تحریک سربازان و نظامیان حکومتهای دست نشانده ی دین سکولاریسم (۳۳۰)جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

تحریک سربازان و نظامیان حکومتهای دست نشانده ی دین سکولاریسم (۳۳۰)جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
یکی از وظایف بارز اسلامگراهای سکولار زده تحریک و موجه دانستن جنگ سربازان ارتش کفار جهت جنگیدن در جبهه ای است که دین سکولاریسم به رهبری سازمان ملل و آمریکا بر مسلمین تحمیل شده است . اینها چنین سربازانی را مسلمان و در صورت کشته شدن آنها شهید می نامند .
اينكه چه كسي مسلمان يا مومن يا كافر يا مرتد است كار عقل و ميل انسانها نيست ، بلكه بايد طبق معيارهايي كه الله و رسولش صلي الله عليه وسلم تعيين كرده اند صورت گيرد . نه ما و نه هيچ انساني نمي تواند كسي را كه قانون شريعت الله كافر دانسته مسلمان بنامد و يا برعكس چنانچه قانون شريعت الله شخصي را مسلمان ناميده باشد در توان كسي نيست بر خلاف الله و رسولش صلي الله عليه وسلم حكم كفر وي را بدهد .
چنانچه بارها ذكر كرده ايم سكولاريسم يك دين خشن و انعطاف ناپذيري است كه با ديكتاتوري هر چه تمامتر در برابر دين و قانون الله قد علم كرده و تمام نيروي خود را جهت زدون هر گونه نشانه هاي ديني در قوانين حاكم بر جامعه به كار گرفته است . ممكن است كسي بگويد : دين يعني چيزي كه از آسمان بيايد ! در جواب اين دسته بايد گفت : دين و تدين يعني تسليم شدن ، پرستش ، شنيدن و حرف شنوي كردن براي هركس يا چيزي كه باشد .
اسلامي كه توسط رسول الله صلي الله عليه وسلم و ياران و امامان صالح اين امت به دست ما رسيده است قسمت اعظم آن در بردارنده ي قوانين و دستورات الله جهت اجرا در زندگي شخصي و اجتماعي انسان هاست ، و سكولاريسم نيز داراي قانون انعطاف ناپذير و خشني است كه با يك دنيا آيه و حديث در تضاد و مخالفت است .
پس سكولاريستها داراي دين جداگانه اي بوده و پيروان چنين ديني قانون الله را قبول نداشته و به آن كافر هستند همچنان كه ما به قانون و دين آنها كافر هستيم . در اين صورت الله متعال مي فرمايند : «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (الصف /٩) خدا است كه پيغمبر خود را همراه با هدايت و رهنمود (آسماني) و آئين راستين (اسلام) فرستاده است تا اين آئين را بر همه‌ي آئينهاي ديگر چيره گرداند ، هرچند مشركان دوست نداشته باشند . ادامه خواندن تحریک سربازان و نظامیان حکومتهای دست نشانده ی دین سکولاریسم (۳۳۰)جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

آیا صراحت ما در بيان قانون شريعت باعث تحريك بيشترسكولاريستهاي محلي و جهاني می گردد ؟(۳۲۹)جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

  • آیا صراحت ما در بيان قانون شريعت باعث تحريك بيشترسكولاريستهاي محلي و جهاني می گردد ؟(۳۲۹)جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

قرآن و سنت صحيح به صراحت و آساني هر چه تمامتر چنين قوانيني را بيان كرده اند و سكولاريستهاي مرتد محلي برخلاف مردم ما، كه به دلايل مختلفي چون ندانستن زبان عربي و خيانت دين فروشان از چنين قوانيني محروم گشته اند ، بر قوانين شريعت الله آگاهند و آگاهانه به رد آن مي پردازند ، پس امثال ما چيز جديدي نداريم ؛  تنها كار ما بازگوئي قرآن و سنت صحيح بر فهم امامان صالح اين امت است به زباني كه مردم يا با آن صحبت مي كنند يا آن را متوجه مي گردند ، مثل فارسي يا كردي و پشتو و چچني و هورامي و غيره .

نكته ي ديگر اينكه اگر كسي بخواهد قانون شريعت الله را به بهانه ي تحريك نكردن مرتدين  با قانون سكولاريستهاي مرتد هماهنگ كند خائن و ساحري بيش نيست . قانون الله  براي سكولاريستهاي مرتد  دو راه بيشتر قرار نداده است يا قبل از دستگير شدن مسلمان گردند يا بميرند . پس آشكارا مي فهميم كه قانون شريعت الله براي راضي نمودن كفار و نگهداري از دل مرتدين و ناز كشيدن مرتدين و مجرمين نيست ، همچنانكه قانون سكولاريسم نيز جايي براي قانون الله ندارد . در اين جا دو قانون در برابر هم قرار دارند يا سكولاريسم حاكم مي گردد يا قانون الله و هيچ يك به ديگري  اجازه نمي دهد جايش را بگيرد .

سكولاريستهاي مرتدي كه به دين، وطن، ناموس و شرف خود و پدران و اجدادشان خيانت نموده اند در كمال بي شرمي و به صراحت اعلام مي دارند كه اجازه نمي دهند قانون الله در مسائل اقتصادي ، آموزش و پرورش، قوانين جزائي، قوانين خانواده، سياست داخلي جامعه، سياست خارجي و غيره دخالت كند، حالا اگر ما با همان صراحت اعلام كنيم كه قانون الله بهتر از قانون كفري سكولاريسم است و الله راستگوتر از مرتدين است و از فرهنگ اسلامي نياكانمان دفاع كنيم اشكال دارد ؟  ‏مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‏ .

شریعت گرایان مسلح خشونت طلب هستند و بهانه دست آمریکا و غیره داده اند(۳۲۸) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

  • شریعت گرایان مسلح خشونت طلب هستند و بهانه دست آمریکا و غیره داده اند(۳۲۸) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

اسلامگراهای سکولار زده درمیان مردم شایع نموده اند  كه شریعت گرایان خشونت طلب هستند و پیامبر و یارانش صلح طلب بودند  و هر چه بر سرمان مي  آيد به دليل وجود شریعت گرایان مسلح  و دولت اسلامي مي باشد ! اگر آنها نباشند اين همه مردم كشته و آواره نمي گردند ، اگر آنها نباشند اشغالگران خارجي وارد سرزمين ما نمي گردند، سرانجام چه چيزي به دست مي آورند غير از كشتن و خونريزي بيشتر از مردم ؟

بدون شك اين سخن نمي تواند متعلق به يك انسان مسلمان آگاه باشد بلكه بيشتر شبيه  انسانهاي نفهم يا به عبارت ديگر جاهل و يا اكثراً سخن منافقان و دوروريان و مرتديني است كه قصد دارند مسلمين را از مجاهدين جدا نموده و زمينه را براي سلطه پذيري مردم فراهم آورند .

ما شك نداريم كه سكولاريستها يا همان مشركين غير اهل كتاب به صورت پيوسته  تا زماني كه ما دست از قانون شريعت الله برداريم با ما خواهند جنگيد ، چون الله فرمورده است ” وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا.  و چنانچه به تاريخ بنگريم در مي يابيم از عصر رسول الله صلي الله عليه وسلم تا كنون صدها وبلكه هزاران جنگ از جانب همين سكولاريستها و يهود ونصارا بر مسلمين تحميل شده و هم اكنون نيز مي شود . آيا در عرض اين ۱۴۳۶ سال  دولت اسلامي ما و برادران شریعت گرا موجب اين همه جنگ و قتل عام توسط کفار اشغالگر خارجی و مرتدین محلی شده اند ؟

مجاهدین شریعت گرای مورد نظر آنها  در واكنش به اشغال  افغانستان توسط حكومت انگلیس و اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي در آن سرزمین به وجود آمدند و عمر مختار در نتیجه اشغالگری سکولاریستهای ایتالیا و تیپو سلطان هم در نتیجه اشغالگریهای سکولاریست های انگیس و در تمام سرزمینهای مسلمان نشین قاعده همین بوده است .  ادامه خواندن شریعت گرایان مسلح خشونت طلب هستند و بهانه دست آمریکا و غیره داده اند(۳۲۸) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

نهادهای حقوق بشری، قانون شریعت اسلامی و حکومتهای اسلامی را به رسمیت نمی شناسند (۳۲۷ ) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

  • نهادهای حقوق بشری، قانون شریعت اسلامی و حکومتهای اسلامی را به رسمیت نمی شناسند (۳۲۷ ) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

اسلامگراهای سکولار زده  شایع نموده اند که  در هر جايي مجاهدين توانسته اند حكومتي اسلامي  و مجري احكام شريعت  را تشكيل دهند مراکز حقوقی سازمان ملل متحد قانون آن را به رسميت نشناخته است  و از نگاه  حكومتهاي ديگر چنين حكومتي رسميت ندارد و در سازمانهاي بين المللي ديگر نيز نمي تواند عضو شود  .

واقعیت این است که حكومت و امارتهاي اسلامي تشكيل مي گردند تا سازمان ملل متحد  و اقمار سكولار و ضد بشري آن  چون سازمان امنيت و دادگاه لاهه و غيره را بي ارزش نموده و كنار بزنند ، نه اينكه از آنها تائيديه بگيرند .

قانون شريعت الله بر عليه اشغالگري كفار سكولار جهاني و مرتدين محلي و قانون سكولاريسم و جاهليت اعلام  جهاد و قيام نموده است و مسخره خواهد بود كه انتظار داشته باشي از كساني تائيديه بگيري كه بر عليه آنها اعلام جنگ نموده اي !

اينكه انتظار داشته باشي ميمون سازمان ملل يا خرس روسيه و خوك آمريكا و نوكرانشان بيايند و حكومت اسلامي مخالف خود را، كه  هزاران نفر از آنها را به درك فرستاده و سلطه و منافع آنها را نابود كرده است،  به رسميت بشناسند به دور از عقل و شعور سالم است .

ما نه  انتظار داريم  ساسانيان حكومت اسلامي رسول الله صلي الله عليه وسلم را به رسميت بشناسد و نه هرقل روم و ديگر قدرتهاي سكولار آن زمان ، حالا چه رسد به اينكه انتظار داشته باشيم ابوجهل و ابولهب و مسيلمه كذاب حكومت در حال رشد رسول الله صلي الله عليه وسلم را تائيد نمايند كه موجوديتشان را در معرض خطر قرار داده است .

اين جواب كساني است كه ادعا مي كنند حكومتها و امارتهاي اسلامي به صورت يكجانبه اعلام موجوديت كرده اند و «كسي» آنها را به رسميت نشناخته است  و يا اينكه با علماي تحت حاكميت كفار جهاني و مرتدين مشورت نشده است !! به نظر شما سحر و مكر اين انسانها ضعيف و مسخره نيست ؟!

با وجود قدرتهایی چون آمریکا و ناتو و سازمان ملل نمی توان حکومت اسلامی تشکیل داد(۳۲۶) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

  • با وجود قدرتهایی چون آمریکا و ناتو و سازمان ملل نمی توان حکومت اسلامی تشکیل داد(۳۲۶) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

سکولار زده های لیبرال به پرچمداری جریاناتی چون اخوان المفلسین  قصد دارند به مردم تفهیم کنند که مجاهدين شريعت گرا دشمناني چون  آمريكا و ناتو را در برابر خود دارند كه قدرت برتر دنيا هستند ، در این صورت چگونه مي توان با وجود اينها حكومت اسلامي تشكيل داد ؟  پس تلاش بی فایده است و باید در درون سیستم سکولاریسم وحکومتهای دست نشانده ی آن به فعالیت پرداخت .! در همين ابتدا بايد  چند باره بگويم كه در هيچ جنگي – غير از غزوه حنين با درسهايي كه داشت –  مسلمين هرگز نه از نظر تعداد و نه از نظر تجهيزات نظامي بر دشمنانشان برتري نداشته و حتي مساوي هم نبوده اند . البته كساني كه از الفباي جنگ سر رشته اي داشته باشند و يا حداقل آثار كساني چون سان تزو را مطالعه كرده باشند خواهند فهميد كه قواعدي كلي بر جنگ حاكمند كه تاريخ بشريت را پوشش داده و در طول زمان و مكان تغييري نمي يابند و قواعد خاص جنگ هم تابع اسباب ويژه اي هستند كه  تنها كساني مي توانند در مورد آن صحبت كنند كه در قواعد كلي جنگ  تخصص  داشته دباشند .

صحبت در مورد جنگ  به صورت عمومي و جهاد و قتال به صورت اخص در اسلام گسترده است و از حوصله ي يك جواب چند سطري خارج مي باشد ، اما آنچه لازم به ذكر است اينكه تمام كساني  كه  اين شبهات را پخش كرده و در برابر مجاهدين شريعت گرا قرار گرفته اند هيچ تخصصي در اين زمينه ندارند و مشتي درسخوانده ي كتابخانه اي و كاريكاتور ماهواره اي دين فروش و منافق و يا علماي ذليل در سرزمينهاي كفار و تحت كنترل مرتدين هستند كه  از باز و بسته كردن يك اسلحه ي سبك هم عاجز بوده و حتي روش جنگيدن با يك چاقو را نيز ندارند چه رسد به  اينكه از كاربرد يك نارنجك يا بمب يا موشك آگاه باشند و تنها چيزي كه به آنها رسيده است ترس و هراس و واهمه است  و …. . اين در حالي است كه از الفباي فقه اسلامي اين است كه تنها كسي مي تواند در مورد چيزي فتوا دهد كه فقه و تخصص آن چيز را داشته باشد  . ادامه خواندن با وجود قدرتهایی چون آمریکا و ناتو و سازمان ملل نمی توان حکومت اسلامی تشکیل داد(۳۲۶) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

اسلام و دموکراسی (۳۲۵) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

اسلام و دموکراسی (۳۲۵) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

ما به ناچار باید در مورد موکراسی و ابعاد مجسم آن در جهان اسلام، با نهایت آرامش، بینش و وسعت نظر بحث کنیم. برخی گمان می­کنند بحث در مورد بینش دموکراتیک و تعیین میزان ارتباط آن با اسلام، بحثی سفسطه­انگیز و بی فایده است. اما این قضاوتی بسیار سطحی­ست زیرا جریان دموکراسی مقامی جهانی پیدا کرده است تا جایی که غرب، که تمدن و نفوذش بر جهان سلطه یافته، از یک سو آن را به عنوان تنها راه اصلاح زندگی بشر ترویج می­دهد و از سوی دیگر، به ترویج و انتشار آن در جهان فرا می­خواند و در این راه حتی از زور و تحمیل نیز استفاده می­کند، مخصوصاً در جهان اسلام.

معیار سلامت وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در هریک از کشورهای جهان از نگاه غرب بستگی به تحکیم ارزش­های دموکراتیک در آن کشور داردو علاوه­براین میزان سلامت و رفاه جامعه نیز با گستره­ی تغییردموکراسی در آن کشور سنجیده می­شود.

غرب براین فرض است که جهان اسلام تا زمانی­که از دموکراسی دور باشد، در معرض بی­ثباتی و لرزش و تلاطم است و اقتدار دیکتاتوری، چیزی که از نظر غرب منبع تنش و نگرانی دائم برای سایر جهان است، در آن فراگیر خواهد بود و رهایی مسلمانان از کوره­ی ظلم و ستم و بی عدالتی ممکن نیست، مگر با پیشرفت دموکراسی کشورهایشان.

در دهه­های اخیر بیش­تر حکومتها و گروه­های سیاسی در جهان اسلام ادعای دموکراسی دارند و آن را تبیلغ می­کنند و براین باورند که تبلیغ و ترویج دموکراسی هدف اصلی آن­هاست با وجود تناقض­های عملی یا عقیدتی که در این بینش وجود دارد و در بیش­تر موارد هر دو تناقض را می­توان در آن دید.

اهمیت و حساسیت موضوع زمانی روشن می­شود که دموکراسی، به عنوان ابزار و راهکاری شایسته، برآینده­ی مسلمین تحمیل شود. به همین خاطر ما به ناچار باید به بحث در مورد بینش دموکراتیک بپردازیم و با نهایت آرامش و وسعت نظر ابعاد مجسم آن را در سرزمینهای مشخص کنیم.

در ابتدا باید ماهیت ارتباط بین دموکراسی و اسلام را بدانیم. دموکراسی، عامل تعیین کننده­ی هویت امتی­ ست که با آغوش باز از آن استقبال می­کند و آن را معیار مناسبی برای اعطای مشروعیت به هر سیستم، قانون یا اندیشه­ی حاکم بر امور زندگی به شمار می­آورد. قوانینی که در صورت عدم مشروعیت، در میان ملت جایی نخواهند داشت، مگر با زور. ادامه خواندن اسلام و دموکراسی (۳۲۵) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

دموکراسی در صورت کلان آن دارای ویژگیهایی است که می توان به پاره ای از آنها اشاره نمود (۳۲۴) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی


 دموکراسی در صورت کلان آن دارای ویژگیهایی است که می توان به پاره ای از آنها اشاره نمود (۳۲۴) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

  • ورود به بازی دموکراسی، اطاعت از کافران  سکولاریست و حتی یهود و نصاری را در پی دارد، در حالی که خداوند متعال می فرماید: «فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا»  (فرقان/۵۲)و نیز می فرمایند :  «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ» (آل عمران/۱۰۰)  و می فرماید: «وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ  وَكَفَى بِاللَّـهِ وَكِيلًا»[۱] (احزاب/۴۸)
  • دموکراسی، با کنار گذاشتن احکام الهی از زندگی، دین اسلام و دنیا را از هم جدا می کند و با به کار گیری قانون و حقوق دموکراتیک از طریق صندوق های رأی گیری یا نمایندگان مردم در پارلمان، حق قانون گذاری را از الله گرفته و به مردم می سپارد. یعنی ابزاری می شود جهت حاکم گردانیدن دین سکولاریسم .
  • دموکراسی دروازه ی ارتداد و بدعت گذاری را می گشاید تا جایی که در سایه ی این نظام طاغوتی، هر مذهب سکولاریستی و یا شریعتهای التقاطی ، می توانند حزب و مذهب جدیدی تشکیل دهند و شبکه های تلویزیونی و رسانه ای داشته باشند و به وسیله ی آن و به بهانه ی ایجاد فضایی برای بیان عقاید متفاوت،و محدود نمودن مسلمین شریعت گرا و اسلام کامل به بهانه ی مبارزه با ارهاب و تندروی ، در پناه قانون و با پشتوانه ی نیروی نظامی حکومتی  به جدا شدن مسلمین از شریعت الهی و ارتداد آشکار و قانونی شده فرا بخواند.
  • دموکراسی تحت شعار معروف لیبرالیستی خود: «او را رها کنید، هر طور می خواهد عمل کند، او را رها کنید، هر جا می خواهد برود» و با شعار «حمایت از آزادی فردی»، دروازه ی شهوات و اباحی گری، از شرب خمر ، هم جنس بازی ، زنا ، ازواج با محارم ( نمونه کشور سوئیس )  و دیگر تجاوزات صریح به محارم الهی را قانونی نموده و باز می کند .
  • با اجرای دموکراسی راه برای جدایی و اختلاف باز می شود و این یعنی پاسخ به تلاش های پیوسته ی دشمنان برای تفکیک دنیای اسلام به قومیت ها و کشور ها و گروه ها و احزاب مختلف . در این نظام صدها و بلکه هزاران فرقه می توانند تحت حمایت قانون سکولاریستی تولید و رشد نمایند . زیر سایه ی دموکراسی، بدعت و گمراهی، با انواع مختلف خود رشد می کند و داعیان روش ها و بینش های مختلف قدرت می گیرند و در داخل از سوی منافقین و در خارج توسط دست های مخفی، پشتیبانی و حمایت می شوند…
  • کسی که از دموکراسی پیروی کند به ناچار باید به موسسات  سکولاریستی  جهانی و اصول کفری آن از جمله پیمان های سازمان ملل متحد و قوانین شورای امنیت و سایر قوانین سکولاریستی، اعتراف نماید و مانع تولید مذاهب  و فرقه های انحرافی و فعالیت احزاب سیاسی کفری در میان مسلمین  نشود زیرا ممانعت ازتولید و فعالیت فرقه های منحرف و احزاب دلیلی ست بر افراطی و تروریسم بودن او و مخالفتش با صلح جهانی و همزیستی مسالمت آمیز!!
  • نظام دموکراسی، احکام شرعی از جمله جهاد و ارزش آن و امر به معروف و نهی از منکر و احکام اهل رده و مرتدین و تمام احکام شریعت الله را مختل می کند.

ادامه خواندن دموکراسی در صورت کلان آن دارای ویژگیهایی است که می توان به پاره ای از آنها اشاره نمود (۳۲۴) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

دموکراسی تنها آزادی انتخاب مجریان حکومتی از طریق صندوقهای رأی یا …؟(۳۲۳) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

دموکراسی تنها آزادی انتخاب مجریان حکومتی از طریق صندوقهای رأی یا …؟(۳۲۳) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

زمانی که ايالات متحده آمريكا، تصميم گرفت به عراق حمله کند، نه به مشورت با اعضای داخلی شورای امنيت سازمان بين الملل اهمیتی داد و نه حتی به ماهیت دموکراتیک مجمع عمومی سازمان ملل متحد توجهی کرد، در حالی که  هر دوی اين­ها – شورای امنيت و مجمع عمومی – در اصل ایده­هایی آمريكايی بودند كه در سال ۱۹۵۴ نويد آن به جهان داده شد، با این وجود، بوش، رئيس جمهور آمريكا، به اين اعتبار كه مشكل بزرگ مسلمانان، عدم وجود دموكراسی در جوامع و حكومت­هايشان است، می آيد تا برايمان، به زور، آن دموكراسی -دروغ- را بياورد.

آمریکا به این امید که مسلمانان از طریق او، در سايه ی گسترده ی دموكراسی  زندگی كنند، دموکراسی­ خود را ، که سرانجام به کشورهای عربی نیز خواهد رسید، برگزيده و عنايت الهی بر مردم مي­داند  تا آنان را از تاريكی [ دين اسلام !! ] به سوی نور دین سکولاریسم و آزادی ببرد و بنابراين دموكراسی و آزادی ، برنامه­ای آسمانی برای بشريت است كه آمریکا آن را نوید می داد. آمریکا برای مسلمانان فتوا صادر می کند كه دموكراسی تناقضی با اسلام ندارد!

جالب این جاست که برخی ازروشنفكرنمايان مسلمان نيز می خواهند ما را به سمت این دموكراسی سوق دهند و تصور می کنند اين موضوع ، تنها در آزادی انتخاب حاکم از طریق صندوق­های رأی، خلاصه می­شود اما حقيقت اين است كه انديشه­ی دموكراسی ناشی از تصورات كلی درباره ی زندگی و هستی است و برگرفته از تمدنی ست كه با اسلام اختلافی ريشه­ای و عميق دارد:

  • تمدن غربی براساس جدايی دين آسمانی ازحكومت و زندگی اجتماعی و قوانین حاکم بر آن بنا شده است و وقتی دين آسمانی از قوانین زندگی اجتماعی انسانها جدا شد، چه كسی و بر چه اساسی جامعه و حكومت را با مقررات و احكام و قوانين ، سازمان­دهی می­كند؟! طبق مبادی تمدن غرب، اين كار توسط مردم و بر اساس دین سکولاریسم انجام می­شود.
  • هنگامی که در اسلام حاكم و قانون­گذار خداوند سبحان و تعالی است و مردم فقط زمامدار حکومت هستند که خداوند حق انتخاب حاكم را به آن ها داده است، بنابراین پيمان امارت ،رهبریت یا خلافت، پيمانی از سر رضايتمندی و اختيار است و  خليفه نماينده ی مردم در اجرای اسلام است. پس نه امت  ونه حاكم و نه شوراها هیچ قدرتی در قانون­گذاری ندارند.

برای روشن شدن اين مطلب ناگزيريم چند نكته را بيان كنيم:

۱)           پيش از ورود شرع، حكمی وجود نداشت:

شرع حنیف مقرر کرده كه حاكم خداوند سبحان و متعال است و درنتيجه مصدر احكام، وحی­ای ست كه بر رسول الله –صلی الله علیه و سلم- نازل می شد و هر حكمی غیر از حكم خداوند، طاغوت است . «أَلَمْ تَرَ إِلَىالَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَمِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواأَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاَبَعِيدًا» (نساء/۶۰)

راه شناخت حكم خداوند، وحی منزل بر پيامبر صلی الله علیه و سلم است و به همين سبب اهل فترت نجات می یابند. اهل فترت مردماني هستند كه بين دو دوره ی ازبين رفتن رسالت­های پيشين يا تحريف آن ها و آمدن شریعت جديد، زندگي می­كنند. خداوند متعال می­فرمايد: «وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىنَبْعَثَ رَسُولاً« «و ما (هیچ شخص و قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر این که پیغمبری (برای آنان مبعوث و) روان سازیم»( اسرا/۱۵)

كسی كه امروز می خواهد ما را به سمت دموکراسی ببرد مانند كسی است كه ادعا می كند حكم از آن خداوند نيست؛ چه به دليل رد اين حكم (كه حكم تنها از آن خداست) و با اين ادعا كه عقل­های ما بر قانون­گذاری تواناتر از خداوند است، والعیاذ بالله، چه به اين دليل كه ما را از اهل فترت بپندارد، كه هر دو ادعا باطل است. عقل حكمی ندارد زيرا وسايل لازم برای صدور حكم را ندارد و ادعای اعطای حق قانون­گذاری به عقل ادعای باطلی است زيراعقل بر اساس هوی و هوس، اميال و منفعت طلبی حكم صادر می ­كند.

ادعای دوم نيز باطل است، زيرا پیامبر صلی الله علیه و سلم خاتم پيامبران است و رسالتش ختم رسالت­های آسمانی است و رسالتی است كه خداوند تبارك و تعالی حفاظت آن را از تبديل و تحريف بر عهده گرفته است.

بنابراين دموكراسی حق قانون­گذاری را به مردم می ­دهد و اسلام اين حق را به خداوند سبحان می ­دهد و اين دو با هم متفاوتند، اولی كفر است و دومی ايمان.

۲)  مکانیزم­های انتخاب حاكم در اسلام:

كسانی كه دموکراسی را در انتخاب حاکم از طریق صندوق های رأی گیری خلاصه می کنند، دموكراسی را حقير كرده­اند و خود در آن غوطه ور شده اند.

همانطور كه گفتيم دموكراسی حق قانون­ گذاری را به مردم می­دهد و دين را در عبادت­گاه يا مسجد به انزوا می کشاند و سخن گفتن از استفاده از مكانيزم­های انتخاب حاكم در دموكراسی بازی با الفاظ است، چیزی كه بر انديشمندان روشنفكر پوشيده نیست.

اسلام از این مكانيزم­ها خالی نيست

  • هنگامی که ابوبکر در سقیفه ی بنی ساعده، توسط شورای حل و عقد به عنوان خلیفه ی مسلمانان انتخاب شد،امت بلافاصله در روز دوم، مطیعانه در مسجد با او بیعت کردند.
  • اما عمر بن خطاب را ابوبكر برای اين منصب نامزد كرد و مردم نيز به اين امرراضی شدند و با او بيعت كردند.
  • در موردبيعت با عثمان ، عبد الرحمن ابن عوف از مردم مدينه نظرخواهی كرد و تنها به پرسش از اهل حل و عقد اكتفا ننمود.
  • و در زمان علی بن ابی طالب نيز به بيعت بيشتر مردم مدينه و مردم كوفه بسنده كردند و خلافت به او اختصاص يافت.

بنابراين آنچه كه برخی آن را « مكانيسم» می نامند تنها اجرای روندی است كه به وسيله ی آن، كار تعيين امیر و رهبر پيش از آنكه با او بيعت كنند، انجام می ­شود و می تواند اشكال مختلفی داشته باشد، همچنانكه در مورد خلفای راشدين رخ داد، زيرا آنان به يك شكل مشخص ملزم نبودند و صندوق رأی گيری همان اجرای عملی انتخاب امیر و رهبر از ميان چندين تن از كانديداهای اين منصب است و  داشتن صندوق­های رأی گيری، دليلی بر بنا نهادن دموكراسی وبه توهم انداختن مردم و در دام سکولاریسم گرفتار کردن آنان نيست.

۳)  تفاوت ميان فرهنگ و مدنيت:

بسياری از افرادی كه از ما می خواهند روش دموکراتیک را در پيش بگیریم، بین فرهنگ و مدنیت فرقی نمی گذارند يا به ديگر سخن، بين آنچه كه نبايد از غیر مسلمان دريافت كرد و آنچه كه آموختنش از غير مسلمانان جايز است، فرقی نمی­بينند و از خشم لبانشان را كج می كنند وبه كسانی كه دموكراسی را نمی ­پذيرند می ­گويند: “شما که همه ی ابزرارهای غربيان ازجمله تلوزيون  و كامپيوتر و اينترنت و سلاح­ها و حتی لباس هایشان را به کار می برید، چرا دموكراسی را رد می ­كنيد؟

اينان همان كسانی هستند كه اين سخن پيامبر صلی الله علیه و سلم درموردشان صادق است قول رسول الله صلي الله عليه وسلم  : لتتبعن سنن من قبلكم شبراً بشبر، وذراعاً بذراع، حتى إذا دخلوا جحر ضب دخلتموهوراءهم، قيل: من يا رسول الله، اليهود والنصارى؟ قال: فمن؟.

“سنتهای پيشينيان شما را وجب به وجب و ذراع به ذراع پيروی می كنند و حتی اگر آنان وارد لانه ی سوسماری شدند اين ها نيز پشت سرشان داخل لانه می شوند”. پرسيده شد: “ای رسول خدا، چه كسانی را می ­گوييد، يهود و نصاری؟” فرمودند:”پس چه كسی؟”

دموكراسی مانند هواپيما و موشك و اينترنت، يكی از اشكال مدنيت نيست كه ربطی به شیوه ی زندگی نداشته باشد تا مسلمانان بتوانند آن را از هر کسی، بدون توجه به عقیده اش دریافت کنند، بلكه دموكراسی نتيجه ی دینی است كه بر اساس جدايی دين آسمانی از زندگی اجتماعی ، آموزش و پرورش ، اقتصاد ، خانواده ، حقوق مدني و جزائي و…. مردم  بنا شده است.

پس سخنی که قائل به اتخاذ یا استفاده ی «جزئی» از دموكراسی، چنان که ذکر شد، می باشد ؛ اعتقادی ست كه بيش از ايده، مغلوب لفظ (لفظ دموکراسی) است و با منهج اسلام همخوانی ندارد. زیرا وقتی الفاظ صحیح و دقیق بسیاری برای ایده ی صحیحی وجود دارد، استفاده از الفاظ نارسا جایز نیست ؛ زیرا موجب خارج شدن لفظ از معنايی كه برای آن وضع شده است، می شود و جامع و مانع نخواهد بود یعنی همه ی مصداق­هايی را كه مشمول اين تعريفند در خود جمع نمی کند و مانع ورود آنچه كه خارج از اين تعريف است نيز نمی شود.

بنابراین دموكراسی بيان امروزی آنچه كه در زبان فقه و فرهنگ اسلامی آن را شورا می ناميم نيست و گويا مبدأ (اصول) اسلامی از انتخاب اصطلاح مناسب ناتوان بوده است، گذشته از اين كه لفظ عاريتی دموكراسی، منافی معنای شورا است.

شورا، حكمی اسلامی است كه تفاصيلی مربوط به روند رأی گيری در حكومت اسلامی دارد، در حالی که دموكراسی، حكمی بشری که حق قانون گذاری را بر اساس مبانی دین سکولاریسم به مردم می دهد و در سايه ی آن ملحدان می توانند ديگران را به الحاد دعوت كند و شخص سكولار می تواند اعلام كند كه اسلام برای زمان ما مناسب نيست و…. وديگر ادعاهای كفر و الحاد را شامل می شود.

۵)  دروغ و فريب در اصطلاح دموكراسی:

این سخن که دموکراسی، حکومت مردم است، از بزرگ ترین دروغ های جهان است.در این سخن گمراهی و حیله وجود دارد و حتی در اصیل ترین حکومت های دموکراتیک جهان، روسای حكومت­ و اعضای پارلمان­ و روسای دولت­، در واقع نماينده ی سرمايه­ دارانی هستند كه هزينه­ ی زيادی برای به قدرت رساندن آن ها پرداخته­اند تا منافع خود را تضمين كنند.

و آيا به گردش در آمدن قدرت در سايه ی نظام دموكراسی يعني انحصار آن، تنها  بين دو حزب، همان طور که بین  حزب جمهوری خواه و دموكرات، در آمریکا یا دو حزب محافظه ­كار و كارگر در انگلیس وجود دارد ، به معني حكومت مردم است ؟ در واقع دموکراسی شکلی جدید از حکومت در قبیله یا خانواده ای سلطنتی می باشد .

۶) رد دموکراسی به معنای مطالبه ی دیکتاتوری نیست:

  • آيا اگر دموكرات نباشی ديكتاتور هستی!
  • اگر طرفدار سرمايه­داری (كاپيتاليسم) نباشی، سوسياليست خواهی بود!
  • اگر آزادی خواه نباشی، حامی استبداد هستی!

بنابراین تو هميشه بين دو انتخاب محصورهستی و راهی برای انتخاب سوم نداری! . من دموكرات نيستم، ديكتاتور هم نيستم و نیز غیر ممكن است كه طرفدار سرمايه­داری يا سوسياليسم باشم، همچنین من مخالف آزادی به معنای غربی آن هستم و با استبداد هم مخالفم.

من مسلمانم و اسلام اصل است، نه جایگزین ؛ و حاكم در اسلام ديكتاتور نيست بلكه مقيد به احكام شرع است و  و از طریق شورای نخبگان و متخصصین اداری جامعه به اين مقام منتصب شده است تا شرع را اجرا كند و چاره­ای جز اين ندارد كه كارهايش را بر اساس احكام شرعی انجام دهد و پیروی از او واجب است، مگر اينكه به معصيتی آشکار امر كند ، كه پس از تشخیص همان شورائی که او را انتخاب کرده است ، در اين صورت نبايد از او اطاعت كرد.

قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ” على المرء المسلم السمع والطاعةفيما أحب وكره إلا أن يُؤمر بمعصية، فإن أُمر بمعصية فلا سمع ولاطاعة. “انسان مسلمان بايد گوش دهد و اطاعت كند، چه مطابق میلش باشد، چه نباشد، مگر اينكه به معصيتی فرمان داده شود، اگر به معصيتی فرمان داده شد نبايد اطاعت كند”.

و بازخواست كردن از حاكم بر مردم واجب است، همچنان كه اگر آشكارا اظهار كفر كرد، بايد بر او شورش كنند.[۱]

[۱]شريف عبدالله،مجله ی الوعی(بيداری)،کذب الدیموقراطیه،مصر،محرم ۱۴۲۶ هجری،ص۴۵

منبع وپیدایش دموکراسی (۳۲۲)/ جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

منبع وپیدایش دموکراسی (۳۲۲)/ جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

سقراط صورتهاى تحول اجتماع را ناشى از تحولات روحى و اخلاقى شناسانده و آن را بدقت بررسى نموده است: از «آریستو كراسى»حكومت افاضل كه همان حاكمیت قوانین منبعث از خیر اعظم «خداوند» مى باشد، به «تموكراسى» حكومت برترى جویى و اشرافى. و از آن به «اولیكارشى» حكومت سود جویان  و سپس تحول به «دموكراسى» آزادى و مساوات بى بند و تهتك. در این مرحله است كه تصادم احزاب، براى تحصیل مال و امتیازات، زمینه را براى «انبعاث»  برانگیخته شدن مستبد فراهم می سازد كه پست ترین نظام است. و همین تحولى كه سموئیل در نظام اسرائیل و سقراط درباره نظام مدینه فاضله پیش بینى نمود در مجتمع اسلامى نیز صورت گرفت و رسول اكرم (صلی الله علیه وسلم ) از آن نگران بود:” الخلافة من بعدى ثلاثون سنه ثم تكون ملكا عضوضا ” .  یعنى تحول از حاكمیت خدا و شریعت قرآن باستبداد تغیر پیدا می كند.

هرچند که نظام نمایندگی پارلمانی یک قرن قبل ازآن در انگلستان پدید آمده بود ، در واقع انقلاب فرانسه در سال۱۷۸۹میلادی،از عوامل اصلی تثبیت دین سکولاریسم و دموکراسی در آن عصر به شمار می رود. از لحاظ نظری،مبدا حاکمیت سکولاریستی ملت که اساس دموکراسی است دهها سال قبل از انقلاب فرانسه ودر نوشته های جان لوک،شارل دو منتسکیو،ژان ژاک رسوبیان گردیده بود .این افراد ،بنیانگذاران نظریه «پیمان اجتماعی» بودند که اساس وپایه نظریه ی حاکمیت ملی به شمار می آیند. نظریه حاکمیت سکولاریستی ملت (که اساس دموکراسی است) به عنوان مقابله به مثلی در برابر نظریه  «تفویض ازجانب خداوند» (اعطای اختیار از جانب خداوند )،مطرح گردید.

اساس این نظریه که حدود ۱۰قرن بر اروپا حاکم بود، به این شکل بود که پادشاه با اختیاراتی که از جانب خداوند به او داده شده!! حکمرانی می کند .در این نظریه که از جانب کلیسا حمایت میشد پادشاه حاکم مطلق بود ومردم اروپا در سایه این نظریه حکم مطلق ،رنج ومشقت بسیاری را متحمل می شدند. در این جا حاکم به میل خود قانون می تراشید و به مرحله ی اجرا در می آورد . در واقع پادشاه سکولار با در اختیار داشتن دین فروشان کلیسا و در زیر شعار”اختیار از جانب خداوند” هرچه را خود دوست می داشت بر مردم تحمیل می کرد. بنابراین برای بسیاری از درسخوانده های آن زمان چنین نمایان شد که نظریه حاکمیت ملت راه حل مناسبی برای آنهاست. تا بدین وسیله از حاکمیت مطلق پادشاه وکلیسا که به گمان خودشان از جانب خداوند صاب اختیار بودند،خارج شوند و خودشان از جانب مردم جای پادشاه را بگیرند .

در نتیجه منشاء سکولاریسم و دموکراسی در قرون اخیر نیز،خروج ازحاکمیت خداوند است تا به انسان حق حاکمیت وقانون گذاری را به جای خداوند اعطا کند. دراصول وقوانین انقلاب فرانسه نیزبه این مسله (حق ملت در قانون گذاری) به وضوح اشاره شده بود. متن ماده۶بیانیه حقوق بشر سال۱۷۸۹ میلادی به این شرح می باشد: «قانون، نماد اراده ملت است» یعنی قانون نماد اراده کلیسا یا اراده خداوند نیست ومتن ماده ۲۵ قانون فرانسه در سال۱۷۹۳ که به همراه بیانیه حقوق بشر صادر شد این بود که: «وظیفه حاکمیت به عهده ملت است».

بر این اساس درنظریه ی دموکراسی حاکمیت و تعین قانون و مقررات ،حق مردم است وهیچ قدرتی بالاتر ازحاکمیت مردم قرار نداردومردم حق قانون گذاری وحاکمیت را دارند وبه دلخواه خود می توانند حکم کنندودر مقابل هیچ قدرت دیگر پاسخگو نیستند،در حالی حاکمیت وقانون گذاری از صفات خداوند است.خداوندسبحان می فرماید :

  • وَاللَّهُ یَحْكُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ(رعد/۴۱)خداوند حکم می کند وهیچ کس نمی تواند اورا محاسبه کند.
  • إِنَّ اللَّهَ یَحْكُمُ مَا یُرِیدُ( مائدة/۱ ) خداوند هرچه بخواهد ( و مصلحت بداند ) حكم می كند.
  • أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَن بِهِ اللَّهُ” شاید آنان انبازها و معبودهائی دارند كه برای ایشان دینی را پدید آورده اند كه خدا بدان اجازه نداده است .
  • وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (المائدة/ ۵۰)آیا چه كسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حكم می كند ؟

بنابراین دموکراسی با واگذاری حق مطلق حاکمیت وقانون گذاری وتشریع به انسان،این صفت از صفات الوهیت خداوند را به دین سکولاریسم وانسان واگذار میکند وبه این وسیله انسان رادر امر قانون گذاری وتشریع،شریک خداوند سبحان قرار میدهد که این مسئله بدون هیچ شکی کفر اکبر است.ودعوت به سوی سکولاریسم و دموکراسی بر هیچ کسی مخفی نیست که این لفظ عقلا ونقلا با اسلام اختلافی بسیار دارد واین لفظ پر است از کفریات وشروعی است برای حکم کردن به غیر حکم خداوند.

نظام سکولاریسم و  دموکراسی پابر جا نیست مگر اینکه مثل یک ساختمان بردین اسلام فرو ریزد، وبه همین خاطر است که کفار این نظام رابه سوی عالم اسلامی سوق می دهند، زیرا می دانند پابر جا نمی ماند مگر اینکه بر اسلام فرو ریزد. وهمچنین بعض از علمای معاصر در این باره فتوای صادر کردن مانند الشیخ المحدث محمد ناصر الدین الألبانی، والشیخ الوادعی الیمنی ..[۱]گفتند که دموکراسی از جمله نظام های طاغوت است، که خداوند امر کرده است به آن کفر بورزیم:

  • فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ “بقره۲۵۶”
  • وقال تعالى: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ” (نحل/ ۳۶)”
  • وقال: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا “( نساء/ ۵۱)

 

این قاعده منطقی است که بیان می دارد دو نقیض با هم جمع نمی شوند ؛ اسلام وسکولاریسم هم دو نقیض هستند که اجتماع آن دو محال می باشد.در واقع در دموکراسی حق قانون گذاری وحاکمیت، مختص مردم است، در حالیکه در دین اسلام اینها از حقوق مطلق خداوندند.

اما اکنون که با ماهیت سکولاریسم و دموکراسی وحکم اسلام در مورد آن آشنا شدیم این مطلب را برسی می کنیم که آیا حکومت ها ی معاصر به اصول این دموکراسی مزعوم که خود مدعی آنند، پایبندند یا خیر؟ درپاسخ به این سوال با جرات می توان گفت نه . برای اثبات این پاسخ ، وضعیت انتخابات را(به عنوان نمونه بارزی از دموکراسی)در کشور های مختلف دنیا برسی می کنیم که در این باره به چند نکته اشاره خواهیم کرد:

نکته اول:آزادی انتخاب نیز در دموکراسی مورد ادعای این انتخاباتها وجود ندارد.زیرا احزاب مختلف با بکار گیری رسانه های تحت اختیار خود وقایع را هر آنگونه که خود بخواهند جلوه می دهند وبه راحتی می توانند نامزد مورد نظر خود را از فردی فاسد ودروغگو به شخصیتی منجی وصادق در نظر مردم ارتقا دهند.

همچنین این احزاب می توانند یا امکانات مالی که در اختیار دارند حتی در انتخابات سایر کشورها تاثیر بگذارند(همانگونه که به اعتراف مقامات وقت آمریکا،ترومن وکسینجر،آمریکا در انتخابات ایتالیا در سالهای ۱۹۴۷و۱۹۷۶به نفع احزاب دموکرات مسیحی دخالت کرد)چه برسد به خرید آرای ملت خود.
نکته دوم: در بسیاری ازاین انتخابات، عملا آراء مردم در نتیجه هیچ تاثیری ندارد، وانتخابات نمایشی بیش نیست ودر واقع برنده انتخابات از قبل مشخص شده است که این تماما متناقض دموکراسی مزعوم است.نکته سوم: در بسیاری از حکومت ها هر نامزد شرکت کننده انتخابات باید عضو یک حزب باشد.وهمانگونه که مشخص است هر حزب دارای اهداف وخواسته های مشخص است که سعی در رسیدن به آنها دارند،پس فردی که به قدرت می رسد سعی در رسیدن به اهداف حزب مورد نظر خود دارد نه دستیابی به اهداف مردم. در واقع این حاکمیت،حاکمیت بخشی از مردم بر تمامی آنها است،نه حاکمیت مردم بر مردم(مورد ادعا). ( انتخابات کیلوئی احزاب در کردستان عراق نمونه ی بارز این ادعا است )

نکته چهارم ودر پایان حتی اگر مردم آزادنه در انتخابات شرکت کنند وبه دلخواه خود فردی را برگزینند، فرد برگزیده شده تنها مجری سیاست های از پیش مشخص شده ی سکولاریستی حکومت ها است وتنها اختیاراتی که دارد نحوه اجرای این سیاستهاست، همان گونه که برخی از روساء به آن اعتراف  کرده اند. که این نیزکاملا مخالف با اصل حاکمیت ملت مورد ادعا است.

آشکار است که در این صورت حکومت ها به اصول همین دموکراسی مورد ادعا خود پایبند نیستند، و تا زمانیکه دموکراسی، اهداف آنها را محقق کند، از آن حمایت می کنند واگر روزی دموکراسی با مصالحشان تعارض پیدا کرد،این اصل رانیز از بین می برند .

حالِ آنها به کسی می ماند که بتی از شیرینی و شکلات را برای خود ساخته تا آن را عبادت کند،اگر روزی گرسنه شوند، معبود خود را می خورند. نمونه این مساله را در شرق وغرب دیده ایم. انتخابات از نمونه بارزی از دموکراسی است؛ حیله ای است تا به وسیله آن، مسلمانان را از راه شرعی که خداوند برای نجات آنها مشخص کرده، باز دارند وآنها را مشغول به بازی انتخابات سکولاریستها کنند

[۱] مجله”الأصالة ” شماره دوم، ص۲۴٫

دموکراسی همان شورایی است كه در دین اسلام به آن توصیه شدهاست!(۳۲۱) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

  • دموکراسی همان شورایی است كه در دین اسلام به آن توصیه شدهاست!(۳۲۱) جنگ روانی و شبهه پراکنی سکولار زده های التقاطی

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

از آنجا كه كلمه دموكراسی در شرع (قرآن وسنت) وارد نشده و علاوه بر آن ریشه ای عربی و شرقی ندارد، بلکه اصطلاحی غربی است ، برای شناخت مفهوم وماهیت آن نه میتوان به منابع شریعت اسلام رجوع كردونه میتوان به لغت عرب و شرقی مراجعه نمود ؛ بلكه ناگزیر باید به تعاریف ایجاد كنندگان آن وآنهایی كه دموكراسی را بنا نهاده اند رجوع كنیم تا مفهوم حقیقی آن را دریابیم.

دموكراسی لفظی سیاسی غربی است كه مشترك از دوكلمه یونانی«دموس»[۱]یعنی مردم و«کراتوس»[۲]یعنی سلطه وحكومت است. در واقع معنای آن قدرت وسلطه برای مردم است، یعنی خود مردم از طریق پارلمان ومجالس سیاسی كه در آن قانون گذاری می شود ، سرنوشت خود را تعیین كنند .

تمام نظام های دموكراسی بر یك اساس فكری بنا نهاده شده اند وآن  سکولاریسم و حق حاكمیت مردم است ودرواقع دموكراسی وسیله و ابزار کنار نهادن دین الله از زندگی اجتماعی بشری و حاكمیت دین سکولاریسم از کانال ملت و پارلمان است. در دموكراسی پارلمانی ملت که صاحب حق حاکمیت است به خودی خود امر قانون گذاری را انجام نمی دهد بلکه مردم از جانب خود نمایندگانی سکولار را برای مدت معینی انتخاب میکنند تا به نمایندگی آنها امر قانون گذاری را انجام دهند ، پس پارلمان (مجلس)در دموکراسی مجری حاکمیت دین سکولاریسم  و ملت است ودر خلال قانون گذاری،در واقع اراده ی سکولاریستی مردم را به اجرا درمی آورند.

 

[۱]Demos

[۲]Kratos