دستگیری مولوی نقشبندی از سوی نیروهای امنیتی ایران، آری یا خیر؟

دستگیری مولوی نقشبندی از سوی نیروهای امنیتی ایران، آری یا خیر؟

به قلم: براهندک بلوچ

چند روز پیش نیروهای امنیتی ایران مولوی فتحی محمد نقشبندی را به اتهام تشویش اذهان عمومی از طریق سخنرانی های کذب، تهمت و افترا به نظام جمهوری اسلامی ایران و اقدام علیه امنیت ملی و تصرف غیر قانونی اراضی ملی بازداشت کرد و برای او  پرونده قضایی تشکیل داد؛ امروز ۲ شهریور(۲ سنبله ۱۴۰۲) نیز دیدیم که نیروهای امنیتی امارت اسلامی افغانستان شیخ الحدیث والتفسیر مولانا محمد حسین رباطی را که تحلیلگر امور سیاسی بود و از مدتی به این‌سو روی برخی مسایل با رسانه‌ها مصاحبه‌ها انجام می‌داد بازداشت کردند.

سوال اینجاست: آیا بازداشت این افراد که به صورت علنی و رسانه ای مسائلی در مورد حاکمیت گفته اند (حتی اگر همه صحیح و به دور از کذب و افترا و تهمت باشد) اما امنیت جامعه و آرامش شهروندان و امنیت روانی مسلمین را در معرض خطر قرار دهند جایز است؟ می دانیم که در زمان حاکمیت و خلافت عثمان بن عفان رضی الله عنه عده ای از مسئولین حکومتی دچار سوء استفاده هایی می شدند، در برابر این نارسائی های حکومت دو گونه واکنش وجود داشت:

  1. واکنش اهل سنت و جماعت مثل واکنش علی ابن ابی طالب و اسامه بن زید و دیگران که به صورت سری و پنهانی مشکلات را به رهبر جامعه می رساندند و رهبر هم اصلاح می کرد؛ مثلاً اسامه بن زید در برابر منکرِ شراب خوری ولید برادر مادری عثمان که یکی از مسئولین دارالاسلام بود سکوت نکرد بلکه آنرا به صورت پنهانی و سری به رهبر و مسئول حکومتی رساند و رهبریت را از مفسده ی چنین مسئولی آگاه کرد و  حکم الله بر چنین مسئول مجرم الجماعة اجرا شد.( مسلم ۱۷۰۷)
  2. واکنش دارودسته ی منافقین که التَّحْرِيش (تحریک مکارانه ی مردم به شر) به عنوان روشی سیاسی بر علیه الجماعة و دارالاسلام قاعده و روش عمل کفار آشکار و کفار پنهان داخلی و دارودسته ی منافقین بوده است که در زمان حاکمیت عثمان بن عفان تبدیل به سفارش و شعاری مشخص توسط عبدالله بن سبأ می شود و اغتشاشگران و خوارجی که عثمان بن عفان را به قتل رساندند نیز از چنین بدعت و قاعده  و شعاری تبیعت کردند که این بود: ابدؤوا في الطعن على أمرائكم و أظهروا الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر تستميلوا قلوب الناس و ادعوهم إلى هذا الأمر؛( الطبري، تاريخ الأمم والملوك، ج ٢ص ٦٤٧/ ابن الأثير، الكامل في التاريخ – ج ٣ – ص۴۶- ١٥٤) با ایراد گیری و طعنه زدن به امیرانتان شروع کنید، و امر به معروف و نهی از منکر را (در زمینه امراء ومسئولین حکومتی) آشکار کنید تا به این شکل، دل‌های مردم را به سوی خود متمایل کنید و مردم را هم به این امر دعوت کنید.

یعنی خروجی و نتیجه ی این روش دارودسته ی منافقین اصلاح نیست بلکه به دست آوردن دل مردم آنهم با شبهات و مخلوط کردن حق و باطل با هم در زیر پرچم امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح طلبی و حمایت از حقوق مردم و … است که بزرگترین ضربه را به «السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ» ( مسلم ۱۷۰۹/ بخاری  7199) «حرفشنوی» و «اطاعت» مردم می زند و به جای آن کینه و تنفر و ظرفیت شورش و اغتشاش و.. را می کارد؛ بدعتی که متاسفانه تا همین الان نیز تحت شعار اصلاح طلبی ادامه دارد و علاوه بر آنکه در میان مسلمین توسط دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها اجرا می شود گاهاً مومنین جاهل و آلوده نیز طبق این نقشه ی عبدالله بن سبأ حرکت می کنند؛ الله تعالی می فرماید اینها دشمن هستند از آنها حذر داشته باشید و هوشیاری خودتان را نسبت به اینها حفظ کنید: هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ (منافقون/۴)

نتیجه ی اغتشاش و فتنه انگیزی این دشمنان داخلی و شورش اغتشاشگران بر علیه حاکمیت عثمان چه شد؟ فتنه ای به وجود آمد که تاکنون مسلمین به آن گرفتار هستند، به همین دلیل است که الله تعالی امر می کند و به دنبال آن هشدار می دهد و تهدید می کند: وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (انفال/۲۵) خود را از الفتنه و بلا و مصیبتی به دور دارید که تنها دامنگیر کسانی نمی‌گردد که ظلم می‌کنند و بدانید که الله دارای مجازات شدید است.‏

آیا فتنه ای که امثال مولوی نقشبندی با التحریش جوانان و مردم جاهل به منهج اهل سنت و جماعت انجام می دهند را باچشم سر نمی بینید؟ امثال این مولوی مسیر اهل سنت و جماعت در مساله ی امربه مرعوف و نهی از منکر رد سطح حکومتی را رها کرده و مسیر دارودسته ی منافقین را در پیش گرفته اند و اینها تنها با قدرت و زور حکومتی مدیریت می شوند نه با هزاران آیه و حدیث و حکیمانه نصیحت کردن، چنانچه الله تعالی می فرماید: ترس از قدرت مومنین و الجماعه در دلشان بیشتر از ترس الله در دلشان است «لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ۚ » (حشر/۱۳)

 پس بدون پشتوانه ی قدرت نظامی و حکومتی هرگز نمی توان جلو مفاسد و اغتشاشات و تخریبات و ضرار سازی ها و فرقه بازی های این دشمنان داخلی را گرفت و باید از هر اقدام حکومتی در مدیریت این دشمنان داخلی حمایت کرد.   

با وجود دست و پازدنهای امثال مولوی عبدالحمید، بلوچها بار دیگر اجازه فعالیت به سکولارها را نمی دهند

با وجود دست و پازدنهای امثال مولوی عبدالحمید، بلوچها بار دیگر اجازه فعالیت به سکولارها را نمی دهند

به قلم : محمد رخشانی بلوچ/ زاهدان

مولوی عبدالحمید که با تناقض گوئی هایش یکی به میخ می زند و یکی به نعل، یکبار با نام اهل سنت صحبت می کند اما به کام سکولارها، ثمره و خروجی فعالیتهایش فریب افکار عمومی و کشانده شدن عده ای از مردم به سوی سکولارها و ملحق شدن عده ای از جوانان به گروهکهای مذهبی مسلح موجود در پاکستان بوده است.
مولوی عبدالحمید خطیب مسجد مکی زاهدان که آشکارا خواهان مسئولینی لائیک برای جامعه است و خواهان رفراندومی با نظارت کشورهای سکولار غربی و سازمانهای سکولاریستی جهانی برای ایران جهت حاکمیت یافتن سکولاریستهاست در جهتی بر خلاف جهت مسلمین شریعت گرای بلوچستان و عقلای بلوچ در حرکت است.
۸۰ سال قبل در بلوچستان پاکستان مردم بلوچ فریب سکولاریستهای بومی و پنجابی را خوردند و غیر از فساد و محرومیت چیزی نصیبشان نشد و الان هم همین بلوچهای سکولار بومی زمینه های کفر گوئی آشکار را شروع کرده اند که با واکنش بلوچهای شریعت گرا مواجه شدند؛ اما بلوچهای بیدار دیگر نه بیشتر از این حاضر به تحمل این سکولارها هستند و نه فریب شعارهای ریاکارانه ی قومیت گرایانه و ملی گرایانه ی این سکولارهای خائن را خواهند خورد.

لازم به ذکر است که نزدیک به ۲۰ روز پیش معلمی سکولار در قالب فعالیتهای ادبی کلماتی را بر زبان راند که علمای منطقه تشخیص دادند کفر گوئی کرده است .
عبدالرئوف برکات معلم اهل تربت بود که در نهایت توسط جوانان شریعت گرای بلوچستان پاکستان به قتل رسید.
اما این شخص تنها نبود بلکه افرادی در خانواده او هم با گرایشات سکولاریستی و به اصطلاح حقوق بشری سکولاریستی که امثال مولوی عبدالحمید هم شعار آنرا می دهند مشغول فعالیت بودند که از ترس مردم به ایران فرار کرده بودند.‌

شب ۱۷ مرداد ماه ۱۴۰۲ “سمیر بلوچ” و همسر او “هانی گل” (هانی بلوچ) از منزل مسکونی خود در سهر پهره ربوده شدند. سمیر برادر همان عبدالرئوف برکات بود که به جرم “کفرگویی” در تربت پاکستان به ضرب گلوله کشته شد.

در ادامه تحت فشار قراردادن اعضای سکولار خانواده عبدالرئوف بود که، برادر و برادر خانم او با هویت های “سمیر بلوچ” و “هانی گل” از شهر پهره در بلوچستان ایران توسط افراد مسلح ربوده شده بودند.

اما در نهایت، هانی گُل فعال زن حقوق بشر سکولاریستی و همسر وی سمیر که چهارده روز پیش توسط افراد ناشناس از منزل شخصی خود در پهره ربوده شده بودند، اجساد آنها در گُشت سراوان کشف شد.
امروز ۳۰ مرداد ماه ۱۴۰۲، اجساد این دو فرد سکولار در گُشت سراوان توسط مردم محلی کشف شد.

این زوج در تاریخ ۱۷ مرداد ماه ۱۴۰۲، از منزل مسکونی خود توسط افراد ناشناس ربوده شده بودند.

هانی و سمیر به دلیل سکولار بودن از شهر تربت بلوچستان پاکستان به پهره آمده و در آنجا ساکن شده بودند.

با آنکه به مرگ این سکولاریستها راضی و خوشحال هستیم حتی اگر با بیماری ایدز یا وبا و طاعون و… و یا حتی با لگد یک الاغ باشد، با این وجود ما مخالف هر گونه اقدام نظامی در داخل دارالاسلام ایران هستیم و از همه ی مومنین می خواهیم که اهل جماعت شوند و در چارچوب قوانین حاکم بر دارالاسلام فعالیتهای خود را به پیش ببرند و با چنگ زدن به منهج صحیح اهل سنت و جماعت فریب مولوی های رسانه ای و همچنین سکولارهای مجازی را نخورند .

همه دنیا شاهد این هستند که عمر آمریکا به پایان رسیده و سیطره آن بر سرزمین های اسلامی سست می شود، از سوی دیگر صبح جدیدی برای امت اسلام در حال طلوع است که با روشنایی خود غلبه اسلام و حاکمیت شریعت را خواهد آورد، چنین صبحی که با اتحاد امت اسلامی و برپایی مجدد خلافت طلوع خواهد کرد.

به قول شهید شیخ مختار ابو زبیر رحمه الله رهبر سابق مجاهدین حرکت الشباب سومالی:

” ای امت مسلمان ! بدانید که روزهای آینده از آن شما هستند!  اسلام را پیش روی خود قرار دهید و به خاطر داشته باشید که آنچه به زور گرفته شده باشد با زور نیز پس گرفته می شود”

پس دست و پازدنهای مولوی های سکولار زده و احزاب سکولار را تلاشی بیهوده جهت جلوگیری از این حقیقت و بیداری اسلامی و طوفان عظیم بدایند که در آینده ای نه چندان دور تمام سکولاریستها را از سرزمینهای مسلمین پاک خواهد کرد.

ناسیونالیسم احزاب سکولار کوردی بزرگترین خطر اهل دعوت در کوردستان (۳)

ناسیونالیسم احزاب سکولار کوردی بزرگترین خطر اهل دعوت در کوردستان (۳)

به قلم: سامان(ابومحمد لیلاخی )

در مسئله حزب شناسی این احزاب سکولار (پژاک، پ ک ک، ی پ گ، کومله، دمکرات، شیوعی، گوران، پارتی، یکیتی و..) آنگونه که مدعی هستند و در کتب ها و رسانه هایشان می‌خوانیم، هرکدام دارای عقیده کمونیستی، مارکسیستی، مارکسیست_لنینی، سوسیالیستی، لیبرالی، دمکراسی خواهی و.. هستند  و کافر هستند به دین اسلام و این چیزی نیست که گفتنش تعارف و ترس بخواد، علنأ اعلام می‌کنند نباید قوانین شریعت الله در مسائل حکومتی و اجرائی و آموزش و پرورش و اقتصاد و سایر امور اجتماعی عمومی دخالت کند و باید قوانین سکولاریستی حاکم شوند و به همین سادگی کفر خودشون رو آشکار و اعلام می کنند.

این احزاب سکولار د رنهایت دنبال تصویب همان قوانین کشورهای اسکاندیناوی و چین و آمریکا و غیره در آزادی کفر و ترویج و قانونی کردن انواع مفاسد عقیدتی و فکری و اخلاقی و رفتاری مثل همجنس بازی، زنای محارم، سکس با حیوانات، ازدواج با حیوانات و.. هستند همانگونه که کشورهای غربی دلخواهشان چنین قوانین ضد اخلاق و ضد فرهنگی دارند وچنین قوانینی با شرف و فرهنگ ملت مسلمان کورد در تضاد است.

اگر هر مسلمان موحدی برعلیه این بردگان استعمار بایستد، برچسب سلفی تکفیری، تروریست  وتندرو و دشمن کورد و گاه رافضی و خوارج و غیره می‌خورد در حالی که تمام این احزاب سکولار کورد به صورت نوبتی برای تمام کفار و تمام دشمنان ملت مسلمان کورد جاشیگری و خیانت کرده اند و خودشان خائنین به دین و ملت و خاک ملت کسلمان کورد هستند.

چون این احزاب سکولار چیزی برایشان باقی نمانده است، فروش کرکوک و رفراندم دروغینی که برگزار کردند و آبروی کورد را بردند، همکاری بارزانی با ترکیه جهت سرکوب پ ک ک، آتش زدن یک روستای حزب پارتی با انسان و حیوان توسط محمود سنگاوی، جنگ پارتی با یکیتی، جنگ دمکرات با کومله و دهااا جنگ خودی و به قول خودشون براکوژی(برادرکشی).

خون جوانانی که می‌گفتند برای آزادی کوردستان  ریخته می‌شود، تمامأ در راه برادرکشی بود، در راه خیانت و فدا کردن خود برای دشمن درجه ۱ مسلمین وکوردها یعنی آمریکا،

هر جوان پاک وساده و با ایمانی که داخل این احزاب میرفت ، اگر میتوانست برای همیشه برگردد دیگر نه ایمانی  داشت، نه باوری به قرآن و اسلام، و اگر هم برایش مقدور بود تبلیغ کفر خود را در میان مردم انجام می‌داد.

خاصیت احزاب کوردی سکولار  چه بوده؟هیچ.. هرگز نمی‌توانند ادعا کنند که خاصیتی داشته اند، جز اینکه وجودشان همواره وسیله ای برای سرکوب کوردهای سوریه و عراق بوده است، دیگر بماند ازبین بردن  دین و دنیای جوانان  متدین کوردستان

و از اقدامات شایسته این نوکران استعمار:

*فروش کرکوک*به هدر دادن خون صدها جوان در راه برادرکشی (به قول خودشان براکوژی)*دوستی عمیق با اسرائیل به طوری که اسرائیل کردستان را خانه دوم خودش می‌داند

*کشتار مردم مسلمان سوریه توسط “پ ک ک” و “ی پ گ” با حمایت امریکا و بشار اسد

*تصویب قوانین به ظاهر ضد ترور و در اصل ضد شریعت در پارلمان کفریشان

*در جنگ های داخلی ۹۵ میلادی در شهر رانیه  که کودکان درون گهواره، گلوله به انها اثابت کرد و غرق خون شدند  کاملا عمدی و با قصد قبلی، احزابی که چنین به یکدیگر بی رحم هستند و با هم سنگران و هم وطن خویش اینگونه معامله میکنند و به عهد و پیمان خود با هم وفائی ندارند چگونه میتوان تصور کرد که دشمنی و عداوتی با منهج و اسلام نداشته باشند و اربابانشان بگذارند که بی تفاوت باشند نسبت به دین این ملت.

پس یکبار برای همیشه به سکولاریسم و تمام احزاب سکولار لگدی جانانه بزنیم و بار دیگر اجازه ی سربلند کردن به آنها ندهیم.

ناسیونالیسم احزاب سکولار کوردی بزرگترین خطر اهل دعوت در کوردستان (۲)

ناسیونالیسم احزاب سکولار کوردی بزرگترین خطر اهل دعوت در کوردستان (۲)

به قلم: سامان(ابومحمد لیلاخی )

بخشی این مرزها در قرار داد سایکس پیکو ۱۹۱۶توسط سکولارهای فرانسه و انگلیس انجام شد و مناطق کورد نشین عثمانی را به ۵ قسمت (عراقی، سوریه ای، لبنانی، ترکیه ای، آذربایجانی)تقسیم کردند و هدف از این تقسیمات و دیوارکشی ها تسلط بر خاورمیانه بود.به طوری که با شعارهای ملی گرایانه ترک ها  برعلیه کوردها و عرب ها شوریدند و جنگ و درگیری میان ملیت ها شروع شد و  غرب  به خواسته هایش رسید و آتش این جنگ تا امروز هم ادامه دارد ، وگرنه قبل از آن مسلمانان با هر ملیتی آزادانه و بدون پاسپورت و ویزا می‌توانستند به همه نقاط  سفر کنند.

در خلال قرارداد سایکس پیکو و در خلال فروپاشی خلافت عثمانی، اروپاییان فرعون های دست نشانده را بر نقاط مختلفی از خاورمیانه به منصب قدرت نشاندند، همان فرانسه و انگلیس که احزاب کوردی امروزه نوکر و برده شان شده اند.

اینها بخاطر عدم مطالعه و عدم آگاهی از دینیه که انتخاب کرده ایم و اصول اولیه اش رو متوجه نشده ایم، در مورد مکاتب اومانیسم(انسان محوری) مطالعه نداریم و نمیدونیم  اصول این مکاتب مخالف قرآن است، و چنین مکاتبی اصلا قرآن و اسلام را نمی‌خواهند  آنچنان که از اسمشان پیداست، اما طرف درعین ادعای مسلمان بودن مدعی ملی گرایی است، در عین ادعای سکولار بودن مسلمان است و.. اصلا نمیداند فلان حزب و تشکیلات سکولار هدفش چیه و چکارست، چون ما کتاب خوانی رو دوست نداریم و صرفا از طریق رسانه اخبار دنبال می‌کنیم و شلاق رسانه ها مغزمان را خسته و تسلیم خود کرده است، تعصب و ناآگاهی تیشه به ریشه مان زده است، اخبار را از فضای مجازی میگیریم،

در مکاتب انسان مدار سکولاریستی مانند ناسیونالیسم(ملی گرایی)، کافر هم  می‌تواند حکومت کند، واین  با اسلام در تضاد است، چون در اسلام کافر نمی‌تواند حکومت کند.

 از پیامبر اسلام وخلفای راشدین و صحابه، تابعین، تبع تابعین تا همین الان هیچ مومنی راضی به حکومت غیر قرآن نبوده است تا ما باشیم.

مکاتب سکولاریستی ناسیونالیسم، کمونیسم، سکولاریسم، اگزیستانسیالیسم، لنیسیم، استالینیسم، مارکسیسم، سوسیالیسم، داروینیسم و دمکراسی خواهی، لیبرالیسم…. این مکاتب بیشتر از نظر اقتصادی واجتماعی و.. تعریف می‌شوند. و در عقیده، همگی مخالف قرآن و اسلام هستند و از نظر اسلام به اینها کافر گفته می‌شود.

حالا یک مسلمان چطور میتونه هم مدعی اسلام باشه هم مدعی یکی از این مکاتب، بگه خدارو قبول دارم ولی خدا حق نداره قانون وضع کنه قرآن نباید در جامعه حکومت کنه این خودش کفره از نظر قرآن، خود همون مکاتب علنأ عقیده خودشون رو بیان میکنن این ماییم که در مورد عقیده خودمون اطلاعات نداریم.

اینها مخالف حکومت خدا و حکم قرآن هستند، آیه قرآن می‌فرماید: ومن لم یحکم بما انزل الله فالئک هم الکافرون.(مائده ۶۳)”هرکس بغیرآنکه الله نازل کرده حکم کند به تحقیق آنها کافرند. ودر جایی دیگه می‌فرماید اینان که به آنچه خدا نازل نکرده حکم کنند فاسق اند و ظالم اند.

گروه پ ک ک در سوریه با کورد و عرب های مسلمان دشمنی عمیقی دارند چون آمریکا بهشون دستور میده، پارتی و یکیتی قوانین ضد شریعت در پارلمان کفریشان تصویب کرده اند این احزاب سکولار به طور سیستماتیک در حال دشمنی با اسلام و مسلمین هستند، پ ک ک قبلا در مخمور عراق در اختیار صدام حسین بود، بعدأ در اختیار شوروی، و اکنون در اختیار آمریکاست، و صرفا یک حزب سوسیالیستیه و مدافع حقوق کورد هم نیست، و سران این احزاب علنأ کفر خودشون رو اعلام می‌کنند که قانون اسلام و قرآن رو نمیخوایم.

پژاک که این روزها در کوههای هورامان و اطراف مریوان در حال یارگیری و فریب جوانان جاهل کورد و هورامی است و با نیروهای ایران هم درگیر شده است شاخه ی ایرانی پ.ک.ک است . چون پ.ک.ک برای هر بخش از مناطق کورد نشنین ایران و ترکیه و عراق و سوریه احزابی مسلح و غیر مسلح جداگانه با اسمهائی جداگانه ساخته است.

ناسیونالیسم احزاب سکولار کوردی بزرگترین خطر اهل دعوت در کوردستان (۱)

ناسیونالیسم احزاب سکولار کوردی بزرگترین خطر اهل دعوت در کوردستان (۱)

به قلم: سامان(ابومحمد لیلاخی )

به جرأت میگویم ملی گرایی بزرگترین خطری است که  اکنون مانعی بزرگ برای دعوت اسلامی شده است، دلیل اینکه احزاب کوردی تا حد زیادی در قلب و روح مردم ما رسوخ کرده است بخشی برمی‌گردد به زمان تشکیل این احزاب و اینکه این احزاب با شعار “برگرداندن حق کورد” به سمت مردم آمدند، کشته دادند و بنظرم آنچه به این محبت قوت بخشید ظلم و ستم های حاکمیت  سکولار پهلوی و صدام حسین سکولار و آتاتورک سکولار و تبعیض هایی بود که در حق مردم کورد انجام می‌دادند.

اما این احزاب ملی گرا از زمان قاضی محمد به بعد همگی سکولار لیبرال یا سکولار چپ بوده اند و برای نوعی از دموکراسی سکولاریستی مردم مسلمان کورد را خرج کرده اند.  می‌دانیم در اسلام سکولاریسم و دموکراسی کفر است، و سران این احزاب سکولاریسم وقتی  درمیان مردم ما آمدند می‌دانستند مردم کورد مردمی متدین و با شرافت و باکرامت هستند، لذا نتوانستند ابتدا آن عقیده کفری و پلیدشان را علنأ آشکار کنند و در میان تبلیغ هایشان می‌گفتند ماهم مسلمانیم و جوانان مسلمان را می‌بردند در راه برادرکشی به کشتن می‌دادند تا اینکه کم کم به قدرت رسیدند و عقیده پلید سکولاریستی شان را آشکار کردند.

صرفنظر از مرامنامه ی احزاب سکولار دموکرات و کومله ها، عبدالله اوجالان آتئیست و کمونیست در کتاب مانیفست تمدن دموکراتیک می‌داند اگر مستفیمأ پیامبر خدا رامورد حمله قرار دهد موفق نمی‌شود، لذا به طور فریبکارانه ای از پیامبر اسلام تعریف و تمجید می‌کند و اینگونه کم کم عقیده کفری خودش را آشکار می‌کند که مشخص می‌شود عقیده ای به اسلام ندارد..

گرچه تاریخ این احزاب سکولار پر است از خیانت وبرادرکشی و خودفروشی، اما یادمان نرود دعوتی که اینان برای باطل  خود داشته اند ما مسلمانان برای دعوت مردم  به  حق نداشته ایم ، اینان برای عقیده خود کشته دادند، مسئله تضاد بین  اسلام و ملی گرایی در میان مردم روشن نشده بود، و بنده در این جا بصورت مختصر آنچه مهم باشد را عرض میکنم و به اذن خدا در فرصتی دیگر به ادامه مطالب می پردازیم، ابتدا میخواهم در مورد مسئله اسلام و ملی گرایی توضیحاتی اندک ارائه دهم

در اسلام دین و ملیت باهم  تضاد ندارند، و خداوند ملیت ها را قرار داده است برای شناخت همدیگر، محبت به وطن ربطی به کافر و مسلمان ندارد و امری ذاتی است هرکسی این محبت را دارد.

یک “ملیت” داریم  ویک “ملیت پرستی”

 “دین” و “ملیت پرستی” یا ملی گرایی یا قوم پرستی،  با همدیگر در تضاد هستند چرا که مسلمان خدا پرست است ملیت پرست نیست، بخاطر تعصبات قومی و قبیله ای و ملی،  حکم الله و پیامبر صلی الله علیه و سلم  را کنار نمیگذارد و حق را  بخاطر تعصب قومی و ملیتی باطل جلوه نمی‌دهد، مثلا: دین به ما میگه در شهادت دادن جانب حق رو بگیرید، حالا ما نباید بخاطر تعصب قومی و ملیتی ولو پدرم یا همسایم باشه، حق رو زیر پا بذارم و این خودش ضد ارزش و ضد اخلاقه  پس عقیده بر هرچیزی ارجحیت داره، قوم گرایی و ملی گرایی یا ملیت پرستی در تضاد با اسلامه و اصلا در تضاد ارزش‌های اخلاقی و اجتماعیه.

اصول ملی گرایی با اصول اسلام در تضاد است، در ملی گرایی مرز جغرافیایی، نژاد و زبان  عامل اتحاد و خودی بودن است،در ملی گرایی افراد داخل یک محدوه که هم نژاد و هم زبان هستند خودی و هرفردی ولو مسلمان باشد خارج از آن مرز بیگانه محسوب می‌شود ، در حالی که در اسلام تمام مسلمانان از هر جای دنیا یک امت واحت هستند، و مرز و جغرافیا و رنگ و نژاد و ملیت  ملاک برتری نیست، در اسلام ملاک برتری فقط تقواست، در ملی گرایی یک کافر نیز می‌تواند حکومت کند، در اسلام هرکس راضی به قوانین غیرخدا و غیر قرآن باشد خود این کفر  است.

در اسلام، ترک، عرب، فارس وکورد مسلمان برادر هم اند چه چچنی چه هندی چه آفریقایی، اما در ملی گرایی فقط کسانی که ملیت و جغرافیای یکسان دارند خودی هستند و یک مسلمان عراقی بیگانه محسوب می‌شود. در اسلام، ملیت مقدس نیست،یک ترک مسلمان از یک کورد کافر بهتره و یک کورد مسلمان از یک ترک کافر بهتره ، مرز وجودنداره،

چگونه انسان می‌تواند هم مسلمان باشد هم ملی گرا؟ هم مسلمان باشد هم سکولار؟ یا مسلمان باشد ومدعی آتش پرستی؟ اصلا مگه چنین چیزی امکان پذیر است؟

سرچشمه ی مصیبتهای دامنه دار هورامیها در غرب ایران

سرچشمه ی مصیبتهای دامنه دار هورامیها در غرب ایران

به قلم : وریا هورامی

السلام علیکم

باید به خدمت شما وهمه ی دوستان مسلمانم برسانم که تمام مشکلات وبدبختی های ما از زمانی شروع شدند که این مکتبه وعقاید سکولاریستی وارد منطقه ی ما شدند .

#   انگلیس و فرانسه که سرزمین کردها را در میان ترکیه ،عراق ،سوریه ،لبنان ،فلسطین ، ارمنستان وآذربایجان تقسیم کردند عقیده ومرام سکولاریستی دارند.

#    صدام حسین ، رضاشاه پهلوی ، آتاتورک ، حافظ وبشار اسد که زبان وحتی نژاد کردها را انکار می کرده اند همگی سکولار بوده اند وقبل از آنها از جانب هیچ کشور ،مکتب و انسانی  چنین جنایتی در حق کردها صورت نگرفته است .

#  همین الان  نیمچه حکومت سکولارکردستان عراق درفکر حل نمودن هورامیها در زبان وفرهنگ خودش است و با آنکه از سال ۱۹۹۲ حکومت را در اختیار دارند ، اما به هورامیها اجازه ی خواندن ونوشتن به زبان مادری را نمی دهند. در حالی که آشوریها ،ترکمنها و… آزادی همه چیز را دارند.

ما هورامیها باید بیدار شویم خواب وبی خیالی و راه باز کردن برای سکولاریستها بس است . عامل همه ی بدبختیهای ما همین سکولاریستها هستند . ماباید از خانه وخانواده واقوام خودمان شروع کنیم وریشه سکولاریسم را بخشکانیم تا مشکلات دنیوی وحتی اخروی خود وملتمان را تمام کنیم .

ماباید به تمام حزبهائی که به نام اسلام، با خدمت کردن به سکولاریستها به اسلام ومسلمانان خیانت می کنند، بگوئیم که خجالت بکشید واگر یک ذره رحم در وجودتان باقی مانده به خاطر ستمدیده ها از سکولاریستهای مرتد فاصله بگیرید وبه صف مردم ملحق شوید .

آینده متعلق به اسلام است وروسیاهی برای خیانتکاران سکولار و دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها باقی می ماند .

به احزاب سکولار و مرتد هم می گویم: ملت هورامان همان ملت ۴۴ سال قبل است وهر وقت که لازم باشد علیه کومله ودمکراتهای کافر و سایر احزاب سکولار دست به اسلحه می برد . درسی که ما به کومله های کمونیست داده ایم اگر عاقل باشند برای نوه ها وتمام کافران پس از آنها همچون دمکرات وپژاک کافی است .

آنها باید بفهمند هورامان یعنی مکان دین ودینداران و جایی برای قوانین غیر دینی فاحشه بازان سکولار غربی و آمریکائی ندارد .

آیا زمان بیداری هورامی های سکولار نرسیده است؟

آیا زمان بیداری هورامی های سکولار نرسیده است؟

به قلم: سیروان هه ورامی

این روزها توهین احزاب سکولار کوردی به هورامی ها زیاد شده است . البته سالهاست که هورامی ها و بسیاری از جافها  و منگورها و … را با انواع لقبها آماج توهینها و فحشهای خود قرار داده اند.

 معمولاً و طبق روال عادی روش گفتمان انسانهای جاهل و نفهم و علی الخصوص سکولاریستهای  خائن و مزدور کردستانات و هورامانات، هر گاه در برابر حق و دلایل قاطع کم می آورند ؛ به فوش و ناسزا و تهمت و برچسب زنی و اگر از دستشان برآید به خشونت و جنگ روی می آورند.
این دروغگویان سکولار اطراف ما که دست پرورده ی دروغگویان سکولار و فرآورده ی پست ترین اندیشه های ضد خلقی در منطقه هستند فاقد دلیل و برهان صحیح اند . هر احمق و دیوانه ای میتواند فوش و ناسزا بگوید . هنر انسان در دلایل عقلی و تفکر درست و صحیح اوست.

خیلی  دوست داشتم بر اساس: وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا ۖ (شوری/۴۰) و انتقام  سیئه و بدی (مردم) به چیزی مانند آن سیئه و بدی رواست؛ به این احزاب سکولار و بخصوص به طرفداران آنها در میان هورامی ها لقب گوساله را بدهم . اما به دو  دلیل پشیمان شدم:

  1. خداوند اینها را بدتر از  چهار پا  دانسته است. / أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ (اعراف/۱۷۹)
  2. پاکی و خدمتگذاری گوساله و خباثت، پلیدی  وضد اسلامی بودن  این موجودات  را

باید عرض کنم در این جا مسئله غرض شخصی نیست. ما با واقعیتهای روشنی روبرو هستیم . اماشما سکولاریستها با شعار دادن و بد وبیراه گفتن از این واقعیتها فرار می کنید .  اگر در هورامن غربی اشغال شذه توسط احزاب سکولار غربی بالاتر از ۶۰۰ جوان به جماعتهای اسلامی مخالف این احزاب سکولار می پیوندند یعنی نوعی اعتراض به این احزاب سکولار.

ما هورامی ها تا سر پوست و استخوان با احزاب سکولار مخالف هستیم و رهبر آنها را مرتدی می دانیم که تمام اعضای احزاب سکولار هم در کنار این بت اصلی مرتد هستند. حالا زمانی که می گوئید در اسلام این مساله وجود ندارد و مثلاً قاضی محمد گرجستانی الاصل مرتد نیست ، شما باید با توجه به منابع اسلامی وبا دلیل و مدرک بگوئید که این نوشته ها و واقعیات و این حکم در مورد این شخص سکولار صحت دارد یا نه ؟ با منابع سکولاریستی که نمی شود به قضاوت در مورد منابع اسلامی پرداخت که دو چیز متضاد با هم هستند. و در سکولاریسم چیزی به نام ارتداد وجود ندارد. دیگه از این شاخ به اون شاخ پریدن و هول هولکی چیزهایی را پراندن کار انسانهای باسواد امروزی و مدنی نیست .

ما وشما هم می دانیم که در میان کردهای ایران سکولاریستهای مرتد  جایگاه سابقشان را ندارند وتبلیغات ماهواره ای و میدان دادنهای سکولاریستهای آمریکائی و پول جیره بندی شده ی حکومت دست نشانده ی آمریکا در کردستان عراق به آنها است که  احزاب سکولاریست مرده و به حاشیه رانده شده را مطرح و بزرگ کرده است .

افکار پوسیده و کلاسیک  سکولاریستی مرتدین کردستان  سالهاست به موزه پیوسته و فقط در جوامع  و مغزهای عقب مانده ی مسلمان نشین هنوز دارند دست و پا می زنند.

اجازه دهید این احزاب سکولار کوردی تا می توانند به هورامی ها توهین و فحاشی کنند تا آن عده ی قلیل از هورامی های خائن و خود فروشی که سالها در کنار این احزاب سکولار برای صدام حسین سکولار و بارزانی های سکولار (نوکر حکومت سکولار ترکیه) مزدوری کرده اند بدانند که نه تنها در میان هورامی ها بلکه در میان احزاب سکولار کوردی هم هیچی نیستند.

هورامی های سکولار در اختیار احزاب سکولار کوردی قرار گرفته اند که این احزاب خودشان نوکر ترکیه شده اند و ترکیه هم نوکر آمریکا و ناتو . پس بدان که این هورامی های سکولار در درجه چندم نوکری هستند؟ پس هر توهینی لایقشان است.

ترور نافرجام ماموستا عبدالهادی صالحی و شهادت فرزندش در سقز توسط احزاب سکولار و مرتد کوردستان

ترور نافرجام ماموستا عبدالهادی صالحی و شهادت فرزندش در سقز توسط احزاب سکولار و مرتد کوردستان

دکتر عبدالهادی صالحی که به‌ ماموستا هادی هرمیدول نیز شناخته شده است یکی از چهره های اصلي مبارزه با فتنه ی سکولاریسم و احزاب سکولار و مرتد محلی در کوردستان به شمار می رود.

این چهره ی شناخته شده ی ضد سکولار در دریایی از جاهلیت و سکوت و خیانت ماموستاها ی متعدد منطقه توانسته است جرقه هایی را بزند که خیلی از مدعیان دروغین دعوت و جهاد حتی غیرت و جرت بیان کمتر از چند درصد آنرا نیز در برابر این احزاب سکولار و مرتد نداشته اند.

این عالم بزرگوار در این مسير مبارک دعوت تا کنون هزینه هاي زيادي را پرداخت کرده است که تازه ترین آن ترور صلاح الدین صالحی فرزند ۱۹ ساله‌ اش است. فرزندی که در سن ۱۳ سالگی حافظ قرآن نیز شده بود و به تازگی اجازه ماموستایی در مذهب امام شافعی را پیدا کرده بود اما توسط جبهه ی سکولاریستهای مرتد و با ضرب گلوله ی این جانیان سکولار در سقز مورد هدف قرار گرفت و به شهادت رسید. نحسبه کذالک و الله حسیبه .

شهادت این حافظ قرآن و عالم دینی را به اهل دعوت و خانواده محترم آن بزرگوار تبریک و تسلیت می گوئیم و برای آن داعی بزرگوار غفران الهی و برای بازماندگان صبر جزیل ‌خواستاریم و به بازماندگان ماموستا صلاح الدین تقبله الله می گوئیم:

«خداوند هر چه می دهد و هر چه می دهد متعلق به خودش است و هر چيز نزد او مدت مشخصی دارد، بايد صبر را پيشه كنی و اميد اجر و پاداش داشته باشی. «الله تعالی اجرت را زياد کند و عزايت را نيکو بگرداند و مرده ات را مورد مغفرت قرار دهد.»آمین

ضاربان سکولار به سوی پدر وی ماموستا عبدالهادی صالحی هم شلیک کردند و قصد کشتن او را داشتند که موفق نشده و متواری شدند.

متهم اصلی این دست از ترور ها در میان اهل سنت کوردستان احزاب سکولار و مرتد هستند چرا که تاریخ آنان طی سالهای اخیر در قبال علمای ضد سکولار اهل سنت پر از ترور و جنایت بوده است.

پیج لاوان سقز از سر سپردگان احزاب سکولار و مشخصا از وابستگان حزب شبهه نظامی دمکرات کردستان ایران در استوری نوشته:
” برای کشتن پدرش رفتند ولی  این مهره اطلاعات توسط جوانان انقلابی ما کشته شد.”

به اهل دعوت و جهاد برای چندمین بار می گوئیم که این سکولاریستها به سکوت شما راضی نخواهند شد و چنانچه از دستشان بر آید جنایتی فجیع تر از این را در حق شما و نزدیکان شما نیز انجام می دهند .

اینها همیشه دروغها و برچسب‌ها و بهانه های آماده شده برای حذف مخالفین خود دارند و به مخالفین سکولاریسم اجازه حیات نمی دهند.

روحانیون کردستان به کجا می روند؟


روحانیون کردستان به کجا می روند؟

به قلم: عبدالله ابراهیمی از بوکان

شروع اعتراضات ضد حکومتی در ایران از اعتراض نسبت به داشتن حجاب اجباری برای زنان آغاز شد ، اینکه چرا باید زن مجبور به  پوشیدن بدن و سر و گردن خود  باشد و چرا باید از داشتن آزادی در پوشیدن مطابق خواسته خود محروم باشد؟
لذا در اعتراضات خیابانی با برداشتن روسری و سوزاندنش اعتراضات شکل گرفت و با دادن شعارهای سرنگونی حکومت به اوج خود رسید ، شعارهای دمکراسی خواهانه و تشکیل حکومت دمکراتیک بر اساس آراء مردم ماهیت حرکتهای اعتراضی را بیان می‌داشت ، و شعار ، زن  زندگی  آزادی به عنوان مشخصه این اعتراضات ، خود را تثبیت نمود ،شعاری که محور اتحاد جریانات مخالف اعم از کمونیستها و طیفهای وسیع سکولار و افکار عمومی جهان غرب نیز قرار گرفت ،
دشمنی با آخوند به عنوان رهبریت حکومت ، در برنامه تبلیغاتی مخالفین قرار گرفت  به همین خاطر روحانیون بطور عام در معرض تهدید واقع شدند که عمامه پراکنی نمونه عملی آن بود
.عکس العمل قشر وسیعی از  روحانیون کردستان در همین رابطه ، نمود پیدا کرد ، با اعلان موضع گیری خواستند از خود در مقابل این هجوم تبلیغاتی دفاع نمایند ، اما متاسفانه راه افراط پیمود، بدون مرزبندی دینی از مشروع بودن خواست‌های معترضین صحبت کرد و بدون اعلان  موضع در مقابل شعارهای ضد اسلامی به حمایت از مخالفان پرداخت ، همانند حامی اپوزسیون سکولار مخالف حکومت ، عمل کرد ، با سرکوب معترضان و دستگیری و محکوم کردنشان مخالفت کرد ،همه کشته های خیابانی را شهید نامید و با این کار بر هواداری خویش از جبهه مخالف مهر تایید گذاشت.
آیا روحانیت رهبران دینی برای دفاع از اسلام هستند؟ آیا اسلام فاقد نظام حکومتی برای جامعه میباشد؟
آیا در صورت ناکارآمدی حکومت در اداره جامعه ، برای اجرای احکام اسلام و حاکمیت شریعت، باید حاکمان تعویض شوند یا اسلام را از صحنه حیات اجتماعی مردم خارج نمود؟  روحانیت منطقه در مقابل شعارها و اعمال نادرست معترضین و اعلان حکومت دمکراتیک از جانب اپوزسیون مخالف حکومت هیچ عکس العملی از خود تا کنون بروز نداده است و تنها به خواندن آیاتی از قرآن در ابتدای بیانیه هایشان برای توجیه کار خود پسنده کرده اند ، گویا از تاریخ عبرت نمی گیرند و  به دنبال امثال عزالدین حسینی و مفتی زاده  در حرکتند ،که اولی با طرح مسئله کفر و ایمان مخالف بود لذا با آنها همنوا شد و دومی  کفر بی دین‌ها را  به خاطر جهل و نیت صادقانه تاویل کرد ،که سرانجام هردو، زمینه ظهور کفر در جامعه کردی را فراهم و تثبیت کردند.

چند نکته مهم

ادامه خواندن روحانیون کردستان به کجا می روند؟

چرا خطبای مساجد ما در برابر جنایات اغتشاشگران سکولار در ایران سکوت کرده اند؟

چرا خطبای مساجد ما در برابر جنایات اغتشاشگران سکولار در ایران سکوت کرده اند؟

به قلم: کیوان مریوانی

شامگاه دیروز در شهر ما مریوان یک پیرمرد به اسم علی فتاحی با شغل آزاد (فروشنده آهن آلات) به بهانه ی عضویت در بسیج  و به صورت وحشیانه ای در جلو منزلش و از پشت و با گلوله جنگی مورد هدف قرار گرفت و کشته شد، چندی قبل هم در سنندج و با سرامیک و … یک پیرمرد دیگر را شکنجه کش کردند، شلوار این پیر مرد را بیرون کشیده و با آنکه این مسلمان قسم می خورد و اسم الله را بر زبان جاری می کرد با این وجود او را زجرکش کردند و چندین نفر از میان نیروهای حافظ امنیت مردم چون رئیس یگان ویژه مریوان، غلامرضا بامدی در سنندج، رضا آذربار در کامیاران، سرهنگ یوسفی در سنندج، سرهنگ دوم اردلان در اغتشاشات بانه و دهها نفر دیگر در تهران و بلوچستان و مازندران و گیلان و لرستان و اصفان و… ترور و یا به شکل فجیعی زجر کش شدند.

این اغتشاشگران سکولار بر این باور هستند که این پیر مردها و سایر افرادی که در نهادهای مختلف حکومتی ایران فعالیت دارند خائنین به کوردها هستند و مستحق کشته شدن، چون اینها مدت ۸ سال در برابر اشغالگری های صدام حسین سکولار و احزاب سکولار آنها در دفاع از دین و ناموس و خاک خود مقاومت کرده اند؛ اما این احزاب سکولار کومله ها و دمکراتها و پ.ک.ک و خبات و دارودسته یمنافقین رجوی و غیره که ۸ سال در کنار صدام حسین سکولار بر علیه دین و ملت و خاک خود قرار گرفته و مزدوری کردند و مرتکب کثیف ترین جنایات شدند و پس آز ان نیز در اختیار اسرائیل و آمریکا و حکومت سکولار ترکیه قرار گرفته و هر چند وقت یکبار مرتکب ترورها و جنایت و خیانت جدیدی می شوند مدافع خلق و آزادی و شعارهایی از این دست هستند!!

اگر منصفانه نگریسته شود و قرار باشد کسی به خاطر خیانت به دین و ناموس و ملت و خاک و مزدوری برای دشمنان خارجی محاکمه و کشته شود چه کسی است؟ آیا خائن تر از این احزاب سکولار در تاریخ ملت کورد و سایر ملل اسلامی وجود داشته است؟

مگر خطبای مساجد ما از نزدیک خیانت و خباثت این احزاب سکولار را ندیده اند؟ آیا نمی بینند که در همین اغتشاشات اخیر سال ۱۴۰۱ش چند نفر از مردم و حافظان امنیت مردم توسط نفوذی های این احزاب سکولار در میان اغتشاشگران کشته شدند؟

اگر در امریکا یا اروپا یا هر کشور دیگر جهان افرادی مسلح در قالب اعتراضات و در میان معترضین به سوی نیروهای امنیتی شلیک کنند و مثل غلامرضا بامدی و آذرپا و… در روز روشن آنها را به گلوله ببندند و یا مثل یوسفی و… را با چاقو سلاخی و بکشند یا در سنندج با سنگ نمای ساختمان و موزائیک و … پیر مرد غیر مسلح را زجرکش کرده و شلوار از پایش بیرون بکشند و آنهمه جنایت مرتکب شوند و یا در قالب تیم های ترور اقدام به ترور نیروهای پلیس و نظامیان ان کشور کنند، این کشورها چگونه برخوردی با این افراد خواهند داشت؟

آیا اسم این کارها را اعتراض مدنی می گذارید یا اغتشاش و تخریب و دشمنی با ملت؟ پس چرا در برابر اینهمه جنایت سکولاریستها و سکولار زده ها سکوت کرده اید اما واکنش نیروهای مردمی و امنیتی کشور در برابر این هرزه های اغتشاشگر را با دروغها و توجیهات عوام فریبانه برجسته و بزرگ کرده و حتی خودتان با موضع گیری های کاملاً غیر شرعی در جبهه ی این اغتشاشگران سکولار قرار گرفته اید؟

فعلاً که عده ای از مردم شما را به عنوان خودی می شناسند و سوار احساسات آنها شده اید اما بر عقلای اهل سنت میزان انحراف شماها از منهج صحیح اسلامی واضح و روشن است و یقین داشته باشید که این واکنشهای شما در تاریخ این ملت نوشته خواهد شد و آیندگان از شماها به عنوان «بلعم های باعورا» و «الرویبضه» و علمای سوء یاد خواهند کرد.

سکوت در برابر فساد یکی از ابزارهای بزرگ گسترش فساد است و انتظار مومنین این است که خطبای مساجد مردم را در مسیر صحیح عمل به قانون شریعت الله و در برابر دشمنان شریعت قرار دهند نه اینکه مردم را در «جبهه»ی دشمنان شریعت و بخصوص در «جبهه ی» کثیفترین دشمنان قانون شریعت الله یعنی کفار سکولار خارجی و مرتدین سکولار محلی قرار دهند.