تحلیلی مختصر  بر حملات مسلحانه ی ۳۱ شهریور اهواز

تحلیلی مختصر  بر حملات مسلحانه ی ۳۱ شهریور اهواز

به قلم : ابوعمر الأحوازی

اگر دیده می شود که در بین تحلیل کارشناسان مسلمیان و غیر مسلمان در مورد حمله ی  مسلحانه ی اهواز تفاوت عمده ای دیده نمی شود به این دلیل است که در این کار معمایی وجود ندارد .

آل سعود به عنوان نماینده و تامین کننده اصلی منافع کفار سکولار جهانی و بخصوص آمریکا و ناتو در منطقه ماههاست که وعده داده جنگهای مسلحانه و نا امنی ها را به داخل ایران خواهد کشاند. جرقه های این سناریو ابتدا توسط گروههای مسلح سکولار کوردی زده شد و سپس به بصره کشیده شد و در نهایت تصمیم دارند با پیوند زدن مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمهای آمریکا به ناامنی داخلی –مثل همیشه- مردم را قربانی اهداف اربابان خود کنند، و شکستهای غیر قابل انکار خود در منطقه و بخصوص شکست فاحش خود در یمن را با ناامن ساختن ایران توجیه و جبران کنند، و چنین وانمود کنند که با مشغول کردن ایران به مشکلات داخلی خواهند توانست فعالیتهای ایران در منطقه را کنترل و کاهش دهند، همان کاری که قبلا از طریق امثال گروههای سکولار کوردی و گروهک رجوی و… انجامش داده اند.

 با این وجود اگر در مورد این اقدام تحلیل های مشابهی صورت گرفته است باز نکاتی در این حمله ی مسلحانه وجود دارند که لازم است به صورت موردی  و مختصر به آنها اشاره شود :

  • ابتدا ابوشریف سخنگوی گروه الحوازیه در گفت‌وگو با شبکه خبری فارسی‌زبان «ایران اینترنشنال»- مسئولیت این عملیات را بر عهده می گیرد و مهمتر از آن اینکه اسم و مشخصات عاملین عملیات را نیز قبل از رسانه های دوله اعلام می کنند .

«حرکه النضال العربی لتحریر الاحواز» یا همان «الاحوازیه» ، در سال ۱۳۷۶ در انگلستان و برای استقلال مناطق تحت حاکمیت شیخ خزعل از ایران (کل خوزستان و بوشهر وهرمزگان و فارس) و تعلق جزایر سه‌گانه خلیج فارس به «احواز پایتخت این دولت مورد نظر» و همچنین «عربی» بودن «خلیج فارس»  جهت مقابله با ج. ا. ایران اعلام موجودیت کرده است. جنبش الاحوازیه که خود را جنبش ملی دموکراتیک الاحواز (الاهواز) می نامد به قولی همان” جنبش خلق عرب “است که”شیح خزعل” را به عنوان آخرین رهبر کشور« الاحواز» می شناسد و مدعی است که رضا شاه با ساقط کردن او به زور این منطقه را به ایران افزوده است. شیخ خزعل الکعبی ملقب به معزالسلطنه و سردار اقدس،که نشان شوالیه امپراتوری بریتانیا را نیز دریافت کرد حاکم خرمشهر (محمره) بود.

شاخه نظامی گروهک «الاحوازیه» به نام محی‌الدین آل ناصر، بازوی نظامی جبهه التحریر – جنبشی نظامی در عراق – بوده است. افراد این گروهک سکولار معتقدند که باید مبارزه مسلحانه تا نابودی فارس‌ها و آزادی عربستان شامل استان‌های خوزستان، بوشهر، هرمزگان و جزایر خلیج فارس ادامه یابد. آنها در نقشه‌های خود عنوان خلیج عربی را به جای خلیج فارس برگزیده‌اند. مقر اصلی این گروه لندن و شعب فعال آن در کشورهای عربی همچون مصر، امارات و عربستان قرار دارد .

ادامه خواندن تحلیلی مختصر  بر حملات مسلحانه ی ۳۱ شهریور اهواز

جایگاه غلات تکفیری و وضعیت مخالفین غلات در میان دوله

جایگاه غلات تکفیری و وضعیت مخالفین غلات در میان دوله

به قلم: ابوصلاح الدین الکوردی

اخیرا دیدیم که با نشر بیانیه رسمی از والی شام  دوله – حجی عبدالقهار –   و با ارائه ی مطالبی از جانب دیوان خلیفه و دیوان امن  دوله،  یکی از چهره های سرشناس دوله به نام ابو یعقوب مقدسی با عناوین مختلفی چون مرجئه، جاسوس و… دستگیر شده و زمزمه های صدور حکم ارتدا و اعدام او نیز در رسانه های دوله به چشم می خورد .

همچنانکه می دانیم کسانی چون قحطانی و ترکی بنعلی به شیوه ای مشکوک به قتل رسیدند و در رسانه های دوله تا حدودی انگشت اتهام به سمت غلات موجود در دوله رفت که با وجود این اتهامات باز در میان دوله در مناصب دیگری آزادانه فعالیت داشتند هرچند بعدها دو سه نفر از این غالی ها متواری شدند؛ با این وجود بعد از ترکی بنعلی ابویعقوب مقدسی امیر مکتب بحوث و دراسات  دوله شده بود .

طبق رسانه های دوله این شخص بالا رتبه به دلایل زیر دستگیر می شود:”

  • ثابت شد که این شخص یک جاسوس بوده
  • و با ابو محمد مقدسی مرتد اردنی نیز در ارتباط بوده است
  • این حقایق زمانی اشکار شد که وقتی ابو یعقوب از خلیفه حفظه الله طلب نشر کتب هایی کرده است و شیخ ابوبکر جواب نشر را رفض کرده و اجازه به وی نداده است و با گستاخی این شخص خبیث کتب را نشر کرده و از فرمان خلیفه سرپیچی کرد”

ابویعقوب مقدسی امیر مکتب بحوث و دراسات  دوله بعد از نشر این کتب با دستور مستقیم ابوبکر بغدادی دستگیر و روانه ی زندان می گردد و در زندان توسط عبدالرحمن تمیمی نایب سایق ابوبکر بغدادی که در بمباران هوائی در ولایت برکه هفت ماه پیش کشته شد مورد بازجوئی قرار گرفته و از ابویعقوب مقدسی می پرسد که : چرا سرپیچی کرده است ؟ مقدسی در جواب می گوید: از نشر کتب بی خبر است و با دادن تعهد عدم تکرار این عمل از زندان آزاد می گردد .

اما باز ابویعقوب مقدسی امیر مکتب بحوث و دراسات  دوله سه حلقه ی تتمه حلقات منهجیه را نشر می دهد که ابوبکر بغدادی به شدت از نشر آن دیگران را حذر داده و اجازه ی نشر آنها را نداده بود  که در رسانه های دوله آمده است: ” این شخص که الله عزوجل اراده کرده بود که چهره خبیثش را اشکار کند بار دیگر دست به گستاخی میکند و سه حلقه منهجی را نشر میکند که خلیفه اجازه ان را نداده و به شدت حذر کرده از نشر این سه حلقه تتمه حلقات منهجیه ”

به این ترتیب  ابویعقوب مقدسی امیر مکتب بحوث و دراسات  دوله  بعد از دستگیری در رسانه های دوله  به مرجئه بودن متهم می شود و می گویند:”

  • و فتوا های ارجا زیادی را صادر میکند
  • این شخص با ابو محمد مقدسی مفتی صحوات و راس ارجا ارتباط برقرار کرده و در مورد ابو محمد فرقان اطلاعاتی به وی داده است این در حالی است که شیخ فرقان این اشخاص را بارها از ابو محمد مقدسی بر حذر کرد اما مرجئه ها شدیدا ضد شیخ ابو محمد فرقان بوده اند”

اتهام دیگری که به این شخص می زنند این است که این شخص با کسانی که بعدها از دوله فرار می کنند قبلا در ارتباط بوده است. یعنی شخصی با چنین مقام بزرگی اگر با زیر دستان خود ارتباط داشته و این زیر دستان بعدها به دلایلی فراری شده اند همین ارتباط برایش جرم محسوب می شود . مثلا می گویند:” ادامه خواندن جایگاه غلات تکفیری و وضعیت مخالفین غلات در میان دوله

حمایت از دوله و طالبان یک تضاد یا استراتژی شرعی ؟

 

حمایت از دوله و طالبان یک تضاد یا استراتژی شرعی ؟

گردآوری: ابوصلاح الدین الکوردی

 

می دانیم که الله تعالی با جماعت واحد است و تفرق هم از صفات مشرکین است، آن ابزاری که می تواند بعد از دوران نبوت و بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم به صورت کامل از جماعت مسلمین محافظت کند خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ست، در غیاب این و در حالت اضطراری حکومت بدیل اسلامی بهترین گزینه است، و در غیاب این بدیل اضطراری هم مسلمین درموقعیتهای حساسی قرار می گیرند که تنها و تنها مجلس شورای مجاهدین آنهاست که می تواند به صورت ضعیفتری از این جماعت واحد نگهداری کند.

در این صورت ما برای مقابله با دشمنانمان و برای پیش بردن جهادمان و مبارزاتمان و رسیدن به اهدافمان به سه ابزار مهم و سه کانال مهم نیازمندیم :

  • خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ که اولین و مهمترین ابزار و وسیله ست
  • حکومت بدیل اضطراری اسلامی که در زمان نبود خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ انجام وظیفه می کند
  • شورای واحد مجاهدین که در صورت نبود خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ و حکومت بدیل اضطراری اسلامی انجام وظیفه می کند .

غیر از این «سه ابزار» که همه یک رای واحدی را بر اساس اجماع واحدشان ارائه می دهند و امت واحدی را تشکیل می دهند و جماعت واحدی را تشکیل می دهند دیگر هیچ ابزار دیگری برای مسلمین وجود ندارد که بتواند به پیروزی و نصرتی که الله وعده اش را داده دست پیدا کند، و هر چه بعد از این «سه ابزار» آگاهانه، هدفمند و حرکتی وجود دارد کلا تفرق و سستی و ذلیلی و هدر رفتن انرژی مسلمین است.

زمانی که این «سه ابزار» وجود نداشتند که جماعت واحد را تشکیل بدهند و یا شما هم نتوانستید در تولید یکی از این ابزارها فعال باشید بهترین راه این است که از تمام راههای انحرافی دیگر که غیر از ذلیلی و پستی و حقارت و نابودی و شکست چیزی در بر ندارند دوری کنید تا زمانی که یکی از این «سه ابزار» که در حالتهای مختلف نمایندگی جماعت واحد مسلمین را می کنند به وجود بیایند:  رسول الله صلی الله علیه وسلم در پاسخ به سوال حذیفه رضی الله عنه در معرفی دو تا از شرهائی که دامنگیر مسلمین می شوند به دو گروه در میان مسلمین  اشاره می کند یکی «قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي، تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ» و دیگری «دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ» اشاره می کند .

حذيفه بن يمان رضي الله عنه می گويد: مردم از رسول الله صلي الله عليه و سلم در مورد خير سؤال مي كردند؛ ولي من از شر و بدي از ایشان مي پرسيدم تا مبادا به آن گرفتار شوم.مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي.عرض كردم:اي رسول خدا، ما در جاهليت و شر بوديم! خداوند اين خير را براي ما فرستاد، آيا بعد از اين خير و هدايت شري خواهد آمد؟ در جواب فرمود: آري، گفتم: آيا بعد از آن شر، خير خواهد آمد؟ فرمود: بلي، لیکن در آن نوعي آلودگي وجود دارد.عرض كردم: آلودگي آن در چيست؟ فرمود :قومي خواهد آمد كه به غير از هدايت (سنت و دین) من ديگران را راهنمايي مي كند، برخي از کارهای شان (معروف و برخي ديگر منكر) است.قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي، تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ؛ گفتم: آيا بعد از آن خير شري خواهد آمد؟ فرمود:آری، دعوتگراني هستند كه بر دروازه هاي جهنم قرار دارند دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ هركس دعوت آن ها را بپذيرد او را در آن مي اندازند؛عرض كردم: اي رسول خدا، آن ها را براي مان توصيف نماييد؟ فرمود:آن ها از جنس ما هستند و با زبان ما سخن مي گويند؛گفتم اگر آن ها را درک نمودم چه دستوري به من مي دهيد؟ فرمود:با جماعت مسلمانان و امام شان باش. تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ . گفتم: اگر مسلمانان جماعت و امام نداشتند؟فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ ، فرمود : در آن صورت از همه گروه ها و فرقه ها دوري گزين اگر شده تنه ی درختي را محکم بگير تا مرگت فرا رسد، و تو بر همان حال باشی . قَالَ فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ[۱]

ما در این چند ساله هر دو گروه را دیده ایم، گروهی که در مبارزاتشان آلودگی دارند، و به دلیل تقلید نابجا از مفتی های آل سعود و مفتی های کتابخانه ای ساکن در دارالکفر، جهل، تند روی، کینه و نفرت نابجا و سایر آلودگی های نفسانی، مسیری غیر از مسیر جهاد و مبارزه به شیوه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم را می روند و به مسیری غیر از شیوه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم مردم را راهنمائی می کنند که هم صفات خوب و پسندیده ای دارند و هم صفات منکر و ناپسندی دارند . قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي، تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ. و دسته ی دیگر احزاب متعدد و متفرق و دارو دسته ی منافقین و سکولار زده ها هستند که آشکارا با شعارهای دینی و با تأویل و تفسیر غلط آیات و بازی با کلمات مردم را به سوی جهنم دعوت می کنند . دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ. ادامه خواندن حمایت از دوله و طالبان یک تضاد یا استراتژی شرعی ؟

گفتگو  و نصیحتی برادرانه با بیعت دهندگان دوله

گفتگو  و نصیحتی برادرانه با بیعت دهندگان دوله

به قلم: ابومقداد خراسانی

بازنویسی : هیوا مریوانی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین والصلاه والسلام علی اشرف المرسلین ، حبیبنا محمد و علی آله و اصحابه اجمعین

اما بعد!

این رساله کوتاهیست از بنده حقیر به آن عده از برادرانی که از روی صدق و اخلاص و نیت جهاد با کفار و مرتدین به صفوف  دولة پیوسته اند، به آن برادرانی که مسافت های طولانی را پیموده و با تحمل تمام مشقت ها خود را به مناطق تحت تسلط دولة رسانده اند، امید اینکه خلافت را نصرت دهند اما چه خلافتی!.

برادر میخواهم چند کلمه ای مختصر با تو سخن بگویم..

بله با تو!!

کسی که به قصد نصرت خلافت سلاح به دست گرفته ای، کسی که فکر میکنی این خلافت همان خلافت موعود است.

برادر من !

هدفم از نوشتن این کلمات پراکنده بیان حقیقتی غیر قابل انکار است گرچه خود را در سطحی نمی بینم که با وجود اهل علم لب به سخن بگشایم اما این حدیث پیامبر صلی الله علیه و سلم که میفرمایند “دین نصیحت است” مرا وادار نموده که دست به قلم ببرم و این کلمات را از روی نصیحت و دلسوزی به رشته تحریر در بیاورم و الله می‌داند که تنها از جهت دلسوزی می نویسم.

برادر من !

درست به یاد دارم که چند سال پیش زمانی که خبر قیام دولت اسلامی را شنیدم چقدر خوشحال و مسرور شدم از اینکه الله سبحانه و تعالی به من فرصت داد تا قیام دوباره خلافت را ببینم همیشه در ذهن من می‌گذشت که دیگر دوران خواری و ذلت امت مظلومم به پایان رسید و بعد از سال‌ها جنود و لشکریانی به پا خواستند که دوباره مجد و عظمت از دست رفته امت را احیا می‌کنند اما دیری نپائید که امیدم همانند امید بسیاری از مسلمانان به یأس مبدل شد.

برادر!

میدانم که تو به نیت جهاد حرکت کرده ای اما تا به حال به این فکر کرده ای که چرا با این همه خلوص نیت که تو و امثال تو در راه اقامه دولت خلافت دارید چرا این دولت همه روزه بجای گسترش رو به زوال است؟

شاید بگویی که این ابتلا و آزمایشی از جانب الله است تا با آن پاک را از ناپاک جدا سازد اما برادر به زعم تو بعد اقامه این دولت مگر خالص از نا خالص جدا نشد؟؟ ادامه خواندن گفتگو  و نصیحتی برادرانه با بیعت دهندگان دوله

چرا از مناصر دوله به منتقد دوله تبدیل شدم؟ (۲)

?چرا از مناصر دوله به منتقد دوله تبدیل شدم؟ (۲)

به قلم: مجاهد دین

 

▫️این اصلی ترین علت نقد دولت اسلامی ‌بود، و دلایل دیگری هم وجود دارد که بیشتر آنها مربوط به غلو و افراط آنان در تکفیر و مخالفت آنها با منهج اهل سنت و جماعت است. طوری که حتی با علمای نسل اول دولت اسلامی ‌نیز مخالف هستند. مثلا موضوع تکفیر منتخبان که در نسل اول دولت اسلامی ‌چنین چیزی موجب تکفیر نمی‌شد ولی بعدا تکفیر کردند!

▫️یا موضوع تکفیر بعضی از گروه های جهادی. و دولت اسلامی ‌هم می‌داند که قتال با مرتد مقدم بر قتال با کافر اصلی است، لذا لازمه عقیده دولت اسلامی ‌این می‌شود که جنگیدن با دیگر گروه های جهادی که مرتد هستند، مقدم بر جنگیدن با یهود و نصاری و آمریکا و اسرائیل و … است! به این سادگی بدون اینکه خودش هم متوجه شود، دارد بزرگ‌ترین کمک را به یهود و نصاری برای کشتن اهل اسلام می‌کند! یعنی یهود و نصاری لازم نیست که وارد جنگ شوند، بلکه دولت اسلامی ‌با مرتد دانستند هر گروهی که اسلحه به دست داشت و مخالف او بود، جنگیدن با آنان را مقدم بر جنگیدن با یهود و نصاری کرد. چرا؟ چون قتال با مرتد مقدم بر قتال با کافر اصلی است! این نشان می‌دهد که فهم درست و سیاستی صحیح در پیش نگرفتند.

▫️همچین با مرتد دانستن علی التعیین تمام شیعیان جهان، بزرگ ترین ضربه را به خود زدند. عقیده ای که در این عقیده شان هیچ سلفی برای خود ندارند. چگونه ممکن است یک نفر به مجرد اینکه منتسب به تشیع باشد علی التعیین مرتد باشد؟! و در این باره یک مقاله کوچک هم نوشتم که در آن دیدگاه شیخ الاسلام ابن تیمیه را آوردم که عوام شیعیان را در باطن و ظاهر مسلمان می‌داند و نماز پشت سر رافضی را صحیح می‌داند و ازدواج با شیعه را درست می‌داند و می‌گوید اگر کسی مسلمان شیعه بمیرد بهتر از کافر اهل کتاب مردنش است و…

 

▫️اما به نظر من این دلایل اگرچه هر یک در جای خود خیلی مهم است، اما علت اصلی نقد دوله، این است که لازمه عقیده آنان تکفیر نووی و ابن قدامه و.. می‌شود چون آنها درخواست دعا از میت را شرک اکبر می‌دانند. و حق و شایسته این بود که فقط بگوید درخواست دعا از میت بدعت و منکر و ذریعه‌ای به سوی شرک است، نه اینکه به محض انجام دادن آن شخص دچار شرک اکبر شده باشد! و این نشان از فهم ناقص آنان از واژه دعا و عبادت است.

ادامه خواندن چرا از مناصر دوله به منتقد دوله تبدیل شدم؟ (۲)

چرا از مناصر دوله به منتقد دوله تبدیل شدم؟ (۱)

?چرا از مناصر دوله به منتقد دوله تبدیل شدم؟ (۱)

به قلم: مجاهد دین

❓این روزها برادران زیادی این سوال را از من می‌پرسند و می‌گویند شما که از طرفداران و مناصران دوله بودی، چرا الان آنان را نقد می‌کنی؟

 

?پاسخ اینکه: هرکسی من را بشناسد می‌داند که من بیشتر فعالیت علمی ‌و کتابخانه‌ای داشتم و زیاد کاری به اخبار و اتفاقات و احوالات میدان نبرد نداشتم، بلکه از لحاظ عقیدتی دولت اسلامی ‌را مطالعه و تحقیق و نصرت می‌کردم، بعضی از کتاب‌هایش را ترجمه می‌کردم یا مطالبی خودم می‌نوشتم. برای همین من از لحاظ عقیدتی تخصص داشتم نه از لحاظ میدانی. پس انتقاد من هم بیشتر در جهت عقیدتی می‌باشد تا احوالات میدانی.

▫️من قبل از اینکه مناصر دولت اسلامی ‌باشم، دین و عقیده را از کسانی یاد گرفته بودم که امروز باید تکفیرشان می‌کردم! کسانی که یک امت وام دار آنان هستند مانند نووی و ابن قدامه و ابن حجر و… . همچنین بعضی از علمای معاصر که لازم بود آنها را هم تکفیر کنم، مثل بن باز و بن عثیمین و آلبانی، و کریکار که از او خیلی چیزها یاد گرفته بودم. وقتی مناصر دوله شدم به نام کفر به طاغوت و توحید خالص، کم کم اینها تکفیر شدند اگرچه من هرگز با آن موافقت نکردم و بخاطرش من را تکفیر می‌کردند و متهم می‌کردند و… (البته عدم تکفیر آن علما به معنای تایید اشتباهات آنها هم نیست).

▫️کم کم تکفیر علمای بزرگ و امامان اسلام پیش آمد، مانند تکفیر نووی و ابن قدامه مقدسی و ابن حجر عسقلانی و قرطبی و …  که طبق لازمه عقیده آنان، باید اینها تکفیر می‌شدند. برای همین دو دسته شده بودند، عده‌ای طبق لازمه عقیده‌شان، آن علما را تکفیر کردند، و عده‌ای دیگر دچار تناقض و سرگردانی شده بودند. چون از یک طرف معتقد بودند که در شرک اکبر عذری نیست و هرکسی شرک کند حد اقل آن این است که اسم مشرک بر او ثابت می‌شود و مسلمان نمی‌باشد، اما وقتی با نووی و ابن قدامه و… مواجه می‌شدند به بُن‌بست می‌رسیدند که چگونه اینها را تکفیر کنیم؟ لذا در عقیده شان دچار تناقض می‌شدند و هم معتقد بودند در شرک اکبر عذری نیست و هم برای نووی و ابن قدامه و… که به زعم باطلشان مرتکب شرک اکبر شده بودند عذر می‌آوردند و تکفیر نمی‌کردند! اما اکثر آنان نمی‌دانستند چه می‌گویند چون علم کافی به لوازم سخنانشان نداشتند، و اگر منت خداوند بر من نبود و این مطالب و موضوعات عقیدتی را به خوبی متوجه نشده بودم، چه بسا من نیز در اینباره به تقلید کردن از یکی دیگر بسنده می‌کردم و هرچه او می‌کرد من نیز آن را می‌کردم و به حساب ملتزم به رسمی‌ می‌شدم!

 

▫️ پس علت اصلی از نظر عقیدتی منتقد دولت اسلامی ‌شدم این بود که لازمه عقیده آنان این است که این علما تکفیر شوند چون آنها تصریح کرده‌اند که در شرک اکبر عذر به جهل و تاویلی نیست و هرکسی مرتکب شرک اکبر شود اسم مشرک بر او ثابت می‌شود. از طرف دیگر نیز تصریح می‌کنند که درخواست دعا از میت شرک اکبر است. پس لازم است که اکثر علمای اسلام از قدیم تا جدید تکفیر شوند.

ادامه خواندن چرا از مناصر دوله به منتقد دوله تبدیل شدم؟ (۱)

قاتل اصلی و درونی دوله

قاتل اصلی و درونی دوله

به قلم: ابوصلاح الدین الکوردی

«سلف صالح» ما به صورت عام یعنی تمام بزرگان و علمائی که قبل از ما بوده اند و در مسیر صحیح قرآن و سنت قرار داشتند مثل صحابه و ائمه ی اربعه و دیگر ائمه ی بزرگواری که تا به حال وجود داشته اند، با این نگرش سلفیت یعنی پیروی به احسان از تمام بزرگان گذشته ی مسلمین؛ و به صورت خاص «سلف صالح» ما یعنی صحابه ی بزرگواری که دستور به تبعیت به احسان از آنها شده ایم : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» ( توبه/۱۰۰)

در این صورت همه کسانی که به احسان از آنها تبعیت می کنند را می توان سلفی نامید که همه ی مسلمین را در بر می گیرد . اما در برابر این تعریف روشن دسته ای از برادران ما هستند که تقلید خشن از آرای علمای نجدی آل سعود را به عنوان سلفیت برگزیده و همچون یک مذهب انعطاف ناپذیر در برابر تمام مذاهب دیگر اسلامی قرار گرفته اند .

این نوع از «سلفیت خاص نجدیت» که با ظهور محمد بن عبدالوهاب رحمه الله متولد شده است ترکیبی است از مذهب حنبلی و آراء خاص محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش که از زمان تولد آن تا کنون هرگاه به تنهائی قدرتی به هم رسانده به کشتار مسلمین و حتی به تصفیه و کشتار نیروهای داخلی خودش پرداخته است .

پس از تشکیل مجلس شورای مجاهدین که با پیمان مطیبین شکل گرفته بود زمانی که این مجلس به دولت عراق اسلامی تکامل پیدا کرد یکی از بزرگترین و مبارکترین قدمهای تاریخی خودش را برداشت و زمانی که این حکومت تبدیل شد به خلافه علی منهاج نبوه گمان می رفت که مسلمین قدم نهائی خود را برداشته اند و در حال بازگشت به سبک حکومتی اسلامی به شیوه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند و به این شکل «۳ ابزار» در زمین واقع تکامل خود را به نمایش گذاشتند، اما برادران ما سمی را با خود حمل می کردند که تمام این زحمات و آرزوها را نابود و بر باد می داد . آنها ماشین را به عنوان ابزار مناسب در اختیار گرفته بودند اما راننده ی ناشی را بر آن گماشتند که تمام سرنشینان را به دره های وحشتناکی سقوط داد.

یکی از مشخصات خلافه علی منهاج نبوه وجود شورای اولی الامر بود و دیگر مشخصه ی بارز آن نظارت عمومی بر فعالیتهای تمام مجریان جامعه، اما زمانی که برادران ما «سلفیت خاص نجدیت» را به عنوان منهج خود پذیرفتند و با این عینک به سایر مذاهب و فرق اسلامی و مسلمین نگاه کردند در واقع اکثریت قاطع مسلمین را از شورای اولی الامر علمای خود خارج کردند و غیر از نگرش خاص سلفیت نجدیت اجازه ی حضور بقیه ی تفاسیر و نگرشها را در چنین شورائی ندادند . حتی کار به جائی رسید که شاخه ای خاص از این «سلفیت خاص نجدیت» را پذیرفتند نه تمام شاخه های آن را .

به همین سادگی این حرکت مبارک در اختیار تفسیر و فرقه ای خاص از مسلمین قرار گرفت و سایر مسلمین که اکثریت قاطع را تشکیل می دادند کنار گذاشته شدند، و علاوه بر آن با تفسیر غلط از اصطلاح مشرک و مشرکین( سکولار و سکولاریستها) و برداشت اشتباه از اصطلاح اهل بدعت و به کار گیری اصطلاحات ارتداد و مرتد بدون رعایت «فیلتری های ۴ گانه»[۱] در مورد اهل قبله  به آسانی اکثریت قاطع مسلمین را به عنوان دشمن در برابر خود قرار دادند و به همین راحتی خود را از نعمت مردمی شدن محروم کردند و فرقه ای خشن شدند جدای از مردم .

مصیبت نهائی زمانی شروع شد که همین فرقه ی جدا شده از مردم خود نیز دچار غلات تکفیری شد و همین غلات از درون آخرین ضربات را بر آنها وارد کردند . این غلات در هر دیوانی که قدرت بیشتری می گرفتند طرف مخالف خود را با انواع برچسبهای مختلف زندانی و حتی به شیوه های مشکوکی به قتل می رساندند و کار به جائی رسید که علمای برجسته ی آنها به همین سادگی تمام شدند و مشتی مسلح باقی مانده اند که اسلحه ی آنها عقیده ی آنها را هدایت می کند در حالی که باید برعکس باشد و عقیده باید اسلحه را هدایت و رهبری کند. البته این آفت از زمان مرگ شیخ ابوانس شامی رحمه الله و مفتی شدن فرمانده ی نظامی ابومصعب زرقاوی شروع شده بود و در این مرحله به سرانجام نهائی خودش رسید .

هم اکنون که دوله به عنوان یک خلافت اسلامی و حتی به عنوان یک حکومت بدیل اضطراری اسلامی و مجلس واحد شورای مجاهدین به اتمام رسیده است، به پائین ترین درجه های خارج از «۳ابزار» خود را تنزل داده است که با «سلفیت خاص نجدیت» خود به عنوان یک فرقه و یک جماعت در برابر فرقه ها و جماعتهای متعدد دیگر به حیات خود ادامه می دهد و عبرتی شده است برای تمام کسانی که قصد دارند از اشتباهات آنها دوری کنند و مرتکب تکرار اشتبهات مهلک آنها نگردند .

اگر از«۳ ابزار» مجلس شورای مجاهدین باید وجود داشته باشد باید مال تمام فرق و مذاهب اسلامی باشد نه یک فرقه ی خاص، چون جماعتها دارای تفاسیر و مذاهب مختلفی هستند؛ اگر این مجلس به حکومت بدیل اضطراری اسلامی ارتقاء می یابد باز باید شورای آن مال تمام فرق و مذاهب اسلامی باشد نه فرقه ی خاصی؛ و چنانچه این حکومت بدیل اضطراری اسلامی هم به خلافه علی منهاج نبوه ارتقاء می بابد و به تکامل خودش می رسد باز باید شورای آن مال تمام فرق و مذاهب اسلامی و به عبارتی مال تمام مسلمین باشد نه فرقه ی خاصی از مسلمین .

این «۳ابزار» ملک خاص تمام مسلمین هستند نه فرقه ی خاصی که بخواهد از طریق یکی از این «۳ابزار» خود را بر دیگران تحمیل کند. دوله با تحمیل تفسیر خاص خودش از«سلفیت خاص نجدیت» از دورن خودش را نابود کرد و در همکاری غیر مستقیم و ناخواسته ای با کفار سکولار جهانی و نوکران محلی آنها آخرین ضربات را بر خود زد.

وحدت یعنی قدرت و تفرق یعنی فشل و ذلیلی . دوله ناخواسته مسیر دوم را انتخاب کرد در حالی که الله تعالی ضمن دعوت مسلمین به وحدت می فرماید :. وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ ۖ وَاصْبِرُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ  .

 

………………

[۱] ۱- اثبات جرم ۲- تأئید جرم توسط الله و رسولش ۳- شروط تکفیر ۴- موانع تکفیر

آنچه دوله را به سمت و سوی شکست و تسلیم شدن به کفار و مرتدین کشانده است

آنچه دوله را به سمت و سوی شکست و تسلیم شدن به کفار و مرتدین کشانده است

به قلم: ابوصلاح الدین الکوردی

تسلیم شدن اخیر صدها نیروی دوله در جوزجان افغانستان به نیروهای مرتد حکومت سکولار، مرتد و دست نشانده ی اشغالگران افغانستان، و استقبال گرم ژنرال دوستم قاتل جنایتکار و معروف مجاهدین در افغانستان از این تسلیم شده ها و غم و اندوه مجاهدین تسلیم شده برای هر ناظر مومنی  مایه ی غم و اندوه و تعجب و سوال بود که چه چیزی باعث چنین فاجعه ای شده است؟

همه می دانیم که افغانستان توسط کفار سکولار جهانی به رهبری آمریکا و ناتو اشغال شده است و همچنین می دانیم که حکومت فعلی حاکم بر کابل حکومتی مرتد، دست نشانده و مزدور این اشغالگران کافر است . در ارتداد این حکومت دست نشانده ی کفار اشغالگر کسی شک ندارد .

همچنین همه می دانیم که آمریکا در منطقه متحدین و نوکران خاص خود را دارد مثل دول خلیج و پاکستان و… و این را نیز می دانیم که در برابر جناح آمریکا و ناتو جناح روسیه وچین قرار دارد و چندین دهه است که این دو جناح در برابر همدیگر قرار گرفته اند . هر چند که همه در برابر اهل اسلام بعضی اوقات با هم متحد می شوند . چون مصلحت و منافع آنها در این است که با هم بر علیه دشمن مشترکشان متحد شوند .

حالا اگر عده ای از مسلمین مثل شیخ اسامه بن لادن و عبدالله عزام رحمهما الله و سایر مجاهدین افغانستان در زمان جنگ با کمونیستهای روسیه از کفار آمریکا و ناتو بر علیه این کافر اشغالگر استفاده کنند و با آنها صلحی نوشته یا نانوشته داشته باشند چه اشکالی دارد؟  یا اگر مسلمانان مجاهد چچن از آمریکا و ناتو بر علیه روسیه استفاده کنند و ترکیه را به عنوان پشت جبهه و پناهگاه خود انتخاب کنند و با آنها صلحی نوشته یا نانوشته داشته باشند چه اشکالی دارد؟ یا ایران از روسیه و چین به عنوان یک ابزار در برابر آمریکا و ناتو استفاده کند چه اشکالی دارد ؟ و…

هم اکنون که افغانستان از کفار سکولار و کمونیست روس خالی شده و به جای آن کفار سکولار لیبرال به رهبری آمریکا و ناتو جایش را گرفته است اگر مجاهدین با روسیه که رقیب و دشمن آمریکا است قرارداد صلحی داشته باشند چه اشکالی دارد؟ آیا چنین قراردادی با کفار جهت کم کردن تعداد دشمنان باعث کفر و ارتداد می گردد؟

مگر رسول الله صلی الله علیه وسلم با کفار بنی ضمره و خزاعه و… قرارداد صلح نبست؟ مگر فتح مکه به خاطرحمله ی کفار قریش به کفار خزاعه که متحد رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند صورت نگرفت؟

علاوه بر این ما در شریعت الله و منابع اهل سنت برای صدور حکم ارتداد یا مشرک و اهل بدعه و … بودن یک مسلمان قواعد خاصی داریم که اگر رعایت نشوند هم برای صادر کننده ی حکم و هم برای کسی که حکم بر آن صادر می شود فاجعه به بار می آورد .

اصطلاح مشرک و مشرکین و اصطلاح ارتداد و مرتدین و صدور حکم ارتداد بر اهل قبله یکی از همان مواردی است که «سلفیت خاص نجدیت» با تولد آل سعود و بر خلاف نظر اهل سنت در میان عده ای از مسلمین نشر کرده است که بدون در نظر گرفتن معیارهای شرعی اکثریت قاطع مسلمین را، بدون در نظر گرفتن عذرهای شرعی مورد پذیرش اهل سنت، در دایره ی مشرکین (کفار سکولار) و مرتدین قرار می دهد .

در افغانستان به صورت مشخص زمانی که طالبان با روسیه و چین بر سرمنافع مشترکشان قرارداد صلح می بندد فورا و بدون رعایت معیارهای مورد پذیرش اهل سنت متهم به ارتداد می شود و تحت عنوان «ملیشه های پوتین» از آنها یاد می شود . در این صورت سربازان دوله در افغانستان خود را بین دو مرتد می بینند: یکی حکومت سکولار و مرتد و دست نشانده ی افغانستان که هیچ شکی در ارتداد آن وجود ندارد و دیگری حکومت بدیل اضطراری اسلامی طالبان که خودشان بدون دلیلی شرعی آن را در جایگاه مرتدین قرار داده اند . یعنی یک مرتد واقعی و اصلی وجود دارد و یک مرتد ساختگی و دروغین .

بر همین مبناست که دیدیم که اکثریت قاطع نیروهای دوله در جوزجان خود را به نیروهای مرتد کابل تحویل دادند و عده ای هم که اکثرا مهاجرین فرانسوی و اندونزیائی و… بودند خود را تسلیم نیروهای طالبان نمودند .

اینجاست که متوجه می شویم آنچه نیروهای دوله را به شکست در عراق و سوریه و لیبی و… کشانده و در افغانستان وادار به تسلیم شدن نموده و اجازه نمی دهد مردمی شوند «سلفیت خاص نجدیت» است، که بر خلاف سلف صالح، اکثریت قاطع مسلمین را مشرک و کافر می دانند؛ و به ناحق دیگران را مرتد و اهل بدعت و… معرفی می کنند، و بعد جنگ را بر آنها تحمیل می کنند. به نظر شما اگر کسی به ناحق به شما بگوید مشرک و کافر و مرتد شما از او حمایت می کنید؟

در این صورت مقصر اصلی اینهمه جنایت و شکست و تسلیم شدن را تنها باید در«سلفیت خاص نجدیت» جستجو کرد که بر خلاف سلف صالح این امت حکم صادر می کند و مسلمین را به مسلمین مشغول کرده و در نهایت مسلمین را به دامان کفار سکولار خارجی و مرتدین محلی سوق می دهد .

 

درسهائی از حاکمیت دوله در عراق و شام و راهکار شرعی دوله و طالبان در «وضع موجودِ»افغانستان

درسهائی از حاکمیت دوله در عراق و شام و راهکار شرعی دوله و طالبان در «وضع موجودِ»افغانستان

به قلم: ابوعبدالله موکریانی

شکی وجد ندارد که برای رسیدن به عزت و افتخار مسلمانان در هر سرزمینی تنها سه وسیله وجود دارد:

۱- خلافه علی منهاج نبوه

۲- حکومت بدیل اضطراری اسلامی

۳- مجلس واحد شورای مجاهدین

اگر خلافه علی منهاج نبوه وجود داشت همه باید به آن بیعت دهند و جایی برای مورد ۲ و ۳ باقی نمی ماند . اما اگر خلافه علی منهاج نبوه وجود نداشت باید همه به حکومت بدیل اضطراری اسلامی بیعت دهند و جایی برای مورد سوم باقی نمی ماند . حالا اگر در سرزمینی مورد ۱ و ۲ وجود نداشت تنها مجلس واحد شورای مجاهدین اعتبار دارد و جایی برای گروهها و جماعتهای متفرق باقی نمی ماند .

اگر خلافه علی منهاج نبوه وجود داشته باشد و کسی به حکومت بدیل اضطراری اسلامی ملحق شود این کار اشتباهی است . همان کاری که در زمان خلافت علی بن ابی طالب و حسن بن علی انجام شد. این تبدیل خلافت به حکومتی بدیل اضطراری کاری اشتباه است . حکومت بدیل در حالت اضطراری به وجود می آید که خلافتی وجود نداشته باشد . حالا اگر خلافتی وجود داشته باشد تشکیل این جور حکومتهای بدیل اضطراری اشتباه است چون اضطراری وجود ندارد .

اگر خلافت نبود و حکومت بدیل اضطراری وجود داشت همه باید به این حکومت بدیل اضطراری که ممکن است بر اساس فقه یکی از مذاهب اسلامی تشکیل شده باشد بیعت دهند . در اینجا مهم این است که باید به اولین حکومت بدیل اضطراری اسلامی بیعت داده شود و نباید به سایرین بیعت داده شود . اما اگر مسلمین به این درجه از آگاهیها نرسیده باشند و هر سرزمینی خواست حکومتی بدیل اضطراری اسلامی خاص خودش را داشته باشد باز «بالاجبار و به دلیل ناچاری» باید به این حکومت بدیل اضطراری هم در این سرزمین بیعت داده شود و نباید گروههای دیگر مستقل عمل کنند .

زمانی که در عراق و شام حکومت دوله وجود داشت قاعده این بود که همه به آن بیعت دهند و دیدیم آنهائی که از این بیعت سر باز زدند چگونه در مسیر شکست، نابودی و ذلیلی و تسلیم شدن برای کفار سقوط کرده اند . این نتیجه ی عدم تبعیت شرعی و آگاهانه از یکی از «۳ ابزار» است که راه دیگری غیر از این برای عزت و قدرت و پیروزی وجود ندارد .

حالا که دوله از آن حالت حاکمیت خارج شده و تبدیل شده به جماعتی مثل سایر جماعتها، ابتدا باید این واقعیت را بپذیرد؛ و به دنبال آن، باید مواظب باشد که همان اشتباهی که دیگران در سوریه و عراق در حق خودش کردند خودشان در افغانستان در حق حکومت بدیل اضطراری طالبان مرتکب نشوند.

زمانی که در افغانستان حکومتی بدیل اضطراری اسلامی به نام طالبان وجود دارد که بیشتر از ۷۰ درصد از خاک این کشور بزرگ را در اختیار دارد باید سایر جماعتها و تنظیمات به آن بیعت دهند . دوله هم الان بر خلاف سابق تبدیل به یک تنظیم و جماعت شده است و اگر خواهان عزت و قدرت و پیروزی بر دشمنان اصلی به رهبری آمریکاست باید مرتکب اشتباهات گروهها متفرق در سوریه نشود و به حکومت طالبان بیعت دهد هر چند که در بسیاری موارد اختلافات فقهی هم با آن دارد .

اگر دوله در افغانستان موقعیت خودش را درک نکند و از اتحاد با طالبان دوری کند باید منتظر سرانجامی باشد که برای صحواتی چون جیش علوش و صقور الشام و اشرار الشام و دارودسته ی جولانی و … پیش آمده که در نتیجه ی عدم بیعتشان با دوله به وجود آمد.

مسیر اصلاح دوله تنها خلاص شدن از اشتباهات نجدیت و بازگشت به اهل سنت

مسیر اصلاح دوله تنها خلاص شدن از اشتباهات نجدیت و بازگشت به اهل سنت

به قلم: ابوصلاح الدین الکوردی

اخیرا و در رسانه های وابسته به مناصرین تند رو دوله نسبت به جناح اصلاح طلبی از مناصرین که سعی دارد اشتباهات رایج در میان دوله را  به منهج اهل سنت نزدیک کند درگیریهای لفظی شدیدی رخ داده است .

جناح تند رو با تکفیر طرف مقابل با لفظ «منافق» سوالاتی را با این مضمون مطرح کرده که :« با امثال ابن صلاح و ابن جوزی دارد به اعتقاد ائمه نجد می تازد ! نفهمیدی که آراء دولت اسلامی ضد تصوف و همسو با اهل توحید و نجد است؟

آقای منافق سوال واضح می پرسم جواب بده تا همه تو را بشناسند:

۱- دولت اسلامی شفاعت خواهی از قبر و دعا نزد قبر را شرک اکبر می داند ، در شرک اکبر هم عذر ی به جز اکراه قائل نیست، آیا منهج دولت اسلامی را قبول داری یا خیر؟

۲- دولت اسلامی برای آراء علمای نجدیه احترام قائل است و منهج علمای نجد را حق می داند آیا این منهج را قبول داری یا خیر؟

۳- دولت اسلامی شیعه اثنی عشری را روافض می داند و روافض را مرتد می داند. عوام و خواص هم ندارد علی تعیین مرتد می داند. آیا منهج دولت اسلامی را قبول داری یا نه؟

تقیه را بزار کنار جواب  صریح بده و با اسم دولت اسلامی بازی نکن منافق کثیف. همه منتظر هستند»

ادبیات کاملا مشخص است که متعلق به انسانی نامتعادل و نامیزان است که تنها یک شخص واحدی را مخاطب قرار نداده است بلکه در واقع منهج اهل سنت و تمام مسلمین اهل سنت را ابتدا مورد هدف تکفیر قرار داده و بعد به سراغ شیعیان رفته است . چرا؟  چون:

  • در همان سوال اولش برای بالاتر از ۹۵ درصد از اهل سنت دنیا که با عذرهائی شرعی و با تأویلاتی از منابع شرعی نزد قبور دعا هائی می کنند هیچ عذری غیر از اکراه قائل نشده و مستقیما همه را تکفیر کرده است . این منهج «نجدیت»ی است که با آل سعود متولد شده و هیچ ربطی به منهج اهل سنت ندارد .
  • در سوال دوم هم بدون اشاره به منهج اهل سنت مستقیما رفته اند سراغ منهج «نجدیت» . یعنی تقلید محض و کورکورانه از تفسیر و تأویل علمائی که با آل سعود متولد شده اند .
  • در آخرین سوال هم رفته سراغ تکفیر علی تعیین تمام شیعیان ۱۲ امامی و صدور حکم ارتداد آنها ، آنهم بدون گذراندن آنها از ۴ فیلتر اصلی مورد پذیرش اهل سنت که عبارتند از : ۱- اثبات جرم ۲- تأئید جرم توسط الله و رسولش ۳- شروط تکفیر ۴- موانع تکفیر . در واقع در این بند هم به صراحت منهج اهل سنت را رد نموده و کورکورانه چسبیده اند به مراجع تقلید «نجدی»خاص خودشان .

ما به صراحت در همین چند سوالی که مطرح شده می توانیم به انحراف این اشخاص از منهج اهل سنت در مسأله ی عذرهای شرعی که قانون شریعت الله برای مسلمین قائل شده ، و مراحلی که برای تکفیر یک مسلمان اهل قبله نزد اهل سنت رایج است پی ببریم  .

باید با تأئید سوال دوم این افراد گفت: منهج این اشخاص در این مسائل و تعریف از اصطلاحات دیگری چون «مشرکین» و «اهل بدعت» «نجدیت» است نه «اهل سنت» . و عزیزانی که قصد اصلاحات در دوله را دارند ابتدا باید از دایره ی تنگ «نجدیت» خارج شده و دوباره وارد دایره ی وسیع اهل سنت شوند .