ناسخ و منسوخ زمینه ساز پذیرش توطئه ی تحریف قرآن (۳)
به قلم: ابوابرهیم هورامی
در یک دسته بندی کلی پیروان این نگرش انواع نسخ در قرآن را اینگونه دسته بندی نموده اند :
- نسخ تلاوت و حکم با هم
روایت کرده اند که گویا ام المومنین گفته: در قرآن آیه ای با این عبارت وجود داشت که :”عشر رضعات معلومات يحرّمن “(ده بار (شیر خوردن معلوم) محرمیت ایجاد می کند) که این آیات نسخ شد و حکم آن به پنج بارشیر خوردن تغییر یافت؛ که رسول خدا صلی الله علیه وسلم در حالی وفات یافتند که مردم هنوز هم این آیات را به عنوان آیات قرآن می خواندند.«کان فیما أنزل من القرآن عشر رضعات معلومات یحرمن ثم نسخن بخمس معلومات وتوفی رسول الله(ص) ؛ در آنچه بهعنوان قرآن نازل شده بود، خوردن ده بار شیر خوردن بود که باعث محرمیت میشد، سپس این [حکم] بهوسیله [حکم] پنج بار نسخ شد و پیامبر(ص) وفات یافت». [۱]
مسلم نیشابوری از ابوموسی اشعری رویت می کند که در قرآن سوره ای مانند سوری برائت بوده است و من آن را فراموش کرده ام و از جمله آیات آن ین بود: لو کان لابن آدم وادیان من مال لا تبغی وادیاً ثالثاً و لیملأ جوف ابن آدم الا التراب.[۲]
فرقه هایی که هم اکنون در قالب اهل سنت جا گرفته اند قرائت آیات منسوخ التلاوه و منسوخ الحکم در نماز یا عمل نمودن به آنها را جایز نمی دانند و بر این باورند که دیگربه کلی نسخ شده اند.
طوسی جعفری مذهب قول صحیح را جواز نسخ حکم و تلاوت میداند. سپس در اصل نسخ تلاوت ـ خواه متضمن حکم باشد یا نباشد ـ میافزاید: «اخبار متظافر دلالت دارد بر اینکه آیاتی در قرآن بوده که تلاوت آن نسخ شده است مانند: «لو ان لابن آدم وادیین من مال لابتغی الیهما ثالث، لا یملأ جوف ابن آدم إلا التراب. و یتوب اللَّه علی من تاب» که بعداً برداشته شده است. و نیز «بلغوا عنّا قومنا انا لقینا ربنا، فرضی عنا و ارضانا» و نیز «الشیخ والشیخة …»، و نیز «لاترغبوا عن آبائکم فانه کفر»، و اینکه طول سوره احزاب معادل با بقره بوده است». [۳]
وی در جای دیگر مصداق نسخ حکم و تلاوت با هم را موضوع عشر رضعات دانسته معتقد است آیهای بهصورت «عشرة رضعات یحرمن، ثم نسخت بخمس» بود و بعد حکم و تلاوت آن برداشته شد. [۴] در مقابل، برخی دیگر از علمای شیعه جعفری ازجمله خویی و معرفت این نوع نسخ را روا نمیدانند. [۵]
زیر بار چنین پروسه ای تحت عنوان نسخ رفتن کار آسانی نیست . طرفداران این دسته ی اخیر چنین نسخی را مخالف صریح قرآن می دانند که میفرماید: «لایأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَینِ یدَیهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکیم ٍ حَمِیدٍ». (فصلت / ۴۲) افزون بر این برداشته شدن اعجاز تشریعی و موضعی آیه و نسخ حکم فقهی آن، را معقول ندانسته، هیچ مصلحتی برای از بین رفتن اعجاز بلاغی و بیانی فراگیر نیز نمی بینند.
ادامه دارد …. ان شاء الله
[۱] زرقانی، ۱۴۲۳: ۲ / ۱۶۷)
[۲] صحیح مسلم،۱۰۵۰/ ج۳، ص۱۰۰، باب ان کان لابن آدم وادیان…./ بَعَثَ أَبُو مُوسَى الأشْعَرِيُّ إلى قُرَّاءِ أَهْلِ البَصْرَةِ، فَدَخَلَ عليه ثَلَاثُ مِائَةِ رَجُلٍ قدْ قَرَؤُوا القُرْآنَ، فَقالَ: أَنْتُمْ خِيَارُ أَهْلِ البَصْرَةِ وَقُرَّاؤُهُمْ، فَاتْلُوهُ، وَلَا يَطُولَنَّ عَلَيْكُمُ الأمَدُ فَتَقْسُوَ قُلُوبُكُمْ، كما قَسَتْ قُلُوبُ مَن كانَ قَبْلَكُمْ، وإنَّا كُنَّا نَقْرَأُ سُورَةً كُنَّا نُشَبِّهُهَا في الطُّولِ وَالشِّدَّةِ ببَرَاءَةَ، فَأُنْسِيتُهَا، غيرَ أَنِّي قدْ حَفِظْتُ منها: لوْ كانَ لاِبْنِ آدَمَ وَادِيَانِ مِن مَالٍ، لَابْتَغَى وَادِيًا ثَالِثًا، وَلَا يَمْلأُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إلَّا التُّرَابُ، وَكُنَّا نَقْرَأُ سُورَةً كُنَّا نُشَبِّهُهَا بإحْدَى المُسَبِّحَاتِ، فَأُنْسِيتُهَا، غيرَ أَنِّي حَفِظْتُ منها: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولونَ ما لا تَفْعَلُونَ، فَتُكْتَبُ شَهَادَةً في أَعْنَاقِكُمْ، فَتُسْأَلُونَ عَنْهَا يَومَ القِيَامَةِ.
[۳] طوسی، بیتا: ۱ / ۳۹۵
[۴] طوسی، ۱۴۱۷: ۲ / ۱۰۵
[۵] خویی، ۱۳۹۴: ۲۰۰ و۳۰۲ و معرفت، ۱۳۸۶: ۲ / ۲۷۵