«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)
طالبان کنونی و عدم تکفیر مرتدین و شبهه ی مرجئه بودن امام ابوحنیفه رحمه الله (۱۴)
نکته و مورد دیگر به میزان ایمان بر می گردد که عده ای با عدم درک صحیح سخنان امام ابوحنیفه و زمان و مکان تاریخی که این سخنان در آن گفته شده است امام ابوحنیفه را به انحراف از منهج اهل سنت و اهل جماعت و لغزیدن به منهج مرجئه متهم می کنند.
در زمان حجّاج، از ایرانیان تازه مسلمان که تحت عنوان موالی از آنها یاد می شد به اين بهانه که ایمان و اسلام آنها واقعی نيست و برای فرار از جزيه ایمان آوردهاند جزيه گرفته ميشد؛ [۱] و حکمرانان اموی با همکاری دهگانان یا فئودالهای ایرانی که درصدد حفظ موقعیت اشرافی خود و جلوگیری از مسلمان شدن مردم بودند، همچنان از ایرانی هائی که اسلام آورده بودند جزیه میگرفتند و یکی از مهمترین اصلاحات عمر بن عبدالعزیز اموی برداشتن این مالیات سرانه بود که تا قبل از وی، زمامداران اموی وقت خراسان به زور از مردم ایران زمین میگرفتند،[۲]حتی زمانی که اشرس بن عبدالله حاکم اموی در خراسان در ابتدا میخواست مانند عمربنعبدالعزیز جزیه را از دوش تازه مسلمانان بردارد؛ مردم به این عمل رویخوش نشان دادند، اما فئودالهای ایرانی سغد و سایر مناطق که مسلمان شدن مردم را به ضرر خود می دیدند دست به توطئه زدند و این کار نیمه تمام رها شد؛ بنابراین اشرس در نهایت، دستور داد جزیه را مثل سابق از تازه مسلمانان دریافت کنند.[۳]
بعد از اشرس، حاکم اموی خراسان، نصر بن سیار بود که امام طبری و ابن خلدون و دیگران می گویند یکی از اصلاحاتی که می خواست انجام دهد این بود: ازآنجاییکه قبل از وی مثلاً بهرام سیس یکی از فئودالها و دهگانان ایرانی تنها در ماوراءالنهر از ۸۰هزار کافر ذمی مالیات دریافت نمیکرد و در مقابل از ۳۰هزار مسلمان، با وجود پذیرش اسلام، هنوز مالیات سرانه دریافت میکرد، [۴] نصر بن سیار جزیه (مالیات سرانه) را از نومسلمانان برداشت و مقرر کرد که جزیه فقط از غیرمسلمانان گرفته شود.[۵]
این تازه مسلمانهای ایران زمین، هم جزیه می دادند و هم از اسلام و ایمان خود محافظت می کردند و به بهانه های این سودجویان فاسد و ظالم اموی و فئودالهای ایرانی که نمی خواستند مردم مسلمان شوند گوش نمی دادند.
پس ایرانی هائی که در این دوران مسلمان می شدند از امتیازات خاصی برخوردار نمیشدند، آنان علاوه بر پرداخت مالیات سرانه عنوان تحقیرآمیز جدیدی، یعنی «موالی» را نیز به دوش خود میکشیدند و تبدیل می شدند به مسلمان درجه دو؛ اما آن عده از ایرانی ها که الله دلشان را برای پذیرش حق باز کرده بود «شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ » (زمر/۲۲) و حق پذیر بودند تحت تمام شرایط تحقیر آمیز اطرافیان و حاکمیت و ظلم اقتصادی خانهای محلی و استاندارهای عرب هم که وجود داشت باز می خواستند اسلام بیاورند و مسلمان شوند و اسلام خود را حفظ کنند.
زمانی که نومسلمانان از پرداخت جزیه سرباز میزدند والیان خراسان آنان را مرتد میشمردند و به آنان حمله می کردند و آنها را به وضع فجیعی میکشتند تا آنکه بازمانده ها دوباره پرداخت جزیه را قبول میکردند[۶] در اثر این تبعیض و اهانتها و ظلمهای اقتصادی که بر مردم تازه مسلمان می رفت مردم به هر کسی که مدعی از بین بردن این ظلم آشکار و بازگشت به عدالت اسلامی بود می پیوستند و سرنوشت خود را به دست هر کس و ناکسی می سپاردند و در هر قتال الفتنه و قیام مرجئه ها یا علوی ها جهت بیرون رفتن از این وضعیت و بحران اقتصادی[۷] و اجتماعی ناشی از ظلم و ستم مسئولین حکومتی و محلی امویان مشارکت می کردند. چنانکه در شورش عبدالرحمن بن اشعث[۸] و شورش حارث بن سُرَیج در سال ۱۱۶ق که به مدت ۱۲ سال طول کشید و مهمترین قیام این دوران بود بیشتر سربازان و خوراک جنگی آنها از همین موالی بود. جالب است بدانید که جهم بن صفوان بلخی (سمرقندی) بنیانگذار مرجئه ی خالص و فرقه جهمیه کاتب حارث بود.
حارث بن سُرَیج اعلام کرد باید، حکومتی ایجاد شود که با اهل ذمه بر اساس قوانین اهل ذمه برخورد کند و از مسلمین ایرانی و ترک و غیر عرب خراج نگیرد و آنان را در حقوق و رفتار با عربها یکسان بدانند و بر کسی ظلم نکند[۹]و از بین برنده ی ظلم و مبتنی بر قرآن و سنت و رضایت اکثریت مردم خراسان باشد.[۱۰] حارث همچنین از مطالبات مردمان سمرقند که میخواستند حقوقشان با عربها برابر باشد جانبداری کرد و خواستار آن شد که جزیه جای خود را به زکات برحقی دهد که بر گردن همۀ مسلمانان است؛ به همین دلیل با آنکه زیدی ها[۱۱] و به دلایل مرجئه بودن امثال ثابت بن قُطْنه اَزْدی[۱۲] و یا اختلافات قبلیه ای میان عربها برخی از عربهای منطقه حارت را یاری دادند اما در ابتدای شروع قیام بیشترِ کمکهایی که به حارث می رسید از سرزمینهای بلخ بزرگ مثل تخارستان پایین، جوزجان، فاریاب، طالقان و… بود.
ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : طالبان کنونی و عدم تکفیر مرتدین و شبهه ی مرجئه بودن امام ابوحنیفه رحمه الله (۱۴)