۶سپتامبر – روز احیای استقلال دولت چچن، از ابتدا تا حاکمیت شریعت الله  

 ۶سپتامبر – روز احیای استقلال دولت چچن، از ابتدا تا حاکمیت شریعت الله  

به قلم: کارزان شکاک

در این روز، ۶ سپتامبر ۱۹۹۱، تظاهرات گسترده مردم چچن که در ارتباط با کودتای GKChP در مسکو به خیابان‌ها آمده بودند، به حداکثر شدت خود رسید و اخراج جدید برنامه‌ریزی شده چچنی‌ها به سیبری توسط مسکو را مختل کرد.

توده‌های مردم به رهبری رهبران OKChN (کنگره سراسری مردم چچن) شورای عالی جمهوری چچن-اینگوش را پراکنده کردند.قدرت به OKChN به ریاست ژنرال جوخار دودایف منتقل شد.

از همان ابتدای ظهور OKChN و پس از به قدرت رسیدن، رهبران چچن به هر طریق ممکن تلاش کردند تا با تکیه بر قوانین بین‌المللی، به اصول دموکراتیک پایبند باشند. با این حال، رویدادهای بعدی نشان داد که دموکراسی مردم چچن را از نسل‌کشی دیگری نجات نداد.

دنیای دموکراتیک، که چچنی‌ها دست دوستی و کمک به سوی آن دراز کردند، با بدبینی خونسردانه‌ای نظاره‌گر غرق کردن مردم چچن توسط روسیه بود. علاوه بر این، دنیای دموکراتیک (ایالات متحده و اروپا)، بدون هیچ تردیدی، مسکو را با تأمین مالی تجاوز نظامی علیه جمهوری خلق چین به قتل عام تشویق کرد.

مردم چچن با اعتقاد به “آینده دموکراتیک روشن” با حقوق بشر و سایر ویژگی‌ها و آیین‌های یک دین دموکراتیک، برای پذیرفته شدن در “جامعه ملت‌های متمدن”، هر حرف و کاما را انجام دادند.با این حال، دموکراسی مردم چچن را از نسل‌کشی نجات نداد.

چچنی‌ها اصول “رئال‌پلیتیک” را که قوانین سود و چانه‌زنی سیاسی را دیکته می‌کند، تجربه کردند. علاوه بر این، وضعیت چچنی‌ها با این واقعیت که مسلمان بودند، بدتر شد.

نتیجه این تجربه غم‌انگیز، رهایی از توهمات دموکراتیک، بازگشت به آغوش اسلام و اتحاد تلاش‌ها با دیگر مردمان قفقاز برای ایجاد یک دولت مستقل واقعی مبتنی بر قانون خالق بود، نه یک دولت-ملی دست‌نشانده تحت الحمایه کفر بین‌المللی با ارزش‌های دموکراتیک آن شامل فساد کامل، فساد، لواط آشکار و شیطان‌پرستی.

متاسفانه، حتی امروز، پس از سخت‌ترین تجربه خونین، هنوز گروه‌های جداگانه‌ای از مردم در میان ما وجود دارند که همچنان به یک خیال واهی دموکراتیک امیدوارند و اطمینان می‌دهند که با راندن چچنی‌ها به یک منطقه قومی جداگانه در مرزهایی که دشمن ابدی ما ترسیم کرده است، مردم نجات خواهند یافت.

روند سیاسی اعلام استقلال چچن با رویدادهای زیر آغاز شد:

در ۹ و ۱۰ سپتامبر ۱۹۸۹، دومین کنگره مردم اینگوش در گروزنی (سولژا-گیالا) برگزار شد که در نهایت مسیر خروج اینگوش از جمهوری سوسیالیستی شوروی چچن-اینگوش را تعیین کرد.

در ۲۳ و ۲۵ نوامبر ۱۹۹۰، اولین کنگره ملی چچن در گروزنی (سولژا-گیالا) برگزار شد که در آن حاکمیت دولتی جمهوری چچن (نوخچیچو) اعلام شد. کمیته اجرایی کنگره سراسری مردم چچن (ANCP) به ریاست ژنرال نیروی هوایی، جوهر دودایف، انتخاب شد.

در تاریخ ۲۷ نوامبر ۱۹۹۰، شورای عالی جمهوری سوسیالیستی خودمختار چچن-اینگوش (بخشی از جمهوری سوسیالیستی شوروی سوسیالیستی شوروی – اتحاد جماهیر شوروی)، بر اساس تصمیم اولین کنگره مردم چچن، اعلامیه حاکمیت دولتی جمهوری چچن-اینگوش را تصویب کرد.

در ۱ و ۲ سپتامبر ۱۹۹۱، سومین جلسه OKChN برگزار شد که در آن شورای عالی جمهوری چچن ایران برکنار و تمام قدرت در چچن به کمیته اجرایی OKChN به ریاست جوهر دودایف منتقل شد. قطعنامه‌ای در مورد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان جمهوری چچن تصویب شد. اسناد قانونی اصلی برای برگزاری انتخابات تدوین و کمیسیون انتخابات تعیین شد. به کمیته اجرایی OKChN دستور داده شد تا انتخابات را سازماندهی و برگزار کند.

در ۶ سپتامبر ۱۹۹۱، کمیته اجرایی OKChN به ریاست جوهر دودایف کنترل مراکز اصلی سیاسی و اداری در گروزنی و بقیه چچن را به دست گرفت. شورای عالی جمهوری چچن ایران به دلیل از دست دادن مشروعیت خود منحل شد. کمیته موقت کنترل بر کار مجتمع اقتصادی ملی به عنوان یک دولت موقت تأسیس شد. ۶ سپتامبر به عنوان روز احیای استقلال دولتی مردم چچن اعلام شد.

در ۲۷ اکتبر ۱۹۹۱، تحت نظارت نمایندگان ۲۷ کشور و سازمان جهان، انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان جمهوری چچن برگزار شد. جوهر دودایف به عنوان رئیس جمهور جمهوری چچن انتخاب شد.

در ۱ نوامبر ۱۹۹۱، رئیس جمهور منتخب جمهوری چچن، جوهر دودایف، اولین فرمان خود را صادر کرد – “در مورد اعلام حاکمیت دولتی جمهوری چچن”.

در ۹ نوامبر ۱۹۹۱، در شهر گروزنی، در ساختمان تئاتر درام خانپاشی نورادیلوف، مراسم تحلیف اولین رئیس جمهور جمهوری چچن، جوهر دودایف، برگزار شد.

در ۷ اکتبر ۲۰۰۷ (۲۵ رمضان ۱۴۲۸)، رئیس جمهور جمهوری چچن، امیر مجاهدین قفقاز، دوکو عمروف، از برقراری کامل حکومت شریعت در سراسر قلمرو دولت چچن و سرزمین‌های قفقاز شمالی، که منطقه عملیات نظامی هستند، خبر داد و تشکیل دولت اسلامی – امارت قفقاز – را اعلام کرد. (انتشار رسمی بیانیه امیر دوکو ابو عثمان در مورد اعلام امارت قفقاز). ایچکریا به پایه و اساس دولت پان قفقازی امارت قفقاز تبدیل شد.

انقلاب چچن در ۶ سپتامبر ۱۹۹۱: نبردها پیروز و شکست‌خورده می‌شوند، اما مبارزه ادامه دارد

انقلاب چچن در ۶ سپتامبر ۱۹۹۱: نبردها پیروز و شکست‌خورده می‌شوند، اما مبارزه ادامه دارد

به قلم: کارزان شکاک

در ۶ سپتامبر ۱۹۹۱، مردم چچن قاطعانه شورای عالی دست‌نشانده خودمختاری سابق با حقوق یک مستعمره را سرنگون کردند و استقلال دولتی خود را که در نتیجه قرن‌ها مبارزه با استعمارگران روسی از دست داده بودند، احیا کردند.

جوهر دودایف، اولین رئیس جمهور دولت مستقل احیا شده چچن، به چچنی‌ها هشدار داد: “آزادی چیز گرانی است و شما باید بهای بسیار بالایی برای آن بپردازید!”

رویدادهای بعدی نشان داد که مردم چچن، با تکیه بر دین خود، اسلام، چالش دوران را پذیرفتند و نشان دادند که هر چقدر هم که بهای آزادی بالا باشد، از مسیر انتخاب شده خود روی برنخواهند گرداند.

در طول تاریخ روابط بین روسیه و ایچکریا، لحظه تعیین‌کننده این روابط، جنگ بود.

راهپیمایی پیروزمندانه لشکریان روس در سیبری، آسیا و اروپا در قفقاز متوقف شد. امپراتوری جهانی که نامش به تنهایی اروپا را به لرزه در می‌آورد، در قطعه کوچکی از سرزمین قفقاز گیر افتاده بود. مجبور شد بهترین سربازان و بیش از نیمی از کل نیروهای مسلح خود را به اینجا اعزام کند.

به گفته ژنرال بولگاکف (“۶۰ سال جنگ قفقاز”)، روسیه مجبور شد یک سپاه ۳۰۰۰۰۰ نفری را در صحنه عملیات نظامی قفقاز نگه دارد و حتی در بحرانی‌ترین لحظات جنگ در جهت اروپا و در منطقه دریای سیاه، کرملین نتوانست حتی یک گردان از قفقاز شمالی را برای سربازانی که متحمل شکست شده بودند، اختصاص دهد.

مورخان و ژنرال‌های روسی اعتراف کردند که بهترین نیروهای امپراتوری روسیه در آن زمان در قفقاز مستقر بودند که “می‌توانستند بدون احساس هیچ فشار خاصی اروپا را زیر و رو کنند.” اراده و قدرت مقاومت کوه‌نشینان قفقاز، استعمارگران را شگفت‌زده کرد.

آنها در گزارش‌ها و سوابق نظامی خود خاطرنشان کردند: «اقداماتی که ما در چچن انجام می‌دهیم قادر به مطیع کردن هر مردمی است، اما بعید است که اعتماد چندین چچنی را متزلزل کند. سرسختی آنها باورنکردنی است.» («۶۰ سال جنگ قفقاز»، ژنرال بولگاکف).

تاریخ مدرن مردم چچن، ارزیابی‌های دشمنان و دوستان را تأیید می‌کند.

امروزه، چچن توسط بخش عظیمی از امپراتوری روسیه خرد شده است، اما شکسته نشده است. مردم چچن که توسط به اصطلاح «جامعه بین‌المللی» مورد خیانت قرار گرفته‌اند، یکی از سخت‌ترین دوره‌های تاریخ خود را سپری می‌کنند.

پس از دو جنگ بی‌سابقه و بی‌رحمانه، همراه با نسل‌کشی آشکار، سیاست هولناک قوم‌کشی علیه مردم چچن در حال اجرا است.

مسکو با کمک فشار روانی کامل و وحشت دائمی، تلاش می‌کند تا روحیه مردم را بشکند، آنها را در بی‌تفاوتی فرو ببرد و پوچی هرگونه تفکری در مورد آزادی را در آنها القا کند.

با این حال، چچن در تاریخ خود، بارها و بارها، نسل به نسل، دوران بدتری را تجربه کرده است، قدرت خود را افزایش داده و بارها و بارها عزم راسخ خود را برای رهایی از یوغ گروه روس، بازیابی آزادی و احیای قانون قادر مطلق در سرزمین خود به جهانیان نشان داده است.

در نبردها پیروز و بازنده وجود دارد. چچن هم پیروزی‌های بزرگ و هم تلخی شکست را تجربه کرده است. اما هرگز از مبارزه برای آزادی و دین خود دست نکشیده است و تا زمان فرا رسیدن فرمان خدا متوقف نخواهد شد.

مفقودی ۴ صهیونیست کودک کش در غزه و تغییر استراتژیک در روند جنگ

مفقودی ۴ صهیونیست کودک کش در غزه و تغییر استراتژیک در روند جنگ

به قلم: صلاح الدین مجاهد

باند صهیونیستی «اسرائیل» در غزه متحمل خسارات سنگینی شد. ۴ کودک‌کش یهودی مفقود شده‌اند.این سرتیتر خبر بسیاری از رسانه شده است که به دلیل شرایط خاص مجاهدین غزه و تهاجماعت وسیع کفار متحد با آمریکا از کانال صهیونیستها، بسیاری را متعجب کرده است.

اطلاعات مربوط به کمین توسط سازمان پخش «اسرائیل» تأیید شد، اما این سازمان تنها داده‌های اندکی را که برای رسانه‌ها تنظیم شده بود، گزارش داد. به گفته صهیونیست‌ها، فلسطینی‌ها به لشکر ۱۶۲ و تیپ ۴۰۱ «اسرائیل» در منطقه زیتون حمله کردند.

فرماندهی باند «نیروهای دفاعی اسرائیل» سانسور شدیدی را بر هرگونه اطلاعات مربوط به این حادثه اعمال کرد و خود را به اذعان به زخمی شدن ۷ کودک‌کش صهیونیست محدود کرد.

عملیات کمین در شب انجام شد. مبارزان فلسطینی از دستگاه‌های دید در شب استفاده کردند.

این حمله نه تنها علیه نیروهای پیشرو، بلکه علیه واحدهای نجاتی که به محل حادثه رسیدند نیز انجام شد که تلفات صهیونیست‌ها را افزایش داد و باعث سردرگمی در فرماندهی عملیاتی شد.

بزرگترین شگفتی، از دست دادن چهار عضو باند ارتش اسرائیل بود که احتمالاً زنده دستگیر شدند. بنا به گزارش‌ها، صهیونیست‌ها از پروتکل موسوم به «پروتکل هانیبال» برای کشتن جنگجویان خود استفاده کردند تا از اسارت آنها جلوگیری شود.

در همین حال، برخی از تحلیلگران نظامی «اسرائیلی» موافقند که آنچه در زیتون اتفاق افتاد می‌تواند باعث تغییر استراتژیک در روند جنگ شود.

مفسران خاطرنشان می‌کنند که رژیم نتانیاهو به شدت اطلاعات مربوط به تعداد واقعی اعضای باندهای کشته شده ارتش اسرائیل را سانسور می‌کند تا باعث ایجاد ناآرامی در میان یهودیان منطقه غیرقانونی صهیونیستی نشود.

نتانیاهو تقریباً دو سال است که «پیروزی کامل بر حماس» را وعده می‌دهد، اما وضعیت عملیاتی در میدان نبرد، گزارش‌های رهبر صهیونیستهای کودک کش را رد می‌کند.

مصر. ۱۲ سال پیش، شورای نظامی سکولاریستها در میدان رابعه العدویه قاهره مرتکب قتل عام شد.

مصر. ۱۲ سال پیش، شورای نظامی سکولاریستها در میدان رابعه العدویه قاهره مرتکب قتل عام شد.

به قلم: ابراهیم یعقوبی  

در ۱۴ آگوست ۲۰۱۳، شورای نظامی با تیراندازی و آتش زدن تحصن‌کنندگان در میدان رابعه العدویه، مرتکب قتل عام در قاهره شد.

تجهیزات سنگین به سمت تظاهرکنندگان مسالمت‌آمیز پرتاب شد. یک قتل عام واقعی سازماندهی شد. آنها همه را کشتند، حتی کسانی که در مساجد پناه گرفته بودند. در طول این قتل عام، کودتاچیان یک ساختمان ۶ طبقه را که تظاهرکنندگان از آن به عنوان بیمارستان صحرایی استفاده می‌کردند، به آتش کشیدند.

این ساختمان محل نگهداری چندین هزار زخمی و کشته بود. شبه‌نظامیان شورای نظامی سیسی به بیمارستان صحرایی در میدان حمله کرده و سپس آن را به آتش کشیدند.

به گفته سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر، این یکی از بزرگترین قتل عام‌های معترضان در تاریخ مدرن بود. دیده‌بان حقوق بشر این وقایع را به عنوان “قتل عام عمدی و برنامه‌ریزی شده معترضان مسالمت‌آمیز” توصیف کرد.

طبق آمار رسمی، حدود ۱۰۰۰ نفر در قتل عام میدان قاهره کشته شدند، اما در واقعیت، حداقل ۵۰۰۰ غیرنظامی در آن روز در قاهره کشته شدند. و این اعداد ممکن است حتی بیشتر باشد.

میدان رابعه به نمادی از مقاومت در برابر رژیم سکولار نظامی تبدیل شده است و علامت چهار انگشت به نمادی بین‌المللی برای اعتراض به سرکوب سکولاریستها در مصر تبدیل شده است.

اینگوشتیا (اینگوش): توسط سکولاریستها زنده سوزانده شد. تبعید ۲۳ فوریه ۱۹۴۴

اینگوشتیا (اینگوش): توسط سکولاریستها زنده سوزانده شد. تبعید ۲۳ فوریه ۱۹۴۴

به قلم: ابوسلیمان هورامی

مسلمین هرگز نباید جنایات سکولاریستهای معاصر را که به عنوان سرطانی بر روی زمین و بر سرزمینهای اسلامی پدیدار شده و به عامل هزاران جنایت وحشتناک و خیانتهای بی شمار شده اند را فراموش کنند.

تمام سرزمینهای اسلامی از این سرطان مرگبار سکولاریستی در امان نمانده اند به همین دلیل تاریخ این جنایتکاران خیانت پیشه در منطقه و قومی بازتاب کارنامه ی سکولاریستهای جهانی و بومی همان منطقه است .

در ۲۳ فوریه ۱۹۴۴، نیروهای NKVD، به دستور حکومت سکولار – کمونیست استالین، در جریان تبعید مردم اینگوشتیا مرتکب جنایات هولناکی شدند. در چندین روستا، صدها نفر، از جمله کودکان و زنان، زنده سوزانده شدند.

این موضوع در فیلم مورخ گرجی، ماریان خوتسیشویلی، درباره اینگوشتیا کوهستانی، که در سال ۱۹۸۸ فیلمبرداری شده است (گزیده ویدیویی) شرح داده شده است.

این فیلم، ویرانه‌های یک مدرسه شبانه‌روزی برای کودکان محلی را نشان می‌دهد که در دهه ۱۹۳۰ در نزدیکی برج‌های خامخی ساخته شده است.

گروه فیلمبرداری تصور نمی‌کردند که یکی از هولناک‌ترین جنایات استالین و NKVD – سوزاندن دسته جمعی افراد زنده – زمانی در این ویرانه‌ها رخ داده باشد.

چاخکیف دژابریل، استاد تاریخ: «آنها در خامخی آتش زدند، آنها در تسیچا-آخکه آتش زدند. من در دهه ۹۰ در این مورد نوشتم. قلعه یولویف‌ها منفجر شد، بسیاری از مردم کشته شدند. یولویف‌ها جمع شدند، تسوریف‌ها جمع شدند. آنها را به مسجد تسوری بردند و زنده زنده سوزاندند. کودکان، سالمندان، زنان.»

آن روز بارندگی بی‌سابقه‌ای بارید – شاید این امر سرنوشت مردم اینگوش را که قرار بود به قزاقستان تبعید شوند و در روستاهای کوهستانی صعب‌العبور زندگی می‌کردند، قطعی کرد.

حمل و نقل مردم در جاده‌های مارپیچ پوشیده از برف با تأخیر در حرکت قطارها همراه بود. این به معنای شکست عملیات ویژه «عدس»، ایده رئیس NKVD، لاورنتی بریا، بود که قرار بود ظرف یک روز اجرا شود. راه حلی برای «مشکل» پیدا شد – زنده سوزاندن مردم.

از بین اینگوش‌هایی که سوار واگن‌های قطار شدند، یک سوم آنها هرگز به قفقاز بازنگشتند. طبق آمار رسمی که با در نظر گرفتن کودکان متولد شده در طول سال‌های تبعید گردآوری شده است، در نتیجه آن، تعداد اینگوش‌ها تقریباً ۴۰ درصد کاهش یافته است.» محقق مریم یاندیوا می‌نویسد: ۵۰۶۶۰ کودک، زن و مرد اینگوشی در تمام سنین در اثر وحشت استالین در طول تبعید به شمال قزاقستان و آسیای مرکزی، رفتار ظالمانه کاروان، فرماندهان نظامی، انواع ناظران، گرسنگی، سرما، بیماری‌های همه‌گیر، شرایط زندگی غیرانسانی و کار سخت، کار اجباری سال‌های اول تبعید کشته شدند.

تلفات جمعیتی جبران‌ناپذیر اینگوش‌ها از سال ۱۹۴۴ (۱۳۴۱۷۸ نفر) تا ۱۹۵۳ (۸۳۵۱۸ نفر) به درصد ۳۷٫۸ درصد است.

حکومت سکولار – سوسیالیست چین آشکارا نسل‌کشی مسلمین ترکستان شرقی را ستایش می‌کند

حکومت سکولار – سوسیالیست چین آشکارا نسل‌کشی مسلمین ترکستان شرقی را ستایش می‌کند

به قلم: مجیب الرحمن یمنگانی

انجمن تحقیقات فرهنگ سرخ چین (CRCRA)، نهاد رسمی ایدئولوژیک تحت نظارت وزارت امور مدنی چین، مقاله‌ای منتشر کرده است که قتل عام  مسلمین ترکستان شرقی در سال ۱۹۴۹ را به عنوان الگویی برای سیاست مدرن ارائه می‌دهد.

این مقاله با عنوان «وانگ ژن بر سین کیانگ حکومت می‌کند» یادآوری می‌کند که از تاکتیک «مسلسل» برای مطیع کردن مسلمین ترکستان شرقی استفاده شده است.

این مقاله موارد زیر را توجیه و تأیید می‌کند:

  1. تخریب روستاها با آتش توپخانه
  2. اعدام ۵ تا ۱۰ مسلمان به ازای هر سرباز کشته شده توسط جمهوری خلق چین
  3. تغذیه اجباری گوشت خوک به عنوان نوعی تحقیر مذهبی
  4. قتل عام در تجمعات مردان اویغور
  5. فریب و قتل رهبران صلح‌طلبی که سعی در برقراری گفتگو با پکن دارند.

CRCRA یک سازمان حاشیه‌ای نیست، بلکه ساختاری با ارتباط مستقیم با دولت مرکزی و حمایت مبلغان و افسران عالی‌رتبه چینی است.

انتشار CRCRA اولین نمونه رسمی از چین بود که نه تنها نسل‌کشی را انکار نمی‌کند، بلکه نشان می‌دهد که این اتفاق می‌تواند دوباره رخ دهد.

در همین حال، رژیم کمونیستی چین برنامه‌ای را برای تسریع چینی‌سازی ترکستان شرقی اشغالی تحت پوشش برنامه‌های آموزشی تدوین کرده است.

در ۷ ژوئیه، در شهر کارامای (ترکستان شرقی)، مقامات چینی از ایجاد به اصطلاح “اتحادیه کارگران آموزشی در حمایت از سین کیانگ” خبر دادند. این پروژه شامل ۱۹ دانشگاه برجسته در چین است.

هدف رسمی اعلام شده، توسعه آموزش در منطقه است. با این حال، طبق گفته سازمان‌های حقوق بشر و رسانه‌های ترک، این طرحی برای جایگزینی جمعیت ترک با هان (چینی‌ها) است.

مقامات چینی به جوانان هان از استان‌های داخلی پیشنهاد می‌دهند: مسکن رایگان در ترکستان شرقی اشغالی (چینی‌ها این منطقه را سین کیانگ می‌نامند)، حقوق بالا و اشتغال پایدار.

 به گزارش ترکستان پرس، ۸۵ درصد از متخصصان جوان باقی‌مانده در منطقه، مهاجرانی از داخل چین هستند.

در همین حال، اویغورها، قزاق‌ها و دیگر اقوام ترک و تاجیک و… مسلمان به استان‌های داخلی تبعید می‌شوند، جایی که برای کار اجباری مورد استفاده قرار می‌گیرند و به «اردوگاه‌های بازآموزی» فرستاده می‌شوند.

به این ترتیب، رژیم سکولار – کمونیستی چین یک سیاست هدفمند و سیستماتیک جایگزینی جمعیتی را دنبال می‌کند که پکن آن را تحت پوشش «ابتکارات آموزشی» انجام می‌دهد.

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۵)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۵)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

کسی که کتاب‌هایی مثل صحیح بخاری و مسلم و یا جامع ترمذی را نگاه بکند حتماً فصولی را می‌بیند که بعضی از آن‌ها در فضایل علی بن ابیطالب، حسن، حسین یا فاطمه، عباس و پسرش عبدالله، جعفر بن ابیطالب و دیگر افراد اهل بیت نوشته شده است.

این علاوه بر کتاب‌های زیادی است که فرق معروف به اهل سنت مخصوصاً در مورد اهل بیت نوشته‌اند مانند:

  1.   فضائل الحسن و الحسین، نوشته امام احمد حنبل[۱] (۲۴۱ ه‍‌)
  2. خصائص أمیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، نوشته حافظ نسائی (۳۰۳ ه‍‌)
  3.  ذخائر العقبی في مناقب ذوی القربی، نوشته محب طبری (۶۹۴ ه‍‌)
  4.  استجلاب ارتقاء الغُرف بحب أقرباء الرسول ج وذوی الشرف، نوشته حافظ سخاوی (۹۰۲ ه‍‌)
  5. إحیاء المیت في فضائل أهل البیت، نوشته جلال‌الدین سیوطی (۹۱۱ ه‍‌)
  6. جواهر العقدین في فضل الشرفین و  الجواهر الشفاف في فضائل الأشراف ، نوشته  نورالدین شریف سمهودی (۹۱۱ ه‍‌)
  7.  درّ السحابه في مناقب القرابه والصحابه ، نوشته شوکانی (۱۲۵۰ ه‍‌)
  8.  و….

به همین است که کسانی چون   آیت‌الله  میرزا محمدحسین مامقانی می گوید: «و خلاصه کلام: مقصود و هدف ما از این خاتمه روشن شدن این مسأله است که اهل سنت و جماعت اگرچه معتقد به جانشینی علی  به جای رسول اکرم   نیستند و خلافت را از آن اهل عترت و طهارت نمی‌دانند، ولی آن‌ها تنها در این دو مسأله با شیعه اثناعشری اختلاف‌نظر دارند و به ولایت مطلق امیرالمؤمنین اقرار می‌کنند و به تمام فضائل و مناقب امامان معصوم اعتراف دارند. ولی این قضیه بر بیشتر مردم [شیعیان] نامفهوم و پوشیده است تا جایی که گمان می‌کنند اهل سنت فضایل ائمه‌ها را انکار می‌کنند.[۲]

در این صورت شیعیان علی طیف گسترده ای از فقها و مسلمین را تشکیل می دادند که با عقایدی واحد دنبال هدفی واحد بودند و آنهم بازگرداندن حکومت به سبک شورائی و اسلامی آن . با تمام اهمیتی که این هدف برای مسلمین داشت اما از این اندازه که یک ضرورت اجتماعی جهت حفظ دین و جامعه و کیان آن است، فراتر نمی‌رود. در نتیجه اختلاف این فقها در عقاید نبود، بلکه در امور اجتهادی ریزی بود که هم اکنون هم میان دو مجتهد در یک مذهب نیز ممکن است وجد داشته باشد .

به همین دلیل شیعیان علی  با صراحت در برابر غاصبین حکومت ایستادگی می نمودند .  داستان امام زهرى با هشام‏بن عبدالملک، داستان امام مالک و أبوحنیفه با أبى‏جعفر منصور، داستان شافعى با هارون‏الرشید، داستان احمدبن‏حنبل با معتصم و… تا مى‏رسد به داستان سیدقطب با جمال عبدالناصر… براى همه مشهورند.. اینان بخشی از شیعیان علی بودند که چون امام حنفی رحمه الله به دلیل غیر اسلامی دانستن حکومت منصور عباسی و  طرفداری از امامت و حاکمیت جعفر صادق یا هرکسی که او یا …. تعین کند روانه ی زندان شد و در زندان هم به قتل رسید و جانش را در راه چنین باوری فدا نمود .

بعدها با پیدایش پیروان متعصب فقها و نفوذ باورهای غلات و پیدایش مذاهب کلامی چون اشعری و ماتریدی و غیره طیف گسترده و وسیع شیعیان علی به صورت تدریجی  از لحاظ عقائدی هم دچار تغییراتی شدند و کار به جائی رسید که برای عده ای از پیروان فقها هدف اصلی بازگرداندن حکومت به سبک شورائی و اسلامی آن فراموش شد، و به جای آن، دامن زدن به اختلافات عقیدتی و تفرق میان فرق اسلامی و حتی چند دستگی میان یک فرقه هم گسترش یافت . این بیماری بود که پس از وفات ائمه ی بزرگوار دامنگیر طیف وسیع شیعیان علی شد و تمام سود آن به جیب حکام ظالم رفت .


[۱] تقی‌الدین ابن تیمیه در کتاب (منهاج السنة) جلد ۴ صفحه ۱۲۵ این کتاب را به او نسبت داده است.

[۲] کتاب (علم المَحَجّة) صفحه ۲۸۷ زیر عنوان (علماء العامة وقبولهم فضائل اهل البیت).

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۴)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۴)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

نصوصی که بر لزوم تبعیت از قرآن دلالت می‌کند،عظیم‌تر و با اهمیت‌تر از آن است که بتوان آن‌ها را این‌جا آورد. از رسول  الله صلی الله علیه وسلم حدیث صحیحی درباره اهل بیت روایت شده است که فرمود:«والذي نفسي بیده، لایدخلون الجنة حتی یحبوكم من أجلی» «قسم به آنکه زندگیم در اراده اوست [مردم] وارد بهشت نمی‌شوند مگر اینکه شما [اهل بیت] را به خاطر من دوست بدارند.»

خداوند به ما دستور داده که بر خاندان رسول  الله صلی الله علیه وسلم صلوات بفرستیم، آن‌ها را از زکات که بر اهل بیت حرام است پاک کرده است و قسمتی از خمس و فیء را به آن‌ها داده است. رسول  الله صلی الله علیه وسلم در حدیث صحیح دیگری آمده است. چنین فرموده است:«إن الله اصطفی كنانة من بنی إسماعیل واصطفی قریشاً من كنانة واصطفی بنی هاشم من قریش واصطفانی من بنیهاشم، فأنا خیركم نفساً وخیركم نسباً»:«خداوند خاندان اسماعیل و از آن‌ها کنانه را انتخاب کرد، و از کنانه قریش و از قریش بنی‌هاشم و از بنی‌هاشم مرا برگزید، پس من از همه شما بالاتر و نسبم برتر است.»

بر این اساس تمام فرق معروف به اهل سنت

به همین دلیل اهل سنت خود را ملزم به رعایت حقوق صحابه و خویشاوندان پیامبر می‌دانند و از دشمنانی که علی ابن ابیطالب را کافر و فاسق می‌دانند و به اهل بیت بی‌حرمتی می‌کنند، و یا افرادی که به خاطر حکومت با آنان دشمنی می‌کنند و حق واجبشان را ادا نمی‌کنند و به ناحق در ذکر فضایل افرادی مانند یزید بن معاویه غلو و زیاده‌روی می‌کنند، مبرا هستند.نیز از شیعیان اثناعشری که از صحابه و عموم مسلمانان بدگویی می‌کنند و عامه صالحان مسلمانان را کافر می‌دانند و خود بر این امر آگاهند که خودشان گناهکارتر و گمرا‌ه‌ترند، مبرا و به دور هستند.[۱]


[۱]کتاب (مجموع الفتاوی)، جلد ۲، صفحه ۲۶۸-۲۶۹٫

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۳)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۳)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

آجری در صفحه ۸۱۱ همین کتاب می‌نویسد «اگر کسی بپرسد: درباره شخصی که فقط ابوبکر و عمر و عثمان را دوست دارد، اما محبت علی، حسن و حسین و همچنین خلافت علی را قبول ندارد چه نظری داری؟ آیا این دوست‌داشتن و محبت او در حق ابوبکر و عمر و عثمان فایده‌ای برای او دارد؟

باید گفت: پناه بر خدا، این صفتِ شخصِ منافق است و نه صفت یک انسان مؤمن. پیامبرج به علیس فرمود:«لا یحبك الا مؤمن ولایبغضكإلّا منافق[۱]» «فقط مؤمنان تو را دوست دارند و فقط منافقان با تو دشمنی می‌کنند.» همچنین فرموده است «من آذی علیاً فقد آذانی[۲]»«هر کس که علی را آزار دهد در واقع مرا اذیت کرده است» و پیامبر به خلافت و بهشتی‌بودن و شهیدشدن او گواهی داده است. علیسدوستدار خداوند و رسولش است، و خداوند و پیامبرش [هم] او را دوست دارند ما همه این گواهی‌های پیامبر درباره فضایل او و محبت به حسن و حسین ذکر کرده‌ایم. پس لعنت خداوند در دنیا و آخرت بر کسی باد که آن‌ها را دوست نداشته باشد و از آنان سرپیچی کند. بی‌تردید ابوبکر و عمر و عثمانس از این لعنت مبرا هستند و همچنین کسی که ولایت علی ابن ابیطالبس را پذیرفته باشد و اهل بیتش رادوست دارد و چنین بپندارد که علیس خلافت ابوبکر و عمر و عثمان را قبول نداشته است و دوست آن‌ها نبوده و حتی به آن‌ها هم بدگویی کرده مستحق چنین نفرینی است. ما یقین داریم که علی، حسن و حسینس از داشتن چنین یارانی مبرا هستند. پس این نوع محبت به او هیچ سودی نمی‌رساند، مگر آنکه ابوبکر و عمر و عثمان را نیز چنان که علیس به وصف و ذکر فضایلشان و اظهار برائت از دشمنانشان پرداخته است همراه با اهل بیت دوست داشته باشد. پس خداوند از علیس و از خاندان پاکش راضی باد. این است راه و روش مسلمانان عالم و عاقل.»

ابن تیمیه می‌گوید: «تبعیت از قرآن بر همه مسلمانان واجب است، بلکه این امر اصل ایمان و هدایت خدا است که پیامبر را به خاطر آن مبعوث کرده است، همچنین محبت اهل بیت پیامبر ج و چشم‌پوشی از خطاهای آنان و رعایت حقشان بر همه واجب است.

اما دو چیز گرانب‌هایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به آن‌ها سفارش و توصیه کرده است. مسلم در کتاب (صحیح) از زبان زید بن أرقم روایت می‌کند که گفت: «رسول الله ج در محلی که بین مکه و مدینه بود و خُم نامیده می‌شد به ما گفت:«یا أیها الناس، إني تارك فیكم الثقلین»«ای مردم من دو چیز گرانب‌ها را در میان شما به ارث می‌گذارم» و در روایتی آمده است که یکی از این دو چیز از دیگری با ارزش‌تر است.«كتاب الله فیه الهدی والنور»«کتاب خداوند که هدایت و نور در آن است.» و درباره کتاب خداوند بسیار تأکید کرد و در روایتی دیگر این چنین روایت شده:«هو حبل الله، من اتبعه كان علی الهدی، ومن تركه كان علی الضلالة، وعترتی أهل بیت. أذكرتم الله أذكركم أهل بیتی، أذكركم أهل بیتی، أذكركم أهل بیتی.»

«کتاب خداوند ریسمان الهی است و هر کس از آن پیروی کند هدایت می‌شود و هر کس از آن دوری جوید گمراه است. و مورد دوم عترت من یعنی اهل بیتم است. در حق آنان خداوند را به یاد آوردید، در حق آنان خداوند را به یاد آورید، درحق آنان خداوند را به یاد آورید» از زید بن ارقم پرسیده شد که: اهل بیت پیامبر چه کسانی هستند؟ گفت: «اهل بیت او کسانی هستند که ‌دادن زکات به آن‌ها حرام است و آن‌ها آل عباس و آل علی و آل جعفر و آل عقیلند.»


[۱] ترمذی سنن خود در کتاب (كتاب المناقب) قسمت مناقب علی بن ابی‌طالب در حدیث شماره ۳۷۳۶ آن را روایت کرده است.

[۲] همه طریقه‌های اسناد حدیث صحیح است (نگا:(السلسلة الصحیحة) حدیث شماره ۲۲۹۵٫

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۲)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۲)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

در نزد شیعیان علی، دوست داشتن اهل بیت نشانه تقوا و ایمان است و دشمنی و کینه نسبت به آن‌ها عین نفاق و گمراهی است ،هر کس آن‌ها را دوست بدارد مانند آن است که رسول  الله صلی الله علیه وسلم را دوست داشته باشد و هر کس با آن‌ها دشمنی کند با رسول  الله صلی الله علیه وسلم دشمنی کرده است. دشمن آنان در دنیا منفور و در قیامت جهنم نصیبش می گردد . در این باره رسول  الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید «والذي نفسي بیده، لایبغضنا أهل البیت أحد إلا أدخله الله النار[۱]» «قسم به کسی که زندگی و مرگ من به اراده اوست، هر کسی با ما اهل بیت دشمنی کند خداوند حتماً او را به جهنم می‌اندازد.»

ابن وزیر  رحمه الله  می‌گوید: «همه متون دارای اسناد متواتر بر وجوب محبت و دوستی اهل بیت و یاری‌دادن آنان دلالت می‌کنند. مثلاً در حدیث صحیح آمده است: «وارد بهشت نمی‌شوید تا اینکه ایمان بیاورید و ایمان نمی‌آورید. تا اینکه دوست داشته شوید» و همچنین آمده است (انسان همراه کسی است که او را دوست دارد) و از مواردی که به اهل بیت اختصاص دارد آیه ۳۳ سورۀاحزاب است:إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا(أحزاب/ ۳۳)«خداوند قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت[پیامبر] دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.»

به این خاطر دوست‌داشتن، بزرگ‌شمردن، ارج و احترام‌گذاشتن به آن‌ها و باورداشتن به مناقبشان از واجبات است. زیرا آیات مباهله و مودت وتطهیر درباره آن‌ها نازل شده است و اینان صاحبان همه مناقب و فضایل شریف و عالی هستند.[۲]

امام ابوبکر محمد بن حسن آجری از چکیده این مطالب این چنین نتیجه‌ای می‌گیرد: «بر هر زن و مرد مسلمان واجب است که به اهل بیت پیامبر ج یعنی علی ابن ابیطالب، فاطمه، حسن، حسین، جعفر طیار، حمزه، عباس و فرزندانشانش احترام بگذارد و آن‌ها را دوست داشته باشد. اینان اهل بیت رسول خدا ج هستند و بر مسلمانان واجب است که به آن‌ها محبت کنند و آن‌ها را بزرگ بشمارند. بدی آن‌ها را نادیده بگیرند و با آنان سازش داشته و بر آنان صبور باشند و برایشان دعا کنند. هرکدام از فرزندان و نوادگانشان که نیکو باشند بر اخلاق گذشتگان بزرگوار و نیکوکار خود بوده‌اند و اگر یکی از آن‌ها اخلاق خوبی نداشته است در حق او دعای صالح‌شدن و حفظ و سلامت او کرده و اهل عقل و ادب با او حسن معاشرت داشته‌اند، و به او گفته‌اند: ما نمی‌گذاریم که تو اخلاقی غیر از اخلاق نیکوی گذشتگان خود را داشته باشی و تو را از آن برحذر می‌داریم و به خاطر محبتمان به تو دوست داریم که همان اخلاق شریف و نیکوی اهل بیت را داشته باشی، خداوند نیز با این امر موافق است.»[۳]


[۱]حاکم در [المستدرک] جلد سوم صفحه ۱۵۰ آن را روایت کرده است و گفته است (حدیث بنا به شرط مسلم صحیح است) و نیز ألبانی در کتاب (السلسلة الصحیحة) جلد ۵ صفحه ۶۴۳ شماره ۲۴۸۸ آن را صحیح دانسته است.

[۲] کتاب (ایثار الحق علی الخلق)، صفحه ۴۱۶٫

[۳] کتاب (الشریعة) صفحه ۸۳۲٫