«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۵)

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۵)

به قلم: آغسار تورکمن

عبارت دیگری که این روزها و پس از دادگاهی و اعلام جرم اغتشاشگران ۱۴۰۱ش می بینیم «محاربه است» که باز به دلیل جهل عوام نسبت به این اصطلاح و عوام زدگی دسته هایی از مولوی ها و حاکمیت ماهواره ها و فضای مجازی دشمنان عده ای خیال می کنند این اصطلاح از اختراعات نظام ایران است؛ اما این اصطلاح «قرآن»ی است : إنما جزاء الذين يحاربون الله ورسوله ويسعون في الأرض فسادا (مائده/۳۳) پس اختراع هیچ مذهب و نظام حکومتی نیست.

جالب است بدانیم که از نظر مذهب حنفی و حنبلی برای اینکه شخصی حکم محارب بگیرد شرط گذاشته اند که محارب سلاح یا چیزی که در حکم سلاح است از قبيل «عصا» و «سنگ» استعمال نماید، اما از نظر مذاهب مالكي و شافعی شرط نیست که محارب سلاح استعمال کند و همینقدر که قدرت و شوکت خویش را جهت ارتکاب جرمهایی که در حکم محاربه هستند بکار ببرد، برای تحقق محاربه کفایت می کند.

آیا این اغتشاشگران سکولار از سنگ و چوب و قمه و چاقو و اسلحه ی گرم جهت ایجاد رعب و وحشت و قتل و کشتار مردم استفاده نکردند؟

نکته ی مهم دیگری که متوجه ی مجریان جنگ رواین در ماهواره ها و فضای مجازی و همچنین متوجه مولوی ها و آخوندها و مُلاها و ماموستاها می شود این است که در مذاهب حنفی و مالکی و حنبلی کسی که با تشویق یا همفکری یا کمک رسانی در عمل محاربه با محارب معاونت نماید، محارب محسوب می شود؛اما از نظر شافعیه کسی که شخصا در انجام عمل محاربه مباشرت دارد محارب شناخته می شود و مسبب و معاون در عمل محاربه و نیز کسی که در مباشرت عمل حضور داشته، لكن مباشر فعل نباشد، محارب محسوب نمی گردد بلکه عاصی است که مرتکب معصیت گردیده و تعزیر دارد.

آیا مولوی ها و ماموستاهایی که با سخنان غیر شرعی خود محرک و مشوق دسته هایی از مردم برای اغتشاش و درگیری و کشت و کشتار بودند مشمول این حکم در مذهب خودشان نمی شوند؟ قطعاً می شوند هر چند نظام بخواهد بین این مُلاها با عوام فرق بگذارد.

نکته ی دیگر اینکه مذهب حنفی برای تحقق محاربه شرط نموده اند که در دارالاسلام ( سرزمینی که قانون اساسی آن بر اساس یکی از مذاهب اسلامی باشد و قدرت و حاکمیت در دست این قوانین و مسلمین باشد) واقع شود و اگر محاربه در دارالکفر (سرزمینی که توسط قوانین کفری و هر یک از کفار[یهودی، نصرانی، مجوس، صابئین، سکولاریستها] اداره می شود) تحقق یابد حد محاربه واجب نخواهد شد، زیرا در دارالکفر (محل وقوع بزه) امام که متولی و مسئول اقامه حدود است ولایتی ندارد. شیعه زیدیه نیز همین عقیده را دارند.ولی مالكيه و شافعيه و حنابله حد در هر دو صورت را واجب می دانند، اعم از اینکه محاربه در دارالاسلام محقق شود یا در دار الکفر .

البته مذهب مالکی شرط نموده است که فعل باید بنحوی باشد که امکان استغاثه برای مجنى عليه وجود نداشته باشد، یا اینکه در صورت امکان استغاثه او را از کمک خواستن منع نماید. همچنین در صورتیکه مجنی علیه را در اطراف محل قرار دهد، بطوریکه وصول استغاثه مجنی علیه مشکل و ممتنع شود، عمل او محاربه محسوب می گردد و نیز چنانچه کسی را که برای کمک رسانی حاضر شده تهدید نماید بطوریکه از روی ترس از کمک رسانی به مجنی علیه خودداری کند، فعل او محاربه محسوب می شود.

این دقیقاً چیزی است که ما در میان اغتشاشگران سکولار ۱۴۰۱ش دیدیم که حتی  کسی را که می گفت این بیچاره را نزنید خودش را نیز می زدند و یا می کشتند به همین دلیل کسی حتی جرئت نداشت از بی گناهی که توسط این محاربین سکولار در حال زجرکش شدن و جان دادن بود دفاعی کند.

ادامه دارد … ان شاء الله

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۴)

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۴)

به قلم: آغسار تورکمن

همچنانکه گفته شد فساد از لحاظ لغوی به معنای خارج شدن شیء از حالت اعتدالی است که شریعت در فرد و جامعه به وجود آورده، چنانچه راغب در تعریف جامعی می‌نویسد :الفساد خروج الشی عن الاعتدال، قلیلاً کان الخروج عنه او کثیراً و یضاده الصلاح و یستعمل ذلک فی النفس و البدن و الاشیاء الخارجة عن الاستقامة (راغب، ۱۴۱۲: ۶۳۶).

در این صورت هر عملی که آثار تخریبی گسترده‌ای را به وجود آورد و یا به بیان دیگر هر عملی که موجب بروز فساد گسترده‌ای گردد، مانند سعی در درست کردن احزاب و ضرار در دارالاسلام و تن ندادن به شورا و اجماع جمعی و تشویق مردم به حرکت در مسیر تفرق و چند دستگی و یا سعی در توزیع مواد مخدر یا دایر کردن اماکن و شبکه‌های فساد و فحشاء و… که به صورت سازماندهی شده سعی در به فساد کشاندن جامعه است ایجاد چنین شبکه‌هایی به هر انگیزه‌ای مصداق «افساد فی‌الارض» است.

آنوقت در کمال تعجب می بینیم که کسی چون مولوی نقشبندی از اعدام چند قاچاقچی عمده ی مواد مخدر اظهار تاسف می کند و اشک تمساح می ریزد و یا شخصی چون مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی خطیب مسجد مکی زاهدان از اعدام اغتشاشگران سکولاری که در ۱۴۰۱ش همه کشته شدن مردم و زجر کش شدن مردم توسط آنها را به صورت تصویری دیدیم تحت عنوان « اعدام‌ بی‌رویه» نام می برد  و می گوید: اعدام‌ بی‌رویه و سرکوب، نتیجه‌ای جز ناراضگی پروردگار، نفرت عمومی و شعله‌ور شدن آتش خشم ملت ندارد.”

از این مولوی و امثال او می خواهیم نه بر اساس توهمات خودشان که مثل عوام غکوچه و بازار حتی برای پوتین و جنگ اوکراین و مسائل بین المللی مدیحه سرائی می کنند و طرح ارائه می دهند بلکه بر اساس مذهب حنفی که دارند به صورت مستند بیان کنند که در مذهب ابوحنیفه حکم چنین اغتشاشگران سکولاری چه هست؟ همین الان در امارت اسلامی افغانستان که بر اساس مذهب حنفی اداره می شود اگر کسی به صورت مسلحانه اقدام به تخریب اموال عمومی و ارعاب عمومی و کشتن طرفداران امارت اسلامی و حتی مردم عادی کند چه واکنشی نشان می دهند؟

از این مولوی و امثال او می خواهیم: اینهمه که درخواست تطبیق قانون در ایران را دارید برای یک بار هم که شده قانون اساسی اسران را بخوانید و بر اساس این قانون بگوئید که حکم محاربه و افساد فی الارض در این قانون چه هست؟ آیا مسئولین نظام ایران بر اساس این قانون مورد پذیرش آنها عمل می کنند یا برخلاف آن؟

در کتاب فقه السنه در تعریف «محاربه» آمده است: ” حرابه عبارت است از خروج طائفه ای با اسلحه در کشور اسلامی که هرج و مرج پدید آورند و خونریزی کنند و اموال مردم را بربایند و هتک عرفی وحیثیت مردم را فراهم آورند و موجب رکود و هلاکت منابع درآمد و نسل شوند. و فرقی نیست که طائفه موصوفه از مسلمین باشند و یا از اهل ذمه و یا معاهد و یا از کفار حربی باشند، مشروط بر اینکه در دارالاسلام مرتکب جنایت مذکوره شوند و از آن طرف هم فرقی نمی کند که مجنى عليهم مسلمان باشند يا أهل ذمه، و همانطور که محاربه با خروج جماعتی محقق می گردد با خروج یک نفر نیز تحقق می پذیرد. و در مفهوم محاربه گروههای مختلف که هر یک عهده دار و مسئول انجام کاری هستند داخل می شوند مانند گروه کشتار و تروریست ها و گروه دزد اطفال و گروه دستبرد زننده به خانه ها و بانکها و گروه رباینده دختران و زنان و گروه رباینده دولت مردان و حکام جهت ایجاد فتنه و تزلزل امنیت و گروه اتلاف کننده زراعت و مواشی و چهارپایان.

… در نتیجه با جامعه مسلمین در ستیز و محاربه می باشند و از جانب دیگر با تعالیم عاليه اسلام که برای تثبیت امنیت عمومی و حفظ حقوق و سلامت بشریت است، در جنگ و ستیزند. و چنانکه جماعت مذکور محارب نامیده شده اند قطاع الطريق نیز نامیده می شوند زیرا که مردم شهرها و آبادیها بواسطه جنایات آنان از عبور و مرور آزاد در خیابانها و کوچه ها و راههای بیرون از شهرها، خوف و بیم دارند و بدیهی است که سفاکی و تطاول و چپاول آنها سبب قطع عبور و مرور آزاد در طرق و شوارع است، پس آنان قطاع طريقند و حتی بعضی از فقهاء این عمل را سرقت کبری نامگذاری کرده، چه آنکه زیان آن دامنگیر عموم ساکنین دارالاسلام است، به خلاف سرقت عادی که سرقت صغری است و زیان آن دامنگیر مسروق منه است..”     

مولوی های گرامی : به مذهب خودمان برگردید و جهالت بسیاری از مردم اسلام خواه و سنتی بلوچهای حنفی به مذهب خودشان را اسبابی برای سوء استفاده و تجارت خودتان قرار ندهید؛ خیال نکنید که مسلمین اهل علم از گفتار و رفتار ضد اسلامی شماها غافل هستند.

ادامه دارد … ان شاء الله

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۳)

اغتشاشگران سکولار در سال ۱۴۰۱ ش با سنگ نما اینگونه ما را با جنایت گروهک‌های سکولار در پاوه آشنا کردند. گروهکهایی که دررابتدای انقلاب اسلامی ۵۷ با موزائیک و همین سنگ نماها گلوی زخمی ها را بریدند و آنها را اینگونه زجر کش کردند.

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۳)

به قلم: آغسار تورکمن

دیروز باخبر شدیم که مولوی عبدالواحد ریگی امام جمعه مسجد امام حسین و مدیر و استاد حدیث حوزه علمیه مدینةالعلوم شهرستان خاش  که از مخالفین اغتشاشگران بود و آنها را دارودسته ی منافقین می دانست توسط اعضای «جبهه ی اغتشاشگران» ربوده شده و با شلیک سه گلوله به سرش به شهادت رسید و در دوراهی «رودهینار» جاده خاش ـ زاهدان جسد بی جان او را پرت کرده بودند . آیا این محاربه و افساد در زمین نیست؟

یادم می آید شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله نقل می کرد : “هر کسی که به مجاهدین موجود در یکی از «۳ابزار» برتر که نماینده الجماعة هستند طعنه زند، مستحق این نیست که در چشمانش نگاه بکنی، چه برسد به اینکه در نزدش علم بخوانی.”

به نظر بنده مولوی و آخوند و ماموستا و شیخ و مُلائی که حتی با یک «کلمه» از این اغتشاشگران سکولار حمایت می کند و یا با تحریک افکار عمومی قصد دارد مانع از اجرای حکم شرعی بر مستحقین میان این اغتشاشگران شود لیاقتش را ندارد که به صورتش نگاه کنی چه رسد به اینکه به سخنانش گوش دهی.

بعضی از همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می‌کنند که فرمود: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَیْءٍ، لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاهٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً»[۱].«هرکس نزد فال‌گیر یا پیش‌گویی برود و درباره چیزی از او بپرسد، نماز چهل روزِ وی پذیرفته نمی‌شود». به نظر شما شر یک الرویبضه و خطیب سوئی که در لباس دین برای کفر سکولاریسم و دموکراسی دعوت می دهد و عملاً در جبهه ی کفار سکولار و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین بر علیه قوانین شریعت الله و دارالاسلام قرار گرفته است بیشتر است یا شر یک ساحر؟ پس کسی که پای برنامه های فکری و تحلیلها و … شبکه های ماهواره ای و مجازی سکولاریستها(احزاب= مشرکین) و این مُلاهای دغل باز و جاهل می نشیند باید چه جایگاهی داشته باشد؟

برگردیم به بحث اصلی: دیدیم که الله تعالی در آیه ۳۳ سوره مائده فرموده است، کشتن و قتل گناه بزرگی است مگر در مورد قصاص و افساد فی الارض که همه قتلهای مشروع غیر از قصاص تحت عنوان افساد فی الارض قرار می گیرند.

در همین آیه، محاربه و اعلان جنگ با الله و رسولش صلی الله علیه وسلم نیز جرمی است غیر از قتل نفس و قصاص و مشمول افساد فی الارض و مستوجب کشته شدن، قطع دست و پا به صورت مخالف و تبعید می شود.

شخص با خود خدا و پیامبر نمی تواند بجنگد و محال است بلکه منظور جنگ با قوانین الله تعالی و دستوراتش و جنگ با سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم است که امروزه سکولاریستهای جهانی و محلی به صورت علنی چنین جنگی را با شعارهای مختلف و رنگارنگ و گاه عوام فریبانه اعلان کرده اند و با تلاش و کوش و برنامه ریزی و تحلیلهای مختلف و با پشتوانه ی تبلیغی و جنگ روانی بی سابقه و انجام ترورها و تخریبات مختلف سازمان یافته و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم این جنگ را به پیش می برند.  

این مفسدین فی الارض فتنه گرانی هستند که کار اینها در هر دو بخش جنگ روانی و مسلحانه در نشر و تحمیل قوانین شرکی سکولاریستی از قتل نفس مومنین هم بدتر است «وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ(بقره/۱۹۱)»

ادامه دارد … ان شاء الله


[۱] مسلم ۲۲۳۰

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۲)

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۲)

به قلم: آغسار تورکمن

ذکر شد که بر اساس آیه ی ۳۲ سوره ی مائده (بدین سبب مقرر کردیم بر بنی اسراییل حتماً کسی که دیگری را غیر از قصاص یا فساد در زمین بکشد، مثل این است که همه انسانها را به قتل رسانده است) الله تعالی کشتن مشروع انسانها را تنها در دو صورت جایز می داند: ۱- مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ (قصاص) ۲- أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ

سوالی که پیش می آید این است که این «فَسَادٍ فِی الأَرْضِ» کدام جرمها هستند و دارای چه خصوصیتی است که هم ردیف قتل به ناحق دیگران و حتی طبق آیه ی بعدی(مائده/۳۳) هم ردیف محاربه و جنگ با الله و رسولش (الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ) قرار گرفته است و مرتکب آن (وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَاداً) مستحق اعدام و کشته شدن (أَن یُقَتَّلُواْ)  یا به دارآویخته شدن (أَوْ یُصَلَّبُواْ) یا بریده شدن دست و پای آنان در جهت عکس یکدیگر (أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ)  یا تبعید (أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ) می شود؟ و حتی اجرای این حدود بر این مفسدین تنها رسوائی آنان در دنیا است، و برای ایشان در آخرت مجازات بزرگی است. ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ (مائده/۳۳)

در «فَسَادٍ فِی الأَرْضِ» شخص ۱- آگاهانه ۲- عمداً ۳- به میل خودش و اختیاری و برنامه ریزی شده سعی و تلاش در ایجاد فساد در زمین دارد (وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَاداً)  و صرفاً به خاطر غلبه ی موقتی هوای نفس و اشتباه و خطاء نیست.

زمانی که شخصی سکولار ( به زبان عربی = مشرک) با برنامه ریزی و قوانینی مشخص سعی در تحمیل قوانین سکولاریستی خود بر مسلمین و جامعه را دارد و می خواهد با کنار زدن بخشهای زیادی از قوانین شریعت الله مردم را به شرک خودش بکشاند سعی و تلاش چنین شخصی ۱- آگاهانه ۲- عمدی ۳- و اختیاری است و برایش برنامه ریزی کرده است و جرمش از قتل شخص مسلمان هم بدتر است.

 چون با کشاندن مسلمین به شرک سکولاریسم و دموکراسی در واقع ایمان مسلمان را نابود می کند و حیات معنوی شخص مسلمان را از او می گیرد و چنانچه شخص بدون ایمان و بدون حیات معنوی بمیرد جایش جهنم است اما چنانچه شخص مومن توسط این کافر سکولار کشته شود تنها حیات مادی او گرفته می شود و با وجود حیات معنوی و ایمانش جایش بهشت است باذن الله و به این شکل فتنه ی افتادن در شرک و از بین رفتن حیات معنوی برای مسلمان بدتر از کشته شدن و از بین رفتن حیات مادی اوست.

الله تعالی زمانی که حکم کشتار سکولاریستها(مشرکین) را می دهد می فرماید: ‏وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ (بقره/۱۹۱) ‏و هرجا آنان (مشرکین= احزاب = سکولاریستها) را که بیابید آنها را بکشید، و آنان را که شما را از آنجا بیرون کرده‌اند بیرون سازید و فتنه از بدتر از قتل است.  

در اینجا واضح است اگر مجازات قتل به ناحق کشتن است پس مجازات کسی که دیگران را دچار فتنه می کند مستحق تر است به کشته شدن. کسی که با جنگ نرم و تبلیغاتی یا با جنگ گرم و مسلحانه تلاش و سعی دارد دارالاسلام را با قوانین شرکی سکولاریستی تبدیل کند به دارالکفر که ممکن است این دارالکفر سکولار مثل ترکیه و اکثر سرزمینهای اسلامی سالهای سال ادامه داشته باشد و نسلهای متعددی را آلوده به شرک سکولاریسم و کنار زدن قوانین شریعت الله و رایج شدن انواع مفاسد عقیدتی و رفتاری و اخلاقی کند قطعاً مستحق تر است به کشته شدن از کسی که در یک برهه شخص یا اشخاص بی گناهی را به ناحق کشته است.

دقت کنید در سطحی بسیار پائینتر و تقریباً فردی، کسی که با سحر و جادوگری به ایمان و حیات معنوی یک مسلمان حمله کرده و قصد تولید فتنه برای این مومن را دارد مستحق تر از قاتل حیات مادی و جسمی مسلمین است به کشته شدن، چون قاتل حیات مادی ممکن است توسط اولیای دم با دیه یا بدون دیه بخشیده شود اما این ساحر و فتنه گری که ایمان و حیات معنوی این مومن را در معرض تهدید قرار داده است هرگز بخشیده نمی شود؛ چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «حَدُّ السَّاحِرِ ضَرْبَةٌ بِالسَّیْفِ»[۱] و این مذهب ابوحنیفه، مالک و شافعی و جمهور علماء ست. پس باید هشیار بود.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا أَوْ کَاهِنًا فَصَدَّقَهُ فِیمَا یَقُولُ، فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ»[۲]«هرکس نزد فالگیر یا کاهن و پیش‌گو برود و سخنانش را تصدیق کند، به آن چه بر محمد نازل شده، کفر ورزیده است.» حالا به نظر شما اگر کسی از میان مسلمین نزد یک کافر سکولار(مشرک) برود و در مسیر جنگ روانی یا مسلحانه ی او بر علیه قوانین الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم و دارالاسلام قرار بگیرد چه؟ پناه بر الله.

پس: قطعاً و بدون شک مجازات فتنه گران به نحو اولی «توسط حاکم دارالاسلام یا قاضی شرع  او و نه افراد متفرقه»  قتل و کشته شدن است.

ادامه دارد … ان شاء الله


[۱] ترمذی در سننه ۵ / ۱۵۶، و طبرانی در الکبیر ۲ / ۱۶۱، و دارقطنی در سنن ۳ / ۱۱۴، و حاکم در مستدرک ۴ / ۳۶۰، و بیهقی در السنن الکبری ۸ / ۱۳۶، همه ایشان از حدیث جندب رضی الله عنه.

[۲]  مستدرک حاکم ۱۵

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۱)

«افساد فی الأرض» یعنی چه و چرا اجرای احکام مفسدین در دارالاسلام ایران عده ای از مولوی ها و مُلاها را هراسان کرده است؟ (۱)

به قلم: آغسار تورکمن

این روزها که ما به تدریج شاهد دستگیری و اعدام عده ای از مفسدین موجود در اغتشاشات اخیر ۱۴۰۱ش دارالاسلام ایران هستیم دسته هائی از مولوی های بلوچ و مُلاهای کُرد به جای حمایت از اجرائی شدن احکام شریعت بر مفسدین، با سوار شدن بر جریان تولید شده توسط فضای مجازی و ماهواره های دشمنان اسلام، سخنانی آشفته و رسانه ای پسند و بر خلاف مذهب حنفی و شافعی خودشان بر زبان میرانند که نشان از نوعی هراس آنها از اجرای این حکم شرعی است.

 در ادبیات فقهی مذاهب اسلامی برای کسی که در زمین با جرمهایی مشخص تباهی و خرابی ایجاد می کند اصطلاح «مفسد فی الأرض» به کار می رود، مثل کسی که دچار رهزنی و زورگیری می شود یا کسی که منازل مسلمین بی گناه را آتش می زند یا تخریب می کند یا اماکن عمومی را ظالمانه تخریب می کند یا آتش می زند، ارتداد، تحریف در نسخه برداری قرآن و سنت، جلوگیری مردم از گرایش به اسلام، جلوگیری از اجرائی شدن قوانین شریعت الله، تلاش برای فاسد کردن اندیشه و عقاید مسلمین که در نهایت شخص از حالت عادی و مطلوب به حالت غیر عادی و غیر مطلوب تبدیل می شود و با اعمالش منجر به فاسد شدن زمین می شود، زنای محصنه، لواط، قتل به ناحق و… نیز مثالهایی در این زمینه است.

افساد در لغت به معنی از بین بردن و خراب کردن می آید[۱] و گاه افساد در برابر اصلاح به کار می رود،[۲] که این هم نوعی خراب کردن و از بین بردن امور شرعی است، البته دسته ای از اهل علم نیز گفته اند فساد یعنی «خارج شدن از حد اعتدال» (خروج الشیء عن الاعتدال)[۳]؛ یعنی مثلاً الله تعالی قوانین و دستوراتی را برای اداره ی زندگی فردی و اجتماعی و حکومتی انسانها قرار داده است و اعتدال را بر اساس شریعتش ارائه داده و برپا کرده است حالا هر کسی که بخواهد این نظم و اعتدال را در خودش و یا جامعه برهم بزند چنین شخصی در صورت ۱- آگاهی ۲- عمدی ۳- اختیاری بودن کارش مفسد در زمین است که بخشی از این مفاسد مشمول مجازات اعدام نیز می شوند.

پس از نگاه مذاهب ۴گانه ی معروف به اهل سنت، افساد فی الارض شامل تمامی اقسام شر می شود که از جمله آن زورگیری، از بین بردن کشتزارها و نسلها و.. است[۴] که ابن حجر عسقلانی برای مصادیق افساد فی الارض مثالهایی چون قتل، زورگیری و ناامن کردن راهها را می آورد.

الله جل جلاله می فرماید: مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً (مائده/۳۲) هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گوئی همه انسانها را کشته است./ در اینجا الله تعالی کشتن مشروع انسانها را تنها در دو صورت می داند: ۱- مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ (قصاص) ۲- أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ (فسادی که در شریعت انجام دهنده ی آن مشمول حکم اعدام می شود)

الله تعالی در ادامه می فرماید: ‏إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَاداً أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ (مائده/۳۳) کیفر کسانی که (بر حکومت اسلامی می‌شورند و بر احکام شریعت می‌تازند و بدین‌وسیله) با خدا و پیغمبرش می‌جنگند، و در روی زمین ( با تهدید امنیّت مردم و سلب حقوق انسانها) دست به فساد می‌زنند، این است که (در برابر کشتن مردم) کشته شوند، یا (در برابر کشتن مردم و غصب اموال) به دار زده شوند، یا (در برابر راهزنی و غصب اموال، تنها) دست و پای آنان در جهت عکس یکدیگر بریده شود، و یا این که (در برابر قطع طریق و تهدید، تنها) از جائی به جائی تبعید گردند. این رسوائی آنان در دنیا است، و برای ایشان در آخرت مجازات بزرگی است .‏

 دکتر مصطفی الرافعی در کتاب احکام الجرائم فی الاسلام و ضمن نقل اقوال علمای مذاهب اربعه در این زمینه می گوید، حقیقت مسئله این است که آیه۳۳ مائده صلاحیت دارد که دلیلی نیرومند برای زدن بر روی دست گروههای فساد کننده باشد ولو اینکه این جرائم خالی از قتل و ربودن مال باشد… گروههای فساد کننده کسانی از قبیل امر کنندگان به ربودن بچه ها و دختران و دایر کنندگان فتنه ها هستند که می توانند امنیت عمومی را فاسد کنند و از بین ببرند.

هیئت علمای کبار عربستان هم طی بیانیه ای گفته اند: اگر ثابت شود کسی اقدام به اعمال خرابکارانه و فساد فی الارض کرده است و این اقدام او موجب از بین رفتن امنیت به وسیله تعرض به خانه ها و اموال خصوصی و عمومی مثل تخریب منازل، مساجد، مدارس و بیمارستان ها و… شده باشد، مجازات او قتل، و خون او هدر است و این گونه کارها بسیار بدتر از راهزنی و قطع الطریق است.[۵]

ادامه دارد … ان شاء الله


[۱] المصباح المنیر، ج۱ و۲، ص۴۷۲

[۲]  مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۶۳۴٫

[۳]  مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۶

[۴] الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۳، ص۴۰۸

[۵]  مجلة البحوث الاسلامیة، ش ۲۴، سال۱۴۰۹، ص۲۸۴ الی ۲۸۷٫

مولوی های رسمی بلوچستان و بازی کثیف با احساسات و خون بلوچها

مولوی های رسمی بلوچستان و بازی کثیف با احساسات و خون بلوچها

به قلم: ابوبکر الخراسانی

همه ی ما در کمال تعجب در سناریویی دروغین دیدیم که مولوی نقشبندی ادعا کرد که با شنیدن سخنان یک دختر، جرم «زنا» برایش محرز شده و همین انحراف از مذاهب اسلامی در اثبات جرم «زنا» باعث فاجعه ی جمعه ی خونین مسجد مکی زاهدان و کشته شدن آنهمه جوان باغیرت و مومنی شد که سخنان انحرافی نقشبندی را تائید این جرم می دانستند! الله تعالی بر اساس نیتشان با این عزیزان شهید شده معامله کند و آنها را جرو شهدای دین خودش قبول کند.

به دنبال این باز ما این روزها از خود مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی نیز همین ادعا را در انجام عمل «زنا» با زندانیان زن را شنیدیم که این مولوی هم «ادعا» کرد: ” اخباری مبنی بر تعرض جنسی به زندانیان زن به قصد تحقیر، سرکوب و اعتراف اجباری در رسانه‌ها بازتاب یافته و روایت برخی از زندانیان مؤید این امر است”

آیا در مذهب ابوحنیفه تنها با شنیدن سخن این چند مجرم سکولار می توان این ادعای «زنا» را ثابت شده فرض کرد و گفت: روایت برخی از زندانیان مؤید این امر است؟!!

الان ممکن است کسی از این مولوی های رسمی بلوچستان به شما بگوید که من عمدی دروغ نبسته ام بلکه این سخنان و شایعات را شنیده ام و من تنها روایتش کرده ام، این جواب قانع کننده ای نیست؛ چون باید جهت اثبات جرمهایی که ظوابط اثبات آنها در شریعت تعریف و مشخص شده است تحقیق می کرد و بعد روایت می کرد چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی متواتر نزد تمام مذاهب اسلامی می فرمایند: كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِباً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ؛ (امام مسلم و ابوداود /ميزان الحكمه، ج۱۰، ص۶۶) برای دروغگویی فرد همین کافی است که آنچه را می‌شنود (بدون تحقیق و تبین و روشن نمودن راست و دروغ سخن) برای دیگران بیان کند.

همه ی مسلمین اهل عقل و هوش و بخصوص مولوی هایی که ادعای تبلیغ و نشر دین را دارید باید شما هر ادعا و سخن و خبری را که روایت می کنید از صحت آن مطمئن شوید و تحقیق کنید، اگر شما بدون تحقیق سخن و شایعه ای  که منبع اثبات آن در شریعت مشخص شده است را بیان کردی تو هم دروغ گوئی چه بخواهی چه نخواهی  چون در مساله ی حلال و حرام و اثبات جرم و حدود و دیگر امور دینی وارد شده ی  دین را نمی توان با ظن و گمان بیان کرد .

تحقیق در مورد صحت اتهام جرم «زنا» و سایر اتهامات از بدیهیات اهل علم و مردمان ما در زمان وجود علماء بوده است، اما آیا این امر هم اکنون و در زمان غربت نیز از بدیهیات به شما می رود؟ من مطمئن نیستم، چون خطباء جای علماء را گرفته اند و مردم هم فرق بین عالم و خطیب را نمی دانند.

«جامی» از بزرگان اهل علم منطقه ی ما این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد این دروغگویان را اینگونه به نظم کشیده:

مرد را بس همین گنه که قدم …. از مقرّ امان نهد بیرون

هرچه آید درونِ روزنِ گوش …. از مَمَرِّ زبان دهد بیرون

عمر بن الخطاب نیز می گوید:  بحسب المرء من الکذب أن یحدث بکل ما سمع/ کافی است برای فرد از دروغ ؛این که هر سخنی را که شنیده است بیان می کند.عبدالله بن عباس نیز می گوید: بحسب المرء من الکذب أن یحدث بکل ما سمع.  کافی است برای فرد از دروغ ؛این که هر سخنی را که شنیده است بیان می کند.

ما تا به حال در میان اهل علم  خود تا این اندازه جهالت در مورد اثبات مساله ی «زنا» و مواردی اینچنین که تنها از کانال شریعت باید ثابت شوند اما از کانال شایعات ثبیت می شوند را هرگز نشنیده ایم . رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: “سیکون فی آخر أمتی أناس یحدثونکم ما لم تسمعوا أنتم ولا آباؤکم. فإیاکم وإیاهم”. عنقریب در آخرامت من، افرادی خواهند بود که برایتان سخنانی را بیان می کنند که نه شما ونه پدرانتان نشنیده است پس شما خویش را از آنها و آنان را از خویش بدوردارید.

پس ای بلوچهای گرامی بدانید که اینها با این دروغهای آشکار در حال بازی با احساسات و خون شماها هستند؛ لطفاً فریب شعارهای دروغین و بازی با کلمات اینها را نخورید، کمی فکر کنید که چرا اهل سنت خراسان و ترکمن صحرا و جنوب و طالش و اردبیل و… وارد این بازی کثیف نشده اند؟ چون اهلِ علمِ این مناطق، دلسوز دین و مردم خود هستند نه خطبای رسانه ای و مجازی و تابع جریانات کاذب موجود که با احساسات و خون مردم بازی می کنند.

مولوی عبدالحمید زاهدان در مسیر مولوی نقشبندی در مخالفت با مذهب ابوحنیفه و تمام مذاهب اسلامی در اثبات جرم زنا

مولوی عبدالحمید زاهدان در مسیر مولوی نقشبندی در مخالفت با مذهب ابوحنیفه و تمام مذاهب اسلامی در اثبات جرم زنا

به قلم: براهندک بلوچ

مولوی عبدالحمید که خطیب مسجد مکی زاهدان است و بنا به دلایلی توسط دشتهایی معلوم الحال برجسته و مشهور شده و حتی توسط عده ای در جایگاه «اهل علم» نشسته و به القاب  غیرمتجانسی هم ملقب شده است در واقع خطبی رسانه ای و مجازی است که متناسب با نیاز روز رسانه ها سخنرانی می کند و اهمیت نمی دهد این سخنان در تضاد با مذهب ابوحنیفه و حتی در تضاد با کل اسلام باشد یا نباشد. صرفنظر از سخنان آشفته ای که گفته بر این ادعای تازه ی او تمرکز می کنیم تا بدانیم این شخص حتی از الفبای مذهب خودش هم خبر دارد یا خیر؟ آیا مرجعش قران و سنت است یا رسانه های مجازی و دشمنان قانون شریعت الله و شایعاتی که در این جنگ روانی ساخته اند؟

او در واکنش به اجرای حکم مفسد فی الارض بودن ۴ اغتشاشگری که برای رژیم صهیوینستی جاسوسی هم می کردند می گوید: “اخباری مبنی بر تعرض جنسی به زندانیان زن به قصد تحقیر، سرکوب و اعتراف اجباری در رسانه‌ها بازتاب یافته و روایت برخی از زندانیان مؤید این امر است. در صورت اثبات، قطعا بزرگ‌ترین مفسدان فی‌الأرض مرتکبین همین جنایات هستند. لازم است قوه قضائیه این افراد را محاکمه و به اشد مجازات برساند.”

ابتدا با جمله « روایت برخی از زندانیان مؤید این امر است » جرم زنا را اثبات کرده و بعد می گوید: در صورت اثبات جرم و… . تو دیگه کی هستی براتزاتک؟

به هر حال قبلاً در نقش الرویبضه در واکنش عجولانه ی جوانان حنفی مذهب بلوچ و تولید جمعه خونین زاهدان به صورت مختصر و با تمرکز بر سخنان مولوی نقشبندی عرض کردم که در اثبات جرم زنا و بر اساس مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله و سایر مذاهب اسلامی آمده است که خداوند تنها به دو شیوه صورت می گیرد و الله جل جلاله راه های اثبات زنا را به دو راه منحصر کرده است: ۱- اعتراف زن و مرد زناکار  2-  گواهی ۴ شاهد عادلی که این صحنه زنا را بطور محسوس و يقينی عمل جنسی و ارتكاب زنا را مشاهده‌ كرده باشند نه با حدس و گمان ،و اگر سه نفر از اين چهار نفر، گواهی بوقوع اين جريمه بدهند و نفر چهارمی برخلاف گواهی آنان‌گواهی دهد، يا اينكه يكي از اين چهار نفر ازگواهی خويش منصرف‌گردد، بايد حد قذف درباره اين‌گواهان اجراگردد و این گواهان باید شلاق بخورند. البته تمام حدود با وجود شبهه ساقط می شوند و تنها وقتي حد زنا هم اجرا می ‌گردد كه وقوع اين جريمه بطورقطعی به ثبوت رسيده باشد.

بعد از شرایط ۱- بلوغ ۲- عقل ۳- قدرت بر و درک حادثه مورد شهادت  4- قدرت تکلم دو شرط دیگر عبارتند از:

۵-  عدالت: شاهد باید که عادل باشد. خداوند (ج) می‌فرماید: «و اشهدوا ذوی عدل منکم و اقیموا الشهادة لله) و دو تن عادل را درمیان خودگواه گیرید و گواهی را برای خدا به پا دارید. شهادت مرد فاسق جایز نمی‌باشد زیرا خداوند (ج) می‌فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا ان جاءکم فاسق بنباء فتبینوا ان تصیبوا قوماً بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین» (حجرات، آیه ۶) زمانی که شهادت شخص مسلمان فاسق قابل قبول نیست پس بدون شک شهادت یک کافر سکولار(مشرک) یا سایر کفار بر علیه مومنین نیز قابل پذیرش نیست.

 به همین دلیل شرط بعدی: ۶ –  اسلام: شاهد باید مسلمان باشد، پس شهادت کافر بر مسلمان جایز نیست، مگر درباره وصیت در حال سفر که امام ابوحنیفه (رح) با استدلال به این آیه شریفه آن را جایز می‌داند» (مائده ۱۰۶- ۱۰۷).

در اثبات جرم زنا می بینیم که الله تعالی راهی قرار نداده است که از آن راه شخص بتواند به سادگی دیگران را متهم به زنا کند؛ حالا که برای همه روشن شد که مولوی نقشبندی بر اساس مذهب خودش هم عمل نکرده و بر خلاف مذهب خودش و تمام مذاهب اسلامی سخن گفته بود، بر چه اساسی مولوی عبدالحمید خطیب مسجد مکی زاهدان نیز همان مسیر اشتباه را طی می کند؟ به نظر شما اینها «عمداً» و با موج سواری بر فضای روانی حاکم بر ماهواره ها و فضای مجازی دشمنان سکولار و سکولار زده های داخلی این مسیر را طی نمی کنند؟

آیا اینها شایستگی لقب مولوی در مذهب خودشان هم دارند؟ چه رسد به القاب …؟

براتزاتک، مطمئن باش کسانی از اهل علم و مومنین هستند که بر اساس مذهب خودمان اعمال تو و امثال تو را رصد می کنند، پس هُل نکن و با احتیاط قدم بردار و سخن بگو.

نقش الرویبضه در واکنش عجولانه ی جوانان حنفی مذهب بلوچ و تولید جمعه خونین زاهدان (۵)

نقش الرویبضه در واکنش عجولانه ی جوانان حنفی مذهب بلوچ و تولید جمعه خونین زاهدان (۵)

به قلم: براهندک بلوچ

مسلمین از هر قومیتی که هستند باید ابتدا منهج صحیح دعوت و مبارزه با منکرات را در دارالاسلام و دارالکفر یاد بگیرند و چنان به منهج صحیح دعوت و جهاد مسلح باشند که سخنان «ائمة المضلین» و «دعاة علی ابواب جهنم» و «الرویبضه» نتواند آنها را در مسیر غیر اسلامی قرار دهد.  

اگر این منحرفین با شعارهای قومیتی و نژادی و حتی با سوء استفاده از اختلافات فقهی بسیار ریز و قابل چشم پوشی و قابل اصلاح میان مذاهب مختلف اسلامی و یا با سوء استفاده از پاره ای مفاسد اداری و اجرائی بعضی از مسئولین دارالاسلام قصد منحرف کردن مسیر صحیح دعوت و مبارزات ما را دارند، باید بدانیم که مبارزه جهت اصلاح کار بسیار خوبی‌ست و مبارزه برای به دست آوردن حقوق شرعی و اسلامی شاهکار است‌، اما در همان قدم اول باید دانست که بر اساس چه اهدافی و به نفع چه فکر و نگرشی مبارزه می‌کنیم  و در چه مسیر و جاده ای حرکت می کنیم؟

 باید دید و فهمید که در سایۀ چه کسانی و برای پیش‌برد اهداف کدام اشخاص مبارزه می‌کنیم و از جان خود مایه می‌گذاریم‌؟ یک اصلاحگر بعنوان سرباز الله، به برادران خود خیانت نمی‌کند، مانع آنان از مبارزه نمی‌شود، اما اگر راه‌ کج را پیش‌ِ روی برادرش دید، اورا به سوی راه صحیح راهنمایی می‌کند.

ما با چشم سر دیدیم که بعد از فاجعه ی خونین جمعه ی ۸مهر۱۴۰۱ش مسجد مکی زاهدان باز مولوی عبدالغفار نقشبندی دو عنصر نژاد و کینه های مذهبی را برجسته می کند و همچنین اغتشاشات برنامه ریزی شده توسط کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده های بومی به اصل اسلام و قوانین شریعت الله و نظام اسلامی و مقدسات اسلامی و تخریب مساجد و پاره کردن و سوزاندن قرآنها و  سوزاندن حجاب و برداشتن چادر از سر زنان محجبه و… را « فریادهای معترضان به ناعدالتی ها ، ظلم و تبعیض ها » معرفی می کند و می گوید:” فاجعه ی دلخراش و خونین قتل مردم نماز گذار و بی دفاع زاهدان نشانگر اوج مظلومیت مردم ستم دیده بلوچ و در عین حال سندی قاطع بر نگاه‌های عقده ای و بی رحمانه به بلوچ و بلوچستان است… این اقدامات نشانه ای از خودسرانه بودن نیست و به علت نگاه‌های تبعیض آمیز و ترویج نفرت ۴۳ ساله علیه بلوچ و بلوچستان در بین نظامیان است.”

به صورت مختصر باید عرض شود که هیچ نقطه مشترکی نیست بین کسی که بخاطر دفاع از ناموس می میرد و کسی که بخاطر بی ناموسی هلاک می شود. پس کشته های اغشاشات برنامه ریزی شده توسط کفار سکولار خارجی و مزدوران محلی و… در راه مبارزه با اصل قوانین شریعت الله و قرآن و سنت و حجاب و مسجد و رواج انواع مفاسد اخلاقی و بی بندوباری و« فریادهای این معترضان اغتشاشگر به ناعدالتی و ظلم و تبعیض» بوده و هرگز قابل مقایسه با کشته شده های مسلمانی نیست که «به هر دلیلی» جهت دفاع از اسلام و ناموس و حیا به خیابانها ریخته اند و خونشان را در راه دفاع از یکی از ارزشها و قوانین شریعت الله داده اند و برای اجرائی شدن عدالت فریاد زده اند.  

تنها با آشکار شدن یک واقعیت در مورد تعرض به مراکز نظامی تمام کشورهای دنیا و مثالهائی از تعرض ایرانی های شیعه یا حنفی داخل ایران به مراکز نظامی، «یاوه گوئی»ها و شعارهای عوام فریبانه ی احساسی عده ای، برای حق طلبان باطل می شوند و مشخص می شود که برخورد با حمله کننده های به مراکز نظامی، شیعه سنی نمی شناسد به عنوان مثالی از میان صدها مثال در گذشته و حال:

  • در دی ماه ۹۶ در قهدریجان اصفهان که مردم تماماً شیعه و از قوم فارس هستند اغتشاش گران به کلانتری ۱۴ این شهر حمله کردند که حداقل شش نفر از مهاجمان به ضرب گلوله مامورین پاسپاه کشته شدند و تعداد نامعلومی هم زخمی شدند.
  • زمانی که در شهر تماماً شیعه نوشهر در مازندران در اواخر شهریوی ۱۴۰۱ش اغتشاشگران با سنگ به پاسگاه حمله می کنند بدون تعارف می بینیم که به سوی آنها شلیک می شود و بیشتر از ۶ نفر از اغتشاشگران کشته و تعداد نامشخصی هم زخمی می شوند.

 در زاهدان نیز حنفی های بلوچ به پاسگاه و مرکز نظامی دارای سلاح گرم حمله کردند و همه ی ما دیدیم که حتی درِ پاسگاه را نیز شکستند و چند قدم نیز وارد این مرکز نظامی شدند، و مساله بر سر حمله بر بانکها و شهرداری ها و سایر اماکن دولتی و عمومی نبوده .

در فاجعه ی خونین مسجد مکی زاهدان دستهائی «عمداً» جوانان باغیرت و با شهامت و شریعت گرای ما را به سمت و سوی یکی از خط قرمزهای تمام کشورهای دنیا کشاندند که هرکسی از این خط قرمز عبور کند باید تاوانش را با خونش بدهد و در ایران هم برای چنین متخلفینی شیعه و حنفی و شافعی و عرب و فارس و بلوچ و کورد و غیره فرقی ندارد همچنانکه برای تمام کشورهای دنیا فرقی ندارد.

ادامه دارد…. ان شاء الله

نقش الرویبضه در واکنش عجولانه ی جوانان حنفی مذهب بلوچ و تولید جمعه خونین زاهدان (۴)

نقش الرویبضه در واکنش عجولانه ی جوانان حنفی مذهب بلوچ و تولید جمعه خونین زاهدان (۴)

به قلم: براهندک بلوچ

به دنبال فاجعه ی جمعه ی خونین مسجد مکی زاهدان عده ای که از ملتهب کنندگان وضع موجود بودند طبق قاعده ی «اگر نتوانستی بیگناهیت را ثابت کنی، نقش قربانی را بازی کن» شروع به غوغاسالاری و خاک در چشم مردم کردن کردند. بخصوص برای مردمانی که نسبت به منهج اسلامی و منابع شرعی بسیار جاهل بوده و تنها منبع علمشان شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی است و چنانچه  تلویزیون و گوشی ها را خاموش کنی خودشان هم خاموش می شوند، و صد البته اکثر جوانان حنفی مذهب بلوچی که ابزار دست این شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی و الرویبضه های داخلی شدند دینشان را از همین کانالها گرفته اند. انا لله و انا الیه راجعون

زمانی که در ابتدا خبر کشته شدن «ياسر شه بخش» فرزند حاج تاج محمد و خبر کشته شدن «عبدالمجید ریگی» با نام مستعار «جلال» فرزند حاجی مهرالله که مدتی در افغانستان هم بر علیه آمریکا و مزدورانش جهاد کرده بود پخش شد ابتدا گروهک جنایتکار جیش العدل بیانیه ای صادر کرد و به بهانه ی « پاسخگو کردن رژیم نسبت به کشتار معترضان نمازگزار شهر زاهدان» اعلام کرد قاضی شعبه دو دادسرای شهرستان سراوان را ترور کرده است و وعده ی ورود به اغتشاشات را داد. البته در همان ابتدا، سرهنگ پاسدار «سید علی موسوی» مسئول اطلاعات سپاه سلمان استان بلوچستان به همراه چند درجه دار دیگر نیز ترور شدند.

در کنار این جریانات، جالب است بدانید با آنکه مولوی عبدالحمید و مولوی های هم مسیر با او به عنوان یکی دیگر از جریانات موجود در بلوچستان به کرات مردم را به خویشتن داری و صبر و پیگیری مسائل از کانال قانونی آن و پرهیز از اغتشاش دعوت کرده بودند اما این دسته از جوانان دست به اغتشاش زدند! چرا؟

چون اکثریت طرفداران مولوی عبدالحمید و سایر مولویهای هم مسیر با او به گونه ای بارشان آورده اند که خیال می کنند «مولوی عبدالحمید مجبور است این حرفها را بزند و این حرفا از ته قلبش نبود و چیز دیگری در دلش است …. رژیم همیشه ایشان را تحت تهدید قرار داده و… » در واقع و به سبکی دیگر، طرفداران مولوی عبدالحمید به خود قبولانده اند که مولوی مجبور است و تقیه می کند و … به همین دلیل سخنان مولوی عبدالحمید در مورد مصالح نظام دارالاسلام ایران را کلاً نادیده می گیرند و از مخالفینی هستند که تنها منتظر یک فرصت جهت ابراز مخالفت و دشمنی با نظام ایران می باشند.

دیدیم زمانی هم عده ای مجهول تحت عنوان «اعلام برائت مولوی عبدالحمید از حوادث امروز زاهدان» بیانیه ای به اسم مولوی عبدالحمید بیانیه صادر کردند دفتر مولوی عبدالحمید فوراً به تکذیب آن پرداخت و…

مولوی  عبدالحمید به این شکل تنها توده ای از مواد خام  را تولید و نگه داری کرده که هر کسی از دشمنان دارالاسلام ایران توانائی به کارگیری آنها در راستای اهداف خود را دارد چه شبکه های ماهواره ای وابسته به آل سعود و امارات چون کلمه و نور و وصال و… و چه گروهکهای جنایتکاری چون جیش العدل و … و چه جریان مجازی حبیب سربازی و بهمن و … و چه دارودسته ی رجوی و سایر دشمنان داخلی و خارجی ایران.

مولوی عبدالحمید  خطیبی است که به صورت «منهجی» و علمی طرفدارانش را آموزش نداده است که بر اساس عقیده ی اسلامی به دارالاسلام ایران جوش بخورند و حل شوند؛به همین دلیل طرفدارانش «ابزار» و «مواد خامی» هستند که دیگران به راحتی می توانند از آنها استفاده کنند؛ به همین دلیل می بینیم که مُلافتاحی از سربازان جولانی خائن و جاسوس در ادلب سوریه هم مثل سایر سوء استفاده کننده های خارجی با شناختی که از طرفداران مولوی عبدالحمید و امثال او دارد به خودش جرئت می دهد که بگوید:” مردم مسلمان بلوچ نباید از علمایشان خصوصا شیخ الاسلام مولانا عبد الحمید انتظار صدور فتوای جهاد علیه نظام رافضی داشته باشند … چون ایشان به نوعی اسیر هستند و نمی‌توانند چنین فتوایی را صادر کنند …”

بله، همه فهمیده اند که این مُلاها و مولوی ها و ماموستاها به نحوی مریدانشان را بار آورده اند که به خود بقبولانند آنچه اینها در مورد نظام ایران و انقلاب و … می گویند از ترس نظام است و مجبور هستند و…

شما از چنین تولیداتی چه انتظاری دارید؟  

ادامه دارد …. ان شاء الله .

نقش الرویبضه در واکنش عجولانه ی جوانان حنفی مذهب بلوچ و تولید جمعه خونین زاهدان (۳)

نقش الرویبضه در واکنش عجولانه ی جوانان حنفی مذهب بلوچ و تولید جمعه خونین زاهدان (۳)

به قلم: براهندک بلوچ

مولوی نقشبدی در بیانیه اش ادامه می دهد که ” توهین به شرافت یک کودک خوردسال عفیفه مساوی با مرگ بلوچ است”. بدون شک همچنانکه وجود مجرم زناکار در عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم مساوی با مرگ عرب نبوده بلکه تا زمانی که بشر هست وجود مجرم هم گریز ناپذیر است همچنانکه در فاجعه ی اجتماعی تجاوز به ۴۱ دختر بلوچ در ایرانشهر که به گواهی مولوی محمد طیب ملازهی امام جمعه ایرانشهر رئیس این باند ۴ نفره از بلوچهای خلافکار که دستگیر هم شده بود یک بلوچ ثروتمند حنفی مذهب بود، مساوی با مرگ بلوچ نشد. اصلاً قضیه نژادی مطرح نیست که این مولوی آنرا نژادی می کند؛ چون هم در اتفاق چابهار و هم در اتفاق ایرانشهر هم شاکی‌ها و هم متهمان همگی بلوچ بوده اند.

به هر حال در اثبات جرم زنا و بر اساس مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله و سایر مذاهب اسلامی آمده است که خداوند تنها به دو شیوه صورت می گیرد: ۱- اعتراف زن و مرد زناکار  2-  گواهی ۴ شاهد عادلی که این صحنه زنا را بطور محسوس و يقينی عمل جنسی و ارتكاب زنا را مشاهده‌ كرده باشند نه با حدس و گمان ،و اگر سه نفر از اين چهار نفر، گواهی بوقوع اين جريمه بدهند و نفر چهارمی برخلاف گواهی آنان‌گواهی دهد، يا اينكه يكي از اين چهار نفر ازگواهی خويش منصرف‌گردد، بايد حد قذف درباره اين‌گواهان اجراگردد و این گواهان باید شلاق بخورند. البته تمام حدود با وجود شبهه ساقط می شوند و تنها وقتي حد زنا هم اجرا می ‌گردد كه وقوع اين جريمه بطورقطعی به ثبوت رسيده باشد.

در اثبات جرم زنا می بینیم که الله تعالی راهی قرار نداده است که از آن راه شخص بتواند به سادگی دیگران را متهم به زنا کند و یا به راحتی جرم زناکار نیز اثبات شود چون حتی اگر حد بر آنها نیز اجرا شود به تدریج و به دلیل تکرار آن قبح زنا از بین می رود و عادی می شود و گاه از مقاصد شریعت این است که یک گناه اگر در خفا بماند بهتر از آن است که علنی شود و گاه اشاعه و علنی کردن یک گناه خود گناه دیگر به حساب می آید.

امام مالک از زید ابن اسلم روایت کرده است که رسول الله فرمودند: “ای مردم وقت آن رسیده است که دست از حدود خداوند بکشید، هر کسی که مرتکب این کثافتها (گناهان) شد پس خودش را به ستر خداوند مستتر کند زیرا اگر کسی نزد ما به (به گناهی که حد داشته باشد) اعتراف کند حد را بر او انجام می دهیم”.

مردي در مسجد نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم  آمد وگفت ‌: اي رسول خدا: من مرتكب عمل زنا شده‌ام‌. رسول الله صلی الله علیه وسلم  از او روي برگرداند تا چهار بار اين اعتراف را تكراركرد و رسول الله صلی الله علیه وسلم  به وي توجه نكرد ولي چون چهار بار اين گواهي را برعليه نفس خويش داد رسول الله صلی الله علیه وسلم  اورا خواند و فرمود‌: أبك جنون؟ [‌آيا تو ديوانه‌اي‌؟‌] ‌گفت‌: نخير. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:فهل أحصنت؟ [ازدواج كرده‌اي‌؟‌] ‌گفت‌: آري‌. رسول الله صلی الله علیه وسلم  فرمود:اذهبوا فارجموه [او را ببريد و رجم‌كنيد و سنگسار نمائيد]‌‌.

ابن مسعود نیز روایت می کند که شخصی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و به گناه خود در بازی با زنی بدون دخول اعتراف کرد و گفت: در خدمت شما هستم و هر حدي وكيفري‌كه لازم مي‌داني در‌باره من اجرا كن‌. عمر بن خطاب كه حاضر بود گفت‌: خداوند پرده ترا بپوشاند، ايكاش پرده پوشی می ‌كردی و راز خويش را آشكار نمی کردی. رسول الله صلی الله عليه و سلم  در جواب او چيزی نگفت‌. (مسلم و ابوداود و ترمذی)

 با آنکه مولوی نقشبندی «مدعی» محرز شدن این اتهام است اما این مراحل را جهت اثبات جرم طی نکرده، با این وجود اگر جهت پیگیری این اتهام، در خفا و پنهانی کمک می کرد و دوست و دشمن ملت مسلمان بلوچ و سایر مسلمین را باخبر نمی کرد برای شرافت و آبروی آن دختر و آن خانواده و قوم و برای شرافت سایر مسلمین بهتر بود یا اینکه برخلاف تمام منابع اسلامی حرکت کرده و تحت تاثیر تبلیغات رسانه ای ماهواره ای و مجازی، یکی از سربازان جنگ روانی دشمنان سکولار خارجی و احزاب سکولار بومی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده ی داخلی شد؟!

ادامه دارد …. ان شاء الله