‌اند که او گفت: «لو قلت أن تارك التقیة کتارك الصلاة لکنت صادقاً»[۲]. «اگر می‏گفتم که تارک تقیه همانند تارک نماز است، راست گفتم».
  • از امام باقر روایت است که می‏گوید: «إن تسعة أعشار الدین التقیة. ولا دین لـمن لا تقیة له»[۳]. «همانا نه دهم دین، تقیه است و هر کس تقیه نکند، بی‌دین است».

در صورت صحت این روایات، تنها الله متعال می داند که این امامان و پیروان آنها در چه ظروف و موقعیت اضطراری قرار گرفته اند که تا این حد به این مسأله جهت «حفظ دین» بهاء داده اند .

تقیه به حکم ضرورت است، و با برداشتن ضرورت، تقیه نیز برداشته می شود. اما ممکن است انسانهائی در موقعیتها و زمانها و مکانهای مختلفی قرار گرفته و به حکم ضرورت به تقیه پناه ببرند و این روند همچون سایر احکام شریعت تا ظهور مهدی[۴] و جدا شدن کامل صفوف ادامه داشته باشد “.

عده ای با برداشت غلط از این ابزار، آن را به گونه ارائه می دهند که تنها معنی دروغ گوئی و ریاکاری با همه از آن استباط می گردد. و دروغ گوئی را نیز بر همه ی مسلمین در هر رده ای که قرار گرفته باشند واجب می دانند. پیروی از این نسخه ی جعلی عملا به معنی کنار نهادن هدف و برنامه به نفع خواسته های ظالمین و ریاکاری در قبال مسلمین است .


[۱] الحدائق: یوسف بحرانی، ۱/۵٫

[۲] من لا یحضره الفقیه: ابن بابویه، ۲/۸۰٫

[۳] اصول الکافی: کلینی، ۲/۲۱۷٫

[۴]الإعتقادات: ابن بابویه قمی، صص۱۱۴-۱۱۵٫

صحیفه ای غیر از قرآن

صحیفه ای غیر از قرآن

 به قلم: خالد هورامی

عده ای بر این باور شدند که به اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم صحیفه ای غیر از قرآن داده شده است و غلات(منافقین داخلی) نیز از این مسأله همچون سایر مسائل سوء استفاده های خود را جهت بی اعتبار کردن قرآن در میان مسلمین نمودند و از خود شروع به یاوه گوئی و دریده گوئی های رایج غلات نمودند .

در زیر به روایتهائی اشاره می شود که نشان می دهد ریشه ی این نگرش نیز به همان منابع فرق معروف به اهل سنت بر می گردد که مورد سوء استفاده قرار گرفته است. در زیر به چند روایت از این منابع اشاره می شود: 

۱- «عن أبي جحيفة  قال:  سَأَلْتُ عَلِيًّا  هَلْ عِنْدَكُمْ شَىْءٌ مَا لَيْسَ فِى الْقُرْآنِ وَقَالَ مَرَّةً مَا لَيْسَ عِنْدَ النَّاسِ فَقَالَ وَالَّذِى فَلَقَ الْحَبَّ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ مَا عِنْدَنَا إِلاَّ مَا فِى الْقُرْآنِ ، إِلاَّ فَهْمًا يُعْطَى رَجُلٌ فِى كِتَابِهِ ، وَمَا فِى الصَّحِيفَةِ . قُلْتُ وَمَا فِى الصَّحِيفَةِ قَالَ الْعَقْلُ، وَفِكَاكُ الأَسِيرِ، وَأَنْ لاَ يُقْتَلَ مُسْلِمٌ بِكَافِرٍ». «از ابو جحیفه  روایت است كه من از علی   پرسیدم: آیا نزد شما چیزی هست كه در قرآن وجود نداشته باشد؟ فرمود: قسم به آن ذاتی كه دانه را شكافت و جان را آفرید، نزد ما چیزی علاوه بر آنكه در قرآن نوشته شده وجود ندارد مگر اینكه كسی درک و فهمی موهبی در كتاب الله داشته باشد و آنچه در صحیفه نوشته شده. عرض كردم: در صحیفه چه نوشته شده؟  علی گفت؟ دیه، آزادی زندانیان، احكام قتل نكردن مسلمان در برابر كافر و غیره»[۱].

۲- «عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ، قَالَ: سُئِلَ عَلِيٌّ  : هَلْ خَصَّكُمْ رَسُولُ اللَّهِ   بِشَيْءٍ ؟ فَقَالَ: مَا خَصَّنَا رَسُولُ اللَّهِ   بِشَيْءٍ لَمْ يَعُمَّ بِهِ النَّاسَ إِلَّا مَا فِي قِرَابِ سَيْفِي، فَأَخْرَجَ صَحِيفَةً فِيهَا: لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ذَبَحَ لِغَيْرِ اللَّهِ ، وَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ غَيَّرَ مَنَارَ ، وَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَعَنَ وَالِدَهُ، وَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ آوَى مُحْدِثًا». «از ابو طفیل   روایت است كه ازعلی پرسیده شد: آیا رسول الله چیزی مخصوص، به شما داده‌اند؟ فرمود: ایشان به ما چیز مخصوصی كه به عموم مردم نداده باشند ندادند جز آنچه در نیام شمشیرم است. سپس صحیفه‌ای  از آن بیرون آورد كه نوشته بود: لعنت خداست بر كسی كه برای غیر الله ذبح كند و لعنت خداست بر آن شخصی كه نشانه‌های زمین را بدزدد – مطابق با روایت دیگر بر آن شخصی كه نشانه‌های زمین را تغییر دهد – و خدا لعنت كندكسی را كه به والدینش را لعنت فرستد و لعنت خدا بر آن كسی كه مجرمی را پناه دهد»[۲].

«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ عَبْدًا مَأْمُورًا مَا اخْتَصَّنَا دُونَ النَّاسِ بِشَىْءٍ إِلاَّ بِثَلاَثٍ أَمَرَنَا أَنْ نُسْبِغَ الْوُضُوءَ وَأَنْ لاَ نَأْكُلَ الصَّدَقَةَ وَأَنْ لاَ نُنْزِىَ حِمَارًا عَلَى فَرَسٍ».«از حضرت عبدالله بن عباس ب روایت است كه رسول الله ص بنده‌ای بودند مأمور؛ به ایشان دستور داده شده بود (تمام احكام دین را به مردم ابلاغ نمایند) كه در هیچ چیزی نسبت به عموم مردم قائل به خصوصیت ما (اهل بیت) نشوند مگر در سه مورد:(۱) به ما دستور داده شد كه بطور كامل و به نحو احسن وضو بگیریم (۲). مال صدقه نخوریم (۳). خر را (برای جفتگیری) بر اسب ماده سوار نكنیم»[۳].

منابع ذکر کرده اند که این صحیفه امام علی علیه السلام همچون سایر صحف مجموعه‌ای از احادیث نبوی بود. چنانكه «الصحيفة الصادق» عبدالله بن عمرو بن العاص، «صحیفه جابر» جابر بن عبدالله مجموعه‌هایی از احادیث نبوی بودند و در صحیفه ی امام علی فدیه، قصاص، حقوق ذمیان، ولاء و معاهدات درج شده بود. طبق رأی برخی از محققین، امام علی  در این صحیفه خویش، دستور مدینه و خطبه حجة الوداع را هم محفوظ نگه داشته بود.

شش جا در صحیح بخاری ذكر صحیفه علی به میان آمده است و در هر جا وضاحت شده كه این، مجموعه‌ای از احادیث نبوی بود. به عنوان مثال در این کتاب آمده است: «ما عندنا شئ إلا كتاب الله وهذه الصحيفة عن النبي ».[۴] یعنی: «پیش ما هیچی نیست جز كتاب الله (قرآن) و صحیفه‌ای كه از رسول الله صلی الله علیه وسلم منقول است».


[۱]بخارى به حواله مشكوة، مرقات المفاتيح ۷: ۵۶ تا ۵۷

[۲] صحیح مسلم به حواله مرقات شرح مشكوة: ۸/۱۱۲

[۳]ترمذی، نسائی به حواله مرقات شرح مشكوة: ۷/۳۲۳

[۴] بخاری. كتاب الجهاد ۱/۴۵۱

امامت نزد شیعیان و جایگاه کسی که آن را قبول نداشته باشد

امامت نزد شیعیان و جایگاه کسی که آن را قبول نداشته باشد

به قلم: خالد هورامی

این روزها و در فضای مجازی و بخصوص در ماهواره های شیعیان انگلیسی و همچنین سنی های آمریکائی با چنگ زدن به تفکری خاص از غلاة میان شیعه در مورد «امامت» قصد دارند چنین نشان دهند که شیعیان، تمام مذاهب حنفی و مالکی و شافعی و حنبلی و دیگران را تکفیر می کنند.

در برابر این جنگ روانی و تحریف آشکار بهترین گزینه تبیین و روشنگری است که سعی می شود به صورت مختصر و مستند به این موضوع که از مختصات مذهب شیعه ست پرداخته شود و قضاوت نهائی به خواننده ی محترم سپرده شود.

استناد به آیات قرآن:

برخی از علمای شیعه با استناد به آیات قرآن چنین برداشت کرده اند که امامت بلافصل علی بن ابی طالب رضی الله عنه و دیگر ائمه توسط سه آیه ی قرآن بیان شده است که به آن اشاره می شود: 

  1. يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا (نساء/ ۵۹) .«ای کسانی که ایمان آورده‏اید! فرمانبرداری كنید خدا را و فرمانبرداری كنید پیغمبر را و فرمان روایان را از جنس خویش، و هرگاه در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و پیامبر خدا بازگردانید اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است».

آیت الله خمینی می‌نویسد: در این آیه مراد از «اولی الامر» دوازده امام است.[۱]

  • ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا (المائدة/ ۳).«امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را برای شما اختیار كردم».
  • يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ (المائدة/ ۶۷)«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است،  (به مردم) برسان! و اگر چنین نكردی، رسالت او را انجام نداده‏ای، خداوند تو را از مردمان نگاه می‌دارد، هر آیینه خداوند گروه كافران را هدایت نمی‌كند».

آیت الله خمینی می گوید: حضرت رسول اكرم (ص) مطابق با این آیه در تاریخ ۱۸ ذی الحجه سال دهم هجری در محلی بنام غدیر خم امامت حضرت علی علیه السلام را اعلام كردند و از مردمان حاضر در آنجا به دست حضرت علی علیه السلام  بیعت گرفتند.[۲]

استناد به روایت غدیر خم :

این حدیث از طرق مختلف و متعددی روایت شده است به گونه ای که آن را در ردیف احادیث مشهور قرار داده است . علامه ابن حجر عسقلانی می گوید:وأما حديث «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيٌّ مَوْلاهُ» فقد أخرجه الترمذي والنسائي وهو كثير الطرق جداً، وقد استوعبها ابن عقده في كتاب مفرد، وكثير من أسانيدها صحاح وحسان[۳]حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيٌّ مَوْلاهُ» را ترمذی و نسائی بیان كرده‌اند، و با طرق مختلف، روایت شده است. ابن عقده در كتابی مستقل، همه طرق را جمع‌آوری كرده است. خیلی از اسانید این حدیث در رتبه «صحیح» و «حسن» قرار دارند .

ابن حجر هیثمی مكی نیز می گوید: وبيانه أنه حديث صحيح لا مرية فيه وقد أخرجه جماعة كالترمذي والنسائي وأحمد وطرقه كثيرة جداً ومن ثم رواه ستة عشر صحابياً، وفي رواية لأحمد: أنه سمعه من النبی صلی الله علیه وسلم ثلاثون صحابياً، وشهدوا به لعلي لـما نوزع أيام خلافه كم مر وسيأتي، وكثير من أسانيدها صحاح وحسان ولا التفات لـمن قدح في صحته ولا لـمن رده بان علياً كان باليمن لثبوت رجوعه منها وادراكه الحج مع النبي صلی الله علیه وسلم  وقول بعضهم: إن زيادة اللهم وال من والاه الخ موضوعة مردود فقط ورد ذلك من طرق صحح الذهبي كثيراً منها».

بدون تردید این حدیث، صحیح است. جماعتی از محدثین مانند ترمذی، نسائی و احمد (رحمهم الله) این حدیث را تخریج كرده‌اند. این حدیث اسانید بسیار دارد. شانزده صحابی، این حدیث را روایت كرده‌اند و مطابق با یک روایت مسند احمد سی صحابی، این حدیث را از رسول الله  صلی الله علیه وسلم شنیده‌اند. هنگامی كه در دوره خلافت علی ، با وی مخالفت شد، اصحاب به وسیله همین حدیث گواهی دادند. بسیاری از اسانیدش، به درجه «صحیح و حسن» رسیده‌اند. حرف شخصی كه بر صحت این حدیث، اعتراض كند یا با این گفتار كه در آن وقت علی  در یمن بود رد كند بی اعتبار است. چرا كه بازگشت حضرت علی  از یمن و شركتش همراه رسول الله   در حجة الوداع، به ثبوت رسیده است. حرف كسانی كه گفته‌اند«اللهم وال من والاه» بر حدیث اضافه‌ای است موضوع، پذیرفتنی نیست. برای اینكه این اضافه، با چندین سند، روایت شده است و امام ذهبی بیشتر سندها را صحیح قرار داده‌است[۴]. منابع مختلفی محرک و عوامل ایراد این خطبه را به سفر یمن و اختلافات پیش آمده با امام علی رضی الله عنه بر می گردانند . [۵]

استناد به روایات موالات از خطبه ی غدیر :

منابع مختلف بخشهای مختلفی از روایت غدیر را بیان کرده اند، در این منابع آمده است:

  1. «إِنَّ عَلِيًّا مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ وَهُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي»[۶]همانا علی از من است و من از علی هستم و او بعد از من (ولی) و محبوب هر مؤمن است.
  2. «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيٌّ مَوْلاهُ».هر كه را من (مولی) او باشم علی (مولای) اوست.[۷]
  3. «أَلَسْتُ أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ. قَالُوا بَلَى. قَالَ: فَهَذَا وَلِىُّ مَنْ أَنَا مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ اللَّهُمَّ عَادِ مَنْ عَادَاهُ». آیا من برای هر فرد مؤمن بیشتر از جانش محبوب (اولی) نیستم؟ حاضرین عرض كردند: بله! ایشان فرمودند: هر كس را من محبوب (مولی) باشم علی محبوب (مولی) اوست. ای الله! هر كه با علی محبت (موالات) كند تو با او محبت (موالات) بفرما و ای الله! هر كه از علی نفرت (معاداة) كند تو از او نفرت (معاداة) كن».[۸]
  4. «مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ». «هر كس را من محبوب (ولی) او باشم علی محبوب (ولی) اوست».[۹]
  5. «إن الله مولاي وأنا ولي كل مؤمن ثم أخذ بيد على فقال: من كنت وليه فهذا وليه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه». «بدون تردید الله (مولای) من است و من (مولای) هر مؤمن هستم. سپس دست علی را گرفته فرمودند: هر كه را من (ولی) او باشم علی (ولی) اوست. ای الله! هر كه با علی (موالات) كند با او (موالات) فرما و هر كه از علی نفرت (معاداة) داشته باشد تو نیز از او نفرت(معاداة) داشته باش».[۱۰]
ادامه خواندن امامت نزد شیعیان و جایگاه کسی که آن را قبول نداشته باشد

از موانع شناخت دقیق شیعه ی جعفری نزد پیروان سایر فرق  و مذاهب معاصر

از موانع شناخت دقیق شیعه ی جعفری نزد پیروان سایر فرق  و مذاهب معاصر

به قلم: خالد هورامی

شناخت شیعه ی جعفری به عنوان یکی از مذاهب اسلامی و همچنین به عنوان حاکم بر الجماعه و دارالاسلام ایران که امروزه قدرتمند ترین حاکمیت خاورمیانه است تبدیل به نیاز روز مسلمین شده است، اما در برابر شناخت صحیح آن مواردی وجود دارند که به چند عامل برجسته اشاره می کنم:

  1. در گذشته ماندن و گزینشی برگزیدن آرای علماء

امام علي می‌ گوید: «چون خبري را شنيديد -همانند ژرف انديشان و نه چون ظاهر بينان- ژرف در آن بينديشيد و تنها به شنيده خود بسنده نكنيد زيرا كه روايت گران دانش، بسيارند و رعايت كنندگانش اندك»[۱].  ضمن اينكه هنگام تجزيه و تحليل يك شخصيت يا يك واقعه نبايد به صورت گزينشي عمل كرد و در بين متون تاريخي جستجو كرد و فقط نقاط منفي را[۲] مطابق سليقه خود بيرون كشيد و بقيه موارد را ناديده گرفت بلكه راه درست و عادلانه آن است كه هرچيز چه مثبت چه منفي را بررسي و در انتها با جمع بندي تمام موارد، به تجزيه و تحليل نشست.

  • اشخاص و علماء گذشته را معیار حق و باطل دانستن نه خود حق و باطل را

با آنکه دوره ی پاره ای از حماقتها و خود سریها تحت لوای شریعت الله در حال سست شدن است اما باز عده ای دیده می شوند که با استناد به رای یک عالم – یا حتی بخشی از رای وی- در گذشته، که متناسب با وضع موجود آن عصر، به درست یا غلط، صادر شده ، تحمل شنیدن کوچکترین رای مخالف این بزرگواران را ندارند .

اشتباه بزرگ این عزیزان اين است كه ابتداء وضع موجود را درک نمی کنند و در ثانی ملاك حق و باطل براي آنها نام اشخاص است و نه خود حق و باطل، در صورتيكه امام علي‌  مي‌ گوید: «به آنچه گفته می‌شود نگاه كن و نه به شخص گوينده». در جايي ديگر نيز وقتي براي نبرد جمل حركت مي‌كنند حارث از ايشان می‌پرسد اگر آنها (ام المومنین عايشه و طلحه و زبير) صلح نكردند چه می‌كني؟ امام علي‌ پاسخ می‌دهند: نبرد می‌كنيم. حارث با تعجب مي‌پرسد: با ام‌المومنين و سيف الاسلام و طلحه الخير؟ امام علي‌  در اينجا پاسخ بسيار نغز و پرمعنايي به او می‌دهند: «اي حارث مسائل بر تو مشتبه شده است و بی‌گمان اشخاص، نمی‌توانند ملاك و معيار حق و باطل باشند بلكه اول حق را بشناس تا اهل آنرا بشناسي و نيز اول باطل را بشناس تا هر كه را به سوي آن گام نهاد باز شناسي»[۳].

در این قضاوت امام علی بن ابی طالب باید به دو نکته اشاره نمود:

  1. توسط شورای مسلمین به عنوان رهبر و خلیفه ی مسلمین انتخاب شده و جماعت یعنی او و مومنین باید اهل جماعت شوند و رهبر الجماعه نیاز به سمع و طاعه دارد
  2. در زمینه قضاوت و فتوا دادن آگاهترین شخص در امت رسول الله صلی الله علیه وسلم بود.
  • ترس از خود انتقادی و آسیب شناسی

امام علي در نامه خود به مالك اشتر می‌ گوید:  بايد نزديك‌ترين افراد به تو مخالفت‌ترين آنها به تو باشند. در بررسي روابط امام علي با سه خليفه اين نكته را مشاهده می‌كنيم كه ايشان هم با خلفاء روابط خانوادگي و مشورتي و… داشته و هم مخالفت و انتقاد می‌كرده‌اند.

انتقاد از خود راهی جهت شناخت دقیق، آسیب شناسی، اصلاح، پیروزی و جلوگیری از شکست و نابودی است.

در این صورت چه کسانی از رای مخالف و خود انتقادی واهمه دارند؟


[۱]نهج البلاغه  الكلمات: ۹۸

[۲]كه صحت و سقم آن نیز نامشخص است.

[۳]تاریخ الیعقوبی ۲-۲۱۰٫

راهکار مبارزاه با خرافات و رسالت علمای دین(۲)

راهکار مبارزاه با خرافات و رسالت علمای دین(۲)

به قلم: کارزان شکاک

اینکه شما از دشمنان اصلی یا از تشیع یا تسنن یا برادر و خواهر و پدر و مادرت متنفر باشی یا نه، چیز نو و عجیبی  نیست؛ بلکه مهمتر از آن این است که با وجود تنفرت دارای عدالت باشید، و این تنفر باعث نگردد که از مسیر عدالت دور گردی، چنانکه الله تعالی فرموده است :  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (سوره المائدة : آیه / ۸) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! قيام كننده براى خدا و شاهدان (نمونه های عینی) به عدل و داد باشيد. و البته نبايد دشمنى عده‏اى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. دادگرى كنيد كه آن به تقوا نزديك‏تر است، و از خدا بترسيد كه خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است .

چانچه می دانیم فرقه هایی چون معتزله، صوفیه، صفویه، قادیانی، بریلوی، مرجئه و … از مذاهب اهل سنت منشعب شده اند، حالا یک سنی مذهب به خود حق می دهد که طبق موازین خود اینها را اهل سنت ندانسته و علاوه بر آن تلاش کند که احادیث و تاریخش را از فرقه های منحرف، اسرائلیات و خرافاتی که وارد مذاهب گشته پالفته گرداند و علاوه بر آن علمای آن دارای چنان قدرت حکومتی گردند که جلو خرافه بافان فرقه ساز را گرفته و مسلمین را به سمت و سوی شورای منطقه ای و جهانی تمام مذاهب اسلامی، و در نهایت وحد حقیقی،  سوق دهند؛  دقیقاً باید همین حق را نیز به طرف مقابل خود بدهد که آن نیز همین  «تنها مسیر وحدت و اصلاحگری» را پیموده و از دسته های غالی و منحرف اظهار برائت نماید و علاوه بر آن  تلاشش را جهت زدودن اسرائلیات و انحرافات وارد شده به رسمیت بشناسد و چنانچه نمی تواند یا نمی خواهد  کمکی به آن بکند در برابرش سد نگردد .

در پایان باید بگویم : در این مورد هر کسی که هدفش حق بوده و بخواهد آن را پیدا کند تنها یکی از این اسناد و دلایل برایش کافی است؛ اما کسی که هوس باز بوده و دنباله رو هوسش باشد هزاران دلیل هم برایش کفایت نمی کند، همچنانکه الله تعالی می فرمایند: إِنَّ الَّذِینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ ‏* ‏ وَلَوْ جَاءتْهُمْ کُلُّ آیَةٍ حَتَّى یَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِیمَ ‏ (سوره یونس آیه ۹۶ /۹۷ )  بیگمان کسانی که ( خودخواه و سیاه‌دل هستند و به اوج طغیان رسیده‌اند و از جهالت به گرداب ضلالت افتاده‌اند و سعی در رستگاری خود از کفر و نفاق ندارند ) حکم پروردگارت نسبت بدیشان این است که ( همچون فرعون ) ایمان نمی‌آورند ( مگر وقتی که عذاب را با چشم خود ببینند ) .‏هرچند که همه دلائل روشن ( و تمام آیات و معجزات الهی ) به سراغ آنان بیاید ، ( ایمان نمی‌آورند ) تا زمانی که عذاب دردناک را مشاهده کنند ( که در این هنگام ایمان آوردن سودی نمی‌بخشد ) .‏

فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ(سوره غافر آيه ۴۴ )  ‏به زودي آنچه من به شما مي‌گويم به خاطر خواهيد آورد ( و به صدق گفتار من پي خواهيد برد ) . من كار و بار خود را به خدا وا مي‌گذارم و حوالت مي‌دارم . خداوند بندگان را مي‌بيند ( و پندار و گفتار و كردارشان را مي‌پايد ) .‏

راهکار مبارزاه با خرافات و رسالت علمای دین(۱)

راهکار مبارزاه با خرافات و رسالت علمای دین(۱)

به قلم: کارزان شکاک

در این روزگار که قدرتهای سکولار جهانی، صهیونیزم بین المللی، مرتدین  و منافقین محلی  با خرافه سازی و خرافه پراکنی، بخشی از برنامه های خود را پیش می برند، باید هوشیارانه مسائل را زیرنظر داشت که مباد، با برداشتهای غلط و خرافی خود و یا میدان دادن به جاهلان مغرضین و خرافه بافان به نام دین، زمینه را برای پیشروی هرچه بیش تر قدرتهای اسلام ستیز فراهم آورد.

آن چه که به استعمار واحزاب عمده دین سکولاریسم چون سوسیالیسم و لیبرالیسم میدان داد که به غارت ملتهای مسلمان بپردازند، خرافه گرپروری و خیانت کسانی بود که در مسند حکومت قرار گرفته و ارگانهایی چون تعلیم و تربیت، هدایت گری و تبیین و آموزش دین را از طریق مزدوران تحت کنترل خود درآورده اند . اینان با قدرت اجرایی حکومتی و با میدان دادن به فرقه سازان و ملحدین در قالب آزادیهای فردی  و با بهره گیری از دین فروشان  توانستند، با اندیشه های خرافی تولید شده، تمام آموزه های خیزش آفرین و برانگیزاننده عقل و فکر را از کارایی انداخته و شور مقاومت، ایستادگی و جهاد در راه خدا و تطبیق قانون الله را از مسلیمن گرفته و با ظهور دهها و بلکه صدها حزب سکولاریستی مرتد و دهها فرقه و حزب به ظاهر اسلامی یکپارچگی و توحید مسلمین را نابود گردانند و از طریق دین فروشان توانستند عبادتهای فردی و اعمال مستحبی، ذکر و… را بسیار بزرگ جلوه دهند، تا مسلمانانی اگر سراغ جهاد می رفتند، تا ثواب این عمل  بزرگ بهره شان شود، به عبادتهای فردی و اعمال مستحبی، که به آنان القاء شده که پاره ای از اینها، ثواب جهاد در راه خدا را دارند، بسنده کنند.

 سکولاریستهای جهانی و منافین و مرتدین کنونی دریافته اند که قدرت، قوت، بی باکی و جنگاوری مسلمانان، از کجا سرچشمه می گیرد؛ از این روی به تلاش برخاستند تا آن سرچشمه را با جایگزینی قوانین سکولاریستی و ایجاد تفرقه در میان مسلمین کور کنند. و از این سیاست راهبردی بهره ها برده اند. زمانی که قانون اجرایی جامعه از الله گرفته شد و به بشر سپرده شد خود به خود زمینه برای رشد انواع فرقه ها، مذاهب و احزاب سکولار و یا به ظاهر اسلامی فراهم می گردد.

چنانچه در سراسر دنیای سکولار مشاهده می کنیم تمام کسانی که دین اسلام را رها کرده و دچار فرقه سازی مذهبی گشته اند از غده های چرکینی سرچشمه گرفته اند که از منبع خرافه منشعب گشته اند و اکنون نیز، همین بساط را گسترانده اند و در برابر بیداری بزرگ امت اسلامی از خرافه، فرقه های خرافی بهره می برند. علمای دین، وظیفه و رسالتی بزرگ دارند که در برابر این گردباد سهمگین بایستند و نگذارند مسلمین زجر دیده  گرفتار آن شوند.

با اینکه علمای همه ی مذاهب می دانند که در برابر خرافه ها، بویژه خرافه هایی که سبب روی گردانی مردم از دین می شوند، مسؤولیت دارند؛ و رسالت آنان ایجاب می کند که راه را بر سرازیر شدن خرافه ها ببندند، و اینکه  نه خود برداشتهای سست و بی مبنی را به نام دین بازگویند و نه بگذارند دیگران با برداشتهای خرافی از دین، به دین گریزی دامن بزنند؛ اما با این وجود، این رسالت بزرگ تنها با نصیحت، اندرز و سخنرانیهای مستدل و قوی  به سرانجام نمی رسد. بلکه بایستی با الگوگیری از آموزه های قرآن، سیره رسول صلی الله علیه و سلم و خلفای راشدین و گرفتاریها و مصائب امامان و علمای بزرگ اسلام، به این واقعیت یقین پیدا کرد که اگر صدها امام و رسول در میان مردم وجود داشته باشند و چنانچه دارای قدرت اجرایی حکومتی نباشند هرگز نخواهند توانست به صورت مطلوب با خرافات و خرافه سازان مبارزه کنند .

خرافه سازی، فرقه سازی و حتی دین سازی (مثل تولید دیین سکولاریسم) جرمی است بدتر از دزدی و زنا و قتل و دیگر جرمهایی که برای کنترل و ممانعت از وقوع آنها نیاز به یک قدرت نظامی و حکومتی می باشد، به همین دلیل چنانچه کسانی مایل باشند که مذهبی از مذاهب منتسب به اسلام اصلاح گردد، چاره ای نیست جز اینکه کنترل پیروان آن مذهب در اختیار علمای همان مذهب قرار گیرد.

بدون بهره گیری از ابزار حکومتی، وجود صدها امام و عالم و خطیب نیز نمی تواند در تکمیل پروسه ی اصلاحات کامل باشند. اگر کسانی در این گفته تردید دارند و نمی توانند وضعیت اسف بار احزاب، فرقه ها و مذاهب را در کشورهای سکولار کنونی دریابند، مناسبتر این است که به سیره ی امام مذهب خود و پیروان همین امام در گذر زمان دقت کنند، تا با مراجعه به تاریخ،  برای امروز الگو بگیرند.

‍ شهید شیخ اسماعیل هنیه رهبری سیاسی ،مجاهدی نستوه وچشم وچراغ امت اسلام بود

شهید شیخ اسماعیل هنیه رهبری سیاسی ،مجاهدی نستوه وچشم وچراغ امت اسلام بود

به قلم: منصورسبحانی

بانام ویاد الله عزوجل

يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ / برنعمت وفضل خدا و این که خداوند پاداش مؤمنان راتباه نمی گرداند؛ شادی می کنند(۱۷۱ آل عمران)

میوه ایثار ، استقامت و فداکاری  تسلیم حق بودن است، تا ابراهیمیان تاریخ بدانند که باید این چنین به سوی خدا رفت، ‌ از همه چیز برید و سر به آستان الله نهاد.

چرا که تا انسان این چنین نفس کش و ابلیس برانداز و ایثارگر و مرد میدان نباشد نمی‌تواند ابراهیم گونه شود

این است معنی ایثار، انتخاب بزرگ، فداکاری و استقامت و بالأخره همه چیز را برای خدا خواستن و در راه او فدا کردن.

شهید اسماعیل تنها سیاستمدار و رهبری بود که دین را ابزاری برای دست یافتن به مطامع دنیوی نکردو قبل از شهادت خودش ۷۰ شهید از خانواده خودرا تحویل داد.

شهیدهنیه صادق وامین بود
  به دین و مردم  خیانت نکرد.
خودش را به دنیا و دشمنان نفروخت،
دراوج سختی ورویارویی با ابرجنایتکاران هراسی به دل راه نداد،
جوانمردانه یک امتیاز هم به دشمن نداد،

ایشان وبرادرش محمد مرسی تنها رهبر  باغیرت و شرافتمند دنیای عرب بودند

تنها رهبری سیاسی دنیای اسلام بود که فرزندانش مثل بچه های مردم عادی با سختی در غزه بسرمی برند و به شهادت می رسند،

شهید اسماعیل هنیه رفت، اما شهادت ادامه دارد، جهاد ادامه دارد، مبارزه برای رهایی، آزادی و سربلندی ادامه دارد.

خون او قطعا یک شروع مهم و عالی دیگر خواهد بود. مهم نیست چقدر زندگی می کنی، مهم این است که چگونه زندگی کنی و چگونه بمیری. واما معاندین ومنافقین بدانند:  اگر شهادت احمد یاسین نبود ما شاهد دلاوری ها و شجاعت های اسماعیل هنیه نبودیم

اگر شهادت صلاح شحاده نبود، محمد الضیف را نمی شناختیم و نمی دیدیم  اگر شهادت رنتیسی نبود، اسرائیل طعم قهرمانی سینوار را نمی چشید.

 به یاری الله آینده درقلمرو اسلام است. خداوند خودش میداند با خون چه کسانی ، رجال دین را ابیاری و با انها عرش کفار را بلرزاند

شهادت مجاهد نستوه ،خط شکن جبهه حق علیه باطل شهید هنیه را به یاران مجاهدش در جنگ با کفرجهانی ، خانواده اشک برگونه وداغدارش، کودکان یتیم وملت حق طلب فلسطین،  مسلمانان مطالبه گر وآزادیخواهان جهان تبریک وتهنیت عرض می نمایم

یارب العالمین شهادت این بزرگ مرد را قبول  و ایشان را به تمام شهدای فلسطین وخانواده اش در فردوس اعلی به هم برسان

وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِن لَّا تَشْعُرُونَ(۱۵۴بقره)

قمه زنی و عربده کشی و… جزو عقاید شیعیان جعفری آری یا خیر؟

قمه زنی و عربده کشی و… جزو عقاید شیعیان جعفری آری یا خیر؟

به قلم: خالد هورامی

با انکه در دارالاسلام ایران سالهاست که قمه زنی و عربده کشی و … در عزاداری ها ممنوع و حرام اعلام شده است با این وجود در میان شیعیان انگلیسی و غلاة و منحرفین میان شیعه در افغانستان و پاکستان و عراق و لبنان و غیره چنین منکری انجام می شود و عده ای با کلیپ سازی های حرفه ای سعی دارند به مخاطب خود چنین نشان دهند که این وحشی گری ها جزو عقاید تمام شیعیان است؛ اما واقعیت چیست؟ در زیر به چند روایت استناد می کنیم و قضاوت را به خود شما واگذار می کنیم:

  • «إبن بابویه» به سند معتبرى از امام محمّد باقر روایت کرده است که رسول خدا  در هنگام وفات خود به فاطمه فرمود: «اى فاطمه! چون من بمیرم روى خود را براى من مخراش و گیسوى خود را پریشان مکن، و واویلا مگو و بر من نوحه مخوان و نوحه‏گران را دعوت مکن»[۱].
  • عن أبى عبدالله‏ قال: قال رسول الله : «ضرب المسلم يده على فخذه عند المصيبة إحباط لأجره»[۲]. «جعفر صادق‏ از پیامبر نقل مى‏کند که در وقت مصیبت، دست زدن بر زانو اجر و ثواب مسلمان را تباه مى‏کند».
  • امام جعفر صادق‏ در پاسخ به این پرسش که «جزع چیست؟» چنین مى‏فرماید: «شدیدترین جزع با شرر و فغان و به صداى بلند واویلاکردن و سینه و صورت خود رازدن و موهاى پیشانى را کندن است، و هر کس که مجلس ماتم را برگزار نماید، به تحقیق او صبر را ترک کرده و خلاف روش آن رفتار نموده است»، و به دنبال آن روایت شده است: «صبر و مصیبت، هر دو به سوى مؤمن سبقت مى‏برند. مصیبت در حالى به وى مى‏رسد که او شکیباست و همانا جزع و مصیبت به سوى کافر سبقت مى‏برند، پس مصیبت در حالى به وى مى‏رسد که وى بسیار جزع‏کننده است»[۳].

راستى کدام مصیبت از تمام مصیبتها بزرگتر است و به هنگام مصیبت بزرگ چه باید کرد؟ بهتر است جواب این سؤال را از امام جعفر صادق‏ بشنویم. آن بزرگوار، مصیبت وفات پیامبر را از تمام مصایب بزرگتر دانسته و به هنگام مصیبت به صبر و خویشتن‏دارى توصیه و سفارش فرموده است. چنانچه «شیخ طوسى» و دیگران به سند معتبر از او روایت کرده‏اند که فرمود: «چون مصیبتى به تو رسید، به یاد بیاور مصیبت رسول خدا را که به مردم هرگز چنین مصیبتى نرسیده و نخواهد رسید»[۴].

و اینک ببینیم علىس در برابر بزرگترین مصیبت (رحلت پیامبر) چگونه رفتار کرده است:

  • على در هنگام غسل پیامبر با غم و اندوه مى‏فرماید: «ولولا أنك أمرت بالصبر ونهيت عن الجزع لأنفدنا عليك ماء الشئون»[۵].«و اگر به صبر و شکیبایى امر نمى‏کردى و نهى از ناله و فغان و زدن، نفرموده بودى، به تحقیق (در فراق تو) سرچشمه‏هاى اشک چشم را (با گریه) خشک مى‏کردیم!».
  • و این هم آخرین وصیت خود حسین‏ به خواهرش زینب:حسین‏ قبل از آغاز جنگ به خواهرش مى‏فرماید: «اى خواهرم! تو را به حقّ خود سوگند مى‏دهم که بر مصیبت و مفارقت من صبر کن و هر گاه کشته شوم، هرگز روى خود را براى من مخراش و موهاى خود را از پریشان و پراکنده مساز و از بیخ مکن و گریبانت را پاره مکن؛ زیرا تو دختر فاطمه هستى. همانطورى که او به هنگام مصیبت جدّم – علیه الصلاة و السلام – صبر نمود، تو نیز در وقت مصیبت من صبر پیشه کن»[۶].

با وجود آن همه دلایل قطعى و مدارک معتبر شیعه، به هیچ وجه نمى‏توان  زنجیرزنى و عربده کشی و …  را جزو باورهای شیعیان امامی جعفری دانست. 


[۱]جلاء العیون مجلسى، ج‏۱، ص ۹۲، چاپ تهران.

[۲]اصول کافى، ج‏۱، ص ۲۲۴٫

[۳]اصول کافى، ج‏۱، کتاب الجنائز، ص ۲۲۳ و ۲۲۲، چاپ تهران.

[۴] جلاء العیون مجلسى، ج‏۱، ص ۹۵٫

[۵] نهج البلاغه، شرح فیض الإسلام، جزء ۴، کلام ۲۲۶٫

[۶] جلاء العیون شیخ مجلسى، باب قضایاى کربلا، ص ۲۸۲٫ همچنین تاریخ یعقوبى، ص ۲۹٫