پدیده ی «خوارج» شدن به دلیل فکر شاذ از متون است یا قیام و شورش بر علیه حاکمیت؟

پدیده ی «خوارج» شدن به دلیل فکر شاذ از متون است یا قیام و شورش بر علیه حاکمیت؟

به قلم: فضل احمد هراتی

فقط کافی است که به متون شریعت و همچنین به روش عمل خلیفه ی راشد رسول الله صلی الله علیه وسلم و برخورد ائمه ی بزرگوار دقت کنیم تا بدانیم که اگر کسی جدا از قواعد علمای اسلام متون شرعی را تحلیل و تفسیر کرد، یا نظر شاذی داشت، اما- مانند هر مسلمان دیگر- به متون اعتقاد داشت و به اسلام پایبند بود، اگر چه نظرش مورد قبول قرار نگیرد، حل مشکل چنین شخصی- یا چنین گروهی – فقط گفتگو و مناقشه ی نظرات وی می باشد.

باید برای تصحیح بینش و نظر وی و پیوستن دوباره به قواعد عمومی شریعت که تمام امت بر آن اتفاق نظر داشته اند، تلاش شود. خلاصه تا زمانی که اسلحه بدست نگرفته و مردم را به زور به پذیرش نظر خود وانداشته باید رفتار با وی به صورت مسالمت آمیز و گفتگو باشد.

 قضیه ی این ها مانند قضیه ی خوارج با علی ابن ابی طالب – رضی الله عنه-  است که از وی جدا شدند که همواره امام علی- رضی الله عنه- تلاش می کرد آنها را با گفتگو قانع سازد. لذا خود و راد مردان و علمای صحابه مانند:ابن عباس-رضی الله عنهم- پیش آنها می رفتند تا نظرات غلط آنها را تصحیح کنند. پیوسته به آنها می فرمود:نه راه مسجد را بر شما می بندیم و نه از غنایم جنگی محرومتان می کنیم و نه با اسلحه در مقابلتان می ایستیم مگر این که بر علیه ما قیام کنید و با اسلحه در مقابل ما بایستید….

اوضاع به همین ترتیب باقی ماند تا این که قیام و کشتن مردم را شروع کردند.

 یعنی تا زمانی که راه گفتگو و بحث شرعی را نبستند یعنی تا زمانی که انحراف در تفکر را تبدیل به قیام مسلحانه نکردند، خلیفه و حکومت اسلامی با اسلحه در مقابل آنها نایستاد.

پس بر مسئولین امارت سالامی لازم است بر این امر مهم دقت داشته باشند. چون در میان افغانها مثل سایر مسلمین ما شاهد افکار و تفاسیر مختلفی از اسلام هستیم مثل دیوبندی و جعفری و نجدی و حزب التحریری و اخوان المسلمین و …..

تا زمانی که این تفکرات مختلف دست به اسلحه نبرده اند شهروندان دارالاسلام محسوب می شوند و کسی نباید دست تعرض به سوی آنها دراز کند و یا از آنها توبه بکشد و اگر توبه نکردند به شیوه های مختلفی آنها را از فعالیتهای اجتماعی و حتی از زندگی محروم کنند.

بخصوص بعد از روی کار آمدن مجدد امارت اسلامی بر تفکر «نجدیت» فشار و زورگوئی زیادی شده است و حتی عده ی زیادی مجبور به پنهان کردن افکار و اعمال و «خودسانسوری» و عده ای هم مجبور به ترک ولایت خود و افرادی هم کشته یا زندان شده اند.

ما بدون شک با تفکر «نجدیت» مخالفتهائی داریم اما این مخالفتهای هرگز به این معنی نیست که خودمان نیز دچار دوری از انصاف و عدالت و انحراف و کجروی از منهج اهل سنت و جماعت شویم.

آیا مسلمان مشرک وجود دارد؟

آیا مسلمان مشرک وجود دارد؟

به قلم: فضل احمد هراتی

مشرک به زبان عامیانه یعنی ابوجهل و ابولهب و امثالهم و الله تعالی به صراحت این دسته از کفار را از سایر کفار جدا کرده است .

یعنی مشرکین دسته ای از کفار هستند که تابع قانون هیچ یک از شریعتهای آسمانی نیستند و خودشان برای خودشان قانون درست می کنند و اجازه نمی دهند قانون شریعت الله در امور حکومتی و اجرائی و قوانین جزائی و مدنی و خانوادگی و اقتصادی و آموزش و پرورش و غیره دخالت کند و فقط باید قوانین خودشان باشد.

معیار، پذیرش یا عدم پذیرش قانون شریعت الله در امور زندگی و اطاعت کردن از او بوده و هست. حتی باور به شریعت تحریف شده ی الله هم می توانست آن ها را از دایره ی مشرکین خارج کند

امروزه به این مشرکین می گویند سکولار همچنانکه به دهری ها می گویند آتئیست و به لوطی ها می گویند دگرباش و هم جنس باز و…. ماهیت یکیه فقط اسم عوض شده .

امروزه و با ادبیات امروزین مشرکین یعنی سکولاریستها و مشرک یعنی سکولار. تنها لغت عوض شده و ماهیت یکیه .

 در مورد جدا بودن کفار مشرک یا سکولار از سایر کفار هم آیه هست هم قول صحابی و هم رای اهل علم . می دانیم که کفار آشکار ۶ دسته هستند : ۱- یهود ۲- مشرکین ۳- مجوس ۴- صابئین ۵- نصارا ۶- مرتدین ???? این یعنی  این کفار از هم جدا هستند . الله تعالی این کفار اصلی را از هم جدا کرده . به عنوان مثال مگر نمی بینند که الله تعالی  می فرماید:-   إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا: مومنین – وَالَّذِينَ هَادُوا : یهودی ها –        وَالصَّابِئِينَ : صابئین –   وَالنَّصَارَى  : مسیحی ها –          وَالْمَجُوسَ : زرتشتی ها  –        وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا : مشرکین/ احزاب/ سکولاریستها –        إِنَّ اللَّـهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (حج/۱۷) 

مگر نمی بینید چه جوری الله تعالی این کفار را از هم جدا کرده؟

 همچنانکه نمی توانی به یک یهودی بگوئی تو نصرانی هستی به  او و سایر کفار نمی توانی بگوئی مشرک هستی. بلکه به نصرانی می گوئی نصرانی و به مشرک می گوئی مشرک و به یهودی می گوئی یهودی و…

چون هر کدام در شریعت الله دارای احکام خاص خودشان هستند . لطفاً آیاتی که آورده ام را به دقت مطالعه بفرمائید. نگاه کنید چگونه الله تعالی اینها را از هم جدا کرده؟

در  قول صحابی هم به امیر المومنین علی ابن ابی طالب رضی الله عنه اشاره می کنم که به صراحت اهل کتاب را از مشرکین جدا می کند و ابن کثیر رحمه الله می گوید : قال على رضي الله عنه: بُعث رسول الله صلى الله عليه وسلم بأربعة أسياف:۱ –  سيف المشركين: ۲-  سيف أهل الكتاب: ۳-  سيف البغاة:  4-   سيف المنافقين:

نگاه کن علی بن ابی طالب چگونه مشرکین را از اهل کتاب و دیگران جدا می کنه؟

ابن تیمیه هم که دعوت نجدیت در هر چه دلشان خواست به او استناد می کنند میگه :

  • اینکه مشرکین را از اهل کتاب جدا کنیم مذهب جمهور سلف و خلف از ائمه ی اربعه و غیر آنهاست « ???? وهَذَا مَذْهَبُ جَمَاهِيرِ السَّلَفِ وَالْخَلَفِ مِنْ الْأَئِمَّةِ الْأَرْبَعَةِ وَغَيْرِهِمْ????. »
  • و هر کسی اهل کتاب را جزو مشرکین بدونه در عصر ما جزو اهل بدعته . متوجه شدید ؟ میگه جزو اهل بدعته : ???? وهُوَ الْيَوْمُ مَذْهَبُ طَائِفَةٍ مِنْ أَهْلِ الْبِدَعِ

حالا زمانی که کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب جزو کفار مشرک یا سکولار نیستند آیا خیانت و دغل بازی نیست که مسلمین مخالف خودت را هر چند اهل بدعت هم باشند جزو کفار مشرک قرار دهی؟

علل نفوذ غلات در جریان شیعه ی علوی

علل نفوذ غلات در جریان شیعه ی علوی

 به قلم: خالد هورامی

تشیع علوی جریانی موازی با تشیع غلاة تلاشی جهت بازگرداندن حکومت شورای اسلامی و نهادهای مرتبط با آن و مبارزه با حکومتهای سلطنتی و زیر مجموعه های آن بود . مبنای عقیدتی این جریان نیز همان اصول شریعتی بود که  تا امام علی علیه السلام در میان مسلمین رواج داشته و بر مبناي روش عمل و سخنان والا و عميق امام علی و ائمه ی پس از وی ادامه داشته است.

منهج پیامبر و قرآن ثابت نموده است جهت تثبيت و قوام  اسلام نیازی به نيازي به دروغ پردازي و بناي پايه‌هاي آن بر دروغ و تعصب و دشنام و ناسزا نبوده است. ما درکل قرآن و سنت صحیح نبوی حتی یک دروغ و تهمت در مورد شیطان و یاران او نمی بینیم.

 شیعیان علی نیز که خود را به عنوان ادامه دهنده ی این منهج می دانسته اند ضمن پایبندی به آن، سعی نموده است به عنوان مسلک مدارا و دوستي با خودي و تحمل مخالف به خود هویت مستقلی ببخشد.

با رعایت این روند شیعه ی علی در طول تاریخ نماد ومسلک ظلم ستيزي و مبارزه با باطل، مسلک پويايي و تدبرعميق علمي و معرفتي در جهان طبيعت و دنياي درون و آيات الهي، و تلاشی جهت بازگرداندن حکومت به سبک اسلامی آن بوده است. 

بدون شک این روند خطر جدی برای کفارآشکار(اهل کتاب، شبهه اهل کتاب، مشرک) و پنهان (منافقین) بوده است که به نحوی قدرت مورد دلخواه خود را از دست داده بودند، به همین دلیل جهت ضربه زدن و ممانعت از تحقق چنین هدفی، ممانعت از دسترسی عوام به چنین اندیشه های نابی، انتقام از فاتحین سرزمینها و از بین برنده ی حاکمیتها، کفار آشکار و پنهان جریانی موازی با آن را تولید کرده اند که تاریخ به جریان غلات (کفار پنهان داخلی) مشهور شده است و منافقین پرچمدار آن بوده اند .

علاوه بر این دشمنان کافر، حکومتهای ظالم حاکم بر مسلمین نیز جهت ضربه زدن به این جریان از هر گونه جنگ روانی کوتاهی نکرده اند. اینها به خوبی درک کرده بودند که غیر ممکن است کسی علی گونه و حسین گونه اسلام را فهمیده باشد اما مرتب توسري بخورد و زير بار هر خفت و خواري برود، مگر امکان دارد بر چنين فرد آزادیخواه، عدالت طلب، جسور و گستاخي حکومت کرد؟

غلات نیز به خوبی دریافته بودند که بازگشت حکومت به سبک اسلامی آن مساویست با وحدت و قدرت یابی مجدد مسلمین و تولد کسانی چون علی بن ابی طالب و عمر فاروق و ابوبکر صدیق و این به هیچ وجه به نفع آنها نبود ، چون اینها به تجربه دریافته بودند که چنین بازگشتی می تواند چقدر برایشان محدودیت، ذلت و ضرر در بر داشته باشد .

اینها به خوبی می دانستند که الله متعال می فرماید: تِلۡكَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَلَكُم مَّا كَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسۡ‍َٔلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ (بقرة/ ۱۴۱) «آن گروه پیشین، همه درگذشتند،هرچه کردند برای خود کردند و شما نیز هرچه کنید به سود خویش کنید و شما مسئول کار آنان نخواهیدبود».

و همچنین می دانستند که قرآن یکی از اهداف آمدن پیامبران را رفع اختلافات میان انسانها معرفی می‌کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز توانست تفرقه ملت عرب و حتی سایر ملل را به وحدت تبدیل کند و کسانی چون امام علی رضی الله عنه با آنکه خود را بهترین گزینه برای جانشینی  رسول الله صلی الله علیه وسلم  می‌دانست و بارها اعلام کرد که شایسته‌ترین فرد برای خلافت است اما هرگز حاضر نشد به خاطر مصلحت شخصی وحدت جامعه را به خطر اندازد و حتی بارها به خلفا در حفظ وحدت و اقتدار جامعه‌ی اسلامی مشورت و یاری داد و همه تلاش خود را برای تحقق وحدت به کار بست . پس سیره ی سیاسی و عملی علی بن ابی طالب رضی الله عنه یعنی آموزش چگونگی حفظ وحدت و صرف نظر کردن از مصالح شخصی به خاطر حفظ وحدت و درک این مهم که وحدت و اهل جماعت شدن بهترین و مطمئن ترین راه اقتدار مسلمین است.   

درک این واقعیت عملی از علی بن ابی طالب توسط مسلمین یعنی سم کشنده برای نابودی غلات . به همین دلیل غلات با زنده کردن اختلافاتی چون اختلاف جزئی امام علی  با بعضی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم  بر سر خلافتی که هزاروچهارصد سال پیش پایان یافت و… مسلمین را به جان هم انداخته اند .

پس اینها جهت ممانعت از اهل جماعت شدن مسلمین و ممانعت از وحدت میان مسلمین و قدرت گیری مجدد آنها و تشکیل مجدد حکومت به سبک شورائی و اسلامی آن از هر دسیسه و دروغی به خدا و رسولش نیز ابائی ندارند چه رسد به سایر مخلوقات . به همین دلیل به سادگی همین دروغهای خود را بر قرآن تحمیل می کنند تا بتوانند وحدت مسلمانان را از بین ببرندو مانعی اساسی در بازگشت مجد و عزت مسلمین در تشکیل حکومت یکپارچه ی اسلامی گردند .

 در این صورت هرگز نباید این تفرقه اندازان را انسانهائی احمق و ناآگاه فرض کرد، بلکه بیماری مهلکی هستند که از درون جسم مسلمین را ضعیف نموده اند و حتی عده ای از مسلمین جاهل را نیز ناخواسته در مسیر اهداف خود قرار داده اند .

تأثیرات دروغ بستن بر مذهب جعفر صادق

تأثیرات دروغ بستن بر مذهب جعفر صادق

به قلم: خالد هورامی

با آنکه امام جعفر صادق و سایر امامان مورد پذیرش شیعه ی ۱۲ امامی به سبک رسول الله صلی الله علیه وسلم خود اقدام به نوشتن کتابی در فقه خود ننمودند اما بر خلاف رسول الله صلی الله علیه وسلم  در میان پیروان امام جعفر صادق و پدرش منافقینی (کفار پنهان داخلی) نفوذ یافته بودند که در آراء فقهی آنها اقدام به دروغپردازی می نمودند .

الله متعال ضمانت نموده است قرآنی که بر پیامبرش نازل نموده است را محافظت نماید به همین دلیل منافقین(کفار پنهان داخلی) و کفار آشکار خارجی و دوستان جاهل داخلی نخواهند توانست در آن دخل و تصرفی داشته باشند . اما الله متعال چنین ضمانتی برای محافظت از دیدگاههای فقهی بندگانش نداده است . به همین دلیل می بینیم که دروغسازی از زبان امام جعفر صادق و بزرگان قبل و پس از آن به چنان اپیدمی غیرقابل کنترلی تبدیل می گردد که علاوه بر آنکه موجب مه آلود شدن فضای حاکم بر این مذهب می گردد علمای معتمد و بزرگوار سایر مذاهب نیز از اکثریت روایات منسوب به آنها خودداری کرده‌اند.

کشی از جعفر صادق روایت کرده که او گفت: «ما، اهل بیت راستگو هستیم و دروغگویان همیشه بر ما دروغ می‏بندند، در نتیجه صدق و راستی ما به سبب دروغهایی که بر ما بسته‌اند، از نظر مردم اعتبار و ارزش خود را از دست می‏دهد»[۱]. در جای دیگری می‏گوید: «همانا مردم ولع و شیفتگی خاصی دارند که بر ما دروغ ببندند»[۲].

باز در جای دیگری می‏گوید: «مغیره بن سعید عمداً بر پدرم دروغ می‏بست و کتاب‌های اصحاب پدرم را می‏گرفت. اصحاب مغیره خودشان را به اصحاب پدرم نزدیک می‏کردند و آن کتابها را به مغیره می‏دادند و او به طور پنهانی کفر و زندقه و نفاق را در آن جعل می‏کرد و بعد آنها را به پدرم نسبت می‏داد. سپس آنها را به اصحابش می‏داد و به آنان دستور می‏داد که آن مطالب را در میان شیعیان پخش کنند. پس تمامی غلو و افراطهایی که در کتابهای پدرم است، از جمله مطالبی است که مغیره بن سعید در کتاب‌هایشان جعل کرده است»[۳].

غریفی می‏گوید: «همانا بسیاری از احادیث از ائمه صادر نشده بلکه افراد دروغگو آنها را وضع کرده و به ائمه نسبت داده‌اند: یا از طریق جعل آن روایات در کتابهای ائمه و یا از راههای دیگر. طبعاً باید برای این روایات یا اکثرشان، اسناد صحیحی را وضع نمایند تا این روایاتی که جعل شده‌اند، مورد قبول واقع شوند»[۴].

در میان آنهمه دروغسازی و یاوه گوئی غلاة، فضاء چنان آلوده و گل آلود گشته بود که عده ای علاوه بر عدم ذکر روایات منسوب به امام جعفر صادق در کتب خود بر این باور بودند که فقه امام جعفر صادق از بین رفته، و آنچه از اقوال و آرای فقهی او که امروزه در دست است و قابل اطمینان باشد، خیلی معدود و انگشت شمار است و یک مذهب را تشکیل نمی‏دهد.

 با وجود کتب امامان فقهی رایج غیر امامی و تلاشهای بی وقفه ی پیروان این مذاهب فقهی ما هنوز شاهد تصفیه ی روایات منسوب به پیامبر و آراء فقهی منسوب به این امامان فقهی هستیم و کسانی چون آلبانی را می بینیم که هزاران حدیث ضعیف را از منابع گذشتگان تشخیص و کنار می زنند اما متخصصین امر با وجود تمام تلاشهائی که صورت داده اند باز بر این باورند که هنوز نمی توان عدم وجود اسرائیلیات در آراء فقهی منسوبین به امامان خود را تأئید نمایند .

اگر کار تصفیه در میان این مذاهبی که دارای کتب مشخص و معلومی از طرف امامان خود هستند اینقدر مشکل است، باید کار تصفیه ی این آب آلوده ای که به نام مذهب جعفری در میان مردم جریان یافته چقدر مشکل و زمانبر باشد؟ کاری که قرنهاست شروع شده و هنوز هم ادامه دارد.

شیعیان جعفری بعد از قرنها و برای اولین بار در سال ۱۳۵۷ش صاحب قدرت حکومتی در ایران شده اند و انتظار می رود این حرکت تصفیه و تربیت با بهره گیری از تجربیات سایر مذاهب اسلامی سرعت بیشتری به خود گیرد.


[۱] رجال کشی: ص۱۰۸٫

[۲] همان، ص۳۴۷٫

[۳] حرکیة العقل الاجتهادی: جعفر شاخوری، ص۱۸۶٫

[۴] قواعد التحدیث: غریفی، ص۱۳۵٫

روش اهل بدعت و غلاة میان اهل تصوف در مبارزه با احادیث صحیح و شریعت اسلام

روش اهل بدعت و غلاة میان اهل تصوف در مبارزه با احادیث صحیح و شریعت اسلام

به قلم: خالد هورامی

این روزها در کوردستان ایران فرقه ای تحت عنوان مکتب قرآن پیدا شده اند که دارای عقاید شاذ مختلفی هستند که انگار ترکیبی شده اند از عقاید خوارج و معتزله و مرجئه و غیره بدون آنکه خودشان بدانند. یکی از مواردی که آنرا تبلیغ می کنند این است که رهبر آنها یعنی مُلا احمد مفتی زاده در حالت بیداری رسول الله صلی الله علیه وسلم نزد او آمده و مطالبی را به او یاد داده است و… به همین دلیل می خواهند افکار و برداشتها و اشعار مفتی زاده را اینگونه ارائه دهند که مورد تأئید پیامبر هستند هر چند در مواردی کاملاً مخالف شریعت هم باشند.

این ادعاها در حالی مطرح می شوند که هیچ­کدام از صحابه و تابعین پس از وفات پیامبر چنین ادعایی نکرده و الله تعالی خود نیز می­فرماید: وَ مِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ (مؤمنون/۱۰۰) «در پیش روی ایشان جهان برزخ است تا روزیکه برانگیخته می­شوند.»

مورد دیگر به ادعاهای غلاة میان تصوف بر می گردد. محی­الدین عربی در کتاب فتوحات المکیه می­گوید:«و رب حديث يكون صحيحا عن طريق روته، حصل لهذا المكاشف الذي عاين هذا المظهر، فسأل النبي عن هذا الحديث فأنكره و قال له(لم اقله و لا حكمت به) فيعلم ضعفه، فيترك العمل به علي بينة من ربه و ان كان عمل به اهل النقل لصحة طريقة و هو في نفس الأمر ليس كذلك»: «بسیاری از احادیث که از نظر روایتی صحیح بوده (و علما آن را تأیید کرده­اند) فلان نفر از اهل کشف و کرامت، از پیامبر در باره­ی آن پرسید، پیامبر آن را انکار کرد و فرمود: هرگز آن را نگفته و به آن حکم نکرده­ام، پس برای شیخ ما ضعف حدیث مشخص شد و عمل به آن را ترک کرده هرچند که محدثین به آن عمل کرده باشند چون آن­ها گمان کرده بودند که حدیث صحیح است اما در واقع صحیح نبوده است.”

با این ادعای پوچ و واهی که آن­ها می­توانند به محضر مبارک رسول اکرم رسیده و از وی ضعف و قوت احادیث را جویا شوند، احادیث صحیح را رد کرده و به امامان و محدثین بزرگوار و شریعت الله ضربه زده­اند.

البته این اهل بدعت، ذکر خدا را با رقص، پایکوبی، دف زدن، داد و فریاد و گفتن کلماتی همانند: آه آه، هوهو، می، مستی، شراب، ساقی، جام، عشق، لیلی، زلف، معشوقه، محبوبه، دلبر، دلداری و… در آمیخته­اند.انگار کپی میترائیسم و منتقل کننده آداب و رسوم میترائیسم ایران باستان در میان مسلمین شده اند، در حالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم زمانی که مشاهده کرد جمعی از یاران، با صدای بلند از پروردگار خود درخواست و طلب می­کنند، فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ إِنَّكُمْ لَيْسَ تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلَا غَائِبًا إِنَّكُمْ تَدْعُونَ سَمِيعًا قَرِيبًا وَهُوَ مَعَكُمْ»[۱] «ای مردم بر خود نرمی و تلطف کنید شما ناشنوا و یا غائبی را صدا نمی­زنید، بلکه شنوای نزدیکی را می­خوانید که همراه شماست.» اما اینها از این حد هم گذشته و عادات مشرکین را زنده کرده اند که الله تعالی می­فرماید: وَمَاكَانَ صَلَاتُهُمۡ عِندَ ٱلۡبَيۡتِ إِلَّامُكَآءٗ  (أنفال/ ۳۵)«نماز مشرکین در کنار خانۀ خدا چیزی نیست جز سر و صدا، داد و فریاد و کف زدن.»

 دقت کنید: اینها این صفت و روش سکولاریستها (مشرکین/ احزاب) را زنده کرده اند نه اینکه خدای نکرده مشرک شده باشند. همچنانکه عده ای با تولید فرقه و حزبی خاص، صفت فرقه سازی و حزب بازی مشرکین را زنده کرده اند نه اینکه خودشان مشرک شده باشند. مشرکین دسته ای از کفار ۵گانه ی اصلی هستند که نجدیت در تعریف آن دچار اشتباه شده است و به ناحق سایر کفار و حتی مسلمین را از لحاظ شرعی جزو مشرکین می داند و به این شکل به تکفیر نابجای مسلمین می پردازد.


[۱]– به روایت امام مسلم

چرا ۱۲ امامی؟

چرا ۱۲ امامی؟

 به قلم: خالد هورامی

ممکن است عده ای از فرق معروف به اهل سنت و غیره از خود بپرسند که  12 امامی از کجا امده؟ آیا این از اختراعات انسانهاست یا ریشه ی شرعی دارد؟

بدون شک اکثریت قاطع باورها و تأویلات شیعه (نه روافض و غلات) به منابع اسلامی بر می گردد که ممکن است در پاره ای موارد با فرق دیگر تفاوتهائی داشته باشد .روایتهائی  که به ۱۲ امام اشاره شده است و شیعیان ائمه را تا ۱۲ عدد می دانسته اند نیز از این دسته منابع هستند .

در صحیح بخاری به نقل از جابر بن سمره روایت شده است که پیامبر ج فرمود:«یكون اثنا عشر أمیراً»: «[پس از من] دوازده فرمانروا خواهند بود.» آنگاه عبارتی فرمود که من آن را [به خوبی] نشنیدم. پدرم گفت: پیامبر در آن هنگام فرمود:«كلهم من قریش»: «همه آن‌ها از قریش هستند.»[۱]

در صحیح مسلم به نقل از جابر آمده است که شنیدم پیامبر فرمود:«لایزال الإسلام عزیزاً إلی إثنی عشر خلیفة»: «اسلام همچنان عزیز و محکم برجا خواهد ماند تا اینکه دوازده خلیفه [و جانشین بر سرکار] بیابند.» سپس عبارتی فرمودند که من آن را نفهمیدم. از پدرم پرسیدم: پیامبر ج پس از آن چه فرمودند؟ پدرم پاسخ داد: پیامبر فرمود:«كلهم من قریش»: «همه آن‌ها از قریش خواهند بود.»[۲]

ابوداود این حدیث را چنین روایت کرده است: «لایزال هذا الدین قائماً حتی یكون علیكم إثنا عشر خلیفة كلهم تجتمع علیهم الأمة»: «این دین همچنان برجا خواهد ماند تا زمانی که دوازده خلیفه بر شما حکومت کند، که امت [اسلامی] درباره [خلافت] همه آن‌ها اتفاق و اجماع خواهند داشت.»

در منابع مختلف این حدیث با الفاظ زیر ذکر شده است:

  • «لایزال هذا الأمر صالحاً حتی یكون إثنا عشر أمیراً»[۳]
  • «لایزال هذا الأمر ماضیاً حتی یقوم إثنا عشر أمیراً»[۴]
  • «لایزال هذا الأمر قائماً حتی یمضی إثنا عشر أمیراً»[۵]
  • «إن هذا الدین لایزال عزیزاً إلی إثنی عشر خلیفة»[۶]
  • «لایزال الإسلام عزیزاً إلی إثنی عشر خلیفة»[۷]
  • «لایزال هذا الدین عزیزاً إلی إثنی عشر خلیفة»[۸]
  • «لایزال هذا الدین منیعاً إلی إثنی عشر خلیفةً»[۹]
  • «لایزال هذا الدین عزیزاً أوقال لایزال الناس بخیر[۱۰] إلی إثنی عشر خلیفة»[۱۱]
  • –         «لایزال هذا الأمر عزیزاً منیعاً ینصرون علی من ناواهم علیه إلی إثنی عشر خلیفة»[۱۲]
  • «لایزال هذا الأمرمواتی أو مقارباً حتی یقوم إثنا عشر خلیفة كلهم من قریش»[۱۳]
  • «لایزال هذا الأمر في مسكة وفی علیاء حتی یملك إثنا عشر من قریش»[۱۴]
  • «لایزال هذا الأمة مستقیم أمرها حتی یكون إثنا عشر خلیفة»[۱۵]
  • «لایزال أمر هذه الأمة هادئاً علی من ناوأها حتی یكون علیكم إثنا عشر أمیرا»[۱۶]
  • «لایزال أمر هذه الأمة ظاهراً حتی یقوم إثنا عشر خلیفة»[۱۷]
  • «لایزال هذا الدین ظاهراً علی من ناوأه لایضره مخالف ولامفارق حتی یمضی من أمّتی إثنا عشر أمیراً كلهم من قریش»[۱۸]
  • «لایزال هذا الأمر ظاهراً علی من ناوأه ولایضره مخالف ولامفارق یمضی إثنا عشر خلیفة من قریش»[۱۹]
  • «لن یزال هذا الدین عزیزاً منیعاً ظاهراً علی من ناوأه لایضره من فارقه أوخالفه حتی یملك إثنا عشر كلهم من قریش»[۲۰]
  • «لایزال أمر هذا الأمّة ظاهراً حتی یقوم إثنا عشر خلیفة»[۲۱]

در این روایتها به خلفاء و امیرانی اشاره شده است که از قریش هستند. و عده ای بر این باورند که تا پایان حکومت این حاکمان یا در سایه حکومت آن‌ها اسلام دارای عزت و افتخار خواهد بود. در منابع شیعیان ۱۲ امامی نیز آمده است:

ادامه خواندن چرا ۱۲ امامی؟

در مورد ڪتاب السنة منتسب به امام عبدالله فرزند امام احمد بن حنبل

در مورد ڪتاب السنة منتسب به امام عبدالله فرزند امام احمد بن حنبل

به قلم: حقاني فاريابي

آيا ڪتاب السنة ڪه امروز ها در مڪتبة الشامله ودر ڪتاب خانه ها به اسم امام عبدالله فرزند امام احمد بن حنبل فروخته ميشود، و وهابيان از آن ڪتاب عليه امام ابوحنيفه خيلي استفاده ميڪنند واقعا هم از امام عبد الله بن احمد است؟

الجواب:‌

اين ڪتاب ڪه دشمنان اسلام نام آن را ڪتاب السنة مانده اند، معنايش ڪتاب سنت رسولﷲﷺ و عقائد اهلسنت ، هرگز از امام عبد الله بن احمد رحمهﷲ نيست!

و نسبت اين ڪتاب به امام عبد الله درست نيست، و سند اين کتاب تا به امام عبدالله بن احمد مجهول است،‌ در سند آن دو راوي مجهول وجود دارند، و اين ڪتاب را يڪ شخص مجهول از امام عبدالله روايت ڪرده است❗

اين ڪتاب را شخصي به نام أبو النصر محمد بن الحسن بن سليمان السمسار از أبو عبد الله محمد بن إبراهيم بن خالد الهروي روايت ڪرده است، و محمد بن إبراهيم بن خالد الهروي، از دروغ اين ڪتاب را به امام عبد الله نسبت داده و روايت ڪرده است!

اولا: محمد بن الحسن بن سليمان السمسار، شخصي مجهول است، در تمام ڪتاب هاي تاريخ، و جرح تعديل چيزي در مورد او ذڪر نشده،صرف تنها در تاريخ امام ذهبي همينقدر مذڪور است ڪه او در سال حدودا (۳۷۳) وفات گرديده است و بس!( تاريخ الإسلام للذهبي ج ۸/ ص ۳۹۴- الطبقة الثامنة والثلاثون- ۱۲۱٫ بتحقيق: الدوڪتور محمد بشار عواد معروف.

ديگر هيچ معلومات از وي در دسترس هيچ ڪسي نيست، ڪه آيا مسلمان بود يا ڪافر؟ شيعه بود يا سني؟خوارج، و مجسمه بود، يا ڪراميه و معتزلي؟ ثقه و قابل اعتماد بود؟ يا ڪذاب وضاع و دروغگو بود؟ و آيا اين آقاي سمسار، محمد بن إبراهيم بن خالد الهروي را ديده است ياخير، ڪه ازو روايت ڪرده است؟!

ثانيا: محمد بن إبراهيم بن خالد الهروي که محمد بن الحسن السمسار اين ڪتاب السنة را ازو روايت ڪرده است، ڪاملا مجهول است، حتا اين هم معلوم نيست ڪه در ڪدام سنه متولد گرديده، و در ڪدام سنه وفات ڪرده است، و درهيچ ڪتاب از تاريخ، جرح و تعديل نامي از وي برده نشده، ڪه آيا مسلمان بود يا ڪافر؟ شيعه بود يا سني؟ خوارج، و مجسمه بود، يا ڪراميه و معتزلي؟ ثقه و قابل اعمتاد بود؟ يا ڪذاب وضاع و دروغگو بود؟ و آيا او امام عبد الله بن احمد را ديده است ياخير؟ ڪه از‌و روايت ڪرده است؟!

ثالثا: و همچنان در هيچ ڪتاب تاريخ، جرح و تعديل ذڪر نشده است ڪه امام عبدالله شاگردي به اسم محمد بن ابراهيم بن خالد الهروي داشته است، و او اﺯ امام عبدالله روايت ڪرده باشد❗

پس اسناد اين ڪتاب تا به امام بزرگوار عبدالله بن احمد مجهول است، و اين ڪتاب به اسناد صحيح از امام عبد الله ثابت نيست!

غلاة ی که زمینه سازان قتل ائمه شیعه بودند، مرجع قضاوت در مورد شیعه یا …؟

غلاة ی که زمینه سازان قتل ائمه شیعه بودند، مرجع قضاوت در مورد شیعه یا …؟

به قلم: خالد هورامی

بدون شک هیچ محبی دوست ندارد برای محبوبش مشکلی به وجود آورد چه رسد به اینکه زمینه های مرگ و حذف وی را فراهم نماید . کسانی که در قالب محبوب به شخص نزدیک شده و دچار چنین جرمهائی می شوند را چه می نامید؟ اینها دوستند یا دشمنی در قالب دوست ؟

ائمه ی بزرگوار شیعه از چنین دشمنان دوست نما زیاد داشته اند که متأسفانه برادرانی از فرق مختلف معروف به اهل سنت با استناد به گفته های انحرافی و دروغپردازیهای این افراد به کل جریان شیعه ی امامی جعفری یورش برده و با معیار این دشمنان به کل جریان می نگرند به بهانه ی اینکه گفته های اینها در کتب اصلی شیعه وجود دارد. همان اسلوب نادرستی که کفاراهل کتاب و شبهه اهل کتاب و سکولارهای خارجی و قالب مستشرقین  در حمله به خود آنها در پیش گرفته اند .

در زیر به یک سناریو و تراژدی تأسف برانگیز این موجودات نسبت به ائمه نگاه کنید تا به میزان بخشی از ظلمی که این انسانهای دشمن دوست نما در حق آنها مرتکب شده اند پی ببرید:

روایتهای هشام بن الحكم در اکثر کتب و بخصوص در كتب هشت گانه  شیعیان جعفری بچشم می‌خورد،و عده ای با استناد به آنها شیعه ی جعفری را مورد هجوم قرار می دهند در حالی که خود شیعیان جعفری چنین روایتهایی را ضعیف و غیر قابل استناد دانسته اند درست مثل تمام روایتهای ضعیفی که امثال آلبانی از منابع فرق معروف به اهل سنت استخراج کرده است .  اماهمین هشام بن الحكم بود كه سبب زندانی شدن امام كاظم علیه السلام و سپس شهادت ایشان گردید.«هشام بن الحكم گمراه و گمراه كننده بود، در خون امام كاظم علیه السلام شریک بود»[۱].

 هشام به امام كاظم علیه السلام گفت مرا نصیحت كنید، امام فرمودند:«نصیحت من به تو این است كه در باره خون من از خدا بترسی!»[۲].تاجائیكه امام كاظم علیه السلام از او خواسته بودند كه حرف نزند، یكماه صبر كرد، اما مجددا شروع به حرف زدن كرد، امام به او فرمودند:«ای هشام! آیا خوشحال می‌شوی كه در خون یک شخص مسلمان شریک شوی؟ گفت خیر، فرمودند: پس چگونه در ریختن خون من داری كمک می‌كنی، ساكت می‌شوی یا اینكه راضی هستی مرا سرببرند؟ ساكت نشد تااینكه امام علیه السلام را بشهادت رساندند»[۳].

این شخص عمدا و طی این مراحل اسباب مرگ امام عصر خودش را فراهم نمود آیا یک دوستدار اهل بیت قصداً باعث شهادت امام می‌شود!؟ امام علیه السلام در مورد چنین شخصی گفته است:

«از محمد بن فرج الرخجی روایت است كه گفت به امام كاظم علیه السلام نامه نوشتم و پرسیدم كه در باره قول هشام بن الحكم در «جسم» و قول هشام بن سالم جوالیقی در «صورت» چه می‌فرمایید؟ نوشتند: «دع عنك حيرة الحيران، و استعذ بالله من الشيطان، ليس القول ما قال الهشامان» «به سرگردان توجه نكن و از شر شیطان به خداوند پناه بجوی، آنچه دو هشام گفته‌اند درست نیست»[۴].

حالا به نظر شما شرعی است صرفا به دلیل اینکه روایتهای این شخص سرگردان و گمراه در منابع شیعیان جعفری امامی وجود دارد می توان با استناد به انها کل جریان را زیر سوال برد؟ اگر آنها مقابله به مثل نموده و همین کار را با کتب فرق معروف به اهل سنت انجام دهند و به روایتهای ضعیف و دروغین استناد کنند که قرنهای گذشته مورد پذیرش فرقه های اهل سنت بوده اما الان نیست چه فاجعه ای رخ می دهد؟


[۱] رجال كشی ص/۲۲۹

[۲] رجال كشی ص/۲۲۶

[۳] رجال كشی ص/۲۳۱

[۴] اصول كافی: ۱/۱۰۵ بحار الانوار: ۳/۲۸۸ الفصول الـمهمة: ص/۵۱٫

ای امارت اسلامی: در سیستم مالیاتی اسلام فقط عشر و زکات وجود دارد این ۳۶۰ رقم مالیه چیه دگه

ای امارت اسلامی: در سیستم مالیاتی اسلام فقط عشر و زکات وجود دارد این ۳۶۰ رقم مالیه چیه دگه

به قلم: رحیم الدین بلخی

بیشتر از دو سال از روی کار آمدن امارت اسلامی میگذرد اما این دولت تا بحال نظر رسمی خود را راجع به قانون نافذه افغانستان را بیان نکرده. چرا تا بحال قانون کفری جمهوریت در ادارات تطبیق میشود؟ چرا تا بحال اعلان نکردند که قانون جمهوریت ملغا است و ما بر اساس قانون اساسی خود مان یعنی شریعت اسلامی حکم میکنیم ؟

دو سال میشود، یعنی برکشیدن  احکام از قرآن و حدیث بیشتر از این زمان میبرد؟ چرا حدود در افغانستان بطور درست جاری نمیشود بلکه سیستم جزایی دولت گذشته استفاده میشود؟ در کدام دادگاه شخص به شلاق خوردن شخص در محضر عام محکوم شده یا به سنگسار در داخل شهر در محضر عام.

 اگر همینطور پیش برود مسلمانان افغانستان نسبت به اسلامی بود امارت اسلامی دچار شک و دو دلی و تردید خواهند شد. و این چیزی است که برای سران امارت اسلامی و کل مردم افغانستان گران تمام میشود.

در سیستم مالیاتی اسلام فقط عشر و زکات وجود دارد. این ۳۶۰ رقم مالیه چیه دگه. چرا اعلان نمیکنن قوانین گذشته افغانستان ملغا است و ما بر اساس قانون اساسی خود که شریعت اسلامی باشد(که نباید قانون اساسی امارت غیر از شریعت اسلامی باشد) عمل میکنیم . یعنی اعلان این سخن خیلی مشکل است؟

رسانه‌های دشمن به نام اصل بی‌طرفی و صدها اصل بی‌اساس و بی‌پایه و ساختۀ ذهن‌شان که خودشان به آن عمل نمی‌کنند، اسلام را دین ارهاب و مسلمانان را ارهابی معرفی می‌کنند، جنایات عظیم و هول‌ناک دولت‌های کفری را می‌پوشانند، اما بازهم بعضی از قلم‌به دستان و فرهیخته‌گان بخش رسانه و خبرنگاری دنبال اخبار و طرز نوشتاری بعضا اشتباه آنان افتاده‌اند و از آنان حتی در اشتباهات و کجی‌های‌شان در این زمینه تاسی و الگو برداری می‌کنند، این واقعا جای تاسف بوده و متضاد با تقاضای ایمانی یک مسلمان است.

ملت ما قریب به ۴۵ سال جنگ کرده تا قانون شریعت در آن اجرا شود و قانون شریعت داشته باشد و افغانستانی داشته باشیم که هر مسلمانی بتواند بر اساس قرآن و احادیث صحیح عمل کند اما متاسفانه می بینیم که کسی حق ندارد مخالف فکر حاکمیت فکر دیگری داشته باشد حتی اگر بر اساس حدیث صحیح عمل کند و فوراً از او توبه می کشند و اگر توبه نکرد به شیوه ی مشکوکی کشته می شود و بعد می گویند داعشی کشتیم یا تروریست و دهشت افکن وووو.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم فرمودند: کسی شخصی دیگر را نسبت کفر بدهد، اگر آن تکفییر واقعیت نداشته باشد، خودش کافر خواهد شد؛ «امام ابوحنیفه رحمه الله فرمودند: ما هیچ‌کسی از اهل قبله را تکفییر نمی‌کنیم؛ اگر شخصی سخنی گفت که از صد احتمال نود و نه احتمالش بوی کفر را دارد، و یک احتمال اسلام دارد؛ ما باید همان یک احتمال اسلام را باور کنیم.»

رحیم الله حقانی که توسط داعش کشته شد یکی از اهل تصوف نقشبندی دیوبندی بود که بدترین فتواها را در مورد اهل سنت مخالف خود و حتی در مورد شیعیان دارد. با قیچی کاری های فضای مجازی که کار خائنین و غداران است در مورد شیعه فتوای مشرک و کافر ووو می دهد و در مورد سایر اهل تصوف مخالف خودش که ممکن است سیفی باشند فتوای کافر بودن می دهد و در مورد پیروان تفکر نجدیت فتوای وهابی و خوارج ووو می دهد

آیا این است افغانستان اسلامی که در آن تنها یک فکر آزاد باشد و همه مجبور به خودسانسوری شوند یا بمیرند؟

اگر امارت اسلامی سقفی برای همه است باور کنید این کارهای شما مخالف این ادعای شما است.

دست از مسلمان کشی بردارید

راضی کردن الله و مومنین مهمتر از راضی کردن آمریکا و غلامان آمریکا و سایر کفار است.

مُلا احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قرآن سنندج و چرائی منع کارسیاسی برای خود و هم مسیران

مُلا احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قرآن سنندج و چرائی منع کار سیاسی برای خود و هم مسیران

منبع:  نوار مصاحبه

…در گذشته سه دسته یا گروه از مسلمانان بودند که هر کدام گمان می کرد راه اسلام راه آنان است.علماء،عرفاء ومتصوفه ـ خدا مقام مخلصان آن ها را عالی تر گرداند و گناهکارانشان را ببخشاید و همه را هدایت کند ـ امّا راه پیامبر(ص) راه هیچ کدام از آن سه دسته به تنهایی نیست.

… پرورش این است که ابتدا اصول و نکتەهای اساسی را دربارەی تمام چیزهایی که قرار است در آینده بداند بیـاموزد؛ و بعـد از آمـوختن آنها شخصیتش ـ متناسب با آن معلومات ـ شکل بگیرد، یعنی آن شناخت ها و معرفت ها در«دل»،جای بگیرد؛ تا تنها «دانستن ذهنی»نباشد و تبدیل به فهم و ایمان شود. …  آموزشی که به همراه تزکیه نباشد اسلامی نیست؛ «انبان علم درست کردن»کاری اسلامی نیست،کار اسلام این است که انسان را بسازد…

  • این مطلب را بارها کتبی و شفاهی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب مطرح کردەام،دخالت در امور سیاسی در آن روزگار بنا به حکمی ثانوی و اضطراری پیش آمد که پس از آن موقعیت استثنایی،باید آن را رها می کردیم،ما لیاقت و اهلیت کار سیاسی را نداریم و با تمام صداقت می گویم که اکنون اگر چه بسیاری از هم مسیران تا حدی پرورش یافتەاند ولی اهلّیت آن را نداریم که حتّی محلّەای در شهر سنندج را بتوانیم طبق قسط و عدالت اسلامی اداره کنیم،و به عنوان مثال از نظر مواد خوراکی مثل هم باشیم،پس آیا من به دوستانم بی توجه باشم تا هوا و هوس آنها را در مسیر شیطان اندازد؟
  •  حقیقتاً اگر اکنون فعالیت سیاسی داشته باشم و محلەای کوچک از شهر سنندج را در اختیار داشته باشم عامل بدبختی خودم و همەی هم مسیرانم خواهم شد،هم مسیرانی که آرزومند و خواهان سعادت آنها هستم و دوست دارم هنگام مرگ بر من نفرین نفرستند که آنان را دچار خطا و اشتباه کردم.
  •  به هیچکدام از هم مسیرانم نمی توانم اعتماد کنم که اگر محلّەای به آنان سپرده شد در میان مردم  با کبر رفت و آمد نکند و یا دیگران را تحقیر نکند در حالی که اقامەی قسط این است که اوّلاً:حکومت حق اهانت به دیگران را ندارد و به محض توهین از جانب مردم،به دلیل داشتن قدرت عفو و گذشت کند و اگر نتوانست در همان اندازەای که به او توهین شده پاسخ دهد،نه بیشتر،همچنین اطمینان ندارم قسط مادی و معنوی را رعایت کنند،پس قدرت و مقام به چه درد من می خورد؟
  • آیا برای بدبخت کردن خودم و دوستانم باشد؟در حالی که یک یک هم مسیرانم را مثل فرزند خودم دوست دارم،و خدا را شکر می کنم که دوست داشتن فرزندم هم به  خاطر هم مسیری اوست،می دانم که اگر دنبال فعالیت سیاسی باشند تقـوا را از دست می دهند و راه خدا را رها خواهند کرد پس چون آنان را دوست دارم اجازەی فعالیت سیاسی نمی دهم،از طرف دیگر خود را نیز دوست دارم و نمی خواهم رسوای درگاه خداوند باشم و شرمندەی حضور گردم،بنابراین (در شرایط فعلی) مطلقاً هیچ نوع فعالیّت سیاسی نداریم…
  •  امیدوارم مردم بیشتر متوجه و بیدار شوند تا از دین خدا استقبال کنند و از آن نور و خیر و برکتی که خداوند برایشان روانه کرده بیشتر بهرەمند گردند،و نیز بتوانم،در میان آن کسانی که به سوی نور الهی می آیند افرادی را بهتر پرورش دهم؛تا امکان خدمت بیشتر باشدۆچون یک شخص به تنهایی کمتر می تواند منشاء خدمت باشد،صرفنظر از اینکه مسلّماً به یک شخص،عمر جاودان داده نخواهد شد! و وقتی،من از دنیا رفتم،افرادی باشند که بتوانند آن راه و روش را ادامه دهند.
ادامه خواندن مُلا احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قرآن سنندج و چرائی منع کارسیاسی برای خود و هم مسیران