دانلود رایگان کتاب : غلو دروازه انحراف در دین

غلو دروازه انحراف در دین

نویسنده: مجاهد دین

﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣١﴾ [آل عمران: ۳۱]

«بگو: اگر الله را دوست می‌دارید، پس از من پیروی کنید، تا الله شما را دوست بدارد، و گناهان‌تان را برایتان بیامرزد، و الله‌امرزندۀ مهربان است».

و هرکس در اقوال و افعالش با پیامبر صلی الله علیه وسلم مخالفت کند و از حدود خداوند تجاوز نماید، به‌اندازۀ تجاوز و مخالفتش، از صراط مستقیم منحرف گشته و در خطر افتادن در دام شیطان واقع شده است. و برای شیطان فرقی نمی‌کند که انسان را از طریق غلو و افراط گمراه کند یا از طریق جفا و تفریط و هرکس هر زمینه‌ای بیشتر در او وجود داشته باشد شیطان از همان در بر او وارد می‌شود.

همواره در طول تاریخ بشریت، دو پدیدۀ افراط و تفریط در بین مردم وجود داشته است و یکی از وظایفی که پیامبران بخاطر آن مبعوث می‌شدند، اصلاح عقیده و اعمال مردم و پالایش آنان از افراط و تفریط بوده است.

در این کتاب به طور مختصر دربارۀ افراط و تفریط و غلو در دین صحبت می‌کنیم چراکه با شناختن افراط و تفریط، بهتر می‌توانیم اهل سنّت و جماعت که وسط و اهل اعتدال هستند را بشناسیم. و غلو و زیاده‌روی در هرچیزی مذموم و ناپسند است، مثلاً باران که رحمت خداوند است اگر بیش از اندازه ببارد تبدیل به سیل شده و خسارات بجا می‌گذارد. نسیم خنکی که در تابستان می وزد اگر بیش از اندازه شدید شود تبدیل به طوفانی نابود کننده خواهد شد. در هر چیزی افراط و تفریط شود موجب ضرر و زیان خواهد شد و یکی از انواع غلوها، غلو در دین است که باعث ضررمند شدن در دنیا و آخرت می‌شود. خداوند متعال همۀ ما را از غلو و افراط و تفریط در همۀ امور، محفوظ بدارد. آمین.

از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که این کتاب را از صمیم اخلاص از این حقیر بپذیرد و آن را شمعی در تاریکی‌های غلو، قدمی برای اصلاح انحرافات، خیزشی برای اتحاد مسلمانان، نوری برای تاریکی‌های قبر و قیامت و برهانی برای مشتاقان و یاوران حقیقی دین اسلام قرار دهد. اگر آنچه در این کتاب آمده است صواب بود پس از الله و رسولش بوده و اگر در آنچه گفتم خطا بود پس از من و شیطان بوده و از همۀ برادران و خواهران دینی‌ام مخصوصاً از اهل علمی که این کتاب را مطالعه می‌کنند، تقاضا دارم که نقطه‌نظرات خود نسبت به کتاب را از باب مناصحه، به این حقیر ارسال نمایند.

.

دانلود کتاب :

غلو دروازه انحراف در دین.ج ۱

غلو دروازه انحراف در دین.ج ۲

غلو دروازه انحراف در دین (قسمت ۱)

غلو دروازه انحراف در دین (قسمت ۱)

 نویسنده: مجاهد دین

بسم الله الرحمن الرحیم

فهرست مطالب

مقدمه

فصل اول: تعریف‌ها (غلو / افراط:/ تفریط:/ تنطّع:/ تعمّق:/ عسر:/ یسر:/ حَرَج:/ قصد:)

فصل دوم: غلو در دین

غلو در اعتقادات

غلو در اعمال

نمونه‌هایی از روش تربیت قرآنی در نهی از افراط و تفریط

قائده: المشقة تجلب التيسير

فصل سوم: نمونه‌هایی از غلو و تصحیح آن

حد پایین التزام ظاهری برای ثبوت وصف اسلام

حکم مطلق و حکم معیّن

انواع جهل و احکام مربوط به آن

۱- جهل به حقیقت

۲- جهل به حکم

۳- جهل به حال

۴- جهل به عقوبت

مسائل جلی و خفی

کفر حقیقی و کفر عملی

شناخت کلیات و جزئیات

شخص تازه مسلمان و کسی که در سرزمینی دور از اسلام بزرگ شده است

حکم طلب دعا از میت، بین افراط و تفریط

موضوع سماع موتی

کیفیت شفاعتی که مشرکان به آن معتقد بودند

طلب دعا از میت، بدعت و منکری آشکار و ذریعه‌ای به سوی شرک است، نه خود شرک اکبر و کفر صریح.

ابن تیمیه رحمه الله مجتهدی غیر معصوم است

در پایان

ادامه خواندن غلو دروازه انحراف در دین (قسمت ۱)

رمضان ماه تغییر و پیروزی­ها

 

رمضان ماه تغییر و پیروزی­ها

نویسنده: ابومحمد اردنی

مترجم: عبدالرحمن  

بسم الله الرحمن الرحیم

حمد سپاس خداوندی را که در مسیر زندگی بندگانش ایستگاههایی برای یادآوری و آگاه­سازی آنان قرار داده است و با مقرر داشتن زمانهای پر برکتی که اجر و ثواب اعمال نیک در آن چند برابر است برآنان منت نهاده و این زمانهای پر برکت را فرصت مناسبی برای استجابت دعاهایشان قرار داده است و سلام و درود بر پیامبر صلی الله علیه و سلم که فرمودند: «من صام رمضان ایمانا و احتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه» یعنی « هر کس رمضان را با ایمان، و به نیت اجر و پاداش قیامت روزه بگیرد، گناهان گذشته او بخشیده خواهد شد.» و سلام بر آل و اصحاب پیامبر و تمام کسانی که تا روز قیامت از آنان به نیکی پیروی می­کنند.

خداوند سبحانه و تعالی می­فرماید:

«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى» بقره ۱۸۵

«ماه رمضان است که قرآن در آن فرو فرستاده شده است تا مردم را راهنمایی کند و نشانه ها و آیات روشنی از ارشاد و هدایت باشد.»

براستی که ماهی بزرگ و زمانی ارزشمند به ما روی آورده است. ماه خیر و برکت، ماه قرآن، ماه جدایی حق از باطل، ماه فتوحات و پیروزی­ها، ماه رمضان، همان ماهی که وقایع و رخدادهای عظیمی در آن به وقوع پیوسته که چهره­ی تاریخ را دگرگون ساخته است.

در همین ماه بود که غزوه­ی بزرگ بدر روی داد، غزوه­ای که سرآغاز عزت مؤمنان بود و خداوند آن را روز فرقان و جدایی نام نهاد و در آن دوستان خداوند رحمان از دوستان شیطان جدا شدند البته چیزی جز عقیده آنان را ازهم جدا نکرد.

«إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِن لِّيَقْضِيَ اللّهُ أَمْراً كَانَ مَفْعُولاً لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيم» انفال ۴۲ «زماني را كه شما در طرف نزديكتر (به مدينه منوّره) بوديد آنان در طرف دورتر مستقرّ بودند و كاروان در مكان پائين­تري از شما قرار داشت. اگر با همديگر وعده (جنگ) مي­داديد به وعده خود وفا نمي­كرديد، وليكن تا خداوند كاري را تحقّق بخشد كه مي­بايست انجام گيرد، و بدين وسيله آنان كه گمراه مي­شوند با اتمام حجّت بوده و آنان كه راه حق را مي‌پذيرند با آگاهي و دليل آشكار باشد. بيگمان خدا بر هر چيزي توانا است.»

و اینچنین بود که در روز هفدهم از ماه رمضان سال دوم هجرت، پدران و فرزندان با نیزه­ها و شمشیرهایشان در برابر هم ایستادند تا بدین وسیله خداوند دوستانش را عزتمند گرداند و دشمنانش را خوار و ذلیل سازد و بربندگان مؤمنش منت نهد.

«وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» آل عمران ۱۲۳

«و خداوند شما را در بدر پیروز گردانید حال آنکه شما گروهی اندک و نا چیز بودید پس تقوای الله داشته باشید تا بلکه بتوانید شکر او را به جای آورید.»

و در سال هشتم هجری باز هم در ماه رمضان بود که فتح بزرگ مکه روی داد، همان فتحی که خداوند به وسیله­ی آن دینش را عزت بخشید و سپاهش را نصرت داد و مسجدالحرام را از پلیدی بت­ها و مشرکان پاک نمود و بدین ترتیب مردم گروه گروه به دین خدا گرویدند. ادامه خواندن رمضان ماه تغییر و پیروزی­ها

جهادتان را در راه صحیح مصرف کنید…عمرتان را در کسب علوم بی‌ارزش به هدر ندهید…از عمامه به سر‌های کوته‌فکر دوری کنید

جهادتان را در راه صحیح مصرف کنید…عمرتان را در کسب علوم بی‌ارزش به هدر ندهید…از عمامه به سر‌های کوته‌فکر دوری کنید

بسم الله الرحمن الرحیم

به قلم : ابوحفص

در غیاب مبارزان تشکیلاتی و هدف گرا از جریانات جهادی ما شاهد گسترش عاملان خطرناکی در پسرفت جهاد و دعوت در قالب عده‌ای ماموستا هستیم که جز علمشان به صرف و نحو و مسائلی پیرامون عقیده اسلامی چیز دیگری برای مطرح شدن در جامعه ندارند

تنها سرمایه‌ی این ماموستایان کتابخآنه ای،جوانان متعصب و مقلد اطرافشان هستند و اگر اینها را نیز از دست بدهند عملاً خانه ‌نشین می‌شوند زیرا علم و آگاهی‌های پوسیده و قدیمی اینهانسبت به مبارزه و روش‌های انبیاء در حاکم کردن شریعت و هدایت مردمان، برای جامعه‌ی امروزی هیچ سودی ندارد و فقط به درد حجره‌ها و کتابخانه‌هایشان می‌خورد.

همین امر سبب شده تا هرکس از جوانان مخلص و شریعت‌گرا خود را از بند و چهارچوب فهم و علم تنگ‌نظرانه‌ی اینها خارج کند او را به مخالفت با علم و اهل علم متهم کنند و در آخر چهره‌ی آنان را با القابی چون تندرو، بی‌علم، حماسی و… در جامعه خدشه‌دار کنند.

می‌بینیم که چگونه در فقدان مجاهدان هدف‌گرا و مبارز،این ماموستایان ـ که تفکراتشان به عصر دایناسور‌ها بازمی‌گرددـ در جایگاه‌های سرنوشت‌ساز و حساسی قرار گرفته‌اند که بخاطر جهلشان به عوامل و اهداف مبارزه و طرح برنامه‌های هدفمند و به‌روز، برای جامعه فجایعی باورنکردنی را در جوامع اهل سنت به بار آورده‌اند نظیر:

  1. حاکم کردن روحیه‌ی ناامیدی در میان جوانان مخلص
  2. مشغول کردن قشر جوان و با استعداد به علومی بی‌فایده که اصلاً نیاز جامعه محسوب نمی‌شود.
  3. هدر دادن انرژی و عمر جوانانی که قصد دارند در مسیر مبارزاتی انبیاء و طائفه منصوره قدم بردارند.

علاوه بر ضررهای معنوی و انسانی، ضربه‌های مهلک عقیدتی و سیاسی حاصل از مطالعات کور این کوته‌فکران خارج از حد تصور است.وقتی که جوانان مسلمان با چنین جریانات آشفته‌ی فکری برخورد می‌کنند که در عرصه سیاسی اقتصادی فرهنگی و مدیریت صحیح فاقد صلاحیت کافی هستند یا در دام تبلیغات سکولار‌های ملی‌گرا قرار می‌گیرند یا منزوی و به ترک عملی تعالیم اسلامی دچار می‌شوند. ادامه خواندن جهادتان را در راه صحیح مصرف کنید…عمرتان را در کسب علوم بی‌ارزش به هدر ندهید…از عمامه به سر‌های کوته‌فکر دوری کنید

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۹ و پایان )

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۹ و پایان)

به قلم : مجاهد دین

حیات پیامبران در قبرهایشان

همچنین ابن حجر درباره‌ی این حدیث:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ المَكِّيُّ، قَالَ: سَمِعْتُ إِبْرَاهِيمَ بْنَ سَعْدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي الزُّهْرِيُّ، عَنْ سَالِمٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: لاَ وَاللَّهِ مَا قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِعِيسَى أَحْمَرُ، وَلَكِنْ قَالَ: ” بَيْنَمَا أَنَا نَائِمٌ أَطُوفُ بِالكَعْبَةِ، فَإِذَا رَجُلٌ آدَمُ، سَبْطُ الشَّعَرِ، يُهَادَى بَيْنَ رَجُلَيْنِ، يَنْطِفُ رَأْسُهُ مَاءً، أَوْ يُهَرَاقُ رَأْسُهُ مَاءً، فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالُوا: ابْنُ مَرْيَمَ، فَذَهَبْتُ أَلْتَفِتُ، فَإِذَا رَجُلٌ أَحْمَرُ جَسِيمٌ، جَعْدُ الرَّأْسِ، أَعْوَرُ عَيْنِهِ اليُمْنَى، كَأَنَّ عَيْنَهُ عِنَبَةٌ طَافِيَةٌ، قُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالُوا: هَذَا الدَّجَّالُ، وَأَقْرَبُ النَّاسِ بِهِ، شَبَهًا ابْنُ قَطَنٍ ” قَالَ الزُّهْرِيُّ: رَجُلٌ مِنْ خُزَاعَةَ، هَلَكَ فِي الجَاهِلِيَّةِ.

ترجمه: «از زهری از سالم از پدرش روایت است که گفت: نه به خدا سوگند که پیامبر ص نگفته است که عیسی علیه السلام سرخ‌گون است و لیکن گفته است در حالی که خوابیده بودم کعبه را طواف می‌کردم، ناگاه مردی گندم گون و فروهشته موی را دیدم که میان دو نفر روانه بود و آب از سر وی می‌چکید. من گفتم: او کیست؟ گفتند: پسر مریم است. در این حال که می‌نگریستم ناگاه مردی تناور سرخ گون را دیدم که زنگوله موی بود (موی مجعد داشت) و چشم راست وی کور بود، گویی چشم وی دانه‌ای انگور بود که برآمده بود. گفتم: او کیست؟ گفتند: او دجال است و نزدیک‌ترین مردم در مشابهت به او ابن قطن بود. زهری گفته است ابن قطن مردی از قبیله‌ی خزاعه است که در دوران جاهلیت مرده است».

در شرح این حدیث و چند حدیث پیش از آن که درباره‌ی ملاقات پیامبر ص با دیگر پیامبران در حادثه‌ی إسرا و معراج است، درباره‌ی تعارض این حدیث که ابن عمر گفته است عیسی سرخ‌گون نیست، با احادیث پیشین که در آن آمده است که عیسی سرخ‌گون است، توضیحاتی می‌دهد و می‌گوید که حدیثی که در آن سرخ‌گون بودن عیسی آمده است مربوط به زمان اسراء و معراج است، اما این حدیث ابن عمر مربوط به زمانی دیگر است یعنی زمانی که پیامبر در کنار کعبه و در حالت خواب بوده است و در آن خواب عیسی را سرخ‌گون دیده است.

سپس توضیحاتی درباره‌ی اینکه پیامبر ص چگونه آنان را دیده است و حالت آنان را توضیح می‌داده است و اینکه آن پیامبران چگونه در حالی که وفات کرده بودند اما در زمان اسراء و معراج پیامبر درباره‌ی آنان می‌گویند که مثلا موسی را در قبرش دیدم که نماز می‌خواند و … توضیحاتی می‌دهد به این شکل:

«أَحَدُهَا أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ أَفْضَلُ مِنَ الشُّهَدَاءِ وَالشُّهَدَاءُ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ فَكَذَلِكَ الْأَنْبِيَاءُ فَلَا يَبْعُدُ أَنْ يُصَلُّوا وَيَحُجُّوا وَيَتَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ بِمَا اسْتَطَاعُوا مَا دَامَتِ الدُّنْيَا وَهِيَ دَارُ تَكْلِيفٍ بَاقِيَةٌ ثَانِيهَا أَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أُرِيَ حَالَهُمُ الَّتِي كَانُوا فِي حِيَاتِهِمْ عَلَيْهَا فَمَثَلُوا لَهُ كَيْفَ كَانُوا وَكَيْفَ كَانَ حَجُّهُمْ وَتَلْبِيَتُهُمْ وَلِهَذَا قَالَ أَيْضا فِي رِوَايَة أبي الْعَالِيَة عَن بن عَبَّاسٍ عِنْدَ مُسْلِمٍ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى مُوسَى وَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى يُونُسَ ثَالِثُهَا أَنْ يَكُونَ أَخْبَرَ عَمَّا أُوحِيَ إِلَيْهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَا كَانَ مِنْهُمْ فَلِهَذَا أَدْخَلَ حَرْفَ التَّشْبِيهِ فِي الرِّوَايَةِ وَحَيْثُ أَطْلَقَهَا فَهِيَ مَحْمُولَةٌ عَلَى ذَلِكَ وَاللَّهُ أَعْلَمُ وَقَدْ جَمَعَ الْبَيْهَقِيُّ كِتَابًا لَطِيفًا فِي حَيَاةِ الْأَنْبِيَاءِ فِي قُبُورِهِمْ أَوْرَدَ فِيهِ حَدِيثَ أَنَسٍ الْأَنْبِيَاءُ أَحْيَاءٌ فِي قُبُورِهِمْ».

ترجمه: «جواب اول اینکه انبیا افضل‌تر از شهدا هستند و شهدا هم نزد پروردگارشان زنده هستند، پس به همان شکل انبیا نیز. پس بعید نیست که نماز بخوانند و حج کنند و به الله تعالی تقرب بجویند با آنچه که در استطاعتشان است تا زمانی که دنیا که دار تکلیف است باقی است.

دوم اینکه پیامبر ص آن حالتی از آنان را دیده است که آنان در زمان حیاتشان بر آن حالت بودند، و آنان برایش به تمثیل کشیده شده‌اند که چگونه بودند و حجشان و تلبیهشان چگونه بوده است، برای همین در روایت ابی العالیه از ابن عباس که نزد مسلم[۱] است فرموده است که: انگار من دارم به موسی نگاه می‌کنم، و انگار دارم به یونس نگاه می‌کنم. ادامه خواندن عذر به تأویل از موانع تکفیر (۹ و پایان )

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۸)

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۸)

به قلم : مجاهد دین

ابن حجر عسقلانی

ابو الفضل شهاب ‌الدین احمد بن علی بن محمد الکنانیّ العسقلانی (تولد ۷۷۳ وفات ۸۵۲ هجری) معروف به ابن حجر عسقلانی، از علمای بزرگ حدیث و فقه شافعی و تاریخ‌دان بود و از او به‌ «حافظ العصر» و «شیخ‌ الاسلام‌» و «امیر المؤمنین‌ در حدیث‌» یاد کرده‌اند.

در قاهره به دنیا آمد و در دوازده سالگی قرآن را حفظ کرد، در ۸۱۱ هجری وظیفه‌ی افتاء در دارالعدل به او داده شد و در ۸۲۷ منصب قاضی ‌القضاتی یافت.

تألیفات او درباره‌ی حدیث، مصطلح ‌الحدیث، تفسیر، رجال و فقه و تاریخ می‌باشد. و بیش از یکصد و پنجاه عدد است از جمله: الاصابة فی تمییز الصحابه، فتح الباری فی شرح البخاری، لسان المیزان، الدرر الکامنه، إنباء الغُمر و بلوغ المرام من أدلة الأحكام.

در ادامه بعضی از ایراداتی که به ابن حجر گرفته شده است را بیان می‌کنیم.

تبرک

ابن حجر عسقلانی نیز مانند ابن قدامه و نووی، علاوه بر تبرک به آثار پیامبر ص که مورد اجماع می‌باشد، تبرک به آثار صالحین را هم جایز می‌داند. او در فتح الباری که شرح صحیح بخاری است، در شرح این حدیث:

عَنْ مَحْمُودِ بْنِ الرَّبِيعِ الأنْصَارِيِّ رضي الله عنه: أَنَّ عِتْبَانَ بْنَ مَالِكٍ وَهُوَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ الله صلى الله عليه وسلم مِمَّنْ شَهِدَ بَدْرًا مِنَ الأنْصَارِ: أَتَى رَسُولَ الله صلى الله عليه وسلم فَقَالَ: يَا رَسُولَ الله، قَدْ أَنْكَرْتُ بَصَرِي، وَأَنَا أُصَلِّي لِقَوْمِي، فَإِذَا كَانَتِ الأمْطَارُ، سَالَ الْوَادِي الَّذِي بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ، لَمْ أَسْتَطِعْ أَنْ آتِيَ مَسْجِدَهُمْ فَأُصَلِّيَ بِهِمْ، وَوَدِدْتُ يَا رَسُولَ الله أَنَّكَ تَأْتِينِي فَتُصَلِّيَ فِي بَيْتِي، فَأَتَّخِذَهُ مُصَلًّى، قَالَ: فَقَالَ لَهُ رَسُولُ الله صلى الله عليه وسلم: «سَأَفْعَلُ إِنْ شَاءَ الله». قَالَ عِتْبَانُ: فَغَدَا رَسُولُ الله صلى الله عليه وسلم وَأَبُو بَكْرٍ حِينَ ارْتَفَعَ النَّهَارُ، فَاسْتَأْذَنَ رَسُولُ الله صلى الله عليه وسلم،فَأَذِنْتُ لَهُ، فَلَمْ يَجْلِسْ حَتَّى دَخَلَ الْبَيْتَ، ثُمَّ قَالَ: «أَيْنَ تُحِبُّ أَنْ أُصَلِّيَ مِنْ بَيْتِكَ»؟ قَالَ: فَأَشَرْتُ لَهُ إِلَى نَاحِيَةٍ مِنَ الْبَيْتِ، فَقَامَ رَسُولُ الله صلى الله عليه وسلم فَكَبَّرَ، فَقُمْنَا فَصَفَّفْنَا، فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ سَلَّمَ، قَالَ: وَحَبَسْنَاهُ عَلَى خَزِيرَةٍ صَنَعْنَاهَا لَهُ، قَالَ: فَثابَ فِي الْبَيْتِ رِجَالٌ مِنْ أَهْلِ الدَّارِ ذَوُو عَدَدٍ، فَاجْتَمَعُوا، فَقَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ: أَيْنَ مَالِكُ بْنُ الدُّخَيْشِنِ أَوِ ابْنُ الدُّخْشُنِ؟ فَقَالَ بَعْضُهُمْ: ذَلِكَ مُنَافِقٌ لا يُحِبُّ الله وَرَسُولَهُ، فَقَالَ رَسُولُ الله صلى الله عليه وسلم: «لا تَقُلْ ذَلِكَ، أَلا تَرَاهُ قَدْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا الله، يُرِيدُ بِذَلِكَ وَجْهَ الله».

قَالَ: الله وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: فَإِنَّا نَرَى وَجْهَهُ وَنَصِيحَتَهُ إِلَى الْمُنَافِقِينَ، قَالَ رَسُولُ الله صلى الله عليه وسلم: «فَإِنَّ الله قَدْ حَرَّمَ عَلَى النَّارِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا الله، يَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَ الله».[۱]

ترجمه: محمود بن ربیع انصاری t می‌گوید: صحابی جلیل القدر عتبان بن مالک انصاری t؛ که در جنگ بدر نیز شرکت کرده بود، نزد رسول خدا صلى الله علیه وسلم آمد و عرض کرد: ای پیامبر گرامی! بینایی‌ام ضعیف شده است و من پیش‌نماز قبیله‌ام می‌باشم. و هنگام بارندگی، سیل رودخانه‌ای که میان من و مسجد قرار دارد، مانع از رفتن من به آنجا می‌شود. بنابراین، دوست دارم شما به خانه‌ام تشریف بیاورید و در جایی از آن، نماز بخوانید تا من آن را برای خود، نمازخانه قرار دهم. ادامه خواندن عذر به تأویل از موانع تکفیر (۸)

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۷)

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۷)

به قلم : مجاهد دین

تبرک به آثار صالحین

و در شرح این حدیث:

عَنْ أُمِّ عَطِيَّةَ ل قَالَتْ: لَمَّا مَاتَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص: «اغْسِلْنَهَا وِتْرًا: ثَلاَثاً أَوْ خَمْسًا، وَاجْعَلْنَ فِي الْخَامِسَةِ كَافُورًا، أَوْ شَيْئًا مِنْ كَافُورٍ، فَإِذَا غَسَلْتُنَّهَا فَأَعْلِمْنَنِي». قَالَتْ: فَأَعْلَمْنَاهُ، فَأَعْطَانَا حَقْوَهُ وَقَالَ: «أَشْعِرْنَهَا إِيَّاهُ». (م/۹۳۹)

ترجمه: ام عطیه ل می‌گوید: هنگامی‌که زینب دختر رسول الله ص فوت نمود، پیامبر اکرم ص به ما فرمود: «در تعداد شستن‌ها، عدد فرد را رعایت کنید و او را سه یا پنج بار بشویید. و در شستن پنجم از کافور یا مقداری کافور، استفاده کنید. و هنگامی‌که او را غسل دادید، مرا اطلاع دهید». ما نیز پس از غسل، ایشان را مطلع ساختیم. رسول الله ص ازارش (پارچه بلندی که دور کمر می‌بستند) را داد و فرمود: «او را با این پارچه، بپوشانید». یعنی قبل از کفن نمودن.

می‌گوید: «والحكمة في إشعارها به تبريكها به، ففيه التبرك بآثار الصالحين ولباسهم، وفيه جواز تكفين المرأة في ثوب الرجل».

ترجمه: «حکمت در اینکه با ازارش او را پوشانید، تبرک به آن بود، پس در این حدیث (فایده‌ی) تبرک به آثار و لباس صالحان وجود دارد، و در آن (فایده‌ی) جواز کفن نمودن زن با لباس مرد وجود دارد».[۱]

همچنین در جایی دیگر می‌گوید: «ففيه التبرك بآثار الصالحين، وفيه زيارة العلماء والفضلاء والكبراء أتباعهم وتبريكم إياهم».

ترجمه: «در آن فایده تبرک به آثار صالحان وجود دارد و در آن این فایده است که پیروان، علما و فضلا و کبرا را زیارت کنند و به آنان تبرک جویند».[۲]

در جایی دیگر می‌گوید: «وقد جاء مبيناً في الحديث الاَخر: فرأيت الناس يأخذون من فضل وضوئه، ففيه التبرك بآثار الصالحين واستعمال فضل طهورهم وطعامهم وشرابهم ولباسهم».

ترجمه: «و در حدیث دیگری به طور آشکار آمده که: پس مردم را دیدم که اضافه‌ی آب وضویش را می‌گرفتند، پس در این حدیث تبرک به آثار صالحان و استعمال اضافه‌ی آب طهارتشان و طعامشان و نوشیدنی‌شان و لباسشان وجود دارد».[۳]

همچنین درباره‌ی این حدیث: «عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ يُؤْتَى بِالصِّبْيَانِ فَيُبَرِّكُ عَلَيْهِمْ وَيُحَنِّكُهُمْ، فَأُتِيَ بِصَبِيٍّ فَبَالَ عَلَيْهِ، فَدَعَا بِمَاءٍ، فَأَتْبَعَهُ بَوْلَهُ وَلَمْ يَغْسِلْهُ».

ترجمه: «از عایشه روایت است که کودکان را جهت دعا و مالیدن خرما به دهان کودک نزد رسول خدا ص می‌آوردند. روزی کودکی را به نزد ایشان آوردند و آن کودک بر روی رسول خدا ادرار کرد ایشان آب خواستند و آن را بر جای ادرار ریختند و آن مکان را نشُستند». ادامه خواندن عذر به تأویل از موانع تکفیر (۷)

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۶)

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۶)

به قلم : مجاهد دین

توسل

همچنین در کتاب «وصية العالم الجليل موفق الدين بن قدامة المقدسي» چنین آمده است:

«وإذا كانت لك حاجة إلى الله تعالى تريد طلبها منه فتوضأ، فأحسن وضوءك، واركع ركعتين، وأثن على الله عز وجل، وصلَ على النبي صلى الله عليه وسلم، ثم قل: …..: اللهم إني أسألك وأتوجه إليك بنبيك محمد صلى الله عليه وسلم نبي الرحمة يا محمد إني أتوجه بك إلى ربي فيقضي لي حاجتي، وتذكر حاجتك وروي عن السلف أنهم كانوا يستنجحون حوائجهم بركعتين يصليهما ثم يقول: اللهم بك أستفتح وبك أستنجح، وإليك بنبيك محمد صلى الله عليه وسلم أتوجه، اللهم ذلل لي صعوبة أمري، وسهل من الخير أكثر مما أرجو، واصرف عني من الشر أكثر مما أخاف».

ترجمه: «و اگر حاجتی به الله تعالی داشتی و خواستی حاجتت را از او طلب نمایی، پس به بهترین شکل وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و بر الله عز وجل ثنا بگوی و بر پیامبر ص صلوات بفرست سپس بگو: بار الهی همانا من از تو مسألت دارم و به تو بوسیله‌ی پیامبر محمد ص رو می‌کنم که پیامبر رحمت است، ای محمد همانا من بوسیله‌ی تو به سوی پروردگارم رو می‌کنم پس حاجتم را برآورده ساز، و حاجتت را ذکر می‌کنی. و از سلف روایت شده که آنان درخواست دست‌یابی به حاجت‌هایشان می‌کردند با خواندن دو رکعت نماز سپس بگوید: بار الهی بوسیله‌ی تو درخواست گشایش و بوسیله‌ی تو درخواست برآورده شدن حاجت می‌کنم، و بوسیله‌ی پیامبر محمد ص به تو رو می‌کنم. بار الهی سختی کارم را آسان کن و بیشتر از آنچه انتظارش دارم را به من خیر برسان و بیشتر از آنچه که از آن ترس دارم شر را از من دور گردان».[۱]

تبرک

همچنین ابن قدامه درباره‌ی تبرک چنین نوشته است:

«فَصْلٌ: وَيُسْتَحَبُّ الدَّفْنُ فِي الْمَقْبَرَةِ الَّتِي يَكْثُرُ فِيهَا الصَّالِحُونَ وَالشُّهَدَاءُ؛ لِتَنَالَهُ بَرَكَتُهُمْ، وَكَذَلِكَ فِي الْبِقَاعِ الشَّرِيفَةِ».

ترجمه: «فصل: و مستحب است دفن در قبرستانی باشد که در آنجا صالحان و شهدا زیاد وجود دارند تا به برکتشان دست یابد، و همچنین (دفن) در بقاع شریفه».[۲]

محیی الدین نووی

ابو زکریا، محیی الدین یحیی بن شرف النووی در روستای «نوی» از روستاهای «خوران» در سوریه در سال ۶۳۱ هجری به دنیا آمد. او حافظ مذهب و قواعد و اصول و فروع امام شافعی و مذاهب صحابه و تابعین و اختلاف علما و توافق و اجماع آنان بود. از مشهور‌ترین تألیفات او شرح صحیح مسلم، الروضه، المنهاج، ریاض الصالحین و… است. ادامه خواندن عذر به تأویل از موانع تکفیر (۶)

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۵)

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۵)

به قلم : مجاهد دین

دیدگاه دولت خلافت اسلامی‌ درباره‌ی علمای متقدمینی که توسط غلات تکفیر شدند

دولت اسلامی ‌در قسمت اول از «سلسلة علمية في بيان مسائل منهجية» می‌گوید: «وننكر أشدّ النّكير على من يبغي ويتعدّى فيكفّر العلماء أمثال ابن قدامة المقدسي والنّووي وابن حجر العسقلاني وغيرهم رحمهم الله، ممن لهم على أمّة الإسلام أياد بيضاء في نشر العلم ونصرة الشريعة، بل نحفظ مكانتهم ونترحّم عليهم ونعتذر عمّا بدر عنهم من أخطاء وزلّات».

ترجمه: «و ما به شدیدترین حالت انکار می‌کنیم، بر کسانی که تجاوز و بغی می‌کنند و علمایی امثال ابن قدامه مقدسی و نووی و ابن حجر عسقلانی و غیره رحمهم الله را تکفیر می‌کنند. علمایی که در امّت اسلامی ‌‌سابقه‌ی درخشانی در نشر علم و نصرت اسلام، و پرونده‌ی نیکویی در دفاع از شریعت دارند. بلکه جایگاهشان را حفظ می‌کنیم و بر آن‌ها رحمت می‌فرستیم و در اشتباهات و لغزش‌هایی که داشتند معذورشان می‌دانیم».

مشاهده می‌کنیم که دولت اسلامی، علمایی مانند ابن قدامه مقدسی، نووی و ابن حجر عسقلانی و … را نام می‌برد و بر خلاف غلات تکفیری که همه‌ی این علما را تکفیر می‌کنند، دولت اسلامی ‌تکفیر این علما را به شدّت انکار کرده و تکفیر آنان را تجاوز و بغی می‌داند و می‌گوید که در اشتباهات و خطاهایی که کرده‌اند معذورشان می‌دانیم.

مسلّما منظور از عذر، عذر به جهل نمی‌باشد، برای اینکه آنان جاهل نیستند بلکه عالم هستند، پس منظور، عذر به تأویل می‌باشد یعنی تأویل آنان در اشتباهات و خطاهایی که کرده‌اند را قبول نموده و آنان را معذور دانسته است.

اکنون سخن هریک از این سه عالمی ‌که نام برده شدند را نقل می‌کنیم تا خواننده متوجه بشود که سخن این علما چه بوده و تأویل آنان چگونه و به چه شکلی بوده است.

ابن قدامه المقدسی

شیخ الاسلام موفق الدین ابو محمد عبد الله بن احمد بن محمد بن قدامه المقدسی، متولد ۵۴۱ و متوفای ۶۲۰ هجری، مجاهد و عالم بزرگ در مذهب حنبلی می‌باشد، او در روستای «جماعیل» از توابع نابلس در سرزمین فلسطین به دنیا آمد، و در ده سالگی بخاطر جنگ‌های صلیبیان همراه خانواده‌اش به دمشق هجرت کرد. در ۲۰ سالگی به بغداد رفت و از شیوخی مانند هبة الله دقائق، ابن بطی و عبد القادر گیلانی شیخ حنابه در آن زمان، و دیگر مشایخ بغداد کسب علم کرد، به مکه و موصل و بغداد نیز رفته و در آنجا از شیوخ زیادی مانند مبارک بن طباح و ابو الفتح بن منّی و… کسب علم کرده است. ابن قدامه با تالیفات گران‌سنگ خود خدمت بسیار بزرگی به فقه حنبلی نمود، او بیش از سی تألیف دارد و بعضی از تألیفات مهم او مانند العمدة، المقنع، الكافي في فقه الامام أحمد بن حنبل، و المغني می‌باشد. ادامه خواندن عذر به تأویل از موانع تکفیر (۵)

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۴)

عذر به تأویل از موانع تکفیر (۴)

به قلم : مجاهد دین

تکفیر با مآل یا با لازمه‌ی قول :

کلمه‌ی مآل نیز مشتق شده از کلمه‌ی اول است و به موضوع تأویل ارتباط دارد و با لازمه‌ی قول تقریباً یکی است. منظور از لازمه‌ی قول این است که مثلاً شخصی حرفی می‌زند و شما از حرف او بنابر برداشت خودت، نتایجی می‌گیری و به او می‌گویی از این حرف تو چنین لازم می‌آید که فلان چیز را هم قبول بکنی و اگر فلان چیز را قبول کنی پس بهمان چیز را هم باید قبول کنی و…

مثلاً شخصی می‌گوید هر کس بگوید خداوند بر عرش استوی[۱] دارد کافر است. به او گفته می‌شود چرا کافر است؟ می‌گوید چون استوی لازمه‌اش این است که خداوند جهت داشته باشد و جهت، لازمه‌اش این است که حرکت و انتقال داشته باشد و لازمه‌ی آن این است که خداوند جسم باشد و لازمه‌ی جسم بودن خداوند هم این است که خداوند را به مخلوقات تشبیه کرده است؛ پس در نتیجه هرکس بگوید خداوند بر عرش استوی دارد کافر است و باید استوی را به استیلا تأویل نمود!

طرف مقابل نیز به او می‌گوید: تو که استوی را به استولی تأویل نمودی نیز کافر شدی. شخص اول می‌گوید چرا کافر شدم؟ می‌گوید: برای اینکه استولی که به معنای چیره‌شدن است لازمه‌اش این است که قبلاً در سیطره و چیرگی خداوند نبوده است و لازمه‌ی عدم چیرگی قبلی خداوند این است که خداوند قبلاً قدرت کافی برای چیرگی‌اش را نداشت تا اینکه بر آن قدرت یافت و چیره شد، و لازمه‌ی عدم قدرت خداوند این است که قدرت خداوند تنقیض شود و هرکس قدرت خداوند را نقض نماید پس کافر شده است.

شخص دوم می‌گوید اما منظور من از تأویل استوی به استولی تنقیض قدرت خداوند نبود، بلکه خواستم خداوند را از جاه و مکان و حرکت و… تنزیه نمایم؛ برای همین می‌گویم که خداوند بر عرشش استولی یافت منتها استولایی که لایق جلال او است نه آن استولایی که تو گفتی.

شخص دوم می‌گوید: خب خدا پدرت را بیامرزد چرا از همان ابتدا درباره‌ی استوی چنین نگفتی، اینکه بگویی استوی که در لفظ آیه آمده است را ثابت می‌کنم منتها استوایی که لایق جلال اوتعالی است و بدون هیچ تشبیه و تکییف و تمثیلی؟

مثال‌های زیاد دیگری می‌توان زد و همانطور که مشاهده می‌کنید هیچ کدام از اشخاصی که در مثال بالا بوسیله‌ی لازمه‌ی قولشان یا با مآلات تکفیر شدند، آن مآلات را قبول نداشتند و آن لوازم قولشان را نپذیرفتند؛ بلکه به شدّت هم انکار می‌کنند. برای همین است که اهل سنّت و جماعت به آن صفاتی که در نصوص قرآن و سنّت آمده است ایمان می‌آورند بدون تکییف و تمثیل و تعطیل و تشبیه. و تفصیل عقیده‌ی اهل سنّت و جماعت درباره‌ی اسماء و صفات در کتاب‌های مربوطه آمده است و اینجا محل بسط دادن آن نیست. ادامه خواندن عذر به تأویل از موانع تکفیر (۴)