مختصری از زندگانی مبارزاتی رهبر «حرکت اسلامی – جهانی کردستان »، کاک تحسین علی عبدالعزیز رحمهم الله

مختصری از زندگانی  مبارزاتی رهبر «حرکت اسلامی – جهانی کردستان »، کاک تحسین علی عبدالعزیز رحمهم الله

به قلم : ابوسلیمان هورامی

 “من المۆمنین رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه فمنهم من قضی‌ نحبه ومنهم من ینتظر وما بدلوا تبدیلا “
دکتر عبدالله عزام “رحمه الله” می فرماید: (ان مقادیر الرجال تبرز فی‌ میادین النزال، لا فی‌ منابر الاقوال..) یعنی ‌: قدر وارزش و بزرگی مردان در میدانهای جهاد و مبارزات مسلحانه است که خودش را نشان می دهد نه در منبرهای سخنرانی و صحبت کردن .

کاک تحسین “رحمه الله” فرزند شیخ علی عبدالعزیز محمد است که در ناحیه ی هورامان غربی  در حلبچه ی شهید در سال ۱۹۷۴ میلادی برابر با ۱۳۵۳ خورشیدی به دنیا آمده است . مرحله ی ابتدائی و متوسطه را در حلبچه به پایان رسانده و سپس در سال ۱۹۸۷ به همراه عمویش عثمان عبدالعزیز ، بنیانگذار حرکت اسلامی کردستان و پدرش و دیگر عموهایش و چندین تن از علماءو بزرگان هورامان غربی  و کردستان عراق به هورامان شرقی در خاک ایران کوچ می کنند .در هنگام هجرت در هورامان شرقی همچون جوانی هوشیار و زیرک وارد امور سیاسی و نظامی حرکت اسلامی گشته و به فعالیت می پردازد و در چندین جنگ مسلحانه علیه سکولاریستهای مرتد بعثی عرب و سکولاریستهای مرتد کُرد شرکت جسته و آرام آرام تبدیل به یکی از فرمانده هان زبده ی حرکت اسلامی می گردد .

ایشان”رحمه الله”  در سال ۱۹۹۴ میلادی سفری به ترکیه می کند و در آنجا با چندین تن از بزرگان جنبش بیداری اسلامی دیدار وگفتگو می کند . در این سفر با عبدالله بن عبدالحمید الاپر که مسئول « مكتبه‌ الغربا‌‌ء » که مشهورترین انتشاراتی در زمینه ی چاپ کتب اسلامی در استامبول بود نیز دیدار می کند . پس از آن از چندین کشور دیگر همچون عربستان سعودی ، امارات متحده ی عربی ، سوریه و چند کشور اروپائی دیدن به عمل می آورد . وی بر چند زبان زنده ی دنیا همچون انگلیسی ،عربی ، ترکی ، فارسی و… مسلط بودند .

ایشان “رحمه الله” جهت کسب علوم شرعی در نزد چندین عالم برجسته ی کشورهای عربی درس خوانده است . همچنین در سالهای ۱۹۹۸ در خدمت عمویش شیخ عثمان عبدالعزیز مشغول خواندن (أصول الفقه)  شد .ایشان بسیار تحت تاثیر دانشمند معاصر« ابوبصیر طرطوسی » بود ودر بسیاری از فتواهای شرعی با وی مشورت می کرد و بسیاری از آثارش را نیز برای وی به عنوان هدیه می فرستاد .

 کاک تحسین “رحمه الله” در سال ۱۹۹۹ میلادی با یکی از دختران دانشمند مشهور احمد کاکه محمود رحمه الله ازدواج کردند . شیخ احمد از ایشان و افکار اشلامی شان خوششان می آمد ووی را یکی از گنجینه های  منطقه می دانست . پس از تفرقه ها و آشوبهایی که در میان جماعت حرکت اسلامی به وجود آمد  و بخصوص پس از انشعاب علی باپیر گمراه از جماعت ، کاک تحسین زن و فرزندانش را به هورامان شرقی درخاک ایران انتقال داد . از ایشان سه فرزند به نامهای (سه‌ناریاــ عبدالباری‌ ـــ ماریا ) به جا مانده است .

به شاهدی تمام آنهایی که در اطراف شیخ تحسین رحمه الله بودند؛ ایشان فردی دانشمند ، واقع بین و مخلصی بودند که گفتار و کردارش با هم منافاتی نداشت . ایشان در علوم شرعی و دستورزبان عربی ید طولانی داشتند و هرکسی که وارد کتابخانه ی شخصی وی می گشت از آنهمه کتب نایاب و منابع دست اول در تعجب می ماند . به اندازه ای که ما باخبر هستیم ایشان در این اواخر مشغول نوشتن و ترجمه بود . به خصوص در این اواخر کتابی را در اهمیت عقیده ی اسلامی تحت عنوان ” پرچممان یا  (به‌یداخمان ـــ رایتنا)  به رشته ی تحریر در اورد . ایشان آثار زیادی از خود برجای گذاشتند که بیشتر با اسم مستعار انتشار یافته اند .

از لحاظ فکر و نگرش به دین ، دنیا و جامعه  کاک تحسین “رحمه الله” مردی جهادی بود که سکولاریستها را دشمن شماره یک مسلمین می دانست. با تمام وجود وبا اراده ای پولادین و از صمیم قلب معتقد بود که آئین اسلام هرگز بدون اسلحه و خون رشد نکرده و به عزت خودش دست نمی یابد و هرگز به مسئله ی پارلمان و انتخابات و دیگر بازیهای انحرافی گمراهان سکولار اعتقادی نداشت . به همین  دلیل بود که در بسیاری از اوقات از جانب اطرافیان و بخصوص از جانب حرکت اسلامی فعلی در هورامان غربی، که وارد پارلمان سکولاریستهای مرتد مزدور اشغالگران شده است ، مورد انتقاد و حمله قرار می گرفت . در مورد عملیاتهای استشهادی نیز نظر دقیقتری داشت و براین باور بود که بسیاری از جماعتهای جهادی باید در مورد کاربرد این روش به عنوان یک سلاح قدرتمند از ریزبینی ،حساسیت ودقت بیشتری برخوردار شوند .

ادامه خواندن مختصری از زندگانی مبارزاتی رهبر «حرکت اسلامی – جهانی کردستان »، کاک تحسین علی عبدالعزیز رحمهم الله

مختصری از تاریخ جماعتهای اسلامی در هورامان غربی

مختصری از تاریخ جماعتهای  اسلامی در هورامان غربی

شيخ عثمان بن عبد العزيزمرشد و مؤسس « حرکت اسلامی در کردستان در یکی از روستاهای هورامان غربی در اطراف حلبچه در سال ۱۹۹۲ به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۹ وفات نمود .

در سال ۱۹۸۷ تشکیل حرکت اسلامی در کردستان عراق را اعلام نمود ه و جنبش اسلامی را چنین شناساند :

«همانا حرکت ونهضت ما اسلامی و فراگیر است و حرکتی نژادی و منطقه ای نمی باشد ، جنبش ما در مسیر انبیاء و فرستادگان الله در حرکت است و در یک حزب و جماعت مشخصی منحصر نمی گردد بلکه  در های آن برای تمام کسانی که ؛ به الله به عنوان رب و حاکم و به رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان امام وپیشوا وبه قرآن به عنوان کتاب ومرامنانه و قانونی برای زندگی و نظامبخش جامعه وبه سنت وشریعت اسلامی به عنوان بهترین راه دست یابی به عدالت جهت زدودن فساد و به جهاد و قتال به عنوان راهی جهت دست یابی به مدارج وپله های عزت و بزرگی می نگرند باز است»

بعد از اشغال کویت توسط حکومت سکولاریستی عراق چند دستگی های متعددی در میان حرکت اسلامی به شرح زیر به وقوع پیوست :

– در سال ۱۹۹۲  جماعت « النهضه  » به وجود آمد.

– در سال ۱۹۹۴ جماعت دیگری تحت عنوان « اتحاد اسلامی » به وجود آمد . این جماعت روش جدید اخوانیها را برای خود برگزید و از کار جهاد و مبارزات مسلحانه دوری گزید .

– در سال ۱۹۹۵ به طور مخفیانه جماعت « اصلاح » به فرماندهی ملا کریکار از درون حرکت اسلامی به وجود آمد … اسم حقیقی وی نجم الدین فرج و در شهر سلیمانیه ی کردستان عراق به دنیا آمده است

– در سال ۱۹۹۷ فرمانده ی بزرگ آسو هولیری که بزرگترین فرمانده ی نظامی و عامل وحدت بخشی نظامی حرکت اسلامی  وسوران دوم بود ؛ از حرکت اسلامی  جدا گشته و جماعت « مرکز اسلامی » را به وجود آورد . اسم حقیقی وی اسعد محمد و از کردهای متولد اربیل در کردستان عراق بود .

– در سال ۱۹۹۸ فرمانده ابو عبدالله شافعی جماعت « توحید اسلامی » را به وجود آورد .

– در سال ۱۹۹۹ شیخ عثمان بن عبدالعزیز رحمه الله وفات یافت .در همان سال ملا علی عبدالعزیز رهبر حرکت اسلامی گشت و به مشورت فرمانده هان حرکت با جماعت« النهضه  »متحد گشت و اسم حرکت اسلامی را به « حرکت وحدت اسلامی » تغییر دادند .اما بعد از یک سال ونیم  این جماعت جدید نیز دچار تفرقه گشته و از آن دو حزب متمایز به جود آمد…. یکی « حرکت اسلامی » به رهبری ملا علی عبدالعزیز و دیگری « جماعت اسلامی » به رهبری ملا علی باپیر .

– در سال ۲۰۰۱ جماعت « توحید اسلامی » با جماعت « مرکز اسلامی » متحد گشته و جماعت « جند الاسلام » را به وجود آورده و ابو عبدالله شافعی را به عنوان رهبر خود برگزیدند . اسم حقیقی وی وریا هولیری است که در اربیل (یا هولیر) به دنیا آمد .

ادامه خواندن مختصری از تاریخ جماعتهای اسلامی در هورامان غربی

شناختی بر سلفیت نوع اول

شناختی بر سلفیت نوع اول

به قلم: ابوابراهیم هورامی

چنانچه می دانیم سلفیت تا به زمان ما رسیده با سه عنوان مجزا عنوان شده است . سلفیت نوع اول که خیرالقرون را شامل می شود و سلفیت نوع دوم که ابن تیمیه و شاگردانش را در بر می گیرد و سلفیت نوع سوم که شامل محمد بن عبدالوهاب و ادامه دهندگان راهش می گردد.

هم اکنون بحث ما سر سلفیت نوع اول است. در این نگرش سلف یعنی: صحابه و تابعین و اتباع تابعین که در خیر القرون (سه قرن ابتدائی اسلام) می زیسته اند. و رسول الله صلی الله علیه وسلم این طیف از مسلمانان را بهترین این امت می دانند، در حدیثی به این مسأله اشاره می شود: (خَیْرُکُمْ قَرْنِی ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ) متفق علیه. بهترین افراد امت من، کسانی هستند که در قرن من زیسته اند (یعنی صحابه)، سپس کسانی که بعد از آن ها می آیند (تابعین) و سپس کسانی که بعد از آن ها (بعد از تابعین) می آیند. (یعنی اتباع تابعین).

در این صورت تمام مذاهب سنتی کنونی که اعتقادات خود را از سلف صالح خیرالقرون می گیرند و بر منهج سلف صالح باشند سلفی هستند. چه حنفی باشد و چه شافعی و …

خداوند متعال می فرماید: (فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ). بقره/۱۳۷«اگر آنان ایمان بیاورند، همچنان که شما (اصحاب) ایمان آورده اید، بی گمان (به راه راست خدائی) رهنمود گشته اند».

اولین و مهم ترین قاعده ی منهج سلفیت ائمه ی اهل سنت، مقدم دانستن نقل (قرآن و سنت) بر عقل و رای اشخاص می باشد. همان گونه که خداوند متعال ما را به تمسک به این دو مصدر ناب و معصوم امر می نماید: (‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ). حجرات/۱ «ای کسانی که ایمان آورده اید، بر خدا و پیغمبرش پیشی مگیرید و پیش دستی مکنید».

پس ای کسانی که خود را سلفی می دانید اما مقلد یکی از شیوخ سلفی نوع سوم نجدی آل سعود شده اید و رای شیخ خود را معیار حق و باطل قرار داده و حتی آیات الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم را نیز که مخالف رای شیختان باشد  نادیده می گیرید، بدانید که مسیری غیر از مسیر خیرالقرون را طی می کنید.

زمانی که به ناحق مسلمین را مشرک می دانید و حکم مشرکین را بر مسلمین تطبیق می دهید و زمانی که به ناحق مسلمین را تکفیر می کنید و عذرهای معتبر شرعی را برای مسلمین نادیده می گیرید و… بدانید که شیخ و عالم مورد علاقه اتان را جایگزین حکم الله تعالی و فهم سلف صالح این امت کرده اید .

از خالد بن ولید رضی الله عنه آموختیم

از خالد بن ولید رضی الله عنه آموختیم

ارائه دهنده: ابومحمود کندزی

از میان یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمانده زیرک و سرباز نمونه و قهرمان اسلام خالد بن ولید بود کسی که زره های جنگی در مقابل وی نرم می شدند و هر سپاه و لشکری که در مقابل وی قد علم کرد شکست را تجربه نمود و با شمشیر عزتش افتخاراتی را بر عرصه تاریخ حک نمود که هیچگاه به فراموشی سپرده نخواهند شد. و به تاریخ آموخت که نفاق جایی در قلب انسان صادق ندارد و در میادین نبرد به پیروزیهای فراوانی دست یافت و در پیشاپیش صف نبرد با دشمنان ایستاد جایی که تنها انسانهایی که خواستار مجد و عظمت و بزرگی هستند قرار می گیرند.

از خالد آموختیم…

اسلام تنها راه چاره است ، و هیچ عزتی مگر در تمسک به آن نیست و بازگشت حقیقی بسوی آن است ؛ و انسان هرچقدر تأثیر گذار باشد تأثیرش با مرگش خاتمه می یابد ، اما تأثیر مسلمان در آخرت وی نیز مشهود می شود و او را به بالاترین منازل و درجات خواهد رساند به سخنان خالد گوش فرا ده آنگاه که فرمود: «بخدا سوگند اکنون وقتش رسیده که حقیقت را بپذیرم ومحمد فرستاده خداست تا کی در گمراهی بمانیم ، بخدا سوگند بسوی وی می روم و به دین اسلام گردن می نهم»

از خالد آموختیم…

ادامه خواندن از خالد بن ولید رضی الله عنه آموختیم

مسئله ی عافیه صدیقی ، رسوائی آمریکا و مزدورانش و موضع گیری ما

مسئله ی عافیه صدیقی ، رسوائی آمریکا و مزدورانش و موضع گیری ما

ارائه دهنده: ابومحمود کندزی

بسم الله الرحمن الرحیم

ستایش خدایی را سزاست که زندان را مدرسه­ای برای یوسف علیه­السلام قرار داد. و درود و سلام خداوند برکسی باد که مسلمانان را به آزادکردن اسیر از ذلت و خواری امر فرمود.

من در حالی این کلمات را می­نگارم که قلبم لبریز از درد و رنج و اندوه است. اشک از چشمانم سرازیر شده­است با یقین به اینکه پیروزی خداوند نزدیک است و لاجرم این تاریکی­ها و تیرگی­ها روزی به پایان خواهند رسید و جای خود را به نور و روشنایی خواهد داد.

دادگاه آمریکایی (خداوند آن را از اساس نابود سازد)، زن مجاهد عافیه صدیقی را به اتهام ارتباط او با سازمان القاعده و همچنین رابطه او با کشتن سربازان آمریکایی، در مرکز بازداشتش یعنی در غزنی افغانستان به ۸۶ سال زندان محکوم کرده است!

و گفته شده آخرین سخنی که این خواهر مجاهد و درمانده­ی ما ـ فک الله أسرها ـ در دادگاه بر زبان آورده این سخن شریف بوده است:”أفوض أمری إلی الله..“من کارم را به خداوند محول می­کنم.

إنا لله و إنا إلیه راجعون، بخاطر آنچه که بر سر مردم مسلمان آمده است، که برادران، اسیرشان در چنگال دشمن را اینگونه رها کرده­اند و این در حالی است که از ثروت و اموال و رفاه و خوشی زیادی برخوردارند و نیز از نظر تعداد و نیرو و چابکی و آمادگی در وضعیت مناسبی قرار دارند.

ادامه خواندن مسئله ی عافیه صدیقی ، رسوائی آمریکا و مزدورانش و موضع گیری ما

اسامه بن لادن بر زبان افسر توبه کار آل سعود زنده شد

اسامه بن لادن بر زبان افسر توبه کار آل سعود زنده شد

به قلم: ابوصلاح الدین الکوردی

محمد سعید الشمرانی -تقبله الله- جوانی بود که آتشفشانِ خاموشِ دلِ جوانانِ حق طلبِ عربستان را نشان داد که به محض رسیدن حقایق به آنها فوران می کند.  این جوان که از طرف نیروی هوایی عربستان سعودی برای شرکت در یک دوره آموزشی به پایگاه پنساکولا در آمریکا اعزام شده بود، همچون سید قطب رحمه الله در آنجا واقعیت آمریکا و آمریکائیان را شناخت و با اسلحه ی کمری خود ۱۱ نفر از نیروهای نظامی آمریکا را کشته یا زخمی نمود و در پایان در حین جنگ با نیروهای امنیتی آمریکائی به شهادت رسید- نحسبه کذالک و الله حسیبه-

محمد سعید -تقبله الله- قبل از انجام عملیات در حساب فیسبوک خود به ذکر جنایات حکومت آمریکا وجایگاه و مشارکت مردم آمریکا در این جنایات و بخصوص در حمایت از رژیم صهیونیستی و اشغال چند کشور متعلق به مسلمین و همچنین وجود زندانهائی چون گوانتانامو و…. به نقل قولی از اسامه بن لادن -تقبله الله- می پردازد که دنیای سکولار غربی و حکام فاسد و دست نشانده ی آل سعود را تکان داد.

وی در این پیام خود می گوید: «ای ملت آمریکا، من با تو دشمن نیستم فقط بخاطر این که تو آمریکایی هستی … از تو بدم می‌آید زیرا تو هر روز از جنایات پشتیبانی و حمایت مادی می‌کنی، نه تنها جنایت علیه مسلمانان بلکه جنایت علیه کل انسانیت، من بر ضد شر هستم و آمریکا به طور عام به امتی شر تبدیل شده است.»

 محمد سعید -تقبله الله- سخن خود را با این جمله ی مشهور اسامه بن لادن تقبله الله خاتمه می دهد که می گوید:«امنیت سرنوشتی مشترک است، پس شما (آمریکا) در امنیت نخواهید بود تا زمانی که ما در فلسطین در امنیتی حقیقی زندگی کنیم و نیروهای آمریکایی از سرزمین هایمان خارج گردند.»

اینجاست که باید متوجه شد چرا آل سعود و سلفی های درباری آن از سید قطب -تقبله الله- و تفکرات او تا این اندازه می ترسند که حتی کتابهای او را جمع آوری کرده و سوزانده اند. اگر تفکرات سید قطب -تقبله الله- امثال اسامه بن لادن -تقبله الله- را تولید می کند که در برابر آمریکا ( به قول سید قطب: شیطان بزرگ) و اسلام آمریکائی همچون قدرتی توفنده عمل کرده اند، امثال محمد سعید -تقبله الله- نیز کسانی هستند که با اولین جرقه های بیداری و شناخت عقیده ی صحیح اسلامی و دشمن شناسی شرعی همان مسیری را می روند که امثال سید قطب و اسامه بن لادن رحمهما الله رفته اند.

مسیری که در آن هیچ جنگ مذهبی میان مسلمین وجود ندارد و همه سعی می کنند با حرکت به سوی وحدت اسلامی بر دشمن اصلی تمام مذاهب اسلامی و حتی انسانیت یعنی آمریکا و مزدورانش تمرکز کنند.

مختصری از تاریخ کُردها فبل و بعد از ورود احزاب و رهبران سکولار و مرتد به میان آنها

مختصری از تاریخ کُردها فبل و بعد از ورود احزاب و رهبران سکولار و مرتد به میان آنها

به قلم: ابولقمان ایرانی

هنگامی که تاریخ را مورد مطالعه قرار می‌دهیم مشاهده می‌نماییم که از بیشترین اقوامی که با خلافت‌های اسلامی مخصوصا حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی عباسی و عثمانی همدردی و همکاری داشته است قوم و مردمان کُرد بوده‌اند، همانگونه که “ابن کثیر” و یا “ابن اثیر” در تاریخ خود هر وقت از لشکرکشی مسلمانان سخن به میان می‌آورند، دائما این گونه ذکر می‌نمایند که ارتش مسلمانان به راه افتاد در حالی که بین آن‌ها سربازان عرب و ترک و کُرد و از اقوام دیگر حضور داشته‌اند. و یا اینکه مشاهده می‌نماییم که سلطان “عبدالحمید دوم” هنگامی که در قضیه اَرمن‌ها مورد سرزنش قرار می‌گیرد که چرا از اَرمن‌ها حمایت نمی‌کند و به کُردها اهمیت می‌دهد؛ پاسخی می‌دهد که در آن به پهلوانی و شجاعت و فرمانبرداری کُردها اشاره واضح دارد.

و هنگامی که دشمنان امت اسلام  حکومت بدیل اضطراری اسلامی عثمانی را از بین می‌برند، در حالی که از عرب و عجم همگی در نابودی آن نقش داشته‌اند و با از بین رفتن آن بسیاری‌ها جشن و پایکوبی به راه می‌انداختند، و در حالی که برخی از علمای مسلمانان برای فتوا به عدم مشروعیت دولت عثمانی  هنگامی از کردار خود پشیمان شده بودن که تازه دیر شده بود، در آن هنگام اولین کسانی که علیه دشمنان حکومت بدیل اضطراری اسلامی عثمانی انقلاب کردند و یا با علم و عمل خود، مردم را به دفاع از حکومت اسلامی و یا باز گرداندن آن رهنمون می‌کردند، کُردهایی مانند “شیخ بدیع الزمان نورسی (ماموستا سعید نورسی) و یا شیخ پیران” بودند.

ادامه خواندن مختصری از تاریخ کُردها فبل و بعد از ورود احزاب و رهبران سکولار و مرتد به میان آنها

بخشی از خاطرات یکی از محافظهای یمنی شیخ اسامه بن لادن تقبله الله

بخشی از خاطرات یکی از محافظهای یمنی  شیخ اسامه بن لادن تقبله الله

ارائه دهنده: ابوجندل فراهی

«ابوجندل» ۳۳ سال دارد و چهار سال از سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۰ محافظ و همراه بن‌لادن بوده است. ابوجندل يك مجاهد پشیمان شده نيست و هنوز هم اعتقاداتش مانند يك دهه گذشته است؛

«ابوجندل» در فقيرترين شهر مسلمان‌نشين صنعا، ديگر براي «القاعده» نمي‌جنگد و به يك زندگي آرام شهري روي آورده است؛ آرامشي پس از يك دهه جهاد در بوسني، سومالي و افغانستان.

او هنوز هم جاي خالي آن سال‌ها و به ويژه حضور در كنار بن‌لادن را حس مي‌كند و هنوز بن‌لادن را به خاطر احترامي كه براي او قايل است، «شيخ» مي‌نامد. وي مي‌گويد: «اگر كسي از حرف‌هاي بد استفاده مي‌كرد، به شدت مجازات مي‌شد، به گونه‌اي كه يك بار من به خاطر استفاده از اين الفاظ، به سه روز از محافظت محروم شدم. اين بدترين مجازات بود؛ اين زمان براي ما قابل تحمل نبود، چراكه در حال خدمت به خداوند بوديم و با اين كار از پاداش‌هاي خداوند محروم مي‌شديم».

«مايك شور»، ‌رئيس واحد بن‌لادن آن زمان در «سيا» كه طراح آن زمان حملات آمريكا به «القاعده» بود، مي‌گويد: من «ابوجندل» را نديده بودم، ولي به خوبي او را مي‌شناسم.

ابوجندل مي‌گويد: بهترين شانس آمريكا براي كشتن بن‌لادن، پيش از ۱۱ سپتامبر بود. در آگوست ۱۹۹۸؛ درست پس از دو بمب‌گذاري، سفارت‌ آمريكا در شرق آفريقا توسط بن‌لادن. «القاعده» مي‌‌دانست كه آمريكا انتقام خواهد گرفت؛ بنابراين، محل استقرار خود را به طرف شمال ترك كردند.

ادامه خواندن بخشی از خاطرات یکی از محافظهای یمنی شیخ اسامه بن لادن تقبله الله

ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۲)

ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۲)

به قلم: عبدالله ایرانی

۲-همکاری ایرانیان با سپاه اسلام برای براندازی نظام ستمکاری ساسانیان و عدم رغبت ایرانیان به دفاع از نظام ساسانی:

تاریخ نشان داده که ایرانیان اصلا رغبتی برای دفاع از حکومت ستمگر ساسانی نداشتند و حتی در بسیاری از موارد خود با ارتش اسلام همكاري ميكردند تا هرچه زودتر این نظام فاسد را به زباله دان تاریخ بفرستند چنانکه در فتح شوش گروهی از دهقانان ایرانی برای ارتش اسلام در کنار فرات پل ساختند تا مسلمانان از روی آن رد شوند و اینگونه شوش فتح گردید. آقای زرین کوب نیز در کتاب دو قرن سکوت ص ۸۲ به این واقعه اشاره میکند.و در همان صفحه باز هم مینویسد:در ولایاتی مانند ری و قومس و اصفهان و جرجان و طبرستان مردم جزیه را می پذیرفتند اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که از بس دولت ساسانیان دچار بیدادی و پریشانی بود کس به دفاع از آن علاقه ای و رغبتی نداشت.

آقای زرین کوب همچنین نوشته اند که در تمام شهر اصفهان نظام ساسانی فقط ۳۰ نفر طرفدار داشت.ایشان مینویسد:مرزبان اصفهان،فاذوسبان، چون دید که مردم را به جنگ عرب رغبت نیست و او را تنها میگذارند، اصفهان را بگذاشت و با سی تن از تیراندازان خویش راه کرمان پیش گرفت تا به یزدگرد بپیوندد.

بله این خود ایرانیان بودند که اسلام را به ایران آوردند و در واقع اسلام را با آغوش باز پذیرفتند.

۳-اگر ایرانیان رغبتی به مسلمان شدن نداشتند چگونه این همه فقها و محدثان و عالمان اسلامی از میان ملت ایران وجود دارند(جالب اینجاست که این کتابها با زبان عربی نوشته شده است و این نشان میدهد که ایرانیان با اعراب مشکلی نداشتند)؟ در میان عربها هنوز هم مشهور است که میگویند”آن چنان که ایرانیان برای گسترش اسلام کوشیدند خود عربها نکوشیدند”

مهم ترین کتاب های حدیثی اهل سنت و شیعه توسط ایرانیان آن زمان نوشته شده است.

ادامه خواندن ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۲)

ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۱)

ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۱)

به قلم: عبدالله ایرانی

بررسی علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان بر اساس کتابها و مستندات تاریخی و علل اسلام آوردن ایرانیان :

این مقاله تقدیم به کسانیکه بدنبال حقیقت اند و براحتی تحت تاثیر تبلیغات پوچ قرار نمیگیرند.

زمینه های کدورت میان دولت ساسانی و مسلمانان :

۱-ظلم و ستم شاهان ساسانی به اعراب قبل از آمدن اسلام:

 شاهان ساسانی مردمان عرب را برده ی خود میدانستند از این رو هربار که به عربها حمله میکردند زنانشان را برای شهوات خود نگه میداشتند و مردانشان را به اسارت میگرفتند و بعد آنها را میکشتند از جمله شاهان ساسانی که این کارها را با عربها انجام میداد شاپور ذوالاکتاف بود و دلیل این سخن را در یک پست قبلا گذاشتیم و علاقمندان میتوانند به کتاب فارسنامه ی ابن بلخی مراجعه کنند و این ماجراهای وحشتناک شاپور را مطالعه کنند.همین مسائل یک نوع کینه و کدورت را بین عربها و ساسانیان بوجود آورده بود.

۲-بی ادبی کردن خسرو پرویز به پیغمبر و تلاش او برای از بین بردن پیغمبر اسلام و اعلان جنگ به دولت اسلامی:

جنگ میان اسلام و ساسانیان از آن زمان آغاز شد که خسروپرویز شاه متکبر ساسانیان دعوت پیغمبر صلی الله علیه و سلم را برای پذیرفتن اسلام نپذیرفت و با پاره کردن نامه ی پیغمبر صلی الله علیه و سلم به دولت اسلام اعلان جنگ داد.این نامه را صحابه ای به اسم عبدالله بن حذافة السهمى رضی الله عنه بسوی خسرو پرویز برد و نامه ای که در آن صرفا دعوت به اسلام بود و هیچ سخنی از جنگ و درگیری در آن نبود  و بسیار هوشمندانه و مودبانه  نوشته شده بود خسرو پرویز در کمال بیشرمی در مقابل چشمان عبدالله بن حذافه سفیر اسلام پاره کرد( فلما قرأه مزقه -و در بعضی جاها شقه آمده-، فلما بلغ رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: ” مزق ملكه “) یعنی پس هنگامیکه آن را (نامه پیغمبر را) خواند آن را پاره کرد.هنگامیکه خبر به رسول الله صلی الله علیه و سلم رسید فرمود”حکومتش را از بین برده است (نه نامه را)” و گفت  محمد این را برای من نوشته در حالیکه او برده ی من است(يكتب إليّ بهذا وهو عبدي) و در بعضی کتابها آمده که گفت:( عبد حقير من رعيتي يكتب اسمه قبلي) یعنی بنده ی حقیری از رعیت من اسمش را قبل از اسم من نوشته..داستان پاره کردن نامه پیغمبر صلی الله علیه و سلم مسئله بسیار مشهوریست اما چنانکه قول داده ایم هر مطلبی ارائه کنیم فقط با دلیل و مدرک میگوییم.[۱]

پس از اینکه خسرو پرویز نامه را پاره کرد به نماینده خودش در یمن به اسم باذان نامه نوشت –در آن زمان یمن زیر مستعمره ی ساسانیان بود و عده ی زیادی از ایرانیان در آنجا می زیستند- و از او خواست که پیغمبر را دستگیر کند و به سوی او بفرستد تا به گمان خودش جواب محمد را بدهد.هنگامیکه فرستادگان باذان به حضور پیامبر صلی الله علیه و سلم رسیدند و از پیغمبر اکرم خواستند تا همراه با ایشان پیش خسرو پرویز برود و به پیامبر گفتند:پروردگارمان خسرو پرویز امر کرده که با ما بیایی.پیغمبر فرمود اینک بروید و فردا بیایید و پروردگار من امشب پروردگارتان را خواهد کشت(إن ربي قد قتل ربك الليلة)[۲]

ادامه خواندن ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ پاسخی به اسلام ستیزان سکولار (۱)