شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۶)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۶)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [۱]

التَتَرُّس

امام محمد غزالی رحمه الله در تعریف مصلحت می گوید: مصلحت در اصل عبارت است از جلب منفعت یا دفع مضرت [۲] و جلب منفعت و دفع مضرت، مقاصد و صلاح خلق در به دست آوردن مقاصدشان است، و منظور ما از مصلحت محافظت از مقصود شارع است، و مقصود شرع هم در خلق پنج مورد است: و آن اینکه دینشان و نفسشان و عقلشان و نسلشان و مالشان را محافظت کند؛ در این صورت تمام آنچه که از این اصول پنجگانه محافظت می کند و آنها را ضمانت می کند مصلحت است و هرآنچه که باعث از بین رفتن این اصول پنجگانه می شود و به زیان این اصول باشد مفسده است و دفع آنها مصلحت است. [۳]

واضح است که مصلحت همان ارزشهای‌ دینی‌ اسلام است و ” شریعت یکسره مصلحت است؛ یا مصلحتی را جلب و یا‌ مفسده‌ای‌ را‌ دفع می‌کند”[۴] و هر امری که باعث از بین رفتن و زیان رساندن به این اصول پنج گانه شود حرام و آنچه که باعث تقویت این اصول پنج گانه شود الزامی است.

در این میان مصالحی وجود دارند که  استنباط حکم – بنا بر مصلحت عامه- در مورد اموری است که نه حکم آن در نص و یا اجماع مشخص شده و نه دلیلی از جانب شرع بر الغاء یا اعتبار آنها آمده است که در اصطلاح فقهاء به آنها مصالح مرسله می گویند[۵]

 یعنی: مصالحی که بر اعتبار یا عدم اعتبارش دلیلی وجود نداشته باشد و نص خاصی نیز صادر نگردد.[۶] به عبارتی دیگر: منظور از مصالح مرسله، مصلحتی است که دلیل خاصی نه بر وجوب رعایت آن رسیده و نه بر حرمت آن[۷] که درک مصلحت عامه، عمدتاً از طریق شوراهای مصلحتی صورت می گیرد[۸] و حکم شرعی اعلان شده ثمره ی اجماع این شورای مصلحتی است که از زبان رهبر یا امیر بیان می شود.

در این صورت رسیدن به یقین و قطعیت در مصلحتی ضروری، دشوار و سنگین و امرى مهم و فراتر از فتواى فردى است و حتماً باید از کانال شورای اولی الامر «۳ابزار»برتر صادر شود که معمولاً  از زبان رهبریت و یا امرای تحت فرمان او بیان می شود که از دانش گسترده‏تر حکومتی و متخصصین بیشترى براى تشخیص مصالح برخوردار است.

با آنکه مالکی ها و حنبلی ها مصالح‌ مرسله را نوعی اجتهاد معتبر می دانند و حکم به دست آمده را حکم شرعی‌ قلمداد‌ می کنند اما شافعی ها و حنفی ها بر ایـن اتـفاق دارنـد کـه تـمسک بـه مصالح مرسله روا نیست و این‌ نوعی‌ بدعت است و نمی توان از راه استصلاح، حکم شرعی را‌ استنباط‌ کرد و این نوع قانونگذاری خودش بدعتی بیش نیست و پیروی از هوی و هوس است [۹]مذهب ظاهری نیز برای مصلحت حجیتی قائل نیست.

در کنار این، کسانی چون امام غزالی و بیضاوی برای حجیت مصلحت شروطی قرار داده اند؛ امام محمد غزالی  در کتاب «المُستَصفی من علمِ الأصول» به صورت مشروط در مورد مصالح مرسله می گوید:

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۶)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۵)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۵)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [۱]

قبل از ورود به بحث اصلی «التَتَرُّس» لازم می دانم جهت تفهیم ساده و ملموس بحث در مورد قواعدی چون:

  • يُخْتَارُ أَهْوَنُ الشَّرِينِ . آسانترین شرها انتخاب می شود.
  • اَلضَّرَرُ الْأَشَدُّ يُزَالُ بِالضَّرَرِ الْأَخَفِ. ضرر شدید‌تر با تحمل ضرر سبک‌تر، از بین می رود.
  • يُتَحَمَّلُ الضَّرَرُ الْخَاصُّ؛ لِأَجْلِ دَفْعِ ضَرَرِ الْعَامِّ. ضرر عمومی وفراگیر با تحمل ضرر موردی وخاص، دفع می‌شود.
  • اَلضَّرَرُ لاَ يُزَالُ بِمِثْلِهِ.[۲] ضرر با بوجود آوردن ضرری همانند آن از بین نمی رود. یعنی : از بین بردن ضرر با بوجود آوردن ضرری همانند آن جایز نیست.

توضیحاتی ارائه دهم.

در فقه دقیق بین کسب مصالح  و تکمیل این مصالح، و دوری از مفاسد و کم کردن این مفاسد باید موازنه برقرار کرد؛ یعنی باید مصلحت اندیشی و اولویت اندیشی کرد. یعنی در اینجا بحث سر مصالح دنیا و قیامت نیست که برای همه قابل درک است، بلکه آنچه نیاز به دقت بیشتر دارد جمع شدن مصالح یا مفاسد در یک چیز واحد، یا مصالح و مفاسد در یک چیز واحد است.

شخص در فقه اولویات، هر چیزی را جای شایسته و شرعی آن قرار می دهد و آنچه که لازم است در اولویت قرار بگیرد را به تاخیر نمی اندازد و بر عکس: آنچه که لازم است به تأخیر بیافتد را در اولویت قرار نمی دهد و به این شکل امور مهم را کم اهمیت و امور کم اهمیت را مهم نمی گیرد.

مثلاً زمانی که دو مصلحت و حسنه مثل واجب و مستحب، یا فرض عین و فرض کفایه با هم در تعارض قرار می گیرند و نمی توان هر دو را با هم جمع کرد و انجام داد الله تعالی امر می کند :  

  • وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم (زمر/۵۵) و از بهترین چیزی که از سوی پروردگارتان برای شما فرو فرستاده شده است پیروی کنید.
  • –         وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا (اعراف/۱۴۵) و به قوم خود فرمان بده نیکوترین آنها را به کار گیرند.

عبدالله بن مسعود می گوید: از رسول الله صلى الله عليه وسلم پرسيدم: الله متعال کدامین عمل را بیشتر دوست دارد؟ فرمود: «الصَّلاَةُ عَلَى وَقتِهَا»: «نمازِ سرِ وقت». گفتم: سپس کدام عمل؟ فرمود: «بِرُّ الوَالِدَينِ»: «نيکی به پدر و مادر». گفتم: سپس کدام عمل؟ فرمود: «الجِهَادُ في سَبِيلِ الله»: «جهاد در راه الله». عبد الله بن مسعود رضى الله عنه می گويد: رسول الله صلى الله عليه وسلم اين موارد را برايم بيان فرمود و اگر بيشتر از ايشان می پرسيدم نيز جواب می داد. [۳]   

یعنی اگر عبدالله بن مسعود به همین شکل در درجه بندی این اعمال صالح می پرسید باز رسول الله صلی الله علیه وسلم به ترتیب بیان می فرمود  در این زمینه اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم نیز متناسب با توانائی های خود بین حسنات و امور نیک دست به انتخاب می زدند. به عنوان مثال عبدالرحمن رحمه الله می گوید من در زمینه ی کم روزه گرفتن [سنت]هرگز فقیهی مثل عبدالله بن مسعود را ندیده ام، از او پرسیده شد چرا روزه [سنت]نمی گیری؟ گفت: من نماز[سنت] را بر روزه [سنت]انتخاب کرده ام، زمانی که روزه [سنت]می گیرم برای ادای نماز[سنت] ضعیف می شوم .[۴]

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۵)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :کسانی که کشتن آنها مشکلی ندارد و مجاز است [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۴)]

کسانی که کشتن آنها مشکلی ندارد و مجاز است [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۴)]

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [۱]

کسانی که کشتن آنها مشکلی ندارد و مجاز است:

 در مورد مسلمین :

الله تعالی در سوره الإسراء می فرماید: وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ (اسراء/۳۳) و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را حرام کرده است، جز به حق‌.

باز الله تعالی در سوره ی انعام با ذکر برخی از حرامها مثل شرک به الله و قتل فرزندان و نزدیک شدن به فواحش می فرماید: «وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ (انعام/۱۵۱) و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را حرام کرده است، جز به حق‌.

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز امر می کند که از ۷گناهی که باعث ماندگاری در جهنم می شوند پرهیز کنیم و بعد از ذکر شرک به الله و سحر می فرماید: وقَتْلُ النَّفْسِ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إلَّا بالحَقِّ [۲] و کشتن نفسی که الله حرام کرده است، جز به حق‌.

حالا این کشتنِ به حقِ دیگران چگونه است؟ و چه منبعی می تواند این حرام الله تعالی را که یکی از بزرگترین گناهان کبیره و از اسباب ماندگاری در جهنم است حلال کند؟ تنها الله جل جلاله و رسولش صلی الله علیه و سلم.

رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث واضح و صریحی می فرماید: لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لا إلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّه إلاَّ بِإِحْدَى ثَلاثٍ : (ريختن خون هيچ شخص مسلماني که گواهي مي دهد الله بر حقي جز خداوند وجود ندارد و من فرستاده ي خدا هستم، حلال نيست. مگر به يکي از اين سه چيز) الثَّيِّبُ الزَّانِي، وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ، وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ. [۳]: ۱ ـ شخص محصن «مرد زن دیده یا زن شوهر دیده» که مرتکب زنا شده باشد . ۲ ـ کسي که عمداً قتل نفس کرده باشد و در برابر نفسی که کشته قصاص شود. ۳ ـ کسي که دينش را رها کرده و از جماعت مسلمين خارج گردد.

در این حدیث کسی در ۲ مورد «النَّفْسُ بِالنَّفْسِ، وَالثَّيِّبُ الزَّانِي» سوالی برایش به وجود نمی آید اما در مورد «وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ» اگر روشنگری نشود و شخص به ۴ معنی و مفهوم دین آگاهی نداشته باشد ممکن است این حدیث را با آیات و احادیث دیگری که ریختن خون مسلمان را در موارد دیگری مباح کرده اند در تداخل ببیند.

مثلاً مباح شدن جنگ و کشتن اهل بغی که الله تعالی می فرماید: وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ… (حجرات/۹)

یا مباح شدن جنگ و کشتن راهزنان که الله تعالی در موردشان می فرماید: إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ …. (مائده/۳۳)

یا مباح شدن کشتن کسی که بعد از انتخاب رهبر یکی از «۳ابزار» برتر ادعای رهبری کند و تفرق درست کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد رهبری که بعد از انتخاب رهبر توسط شورای اولی الامر «۳ابزار» انتخاب شود می فرماید:

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :کسانی که کشتن آنها مشکلی ندارد و مجاز است [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۴)]

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :خونهای حرام شده از کفار [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۳)]

خونهای حرام شده از کفار [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۳)]

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [۱]

خونهای حرام شده از کفار:

کسانی از کفار که فقهاء رحمهم الله بر عدم کشتن آنها اتفاق دارند:

  1. کفار اهل ذمه

الله تعالی می فرماید: قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ‏(توبه/۲۹) با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز قیامت ایمان دارند، و نه چیزی را که خدا (در قرآن) و فرستاده‌اش (در سنّت خود) تحریم کرده‌اند حرام می‌دانند، و نه دین حق را می‌پذیرند، جنگ کنید تا زمانی که خاضعانه با دست خود جزیه را می‌پردازند.

در اینجا الله تعالی جنگ و کشتار اهل کتاب را، تا زمان اعطای جزیه توسط این دسته از کفار و اهل ذمه و اهل پیمان و یا مستأمن شدن آنها می داند، که به دنبال این، خون و مال و ناموس آنها همچون سایر مسلمین در امان می ماند. [۲]

البته خیال نکنید که تنها مسئولین دارالاسلام می توانند به این کفار امان دهند و آنها را در ذمه ی خود قرار دهند بلکه این حق برای تمام مسلمین دارالاسلام در هر درجه ی اجتماعی که قرار گرفته باشند محفوظ است و همه ملزم و مجبور به رعایت آن هستند. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: ذِمَّةُ المُسْلِمِينَ وَاحِدَةٌ يَسْعَى بهَا أَدْنَاهُمْ، فمَن أَخْفَرَ مُسْلِمًا، فَعليه لَعْنَةُ اللهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ، لا يُقْبَلُ منه يَومَ القِيَامَةِ عَدْلٌ، وَلَا صَرْفٌ[۳]. تعهد و پیمان مسلمانان، یكی است، هر چند از سوی پائین ترین مسلمان از لحاظ جایگاه اجتماعی صورت گیرد؛ هركس، تعهد مسلمانی را نقض کند، لعنت خدا، فرشتگان و همه مردم بر او باد. نه فرایضش قبول می‌شود و نه عبادت نفلی‏اش.

 امام نووی رحمه الله می گوید: قول رسول الله صلی الله علیه وسلم « ذِمَّةُ المُسْلِمِينَ وَاحِدَةٌ يَسْعَى بهَا أَدْنَاهُمْ» در اینجا مراد از ذمه امان است. معنی آن این است: بدون شک امان مسلمین برای کافر صحیح است، پس هنگامی که یکی از مسلمین به کافری امان داد بر دیگران حرام است که به چنین کافری تعرض و دست درازی کنند مادام که این کافر در امان این مسلمان قرار دارد و برای امان شروط معروف و شناخته شده ای وجود دارد … و قول رسول الله صلی الله علیه وسلم « فمَن أَخْفَرَ مُسْلِمًا» معنایش این است: کسی که امان شخص مسلمان را نقض کند، و به کافری که این مسلمان امانش داده تعرض و دست درازی کند.[۴]

رسول الله صلی الله علیه وسلم در این باره می فرماید:

  • مَنْ آمَنَ رَجُلا عَلَى دَمِهِ فَقَتَلَهُ فَأَنَا بَرِيءٌ مِنَ الْقَاتِلِ، وَإِنْ كَانَ الْمَقْتُولُ كافِرًا[۵] هر كه كسى را امان (پناه) دهد و او را بكشد، من از آن قاتل بيزارم، اگر چه آن مقتول كافر باشد. در بعضی از روایات آمده است که: وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ[۶]آتش (جهنّم) بر وی واجب می گردد.
  • مَنْ قَتَلَ مُعَاهِدًا فِی غَیْرِ کُنْهِهِ، حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ[۷] «خداوند بهشت را بر کسی حرام کرده است که معاهدی را در غیر وقتش بکشد».( یعنی او را زمانی بکشد که در عهد و پیمان خود با مسلمانان پایدار بوده و خیانت و نقض عهد نکرده است و مدت عهد و پیمان وی به سر نرسیده است.)
  • مَنْ قَتَلَ مُعَاهَدًا لَمْ يَرِحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ[۸] کسی که فرد عهد بسته را به قتل برساند، بوی خوش بهشت به مشام وی نخواهد رسید.
  • مَنْ قَتلَ نفسًا مُعاهَدةً بغيرِ حِلِّها، حرَّمَ اللهُ عليه الجنةَ: أنْ يَشُمَّ رِيحَها [۹] هرکس شخصی از هم پیمانان مسلمانان را به ناحق به قتل برساند، بوی بهشت به مشام وی نمی‌رسد.
  • مَنْ قَتَلَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ، لَمْ يَجِدْ رِيحَ الْجَنَّةِ[۱۰] هرکس شخصی از اهل ذمه را به قتل برساند، بوی بهشت به مشام وی نمی‌رسد.

این سرانجام کسی است که خون یک کافر معاهد را به ناحق می ریزد، در این صورت کشتن به ناحق یک فرد مسلمان تا چه اندازه سخت و شدید خواهد بود؟

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :خونهای حرام شده از کفار [«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۳)]

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»، یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۲)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»، یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۲)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [۱]

اصل بر حرام بودن خون مسلمان است (۲)

پدیده ی خطرناک سهل انگاری و تساهل در قتل به ناحق انسانها، و غفلت از وعده های سهمگین و خطرناک به مجازات قاتل، بسیاری را ناامید و ضررمند دادگاه قیامت کرده است؛ در کنار اینها آیا بیچاره گانی که پای ماهواره های مثلث دروغساز نشسته و یا از طریق فضای مجازی با قلب یا زبان در کشتار مومنین همراه کفار سکولار جهانی و مرتدین محلی مشارکت می کنند و به چنین جنایتی راضی هستند و حتی در جنگ با مومنین به کفار تمایل دارند و عده ای به این کفار تکیه کرده اند بیدار نمی شوند؟ آیا در حق الناس ظلمی بالاتر از این وجود دارد؟

الله تعالی بعد از ظالم خواندن کافران می فرماید : وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ (هود/۱۱۳) و به ظالمین میل و تمایل نداشته باشید و تکیه مکنید (که اگر چنین کنید) آتش دوزخ شما را فرو می‌گیرد، و (بدانید که) جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید و یاری نمی‌گردید.

و رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید: مَنْ أَعَانَ ظَالِماً لِيُدْحِضَ بِبَاطِلِهِ حَقّاً، فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ ذِمَّةُ الله وَذِمَّةُ رَسُولِهِ[۲] هر که ستمگرى را اعانت کند که بوسیله باطل خویش حقى را پایمال کند، از حمایت خدا و پیغمبر برون باشد.

پس کسی که در روز قیامت از سوی الله تعالی یاری نمی شود جزو مایوسین است.

بر این اساس علمائی چون امام شافعی در الاُم با شروط خاص خودش و امام بیهقی و دیگران به صورت مرسل آورده اند، و جعفری ها نیز از امام جعفر صادق نقل کرده اند: مَنْ شَرِكَ فِي دَمٍ حَرَامٍ، جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ: آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ  [3] کسی که در خون حرامی شرکت کند در روز قيامت برپيشاني او نوشته مي‌شود: او از رحمت خدا مايوس است‌؛ یا آمده است: مَنْ أَعَانَ عَلَى قَتْلِ مُؤْمِنٍ بِشَطْرِ كَلِمَةٍ، لَقَى اللَّهَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ: آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اَللَّهِ [۴] هركس با نيم ‌كلمه در قتل مسلماني شركت داشته و بكشتن او كمك‌كرده باشد در روز قيامت برپيشاني او نوشته مي‌شود: او از رحمت خدا مايوس است‌.

تبلیغ و یا تحریک دیگران به قتل به ناحق مسلمین و یا پشتیبانی از کفار بر علیه مسلمین آنهم در قتل مسلمین و مشارک با قلب یا زبان یا مال و دست در این جرم عظیم در واقع یعنی کمک به خراب کردن ساختمانی که الله آن را ساخته است و تجاوزی آشکار است به حق دین الله و بندگان الله  و بدون شک (جرم وگناه) کشتن یک مسلمان در نزد الله متعالی بزرگ تر است از نابودی تمام دنیا.

بر این اساس رسول الله صلی الله علیه وسلم قسم می خورد که «وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ » قسم با آن ذاتیکه جان من در دست اوست «لَزَوَالُ الدُّنْيَا» نابودی و از بین رفتن تمام دنیا «أَهْوَنُ عَلَى اللهِ» بر خدا آسانتر است «مِنْ قَتْلِ رَجُلٍ مُسْلِمٍ بِغَيرِ حَقٍّ »[۵]  از کشتن شخص مسلمانی به ناحق» .

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»، یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۲)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۱)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۱)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [۱]

الله تعالی می فرماید: فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ ۚ(در راه خدا بجنگ (حتي اگر هم تنها باشي) تو جز مسؤول خود نيستي) وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ (و مؤمنان را (هم به جنگ دعوت و) ترغيب و تحريك کن.)عَسَى اللَّـهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ(امید است كه الله قدرت‌كافران را باز گيرد و از قدرت کافران جلوگیرى کند) وَاللَّـهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنكِيلًا (نسا/۸۴) و قدرت خدا بيشتر و مجازات او سخت‌تر است.‏

در این راستا و در لبیک به این دستور الله تعالی رسول الله صلی الله علیه وسلم  مي فرمايد:

  • لا تَزَالُ عِصَابَةٌ مِن أُمَّتي يُقَاتِلُونَ علَى أَمْرِ اللهِ، قَاهِرِينَ لِعَدُوِّهِمْ، لا يَضُرُّهُمْ مَن خَالَفَهُمْ، حتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ وَهُمْ علَى ذلكَ.[۱] گروهی از امتم «همواره» و پیوسته و همیشه به دستور خداوند می جنگند در حالی که بردشمنانشان غالب هستند و مخالفت ديگران به ایشان ضرر می زنند، اینان تا روز قیامت، بر این حالت هستند.
  • جابر بن عبدالله رضی الله عنه نیزمی‌گوید: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید: لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن أُمَّتي يُقاتِلُونَ علَى الحَقِّ ظاهِرِينَ إلى يَومِ القِيامَةِ[۲] هميشه و «پیوسته» گروهی از امت من، تا روز قیامت، به خاطرحق می جنگند و بر همگان ظاهراند و پيروز خواهند بود.
  • همچنین از جابر بن سمره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت است که فرمود: لَنْ يَبْرَحَ هذا الدِّينُ قائِمًا، يُقاتِلُ عليه عِصابَةٌ مِنَ المُسْلِمِينَ، حتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ.[۳] این دین «همواره » پابرجاست، گروهی از مسلمانان به خاطر آن می جنگند، تا اینکه قیامت بر پا شود.
  • ابو نُجَيْد عمران بن حُصَين رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت کرده است که فرموده است: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ، حَتَّى يُقَاتِلَ آخِرُهُمُ الْمَسِيحَ الدَّجَّالَ»[۴] مرتّباً و پیوسته قسمتی از امّتم بر اساس حق می‌جنگند و بر مخالفانشان چیره‌اند؛ تا که آخرینشان با دجّال جنگ می‌کند.

سلمةَ بنَ نُفَيل رضی الله عنه می گوید: نزد رسول الله  صلی الله علیه وسلم نشسته بودم که شخصی گفت: ای رسول الله! مردم اسب‌هارا خوار کرده و بدان‌ها توهین نمودند و اسلحه‌ها را بر زمین گذاشتند؛ می گویند: جهادی نیست! جنگ به پایان رسیده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم به او رو کرد و فرمود:  كَذَبُوا، الْآنَ؟، الْآنَ جَاءَ الْقِتَالُ، (دروغ می‌گویند. الآن؟ هم اکنون جنگ فرارسیده است.) وَلَا يَزَالُ مِنْ أُمَّتِي أُمَّةٌ يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ، (همواره  و همیشه از امت من «امتی» برای حق  جنگ مسلحانه می‌کنند؛) وَيُزِيغُ اللَّهُ لَهُمْ قُلُوبَ أَقْوَامٍ، وَيَرْزُقُهُمْ مِنْهُمْ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ، وَحَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ، [۵]  و الله دلِ گروهی را در مقابل آنان منحرف می‌کند و الله از آنان این گروه جنگجوی مومن را روزی می‌دهد تا که قیامت بر پا گردد و وعده‌ی الله محقق شود.

در این صورت جهاد و جنگ مسلحانه ی طائفه ی منصوره به صورت «امت» تا روز قیامت از کانالهای شرعی آن وجود دارد، پس دشمنان هرگز خیال نکنند که خواهند توانست شعله های جهاد و خروش سهمگین اهل جهاد را با کشتن چند مجاهد یا ویران کردن چند سرزمین خاموش خواهند کرد، و نکته ی قوت بخش دیگر اینکه در نهایت باذن الله علاوه بر قیامت، پیروز میدان در دنیا اهل جهادی هستند که در مسیر صحیح آن و در قالب «امت» درحرکت هستند.

الله تعالی می فرماید: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (توبه/۳۳) خدا است که پیغمبر خود (محمّد) را همراه با هدایت و دین حق (به میان مردم) روانه کرده است تا این دین را بر «الدِّينِ» تمامش پیروز گرداند هرچند که سکولاریستها(مشرکان) نپسندند.‏

پس این به میل سکولاریستها نیست و برخلاف میل آنها در نهایت ما مفاهیم ۴ گانه ی دین اسلام  (1- قدرت حکومتی ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش) را به جای تمام دین سکولاریستها حاکم و جایگزین خواهیم کرد، و تسلط و حاکمیت دین اسلام بر تمام اجزاء دین سکولاریسم امری حتمی و دست یافتنی است، وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ. هرچند که سکولاریستها(مشرکان) نپسندند.

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (۱)

دانلود تمام بخشهای «دارالاسلام و دارالکفر، احکام و وظایف» اثر شیخ المجاهد: ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله به صورت word

دانلود تمام بخشهای «دارالاسلام و دارالکفر، احکام  و وظایف» اثر شیخ المجاهد: ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله به صورت word  

دانلود تمام بخشهای «دارالاسلام و دارالکفر، احکام و وظایف» اثر شیخ المجاهد: ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله به صورت pdf

 دانلود تمام بخشهای «دارالاسلام و دارالکفر، احکام  و وظایف» اثر شیخ المجاهد: ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله به صورت pdf : [1]

بسم الله الرحمن الرحیم

“إنِ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ ، وَنَسْتَعِينُهُ ، وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا، وَمِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ ، وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ” به راستی حمد و سپاس تنها لایق خدا است، او را شکر می‌گوییم و از او درخواست کمک و آمرزش می‌کنیم، و پناه می‌بریم به خدا از شرور نفسهایمان و از بدی های اعمالمان، هر کس که خدا او را هدایت کند هیچ کس نمی‌تواند او را گمراه کند و هر کس که خداوند او را گمراه نماید هیچ کس نمی‌تواند او را هدایت دهد و شهادت می‌دهم که هیچ اله بر حقی به جز الله نیست که تنها و بی‌شریک است، و شهادت می‌دهم که محمد بنده و فرستاده او است».

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَاخْشَوْا یَوْماً لَّا یَجْزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ ‏(٣٣/ لقمان) ای مردمان ! از خدا بپرهیزید، و از روزی بترسید که نه پدری مسؤولیّت اعمال فرزندش را می‌پذیرد و کاری برای او برآورده می‌کند، و نه فرزندی اصلاً مسؤولیّت اعمال پدرش را می‌پذیرد و کاری برای او برآورده می‌سازد . وعده خدا حق است. پس زندگانی دنیا شما را گول نزند و فریبکار شما را درباره خدا نفریبد .

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‏(۱۸/ حشر) ای مؤمنان ! از خدا بپرهیزید و هر کسی باید بنگرد که چه چیزی را برای فردا (ی قیامت خود) پیشاپیش فرستاده است . از خدا بپرهیزید، خدا آگاه از هر آن چیزی است که می‌کنید .

“أما بعد : إِنَّ أَصْدَقَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ وَ خَيْرَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ وَشَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَكُلَّ ضَلاَلَةٍ فِي النَّارِ ” راست ترین سخن کتاب خدا و بهترین روش، روش محمد صلی الله علیه و سلم است، و بدترین امور نوآوری در دین است، و هر تازه پیدا شد‌ه‌ای در دین، بدعت؛ و هر بدعتی گمراهی، و هر گمراهی در آتش است.

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

دانلود به صورت pdf :


شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :انواع «دارالاسلام»

انواع «دارالاسلام»

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید که «دارالاسلام» مسلمین بعد از دوران نبوت تا روز قیامت از لحاظ حکومتی «۳دوره» را طی خواهد کرد:

  1. خلافت مطابق منهج و روش رسول الله صلی الله علیه وسلم . خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ.
  2. دوران شاهیگری که به دو دسته ی کلان تقسیم می شود، که بعضی تنها با خشونت همراه هستند، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا عَاضًّا، و بعضی ها با استبداد و خودکامگی حاکمیت می کنند، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيّاً 
  3. بازگشت دوباره خلافت مطابق منهج و روش رسول الله ، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ[۲]

باید در همین ابتدای امر بدانیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد «دارالاسلام» صحبت کرده نه دارالکفر. یعنی این شاهان خشونت گرا و مستبد نیز تابع قانون شریعت الله و مجری قوانین شریعت الله و مسلمان هستند اما مسلمانی که در او فسقهائی وجود دارد یا اهل بدعت است. چون شاهیگری یکی از بزرگترین بدعتهائی است که در جای خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ قرار گرفته است.

نعمان بن بشیر رحمه الله هم می گوید بعد از آنکه عمر بن عبدالعزیز رحمه الله به حاکمیت رسید این حدیث را برایش نوشتم و گفتم امیدوارم که امیرالمومنین از چنین بدعتهائی در حاکمیت به دور باشد و بعد از این دو حاکمیت العاض و الجبریه باشد و ایشان خوشحال شد.

در این صورت ما هم اکنون در «دارالاسلام» بین دو حاکمیت اسلامی عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ هستیم، یکی از آنها را بعد از ۳۰ سال از دست دادیم و دیگری هنوز به دستش نیاورده ایم. حاکمیت اسلامی عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ بر دو اساس شورا و نظارت عمومی شکل گرفته است که سه کارکرد مهم دارد: «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ» و«َآَمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» تا زمینه های مناسب «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ» برای بندگان الله در زمین فراهم بشود که هدف نهائی خلقت است: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاریات/۵۶)

اما حاکمیتهای «مُلْكًا عَاضًّا» و «مُلْكًا جَبْرِيّاً» هر دو بدعتها و فسقهائی هستند که الله تعالی شریعتش را برای ریشه کن کردن چنین بدعتهائی در زندگی اجتماعی انسانها فرستاده است و هرگز این بدعتها و فسقها را نمی پسندد، اینها ممنوعها و ضد ارزشهائی در امر حاکمیت هستند که یکی از کارکردهای اسلام از بین بردن این فسقها و بدعتهاست، اما از روی ناچاری و به حکم «ضرورت» از سوی مسلمین به عنوان جایگزین و «بدیل» « خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » مورد استفاده قرار می گیرند تا زمانی که دوباره به مطلوب خود یعنی «دارالعدل»« خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » دست پیدا کنند.

این سبکهای حکومتی شاهیگری خشونت طلب و مستبد مورد پذیرش و تأئید اسلام نیستند اما وجود خواهند داشت همچنانکه دارالکفر هم مورد تأئید نیست اما وجود دارد. مسلمین به حکم ضرورت و اضطرار، به دلایل و اسبابی که برای خود فراهم کرده اند، یا وارث ارثیه ی گذشتگان سهل انگار و خطاکار خود شده و بر آنها تحمیل شده است، به عنوان «بدیل» و «جایگزین» مجبور و ناچار به پذیرش حاکمیتهای اسلامی غیر از« خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » در «دارالاسلام» می شوند که ما از آن به عنوان «بدیل اضطراری اسلامی» یاد می کنیم. یعنی بدیل خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ هستند و در حالت اضطرار و ناچاری مورد پذیرش واقع شده اند و مهمتر آز ان اینکه مجری قوانین شریعت الله نیز هستند و اسلامی محسوب می شوند. 

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :انواع «دارالاسلام»

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :مناط، معیار و ملاک تشخیص «دارالاسلام» و «دارالکفر» در دنیا

مناط، معیار و ملاک تشخیص «دارالاسلام» و «دارالکفر» در دنیا

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله[۱]

در جمع بندی آیات قرآن و سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم و اقوال مختلف اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم و آراء مذاهب مختلف اسلامی به نکته ی حساس، مهم، قابل توجه و برجسته ای پی بردیم و آنهم اینکه: مناط، معیار و ملاک واحدی برای تعیین «دارالکفر»  یا«دارالاسلام» بودن سرزمینی وجود دارد به نام «قانون» و «حاکمیت» که به دنبال خود اطاعت زیر دستان و تعیین مجازت و پاداش این زیر دستان را نیز به همراه دارد، و این یعنی همان مفاهیم و محتوای چهار گانه ی دین  که عبارت بودند از: ۱- قدرت حکومتی ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت و فرمانبرداری ۴- مجازات و پاداش .

حالا در سرزمینی که این چهار معنی و محتوای دین، مختص دین «اسلام» است و توسط مسلمین رهبری می شود«دارالاسلام» است و سرزمینی هم که این ۴ معنی و محتوای دین مختص «کفر» است و توسط یکی از «کفار۶گانه» ی آشکار یعنی: ۱- الَّذِينَ هَادُوا  2- وَالصَّابِئِينَ  3- وَالنَّصَارَىٰ  4- وَالْمَجُوسَ  5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (مشرکین یا به زبان امروزین سکولاریستها) و ۶- مرتدین اداره می شود «دارالکفر» است.

پس «قانون و حکم» و «سلطه و حاکمیت» معیار و ملاک تشخیص «دارین» در دنیا می شوند و آنچه که به عنوان خون در رگ حاکمیت جریان پیدا می کند و به آن حیات می دهد «قانون و حکم» است و «قانون و حکم» مناط، ملاک و  معیار زیر بنائی جهت تشخیص «دارالاسلام» از «دارالکفر» می شود.

  • در این صورت می توانیم بگوئیم : دارالاسلام، خاك و سرزميني است که «قانون اساسی» آن طبق شریعت الله باشد، و قانون الله غالب است، و بر اساس قانون شریعت الله اداره می شود، و اطاعت از اين قوانين آشكار مي گردد، و طبق همين قانون و با پشتوانه ي همين قانون  امر به  خوبي و نهي از بدي صورت مي گيرد؛ حال، این شریعت الله یا براساس شورای اولی الامراست و تمام فرق و تفاسیراسلامی در آن دخالت دارند و اجماع واحد مسلمین و جماعت واحد و وحدت اسلامی وجود دارد، یا در صورت اضطرار و حالت طارئ ( یعنی حالت ناگهانی، گذرا، اتفاقی، عارضی، بي‌سابقه، وغيرمنتظره ) بر اساس یکی از مذاهب اسلامی اداره می شود و اتحادی اسلامی وجود دارد و به دنبال آن حاكم اين خاك و سرزمين نيز مسلمان است.
  • و دارالکفر، جامعه ای است که «قانون اساسی» آن بر اساس شریعت الله نباشد و قانون شريعت الله در امور حكومتي، قضايي، آموزش و پرورش، اقتصاد و ديگر جنبه هاي زندگي اجتماعي انسانها كنار گذاشته شده است. 

در این دارالکفر ممکن است یک مسلمان مثل نجاشی رضی الله عنه حاکم باشد یا یکی از «کفار۶گانه» که تجسم زمینی طاغوت و حاکمیت طاغوت هستند . در اینجا این مسلمان یا کافر بودنِ رهبریتِ جامعه عاملی جهت تغییر «دار» و سرزمین از دارالکفر به دارالاسلام نمی شود بلکه معیار اصلی «قانون اساسی» است که این رهبر طبق آن بر مردم حکومت می کند.

پس ممکن است در جائی مثل حبشه رهبر مسلمانی باشد مثل نجاشی رضی الله عنه اما سرزمین دارالکفر باشد، در اینجا معیار «قانون اساسی» حاکم بر آن جامعه است و زمانی که مسأله ی مسلمان بودن حاکم «دارالاسلام» مطرح می شود به این دلیل است که مجری قوانین شریعت الله بدون شک یک مسلمان است و کافری نمی تواند ابتدا شروط رهبریت دارالاسلام را داشته باشد و چنان مجتهد، فقیه و عالمی بشود که بتواند مجری قانون شریعت الله در امور زندگی حکومتی و اجتماعی مسلمین باشد.

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی :مناط، معیار و ملاک تشخیص «دارالاسلام» و «دارالکفر» در دنیا