شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : شما اهل سنت تنها برایتان مهم است که امنیت داشته باشید حالا به هر قیمتی، و اصلاً برایتان مهم نیست که حاکم شما طاغوت باشد و فاجر و ظالم؛ در هر صورت اطاعت شما برایش واجب است، به همین دلیل انقلاب در کشورهای سنی نشین دیده نمی شود؛ به نظر شما ریشه ی این تفکرات به کجا بر می گردد؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۹: شما اهل سنت تنها برایتان مهم است که امنیت داشته باشید حالا به هر قیمتی، و اصلاً برایتان مهم نیست که حاکم شما طاغوت باشد و فاجر و ظالم؛ در هر صورت اطاعت شما برایش واجب است، به همین دلیل انقلاب در کشورهای سنی نشین دیده نمی شود؛ به نظر شما ریشه ی این تفکرات به کجا بر می گردد؟

ج: طاغوت در ادبیات قرآن و سنت یعنی: کافر؛ و این فرق دارد با حاکم مسلمان فاجر. با آنکه هر دو ظالم هستند اما هر یک دارای احکام جداگانه ای هستند؛ هر مسلمانی قبل از «الا الله» یا ایمان به الله، با «لا اله» کفر به طاغوت می کند: فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ (بقره/۲۵۶)  و با کفر به طاغوت «لا اله» است که می تواند به الله ایمان بیاورد و بگوید: أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللهُ، أشهَدُ أنَّ مُحمَّدًا رسولُ اللهِ.

بعد از شیطان که طاغوت اصلی است، طاغوتهای آشکار میان انسانها نیز که باید ابتدا و قبل از ایمان به الله به آنها کفر کرد پنج دسته هستند:۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]  (حج/۱۷).

قاضی عیاض مالکی بیان می کند که: «أَجْمَعَ الْعُلَمَاءُ عَلَى أَنَّ الْإِمَامَةَ لَا تَنْعَقِدُ لِكَافِرٍ وَعَلَى أَنَّهُ لَوْ طَرَأَ عَلَيْهِ الْكُفْرُ انْعَزَلَ»[۱] علماء اجماع دارند که امامت و رهبریت برای کافر منعقد نمی شود و چنانچه رهبر مسلمانی هم کافر شود از مقامش عزل می گردد. این اجماع را ابن منذر[۲] و ابن حجر عسقلانی و دیگران هم ذکر کرده اند و ابن حجر علاوه بر این می گوید: بر هر مسلمانی واجب است که به عزل این رهبر قیام کند، هر کسی به این امر مهم برخاست دارای ثواب و پاداش است و هر کسی هم که سازش کرد گناهکار می گردد و هرکسی هم که در قیام جهت عزل این رهبر ناتوان بود باید از آن زمین هجرت کند.[۳]

در مورد حاکم ظالم مسلمان هم باز قاعده و اصل، عوض کردن این منکر با دست است چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: مَن رَأَى مِنكُم مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بيَدِهِ، فإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسانِهِ، فإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، وذلكَ أضْعَفُ الإيمانِ. هرکس از شما منکری را مشاهده نمود، با دستش، تغییر دهد. اگر توانایی آنرا نداشت، با زبانش تغییر دهد. و اگر این را هم نتوانست، با قلبش، تغییر دهد (مبارزه منفی کند) و این، ضعیف‌ترین مرحله‌ی ایمان است.[۴]

این حاکم ظالم و فاجر مسلمان تا زمانی تحمل می شود که به قول علماء: «فَتَكُونُ الْمَفْسَدَةُ فِي عَزْلِهِ أَكْثَرَ مِنْهَا فِي بَقَائِهِ».[۵] مفسده ای که جهت کنار زدن او به وجود می آید بیشتر از مفسده ی ناشی از ماندن او باشد؛ پس اصل، برداشتن این حاکم ظالم فاسد و فاجر مسلمان با دست است اما با فراهم شدن شرایط و اسباب مناسب قیام و جنگ مسلحانه؛ اگر این زمینه های شرعی فراهم نبود یکی از ویژگی های اهل سنت و اهل جماعت این است که: سمع و طاعة از امام عادل یا جائر دارالاسلام در غیر معصیت الله و مادامی که در امر و نهی، مخالفت با حکم شرع نکرده است، واجب است، و بر عدم جواز قیام و خروج بر علیه آنها اتفاق کرده اند.[۶]

در اینجا آنچه برجسته می شود این است که در حالت شرعی و عادی، بعد از احراز شرایط رهبریت جماعت مسلمین توسط رهبر جماعت و دارالاسلام مثل مجتهد بودن و…، بنیان نظری و اصل مُسلَّم مورد پذیرش اهل سنت و اهل جماعت، حفظ جماعت و دوری از تفرق و چند دستگی و تحزب با بر قراری حاکمیت «شورا» و نظارت همگانی است؛ اما در حالت ضرورت و اضطرار این روند دچار آسیبهائی می شود و در بدترین حالت اگر حاکم به درجه ی کافری و کفر بواح و آشکار رسیده باشد که برای این کفر آشکار از سوی الله دلیل و برهانی داشته باشیم «إلَّا أنْ تَرَوْا كُفْرًا بَواحًا، عِنْدَكُمْ مِنَ اللَّهِ فيه بُرْهانٌ»[۷] بدون رعایت این شرایط و اسباب، مسلمین در قالب جماعتی واحد باید بر علیه این حاکم کافر قیام کنند.

واضح است که از نگاه اهل سنت و اهل جماعت، معیار و میزانِ امنیت اشخاص در دارالاسلام – و حتی در دارالکفرهائی که باید توسط جماعت حاکم بر دارالاسلام آزاد شوند- تنها به میزانِ تبعیت آنها از قوانین شریعت الله بستگی دارد، اما در حالت ضرورت و اضطرار ممکن است مثل امام سجاد و ابوحنیفه و جعفر صادق و مالک و شافعی و احمد بن حنبل و ابن تیمیه و غیره حتی ناامنی محدود در ازای ناامنی عام و مفاسد و فته هائی که در صورت اقدام غیر شرعی به وجود می آیند با صبری تلخ و گاه کشنده تحمل شود؛ این به معنی سازش و منطبق کردن دیدگاه و منهج و عقیده با وضع موجود حاکمیت نیست، بلکه حرکت بر اساس ملاک و راهنمای عمل و منهجی ثابت و تابلوی عمل و رفتاری سیاسی منهجی شرعی ثابتی است که برای حالتهای مختلف عادی و ضرورت و اضطرار برنامه ریزی و راهکار دارد؛ اگر در حالت عادی خوردن گوشت مردار را حرام می کند در حالت ضرورت و اضطرار بر اساس شرایطی آنرا مباح و حتی واجب می کند.

در کنار این نگرش اهل سنت و اهل جماعت ما شاهد دیدگاه مرجئه ها هستیم که «عمل» را از تعریف ایمان خارج کرده اند به همین دلیل هر چند ممکن است به دلایل اقتصادی و اجتماعی و غیره قیامهائی انجام داده باشند و یا مثل جهم بن صفوان در قیامهائی شرکت کرده باشند با این وجود مبنائی شرعی و فقهی برای قیام بر علیه چنین حاکمینی در منهج فکری آنها دیده نمی شود.

در کنار این دو دیدگاه، دیدگاه معتزلی ها وجود دارد که معتقد است اطاعت از حاکم مسلمان جائر حرام است و باید بر علیه او قیام مسلحانه کرد. یعنی در واقع دیدگاهی نزدیک به دیدگاه خوارج اهل تأویل دارند با این تفاوت که خوارج مرتکب هر گناه کبیره ای را تکفیر می کنند و می گویند برای همیشه در جهنم است اما معتزله مرتکب گناه کبیره را در دنیا تکفیر نمی کنند اما می گویند در قیامت برای همیشه در جهنم می ماند که در واقع همان تکفیر نابجا و احمقانه ی مسلمین توسط خوارج اهل تأویل است با پیچ و تابهائی ناشیانه و بچه گانه. 

این چهار دیدگاه ۱- اهل سنت و جماعت، ۲- جهمیه، ۳- خوارج  4- معتزله و تمام مذاهب فقهی که از گذشته تا کنون در مسائل فقه شخصی و غیره تابع مذهبی خاص بوده اند اما از نظر عقیدتی و منهجی از این ۴ دیدگاه تغذیه شده اند، تاثیر زیادی بر تحولات سیاسی ـ اجتماعی جوامع مسلمین داشته اند؛ ریشه های عمل مسلمین اینجاست؛ در جوامع کنونی هم باید نگاه کنید کدام دیدگاه بر عقاید مسلمین با مذاهب مختلف حاکم شده است و با پرهیز از کلی گوئی تنها در مورد پیروان همان عقیده صحبت کرد.  

ادامه خواندن  شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : شما اهل سنت تنها برایتان مهم است که امنیت داشته باشید حالا به هر قیمتی، و اصلاً برایتان مهم نیست که حاکم شما طاغوت باشد و فاجر و ظالم؛ در هر صورت اطاعت شما برایش واجب است، به همین دلیل انقلاب در کشورهای سنی نشین دیده نمی شود؛ به نظر شما ریشه ی این تفکرات به کجا بر می گردد؟

 شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۳)

 «السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۸٫ ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۳)

زنی که لباسی تنگ پوشیده که اندامهای برجسته ی بدنش نمایان شده یا لباس نازکی برتن کرده یا لباسهای کوتاهی پوشیده که بخشهایی از بدنش را نشان می دهد « نِساءٌ كاسِياتٌ عارِياتٌ مُمِيلاتٌ مائِلاتٌ»[۱] هستند که از عفت و پاکدامنی و صبر و استقامت بر اجرای دستورات الله تعالی، به سوی زنا و فحشاء اظهار تمایل کرده اند و خودشان را درشبهه انداخته اند و باعث سوء ظن دیگران به خودشان و حتی الگوئی برای انحراف سایر دختران و زنان نیز شده اند، اینها هم مثل مردان دیوث وارد بهشت نمی شوند «لا يَدْخُلْنَ الجَنَّةَ»، اگر چنین لختی گری و «تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ» ای که حرام است را ۱- آگاهانه ۲- عمدا ۳- به میل خودش و اختیاری حلال بدانند هرگز وارد بهشت نمی شوند و اگر این کار را حرام بدانند اما مرتکب چنین حرامی شوند و بدون توبه و با همین جرم بمیرند باید ابتدا به اندازه ای که الله تعالی برای این جرم عذاب تعیین کرده است در آتش جهنم بمانند و بعد از پاک شدن باذن الله وارد بهشت شوند.

پس این زنها و دختران بدانند با آنکه پدران و شوهران و سرپرستان خانواده ی آنها مسئول محافظت از آنها هستند که آنها را از آتش جهنم حفظ کنند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» (تحریم/۶) اما اگر این سرپرستان خانواده و اهل بیت، دیوث و بی غیرت بودند مجوزی برای انحرافات این زنان و دختران نیست و آنها در هر حال مثل یک انسان مکلف در برابر اعمال خود باید پاسخگو باشند چون: كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (مدثر/۳۸) هر نفسی، هر انسانی (چه زن چه مرد) در برابر کارهائی که کرده است گروگان است و در گرو عملی است که انجام داده است و باید حساب و کتاب پس بدهند؛ در نظر گرفتن این تذکر برای زنان و دخترانی که دارای پدر یا شوهر یا برادران یا حتی مادرانی سکولار دیوث و بی غیرت هستند بسیار مهم و حیاتی است.

اگر پدر یا شوهر یا برادر یا حاکمیتی که سرپرست شماست و روزه نگرفت یا زنا کرد و  شراب خورد و سایر جرمها را مرتکب شد و شما را در انجام دادن یا انجام ندادن این جرمها رها کرده بود این دیوثی گری و بی غیرتی آنها عذر معتبر شرعی و مجوزی در دست تو نیست که تو هم مرتکب این جرمها شوی بلکه در قبر و سپس در روز محشر که « یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ* وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ*وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ» (عبس/۳۴-۳۵-۳۶) شخص از برادرش و مادرش و پدرش و همسر و فرزندانش فرار می کند خودت به تنهائی باید پاسخگوی سوالات و اعمال خودت باشی و کسی به دادت نمی رسد؛ جهت حرکت صحیح  شما در مسیر و جاده ی اسلام هم همه چیز در شریعت واضح و آشکار است و در مورد شبهات هم حکم واضح و روشن است و با اینهمه تکنولوزی رسانه ای که در اختیار داری عذری برایت باقی نمی ماند و به همان سادگی که به شبکه های سرگرم کننده و حتی منحرف دسترسی داری به کانالها و شبکه های اسلامی هم می توانی دسترسی پیدا کنی اگر خودت بخواهی. پس بهانه نیار.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: إنَّ الْحَلَالَ بَيِّنٌ، وَإِنَّ الْحَرَامَ بَيِّنٌ، وَبَيْنَهُمَا أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ لَا يَعْلَمُهُنَّ كَثِيرٌ مِنْ النَّاسِ، فَمَنْ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ فَقْد اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِي الْحَرَامِ، كَالرَّاعِي يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يَرْتَعَ فِيهِ، أَلَا وَإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى، أَلَا وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمُهُ، أَلَا وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً إذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، وَإذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ. [۲]

بدون شک حلال و حرام (در قرآن و حدیث) واضح و اشکار است، اما در بین این حلال و حرام اموری است مشتبه که بسیاری از مردم نمی دانند که حلال است یا حرام! کسی که از امور شبه ناک بپرهیزد،( در وقت شک کردن و متردد بودن در مسئله ای، راه حل این است که از آن پرهیز کنیم، اگر شخص پرهیز کرد) دین و آبرویش در امان و محفوظ می ماند، و کسی که در شبهات واقع می شود یعنی امور شبه ناک را انجام می دهد در نهایت مرتکب حرام هم می شود.

مانند چوپانی که در اطراف منطقه ممنوعه ای گوسفندانش را می چراند هر آن امکان دارد غافل شود و گوسفندان وارد منطقه ممنوعه بشوند. هر پادشاهی یک منطقه ممنوعه ای دارد و کسی حق وارد شدن به آن را ندارد، منطقه ممنوعه الله که انسانها حق ورود به آن را ندارد حرام ها است.

آگاه باشيد که در جسم پاره گوشتی وجود دارد که اگر درست شود، همه ی جسد درست و صالح مي گردد و اگر فاسد گردد تمام جسم فاسد مي گردد و بدانيد که آن قلب است.

پس کسی که به حرامها نزدیک می شود مثلاً اهل تفرق می شود و از اهل جماعت بودن استعفا می دهد و یا برای یکی از احزاب سکولار و جامعه ای سکولار تبلیغ می کند و یا اهل لختی گری و «تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ» می شود در واقع قلبش فاسد است و کسی که به امور شبهه ناک نزدیک می شود قلبش درست و صالح نیست و فاسد شده است به همین دلیل است که عملش نیز فاسد است.

آیا مشارکت در جبهه ی جنگ روانی یا مسلحانه ی کفار سکولار و دارودسته ی منافقین بر علیه جماعت و دارالاسلام و کمک به اجرا شدن قوانین کفری سکولاریستی و دیوثی گری سکولاریستها تحت شعار آزادی جنسی و رضایت جنسی و غیره قدم گذاشتن در حرام و کفر اشکار نیست؟ چرا هست.

شبهه هم مثل اینکه با انجام کاری یا گفتن سخنی این شبهه را در ذهن مومنین بوجود آورد که این مومنین چنین فکر کنند که او یکی از کفار سکولار یا یکی از دارودسته ی منافقین یا مفسدین و مجرمین و اهل فحشاء است. در این زمینه ی تولید شبهه به مثالی از احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم اشاره می کنم: 

با آنکه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: لا تُصَلُّوا صلاةً في يومٍ مَرَّتَيْنِ،[۳] و می فرماید: لا تُعادُ الصَّلاةُ في اليومِ مرَّتَيْن؛[۴] تکرار کردن یک نماز فریضه در یک روز جایز نیست یعنی نمی توان مثلاً نماز صبح یا ظهر و غیره را دوبار خواند اما می بینیم که بعد از تمام شدن نماز صبح دو نفر در جماعت مشارکت نکرده بودند، رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور دادند، آنان را آوردند كه ا‌ز ترس بخود مي‌لرزيدند، بدانان‌ گفت: «مَا مَنَعَكُمَا أَنْ تُصَلِّيَا مَعَ النَّاسِ ؟ أَلَسْتُمَا مُسْلِمَيْنِ ؟» چرا با مردم نماز نخوانديد، چه چیزی مانع از آن شد که با مردم نماز نخوانید؟ مگر مسلمان نيستيد؟‌” ‌گفتند يا رسول الله ما مسلمانيم‌، ليكن در منزل خود نماز خوانده بوديم‌. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: فلا تفعلا، إِذَا صَلَّيْتُمَا فِي رِحَالِكُمَا ثُمَّ أَتَيْتُمَا الإِمَامَ فَصَلِّيَا مَعَهُ، فَإِنَّهَا لَكُمَا نَافِلَةٌ‏.‏[۵]، این کار را نکنید، ‌هرگاه در منزلتان نماز خوانديد، سپس امام را دريافتيد كه نماز مي‌خواند، با وی نماز بخوانيد، بی‌گمان آن نماز برايتان نماز نافله و مستحب به حساب مي‌آيد.

در اینجا این دو مسلمان خودشان را در موقعیت تهمت قرار داده بودند که به آنها اتهام وارد شود که مسلمان نیستند؛ چون زمانی که مسلمین مشغول نماز بودند اینها از دور تماشاگر بودند و در جماعت مسلمین شرکت نکرده بودند. به همین دلیل اهل علم گفته اند:«من كَانَ يُؤمن بِاللَّه وَالْيَوْم الآخر فَلَا يَقِفن مَوَاقِف التهم» کسی که به الله و روز قیامت ایمان دارد در جایی که موضع تهمت است نایستند. کاری را که امکان دارد به او تهمت زنند انجام ندهد، سخنی را که امکان دارد به او تهمت زنند نگوید.

از علی ابن ابی طالب روایت شده است که گفته : مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلاَ يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ. [۶] کسی که خودش را در جایی که موضع تهمت است قرار می دهد کسی را که نسبت به او سوء ظن پیدا می کند سرزنش نکند.

پس این روزها، هر کار یا سخنی که باعث می شود مومنین خیال کنند تو هم یکی از جبهه ی کفار سکولار و احزاب سکولار و دارودسته ی منافقین و جبهه ی دیوثیگری و بی غیرتان هستی چنین کاری را انجام نده و چنین حرفی را نزن.

نکته ی تلخ دیگری که در اطراف خودمان می بینیم این است که عده ای وجود دارند که دیوثی گری و آزادی جنسی بر اساس قوانین سکولاریستی و دموکراسی که برایش جنگیده و خواهان آن هستند شکل کامل را تنها برای دیگران می خواهند و می خواهند دیگران دیوث باشند و ناموسشان را در اختیارشان قرار دهند که اینها آزادانه با نگاه کردن یا ارتباط جسمی از آنها لذت ببرند و دیگران از ناموس خودشان تنها با نگاه کردن و یا لمس کردن در حد دست دادن لذت ببرند و اگر یکی از اطرافیان خودشان بر اساس همین قوانین سکولاریستی، دچار زنا و فحشا شوند را، اگر بتوانند یا می کشند یا حداقلش این است از خانواده طردش می کنند.

 فقط کافی است قبرستان سیوان در سلیمانیه کردستان عراق را بررسی کنید که مدفن هزاران زنی است که سنگ قبر ندارند و با شماره معرفی می‌شوند تا به عمق حماقت و جنایت این موجودات و حاکمیت سکولار این موجودات در سرزمینهای مسلمین پی ببرید فقط کافی است بدانید از زمان قیام جبهه ای که در سال ۱۹۹۱ن توسط احزاب سکولار بر علیه صدام حسین سکولار شکل گرفته بود تا کنون بیشتر از ۲۰هزار زن و دختر تنها به دلیل عمل به قوانین آزادی جنسی سکولاریستها به فجیعترین شیوه ممکن به قتل رسیده اند، نگاه کنید حماقت جوجه سکولارها و دارودسته ی منافقین و مومنین جاهل و فریب خورده ی اطراف خودتان را.

ادامه خواندن  شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۳)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۲)

  «السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۸٫ ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۲)

یکی از همین دغل بازان سکولار که بر بی حجابی تمرکز کرده بود می گفت اگر فرزندانشان و جوانان و سایر زنان و مردان چنین تصاویر بی حجابی را به شکل مداوم ببینند چشمشان به همه چیز عادت می کند و چیز بدی نیست! اما واقعا چشم فرزندانمان قرار است به چه چیزی عادت کند؟ به تصاویر برهنه، فیلم های ناهنجار یا چه؟ آیا واقعا غیر از یک دیوث و هرزه کسی حاضر هست که چشم فرزندان و اعضای جامعه به ناموسش و آنهمه برهنگی و فیلمهای جنسی سکولاریستها عادت کند و در نهایت به آنچه برسد که هم اکنون فرانسه و سوئد و ایتالیا و آمریکا و سایر کشورهای سکولار در زمینه ی مسائل جنسی و عشق آزاد به آن رسیده اند؟ آیا یک مومن و یک خانواده مسلمان و یک دارالاسلام می تواند به چنین بی بندوباری و هرزگی در لباس آزادی های جنسی بر اساس رضایت طرفین تن دهد؟ آیا به عواقب این شعار فکر کرده اید که به کجاها ختم می شود؟

در اینجا برای یک مومن این شعار «زن زندگی آزادی» که ماهیتی «نرینه» دارد و با مختصات و محوریت تمایلات جنسی مردانه شکل گرفته در واقع برابر است با «زن، فحشاء، هرزگی و شهوترانی» و به شدن ضد زن است و بر اساس شریعت اسلام بر نفی چارچوبها و حریمها و قواعدِ اخلاقی حاکم بر روابط زن و مرد و بر نفی اصول شرعی حاکم بر رفتار اجتماعی مسلمین بنا شده و ماهیتی ضد زن و ضد زندگی اسلامی و ضد آزادی اسلامی دارد.

زن در اسلام با شخصیت مستقلی که دارد آزاده ایست که بر اساس کرامت و شرافت و عفت و پاکدامنی، زندگی اسلامی او شناسانده می شود؛ در حالی که در جاهلیت سکولاریستها (مشرکین/احزاب) زن یعنی تبرج و لختی گری و به سادگی و آسانی در دسترس جنسی بودن برای مردان شهوتران تنوع طلب.

کشیدن چادر و نقاب از سر زنان محجبه در جریان اغتشاشات اخیر در سنندج و در مترو و پارک و… تهران، راه اندازی پروژه ی «آغوش رایگان»، برهنه شدن در تجمع‌های خارج از ایران، تعرض به نمادها و شعائر اسلامی چون سوزاندن قرآن و مساجد و توهین به الله و پیامبر صلی الله علیه وسلم و تهدید به انتقام گیری و کشتار شریعت گرایان و منتقدین خود در «ایران سکولار فردا» توسط این پست فطرتهای به دردنخور و با «هتاکی محض» و با «زشت‌ترین و رکیک‌ترین الفاظ» مومنین را مورد خطاب قرار دادن برای احمقترین انسان و بخصوص برای احمقهای درستکار و افراد نیمه آگاه فریب خورده بازتابی از واقعیت‌های پشت‌پرده ی این آزادی به سبک سکولاریستها بود تا به آنها نشان دهد در این جریان دو دسته بیشتر وجود نداشتند یا جبهه ی مشترک کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده های بومی یا جبهه ی مومنین و اهل جماعت و دارالاسلام، و کسی در هم مسیر شدن با این جبهه ی مفسدین عذری ندارد بلکه یکی از این مفسدین شمرده می شود.

زمانی که فهم و شعور و درک مسائل بر اساس شریعت و منهج اسلامی و اهل جماعت شدن جای خودش را به تفرق و احساسات می دهد و به دلیل تبلیغات گسترده ی کفار سکولار و بخصوص دارودسته ی منافقین داخلی فضایی احساسی حول محور مسائل اقتصادی یا سیاسی بر جامعه حاکم می شود، جامعه ای رعب انگیز و کابوس گونه ی سکولار برای مومنین که در پس این شعارهای سکولاریستی خودش را مخفی کرده است پنهان می شود که مستقیما دنیا و حتی آخرت مومنین را نشانه می گیرد و قطعا آینده جماعت و دارالاسلام را؛ اما شخص که نگاهی سطحی و احساسی دارد خیال می کند مثلاً آزادی جنسی زنان صرفا به برداشتن روسری ختم می شود! اما در واقع همین کشف حجاب و «قبح‌شکنی» و «برهنگی» مقدمه ایست برای یک پروسه و سکولاریزاسیون گسترده و عمیق در تمام مسائل حاکم بر جامعه که یکی از رهاوردهای حکومتهای سکولار مسائل آزادی های سکولار جنسی و رفتارهای انحرافی جنسی و عشق آزاد است؛ و این چیزی است که در جوامع سکولار در انتظار مومنین بوده است و مومنین را به درجات مختلفِ تنازل و مداهنه و سازش و در نهایت به ذلت و خفت کشانده است.

تا اینجا باید روشن شده باشد که با توجه به مبانی سکولاریسم و بخصوص اومانیسم و سوسیال دموکراسی و لیبرال دموکراسی که هویت غرب بر آن ساخته شده است، هیچ گونه سازشی بین اسلام و آزادی مورد پذیرش سکولاریستها وجود ندارد، آزادی از نظر اسلام در محدوده قانون شریعت الله مطرح است و هر آنچه که مخالف قانون شریعت الله باشد ممنوع و حرام است.

پس اگر یکی آمد و در مورد آزادی صحبت کرد ابتدا باید مشخص کند که زیر پوست این شعار «آزادی» چه منظور و معنائی نهفته است و منظور و مراد او از آزادی به طور دقیق چه نوع آزادی است؟ آیا این آزادی در عقیده و گفتار یا عمل، توسط الله و شریعت الله تأئید می شود یا در برابر قوانین شریعت الله قرار گرفته است؟

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۲)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۱)

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

  س۲۸٫ ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۱)

ج: کسانی هستند که می گویند به زندگی بعدی اعتقاد دارند باید نگاه کنید ببینید گوینده ی این سخن کیست؟ یک بودائی به تناسخ و زندگی بعد از این زندگی اعتقاد دارد چنانکه علی اللهی ها نیز به دونادون یا همین تناسخ اعتقاد دارند اما این اعتقاد به زندگی بعد با اعتقاد مسلمین به زندگی بعد بسیار متفاوت است، همچنانکه با اعتقاد یهودی ها و نصرانی ها و مجوس و صابئین متفاوت است.

باید در قدم اول متوجه شوی که منظور گوینده از سخنش چه هست؟ بعد به تأئید یا رد آن بپردازی. مثلاً در میان زرتشتی ها سه کلمه ی «۱- گفتار نیک ۲- پندار نیک ۳- کردار نیک» رایج است اما لازم است بدانیم که منظور آنها از گفتار نیک چیست؟ یا پندار و فکر نیک نزدشان کدام است یا کردار و عمل نیک کدام است؟

آیا تفکری که در کتاب مقدس آوستا[۱] و سایر منابعش به ازدواج با محارم «خویدوده» سفارش می کند[۲] و می گوید اگر کسی با محارم خودش ازدواج نکند مثل این می ماند که سگ و گرگ یا اسب و الاغ که دو جنس مختلف هستند با هم ازدواج کرده اند نیک است؟[۳] آیا چنین عملی که بسیاری از شاهان و بزرگان مثل کمبوجیه پسر کوروش خاخام منشی و اردشیر ساسانی و شاهپور نیز آنرا انجام داده[۴]  و با افتخار از انجام آن یاد می کنند نیک است؟ اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی ها با دخترش دینَک ازدواج کرد.[۵] شاپور یکم با دخترش آذرناهید ازدواج کرد؛[۶]بهرام دوم با خواهرش شاپور دختک ازدواج کرد؛[۷]قباد با دخترش سَمبوک و خواهرش ازدواج کرد؛[۸]یزدگرد دوم دختر خود را به زنی گرفت؛[۹] بهرام چوبین خواهرش گردیه (گردیگ) را به زنی گرفت.[۱۰]

آیا دعوت و گفتاری که به این جرم تبلیغ می کند و می گوید «کسی که ازدواج با محارم را انجام ندهد جای او در دوزخ است»[۱۱] و کسانی مثل کرتیر از موبدان و آخوندهای زرتشتی ها که می گوید«بسیار ازدواج ها میان محرمان برقرار نمودم»[۱۲] نیک است؟ آیا کار عاریه دادن و قرض دادن همسر که توسط زرتشتی ها انجام می گرفت[۱۳] نیک است؟ اجازه دهید تا این مورد آخری را توضیح دهم چون عده ای از سکولاریستها که حتی نمی دانند چند نسل خودشان از کجا آمده اند و به دروغ مدعی زرتشتی بودن اجداد خود هستند آرزوی بازگشت چنین سبک زندگی زرتشتی ها را دارند.

در ازدواج استقراضی میان زرتشتی ها، مرد حتی بدون توافق و اجازه ی زن خودش، می توانست او را به مردی دیگر در مدتی معین و یا به مهمان خود در مدتی مشخص به عنوان «چاکرزن» قرض دهد . فرزندانی که به وجود می آمدند به شوهر اول تعلق داشت (هرچند از نطقه ی مرد دوم بود) و شوهر اول گاه آنها را مثل بردگان می فروخت و این منبع درآمدی برای شوهر اولی زن بود و به عنوان نیروی کار از این فرزندان، چون بردگان بهره برداری می شد. زن و کودک و برده، درست به عنوان یک شیء بودند.[۱۴] آیا چنین افکار و اعمالی نیک است؟ یا جهت پاکی از آلودگی ها غسل با ادار گاو نر تحت عنوان بَرِشنوم (Bareshnum) آنهم به صورت لخت شدن کامل حتی بدون شورت آنهم در حضور دو موبد زرتشی که سگی جهت پاکی آورده اند نیک است؟[۱۵] 

پس باید بدانیم منظور گوینده از گفتار نیک و پندار نیک و کردار نیک چیست؟ زرتشتی ها فکر و گفتار و عملی را نیک می دانند و هم جنس بازها و سکولارها و یهودی ها و نصرانی ها در مورد نیک بودن فکر و گفتار و عملی، دیدگاههای دیگری دارند که ممکن است اینها چیزی را نیک بدانند و به آن عمل کنند که دین اسلام آنرا بد و ممنوع و حرام و کاری شریرانه و پست بداند.

الان در شعار ۳کلمه ای که به دروغ به عبدالله اوجان سکولار و آتئیست کمونیست مرتد کورد نسبت داده اند که گفته بود «زن، زندگی، آزادی یعنی زن آزاد، سرزمین آزاد و حتی مرد آزاد» باید بدانیم که اولاً اوجالان یعنی: کپی پیس دیدگاههای دیگران و ارائه ی آن به اسم خودش؛ ثانیاً این جمله از کتاب خانواده مقدس اثر کارل مارکس و فریدریچ انگلس گرفته شده است که در این کتاب مشترکشان می گویند: تغییر در یک دوره‌ی تاریخی همیشه می‌تواند براساس پیشرفت زنان به سمت آزادی تعیین شود…. درجه‌ی رهایی زنان، مقیاس و سنجه‌ی طبیعی رهایی همگانی است.[۱۶] و کارل مارکس در جای دیگری با بررسی وضعیت کارگران در انگلستان و آمریکا و فرانسه می گوید: کسی چیزی از تاریخ بداند، اذعان می‌کند که تغییرات بزرگ اجتماعی بدون غلیان‌ زنانه غیرممکن هستند. پیشرفت اجتماعی دقیقاً می‌تواند براساس جایگاه اجتماعی جنس لطیف (زشت‌ها را هم شامل می‌شود) سنجیده شود.[۱۷]

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۱)

 شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : س۲۷: چگونه می توان این فرقه های مختلف و حزبهای مختلف را متحد و یکی کرد و همه اهل سنت و جماعت شویم و دیگر ما شاهد حزب و فرقه ها در دارالاسلام ایران نباشیم؟ چرا مثلاً حزب اسلامی …. با ایران یکی نمی شود و همیشه خودش را جدا می گیرد؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۷: چگونه می توان این فرقه های مختلف و حزبهای مختلف را متحد و یکی کرد و همه اهل سنت و جماعت شویم و دیگر ما شاهد حزب و فرقه ها در دارالاسلام ایران نباشیم؟ چرا مثلاً حزب اسلامی …. با ایران یکی نمی شود و همیشه خودش را جدا می گیرد؟

ج: قاعده ی فرقه بازهای اهل بدعت همین است، و تمام این ضرار سازهای داخل جماعت و دارالاسلام بلااستثناء جزو داوردسته ی منافقین هستند و جزو مومنینی نیستند که الله تعالی در موردشان می فرماید: ‏إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ‏(حجرات/۱۵) ‏مؤمنان تنها کسانی هستند که به الله و پیغمبرش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده‌اند، و با مال و جان خویش در راه الله به جهاد برخاسته‌اند . آنان (مومن و) راستگویند.‏

شهوات و شبهات نیز محرک این دسته در جدائی از الجماعة و تمایل به فرقه بازی و ضرار سازی شده است. مثل تعصب قوم گرائی و نژاد پرستی که از طریق آلت تناسلی پدرانشان به آنها رسیده است و این روزها یکی از بزرگترین ابزارهای کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده های بومی جهت تولید تفرق و جدائی از الجماعة مسلمین شده است .

مردی به نام طلحة النمری از اهل یمامه و از قبیله بنی حنیفه که از قبیله و خویشاوندان مسیلمه بود به نزدش آمد. او از مسلیمه پرسید: چه می‌بینی؟ گفت: پلیدی، تعفن، شرارت، فساد و تاریکی. گفت: آن‌ها را در تاریکی می‌بینی یا در روشنی؟ گفت: در تاریکی. طلحه چون هم قبیله مسیلمه بود با او راحت صحبت می‌کرد، طلحه گفت: گواهی می‌دهم که تو کذاب و دروغگو هستی و محمد صادق و راستگوست. با وجود اینکه تو دروغگو و محمد راستگوست اما کذاب ودروغگوی قبيله خويش ربیعه (مسیلمه) نزد ما محبوب‌تر از صادق قبیله ی مضر (محمد) است.[۱] به عبارت دیگر یعنی او دروغگو باشد اما چون از قبیله ماست نزد ما محبوب‌تر است از کسی که راستگوست ولی از قوم و قبیله دیگر است به همین دلیل طلحه به مسیلمه کذاب ایمان آورد و به پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم پشت کرد و از جماعت مسلمین جدا شد و  تا آخرین لحظه همراه مسلیمه کذاب بود و همراه او جنگید تا کشته شد.

الان هم برای این قبیله گرایان ملی گرا و ناسیونالیست قاعده همین است. بر اساس رای تمام مذاهب اسلامی روشن و واضح است که هم اکنون ایران دارالاسلام  و جماعت است و تمام مسلمین باید اهل این جماعت شوند و در غیر معصیت الله اطاعت خودشان را به این جماعت بدهند اما دارالکفر سکولار تورکی یا کوردی و عربی و غیره و یا یکی از احزاب سکولار و مرتد کوردی و عربی و تورکی و بلوچی و فارسی و غیره برایشان دلپسند تر از این جماعت مسلمین است؛ به همین دلیل می بینیم که این دسته جهت برآورده شدن شهواتشان مثل خائنینی که به بهانه های نژادی و قومیت گرائی در برابر حکومت بدیل اضطراری اسلامی عثمانی در جبهه ی کفار سکولار جهانی چون روسیه و انگلیس و فرانسه و سایر دارالکفرهای سکولار قرار گرفته بودند اگر زمینه برایشان فراهم شود به سادگی همان مسیر خائنین را اینبار در جبهه ی آمریکا و ناتو و غیره خواهند رفت.

در زمان مُلا محمد عمر و حاکمیت امارت اسلامی افغانستان هم قاعده همین بود؛ اینها واقعاً می دانستند که بر اساس تمام مذاهب اسلامی معروف به اهل سنت این سرزمین دارالاسلام است و باید اهل جماعت شوند و اطاعت خودشان را در غیر معصیت الله به حاکم جماعت بدهند اما دیدیم که بر اثر تبعیت از شهوات و شبهات و به بهانه های تاجیکی گری و ازبکی گری و غیره کسانی چون احمد شاه مسعود و دوستُم و ربانی و حکمتیار و مزاری و سیاف و غیره اهل بغی شدند و حتی کسانی مثل چهار حزب از ائتلاف شمال و احزاب پیشاور به رهبری پیر سیداحمد گیلانی، گروه قبرس به رهبري همایون جریر و هیئتی به نمایندگی از هواداران ظاهرشاه، پادشاه سابق که به جریان رم معروف بود جهت مشارکت در جبهه ی جنگ مسلحانه و اشغالگرایانه ی کفار و ضربه زدن نهائی به الجماعه مسلمین در ۱۴ میزان سال۱۳۸۰ش (۲۰۰۱ن) در کنفرانس بن آلمان در کنار کفار سکولار جهانی و سایر دارالکفرهای سکولار منطقه ای قرار گرفتند و به کلی از اسلام خارج شده و مرتد شدند.

پس، با آنکه ممکن است در میان مریدان چشم و گوش بسته و فریب خورده ی این رهبران فرقه ها و احزاب و جریانات فکری به ظاهر اسلامگرا انسانهایی جاهل پیدا شوند که بیشتر به دلیل تبعیت از شبهات در چنین مهلکه و دامی افتاده اند و اسباب بازی دست این رهبران خائن شده و از جماعت دارالاسلام ایران فاصله گرفته و یا جدا شده اند و اهل جماعت نیستند، اما در این عصر انفجار اطلاعات و آگاهی ها و با وجود اینهمه رسانه و منابع اصلی قابل دسترس، مشکل این رهبران فرقه ها و احزاب مختلف در ندانستن نیست، بلکه می دانند و آگاهانه و با تبعیت از شهوات، از جماعت فاصله گرفته و اهل فرقه بازی می شوند.

شخص اگر میل و اشتها و شهوتش از حالت عادی خارج شود و به جماعت مسلمین و سایر افراد جامعه صدمه بزند چگونه مدیریت می شود؟ تنها با زور و قدرت نظامی. در داخل دارالاسلام تنها قدرت نظامی و حکومتی جماعت است که می تواند این ضرار سازها را مدیریت کند و جلو فرقه سازی ها و حزب بازی ها و ضرار سازی های آنها را بگیرد نه فقط هزاران آیه و حدیث و نصیحت حکمیانه آنهم توسط رهبرانی چون رسول الله صلی الله علیه وسلم و مسئولین حکومتی چون السَّابِقُونَ الْاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْاَنْصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ (توبه/۱۰۰)

اما با وجود اینهمه شوراهای مختلف و اینهمه حلف و سندیکا و ان جی او و نهادهای مردم نهاد، مشکل اساسی در دارالاسلام ایران که تا حدودی مانع از اعمال قدرت اسلامی دارالاسلام بر اکثر این فرقه ها شده است قانون غیر شرعی مبنی بر اجازه تأسیس احزاب در دارالاسلام ایران است که باید از کانال شرعی آن و توسط متخصصین و اولی الامری که معنا و مفهوم اهل سنت و جماعت بودن را فهمیده اند اصلاح شود؛ تا زمانی که منکر و امری غیر شرعی که باید با دست و توسط قدرت حکومتی مومنین از بین برود اما به صورت قانونی آزاد شده باشد اصلاح آن با زبان و قلب و پاک کردن این آفت و لکه ی چرکین و سرطانی از پیکر جامعه غیر ممکن است.

 این یکی از اهداف دعوت اهل سنت و اهل جماعت در جماعت و دارالاسلام است و تا زمانی که ما به این هدف نرسیده ایم می گوئیم: فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِینٍ ‏‏(مومنون/۵۴) بگذار تا مدّت زمانی در غرقاب (جهالت و سرگردانی و غفلت) خود بسر برند.‏


[۱] اعجاز قرآن/۱۹۵

 شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :س۲۶:  اروپا با رنسانس و کنار زدن قوانین مذهبی توانست جامعه ای سکولار و نو به وجود بیاورد چرا شما مسائل کهنه ای مثل دارالاسلام و دارالکفر و اهل سنت و اهل جماعت بودن را مطرح می کنید و دست بردار نیستید؟ چرا ما در ایران نتوانیم با رنسانسی مثل اروپا جامعه ای جدید بسازیم؟ چرا از تغییر می ترسید؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۶:  اروپا با رنسانس و کنار زدن قوانین مذهبی توانست جامعه ای سکولار و نو به وجود بیاورد چرا شما مسائل کهنه ای مثل دارالاسلام و دارالکفر و اهل سنت و اهل جماعت بودن را مطرح می کنید و دست بردار نیستید؟ چرا ما در ایران نتوانیم با رنسانسی مثل اروپا جامعه ای جدید بسازیم؟ چرا از تغییر می ترسید؟

ج: در ابتدا لازم است که برادران و خواهران بدانند رنساس به سبک سکولاریستها (مشرکین/ احزاب) یعنی چه و آیا دلیلی شرعی برای ترسیدن از آن وجود دارد؟

رنساس کلمه ای فرانسوی است که اولین بار در قرن ۱۸ از آن استفاده شد[۱] یعنی: تجدید حیات و تولد دوباره ی تفکرات و عقاید مشرکین یونان و روم باستان . یعنی زنده کردن دوباره ی افکار و عقاید سکولاریستی دوران قبل از نصرانیت در اروپا و تجدید حیات عقیدتی و فکری این دوران سکولار و بازگشت به عقاید و افکار امثال «ارسطو و افلاطون و غیره به عنوان مراجع معروف»[۲] این دوران سکولار باستان که این افکار و عقاید «دانش نو»[۳] نامیده شدند!ُ که به نظرشان زمینه را برای رسیدن به لذت سرشار از زندگی فراهم می کرد و اینها نیز «در آروزی لحظاتی که از لذت زندگی سرشار بود می‌سوختند»[۴] و به تدریج با زنده کردن افکار ماده گرائی کسانی چون دِمُکریت یا Democritus که بین ۴۳۰ تا ۴۶۰ ق.ن به دنیا آمده بود[۵] به ماتریالیسم و آتئیسم کهنه نیز جانی تازه بخشیده و کسانی چون  توماس هابس[۶] در قرن ۱۷ نصرانی و بخصوص کسانی چون لامتری و مارکس و انگلس در قرن ۱۸و۱۹ نصرانی با ادبیاتی امروزین به تفسیر ماتریالیستی و ماده گرائی جهان و تاریخ پرداختند و به تفکر مرده ی ماتریالیستی روم باستان در قالب ماتریالیسم مکانیکی[۷] و ماتریالیسم دیالکتیکی[۸]  در اروپا حیاتی تازه بخشیدند.

نکته ی بسیار مهمی که در مورد رنسانس لازم است بدانیم اینکه: با نهضت ترجمه ای که از آثار علمی و تجربی مسلمین از قرن ۱۲ و ۱۳ ن یعنی چند قرن قبل از رنسانس در اروپا شروع شده بود[۹] حرکت علمی غربی ها کاروان و قطاری بود که سالها قبل از رنسانس ساخته شده و حرکت خود را شروع کرده بود و تنها راننده ی آن عوض شد.

 این کاروان و قطار بعد از رنسانس با قدرت بیشتری ادامه داده شد، چون با اشغال سرزمینهای مسلمین و از بین رفتن حاکمیت مسلمین و دزدی و چپاول سرزمینهای مسلمین و سایر سرزمینها، اروپائی ها توانستند با پول زیاد دزدی و راه اندازی مراکز مختلف علوم فنی و تجربی پرچمدار این علوم فنی و تجربی شوند. یعنی این علوم فنی و تکنولوژی که می بینید را از دست صاحبان کلیسا و قرون وسطی تحویل گرفتند و به جای اینکه حاکمیت قرون وسطی و صاحبان کلیسا آنرا ادامه داده و تکامل بخشند سکولاریستها این کار را کردند. این یکی از آن نکات بسیار مهمی است که سکولاریستهای دغل باز سرزمینهای اسلامی از مسلمین پنهان کرده اند و می خواهند چنین نشان دهند که استارت این علوم و تکنولوژی را سکولاریستها و بعد از رنسانس و با کنار زدن نصرانیت از حاکمیت زده اند و خروجی و نتیجه ی این دغل بازی آنها نیز این است که اگر ما نیز می خواهیم به چنان پیشرفت فنی و تجربی و امکانات مادی برسیم باید با تمرکز بر اومانیسم یا همان انسان محوری و انسانیت، قوانین شریعت الله و حاکمین بر دارالاسلام را از حاکمیت دور کنیم و جامعه ای سکولار و دارالکفری سکولار بسازیم. 

اومانیسم یعنی: انسان محوری، یعنی باید تمام چیزها حتی اخلاق عمومی و اخلاق عقیدتی و بخصوص شریعتهای آسمانی بر اساس تمایلات نفسانی انسان هماهنگ شوند و انسان نباید خود را با شریعتهای آسمانی و اخلاق هماهنگ کند، بلکه شریعتهای آسمانی و اخلاق باید خود را با  هوا و هوس انسان هماهنگ سازند. این یعنی همان انسانیت یا اومانیسمی که عده ای از مسلمین هم جاهلانه به سوی آن دعوت می دهند بدون اینکه از واقعیت و ماهیت اصلی این عبارت شناخت صحیح داشته باشند و بدانند که این عبارت از آنها چه چیزی را می خواهد.

  این سکولاریستها به همین سادگی با افتخار با تمرکز بر «اومانیسم» یا انسان محوری به جای الله محوری به تجدید حیات دوران سکولاریستهای روم باستان و بازگشت به این دوران روم باستان که الان بیشتر از ۲هزار و پانصد سال می رسد برمی گردند و نوگرا و متجدد محسوب می شوند اما اگر مسلمانی با الله محوری به تجدید حیات حاکمیت اسلامی بر منهاج نبوت در ۱۴۰۰ سال قبل برگردد فورا کهنه پرست و عقب مانده می شود.

سکولاریستهای عصر نبوت: وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ(بقره/۱۷۰) ‏و هنگامی که به آنان گفته شود: از آنچه الله نازل کرده پیروی کنید، می‌گویند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم. آیا اگر پدرانشان چیزی را نفهمیده باشند و (به هدایت و ایمان) راه نبرده باشند (باز هم کورکورانه از ایشان تقلید و پیروی می‌کنند؟).‏ سکولاریستها اروپائی نیز با بازگشت به دوران سکولاریستی قبل از نصرانیت که پدران نفهمشان بر آن بودند همان کار سکولاریستهای قریش را کردند اما سکولاریستهای خائن ایران زمین چه؟ چون در طول تاریخ، ایران زمین یا مجوسی و زرتشتی بوده با اقلیتهائی از نصرانیت و یهودیت و صابئین یا مسلمان با اقلیتهائی از زرتشتی ها و مجوس و صابئین و هرگز دورانی نداشته که در آن سکولاریستها( مشرکین/ احزاب) حاکمیت داشته باشند.

ادامه خواندن  شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :س۲۶:  اروپا با رنسانس و کنار زدن قوانین مذهبی توانست جامعه ای سکولار و نو به وجود بیاورد چرا شما مسائل کهنه ای مثل دارالاسلام و دارالکفر و اهل سنت و اهل جماعت بودن را مطرح می کنید و دست بردار نیستید؟ چرا ما در ایران نتوانیم با رنسانسی مثل اروپا جامعه ای جدید بسازیم؟ چرا از تغییر می ترسید؟

 شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : س۲۵:  چطور ممکن است مُلاهای دین و کسانی که تبلیغ دین می کنند در نزاع بین حکومتی و لو در اجرا خطا دارد و جریان متخاصمش که با اسلام تضاد دارد با جریان مخالف همگرا می شود؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۵:  چطور ممکن است مُلاهای دین و کسانی که تبلیغ دین می کنند در نزاع بین حکومتی و لو در اجرا خطا دارد و جریان متخاصمش که با اسلام تضاد دارد با جریان مخالف همگرا می شود؟

ج: همچنانکه دارودسته ی منافقین در دارالاسلام مدینه با کفار یهودی و کفار سکولار قریش همگرا شدند. عده ای خیال می کنند که تقسیم انسانها به مومنین «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» و کفار «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» و دارودسته ی منافقین سرگردان «الضَّالِّينَ» تنها مختص به عصر نبوت است در حالی که روزانه در نماز و با قرائت سوره ی فاتحه چندین بار بعد از معرفی الله و تعهدی که به الله می دهند «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» از الله تعالی درخواستی هم می کنند مبنی بر اینکه: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ . صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ (فاتحه ۶-۷) ‏ما را به راه راست راهنمائی فرما .‏ راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای‌ ؛ نه راه آنان که بر ایشان خشم و غضب ‌گرفته‌ای، و نه راه گمراهان و سرگردانان.‏ و دقیقاً پشت سر این سوره و در سوره ی بقره، هم مومنین و «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» یا همان رستگاران با «۴ آیه» معرفی شده اند و هم کفار یا «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ»  با «۲آیه» و هم دارودسته ی منافقین و سرگردانان«الضَّالِّينَ»  با «۱۳ آیه».

پس تا کی قرار است برایمان روشن نشود و ایمان نیاوریم و یقین پیدا نکنیم که تا روز قیامت سه دسته از انسانها با سه راه حرکت وجود دارد و مسیر هر یک از اینها با همدیگر متفاوت است؟!

در دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان نیز کفار آشکار اصلی ۱- یهود و سکولاریستها دشمنان شماره یک مومنین و دارالاسلام هستند «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا» (مائده/۸۲) و ۲- با استناد به آیات اولیه ی سوره ی روم  کفار شبه اهل کتاب چون مجوس دشمنان شماره ۲ مومنین و دارالاسلام هستند و ۳- کفار نصرانی هم دشمنان شماره ۳ مومنین و دارالاسلام به شمار می روند «وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى» (مائده/۸۲) و از آنجا که منافقین نیز دشمن داخلی مومنین و دارالاسلام هستند«هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ» (منافقون/۴) به عنوان دشمنان شماره ۴ محسوب می شوند؛ تمام این دشمنان گاه بر علیه مومنین و دارالاسلام متحد و یکصدا می شوند هر چند همین کفار اصلی هم بر روی دارودسته ی منافقین که اکثراً اهل غدر و خیانت به همه هستند زیاد حساب باز نمی کنند.

با این وجود در دارالاسلام چون کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب اهل ذمه می شوند و می توانند بر اساس عقاید خودشان زندگی کنند نیازی ندارند که از روی اجبار بگویند مسلمان شده اند و در ظاهر ادای مسلمین را در عباداتی خاص دربیاورند اما کفار سکولار از آنجائی که ابتدا از خود آنها برائت شده و موجودیت آنها به رسمیت شناخته نمی شود چه رسد به عقایدشان «إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (ممتحنه/۴) به ناچار به دوسته تقسیم می شوند دسته ی دارای قدرت و با عرضه که مستقیماً با مومنین و دارالاسلام وارد جنگ می شوند و دسته ی ضعیف و بی عرضه که در داخل مسلمین و دارالاسلام می مانند و با حفظ عقاید سکولاریستی خود در ظاهر و در پاره ای موارد ادای مسلمین را در می آورند و در دنیا تا زمانی که صف خود را از مسلمین جدا نکرده اند جزو مسلمین محسوب می شوند و از حقوق اسلامی مسلمین برخوردار می شوند هر چند دشمنان شماره ۴ و داخلی مومنین و دارالاسلام هستند.

این دشمنان شماره ۴ مومنین و جماعت مومنین با شگردهایی که در سخنوری و مقدس مآبی از خودشان نشان می دهند در دنیا برای مومنین قابل تشخیص نیستند و تنها الله خودش آنها را می شناسد که اسم چند نفر از آنها را که در صدر اسلام بودند به رسول الله صلی الله علیه وسلم می گوید و رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز اسم آنها را به حذیفه می گوید؛ اینها خودشان را در میان هزاران مسلمان فریب خورده و مومنین جاهل و ضعیف الایمان مخفی و پنهان می کنند و دارودسته ای تشکیل می دهند که در مسیر و راهی غیر از مسیر و راه مومنین در حرکت هستند و ما تنها دارودسته ی آنها و صفات آنها را می شناسیم.

پس تمام دارودسته ی منافقین دارای پس زمینه هائی از گرایشات سکولاریستی هستند و به اصطلاح سکولار زده هستند و با آنکه از تمام کفار بر علیه مومنین و دارالاسلام حمایت می کنند طبیعی است که از کفار سکولار بر علیه مومنین و دارالاسلام نیز حمایت کنند.

قدم مهم، شناخت این سه دسته ی «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» و «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» و «الضَّالِّينَ» است تا راه هر یک نیز روشن شود؛ آنوقت است که از حمایت داخلی «الضَّالِّينَ» از دشمنان آشکار «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» بر علیه «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» و مومنین و دارالاسلام شگفت زده نمی شوی.

اگر قدرت مدیرت حکومتی ضعیف شود یا حاکمیت در مدیریت این دشمنان داخلی دچار سهل انگاری شود ممکن است اینها در مراکز قدرت مثل منابر مساجد و مدارس دینی و مراکز آموزشی و فرهنگی و سایر مراکز قدرت مثل نهادهای مختلف حکومتی هم نفوذ کنند و با جایگاهی که به دست آورده اند دشمنی خود را به پیش ببرند و یا اگر مثل حاکمیت رسول الله صلی الله علیه وسلم بر جماعت و دارالاسلام، خودشان قادر به نفوذ در این مراکز قدرت نباشند با هدایت و راهنمائی کفار آشکاری چون ابوعامرفاسق پدر حنظله غسل الملائکه[۱] جهت مدیریت ضرارهائی که برای : ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَاداً لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ (توبه/۱۰۷) ساخته اند از مومنین جاهل به اهدافشان استفاده کنند همچنانکه مُجَمِّع بن جاریه از مومنینی که جزو دارودسته ی منافقین نبود را فریب داده و امام مسجد ضرار کردند [۲] که می خواستند پشت سر او و از کانال او برای ابوعامر که قبلاً با الله و رسولش صلی الله علیه وسلم به صورت آشکار جنگیده بود و هم اکنون به دارالکفر سکولار مکه فرار کرده و متحد کفار سکولار شده بود کمینگاهی در قالب مسجد بسازند تا به وسیله ی این کمینگاه به مومنین و دارالاسلام زیان و ضرر برسانند و به وسیله ی آن به نشر کفر ورزی و تفرقه اندازی میان مومنین بپردازند.

پس هم امکان وجود یکی از منافقین بر منابر و مراکز قدرت وجود دارد که مستقیماً با شگردهای خاصی که در قاطی کردن حق و باطل و بازی با الفاظ و منابع شرعی که دارند به تخریبات خود به عنوان یکی از سربازان جنگ روانی دشمنان و ستون پنجم دشمنان آشکار می تواند فعالیت کند و هم امکان وجود مومنینی که فریب این منافقین هدایت شده توسط کفار موجود در دارالکفرها را خورده اند و ابزار دست این منافقین و کفار خارج از داراسلام  شده اند و در راستای اهداف و نقشه های این منافقین و کفار اصلی حرکت می کنند وجود دارد.

آیا چیزی که هم اکنون ما از این دسته می بینیم غیر از آنچه هست که الله تعالی در موردشان فرموده؟ قطعاً خیر. پس برای دارودسته ی منافقینی که هم اکنون نیز یکی از مساجد را به صورت کمینگاهی برای کفار سکولار در آورده اند و از سوی کفار ساکن دارالکفرها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم خط می گیرند و ابزار پیاده کردن نقشه های این کفار جهت ضرر رساندن به عقیده و ایمان و موجودیت مومنین و ترویج انواع کفریات و تولید تفرق میان مومنین شده اند اصلاً مهم نیست که فلان مسئول این حاکمیت بر دارالاسلام در مساله ی اجرای قوانین خطا و اشتباه دارد و یا مجرمی است که بر خلاف قانون و در اجرا مفاسدی دارد بلکه اصل برای او در همان قدم اول ضربه زدن به اطاعت مومنین و گرفتن این اطاعت مومنین از حاکمیت بر دارالاسلام و در قدم دوم  ضربه زدن به دارالاسلام و در نهایت ضربه زدن به خود اسلام است، چون: لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[۳] قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت.

ادامه خواندن  شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : س۲۵:  چطور ممکن است مُلاهای دین و کسانی که تبلیغ دین می کنند در نزاع بین حکومتی و لو در اجرا خطا دارد و جریان متخاصمش که با اسلام تضاد دارد با جریان مخالف همگرا می شود؟

 شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :عده ای از مولوی ها و آخوندها و مُلاها خواهان رفراندوم در ایران برای تعیین اجرای شریعت یا اجرای قوانین کفری سکولاریسم هستند، یا…

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س: عده ای از مولوی ها و آخوندها و مُلاها خواهان رفراندوم در ایران برای تعیین اجرای شریعت یا اجرای قوانین کفری سکولاریسم هستند، یا می خواهند اجرای حدود به رای مردم باشد و… آیا این خواسته می تواند شرعی باشد؟

ج : شخص با کفر به طاغوت یعنی اقرار به «لا اله» و سپس با ایمان به الله یعنی اقرار به «الا الله» وارد دین اسلام می شود و هر چهار معنی و مفهوم دین یعنی ۱- قدرت حکومتی ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش را به دین اسلام می دهد.

طاغوت در قرآن و احادیث یعنی کافر و کفر به طاغوت یعنی کفر به کفار و تمام قوانین و برنامه های ضد اسلامی آنها که ابتدا کفر به شیطان می شود و سپس کفر به کفار ۵گانه ی آشکار میان انسانها یعنی: ۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]  (حج/۱۷) .

این اولویتی است که یک مسلمان باید قبل از مساله ی دیگری بداند، شخص مسلمان هنوز نمی داند طاغوت یعنی چه و کدامها هستند تا به آنها  و قوانین و حاکمیت آنها کفر کند! هنوز نمی داند دین یعنی چه تا هر ۴ معنی و مفهوم دین را به اسلام بدهد! هنوز نمی داند برائت از سکولاریستها یعنی چه تا بر اساس برائت از سکولاریستها « إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ » (ممتحنه/۴) در مساله ی طعام و ازدواج و جزیه و قوانین و نظام حکومتی و نهادهای حکومتی و غیره از سکولاریستها برائت کند! هنوز نمی داند که بر اساس آیات قرآن دشمنان شماره ۱و۲و۳و۴ او چه کسانی هستند و هنوز از دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی دشمنان که مسلمین در همان دوران مکی و قبل از نازل شدن دهها حکم و هزاران حدیث در دوران مدنی یاد گرفته بودند و آیاتی مثل آیات اولیه ی سوره ی روم به آن گواهی می دهند شناخت و آگاهی ندارند. 

الله تعالی یهود و سکولاریستها را دشمنان شماره یک مومنین معرفی می کند و می فرماید: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى (مائده/۸۲)  اگر مومنی بداند که یهود و سکولاریستها دشمنان شماره یک آن هستند هرگز برایش قابل تصور است که برای یک لحظه هم به این فکر کند که امکانش هست بین حاکمیت قوانین شریعت الله با قوانین این کفار انتخابات شود که مثلاً اگر اکثریت سکولاریستهای مکه به قوانین سکولاریستی رای دادند مومنین هم تابع این قوانین سکولاریستی شوند؟

پیامبران و مومنین بر علیه این قوانین کفری و حاکمیت کفری آنها بر قلب و زندگی و جامعه و حاکمیت بر مردم قیام و انقلاب کرده اند و مهم نیست مثل ابراهیم علیه السلام یا موسی و هود و لوط و غیره تعداد این پیروان شریعت الله چند نفر است؛ حالا چگونه برای عده ای تخدیر شده قابل تصور شده است که این پیامبران و پیروان صادق آنها روزی از روزها بگویند ای کفار سکولار بیائید انتخابات کنیم هر کسی که برنده شد قوانین آن یکی حاکم شوند و دیگران تسلیم قوانین و حاکمیت اکثریتی شوند که در این انتخابات برنده شده اند؟

رسول الله صلی الله علیه و سلم معیار رستگاری را همین کفر به طاغوت «لا اله» و سپس ایمان به الله «الا الله» می داند و می فرماید: أيُّها النَّاسُ قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا.[۱] و بر همین اساس است که ما به کفار سکولار و سکولاریستها می گوئیم: قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ (کافرون/۱) ای کافرها: لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ (کافرون/۱) دین شما برای خودتان، و دین من برای خودم. آن ۴ معنی و مفهوم دین شما برای خودتان و این ۴ معنی و مفهوم دین یعنی ۱- قدرت حکومتی ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش هم متعلق به دین اسلام. در اینجا از تمام نظام حکومتی و اداری کفار سکولار اعلام برائت و بیزاری و دوری شده است به همین دلیل است که می بینیم رسول الله صلی الله علیه وسلم تحت هیچ شرایطی حاکم و پادشاه جامعه شدن بر اساس قوانین سکولاریستی را نمی پذیرد یا زمانی که عمر بن خطاب و سایرین ایمان می آورند به کلی از پارلمان «دارالندوه» و نظام حکومتی این کفار سکولار دوری می کنند و خارج می شوند در حالی که قبلاً یکی از اعضای آن بودند.

همین کفر به طاغوت و برائت از سکولاریستها و دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان اولویتهائی هستند که هم اکنون توسط مومنین اهل دعوت و بخصوص توسط این مولوی ها و مُلاهای خائن به دین و مردم آموزش داده نمی شود و نهادینه و فرهنگی و عقیدتی نمی شود که زمینه ساز و مسبب تمام لغزشها و انحرافات بعدی مردم شده است.

ادامه خواندن  شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :عده ای از مولوی ها و آخوندها و مُلاها خواهان رفراندوم در ایران برای تعیین اجرای شریعت یا اجرای قوانین کفری سکولاریسم هستند، یا…

 شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :رهبر ما با آنکه حزبی سکولار و دمکرات دارد و برای دموکراسی تلاش می کند اما نماز می خواند و کافر نیست و نباید بر علیه آنها قیام کرد

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۳: رهبر ما با آنکه حزبی سکولار و دمکرات دارد و برای دموکراسی تلاش می کند اما نماز می خواند و کافر نیست و نباید بر علیه آنها قیام کرد و جنگید، صحابه از پیامبر پرسیدند بر علیه حاکم بجنگیم که از او خوشمان نمی آید؟ پیامبر می گوید: نه، تا زمانی که بینتان نماز می خوانند. این در مسلم آمده است و خودتان هم گفتید. پس چرا بر علیه حکومتهای سکولار و احزاب سکولار آزادی خواه هستید که نماز هم می خوانند؟

ج: کفار سکولار دسته ای از کفار ۵ گانه ی آشکاری هستند که جزو طاغوتهای میان انسانها به شمار می روند و در کنار شیطان باید قبل از ایمان به الله به این کفار ۵گانه کفر کرد که عبارتند از: ۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ [زرتشتی ها] ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]  (حج/۱۷)

الله تعالی در مورد رسالت تمام پیامبران می فرماید: وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل/۳۶) ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستاده‌ایم (و محتوای دعوت همه پیغمبران این بوده است) که الله را عبادت کنید و از طاغوت دوری کنید. پس دوری از طاغوت و نفی این کفار یک مقدمه است جهت ورود که در قالب کفر به طاغوت مطرح شده است و الله تعالی می فرماید: فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا (بقره/۲۵۶) بنابراین کسی که کفر به طاغوت کند و به الله ایمان بیاورد، به محکم‌ترین دستاویز درآویخته است اصلاً گسستن ندارد.

تمام این طاغوتها غیر از سکولاریستها (مشرکین/ احزاب) نماز خواندن بخشی از اصول عقاید و برنامه های آنهاست اما دین سکولاریسم چیزی به نام نماز ندارد و نماز از اصول مورد پذیرش سکولاریستها نیست، با این وجود چون در میان سکولاریستها کسانی وجود دارند که بعضی از قوانین شریعت اسلام را انکار می کنند و بعضی دیگر را قبول دارند «وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَن يُنكِرُ بَعْضَهُ» (رعد/۳۶) ممکن است در میان اینها افرادی پیدا شوند که نماز بخوانند یا روزه بگیرند یا خود را پایبند به عبادتهایی بدانند، همچنانکه ممکن است سکولاری پیدا شود که خودش را ملزم به نماز خواندن به سبک یهودی ها یا نصرانی ها یا زرتشتی ها یا صابئین کند؛ با این وجود اینها کفاری هستند که قبل از ایمان به الله باید به اینها نیز کفر کرد و حتی از خود این سکولاریستهای نجس: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ (توبه/۲۸) و نظامهای حکومتی اینها نیز برائت کرد: إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ (ممتحنه/۴) در حالی که از سایر کفار برائت نمی شود بلکه تنها از عقایدشان برائت می شود.

پس بر من و شما و هر انسانی لازم است قبل از استناد به احادیث و حتی قبل از استناد به قرآن ابتدا ایمان را یاد بگیرد که  محتوا و مفهوم مفاد ندای: أيُّها النَّاسُ قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا.[۱] یا همان شهادتین: أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللهُ، أشهَدُ أنَّ مُحمَّدًا رسولُ اللهِ؛ می شود: فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ (بقره/۲۵۶) کفر به طاغوت (لا اله) و ایمان به الله (الا الله) . زمانی که اینگونه ایمان را یاد گرفتیم بعد از آن هر چه قرآن و احادیث را یاد بگیریم بر ایمانمان اضافه می شود به قول صحابه: تعَلَّمنَا الإیمانَ، ثُمَّ تَعَلَّمنَا القُرآنَ، فَازدَدنَا إیمَانَاً.[۲]

واضح است با کفر به طاغوت دیگر ترکیباتی مثل یهودی مسلمان یا زرتشتی مسلمان یا سکولار مسلمان و غیره وجود ندارد، شخص در دنیا یا جزو مسلمین است یا جزو یکی از این کفار است و دسته ی ترکیبی سومی وجود ندارد: هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كَافِرٌ وَمِنْكُمْ مُؤْمِنٌ ۚ(تغابن/۲) و بر اساس قاعده ی نفی سبیل «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» (نساء/۱۴۱) هیچ راهی وجود ندارد که از چنین راهی کفار بر مسلمین مسلط و حاکم شوند بخصوص کفار نجس سکولار؛ این یک نکته، نکته ی بعدی به مساله ی نماز خواندن حاکم مسلمان بر جماعت و دارالاسلام بر می گردد که لازم می دانم به صورت مختصر این حدیث را با احادیث دیگری توضیح دهم:

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: بهترین رهبرانتان کسانی اند که شما آنها را دوست می دارید و آنها شما را دوست می دارند، و شما برای آنها دعا می کنید و آنها برای شما دعا می کنند، و بدترین رهبرانتان کسانی اند که شما با آنها بغض و کینه می ورزید و آنها با شما بغض و کینه می ورزند، و شما آنها را لعنت و نفرین می کنید و آنها شما را نفرین و لعنت می کنند، گفته شد: ای رسول الله، آیا با شمشیرآنها را بدور نیندازیم؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: لَا، مَا أَقَامُوا فِیکُمُ الصَّلَاةَ، نخیر، (با شمشیر به جنگ آنها نروید) تا زمانی آنها در میانتان نماز را برپا داشتند، و چون از رهبرانتان چیزی (ناپسند و خلاف شرع) دیده که آن را نمی پسندید، پس آن کارش را ناپسند بدارید، وَلَا تَنْزِعُوا یَدًا مِنْ طَاعَةٍ و دستی ازاطاعت و فرمانبرداری بیرون نکشید. [۳]

ادامه خواندن  شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :رهبر ما با آنکه حزبی سکولار و دمکرات دارد و برای دموکراسی تلاش می کند اما نماز می خواند و کافر نیست و نباید بر علیه آنها قیام کرد

 شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :در کنار ما صدها حزب سکولار وجود دارند که می گوئیم اینها هیچ چون کافر هستند اما در میان اینهمه گروه و جماعت و حزب و افکار مختلف که همگی به نام دین حرف می زنند

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۲: در کنار ما صدها حزب سکولار وجود دارند که می گوئیم اینها هیچ چون کافر هستند اما در میان اینهمه گروه و جماعت و حزب و افکار مختلف که همگی به نام دین حرف می زنند یکی غیر مسلح است و می گوید مکتبی هستم با چند شاخه یکی می گوید سلفی هستم با چند شاخه یکی می گوید دیوبندی و اخوانی و… هستم و یکی هم مسلح است و می گوید من هیئت التحریر یا انصارالاسلام و داعش و غیره هستم و هیچ کسی هم به دوغ خودش نمی گوید ترش است و خودش را بر حق می داند ….  راستش ما حق را گم کرده ایم و نمی دانیم حق با کی هست و سردرگم شده ایم؛ راه چاره چه هست؟

ج: راه چاره این است که در همان قدم اول بدانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای چنین موقعیتهائی چه فرموده است و سخنان رنگارنگ تمام فرقه ها و تفاسیر مختلف را رها کن.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: دُعَاةٌ علَى أبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَن أجَابَهُمْ إلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا، دعوتگراني هستند كه بر دروازه هاي جهنم قرار دارندهركس دعوت آن ها را بپذيرد او را در آن مي اندازند؛ حذیفه می گوید عرض كردم: اي رسول الله، آن ها را براي مان توصيف نماييد؟ فرمود: هُمْ مِن جِلْدَتِنَا، ويَتَكَلَّمُونَ بأَلْسِنَتِنَا، آن ها از جنس ما هستند و با زبان ما سخن مي گويند (یعنی با نام اسلام و با ادبیات اسلامی و در قالب مبلغ و دعوتگر خود را نشان می دهند)؛ گفتم اگر آن ها را درک نمودم چه دستوري به من مي دهيد؟ فرمود: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ، با جماعت مسلمانان و امام و رهبرشان باش. اگر مسلمانان جماعت و امام نداشتند؟ فرمود: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ .[۱]در آن صورت از همه ی آن گروه ها و فرقه ها دوري کن اگر شده تنه ی درختي را محکم بگير تا مرگت فرا رسد، و تو بر همان حال باشی .

الله تعالی رسول ما صلی الله علیه وسلم را به اهل جماعت بودن امر کرده است: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِالْجَمَاعَةِ.[۲] و رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید: وَأَنَا آمُرُكُمْ بِخَمْسٍ اللَّهُ أَمَرَنِي بِهِنَّ: (و من شما را به ۵ چیز که  الله من راه به آنها امر کرده، امر می کنم:) السَّمْعُ وَالطَّاعَةُ وَالْجِهَادُ وَالْهِجْرَةُ وَالْجَمَاعَةُ (شنیدن، اطاعت کردن، جهاد، هجرت، و جماعت) فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ قِيدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ (هرکس به اندازه  یک وجب از جماعت دور شود، یقینا طناب اسلام را از گردنش باز کرده است) إِلَّا أَنْ يَرْجِعَ،(مگر اینکه (به جماعت) برگردد).[۳]

پس قدم اول «اهل جماعت شدن» و به دست آوردن حمایت و پشتیبانی الله تعالی «يَدُ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ»[۴] یا « يَدُ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ »[۵] و دوری از تمام این فرقه ها و گروهها و احزاب مختلف به ظاهر اسلامی است که اکثرا صاحبان ضرارهای مختلف آنها را مدیریت می کنند؛ قدم دوم این است که به سوی شورای اولی الامر حرکت کنی و تا زمانی که به چنین شورائی نرسیده ایم تا همچون یک قاضی با اجماع واحدش رای واحدی را صادر کند و به تمام این اختلافات خاتمه دهد باید تابع مذهب مردم همان منطقه ای باشی که در آن به سر می بری( تابع رای رهبران مذهب نه مُلاها و مولوی هائی که جزو دارودسته ی منافقینی هستند که در حال کاسبی و تجارت با مذهب و تخریبات خاص خود هستند).

الله تعالی می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً ‏(نساء/۵۹) ای کسانی که ایمان آورده‌اید ! از الله(با پیروی از قرآن) و از رسول(الله محمّد مصطفی با تمسّک به سنّت و احادیث او) اطاعت کنید، و از متخصصین اولی الامر خود اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف داشتید آن را به الله(با عرضه به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنّت و احادیث نبوی) برگردانید، اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید. این کار (یعنی رجوع به قرآن و پیامبر) برای شما بهتر و خوش سرانجام تر است.‏

تمام این رهبران مذاهب هم تابع قرآن و سنت صحیح بوده اند و پیروان خود را به این امر دعوت کرده اند که اگر سخنان آنها مخالف با قرآن و احادیث صحیح بود سخنان آنها را رها کنند، پس به سادگی می توان به دور از فرقه بازی و تولید شاخه و مذهبی جدید در داخل همان مذهب فعالیت و اصلاحگری کرد تا زمانی به شورای اولی الامر فقهای مذاهب اسلامی و اجماع واحد برسیم باذن الله.

مورد مهم دیگری که این روزها عده ای از برداران ما در آن دچار فهم اشتباه شده اند این است که الله تعالی می فرماید: وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (عنکبوت/۶۹) ‏کسانی که برای (رضایت) ما و در راه  پیروزی دین) ما جهاد کنند، آنان را در راههای منتهی به خود رهنمود (و مشمول حمایت و هدایت خویش) می‌گردانیم، و قطعاً الله با نیکوکاران است.

پس در میان فرقه های مختلف موجود در جماعت، مسیر صحیح متعلق به اهل جهاد و جنگ مسلحانه ی با کفار است چنانچه قرطبی در تفسیرش ذیل این آیه می آورد که امام سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ به امام عبدالله بن مبارک ترکستانی می گوید: إِذَا رَأَيْتَ النَّاسَ قَدِ اخْتَلَفُوا فَعَلَيْكَ بِالْمُجَاهِدِينَ وَأَهْلِ الثُّغُورِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: “لَنَهْدِيَنَّهُمْ” [۶]اگر دیدی که مردم اختلاف دارند پس با مجاهدین و کسانی باش که رد مرزهای دارالاسلام در حال جهاد هستند چون الله می فرماید: آنها را هدایت می دهم.

ادامه خواندن  شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :در کنار ما صدها حزب سکولار وجود دارند که می گوئیم اینها هیچ چون کافر هستند اما در میان اینهمه گروه و جماعت و حزب و افکار مختلف که همگی به نام دین حرف می زنند