علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۱)

علل جنگهای بین سپاه اسلام و سپاه ساسانیان و علل اسلام آوردن ایرانیان یا قوم فارس (۱)

ارائه: ا.م. الکوردی

فارس در ادبیات فقهی و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم شامل تمام قومیتهای ایران زمین از مدائن واقع در عراق کنونی تا ماوراء النهر و خراسان بزرگ که هم مرز با چین قدیم است می شود؛ پس زمانی که می گوئیم قوم فارس یعنی تمام لهجه ها و قبایلی که در این پهنه ی بزرگ زندگی کرده اند نه نژادی به نام فارس که اصلاً در طول تاریخ وجود نداشته است؛ و زبانی فارسی هم توسط همین قومیتهای مختلف به عنوان زبانی مشترک جهت ارتباط با همدیگر تولید شد همچنانکه زبان اردو در بخشهایی از هند تولید شد.

این مقاله تقدیم به کسانیکه بدنبال حقیقت اند و براحتی تحت تاثیر تبلیغات پوچ قرار نمیگیرند.

زمینه های کدورت میان دولت ساسانی و مسلمانان :

۱-ظلم و ستم شاهان ساسانی به اعراب قبل از آمدن اسلام:

 شاهان ساسانی مردمان عرب را برده ی خود میدانستند از این رو هربار که به عربها حمله میکردند زنانشان را برای شهوات خود نگه میداشتند و مردانشان را به اسارت میگرفتند و بعد آنها را میکشتند از جمله شاهان ساسانی که این کارها را با عربها انجام میداد شاپور ذوالاکتاف بود و دلیل این سخن را در یک پست قبلا گذاشتیم و علاقمندان میتوانند به کتاب فارسنامه ی ابن بلخی مراجعه کنند و این ماجراهای وحشتناک شاپور را مطالعه کنند.همین مسائل یک نوع کینه و کدورت را بین عربها و ساسانیان بوجود آورده بود.

۲-بی ادبی کردن خسرو پرویز به پیغمبر و تلاش او برای از بین بردن پیغمبر اسلام و اعلان جنگ به دولت اسلامی:

جنگ میان اسلام و ساسانیان از آن زمان آغاز شد که خسروپرویز شاه متکبر ساسانیان دعوت پیغمبر صلی الله علیه و سلم را برای پذیرفتن اسلام نپذیرفت و با پاره کردن نامه ی پیغمبر صلی الله علیه و سلم به دولت اسلام اعلان جنگ داد.این نامه را صحابه ای به اسم عبدالله بن حذافة السهمى رضی الله عنه بسوی خسرو پرویز برد و نامه ای که در آن صرفا دعوت به اسلام بود و هیچ سخنی از جنگ و درگیری در آن نبود  و بسیار هوشمندانه و مودبانه  نوشته شده بود خسرو پرویز در کمال بیشرمی در مقابل چشمان عبدالله بن حذافه سفیر اسلام پاره کرد( فلما قرأه مزقه -و در بعضی جاها شقه آمده-، فلما بلغ رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: ” مزق ملكه “) یعنی پس هنگامیکه آن را (نامه پیغمبر را) خواند آن را پاره کرد.هنگامیکه خبر به رسول الله صلی الله علیه و سلم رسید فرمود”حکومتش را از بین برده است (نه نامه را)” و گفت  محمد این را برای من نوشته در حالیکه او برده ی من است(يكتب إليّ بهذا وهو عبدي) و در بعضی کتابها آمده که گفت:( عبد حقير من رعيتي يكتب اسمه قبلي) یعنی بنده ی حقیری از رعیت من اسمش را قبل از اسم من نوشته..داستان پاره کردن نامه پیغمبر صلی الله علیه و سلم مسئله بسیار مشهوریست اما چنانکه قول داده ایم هر مطلبی ارائه کنیم فقط با دلیل و مدرک میگوییم.[۱]

پس از اینکه خسرو پرویز نامه را پاره کرد به نماینده خودش در یمن به اسم باذان نامه نوشت –در آن زمان یمن زیر مستعمره ی ساسانیان بود و عده ی زیادی از ایرانیان در آنجا می زیستند- و از او خواست که پیغمبر را دستگیر کند و به سوی او بفرستد تا به گمان خودش جواب محمد را بدهد.هنگامیکه فرستادگان باذان به حضور پیامبر صلی الله علیه و سلم رسیدند و از پیغمبر اکرم خواستند تا همراه با ایشان پیش خسرو پرویز برود و به پیامبر گفتند:پروردگارمان خسرو پرویز امر کرده که با ما بیایی.پیغمبر فرمود اینک بروید و فردا بیایید و پروردگار من امشب پروردگارتان را خواهد کشت(إن ربي قد قتل ربك الليلة)-[۲] آنها رفتند و قبل از اینکه دوباره پیش پیامبر برگردند خبر رسید که شیرویه پسر خسروپرویز پدرش را کشته و اکنون قدرت دست شیرویه است و ماموریت باذان به پایان رسیده.شيرويه به باذان نامه نوشت و باذان و فرستادگانش دانستند که با توجه به فاصله زیاد ایران تا مدینه و کوتاهی مدت زمان این خبر فقط ممکن است از راه خداوند به پیغمبر الهام شده باشد و از این رو پیش پیامبر رفتند و اسلام آوردند (فلما انتهى كتاب شيرويه إلى باذان قال: إن هذا الرجل لرسول.فأسلم وأسلمت الابناء من فارس من كان منهم باليمن) .[۳] و این نخستین گروه ایرانی بود که با میل و رغبت اسلام را پذیرفتند. همچنین در کتابهای زیر مطلب اسلام آوردن باذان و همراهانش آمده است.[۴]این است که از قدیم گفته اند “عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد”.این ماجرا از معجزات پیامبر صلی الله علیه و سلم است و دلیل محکمی برای نبوت ایشان است.


[۱] سیره ابن کثیر ج ۳ ص ۵۰۸-عیون الاثر ج ۲ ص ۳۲۷-سبل الهدی و الرشاد ص ۲۲۷-السیره الحلبیه ج ۴ ص ۱۳۲-البدایه و النهایه ج ۴ ص ۳۰۶-اعلام النبوه ماوردی باب العاشر ص ۱۲۱ .

[۲] السیره الحلبیه ج ۴ ص ۱۳۴٫

[۳] سیره ابن کثیر ج۳ ص ۳۵۶

[۴] الکامل فی التاریخ ابن اثیر ج ۲ ص ۱۶۵ و تاریخ ابن خلدون ج ۲ ص ۷۹۴

داستانی از جوانمردی های براء بن مالک رضی الله عنه

داستانی از جوانمردی های براء بن مالک رضی الله عنه

براء بن مالک مردی ژولیده مو و غبار آلود با بدنی ضعیف و لاغر بود و از نظر ظاهری هم قیافه ای نداشت. با وجود این، او تعداد صد نفر از حریفانش را فقط در نبرد آزمایی هایی که دو تایی صورت می گرفته از پای در آورد غیر از کسانی که در خلال جنگها از دست او کشته شده اند.

او شجاع، بی باک و با جرات بود کسی که  عمر فاروق (رض) در مورد او به کارگذارانش در گوشه و کنار مملکت چنین نوشت: مواظب باشید براء را به فرماندهی لشکرها انتخاب نکنید چون می ترسم با این جراتی که دارد آنها را به هلاکت بیندازد.

ایشان براء بن مالک انصاری، برادر انس بن مالک انصاری خادم رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم است. اگر بخواهیم همهء مردانگی های براء را بشماریم سخن به درازا می کشد که از گنجایش این متن خارج است. در اینجا مناسب است به طور نمونه یکی از داستانهای جوانمردی او را ذکر نمایم تا مشتی نمونه از خروار باشد.

ابتدای این قصه از همان اولین ساعات وفات پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم و پیوستن ایشان به رفیق اعلی شروع می شود؛ آن زمان که قبایل عرب گروه گروه خواستند از دین اسلام خارج شوند همچنان که گروه گروه داخل اسلام شده بودند، حتی می رفت تا بجز اهل مکه، مدینه، طائف و جماعتهای متفرقه ای که خداوند قلوب آنها را بر ایمان ثابت نگه داشته بود بقیه همه از اسلام فاصله بگیرند.

ابوبکر صدیق رضى الله عنه مانند کوهی استوار و محکم در برابر این فتنهء ویرانگر و تاریک، مقاومت و ایستادگی کرد و ایشان از مهاجرین و انصار یازده لشکر مهیا ساخت و به فرمانده هر لشکر یک پرچم داد تا به اطراف جزیره العرب بروند و کسانی را که مرتد شده بودند به راه هدایت و حق برگردانند و منحرفین را با زور شمشیر به راه بیاورند جنگجوترین افراد مرتد که تعدادشان از همه بیشتر بود وابسته به قبیلهء بنوحنیفه از پیروان مسیلمه کذاب بودند.

برای پشتیبانی مسیلمه چهل هزار نفر از قوم مسیلمه و هم پیمانان او که سر سختترین افراد مبارز به حساب می آمدند بپا خاسته بودند. بیشتر اینها به خاطر تعصب قومی پیرو او شده بودند نه اینکه به او ایمان داشتند. یکی از آنها می گفت: من گواهی می دهم که مسیلمه دروغگو و محمد راستگو است اما دروغگوی قوم ربیعه (مسیلمه) از راستگوی قوم مضر (محمد) نزد ما محبوب تر است.

مسیلمه اولین لشکر از لشکرهای مسلمین را که تحت فرماندهی عکرمه بن ابوجهل بود شکست داد و به عقب راند، ابوبکر صدیق رضى الله عنه لشکر دیگری به فرماندهی خالد بن ولید رضى الله عنه فرستاد که در این لشکر بزرگواری از مهاجرین و انصار گرد آمده بودند؛ براء بن مالک و چند تن دیگر از پیشگامان این لشکر بودند، دو لشکر متخاصم در سرزمین ((یمامه)) از توابع نجد بهم رسیدند دیری نگذشت که وزنهء جنگ به نفع افراد مسیلمه سنگینی کرد؛ زمین بر قدم سربازان اسلام سست شد و آنها شروع به عقب نشینی کردند تا آنجا که سربازان مسیلمه به خیمهء خالد بن ولید راه پیدا یافتند و آن را از بیخ کندند و اگر یکی از آنها زن خالد را پناه نمی داد نزدیک بود او را به قتل برسانند.

در این هنگام مسلمانان به شدت خطر و اهمیت واقعه پی بردند و دریافتند که اگر امروز در مقابل مسیلمه شکست بخورند، دیگر ستونهای اسلام پا بر جا نخواهد ماند و خداوند به یگانگی در جزیره العرب پرستش نخواهد شد.

خالد رضى الله عنه شتابان به سوی لشکر رفت و دوباره نظم آن را برقرار ساخت؛ به این طریق که مهاجرین را از انصار و روستاییان را از هر دو گروه جدا کرد و بعد فرزندان هر خانواده را زیر یک پرچم در آورد تا از طریق میزان کارآیی هر گروه سنجیده شود و ضعف کار، شناسایی شود.

ادامه خواندن داستانی از جوانمردی های براء بن مالک رضی الله عنه

جنایات سکولاریستهای مرتد مالی در برابر مسلمین غیر نظامی

جنایات سکولاریستهای مرتد مالی در برابر مسلمین غیر نظامی

به قلم: حمزة المهاجر البدخشاني

همه ما چشم به طرف غزه هستیم چشم مان به طرف ظلم صهیونیستهای سکولار برحق مسلمانان هست

اما متأسفانه مسلمانان دیگر را فراموش کردیم!

ا ارتش  سکولار و مرتد مالی به همراه مزدوران واگنر روسی  روز گذشته چند تن از مردم مسلمان بی‌گناه سرزمین مالی را سربریدند و پاهای‌شان را قطع کردند!

این جنایات بار اول نیست بارها این ارتش سکولار و مرتد مالي و واگنرهای سکولار روسیه مسلمین بی‌گناه را کشته و اعدام کرده اند.

تقریباً یك‌ماه قبل بیشتر از (۱۰۰) تن زن و طفل و جوانان بی‌گناه مسلمان را قتل عام کردند!

ارتش  سکولار مرتد مالي و واگنرهای سکولار روسیه از روز جمعه به این‌طرف ظلم شان را در حق غیرنظامیان دوباره شروع کرده اند!

اینها مثل صهیونیستهای سکولار به صورت عمدی مسلمین غیر نظامی را قتل عام می کنند و بعد در رسانه ها می‌گویند ما تروریست های القاعده را کشتیم در حال که همه ی این کشته شده ها غیرنظامیان بودند اطفال و زنان بی‌گناه بودند!

یك عده از طواغیت سعودي و طواغیت عرب وعجم دعا می‌کنند که یارب مجاهدین آزادیخواه را نابود کن و ارتش سکولار و مرتد مالي را پیروز بگردان و به این مرتدین کمک مالی و نظامی هم  می کنند!

این ظلم مرتدین سکولاریستهای داخلی و خارجی نه تنها در مالي بلکه در بورکینافاسو و… دیگر مناطق هم افزایش یافته!

کشور های مسلمانان را اشغال کردند بنام اینکه ما با تروریست می‌جنگیم!
در مقابل مجاهدین  نمی‌توانند بجنگند بعد می‌آیند اطفال و زنان و غیر نظامیان را قتل عام می‌کنند و در رسانه‌ها می‌گویند تروریست ها را کشتیم!

والله قسم مجاهدین آزادیخواهی که در این مناطق می‌جنگند از مردم مظلوم دفاع کرده و دفاع می‌کنند وانتقام مظلومان را گرفته وخواهند گرفت!

آیا جنایتکار  مجاهد و مبارزی است که می خواهد با اشغالگران وطنش و قاتلین مردمش بجنگد یا مزدوران و خائنین سکولار خارجی و اشغالگران سکولار خارجی؟!

آینده متعلق به مسلمین و بیداری اسلامی است

پیش به سوی وحدت اسلامی و دور ریختن تفرق و درگیری های مذهبی

اصحاب و محبت با رسول اللهﷺ : بلال حبشی رضی الله عنه

م

اصحاب و محبت با رسول اللهﷺ : بلال حبشی رضی الله عنه

بلال بعد از وفات رسول_خدا صلی الله علیه و سلم نزد ابوبکر رضی الله عنه رفت
فرمود : ای خلیفه رسول الله، من از رسول الله ﷺ شنیده ام که می گفت : “بهترین عمل یک مومن جهاد در راه خداست “
ابوبکر برایش گفت : پس چه میخواهی ای بلال .
گفت : میخواهم در راه الله باشم تا زمانیکه می میرم .
ابوبکر گفت : برای ما که اذان میدهد ؟ .
بلال در حالیکه اشک از چشمانش جاری بود گفت : من بعد از رسول الله ﷺ به کسی اذان نمیدهم .
ابوبکر گفت : همینجا باش و برای ما اذان بده .
بلال گفت : اگر مرا برای خودت آزاد کرده ای پس هرچه میخواهی بگو ، اگر مرا برای الله آزاد کرده ای پس مرا بگزار به کسیکه برای آن آزادش کرده ای .
ابوبکر گفت : بلکه ترا برای الله آزاد کرده ام برو هر جا که میخواهی .
پس بسوی شام سفر کرد ، و در آنجا به همرای همسنگرانش به جهاد مصروف شد ، بلال رضی الله عنه میگوید :
نتوانستم بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه باقی بمانم .
زمانیکه می خواست بلال اذان بدهد و به لفظ ” اشهد ان محمد رسول الله ” می رسید غم فراق پیغمبر گلویش را می فشرد و گریه سر می داد .
بعد از گذشت چند سال بلال رسول الله ﷺ را بخواب دید در حالیکه رسول ﷺ برایش می گفت:
ای بلال این چه جفاست که در حق ما میکنی !
آیا وقت آن نرسیده که به زیارت ما بیایی ؟
از خواب خود بیدار شد غم فراق رسول ﷺ وجودش را فرا گرفته بود ، سپس بسوی مدینه حرکت نمود ، و در نزد روضه اطهر رسول ﷺ رسید و گریه را آغاز کرد .
حسن و حسین رضی الله عنهما هردو آمدند بلال آنها را به آغوش خود می فشرد و می بوسید و می گریست ، برایش گفتند : ای بلال میخواهیم یکبار اذان بدهی .

در بالای مسجد بلند شد و اذان را شروع کرد ،
زمانیکه گفت :
الله أكبر الله أكبر مدینه منوره در جوش و خروش شد .
زمانیکه گفت :
أشهد أن لا آله إلا الله جوش و خروشش بیشتر شد .
زمانیکه گفت : أشهد أن محمداً رسول الله
زنان از خانه های خود به گریه و فغان بیرون برآمدند ، زمان رسول خدا ﷺ بیاد شان آمد .
بعد از آن روز هیچگاه مردان و زنان مدینه را اینقدر گریان کسی ندید .
زمانیکه أمير المؤمنين عمر رضي الله برای فتح فلسطین رفت ، مسلمانان از عمر در خواست نمودند به بلال بگوید که یک نماز را اذان بدهد .
أمير المؤمنين به بلال دستور داد که اذان بدهد .
بلال بلند شد و اذان داد … صحابه رضوان الله عليهم همه در گریه شدند و أمير المؤمنين عمر رضي الله از همه بیشتر می گریست .

ادامه خواندن اصحاب و محبت با رسول اللهﷺ : بلال حبشی رضی الله عنه

پاره ای از سخنان حکیمانه عمر بن خطاب

پاره ای از سخنان حکیمانه عمر بن خطاب

عمر بن خطاب در زمان خلافت خود گفته بود:

من جز در چارچوب حمايت و پشتيباني آفريدگار٬ بنده اي ناتوان بيش نيستم و به لطف پروردگار تصدي مقام خلافت٬ منش مرا دستخوش غرورو تکبّر نخواهد کرد.زيرا عظمت در انحصار خداست و بندگان را از آن بهره اي نيست.

پس مبادا کسي از شما پيش خود چنين پندارد که عمر بن خطاب با رسيدن به خلافت تغييرکرده است ! بر عکس٬ هر کس حاجتي٬ شکايتي يا انتقادي از شيوه برخورد ما دارد٬ آن رابه ما برساند که من فرمانروايي از خود شما هستم و هرگز به پشتوانه مقام و قدرتي که يافته ام٬ نه بر شما کبر و فخر مي فروشم و نه درِ سَرايم را به رويتان خواهم بست.

خردمند آن نيست که نيکي را از بدي تشخيص دهد بلکه خردمند آن است که ميان دو بدي کم ضررترين آن*ها را تشخيص دهد.

سپاسگذار پروردگارم هستم زيرا که قاتل من فردي است که در حضور خدا، حتي با يک سجده*اي که براي خدا انجام داده باشد، نمي*تواند با من طرح دعوا نمايد.

خدايا شهادت در راه خودت و در سرزمين پيامبرت به من عطا کن .

اگر فقر به سان مردي بود او را مي*کشتم.

اي مردم! اميدوارم که با کفايت از اين امر خلافت نجات يابم، نه به نفع و نه به ضررم باشد، و همچنين اميدوارم اگر کم يا زياد در ميان شما عمر کردم طوري عمل کنم که حق را رعايت کرده باشم و همچنين هيچ کس از مسلمانان را نمي گذارم -هر چند که در خانه ي خود باشد- مگر اينکه حقش را به او بپردازم و گر چه براي بدست آوردن آن زحمت نکشيده و بدنش را خسته نکرده باشد.

اموالي که خداوند به شما داده آن را درست مصرف کنيد و مال کمي که با شرافت بدست آيد از مال بسياري که بازور بدست آيد بهتر است.

و به حق عمل کردن سنگين و تلخ است و باطل سبک و در دنيا لذتبخش است و ترک گناه کردن از توبه بعد از گناه بهتراست، و گاهي يک نگاه بذر شهوت را مي کارد و يک لحظه پيروي از شهوت کردن غم طولاني را بجا مي گذارد.

بدانيد که مثال من در نگهداري اموال شما در بيت المال همانند سرپرست يتيم است، اگر بي نياز شدم آن را ترک کرده و از آن نمي گيرم، و اگر نيازمند شدم به اندازة حاجت از آن مي*خورم.

خداوند متعال به شما مثال هايي مي زند، گفتار هايي را براي شما بيان مي فرمايد، تا اينکه دل ها را زنده کند، معنويت همت دلها تا زماني که خداوند آن را زنده نکرده باشد مرده است.

هر کس چيزي ياد گرفت از آن نفع بگيرد.

و براي عدالت نشانه و علاماتي است، سپس نشانه هاي عدالت، شرم و سخاوتمندي و بخشش و آرامي و نرمي است. و علامت آن مهربان بودن است.

خداوند براي هر کاري دري مقرر فرموده و براي هر دري کليدي ميسر کرده است.

پس دروازه عدالت عبرت گرفتن است و کليد آن زهد مي باشد.

عبرت گرفتن همان ياد آوردن مرگ موقع يادآوري مردگان است و آماده شدن براي عبرت گرفتن انجام دادن کارهاي خوب است.

و معني زهد، گرفتن حق از هر کس که نزد او باشد و حق را به مستحقين سپردن است .

و در گرفتن حق هيچ کس را در مد نظر نگير.

و بايد با داشتن قوت کفايت کرد، چون هر کس با داشتن قوت اکتفا نکند چيزي او را ثروتمند و غني نمي گرداند.

و خداوند متعال مرا وادار کرده که دعواها را فيصله بخشم. سپس اگر کسي شکايتي داشته باشد به من برساند و اگر خودش نمي تواند بيايد با سفارش کردن به کسي ديگر آن را به من برساند تا اينکه بدون ضرر و اذيت به شکايت او رسيدگي نمايم .

سخنان فرمانده عبدالملک بدرالدین در پی ستور حمله به یمن توسط آمریکا و ناتو

سخنان فرمانده عبدالملک بدرالدین در پی ستور حمله به یمن توسط آمریکا و ناتو

۱۲ ژانویه ۲۰۲۴/ ۲:۵۵
‏گزارش‌هایی از ورود پرنده‌های انگلیسی و امریکایی (جنگنده و یا پهپاد) به حریم هوایی یمن منتشر شده.

۱۲ ژانویه ۲۰۲۴/ ۲:۵۸
‏حمله‌ی ائتلاف نظامی انگلیس و امریکا به یمن، رسما آغاز شد.

اکنون
هواپیماهای اسرائیلی و آمریکایی یمن را بمباران کردند

منابع خبری از حملات جنگنده های آمریکایی به الحدیده و صعده یمن خبر می دهند.۱۲ ژانویه ۲۰۲۴/ ۳:۱۴‏بمباران گسترده‌ی صنعا پایتخت یمن.

جنگنده‌ها از پایگاه العدید قطر عازم حمله به یمن شده‌اند!

چون یمن در کنار غزه ایستاده است، هواپیماهای انگلیسی و آمریکایی در حال بمباران یمن هستند

در این زمینه فرمانده عبدالملک بدرالدین گفت :

  • ما انشاءالله از انجام هر کاری دریغ نخواهیم کرد و با تجاوزات آمریکا مقابله خواهیم کرد.
  • هرگونه تجاوز آمریکایی هرگز بی پاسخ نخواهد ماند.

پاسخ به هرگونه حمله آمریکا نه تنها در سطح عملیاتی خواهد بود که اخیراً با بیش از ۲۴ پهپاد و چندین موشک انجام شد، بلکه بیشتر از آن نیز خواهد بود.

هرکسی که بخواهد درگیر شود و به مردم عزیز ما حمله کند و نیروهای دریایی را هدف قرار دهد در واقع کشتی های ناوبری و تجاری خود را به خطر می اندازد.

هر کسی که بخواهد به مردم ما حمله کند، در سطح نظامی در معرض خطر است که وارد یک رویارویی شود که بهای آن را خواهد پرداخت.

  • مردم عزیز ما از میدان رویارویی و با هیچ دشمنی فارغ از توانایی و توان خود طفره نمی روند.

ما به همه کشورهای آسیایی و اروپایی توصیه می کنیم که آمریکا را درگیر نکنند، بلکه آن را تماشا کنند و اجازه دهند انگلیس با آن درگیر شود.

  • الحمدلله عمر ما طولانی است و مردم ما توانایی ایستادگی در تقابل های بزرگ و رویارویی های طولانی را دارند.

بازنده کسی است که برای خدمت به اسرائیل و خدمت به ادامه جنایات اسرائیل علیه مردم فلسطین، خود را درگیر حمله به مردم ما می کند.

  • به همه کشورهای عربی و اسلامی توصیه می کنم که در تلاش برای حفاظت از کشتی های اسرائیلی با آمریکایی ها شریک نشوند.

سلام بر حماسه‌سازان غزه!

سلام بر حماسه‌سازان غزه!

به قلم: طلحه مبارز بدخشانی

بیش از هشتاد روز از عملیات زمینی نیروهای غاصب رژیم صهیونیستی همراه با عملیات و بمباردمان‌های وحشتناک هوایی  به غزه و نوار غزه سپری می‌شود، در این مدت مردم آن سرزمین به طور بی‌رحمانه و فجیع توسط رژیم سفاک صهیونیستی نسل‌کشی می‌شوند و تمام نهاد‌های بین‌المللی پیرامون غزه در یک خاموشی شرم‌سار فرورفته‌اند و صدا از عدالت‌خواهی هیچ جناحی در قبال مردم غزه شنیده نمی‌شود.
علی‌رغم این‌همه جنایات نابخشودنی دشمن و عملیات زمینی و هوایی آن، مجاهدین با توکل به الله متعال و عزم راسخ با دستانی خالی در مقابل نیرویی که حمایت و پشتیبانی اردوهای قویِ منطقه را برخوردار است، با ثبات کامل ایستاده‌اند و در هر گوشه و کنار آن تانک‌های نیروهای رژیم غاصب صهیونیستی را هدف قرار داده و به خاکستر تبدیل می‌کنند.
حماسه‌سازان غزه! امروز شما در حال زنده‌نمودن رزم‌ و بزم از دست‌رفتهٔ مسلمانان هستید. ثبات، شجاعت و جوان‌مردی شما در مقابل نیروهای تا دندان مسلح رژیم غاصب نمایان‌گرِ عقیدهٔ راسخ شما به دین و آین‌شما می‌باشد.
امروز برای جهانیان ثابت نمودید که اشغال و اشغال‌گران که در سرزمین‌های اسلامی برای فساد قدم گذاشته‌اند، عاقبت آن‌ها چیزی جز تباهی و شکست فاحش نمی‌باشد.

امروز وقتی صحنه‌های رزم و جهاد شما پابرهنه‌ها را مشاهده می‌کنیم، یقین می‌کنیم که قدرت و نصرت غیبی‌ از جانب خداوند متعال همراه‌تان است که تاب و توان بشر از شکست‌دادن آن عاجز است.
شما آن گروه کوچکی هستید که در دنیا به جز نصرت خداوند متعال، حمایت و پشتیبانی هیچ اردوی را در دنیا ندارید؛ ولی ‌به امید خداوند متعال بر گروهی بزرگ غالب می‌گردید و این‌جاست که این داستان شما، ما را به سوی مفهوم آیهٔ «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ» می‌برد و یقین می‌کنیم که وقتی‌که نصرت الهی همراه باشد، گروهی کوچک را نیز بر گروهی بزرگ که از لحاظ سلاح و دیگر اکمالات برتری دارد، پیروز می‌گرداند؛ اگرچه آن گروه و لشکر بزرگ مسلح به سلاح‌های مدرن روز باشد! 
با گذشت بیش از هشتاد روز از جنگ غزه، اشغال‌گران چیزی جز متلاشی‌ شدن نیروهای‌شان ندیده‌اند و فایده‌ای غیر از آن به دست نیاورده‌اند و هر روز بر گلیم غم و اندوه سربازان هلک‌شدهٔ‌شان می‌نشینند.
از خداوند متعال خواستاریم تا این گروه کوچک خویش را بر لشکر غاصب پیروز نماید.

گذری بر زندگانی صحابی بزرگوار، عبدالله بن سلام رضي الله عنه

گذری بر زندگانی صحابی بزرگوار، عبدالله بن سلام رضي الله عنه

حصین بن سلام ، یکی از پیشوایان دینی و دانشمند یهودیان یثرب بود. و مردم مدینه، با اختلاف ملیت و ادیان از او تجلیل و قدردانی می‌کردند و او را محترم و با ارج می‌دانستند.

در بین مردم به پرهیزکاری و صلاح مشهور بود، و او را به استقامت و صداقت و پایداری توصیف می‌کردند.

حصین زندگی آرام و بی دغدغه‌ای داشت، و در عین حال خوب و مفید بود… وقت خود را به سه قسمت تقسیم کرده بود:

قسمتی را در کنیسه در موعظه و عبادت صرف می‌کرد،

قسمتی را در باغ مصرف می‌کرد و به اصلاح و تلقیح نخلها می‌پرداخت، و بالاخره قسمتی را در مطالعة تورات و تفقه در دین به سر می‌برد…

و هر بار که تورات را می‌خواند، بیشتر در مورد اخباری که مژده و بشارت ظهور پیامبری را در مکه می‌داد که می‌آید و رسالت پیامبران پیشین را تکمیل می‌کند و مأموریت آنها را خاتمه می‌دهد، می‌اندیشید و به تفکر فرو می‌رفت.

و در مورد وصفها و نشانه‌های این پیامبر منتظر الظهور، به تفحص و تحقیق می‌پرداخت. و اغلب از شادی به هیجان می‌آمد، چون خوانده بود که این پیامبر محل بعثت خود را ترک و به مدینه مهاجرت می‌کند و در آن اقامت می‌گزیند.

و هرگاه چنین اخباری را می‌خواند، یا به خاطرش خطور می‌کرد، از خدا می‌خواست که به او عمر عطا فرماید: تا ظهور این پیامبر را به چشم خود ببیند، و به شرف ملاقاتش نایل آید و اولین کسی باشد که به او ایمان می‌آورد…

خداوند دعای حصین بن سلامt را مستجاب کرد، چون اجلش تا زمان ظهور پیامبر نور و هدایت و رحمت، به تأخیر افتاد…

و شرف ملاقات او را نصیبش کرد و با او یار و هم صحبت شد، و به حقیقت نازل بر او ایمان آورد…

رشتة سخن را به حصینt می‌دهیم که داستان مسلمان شدن خود را برایمان باز گوید، زیرا خودش بهتر می‌تواند آن را بیان کند و به نقل آن، شایسته‌تر است.

حصین بن سلام  می‌گوید:

وقتی خبر ظهور پیامبری را شنیدم، به تحقیق و بررسی دربارة نام و نسب و صفتها و زمان و مکان و نشانش دست زدم، و آنها را با مطالب مکتوب در کتب خود تطبیق و مقایسه می‌کردم، تا یقین پیدا کردم که نبوتش صادق است، و صدق دعوتش برایم ثابت شد.

آنگاه، آن را از یهود پنهان و مخفی داشتم، و زبان خود رادرین باره منع کرده، حتی یک کلمه را در آن مورد بروز ندادم…

این موضوع همانطور مکتوم ماند، تا روزی که، پیامبرص از مکه به قصد مدینه بیرون آمد.

ادامه خواندن گذری بر زندگانی صحابی بزرگوار، عبدالله بن سلام رضي الله عنه

بخشی از پیمان عمر بن خطاب با نصرانی های بیت المقدس بعد از آزادسازی فلسطین

          بخشی از پیمان عمر بن خطاب با نصرانی های بیت المقدس بعد از آزادسازی فلسطین

“بسم الله الرحمن الرحیم

 این امان نامه ای است که بنده ی خدا و امیر مومنان  عمر به مردم ایلیاء(قدس)داده است. که بر اساس آن نباید به جان و مال و معابد و کلیساهای آنان تعرض شود و مردمان شهر مورد  اذیت قرار گیرند.همچنین نباید کلیساهای آنان اشغال  یا تخریب شده و به صلیبشان اهانت شود و از ارزش و اعتبار پول و دارایی آنان کاسته شود. آنان در اجرای مراسم دینی خویش آزادند و نباید  به هیچ کدامشان آسیبی رسانده شود و نباید  یهودیان در کنار آنان سکونت گزینند…”

این برخورد مسلمین با کفار ساکن در قدس بعد از آزاد سازی آن است، حالا شما برخورد کفار سکولار صهیونیست با مسلمین و نصرانی ها بعد از اشغال فلسطین را نگاه کنید تا فرق بین اسلام و سکولاریسم را بهتر متوجه شوید.

قتل عام وحشیانه ی ۲۱۸ مسلمان غیر نظامی توسط کفار سکولار جهانی و محلی در مالی

قتل عام وحشیانه ی ۲۱۸ مسلمان غیر نظامی توسط کفار سکولار جهانی و محلی در مالی

مرتدین سکولار بومی مالی با حمایت کفار سکولار جهانی بار دیگر جنایت هولناک دیگر ی را در مالی به وجود آوردند.

ارتش مزدوران محلی مالی در بورکینافاسو روز گذشته در حمله به چندین منطقه ی مسلمین و در یک اقدام وحشیانه اقدام به کشتن ۲۱۸غیر نظامی مسلمان که اغلب انان زنان و کودکان هستند کرده است.

این یک اصل ثابت نزد کفار سکولار معاصر بوده است وقتی توان جنگیدن با شیر مردان امت اسلامی را ندارند به ناچار شروع به کشتن زنان و کودکان و پیران غیر نظامی می کنند، چیزی که همین الان هم در غزه می بینیم.

به اذن الله متعال این عمل وحشیانه از سوی مجاهدین دین الله بی پاسخ نخواهد ماند و جوابی کمر شکن به صفوف کفار سکولار جهانی و محلی وارد خواهند کرد.

به اذن الله الواحد الأحد.

بعد از این جنایت هولناک، گروهی از مجاهدین جماعة نصرة الإسلام والمسلمين در روز سه شنبه ۲۸ جمادی الاولی ۱۴۴۵ هجری قمری برابر با ۱۲ دسامبر به یک پادگان ارتش حکومت سکولار و دست نشانده مالی در روستای فرابگو در ایالت سیغو حمله کردند.

در این حمله ۳۰ تن از ارتش سکولار مالی کشته شدند. مجاهدین ۵ ماشین نظامی، ۱ قبضه سلاح، ۱۴٫۵، ۳ دوشکا، ۱۱ پیکا، ۴ ارپجی، ۳۴ قبضه کلاشینکف، ۱ خمپاره، ۱ اس.پی.جی، ۳ اسیر و مقداری مهمات نظامی را بغنیمت گرفتند و چندین خودرو از جمله ۳ خودرو زرهی به آتش کشیده شد و دو تن از مجاهدین بشهادت رسیدند. نسأل الله أن يتقبلهم في الشهداء

به سکولاریستهای خائن و مزدور محلی رحم نکنید، اینها سگهای بوکش و پل و ابزار و دروازه ورود کفار سکولار جهانی به سرزمینهای مسلمین هستند، کفار سکولار جهانی کثیف ترین جنایات خود را از کانال این مزدوران محلی انجام می دهند.

مرتدین سکولار بومی مثل صهیونیستهای سکولار با حمایت کشور سکولار آمریکا و نهادهای سکولاریستی تحت حمایت آمریکا چنین وحشیانه و بدکن ترس مرتکب اینهمه جنایات می شوند.‌