شناختی مختصر بر کارنامه ی  حکومت سکولارآمریکا 

شناختی مختصر بر کارنامه ی  حکومت سکولارآمریکا 

به قلم: محسن صادقی/سقز

حکومت سکولار آمریکا که چندین دهه قبل توسط سید قطب رحمه الله به عنوان «شیطان بزرگ» نامیده شد که خطر آن از خطر کمونیستهای شوروی و چینی هم نزدش بیشتر بود و به همین دلیل از سوی اهل جهاد به عنوان «سر افعی» به آن نگریسته می شود که باید به عنوان دشمن اصلی بر آن تمرکز کرد و از هر گونه جنگ جانبی خودداری کرد دارای کارنامه ای سیاه است که به صورت مختصر حکومت سکولار آمریکا برای ما تداعی : 

  •  واژه‌ای است برای خون ریزی و تخریب و عقب نگه داشتن ملل ضعیف
  • واژه‌ای است برای دشمنی با قوانین شریعت الله و دارالاسلام و مسلمین شریعت گرا
  • واژه‌ای است برای تحمیل و زورگوئی و اشغال‌گری ملت‌ها.
  • واژه‌ای است برای زیر پا گذاشتن حقوق بشر به صورت عمومی‌ ‌و مسلمانان به صورت خصوصی.
  • واژه‌ایست که تمامی‌ ‌پلیدی‌ها و خباثت‌ها در آن جمع شده است.

شیخ ناصر الفهد  که الله تعالی از زندان آل سعود آزاداش گرداند، در کتاب (التبیان فی کفر من اعان الامریکان ۱/۴۳) درباره‌ی آن کسانی که گمان می‌‌کنند که آمریکا کشوری پیشرفته و متمدن است می‌‌فرماید: «آمریکا تنها در جنگ ویتنام در ۱۹۶۳ (۱۶۰) هزار انسان را کشت و (۷۰۰) هزار نفر را فقط شکنجه داد و ۳۱ هزار زن را اغتصاب کرد و کلیه‌ی ۳ هزار نفر را در آورد و ۴ هزار نفر را سوزاند و ۴۶ روستا را با سلاح شیمایی از بین برد».

این کدام پیشرفت و حقوق بشر است که حکومت سکولار آمریکا درباره‌اش سخن می‌‌گوید. آیا این خنده دار نیست که انسان‌های نفهم و نادان بدان معتقدند که حکومت سکولار آمریکا پیشرفته و مدافع حقوق بشر است؟ کدام بشر؟ بشر سکولار؟ یا بشر مسلمان شریعت گرا هم شاملش می شود ؟ یا فقط شامل بخشی از بشرهای سکولار می شود؟

شیخ عبدالله عزام می گوید: «خلاصة أمريكا عبارة عن مجموع اللصوص والأشرار في أوروبا الذين نبذهم مجتمعهم فهاجروا ، عبارة عن شذاذ الآفاق هاجروا إلى العالم الجديد بعد أن اكتشفها كولمبس ، ووجدوا شعباً يعيش في أرضٍ جديدةٍ ، فبدأوا به تمزيقاً وتقتيلاً وأفنوه ، ولم يبق منه إلا بضعة ملايين ، سواء من الهنود الحمر أو من الأسبانيين في كولورادو وأنديانا وغيرها ، أبقوا بقية باقية عبارة عن ماذا ؟ عبارة عن متاحف ، عبارة عن قطعٍ قديمةٍ يراها الزائرون لأمريكا»( خربت امریکا: ابی جندل الازدی۱/۳۸).

ترجمه: «خلاصه آمریکا: عبارت است از جماعتی دزد و اشرار هستند که از اروپا کوچ کرده اند و نزد جامعۀ خود منفور و فریب خورده هستند و عبارتند از عده‌ای شاذ از همه‌ی دنیا که به دنیای جدیدی که کولمبوس آن را کشف نموده است کوچ کرده‌اند، که دیدند در این زمین جدید ملتی زندگی می‌‌کنند (که هندی ها بودند)، پس شروع به کشتن و بریدن کردند و باقی نماند از آنها مگر چند میلیونی از هندی‌ها و سرخ پوستان و اسپانیائی‌های کولورادو و اندیانا و غیره». 

دکتر عبدالعظیم محمود الدیب می گوید: «هرکس تاریخ اروپا را بخواند به چند جنایت و خرابی و حادثه بر می‌‌خورد که اگر قطره‌ای از این امور وارد دریای تاریخ ما شود، آن را کثیف و تار می‌‌نماید و رنگ آن را سیاه و تاریک می‌‌کند، اما غرب توانسته است خود را از این تاریخ بیرون بکشد و خود را به نصیحت خواه ملتش بشناساند و آنگونه شده است که بعضی از ما به اشخاص تاریخی اروپا افتخار می‌‌ورزند».

البته لازم است بدانیم که در جنگ کرۀ شمالی، آمریکا ۳۵ هزار سربازش را از دست داد، در ویتنام نزدیک به ۵۰ هزار سربازش قربانی شدند و در چندین جنگ دیگر هزاران سربازش را از دست داده است. اما با این وجود درس عبرت نگرفت و به عراق و افغانستان و یمن و سوریه و غیره حمله‌ای وحشیانه نمود و شروع به اشغال گری کرد و چند دهه است که برای دارالاسلام ایران نیز خط و نشان می کشد و از دور پاس می کند و هر چند وقت یکبار توله سگهای مزدورش را در قالب احزاب سکولار چند نفره ی کومله ها و دموکراتهای کردستان و گروه مزدوران رجوی و اوجالان و … جهت تخریب و ترورهایی روانه دارالاسلام ایران می کند.

کسی که ۷ میلیون نفر به وسیله او اسلام آورده است کیست؟

کسی که ۷ میلیون نفر به وسیله او اسلام آورده است کیست؟

ارائه: شاهو سنه ای

دوست داشتم مطلبی را از «وب سایت خبری امة اليوم» خدمت آند دسته از عزیزانی ارائه دهم که امر دعوت عمومی را نایده گرفته اند و خیال می کنند دعوت کردن فقط متعلق به طبقه ی خاصی است، در حالی که شخص با آگاهی بر تنها یک آیه و یک حدیث و یک مساله ی شرعی هم می تواند اهل دعوت شود .

اگر شخص بر یک حکم شرعی آگاهی کامل و دقیق دارد می تواند با رعایت امانتداری و عدم خروج از الجماعة و «با رعایت حد و حدود خود» به فرمایش رسول الله صلی الله علیه وسلم عمل کند که می فرماید: «بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً» (بخاری۳۴۶۱) از طرف من ابلاغ کنید هرچند يک آيه (=يک مسأله) باشد. یا سنتی از سنتهای رسول الله صلی الله علیه سولم مثل حفر چاه یا ساختن اماکن عمومی و غیره را زنده کند و به درجه ای دست پیدا کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم وعده اش را داده و می فرماید: مَنْ أَحْيَا سُنَّتِي فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَمَنْ أَحَبَّنِي كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ.(سنـــــن الترمـــــذی / ۲۶۷۸) هر کس سنتی از سنتهای من را زنده کند، من را دوست خواهد داشت، و هر کس من را دوست داشته باشد در بهشت همراه من است.

در این زمان شخصیت­هایی که زمان شاهد آن است .. و نام آنها را با آب طلا نوشته است نیز وجود دارند. این مرد که جزء صالحان است بعد از اسلام آوردن ۷ میلیون نفر توسط وی دنیا را وداع گفت. به تاکید که بسیاری از مردم نمی­دانند که او کیست؟

او یکی از شیرمردان این امت است که ۷ ميلیون نفر به وسیله وی اسلام آورده­اند. وی بعد از ۲۹ سال دعوت به اسلام در آفریقا و بنای ۵۷۰۰ مسجد و سرپرستی از ۱۵۰۰۰ یتیم و حفر ۹۵۰۰ چاه در آفریقا و بنا کردن ۸۶۰ مدرسه ۴ دانشگاه و ۲۰۴ مرکز اسلامی و موارد بسیار دیگر که ما در مورد آن اطلاعی نداریم و باید آنها را با آب طلا نوشت، او شیخ دکتر عبدالرحمن السميط ـ رحمه الله تعالى ـ است.

پس شایسته دیدم که زندگی نامه این شخص را در اینجا قرار دهم تا از او درس بگیریم و بعد از درس گرفتن از خود بپرسیم که چگونه می­توانیم به این سوالات پاسخ دهیم که ما برای اسلام چه چیزی را تقدیم کرده­ایم و برای بشریت چه کاری انجام داده ایم.

عبد الرحمن بن حمود السميط داعی کویتی در سال ۱۹۴۷ در کویت متولد شد او مؤسس کمیته کمک­های مستقیم به آفریقا بوده و ریاست آن را نیز برعهده داشته است وی همچنین رئیس هیئت تحقیق و مطالعات اسلامی بوده است.بعد از اینکه وی ۲۹ سال از زندگی خود را صرف دعوت در آفریقا کرد بیش از ۷ میلیون آفریقایی توسط وی مسلمان شدند.

وی قبل از فعال شدن در امور خیریه یک پزشک متخصص در امراض داخلی و دستگاه گوارشی بوده است. او پس از گرفتن لیسانس پزشکی و جراحی از دانشگاه بغداد فارغ تحصیل شد وی سپس یک مدرک تحصیلی را در مورد بیماری­های مناطق حاره­ای از دانشگاه لیورپول در سال ۱۹۷۴ گرفت و در پایان، کارشناسی ارشد خود را در رشته تخصصی امراض داخلی و دستگاه گوارش از دانشگاه ماکجل در کانادا دریافت کرد.

آیا با ذکر این نمونه در زمان خودمان هنوز تماشاچی و نظاره گر و منفعل و منفی باف هستی و دست از  غرزدنهای تمام نشدنی ات بر نداشته ای و جزو «اهل دعوت عمومی» نشده ای؟ 

درخواست پناهندگی از سکولاریستها در هنگام ضرورت و جبران آن در صورت توانایی

هنر برخورد با سیستم جاهلی / درخواست پناهندگی از سکولاریستها در هنگام ضرورت و جبران آن در صورت توانایی

ارائه دهنده : عبدالله جوانرویی و کارزان شکاک ( از درسهای استاد هورامی ) 

ابن اسحاق روایت کرده است :

رسول الله صلی الله علیه وسلم  زمانی که از طایف به قصد مکه برگشت، کسی را نزد اخنس بن شریق فرستاد و از او درخواست پناهندگی کرد. اخنس جواب داد که من دارای پیمان و قرارداد هستم؛ بنابراین قدرت پناه دادن را ندارم. بعد از او نزد سهیل بن عمرو فرستاد، او نیز گفت : بنی عامر به بنی کعب پناه نمی دهند. سپس نزد مطعم بن عدی فرستاد و مطعم درخواست پناهندگی رسول الله صلی الله علیه وسلم  را پذیرفت.

در مختصر السیره ی عبدالله بن محمد آمده است : « رسول الله صلی الله علیه وسلم  چند روزی در تاکستان به سر برد و زمانی که خواست به مکه برگردد، زید بن حارثه گفت : چگونه پیش قریش برمی گردی و حال آنکه شما را بیرون کرده اند؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم  فرمود : ای زید! خداوند چاره ساز و مشکل گشا است؛ خواهی دید که دری را بگشاید، خداوند یاور و پشتیبان دین خود است. به قصد مکه به راه افتاد. مردی از اهل خزاعه را نزد مطعم بن عدی فرستاد و از او خواست، چنانچه تمایل دارد به او پناهندگی بدهد. مطعم درخواست رسول الله صلی الله علیه وسلم  را پذیرفت و به اقوام و فرزندان خود دستور داد که خود را مسلح کنند ود ر کنار بیت الحرام به صورت آماده باشد بایستند تا رسول الله صلی الله علیه وسلم  در امنیت به مکه وارد شود. رسول الله صلی الله علیه وسلم  همراه زید حرکت کرد تا به بیت الحرام رسید. در این موقعیت مطعم بر شتر مخصوصش سوار شد و به اهل قریش رو کرد و گفت : من محمد را پناه داده ام و کسی حق ندارد برای او مزاحمت ایجاد کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم  قبل از هر چیز در کعبه نشست و دو رکعت نماز به جای آورد و در بستر امن و حمایت و حفاظت مطعم و بستگانش به منزل خود برگشت.[۱]

چنانچه سفر رسول الله صلی الله علیه وسلم  به طائف با دو هدف «دعوت و درخواست یاری بود»، بی تردید اکنون به درخواست پناهندگی و حماست شخصی از رهبران مکه منجر شده است. و در روایتی که گذشت متوجه شدیم که همین سکولاریستهای قریش رسول الله صلی الله علیه وسلم  را از مکه بیرون کرده بودند و زید به رسول الله صلی الله علیه وسلم  گفت : «راستی چگونه پیش قریش برمی گردی و حال آنکه شما را بیرون کرده اند؟» اما رسول الله صلی الله علیه وسلم  مطمئن بود که فرستاده ی خدات و پیروزی و گشایش خدادادی نزدیک است و به ویژه زمانی که محنت شدت یابد و بلا افزون گردد، خداوند به فریاد بندگان خود خواهد رسید.

اخنس بن شریق از بنی زهره، هم پیمان بنی هاشم و بنی تمیم، در پیمان «حلف الفضول» بودند. بنابراین او به بهانه ی این که هم پیمان است و هم پیمان قدرت قبول پناهندگی ندارد، زیربار این مسئولیت نرفت. شاید بتوان گفت که قانون پناهندگی مبنی بر پناهندگی قبیله ای برای قبیله ی دیگر بوده باشد و قانون حمایت شامل حمایت قبیله از فرزندان خود بوده است، مانند حمایت ابوطالب از فرزندان خود.

سهیل بن عمرو از پناه دادن رسول الله صلی الله علیه وسلم  خودداری کرد و برخورد خود را چنین توجیه کرد که گویا، بنی عامر نباید به بنی کعب پناهندگی بدهند. سهیل و رسول الله صلی الله علیه وسلم  از جهت نسبی در «لوئی» به هم می رسیدند و بعد از لوئی بنی کعب و بنی عامر از هم جدا می شدند. ما نسبت به حدود این سنت ها و رسم های جاهلی بی خبریم و نمی دانیم که چرا بنی عامر نمی توانست به بنی کعب پناهندگی دهد؟! اما ظاهراً نزد خودشان مسأله واضح بوده است یا اینکه سهیل خواسته است جهت فرار از این پناهندگی به توجیه بپردازد.

پس از این دو نفر رسول الله صلی الله علیه وسلم  از مطعم بن عدی رهبر بنی نوفل بن عبد مناف که شاخه ی سوم تبار عبد مناف بود، درخواست پناهندگی کرد. فرزندان عبد مناف به چهار شاخه تقسیم شده بودند : بنی هاشم، بنی عبدالمطلب، بنی عبد شمس، و بنی نوفل. مطعم بهتر از همه کس نسبت به خطر و حساسیت این کار مطلع بود و چه بسا احتمال می داد که به دشمنی او با تمام قریش منجر شود؛ چرا که او می بایست با هر نوع تهدیدی علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم  مبارزه کند. اگرچه این حمایت منجر به جنگ بین او و قریش گردد.

هنوز از یاد نبرده ایم که مطعم در زمان حمایت ابوطالب از رسول الله صلی الله علیه وسلم  چقدر بر همبستگی قریش اصرار می ورزید! رسول الله صلی الله علیه وسلم  در این لحظه فراموش نکرده است که مطعم همان کسی است که هنگامی که ابوطالب تبادل عماره بن ولید با رسول الله صلی الله علیه وسلم  را نپذیرفت اورا سرزنش کرد و به ابوطالب گفت : ابوطالب! قسم به خدا قوم تو منصفانه با تو به میان آمده و تلاش کرده اند که تو را از این بحران نجات دهند. عماره بن ولید را بگیر و به پسری خود قبول نما و محمد را به قریش تسلیم کن. از این بهتر چه می خواهی؟ ابوطالب به او جواب داد : نه، قسم به خدا این انصاف نیست، پسرشان را به من دهند که او را خدمت کنم و پسرم را به آنها بدهم که او را بکشند! این مطعم برای شکست من انجمن تشکیل داده ای و قوم قریش را بر من شورانده ای. نه نه، برو هرچه دوست داری بکن! آری، مطعم همان کسی است که امروز رسول الله صلی الله علیه وسلم  از او درخواست پناهندگی می کند. در این موقعیت دشوار و حساس، آیا با تحمل هزینه ی دشمنی با قوم خود به رسول الله صلی الله علیه وسلم  پناهندگی بدهد یا همچون دیگران شانه از زیر بار این مسئولیت سنگین خالی نماید؟

او موضع شرافتمندانه  و افتخار آفرینی انتخاب نمود که تاریخ آن را حفظ کرده است. به درخواست رسول الله صلی الله علیه وسلم  جواب مثبت داد و فرزندان و سربازان خود را مسلح و با نمایش به سوی کعبه ، اعلام کرد که به رسول الله صلی الله علیه وسلم  پناهندگی داده است و رسول الله صلی الله علیه وسلم  این دعوتگر با تدبیر همراه زید در فضای امنیتی که با درخواست خود مهیا کرده بود به طواف کعبه پرداختند و پیامبر با حمایت و حفاظت آنان بعد از طواف به خانه ی خود بازگشت. این سیلی محکمی بود که با قدعلم کردن سکولاریستهای بنی نوفل در مقابل سکولاریستهای قریش نواخته شد. اما بنی نوفل با رهبری مطعم نیز همچون بنی هاشم با رهبری عبدالمطلب که مردانی و شرافتمندی خود را در دفاع از رسول الله صلی الله علیه وسلم  به اثبات رساندن بر آیین شرکی خود همچنان ماندند. و رسول الله صلی الله علیه وسلم  این دفاع شرافتمندانه مطعم همراه با جان نثاری های او جهت نقض پیمان تحریم را در یاد و خاطره ی خود حفظ کرده بود و در جنگ بدر که هفتاد نفر از سران قریش را به اسارت گرفته بود، فرمود : «ای کاش امروز مطعم بن عدی زنده بود به خدا این اسیرها را به او می بخشیدم.

مطعم بن عدی کافرسکولاری بود و از نظر عقیدتی تفاوتی با سکولاریستهای قریش نداشت. ابوجهل و ابولهل نیز همچون مطعم درخواست پناهندگی و یاری رسول الله صلی الله علیه وسلم  به وجود این تفاوت ها واقف بود. و اکنون در هنگام قدرت نیکی های او را فراموش نکرده است و در جواب درخواست قریش مبنی بر آزاد کردن هفتاد نفر از اسیران که متشکل از سران سکولارقریش بود، می فرماید : «اگر مطعم اینجا بود و درخواست پناهندگی می کرد آنها را به او می بخشیدم».

ظاهراً حمایت مطعم محدود به حمایت از شخص رسول الله صلی الله علیه وسلم  بوده است نه مبنی بر آزادی دعوت. به همین دلیل می بینیم، رسول الله صلی الله علیه وسلم  به جستجو مکان دیگری است که دعوت خود را در آنجا آزادانه آغاز کند


۱- مختصره السیره، ۱۲۵

مختصری از تاریخ فرقه های اسلامگرا و جماعتهای جهادی کردستان عراق

مختصری از تاریخ فرقه های اسلامگرا و جماعتهای جهادی کردستان عراق

ارائه: معتصم

کار گروهی سیاسی اسلامی در کردستان عراق ‌به‌بیش ازهفتاد سال قبل برمی گردد؛ زمانی که ‌برای اولین بار مدرسه ی “اخوان المسلمین” در سال ۱۹۵۲میلادی (۱۳۳۰ هجری شمسی) به‌شهر حلبچه‌آمد، درحالی که در آن زمان ادبیات فکری و دید سیاسی اسلامی اخوان المسلمین فرازونشین های فراوانی داشت.

۱- در اوایل دهه ی هشتاد قرن گذشته ” ‌لشکر اسلام” که حاصل تلاش “‌عباس شبک” بود شکل گرفت اما پس از مدت کوتاهی حزب اتحادیه میهنی کردستان به آسانی توانست در آنها نفوذ کند وریشه‌ دار شود و با تبلیغات مناسب وفعالیتهای مستمر افراد زیادی را جذب و به طرف هدف مورد نظر خود سوق داد، تا اینکه سال ۱۹۸۲میلادی (۱۳۶۰ هجری شمسی) توانست یک گرز بزرگ نظامی را برپیکره ی آنها وارد نماید و قوت وتوان آنها را به طور کلی از آنها گرفت. و سرانجام در سال ۱۹۸۶میلادی (۱۳۶۴ هجری شمسی) به‌کلی نابود شدند.

۲- در سال ۱۹۸۲میلادی (۱۳۶۰ هجری شمسی) گروه‌اخوان المسلمین کردستان تلاش کردند تا شاید به کمک وحمایت ایران ‌یک گروه سیاسی را به نام انصار تشکیل بدهند، اما از طرف ایران هیچ گونه پاسخی به درخواست آنها داده نشد. این خود باعث شد که‌ آرام آرام بیشتر افراد حامی و طرفدارشان از این گروه جدا شوند. و دیگر اعضای آنها توانستند با ‌مدیریت “صلاح الدین محمد بهاالدین” به‌گروه‌(اخوانی عراق) بپیوندند اما به طور ‌رسمی در سال ۱۹۸۶میلادی (۱۳۶۴ هجری شمسی) به اخوان المسلمین عراق ملحق شدند.

۳- در سال ۱۹۸۵میلادی (۱۳۶۳ هجری شمسی) “رابطه‌اسلامی” کردستان به‌ریاست “ماموستا شیخ محمد برزنجی” در ایران تشکیل شد که شاخه ی نظامی آن ” لشکر قرآن” نام گرفت . بدین شکل ادامه‌ یافت تا در سال ۱۹۸۷میلادی (۱۳۶۵ هجری شمسی) به ریشه‌ و بنیانی (ستون و دیواری) برای ‌تشکیل “حرکه‌اسلامی” تبدیل شد.

۴- در سال ۱۹۸۷میلادی (۱۳۶۵هجری شمسی) وقتی استاد “ملا عثمان” رحمة الله علیه و برادر و طلاب و شاگردان و طرفدارانش برای مبارزه ی مسلحانه و جهاد فی سبیل الله، ‌از شهرها بیرون رفتند و با “ر‌ابطه‌اسلامی” یکی شدند و “حرکه‌ اسلامی” رادر کردستان عراق شکل دادند… به این صورت باقی ماندند تا سال ۱۹۹۹میلادی (۱۳۷۷هجری شمسی). در این سال گروه مبارزین اسلام (دسته دوم اخوان المسلمین در منطقه‌) و “حرکه اسلامی” در کردستان عراق گروهی با نام “بزوتنه وه ی اسلامی” ‌را تشکیل دادند. ولی “حرکه‌اسلامی” بخاطر چند دلیل داخلی و خارجی در تاریخ ۳۰-۵-۲۰۰۱ میلادی (۹/خرداد/۱۳۸۰ هجری شمسی) به ‌رهبری استاد” شیخ محمد برزنجی” و امیریت “علی باپیر” از آنها جدا شدند.

بعدها “بزوتنه وه ی اسلامی” به ‌سه ‌قسمت دیگر انشقاق پیدا کرد‌:

۱- حرکه‌ اسلامی ‌به ‌ریاست استاد”علی عبدالعزیز” رحمة الله علیه.

۲- جندالاسلام به‌رهبری “ابوعبدالله ‌شافعی” ( کاک وریا هولیری) که‌ در تاریخ ۱-۹-۲۰۰۱میلادی (۱۰- شهریور- ۱۳۸۰ هجری شمسی) که ‌رسمیت خودشان را اعلام کردند (با برادران توحید که ‌نزدیک پنجاه نفر بودند متحد شدند)

۳- گروه “اصلاح” به‌ رهبری ” ماموستا کریکار”

سرانجام ‌”جندالاسلام” و “اصلاح” در تاریخ ۱۰-۱۲-۲۰۰۱ میلادی (۱۹/آذر/ ۱۳۸۰ هجری شمسی) به هم پیوستند و گروه “انصارالاسلام” را به‌رهبری “کریکار” تشکیل دادند. (پاک) نام دوم انصار الاسلام است به معنی ‌پشتیبانان اسلام کردستان.

۵- درسال ۲۰۰۶ میلادی (۱۳۸۴ هجری شمسی) گروه معروف به کتایب کردستان وابسته ‌به ‌دولت اسلامی عراق که زیر نظر گروه القاعده بودند رسمیت خود رابا انجام چند عملیات نظامی علیه نیروهای حکومت دست نشانده ی اقلیم کردستان عراق در کوههای “پنجوین”( که ‌یکی از شهرهای مرزی عراق- ایران است)، اعلام کردند.

هم اتوبوسی که اسباب هدایت شد

هم اتوبوسی که اسباب هدایت شد

به قلم: پدرام سنندجی

سلام

من پس از پایان پایان ترم و تعطیلات تابستانی در داخل اتوبوس با یکی از دانشجویانی که به نظر من وخیلیها جاش و ضد کرد محسوب می شد در مورد  کردستان، هورامان، زبان هورامی و ارتباط آن با دیگر لهجه های ایرانی، تاریخ اسلام وخود اسلام و بخصوص احزاب سکولار کردی وارد صحبت شدیم .

 او معلوماتش دراکثر موارد وخصوصاً در مورد احزاب سکولاری که من ازشون طرفداری می کردم بیشتر بود وحرفهاش هم مستند بود و هم با واقعیت می خون ، اما من که زیر بار نرفتم .

 او در پایان این سایت شما را به من معرفی کرد و من بعد سه ماه تحقیق همه چیز برایم روشن شد . اما دو مشکل اساسی دارم:

  1.  من مطمئنم اگر با این تفکراتم در جمع دوستانم  به  ابراز کفر به طاغوت و مسئله ی بسیار اساسی  برائت از سکولاریستها (مشرکین) بپردازم دیگران مرا مسخره کرده ومارکهایی چون کهنه پرست ،عقب مانده و… می چسبانند . اما بیشتر از این می ترسم که اگر در مورد کفر آشکار حزبهای سکولاری همچون دمکرات، کومله ، پژاک ، پ.ک.ک ،یه کیه تی و…. صحبت کنم آ نها مرا متهم به جاشیگری و ضد کردی نمایند چون من در داخل اینها بوده ام اینها بدون هیچ مدرک ودلیلی تنها به جرم مخالفت با سکولاریسم ویا حزبهای سکولار مورد دلخواهشان انسان را متهم به هر چیز زشت و غیر انسانی  می نمایند .

اینها اگر کومله باشند ، پژاکیها را متهم به جاشیگری میکنن ویا اگر پژاکی باشند کومله ودمکرات را ضد کردی می دانند . در مور پارتی و یه کیتی و… هم قاعده همین است و همه ی اینها اسلامیها را متهم می کنند .

  • اگر بگویم ایران فعلی دارالاسلام است و باید وظایفی در برابر آن انجام دهیم کلاً من را متهم به همه چیز می کنند. بابا ما حتی جرئت نمی کنیم بگوئیم مثلا در فلان روستای ما گاز کشی داریم اما در پایتخت کردستان عراق نیست یا آب آشامیدنی ما و راههای ما اینگونه است و … و کردستان عراق اینگونه است !

ما واقعا در یک نوع حماقت زندگی می کردیم در حالی که تحصلیکرده هم هستیم؛ واقعاً مشکل احزاب سکولار با اسلام و قوانین اسلام است و برایشان فرق ندارد این مجری قوانین اسلامی یک شافعی باشد یا مالکی یا شیعه یا حنفی و غیره.

ذات سکولاریسم و دموکراسی با قوانین اسلام سازگار نیست. تو یا باید قوانین خدا را قبول کنی یا قوانین سکولاریستی را و برای طرفداران احزاب سکولار گزینه ی سومی وجود ندارد.

من در این تعطیلات مطالعاتم را در زمینه اسلام  و دارالاسلام و سکولارها بیشتر خواهم کرد. لطفاً در روش گفتگو با امثال من با نرمی و دلسوزی برخورد کنید و با دلیل صحبت کند . تا می توانید حرف خودتان و برداشت خودتان در مورد احزاب را نیاورید و بلکه سند بیاورید از اسلام هم که صحبت می کنید دلیل بیاورید نه برداشت خودتان و عقل خودتان را . این را از این همسفر محترم خودم که اهل مریوان بود یاد گرفتم .

برایم دعای خیر کنید.

باتشکر واحترام  ….. پدرام سنندجی (دانشجوی علوم پزشکی )

هنر برخورد با سیستم جاهلی / کاستن از تعداد دشمنان سکولار در تنگنای جنگ و مبارزه با رعایت اصول گفتگو و مذاکره

هنر برخورد با سیستم جاهلی / کاستن از تعداد دشمنان سکولار در تنگنای جنگ و مبارزه با رعایت اصول گفتگو و مذاکره

ارائه دهنده : عبدالله جوانرویی و کارزان شکاک ( از درسهای استاد هورامی ) 

گفتگوهای ویژه ای که بین عتبه بن ربیعه رهبر بنی امیه و رسول الله صلی الله علیه وسلم  با هم تبادل شد و شامل تشویق و تطمیع های تکراری است اکنون در دست ماست. عتبه بن ربیعه که از بزرگان عرب و رهبر بنی امیه بود هنگامی که سکولاریستهای قریش در انجمن گردهم آمده بودند از آنها تقاضا کرد که با محمد گفتگو کنند و چند چیز را به او پیشنهاد نمایند شاید یکی از آنها را بپذیرد و هر چه را انتخاب کند به او بدهند تا از قریش دست بردارد.

عتبه به رسول الله صلی الله علیه وسلم  چنین گفت : «تو در میان ما نسب عالی داری اما دعوت تو مایه ی تفرقه ی مردم شده است؛ به سخن من گوش کن چند چیز را به تو پیشنهاد می کنم، شاید یکی از آنها را بپذیری: اگر منظور تو از این کار ثروت است از اموال خود آنقدر به تو می دهیم تا از همه ی ما ثروتمندتر شوی. اگر شرافت و مقام می خواهی، تو را به پیشوایی خود برمیگزینیم و هیچ کاری را جز به صلاحدید تو انجام نمی دهیم. و اگر آن کسی که به نزد تو می آید جنی است و قدرت دفع آن را نداری برای علاج تو از علوم پزشکی کمک می خواهیم و مخارج آن را بر عهده می گیریم تا شفا یابی».

رسول الله صلی الله علیه وسلم  به سخنان او گوش داد تا سخنانش به پایان رسید، سپس فرمود: ای پدر ولید! سخنانت تمام شد ؟

پدر ولید گفت : بلی.

رسول الله صلی الله علیه وسلم  فرمود : پس اکنون تو هم به من گوش فرا ده.

پدر ولید گفت : بفرما.

رسول الله صلی الله علیه وسلم  شروع کرد به خواندن سوره فصلت (سجده) :

«بِسمِ اللهِ الرَحمنِ الرَحیم* حم* تَنزِیلٌ مِنَ الرَّحمنِ الرَّحیمِ* کِتبٌ فُصِّلَت ءایتُهُ قُرءاناً عَرَبِیَّا لِقَومٍ یَّعلَمُونُ* بَشیراً و نَذیراً* فَأَعرَضَ أَکثَرُهُم فَهُم لا یَسمَعُونَ …»[۱]

:«این کتاب نامه ای است از جانب رحمتگر مهربان، کتابی است که آیات آن به روشنی بیان شده است، قرآنی است به زبان عربی واضح برای مردمی که می دانند. بشارتگر و هشدار دهنده است. ولی بیشتر آنان به حق پشت کردند در نتیجه چیزی نمی شنوند …».

عتبه سراپا گوش بود و به آیات قرآن گوش می داد و در مقابل خود کسی را می دید که به ثروت و مقام و فرمانروایی طمع ندارد و به این صورت فریب نمی خورد. او مریض نیست بلکه از حقیقت سخن می راند، مردم را به نیکی می خواند، با ملایمت از حقیقت دفاع می کند و عباراتی می گوید که از فرط بلاغت نمونه ی اعجاز هستند؛ بنابراین از گوش دادن بدان خسته نشد، تا اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم  به سجده رسید و به سجده رفت. سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم  فرمود :

ادامه خواندن هنر برخورد با سیستم جاهلی / کاستن از تعداد دشمنان سکولار در تنگنای جنگ و مبارزه با رعایت اصول گفتگو و مذاکره

هدیه ی سه قاعده و اصل زرین  به تو که حسشان کنی

هدیه ی سه قاعده و اصل زرین  به تو که حسشان کنی

مؤلف: شیخ خالــد حسینــان (أبو زید کویتی)  
مترجم: یحیی ابراهیمی

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی أشرف المرسلین .. و اما بعد:

برای عبد و بنده­ی ضعیف، عاجز و گناهبار، قبیح و ناشایست است که پروردگارش، مولایش، سید و آقایش و آفریننده­اش را با کلماتی خشک و حسّ و حالی سرد مخاطب قرار دهد. بلکه شایسته است که بنده با قلبی پر از ایمان و خوش­بینی پروردگار و خدایش را  مورد خطاب قرار دهد.

و این­ها بعضی از قواعد طلایی و زرینی­اند که دوست داشتم تو در همان حینی که امورات دنیوی و اخرویت را از پروردگارت طلب می­کنی آن­ها را به خاطر داشته باشی و حسشان کنی .. پس آن را پیش رویت قرار می­دهم و به تو هدیه­اش می­کنم تا بدان هنگام که اجابه­ی دعایت را نمی­بینی شیطان در قلبت برانگیخته نشود و تو را از دعا کردن کسل نکند. بلکه بر تو لازم است که رغبت و توجه به خداوند متعال را در همه­ی خواسته­هایت امری بزرگ بشماری و در کسب نتایج عجله نکنی. چرا که خداوند، حکیم و دانا و آگاه است و بر حسب حکمت و علمش دعاهایت را استجابت می­کند، و ممکن است حکمت در به تأخیر انداختن اجابه­ی دعا باشد. پس قواعدی که ذکر می­کنیم تو را تشویق و تشجیع به دعای زیاد و مستمر می­کند و میل و رغبتت را به آنچه که نزد خدای متعال است زیاد و قوی می­گرداند.

قاعده­ی اول: استحضار و به همراه داشتن این درک و حس که خداوند متعال بر همه چیز تواناست؛ اوست که فرماندهی و مالکیت همه چیز را در دست دارد، کلیدهای همه چیز در دست اوست، کارها همه در روز قیامت بدو برگشت داده می­شود، اوست پادشاه پادشاهان، کلیدهای همه چیز در دست اوست و هرگاه اراده­ی پدید آوردن چیزی و انجام کاری را بکند همین کافی است که بدان بگوید: بشو پس می­شود.

این معانی و این خصائص ربوبیت و الوهیت پروردگارت را در قلبت حاضر و احساس کن و نگو: این امر (اجابه­ی دعا) بعید است یا تصور نمی­کنم که خداوند متعال دعایم را در مورد این امر اجابت کند.

قاعده­ی دوم: حسن ظن به الله؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می­کند که پروردگار سبحانه و تعالی فرمود: «من نزد حسن ظن بنده­ام به خودم هستم، پس بنده­ام هر آنچه می­خواهد به من گمان ببرد…» و در روایتی دیگر آمده است که پروردگار متعال فرمود: «اگر به من گمان خیر بُرد پس همان نصیبش می­شود و اگر گمان شر بُرد پس همان نصیبش می­شود.»

و ای بنده­ی خدا ..  چقدر زیباست که خداوند قلبت را مملو از حسن ظن نسبت به خودش ببیند و در آن ببیند کـه گمان تو به او اینگونه است که اگـر بخوانیَش اجـابتت می­کند، اگر از او طلب آمرزش کنی می­آمزدت، و اگر عبادتش کنی عبادتت را می­پذیرد. پس چه عبادت شیرینی است و چه بزرگ و چه گرانقدر است. پس در همه­ی احوال و دگرگونیهایت به الله حسن ظن داشته باش؛ چه در حالت بیماری و چه سلامتی و چه ثروتمندی و یا فقر .. و دیری نمی­پاید که راحتی، سعادت و آرامش را در قلبت می­یابی.

قاعده­ی سوم: اینکه نام ها و صفات خداوند را در اثنای دعا کردن احساس و درک نمایی و آنها را به یاد داشته باشی.

وقتی که او را می­خوانی به خـاطر داشته باش کـه او  أرحـم الراحمین  و أکـرم الأکـرمین  است. او فتّاح  و قریب و مجیب است، و او رزاق و غنی و حمید، مجید، جواد، جبار،  وهّاب و منّان … است.
پس به وسیله­ی این نام­های عظیم، گرانقدر و بزرگوار از او مسألت می­نمایی، و آن وقت است که قلبت به وعده­ی الهی اطمینان می­یابد.

خداوند متعال می­­فرماید: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» بقره ۱۸۶
«و هنگامی که بندگانم از تو درباره­ی من بپرسند (که من نزدیکم یا دور. بگو:) من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند، پاسخ می­گویم. پس آنان هم دعوت مرا (با ایمان و عباداتی همچون نماز و روزه و زکات) بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا هدایت یابند.»

پس هرگاه این قواعد سه گانه را در دعاهایت  در نظر داشتی و در ذهنت با خود همراه کردی،آن چنان شیرینی مسألت و لذت مناجات و أنس طلب از خدا در قلبت بر انگیخته می­شود که فراتر از انتظاری خواهد بود که برای رفع حاجت و نیازت در نظر داشتی. و آیا چیزی بزرگتر و با عظمت­تر از مناجات با پروردگار بزرگوار و مهربان ـ سبحانه و تعالی ـ وجود دارد؟!

و الحمد لله رب العالمین


۱- تخریج اما احمد، ۱۵/ ۳۵، به رقم ۹۰۷۶، وطبرانی در معجم الكبير ۲۲/۸۷، و صحیح شيخ آلبانی در سلسله احاديث الصحيحة، به رقم ۱۶۶۳٫
۲- مهربان ترین مهربانان
۳- صاحب کرَم ترین صاحب کرمان و یا بزرگوارترین بزرگواران
۴- در اینجا به معنی گشاینده­ی دروازه­های خیر و نیکی دینی و دنیوی است.  اوست که با لطف و عنایت و حکمتش ابواب معارف ربانی و حقائق ایمانی و نیز درهای رزق و روزی را بر روی بندگانش می­گشاید، و امور سخت  و پیچیده را برای هر کس که بخواهد آسان و ساده می­کند و درهای بسته را با فضل و رحمتش بازمی­کند و دستیابی به همه  نوع خیر ومصلحت را آسان می­گرداند. (نگا: فقه الأسماء الحسنی از شیخ عبد الرزاق البدر، المفاهيم المثلى فى ظلال شرح أسماء الله تعالى الحسنى للشیخ أبى لؤى وليد بن محمود).
۵- از معانی اسم جبار اینست که :همه چیز و همه کس مقهور امر خداوند و در برابر امر و سلطه­ی او خاضع است. از معانی دیگر این اسم اینست که: خداوند با لطف، رحمت و رأفتش حال بندگانش را اصلاح و کمی­ها و کاستی­ها را برایشان جبران می­کند؛ فقیر را غنی و ضیف را قوی  می ­گرداند، در سختی افتاده را در آسانی قرار می­دهد و مریض را صحت و سلامتی می­بخشد…( نگا: همان دو مصدر قبلی)
۶- یعنی صاعب عطاء و بخشش زیاد و احسان و نیکی وسیع، کسی که عطاء و بخشش را بر بندگانش سرازیر می­کند و نعمت­ها را با فضل و کرمش پی در پی به سوی آنها روانه می­کند، و هیچ منّان مطلق و حقیقی جز الله وجود ندارد. (نگا: همان دو مصدر قبلی). شیخ ابن أثیر رحمه الله در مورد معنای این اسم از اسماء الله تعالی می گوید:”«المنّان» یعنی نعمت دهنده ی بخشنده، و این اسم از کلمه­ی «المنّ»، یعنی عطاء و بخشش، مشتق شده است نه از کلمه­ی «المِنّة»، (به معنای منّت)، و بسیار روی می­دهد که کلمه «المنّ» در کلام آنها به معنی «احسان و نیکی کردن به کسی بدون انتظار و طلب مزد و پاداش از او» می آید. {کتاب النهایة في غریب الحدیث از شیخ ابن أثیر، جلد۴ صفحه­ی ۳۶۵، تحقیق: الطناحی، ناشر: المکتبة الإسلامیة}

صدای درهم شکـستن لیبرالـــیسم (تحلیلی بر اعتراضات “وال استریت را اشغال کن”)

صدای درهم شکـستن لیبرالـــیسم (تحلیلی بر اعتراضات “وال استریت را اشغال کن”)

به قلم:  صدیقی

بسم الله الرحمن الرحیم

اعتراض مردم آمریکا به سیاست های اقتصادی دولتمردان در خیابان وال استریت نیویورک که مظهر نظام مالی در آمریکاست به عنوان مهمترین سرخط خبری در معروفترین مطبوعات و رسانه های دنیا خود نمایی می-کند و افراد بسیاری در سرتاسر دنیا اعم از مردم عادی یا مسئولین حکومتی پیگیر اخبار این جنبش اعتراضی هستند اخیراً  گسترده تر شدن اعضای این جنبش و اعلام حرکت به سمت واشنگتن و کشته شدن چندین نفر در این جریان، حساسیت این موضوع را مضاعف نموده و بالتبع نگرانی های دولتمردان کاخ سفید را موجب گردیده است، سوالی که در این موضوع اذهان بسیاری از متابعه کنندگان این جنبش را برانگیخته این است که علت شروع این جنبش چه بوده و به کجا خواهد انجامید؟

در حقیقت ریشه ی شروع این تظاهرات مردمی را باید در سیاست های یک دهه ی اخیر کاخ سفید جستجو نمود. تصمیم تئوری پردازان و پلان گذاران کاخ سفید در ابتدای هزاره ی سوم در حمله به سرزمین¬های اسلامی و به خاک و خون کشیدن مسلمانان موجبات دخول در نبردی نابرابر را برای یانکی¬های اشغالگر فراهم آورد، اعتماد به قدرت عظیم اقتصادی و تکنولوژی¬های فوق پیشرفته در تولید سامانه‌های لجستیک نظامی و حمایت سایر قدرت¬های هم-پیمان توهم پیروزی زود هنگام و سقوط مجاهدین فقیر و دست خالی را برای مقامات کاخ سفید فراهم آورد.

غافل از اینکه مجاهدان با توکل بر پروردگار و با امدادهای غیبی پشتوانه¬ای بسیار بزرگتر از آنان داشتند و این ساحت جنگ را به مسیری بی¬بازگشت و باتلاقی نابودگر تبدیل ساختند و سرزمین خود را به گورستان اشغالگران خارجی بدل نمودند. هزینه¬ی نظامی باور نکردنی از سوی آنگلوساکسون¬های حاکم و خروج میلیون¬ها دلار از خزانه¬ی دولت که وظیفه¬ی تأمین بخش بزرگی از آن بر دوش مالیات دهندگان آمریکایی بود و سیاست¬های غلط دیگر اعم از تجدید نظر در سیستم¬های بانکی به منظور جذب سرمایه¬گذاری به منظور پیشبرد سریعتر جنگ، خصوصاً در بخش مسکن سبب به وجود آمدن حباب در این زمینه گردید و در نتیجه ورشکستگی بانک¬ها و بنگاه¬های مالی آمریکا و اروپا را موجب شد، با ورود آمریکا به خاورمیانه با گذشت هر سال اوضاع مالی و اقتصادی آمریکا و هم پیمانانش بغرنج¬تر و به رکود اقتصادی نزدیک¬تر شدند و هر سال کسری بودجه¬ی دولت¬ها بالاتر رفت تا اینکه امسال و در ابتدای سال ۲۰۱۲ میلادی دولت آمریکا بیش از ۱۵ هزار میلیارد دلار بدهی دارد و سایر کشورهای اروپایی نیز اوضاعی به مراتب بدتر داشته و به مرز ورشکستگی اقتصادی رسیده اند.

بر این اساس می توان مدعی شد که راهبردهای ملیتاریستی واشنگتن در خاورمیانه اصلی ترین دلیل رکود اقتصادی آمریکا و اذنابش می باشد و به ظرس قاطع فشار مالی ناشی از این تصمیم که ماحصل سیاست های نادرست سیاسیون و عقبه ی حاکم بوده و هست، هم اکنون بر دوش ستیزن های آمریکایی و اروپایی که اکثراً مخالف چنین جنگ هایی بودند وارد آمد و استمرار این روند طی یک دهه سبب شد که اجتماعی از مردم معترض در برابر ساختمان بورس اوراق بهادار نیویورک در خیایان وال استریت آمریکا نسبت به این تصمیمات غلط تشکیل شود که تحت عنوان “وال استریت را اشغال کن”  در رسانه های دنیا دیده و صدایشان شنیده شود این اجتماع که در آغاز به چند صد نفر نیز نمی رسید با گذشت زمان وسیع تر گشته به گونه ای که با فراخوان های داده شده هم اکنون در بیش از دو هزار شهر تشکیل و تعدادشان نیز به دهها هزار نفر می¬رسد، با ترسیخ و ریشه¬ای شدن جنبش این حرکت سرآغاز یک رفورم جهانی شد و امروز در اروپا نیز حرکتهایی برای حمایت از جنبش تسخیر وال استریت وجود دارد.

مردم معترض که بعضاً طی فشارهای مالی شرکت¬ها، تعدیل گشته و بیکار شده¬اند خود را جمعیت ۹۹ درصدی می¬نامند که قربانی خواسته¬های قشر ۱ درصدی سرمایه¬دار که پیکان جهت¬گیری¬های سیاسی کاخ سفید را در احتضان دارند گشته¬اند و قطعاً این ادعا قابل اغماض نیست چرا که با بررسی این موضوع به این نتیجه می¬رسیم که تمامی اعضای گروه بیلدربرگ که با مصوبات خود سیاست¬های دول اروپایی و آمریکا و در نتیجه جهان را تعیین می¬کنند جزء ثروتمندترین افراد و کلان سرمایه¬داران این کشورها بوده و اکثر مقامات کاخ سفید و دیگر کشورهای هم پیمان نیز یا در محضر آنان تلمذ نموده و با حمایت¬های آنان به قدرت رسیده¬اند و یا خود نیز جزء همان سرمایه¬داران هستند، این افراد قلیل که بنا به ادعای مردم معترض در جنبش ضد وال استریت تنها ۱% مردم آمریکا را تشکیل می¬دهند با اتکا به سرمایه¬های کلان خویش اصلی¬ترین تصمیم¬گیرندگان سیاست¬های داخلی و خارجی آمریکا هستند و برای رسیدن به اهداف و ایدئولوژی¬های خود حاضرند نه تنها مردم سایر کشورها بلکه مردم کشور خود را نیز قربانی نمایند، این اقليت كوچك بر تمام مصادر قانوني، اجرايي، قضايي و مالي آمريكا رسوب كرده است.

آنان با اتکا به ابر سرمایه¬های خود سیاست و نیروی نظامی را نیز به خدمت خود گرفته و رسانه¬ها و مطبوعات را هم به تسخیر خود درآورده¬اند تا صدای بلند منویات آنان در سرتاسر دنیا باشند اما مردم که کارد به استخوانشان رسیده دیگر حاضر نیستند که این نظام تبعیض¬آمیز استحماری را تحمل کنند و تاوان زیاده خواهی¬های اولیگارشی کوچک و ۱ درصدی سرمایه¬داران را بپردازند.

آنان معتقدند که مالیات دریافتی از آنان و بیکاری و فشار ناشی از اوضاع بد اقتصادی به دلیل اعمال سیاست¬های لیبرالی دولتمردان، حق آنها نیست. تظاهرکنندگان از وجود نابرابری فزاینده در درآمد و ثروت در آمریکا خشمگین هستند، نابرابری‌ای که دولت و کنگره با اتخاذ هرگونه اقدام برای مقابله با آن مخالفت می¬ورزند.

به همین دلیل این اکثریت  99 درصدی با تجمع در منطقه وال استریت به عنوان مرکز فرماندهی نظام سرمایه¬داری این بار سیاست¬های متولیان استکبار را به چالش کشیدند. این تجمع خصوصاً در آمریکا امری بدیع بوده و بدین صورت و در این حد گستردگی مسبوق به سابقه نبوده است مردم در این اعتراض اجتماعی بر خلاف اجتماعات قبلی از جمله جنبش تی پارتی که در اعتراض به سیاست¬های جمهوری خواهان به راه افتاد؛ نه فقط به سیاست¬های دولت وقت بلکه کل نظام سرمایه¬داری را در آمریکا به چالش کشیده¬اند.

مردم با گذشت سال¬ها از عمر دو جناح حاکم که به صورت چرخشی قدرت را در دست گرفته و همواره در آستانه¬ی انتخابات هجمه¬هایشان را به سمت هم روانه نموده و شعارها و وعده¬های دروغین به مردم می¬دهند، دریافته¬اند که در این جنگ زرگری دست¬های پشت پرده که سیاست¬های کاخ سفید را در وجوه عمده جهت دهی می¬نماید همواره ثابت و همان اصحاب کارتل¬ و تراست¬های آمریکایی هستند به همین دلیل مردم این بار فارغ از هر حزب و جناحی فقط نظام لیبرالی کشور خود را آماج حملات و شعارهای تند خود قرار داده¬اند.

ادامه خواندن صدای درهم شکـستن لیبرالـــیسم (تحلیلی بر اعتراضات “وال استریت را اشغال کن”)

بەلگەنامەی سەرخستنی ئیسلام

بەلگەنامەی سەرخستنی ئیسلام

نوسینی / شێخ دكتۆرأیمن الظواهری 

بسم الله والحمد لله والصلاە والسلام علی رسول الله وآ‌له وصحبه ومن والاه

لەم كاتە ترسناكەی كە ئوممەتی ئیسلامیمانی پێدا تێدەپرێت, كە تێیدا رووبەرووی خراپترین و دڕندانە ترین هێرشی خاچپەرستان دەبێتەوە لە مێژووی خۆیدا, لەم كاتەدا كە گەلان شۆڕشیان هەڵگیرساندووە و داوای ئازادی و شكۆمەندی و ڕێز و سەربەخۆیی دەكەن لە سایەی شەریعەتی ئیسلامیدا, لەم كاتەی كە تێیدا هێزە عەلمانیی و خاچپەرستان یەكیان گرتووە بۆ ئەوەی هەوڵبدەن بەربگرن بەو گۆڕانە مێژووییانەی كە لە وڵاتانی ئیسلامیدا ڕوودەدەن, ئا لەم ساتە گرنگ و ترسناكەدا پێویستە لەسەر ئوممەتی ئیسلامی كە بانگەوازو وشەی خۆی یەك بخات لەسەر بانگەوازو وشەی تەوحید و یەكتاپەرستی, بۆیە برایانتان لە جەماعەتی (قاعدة الجهاد) بانگەوازی هەموو موسوڵمانان و هەموو ئەو كەسانەی كار دەكەن بۆ سەركەوتنی ئیسلام و ڕەوت و كۆمەڵ و كەسایەتییە ئیسلامییەكان دەكەن كە یەكبگرن بۆ سەرخستنی ئیسلام و موسوڵمانان, بە یەكڕابوون لەسەر ئەم ئامانجانەی خوارەوە:

یەكەم : كاركردن بۆ ڕزگاركردنی خاكە داگیر كراوەكانی موسوڵمانان, وە ڕەتكردنەوەی هەموو ئەو بەڵێننامە و ڕێكەوتن و بڕیارە نێودەوڵەتییانەی كە مافی داگیركردنی خاكی موسوڵمانان دەبەخشێت بە بێباوەڕان. وەكو داگیركاری فەڵەستین لەلایەن ئیسرائیلەوە,و ە داگیركاری چیچان و قەوقاز لەلایەن ڕوسیاوە, و داگیركردنی كشمیر لەلایەن هیندەوە,و داگیركردنی سبتەو مەلیلیە لەلایەن ئیسپانیاوە, وە داگیركاری توركستانی ڕۆژهەڵات لەلایەن چینەوە.

دووەم: بەدادوەركردنی شەریعەتی ئیسلامی و ڕەتكردنەوەی بەدادوەر بوونی هەموو ڕیسا و باوەڕ و شەرعێك جگە لە شەریعەتی ئیسلامی, جا ئەو ڕێسایانە:

أ- چ دادوەری جەماوەر(حاكمیة الجماهیر) بێت كە دەسەڵات ئەدات بە گەل.

ب- یان ئەو رێكخراوە نێودەوڵەتییە بێت كە لایەنە سەركەوتووەكانی جەنگی دووەمی جیهانی دروستیانكرد و ناویان نا نەتەوە یەكگرتووەكان (أمم المتحدە), كە ئەمەش:

۱- تێیدا پێنج زلهێز حوكوم دەكات و ویست(إرادە)ی خۆیان بەسەر گەلانی تری دونیادا دەسەپێنن.

۲- ئەندامەكانی زۆرینە دەكاتە دادوەر لە كۆبوونەوە گشتییەكانیدا نەك شەریعەتی ئیسلامی.

۳- كە لە پەیمانەكەیدا مەرج دادەنێ لەسەر ڕێزگرتنی سەروەریی و سەلامەتی زەوی ئەندامانی,واتا لەسەر ڕێزگرتنی داگیركاری قەوقاز لەلایەن روسیاوە, و توركستانی ڕۆژهەڵات لەلایەن چینەوە,و سبتەو مەلیلیە لەلایەن ئیسپانیاوە, هەروەها داگیركاری فەڵەستین لەلایەن ئیسرائیلەوە.

۴- ئەوەی دەیەها بڕیاری دەركردووە كە تێیدا دەستدرێژی كردنە سەر خاكی موسوڵمانان حەڵاڵ دەكات, بۆ نمونە بڕیاری دابەشكردنی خاكی فەڵەستین و بڕیاری داننان بە دەوڵەتی ئیسرائیل و هەموو ئەو بڕیارانەی كە  بە دوایدا دێن, وە نمونەی ئەو بڕیارانەی كە سزای بەسەر عێڕاقدا سەپاند, و نمونەی ئەو بڕیارانەی كە ڕێگەی دا بە هاوپەیمانی خاچپەرستان(التحالف الصلیبی) هێرش بكەنە سەر ئەفغانستان, وە نمونەی كۆنگرەی (بۆن) كە دەوڵەتە عەمیلەكەی كابولی دروستكرد.

وە لە چوارچێوەی بەدادوەر كردنی شەریعەتی ئیسلامیدا ئەوەیە كە هەوڵبدەین شەریعەتی ئیسلامی بەتەنیا دادوەر بێت, هیچ یاسایەك ململانێی نەكات و هیچ مەرجەعییەتێك بەشدار نەبێت لەگەڵیدا, و ملكەچكردن بۆ نیزامی نێودەوڵەتی رەتبكەینەوە كە نوێنەایەتی زلهێزەكانی جیهان دەكات.

سێیەم: كاركردن لەسەر وەستاندنی تاڵانكردنی بەرنامە بۆ دارێژراوی سامانی موسوڵمانان لەلایەن هاوپەیمانی خۆرئاوایی داگیركەرەوە بە سەركردایەتی ئەمریكا, كە بە گەورەترین دزی دادەنرێت لە مێژووی مرۆڤایەتیدا.

چوارەم: پشتگیری گەلانی موسوڵمان لە شۆڕش كردن بەسەر تاغوتە زۆردارە خراپەكارەكاندا و, وشیار كردنەوەی گەلان بەوەی كە دەبێت حوكوم بە شەریعەت بكەن و پابەندی فەرمانەكانی ئیسلام بن و, بانگەوازی گەلانی شۆًڕشگێر بۆ بەردەوام بوون لە شۆڕش هەتا پاشماوەی ئەم نیزامە فاسیدانە لە بێخەوە دەربێنن,و ئەو وڵاتانە لە سەرشۆڕی دەرەكی و فەسادی ناوەكی پاكبكرێتەوە,وە هانی ئەو گەلانەش بدرێت كە تا ئێستا شۆرشیان دەستپێنەكردووە بۆ شۆڕش كردن,بۆ ئەوەی جیهانی ئیسلامی بە تەواوەتی لە دەسەڵاتی بەكرێ گیراوەكان ڕزگاری ببێت.

پێنجەم: پشتگیریكردنی گشت زوڵم لێكراوێك یان لاوازێك لە جیهاندا بەرامبەر زۆردار و خۆبەزلزانان.

شەشەم: كاركردن بۆ بونیادنانی خیلافەتێك كە داننەنێت بە هیچ دەوڵەتێكی نەتەوەیی و هیچ پەیوەندییەكی نیشتمانی و ئەو سنوورانەی كە داگیركەر دیاری كردوون, بەڵكو دەبێت دەوڵەتی خیلافەت لەسەر ڕێبازی پێغەمبەران دابمەزرێت, باوەڕی هەبێت بە یەكبوونی خاكی موسوڵمانان و پەیوەندی برایەتی, وە ئەو سنوورانە لادەبات كە دوژمنان بەسەریاندا سەپاندوون, هەوڵدەدات بۆ بڵاوكردنەوەی یەكسانیی و بوونی ڕاوێژ و سەرخستنی لاوازەكان و ڕزگاركردنی گشت خاكی موسوڵمانان.

حەوتەم: هەوڵدان بۆ یەكگرتنی وزەی گشت لایەنە ئیسلامییەكان لە دەوری ئەم مەبەستانە و بانگەواز كردن بۆی و بڵاوكردنەوەیان لە نێوان موسوڵماناندا.

ئەم خاڵانەی سەرەوە مەبەستەكانی (بەڵگەنامەی سەرخستنی ئیسلام) بوون, بانگەوازی هەموو كەسێك دەكەین كە باوەڕی پێیان هەیە, بانگەوازی بۆ بكات و پشتگیری بكات و بڵاوی بكاتەوە لە نێوان جەماوەری ئوممەتی ئیسلامی بە هەموو هۆكارەكانی بڵاوكردنەوە.

والله من ورا‌و القصد وهو یهدی السبیل

وصلی الله علی سیدنا محمد وآ‌له وصحبه وسلم، وآ‌خر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین

براكانتان لە جەماعەتی قاعدە الجهاد

بەسەركردایەتی

براتان أیمن الظواهری

وصیت نامه ی شیخ  اسامه بن لادن 

وصیت نامه ی شیخ  اسامه بن لادن 

قسم به انکس که جان محمد در دست اوست دوست داشتم انقدر میجنگیدم تا کشته میشدم انقدر میجنگیدم تا کشته میشدم انقدر میجنگیدم تا کشته میشدم «حدیث نبوی.»

سپاس خدای را و درود و سلام بر رسول خدا و بر خاندان و یارانش همگی باد از او طلب مغفرت میکنیم و از او هدایت میجوییم و از شر نفس خود و زشتیهای اعمالمان به او پناه می بریم کسی را که خداوند هدایت کرده باشد هیچ گمراه کننده ای ندارد و کسی را که خداوند گمراه کرده باشد هیچ هدایت کننده ای برای او نیست. من شهادت میدهم که هیچ الهی جز الله نیست تنها و بی نیاز است و شهادت میدهم که محمد بنده و فرستاده اوست از خداوند سبحان و متعال میخواهم که ما را هم در زمره شهیدان و بندگان صالحش پذیرفته و در حالی بمیراند که مسلمان باشیم خداوند سبحان و متعال به ما سفارش کرده است که اگر مرگ کسی فرا رسید وصیت نامه ای برای والدین و نزدیکانش بگذارد و برای همه مسلمانان , که در زمانهای پلید به مثابه والدین و نزدیکان ادمی هستند و انچه روح انها را ازار می دهد روح مرا نیز می ازارد و انچه انها را غمگین میسازد مرا نیز غمگین میسازد و خداوند سبحان بر انچه میگویم گواه است.

خداوند شاهد است که عشق به جهاد و مرگ در راه خدا تمام زندگیم را فرا گرفته است و ایات شمشیر در بند بند قلبم جوش میخورد “با تمام مشرکان (سکولاریستها) بجنگید انچنان که انها با تمام شما وارد جنگ شده اند”

چه بسیار که من از خواب پریده و خودم را در حالی یافتم که همین ایه شریفه را تلاوت می کنم اگر هر فرد مسلمانی از خود بپرسد چرا امت ما به چنین وضعیتی رسید که مملو از خواری و سر شکستگی است پاسخش بدیهی خواهد بود چون این امت به مطاع دنیا در اویخت و کتاب خدا را به پشت سر افکند زیرا تنها همین کتاب است که شفا و فلاح و رستگاری این دنیا و ان دنیای ما در ان است یهودیان و مسیحیان ما را به متاع دنیا و لذت های پیش پا افتاده ان فریفته و انگاه پیش از حمله به وسیله ارتش های خود به وسیله ارزشهای مادی خود بر ما تاختند و ما مانند زنان از جای خود تکان نخوردیم زیرا در قلبها دیگر عشق مرگ در راه خدا وجود نداشت…

روح من و برادران مجاهدم از این ازرده می شد که میدیدیم امت ما از مشرق این زمین گرفته تامغرب ان امریکایی را که مستضعفان اعم از مرد و زن و کودک را به بدترین شکلی تحقیر میکند و عذاب میدهد تماشا میکنند دیدیم که امت ما این منظزه را چون کسی که فیلمی تفریحی و سرگرم کننده می بیند تماشا میکند

علت اصلی مصیبتهای وارده بر امت ما هراس از مردن در راه خداست این ایه بر عکس شده است و می بینیم که صلیبی های ترسو و یهودیان خوار گشته در جنگ با ما استقامت می ورزند اما در عوض امت ما پرچم های سفید را برافراشته و مانند زنان تسلیم دشمنان خود می شوند حتی از طالبان دین جز اندکی استقامت نکردند و باقی مانده انها یا تسلیم شدند و یا پیش از دیدار با دشمن فرار را بر قرار ترجیح دادند امروزه این امت از یاری ما و یاری طالبان خالص دین که دولت اسلامی مطابق با شرع خداوند را در افغانستان تاسیس کردند کوتاهی نمود کینه امریکا نسبت به طالبان دین و قوانین اساسی انها بهترین دلیل بر این مدعاست امریکا با همدستی مزدورانش در ائتلاف شمال و سایر دولتهایی که دستگهای

اطلاعاتی خود را در خدمت امریکا و انگلیس و غرب کافر قرار دادند و مهم ترین قوانینی را که دولت طالبان بر قرار ساخته بود ملغی کردند

به این ترتیب حجاب برداشته شد و ریش ها را تراشیدند و سنت های تشبیه به کفار دوباره بازگشت این امت را باید علمایی می بود که انها را به راه راست هدایت میکردند اما بیماری امروز ما در این است علمای این امت رسالت خود را برای ارشاد مردم فراموش کردند گمراه شدن خود و گمراه کردن دیگرانشان به حدی رسید که برای یک فرد مسلمان باور نکردنی است انها به افغانستان امدند تا مانع تخریب مجسمه های بودا توسط علمای مسلمان شوند اما روحانیون فاضل طالبان به انها پاسخ داده و انها را نومید برگرداندند

دلیل شیخ(..) و همراهانش این بود که باید یهود و مسیحیان وافکار عمومی انها را راضی کرد در حالی که این سخن خداوند سبحان را فراموش کرده اند که میفرماید “یهود و نصاری از تو راضی و خشنود نمیشوند مگر انکه دین انها را بپذیری”

این چنین علمایی حب رسالت خود که خدمت به امت و پرداختن به امور ان بود خیانت کردند و با دشمنان این امت دوستی و با پیشگامان مجاهدی که نخستین شکست تاریخی را بر امریکا وارد ساختند دشمنی کردند این شکست به یاری خداوند مانند جنگ موته خواهد بود که رسول خدا ان را رهبری کرد و منجر به زوال قدرت انها گشت حادثه نیویورک و واشنگتن سومین ضربه از ضربات فزاینده ای است که امریکا ان را دریافت کرد نخستین این ضربات انفجار مارنیز در لبنان بود دومین ان انفجار سفارت امریکا در نایروبی بود که حمله امریکا به سومالی از انجا شروع شد و تحت پرچم سازمان ملل متحد سی و یک هزار نفر از برادران ما را در انجا کشتند به رغم سر شکستگی خاصی که خداوند سبحان ما را به ان میازماید این حادثه به زوال امریکا و غرب کافر حتی دهها سال دیگر منجر خواهد شد

پس ای جوانان امت اسلامی مشتاق مرگ باشید تا زندگی به شما ارزانی گردد به سخنان اندک علمایی گوش بسپارید که از حکومت پرهیز دارند و بی گناه و دوستدار حقیقت هستند و با کسانی که دشمنان این امت را دوست دارند دشمنی میورزند

دشمنان این امت کسانی هستند که افکار قرار دادی بشری و سنت ها و انحرافات امت های جاهلی را اخذ کرده اند مثل وام گرفتن از بانک های رباخوار و قوانین سکولار در مورد جرایم , و معاملات و بیمه و اجازه دادن به تاسیس احزاب و سندیکاها . انجمنهای زنان و سایر انجمنهای بشری که همه انها مطابق با اجماع نظر علمای سلف و خلف مردود است

ای علمای اسلام:

شما گروه کوچکی هستید که من شما را به اسم میشناسم و بیانیه ها و فتوی های صادقانه شما را می خوانم اما نمیخواهم شما را به اسم ذکر کنم تا دشمنان خدا بهانه ای برای تعقیب و شکنجه شما در این روزگار سخت پیدا نکنند شما در این دوران اندک هستید اما خیر هم در این زمان اندک است چون مجاهدان استقامت کنید و از سرزنش سرزنش کننده گان واهمه ای نداشته باشید به ویژه سرزنش علمای ذلت پذیری که بر سر سفره های طاغوتها وراجی میکنند و دست خود را به دست دشمنان این امت داده اند و جیبهای خود را از هدایای کفار انباشته اند و مال حرام میخورند و حتی فتوی انان بر ضد مجاهدان تبدیل به بورسی برای داد و ستد شده است لا حول و لا قوهٔ الا بالله .

ای مسلمانان :

قدرت حکام شما به خاطر ضعف و غفلت شما و فرو رفتن در گناهکاری و روی اوردن به دنیا و روی بر تافتن شما از اخرت است پس به راه صحیح خود باز گردید به دین خود باز گردید دوباره به ان مردانگی خود باز گردید زیرا اینک تبدیل به زنانی شده اید که هیچ قدرت و قوتی ندارید.

ای گروه زنان :

از خود ارایی و تقلید از فاحشه های غرب و زنان مرد نمای ان پرهیز کنید. هر کدام مدرسه ای باشید که مردان و مجاهدان راه خدا از ان فارغ التحصیل میشوند. شرافت خود را حفظ کنید و در این رابطه باید زنان مومنین برای شما الگویی نیک باشند

ای همسرانم :

خداوند به شما پاداش نیک دهد شما برای من پس از خداوند سبحان بهترین تکیه گاه و یاور بودید از همان روز نخست میدانستید که این راه پر از خارها و مینهاست شما اسایش خانواده را رها کردید و این زندگی فقیرانه را در کنار من انتخاب نمودید شما در زندگی با من پارسا بودید این پارسایی را پس از من افزونتر کنید دیگر به فکر ازدواج نباشید و سرپرستی از فرزندان و فداکاری و نیک خواهی برای انها شما را کافی است.

اما شما فرزندانم :

مرا ببخشید که از وقتی الزامات جهاد را پاسخ گفتم نتوانستم که جز وقت کمی را در اختیار شما بگذارم من مسئولیت مسلمانان و قضایای مربوط به انها را به دوش گرفتم من راهی را انتخاب کردم که مملو از خطرها بود و در این راه رنج ها و تلخی ها و حیله ها و خیانتها دیدم اگر خیانتکاری نبود وضعیت ما جز این و سر انجام ما جز این سرانجام بود شما را به تقوا سفارش میکنم زیرا تقوا گرانبهاترین توشه در این دنیاست به تاسی از سفارش عمر ابن خطاب به فرزندش عبد الله من هم شما را سفارش میکنم که در رهبریت القاعده و رهبریت این جبهه فعالیت نکنید عمر نیز پسرش را از خلافت نهی کرد و گفت اگر این کار خوبی بود ما از ان برخوردار شدیم و اگر کار بدی بود دستاورد عمر برای خاندان خطاب کافی است”

اخرین سفارش من به تمام مجاهدان است در هر جایی که باشند خویشتنهایتان را باز پس گیرید و در هنگام قتال با یهود و صلیبی ها خود را فراموش کنید .صفوف خود را از این علما و این ذلت پذیران پاکسازی نمایید به ویژه علمایی که از جهاد باز مانده و خوار کننده این امت هستند .به خداوند سبحان توکل کنید که توکل کنندگان را دوست دارد از او طلب مغفرت کنید به سوی او باز گردید زیرا او ما را تحقیر نمیکند مگر به خاطر گناهان , یا کارهای زشتمان. شکست ما یک ازمایش است و ما خداوند را اشکارا و پنهان ستایش میکنیم و میدانیم که او بر هر چیز قادر و تواناست

برادر شما ابو عبدالله اسامه بن محمد بن لادن

جمعه ۲۸ رمضان سال ۱۴۲۲ مطابق با ۱۴/۱۲/۲۰۰۱