جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۵)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۵)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

کسی که کتاب‌هایی مثل صحیح بخاری و مسلم و یا جامع ترمذی را نگاه بکند حتماً فصولی را می‌بیند که بعضی از آن‌ها در فضایل علی بن ابیطالب، حسن، حسین یا فاطمه، عباس و پسرش عبدالله، جعفر بن ابیطالب و دیگر افراد اهل بیت نوشته شده است.

این علاوه بر کتاب‌های زیادی است که فرق معروف به اهل سنت مخصوصاً در مورد اهل بیت نوشته‌اند مانند:

  1.   فضائل الحسن و الحسین، نوشته امام احمد حنبل[۱] (۲۴۱ ه‍‌)
  2. خصائص أمیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، نوشته حافظ نسائی (۳۰۳ ه‍‌)
  3.  ذخائر العقبی في مناقب ذوی القربی، نوشته محب طبری (۶۹۴ ه‍‌)
  4.  استجلاب ارتقاء الغُرف بحب أقرباء الرسول ج وذوی الشرف، نوشته حافظ سخاوی (۹۰۲ ه‍‌)
  5. إحیاء المیت في فضائل أهل البیت، نوشته جلال‌الدین سیوطی (۹۱۱ ه‍‌)
  6. جواهر العقدین في فضل الشرفین و  الجواهر الشفاف في فضائل الأشراف ، نوشته  نورالدین شریف سمهودی (۹۱۱ ه‍‌)
  7.  درّ السحابه في مناقب القرابه والصحابه ، نوشته شوکانی (۱۲۵۰ ه‍‌)
  8.  و….

به همین است که کسانی چون   آیت‌الله  میرزا محمدحسین مامقانی می گوید: «و خلاصه کلام: مقصود و هدف ما از این خاتمه روشن شدن این مسأله است که اهل سنت و جماعت اگرچه معتقد به جانشینی علی  به جای رسول اکرم   نیستند و خلافت را از آن اهل عترت و طهارت نمی‌دانند، ولی آن‌ها تنها در این دو مسأله با شیعه اثناعشری اختلاف‌نظر دارند و به ولایت مطلق امیرالمؤمنین اقرار می‌کنند و به تمام فضائل و مناقب امامان معصوم اعتراف دارند. ولی این قضیه بر بیشتر مردم [شیعیان] نامفهوم و پوشیده است تا جایی که گمان می‌کنند اهل سنت فضایل ائمه‌ها را انکار می‌کنند.[۲]

در این صورت شیعیان علی طیف گسترده ای از فقها و مسلمین را تشکیل می دادند که با عقایدی واحد دنبال هدفی واحد بودند و آنهم بازگرداندن حکومت به سبک شورائی و اسلامی آن . با تمام اهمیتی که این هدف برای مسلمین داشت اما از این اندازه که یک ضرورت اجتماعی جهت حفظ دین و جامعه و کیان آن است، فراتر نمی‌رود. در نتیجه اختلاف این فقها در عقاید نبود، بلکه در امور اجتهادی ریزی بود که هم اکنون هم میان دو مجتهد در یک مذهب نیز ممکن است وجد داشته باشد .

به همین دلیل شیعیان علی  با صراحت در برابر غاصبین حکومت ایستادگی می نمودند .  داستان امام زهرى با هشام‏بن عبدالملک، داستان امام مالک و أبوحنیفه با أبى‏جعفر منصور، داستان شافعى با هارون‏الرشید، داستان احمدبن‏حنبل با معتصم و… تا مى‏رسد به داستان سیدقطب با جمال عبدالناصر… براى همه مشهورند.. اینان بخشی از شیعیان علی بودند که چون امام حنفی رحمه الله به دلیل غیر اسلامی دانستن حکومت منصور عباسی و  طرفداری از امامت و حاکمیت جعفر صادق یا هرکسی که او یا …. تعین کند روانه ی زندان شد و در زندان هم به قتل رسید و جانش را در راه چنین باوری فدا نمود .

بعدها با پیدایش پیروان متعصب فقها و نفوذ باورهای غلات و پیدایش مذاهب کلامی چون اشعری و ماتریدی و غیره طیف گسترده و وسیع شیعیان علی به صورت تدریجی  از لحاظ عقائدی هم دچار تغییراتی شدند و کار به جائی رسید که برای عده ای از پیروان فقها هدف اصلی بازگرداندن حکومت به سبک شورائی و اسلامی آن فراموش شد، و به جای آن، دامن زدن به اختلافات عقیدتی و تفرق میان فرق اسلامی و حتی چند دستگی میان یک فرقه هم گسترش یافت . این بیماری بود که پس از وفات ائمه ی بزرگوار دامنگیر طیف وسیع شیعیان علی شد و تمام سود آن به جیب حکام ظالم رفت .


[۱] تقی‌الدین ابن تیمیه در کتاب (منهاج السنة) جلد ۴ صفحه ۱۲۵ این کتاب را به او نسبت داده است.

[۲] کتاب (علم المَحَجّة) صفحه ۲۸۷ زیر عنوان (علماء العامة وقبولهم فضائل اهل البیت).

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۴)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۴)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

نصوصی که بر لزوم تبعیت از قرآن دلالت می‌کند،عظیم‌تر و با اهمیت‌تر از آن است که بتوان آن‌ها را این‌جا آورد. از رسول  الله صلی الله علیه وسلم حدیث صحیحی درباره اهل بیت روایت شده است که فرمود:«والذي نفسي بیده، لایدخلون الجنة حتی یحبوكم من أجلی» «قسم به آنکه زندگیم در اراده اوست [مردم] وارد بهشت نمی‌شوند مگر اینکه شما [اهل بیت] را به خاطر من دوست بدارند.»

خداوند به ما دستور داده که بر خاندان رسول  الله صلی الله علیه وسلم صلوات بفرستیم، آن‌ها را از زکات که بر اهل بیت حرام است پاک کرده است و قسمتی از خمس و فیء را به آن‌ها داده است. رسول  الله صلی الله علیه وسلم در حدیث صحیح دیگری آمده است. چنین فرموده است:«إن الله اصطفی كنانة من بنی إسماعیل واصطفی قریشاً من كنانة واصطفی بنی هاشم من قریش واصطفانی من بنیهاشم، فأنا خیركم نفساً وخیركم نسباً»:«خداوند خاندان اسماعیل و از آن‌ها کنانه را انتخاب کرد، و از کنانه قریش و از قریش بنی‌هاشم و از بنی‌هاشم مرا برگزید، پس من از همه شما بالاتر و نسبم برتر است.»

بر این اساس تمام فرق معروف به اهل سنت

به همین دلیل اهل سنت خود را ملزم به رعایت حقوق صحابه و خویشاوندان پیامبر می‌دانند و از دشمنانی که علی ابن ابیطالب را کافر و فاسق می‌دانند و به اهل بیت بی‌حرمتی می‌کنند، و یا افرادی که به خاطر حکومت با آنان دشمنی می‌کنند و حق واجبشان را ادا نمی‌کنند و به ناحق در ذکر فضایل افرادی مانند یزید بن معاویه غلو و زیاده‌روی می‌کنند، مبرا هستند.نیز از شیعیان اثناعشری که از صحابه و عموم مسلمانان بدگویی می‌کنند و عامه صالحان مسلمانان را کافر می‌دانند و خود بر این امر آگاهند که خودشان گناهکارتر و گمرا‌ه‌ترند، مبرا و به دور هستند.[۱]


[۱]کتاب (مجموع الفتاوی)، جلد ۲، صفحه ۲۶۸-۲۶۹٫

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۳)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۳)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

آجری در صفحه ۸۱۱ همین کتاب می‌نویسد «اگر کسی بپرسد: درباره شخصی که فقط ابوبکر و عمر و عثمان را دوست دارد، اما محبت علی، حسن و حسین و همچنین خلافت علی را قبول ندارد چه نظری داری؟ آیا این دوست‌داشتن و محبت او در حق ابوبکر و عمر و عثمان فایده‌ای برای او دارد؟

باید گفت: پناه بر خدا، این صفتِ شخصِ منافق است و نه صفت یک انسان مؤمن. پیامبرج به علیس فرمود:«لا یحبك الا مؤمن ولایبغضكإلّا منافق[۱]» «فقط مؤمنان تو را دوست دارند و فقط منافقان با تو دشمنی می‌کنند.» همچنین فرموده است «من آذی علیاً فقد آذانی[۲]»«هر کس که علی را آزار دهد در واقع مرا اذیت کرده است» و پیامبر به خلافت و بهشتی‌بودن و شهیدشدن او گواهی داده است. علیسدوستدار خداوند و رسولش است، و خداوند و پیامبرش [هم] او را دوست دارند ما همه این گواهی‌های پیامبر درباره فضایل او و محبت به حسن و حسین ذکر کرده‌ایم. پس لعنت خداوند در دنیا و آخرت بر کسی باد که آن‌ها را دوست نداشته باشد و از آنان سرپیچی کند. بی‌تردید ابوبکر و عمر و عثمانس از این لعنت مبرا هستند و همچنین کسی که ولایت علی ابن ابیطالبس را پذیرفته باشد و اهل بیتش رادوست دارد و چنین بپندارد که علیس خلافت ابوبکر و عمر و عثمان را قبول نداشته است و دوست آن‌ها نبوده و حتی به آن‌ها هم بدگویی کرده مستحق چنین نفرینی است. ما یقین داریم که علی، حسن و حسینس از داشتن چنین یارانی مبرا هستند. پس این نوع محبت به او هیچ سودی نمی‌رساند، مگر آنکه ابوبکر و عمر و عثمان را نیز چنان که علیس به وصف و ذکر فضایلشان و اظهار برائت از دشمنانشان پرداخته است همراه با اهل بیت دوست داشته باشد. پس خداوند از علیس و از خاندان پاکش راضی باد. این است راه و روش مسلمانان عالم و عاقل.»

ابن تیمیه می‌گوید: «تبعیت از قرآن بر همه مسلمانان واجب است، بلکه این امر اصل ایمان و هدایت خدا است که پیامبر را به خاطر آن مبعوث کرده است، همچنین محبت اهل بیت پیامبر ج و چشم‌پوشی از خطاهای آنان و رعایت حقشان بر همه واجب است.

اما دو چیز گرانب‌هایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به آن‌ها سفارش و توصیه کرده است. مسلم در کتاب (صحیح) از زبان زید بن أرقم روایت می‌کند که گفت: «رسول الله ج در محلی که بین مکه و مدینه بود و خُم نامیده می‌شد به ما گفت:«یا أیها الناس، إني تارك فیكم الثقلین»«ای مردم من دو چیز گرانب‌ها را در میان شما به ارث می‌گذارم» و در روایتی آمده است که یکی از این دو چیز از دیگری با ارزش‌تر است.«كتاب الله فیه الهدی والنور»«کتاب خداوند که هدایت و نور در آن است.» و درباره کتاب خداوند بسیار تأکید کرد و در روایتی دیگر این چنین روایت شده:«هو حبل الله، من اتبعه كان علی الهدی، ومن تركه كان علی الضلالة، وعترتی أهل بیت. أذكرتم الله أذكركم أهل بیتی، أذكركم أهل بیتی، أذكركم أهل بیتی.»

«کتاب خداوند ریسمان الهی است و هر کس از آن پیروی کند هدایت می‌شود و هر کس از آن دوری جوید گمراه است. و مورد دوم عترت من یعنی اهل بیتم است. در حق آنان خداوند را به یاد آوردید، در حق آنان خداوند را به یاد آورید، درحق آنان خداوند را به یاد آورید» از زید بن ارقم پرسیده شد که: اهل بیت پیامبر چه کسانی هستند؟ گفت: «اهل بیت او کسانی هستند که ‌دادن زکات به آن‌ها حرام است و آن‌ها آل عباس و آل علی و آل جعفر و آل عقیلند.»


[۱] ترمذی سنن خود در کتاب (كتاب المناقب) قسمت مناقب علی بن ابی‌طالب در حدیث شماره ۳۷۳۶ آن را روایت کرده است.

[۲] همه طریقه‌های اسناد حدیث صحیح است (نگا:(السلسلة الصحیحة) حدیث شماره ۲۲۹۵٫

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۲)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۲)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

در نزد شیعیان علی، دوست داشتن اهل بیت نشانه تقوا و ایمان است و دشمنی و کینه نسبت به آن‌ها عین نفاق و گمراهی است ،هر کس آن‌ها را دوست بدارد مانند آن است که رسول  الله صلی الله علیه وسلم را دوست داشته باشد و هر کس با آن‌ها دشمنی کند با رسول  الله صلی الله علیه وسلم دشمنی کرده است. دشمن آنان در دنیا منفور و در قیامت جهنم نصیبش می گردد . در این باره رسول  الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید «والذي نفسي بیده، لایبغضنا أهل البیت أحد إلا أدخله الله النار[۱]» «قسم به کسی که زندگی و مرگ من به اراده اوست، هر کسی با ما اهل بیت دشمنی کند خداوند حتماً او را به جهنم می‌اندازد.»

ابن وزیر  رحمه الله  می‌گوید: «همه متون دارای اسناد متواتر بر وجوب محبت و دوستی اهل بیت و یاری‌دادن آنان دلالت می‌کنند. مثلاً در حدیث صحیح آمده است: «وارد بهشت نمی‌شوید تا اینکه ایمان بیاورید و ایمان نمی‌آورید. تا اینکه دوست داشته شوید» و همچنین آمده است (انسان همراه کسی است که او را دوست دارد) و از مواردی که به اهل بیت اختصاص دارد آیه ۳۳ سورۀاحزاب است:إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا(أحزاب/ ۳۳)«خداوند قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت[پیامبر] دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.»

به این خاطر دوست‌داشتن، بزرگ‌شمردن، ارج و احترام‌گذاشتن به آن‌ها و باورداشتن به مناقبشان از واجبات است. زیرا آیات مباهله و مودت وتطهیر درباره آن‌ها نازل شده است و اینان صاحبان همه مناقب و فضایل شریف و عالی هستند.[۲]

امام ابوبکر محمد بن حسن آجری از چکیده این مطالب این چنین نتیجه‌ای می‌گیرد: «بر هر زن و مرد مسلمان واجب است که به اهل بیت پیامبر ج یعنی علی ابن ابیطالب، فاطمه، حسن، حسین، جعفر طیار، حمزه، عباس و فرزندانشانش احترام بگذارد و آن‌ها را دوست داشته باشد. اینان اهل بیت رسول خدا ج هستند و بر مسلمانان واجب است که به آن‌ها محبت کنند و آن‌ها را بزرگ بشمارند. بدی آن‌ها را نادیده بگیرند و با آنان سازش داشته و بر آنان صبور باشند و برایشان دعا کنند. هرکدام از فرزندان و نوادگانشان که نیکو باشند بر اخلاق گذشتگان بزرگوار و نیکوکار خود بوده‌اند و اگر یکی از آن‌ها اخلاق خوبی نداشته است در حق او دعای صالح‌شدن و حفظ و سلامت او کرده و اهل عقل و ادب با او حسن معاشرت داشته‌اند، و به او گفته‌اند: ما نمی‌گذاریم که تو اخلاقی غیر از اخلاق نیکوی گذشتگان خود را داشته باشی و تو را از آن برحذر می‌داریم و به خاطر محبتمان به تو دوست داریم که همان اخلاق شریف و نیکوی اهل بیت را داشته باشی، خداوند نیز با این امر موافق است.»[۳]


[۱]حاکم در [المستدرک] جلد سوم صفحه ۱۵۰ آن را روایت کرده است و گفته است (حدیث بنا به شرط مسلم صحیح است) و نیز ألبانی در کتاب (السلسلة الصحیحة) جلد ۵ صفحه ۶۴۳ شماره ۲۴۸۸ آن را صحیح دانسته است.

[۲] کتاب (ایثار الحق علی الخلق)، صفحه ۴۱۶٫

[۳] کتاب (الشریعة) صفحه ۸۳۲٫

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۱)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۱)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

برای یک مسلمان روشن است که تنها دوست داشتن  الله  و خود را به رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت دادن هیچ سودی به صاحبش نمی‌رساند، مگر اینکه همراه با عمل و پیروی از قوانین و دستورات شریعتی باشد که از طرف الله برای اداره ی امور زندگی درونی و دنیوی انسانها آورده است.الله متعال می فرماید: قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي (آل عمران/۳۱) «بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید.»

زمانی که حتی تنها دوست داشتن خداوند، نزد او هیچ ارزشی ندارد، تا زمانی که از تمام آنچه بر پیامبرش نازل کرده است به صورت صحیح پیروی نشود. پس تتنها دوست داشتن مخلوقاتی چون پیامبران و یا ادعای دوست داشتن وانتساب به کسی که در درجه پایین‌تری از رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار دارد مانند هر یک از صحابه و ائمه و رهبران فقهی و… چه فایده‌ای دارد زمانی که شخص عمل به قانون شریعت الله و سیره ی رسول الله صلی الله علیه وسلم را کنار نهاده باشد و یا برخلاف قانون شریعت الله نسبت به سایر خواهر و برادران مسلمانش دچار ظلم و بی عدالتی شود؟  در حالی که الله متعال می فرماید: لَا يَنَالُ عَهۡدِي ٱلظَّٰلِمِينَ (بقرة/ ۱۲۴) «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.»

دوست داشتن و انتساب به هریک از صحابه و ائمه یعنی پیروی از آنچه آنها را به چنین جایگاهی رساند.

  • شیعه علی و عثمان

با آنکه در همان ابتدای اتفاقات سقیفه عده ای از مسلمین از امام علی طرفداری می کردند اما شیعه ی علی آن گونه که در کتب تاریخی آمده است در ابتدا چیزی نبود جز طرفداری عده ای از مردم مدینه و كوفه از علی بن ابی طالب در برابر طالبین خون عثمان بن عفان .

این حرکت در زمان بنی امیه و تغییر حکومت از شورائی اسلامی به سلطنت موروثی به صورت یک حرکت و جریان دامنه دار تاریخی در می آید و طیفی می گردد که در آن هر کسی که خواهان بازگشت حکومت به شیوه ی اسلامی آن می شد را در بر می گرفت .

البته ای عده ای از نویسندگان معاصر سعی کرده اند این جریان را چنان تنگ و محدود به خود کنند که سعی دارند بسیاری از شیعیان علی را که در فرقه خود نیستند را با عباراتی چون«اهل سنت ۱۲ امامی» تعریف کنند . اما واقعیت این است که شیعیان علی و طرفداران اهل بیت را طیف گسترده ای تشکیل می داده اند که در برابر شیعیان اموی و عباسی و غیره تا کنون در تلاش بازگرداندن ابهت و عزت اسلام بوده اند .

قهرمانان خود را بشناسید: امیر مجاهدین قفقاز، شیخ عبدالحلیم (تقبله الله)  (۴)

قهرمانان خود را بشناسید: امیر مجاهدین قفقاز، شیخ عبدالحلیم (تقبله الله)  (4)

به قلم: ابوسلیمان هورامی

زندگینامه شیخ عبدالخلیم

– عبدالحلیم سعدالله ‌یف ، پسر ابوسلام (سعیدولین ابوسلامان عبدالحلیم) در سال ۱۹۶۶ در شهر آرگون (اوسترادا-گیالا) جمهوری سوسیالیستی شوروی چچن-اینگوش (که اکنون ولایت نوخچیچو (ایچکریا) امارت قفقاز است) متولد شد.

در سال ۱۹۸۴، او از یکی از مدارس متوسطه آرگون فارغ‌التحصیل شد.

در سال‌های ۱۹۸۴-۱۹۸۶، او خدمت سربازی خود را در صفوف نیروهای مسلح اتحاد جماهیر شوروی (در یک گروه محدود از نیروهای شوروی در جمهوری دموکراتیک آلمان خدمت کرد) انجام داد. او با درجه سرگروهبانی به نیروی ذخیره منتقل شد.

از سال ۱۹۸۷، او به عنوان سرکارگر تعمیرکاران در انبار آرگون مشغول به کار شد. در همان زمان، او شروع به تحصیل در دوره‌های عصرگاهی در رشته‌های “زبان عربی و حقوق اسلامی” و ورزش (کاراته، هاتا یوگا) کرد.

پس از اتمام دوره‌های زبان عربی، او به تحصیل حقوق اسلامی (شریعت) نزد علمای برجسته چچنی   از مدرسه امام شافعی ادامه داد (او با آثار سه امام بزرگ دیگر که بنیانگذاران مدارس اصلی اسلامی – مذاهب بودند، آشنا بود).

 در سال ۱۹۹۰، او مدرک «قاضی درجه جمهوری در کاراته» را دریافت کرد

. از سال ۱۹۹۱، او شروع به تدریس کرد و اسلام را به جوانان چچنی آموزش داد (او دوره‌های زبان عربی را تدریس می‌کرد(

). از سال ۱۹۹۲، او عضو کمیسیون کنترل تحت مدیریت شهر آرگون بود.

از همان آغاز تجاوز روسیه به جمهوری چچن در پاییز ۱۹۹۴، او به طور فعال به مبارزه علیه اشغالگران روسی پیوست. خانه او در آرگون، مقر یکی از واحدهای شبه‌نظامی چچن بود. سخنان صمیمانه شیخ عبدالخلیم در مورد اسلام و دعوت به جهاد مقدس، مجاهدین را الهام بخشید و صفوف مبارزان نیروهای مسلح جمهوری چچن ایچکریا را پر کرد. از آوریل ۱۹۹۵، او ریاست واحد تحقیقات ویژه (شریعت) در ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری چچن ایچکریا (رئیس اصلان مسخدوف) را بر عهده داشت.

در پاییز ۱۹۹۶ (پس از پایان جنگ)، او وارد بخش مکاتبات دانشکده زبان‌شناسی دانشگاه دولتی چچن (ChSU)  شد و شروع به یادگیری تخصص دوم – زبان و ادبیات چچنی – کرد. مدتی امام مسجد شهر آرگون بود

  از فوریه ۱۹۹۷، او معاون رئیس تلویزیون دولتی CRI در امور ایدئولوژی (مذهب) شد و شروع به تحقیق عمیق در زمینه قانون اسلامی (شریعت) کرد. سخنرانی‌ها و خطبه‌های اسلامی (دعوت) شیخ عبدالحلیم ، که اغلب از تلویزیون پخش می‌شد، تقریباً در بین همه اقشار مردم بسیار محبوب بود.

در سال ۱۹۹۷، او به حج (زیارت) مکه مشرف شد

از آغاز سال ۱۹۹۸، او دوره‌هایی در مورد «حقوق اسلامی و اخلاق اسلامی» ترتیب داد، که عمدتاً معلمان مدارس متوسطه و اساتید دانشگاه در آن دوره‌های بازآموزی را می‌گذراندند. او امام مسجدی در شهر جوهر (نزدیک فروشگاه «لوچ») بود

.  در فوریه ۱۹۹۹، رئیس جمهور جمهوری آذربایجان، اصلان مسخدوف، با حکم خود، شیخ عبدالحلیم را به کمیسیون دولتی توسعه قانون اساسی شریعت جمهوری آذربایجان (رئیس احمد زاکایف) معرفی کرد.

در سال ۱۹۹۹، در جریان انتخابات رهبری مفتیان جمهوری آذربایجان (پس از آزادی مفتی قدیروف، همکارش) که توسط شورای علمای کشور برگزار شد، او به عنوان معاون اول مفتی انتخاب شد (بایعلی توسییف به عنوان مفتی انتخاب شد).

با آغاز جنگ دوم روسیه و چچن، او ریاست جماعت اسلامی آرگون را بر عهده گرفت که زیرمجموعه ساختاری جبهه شرقی نیروهای مسلح جمهوری چچن ایچکریا (فرمانده امیر ابو الولید) است.

مهارت‌های سازمانی شیخ عبدالحلیم به ویژه در دوره سازماندهی دفاع از جهت آگیستا (روستاهای آگیستا، توزانا، خاتونی، ماخکتی، سلمن-تاوزن) از اکتبر ۱۹۹۹ مشهود بود

  از سال ۲۰۰۰، او عضو هیئت تحریریه روزنامه «صدای جهاد» (سردبیر عبدالله ودنسکی) بود که به صورت زیرزمینی منتشر می‌شد.

در سال ۲۰۰۱، در یکی از روستاهای منطقه ودنسکی، سرویس‌های ویژه روسیه، فاطمه (پتیامات) همسر شیخ عبدالحلیم را ربودند و از او خواستند که محل اختفای شوهرش را گزارش دهد (طبق گفته سرویس‌های ویژه چچن، او به طرز وحشیانه‌ای شکنجه و کشته شد).

در اوایل سال ۲۰۰۲، رئیس جمهور جمهوری چک، اصلان مسخدوف، شیخ عبدالخلیم را به عنوان معاون رئیس جمهور جمهوری چک منصوب کرد (واخا ارسانوف در اوت ۲۰۰۱ از سمت خود برکنار شد(

) در تابستان ۲۰۰۲، در جلسه گسترده کمیته دفاع دولتی – مجلس شورای جمهوری چک (بالاترین نهاد قدرت دولتی جمهوری چک در دوره جنگ) ، شیخ عبدالخلیم در سمت معاون رئیس جمهور جمهوری چک تأیید شد. او همچنین به عنوان رئیس دادگاه عالی شریعت جمهوری چک و رئیس کمیته شریعت کمیته دفاع دولتی – مجلس شورای جمهوری چک منصوب شد. پس از درگذشت رئیس دولت چچن، اصلان مسخدوف (۸ مارس ۲۰۰۵)، عبدالحلیم سعدولایف، معاون رئیس جمهور چچن، وظایف رئیس جمهور چچن، رئیس کابینه وزیران چچن، فرمانده کل نیروهای مسلح چچن، امیر کمیته دفاع دولتی – مجلس شورای چچن (او همچنین همزمان به عنوان رئیس دادگاه عالی شریعت چچن خدمت می‌کرد) را بر عهده گرفت.

در ماه مه ۲۰۰۵، شیخ عبدالحلیم یکی از اولین احکام خود را به عنوان رئیس دولت چچن و امیر کمیته دفاع دولتی – مجلس شورا – در مورد ایجاد جبهه قفقاز در ساختار نیروهای مسلح جمهوری چچن صادر کرد که به تغییر اساسی در وضعیت جبهه‌های جنگ روسیه و چچن که به زودی به جنگ روسیه و قفقاز تبدیل شد، کمک کرد.

پس از صدور حکم ایجاد جبهه قفقاز، شیخ عبدالحلیم رسماً اولین امیر مجاهدین قفقاز شد، امری که اعضای LPG – مخالفان امارت قفقاز – نمی‌خواهند آن را بپذیرند

 او در نبردی نابرابر با کفار روسی در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۶ در زادگاهش آرگون (اوسترادا-گیالا) به شهادت رسید (ان شاءالله(

او به زبان‌های چچنی، عربی و روسی صحبت می‌کرد.

او دارنده بالاترین نشان CRI “Koman siy” (“افتخار ملت”) و تعدادی دیگر از جوایز دولتی ایچکریا بود

 او برای دومین بار ازدواج کرد و فرزندی ندارد

شیخ عبدالحلیم به عنوان یک شرکت کننده فعال در احیای اسلامی در ایچکریا و قفقاز و چهارمین رئیس جمهور ایچکریا و اولین امیر مجاهدین قفقاز که ان شاءالله در جنگ مقدس علیه کفار روسی و نوکران آنها شهید شد، وارد تاریخ مدرن مردم چچن و قفقاز و جهان اسلام شد.

شیخ عبدالحلیم از اقتدار بالایی برخوردار بود و نه تنها در بین چچنی‌ها، بلکه در بین تمام مردم قفقاز نیز مورد احترام بود.

خداوند غزوات برادرمان شیخ عبدالخلیم را برکت دهد! امین!

قهرمانان خود را بشناسید: امیر مجاهدین قفقاز، شیخ عبدالحلیم (تقبله الله)   (۳)

قهرمانان خود را بشناسید: امیر مجاهدین قفقاز، شیخ عبدالحلیم (تقبله الله)   (3)

به قلم: ابوسلیمان هورامی

پس از شهادت شیخ عبدالحلیم، عکس او منتشر شد. در عکس، خون خشک شده روی دست او به وضوح به شکل نام خداوند متعال – الله – دیده می‌شود.

این عکس بلافاصله پس از آنکه دشمنان جسد شیخ را پس از نبرد در شهر آرگون پیدا کردند، گرفته شده است. دشمن هنوز فرصت نکرده بود که جسد امیر مجاهدین را مسخره کند و آن را در یک ژست تحقیرآمیز (به گمان خودشان) در معرض دید عموم قرار دهد.

این عکس واقعاً شگفت‌انگیز است. چهره آرام و متین رهبر مجاهدین که به مقام شهید (انشاءالله) رسیده است، توجه را به خود جلب می‌کند. اما آنچه بیش از همه جلب توجه می‌کند، این واقعیت است که نام الله بر دست شیخ عبدالخلیم حک شده است – نشانه‌ای بی‌قید و شرط مبنی بر اینکه امیر مجاهدین به شیوه‌ای شایسته یک شهید، از جانب خداوند متعال پاداش گرفته است.

در چچن، همه می‌دانند که کفار و مرتدان همیشه سعی می‌کنند اجساد مجاهدینی را که به مقام شهید (ان شاءالله) رسیده‌اند، از شکل بیندازند، زیرا نشانه‌های آشکاری از رحمت خداوند را در چهره‌های آنها می‌بینند.

همچنین در همان زمان گزارش شد که چندین مرتد که به جسد شیخ عبدالخلیم نزدیک شدند، فوراً او را شناختند.

یکی از مرتدان که از نشانه‌های آشکار نور (نور) که از چهره شیخ ساطع می‌شد، شگفت‌زده شده بود، بی‌اختیار فریاد زد: – به چهره‌اش نگاه کنید.

. دومی که ظاهراً عربی می‌دانست، فوراً فریاد زد: و به دست هم نگاه کنید. نام الله با خون روی آن نقش بسته است.

یکی از آنها موفق شد با دوربین تلفن از عبدالخلیم عکس بگیرد. آنها به پولی که (برای مجاهدین) در نظر گرفته شده بود و در کنار شیخ افتاده بود، دست نزدند.

جمع جدیدی از مرتدان و کافران که به محل شهادت شیخ عبدالحلیم رسیده بودند، بلافاصله شروع به مسخره کردن جسد کردند، به پول‌ها حمله کردند، جیب‌هایشان را بیرون آوردند و با عجله محتویات آن را در جیب‌های خودشان گذاشتند. سپس جسد امیر مجاهدین را به ماشینی بستند و به طرز نمایشی روی زمین کشیدند.

گفته می‌شود که صاحب عکس، شیخ عبدالحلیم، مجبور شد از اربابان سابق خود پنهان شود. او همچنین این عکس را که نشان آشکاری از الله بر آن نقش بسته بود، بین مسلمانان توزیع کرد.

قهرمانان خود را بشناسید: امیر مجاهدین قفقاز، شیخ عبدالحلیم (تقبله الله)  (۲)

قهرمانان خود را بشناسید: امیر مجاهدین قفقاز، شیخ عبدالحلیم (تقبله الله)  (2)

به قلم: ابوسلیمان هورامی

بخشی از پیام شیخ عبدالحلیم درباره دولت اسلامی پان قفقازی آینده:

“من توضیح دادم که در اسلام هیچ نام (مقامی) – رئیس جمهور – وجود ندارد. عناوین اسلامی – امیر، خلیفه، امام، حتی سلطان وجود دارد. در زبان چچنی، این به معنای رهبر است.

ما قصد داریم همه چیز را کاملاً با اسلام مطابقت دهیم و امروز روی این موضوع کار می‌کنیم و شما را از دستورالعمل‌های بیشتر مطلع خواهیم کرد.

لازم است درک شود که اگر قدرت رئیس جمهور در چچن محدود باشد، قدرت امیر به کل قفقاز شمالی گسترش می‌یابد

 من خودم را شایسته این مقام نمی‌دانم و نمی‌خواستم فقط به خاطر رهبری امیر باشم، بلکه می‌خواستم برای خشنود کردن دل مسلمانان این مقام را داشته باشم.

بنابراین، اگر این مقام را معرفی کنیم، باید حکومتداری مناسب باشد و این مسئولیت مستقیم ما به عنوان مسلمان است. ما از مجاهدین قفقاز سوگند یاد کردیم و بر این اساس باید مسئولیت آنها را بر عهده بگیریم.

تاکنون جمهوری چچن ایچکریا وجود داشت، اما امروز ما به تغییر این موضوع و یک دولت پان قفقازی فکر می‌کنیم. سرزمین‌هایی که تاکنون مسئول آنها بودیم محدود به جمهوری چچن (CRI) بود، اما اکنون این سرزمین‌ها افزایش یافته‌اند و ما مسئول آنها هستیم. از نظر سیاسی، ما آماده اعلام یک دولت پان قفقازی هستیم.

اکنون در حال بحث در مورد نیروها و توانایی‌های خود هستیم. ما تمام مسائل مربوط به سازماندهی مجدد ساختار دولت را با ابو ادریس (شمیل باسایف) مورد بحث قرار دادیم و به سایر امیران اطلاع دادیم.

ما به اعلام یک دولت اسلامی فکر می‌کنیم و وقتی تصمیم بگیریم که زمان آن فرا رسیده است، بیانیه ویژه‌ای صادر خواهیم کرد و این بدون هیچ شکی است. ما به سمت این حرکت می‌کنیم.

یا خلافت خواهد بود یا امامت، اما واقعیت این است که ما روی این موضوع کار می‌کنیم.

من به واکنش جهان غیراسلامی به این بیانیه و وضعیت مهاجران ما در خارج از کشور فکر می‌کنم. واضح است که آنها ممکن است مشکلاتی داشته باشند، اما اگر زمان آن فرا رسیده باشد، ما نمی‌توانیم اعلام دولت اسلامی را به تأخیر بیندازیم و من به این فکر می‌کنم

 پس از اعلام امامت، به عنوان مثال، تمام نهادهای جمهوری خلق چین، از جمله پارلمان که در خارج از کشور قرار دارد، منحل خواهند شد. آنها نماینده جمهوری خلق چین نخواهند بود. اما کفار مطمئناً سعی خواهند کرد از نهادهای ایچکریای سابق (مانند پارلمان) علیه ما استفاده کنند. حتی در حال حاضر می‌بینیم که اگرچه آنها ما را به رسمیت نمی‌شناسند، اما همچنان، در صورت نیاز، در مورد ایچکریا، رهبران و نمایندگان آن صحبت می‌کنند.

بنابراین، این گمان وجود دارد که کفار سعی خواهند کرد از این لحظه علیه ما استفاده کنند. اما ما همچنان در این مسیر حرکت خواهیم کرد

 علاوه بر این، من در مورد بیانیه‌ای فکر می‌کنم که می‌گوید جنگ تا آزادسازی کامل سرزمین‌های اسلامی ادامه خواهد یافت.

  ما در حال فکر کردن به این موضوع و آماده شدن هستیم و وقتی آماده شدیم، آن را انجام خواهیم داد. بنابراین، ما در حال بررسی اوضاع، مطالعه اوضاع و مشورت با یکدیگر هستیم.

ما باید این کار را در اولین فرصت انجام دهیم، زیرا حق نداریم این موضوع را به تأخیر بیندازیم. ما حتی حق نداریم مسلمانان دیگری را که تحت ستم کفار هستند، بدون کمک رها کنیم.

هر کسی که با این واقعیت که ما یک دولت اسلامی داریم مخالفت کند، طبق شریعت اشتباه می‌کند و نمی‌تواند به عنوان نماینده من در مورد آن صحبت کند. و هیچ کس حق ندارد در این امر با شما دخالت کند و ما این اجازه را به هیچ کس نخواهیم داد، تا زمانی که شما به وظیفه خود عمل کنید، می‌خواهم در سمت وزیر اطلاعات و مطبوعات باقی بمانید

  از شما می‌خواهم که تا حد امکان در این راستا، از جمله در وب‌سایت، تلاش کنید. تا حد امکان، صحبت کنید، صحبت کنید و دوباره صحبت کنید.

البته در غرب خواهند گفت که پس از مسخدوف، یک بنیادگرای اسلامی آمد و ساختار دولت را تغییر داد، اگرچه حتی طبق قوانین آنها (اگر به آنها اعتماد کنیم)، تغییرات (شریعت) قبلاً انجام شده بود، حتی در زمان مسخدوف، اگرچه او را به عنوان یک دموکرات معرفی می‌کردند…”

قهرمانان خود را بشناسید: امیر مجاهدین قفقاز، شیخ عبدالحلیم (تقبله الله) (۱)

قهرمانان خود را بشناسید: امیر مجاهدین قفقاز، شیخ عبدالحلیم (تقبله الله) (۱)

به قلم: ابوسلیمان هورامی

سالها  پیش،  در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۶، شیخ عبدالحلیم، رئیس جمهوری خلق چچن و امیر مجاهدین قفقاز، به همراه ۵ مجاهد، برای ملاقات با برخی از امیران وارد شهر آرگون شد.

همانطور که بعداً مشخص شد، خودرویی که شیخ با آن به خانه‌ای شخصی در «روستای سرخپوستان» می‌رفت، توجه رئیس گروه FSB مستقر در آرگون را به خود جلب کرد. تقریباً در همان زمان، در محله همسایه، کفار و دست‌نشانده‌های محلی تصمیم گرفتند به اصطلاح «پاکسازی» انجام دهند.

یک کافر به همراه یک مرتد برای بررسی به خانه‌ای که ماشین وارد آن شده بود، فرستاده شدند. آنها پس از ورود به حیاط خانه و صحبت با صاحبخانه، مشکوک شدند که مشکلی وجود دارد. با این حال، صاحبخانه توانست مرتد را متقاعد کند که بهتر است هیچ اقدامی نکند، زیرا در غیر این صورت تلفات زیادی به بار خواهد آمد.

پس از این، مجاهدین به همراه شیخ عبدالحلیم سوار ماشین شدند و شروع به ترک خانه کردند. با این حال، در آخرین لحظه، یک کافر به سمت ماشین دوید و فریاد زد: “من فقط یک نفر را آنجا می‌بینم، ما الان به سرعت او را تمام می‌کنیم” و سعی کرد در را باز کند. در پاسخ، گلوله‌ای به پیشانی او اصابت کرد. پس از این، تیراندازی آغاز شد.

کافران و مرتدان نیروها را به محل تیراندازی کشاندند. مجاهدین به همراه شیخ عبدالحلیم در پشت پی یک خانه ناتمام در همسایگی، مواضع دفاعی گرفتند.

نبرد شدید چندین ساعت طول کشید. طبق گزارش شرکت‌کنندگان در این نبرد، شیخ عبدالحلیم برای شلیک برخاست و در آن لحظه گلوله‌ای به شقیقه‌اش اصابت کرد.

او فوراً درگذشت. او هیچ زخم دیگری نداشت. مجاهدین حدود یک ساعت دیگر جنگیدند، سپس از منطقه محاصره شده عبور کردند و آن را ترک کردند. هیچ مجاهد دیگری زخمی نشد.

شرکت‌کنندگان در نبرد گزارش دادند که مطمئن هستند ۲ کافر و ۴ مرتد کشته شده‌اند (و تعداد زیادی زخمی نیز وجود دارد)، از جمله همان رئیس FSB که متوجه ورود خودرو به خانه شده بود. با این حال، طبق اطلاعات ساکنان روستا، تلفات دشمن به طور قابل توجهی بیشتر بوده است.

از خاطرات روزنامه‌نگار احمد سردلی:

من و شیخ عبدالحلیم فقط آشنا نبودیم، ما همسایه دیوار به دیوار هم بودیم. عبدالحلیم ۸ سال از من کوچکتر بود و جلوی چشمان من بزرگ شد. در خاطر من، او همان پسری خواهد ماند که کنار جوی آب می‌نشست و با چوب انواع حشرات بی‌احتیاطی را که جریان آب آنها را با خود می‌برد، می‌گرفت. از او می‌پرسیدیم: «پسر، داری چه کار می‌کنی؟» پسر کوچک با لحنی معنادار پاسخ می‌داد: «من از آفریده‌های خدا محافظت می‌کنم.»

عبدالحلیم هرگز از مسیر یک فرد مسن‌تر عبور نمی‌کرد. او که فراتر از سن خود فکر می‌کرد، با چشمانی به دنیا نگاه می‌کرد که اصلاً کودکانه نبود و در آنها خرد یک بزرگسال می‌درخشید. عبدالحلیم در ارتباطات، لباس پوشیدن و زندگی روزمره متواضع بود.

 یک بار، یک ماشین ژیگولی به او هدیه داده شد. او که از این موضوع خجالت می‌کشید، هدیه را نپذیرفت، اما به محض اینکه هدیه‌دهنده آنجا را ترک کرد و هدیه‌اش را در حیاط گذاشت، عبدالحلیم فوراً رو به یکی از رفقای رنج‌دیده ما، ابوبکر (شهید ان شاالله!) کرد و اصرار داشت که ماشین را برای خودش بردارد.

«تو بیشتر به او نیاز داری، ابوبکر. خانواده‌ات بزرگ و نیازمندند، اما برای من و فاطمه آسان‌تر است.» در جوانی، شیخ آینده هرگز در هیچ مراسم تفریحی دیده نمی‌شد، می‌توانستی همه چیز را با او تقسیم کنی، و من هرگز نشنیدم که از کسی بد بگوید.  

او پاسخ داد: «هر کاری که می‌کرد، برای خودش می‌کرد.» این عبدالحلیم ما در رابطه با اطرافیانش بود.

در بزرگسالی، او آن مسلمانی بود که اعمالش به همان اندازه انجام مناسک مذهبی، عبادت بود. او دائماً مشغول کارهای نیک بود و به دنبال جلب لطف خداوند بود.

او ایمانی عمیق و خالص داشت و با توجیه هدف وجودش در این زندگی، که با کلام خداوند متعال تعریف شده است، آنجا را ترک کرد: «و جن و انس را جز برای اینکه مرا بپرستند، نیافریدم.»

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۴)

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۴)

به قلم: خالد هورامی

امیرالمومنین علی رضی الله عنه به درستی اهمیت وحدت و جایگاه حیاتی حکومت اسلامی را دریافته بود  چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند:

« لتنقضن عرى الإسلام عروة عروة ، فكلما انتقضت عروة تشبث الناس بالتي تليها ، فأولهن نقضاً الحكم وآخرهن الصلاة » شیعیان نیز همین حدیث را چنین روایت کرده اند :لتنقضن عری الاسلام عروة ، کلما انتقضت عروة تشبث الناس بالتی تلیها، فاولهن نقض الحکم ، و اخرهن الصلاة .

دستگیره های اسلام یک به یک شکسته می شود، هرگاه یک دستگیره نابود شود مردم به آنچه نزدیک آن است چنگ می زنند، اول آنها شکستن حکم است (حکم بر اساس قانون خدا را رها می کنند) و آخر آنها نمازاست (نماز را ترک می کنند.

 اولین بنیانی که  پس از شهادت علی ابن ابی طالب در اسلام نابود و فاسد گردید حاکمیت و شورا و در نتیجه حکومت اسلامی و حکم کردن بر اساس قانون شریعت الله بود، به دنبال این ام الفساد هزاران فساد و بیماری دامن گیر مسلمین گردید تا اینکه به ترک نماز رسیدند.

 یعنی از ترک حکومت شورائی اسلامی و حکم کردن بر اساس قانون شریعت الله تا ترک نماز هر مصیبت و فسادی که مسلمین به آن دچار گشته و می شوند ناشی از فساد حکومتی و عدم تحکیم به شریعت الله می باشد و تا این ام الفساد اصلاح نگردد دیگر امور نیز اصلاح نمی گردند .

بدون شک تجربه ی شورشیان آخرین سال خلافت عثمان بن عفان رضی الله عنه و تجربه ی همین شورشیان و سرکشی های اصحاب جمل و صفین از دستورات رهبر جماعت مسلمین که باعث سست شدن پایه های حکومت اسلامی و جماعت گردید و به دنبال آن تبدیل شدن حکومت اسلامی به حکومت سلطنتی و موروثی توسط معاویه اولین دستگیره ای بود که شکسته شد و مسلمین را طی این قرون متمادی به چنان ذلتی رسانده که غیر قابل کتمام است و تا مسلمین به باز سازی این دستگیره و تشکیل دوباره ی حکومت اسلامی اقدام نکنند هیچ چیزی قادر به برگرداندن عزت ، ابهت ، رفاه، امنیت و  فراهم نمودن زمینه های عبادت کامل الله برای آنها نخواهد بود.

الله متعال با شناسائی علت شکست در جنگ احد مسلمین را بیدار نمود که با آسیب شناسی خود از سهل انگاری عاملین این شکست در عدم اطاعت از فرمانهای رهبریت عبرت بگیرند . مسلمین با عبرت از این رویداد و اتحاد و تبعیت از فرمان رهبریت، در هشت سال بعد از شکست احد، موفق شدندعلاوه بر فتح پایتخت سکولاریستهای شبه جزیره ی عربستان موفق به فتح تمام شبه جزیره شوند .  

آسیب شناسی تاریخ صدر اسلام چون عوامل شکست جنگ احد، قتل عثمان، جنگهای جمل و صفین و نهروان و در نهایت قتل علی و تشکیل حکومت سلطنتی توسط معاویه و عوامل پیروزی مسلمین در  تشکیل حکومت اسلامی، جنگ بدر، احزاب ، فتح مکه ، نابودی مرتدین، فتح ایران و روم و درسهائی هستند که می توان امروزه جهت اهل جماعت شدن و پرهیز از تفرق و بازگرداندن وحدت ، حکومت اسلامی و عزت و اقتدار از آنها سود جست.