ده درس مهمی که از غزه یاد گرفتیم

ده درس مهمی که از غزه یاد گرفتیم

به قلم: ادهم شرقاوی

۱- غزه به ما آموخت که شورای امنیت یک باند (تبهکار) است، موازین بین‌المللی تنها مرکب روی کاغذ و لوایح حقوق بشری تنها یک طنز!

۲- غزه به ما آموخت که این دنیا یک چشمش کور است. چشم بینایش را به هر کجا که بخواهد می‌چرخاند و چشم کورش را هم به هر کجا که بخواهد می‌چرخاند. کودکان غزه مانند کودکان اوکراین نیستند! اوکراینی‌ها مانند رومیان‌اند، ولی ما عرب هستیم.

۳- غزه به ما آموخت که حق گرفتنی است نه التماس کردنی، هیچکس نزد تو نمی‌آید و بگوید آدم خوبی هستی و هر چه می‌خواهی به تو می‌دهم! اگر چیزی می‌خواهی دستت را دراز کن و بر خلاف میل دنیا، آن را بگیر!

۴- غزه به ما آموخت، که آزادسازی فلسطین از بحر تا نهر امکان‌پذیر است و آنچه این بار اتفاق افتاد تنها یک «نمایش» کوچک برای اتفاقات پیش رو خواهد بود.

۵- غزه به ما آموخت، که خواستن، توانستن است. و این توانایی هرگز وابسته به میزان امکانات نبوده، بلکه وابسته به اراده‌‌ی انسان‌هاست. چه کسی حتی تصور می‌کرد که غزه‌ی محاصره شده، می‌تواند سلاح‌های خود را بسازد، با اشغال‌گران بجنگد و دوستان خود را قبل از دشمنانش شگفت‌زده کند!؟

۶- غزه به ما آموخت که به نعمت‌ها احترام بگذاریم، جایی که نوشیدن آب پاک به یک رویا تبدیل می‌شود و یک قرص نان تازه تبدیل به یک دستاورد بزرگ می‌‌گردد، استحمام تجملاتی شبیه به دراز کشیدن در سواحل مالدیو است و یک خانه بسیار محقر تا زمانی که بر سر ساکنانش خراب نشده، از قصرهای دنیا ارزشمندتر است.

۷- غزه به ما آموخت که امثال صحابه در میان ما زندگی می‌کنند؛ فرزندان خالد بن ولید به صفوف دشمنان یورش می‌برند، فرزندان سعد بن ابی وقاص با دقت شلیک می‌کنند، فرزندان عکرمه همچنان تا سر حد مرگ بیعت می‌کنند و فرزندان قعقاع که صدایشان در میان لشکریان قلب را از جایش برمی‌کند! شنیدیم که می‌گفتند: باسم الله الغالب!

۸- غزه به ما آموخت که خنساء نمرده‌ است و هنوز هم ده‌ها هزار امثال او در میان ما زندگی می‌کنند که فرزندان خود را با شکیبایی در راه خدا قربانی می‌کنند و اجر آن را می‌خواهند، و زبان حال آن‌ها این است: اللهُمَّ خذ من دماء أولادنا حتى ترضى!

۹- غزه به ما آموخت که اگر سختی‌ها کودکان را تربیت کند، زودتر از موعد خود بزرگ می‌شوند و قبل از همسالان خود مرد می‌گردند. انگار جوان داستان اصحاب الاخدود اند که خونش قوم مؤمنی را زنده کرد که همه در آتش سوختند و مرتد نشدند. این دین با خون زنده می‌شود و با اشک خاموش می‌گردد، پس اشک‌هایتان را پاک کنید و شهدای فردای امت را پرورش دهید.

۱۰- غزه به ما آموخت که ایمان عمل و رفتار است نه خطوط و سطور کتاب‌ها. ما اهل غزه را ناخرسند از تقدیر الهی نیافتیم. آن‌ها در حالی که خداوند را (با زیباترین تعابیر و کلمات) شکر می‌گویند، اجساد عزیزانشان را جمع‌‌آوری می‌نمایند. اشک‌هایشان را با یک دست پاک می‌کنند و با دست دیگر به جمع کردن اجساد عزیزانشان ادامه می‌دهند. قلب‌های اهل غزه انباشته از ایمانی است که بر جوارح‌شان نیز جاری است.

تاریخ در مورد اتفاقات غزه و واکنش دست نشاندگان حاکم بر مسلمین شهادت می‌دهد…

تاریخ در مورد اتفاقات غزه و واکنش دست نشاندگان حاکم بر مسلمین شهادت می‌دهد…

ترجمه: راسخ

مصر نیل دارد و غزه دارد از تشنگی می‌میرد.

خليج دریاها نفت دارد و سوختی برای آمبولانس‌ها در غزه وجود ندارد.

اردن مازاد پزشک دارد و غزه از کمبود پرسنل و مواد پزشکی رنج می‌برد.

اعراب سالانه ۴ میلیون سرباز با هزینه‌ی نظامی بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار دارند و نتوانستند حتی یک گلوله به غزه بیاورند.

عربستان میلیاردها دلار برای سرگرمی، رقص و جشن شبانه می‌پردازد، در حالی که غزه نمی‌تواند نان و مایحتاج اولیه زنده ماندن را تامین کند.

سوگند به خدایی که جان ما در دست اوست، روزی که نه مال و نه فرزند سودی نمی‌رساند و در پیشگاه خدا دشمنان جمع می‌شوند، خداوند همه‌ی شما را در این خیانت محاسبه خواهد کرد.

﴿حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾

…………

ناشر:

‏اگه هزار تومن بودجه امنیتی داری، صد تومنش رو خرج امنیت خودت کن، نهصد‌ تومنش رو خرج ناامنی صهیونیستها و برکناری این دست نشاندگان حاکم بر مسلمین.

حماس؛ نزدیک ترین جنبش به خط اصیل اخوان المسلمین در مسئله فلسطین

حماس؛ نزدیک ترین جنبش به خط اصیل اخوان المسلمین در مسئله فلسطین

به قلم: علی مقدس

در بین مواضع عجیب و غریب این روزهای جریان های اخوانی و شبه اخوانی، از محکوم کردن حماس گرفته تا سخنان اسرائیل شاد کن، دیده می شود، این پرسش از ذهنم خطور کرد؛در خصوص مسئله فلسطین، کدام طیف های اخوانی با خط اصیل اخوان همراه شدند و کدام گروه ها به آرمان های حسن البنا بنیان گذار اخوان المسلمین، پشت کرده و به انحراف رفتند.؟
از این رو سراغ مکتوبات حسن البنا رفتم تا ارزیابی هریک از مدعیان پیروی از اخوان و حسن البنا را به آن ارجاع دهم تا سره از ناسره روشن شود.

واضح ترین سند در این رابطه، نامه حسن البنا به سفیر انگلیس در قاهره در خصوص مسئله فلسطین است که در آن نامه پس از تقبیح انگلیسی ها به سبب حمایت از اسرائیل، البنا موضع اخوان المسلمین در رابطه با فلسطین را اینگونه بیان می کند:
“إن الإخوان سيبذلون أرواحهم وأموالهم في سبيل بقاء كل شبر من فلسطين إسلاميًّا عربيًّا حتى يرث الله الأرض ومن عليها” اخوان جان و مال خود را فدا می کند تا هر وجب از فلسطین را اسلامی و عربی نگه دارد تا زمانی که خداوند وارث این سرزمین و کسانی که اهل آن هستند، باشد” .

با بررسی خطوط انشعابی اخوان المسلمین، از خط لندن، استانبول ومصر گرفته تا فلسطین و منسوبین به اخوان در ایران، می بینیم چه به لحاظ ایدئولوژی و چه از حیث عملگرایی، تنها حماس هست که نزدیک ترین جنبش به خط اصیل اخوان المسلمین و حسن البنا آن هم در مسئله فلسطین، بشمار می رود.

در بین جنبش های اخوانی لندن، مصر و ترکیه تعداد قابل توجهی بودند که از مواضع  عادی سازی روابط با اسرائیل و پذیرش اسرائیل به عنوان دولت مستقل در ارض فلسطین گرفته تا محکوم کردن حماس، سکوت و عدم پشتیبانی دیده می شود.
در خود فلسطین اگرچه جنبش فتح و حماس هردو از دل اخوان المسلمین پدید آمدند اما سکوت و برخی مواضع فتح و محمود عباس تا به امروز آن هم به خاطر رویکردهای سکولار و لیبرال، نشان می دهد که اخوان المسلمین مدت هاست وارد فاز جدیدی از تلون و حیات سازمانی خود شده است.

▫️در ایران، رویکرد اخوانی ها و جماعت دعوت و اصلاح را در دسته بندی زیر می توان خلاصه کرد:
گروه اول: موافق حماس
در بین گروه اول می توان به طیف کرمانشاه و برخی نواحی شمال غرب در آذربایجان غربی و کردستان (مریوان، سنندج) و تعدادی در شرق کشور، نام برد.
گروه دوم: مخالف حماس
طیف متاثر از لیبرال که در تهران، کردستان، فارس و بلوچستان، حضور دارند، این طیف نه تنها با حماس و رویکردهای آن مخالف هستند بلکه به عادی سازی روابط با اسرائیل می اندیشند و تا جایی از آرمان های حسن البنا فاصله می گیرند که بعضا معتقدند مقاومت در برابر استکبار پاسخ نمی دهد و باید با ابر قدرت ها پای میز مذاکره نشست.
گروه سوم: منتقد حماس
این گروه اگرچه به حماس مشروعیت بخشیدند اما تمایلی به ادامه جهاد و درگیری با اسرائیل ندارند. هسته اصلی جماعت دعوت و اصلاح را می توان از گروه سوم نام برد که معمولا پیرو این نگاه هستند.

الحمد لله مومنین غزه صلح طلبی نیستند که کفار سکولار می خواهند

  • بومیان امریکا صلح‌جو بودند. الان اثر چندانی ازشون نیست.
  • بومیان استرالیا صلح‌جو بودن. الان اثر چندانی ازشون نیست.
  • بومیان کانادا هم صلح‌جو بودن. فرزندانشون در گورهای دسته‌ جمعی پیدا شد.
  • الحمد لله که مردم فلسطین و ساکنان غزه صلح‌جویی نیستند که مورد رضایت کفار سکولار است !!!

‍ تصویر واقعی «غزه» را از خلال این نامه می توان مشاهده کرد

تصویر واقعی «غزه» را از خلال این نامه می توان مشاهده کرد

نویسنده:  معمر فلسطینی

ترجمه: حکیم‌زاد

معمر می نویسد: روز سوم جنگ بود. من در کندک استشهادی القسام انتخاب شده بودم. هدف ما بخش غربی شهر الخلیل بود. شب به خبیب گفتم: در صورتی که من شهید شدم و تو زنده ماندی زمانی که بیت المقدس را فتح نمودید، برای من دعا کن.
خبیب انجنیر نصب راکت‌های بحری در کشتی ها بود. وقتی خبیب سخن مرا شنید، چهره‌اش تغییر کرد و گفت: تو چه‌قدر ناجوان هستی، آیا من و تو وعده نکرده بودیم که یکجا شهید می‌شویم؟ مصروف همین موضوع بودیم که سر و صدای مخابره بلند شد. عبیده که سخن‌گوی بود گفت: امروز آغاز پیشرفت ماست، غازیان آماده شوید.
  من و خبیب باهم خدا حافظی کردیم. در وقت جدایی اشکهای مان جاری شد؛ زیرا احتمال آن می رفت که این آخرین دیدار ما باشد.
فردا صبح به قرارگاه و مراکز صهیونیستها، یورش بردیم. تعداد بی‌‌شمار یهودیان را به گودال دوزخ فرستادیم.

سه تن از یاران استشهادی مان شهید شدند و دو نفر مان جراحت برداشتند. شهدا را با خود به کمپ نظامی نزدیک خود بردیم، به محض حرکت مان به سوی کمپ مجاهدین تازه نفس به سنگرهای ما رفتند؛ چون ما هشت ساعت تمام مصروف جنگ بودیم.
با رسیدن به کمپ روی شهدا را لوچ کردیم وقتی تکۀ سبز را از روی شهید دور کردم و به رویش نگریستم، وارخطا شدم زیرا وی همان خبیب بود. گفتم: وی موظف در کشتی بحری بود، گمان نمی‌کردم که خبیب شهید شده باشد، جیب هایش را تلاشی گرفتم که کارت هویتش را یافتم، در یک جیبش کاغذی را یافتم که در آن چنین نوشته بود: «معمر عزیزم! می دانم که پس از شهادتم این نامه را می‌خوانی، من از امیر صاحب اجازه گرفته بودم که در عملیات، همراه شما باشم». برادر گرامی‌ام!  همسرم، ام اسیره نام دارد، به وی سلاح را آموزش داده‌ام و سلاح شخصی من نیز نزدش است، پسرانم جلال و عزیز نیز با اسلحه بلدیت دارند. همسرم در کمپ عجیز می‌باشد، به آنجا برو و خبر شهادتم را برایشان برسان، آنها منتظر بودند تا ایشان را با خود به جهاد ببرم. وقتی آنجا رسیدی پسرانم را در صف استشهادیان و همسرم را در جمع استشهادی‌های امهات العصریین برسان.

برادر دلسوز شما شهید خبیب با خوانش این نامه بدنم به لرزه آمد، وضو گرفتم و خود را  به کمپ عجیز رساندم، چون به آنجا رسیدم، متوجه شدم که کمپ سخت بمباردمان شده بود، بسیاری از ساکنان آنجا شهید شده بودند.
طفل کوچکی میان خاک و دود ایستاده بود و می‌گریست و فریاد پدر از زبانش می‌برآمد. وی را به آغوش کشیدم و گفتم: بچیم! گریه مکن پدرت می‌آید. وقتی به دقت متوجهش شدم، به یادم آمد که تصویری را که خبیب برایم نشان داده بود همان بود، به کلی همانند وی بود.
بعد از تلاش دو ساعته برایم معلوم شد که تمام خانوادۀ خبیب به جز همین کودک، شهید شده‌اند و تنها همین کودک زخمی باقی مانده است. وی را به خانۀ خود بردم و به مادرم تسلیمش کردم. در خانۀ ما یتیمان دیگر نیز جمع شده بودند.
خودم روانۀ سنگر شدم، شب گذشته اطلاع یافتم که خانۀ ما نیز بمبارد شده و یتیمان و تمام معیوبین شهید شده و از میان خانواده‌ام فقط من زنده مانده‌ام. اینک آفتاب صبح در حال طلوع است، در سنگر روبه‌روی صهیونیستها نشسته‌ام و دوستان دیگرم تلاوت می کنند. امکان دارد من هم نیم ساعت بعد شهید شوم.
پیام من به تمام مسلمانان جهان این است: ای رهروان صلاح الدین، عمر و ابو عبیده! بازوان خود را به خاطر پیروزی اسلام محکم ببندید، اقصای معصوم در انتظار ورود شماست.

برادر شما معمر فلسطینی

به بهانه تحویل صدها زندانی زندان بزرگ و فراموش شده ی الهول شمال سوریه به حکومت فاسد عراق

به بهانه تحویل صدها زندانی زندان بزرگ و فراموش شده ی الهول شمال سوریه به حکومت فاسد عراق

به قلم: کیوان مریوانی

چند روز پیش سکولاریستهای کورد حزب کارگران اوجالان با رضایت آمریکا صدها زندانی زندان الهول سوریه را جهت اعدام تحویل حکومت فاسدعراق داد و…

در همین ابتدای امر به این نکته ی مهم دقت داشته باشیم که تمام مومنین با تمام تفاسیر مذهبی شیعی وسنی که دارند مادام که در دایره ی اسلام باشند خواهر و برادران ما هستند و مذهب مخالف آنها باعث خارج شدن اینها از دایره ی «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚ» (حجرات/۱۰) نمی شود.

مورد دیگر اینکه این زنان و اطفال و نوجوانانی که در اردوگاه الهول زنداین شده اند توسط کفار اسیر شده و در چنگ کفار سکولار به رهبری آمریکا و مزدوران سکولار و مرتد محلی به رهبری حزب کاران اوجالان هستند.

با در نظر گرفتن این دو نکته به معرفی زندان بزرگ الهول می پردازیم.

الهول که در جنوب شرقی حسکه از شهرهای کُردنشین کُردستان سوریه قرار گرفته است . در گزارش سال ۲۰۲۰ مرصد سوری برای حقوق بشر از وضعیت فاجعه بار این زندان خبر داد و با سند مرگ فجیع ۲۰۹ نفر از این مسلمین را در همین سال می آورد که ۹۵ نفر از اآنها زیر ۱۸ سال سن داشتند.

زنان و کودکان و نوجوانانی که در این اردوگاه هستند اهل عراق و سوریه و انگلیس و گرتقال و مراکش و روسیه و ترکیه و آذربایجان و اکراین و بلژیک و ترکستان شرقی تحت اشغال چین و چچن و چین و تونس و مالدیو و اندونزی و سایر کشورهای اروپائی و آمریکا و استرالیان و آفریقائی هستند.

هم اکنون که فرزندان این زندانی ها بزرگ شده اند آرزوی انتقام گیری از آمریکا و متحدینش و بخصوص مزدوران سکولار و مرتد کُرد به شدت در میان آنها جوانه زده و شکوفا شده است به گونه ای که تنها در عرض یک سال ۲۳ مخبر داخلی را ترور کرده که ۲۱ نفر از آنها عراقی بودند که در الهول برای سازمان اطلاعات داخلی آمریکا و کوردهای مرتد جاسوسی می کردند.

در سال ۲۰۲۰ آمریکا ۱۲۵ مسلمان زیر ۱۸ سال را به همراه ۴ زن که همگی غیر سوری بودند تحویل نماینده ی کشور سکولاری که از آن امده بودند داد و به دنبال آن چندین زن و کودک دیگر را نیز تحویل طاغوتهای حاکم بر  ازبکستان و تاجیکستان و غیره داد .

همچنین در همین سال با پرداخت رشوه از سوی قبایل منطقه ی جزیره سوریه  1300 خانواده آزاد شدند که در مجموع بیشتر از ۵۰۰۰ نفر می شدند که بیشتر اهل شهرهای الرقه و دیرالزور  و اطراف آن بودند.

به دنبال این در زندان بزرگ الهول نزدیک به ۶۲۴۹۸ مسلمان اسیر وجود دارد که ۳۰۶۹۴ نفر از آنها اهل عراق و ۲۲۶۲۶ نفر از آنها اهل سوریه و ۹۱۷۸ نفر هم از مهاجرین سایر کشورهای سکولار جهان هستند.

بگذار در تاریخ ثبت شود که با وجود نزدیک به دو میلیارد و اندی مسلمان اینهمه خواهر و فرزند مسلمان ما اسیر بودند و عده ای نیز به جنگ داخلی و تکفیر همدیگر از جمله امثال معتصم عباسی معتزلی و سایرین مشغول بودند و اکثریت آنها نیز حتی نمی دانستند «اهل جماعت» شدن یعنی چه که به قول عمر بن خطاب:لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ. قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت.[۱]


[۱] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، ۲۵۷- ۲۶۵/ ئەبوداوود (۳۶۶۴)، ئەحمەد (۲/۳۳۸)، داریمی (۲۵۷)، ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله ۳۲۶

اسارت دکتر عافیه صدیقی در بدترین زندان امریکا جنایت بشری و خیانت علیه انسانیت است

اسارت حدود بیست ساله ی خانم دکتر عافیه صدیقی در بدترین زندان امریکا جنایت بشری و خیانت علیه انسانیت است.

به قلم: محمدامین دهواری

حدود بیست سال قبل خاتم دکتر عافیه صدیقی حافظ کل قرآن مجید توسط حکومت سکولار ژنرال مشرف در کراچی بازداشت و در اختیار سازمان های امنیتی کشور سکولار ایالات متحده امریکا قرار داده شد که  پس از انتقال به امریکا در یک محاکمه غیر منصفانه به ۶۸ سال زندان محکوم گردید.
پس از حدود بیست خواهر نامبرده دکتر فوزیه صدیقی در زندان موفق به دیدار  زندانی شد.
در این سال های ظلم های زیادی علیه این زندانی زن مسلمان روا داشته شد مادر نامبرده سال پیش پس از تلاش های فراوان برای نجات دخترش فوت کرد.

سناتور طلحه محمود که پس از بازداشت غیر قانونی نامبرده با زحمات زیاد موفق به ملاقات وی در زندان امریکا شده بود می گوید: عافیه صدیقی در آن دیدار داستان بازداشت و زخمی نمودن وی بعد دستگیری را باز گو کرد.
دکتر صدیقی آنچه بر خودش گذشته مستقیم روایت می کند: پلیس زندان امریکا پس از باز جویی و شکستن سر و دندان و برهنه کردنم مرا مجبور به هتک قرآن می نمودند.
بدون داشتن وکیل و با بدترین شکنجه و تجاوز مرا مجبور به اعتراف گناه ناکرده می کردند.

سناتور طلحه محمود می گوید: موفق شدیم صدای مظلومیت دکتر عافیه صدیقی را به جهانیان برسانیم و دو فرزند خردسال وی را از چنگال ظالمان آزاد کنیم.
پس از حدود بیست سال خواهر زندانی با  همراهی سناتور مشتاق احمد پشت شیشه موفق به دیدار خواهرش می شود.
دکتر فوزیه صدیقی می گوید: آثار ظلم و جنایت بر بدن روح و بدن زندانی نمایان بوده است دندان و سرش شکسته بود و حدود یک ساعت از  مظالم علیه خودش سخن گفته و مرتب جویای حال مادر و فرزندانش بوده وی خبر نداشت مادرش دیگر در این دنیای نیست.

عافیه صدیقی نمونه ظلم آشکار کفار سکولار جهانی و سکوت مرگبار مجامع دفاع از حقوق زنان در حق زن مسلمان و استقامت زن مسلمان در بدترین زندان ایالات متحده است.
اسارت این زن مظلوم نشانه ظلم و جنایت و ادعای توخالی مدافعان سکولار حقوق بشر غرب و امریکاست.

بیائید فریاد مظلومیت هزاران برادر و خواهر مسلمان چون دکتر عافیه صدیقی باشیم که در وضعیتی مشابه و در اسارت کفار سکولار جهانی و مرتدین سکولار محلی زندگی می کنند.

فوزیه صدیقی زمانی که بعد از ۲۰ سال خواهرش دکتر عافیه صدیقی را در زندان ایالت تگزاسِ آمریکا ملاقات کرد!

فوزیه صدیقی زمانی که بعد از ۲۰ سال خواهرش دکتر عافیه صدیقی را در زندان ایالت تگزاسِ آمریکا ملاقات کرد!

ارائه: عبدالمجید بلوچ

فوزیه صدیقی می‌گوید: «بعد از بیست سال توانستم خواهر و جگر گوشه‌ام را از پشت شیشه‌ای بسیار ضخیم ملاقات کنم. او از مرگ مادرمان بی‌خبر بود و بعد از شنیدنش با گفتن “إنا لله و إنا الیه راجعون” گلویش بغض کرد، انگار دیگر شیمه‌ای برای اشک ریختن نداشت. با گریه و زاری مکرراً احوالِ اولادهایش را می‌پرسید.

تمامِ دندان‌های جلویی اش از فرطِ شکنجه شکسته بود، درد و آه و ناله  از چهره ی معصومش فَوَران می‌کرد. مثل زنِ هزارساله‌ ای می‌ماند که گویی قرن‌هاست شکنجه می‌شود. بعد از دو ونیم ساعت ملاقات، آخرین سخنش این بود که:

«به برادران مسلمانم بگو تا به دادم برسند.!»

ما برگشتیم و او‌ تک و تنها، هزاران کیلومتر دور از خانه، مظلومانه پشت میله‌‌های زندان بود، درحالیکه هیچ دادرسی جز الله نداشت. یک لحظه چشم‌تان را ببندید و فقط تصوّرش کنید!!

دکتر عافیه دانشمند مسلمان اهل پاکستان و جزو زنانِ شیمی‌دانِ جهان بود که سرنوشتش چنین رقم خورد، بعد از آنکه به جرم داشتن افکار جهادی ضد آمریکایی برایش پاپوش دوختند و او به اتهام دروغینی‌که هرگز به اثبات نرسید، در جنگِ علیه اهل توحید در دادگاه آمریکایی محاکمه و به ۸۶ سال حبس محکوم گردید!!

از نظامیانِ آمریکایی در زندان انواع شکنجه ها را دید، و حتی بعد از تجاوزات متعدد از آنان باردار شد! و بعد از چنین شکنجه هایی و تجاوز ات در نهایت و در تنهایی در زندان آمریکای سکولار به شهادت رسید.

سرنوشت عافیه نتیجه ی تفرق مومنین و اهل جماعت نشدن مومنین و خیانت حکومتهای دست نشانده و سکولار بر مسلمین چون حکومت فاسد و سکولار پاکستان بود.

خواهرم عافیه..! انگار او اندوه دومیلیارد مسلمان را تنهایی به دوش می‌کشید. و همچنین هزاران عافیه در گوشه گوشه ی زندانهای جهان که فریادشان هرگز به کر و کورانِ دنیا نخواهد نرسید!

و ما براستی عجب امّة اهل تفرق و ذلیلی گشته ایم که به خاطر شیعه یا حنفی یا شافعی و نجدی و غیره بودن متحد و اهل جماعت نمی شویم و جز ارضای امیال و خواهشات درونی کاری دیگر نداریم!

به الله قسم چنین مردمان متفرقی در برابر چنین کفار متحدی هرگز رستگار نخواهد شد مگر اینکه مجددا به مرجعیت(جماعت و اهل جماعت شدن) برگردد و در زیر پرچم اولین دارالاسلامی که تشکیل شده با هم متحد شوند. آنگاه باید انتظار داشت که با فریادِ وا معتصما، لشکر اسلامی پوزه ی ستمگران را به خاک بمالد.

چند روز قبل که دارالاسلام ایران توانست با عزت یکی از اسرایش به نام اسدالله اسدی را که به جرم تروریسم ۵ سال در اروپا زندانی بود برگرداند به این حقیقت ایمان کامل و اطمینان پیدا کردم.

دیکتاتوری و توحش دامنه دار سکولاریستهای کمونیست چینی بر مسلمین : مهلت به معترضان تخریب یک مسجد؛ یک هفته وقت دارید خود را تسلیم کنید!

مهلت چین به معترضان تخریب یک مسجد؛ یک هفته وقت دارید خود را تسلیم کنید!

مسلمین باید دقت داشته باشند زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم با کفار یهودی اطراف مدینه یا با کفار نصرانی نجران یا با کفار زرتشتی الاحساء یا با کفار مشرک بنی خزاعه و بنی ضمره و غیره بر علیه دشمن اصلی یعنی کفار سکولار و مشرک قریش متحد می شود دلیل بر خوب بودن عقیده و اعمال این کفار نیست.

هم اکنون نیز اگر دارالاسلام ایران در جهاد با آمریکا و ناتو با کفار روس یا چینی و غیره متحد شده است دلیل بر خوب بودن عقیده و اعمال این کفار و رضایت به عقاید و رفتار این کفار نیست.

لطفا اهل فهم و دقت باشیم .

پلیس حکومت سکولار کمونیست چین در اقدامی عجیب‌ به معترضان مسلمانی که مانع تخریب یک مسجد باستانی در این کشور شده بودند، یک هفته مهلت داده است تا به دلیل آنچه از آن با عنوان «برهم‌زدن نظم اجتماعی» و «اقدامات جنایتکارانه» یاد کرده، خود را تسلیم کنند.

پس از اعتراضات مختلف به تخریب یک مسجد باستانی در شهر عمدتا مسلمان‌نشین “ناگو” در جنوب غربی استان یون‌نان چین که از روز شنبه آغاز شده است، ده‌ها نفر بازداشت شده‌اند. مقامات چینی برای تخریب چهار مناره و سقف گنبدی مسجد “ناجیایینگ” مربوط به قرن سیزدهم برنامه دارند و همۀ مخالفان را تهدید به بازداشت کرده‌اند.

مردم اعلام کرده‌اند به هیچ وجه اجازه تخریب مسجد را نخواهند داد. یکی از مسلمانان شهر ناگو به خبرنگاران گفت: «مسجد خانه مسلمانانی مانند ماست. اگر آنها سعی کنند آن را از بین ببرند، هرگز به آنها چنین اجازه‌ای نخواهیم داد.» در همین حال پلیس شهر همچنان درحال بازداشت افراد است و به فراری‌ها اخطار داده که حداکثر تا ۶ ژوئن خود را تسلیم کنند. استان یون‌نان محل استقرار بخش بزرگی از قوم «هوی»، یک گروه قومی عمدتا مسلمان است که در مواجهه با سرکوب گسترده حزب کمونیست چین تحت فشار قرار دارند. یک کارشناس قوم هوی که در دانشگاه منچستر بریتانیا تدریس  می‌کند، می‌گوید: اگرچه فشارها بر مسلمانان خارج از ترکستان شرقی اسغال شده کمتر بوده، اما ساکنان دیگر مناطق نیز بارها شاهد تخریب یا «بازسازی اجباری» مساجدشان از سوی پلیس چین بوده‌اند که با هدف «مطابقت با مفاهیم رسمی زیبایی‌شناسی چینی‌ها» صورت می‌گیرد.

از زمان روی کار آمدن رئیس‌جمهور شی جین‌پینگ در یک دهه پیش، دولت چین به‌دنبال دیکتاتوری بیشتر بر مسلمین بوده است به‌طوری‌که پکن به بهانه «مبارزه با تروریسم و افکار افراطی» مسلمانان را بازداشت می‌کند.

جنایت باغوز سوریه و علمای خائن نجدی و غیره نجدی را فراموش نمی کنیم

جنایت باغوز سوریه و علمای خائن نجدی و غیره نجدی را فراموش نمی کنیم

به قلم: مجاهد مهاجر

زمانی که فرقه ی نجدی دوله از بسیاری از زمینهای تحت حاکمیت خود بیرون رانده شد نزدیک به پنج هزار کودک و زن و و پیر و زخمی و بیمار در منطقه ای تحت نام «بازغوز» در سوریه جمع شدند به امید اینکه دور از میدانهای جنگ و طی قراردهایی بتوانند جان سالم به در ببرند.

در مدتی که این مسلمین در این منطقه حضور داشتند احزاب و گروههای مختلف نجدی در ادلب و اطراف آن مثل دارودسته ی جولانی و اشرار الشام و غیره دارای قدرت نظامی بودند و می توانستند با باز کردن جبهاتی این مسلمین محاصره شده را نجات دهند اما این احزاب به همراه تمام دنیا تنها تماشاچی جنایات آمریکا و متحدینش بودند.

آمریکا نمی خواست از میان مردهای آنها زنده بگیرد و تحت هر شرایطی مرده ی آنها را می خواست به همین دلیل این دسته از مومنین مجاهد به همراه زنهایشان دست به مقاومتی مثل زدنی زدند و تا آخرین لحظه با آمریکا و مزدورانش که خائنین حزب کارگران اوجالان بودند جنگیدند.

– بمباران خانه‌ها را نابود می‌کند…

– اجساد زنان و کودکان به زغال تبدیل می‌شود…

– کودکانی کنار جسد مادرانشان گریه می‌کنند…

– تصاویری هولناک…

– تمام این‌ها به نام جنگ با تروریسم انجام می‌شود!

منابع محلی هاز کشته و سوخته شدن نزدیک به پنج هزار کودک و زن و پیر و جوان و بیمار توسط نیروهای ائتلاف سکولاریستها به رهبری آمریکا و نیروهای مزدور اوجالان “ی.پ.گ” طی تنها یک هفته در باغور سوریه خبر دادند که با انواع بمبهای فسوری سوزانده شده بودند و زخمی های آنها نیز به صورت زنده در گورهای دسته جمعی زنده به گور می شدند …

ما مثل بعضی ها نمی گوییم که چرا سازمان حقوق بشر چیزی نمی گوید؛ چون آنان سکولار و کافر اند و هر کاری بکنند غریب نیست، ولی چرا آن عمامه به سرهای شکم گنده ای که ادعای جهادی بودن در تفکر نجدیت را دارند و در کشورهای اردن و انگلیس و کانادا و غیره را دارند از این جنایات ساکت اند؟ چرا محیسینی و ابو قتاده و مقدسی و ظواهری و عبدالرزاق مهدی و سایر نجدی ها و احزاب و فرقه های متعدد و مسلح آنها چون مزدوران گروه جولانی و غیره سکوت کردند و حرکتی از خود نشان ندادند؟

لعنت الله بر این علمای سوء، بله لعنت الله بر شما ای علمایان سوء و تمام کسانی که می دانند شماها خائن و مزدور هستید اما باز به خاطر کینه و تنفر از فلان مسلمان از شما تقلید می کنند.

ما با بعضی از تفکرات نجدیت و علمای دعوت نجد و فرقه های نجدی مخالف هستیم اما با این وجود تمام افرادی که در باغوز به شهادت رسیدند خواهران و برادران ما بودند و تمام  زنان و کودکان و مردانی که در اردوگاههای الهول و سایر زندانهای مخوف آمریکا و متجدینش زندانی هستند باز خواهران و برادران ما هستند و اینکه دارای کدام مذهب و تفسیر اسلامی باشند باعث نمی شود از خواهر و برادری بیافتند و یا وظایف ما در برابر آنها ساقط شود.

صرفنظر از جنایات کفار و سکوت خائنین باید بگوئیم این تجربە‌ فرقه ی نجدی دوله در کنار سایر فرقه های نجدی در تمام سرزمینهای اسلامی بە بررسی و بازبینی عمیقی نیاز دارد تا از آن پند و عبرت گرفتە شود. حقیقتا نجدیت و تفکرات نجدی آفت و مصیبتی بزرگ برای اهل دعوت و جهاد بوده است کە آرزوهای بسیاری از جوانان امت را بر باد داده و تلە‌ای است کە به نام دفاع از توحید و جهاد هزاران زن و مرد در آن گرفتار شده اند و در حال ضربه زدن به اهل دعوت و جهاد و توحید هستند بدون آنکه خودشان بدانند.

آندسته ی قلیلی که هنوز در میان مردم ما همچنان از این تفکر نجدیت و احزاب و فرقه ها و شیختهای متنوع و رنگارنگ آن دفاع می‌کنند لازم است است کە بە خود بیایند و تأمل کنند، برای ضربه خوردن و تجربه گرفتن این همە وحشت و مصیبت و شکست و مانع درست کردن دیگر کافی است.

به امید روزی که تمام مسلمین همچون امامان خود «اهل جماعت» شوند و با کمک هم قدرتی بزرگ شکل دهند که دیگر ما شاهد این دست از جنایات امثال آمریکا و مزدورانش در سرزمینهای اسلامی نباشیم.