ائمه  مورد پذیرش شیعیان جعفری و مبارزه منفی و تحریم غلاة

ائمه  مورد پذیرش شیعیان جعفری و مبارزه منفی و تحریم غلاة

به قلم: خالد هورامی

این روزها دسته ای از نجدیت به همراه مجریان جنگ روانی دشمن در فضای مجازی و حتی در ماهواره ها با استناد به عقاید غلاة میان تشیع به کل شیعیان جعفری یورش برده و سعی می کنند مسلمین را با توهمات و دروغهائی که می بافند به همدیگر مشغول کنند.

البته همین افراد در کانالها و گروههای مجازی شیعیان نیز در قالب شیعه فرو رفته و دروغهائی را به مذاهب معروف به اهل سنت می بندند و از آن طرف زهر خود را می ریزد . اینها واضح است نه به شیعه اعتقاد دارند نه تسنن، بلکه مجریان جنگ روانی دشمن هستند.

زمانی که ائمه و بزرگواران از قدرت اجرائی حکومتی جهت مقابله با غلاة برخوردار نبودند به مبارزه ی منفی و هجر از غلات دستور می داند. در این زمینه به چند روایت اشاره می شود: 

  1. امام صادق عليه السّلام مى‏ گويد:
  2. از غلات نسبت به جوانان خود بر حذر باشيد كه مبادا آنان را فاسد سازند.[۱]
  3. كمترين چيزى‏كه به وسيله آن، انسان از ايمانش خارج مى‏شود، آن‏است كه در مجلس يك غالى بنشيند، سخنانش را گوش دهد و آنها را تصديق كند.[۲]
  4.  از امام رضا عليه السّلام درباره غلات و مفوّضه سؤال شد و آن حضرت عليه السّلام فرمود:

غلات كافر هستند و مفوّضه، مشرك. كسى كه با آنها بنشيند، يا با آنها مخلوط شود، يا با آنها بخورد، يا با آنها بياشامد، يا با آنها وصلت كند، يا كسى از آنها را به ازدواج درآورد … يا آنها را امين بر امانت بشمارد، يا گفتارشان را تصديق كند، يا به كوچكترين كلمه‏اى آنها را يارى كند، از تحت ولايت خداوند و ولايت پيامبرش و ولايت ما اهل البيت عليهم السّلام خارج شده است.[۳]

  • امام صادق عليه السّلام درباره ياران ابو الخطاب و غلات به مفضل فرمان مى‏دهد:

اى مفضل! با آنها نشست و برخاست نكنيد و با آنها نخوريد و نياشاميد و با آنها مصافحه نكنيد و به آنها ارث ندهيد.[۴]

  •  امام رضا عليه السّلام در حديثى خطاب به حسين بن خالد، غلات را نقطه مقابل خود و پدران خود قرار داده، مى‏فرمايد:

كسى كه آنها را دوست بدارد، ما را دشمن داشته است و كسى كه آنها را دشمن بدارد، ما را دوست داشته است. كسى كه با آنها وصل باشد، با ما قطع رابطه كرده است و كسى كه با آنها قطع رابطه كند، با ما وصل است. كسى كه به آنها جفا كند، به ما نيكى كرده است و كسى كه به آنها نيكى كند، به ما جفا كرده است. كسى كه آنها را اكرام كند، به ما اهانت كرده است و كسى كه به آنها اهانت كند، ما را اكرام كرده است. كسى كه سخنان آنها را قبول كند، ما را ردّ كرده است و كسى كه آنها را ردّ كند، ما را قبول كرده است.

كسى كه به آنها احسان كند، به ما بدى كرده است و كسى كه به آنها بدى كند، به ما احسان نموده است. كسى كه آنها را تصديق كند، ما را تكذيب كرده است و كسى كه آنها را تكذيب كند، ما را تصديق كرده است. كسى كه به آنها اعطا كند، موجب حرمان ما شده است و كسى كه آنها را از عطا محروم كند، در حقيقت به ما اعطا كرده است. اى پسر خالد! كسى كه شيعه ماست، نبايد هيچ‏كس از آنان را به‏عنوان دوست و ياور خود بگيرد.[۵]

این موضع ائمه و تمام شیعاین کنونی حاکم بر دارالاسلام ایران است آیا خیانت نیست که با آوردن عقاید غلاة به تمام این شیعیان حمله کرد؟


[۱]بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۲۶۵؛ ح ۶٫

[۲]همان، ص ۲۷۰، ح ۱۴٫

[۳]بحار الأنوار، ص ۲۷۳، ح ۱۹٫

[۴] اختيار معرفة الرجال، ص ۱۹۲- ۱۹۱؛ بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۲۹۶، ح ۵۵٫

[۵]بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۲۶۶، ح ۸٫

دیدگاه آیت الله خمینی بنیانگذار دارالاسلام ایران در مورد مقدسین روحانی نما

دیدگاه آیت الله خمینی بنیانگذار دارالاسلام ایران در مورد مقدسین روحانی نما

به قلم: شیعه علی

آیت الله خمینی رهبر انقلابی شد که در نهایت به پیروزی رسید و برای اولین بار در تاریخ اسلام ما شاهد حکومتی بر اساس فقه شیعه ی ۱۲ امامی هستیم. این پیروزی نه تنها برای شیعیان جعفری بلکه برای تمام مذاهب اسلامی و جهان اسلام پیروزی بود چون باعث از بین رفتن روحیه ی شکست و ناامیدی و پدیدار شدن روحیه ی امید و جهاد بر علیه کفار سکولار اشغالگر و تشکیل «جبهه»ای تحت عنوان «جبهه مقاومت» شده است که از خط مقدم جهاد با اسرائیل تا خط مقدم جهاد با آمریکا و ناتو در سرزمینهایی چون افغانستان و پاکستان و یمن و عراق و سوریه و… را در بر گرفته است.

از گذشته های دور تاریخ اسلام تا همین الان کسانی در لباس آخوند و مولوی و شیخ و ماموستا وجود داشته اند که در برابر اهل جهاد و جبهه ی مقاومت مومنین واکنشهای منفی نشان داده اند؛ آیت الله خمینی بنیانگذار دارالاسلام ایران در قالب ادبیاتی ساده و روان اما عمیق و تاثیر گذار در مورد این آفتها می گوید:  “آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما(مقدس‌مآبها، متحجرین و کج‌فهمان، روحانیت درباری) ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است” بخشی از متن این پیام مهم به شرح زیر است: 

سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشته اند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس از شمع حیاتشان گوهر شبچراغ ساخته اند…. تردیدی نیست که حوزه های علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بوده اند. علمای بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند. اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت- علیهم السلام- به خورد توده ها داده بودند…

 تاریخ بیش از هزار ساله تحقیق و تتبع علمای راستین اسلام گواه بر ادعای ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است که روحانیت اسلام تکیه گاه محرومان بوده است، همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقهای بزرگوار سیراب شده اند…  البته بدان معنا نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم، چرا که  روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عده ای با ژست مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایی اند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟ استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه ای کارگر شده است.

گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بی دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هر گز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامی عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هر گز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد.

 به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای  وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه ای زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجی، کفر بشمار می رفت و…

ادامه خواندن دیدگاه آیت الله خمینی بنیانگذار دارالاسلام ایران در مورد مقدسین روحانی نما

فرقه ی غلاة شیعه ی «جماعة القربان» عراق و خدا دانستن علی و در نهایت: خودکشی

فرقه ی غلاة شیعه ی «جماعة القربان» عراق و خدا دانستن علی و در نهایت: خودکشی

به قلم: شیعه علی

منافقین که موفق شوند در قالب مسجد و تکیه و خانقاء و غیره برای خودشان «ضرار» بسازند و حاکمیتی هم وجود نداشته باشد که مثل حاکمیت پیامبر(ص) جلو آنها را بگیرد قطعاً با نام مذهب و سایر ترکیباتی که وارد عقاید مسلمین می کنند معجونی می سازند که شغل اصلی آن مبارزه با اصل اسلام و مسلمین است.

مثلاً در همین یک قرن گذشته در میان حنفی های هندوستان فرقه ی غلام احمد قادیانی ظهور کرد، یا در میان ایرانی های شیعه ی جعفری بهائی ها ظهور کردند و در میان شافعی های کُردستان عراق سید مصطفی با قرآن جدیدش ظهور کرد و…

چون این منحرفین در زیر حاکمیت سکولاریستهای انگلیس ظهور کردند توانستند به حیات خود ادامه دهند، چون دموکراسی و سکولاریسم تحت شعار آزادی عقیده و شخصی به هر کسی اجازه می دهد حتی بگوید من پیامبر یا خدا هستم و از او و مکان عبادی او هم حمایت می کند.

در قرون قبل از این نیز مثلاً در میان کُردهای اهل سنت فردی چون شیخ عدی از خاندان اموی ها موفق به تولید فرقه ی یزیدی شد که یزید را یکی از فرشته های مقرب دانسته و او را می پرستند، یا مثلاً کسی مثل سلطان اسحاق (سهاک) نیز باز در میان کُردهای اهل سنت برزنجی ظهور کردند و به میان کِردهای ایران آمد و گفت علی خداست و علی اللهی ها را تولید کرد

به همین شکل در میان شیعیان جعفری هم چنین منافقینی ظهور کردند و چون حاکمیت در دست شیعیان جعفری نبود توانستند به ادامه ی کار خیانت بار خود ادامه دهند.

پس این فرقه ها چه در میان حنفی ها ظهور کنند چه در میان شافعی ها یا در میان شیعیان دوازده امامی و چه در میان سایر مذاهب اسلامی، هیچ ربطی به این مذاهب اسلامی ندارند و کسانی که با استناد به این فرقه های منحرف به اصل مذهبی که از آن برخاسته اند حمله می کنند در واقع دغل بازان و خائنینی هستند مثل سازندگان این فرقه های منحرف در دشمنی با اسلام و مسلمین.

هم اکنون در کشور عراق هم که بر اساس قوانین سکولاریستی و دموکراسی اداره می شود فرقه ای با اسم و رسم «جماعة القربان» در میان شیعیان جعفری عراق در استان ذی قار پیدا شده اند که می گویند علی خداست و شعار آنها در «ضرار»های خودشان و حتی سایر مکانهای مذهبی این است: “علي الله .. الله علي”

نکته ی مهمی که وجود دارد این است که این فرقه معتقد است که هر چند وقت یکبار یکی باید در راه علی قربانی شود به همین دلیل در میان داوطلبان قرعه کشی می شود و قرعه به اسم هر کسی درآمد آن شخص خودش را می کشد. مسئولین امنیتی ذی قار در همین چند روز گذشته سه جسد از پیروان این فرقه را در زمانهای مختلف پیدا کردند و در چند ماه گذشته به اجساد متعددی که برای این فرقه خودکشی کرده بودند دست یافته اند.  

این ما را یاد فرقه ی غلاة مسیحی در کشور آفریقائی کنیا می اندازد که به پیروانش سفارش می کند که «با گرسنگی تا پای مرگ» به حیات خودشان خاتمه بدهند.

به نظر شما دسیسه ای جهانی سکولار–صهیونی جهت بدنام کردن و کاشتن تخم خرافات و دوری از عقاید دینی در کار نیست؟

پس بیائید با فرق گذاشتن بین این فرقه های منحرف با اصل مذاهب اسلامی واقع بین باشیم و برخلاف خواست و طرح و نقشه های دشمنان حرکت کنیم.

شیعیان جعفری و اهل سنت بودن

شیعیان جعفری و اهل سنت بودن

به قلم: خالد هورامی

امام علی رضی الله عنه  قوام حکومت اسلامى و سعادت انسان را در تمسّک به کتاب خدا و سنّت رسولش – که دو ستون و دو چراغ معرّفى مى‏کند – مى‏داند؛ چنانچه پس از ضربت‏خوردن -قبل از شهادتش – فرمود:«أما وصيتى فاللّه لا تشركوا به شيئا ومحمدصفلا تضيعوا سنته أقيموا هذين العمودين وأوقدوا هذين المصباحين وخلاكم ذم مالم تشردوا»[۱].

«وصیت من به شما این است که هیچگونه شریک و انبازى براى خدا قرار ندهید و به فرمان او عمل کنید و سنّت محمد ص را از دست ندهید و تباه نسازید. این دو ستون محکم و برافراشته را بر پاى دارید و این دو چراغ را روشن نگه ‏دارید. دیگر، هیچ ایرادى بر شما نیست مادامى که دست از این دو چیز برنداشته‏اید».

و باز مى‏فرماید: «ولكم علينا العمل بكتاب اللّه تعالى وسيرة رسول اللّه والقيام بحقه والنعش لسنته»[۲]. «و براى شما (مسلمانان) این حق برماست که به کتاب خدایتعالى و سنّت و سیرت رسول خداص عمل کنیم و در مقابل سنّت او، مانند مُرده‏اى که در اختیار غاسل و مرده‏شور است، تسلیم محض باشیم».

علی در تفسیر آیه ۵۴ سوره نساء مى‏فرماید: «واردد إلى اللّه ورسوله ما يضلعك من الخطوب ويشتبه عليك من الأمور فقد قال اللّه سبحانه وتعالى لقوم أحب إرشادهم:﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَ أَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَ أُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾[النساء: ۵۹]. فالرد إلى اللّه الأخذ بمحكم كتابه و الرد إلى الرسول الأخذ بسنته الجامعة غير المفرقة»[۳].

«در کارهاى مشکل که درمانده شوى و تمام امورى که بر تو مشتبه گردد، آنها را به کتاب خدا و سنّت رسولش بازگردان که خداوند سبحان و بلندمرتبه براى گروهى که خواسته هدایتش کند، فرمود: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از خدا و رسولش و از صاحب‏امرتان پیروى کنید، پس اگر در حکمى اختلاف پیدا کردید، به خدا و رسولش رجوع نمایید. رجوع به خدا، گرفتنِ محکم از کتابش، و رجوع به رسولش، گرفتن سنّت جامع اوست که پراکنده نمى‏سازد».

شیعه ی جعفری بر این باورند که سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از قرآن در مکان دوم و قبل از اجماع و دلايل قطعي قرار دارد. واضح و آشکار است که هر شيعه جعفري، بحكم ضرورت عقل، خواسته و يا ناخواسته حتما تابع سنت است. پس یک شيعه جعفري حتما بايد اهل سنت باشد، چون سنت تنها راه فهم احكام و تشريعات فقهي آنها پس از قرآن است.

در این صورت میزان دوری یا نزدیکی شیعه ی جعفری به سنت رسول الله چیزی است مثل سایر فرق، و نگرش به شیعه ی جعفری در این زمینه باید مثل نگاه حنفي به مالكي، و يا حنفي به شافعي و حنبلي و ظاهری و …باشد. چون هر کسی که خود را پیرو علی رضی الله عنه  می داند خواسته یا ناخواسته می گوید که تابع سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم است . در این صورت پیرو علی بودن به معنی اهل سنت بودن و اهل سنت بودن به معنی پیرو علی بودن است و این دو مسیر جداگانه نیست بلکه راه واحدی است که هر مسلمانی آن را می پیماید که دین اسلام نام دارد . دین اسلامی که برای وحدت میان خداپرستان آمده و خداپرستان را از هر گونه تفرقی نهی نموده  و می فرماید:  وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَٱخۡتَلَفُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ (آل عمران/ ۱۰۵) «و شما مسلمانان مانند مللی نباشید که پس از آنکه آیات روشن برای آنها آمد راه تفرقه و اختلاف پیموده‌اند که البته برای آنها عذابی بزرگ خواهد بود».

 البته شیعیان جعفری که در کنار قرآن به سنت و عقل اعتقاد دارند جهت مدیریت صحت و سقم احادیث و عقل، محک و معیاری به نام قرآن را قرار داده اند و بر این باورند هر سخنی که با قرآن مخالف باشد باید کنار گذاشته شود به عنوان مثال روایت کرده اند:

امام جعفر صادق گفته :

–  مَا لَمْ يُوَافِقْ مِنَ الْحَدِيثِ الْقُرْآنَ فَهُوَ زُخْرُفٌ؛[۴]هر حديثي که موافق قرآن نباشد، زخرف است.

– مَا أَتَاكُمْ عَنَّا مِنْ حَدِيثٍ لَا يُصَدِّقُهُ كِتَابُ الله، فَهُوَ زُخْرُفٌ [باطِلٌ][۵] هر حديثي که از ما به شما برسد و قرآن آن را تصديق نکند، زخرف ( يا باطل ) است.

– مَا جَاءَکَ فِي رِوَايَةٍ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يُوَافِقُ الْقُرْآنَ فَخُذْ بِهِ، وَ مَا جَاءَکَ فِي رِوَايَةٍ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يُخَالِفُ الْقُرْآنَ فَلَا تَأْخُذْ بِهِ؛هر حديثي، چه راوي آن نيکوکار باشد چه بدکار، اگر موافق با قرآن باشد، بپذير و اگر مخالف با قرآن باشد، نپذير.


[۱]– نهج‏البلاغة، شرح فیض‏الإسلام، جزء۳، کلام ۱۴۹٫

[۲]– همان، جزء۳، کلام ۱۶۸٫

[۳]– همان، جزء۵، نامه ۵۳٫

[۴] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۶۹، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۵] بحار الأنوار، ج۲، ص ۲۴۲ ص ۱۸۹؛ المحاسن، ج۱، ص ۲۲۱.

قمه زنی و عربده کشی و… جزو عقاید شیعیان جعفری آری یا خیر؟

قمه زنی و عربده کشی و… جزو عقاید شیعیان جعفری آری یا خیر؟

به قلم: خالد هورامی

با انکه در دارالاسلام ایران سالهاست که قمه زنی و عربده کشی و … در عزاداری ها ممنوع و حرام اعلام شده است با این وجود در میان شیعیان انگلیسی و غلاة و منحرفین میان شیعه در افغانستان و پاکستان و عراق و لبنان و غیره چنین منکری انجام می شود و عده ای با کلیپ سازی های حرفه ای سعی دارند به مخاطب خود چنین نشان دهند که این وحشی گری ها جزو عقاید تمام شیعیان است؛ اما واقعیت چیست؟ در زیر به چند روایت استناد می کنیم و قضاوت را به خود شما واگذار می کنیم:

  • «إبن بابویه» به سند معتبرى از امام محمّد باقر روایت کرده است که رسول خدا  در هنگام وفات خود به فاطمه فرمود: «اى فاطمه! چون من بمیرم روى خود را براى من مخراش و گیسوى خود را پریشان مکن، و واویلا مگو و بر من نوحه مخوان و نوحه‏گران را دعوت مکن»[۱].
  • عن أبى عبدالله‏ قال: قال رسول الله : «ضرب المسلم يده على فخذه عند المصيبة إحباط لأجره»[۲]. «جعفر صادق‏ از پیامبر نقل مى‏کند که در وقت مصیبت، دست زدن بر زانو اجر و ثواب مسلمان را تباه مى‏کند».
  • امام جعفر صادق‏ در پاسخ به این پرسش که «جزع چیست؟» چنین مى‏فرماید: «شدیدترین جزع با شرر و فغان و به صداى بلند واویلاکردن و سینه و صورت خود رازدن و موهاى پیشانى را کندن است، و هر کس که مجلس ماتم را برگزار نماید، به تحقیق او صبر را ترک کرده و خلاف روش آن رفتار نموده است»، و به دنبال آن روایت شده است: «صبر و مصیبت، هر دو به سوى مؤمن سبقت مى‏برند. مصیبت در حالى به وى مى‏رسد که او شکیباست و همانا جزع و مصیبت به سوى کافر سبقت مى‏برند، پس مصیبت در حالى به وى مى‏رسد که وى بسیار جزع‏کننده است»[۳].

راستى کدام مصیبت از تمام مصیبتها بزرگتر است و به هنگام مصیبت بزرگ چه باید کرد؟ بهتر است جواب این سؤال را از امام جعفر صادق‏ بشنویم. آن بزرگوار، مصیبت وفات پیامبر را از تمام مصایب بزرگتر دانسته و به هنگام مصیبت به صبر و خویشتن‏دارى توصیه و سفارش فرموده است. چنانچه «شیخ طوسى» و دیگران به سند معتبر از او روایت کرده‏اند که فرمود: «چون مصیبتى به تو رسید، به یاد بیاور مصیبت رسول خدا را که به مردم هرگز چنین مصیبتى نرسیده و نخواهد رسید»[۴].

و اینک ببینیم علىس در برابر بزرگترین مصیبت (رحلت پیامبر) چگونه رفتار کرده است:

  • على در هنگام غسل پیامبر با غم و اندوه مى‏فرماید: «ولولا أنك أمرت بالصبر ونهيت عن الجزع لأنفدنا عليك ماء الشئون»[۵].«و اگر به صبر و شکیبایى امر نمى‏کردى و نهى از ناله و فغان و زدن، نفرموده بودى، به تحقیق (در فراق تو) سرچشمه‏هاى اشک چشم را (با گریه) خشک مى‏کردیم!».
  • و این هم آخرین وصیت خود حسین‏ به خواهرش زینب:حسین‏ قبل از آغاز جنگ به خواهرش مى‏فرماید: «اى خواهرم! تو را به حقّ خود سوگند مى‏دهم که بر مصیبت و مفارقت من صبر کن و هر گاه کشته شوم، هرگز روى خود را براى من مخراش و موهاى خود را از پریشان و پراکنده مساز و از بیخ مکن و گریبانت را پاره مکن؛ زیرا تو دختر فاطمه هستى. همانطورى که او به هنگام مصیبت جدّم – علیه الصلاة و السلام – صبر نمود، تو نیز در وقت مصیبت من صبر پیشه کن»[۶].

با وجود آن همه دلایل قطعى و مدارک معتبر شیعه، به هیچ وجه نمى‏توان  زنجیرزنى و عربده کشی و …  را جزو باورهای شیعیان امامی جعفری دانست. 


[۱]جلاء العیون مجلسى، ج‏۱، ص ۹۲، چاپ تهران.

[۲]اصول کافى، ج‏۱، ص ۲۲۴٫

[۳]اصول کافى، ج‏۱، کتاب الجنائز، ص ۲۲۳ و ۲۲۲، چاپ تهران.

[۴] جلاء العیون مجلسى، ج‏۱، ص ۹۵٫

[۵] نهج البلاغه، شرح فیض الإسلام، جزء ۴، کلام ۲۲۶٫

[۶] جلاء العیون شیخ مجلسى، باب قضایاى کربلا، ص ۲۸۲٫ همچنین تاریخ یعقوبى، ص ۲۹٫

امام ابوحنیفه و امام شافعی و شیعیان علی

امام ابوحنیفه و امام شافعی و شیعیان علی

 به قلم: خالد هورامی

سالهاست که در فضای مجازی کپی پیس هائی تکراری مبنی بر تکفیر تمام شیعیان توسط امامان اهل سنت در گروهها و کانالهای مختلف جهت دامن زدن به تفرق بیشتر و تولید جنگ داخلی میان مسلمین و جلوگیری از اتحاد و وحدت اسلامی میان مسلمین صورت می گیرد. در اینجا برای حنفی مذهبها و شافعی مذهبها مطالبی کوتاه و مختصر تاریخی را بیان می کنم تا با روشنگری بتوانیم جلو تخریبات این مجریان جنگ روانی دشمن را بگیریم . ان شاء الله

رازی می گوید: منصور أبو حنيفه را بارها الحاح كرد كه به امامت من اقرار و اعتراف ده ابو حنيفه امتناع كرد و مي گفت: امامت با زيد علي راست يا جعفر صادق راست، يا آن كس كه ايشان اختيار كنند، از اين سبب بو جعفر منصور، بو حنيفه را محبوس فرمود و در آن حبس زهرش داد و فُضَلايِ اصحاب او را معلوم است كه او را منصور كُشت به سبب دوستي و پيروي آل رسول ….. و همه روايت از محمّد باقر و جعفر صادق كند، موحّد و عدلي مذهب است و به آل مصطفى، تولي كرده است…… و با رحمت و جوار خدا باشد.[۱]

امام ابو حنيفه از علاقه‌مندان امام جعفرصادق و بزرگان اهل بيت بود و از زيد بن علي بن الحسين در مبارزه اش عليه هشام بن عبد الملك طرفداري مي كرد و امام جعفرصادق دربارة او گفته است: «رحم الله أبا حنيفة لقد تحققت مودته لنا في نصرته لزيد بن علي» خداوند ابو حنيفه را رحمت فرمايد كه با جانبداري و كمك به زيد بن علي، دوستي‌اش با ما اهل بيت را ثابت كرد . ابو حنيفه به جرم حمایت از شیعیان علی در زندان منصور دوانيقي وفات يافت. 

شيخ طوسي در كتاب «أسماء الرّجال» گفته است: «وكان محمّد بن ادريس شافعي من أصحابنا» شافعي از اصحاب ما و شيعيان است . [۲]

پس هم امام ابو حنيفه رحمه الله و هم امام شافعي رحمه الله از شیعیان علی و محبّان اهل اهل بيت رسول الله و خواهان بازگشت حکومت به سبک اسلامی آن از کانال اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم بوده‌اند به گونه ای که امام ابوحنیفه رحمه الله به دلیل چنین اعتقادی در زندان به شهادت می رسد.

نگاه کردید که مکر شیطان و دوستانش چقدر ضعیف است به شرطی که ما واقعیتها را بدانیم؟  


[۱] عبد الجليل رازي . كتاب النّقض . ص ۱۳۰

[۲] بنابر نقل عبد الجليل رازي در كتاب  النّقض،ص۲۰۴

استفاده ابزاری غلاة شیعه از ابزار تقیه جهت تخریب تشیع

استفاده ابزاری غلاة شیعه از ابزار تقیه جهت تخریب تشیع

به قلم: خالد هورامی

معنی لغوی تقیه:  عده ای گفته اند که : لفظ تقه به معنای نجات دادن است، بر وزن قضاه که قاعده آن در صرف مثل قضات است. در کل تقیه به معنای ترسیدن، نجات دادن و پرهیز کردن است.

الله متعال  می‌فرماید: لَّا يَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَلَيۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِي شَيۡءٍ إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗۗ وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥۗ وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِيرُ (آل‌عمران/ ۲۸) «مؤمنان نباید کافران را به جای اهل ایمان، سرپرست و دوست بگیرند، و هر کس چنین کند در هیچ پیوند و رابطه ای با خدا نیست مگر آنکه از ایشان پرهیز کند، پرهیز کردنی و خدا شما را از [عذاب] خود بر حذر می دارد، و بازگشت [همه] به سوی خداست».

    درست است گاهی انسان بخاطر هدف‌های عالیتر، حفظ شرافت و کوبیدن باطل و بیان حق حاضر است از جان عزیز خود بگذرد، اما هیچ انسانی حاضر نیست بخاطر هد‌ف‌های اندک جان خود را بخطر بیاندازد. نکته‌ای که کاملا باید به آن توجه داشت این است که تقیه در همه‌جا یک حکم ندارد، بلکه گاهی واجب و گاهی حرام می باشد. وجوب تقیه در صورتی است که بدون فایده‌ای جان انسان بخطر بیفتد، اما در صورتی که تقیه موجب ترویج باطل و گمراه ساختن مردم و تقویت ظلم وستم گردد، حرام و ممنوع می‌باشد.[۱]

با توجه به داستان عمار بن یاسر رضی الله عنهما روشن است که تقیه در مواردی برای غیر معصوم جایز است. عمار هنگامي كه مشركان آزارش دادند و او مطابق با ميل آنان سخن گفت تا كه رهايش كنند، پس از رهائی نزد پيامبر  رفت ايشان به وي فرمود: اگر دوباره آزارت دادند، باز هم چنين كن. 

اما چرا برای معصوم تحت هيچ شرايطي تقيه جايز نيست؟ چون معصوم از طرف خودش سخن نمی گوید.همان گونه كه خداوند مي‌فرمايد: وَمَايَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ * إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ  [النجم: ۳-۴]. «و از روي خواهش «نفساني» سخن نمي‌گويد، نيست آن مگر وحي كه بر او فرستاده شود».

پس كسي كه از طرف خود سخن نمي‌گويد سخنانش وحي و حكم الهي محسوب مي‌شوند در این صورت اصلا امكان ندارد كه دروغ بگويد حتي در حال ضرورت. تجويز دروغ براي معصوم، حتي در حال ضرورت، به معناي تجويز دروغ براي خداوند متعال است . اين كه معصوم هيچ گاه دروغ نمي‌گويد امري مسلّم و قطعي است و در آن هيچ ترديدي وجود ندارد.

بنابراين، كه هر كس كه امام علي و دیگران را معصوم مي‌داند و سپس بگويد كه: ايشان گاهي در حال تقيه دروغ مي‌گويد، تناقص گفته است، زيرا امكان ندارد كه معصوم دروغ بگويد حتي در حال تقيه و هر كسي كه در حال ضرورت از روي تقيه دروغ بگويد، امكان ندارد كه معصوم باشد.

عده ای با آنکه ائمه را معصوم می دانند اما زمانی که دیدند که سخنان آنها با رفتار اینها و تبلیغ اینها متفاوت است ، جهت کنار نهادن سخنان ائمه ی شیعه ی جعفری تقیه را در جای غیر مناسب آن و برای رهبرانی قرار دادند که از آن دور بودند . مجتهدین از آن دوری می کردند چه رسد به رهبرانی آنهم در چنان جایگاهی که برایشان متصور شده اند .

يكي از دلايل اين كه أئمه از كسي جز خداي يگانه نمي‌ترسيدند، بي‌باك، صريح و حق گو بوده‌اند، روایت خواتيم است كه كليني و ديگران روايتش كرده‌اند، در آن روایت آمده كه: هر امامي در ابتداي امامت خود، انگشتر مخصوص خود را گشوده و هنگامي باقر انگشترش را گشود در آن چنين يافت كه كتاب الله را تفسير كن و پدرت را تصديق نما و پسرت را وارث خود بگردان و امت را تربيت كن، حق خدا را به جا بياور و در حال خوف و امن حق را بگو و از كسي جز خدا نترس» و او نيز چنين كرد[۲].

اين روايت صرحتاً اشاره مي‌كند به اين كه ائمه در بیان حق و قانون شریعت الله تقيه نمي‌كردند بلكه در حال خوف و امن حق را مي‌گفتند و از كسي جز خدا نمي‌ترسيدند.

ابن ميثم بحراني  هم قائل به تقیه برای امام علی و سایر ائمه نیست به همین دلیل در مورد توصیف امام علی می گوید:«اين ستايشي كه امام علي در باره يكي از آن دو نفر- ابوبكر يا عمرگفته است، مخالف با اجماع ما بر تخطئه‌ي ابوبكر و عمر و غصب خلافت توسط آنان، مي‌باشد، يا اين كه اين سخن از حضرت علي  نيست و يا اين كه اجماع ما اشتباه است».

یعنی در اینجا تقیه ای وجود ندارد، و این سخن را از دو احتمال خالي نمي‌داند، يا اين كه اين سخنان از  امام علي  نيست و يا اين اجماع  همفکران او اشتباه است. علماي شيعه تصريح كرده‌اند كه در نسبت نهج البلاغه به امام علي هيچ شك و ترديدي وجود ندارد، بنابراين تنها احتمال دوم باقي مي‌ماند و آن اين كه اجماع همفکران وی اشتباه است نه سخنان ائمه ی شیعه که با قرآن هماهنگ است .

البته عده ای چون خوارج منکر هر نوع تقیه بوده و آن را رد می کنند. گروهی دیگر، در مراحلی جهت حفظ جان و باورهای خود، همچون یک نیاز ضروری به آن می نگرند و اکرام و احترام به یک کافر با وجود حفظ ولاء و براء را در دایره ی تقیه تعریف می کنند؛ اما در هر صورت به کار بردن تقیه جهت ترویج باطل و به دست آوردن عزت و منافع دنیوی نزد کفار را به کلی رد نموده اند .  

در این صورت روشن است تقیه یکی از همان مواردی است که ریشه در ادبیات اسلامی دارد اما توسط غلات مورد سوء استفاده قرار گرفته است .  زمانی که محققين و علماي برجسته ی شيعه ی جعفری یکی از دسایس و دروغهای غلات را فاش نموده و پیروان غلات به تناقض يا مشكلي برخورد می‌كنند می‌گويند: امام تقيه كردند يا بنابر مصلحت آن سخن را گفتند. يا توريه و مماشات كردند و…

ادامه دهندگان غلاتی چون ابوالخطاب و مغیره  ابن سعید و… می خواهند جهت برجسته نمودن جایگاه و آراء خود و غیر قابل استناد و الگو ننمودن آراء و شخصیت امامان چنین نشان دهند که  سخنان و رفتار امام در هاله‌ای از تقيه و توريه و مصلحت و مماشات و… پيچيده و مسخ شده است و اين الگو را نمی‌توان در چنين جوي تشخيص دادچه برسد به پيروي و تبعيت.

زمانی که الگوپذیری از ائمه را منتفی نمودند، جهت پنهان نمودن این شعبده بازی خود، سعی می کنند با دادن جنبه ما فوق بشري به ائمه،شخص مسلمان را در تبعیت از خود و الگو بر داری از هر چیزی غیر از ائمه سوق دهند .

يكي از عللي كه جوانان، رو به سوي دین سکولاریسم و مذاهب متعدد آن ویا الگو برداری از هنرپيشه‌ها، هنرمندان و ورزشكاران کافر خارجي آورده‌اند نيز دقيقا همين نكته است: آنها، مثل خود ما قابل درک و داراي گوشت و پوست و استخوانند. مثل ما هستند. انسانند… پس می‌شود آنها را الگو قرار داد براي همين در قرآن در رابطه با پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم آمده:قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞمِّثۡلُكُمۡ (کهف/۱۱۰). «بگو من نيز بشري مانند شما هستم»

هدف دیگر غلات از کاربرد غلط تقیه، توجیه سازگار شدن خود با اهداف کفار آشکار و حکومتهای ظالم و کشاندن  مردم به این مسیر خطرناک و در نهایت به انحطاط کشاندن یکی ازاهداف شیعیان علی در کفر به طاغوت، ولاء و براء و تلاش جهت بازگرداندن حکومت به سبک اسلامی آن است. این همان سناریوی است که ما هم اکنون در غلاتی که به تشیع صفوی یا انگلیسی شناخته شده اند مشاهده نموده ایم.  تقيه در کاربدی که غلات از آن دارند یعنی دوگانگي و تضاد ميان قول و عمل كه در حد خود براي در هم كوبيدن مبادی نيك و خير در انسان كافيست.

سیره ی رسول الله صلی الله علیه وسلم به ما می گوید که این اسوه ی حسنه بدون داشتن قدرت حکومتی و با تحمل آنهمه اذیت و آزار به مدت ۱۳ سال بدون اتکاء به تقیه ی مورد نظر غلات، در میان مشرکین و بدترین مخلوقات لجباز الله، به دعوت توحید و انکار خدایان ، قوانین و سنتهای مورد پذیرش آنها پرداخت.

نکته ی بسیار عجیب و آشکاری که عقایدغلات (کفار پنهان داخلی) را نمایان تر می کند انتظاراتی است که آنها در قالب تقیه از امامان  ارائه می دهند. دقيقا همان انتظاراتي که كفار از  رسول الله صلی الله علیه وسلم داشتند چون: داشتن علم غيب، ارتباط با فرشتگان و ديدن آنها، ارائة معجزات عجيب و غريب، داشتن كتاب يا صحيفه‌ای يكجا از جانب خداوند و…

اینجا هم آشکارا روشن است که غلات هیچ ربطی به اسلام و فرقه ی شیعه ی جعفری ندارند بلکه همان کفاری هستند که لباس عوض کرده اند و نبود یا ضعف قدرت اجرائی و حکومتی مسلمین به اینها میدان داده است تا همان چيزهايي که در خودشان است را به ديگران، نسبت دهند.


[۱] تفسیر نمونه، ج۲/۳۷۲

[۲] الكافي: ۱/۲۸۰، ابن بابويه در التبصره ص ۳۹ و صدوق در علل الشرائع ۱/۱۷۲٫

روش برخورد با منابع گذشته در مورد تشیع امامی و غلات منتسب به تشیع(۴)

روش برخورد با منابع گذشته در مورد تشیع امامی و غلات منتسب به تشیع(۴)

به قلم: خالد هورامی

ناشر كتاب التنبيه و الرد على اهل الاهواء و البدع تأليف ملطى (متوفاى ۳۷۷ ه ق)، در مقدّمه اين كتاب مى‏نويسد: شيعيان به برترى دادن على عليه السّلام بر ديگران اكتفا نكردند و به اين قانع نشدند كه على عليه السّلام افضل مردمان و فردى معصوم است، بلكه او را به مرتبه خدايى رساندند، به گونه‏اى كه بعضى از آنان گفتند: در على عليه السّلام جزء الهى حلول كرده است.[۱]

سکولاریستهای غربی که در قالب مستشرقین وارد عرصه ی قلم در میان مسلمین گشته اند با پرورش دادن این بدلیجات و اجناس تقلبی غلات به جای اصل، همیشه سعی در عمیق تر نمودن اختلافات جهت ایجاد تفرقه و جنگ میان فرق مختلف اهل قبله داشته اند. بر این اساس از روى نادانى يا تعمّد، عقايدى را كه به غلات مربوط بود، به شيعه نسبت داده‏اند و در جهان غرب، با ارتباط برقرار كردن بين شيعه و يهود، «شيعه» را  با نقاب غلات به صورتى كريه معرفى كرده‏اند. در اين‏جا به‏عنوان مثال، نمونه‏هايى ذكر مى‏شود:

۱- ولهاوزن آلمانى درباره شيعه مى‏نويسد: شيعه گونه جديدى از دين اسلام را كه از بدعتهاى مختار سرچشمه مى‏گرفت، عرضه كرد و بدين ترتيب اختلافات شيعه و سنى زيادتر شد.[۲]… چنين به نظر مى‏رسد كه مذهب شيعه، كه تاسيس آن به عبد الله بن سبأ نسبت داده مى‏شود، به يهوديان نزديكتر است تا به ايرانيها، پس منشأيى يهودى دارد، نه فارسى.[۳]

۲- گولدزيهر، مستشرق مجارستانى در كتاب العقيدة و الشريعة، اتّهامات زير را بر شيعه وارد مى‏سازد: همه شيعيان اعتقاد دارند كه اجسام ائمه عليهم السّلام سايه ندارند.سپس در توجيه اين سخن مى‏گويد: حق آن‏است كه اين تصورات و مانند آن در عصرى رواج يافت كه ائمه از ديدگان مخفى بودند. [۴]

(اين اعتقاد در هيچ‏يك از كتب روايى، كلامى و تفسيرى شيعه وارد نشده است و هيچ فرد شيعى معتقد به اين عقيده نبوده و نيست. بله، ممكن است در برهه‏هايى از تاريخ، بعضى از غلات، چنين اعتقادات مسخره‏اى را رواج مى‏داده‏اند با اين توجيه كه اجسام ائمه از نور است و لذا سايه ندارد.)

– شيعيان اعتقاد دارند كه هيچ‏گونه جراحت و زخمى بر مهدى عليه السّلام كارگر نيست.[۵]( اين اعتقاد بعضى از غلات درباره مهدى‏هاى خود بوده است، نه شيعيان امامی)

سپس بعد از وارد كردن اين اتّهامات، بى‏انصافى را از حد گذرانده، چنين مى‏نويسد: به‏طور يقين بايد گفت، شيعه منطقه‏اى بوده است كه در آن، ريشه‏ها و ميكربهاى سخافتها و كم‏خردى‏ها روييده است؛ سخافتهايى كه بر نظريه الوهيّت در اسلام پايه‏گذارى شده است.[۶]

اینها مثالهائی از تحریف و قیچی کاری و بی انصافی و دوری از عدالت و انحراف آشکار توسط مسلمین در حق همدیگر بود که کفار خارجی هم با دامن زدن به این توهمات سعی در تولید تفرق بیشتر و جنگ داخلی میان مسلمین و جلوگیری از اتحاد و وحدت میان مسلمین حول و حوش دارالاسلام و جماعت و آنهمه مشترکات دارند.

آیا عده ای جاهل و فریب خورده از مستی خرافات و توهمات تولید شده توسط دشمنان پنهان داخلی و دشمنان آشکار خارجی بیدار می شوند؟


[۱]  التنبيه و الرد على اهل الاهواء و البدع، مقدمه ناشر، صفحه« س»

[۲] الاحزاب المعارضة السياسية الدينية فى صدر الاسلام، الخوارج و الشيعه، ص ۱۶۸٫

[۳]همان، ص ۱۷۰٫

[۴] العقيدة و الشريعه، ج ۱، ص ۲۰۵٫

[۵]همان، ج ۱، ص ۲۰۶٫

[۶]همان، ص ۲۰۷- ۲۰۶٫

دیدگاه منحرفین فکری میان شیعه و فرق معروف به اهل سنت در خدمت به دشمن

دیدگاه منحرفین فکری میان شیعه و فرق معروف به اهل سنت در خدمت به دشمن

به قلم: خالد هورامی

نعمت الله جزائری به بهانه ی نواصب در مورد فرق معروف به اهل سنت می گوید:«إنهم كفار! أنجاس! بإجماع! علماء الشيعة الإمامية وإنهم شر من اليهود! والنصاري! وإن من علامات الناصبي تقديم غير علي عليه في الامامة!» «آنها به اجماع! علمای شیعه امامی‌كافر! و نجس! هستند و از یهود! و نصاری! بدترند!، از علامات ناصبی این است كه غیر علی را در امامت بر او مقدم دارد!»[۱].

حالا به دیدگاه مشابهین آنها در فرق معروف به اهل سنت نیز نگاه کنید ببینید چه تفاوتی میان آنها وجود دارد؟ الشیخ عبد الرحمن السحيم عـضـو مـركـز الـدعـوة والإرشـاد بـالـريــاض که یکی از علمای نجدیت است می گوید: الرافضة أو الشيعة كفار مع أنهم يشهدون أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله . وكذلك الحال بالنسبة للرافضة فإنهم أشد كفرا من اليهود والنصارى كما نص على ذلك العلماء .قال الشيخ القحطاني الأندلسي في نونيته المشهورة :

لا تعتقد دين الروافض إنهم = أهل المحال وحِزبةُ الشيطان

إن الروافض شرّ من وطئ الحصى = من كل إنس ناطق أو جان

در اینجا علاوه بر آنکه شیعه را بدتر از یهود و نصارا می دانند بلکه حتی بدتر از هر انسانی و بدتر از هر جنی می دانند، که قطعاً تمام کفار هم از میان انسانها هستند و شیطان هم از میان جنهاست.!!

اینها دو دیدگاه کاملاً مخرب و ضد اسلامی در میان فرقه ی جعفری و سایر فرقه های معروف به اهل سنت است که بر خلاف رای تمام مذاهب اسلامی جعفری و حنفی و مالکی و شافعی و حنبلی و ظاهری و غیره است و کسانی که این روزها با استناد با این سخنان ضد اسلامی در حال ضربه زدن به مسلمین هستند بدون شک یکی از سربازان دشمن و یکی از مجریان جنگ روانی دشمنان هستند چه بدانند چه ندانند.

اینکه ابوبکر یا عمر برتر بوده اند یا  علی؟ مشکل امروز ما نیست. همه ی آنها فوت کرده و حکومت و خلافت آنها هم تمام شده است و دست همه از دنیای کنونی ما بریده شده و تأثیری در اداره ی وضع موجود ما ندارند . و غیر معقول است که ما اینهمه مشکلات امروز خود را رها کرده و خود را به حل نمودن مشکلات مردگانی مشغول کنیم  که بیشتر از سیزده قرن پیش از دنیا رفته و به رحمت ایزدی پیوسته‌اند.

تنها با بررسی سالهای اولیه ی دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم متوجه می شویم که رسالت و پیام اسلام چیزی غیر از این و بزرگتر از آن است که خود را در این مقوله‌ها خلاصه کند.

امام ابن عبدالبر به نکته خوبی اشاره کرده، می‌گوید: «علمای مسلمان اتفاق‌نظر دارند بر اینکه خداوند در روز قیامت از بندگان سؤال نمی‌فرماید: برترین بنده من کدام است؟ و آیا فلانی برتر است یا فلانی؟ در قبر هم چنین سؤالی نمی‌شود .[۲]

دکتر علی وردی [متفکر شیعه] می‌گوید:«یک بار برای دیدن کارخانه‌های شرکت فورد به شهر دیترویت رفتم. بعد از آن راهم را به طرف یک محله عربی که از آنجا نزدیک بود کج کردم و سری هم به آن جا زدم. اما از درگیری شدیدی که بین مسلمانان آن جا درباره امام علی علیه السلام و عمر وجود داشت واقعا تعجب کردم که برای همه قد علم کرده و کینه‌ها به شدت برانگیخته شده بودند.

داشتم با یک آمریکایی در مورد این نزاع‌ها صحبت می‌کردیم. او در مورد امام علی علیه السلام و عمر از من سؤال کرد: آیا این دو تا در کشور شما مثل ترومن و دیوی نزد ما بر سر ریاست حکومت رقابت می‌کنند؟ گفتم: علی و عمر و هزار و سیصد سال پیش در سرزمین حجاز زندگی می‌کردند. این درگیری هم در مورد این است که کدام یک برای خلافت شایسته‌تر ‌بوده است.

آن فرد آمریکایی به شدت خنده‌اش گرفت. من هم با او خندیدم. اما خنده‌ای که بوی گریه می‌داد. واقعا که بدترین مصیبت، آن است که بخنداند.[۳]


[۱]– الانوار النعمانية: ص ۲۰۶- ۲۰۷٫

[۲] ابن عبدالبر، الاستذكار، ج ۱۴، ص ۲۴۱

[۳]) مهلة العقل البشری، ص ۲۴۶٫

نگرش مُلا احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قران سنندج به سایر تفاسیر و مذاهب اسلامی  

نگرش مُلا احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قران سنندج به سایر تفاسیر و مذاهب اسلامی  

 ترجمه از : گيانى وه سيه تنامه/ روح وصيتنامه

ئه رموسولمانى له دور يا نزيك   ….. له ريگه ى توو مه كته بت ته ريك

اگر مسلمانى باهرعقيده ومسلك ومشربى درهركجاى دنيا حتى اگرهم عقيده تو نباشد.

به ئيخلاصه وه خزمه ت كاو چه تو  …..  وه غه يرى دانى نه ك وه براى خو

اما با اخلاص به دين خدا وبندگان خدا خدمت كند ولى تو اورا غير بدانى وبرادرخودندانى.

بزا له رى خوا دلت بيگانه س   ….. له نيه تت دا خه ليله ييك هه س

بدان ازراه خدا دور وبيگانه اى و دليلش هم آنست كه درنيتت خالص نيستى ونيتت چيز ديگريست.

بو ده سه ت ده ست گه ره كه و حورمه ت  ….. نه ك له رى دينه و به مه ردم خزمه ت

واين ناخالصى درنيتت  به خاطر اينست كه به خاطر حزب وگروه خودت دعوت ميكنى وشعار ميدهى نه به خاطر دين خدا وخدمت به بندگان خدا.

ئاخر دلسوزيت بو خه لك بى نه ك خو  ……   چون توره ى كه سى خزمه ت كا وه ك تو

تو اگر واقعا ديندار فهميده اى هستى بايد دلسوز مردمت باشى چگونه بايد از خدمت ديگران به مردمت ناراحت باشى

حه كيم كارى بو كى هوى ده رمانه   ……   مه به ستى ده رمان نيه گيرفانه

دكتر اگرحقيقتا دلسوز باشد هدفش فقط مداوا كردن بيماران است نه پركردن جيب خود.

خوه شه ويسيكت وه ده ريا كه وى  …..   قه لسى كه سيكى وه فريا كه وى

اى كسيكه مدعى هستى راه خدارا به مردم نشان ميدهى وخودرا دلسوز مردم معرفى ميكنى !اگر كسى خواست  (حتى اگر هم عقيده ومرام تو نبود) كه مردم بينوا وراه گم كرده را از درياى گناه وخسران نجات دهد وآنهارا به سوى دين خدادعوت دهدآيا تو ازاين عمل او ناراحتى ودوست ندارى كه مردم را نجات دهد؟!!

این نگرش مُلا احمد مفتی زاده بود در مورد سایر مسلمین و تفاسیر مختلف اسلامی، حالا به این ضرار سازها و فرقه بازهائی که هر کدام با ساختن ضراری مدعی پیروی از او هستند چگونه عمل می کنند؟

ضرار سازها و فرقه بازهائی که بخشی از جبهه ی احزاب سکولار شده اند و در برابر تمام مسلمین مخالف خود قرار گرفته اند و کار را به جائی رسانده اند که نزدیک است برای گاندی گاو پرست و لومومبای کمونیست رحمت بفرستند اما تحت هیچ عنوانی با هیچ مسلمان مخالف خود اتحادی ندارند، این درحالی است که مُلا احمد مفتی زاده برای شورای مسلمین تلاش می کرد و… .