اسامه بن لادن بر زبان افسر توبه کار آل سعود زنده شد

اسامه بن لادن بر زبان افسر توبه کار آل سعود زنده شد

به قلم: ابوصلاح الدین الکوردی

محمد سعید الشمرانی -تقبله الله- جوانی بود که آتشفشانِ خاموشِ دلِ جوانانِ حق طلبِ عربستان را نشان داد که به محض رسیدن حقایق به آنها فوران می کند.  این جوان که از طرف نیروی هوایی عربستان سعودی برای شرکت در یک دوره آموزشی به پایگاه پنساکولا در آمریکا اعزام شده بود، همچون سید قطب رحمه الله در آنجا واقعیت آمریکا و آمریکائیان را شناخت و با اسلحه ی کمری خود ۱۱ نفر از نیروهای نظامی آمریکا را کشته یا زخمی نمود و در پایان در حین جنگ با نیروهای امنیتی آمریکائی به شهادت رسید- نحسبه کذالک و الله حسیبه-

محمد سعید -تقبله الله- قبل از انجام عملیات در حساب فیسبوک خود به ذکر جنایات حکومت آمریکا وجایگاه و مشارکت مردم آمریکا در این جنایات و بخصوص در حمایت از رژیم صهیونیستی و اشغال چند کشور متعلق به مسلمین و همچنین وجود زندانهائی چون گوانتانامو و…. به نقل قولی از اسامه بن لادن -تقبله الله- می پردازد که دنیای سکولار غربی و حکام فاسد و دست نشانده ی آل سعود را تکان داد.

وی در این پیام خود می گوید: «ای ملت آمریکا، من با تو دشمن نیستم فقط بخاطر این که تو آمریکایی هستی … از تو بدم می‌آید زیرا تو هر روز از جنایات پشتیبانی و حمایت مادی می‌کنی، نه تنها جنایت علیه مسلمانان بلکه جنایت علیه کل انسانیت، من بر ضد شر هستم و آمریکا به طور عام به امتی شر تبدیل شده است.»

 محمد سعید -تقبله الله- سخن خود را با این جمله ی مشهور اسامه بن لادن تقبله الله خاتمه می دهد که می گوید:«امنیت سرنوشتی مشترک است، پس شما (آمریکا) در امنیت نخواهید بود تا زمانی که ما در فلسطین در امنیتی حقیقی زندگی کنیم و نیروهای آمریکایی از سرزمین هایمان خارج گردند.»

اینجاست که باید متوجه شد چرا آل سعود و سلفی های درباری آن از سید قطب -تقبله الله- و تفکرات او تا این اندازه می ترسند که حتی کتابهای او را جمع آوری کرده و سوزانده اند. اگر تفکرات سید قطب -تقبله الله- امثال اسامه بن لادن -تقبله الله- را تولید می کند که در برابر آمریکا ( به قول سید قطب: شیطان بزرگ) و اسلام آمریکائی همچون قدرتی توفنده عمل کرده اند، امثال محمد سعید -تقبله الله- نیز کسانی هستند که با اولین جرقه های بیداری و شناخت عقیده ی صحیح اسلامی و دشمن شناسی شرعی همان مسیری را می روند که امثال سید قطب و اسامه بن لادن رحمهما الله رفته اند.

مسیری که در آن هیچ جنگ مذهبی میان مسلمین وجود ندارد و همه سعی می کنند با حرکت به سوی وحدت اسلامی بر دشمن اصلی تمام مذاهب اسلامی و حتی انسانیت یعنی آمریکا و مزدورانش تمرکز کنند.

مختصری از تاریخ کُردها فبل و بعد از ورود احزاب و رهبران سکولار و مرتد به میان آنها

مختصری از تاریخ کُردها فبل و بعد از ورود احزاب و رهبران سکولار و مرتد به میان آنها

به قلم: ابولقمان ایرانی

هنگامی که تاریخ را مورد مطالعه قرار می‌دهیم مشاهده می‌نماییم که از بیشترین اقوامی که با خلافت‌های اسلامی مخصوصا حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی عباسی و عثمانی همدردی و همکاری داشته است قوم و مردمان کُرد بوده‌اند، همانگونه که “ابن کثیر” و یا “ابن اثیر” در تاریخ خود هر وقت از لشکرکشی مسلمانان سخن به میان می‌آورند، دائما این گونه ذکر می‌نمایند که ارتش مسلمانان به راه افتاد در حالی که بین آن‌ها سربازان عرب و ترک و کُرد و از اقوام دیگر حضور داشته‌اند. و یا اینکه مشاهده می‌نماییم که سلطان “عبدالحمید دوم” هنگامی که در قضیه اَرمن‌ها مورد سرزنش قرار می‌گیرد که چرا از اَرمن‌ها حمایت نمی‌کند و به کُردها اهمیت می‌دهد؛ پاسخی می‌دهد که در آن به پهلوانی و شجاعت و فرمانبرداری کُردها اشاره واضح دارد.

و هنگامی که دشمنان امت اسلام  حکومت بدیل اضطراری اسلامی عثمانی را از بین می‌برند، در حالی که از عرب و عجم همگی در نابودی آن نقش داشته‌اند و با از بین رفتن آن بسیاری‌ها جشن و پایکوبی به راه می‌انداختند، و در حالی که برخی از علمای مسلمانان برای فتوا به عدم مشروعیت دولت عثمانی  هنگامی از کردار خود پشیمان شده بودن که تازه دیر شده بود، در آن هنگام اولین کسانی که علیه دشمنان حکومت بدیل اضطراری اسلامی عثمانی انقلاب کردند و یا با علم و عمل خود، مردم را به دفاع از حکومت اسلامی و یا باز گرداندن آن رهنمون می‌کردند، کُردهایی مانند “شیخ بدیع الزمان نورسی (ماموستا سعید نورسی) و یا شیخ پیران” بودند.

ادامه خواندن مختصری از تاریخ کُردها فبل و بعد از ورود احزاب و رهبران سکولار و مرتد به میان آنها

بخشی از خاطرات یکی از محافظهای یمنی شیخ اسامه بن لادن تقبله الله

بخشی از خاطرات یکی از محافظهای یمنی  شیخ اسامه بن لادن تقبله الله

ارائه دهنده: ابوجندل فراهی

«ابوجندل» ۳۳ سال دارد و چهار سال از سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۰ محافظ و همراه بن‌لادن بوده است. ابوجندل يك مجاهد پشیمان شده نيست و هنوز هم اعتقاداتش مانند يك دهه گذشته است؛

«ابوجندل» در فقيرترين شهر مسلمان‌نشين صنعا، ديگر براي «القاعده» نمي‌جنگد و به يك زندگي آرام شهري روي آورده است؛ آرامشي پس از يك دهه جهاد در بوسني، سومالي و افغانستان.

او هنوز هم جاي خالي آن سال‌ها و به ويژه حضور در كنار بن‌لادن را حس مي‌كند و هنوز بن‌لادن را به خاطر احترامي كه براي او قايل است، «شيخ» مي‌نامد. وي مي‌گويد: «اگر كسي از حرف‌هاي بد استفاده مي‌كرد، به شدت مجازات مي‌شد، به گونه‌اي كه يك بار من به خاطر استفاده از اين الفاظ، به سه روز از محافظت محروم شدم. اين بدترين مجازات بود؛ اين زمان براي ما قابل تحمل نبود، چراكه در حال خدمت به خداوند بوديم و با اين كار از پاداش‌هاي خداوند محروم مي‌شديم».

«مايك شور»، ‌رئيس واحد بن‌لادن آن زمان در «سيا» كه طراح آن زمان حملات آمريكا به «القاعده» بود، مي‌گويد: من «ابوجندل» را نديده بودم، ولي به خوبي او را مي‌شناسم.

ابوجندل مي‌گويد: بهترين شانس آمريكا براي كشتن بن‌لادن، پيش از ۱۱ سپتامبر بود. در آگوست ۱۹۹۸؛ درست پس از دو بمب‌گذاري، سفارت‌ آمريكا در شرق آفريقا توسط بن‌لادن. «القاعده» مي‌‌دانست كه آمريكا انتقام خواهد گرفت؛ بنابراين، محل استقرار خود را به طرف شمال ترك كردند.

ادامه خواندن بخشی از خاطرات یکی از محافظهای یمنی شیخ اسامه بن لادن تقبله الله

ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۲)

ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۲)

به قلم: عبدالله ایرانی

۲-همکاری ایرانیان با سپاه اسلام برای براندازی نظام ستمکاری ساسانیان و عدم رغبت ایرانیان به دفاع از نظام ساسانی:

تاریخ نشان داده که ایرانیان اصلا رغبتی برای دفاع از حکومت ستمگر ساسانی نداشتند و حتی در بسیاری از موارد خود با ارتش اسلام همكاري ميكردند تا هرچه زودتر این نظام فاسد را به زباله دان تاریخ بفرستند چنانکه در فتح شوش گروهی از دهقانان ایرانی برای ارتش اسلام در کنار فرات پل ساختند تا مسلمانان از روی آن رد شوند و اینگونه شوش فتح گردید. آقای زرین کوب نیز در کتاب دو قرن سکوت ص ۸۲ به این واقعه اشاره میکند.و در همان صفحه باز هم مینویسد:در ولایاتی مانند ری و قومس و اصفهان و جرجان و طبرستان مردم جزیه را می پذیرفتند اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که از بس دولت ساسانیان دچار بیدادی و پریشانی بود کس به دفاع از آن علاقه ای و رغبتی نداشت.

آقای زرین کوب همچنین نوشته اند که در تمام شهر اصفهان نظام ساسانی فقط ۳۰ نفر طرفدار داشت.ایشان مینویسد:مرزبان اصفهان،فاذوسبان، چون دید که مردم را به جنگ عرب رغبت نیست و او را تنها میگذارند، اصفهان را بگذاشت و با سی تن از تیراندازان خویش راه کرمان پیش گرفت تا به یزدگرد بپیوندد.

بله این خود ایرانیان بودند که اسلام را به ایران آوردند و در واقع اسلام را با آغوش باز پذیرفتند.

۳-اگر ایرانیان رغبتی به مسلمان شدن نداشتند چگونه این همه فقها و محدثان و عالمان اسلامی از میان ملت ایران وجود دارند(جالب اینجاست که این کتابها با زبان عربی نوشته شده است و این نشان میدهد که ایرانیان با اعراب مشکلی نداشتند)؟ در میان عربها هنوز هم مشهور است که میگویند”آن چنان که ایرانیان برای گسترش اسلام کوشیدند خود عربها نکوشیدند”

مهم ترین کتاب های حدیثی اهل سنت و شیعه توسط ایرانیان آن زمان نوشته شده است.

ادامه خواندن ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۲)

ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۱)

ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۱)

به قلم: عبدالله ایرانی

بررسی علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان بر اساس کتابها و مستندات تاریخی و علل اسلام آوردن ایرانیان :

این مقاله تقدیم به کسانیکه بدنبال حقیقت اند و براحتی تحت تاثیر تبلیغات پوچ قرار نمیگیرند.

زمینه های کدورت میان دولت ساسانی و مسلمانان :

۱-ظلم و ستم شاهان ساسانی به اعراب قبل از آمدن اسلام:

 شاهان ساسانی مردمان عرب را برده ی خود میدانستند از این رو هربار که به عربها حمله میکردند زنانشان را برای شهوات خود نگه میداشتند و مردانشان را به اسارت میگرفتند و بعد آنها را میکشتند از جمله شاهان ساسانی که این کارها را با عربها انجام میداد شاپور ذوالاکتاف بود و دلیل این سخن را در یک پست قبلا گذاشتیم و علاقمندان میتوانند به کتاب فارسنامه ی ابن بلخی مراجعه کنند و این ماجراهای وحشتناک شاپور را مطالعه کنند.همین مسائل یک نوع کینه و کدورت را بین عربها و ساسانیان بوجود آورده بود.

۲-بی ادبی کردن خسرو پرویز به پیغمبر و تلاش او برای از بین بردن پیغمبر اسلام و اعلان جنگ به دولت اسلامی:

جنگ میان اسلام و ساسانیان از آن زمان آغاز شد که خسروپرویز شاه متکبر ساسانیان دعوت پیغمبر صلی الله علیه و سلم را برای پذیرفتن اسلام نپذیرفت و با پاره کردن نامه ی پیغمبر صلی الله علیه و سلم به دولت اسلام اعلان جنگ داد.این نامه را صحابه ای به اسم عبدالله بن حذافة السهمى رضی الله عنه بسوی خسرو پرویز برد و نامه ای که در آن صرفا دعوت به اسلام بود و هیچ سخنی از جنگ و درگیری در آن نبود  و بسیار هوشمندانه و مودبانه  نوشته شده بود خسرو پرویز در کمال بیشرمی در مقابل چشمان عبدالله بن حذافه سفیر اسلام پاره کرد( فلما قرأه مزقه -و در بعضی جاها شقه آمده-، فلما بلغ رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: ” مزق ملكه “) یعنی پس هنگامیکه آن را (نامه پیغمبر را) خواند آن را پاره کرد.هنگامیکه خبر به رسول الله صلی الله علیه و سلم رسید فرمود”حکومتش را از بین برده است (نه نامه را)” و گفت  محمد این را برای من نوشته در حالیکه او برده ی من است(يكتب إليّ بهذا وهو عبدي) و در بعضی کتابها آمده که گفت:( عبد حقير من رعيتي يكتب اسمه قبلي) یعنی بنده ی حقیری از رعیت من اسمش را قبل از اسم من نوشته..داستان پاره کردن نامه پیغمبر صلی الله علیه و سلم مسئله بسیار مشهوریست اما چنانکه قول داده ایم هر مطلبی ارائه کنیم فقط با دلیل و مدرک میگوییم.[۱]

پس از اینکه خسرو پرویز نامه را پاره کرد به نماینده خودش در یمن به اسم باذان نامه نوشت –در آن زمان یمن زیر مستعمره ی ساسانیان بود و عده ی زیادی از ایرانیان در آنجا می زیستند- و از او خواست که پیغمبر را دستگیر کند و به سوی او بفرستد تا به گمان خودش جواب محمد را بدهد.هنگامیکه فرستادگان باذان به حضور پیامبر صلی الله علیه و سلم رسیدند و از پیغمبر اکرم خواستند تا همراه با ایشان پیش خسرو پرویز برود و به پیامبر گفتند:پروردگارمان خسرو پرویز امر کرده که با ما بیایی.پیغمبر فرمود اینک بروید و فردا بیایید و پروردگار من امشب پروردگارتان را خواهد کشت(إن ربي قد قتل ربك الليلة)[۲]

ادامه خواندن ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۱)

بزرگترین نسل کشی عقیدتی و فرهنگی قرن در ترکستان شرقی

بزرگترین نسل کشی عقیدتی و فرهنگی قرن در ترکستان شرقی

به قلم: مسعود سنه ای

با انکه بسیاری از مسلمین به بیماری دین سکولاریسم یا یکی از مذاهب آن چون کمونیسم و لیبرالیسم و غیره آلوده شده اند اما در مناطق ما این آلودگی به صورت اختیاری و اکثرا از سوی مسلمین ضعیف الایمان و دارودسته ی منافقین (سکولار زده ها) صورت می گیرد اما در جاهائی مثل ترکستان شرقی این کار به صورت اجبار بر مومنین راستین تحمیل می شود.

ترکسان شرقی که سرزمینی بزرگتر از ایران کنونی و بزرگترین منبع نفتی است که چینی های سکولار و کمونیست آن را به اشغال خود در آورده اند و قصد دارند با زدودن تمام آثاری که به دین اسلام متعلق است مثل برداشتن مناره های مساجد و جلوگیری کردن از برپایی مراسم ها و اجرای عبادت اسلامی مسلمین را از شریعت الله دور کند اما در چند سال اخیر چین سکولار به این بسنده نکرده و در تصمیم جدید علاوه بر منع مظاهر اسلامی اردوگاه هایی را موسوم به «اردوگاه های بازآموزی» برپا کرده است تا علاوه بر تغییر اعمال مسلمانان افکار آنان را نیز تغییر دهد.

بنا به آمار موسسات حقوق بشر، حکومت کمونیستی چین بیش از یک میلیون نفر از مسلمانان این منطقه را در اردوگاه های بازآموزی حبس کرده است.حزب حاکم چین اسلام را یک بیماری مُسری می داند و با برپا کردن اردوگاه های بازآموزی قصد تغییر افکار و عقاید مسلمانان این کشور را دارد.در این اردوگاه ها مسلمانان را با اصول کمونیستی آموزش می دهند و آنان را اعمالی همچون: خواندن آواز حزب کمونیست، خوردن گوشت خوک و مصرف مشروبات الکلی مجبور می کنند.

آل سعود و امارات و بحرین و چندین کشور مزدور و دست نشانده ی آمریکا از چنین سیاتهائی که توسط حکومت سکولار چنین در برابر مسلمین ترکستان شرقی اعمال می شود حمایت کرده اند.

وصیت نامه ی دور اندیشانه ی عثمان بنیانگذار امپراطوری عثمانی

وصیت نامه ی دور اندیشانه ی عثمان بنیانگذار امپراطوری عثمانی

ارائه دهنده: هیوا موکریانی

عثمان در لحظه مرگ، وصیت‌نامه‌ای نوشت که در آن فرزندش و تمام سلاطین بعد از خود را مورد خطاب قرار داده است. این وصیت بیانگر فکر بلند و دورنگری این قهرمان است و حقا که این وصیت‌نامه چراغ راه سلاطین بعد از او بود بطوری که هرکس با این وصیت‌نامه مخالفت کرده و برخلاف او حکومت‌داری نموده عواقب آن را دیده است. متن وصیت‌نامه به شرح ذیل است :

«ای پسرم! از مشغول شدن به اعمالی که خداوند به آنها دستور نداده جداً خودداری کن و هر وقت در امر حکومت با مشکلی مواجه شدی حتماً با علمای دین مشوره کن.

پسرم! پیروانت را اعزاز و لشکریانت را اکرام کن. لشکر ومال تو را فریب ندهد و هرگز از اهل شریعت فاصله نگیر.

پسرم! خودت می‌دانی که هدف ما رضایت الله تعالی است و بوسیله جهاد، نور دین ما در گوشه گوشه دنیا پخش خواهد شد لذا رضای الهی را نصب‌العین خود قرار بده.

پسرم! ما از کسانی نیستیم که هدف از جنگیدن را حکومت‌داری و سلطه بر مردم می‌پندارند، بلکه ما کسانی هستیم که با اسلام زنده هستیم و با اسلام می‌میریم .

این وصیت نامه ی قهرمان و مجاهدی است که سلفی های آل سعود او و حکومتش را مشرک می دانند و در کنار کفار سکولار انگلیسی بر علیه چنین حکومتی خروج کردند و یکی از اسبابهای ضعف و فروپاشی این قدرت بزرگ اسلامی شدند.

دردناکترین حادثه ی تاریخ اسلام که ثمره ی دنیا دوستی و تفرق مسلمین بود

دردناکترین حادثه ی  تاریخ اسلام  که ثمره ی دنیا دوستی و تفرق مسلمین بود

به قلم : عبدالواحد دهواری

از میان حوادث درناک تاریخ اسلام، هیچ حادثه‌ای وحشتناکتر و غم انگیزتر وگریه‌آورتر از سقوط غرناطه – پایتخت اسلام دراندلس( اسپانیا (نیست.غرناطه، قرنها عروس اندلس بود که با «الحمراء» کاخ مجلل و با عظمت خود بر سرنوشت ملتی عظیم حکومت می‌کرد، و با مراکز علمی و مدارسش، نور علم و فنون را به نقاط مختلف شبه جزیره‌ی اسپانیا و جنوب اروپا می‌پاشید. ولی کار آن به جایی رسید که تنها دولت اسلامی در سراسر اسپانیا قرارگرفت، طوری‌که در سال ۸۹۶ هـ..ق خود را تنها دید و از هرگونه یاور محروم ماند.سپاهیان مسیحی از هرطرف آن را محاصره کرده و کاخ با عظمت «الحمرایش» را زیر نظر داشتند.

گویی تقدیر برآن بود که گور اسپانیای اسلامی و تمدن درخشان و علوم و فنون و تمام مظاهر مجد و عظمت درآن باشد.اسپانیایی که سالیان درازی خاطره‌ی حکام و امیران و سردارانی مانند عبدالرحمن الداخل وملک ناصر وامیرالمسلمین یوسف بن تاشفین ونبردهایی مانند زلاقه ومنصوره و…بود.مدتی بود دولت اسلام در آن، به سرعت رو به انحلال ونابودی نهاده بود. پایگاه ومرزهای باز مانده‌ی آن پیوسته بدست اسپانیای مسیحی سقوط می کرد.تا اینکه دراواخر قرن پانزدهم میلادی چیزی جز مملکت کوچک غرناطه باقی نمانده بود.

در طول سالهای ۸۹۱ تا ۸۹۵ هـ .ق چندین نبرد بین اتحاد مسلح صلیبی به سرکردگی فردیناند و ایزابلا وحکمران غرناطه ابو عبدالله صغیر که در نهایت ضعف وبی یاوری به سرمی‌برد، درگرفت وجنگجویان مسلمان دراثنای این جنگها نهایت رشادت ومردانگی را نشان دادند. طوری‌که باعث وحشت وشگفتی دشمن شده بود، روح سلحشوری درآن لحظات حساس، دروجود جنگجوی بزرگزاده‌ای جلوه‌کرده بود که سرشار از عزم، شجاعت و شهامت بود. این مرد موسی بن ابی الغسان نام داشت که به دشمنی عمیق بامسیحیان شهرت یافته بود.اوسعی داشت روح جنگحویی ودلاوری وتمرین نظامی را درمردم غرناطه بیدارکند.

ادامه خواندن دردناکترین حادثه ی تاریخ اسلام که ثمره ی دنیا دوستی و تفرق مسلمین بود

مختصری از چگونگی شهادت اولین رئیس جمهور مسلمان چچن : جوهر دودایف

مختصری از چگونگی شهادت اولین رئیس جمهور مسلمان چچن : جوهر دودایف 

ارائه دهنده: ابوعبدالرحمن خراسانی

جوهر دودایف رحمه الله اولین رئیس جمهور چچن (۱۹۹۱ تا ۱۹۹۶ )  و ژنرال اسبق نیروی هوایی شوروی بود . در ۱۵ فوریه ۱۹۴۴ در انگاش در چچن بدنیا امد و در سن ۵۲ سالگی در تاریخ ۲۱ اوریل ۱۹۹۶ توسط نیروهای روس بوسیله ۲ عدد موشک هوا بزمین هدایت لیزری  به شهادت رسید . نحسبه کذالک و الله حسیبه . داستان کشته شدن او به این صورت است : ابتدا با ردیابی مکالمات او که بوسیله تلفن ماهواره ای اش انجام می داده است محل دقیق او را به کمک ماهواره ها ( البته گمان می رود سازمان امنیت ملی امریکا یا NSA هم با در اختیار گذاشتن اطلاعات یکی از ماهواره های SIGINT خود به روسها کمک کرده باشد ) مشخص کردند و پس از تطبیق نمونه صدای او با صدای ردیابی شده بوسیله هواپیماهای شناسایی روسی که در منطقه در حال چرخش بوده اند باشلیک ۲ عدد موشک هدایت لیزری او را کشته اند . هواپیماهای مذکور SU-24MR و SU-25 بوده اند .

شمه ای از زندگانی فرمانده ی نستوه اسلام براء بن مالک انصاری رضي الله عنه

شمه ای از زندگانی فرمانده ی نستوه اسلام براء بن مالک انصاری رضي الله عنه

ارائه دهنده : مجاهد ژاورودی ( دانشجوی  علوم اجتماعی مریوان )

براء  مردی لاغر اندام بود، با بدنی ریز و موهایی ژولیده و به هم بافته، و پوستی تیره که چشمان هر بیننده‌ای از تماشای او گریزان بود.

اما با این وصف, علاوه بر افرادی که در میدان نبرد با محاربان، به دست او از پای در آمده بودند، تک و تنها، یکصد نفر از جنگجویان مشرک را به قتل رساند.

براء همان قهرمان شجاع و بی باکی است که  عمر بن الخطاب دربارة او به افراد خود می‌نویسد، او را فرماندة سپاه مسلمانان تعیین نکنید، چون بیم آن می‌رود با تهور و دلیری و بی باکی خود سپاه را به ورطة هلاکت بیندازد.

براء بن مالک انصاری،برادرانس بن مالکب، خدمتگزار صدیق پیامبرصلی الله علیه وسلم  بود. اگر بخواهیم در مورد قهرمانیها و بطولات او به شرح و بسط و تفصیل و تحقیق بپردازیم، سخن به درازا می‌کشد, که در این مختصر مجال آن نیست، لذا تنها به نقل یک داستان از او، اکتفا می‌کنیم که شما را از سایر داستانها مطلع و بی‌نیاز می‌کند.

این داستان در همان ساعتهای اول رحلت  رسول اکرم پیامبرصلی الله علیه وسلم  و پیوستن او به رفیق اعلی شروع می‌شود، که در آن دوران، قبیله‌ها و طایفه‌های عرب، همانطور که گروه گروه به اسلام پیوستند، باز گروه گروه از آن برگشتند و مرتد شدند. تا جایی که جز مکه و مدینه و طائف و جماعتی متفرق و پراکنده، در این جا و آن جا و افرادی که از جانب خدا قلبشان بر ایمان مستقر بود، کسی بر دین اسلام باقی نماند.

ادامه خواندن شمه ای از زندگانی فرمانده ی نستوه اسلام براء بن مالک انصاری رضي الله عنه