نقش الرویبضه در واکنش عجولانه ی جوانان حنفی مذهب بلوچ و تولید جمعه خونین زاهدان(۲)

نقش الرویبضه در واکنش عجولانه ی جوانان حنفی مذهب بلوچ و تولید جمعه خونین زاهدان (۲)

به قلم: براهندک بلوچ

در اینجا لازم است تذکر داده شود که هدف ما از این نوشتار «آسیب شناسی» فاجعه ی جمعه ی خونین مسجد مکی زاهدان جهت «پیشگیری» از تکرار چنین فجایعی است.

به هر حال، مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه ی اهل سنت زاهدان در همان روز و حتی روزهای قبل که زمزمه هایی در فضای مجازی به گوش می رسید مردم را به آرامش و حفظ خونسردی دعوت می کند خواستار فرصت دادن به دستگاه قضائی  می شود تا نتیجه را اعلام کند و مسئولین قضائی و نیروهای انتظامی را به «تعامل و مدارا با مردم» دعوت می کند و می گوید: ” پیرامون شکایتی که اخیرا در چابهار صورت گرفته و برای بنده هم سخت است که کلمۀ «تجاوز» را بر زبان بیاورم، اما به‌هرحال این موضوع مطرح شده است، خواستۀ عموم مردم از مسئولان این است که این موضوع را مورد توجه ویژه قرار بدهند و به این مسأله را به‌صورت فوق‌العاده رسیدگی کنند… از مردم و جوانان عزیز نیز انتظار است آرامش خودشان را حفظ کنند و به دستگاه قضایی فرصت بدهند تا نتیجه را اعلام کند.”

 در برابر این واکنش که طیف اکثریت مطلق مولوی ها و اهل علم و مردم بلوچستان را در بر می گرفت مولوی تقشبندی «ادعا»ئی را مطرح می کند که مختصات این «ادعا» برای هر مومن باغیرت و مسئولیت پذیری، دربردارنده نشانه‌های شورش و قیام و واکنش و ملتهب کردن جو حاکم بر جامعه بود.

 مولوی عبدالغفار نقشبندی در این زمینه ی خاص و به صورت مشخص، همچون یکی از «الرویبضه» ها و از حامیان داخلی جریانات معاند خارج نشین و گروهکهای مسلح بلوچ مستقر در پاکستان و محرک و مشوق جوانان به پیوستن به «جبهه» ی اغتشاشگران سکولار ظاهر می شود و یکی از این مفتگوهایی می شود که در مورد اتهام تعرض به دختر بلوچ  از توابع چابهار ابتدا در تاریخ ۳ مهرماه ۱۴۰۱ش بیانیه ای تحت عنوان «دست درازی به حیاو عفت خواهر مسلمان بلوچم قابل اغماض و  بخشش نیست» را صادر کرد و در آن با ادبیاتی کاملاً احساسی و تحریک آمیز مدعی شد که : ” پس از تحقیق و بررسی و گفتگو با خود خانواده و شنیدن سخنان دختر کودک،  زوایایِ پنهانِ این جنایتِ نابخشودنی برای بنده محرز گردید“.

اثبات جرم زنا و محرز شدن زوایایِ پنهانِ این جنایتِ نابخشودنی بر اساس مذاهب اسلامی تا اینکه منجر شود که فردی «متجاوز» شناخته شده و از مراجع اجرائی حکومتی درخواست شود که این شخص متجاوز«به سزای اعمال ننگین خود برسد» دارای شروط مشخص و واضحی است که الزما باید رعایت شوند.

ابن عباس رضی الله عنهما روایت کرده است که،  رسول الله صلی الله علیه وسلم خطاب به مردی فرمود: « هَلْ تَرَى الشَّمْسَ؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: عَلَى مِثْلِهَا فَاشْهَدْ، أَوْ دَعْ » (الحاكم ۴ / ۹۸/  البيهقي۱۰ / ۱۵۶) «خورشید را می بینی؟ گفت: آری، فرمود: بر همانند این خورشید گواهی بده، یا از گواهی دادن دست بردار ».

حالا صرفنظر از مجرم بودن یا نبودن بلوچی که فرماندهی این پاسگاه را در چابهار بر عهده داشته، و صرفنظر از صحت و سقم سخنان این دختری که مدعی است به وی تجاوز شده، آیا این مولوی «مراحل اثبات جرم زنا» بر اساس مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله را طی کرده است که «مدعی» است «زوایایِ پنهانِ این جنایتِ نابخشودنی برای بنده محرز گردید»؟

در بلوچستان بعد از روزها که مردم در حد یک خبر تائید نشده و اتهام منتظر رسیدگی به آن بودند «گواهی» و «ادعا»ی خارج از اصول شرعی این مولوی، به نحوی، از سوی رسانه های ماهواره ای و مجازی مختلف خارج نشین و دسته هائی از اهل سنت داخل کشور «تائید و اثبات جرم» تلقی شد و فتوا و «صدور حکم»ی غیر رسمی شد جهت «ملتهب کردن جامعه» و فراهم کردن جوانانی به عنوان «مواد خام» جهت تولید فاجعه  و ظلم بزرگ جمعه ی خونین ۸مهر۱۴۰۱ش مسجد مکی زاهدان.  

ادامه دارد …. ان شاء الله.

نقش الرویبضه در واکنش عجولانه ی جوانان حنفی مذهب بلوچ و تولید جمعه خونین زاهدان (۱)

نقش الرویبضه در واکنش عجولانه ی جوانان حنفی مذهب بلوچ و تولید جمعه خونین زاهدان (۱)

به قلم: براهندک بلوچ

با آنکه در مناطق کورد نشین، سکولاریستها و سکولار زده ها نخستین جرقه های این اغتشاشات را به بهانه ی مرگ مشکوک آن دختر کورد زدند اما با این وجود هیچ مومن مسلمانی در این توطئه مشارکت نکرد و بر همه واضح و روشن است که نه تنها مردم اهل سنت بلوچستان هرگز در این اغشاشات شرکت نکردند بلکه اهل سنت جنوب ایران و ترکمنهای شمال و طالش و اطراف اردبیل و اهل سنت غرب کشور نیز وارد این فتنه ی برنامه ریزی شده توسط دشمنان قانون شریعت الله نشدند.

با این وجود دیدیم  عده ای از «الرویبضه» در لباس قیادتها و رهبران کاذب به میدان آمدند و تعدادی از اهل سنت را به بهانه هایی  غیر از بهانه های سکولاریستها و با تحریک احساسات مسئولیت پذیری و داشتن غیرت مومنین در مسیری غیر شرعی، این دسته از اهل سنت را در «جبهه»ی سکولاریستها قرار دادند.

زمانی که اهل دعوت و جهاد راستین کناره گیری می کنند و به بهانه های غیر شرعی و مشکلات و سختی های مسیر تنها نظاره گر می شوند نباید تعجب کرد که انسانهای بی خاصیت و حقیر و فرومایه ای چون علی کریمی و سایر دلقکهای سینما و یا «الرویبضه» با طولانی ترین القاب و اسماء به یکباره  به قهرمانان و رهبران میدان سیاست، فکر، فرهنگ و اقتصاد مبدل می شوند و بحیث رهبر، کارشناس و متخحصص مطرح و به شیوه ای عجیب رسانه ای و مطرح می شوند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: سيَأتي علَى النَّاسِ سنواتٌ خدَّاعاتُ يصدَّقُ فيها الكاذِبُ ويُكَذَّبُ فيها الصَّادِقُ ويُؤتَمنُ فيها الخائنُ ويُخوَّنُ فيها الأمينُ وينطِقُ فيها الرُّوَيْبضةُ قيلَ وما الرُّوَيْبضةُ قالَ الرَّجلُ التَّافِهُ في أمرِ العامَّةِ ( ابن ماجه۴۰۳۶ / أحمد۷۹۱۲) سالهايي فريبگر و گول زننده بر مردم فرا مي رسد كه در آن دروغگو تصديق مي شود و راستگو تكذيب مي گردد. خائن بعنوان شخص امانتدار شناخته مي شود و امين و درستكار، خيانتكار به حساب مي آيد و «رويبضه» در امر مردم سخن مي گويند. از پيامبر صلي الله عليه و سلم سؤال شد: «رويبضه» چه كسي است؟ پيامبر فرمود : انسان پست و بي ارزشي كه در مسايل عمومي صحبت مي كند .

در فقه اسلامی آمده است اگر شخصی در مساله ای فقه ندارد باید سکوت کند و حق ندارد در این زمینه صحبت کند اما ما در اتفاقات اخیر شاهد مفتی هایی (به قول عوام الناس مجانی هائی) بودیم که با جاهلانه بیانیه دادنهایشان در اموری عمومی صحبت کردند که نه تنها ارزش و قیمتی نداشتند بلکه نتیجه ی سخنان آنها با برنامه ریزی های دشمنان این شد که: جوانان حنفی مذهب زاهدان در جبهه ی اغتشاشگران سکولار و دشمنان دین قرار بگیرند و هم باعث ریخته شدن خون پاکترین و صادقترین و باغیرت ترین جوانان ما در اطراف مسجد مکی زاهدان و نواحی دیگر شهر شدند.

در این مورد مشخص فاجعه ی اطراف مسجد مکی یا جمعه ی خونین زاهدان، مفتی های مفت گوی با وجود اغتشاشات سازماندهی شده کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده ی داخلی، به بهانه ی دفاع از ناموس یک خواهر مسلمان و رسیدگی در امور قضائی و اجرای حدود در امری وارد شدند که حتی با آنکه راههای اثبات چنین جرمهایی (جرم زنا) در مذهب حنفی برایشان کاملا واضح است اما ۱- «آگاهانه» ۲- «عمداً» ۳- «به میل خودشان و اختیاری» در مسیری بر خلاف مسیر مذهب حنفی و حتی در مسیری بر خلاف تمام مذاهب اسلامی حرکت کرده و با سوء استفاده از جو روانی و تبلیغی به وجود آمده توسط ماهواره ها و فضای مجازی کفار سکولار و سکولار زده های بومی به بهانه مرگ دختری سقزی در تهران، بر احساسات و غیرت دینی مردم انگشت گذاشته و زمینه ساز اصلی فاجعه ی روز جمعه ۸/۷/۱۴۰۱ش اطراف مسجد مکی  وکشتار جوانان مومن و باغیرت ما شدند.

این مفتی های مفت گوی با آنکه ممکن است در علم صرف و نحو و بلاغه و قرائت قرآن و آداب شخصی دارای آگاهی هائی باشند اما در امور عامه که نیازمند فهم و درک «مقاصد شریعت» و «رعایت اولویتها» است علم ندارند بلکه جهل بر آنها حاکم است . تخصص اینها در زمینه ای است و فتواهای آنها در زمینه ای دیگر . پس اینها در این زمینه های عمومی جاهلاهائی هستند که باید از آنها پرهیز شود .

ادامه دارد …. ان شاء الله

نگرش مُلا احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قران سنندج به سکولاریسم و سکولاریستها

نگرش مُلا احمد مفتی زاده بنیانگذار مکتب قران سنندج به سکولاریسم و سکولاریستها

ئا: مسعود سنه ای

مُلا احمد مفتی زاده یکی از دشمنان اصلی سکولاریسم و سکولاریستهاست که با برائت و کناره گیری از احزاب و سیستمهای سکولار و نظامهای دموکراتیک و غیر اسلامی  تنها به حکومت اسلامی مجری قوانین شریعت الله راضی است و در کتاب حکومت اسلامی می گوید: درحکومت اسلامی،اصول ومبانی قانون ازطرف خدا است،?ولذا انسان مسلمان، بدرستی آن اطمینان دارد، واگرهمه چیزخود را درراه آن فدا کند،وهمۀ سختی ها را ببیند،کمترین احساس عدم رضایت،به او دست نمیدهد. ?اما در حکومت غیر دینی ، همه قوانین را انسان وضع میکند،? وبدیهی است هرکه داناتر است، بیشتر در درستی چنین قوانینی تردید دارد.

کاک احمد در همین کتاب حکومت اسلامی و در توصیف سکولاریستها به نکات مهمی اشاره دارد که روی سیاه تمام کسانی که اکنون به نام ایشان از احزاب سکولار دفاع می کنند سیاه تر می کند و می گوید:

  • سکولاریستها توطئه گر هستند (همه میدانند که مبارزات سیاسی ما، بخاطر تحریکات و کارشکنی گروه های ضد اسلام، با مشکلات فروان روبرومیشود؛ ?و خنثی کردن این توطئه ها، به اندازه مبارزه با دشمن اصلی، پر درد سر است و وقتگیر؛? )
  • –         سکولاریستها مجریان مهمترین وخطرناکترین حلیه ها بر علیه دین اسلام و سوق دهندگان به سوی بت پرستی هستند («?مهمترین وخطرناکترین حیلۀ دشمنان خلق،کوتاه کردن دست دین از زمامداری وسیاست جامعه بود.»?در قرون اول تاریخ اسلام،تنها فرمانروایان داخلی منحرف از دین بودند که این آرزو را در سر میپروراندند(البته، بدون اینکه جرأت کنند،واز این نقشه خود،کلمه ای بر زبان آورند. اما همین ?سیاست ضد خلقی ” جدا کردن دین از سیاست ” ? روز بروز،جامعۀ عظیم و فولادین توحیدی را،بطرف سستی و بت پرستی سوق داد)
  • –         مزدور و خائن نامیدن سکولاریستها و احزاب سکولار،( در این قرنهای اخیر،یعنی : از زمان خاموش شدن مشعلهای تمدن اسلامی در اندلس (مرکز اسلامی اروپا ) واز حملۀ صلیبی ها از غرب و مغول از شرق،مترفین داخلی در اجزای مملکت وسیع اسلامی، بیشتر بصورت مزدوران برای استثمارگران خارجی،نقش خیانت را بازی میکردند ومیکنند. اعلام این جمله با نهایت صراحت و? گستاخی که:” دین از سیاست جدا است “، وتوجیه این خیانت با استفاده از روشهای تزویر وفریب- نه با منطق زور واستبداد،مانند گذشته- محصول این دوران اخیر است?)
  • اهل تزویر و فریبکار نامیدن سکولاریستها.( ? گستاخی که:” دین از سیاست جدا است “، وتوجیه این خیانت با استفاده از روشهای تزویر وفریب- نه با منطق زور واستبداد،مانند گذشته- محصول این دوران اخیر است? )
  • سکولاریستها را مجریان سیاست خائنانه نامیدن، (?اجرای این سیاست خائنانۀ ” جدا کردن دین از سیاست “،? چندان بعدی گسترده یافته که – مثلا در زمینۀ خصوصیات و مشخصات حکومت اسلامی،کتابی بزبان فارسی در دسترس نیست ؛ جز اینکه اخیرا کتابی از دانشمند پاکستانی “ابولاءعلی مودودی ” بفارسی ترجمه شده  که در آن،قسمتی از مسائل و اصول مربوط به این موضوع جمع آوری شده است)
  • سکولاریستها را مجریان بازی های عوامفریبانه نامیدن.(?وبا مختصردقتی متوجه خواهیم شد که این آشفتگی وقاطی پاطی شدن دوبعد دمکراسی،درحقیقت،مفهوم دمکراسی را ازحکومت سلب می کند؛وآن را بصورت?« یک بازی عوام فریبانه»? درمیآورد؛درست مانند اینکه برای جستجوی امراض عمومی یک شهر،بجای تکیه برأی پزشکان دلسوز(که اقلیتی بسیارکوچکند)،رأی اکثریت مردم ناآگاه ازمرض ودرمان را،مبنای تصمیم گیری قراردهیم!)

آیا دارودسته ی منافقینی که به نام این شخص برای احزاب سکولار تبلیغ می کنند شرم نمی کنند؟

سکولاریستی که توبه نکند ارزش بخشش ندارد

سکولاریستی که توبه نکند ارزش بخشش ندارد

به قلم: عبدالرحمن براهویی/ سراوان

یکی از بزرگترین مشکلات مولوی های بلوچستان این است که اولویتهای شریعت اسلام مثل کفر به طاغوت و معرفی کفاری که باید به آنها کفر شود و برائت از سکولاریستها(مشرکین) و آزادیبخشی اسلام را کاملا نادیده گرفته اند و به مسائل کاملاً فقهی احوال شخصیه می پردازند و یا گاهگاهی با مطرح کردن مسائل قومی و نژادی و یا مسائل تاریخی مورد اختلاف با شیعیان برای خود مرید جمع می کنند.

این در حالی است که جوانان و مردم اهل سنت بلوچ در حال فرو رفتن در باتلاق کفار سکولار هستند و به انواع نا امنی ها و مفاسد اخلاقی و جنسی و رفتاری آلوده شده اند.

اینها باید بدانند که سکولاریستها ریشه ی تمام سردرگمی های ملتها  بوده اند . ملت ما نباید این موجودات ناپاک را در میان خود بپذیرند .

آنها به نام ترقی، پیشرفت و مدرنیسم جنایاتی را  از قرن ۱۶ و رنسانس سکولاریستی مرتکب جنایات و وحشیگریهایی شده اند که در طول تاریخ بی سابقه بوده است .

شما اگر به جنایات سکولاریستها در جنگهای اول و دوم جهانی ، قتل و عامهای هیتلر سکولار سوسیالیست ، لنین ، استالین ، مائو، انورخوجه ، صدام حسین ، حافظ اسد وبشار اسد ، جمال عبدالناصر ، آتاتورک و…. نگاهی بیاندازید ، راحتتر می توانید علت و سرچشمه ی جنایات سکولاریستهای احزاب سکولار در پاکستان در حق مسلمین بلوچ را متوجه شوید چه سکولاریستهای پنجابی و چه سکولاریستهای بلوچ . یا کوردها بهتر می توانند سرچشمه ی جنایات حزب دمکرات کردستان ، کومله ، پژاک ، بارزانی ها و طالبانی ها و…. را پیدا کنند .

صفت گرگ دریدن است و اینها گرگهای ملت ستمدیده ی ما در لباس گوسفند بودند.

فقط اسلام است که گرسنگی ،فقر و نا امنی را از بین می برد و  رفاه  و  امنیت  عقیدتی ، جانی ، ناموسی، عقلی و مالی را برای بشریت هدیه میکند.

فقط اسلام است که از حیا و ناموس و شرف و آبرو و اخلاق ما محافظت می کند.

در وضع موجود عللاوه  بر غریبی  دین وتهاجمات کفار سکولار خارجی ، کثیفترین و سرسخت ترین و کینه ای ترین دشمنان ملت ما مرتدین سکولار وسپس دین فروشانی هستند که با این سکولاریستها ی مرتد محلی هم کاسه و شریک گشته اند .

مومنین حق بخشیدن و گذشت کردن از این مفسدین ضد دین و ضد بشریت را ندارند .

مرتدین سکولار هم بدانند که جایگاهی در میان ملت ما ندارند و دین فروشان نیز قبل از آنکه فرصت از دستشان برود توبه کنند و دست از خود فریبی و مردم فریبی بردارند و ازخشم وانتقام الله و سپس ازخشم وانتقام مردم ستمدیده  بترسند که خیلی نزدیک است .

یکبار برای همیشه باید تکلیف خودمان را با این طرفداران سکولاریسم روشن کنیم و لگد جانانه ای به افکار و عقاید فاسد آنها بزنیم.

هم اکنون ما در خط مقدم جنگ روانی با احزاب سکولار و مرتد محلی هستیم که خواهر و برادر و ناموس و خانواده و قوم و قبیله ی ما را مورد هدف قرار داده اند و باید همچون یک مجاهد عقیدتی در برابر این سکولاریستها و دارودسته ی منافقین و سکولار زده عمل کرد.

تشابه شیعیان انگلیسی و نجدیت در مساله ی جهاد با کفار اصلی

تشابه شیعیان انگلیسی و نجدیت در مساله ی جهاد با کفار اصلی

به قلم: ابوابراهیم هورامی

شیعیان غلاة که این روزها تحت عنوان شیعه انگلیسی شناخته شده اند بر این باورند که فعلا جهاد و حتی تشکیل حکومتی اسلامی تعطیل است و جهاد تا قبل از ظهور امام مهدی علیه السلام با کفار اصلی ناجایز است، بلکه ابتدا باید امام مهدی علیه السلام ظهور کند و بعد سنی ها یا به قول خودشان عامه را  پاکسازی کرد با فراهم شدن این بستر آنوقت به جنگ کفار اصلی رفت .

بر این اساس است که این دسته از شیعیان غلاة و انگلیسی بدترین جنگهای روانی را بر علیه دارالاسلام ایران به راه انداخته اند و زمانی هم که آمریکا و انگلیس به عراق حمله کرد در کنار این اشغالگران بدترین جنایات را در حق اهل سنت عراق مرتکب شدند تا اینکه نیروهای طرفدار دارالاسلام ایران قدرت گرفتند و با قدرت گیری این نیروها جلو این وحشی های انگلیسی گرفته شد.

طرفداران تفکر شیخ محمد بن عبدالوهاب و علمای نجد هم با «مشرک» خواندن تمام شیعیان و اهل تصوف میان حنفی ها و شافعی ها و حنبلی ها و مالکی ها و غیره  دست به تکفیر نابجای این مسلمین به جرم مشرک بودن می کنند و بعد چنین استدلال می کنند که جنگ با مشرکین نزدیک خودمان مقدم بر جنگ با کفار اصلی یهودی و نصرانی و غیره است!

علمای نجد به صراحت می گویند: ” کسی که مشرکین را از ملت اسلام خارج نداند در واقع تصدیق کننده ی قرآن نمی باشد چونکه قرآن مشرکین یعنی پرستش کنندگان غیراللە را از ملت اسلام خارج دانسته است وبه تکفیر واخراج آنها از ملت اسلام  وهمچنین به جنگیدن ودشمنی نمودن با آنها امرنموده است محمد بن عبدالوهاب رحمه الله در ناقض سوم اسلام گفته است : ” هر کس مشرکین را تکفیر ننماید ویا اینکه در خارج بودن آنها از ملت اسلام شک داشته باشد ویا اینکه مذهب وراه آنها را درست وصحیح بداند کافراست “.[الدرر السنية : ۲۹۱/۹]

شیخ عبدالطیف آل شیخ نجدی هم می گوید: تکفیر کردن مشرک وکسی که میگوید تکفیرکردن مشرکین از اصول خوارج است و هیچ یک از علمای اهل سنت این کار را نکرده اند( این قول) ردی بر الله تعالی و پیامبر علیه صلاة والسلام و اجماع امت داده است.[مصباح الضلام   ۵۹۴-۵۹۳]

بر این اساس باطل می بینم که نجدیت مسلمین را ابتدا در جایگاه مشرکین قرار می دهد و بعد دست به تکفیر آنها می زند و در نهایت حکم کفار مشرک را بر این مسلمین اطراف خود تطبیق می دهد و اجرا می کند و معتقد است ابتدا باید این به اصطلاح مشرکین اطراف خودش را پاک کند و بعد از آن به جنگ کفار اصلی برود.

 به همین دلیل است که در طول تاریخ هیچ گاه  نجدیتی که از زمان محمد بن عبدالوهاب تا کنون در نظام حکومتی آل سعود شکل گرفته بر علیه کفار اصلی جهاد نکرده بلکه در چهارطرف خود مسلمان کشی کرده است و یا در جبهه ی کفار اصلی بر علیه این مسلمین مخالف خودش جنگیده است. چیزی که همین الان هم در نظام آل سعود می بینم. 

آیا تشابه افکار و عمل این نوع از تشیع انگلیسی با این نوع از تسنن ابتدا انگلیسی و بعد آمریکائی برای شما جای سوال و شک نیست؟

کاک حسن امینی مفتی و حاکم شرع مردمی کردستان و فعال سیاسی است یا….؟

کاک حسن امینی مفتی و حاکم شرع مردمی کردستان و فعال سیاسی است یا….؟

به قلم: م.کورد (عضو مکتب قرآن)

اوائل سال ۹۱ هنگام کنکاش در سایتها اصطلاحی برای کاک حسن امینی به کار برده شد که بسی جای تأمل دارد و آنهم اصطلاح مفتی! است، با توجه به شناختی که سالهاست از وی دارم آنچه بنده می خواهم کمی به آن بپردازم توضیح بسیار مختصری است در مورد کاک حسن امینی.

کاک حسن امینی پیش نماز روستای تبت (از توابع شهرستان بوکان) بود که در سال ۵۵ به سنندج آمد و در جریان تأسیس مدرسه قرآن – توسط علامه کاک احمدمفتی زاده درشهرهای مریوان و سنندج – اوهم، همراه عده ای از افراد به آن مدرسه پیوست ویکی از معلمان مدرسه هم او بود، که معلم نو آموزان بود.

در سال ۵۸  زمانی که کاک احمد جهت جلوگیری از خونریزی و برادرکشی به همراه چند صد نفر از یارانشان به کرمانشاه هجرت کردند، مدتی کسی در کردستان برای پاسخگویی به مسائل حقوقی و مدنی وجود نداشت و کاک  احمد در سال ۵۹ جوابیه ای به نامه ی دادگستری کردستان نوشت – قبلا پاسخ به پرونده های مراجعین اهل سنت در زمینه های حقوقی ومدنی و… یکی از وظایف حاکم شرع بود – وکاک حسن امینی را به نمایندگی از خود جهت پاسخگویی این مسائل معرفی کرد؛ پس از آغاز دشمنی حکومت ایران با کاک احمد،عملا این مسئولیت به کاری حکومتی تبدیل شد وتابحال هراز چندگاهی با انتخاب یکی از ملاهای منصوب حکومت این امور به انجام می رسد. کاک حسن نیز درسال ۶۹  ( درنامه ی سوم خطاب به شورای مدیریت مکتب قرآن) از طرف کاک احمد به همراه ۳ نفر دیگر از افراد مکتب قرآن به عنوان عضوهیئت افتاوقضا انتخاب می شود وتا حدود سال ۷۸ – قبل از اخراجش از مکتب قرآن ( منزل کاک احمد) – به مسایل فقهی مراجعین پاسخ می داد.

 سؤالی که اینجا مطرح است اینکه: این اصطلاح جدید مُفتی! هم که به حاکم شرع بودنش، اضافه شده وقید مردم را هم یدک می کشد، توسط کدام مردم به اوداده شده است؟ و یا کدام یک از علمای اهل سنت او را با این واژه خطاب نموده و از اواستفتاء کرده است!؟ آیا اینها جز تخیّلاتی که حاکی از روانی آشفته دارد نیست!؟ روزی حاکم شرع! روزی دیگر رییس شورای رهبری مکتب قرآن کردستان! امروز هم مُفتی! آیا برای این هوسها حدی متصوّرمی گردد!؟ وآیا این القاب می تواند توان کسی را به اثبات برساند وشخصیتی موجه به او القا کند؟

این مسئله ای بدیهی است که مطرح شدن هر فردی بعنوان حاکم شرع و بالاتر از آن« مُفتی»؛ واقعا مستلزم استعداد وتوانایی در زمینه های علوم اسلامی است، واضح است مطرح شدن در محافل عامیانه و غیر علمی بسیار ساده و سریع است ،اما نکته جالب توجه اینجاست که هیچ محفل علمی و حوزوی در سراسر ایران کاک حسن امینی را بعنوان فردی با سواد و آگاه به علوم اسلامی نمی شناسند ؛ وبا وجود اینکه ازنظر سِنّی از افرادی همچون شهیدان کاک ناصرسبحانی وکاک فاروق فرساد، سالها بزرگتر بود – اختلاف سِنّی او با کاک فاروق ۱۵ سال بود- اما تفاوت سطح علمی آنها با او اختلافی ماهوی است. افرادی نظیر کاک ناصر سبحانی و کاک فاروق فرساد براستی از علمای کم نظیر دوران حیات خود بودند و حتی اکنون نیز نامشان در مجامع علمی اهل سنت مطرح است. اما کاک حسن امینی با چه پشتوانه ای علمی اینگونه در میان محفل علمای اهل سنت به ایراد سخنرانی می پردازد و آیا به این موضوع فکر کرده است که حتی طلبه ها و دانشجویانی هستند که براحتی می توانند با مطرح نمودن سوالاتی در زمینه های علوم اسلامی از جمله تفسیر، حدیث، صرف و نحو، بلاغه، اصول و منطق، بی اطلاعی او را نسبت به این علوم اثبات نمایند.

از لحاظ سیاسی هم پر واضح است که کاک حسن حتی با اصطلاحات اولیه سیاسی نیز آشنایی ندارد و اساساً هیچگاه بعنوان رجلی سیاسی در منطقه مطرح نبوده است، فردی با این وضعیت جایی در محافل تئوریک سیاسی ندارد چه برسد به این که بخواهد در روابط و ساز و کارهای سیاسی نیز دخالت داشته باشد… در انتخابات شورای شهر سال ۵۸ در سنندج که کاک احمد مفتی زاده طی اعلامیه ای حمایت خود را از یازده نفر بعنوان افرادی اصلح اعلام نمود، هیچ نامی از کاک حسن امینی به میان نیامد!

[این همان کاک حسن امینی از زبان یکی از اعضای مکتب قرآن است که حتی تمام طرفداران فرقه مکتب قرآن هم او را قبول ندارند و این روزها در کنار عده ای معلوم الحال سکولار قرار گرفته و بیانیه پشت بیانیه در دفاع از احزاب سکولار صادر می کند و در شبکه های معلوم الحال کلمه ونور و غیره به عنوان حاکم شرع مردمی اهل سنت کردستان معرفی می شود]

ائمه و صدور فرمان ترور بعضی از غلاة در صورت توانائی

ائمه و صدور فرمان ترور بعضی از غلاة در صورت توانائی

به قلم: خالد هورامی

زمانی که ائمه ی مذهب جعفری از قدرت حکومتی برخوردار نبودند تا با این قدرت حکومتی از وجود غلات و یارگیری غلات در میان شیعیان جعفری جلوگیری کنند و علاوه برآن روش تبلیغی و مبارزه ی منفی و اعلام برائت از غلات خطر غلات را به حداقل نمی رساند و تهدید غلات غيرقابل تحمل مى‏شد، برای این ائمه چاره ای جز صدور فرمان قتل آنها و برخورد فیزیکی وجود نداشت . در این زمینه به موارد زیر از منبع خود شیعیان (اختيار معرفة الرجال، ص ۳۲۵٫) می توان اشاره نمود :

۱- فارس بن حاتم قزوينى يكى از خطرناك‏ترين غلات در زمان امام حسن عسكرى عليه السّلام بود، كه بدعتهاى فراوانى گذاشت و بسيارى از مردم را فريب داد.

امام حسن عسكرى عليه السّلام خون او را هدر اعلام كرد و فرمود:هركس مرا از دست او راحت كند و او را بكشد، من بهشت را براى او ضامن مى‏شوم.سرانجام يكى از اصحاب آن حضرت عليه السّلام به نام جنيد، فارس را به قتل رسانيد.

۲- امام جواد عليه السّلام به يكى از ياران خود به نام اسحاق انبارى مى‏فرمايد:

خون ابو السمهرى و ابن ابى الزرقاء كه بر ما دروغ مى‏بندند، براى همه مسلمانان هدر است.امام از اسحاق مى‏خواهد كه آنها را بكشد و به او وعده راحتى در بهشت مى‏دهد. اما آن دو، هميشه از اسحاق دورى مى‏جستند و اسحاق موفق به كشتن آنها نشد.

۳- امام حسن عسكرى عليه السّلام در نامه‏اى خطاب به بعضى از ياران خود ضمن ابراز تنفر و انزجار از علىّ بن حسكه و غلات ديگر مى‏فرمايد: از آنها دورى كنيد كه لعنت خدا بر آنها باد و اگر هريك از آنها را يافتى، سر او را با سنگ بشكن.

این واکنش ائمه ی شیعه و شیعیان راستین جعفری با غلاة میان شیعه بوده که تا همین امروز هم ادامه داشته و این روزها این شیعیان غلاة تحت عنوان شیعیان انگلیسی از آنها یاد می شود.

بر اساس همین روش ائمه ی شیعه ی جعفری نیز ابتدا اقدام به روشنگری نموده و سپس اقدام به تکفیر غلات نموده اند که در زیر اجمالا به این اسلوب و مراحل مختلف آن اشاره می گردد .

۱- ردّ عقايد غلات و بيان عقايد صحيح؛۲- بيان علل غلوّ و نتيجه آن؛۳- بيان توطئه‏ هاى غلات؛۴- اعلام انزجار از غلات و لعن آنها؛۵- صدور فرمان محاصره همه ‏جانبه غلات؛۶- صدور فرمان كشتن غلات.

البته اين مرحله‏بندى به اين معنا نخواهد بود كه در متن واقع هم ائمه طبق اين تقسيم عمل مى‏ كردند، بلكه به اين معنا است كه در برخورد ائمه تمامى اين مراحل ديده مى ‏شود و در هر زمان به مقتضاى آن، از يك يا چند مرحله استفاده مى‏ كرده‏اند.[۱]

قاطعیت و عدم مدارای بزرگان و ائمه ی شیعه با غلات را در این نکته ی اساسی  می توان دریافت که این بزرگواران خطر غلات را براى اسلام از خطر يهوديها و نصارى و مجوسيان و مشركان بيشتر مى‏دانستند و به صورت پیگیر و مداوم تا زمان حال با این فرق گمراه در مبارزه بوده اند و با تلاشهاى پيگير خود توانسته اند بسیاری از اين فرقه ‏ها را از صفحه روزگار محو كنند.

در این زمینه می توان به کتب زیر اشاره نمود:

  1.  كتب رجالى مانند: رجال‏ كشى، رجال نجاشى، معجم رجال الحديث و ديگر كتب رجالى شيعه تحت اسامى رهبران فرقه‏ هاى غلات مانند ابو الخطاب، مغيره، محمد بن نصير نميرى و همانند آنها به اين مسأله پرداخته ‏اند.
  2. ۲-     بحار الانوار جلد ۲۵، در بابى تحت عنوان «باب نفى الغلوّ فى النبى و الائمه صلوات الله عليه و عليهم …»[۲] به اين مسأله مهم پرداخته و بدون ترتيب‏بندى مشخصى،احاديث مربوط به اين عنوان را ذكر كرده است.

ج- كتاب آراء ائمة الشيعة فى الغلاة توانسته است اكثر قريب به اتفاق برخوردهاى ائمه با غلات را جمع ‏آورى كند. ترتيب اين كتاب، به ترتيب زمان ائمه عليه السّلام مى ‏باشد.

د- كتاب هوية التشيع نيز گوشه ‏هايى از برخورد ائمه عليهم السّلام با اين مساله را آورده است.اين كتاب، برخورد آنها را به برخورد منفى و مثبت قسمت كرده است.مراد از برخورد منفى، ردّ و انزجار از غلات و منظور از برخورد مثبت، بيان عقايد صحيح مى‏باشد.[۳]

در اینجا باید بدانیم چقدر بی انصاف هستند کسانی که با استناد به آراء و عقاید شیعیان غلاة و انگلیسی به شیعیان ۱۲ امامی حمله کرده و حتی آنها را تکفیر می کنند.


[۱]صفرى فروشانى،نعمتالله‏،غاليان كاوشي درجريانها وبرآيندها تاپايان سده سوم‏،مشهد۱۳۷۸ ه. ش‏،ناشر: آستان قدس رضوى،چاپ: اول‏ص ۱۵۲

[۲]( ۱)- بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۳۵۲- ۲۶۱٫

[۳]صفرى فروشانى،نعمت الله‏، غاليان كاوشي در جريانها و برآيندها تا پايان سده سوم‏، مشهد۱۳۷۸ ه. ش‏، ناشر: آستانقدسرضوى،چاپ: اول‏ ص ۱۵۲

ناسخ و منسوخ زمینه ساز پذیرش توطئه ی تحریف قرآن (۶)

ناسخ و منسوخ زمینه ساز پذیرش توطئه ی تحریف قرآن (۶)

به قلم: ابوابرهیم هورامی

 انواع نسخ در دیدگاه معتقدین به ناسخ و منسوخ :

  1. نسخ قرآن با خود قرآن ، که  این دسته ازعلما بر جایز بودن آن اتفاق نظر دارند.
  2. ۲-     نسخ قرآن با سنّت رسول الله صلی الله علیه وسلم که بر دو قسم است:

–  نسخ قرآن با روایت آحاد به پیامبر که  همگی نظر به عدم جواز آن داده اند.

–  نسخ قرآن با سنّت متواتر

الف) امام ابوحنیفه، امام مالک و در قولی امام احمد (رحمة الله علیهم) این نوع نسخ را جایز دانسته اند و به این فرموده ی الله تعالی استدلال می فرمایند: { كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمْ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ} [البقرة: ۱۸۰] که با حدیث متواتر حضرت صلی الله علیه وسلّم نسخ شده است ” ألا لا وصية لوارث ”  که این دانشمندان دلایل دیگری نیز ارایه می کنند و معتقدند که (به غیر از خود قرآن) تنها سنت می تواند آن را نسخ کند و ناسخ دیگری برای قرآن وجود ندارد.[۱]

زرکشی از ابن‌عطیه نقل می‌کند که گفت: صاحب‌نظران امت بر جوازاند. [۲]شیخ عک از اصولیان و قرآن‌پژوهان معاصر اهل سنت نیز معتقد است، نسخ قرآن به سنت مستند به وحی است؛ زیرا قرآن کریم می‌فرماید: «قُلْ ما یکونُ لی أ‌َنْ أ‌ُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی إ‌ِنْ أ‌َتَّبعُ إ‌ِلاَّ ما یوحی إ‌ِلَی»، (یونس / ۱۵) بنابراین پیامبر(ص)  با اجتهاد خود آیات را نسخ نمی‌کند بلکه آنچه با وحی، خواه متلو مانند قرآن، یا غیرمتلو مثل سنت به وی اعلام شده را اعلان می‌کند و ما موظفیم براساس آیه «ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» (حشر / ۷) پیامبر(ص)  را تصدیق کنیم.[۳]

ب) امام شافعی و در قولی  امام احمد این نوع نسخ را جایز نمی دانند و به این آیه استدلال می نمایند: {مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا}(هیچ آیه ای از قرآن را نسخ یا از یادت نمی بریم مگر اینکه، بهتر یا مانند آن را بیاوریم(نازل کنیم) ) [البقرة: ۱۰۶] و می گویند: سنت نه بهتر از قرآن و نه مثل آن است؛ ازاین‌رو، تنها قرآن می‌تواند قرآن را نسخ کند. [۴]ابواسحاق شیرازی (م ۴۷۶ ق) از دانشمندان شافعی‌مذهب نیز، به این موضوع تصریح کرده است.[۵] ابن‌تیمیه نیزمی‌گوید: «شیوه سلف با عدم نسخ قرآن به سنت  سازگار است».[۶]

در دیدگاه شیعیان امامی جعفری نیز، شیخ مفید براساس آیه «ما نَنْسَخْ مِنْ آیةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها» بر این باور است که قرآن به وسیله قرآن نسخ می‌شود اما با سنت نسخ نمی‌شود، و سنت تنها می‌تواند سنت را نسخ کند؛ زیرا هیچ چیز مماثل قرآن نخواهد بود. [۷]

ادامه خواندن ناسخ و منسوخ زمینه ساز پذیرش توطئه ی تحریف قرآن (۶)

ناسخ و منسوخ زمینه ساز پذیرش توطئه ی تحریف قرآن (۵)

ناسخ و منسوخ زمینه ساز پذیرش توطئه ی تحریف قرآن (۵)

به قلم: ابوابرهیم هورامی

۳- نسخ حکم و بقای تلاوت

به این معنی که حکمی در قرآن وجود دارد اما می توان به آن عمل نکرد و حکم دیگری که گویا جایگزین آن حکم شده را باید اجرا کرد. گفته مى شود كه باقى ماندن تلاوت آيه فقط براى تبرك و  ختم است و عمل بر آن مخالف با حكمت الهى است.  فرقی که هم اکنون تحت عنوان اهل سنت شناخته شده اند به ۲۰ الی ۶۳ مورد اشاره دارند .

مفسران و محدثان شیعه اگر از نسخ سخن می‌گویند بیشتر به این نوع نظر دارند، و آنچه در آثار روایی و تفسیری مشاهده می‌شود نمونه‌های عینی این نوع است، هرچند در تعداد آن اتفاق نظری وجود ندارد؛ گرچه بعضی عدد آیات منسوخه را تا پانصد آیه گزارش کرده‌اند [۱]و برخی دیگر تعداد آیات منسوخ را ۲۴۹ آیه و آیات ناسخ را ۱۰۸ مورد دانسته‌اند.[۲] آیت الله معرفت در موسوعه التمهید به نسخ هشت مورد معتقد است. [۳]اما در بررسی و نقد موارد ادعایی، نسخ پژوهان به ۲۲۸ مورد اشاره می‌کنند. [۴]

در این مورد نیز ما با سوالات متنوع دانش پژوهان مواجه می شویم که  می تواند طرفداران « نسخ حکم و بقای تلاوت» را باچالشی جدی مواجه نماید . سوالاتی چون:

  1. آنچه در مورد ناسخ و منسوخ گفته می شود به محکمات و احکام فقهی و قانون اساسی مربوط است نه متشابهات و داستانها و… ، زمانی که قانون گذار حکمی  را تغيير مي‌دهد يا به اين جهت است كه حكمت و مصلحت را در مقام تشريع و قانونگذاري رعايت نكرده است و يا اين‌كه سرنوشت كار را نمي‌دانسته و در نتيجه قانون در مقام اجراء با مشكل روبرو شده و به ناچار آن را نسخ كرده است . آیا این دو  در مورد خالق انسانها محال نیست؟
  2. خداوند توسط پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم با نسخ قوانین دیگر این قانون اساسی را برای بشریت تا روز قیامت نازل کرده است ، زمانی که می داند این حکم همچون شریعتهای یهودیت و نصرانیت و قبل از آنها ، محدود بوده و به نسخ  کشیده می شود چرا چنين قانوني را وضع كرده و هنوز آن را در کتاب خود نگه داشته در حالی که همچون شریعتهای قبل از آن به آن عمل نمی شود؟ این را ما در کدام یک از کتابهای قانون اساسی دنیا می بینیم ؟
  3. آیا وجود قانونی که باطل شده اما به مردم آموزش داده می شود باعث گمراهی نمی گردد و عده ای ندانسته به آن عمل نمی کنند؟
  4. آیا وجود آیات و قوانین باطل شده  با آیات و قوانین جایگزین احکام و آیات باعث تنافص و تضاد در بیا آیات قرآن نمی گردد ؟ در حالی که الله فرموده است:« أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا (نساء/ ۸۲) و اين آيه تنافي و تضاد را در بين آيات نفي مي‌كند.
  5. و….

ادامه دارد …. ان شاء الله


[۱] شرقاوی، ۱۴۲۵: ۱۷ / ۲۲

[۲] ابن‌انباری، بی‌تا: ۱ / ۲۳

[۳] معرفت، ۱۳۸۶: ۲ / ۳۰۷ ـ ۲۹۶

[۴] معرفت، ۱۳۸۶: ۲ / ۳۹۰ ـ ۳۰۷

ناسخ و منسوخ زمینه ساز پذیرش توطئه ی تحریف قرآن (۴)

ناسخ و منسوخ زمینه ساز پذیرش توطئه ی تحریف قرآن (۴)

به قلم: ابوابرهیم هورامی

۲- نسخ تلاوت به همراه بقای حکم

 بدین معنا که آیه نازل‌شده مشتمل بر حکم فقهی، از صفحه وجود محو شود، لیکن عمل بدان باقی بماند. معروف و مشهور در میان فرقی که هم اکنون در قالب اهل سنت جا گرفته اند این است که این نوع نسخ هم ممکن و هم، واقع شده است.[۱] این فرق به این قسم آیات تنها به شرطی عمل می کنند که امّت رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را قبول کرده باشند، زیرا روایت شده است که  در سوره ی نور این آیه نیز وجود داشته است: « الشيخ والشيخة إذا زنيا فارجموهما نكالاً من الله والله عزيز حكيم » پیر مرد و پیر زن را در صورت زنا کردن رجم کنید تا عقوبتی از جانب الله بر معصیتی باشد که مرتکب شده اند و الله صاحب عزّت و با حکمت است. ؛ به همین خاطر  گفته اند که گویا عمر – رضی الله عنه –  گفته است: “اگر مردم نمی گفتند که عمر در کتاب خدا افزوده است، با دستان خودم آن را می نوشتم”. [۲]

 امام زرکشی می فرماید: ظاهر قول عمر نشان دهنده جواز کتابت آن می باشد، ولی گفته های مردم او را باز داشت «چون تلاوت آن نسخ شده بود، و حکمش باقی مانده بود، حرجی در عدم نوشتن آن آیه نبود»، ولی اگر تلاوت آن باقی مانده بود، عمر – رضی الله عنه- به نوشتن آن مبادرت می ورزید، و گفته های مردم او را از این عمل منحرف نمی ساخت.

ابن حزم اندلسی میگوید:”…آیه ی قرآن به حکم رجم نازل گردید ؛ولی لفظ آن نسخ شده وحکمش باقی است”.[۳]

جلال الدین سیوطی می گوید:”مثال های این قسم زیاد است وپاره ای از موارد گذشته مانند قول ام المومنین عایشه در مورد سوره احزاب وآنچه از ابی بن کعب در مورد دو سوره ی “خلع وحفد نقل شده از مثال های این قسم ذکر می کند؛یعنی آنها را از نظر تلاوت منسوخ میداند ولی حکم آنها باقی است”.[۴]

ابن حزم در محلی قول ابی بن کعب را در خصوص سوره ی احزاب که میگوید این سوره از نظر آیات به اندازه ی سوره بقره بود،از همین قسم می شمرد که لفظ آن نسخ شده است.[۵]

و در الاتقان برای قسم سوم به آیه ی رضاع مثال میزند که از ام المومنین عایشه نقل شده است.بعد میگوید :”ومکی گفت:در این مثال،هم ناسخ وهم منسوخ هر دو تلاوت نمی شوند واین مثال نظیری ندارد”[۶]

آلوسی که میگوید:”در زمان ابوبکر ساقط شد از قرآن آنچه نقل آن به تواتر نرسیده بود ویا تلاوت آن نسخ نشده بود،ولی کسی که نسخ تلاوت به اونرسیده بود آنرا قرائت می نمود”.[۷]

در مورد “آیه رضاع”نیز می گوید: “همه ی این موارد (مانند آیه ی رضاع وغیر آن)نسخ شده است؛همان گونه که ابن عباس تصریح به آن نموده ودلیل نسخ آن چه در خبر عایشه (آیه ی رضاع)است آن است که اگرنسخ نشده باشد لازمه اش این است که بعضی از قرآن که تسخ نشده است ضایع شده باشد وحال آنکه خداوند حفظ قرآن را متکفل شده است”.[۸]جماعتی از عالمان در کتاب های اصولی و غیر آن به این حقیقت تصریح کرده اند.[۹]

سیوطی در اتقان نقل میکند که عمر آیه ی رجم را آورد که ابوبکر آن را جزءقرآن قرار دهد،ولی او پذیرفته نشد؛چون تنها بود.[۱۰]

ادامه خواندن ناسخ و منسوخ زمینه ساز پذیرش توطئه ی تحریف قرآن (۴)