عبارت مفسد فی الارض که حکومت ایران برای اعدام اعضای احزاب سکولار به کار می برد یعنی چه؟ مگر فقط احزاب سکولار مفسد هستند؟

عبارت مفسد فی الارض که حکومت ایران برای اعدام اعضای احزاب سکولار به کار می برد یعنی چه؟ مگر فقط احزاب سکولار مفسد هستند؟

ج:  در ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی دارالاسلام ایران (مصوب ۱۳۹۲) در تعریف افساد فی الارض آمده است: «هرکس به‌طور گسترده مرتکب جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد، جرائم علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور، نشر اکاذیب، اخلال در نظام اقتصادی کشور، احراق و تخریب، پخش مواد سمی و میکروبی و خطرناک یا دایرکردن مراکز فساد و فحشا یا معاونت در آنها گردد به‌گونه‌ای که موجب اخلال شدید در نظم عمومی کشور، ناامنی یا ورود خسارت عمده به تمامیت جسمانی افراد یا اموال عمومی و خصوصی، یا سبب اشاعه‌ فساد یا فحشا در حد وسیع گردد، مفسد فی الارض محسوب و به اعدام محکوم می‌گردد.»

پس رفتارهای مجرمانه ای که باعث مفسد فی الارض شدن شخص می شوند باید دو ویژگی‌ داشته باشد:

  1. ارتکاب این رفتار مجرمانه به‌طور گسترده باشد؛
  2. این رفتار مجرمانه موجب اخلال شدید در نظم عمومی کشور، ناامنی یا ورود خسارت عمده به تمامیت جسمانی یا اموال خصوصی و عمومی یا سبب اشاعۀ فساد یا فحشا در حد وسیع شود.

در منابع اهل سنت نیز آمده است که : عن أبي بكر بن عياش  أنّه سُئل عن قوله: (وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا) – فقال: إنّ الله بعث محمدًا – صلى الله عليه وسلم – إلى أهل الأرض وهم في فسادٍ، فأصلَحَهم الله بمحمدٍ – صلى الله عليه وسلم -، فمَن دعا إلى خلافِ ما جاءَ به محمدٌ – صلى الله عليه وسلم – فهو من المفسدين في الأرض .

از ابوبکر ابن عیاش روایت شده که از ایشان در تفسیر آیه : وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا (اعراف/۵۶) فرمود براستی الله محمد صلی الله علیه و سلم را به سوی اهل زمین روانه کرد و مردم اهل فساد بودند پس الله به سبب محمد اصلاحشان کرد پس هرکس به سوی راهی خلاف آنچه محمد صلى الله عليه وسلم آورده دعوت كند از مفسدين فى الارض هست.

در این صورت تمام احزاب سکولار مفسد فی الارض هستند.

البته  صاحب «تفسير المنار» نیز بعد از ذکر آیه ی : وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا (اعراف/۵۶)  به نکته ی ظریف و مهمی اشاره می کند که : لأن الإفساد بعد الإصلاح أشد قبحاً من الإفساد على الإفساد؛ زشتی و قبح فاسد کردن بعد از اصلاح بیشتر از اضافه کردن بر تباهی و فساد است.

به زبانی ساده تر : خراب کردن یک ساختمان سالم و مناسب جرمش از کسی که ساختمانی خراب شده را بیشتر خراب می کند بیشتر است.  کسی که انسانی را می کشد جرمش از کسی که مرده ای را مثله می کند بیشتر است.

به این شکل جرم کفار سکولار جهانی و منطقه ای و محلی که باعث فاسد شدن جامعه ما می شوند و فساد را در جامعه ی مسلمین نشر می دهند بیشتر از سکولاریستهایی است که در جوامع فاسد سکولار غربی مرتکب همان جرم می شوند. 

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۴)

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۴)

به قلم: خالد هورامی

برگشت اشخاص از شریعت پیامبر خاتم به یکی از شریعتهای نسخ شده ی اهل کتاب یا شبهه اهل کتاب قبلی  یا مشرکین نمی تواند دلیلی برای کافر اصلی نامیدن آنها باشد، بلکه مرتدانی هستند که علمای اهل قبله در حکم آنها شک ننموده اند . این یکی از حقایق ساده و ملموس فقهی اسلام بوده است .

ارتداد جرمی است مثل سایر جرمها بلکه بدترین جرمی است که یک مسلمان ممکن است مرتکب شود . اثبات این جرم نیز همچون جرم دزدی، قتل، زنا، مشروب خوری، اختلاس، جاسوسی و…. نیاز مبرم به دلیل و مدرک عینی شرع پسند دارد و با تهمت زدن، شایعه سازی دروغپراکنی و بخصوص با شک و گمان نمی توان به سوی مسلمانی انگشت ارتداد نشانه رفت .

ما ممکن است هم اکنون بر اساس قاعده ی اسلام حکمی هزاران و بلکه ملیونها انسان منافق (کافرپنهان داخلی) را جزو مسلمین محسوب کنیم و همچون مسلمین با آنها معامله کنیم، این اشتباه ما نزد الله بسیار اهونتر و مطلوب تر از آن است که به اشتباه یک مسلمان را از دایره ی اسلام خارج گردانیم.

اگر ما یک انسان اهل فتره ای  که خود را در صف کفار اصلی قرار داده است جزو همان کفار محسوب کنیم به وی ظلم نکرده ایم و چنانچه یک منافق(کافر پنهان داخلی) را از امتیازات مسلمین بهره مند سازیم در این صورت نیز ما مرتکب ظلمی به بندگان الله نگشته ایم. اما اگر مسلمانی را به ناحق از اسلام خارج کنیم آشکارا مرتکب ظلمی خطرناک گشته ایم که ممکن است به خود ما برگردد .

بر این اساس علماء همیشه سعی کرده اند از زبان گشودن و صدور حکم در این زمینه تا زمانی که جرم مثل آفتاب در آسمان صاف نیمروز برایشان آشکار نشده است خود داری نمایند. چون خطر اشتباه در آن بسیار بیشتر از خطر گناهان کبیره ای چون دزدی، زنا، غیبت، شراب خوری و… است مادامی که این کبائررا حلال ندانسته باشد. مسلمان در صورت ارتکاب چنین گناهان کبیره ای از دایره ی اسلام خارج نمی گردد اما با تکفیر نابجای یک مسلمان از دایره ی اسلام خارج می گردد . پناه بر الله متعال .

اخیرا عده ای از برادرانم که نمی توانستند شدت تنفر خود از پیروان فرق مختلف تصوف و به خصوص تشیع را پنهان نمایند، با قیاس ناقصی به اسلام حکمی و حقیقی و کافر حکمی و حقیقی، و بدون در نظر گرفتن جایگاه دنیوی و اخروی صدور این احکام، ابداعی نوین و معجونی ارائه دادند، که در نتیجه ی این معجون، تمام پیروان این فرق و تمام گروهها، احزاب، طوائف و فرق منتسب به اسلامی که از دیدگاه و تفسیر آنها مرتکب یکی از نواقض اسلام شده بودند را مرتد می دانستند.    

 جهت توجیه این پازل آشفته  و توجیه فرار و کنار نهادن شروط و موانع تکفیر در مورد مسلمین، به فرا افکنی آنهم با توسل به عباراتی چون «رّده حقیقی و حکمی » پرداخته  و در جزوه ای این مطالب را برایم قرائت نمودند: ” باید دانست که هرکس به اسلام در ظاهر و باطن پایبند باشد سپس مرتکب ناقضی از نواقض آن گردد، او «مرتد حقیقی» است؛ برای اینکه اسلام را قطع نموده، یا از آن رجوع کرده است.
اما کسی که اسلام ظاهری را دارد سپس آن را نقض می کند یا به اسلام منتسب است سپس بر نفس خودش اقرار می کند که هرگز مسلمان نبوده، پس او «مرتدحکمی»است نه حقیقی، برای اینکه در حقیقت او «کافر اصلی» بوده است.

سلیمان البجیرمی شافعی (متوفای ۱۲۲۱هـ) می گوید: «و این تعریفی برای ر ده ی حقیقی است، ولی فرزند مرتدی که در رده به دنیا آمده است، پس او مرتد حکمی» است؛ چون خودش اسلام را قطع نکرده است…  و زندیق هم، چنین است، پس او اگرچه هم اسلام را در ظاهر قطع نموده است، اما به «مرتد حقیقی» نام برده نمیشود؛ چون اسلامی در نزد او نبوده تا آن را قطع کند، پس ارتداد او، ُحکمی است.[۱].”


[۱]-حاشیة البجیرمي علی الخطیب .۲۳۷/۱

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۳)

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۳)

به قلم: خالد هورامی

ارتداد حکمی و حقیقی

عده ای از برادران دچار قیاس اشتباهی شده و بر همان مبنای اسلام و کافر حکمی و حقیقی  اقدام به ابداع ارتداد حکمی و حقیقی نموده اند که هیچ ریشه ای در قانون شریعت الله ندارد .
این برادران خود در تعریف رده آورده اند:

” رده در زبان عرب، از رجوع گرفته شده است؛ برای همین علما رحمهم الله اجماع دارند که رده در لغت، همان رجوع(برگشتن) است و مصادر لغت همگی متفق اند که ما ده ی رده به رجوع کردن از یک چیز بر می گردد.
واما در اصطلاح: عبارات علما رحمهم الله درباره ی حقیقت رده و مرتد، با هم مختلف هستند.

  •  بعضی از علما می گویند: رده یعنی رجوع از ایمان؛ چنانکه فقهای حنفیه رحمهم الله چنین تعبیر کرده اند.[۱]
  • و بعضی از آنان می گویند: [ر ده] کافر شدن مسلمان است، چنانکه طائفه ای ازعلما چنین تعبیر نموده اند و از آنان فقهای مالکی می باشند  [2]
  • و بعضی از آنان هم می گوید: [ر ده] قطع کردن اسلام است، چنانکه فقهای شافعی چنان تعبیر نموده اند  [3]

 اصحاب مذاهب اربعه در معنای رده اتفاق نظر دارند؛ اگرچه الفاظشان با هم مختلف باشد، و آنان، رده را به رجوع کردن از اسلام فهمیده اند و این همان ظاهر قرآن است. “

 الله متعال می فرماید:

  • «و پیوسته با شما میجنگند، تا آنکه اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند، و هر کساز شما که از دینش بر گردد و در حال کفر بمیرد، پس آنان اعمالشان در دنیا و آخرت تباهشده است، و آنان اهل آتش (دوزخ)اند، و همیشه در آن خواهند بود» (البقرة: )
  • –         «ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر کس از شما که از دین خود برگردد (به خدا زیانی نمی رساند) خداوند بزودی گروهی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنها (نیز) او رادوست دارند، (آنان) در برابر مؤمنان فروتن و در برابر کافران سرسخت و گردنفراز هستند،در راه خدا جهاد میکنند و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نمیهراسند، این فضلخداست که به هر کس بخواهد میدهد، و خداوند گشایشگر داناست» (مائده / )

در این صورت و با در نظر گرفتن معنی دین هر  مسلمانی که ۱- آگاهانه ۲- عمدا ۳- به میل خودش و اختیاری و بدون عذر شرعی  یکی از معانی دین :

  1. قدرت، حاکمیت
  2. قانون، برنامه
  3. اطاعت و فرمانبرداری…
  4. جزا و پاداش دادن و…

را به غیر الله بدهد  یا کلا این مفاهیم را از الله و شریعتش گرفته و در دنیا  در اختیار غیر الله قرار دهد و توهم دیگری را در دنیا و قیامت برای خود متصور شود، چنین شخصی مرتد است . 

با آنکه دین تمام پیامبران در طول تاریخ یکی بوده [۴] و اسلام نام داشته و پیروان آنها نیز مسلمان نامیده شده اند، اما با آمدن خاتم الانبیاء و آخرین شریعت الله، تمام شریعت های قبلی منسوخ گشته اند و مرتد کسی است که به یقین اسلام او ثابت شده و وارد دایره ی اسلام و مسلمین گشته باشد اما به دلایلی به یقین از کل یا بخشی از شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم برگردد .


[۱]– بدائع الصنائع .۱۳۱/۷

[۲]-الشرحالصغیر .۱۱۱/۶

[۳]–۱مغني المحتاج .۱۳۳/۱

[۴]–  تفسیرابن کثیر .۳۳/۶

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۲)

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۲)

به قلم: خالد هورامی

کافر حکمی و کافر حقیقی

بر همان قاعده ی اسلام حکمی و اسلام حقیقی و تقلبی، باز ممکن است مسلمین به همان دلایل و محدودیتهای انسانی، در کافر نامیدن افرادی دچار اشتباه شوند و علاوه بر آن چنانچه بر جسد یا قبر آنها عبور می کنند نیز، طبق سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، آنها را به آتش جهنم بشارت دهند (ابشرک بالنار).

 اما ممکن است این شخصی که ما حکم کافر بودن او را صادر نموده ایم واقعا یک کافر حقیقی باشد و مستحق عذاب در دنیا و قیامت؛ و ممکن است اهل فتره ای باشد که ما در موردش اشتباه کرده باشیم ، همچنانکه منافقین(کفار پنهان داخلی) را نیز به اشتباه مسلمان نامیدیم . اما الله متعال در دنیا همین اندازه به ما علم داده و همین اندازه از ما خواسته است .

 تشخیص اینکه این دسته ی محدودی که ظاهرا در صف کفار قرار گرفته اند و ما در دنیا حکم بر کافر بودن آنها داده ایم ،یا فرزندان کفار که هنوز به سن بلوغ و تشخیص نرسیده اند با و نص ثابت می کند که آنان بر فطرت – که همان اسلام است – به دنیا می آیند، اما از پدران و مادران کافرشان پیروی می کنند، واقعا کافراند یا نه؟  از صلاحیت انسانهای دنیوی خارج بوده و تنها در قیامت است که الله متعال این تشخیص نهائی را ارائه می دهد.

در این صورت ، با آنکه اهل فتره و فرزندان کفار اصلی بر اساس ظاهر مشمول حکم کفار می گردند و احکام کفار در دنیا بر آنها جاری می گردد، اما در قیامت مشمول سناریو و آزمایشی می گردند که ممکن است نتیجه ی آن به مسلمان و اهل بهشت بودن آنها ختم گردد. این یعنی حکم ما در مورد کافر بودن این دسته از انسانها تنها در دنیا اعتبار دارد و تنها در قیامت است که تشخیص داده می شود این انسانها واقعا جزو کفار اصلی و حقیقی هستند یا نه ؟

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۱)

چگونگی و مسیر صدور حکم ارتداد شیعیان توسط  نجدیت(۱)

به قلم: خالد هورامی

قبل از ورود به بحث اصلی لازم می دانم به توضیح چند اصطلاح رایج در این زمینه بپردازم:

اسلام حکمی و اسلام حقیقی و اسلام جعلی و تقلبی

اسلام حکمی  به زبان ساده عبارت و مفهومی است جهت رعایت حال اهل لا اله الا الله با حداقل نشانه های لا اله الا الله ، حتی اگر برای صاحبش تنها تلفظ آن باقی مانده باشد . اسلام حکمی تلاشی است جهت گستراندن دایره ی اهل لا اله الا الله تا آنجائی که ممکن باشد .

شیخ الإسلام ابن تیمیه  می گوید: با ذکر شهادتین حکم اسلام بر شخص جاری می شود؛ چون الله متعال  آن را نشانه ای برای اجرای احکام قرار داده است.  [1] علاوه بر این تظاهر به یکی از شعائر اسلام نیز شخص را مشمول مسلمین می گرداند هر چند کسی اقرار به شهادتین را از وی نشینده باشد.

امام ابن ابی العز حنفی می گوید: «و اینجا مسائلی است که فقها درباره ی آن صحبت کرده اند، همانند آیا کسی که نماز بخواند ولی به شهادتین تکلم نکند یا دیگراز خصائص اسلام را انجام بدهد ولی شهادتین نگوید، آیا مسلمان میشود یا نه؟ ودرست این است که با انجام هر آنچه که از خصائص اسلام است، مسلمان می شود ” [۲]

در این مفهوم مهم نیست که شخص منافق(کافر داخلی و پنهان) است یا راستگو ، مهم این است که ظاهرا  شهادتین را بر زبان آورده باشد و ما باید بر اساس همین ظاهر حکم صادر کنیم هر چند که منافقی را در جایگاه مسلمان قرار داده باشیم . الله متعال امر می کند که ما در دنیا بر همین مبنا حکم کنیم و اشتباه ما را در دنیا صحیح دانسته و به رسمیت می شناسد و جالب اینجاست که احکام دنیوی اش را نیز بر همین مبنا قرار داده است .

ما اگر کسانی را بیابیم که همچون مردم بوسنی و هرز گوئین به دلایلی از اسلام تنها تلفظ به لا اله الا الله برایشان باقی مانده باشد، مادامی که خود را مسلمان می دانند، ما نیز آنها را مسلمان دانسته و همچون خواهر و برادران خود از آنها دفاع می کنیم و تلاش می کنیم به سبک اسلامی دوباره آنها را پس از دفع دشمنان خونخوار خارجی به صورت تدریجی و حکیمانه با محتوای لا اله الا الله و محمد رسول الله آشنا گردانیم . [۳]

     با این معیاری که الله متعال جهت اداره ی زندگی دنیوی بندگانش برگزیده، بدون شک کسانی یافت می شوند که صداقانه ، مخلصانه و حقیقتابه اسلام معتقد بوده اند و کسانی هم یافت می شوند که بهره گیری از ریا، نفاق و رنگ عوض کردنهای خاص توانسته اند ما و سایر مسلمین را فریب داده و خود را در دنیا مشمول امتیازات خاص مسلمین گردانند و ما به دلیل ضعف و ناتوانی انسانها حکم مسلمان بودن را بر انها صادر می کنیم .

تشخیص حقیقی یا جعلی بودن اعمالی که زیر مجموعه ی اسلام هستند و الله و رسولش صلی الله علیه وسلم به صراحت در مورد آنها رای صادر ننموده اند نیز از توان ما خارج است . ما نمی دانیم کسانی که در راه الله کشته می شوند واقعا شهید هستند یا نه؟ کسی که زکات و صدقه می دهد مسلمان است یا منافق؟ به خاطر الله آن را انجام می دهد یا تعریف و تمجید مردم و …..

اما این قاعده در قیامت کارائی ندارد، در آنجا قضاوت و صدور حکم دست انسانهای ضعیف و ناتوان و محدود نیست بلکه دست خالقی انسانهاست با ویژگیهائی که دارد . در آنجا اسلام حقیقی و اسلام تقلبی خودش را نشان می دهد و بر اساس آن مورد محاکمه قرار می گیرند .

در این صورت اسلام حکمی مربوط به این دنیا و در حیطه ی کاری ماست. چنانچه شخص منافق هم باشد باز در این دنیا ما وی را جزو مسلمین به حساب می آوریم چون از درون وی بی خبریم و تنها الله می داند که در قلبها چه خبر است . تشخیص اسلام حقیقی یا جعلی کسانی که ما آنها را در دنیا مسلمان نامیده ایم از قدرت ما خارج بوده وکاریست به مربوط به قیامت و تشخیص آن هم در قیامت با الله است.


[۱]– درء تعارض العقل والنقل ۱۳۷/۷

[۲]– شرح الطحاویه ص ۷۵٫

[۳] جهت آگاهی بیشتر به کتاب «عذر به جهل و اقامه ی حجت نبوی بهانه ای جهت انجام یک وظیفه » مراجعه شود

الحرابة  یعنی چه و المحارب کیست و مجازات آن چیست و دست کیست؟ (۳)

الحرابة  یعنی چه و المحارب کیست و مجازات آن چیست و دست کیست؟ (۳)

به قلم: مسعود سنه ای

امام بخاری با ذکر آیه ﴿ إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا ﴾ [المائدة: ۳۳] و ذکر حدیث قوم «عُكل»[۱] بر این باور است که این آیه در مورد مرتدین نازل شده است که ابن حجر از قول ابن بطال همین دیدگاه را در مورد امام بخاری نقل می کند، [۲]اما جمهور فقها چون مالك [۳]والشافعي [۴] و الكوفيين[حنفی ها] [۵]بر این باورند که این آیه در مورد مسلمینی نازل شده است که تلاش کنند در زمین فساد به بار بیاورند و راهزنی کنند؛ و این مخالف قول اول نیست؛ چون با آنکه این آیه در مورد العرنيين (که مرتد شده بودند و..) نازل شده است اما لفظ آیه عام است و در معنای آن هر کسی را شامل می شود که کاری مثل کار العرنيين در محاربه و فساد را انجام دهد… در اینجا مهم این است که تفسیر از «محاربه» چه باشد، کسی که «محاربه» را به کفر تفسیر می کند آیه را نیز به اهل کفر مختص می کند، و کسی که «محاربه» را گناه و معصیت تاویل می کند آنرا بر همه تعمیم می دهد.

ابن بطال نیز می گوید: أن ظاهر القرآن وما مضى عليه عمل المسلمين يدل على أن الحدود المذكورة في هذه الآية نزلت في المسلمين. [۶]ظاهر قرآن و آنچه از عمل مسلمین نشان می دهد دلالت دارد بر اینکه حدود نام برده شده در این آیه در حق مسلمین نازل شده است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در مورد ﴿ إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ﴾، می فرماید: “هم من عُكل”[۷]ابن حجر عسقلانی هم می گوید که در صحیحین ثابت است که مخاطبین آیه از عُكل وعُرينة بودند.

به هر حال رای معتمد این است که آیه در مورد عُكل وعُرينة نازل شده است، اما هر کسی از مسلمین یا مرتدین را شامل می شود و چنانچه این محاربین از کفار اهل ذمه و مرتدین باشند امام مسلمین در مجازات آنها مختار است که کدامیک از موارد ۳گانه ی ذکر شده در آیه را انجام دهد اما اگر محارب از مسلمین باشد رای الشافعي [۸] والكوفيين[حنفی ها][۹]  و طبری و … است که می گویند:  به جنایت محاربین نگریسته می شود، کسی که دچار قتل شده به قتل می رسد، کسی که مال را برداشته دست و پای مخالفش قطع می شوند، و کسی که نه دچار قتل شده و نه مالی را برداشته تبعید می شود؛ البته مالك [۱۰] می گوید امام در مورد محارب مسلمان نیز مختار است که کدام یک از امور سه گانه را بر وی تطبیق دهد.

مورد دیگری که به مساله ی محاربین برمی گردد «توبه» قبل از دست یافتن به این محاربین است که الله تعالی می فرماید: ﴿ إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ﴾ [المائدة: ۳۴]. مگر کسانی (از این محاربین) که پیش از دست‌یافتن شما بر آنان از کرده خود پشیمان شوند و توبه کنند..‏

امام مالک می گوید که با «توبه» تنها حد حرابه و محارب بودن از آنها ساقط می شود و هر آنچه از حقوق الله و حقوق انسانهاست از آنها گرفته می شود[۱۱].اما قول دوم آن است که تمام حقوق الله (مثلاً شراب خورده باشد یا حتی زنا کرده باشد) از گردن او ساقط می شود، اما حقوق مردم از خون و مال از آنها گرفته می شود مگر اینکه صاحبان مال یا اولیای مقتول آنها را ببخشند. ظاهر مذهب امام احمد بن حنبل بر این است که اگر محارب خودش را تسلیم کند و به آنچه کرده اعتراف نماید حدی بر او جاری نمی شود.[۱۲]

در پایان از «محاربین» سکولار مرتدی که در این «فتنه» ی سال ۱۴۰۱ش در دارالاسلام ایران دچار جرمی شده اند و همچنین از «محاربین» مسلمانی که فریب خورده اند و جاهلانه در «جبهه»ی اغتشاشگران سکولار قرار گرفته اند می خواهیم که قبل از آنکه نیروهای امنیتی به آنها دست یابند «توبه» کنند و خودشان را تسلیم مراجع قضائی نمایند و به آنچه کرده اند اقرار نمایند و بر اساس مذهب خود درخواست بخشش و عفو داشته باشند؛ این برایشان بهتر است اگر اهل درک و فهم باشند.


[۱]  البخاري ۶۸۰۲٫

[۲]  شرح صحيح البخاري ۸/ ۴۱۶٫

[۳] الفواكه الدواني ۲/ ۲۷۹، ومنح الجليل ۴/ ۵۴۳٫

[۴] تحفة المحتاج ۹/ ۱۵۷، ونهاية المحتاج ۸/ ۳٫

[۵]  فتح القدير ۴/ ۲۶۸٫

[۶] شرح صحيح البخاري ۸/ ۴۱۷٫

[۷] تفسير الطبري ۶/ ۲۰۶٫

[۸]  تحفة المحتاج ۹/ ۱۶۱، ونهاية المحتاج ۸/ ۷٫

[۹]  فتح القدير ۴/ ۲۶۹، وحاشية ابن عابدين ۴/ ۱۲۳٫

[۱۰]  الشرح الصغير ۲/ ۴۳۶، وحاشية الدسوقي ۴/ ۳۴۹٫

[۱۱] الشرح الصغير ۲/ ۴۳۷، وحاشية الدسوقي ۴/ ۳۵۰٫

[۱۲]  شرح منتهى الإرادات ۶/ ۲۶۷، وكشاف القناع ۱۴/ ۱۹۰٫

الحرابة  یعنی چه و المحارب کیست و مجازات آن چیست و دست کیست؟ (۲)

الحرابة  یعنی چه و المحارب کیست و مجازات آن چیست و دست کیست؟ (۲)

به قلم: مسعود سنه ای

این روزها دسته هایی از الرویبضه و عوام زده هایی که در لباس خطبای مساجد فرو رفته اند  به خاطر راضی نگه داشتن رسانه های کفار سکولار و عوام سکولار زده برای اغتشاشگران سکولار سال ۱۴۰۱ش دارالاسلام ایران که در اساس با قوانین شریعت الله اعلان جنگ کرده اند می گویند که تحت هیچ شرایطی نباید این سربازان جبهات جنگ گرم و سرد «جبهه سکولاریستها»کشته شوند و تنها باید تبعید شوند یا زندانی شوند؟

اصلاً اینها بگویند این زندانی شدن را از کجا در آورده اند چون در آیه اصلاً چیزی به نام زندانی کردن برای محاربین وجود ندارد و الله تعالی به صراحت در مجازات اینها تنها چند مورد مشخص را نام می برد و می فرماید: إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ (مائده/۳۳) ۱- كشته شوند  2- يا بر دار آويخته گردند  3- يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود ۴- يا از آن سرزمين تبعيد گردند.

امام شافعی[۱] و امام أبو حنيفة [۲] و دسته های دیگری از اهل علم گفته اند که این مجازات متعلق به جنایاتی مشخص است که شرع ترتیب و درجه ی آنها را مشخص کرده است؛ پس محارب تنها به دلیل کشتن به قتل می رسد؛ و تنها به دلیل گرفتن مال دست و پایش در جهت خلاف قطع می شوند و چنانچه هیچ یک از این جرمها را مرتکب نشده باشد تبعید می شود.

و اما در مورد عقوبات و مجازاتی که الله تعالی برای محاربین بیان کرده است امام مالک می گوید: إن قتل فلا بد من قتله، وليس للإمام تخيير في قطعه ولا في نفيه، “وأما إذا أخذ المال ولم يقتل فلا تخيير في نفيه” وإنما التخيير في قتله أو صلبه أو قطعه من خلاف.[۳] یعنی: اگر محارب کسی را کشته است پس باید کشته شود و امام اختیار ندارد که دست و پایش را قطع کند یا او را تبعید کند؛ و اگر تنها مال را گرفته است و کسی را نکشته باشد اختیار ندارد که او را تبعید کند، بلکه اختیار دارد در کشتنش یا به صلیب کشیدنش یا بریدن دست و پایش از جهت خلاف. 

در آراء ائمه ی اهل فقه آمده است که «إذا أخاف السبيل فقط» اگر محارب تنها اقدام به راهبندان و نا امن کردن راهها کرده باشد امام مختار است که چنین شخصی را تنها بکشد یا بکشد و به صلیب بکشد یا دست و پای مخالفش را قطع کند یا اینکه او را تبعید کند. معتی اختیار هم در اینجا یعنی اجتهاد امام و اینکه امام در این برهه از زمان چه چیزی را به صلاح دارالاسلام و مسلمین می داند.

به عنوان مثال اگر چنین محاربی که تنها اقدام به راهبندان و نا امن کردن راهها کرده باشد دارای فکر و تدبیر و قدرت سازماندهی در این جرم داشته باشد باید کشته شود یا در ضمن کشته شدن به صلیب هم کشیده شود چون تنها با قطع دست و پای مخالفش یا با تبعید کردنش ضررش از سر جامعه برداشته نمی شود؛ اما چنانچه صاحب تدبیر و رای نباشد و تنها دارای قدرت و زور باشد دست و پای مخالفش قطع می شوند، و چنانچه نه صاحب تدبیر و رای و نه صاحب قدرت و نیرو باشد چنین شخصی تبعید می گردد.

در این صورت این دست از خطبای مساجد که در این فتنه ی ۱۴۰۱ش دارالاسلام ایران در «جبهه ی سکولاریستها» قرار گرفته بودند و الان که نوبت آن رسیده که این «جبهه» حساب گفته ها و اعمالش را پس بدهد به شبهه پراکنی و غوغا سالاری و مظلوم نمائی چنگ زده اند، باید به منابع اصلی مذهب خود مراجعه کنند؛ و مومنین نیز اگر نقدی بر اجرای حکم شرعی بر محاربین سکولار  توسط مسئولین قضایی دارالاسلام دارند باید به مذهب خود استناد کنند نه به سخنان آشفته و عوام فریبانه ی الرویبضه و خطیبان ابن الوقتی رسانه ای.

اجرای حدود شرعی برای اهل زمین از بارش چندین روز باران پربرکت برای ساکنان زمین سودش بیشتر است؛ پس در مجازات مجرمینی که مستحق اجرای حد شرعی هستند اجازه ندهیم الرویبضه و خطیبان سوء قدرت مانور دهی در شبهه پراکنی و مانع این خیر و برکت به جامعه شوند.


[۱]  تحفة المحتاج ۹/ ۱۶۱، ونهاية المحتاج ۸/ ۷٫

[۲]  فتح القدير ۴/ ۲۶۸ و۲۶۹، وحاشية ابن عابدين ۴/ ۱۲۳٫

[۳]   الشرح الصغير ۲/ ۴۳۶، وحاشية الدسوقي ۴/ ۳۴۹

مولوی عبدالحمید زاهدان: به سخنانت بخندم یا گریه کنم؟

مولوی عبدالحمید زاهدان: به سخنانت بخندم یا گریه کنم؟

به قلم: عبدالباسط بازماندگان (بندرعباس)

این روزها متاسفانه مولوی عبدالحمید که خطیب مسجد مکی بلوچستان است با نام بلوچ بیشترین ضربات را بر اهل دعوت و جهاد در بلوچستان زده است و رد بازی کثیفی مشارکت کرده که اولین کسانی که از این «بازی کثیف» ضرر می کنند خود بلوچها هستند.

این شخص که قلت علمی او بر کسی پوشیده نیست به دلایلی کاملاً مشخص دارای القاب و عناوینی شده است که حتی برای بزرگان مذهب حنفی و حتی سایر مذاهب اسلامی نیز به ندرت به کار رفته است عباراتی چون شیخ التفسیر یا شیخ الحدیت یا شیخ الاسلام و… حالا من با بررسی چند جمله از سخنانش در همین نماز جمعه ی جمعه ۱۸آذر  ۱۴۰۱ هفته ی گذشته ی مسجد مکی قضاوت در مورد این شیخ الاسلام (البته بدون علم و بدون کتاب) را به خودتان واگذار می کنم.

مولوی عبدالحمید خطاب به حاکمیت بر ایران می گوید: ” مى گوئيد ما شريعت را اجرا مى كنيم شريعت را نمى توان سليقگى عمل كرد. افرادى كه در اين اعتراضات كشته شده اند بسيارى از اين ها تير به سرشان خورده اين ها قصاص دارد. براى يك بسبجى به ٥ نفر حكم اعدام مى دهيد! چرا وقتى مامور شما كشته مى شود اينگونه حكم مى دهيد، اما وقتى مامورين مردم را مى كشند حتى دستگير نمى كنيد تا چه برسه به اعدام! … در اسلام و صدر اسلام حكم اعدام نبوده “

  1. مولوی گرامی شما بفرمائید روش صحیح اجرای شریعت بر اساس مذهب حنفی خودت چیست؟ البته من شافعی هستم و حاکمیت ایران هم شیعه جعفری؛ حالا تو به خاطر رضای الله تنها یکبار برای نمونه هم که شده با دلیل و سند و بر اساس مذهب حنفی خودت حرفی بزن وبگو شریعت را چگونه اجرا کنند؟ لطف کن و راهنمائی بفرما جناب حضرت مولانا شیخ التفسیر و الحدیث و البته شیخ الاسلامی که در مصاحبه فرمودی «خلبان الاردنی»!
  2. مولوی گرامی : فرموده ای: ” افرادى كه در اين اعتراضات كشته شده اند بسيارى از اين ها تير به سرشان خورده اين ها قصاص دارد.” یعنی اگر به قلبشان یا شکمشان یا جاهای دیگر بدنشان می خورد در مذهب شما قصاص ندارد؟ یعنی واقعاً به این سخنی که گفتی لحظه ای فکر کردی؟ فکر کنم مخاطبین خودت را خیلی هالو گیر آوردی جناب مولوی!
  3. مولوی عزیز: فرموده ای: ” براى يك بسبجى به ٥ نفر حكم اعدام مى دهيد!” یعنی واقعاً شما نمی دانید که بر اساس مذهب حنفی خودت هم که شده اگر چندین نفر در کشتن یک نفر مشارکت مستقیم داشته باشند و جانی ها مستقيما با عمل كشنده قصد قتل مجنی عليه را نمايند همگی شریک جرم هستند و باید مجازات شوند؟
  4. مولوی گرامی: فرموده ای: ” چرا وقتى مامور شما كشته مى شود اينگونه حكم مى دهيد، اما وقتى مامورين مردم را مى كشند حتى دستگير نمى كنيد تا چه برسه به اعدام! … در اسلام و صدر اسلام حكم اعدام نبوده ” من چند بار این جمله را خواندم و در تاریخ صدر اسلام نیز تامل کردم و هر بار تاسف خوردم و به حال آن دسته از حنفی های بیچاره ی بلوچ ناراحت شدم که تو و امثال نقشبندی را با این عناوین به عنوان رهبر مذهبی خودشان پذیرفته اند و سرنوشت خودشان را دست کسانی چون شماها داده اند!!

در مورد اعدامهای صدر اسلام نیز تنها به اعدام مردان بالغ قبیله ی خائن بنی قریظه اکتفا می کنم که بین ۵۵۰ نفر تا ۸۰۰ نفر از آنها توسط رسول الله صلی الله علیه وسلم و بعد از قضاوت سعد بن معاذ و تنها در یک روز اعدام شدند حالا چه رسد به اعدام سایر مجرمین در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای راشده که به صدها مورد نیز می رسد. واقعاً دروغ به این بزرگی در شأن…

 من در تعجبم چرا سعی داری به هر نحوی و حتی با توسل به تحریف و تدلیس و دروغ هم که شده مردمت را در برابر حاکمیت قرار دهی؟ کشتن چند اغتشاشگر یا جوانان احساسی که فریب خورده اند و دچار کار مجرمانه ای شده اند چه ربطی دارد به کل مردم دارد که عبارت مردم را برای این چند نفر به کار می برید؟ حتماً می گوئی واقعاً قصدم این است که نشان دهم حاکمیت و مردم دو چیز جداگانه هستند! اما همه می دانیم که تمام درخواستها و تلاش تو و امثال تو بر این است که  بلوچها را در دستگاههای نظامی و اداری حاکمیت وارد کنی! این تضاد و چند گانگی در سخنان و رفتارت را هنوز نفهمیده ای؟

مولوی، در کمتر از یک پاراگراف از سخنانت اینهمه تضاد و دروغ و تلبیس وجود داشت اما این خوب بدان که ملت مسلمان و باغیرت و اهل فضل و ادب بلوچ بیدار می شوند آنوقت حتی نوه های تو و امثال تو از داشتن اجدادی چون شماها شرمنده خواهند شد!

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۷)

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۷)

به قلم: آغسار تورکمن

با وجود آراء متعدد و مختلف اهل علم در گذشته، در این بخش از بحث خود به دو تفسیر از تفاسیر معتبر اهل سنت می پردازیم که سخن تمام اهل علم را به صورت مختصر گفته اند، تا هم قانون شریعت الله در این زمینه ها روشن شود و هم میزان جهالت و دغل بازی عده ای از مولوی ها و آخوندها و ماموستاها روشن شود که با نام مذهب و از جیب مردم نان می خورند و یکی از مراجع تولید فتنه و فتنه گری شده اند و سعی دارند با عوام فریبی و تولید شبهات و با تحریک احساسات قومیتی و مذهبی مردم، عده ای از جوانان را در این «بازی کثیف» رسانه ای و روانی خود قربانی کنند.

الله(ج) می فرماید: إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (توبه/۳۳)  ‏کیفر کسانی که (بر حکومت اسلامی می‌شورند و بر قوانین و احکام شریعت می‌تازند و بدین‌وسیله) با خدا و پیغمبرش می‌جنگند، و در روی زمین (با تهدید امنیّت مردم و سلب حقوق انسانها و..) دست به فساد می‌زنند، این است که (در برابر کشتن مردم) کشته شوند، یا (در برابر کشتن مردم و غصب اموال) به دار زده شوند ، یا (در برابر راهزنی و غصب اموال، تنها) دست و پای آنان در جهت عکس یکدیگر بریده شود، و یا این که (در برابر قطع طریق و تهدید ، تنها) از جائی به جائی تبعید گردند. این رسوائی آنان در دنیا است، و برای ایشان در آخرت مجازات بزرگی است .‏

ابن کثیر بعد از توضیحی در مورد محاربه که در واقع ترویج کفر و راهزنی و … است می گوید: وكذا الإفساد في الأرض يطلق على أنواع من الشر”. یعنی افساد در زمین بر انواع شر اطلاق می شود. .. والصحيح أن هذه الآية عامة في المشركين وغيرهم ممن ارتكب هذه الصفات” و صحیح این است که این آیه عام است که هم سکولاریستها( مشرکین) را شامل می شود و هم هر کسی غیر از سکولاریستها که مرتکب این صفات شود.

ابن کثیر از البخاري ومسلم حدیث العرنيين قوم «عكل یا عرينة » را می آورد که پس از ایمان آوردن و بعیت دادن دچار جرمهایی می شوند که رسول الله صلی الله علیه وسلم این آیه را بر آنها تطبیق می دهد. 

 قرطبی نیز در تفسیر خودش بر این آیه با ذکر آراء مختلف و حدیث العرنيين می گوید: ” قال مالك والشافعي وأبو ثور وأصحاب الرأي : الآية نزلت فيمن خرج من المسلمين يقطع السبيل ويسعى في الأرض بالفساد .” مالک و شافعی و ابوثور و حنفی ها (یا اصحاب رای) می گویند: آیه در مورد هر مسلمانی نازل شده است که دست به راهزنی می زند و سعی می کند در زمین فساد به بار آورد.

مورد مهمی که امام قرطبی بیان می کند و با فعل اغتشاشگران ۱۴۰۱ش در تولید اعتصاب اجباری بازاریان و مغازه داران با رعب و وحشت و یا مجبور کردن کامیونداران حمل مواد تجاری و مورد نیاز مردم به اعتصاب و حمله به مغازه ها و آتش زدن مغازه ها و کامیونهایی که تن به این اجبار نمی دادند صدق می کند این است که می گوید: ” قول الله تعالی: ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ  لشناعة المحاربة وعظم ضررها، وإنما كانت المحاربة عظيمة الضرر; لأن فيها سد سبيل الكسب على الناس ، لأن أكثر المكاسب وأعظمها التجارات ، وركنها وعمادها الضرب في الأرض”. یعنی: سخن الله تعالی: این رسوائی آنان در دنیا است، به دلیل زشتی و پلیدی محاربه و ضررهای بزرگ آن است؛ چون باعث بسته شدن راههای کسب و کار بر مردم می شود، چون اکثرشغلها و و بیشتر تجارتها اصل و اساسش بر حمل و نقل و امن بودن راهها و مکانهای تجاری است.”

آیا اخوندها و مولوی ها و ماموستاها و خطبای مساجد در این چند روز گذشته ندیدند که به دلیل اغتشاشات سکولاریستهای محلی چه بر سر مکاسب تجاری کوچک و متوسط و زندگی اقتصادی مردم آمد؟  

آیا مذهب حنفی یا شافعی یا جعفری یا نجدی و غیره این خطبای مساجد  به آنها می گوید که  با خطبه های آن چنانی بخشی از «جبهه»ی جنگ روانی این اغتشاشگران سکولار و سکولار زده  باشند و یا «فتنه گر» و محرک مردم و جوانان جاهل و احساسی و مرید ماهواره ها و فضای مجازی به پیوستن به «جبهه»ی دشمنان باشند؟ یا می بایست به چنگ زدن به شریعت الله و مذهب خودشان در برابر این «جبهه»ی متحد کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده های بومی قرار می گرفتند؟

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۶)

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۶)

به قلم: آغسار تورکمن

کلمات دیگری که معمولاً در مورد این اغتشاشات به چشم می خورد عباراتی چون: «فتنه» خرداد۶۰ منافقین، «فتنه» تیر۷۸،«فتنه» ۸۸، فتنه۹۶، فتنه ۱۴۰۱ است که نیاز به بررسی دارد چون الله تعالی می فرماید که مومنین حتماً در معرض این فتنه ها قرار می گیرند:أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ (عنکبوت/۲) آیا مردمان گمان برده‌اند همین که بگویند ایمان آورده‌ایم  به حال خود رها می‌شوند و ایشان دچار فتنه نمی‌گردند؟!‏

 راغب اصفهانی با ذکر آیه ی «ویسعون فی الارض فساداً» می گوید: هر چند «سعی» در معانی متعددی مانند راه رفتن سریع، تلاش و کوشش کردن، کسب و پیشه، اهتمام داشتن و قصد به کار رفته است، لکن مقصود از آن در آیة شریفه جدیت و تلاش و کوشش است.[۱] در این صورت محاربه ی با الله و رسولش صلی الله علیه وسلم و برپاکردن فساد در زمین تنها برداشتن اسلحه نیست بلکه تلاش و کوششی سازماندهی و برنامه ریزی شده جهت هر نوع مخالفت با فرمانهای شریعت اسلام می‌شود، چنانچه الله تعالی رباخواری را محاربه با الله و رسولش صلی الله علیه وسلم نام برده است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (بقره/۲۷۸) ‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا بپرهیزید و آنچه از ربا باقی مانده است فروگذارید، اگر مؤمن هستید.‏فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ (بقره/۲۷۹)پس اگر چنین نکردید، بدانید که به جنگ با خدا و پیغمبرش برخاسته‌اید.  

کسانی که مشمول حکم «مفسد فی الارض» می شوند در واقع فتنه گرانی هستند که فتنه ای که تولید کرده اند شدیدتر و بزرگتر از قتل نفسی است که مشمول قصاص و کشته شدن می شود.

الله تعالی زمانی که حکم جنگ و کشتن سکولاریستها (مشرکین= احزاب) را می دهد به روشنی بیان می کند که فتنه ی حاکمیت و قوانین سکولاریستها برای مسلمین بسیار بدتر از کشتن است و می فرماید: ‏ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ (بقره/۱۹۱) و هرجا آنان (سکولاریستها= مشرکین = احزاب را) دریافتید ایشان را بکشید، و آنان را که شما را از آنجا بیرون کرده‌اند بیرون سازید، و فتنه از کشتن بدتر است.

پس هر فعالیت و تلاشی که برای این باشد که مسلمین و جامعه ی مسلمین را از حالت اعتدال شرعی به سوی اختلال و تغییر و دگرگونی به فساد و مخالفت با شریعت الله بکشاند «فتنه» است و مومن با آنکه در معرض این فتنه ها قرار می گیرد اما نباید در فتنه بیافتد؛ در مثالی روشن، الله تعالی زمانی در مورد دارودسته ی منافقین می فرماید: وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ ائْذَن لِّی وَلاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ‏(توبه/۴۹) بعضی از منافقان می‌گویند: به ما اجازه بده (تا در جهاد با رومیان شرکت نکنیم) و ما را دچار فتنه (جمال ماهرویان رومی) مساز. هان ! هم‌اینک ایشان (با مخالفت فرمان خدا) به خودِ فتنه افتاده‌اند و آتش دوزخ، کافران را فرا می‌گیرد.‏

تحکیم قوانین شرکی سکولاریستها، ترویج عقاید شرکی سکولاریستی در میان مسلمین و باز کردن انواع فاحشه خانه ها و میخانه ها و سایر مصادیقی که اهل علم برای «فتنه»بیان کرده اند که تمام این مصادیق فتنه از قتل انسان نیز بدتر هستند؛ بر این اساس است که الله تعالی با ذکر مصادیقی، در مشروعیت جنگ با کفار سکولار (مشرک) می فرماید: یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِندَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (بقره/۲۱۷) ‏از تو درباره جنگ‌کردن در ماه حرام می‌پرسند. بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است. ولی جلوگیری از راه خدا (که اسلام است) و بازداشتن مردم از مسجدالحرام و اخراج ساکنانش از آن و کفر ورزیدن نسبت به خدا، در پیشگاه خداوند مهمتر از آن است، و فتنه بدتر از کشتن است. (مشرکان = احزاب= سکولاریستها) پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دینتان (محتوای ۴گانه ی دینتان یعنی : ۱- قدرت حکومتی ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش) برگردانند، ولی کسی که از شما از دین خود برگردد و در حال کفر بمیرد، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت بر باد می‌رود، و ایشان یاران آتش (دوزخ) می‌باشند و در آن جاویدان می‌مانند .‏

در اینجا الله (ج) ادامه ی جنگ با این سکولاریستها(مشرکین= احزاب) را تا زمان از بین رفتن «فتنه» می داند و امر می کند: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه(انفال/۳۹)/ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ (بقره/۱۹۳) و با آنان (سکولاریستها) بجنگید تا فتنه‌ای باقی نماند و دین (با هر ۴ معنی و مفهوم کامل آن تماماً) از آن الله گردد.

در این صورت افساد فی الارض از مصادیق «فتنه»است و باید قبول کنیم اگر کشتن یک شخص مجازاتش مرگ است پس لیدر و برپا کننده ی «فتنه» قطعاً سزاوارتر است به کشته شدن و مرگ. الله (ج) در مورد این فتنه گران می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ ‏(بروج/۱۰) بی‌گمان کسانی که مردان مؤمن و زنان مؤمن را دچار فتنه می کنند و سپس توبه نمی‌کنند، قطعاً عذاب دوزخ دامنگیر ایشان خواهد شد و همچنین عذاب آتش سوزان بهره آنان خواهد بود.‏

پس انتظار مومنین در دارالاسلام ایران محاکمه و مجازات شرعی فتنه گران است چه در قالب آخوند و مولوی و شیخ و ماموستا خود را نشان دادند یا در قالب یک شخص سکولار.

ادامه دارد … ان شاء الله


[۱]  راغب اصفهانی، ۱۴۰۴: ۲۳۳