روش برخورد با منابع گذشته در مورد تشیع امامی و غلات منتسب به تشیع(۳)

روش برخورد با منابع گذشته در مورد تشیع امامی و غلات منتسب به تشیع(۳)

به قلم: خالد هورامی

 در عصر حاضر هم کسی چون عبدالله بن علی القمیصی (۱۹۰۷ – ۱۹۹۶) کتابی تحت عنوان الصراع بين الاسلام و الوثنيه نوشته و در اين كتاب، با معرفی باورهای غلات به جای شیعه ی امامی، شيعه امامی را به‏عنوان «وثنى» و بت‏پرست در مقابل اسلام قرار داده است. اين كتاب به اصطلاح با هدف هشدار به علماى اهل سنّت و بخصوص نجدیت نگارش يافته است که در نهایت می بینیم که خودش توسط همین نجدیت تکفیر می شود و تألیفات او بر علیه نجدیت شروع می شود. در اینجا به چند نمونه از افترائات موجود درمطالب کتاب اشاره می شود:  

  1. مى‏گويد: گروهى از شيعيان مى‏گويند، واجبات و محرمات، كنايه از اشخاصى هستند (كه بايد آنها را دوست يا دشمن دانست) و با اين بهانه، همه محرّمات را حلال شمردند و واجبات را ترك كردند.[۱]

(این گفتار غلاة طرد شده توسط شیعیان است كه قميصى آن را به شيعه امامی نسبت داده است)

  •  مى‏نويسد: جالب آن‏است كه يكى از بزرگان شيعه به نام بيان، ادّعاى خدايى كرد و گفت: منظور از آيه: هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ (آل عمران/ ۱۳۸)هم او مى‏باشد، يا فرد ديگرى از آنها كه به كسف معروف بود، ادّعا داشت كه او مراد از آيه: وَ إِنْ يَرَوْا كِسْفاً مِنَ السَّماءِ (طور/ ۴۴) مى‏باشد.[۲]

(بيان و منصور عجلى معروف به كسف، دو تن از بزرگان غلات بودند كه مورد لعن ائمه شيعه قرار گرفته و مطرود بودند).

  • مى‏نويسد: شيعيان حج را به دور سنگ طواف كردن و بت‏پرستى مى‏دانند و لذا قرامطه كه يكى از فرقه‏هاى شيعه بودند، به مكّه حمله كردند. هم‏اكنون نيز كمتر شيعه‏اى يافت مى‏شود كه به حج خانه خدا رود.[۳]

( روشن است که قرامطه جزو غلات بوده و از شیعیان امامی نبودند برائتها و ردیه های شیعیان امامی از قرامطه مشهور است. در مورد اینکه شیعیان حج را بت پرستی بدانند از عجایب من در آوردی این نویسنده است و اینکه کمتر شیعه ای  در این چند دهه ی اخیر به حج رفته باز اسناد و مدارک چیز دیگری را نشان می دهند)

  •  در جاى ديگر، با بررسی عقاید غلات به این نتیجه می رسد که شيعه، شباهت بسيارى با يهود دارد و اصولا مذهب شيعه به وسيله يهوديان اختراع شده است.[۴]
  •  مى‏نويسد: نزد شيعيان پيامبر صلّى اللّه عليه و سلم پديدآورنده عالم است و همه امور به دست على عليه السّلام است و على عليه السّلام از نظر صفات و ذات، نامحدود است.[۵]

(اين هم از اعتقادات بعضى از غلات مانند مفوّضه است كه قميصى به شيعه نسبت داده است)

  •  مى‏گويد: شيعيان معتقد به حلول و تشبيه و خدايى بعضى از انسانها و نيز موصوف كردن خداوند به صفات نقص مى‏باشند.[۶] و در جاى ديگر مى‏نويسد: شيعه، معتقد به تناسخ و حلول مى‏باشد.[۷]

(تمامی این اعتقادات مربوط به غلات است)

جبهان، يكى ديگر از نجدی های آل سعود مى‏نويسد: شيعيان اعتقاد دارند كه خداوند به جبرئيل عليه السّلام فرمان داد كه على عليه السّلام را مأمور ابلاغ اسلام كند، اما جبرئيل، مخالفت امر الهى كرد و وحى را بر محمّد صلّى اللّه عليه و اله فرود آورد.[۸]

اینها همگی باورهای غلاتی است که شیعیان امامی آنها را مطرود دانسته و از آنها اعلام برائت نموده اند، و با باورهای کنونی شیعیان تناسبی ندارد اما اين اتّهامات  همچون سایر اتهامات در میان عوام اهل سنت شایع شده بود كه تا چند دهه پيش (و شايد تاكنون) بسيارى از آنان معتقد بودند: شيعيان پس از تمام شدن نمازهاى خود، سه مرتبه دستها را بلند مى‏كنند و مى‏گويند: «خان الامين»؛ يعنى جبرئيل كه امين خداوند بود، خيانت كرد، اين در حالى است كه ذكرى كه شيعيان پس از اتمام سلام نماز مى‏گويند، بجز سه مرتبه «الله اكبر»، چيز ديگرى نيست.[۹]


[۱] قميصى عبد الله على، الصراع بين الاسلام و الوثنيه،( قاهره، المطبعة السلفيه، ۱۳۵۶ ق)، ج ۱، مقدمه، ص« ع».

[۲]الصراع بين الاسلام و الوثنيه، ج ۱، ص« ع».

[۳]الصراع بين الاسلام و الوثنيه، ج ۱، ص« ف».

[۴]همان، ج ۲، ص ۴۹۲٫

[۵]همان، ص ۱۶- ۱۵٫

[۶]همان، ج ۱، ص ۶۸٫

[۷] همان، ص ۳۰۴٫

[۸] رضوى، محمد رضى، كذبوا على الشيعة،( تهران، كتابخانه مدرسه چهل ستون)، ص ۴۱، به نقل از:

جبهان، تبديد الظلام، ص ۲۲۲٫

[۹]شبهاى پيشاور، ص ۳۳۳٫ مؤلف كتاب در اين مورد، داستانى را كه براى خودش اتفاق افتاده است، نقل مى‏كند.

روش برخورد با منابع گذشته در مورد تشیع امامی و غلات منتسب به تشیع(۲)

روش برخورد با منابع گذشته در مورد تشیع امامی و غلات منتسب به تشیع(۲)

به قلم: خالد هورامی

برخی از دوستان به کسانی چون مؤلّف کتاب بعض فضائح الروافض (معاصر سلطان محمّد سلجوقى، ۵۴۷- ۵۵۴ ه ق) استناد می کنند که  در هنگام ذكر القاب شيعه امامی، بسيارى از نامهاى فرقه‏هاى غلات را به‏عنوان القاب شيعه امامی ذكر مى‏كند. اين القاب در نظر او چنين است:

رافضى، ترابى، سبايى، مفوّضه، حلولى (و در توضيح آن مى‏گويد: زيرا گويند روح «اله» در على شد و از اين‏جا بود كه خلق از كردارها و علم او عاجز بودند. اين بوده است اعتقاد دو ابن بابويه؛ يعنى صدوق و پدرش و نيز على متكلّم رازى)، اثنى عشرى، حشوى، امامى، قطعى، غرابى، خطابى.[۱]

( با یک نگاه سطحی می توان فهمید که این بزرگوار در تعریف آب گفته است: دریا، آتش، کوه، بنزین، چشمه، رنگ، آسمان و… و یا در تعریف صحابه گفته: سلمان، مصعب، مسیلمه ، عبدالله ابن ابی و…. این  رویه به شدت به دور از انصاف است.)

دسته ای دیگر از برادران نیز به  ابن حزم اندلسی رحمه الله (متوفاى ۴۵۶)  در كتاب الفصل استناد می کنند که ابتدا به معرّفى عقايد منصوريّه مى‏پردازد و مى‏گويد: ابو منصور عجلى معتقد بود كه اوّلين مخلوق خدا، عيسى عليه السّلام و سپس على عليه السّلام بود و اعتقاد داشت كه پيامبرى و نبوت هيچ‏گاه قطع نخواهد شد و محرّمات مانند: زنا، شراب، مردار، خوك و خون را حلال مى‏دانست و مى‏گفت: آنها مردانى هستند كه بايد آنها را دشمن بداريم. آن‏گاه مى‏گويد: اكثر رافضيان (شيعيان) «هم‏اكنون» اين اعتقادات را دارند.[۲]

( در این دیدگاه دقت شود که ابن حزم اندلسی با بکار بردن کلمه ی «هم اکنون» دارد در مورد عصر و زمان خودش صحبت می کند ، نه زمان و مکانی که ما در آن قرار گرفته ایم . این نکته ای اساسی است که بسیاری از دوستان ان را نادیده می گیرند و به راحتی در شناخت وضع موجود خود دچار اشتباه می گردند . مثل :

  • عمربن خطاب مي گويد: “إن العرب قد إرتدت علي أعقابها كفارا “به درستي كه عرب به عقب برگشتند و كافر شدند .
  • ام المومنين عايشه مي فرمايد :” ارتدت العرب قاطبه و اشراب النفاق “يعني : تمام عرب مرتد شدند و دوررويي و نفاق جاي گرفت .
  • انس مي گويد : ” ارتدت العرب ” . يعني عرب مرتد شدند .
  • ابوهريره  مي گويد : ” ارتد من ارتد من العرب  و قال : ارتد عامه العرب . ”  هر آنچه از عرب مانده بود مرتد شدند و باز گفت : تمام عرب مرتد شدند .

در این سخنان اولا باید روشن نمود منظور از این سخن کدام دسته از اعرابند؟ و نکته ی دیگر اینکه، این اعراب که مرتد شدند مربوط به زمان و مکانی خاص بودند در گذشته و نمی توان آن را بر زمانهای پس از آن و حال تعمیم داد . )

نکته ی جالبتر اینکه می بینیم که کسانی چون زبيدى در تاج العروس، در بحث از لغت امامت و اماميّه مى‏گويند: اماميّه، فرقه‏اى از غلات شيعه هستند.[۳] و قلم به دستانی در عصر حاضر بدون در نظر گرفتن صحت و سقم این اتهام آن را منبعی برای اثبات گفته های خود به کار می گیرند. البته این اشتباهات فاحش تنها مربوط به گذشته نیست،  بلکه در عصر حاضر نیز  دستانی چون نجدیت آل سعود و عده ای از قلم به دستان کم انصاف سعی دارند غلات را به جای شیعه امامی شناسانده و قضاوتهای خود را بر این مبنا قرار دهند .


[۱] به نقل از: النقض فى بعض مثالب النواصب فى بعض فضائح الروافض، ص ۵۸۳٫

[۲] الفصل فى الملل و الاهواء و النحل، ج ۴، ص ۱۸۵٫

[۳]( ۴)- تاج العروس، ج ۸، ص ۱۹۴٫

کاک احمد مفتی زاده عامل تفرق و جنگ داخلی و کشت و کشتار کُردها توسط همدیگر یا …

کاک احمد مفتی زاده عامل تفرق و جنگ داخلی و کشت و کشتار کُردها توسط همدیگر یا …

به قلم: مسعود سنه ای

می توانم بگویم نزدیک به چهار دهه است که احزاب سکولار و مرتد کوردستان در مورد اتفاقات اوایل انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ش در کردستان و ایران دروغهایی را تکرار می کنند که نسل به نسل و سینه به سینه توسط طرفدارانشان تکرار می کنند. یکی از این شبهات و دروغها به نقش کاک احمد مفتی زاده رهبر مکتب قرآن در کردستان برمی گردد.

بنده با یکی از به اصطلاح ملی مذهبی ها در این زمینه گفتگوئی داشتم که عین مطالب را بدون ویراش خدمت شما راارئه می دهم:

…  دوست گرامی بنده عرض کرده بودم که : «مثل اوایل انقلاب که گروه طرفدار کاک احمد در سنندج اکثریت مطلق آراء رو به دست آوردن اما سکولاریستها زمانی که دیدن مردم اونا رو نمی خوان با زور اسلحه جنگ مسلحانه رو بر جماعت کاک احمد و دیگران تحمیل کردن .»

شما فرمودین : «تفسیرتون از اوایل انقلاب درست نیست بیشتر مطالعه کنید واقعیت چیز دیگری است..» اما این توضیحات شما جوابی به انتخابات آن زمان نیست . در هر صورت راجع به مطالبتون لازمه نکاتی رو خدمتتون عرض کنم :

  1. فرمودین : کردستان همیشه با حکومت مرکزی مشکل داشته است وتا زمان جمهوری اسلامی مشکل فقط ملی بود و مذهبی نبوده است .

این کلکه ی «همیشه» نمی تونه صحت داشته باشه . کوردهای اهل سنت از زمان صفویه با حکومت مرکزی مشکل مذهبی داشته اند نه ملی . چون کوردهای شیعه مذهب کرماشان و ایلام و بخشهائی از همدان و لرستان و شمال و شمال خراسان و… هیچ مشکلی با حکومتهای مرکزی نداشته اند و مثل زنگنه و … پستهای مهمی هم داشته اند .

  • فرمودین: مبارزات کردی همیشه در قالب سکولاریست در صده ی آخر در کردستان انجام میگرفت مانند حکومت قاضی محمد که در اوایل تشکیل حکومت موفق شد  علمارا هم بطرف خود بکشد و لی تکیه گاه روسیه بود و نهایتا ریخت

باز این کلمه ی «همیشه»ی شما صحیح نیست . چون در یک قرن اخیر مبارزات ملت مسلمان کورد از شیخ سعید پیران رحمه الله بگیر تا جریان شیخ سعید نورسی رحمه الله تا شیخ محمود نه مر رحمه الله تا حرکتهای اسلامی موجود در کوردستان عراق و ایران و بخصوص نهضتی قرنهاست توسط صوفی های نقشبندی در جریان بوده و اخیرا هم جریان بزرگ و مردمی اوایل انقلاب۵۷  توسط کاک احمد و بعد جریان اخوانی کاک ناصر و حزب سلفی عبدالقادر توحیدی و… نشان می دهد که ملت مسلمان کورد همیشه با دین بوده اند و سکولاریستها آفتها ی حقه باز و فریب خورده ای بوده اند که به جان این ملت افتاده اند .

اما اینکه گفته اید که سکولاری مثل قاضی محمد موفق شده که علما را به طرف خود بکشاند اینم صحت ندارد . حالا ممکن است دسته ای از ملاهای مهاباد را با زور اسلحه به سمت خود کشیده باشد اما سایر مناطق اصلا . ملا خلیل رحمه الله اولین کسی بود که فتوای ارتداد قاضی محمد و فتوای جهاد بر علیه او را داد . چیزی که سکولاریستها نمی خوان حتی اسم این ملا خلیل هم گفته بشه . بعد، هیچ یک از علمای منطقه ی اردلان یعنی از سقز به پائین تا پاوه و جوانرود هرگز با قاضی محمد نبودند بلکه مردوخ کوردستان فتوا به کناره گیری از جریان سکولاریستی قاضی محمد را دادند .

ادامه خواندن کاک احمد مفتی زاده عامل تفرق و جنگ داخلی و کشت و کشتار کُردها توسط همدیگر یا …

روش برخورد با منابع گذشته در مورد تشیع امامی و غلات منتسب به تشیع(۱)

روش برخورد با منابع گذشته در مورد تشیع امامی و غلات منتسب به تشیع(۱)

به قلم: خالد هورامی

دیده می شود که در میان قلم به دستان معاصراهل سنت کسانی یافت می شوند كه امامان شیعه ی امامی  را از غلات به‏شمار مى‏آورند.[۱] در جهان کنونی،  و با اینهمه امکانات و منابع موجود، کسی که قادر نباشد یا نخواهد میان غلات با جریانات و فرق اسلامی تمایز قائل شود شایستگی اظهار نظر در این زمینه را از خود سلب کرده است .

دستاویز قرار دادن غلات و باورهای مختلف آنها و انتساب این عقاید به شیعیانی که از این گروهها و باورهایشان برائت و بیزاری جسته اند، چیزی جز مشوه و آلوده نشان دادن عمدی جهت ایجاد کینه، نفرت، انزجار و در نهایت ایجاد تفرقه و درگیری نمی تواند باشد.

در «وضع  زمانی و مکانی موجود» و با انفجار اطلاعاتی حاصله، تکرار طوطی وار اتهامات ثابت نشده ای که در کتب گذشتگان آمده است نیز نمی تواند توجیه مناسب و عاقلانه ای جهت ارتکاب جرمی به این بزرگی باشد.

به عنوان مثال کسانی هنوز یافت می شوند که به بزرگانی چون ابو عمر احمد بن محمد بن عبد ربه اندلسى (۲۴۶- ۳۲۷ ه ق) رحمه الله  در شناخت شیعیان امامی کنونی استناد می کنند که در كتاب عقد الفريد ابتدا شيعه را يهوديان امّت اسلام معرفى مى‏كند و سپس به ذكر مشتركات شيعه و يهود از زبان شعبى مى‏پردازد و در اين راستا اتّهامات فراوانى به شيعه امامی وارد مى‏آورد كه بعضى از آنها چنين است:

الف- شيعيان مانند يهوديان، حضرت جبرئيل عليه السّلام را دشمن مى‏دارند، چرا كه معتقدند جبرئيل عليه السّلام اشتباها و به جاى آن‏كه وحى را بر على عليه السّلام فرود آورد، بر محمد صلّى اللّه عليه و اله فرود آورد.[۲] (در حالی که این عقیده ارتباطی به شیعیان امامی نداشته و متعلق به غلاتی چون: ذبابيه، غرابيّه و مخطّئه است)

ب- شيعيان مانند يهوديان، ريختن خون هر مسلمانى را حلال مى‏دانند.[۳] ( اين اتهام ازفرقه‏هاى غلات مانند «مغيريه» و «منصوريه» نشات گرفته است كه ريختن خون مخالفان خود را جايز مى‏شمردند و فرق نمی کرد این مخالف چه کسی باشد)

و یا هنوز کسانی وجود دارند که با استناد به ابو محمّد عثمان بن عبد اللّه بن حسن عراقى حنفى، مؤلف كتاب الفرق المفترقة بين اهل الزيغ و الزندقة چنين به معرفى شيعه امامی مى‏پردازند:

به رافضيها، اماميّه، غلات و زيديّه نيز گفته مى‏شود. به اين جهت به آنها غلات مى‏گويند كه در شأن حضرت على عليه السّلام غلوّ مى‏كنند و بعضى اوقات او را الله و بعضى از مواقع، او را پيامبر و در مواردى ديگر، او را شريك در پيامبرى مى‏دانند.[۴] ( این باورها مختص غلات بود و فکر نمی کنم منصفانه باشد که تفاوت غلات با شیعه ی امامیه را تنها در نامگذاری دانست و با تعمیم باورهای تحریفی یک گروه ناچیز مطرود، غلات و امامیه را یکی دانست. )


[۱]هاشم عثمان، العلويون بين الاسطورة و الحقيقه، ص ۱۷، به نقل از: عبد السلام رستم، ابو جعفر المنصور، ص ۲۰٫

[۲] عقد الفريد، ج ۲، ص ۴۱۰٫

[۳] همان.

[۴] الفرق المفترقة بين اهل الزيغ و الزندقه، ص ۳۰٫

نظريه تكاملی داروين  از ديدگاه  احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قرآن سنندج

نظريه تكاملی داروين  از ديدگاه  احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قرآن سنندج

به قلم: ابوعبدالله جاف جوانرو

 منهج برای یک دعوتگر همچون عینک است و چنانچه اهل دعوت و جهاد دارای منهج سالم و صحیحی نباشند معمولاً تحت تاثیر جریانات و اتفاقات اطراف خود قرار گرفته و دچار اشتباهات فاحشی می شوند.

البته اهل اجتهاد نیز گاه به دلیل جهل و یا تاویل اشتباه دچار خطاهای فاحشی می شوند که بر کسی پوشیده نیست و این به دلیل خصلت انسان بودن انسان است . اسلام برای اصلاح این اشتباهات و اختلافات ابزاری مهم به نام شورای اولی الامر را معرفی کرده است و اختلاف در شورا کلا باعث رحمت و به وجود آمدن روشی جدید در مسائل اجتهاد پذیر و پاسخ به نیازهای مسلمین می شود و  تنها شوری می تواند مانع تبدیل شدن این اختلافات به شرک تفرق و مصیبتهای تفرق شود.

زمانی که این شورا توسط معاویه از بین رفت ما به تدریج شاهد پیدایش تفرق و پیدایش انواع فرقه ها و مذاهب و تفاسیر و مذاهب مختلف بوده ایم. یکی از این تفاسیر به کاک احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قرآن برمی گردد که در مواردی ما بر این باور هستیم ایشان دچار اشتباه شده اند مثل همین دیدگاهش در مورد تکامل انسان از حیوان به این چیزی که هستیم.  

   کاک  احمد در توضيح آيه ۱۳ سوره حجرات با الهام از تحلیلهای چپی حاکم بر کردستان در اوایل انقلاب اسلامی ۵۷ ایران  چنین میگويد : بخلاف تصور نژادپرستان كه هريك از چهار نژاد سرخ و سياه و سفيد و زرد را به نوعی از ميمونها نسبت ميدادند ، در اولين مرحله از مرحله انتقال از حيوان به انسان  فقط يك نر و ماده تحول يافته اند و همه نژادها از همان نر و ماده اند منتهی نقل و انتقالات و تحولات خشكيها و درياها و عوض شدن شرايط گوناگون در طول صدها و هزاران قرن عامل اختلاف رنگها و خصوصيات جسمانی شده است .[ كتاب حكومت اسلامی ص ۴۹ و ۵۰]

اگر در نگاهی كلي و اجمالی از ابتدای پيدايش انسان و زندگی روی درختان و در غارها را تا امروز كه عصر فضا است مرور كنيم مي بينيم كه مجموعا اين حركت تقدمی و تكاملی بوده است و گر نه نمونه های فراوان از تمدنها را در تاريخ می شناسيم كه درخشيده اند و بعد خاموش شده اند و بعد گاهی تا قرنها نه در آنجا و نه در جای ديگر ، آن حركت زنده نشده و تاريخ در همه جا به مرحله پيش از آن تمدنها بر گشته است . [كتاب حكومت اسلامی ص ۷۲ و ۷۳]

وجود این دیدگاههای اشتباه از سوی کسانی که ما آنها را انسانهایی زحمتکش دلسوز برای مسلمین می دانیم مشکلی ندارد و اشتباه در تاویل و اجتهاد چیزی نیست که در میان اهل علم تازگی داشته باشد، مشکل زمانی است که بعد از مرگ این شخص عالم کسانی از دارودسته ی منافقین سکاندار این تفکرات اشتباه شوند و ضرارهایی را در قالب گروه و دسته و حزب و مسجد و غیره بسازند که از پشت این ضرارها نه تنها حاضر به اصلاح و پرهیز از تفرق نیستند بلکه  به عنوان بخشی از «جبهه»ی کفار سکولار خارجی و احزاب سکولار محلی به منهج و مفاهیم صحیح اسلامی و دارالاسلام نیز حمله می کنند. مشکل واقعی اینجاست.

دو نوع دسته بندی در مساله ی توحید نزد مذاهب معروف به اهل سنت

دو نوع دسته بندی در مساله ی توحید نزد مذاهب معروف به اهل سنت

به قلم: ابوابراهیم هورامی

زمانی که شخص با کفر به طاغوت و ایمان به الله، و یا به زبانی دیگر : با «لا اله» و سپس «الا الله» به نفی تمام طاغوتها و اله های مختلف می پردازد و تنها الله را قبول و عبادت می کند، چنین شخصی موحد و اهل توحید است و در لغت عرب هم آمده است که توحید یعنی «جعل شئ واحداَ غير متعدد».

به همین سادگی در صدر اسلام کسانی چون ام المومنین خدیجه و یارانی چون سمیه و یاسر و مصعب و بلال و نجاشی حبشه و غیره جزو موحدین و اهل توحید می شوند، هر چند در این مسیر افرادی دچار اشتباهات و خطاهایی هم می شدند و رسول الله صلی الله علیه وسلم این اشتباهات آنها را تصحیح می کرد.  علاوه بر این با اشاره به سوال قبر در حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که به وی گفته می شود: «يَا هَذَا، مَنْ رَبُّكَ؟ وَمَا دِينُكَ؟ وَمَنْ نَبِيُّكَ؟: فلانی، پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ و پیامبرت کیست؟» اشاره به اتحاد توحیدی دارد نه تفکیک توحید.

بعدها جهت محافظت از این یگانه دانستن الله و رد کردن تمام اله ها و طاغوتها دو نوع دسته بندی در میان فرقه های معروف به اهل سنت شکل گرفت:

  1.  منهج جمهور مذاهب معروف به اهل سنت که از برهه ای تا کنون اشعری ها و ماتریدی ها آنرا نمایندگی کرده اند.[۱]
  2. منهج ابن تیمیه[۲]

ابن تیمیه برای اولین بار در تاریخ مسلمین توحید را به سه دسته تقسیم کرد: ۱-  توحید الوهیت  2- توحید ربوبیت ۳- توحید اسماء و صفات. و کتابهایی هم که تحت عنوان «شروط لا اله الا الله» می نویسند در واقع توضیح همین سه بخش است.

کسانی مثل محمد بن عبدالوهاب و علمای نجد که تابع این دسته بندی هستند بر این باورند که مشرکین مکه در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم در ربوبیت موحد بودند و توحید ربوبیت داشتند اما در اولوهیت شرک داشتند. محمد بن عبدالوهاب نجدی نیز در این زمینه به صراحت بیان می کند که توحید مشرکین مکه زمان رسول الله از توحید مسلمانان زمان خودش بیشتر بوده است.

در برابر این منهج، ما منهج جمهور و غالب مذاهب و تفاسیر معروف به اهل سنت را داریم که در قالب مذاهب کلامی اشعریه و ماتریدیه، توحید را به سه دسته ی دیگر تقسیم کرده اند:

  1. توحید در ذات :ذات الله هرگز مانند هیچ مخلوقی نیست.
  2. توحید در صفات :حقیقت صفات الله نیز هرگز مانند صفات بندگان و مخلوقات نیست
  3. توحید در افعال : فعل الله کاملا متفاوت از فعل مخلوقات است. فعل مخلوق وابسته به اراده الله است و هر گونه او بخواهد انجام می‌گیرد

بر طبق این تقسیم بندی، توحید الوهیت و ربوبیت کاملا به هم وابسته است و نمی شود گفت که فردی که توحید ربوبیت دارد ولی توحید الوهیت ندارد و با نفی هر کدام دیگری نیز از بین می رود. یعنی مشرکین فاقد هر گونه توحیدی هستند.


[۱] مجمل أصول أهل السنة والجماعة في العقيدة (۱۴۱۲ هـ). د. ناصر بن عبد الكريم العقل. دار الصفوة: القاهرة: بتصرف

[۲] مجموع الفتاوى /المجلد الأول/الشرك بالله أعظم الذنوب، لابن تيمية./ رسالة الحسنة والسيئة لابن تيمية

شراکت مسلمین در آب و علوفه و آتش

مسلمانان در سه چیز با هم شریک اند


طبق شریعت اسلامی مسلمانان در علوفه، آب و آتش با هم شریک اند و این سه چیز باید جزء ملکیت عامه باشد و افراد حق انحصار آن را به هیچ‌وجه ندارند. طوری‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم درین رابطه چنین می‌فرمایند:

المُسلِمُون شُرَکَاءُ فِی ثَلَاث فِی الکَلَإ وَ المَاءِ وَ النَّارِ (ابوداود و احمد)
ترجمه: مسلمانان در سه چیز با هم شریک هستند: در علوفه، آب و آتش

در عدم موجودیت وحدت سیاسی بین سرزمین‌های اسلامی یک‌عده از مسلمانان به برخی از این موارد نیاز شدید دارند و آن‌ها را با قیمت گزاف خریداری می‌کنند حتی گه‌گاهی در اثر نبود آن کودکان شان جان می‌دهند اما عده‌ای دیگری از مسلمانان که این موارد و یا برخی از آن‌ها در سرزمین‌های شان واقع گردیده بطور عجیب و غریبی اسراف کرده و به دشمنان اسلام و مسلمین به نرخ بسیار ناچیز به فروش می‌رسانند، درحالی‌که برادران دینی شان به آن سخت محتاج اند
بناء تا وقتی‌که ما مسلمانان وحدت سیاسی نداشته باشیم و خود را در مرزهای نشنلیزم محدود کنیم از این مواد که طبق شریعت اسلامی حق تمام مسلمانان‌ است، محروم خواهیم بود و باید با قیمت گزاف آن‌را خریداری کنیم

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۷)

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۷)

به قلم: خالد هورامی

با این توضیحات کوتاه، ما با مشارکت همین برادرانی که در خدمتشان بودم، به بررسی علت ارتداد پیروان فرق مختلف صوفیه و پیروان آنها که واقع اکثریت مطلق اهل سنت سراسر دنیا را شامل می شوند و بخصوص فرق مختلف شیعه و غلات پرداختیم . در کمال نا باوری برادران خود به این نتیجه رسیدند که طبق این برداشت اکثریت قاطع مسلمین اهل سنت چند قرن گذشته و عصر حاضر و بیشتر از ۹۸ درصد اطرافیان آنها در زمان حال و حتی خودشان در گذشته ای نه چندان دور مشمول قاعده ی جعلی ارتداد حکمی بوده اند و خبر نداشته اند و….

 با فاصله گرفتن از میزان تأثیرات منفی مرتد خواندن متصوفه در میان مذاهب کنونی حنفی، مالکی، شافعی و… به موضوع اصلی خود که ماجرای صدور حکم ارتداد تمام فرق منتسب به شیعه ی امامی جعفری است می پردازیم .

 در ضمن گفتگو با همین برادرانم،[۱]، نوشته ای تحت عنوان «حکم الشريعة في طوائف الشیعة » از طرف مکتب البحوث والدراسات دولت اسلامی و فیلم تصویری تحت عنوان «محرقة المجوس» را مورد بررسی قرار دادیم که آشکارا زنگ خطری را نمایان می ساخت که در آن گروهی تصمیم گرفته اند علاوه بر هدر دادن ثمرات جهاد و خون هزاران مجاهد مخلص، ایجاد تفرق و دامن زدن به جنگهای فرساینده ی داخلی، اسباب شکست و نابودی تدریجی خود را با فاصله گرفتن از مسیر عدالت و تقوی، تبعیت غیر مستقیم از نقشه های دشمنانشان، پیروی از هوای نفس و تنفر غیر شرعی  فراهم نمایند.  

ادامه خواندن چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۷)

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۶)

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۶)

به قلم: خالد هورامی

با این وجود عده ای از علماء در مورد «نسل اول» مرتدین دیدگاههایی مبتنی بر نطفه را ارائه داده اند که می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • امام نووی درباره ی کسی که پدر و مادرش دچار رده شده اند می گوید: «اما فرزند مرتد، پس اگر جدا باشد یا [نطفه اش] قبل از ارتداد منعقد گردیده باشد، پس مسلمان است؛ حتی اگر شخص در حین حاملگی مرتد شود حکم به ارتداد فرزند داده نمی شود. اگر فرزند بالغ شد و به کفر زبان گشود، پس مرتد است.[۱]
  • –           فرزندانشان مرتد هستند بخاطر« گمان غالب » بر اینکه فرزندانشان بر آن [مذهب و طریقه] بزرگ می شوند. قرافی می گوید: مالک گفت: و هر آنچه که برای مرتد بعد از مرتد شدنش به دنیا می آید حکم مرتد را دارند. [۲]کاسانی هم درباره ی فرزندان مرتدان می گوید :«و اگر در رده به دنیا آید، اینطور که زن و شوهر مرتد شوند و فرزندی نداشته باشند سپس زن بعد از ارتدادش از همسرش حامله شود و آن دو در حالت ارتداد باشند، پس این فرزند به منزله ی پدر و مادرش است و حکم رده را دارد.[۳]
  • دسته ی دیگری از علماء با توجه به آیاتی چون «لا تزروا وازره وزر الاخری»بر این باورند که هیچ بنده ای به خاطر جرم و گناه بنده ی دیگری مورد بازخواست ومحاکمه قرار نمی گیرد و اگر پدر و مادر فرزند دچار جرم ارتداد شده باشند این جرم ارتباطی به فرزند ندارد . چون در انتخاب یا رد آن مشارکت یا اختیار و نقشی نداشته است و فرزند بر اساس وضع موجودی که در ان قرار گرفته است مورد ارزیابی قرار می گیرد . یا جزو کفار اهل کتاب و شبهه اهل کتاب هستند که مشمول احکام انها قرار می گیرند یا جزو کفار غیر اهل کتاب و سکولار که باز مشمول احکام این دسته می گردند .

در توضیح این دیدگاه می توان به سخنان امام زرکشی اشاره نمود که می گوید:

«مفهوم سخن الخرقي این است که: اولادشان که بعد از ر ده به دنیا می آیند اگر از مسلمان شدن خودداری کنند کشته نمی شوند وتحت آن، دو صورت وجود دارد (یکی) کفری اختیار کرده اند که از اهل آن جزیه پذیرفته نمی شود، پس در این حالت شکی در کشتنشان وجود ندارد، (دوم) کفری اختیار کرده اند که از اهل آن جزیه گرفته می شود، پس اینجا دو روایت وجود دارد،که ابو البرکات و ابو محمد در المقنع آن دو روایت را حکایت کرده اند (روایت اول) و آن ظاهر کلام خرقی است، و قاضی در روایتش آن را برگزیده، این است که به جزیه اقرار می کنند؛ برای اینکه از بین دو کافر به دنیا آمده اند و حکم اسلام برایشان باقی نمانده است، پس جایز است که به جزیه اقرار کنند؛ به مانند فرزندان اهل حرب[۴]

این حکم در مورد «نسل اول» ی است که از پدر و مادری کافر مرتد به دنیا می آیند. با آنکه جبرا و بدون انتخاب و اختیار و تنها از طریق توارث و انتخاب غلط والدین حکم ارتداد توسط دسته ای از علماء بر وی تحمیل می شود، و به خاطر جرم دیگران مورد محاکمه ی غیابی و اجرای حکم قرار می گیرد؛ با این وجود چنین حکمی در مورد «نسلهای آینده» ای که در نتیجه ی توالد و تسلسل بر کفر در طول قرون آینده زیسته اند بدعتی جدید در روابط خارجی اسلام با غیر مسلمین و امرغیر قابل تصوری است که مخالف صریح سیره ی قرآنی پیامبران با این افراد و مخالف صریح قوانین شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم  و سیره ی ایشان می باشد .


[۱]–  روضة الطالبین .۷۷/۱۲

[۲]– الذخیرة .۲۲/۱۲

[۳]– بدائع الصنائع .۱۳۱/۷

[۴]– شرح الزرکشي علی مختصرالخرقي .۲۵۸/۵

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۵)

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۵)

به قلم: خالد هورامی

در همان ابتدا ضمن گفتگو با این عزیزان روشن نمودیم که ما از قدرت درک اینکه شخص در ظاهر و باطن مسلمان است عاجزیم. ما نمی دانیم چه کسی در باطن مسلمان حقیقی است و چه کسی در باطن منافق(کافرپنهان داخلی)؛ به همین دلیل همه را  در دنیا مسلمان به حساب می آوریم و هر کسی که مشمول اسلام حکمی گشته باشد و از کل اسلام یا بخشی از آن برگشت کند را مرتد می دانیم .اصطلاح مرتد حقیقی و مرتد حکمی هیچ سنخیتی با قانون شریعت الله در دنیا ندارد و بیشتر شبیه بازی با کلمات است.

طبق همین دیدگاه شاذ برادرانمان، کسی که هرگز مسلمان نبوده و کافر اصلی بوده اما در ظاهر مشمول حکم مسلمان گشته است، این یعنی منافق(کفار پنهان داخلی). و منافق هم در دنیا همچون سایر مسلمین مشمول احکام مسلمین می گردد و اصطلاح مرتد حقیقی و حکمی واصطلاح کافر اصلی هم در مورد آنها نابجاست. آنها مرتدند همین و بس.

 باز اگر این دسته از برادرانمان بر این باورند که شخص هرگز مسلمان نبوده و کافر اصلی بوده  و همچون غالی و زندیق که در ظاهر نیز شبیه مسلمین نبوده و مشمول اسلام حکمی نگشته است، در این صورت اگر چنین شخصی از کفری به کفر دیگری گرایش پیدا کند مشمول حکم مرتدین نمی گردد، بلکه همان کافر اصلی است که از شاخه ای از کفار اصلی به شاخه ی دیگری منتقل شده است . در چنین مواردی تولید و به کاربردن اصطلاح بی اساس و جدید «مرتد حکمی» و جایگزین نمودن آن به جای اصطلاح شرعی  «کافر اصلی» نمی تواند امر پسندیده و عالمانه ای باشد، بلکه بیشتر نوعی انحراف از عدالت و دوری از تقوی را به نمایش می گذارد.

 باز در نگرش این برادرانمان در مورد فرزندان مرتدینی که پس از ارتداد والدین شان به دنیا آمده اند  آشکارا دیده می شود که همان اصطلاح «مرتد حکمی» را جایگزین اصطلاح شرعی «کافر اصلی» می گردانند. این در حالی است که تمام کسانی که قبل از بعث پیامبران جدید و بخصوص خاتم الانبیاء – علیهم الصلاه و السلام – وجود داشته اند از نسل مرتدینی بودند که اجداد آنها با تحریف شریعت اسلام کار را به جایی کشاندند که پیامبر جدیدی از جانب الله برای آنها فرستاده شود . و هیچ پیامبری، منجمله پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم، با آنها همچون مرتدین معامله نکرد؛ بلکه در هیچ جای قرآن یا سنت صحیح نبوی و سیره ی سلف صالح این امت هم یافت نمی شود که از اصطلاح مرتد حکمی، یا هر پسوند و پیشوندی به مرتد، در مورد آنها استفاده شده باشد .

با آنکه نص صریحی از کتاب یا سنت درباره ی حکم فرزندان مرتدان وارد نشده است، اما روش برخورد پیامبران علیهم الصلاه و السلام با نسلهای پس از مرتدین نمایانگر این حقیقت است که همچون «کفار اصلی» با آنها معامله شده است نه همچون اجداد مرتدشان .