منظور از حکومتهای عرفی و سکولار(۶۳)

منظور از حکومتهای عرفی  و سکولار(۶۳)

 بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

در این جا حکومتهای سکولار و عرفی منظور آن دسته از حکومتهایی هستند که در قوانین اساسی خود از قوانین ادیان آسمانی سود نجسته و قوانین ساخته شده توسط نخبگان و یا حکام را پذیرفته اند .

براي آشنايي با حقوق سكولار و حکومت عرفی متناسب با آن كافي است به معناي سكولاريسم توجه شود زيرا حقوق سكولار ريشه در دین سكولاريسم، مباني دین سكولاريسم و روند سكولاريزاسيون در جامعه دارد. از اين رو از ديدگاه دین سكولاريسم حقوق يعني حق‌هايي كه منشأ الزام آنها و جعل‌شان شریعتهای دين اسلام  نيست و از تمامي مكاتب حقوقي كه شریعتهای دين اسلام  را منشأ الزامات حقوقي به شمار نمي‌آورند به اسم حقوق سكولار مي‌توان نام برد

دولت سکولار برپایه ي همين حقوق سكولار و دفاع از آزادی بخشهايي كاملاً جزئي و دروني از ادیان وعدم دخالت آن بخش ازقوانين شریعتهای دين اسلام در قانون اساسي جامعه، روش زندگي اجتماعي، اقتصادي، آموزشي، سياسي و اجرائي انسانها، که هدف دین سکولاریسم است، بنا شده‌است. در دين سكولاريسم  قانون  سكولاريستي حاكم بر جامعه همگی شهروندان را به طور یکسان با كنار نهادن جبري قوانين شریعتهای دين اسلام، تحت پوشش قرار می‌دهد . شهروندان یک دولت سکولار ليبرال، بر خلاف كشورهاي سكولار كمونيستي، مجبور نیستند دهري، ماترياليست و آته ئيست باشند.

از نظر اين دين بشري ، قوانين حقوقي هيچ واقعيتي در وراء خود ندارند، واقعيت آنها همين واقعيت و اعتباري و وضعي است كه قانون گذار به آنها مي‌بخشد . از ديدگاه مكاتب تاريخي و پوزيستي اكثريت مردم تنها قانون گذار معتبرند و آنان هستند كه اگر قانوني را پذيرفتند مشروعيت مي‌يابد و اعتبار پيدا مي‌كند و اگر موافق با خواست اكثريت مردم نبود فاقد اعتبار و ارزش است،  به تعبير ديگر مقبوليت مردمي قانون عين مشروعيت و ارزشمندي آن است .

كوتاه سخن اين كه ملاك ارزشمندي قوانين حقوقي از ديدگاه حقوق سكولار، مقبوليت قوانين سكولاريستي از سوي مردم است . البته اين در سرزمينهاي مسلمان نشين  ارتباط به رأي و خواست مردم ندارد بلكه به صورت ديكتاتوري دين سكولاريسم و قوانين سكولاريستي بر آنها تحميل مي شده است . اين ديدگاه و نگرش امروزه بر محافل حقوقي جهان سكولارغلبه و سيطره ي چشمگير دارد كه شاهد بر اين مدعا، كثرت و تعدد كشورهاي دموكراتيك در سطح جهان و انقلابات مسلمين بر عليه دين سكولاريسم و ديكتاتوري قوانين تحميلي آن مي‌باشد.

در یک کشور سکولار، دولت و قوانین در باب قوانين شریعتهای دين اسلام  و حتي پاره اي از نمادهای  شخصي شریعت های دين اسلام  به صورت ديكتاتوري عمل می‌کنند، و با توسل به قدرت  حكومتي و نظامي اجازه نمي دهند هیچ قانونی مخالف دين سكولاريسم در جامعه پياده گردد و اين ديكتاتوري با شدت و ضعف خاصي تمام شریعت های دين اسلام  را شامل مي گردد. ادامه خواندن منظور از حکومتهای عرفی و سکولار(۶۳)

تفاوت دولت و حکومت(۶۲)

تفاوت دولت و حکومت(۶۲)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

در تعریف دولت می توان گفت : ساخت قدرتی که در سرزمینی معین(کشور)، برمردمانی معین(ملت) تسلط پایدار دارد و از نظر داخلی نگهبان نظم بشمار می آید و از نظر خارجی، پاسدار تمامیت ارضی سرزمین و منافع ملت و یکایک شهروندان خویش . این ساخت قدرت بصورت نهادها و سازمانهای اداری٬سیاسی٬قضایی و نظامی فعلیت می يابد.

در مفهوم جدید دولت که از قرن شانزدهم با ماکیاولی و ژان بودن در اروپا پدید آمده و در قرنهای هفده و هجده بسط نظری یافته و با انقلاب فرانسه پایدار گشته است٬ هر ملتی مالک سرزمین خویش و تشکیل دهنده دولت خویش است و دولت ٬ساخت قدرتی است که ملت برای دفاع از خود و سرزمین خود و برقراری نظم و قانون در میان خود و نگهبانی نظام خود پدید می آورد.

واژه دولت [۱]و واژه حکومت[۲] از مهمترین واژه هایی است که هر روز در محافل و رسانه ها شنیده می شود. در زبان محاوره غیر تخصصی این دو واژه مترادف هم استفاده می شوند امّا از لحاظ سیاسی این دو واژه با هم تفاوت عمده دارند.لازم به ذکر است که دو واژه ی (حکومت) و (دولت) در برخی موارد معنای مرادف و در برخی موارد مترادف با یکدیگر دارند

دولت در اصطلاح مدرن آن عبارت از اجتماع انسان‌هایی است كه در سرزمین خاصی ساكنند و دارای حكومتی هستند كه بر آنها اِعمال حاكمیت می‌كنند. بر طبق این تعریف، دولت، مجموعه و واحدی است كه از چهار عنصر جمعیت، سرزمین، حكومت و حاكمیت، تركیب یافته است. بنابراین اصطلاح، حكومت مرادف با دولت نیست، بلكه بخشی از آن است.

حكومت به عنوان یكی از عناصر چهارگانه‌ی تشكیل دهنده‌ی دولت، عبارت از مجموعه نهادهایی است كه در یك پیوند و ارتباط تعریف شده با یكدیگر در یك سرزمین مشخص و بر اجتماع انسانیِ ساكن در آن، اِعمال حاكمیت می‌كنند. بنابراین مراد از دولت ایران و دولت فرانسه، چیزی فراتر از حكومت این دو دولت است.

اما اگر دولت را قدرت حکومتی سازمان یافته‌ای كه امر و نهی می‌كند، تعریف كنیم، در این صورت مرادف و هم‌معنا با حكومت می‌شود. بر مبنای این تعریف دولت به قوه‌ی مجریه‌ی كشور و هیأت وزیران كه وظیفه‌ی اجرای قانون را بر عهده دارد، منحصر نمی‌شود، بلكه سایر قوای موجود در قدرت سیاسی، نظیر مقننه و  قضائیه و قوای نظامی و انتظامی را نیز شامل می‌شود. در واقع، دولت و حكومت در این تعریف هیأت حاكمه است كه مجموعه‌ی سازمانها و نهادهای موجود در قدرت سیاسی حاكم بر جامعه را در بر می‌گیرد .[۳]

در این صورت دولت به معنای قوه ی مجریه ی کشور و هیأت دولت ، نیست، بلکه به مفهوم هیأت حاکم است که قانونگذاری، سیاست گذاری، اجرا، قضاوت و برقراری نظم و امنیت را بر عهده دارد. حکومت ابزاری است که به وسیله آن سیاست‌های دولت مورد اعمال واقع می‌شوند و همین طور این نهاد خود سیاست گذار و تعیین کننده راهبرد‌های پیش روی کشور است. ادامه خواندن تفاوت دولت و حکومت(۶۲)

اجتهادی و متغیر بودن شکل و ساختار نهادهای حکومتی متناسب با نیازها و زمان و مکان(۶۱)

اجتهادی و متغیر بودن شکل و ساختار نهادهای حکومتی  متناسب با نیازها و زمان و مکان(۶۱)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

اصول ثابتی در جنگ (وحدت فرماندهی، تامین، سادگی، هدف، غافگیری، مانور و…) یافت می شوند اما تطبیق این اصول متناسب با زمان و مکان در حال دگرگونی و تحول می باشند .

به همین ترتیب اصول ثابتی در اقتصاد (اطعمهم من جوع، زکات و…)  و جود دارند اما سیستم و نظامی که آن را پیاده می کند متغییر است ،واصول ثابت در حکومتداری  ( وامرهم شورا بینهم، آمنهم من خوف و…) وجود دارند امااینکه  امروزه امنیت شهروندان را در ابعاد مختلف آن چگونه می توان تامین نمود و اینکه چند شورا جهت اداره ی امور وجود داشته باشد یا روش انتخاب اعضای شورا و غیره به چه شکلی باشد، متناسب با زمان و مکان و وضع موجود متغییر است و…

در این صورت نظام‌ اداری‌ و ساختار حكومت‌ در اسلام‌ امری‌ اجتهادی‌ و از احكام‌ تغییرپذیر اسلام‌ است‌. یعنی‌ بر اساس‌ مقتضیات‌ زمان‌ و مكان‌ و شرایط‌ و مصالح‌ هر عصر می‌توان‌ حكومت‌ اسلامی‌ را با ساختارهای‌ نسبتاً متفاوتی‌ تأسیس‌ كرد. سِرّ مطلب‌ آن‌ است‌ كه‌ با گذشت‌ زمان‌ و گسترش‌ جمعیت‌، تخصصی‌ شدن‌ امور، پیچیده‌ شدن‌ نهادهای‌ اجتماعی‌، افزون‌ شدن‌ وظایف‌ حکومتها و … نمی‌توان ‌ساختار و شكل‌ واحدی‌ از حكومت‌ را برای‌ همیشه‌ و همه‌ جا توصیه‌ نمود.

آن‌ چه‌ مهم‌ است‌ تأمین‌ محتوای‌ مورد نظر شارع‌ با روش‌های‌ مشروع‌ و تنظیم‌ ساختار به‌ گونه‌ای‌ است‌ كه‌ مصالح‌ امت‌ و رعایت‌ احكام‌ الهی‌ را تضمین‌ كند. بر همین‌ اساس‌ ساختارهای‌ نسبتاً متفاوت‌ در حكومت‌ دینی‌ پذیرفته‌ شده‌ است‌. بدین ترتیب  دینی‌ و اسلامی‌ بودن‌ اساساً متكی‌ به‌ ساختار و شكل‌ حكومت‌ نیست‌، علاوه بر شورایی بودن شکل حکومت، آنچه‌ یك‌ حكومت‌ اسلامی ‌ را از غیر آن‌ متمایز می‌سازد عبارت‌ است‌ از این‌ كه منشأ قانونگذاری‌ در نظام‌ دینی‌ خداوند است‌، بر خلاف‌ نظام‌های‌ سکولار كه‌ قانونگذار در آن‌ بشر است‌.

در اسلام‌ با معرفی شورا الزام‌ به‌ یك‌ نظام‌ معین‌ یا یك‌ سازمان‌ و ساختار ثابت‌ نشده‌ است‌. …همین‌ داستان‌ نسبت‌ به‌ تفكیك‌ قوا و تعادل‌ قوا هم‌ تكرار می‌شود، پس‌ آن‌ چه‌ كه‌ اهداف‌ دولت‌ اسلامی‌ و آرمان‌های‌ آن‌را محقق‌ می‌سازد «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» و همراه  آن «‏فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ‏ » است‌، یعنی‌ معیارهای‌ اساسی‌ كه‌ مراعات‌ آن‌ها به‌ منظور بر پا نمودن‌ دولت‌ اسلامی‌ و حفظ‌ و كیان‌ و دستگاه‌ اداری‌ آن‌ و تشكیل‌ قوای‌ آن‌ واجب‌ است‌ . ادامه خواندن اجتهادی و متغیر بودن شکل و ساختار نهادهای حکومتی متناسب با نیازها و زمان و مکان(۶۱)

دولت، حکومت و نظامهای حکومتی(۶۰)

دولت، حکومت و نظامهای حکومتی(۶۰)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

حکومت :

تعاریف مختلفی از حکومت شده است اما باید به این نکته توجه کرد که اگر ما شکل خاصى از حکومت را معیار تحقق آن بدانیم، بدون شک این شکل در تمام زمان‌ها و در بین تمام اقوام تحقق نداشته است. بنابراین، باید تعریفى جامع براى حکومت عرضه کرد، که داراى قابلیت تحقق در اشکال مختلف باشد، تا بر حکومت‌هاى گوناگون تطبیق شود. با این نگرش به تعاریفی چند از حکومت پرداخته می شود :

واژه حکومت از ریشه عربی حکم می‌آید که به معنی قضاوت کردن و دستور دادن و داوری کردن و همینطور جلوگیری کردن و دهنه زدن به اسب است. این واژه با واژه حکمت به معنی دانایی نیز هم‌ریشه است.[۱]

لغت نامه دهخدا  : حکومت . [ ح ُ م َ ] (ع مص ) حکومة. قضا. قضاوت کردن . داوری کردن . || حکم راندن . دیوان کردن . || فرمانروایی کردن . || سلطنت کردن ، پادشاهی کردن .

فرهنگ فارسی معین  : حکومت . || (اِمص ) فرماندهی . حکمرانی . حکم . (در تمام معانی ) سلطنت . سلطان . || ترافع. داوری . قضاوت : منزلت تو نزدامیرالمومنین منزلت راستگوی امین است نه گمان زده  تهمتناک ، چرا که امر حکومت را بتو سپرده … (تاریخ بیهقی ص ۳۱۳). گفت : یا عمر مرا با وی حکومتی است . عمر هشام را گفت : او بر تو دعوی دارد. (راحةالصدور راوندی ). بیطار از آنچه در چشم چارپایان می کشند در دیده  او کشید و کور شد، حکومت بداور بردند. (گلستان).ج، حکومات.

حكومت در لغت به معنی فرمانروایی و حكمرانی است و اگر با صفتی به كار رود، برای بیان نوع رژیم سیاسی است؛[۲]چنان چه گفته می‌شود: حكومت پارلمانی، حكومت سلطنتی.

حکومت، در اصطلاح عبارت است از فرایند اجرای منظم سیاست‌ها و تصمیمات مقامات اداری درون یک دستگاه سیاسی در قلمرو معین، و اقتدار آن به وسیله یک نظام حقوقی و با استفاده از زور در اجرای سیاست‌هایش حفظ می‌گردد.[۳]

در تعریف حکومت گفته اند: حکومت عبارت است از مجموعه نهادهای فرمانروا،وظایف و اختیارات هر کدام از آنها و روابطی که میان اندامهای حکومتی موجود است.[۴]

در فرهنگ سیاسی آمده است:  حکومت یعنی، تشکیلات سیاسی و اداری کشور و چگونگی و روش اداره ی یک کشور یا واحد سیاسی.تشکیلاتحکومت مجموعه ی بنیادهای سیاسی،قوانی و آداب و رسومی که حاکمیت از طریق آنها اعلام می شود.[۵] ادامه خواندن دولت، حکومت و نظامهای حکومتی(۶۰)

انواع نظامها و قالبهای حکومتی(۵۹)

انواع نظامها و قالبهای حکومتی(۵۹)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

شیوه های حکومت در کشورهای مختلف جهان متفاوت است. به دلیل متفاوت بودن شرایط روز و نیازهای روز سرزمینها با همدیگر، شاید نتوان دو کشور را یافت که نظام اداره امور در آنها دقیقا مثل هم باشد. اما نظام های حکومتی  و معیار انواع حکومت ها را می توان در چند عنوان کلی دسته بندی  و خلاصه کرد.

الف) طبقه بندی حکومت، بر اساس تعداد حاکمان، در سه محور.

ب) معیار تمرکز قدرت و پراکندگی آن در کشور.

ج) معیار مشارکت شهروندان

د) معیار جهان بینی الهی

الف تقسیمات سه گانه حکومت ها (بر اساس تعداد حاکمان)

حکومت فردی: [۱]در حکومت فردی، سلطان یا شاه در رأس حکومت قرار دارد و بدون مسؤولیت و به میل و رأی خود اعمال قدرت می کند. حکومت فردی کهن ترین شکل حکومت است. در عصر جدید، به واسطه افزایش مشارکت شهروندان در اداره امور کشورها از حکومت های فردی کاسته شده است. معمولا حکومت های فردی در شکل پادشاهی به شکل «موروثی»، «انتخابی»، «استبدادی»، و «مشروطه» یافت شده است:

پادشاهی موروثی: حکومتی است که بر مبنای رسومی که طی زمان های متمادی به وجود آمده است شکل گرفته است و حکومت از طریق ارث به حاکمان بعدی منتقل می شود. چگونگی انتقال حکومت را قانون اساسی یا سنت و عرف تعیین می کند.

پادشاهی استبدادی: پادشاهی استبدادی یا مطلقه، حکومتی است که پادشاه قدرت و اختیاراتش را بنا به میل و اراده خود اعمال می کند و اداره مملکت تابع هیچ قانون مدونی نیست. خواست پادشاه حکم قانون را دارد و شاه یا ملکه در آن بر تمام شئون زندگی رعایای خود مسلط است. در گذشته، بسیاری از حکومت های پادشاهی استبدادی بوده اند که قانون بنا به خواست آن ها وضع و اجرا می شده است.

بعضی مقامات مذهبی در این نوع حکومت قادرند مقام سلطنت را از برخی اعمال باز دارند و از او انتظار می رود به سنت ها پایبند باشد، اما قانون اساسی وجود ندارد و از نظر تئوری هیچ محدودیتی بر قدرت مقام سلطنت اعمال نمی شود. هر چند در عمل وزن و نفوذ برخی گروه های اجتماعی، قدرت سلطنت را محدود می کند.نمونه این نوع حکومت را در عربستان سعودی و برونئی می توان دید.

پادشاهی انتخابی: در گذشته، برخی از پادشاهان توسط بزرگان یک جامعه انتخاب می شدند، اما به مرور زمان به موروثی گرایش یافته اند.

پادشاهی مشروطه: پادشاهی مشروطه یا محدود حکومتی است که قانون اساسی قدرت پادشاه را محدود کرده باشد و پادشاه بر طبق قوانین تصویب شده حکومت می کند، نه مطابق میل و دلخواه خود. در نظام مشروطه پارلمان و تفکیک قوا وجود دارد. تفاوت پادشاهی مشروطه با جمهوری آن است که در جمهوری رئیس قوه مجریه از سوی مردم انتخاب می شود، اما در پادشاهی مشروطه انتقال حکومت از طریق وراثت است. امروزه، در برخی کشورها چون انگلیس و ژاپن نظام مشروطه برقرار است. ادامه خواندن انواع نظامها و قالبهای حکومتی(۵۹)

نظامهای حکومتی همچون یک علم و ابزار ، ساخته ذهن رو به تکامل بشر(۵۸)

 نظامهای حکومتی همچون یک علم و ابزار ، ساخته ذهن رو به تکامل بشر(۵۸)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

نظام‌های سیاسی به مثابه نوعی نهاد ساخته ذهن بشری تکامل گرا هستند و کارکرد اصلی آنها تسهیل مناسبات اجتماعی و تحکیم قوانین است. و  با توجه به بشری بودن این نهادها ، همچون سایر علوم تجربی و ابزارهای ساخته دست بشر، در تحلیل نظری از آنها باید تحول تاریخی هر یک از نظامهای حکومتی و سپس ویژگیهای نهادی آنها مورد بررسی قرار گیرد .

در حوزه عمومی، این نهادها رفتار بازیگران حوزه سیاسی را چارچوب مند و قابل پیش‌بینی می‌کنند و از این طریق، تداوم بازی سیاسی را تضمین می‌کنند، به علاوه کیفیت طراحی نهادها در خروجی‌ها و پیامدهای نهایی آنها تأثیرگذار است هر چند تنها عامل موثر نیست، بنابراین می‌توان برای تغییر واقعیت بیرونی و دستیابی به غایات مطلوب به تغییرات نهادی متوسل شد. یعنی می توان با دستکاری در نهادها، از آثار نامطلوب آنها پرهیز کرد یا آثار متوقع و منتظر ایجاد کرد.

تغییراتی که عمر بن خطاب در نهاد دیوان ایرانیان ایجاد نمود را می توان از این دسته دگرگونی ها برشمرد .امروزه  اصلاحات قوانین نهادها در کشورهای مختلف را نیز می‌توان از همین زاویه مورد تحلیل و بررسی قرار داد  .

امروزه نظریه‌پردازان پیش از انتخاب نظام‌های حکومتی، تبعات به کارگیری هر یک از آنها راعمیقا و با استفاده از تحلیل‌های اقتصادی و اجتماعی با روش‌هایی که در علوم اجتماعی متداولند ارزیابی و اندازه‌گیری می‌کنند و در نهایت با توجه به این تحلیل، دست به انتخاب نظام حکومتی مطلوب خود می زنند .

شکی نیست که این انتخاب نهایی یک انتخاب ایدئولوژیک است اما هر چند این انتخاب ایدئولوژیک با واقعیت‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی یک جامعه سیاسی پیوند عمیق‌تری داشته باشد احتمال توفیق نظام‌های حکومتی در برآوردن انتظاراتی که از آنها می‌رود بیشتر است.

آنچه به طور قاطع می‌توان ادعا کرد این است که امروزه، همچون اکثر علوم بشری، هیچ یک از نظام‌های حکومتی مطلقا خوب یا مطلقا بد نیستند، به عبارت دیگر اگر نهادها را حاصل طراحی عامدانه و آگاهانه بشری بدانیم، همه آنها به منظور دستیابی به غایتی طراحی شده‌اند، به همین سبب مطلوب یا نامطلوب بودن نهادها با اغراض طراحان آنها نسبتی تام و تمام می‌یابند، این انتظارات می‌توانند بسیار متنوع و متفاوت باشند، اما درباره نظام‌های حکومتی به مثابه یک نهاد بدون استثنا همگی در پی محدود کردن و قاعده‌مند کردن اعمال اقتدار حکومتی‌اند.

پرسش اصلی همه نویسندگان مسلمانی  که امروزه نظام‌های حکومتی را مورد مطالعه قرار می‌دهند این است که چه نوع ترتیب نهادی یا چه نوع نظام حکومتی می‌تواند سبب تحکیم  قوانین شریعت اسلامی در جامعه و ابزار مفیدی جهت تامین رفاه و امنیت (أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) برای عموم شهروندان جامعه ی اسلامی  باشد که زمینه مناسبتری برای «‏فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ‏ » فراهم گردد ؟ ادامه خواندن نظامهای حکومتی همچون یک علم و ابزار ، ساخته ذهن رو به تکامل بشر(۵۸)

جغرافياي سياسي جهان در عصر پيامبر خاتم(۵۷)

جغرافياي سياسي جهان در عصر پيامبر خاتم(۵۷)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

شبه جزيرۀ عربستان (جزیره العرب ) دارای سه ملیون کیلومتر مربع مساحت، بزرگترین شبه جزیرۀ جهان به شمار می رفت. این شبه جزیره در جنوب غربی آسیا قرار داشت. شمال آن فلسطین و بادیه شام، شرق آن خلیج فارس، غرب آن دریای سرخ و جنوب آن نیز به دریا متصل بود و شامل بخش‌هاي نجد، حجاز، يمن، عدن، حضرموت، يمامه و نجران مي‌شد. دراین جا لازم است موقعیت برخی از این جزایرروشن گردد:

نجد: در بخش شرقی شبه جزیره واقع شده بود وتا خلیج فارس امتداد می یافت وجزو زیباترین جزیره محسوب می گردید. به دلیل ارتفاعی که داشت به این نام مسما گردیده بود.

حجاز: در میان نجد وتهامه واقع شده بود. مهم ترین منطقه درشمال شبه جزیره به حساب می آمد وشهر های مکه، مدینه وطایف در آن قرار داشتند.

تهامه: تهامه از شمال تا حدود مکه واز جنوب تا حدود صنعاء امتداد می یافت. این منطقه به دلیل ناامنی مسیر تجاری جاده ابریشم – به خاطر جنگ های روم وایران- وموقعیت جغرافیایی مناسب، در مسیر تجارت بین المللی شرق وغرب (هند، چین وروم) واقع شده بود و بر وضع اقتصادی و فرهنگی قریش تأثیر بسزایی داشت.

عروض: در امتداد نجد واقع شده بود و شبه جزیرۀ عرب را به خلیج فارس متصل می ساخت.یمامه، بحرین، قطر، کویت و عمان تا مرز های منطقۀ احساء شامل عروض بودند.

پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم بنا به روایت مورخان‏  نخستین در سال عام الفیل و در مکه به دنیا آمدند.عام الفیل‏ در سنت سالشماری عربی‏معادل ۵۷۰ م‏ می‏باشد.و قول این است که ایشان با طی‏ مراحل کودکی جوانی و بعد از اینکه به پیامبری برگزیده شدند تا تاسیس حکومت در مدینه و پایان‏ رسالت در مدینه ۶۳ سال زندگی کردند.[۱]

بدین ترتیب در این بخش سعی شده تا حوادث سیاسی و اجتماعی جهان بین سالهای ۵۷۰ م تا سال‏

۶۳۳ م(سال وفات پیامبر)مورد بررسی قرار بگیرد.این دوره که معادل اواخر قرن ششم و اوایل قرن‏ هفتم میلادی می‏باشد. از نظر سیاسی در جهان آن روز عصر امپراطوری‏ها می‏باشد. به استثناء این که‏ در اروپا امپراطوری روم غربی به خاطر تضاد طبقاتی و فشار بر طبقه دهقان و رعیت و رقابت‏های‏ مذهبی بین نصرانیها وبت پرستان دچار ضعف شده بود و در اثر هجوم اقوام ژرمنی و شمال اروپا در سال۴۷۶ م‏به کلی موجودیت خود را از دست داد.و در این زمان حدود یک قرن از دوره‏ی تاریخی‏ قرون وسطی‏ در اروپا می‏گذشت.از مشخصه‏های بارز این عصر نظام فئو دالی و اقتدار بی‏حد و حصر کلیسا می‏باشد.

برای این که از سیاست های خارجی پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم با خبر شویم ضروری است که قدرت ها وحکومت های آن زمان  و ساختار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی  آنها را نیز بشناسیم. جهان در دوران بعثت  دورانی بود پر از تلاطم های حکومتی، سیاسی، فرهنگی .در این دوران، در بسیاری از کشورها ؛حکومت ها به صورت استبدادی اداره می شد،تحصیل که مخصوص اقشار خاصی بود و بقیه افراد طالب علم نمی توانستند از آن استفاده کنند ؛در نظام مالیاتی که تمام مالیات ها بر دوش اقشارضعیف بود و…. در چنین دورانی اسلام بار دیگر پا به عرصه ظهور گذاشت تا با معیارهای جدید فراخوانی به تمام عاالمیان بدهد که همه انسانها برابر هستند،همه می توانند از تمام امکانات و امتیازات استفاده کنند و این امیتازات تنها مخصوص قشر خاصی نیست . ادامه خواندن جغرافياي سياسي جهان در عصر پيامبر خاتم(۵۷)

مذهب مدنی دین سکولاریسم و خورده مذهبهای التقاطی(۵۶)

مذهب مدنی دین سکولاریسم و خورده مذهبهای التقاطی(۵۶)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

در جریان سکولاریزاسیون از اهم مناسک دین آسمانی نسبت به گذشته کاسته شده و هر کسی درک خود را ازجهان ودین دارد .

ژان ژاک روسو،در ۱۹۷۳ نیز عنوان کرد که دین انسانی مجموعه ای از باورهای ملی اوست که به معبد و مناسکی وابسته نیست. او از دو نوع دین عام سخن می گوید.یکی دینی که خدایانش مخصوص سرزمین معین با تشریفات خاص است . و دیگری دینی است با قواعدی برای زیستن در جامعه ی سیاسی و زندگی دینی چون کاتولیک. دین اول به دلیل اینکه مردم را با باورهای نادرست و مناسک پوشالی می فریبد ناقص است . این نوع دین انحصاری بوده و مخالفین آن مرتد معرفی می شوند و شایسته ی مرگ می باشند. دین دوم، نقص اولی تری دارد . انسان وجامعه را دچار شکاف درونی می سازد.

به باور روسو، دین مدنی حاصل وضع مقررات اجتماعی به وسیله ی حکومت است و قابلیت فهم برای همگان دارد. اصولی چون ایمان به ذات خداوند متعال، زندگی پس از مرگ، اعتقاد به نظام پاداش و جزا، باور به تقدس قرارداد اجتماعی و قوانین.

روسو می پندارد که هر کس در دوران جدید باورهای دین خاص خود را دارد.به این خاطر او تأکید می کند فردی که دین مدنی را بپذیرد می تواند به آیین خاص خود اعتقاد داشته باشد ولی باور دینی او نباید در تضاد با اصول مدنی قرار گیرد[۱]

مذهب مدنی که بر اساس آموزه های دین سکولاریسم شکل گرفته است بر تقدس ارزش های اجتماعی و ملی پای می فشارد. چنانچه از سخنان روسو پیداست کسی که مذهب مدنی را می پذیرید، می تواند در کنار آن، اعتقادات خاص خود را داشته باشد ؛ به شرط آنکه در تضاد با اصول سکولاریستی مذهب مدنی نباشد .

در این پس زمینه، دین بیشتر به باوری مدنی،مجموعه ای از آموزه های کلی متافیزیکی و مهمتر آموزه های اخلاق بدل شده است که می تواند به تعداد تمام کشورها، اقوام، ملیتها و حتی به تعداد تمام انسانها، مذهب و فرقه ی التقاطی به وجود آید که قانون اساسی دین سکولاریسم تحت عنوان آزادیهای شخصی و مدنی از وجود و رشد آنها حمایت می کند.

 

[۱]Every man , LondonRousseau.j.j.1973.The social contract and discourse

Cambridge University Press،

سکولاریسم و سکولاریزاسیون زمینه ساز ازدیاد خرافات ومذاهب التقاطی بشری یا انهدام آن ؟(۵۵)

سکولاریسم و سکولاریزاسیون  زمینه ساز ازدیاد خرافات ومذاهب التقاطی بشری یا انهدام آن ؟(۵۵)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

نظریه پردازان قرون اخیر  سکولاریزاسیون، که در نظرشان مدرنیته جایگزین اشکال ماقبل مدرن شناخت با علم است،  پیش بینی نمی کنند که غیر علم کاملا از بین می رود؛ بلکه برآن اند که به طور مستمر اهمیت پیشین خود را از دست می دهد، یعنی به گونه ای روز افزون حاشیه ای می شود

ارنست گلنرمدعی نیست که شناخت غیر علمی در جامعه مدرن در حال از بین رفتن است.  وی بر این باور است که جوامع مدرن به طور نظام مند و ثابت سکولار نشده اند؛ ایمان های تجملی، آسايش طلبي، صمیمانه، و وجد آوراکنون به هزار شکل(جدید، قدیم یا احیاگر) وجود دارند. بسیارنسنجیده خواهد بود که بگوییم آنها رو به زوال اند.. . [۱]

”  می توان تصور کرد، فرض می کنم، که کل تز افسون زدایی عمیقا اشتباه باشد، و نیز میتوان تصور کرد که، برعکس، بی نظمی کلی و جوش و خروش آسایش طلبانه غیر انتقادی و تجملی دین – و- اعتراض کالیفرنیایی پیش درآمد آینده باشد. . . اما . . . این اصل همچنان پابرجاست که همه این ها بیشتر کف است تا اصل و اساس. . .

چرا این نهایتا سطحی است؟ جامعه بر اساس تکنولوژی تولیدی ، اداری و تقویت کننده نظم ، که علمی است و مرز های فرهنگی را ارتقاء می بخشد ، تداوم می یابد . . . شبه فرهنگ های جدید با تکیه بر این تکنولوژی و با توجه به استاندارد زندگی ای که اعضای جامعه بدان خو می گیرند و قطعا ترجیح نمی دهند که به طور جدا از آن صرف نظر کنند به حیات خود ادامه میدهند. . .

و همچنان که جامعه به حیاتش از طریق و با تکیه بر شناخت علمی؛ پرنفوذ و از نظر دستکاری مؤثر؛ ادامه می دهد، این شناخت را، در هر حوزه ای که در آن چنین شناختی به طور خالص ایجاد شود ، به نیاز واقعی اش مبدل می سازد . . .  تنها در عرصه باقیمانده – یعنی جایی که هیچ چیز خیلی جدی در آن مطرح نیست – است که این بینش علمی اختیار شده است . . .

. . . به همین دلیل است که تز افسون زدایی تا حدی اشتباه است. آن چه حقیقت دارد این است که شناخت مدرن طبیعت را دیوان سالارانه می کند، و بالضروره باید چنین کند؛ اما شناخت جدی نیازی به فراگیر شدن در همه جنبه های زندگی روزمره ندارد . . . ادامه خواندن سکولاریسم و سکولاریزاسیون زمینه ساز ازدیاد خرافات ومذاهب التقاطی بشری یا انهدام آن ؟(۵۵)

در طول تاریخ، زمینه ساز جنگ، دین سکولاریسم است یا دین اسلام ؟(۵۴)

در طول تاریخ، زمینه ساز جنگ، دین سکولاریسم است یا دین اسلام ؟(۵۴)

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

تصور بیشتر مسلمان در خلال مطالعه ی سیره نبوی مبنی بر آنست که گویا رسول الله صلی الله علیه وسلم با هجوم و در کمین نشستن کاروان های سکولاریستهای قریش و به ویژه کاروان تجاری ابوسفیان زمینه ی جنگ با سیستم سکولاریستی قریش را فراهم کرده است و در همین راستا و بنابراین دیدگاه ، نویسندگان سیره به توجیه هجوم مسلمانان بر کاروانیان و سکولاریستهای  قریش می پردازند و می گویند : «اهل قریش اموال مسلمانان مهاجر را مصادره و آنان را از دیار خود آواره و در به در کرده بودند و مسلمانان هم در مقابل می خواستند حقوق و اموال خود را به این شیوه باز پس گیرند».

خداوند علت آغاز جنگ رسول الله صلی الله علیه وسلم  با سکولاریستهای قریش را ظلمی می داند که از جانب آنها بر مسلمین تحمیل شده بود . أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلي‏ نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ   (حج / ۳۹). در این صورت ظلم سکولاریستها اسباب خنثی کردن سیاست های ظالمانه را از جانب مظلومین فراهم نموده است . واقعیت آیه نشان می دهد که اگر ظلم تحمیلی از جانب سکولاریستها وجود نداشت جنگی هم از طرف مسلمین صورت نمی گرفت .

چنان چه به «سنن ابوداود» مراجعه کنیم، می بینیم مشرکان سکولار قریش می خواهند در تکمیل پروسه ی سیستماتیک خود بر علیه مسلمین،  درمدینه نیز مسلمانان را در انزوا  و فشار قرار دهند و قدرت ظالمانه و استبدادی خود را در آنجا نیز بر آنان و پناه دهندگان شان تحمیل کنند. بنابراین آن طور که ابوداود روایت می کند مشرکان سکولارقریش در نامه ای عبدالله بن ابی ابن سلول را که رهبر و سردمدار قدیمی مدینه بود تهدید می کنند و می گویند : «شما اهل مدینه شهروندان ما را علیه ما پناه داده اید! به خدا سوگند چاره ای جز این دو را در پیش ندارید؛ یا باید خود شما با محمد بجنگید و یا او را از دیار خود بیرون کنید وگرنه همه ی ما بر شما می تازیم، جنگ جویان شما را کشته و زنانتان را مورد تجاوز قرار می دهیم».

مشرکان سکولارقریش از این حد هم ستمکارتر و خشونت طلب تر بودند. مگر همان کسانی نبودند که در تاریک خانه های خود آشکارا و فریبکارانه فرمان ترور رسول الله صلی الله علیه وسلم  را تصویب کردند؟ مگر در فضای استبدادی آنان حامیان و حتی پناه دهندگان رسول الله صلی الله علیه وسلم  قدرت داشتند که به سخن آیند و درمقابل این موجه از خشونت اعتراض کنند؟ سکولاریستها از مهاجرت تعداد زیادی از یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم  ممانعت کردند و حتی کسانی را دنبال عیاش بن ربیعه و ولید بن ولید و غیره فرستادند و آنان را با زور و اجبار به مکه برگرداندند تا از قدرت مسلمانان کاسته و دست آنان را از دعوت و اصلاح و سازندگی ببندند.در مسأله ای که اینقدر واضح و روشن است چرا باید به توجیهات ساده وکم اهمیت بپردازیم ؟

گفتمان جاهلی سکولاریستها با گفتمان اسلامی ناسازگار است و سرمداران مستبد نظام جاهلی سکولاریسم مصمم هستند که نگذارند حکومت اسلامی استقرار یابد و مسلمانان به امنیت و آسایش رسیده و مأوا و پناهگاهی داشته باشند، زیرا می دانند نیروی اسلام باید روزی  جلو استبداد آنان را گرفته و جهت آزاد نمودن مردم آنان را سرکوب کند .

مسلمان این حقیقت را مدنظر داشته است که چنانچه از موطن خشونت و بحران گریخت نباید خیال کند که از دست نظام و سیستم جاهلی سکولاریستی رستگار شده و از جنگ و خشونت آن در امان است. بیداری اسلامی امروز نیزعملاً با این واقعیت مواجه است و همین که دسته ای از دعوتگران راه خدا در گوشه ای از یک کشور همسایه پناه می گیرند، حدود مرز را شکسته و به حریم آنها تجاوز می شود و هرکه را بخواهند ترور می کنند و حتی در بعضی شرایط نیروی فراوانی را به مرز دولت پناه دهنده گسیل می دهند تا با مسلمانان و پناه دهندگان آنان بجنگند.

جنگ مجریان قانون شریعت الله با سکولاریستها جنگ ناچاری است چرا که دشمنانمان چاره ای جز آن را نمی پسندند و این همان چیزی است که سکولاریستهای  قریش به عبدالله بن ابی هشدار دادند که یا باید مسلمانان را از مدینه بیرون کند یا خود را برای جنگ با آنها آماده سازد و مسلمانان را تهدید کردند و به آنها هشدار دادند که تنها راه، ریشه کن کردن شماست! در عصر امروز نیز از طرف حکومتهای سکولار جهانی و منطقه ای با همین خشونت ها و انحصار طلبی ها مواجه هستیم و می بینیم به هر بهانه ای بر علیه مسلمین اعلام جنگ می شود و یا کشوری سکولار و جاهل بر سر استرداد سران جنبش و نهضت اسلامی با کشور سکولار دیگر مذاکره می کند و حاضر است در این راه به کشور میزبان حتی اگر با انعقاد کنفرانسی در آن کشور هم بوده است امتیازی بدهد.

در این جاست که اسلام نیز هیچ گونه سازشی را با مشرکین غیر اهل کتاب نمی پذیرد و آنها را در انتخاب ادامه ی همان سیاست جنگ طلبانه ی خودشان یا قبول اسلام مختار گذاشته است .

تاکید می شود که مسلمین با سیستمی سکولاریستی و جاهلیتی روبرو هستند که در طول تاریخ و عصر حاضر آنها را اجباراً به میدان نبرد می کشد و حتی حاضر نبوده است که در یک راه میانه ای با مسلمین توافقی صادقانه به وجود آورند ، بلکه بنای آن بر ریشه کن کردن کامل یا بخشهایی از قانون شریعت خداست. شریعت ستیزی مسلحانه و تحمیل جنگ بر مسلمین خصلت ثابت دین سکولاریسم در طول تاریخ بوده است .