به بهانه تحویل صدها زندانی زندان بزرگ و فراموش شده ی الهول شمال سوریه به حکومت فاسد عراق

به بهانه تحویل صدها زندانی زندان بزرگ و فراموش شده ی الهول شمال سوریه به حکومت فاسد عراق

به قلم: کیوان مریوانی

چند روز پیش سکولاریستهای کورد حزب کارگران اوجالان با رضایت آمریکا صدها زندانی زندان الهول سوریه را جهت اعدام تحویل حکومت فاسدعراق داد و…

در همین ابتدای امر به این نکته ی مهم دقت داشته باشیم که تمام مومنین با تمام تفاسیر مذهبی شیعی وسنی که دارند مادام که در دایره ی اسلام باشند خواهر و برادران ما هستند و مذهب مخالف آنها باعث خارج شدن اینها از دایره ی «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚ» (حجرات/۱۰) نمی شود.

مورد دیگر اینکه این زنان و اطفال و نوجوانانی که در اردوگاه الهول زنداین شده اند توسط کفار اسیر شده و در چنگ کفار سکولار به رهبری آمریکا و مزدوران سکولار و مرتد محلی به رهبری حزب کاران اوجالان هستند.

با در نظر گرفتن این دو نکته به معرفی زندان بزرگ الهول می پردازیم.

الهول که در جنوب شرقی حسکه از شهرهای کُردنشین کُردستان سوریه قرار گرفته است . در گزارش سال ۲۰۲۰ مرصد سوری برای حقوق بشر از وضعیت فاجعه بار این زندان خبر داد و با سند مرگ فجیع ۲۰۹ نفر از این مسلمین را در همین سال می آورد که ۹۵ نفر از اآنها زیر ۱۸ سال سن داشتند.

زنان و کودکان و نوجوانانی که در این اردوگاه هستند اهل عراق و سوریه و انگلیس و گرتقال و مراکش و روسیه و ترکیه و آذربایجان و اکراین و بلژیک و ترکستان شرقی تحت اشغال چین و چچن و چین و تونس و مالدیو و اندونزی و سایر کشورهای اروپائی و آمریکا و استرالیان و آفریقائی هستند.

هم اکنون که فرزندان این زندانی ها بزرگ شده اند آرزوی انتقام گیری از آمریکا و متحدینش و بخصوص مزدوران سکولار و مرتد کُرد به شدت در میان آنها جوانه زده و شکوفا شده است به گونه ای که تنها در عرض یک سال ۲۳ مخبر داخلی را ترور کرده که ۲۱ نفر از آنها عراقی بودند که در الهول برای سازمان اطلاعات داخلی آمریکا و کوردهای مرتد جاسوسی می کردند.

در سال ۲۰۲۰ آمریکا ۱۲۵ مسلمان زیر ۱۸ سال را به همراه ۴ زن که همگی غیر سوری بودند تحویل نماینده ی کشور سکولاری که از آن امده بودند داد و به دنبال آن چندین زن و کودک دیگر را نیز تحویل طاغوتهای حاکم بر  ازبکستان و تاجیکستان و غیره داد .

همچنین در همین سال با پرداخت رشوه از سوی قبایل منطقه ی جزیره سوریه  1300 خانواده آزاد شدند که در مجموع بیشتر از ۵۰۰۰ نفر می شدند که بیشتر اهل شهرهای الرقه و دیرالزور  و اطراف آن بودند.

به دنبال این در زندان بزرگ الهول نزدیک به ۶۲۴۹۸ مسلمان اسیر وجود دارد که ۳۰۶۹۴ نفر از آنها اهل عراق و ۲۲۶۲۶ نفر از آنها اهل سوریه و ۹۱۷۸ نفر هم از مهاجرین سایر کشورهای سکولار جهان هستند.

بگذار در تاریخ ثبت شود که با وجود نزدیک به دو میلیارد و اندی مسلمان اینهمه خواهر و فرزند مسلمان ما اسیر بودند و عده ای نیز به جنگ داخلی و تکفیر همدیگر از جمله امثال معتصم عباسی معتزلی و سایرین مشغول بودند و اکثریت آنها نیز حتی نمی دانستند «اهل جماعت» شدن یعنی چه که به قول عمر بن خطاب:لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ. قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت.[۱]


[۱] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، ۲۵۷- ۲۶۵/ ئەبوداوود (۳۶۶۴)، ئەحمەد (۲/۳۳۸)، داریمی (۲۵۷)، ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله ۳۲۶

اسارت دکتر عافیه صدیقی در بدترین زندان امریکا جنایت بشری و خیانت علیه انسانیت است

اسارت حدود بیست ساله ی خانم دکتر عافیه صدیقی در بدترین زندان امریکا جنایت بشری و خیانت علیه انسانیت است.

به قلم: محمدامین دهواری

حدود بیست سال قبل خاتم دکتر عافیه صدیقی حافظ کل قرآن مجید توسط حکومت سکولار ژنرال مشرف در کراچی بازداشت و در اختیار سازمان های امنیتی کشور سکولار ایالات متحده امریکا قرار داده شد که  پس از انتقال به امریکا در یک محاکمه غیر منصفانه به ۶۸ سال زندان محکوم گردید.
پس از حدود بیست خواهر نامبرده دکتر فوزیه صدیقی در زندان موفق به دیدار  زندانی شد.
در این سال های ظلم های زیادی علیه این زندانی زن مسلمان روا داشته شد مادر نامبرده سال پیش پس از تلاش های فراوان برای نجات دخترش فوت کرد.

سناتور طلحه محمود که پس از بازداشت غیر قانونی نامبرده با زحمات زیاد موفق به ملاقات وی در زندان امریکا شده بود می گوید: عافیه صدیقی در آن دیدار داستان بازداشت و زخمی نمودن وی بعد دستگیری را باز گو کرد.
دکتر صدیقی آنچه بر خودش گذشته مستقیم روایت می کند: پلیس زندان امریکا پس از باز جویی و شکستن سر و دندان و برهنه کردنم مرا مجبور به هتک قرآن می نمودند.
بدون داشتن وکیل و با بدترین شکنجه و تجاوز مرا مجبور به اعتراف گناه ناکرده می کردند.

سناتور طلحه محمود می گوید: موفق شدیم صدای مظلومیت دکتر عافیه صدیقی را به جهانیان برسانیم و دو فرزند خردسال وی را از چنگال ظالمان آزاد کنیم.
پس از حدود بیست سال خواهر زندانی با  همراهی سناتور مشتاق احمد پشت شیشه موفق به دیدار خواهرش می شود.
دکتر فوزیه صدیقی می گوید: آثار ظلم و جنایت بر بدن روح و بدن زندانی نمایان بوده است دندان و سرش شکسته بود و حدود یک ساعت از  مظالم علیه خودش سخن گفته و مرتب جویای حال مادر و فرزندانش بوده وی خبر نداشت مادرش دیگر در این دنیای نیست.

عافیه صدیقی نمونه ظلم آشکار کفار سکولار جهانی و سکوت مرگبار مجامع دفاع از حقوق زنان در حق زن مسلمان و استقامت زن مسلمان در بدترین زندان ایالات متحده است.
اسارت این زن مظلوم نشانه ظلم و جنایت و ادعای توخالی مدافعان سکولار حقوق بشر غرب و امریکاست.

بیائید فریاد مظلومیت هزاران برادر و خواهر مسلمان چون دکتر عافیه صدیقی باشیم که در وضعیتی مشابه و در اسارت کفار سکولار جهانی و مرتدین سکولار محلی زندگی می کنند.

فوزیه صدیقی زمانی که بعد از ۲۰ سال خواهرش دکتر عافیه صدیقی را در زندان ایالت تگزاسِ آمریکا ملاقات کرد!

فوزیه صدیقی زمانی که بعد از ۲۰ سال خواهرش دکتر عافیه صدیقی را در زندان ایالت تگزاسِ آمریکا ملاقات کرد!

ارائه: عبدالمجید بلوچ

فوزیه صدیقی می‌گوید: «بعد از بیست سال توانستم خواهر و جگر گوشه‌ام را از پشت شیشه‌ای بسیار ضخیم ملاقات کنم. او از مرگ مادرمان بی‌خبر بود و بعد از شنیدنش با گفتن “إنا لله و إنا الیه راجعون” گلویش بغض کرد، انگار دیگر شیمه‌ای برای اشک ریختن نداشت. با گریه و زاری مکرراً احوالِ اولادهایش را می‌پرسید.

تمامِ دندان‌های جلویی اش از فرطِ شکنجه شکسته بود، درد و آه و ناله  از چهره ی معصومش فَوَران می‌کرد. مثل زنِ هزارساله‌ ای می‌ماند که گویی قرن‌هاست شکنجه می‌شود. بعد از دو ونیم ساعت ملاقات، آخرین سخنش این بود که:

«به برادران مسلمانم بگو تا به دادم برسند.!»

ما برگشتیم و او‌ تک و تنها، هزاران کیلومتر دور از خانه، مظلومانه پشت میله‌‌های زندان بود، درحالیکه هیچ دادرسی جز الله نداشت. یک لحظه چشم‌تان را ببندید و فقط تصوّرش کنید!!

دکتر عافیه دانشمند مسلمان اهل پاکستان و جزو زنانِ شیمی‌دانِ جهان بود که سرنوشتش چنین رقم خورد، بعد از آنکه به جرم داشتن افکار جهادی ضد آمریکایی برایش پاپوش دوختند و او به اتهام دروغینی‌که هرگز به اثبات نرسید، در جنگِ علیه اهل توحید در دادگاه آمریکایی محاکمه و به ۸۶ سال حبس محکوم گردید!!

از نظامیانِ آمریکایی در زندان انواع شکنجه ها را دید، و حتی بعد از تجاوزات متعدد از آنان باردار شد! و بعد از چنین شکنجه هایی و تجاوز ات در نهایت و در تنهایی در زندان آمریکای سکولار به شهادت رسید.

سرنوشت عافیه نتیجه ی تفرق مومنین و اهل جماعت نشدن مومنین و خیانت حکومتهای دست نشانده و سکولار بر مسلمین چون حکومت فاسد و سکولار پاکستان بود.

خواهرم عافیه..! انگار او اندوه دومیلیارد مسلمان را تنهایی به دوش می‌کشید. و همچنین هزاران عافیه در گوشه گوشه ی زندانهای جهان که فریادشان هرگز به کر و کورانِ دنیا نخواهد نرسید!

و ما براستی عجب امّة اهل تفرق و ذلیلی گشته ایم که به خاطر شیعه یا حنفی یا شافعی و نجدی و غیره بودن متحد و اهل جماعت نمی شویم و جز ارضای امیال و خواهشات درونی کاری دیگر نداریم!

به الله قسم چنین مردمان متفرقی در برابر چنین کفار متحدی هرگز رستگار نخواهد شد مگر اینکه مجددا به مرجعیت(جماعت و اهل جماعت شدن) برگردد و در زیر پرچم اولین دارالاسلامی که تشکیل شده با هم متحد شوند. آنگاه باید انتظار داشت که با فریادِ وا معتصما، لشکر اسلامی پوزه ی ستمگران را به خاک بمالد.

چند روز قبل که دارالاسلام ایران توانست با عزت یکی از اسرایش به نام اسدالله اسدی را که به جرم تروریسم ۵ سال در اروپا زندانی بود برگرداند به این حقیقت ایمان کامل و اطمینان پیدا کردم.

دیکتاتوری و توحش دامنه دار سکولاریستهای کمونیست چینی بر مسلمین : مهلت به معترضان تخریب یک مسجد؛ یک هفته وقت دارید خود را تسلیم کنید!

مهلت چین به معترضان تخریب یک مسجد؛ یک هفته وقت دارید خود را تسلیم کنید!

مسلمین باید دقت داشته باشند زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم با کفار یهودی اطراف مدینه یا با کفار نصرانی نجران یا با کفار زرتشتی الاحساء یا با کفار مشرک بنی خزاعه و بنی ضمره و غیره بر علیه دشمن اصلی یعنی کفار سکولار و مشرک قریش متحد می شود دلیل بر خوب بودن عقیده و اعمال این کفار نیست.

هم اکنون نیز اگر دارالاسلام ایران در جهاد با آمریکا و ناتو با کفار روس یا چینی و غیره متحد شده است دلیل بر خوب بودن عقیده و اعمال این کفار و رضایت به عقاید و رفتار این کفار نیست.

لطفا اهل فهم و دقت باشیم .

پلیس حکومت سکولار کمونیست چین در اقدامی عجیب‌ به معترضان مسلمانی که مانع تخریب یک مسجد باستانی در این کشور شده بودند، یک هفته مهلت داده است تا به دلیل آنچه از آن با عنوان «برهم‌زدن نظم اجتماعی» و «اقدامات جنایتکارانه» یاد کرده، خود را تسلیم کنند.

پس از اعتراضات مختلف به تخریب یک مسجد باستانی در شهر عمدتا مسلمان‌نشین “ناگو” در جنوب غربی استان یون‌نان چین که از روز شنبه آغاز شده است، ده‌ها نفر بازداشت شده‌اند. مقامات چینی برای تخریب چهار مناره و سقف گنبدی مسجد “ناجیایینگ” مربوط به قرن سیزدهم برنامه دارند و همۀ مخالفان را تهدید به بازداشت کرده‌اند.

مردم اعلام کرده‌اند به هیچ وجه اجازه تخریب مسجد را نخواهند داد. یکی از مسلمانان شهر ناگو به خبرنگاران گفت: «مسجد خانه مسلمانانی مانند ماست. اگر آنها سعی کنند آن را از بین ببرند، هرگز به آنها چنین اجازه‌ای نخواهیم داد.» در همین حال پلیس شهر همچنان درحال بازداشت افراد است و به فراری‌ها اخطار داده که حداکثر تا ۶ ژوئن خود را تسلیم کنند. استان یون‌نان محل استقرار بخش بزرگی از قوم «هوی»، یک گروه قومی عمدتا مسلمان است که در مواجهه با سرکوب گسترده حزب کمونیست چین تحت فشار قرار دارند. یک کارشناس قوم هوی که در دانشگاه منچستر بریتانیا تدریس  می‌کند، می‌گوید: اگرچه فشارها بر مسلمانان خارج از ترکستان شرقی اسغال شده کمتر بوده، اما ساکنان دیگر مناطق نیز بارها شاهد تخریب یا «بازسازی اجباری» مساجدشان از سوی پلیس چین بوده‌اند که با هدف «مطابقت با مفاهیم رسمی زیبایی‌شناسی چینی‌ها» صورت می‌گیرد.

از زمان روی کار آمدن رئیس‌جمهور شی جین‌پینگ در یک دهه پیش، دولت چین به‌دنبال دیکتاتوری بیشتر بر مسلمین بوده است به‌طوری‌که پکن به بهانه «مبارزه با تروریسم و افکار افراطی» مسلمانان را بازداشت می‌کند.

جنایت باغوز سوریه و علمای خائن نجدی و غیره نجدی را فراموش نمی کنیم

جنایت باغوز سوریه و علمای خائن نجدی و غیره نجدی را فراموش نمی کنیم

به قلم: مجاهد مهاجر

زمانی که فرقه ی نجدی دوله از بسیاری از زمینهای تحت حاکمیت خود بیرون رانده شد نزدیک به پنج هزار کودک و زن و و پیر و زخمی و بیمار در منطقه ای تحت نام «بازغوز» در سوریه جمع شدند به امید اینکه دور از میدانهای جنگ و طی قراردهایی بتوانند جان سالم به در ببرند.

در مدتی که این مسلمین در این منطقه حضور داشتند احزاب و گروههای مختلف نجدی در ادلب و اطراف آن مثل دارودسته ی جولانی و اشرار الشام و غیره دارای قدرت نظامی بودند و می توانستند با باز کردن جبهاتی این مسلمین محاصره شده را نجات دهند اما این احزاب به همراه تمام دنیا تنها تماشاچی جنایات آمریکا و متحدینش بودند.

آمریکا نمی خواست از میان مردهای آنها زنده بگیرد و تحت هر شرایطی مرده ی آنها را می خواست به همین دلیل این دسته از مومنین مجاهد به همراه زنهایشان دست به مقاومتی مثل زدنی زدند و تا آخرین لحظه با آمریکا و مزدورانش که خائنین حزب کارگران اوجالان بودند جنگیدند.

– بمباران خانه‌ها را نابود می‌کند…

– اجساد زنان و کودکان به زغال تبدیل می‌شود…

– کودکانی کنار جسد مادرانشان گریه می‌کنند…

– تصاویری هولناک…

– تمام این‌ها به نام جنگ با تروریسم انجام می‌شود!

منابع محلی هاز کشته و سوخته شدن نزدیک به پنج هزار کودک و زن و پیر و جوان و بیمار توسط نیروهای ائتلاف سکولاریستها به رهبری آمریکا و نیروهای مزدور اوجالان “ی.پ.گ” طی تنها یک هفته در باغور سوریه خبر دادند که با انواع بمبهای فسوری سوزانده شده بودند و زخمی های آنها نیز به صورت زنده در گورهای دسته جمعی زنده به گور می شدند …

ما مثل بعضی ها نمی گوییم که چرا سازمان حقوق بشر چیزی نمی گوید؛ چون آنان سکولار و کافر اند و هر کاری بکنند غریب نیست، ولی چرا آن عمامه به سرهای شکم گنده ای که ادعای جهادی بودن در تفکر نجدیت را دارند و در کشورهای اردن و انگلیس و کانادا و غیره را دارند از این جنایات ساکت اند؟ چرا محیسینی و ابو قتاده و مقدسی و ظواهری و عبدالرزاق مهدی و سایر نجدی ها و احزاب و فرقه های متعدد و مسلح آنها چون مزدوران گروه جولانی و غیره سکوت کردند و حرکتی از خود نشان ندادند؟

لعنت الله بر این علمای سوء، بله لعنت الله بر شما ای علمایان سوء و تمام کسانی که می دانند شماها خائن و مزدور هستید اما باز به خاطر کینه و تنفر از فلان مسلمان از شما تقلید می کنند.

ما با بعضی از تفکرات نجدیت و علمای دعوت نجد و فرقه های نجدی مخالف هستیم اما با این وجود تمام افرادی که در باغوز به شهادت رسیدند خواهران و برادران ما بودند و تمام  زنان و کودکان و مردانی که در اردوگاههای الهول و سایر زندانهای مخوف آمریکا و متجدینش زندانی هستند باز خواهران و برادران ما هستند و اینکه دارای کدام مذهب و تفسیر اسلامی باشند باعث نمی شود از خواهر و برادری بیافتند و یا وظایف ما در برابر آنها ساقط شود.

صرفنظر از جنایات کفار و سکوت خائنین باید بگوئیم این تجربە‌ فرقه ی نجدی دوله در کنار سایر فرقه های نجدی در تمام سرزمینهای اسلامی بە بررسی و بازبینی عمیقی نیاز دارد تا از آن پند و عبرت گرفتە شود. حقیقتا نجدیت و تفکرات نجدی آفت و مصیبتی بزرگ برای اهل دعوت و جهاد بوده است کە آرزوهای بسیاری از جوانان امت را بر باد داده و تلە‌ای است کە به نام دفاع از توحید و جهاد هزاران زن و مرد در آن گرفتار شده اند و در حال ضربه زدن به اهل دعوت و جهاد و توحید هستند بدون آنکه خودشان بدانند.

آندسته ی قلیلی که هنوز در میان مردم ما همچنان از این تفکر نجدیت و احزاب و فرقه ها و شیختهای متنوع و رنگارنگ آن دفاع می‌کنند لازم است است کە بە خود بیایند و تأمل کنند، برای ضربه خوردن و تجربه گرفتن این همە وحشت و مصیبت و شکست و مانع درست کردن دیگر کافی است.

به امید روزی که تمام مسلمین همچون امامان خود «اهل جماعت» شوند و با کمک هم قدرتی بزرگ شکل دهند که دیگر ما شاهد این دست از جنایات امثال آمریکا و مزدورانش در سرزمینهای اسلامی نباشیم.

عمر بن خطاب نمونه ای از عدالت اجتماعی

عمر بن خطاب نمونه ای از عدالت اجتماعی

ارائه: ابومحمود کندزی

از يمن پارچه هايی آمده بود که بين مسلمانان مساويانه توزيع گرديد، حضرت عمر رضی الله عنه نيز از آن مثل يک مرد عادی سهم خود را گرفت. او قامت کشيده داشت که وقتی بين مردم راه ميرفت، بنظر ميرسيد که سواره است. هنگاميکه با پيراهن ساخته از همين پارچه ها به منبر برآمد و طی خطبه يی مردم را به جهاد دعوت کرد، ناگاه آوازی که از يک گوشه مسجد بالا شد، او را به خود جلب کرد که ميگفت: “نه گفته های تو شنيده ميشود و نه از آن فرمان برده ميشود” عمر(رض) با آوازی که از نهايت مهربانی نماينده گی داشت پرسيد: برای چه؟ خدا بر تو رحم کند. آن مرد بدون هر ملاحظه يی گفت: تو از پارچه های يمن به همان اندازه سهم داشتی که ما داشته ايم، چگونه از آن پيراهن ساختی که به جانت بيايد، در حاليکه قد تو از ما درازتر است! حتمی تو از ما بيشتر گرفتی! عمر(رض) ديد که آن شخص در سئوالش حق بجانب است. لذا از پسر خود عبدالله که هم در آنجا حاضر بود، خواست تا موضوع را روشن سازد، عبدالله اعلان کرد که او از قسمت خود به سود پدر خويش در گذشته است تا پدرش برای خود پيراهنی بسازد که بدن او را بپوشاند و بتواند بر فراز منبر برای اداره امور دولتی که از بحر ابيض تا چين امتداد دارد بالا شود. درين حال سئوال کننده قناعت يافته گفت: حالا حرفهايت را می شنويم و از آن فرمان ميبريم 
تاريخ نويسان را موقعيت اين چنين فرمانروا در قرن هفتم میلادی به حيرت وا ميدارد که می پذيرد مورد سئوال قرار گيرد و از خود در مقابل آراء عامه دفاع نمايد، اين موقف برازنده يی است و بيشتر از آن اينکه امتی آنقدر به عدالت استحکام دارد و بر آن اصرار ميکند که فرمانروايی خود را مورد محاسبه قرار ميدهد و در موضوعی که در آن شک موجود است، از وی توضيح و تفسير ميخواهد. اينست مثال آزادی در اسلام

متن نامه رسول‌الله صلی الله علیه وسلم رهبر جماعت و دارالاسلام مدینه به دارالکفر ساسانی

متن نامه رسول‌الله صلی الله علیه وسلم رهبر جماعت و دارالاسلام مدینه به دارالکفر ساسانی

برگرفته از : سیره ابن هشام

از پیامبر خدا محمّد به شاهنشاه خسروپرویز ساسانی

«درود بر آنكس كه از راه راست پیروی كند و به خداوند و رسول او ایمان آورده است و گواهی دهد كه خدایی جز خدای یگانه و بی شریك وجود ندارد و محمّد بنده و رسول او است. من تو را ای خسرو به پذیرش دین خدای عزّوَجل فرا می‌خوانم. زیرا فرستاده او بر همه جهانیانم تا پیام او را به همه كافران ابلاغ كنم. پس ایمان آور تا رستگار شوی و اگر چنین نكنی گناه و لعنت مجوس بر تو باد.»

شهيدى که بر زمين راه ميرود

شهيدى که بر زمين راه ميرود

محمودالحسن

جابر (رض) حديثى را روايت مى کند که ترمذى آنرا اين چنين نقل مى کند : رسول خدا بسوى طلحه بن عبيدالله(رض) نظر کرد و گفت : کسى که دوست دارد تا ببيند مردى را که مُرده است و بر روى زمين راه ميرود بايد که بسوى اين مرد (طلحه) نظر کند و در يک روايت ديگر، اين لفظ آمده است ، کسى که با ديدن بسوى شهيدى که بر زمين راه ميرود خود را خوشحال مى سازد بايد که بسوى طلحه بن عبيدالله نظر کند. طلحه بن عبيدالله يکى از جمله ده يار بهشتى رسول خدا است ، ده يار بهشتى که بنام عشره مبشره معروف اند آن ده يار پيغمبر خدا اند که در يک محل، رسول خدا براى آنها مژده جنت داده آنها را بهشتى گفت، ده يار بهشتى اينها اند – ابوبکر، عمر، عثمان، على، طلحه، زبير، ابوعبيده بن جراح، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى وقاص، و سعيد بن زيد رضى الله عنهم.

در احاديث رسول خدا در باره اين ياران بهشتى منقبه هاى خاص، ذکر شده است از جمله طلحه را شهيدى خوانده شده که برزمين راه ميرود.

علماء در تعبير و توضيح اين حديث نظريات مختلفى را ارائه کرده اند بعض ها مى گويند که اين سخن رسول خدا، ايماء و اشاره است به اينکه خاتمه وى نيکو بوده شهادت نصيب اش ميگردد گرچه فعلاً شهيد نه بلکه زنده اى است که بر روى زمين راه ميرود اما در آينده به درجه شهادت نايل مى شود، بعض ها ميگويند که طلحه رضى الله عنه در روز احد جان خود را سپر رسول خدا ساخت و در جهت وقايه کردن پيغمبر خدا تا آخرين حد توان کوشيد و خود او مى گفت که تمام بدن من در روز احد زخمى شد حتى آله تناسلى ام. صحابه هنگاميکه روز جنگ احد را ياد ميکردند مى گفتند آن روزى بود که همه خوبى ها و سعادت را طلحه(رض) نصيب شد.

حقيقت اين است هرکه خود را در راه خدا وقف کند، و هر لحظه اى زندگى را در راه خدا خصوصاً در جهاد عليه کفار سپرى نمايد اين يک خصوصيت خاص و امتياز بزرگ است که خدا براى او مى دهد، و هر لحظه زندگى توام با خطرات و تهديدات است که مرگ در پيشا پيش روى او قرار دارد گنجايش دارد که به همچو اشخاص شهيد يا مرده اطلاق گردد ، اين هم احتمال دارد که طلحه که تا پايان مرگ يا شهادت در راه خدا به جنگ و مقابله آمادگى دارد و تا آنکه به مرگ طبيعى يا شهادت در راه خدا زندگى اش خاتمه يابد هم چنان طرز زندگى بعض اشخاص که آنها سمبول روش و زندگى اسلامى اند مايه درس و آموزش ديگران قرار ميگيرد همچو اشخاص چنان با دنيا و آرايش آن بى تعلق و کاملاً ازين قيد آزاد اند گويا آنکه فعلاً مُرده و يا شهيد باشند ، يعنى حکماً مرده و يا شهيد اند .

مسلمان هيچگاه مرگ را فراموش نکند و هميشه در فکر شهادت در راه خدا باشد، مرگ يک پديده حتمى است که هر نفس آنرا مى چشد و اين دنيا را وداع مى کند، شهادت مرتبه بلندى است که براى بندگان خاص ميسر ميگردد کبر وغرور مايه ذلت و سقوط انسان است متکبرين و مردمان سرکش نه مرگ را ياد مى کنند و نه در فکر رسيدن به سعادت و خدمت در راه دين خدا اند آنها با شيوه خود بر تربينى و تحقير ديگران، چنان بر زمين راه ميروند که اصلاً اثرات انقياد و تسليمى در آنها ديده نمى شود، برعکس، مردمان منقاد و تسليم به حکم الهى چنان راه ميروند که اثر انقياد در آنها ديده ميشود.

بايد که انسان در هرحالت مرگ را فراموش نکند خصوصاً در شرايط و ظروفى که دشمنان دين از هر سو او را در محاصره قرار داده تهديد به مرگ ميکند، اين حالتى است که بايد به مقابله آنها کمربسته کشته شدن درين راه را سبب فوز و فلاح داند و براى رسيدن به خوبى هاى آخرت خود را قربان راه خدا سازد.

آرى طلحه کارنامه هاى دارد که اگر در حق او گفته شود، شهيدى که برزمين راه مى رود صدق مى کند او مردى است که در جنگ احد بخاطر بالا شدن پيامبر خدا بر سنگ خود را زير پاى پيغمبر مى اندازد تا رسول خدا بر آن پا بگذارد و برسنگ ايستاده شود چنانچه زبير روايت مى کند که در روز جنگ احد بر بدن رسول خدا دو زره بود خواست که برسنگ ايستاده شود اما نتوانست پس طلحه در زيرپاى رسول خدا نشست تا آنکه رسول الله صلى الله عليه وسلم برسنگ ايستاده شد زبير مى گويد که من از پيامبر (ص) شنيدم که ميگفت : طلحه جنت را براى خود واجب گرداند، يعنى عملى را انجام داد که مستحق جنت گرديد.

طلحه کسى است که در جنگ احد دست خود را قربان حمايت و پاسدارى از رسول خدا گرداند و در همين روز دست وى که رسول خدا را وقايه مى کرد، در نتيجه ضربه هاى زياد کفار شل شد.

واقعاً صحابه رسول خدا در راه دين و پاسدارى از نواميس دينى قربانى هاى دادند که سبب عروج دين، استقرار نظام خالص اسلامى وسرنگونى بزرگترين دشمنان اسلام گرديد ، سيرت و طرزالعمل آنها براى همه مسلمانان الگوى است که بايد در عملى ساختن آن هر انسان مسلمان سعى و تلاش کند، صداقت وامانت دارى و اخلاص وفادارى از جمله خصايل نيکوى آنها و لازمه زندگى هر فرد امت اسلامى است تا ازين راه مجد و عظمت اسلام حفظ و عالم بشريت از تباهى ها و هلاکت نجات يابد.

مولوی عبدالحمید اسماعی زهی خطیب مسجد مکی زاهدان کلکسیونی از تضاد

مولوی ِ سخنگوی گرسنگان و سوختبران و محرومین بلوچستان

مولوی عبدالحمید اسماعی زهی خطیب مسجد مکی زاهدان کلکسیونی از تضاد

به قلم: آغسار تورکمن

در میان مردم ما ضرب المثلی هست که می گوید: هر ملا اوز بیلننی اوقییر/ هر ملایی، آنچه که خود یاد دارد، می خواند. زمانی که سخنان مولوی عبدالحمید را بررسی می کنیم به راحتی متوجه تضاد در این سخنان و موضع گیری ها می شویم و هر طالب علمی می داند که اینهمه تضاد در فروع و سخنان، ناشی از فساد در اصول است. یعنی شخص در اصول مشکل دارد به همین دلیل است که اینهمه تضاد را در سخنانش مشاهده می کنیم؛ اما قضیه ی خطیب مسجد مکی زاهدان علائم دیگری را نیز نشان می دهد!

به عنوان مثال مولوی عبدالحمید در ۹دی ۱۴۰۱ش به صراحت می گوید:”اعتقادی به بودن عالم اسلامی در رأس کار ندارم… عالم برگردد به وظیفه خودش … ” حتی در نمایندگی شوراهای مختلف هم مثال می آورد که نباید عالم باشد بلکه یک دانشگاهی برود و..

با آنکه مولوی عبدالحمید یک خطیب است و هرگز نمی تواند در جایگاه عالم و اهل علم قرار گیرد با این وجود منظورش این است که اهل علم نیز مثل خودش به خطبه و آداب حیض و نفاس و دستشوئی و طهارت و البته سخن گفتن بدون تخصص در هر زمینه ای بپردازند اما مسائل مهم چون حاکمیت و مسندهای مهم حکومتی و اجتماعی و فرهنگی و … را به کسانی غیر از اهل علم شرعی بسپارند! و حاکمیتهایی چون امارت اسلامی افغانستان یا هر حاکمیتی بر اساس قوانین شریعت الله که نیاز به متخصصین در این قوانین دارد نزد او باطل هستند! اما حاکمیت دیگران خوب است!!

بدون شک این مولوی باید بداند که سید شریف جرجانی ترکستانی که در سال ۸۱۶ق وفات کرده در شرح خود بر کتاب المواقف قاضي عضد الدين الايجي می گوید: جمهور فقها و اهل علم  بر آنند که  اهل امامت و کسی که شایسته و مستحق رهبر شدن دارالاسلام است باید در اصول و فروع مجتهد باشد …. تا توانایی داشته باشد دلایل و حجج الهی را اقامه و شبهات را در عقاید دینی حل کند و در مورد مسائل روز نیازی به فتوای دیگران نداشته باشد و خودش در مورد مسائل روز و نوازل و مستحدثه مستقل باشد.”

قضاوت و مسند قوه قضائیه هم به همین شکل است و سایر مناصب هم باید از متخصصین و «اولی الامر» میان مومنین باشند نه دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها یا کفار سکولار. این خطیب مسجد مکی زاهدان می داند که در اسلام رهبریت تخصصی است که تنها از عهده ی یک مجتهد بر می آید نه پائنتر از آن، آنهم دکترها و لیسانسه و فوق لیسانسه های سکولار و بی سواد در امور شرعی که خودشان همیشه منبع فساد و مصیبت بوده اند. به همین دلیل است که در خطبه‌های نماز جمعه دوم دی ۱۴۰۱ می گوید:

“ولی امر به نظر ما و بر اساس اعتقاد اهل‌سنت نمی‌تواند امر الله را تعطیل کند… ولایت و ولی‌امر مسلمین به هر سطحی برسد در چارچوب شریعت اسلام باید عمل کند. هیچ مصلحتی در دنیا بالاتر از مصلحت اسلام نیست. مصلحت نظام باید در چارچوب اسلام باشد. اگر اسلام چیزی را ناجایز کرده، مصلحت نظام نمی‌تواند آن را جایز کند. ما معتقدیم که ولی امر و حاکم در چارچوب قرآن و سیره اسلام باید باشد و تار مویی نمی‌تواند از شریعت رد بشود.”

پس این خطیب مسجد مکی آنچه را که می گوید، می داند؛ و تضادهایش به خاطر جهل نیست بلکه آگاهانه دارد با شعور مخاطبین خود بازی می کند و اگر این روزها در «جبهه» ی کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار محلی و دارودسته ی منافقین قرار گرفته است به خاطر جهالت نیست بلکه عمداً در این «جبهه» قرار گرفته است و عمداً اینهمه سخنان متضاد را بیان می کند و «عملاً» برای کفر سکولاریسم و حاکمیت تحصیلکرده های سکولار جاهل به دین در مناصب مختلف حکومتی تبلیغ می کند.

امام بیهقی رحمه الله و دیگران از ابن عباس رضی الله عنهما نقل شد کرده اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَنْ تَوَلَّى مِنْ أُمَرَاءِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئًا فَاسْتَعْمَلَ عَلَيْهِمْ رَجُلًا وَهُوَ يَعْلَمُ أَنَّ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَوْلَى بِذَلِكَ وَأَعْلَمُ مِنْهُ بِكِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ رَسُولِهِ ، فَقَدْ خَانَ اللهَ وَرَسُولَهُ وَجَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ .[۱]  کسی که کارگزاری از مسلمین را به کار بگمارد در حالی که می داند در میان مسلمانان کسی هست که شایسته تر از آن و آگاه تر به کتاب خدا و سنت رسولش وجود دارد، به خدا و رسولش و به تمامی مسلمانان خیانت کرده است.”

در اینجا معیار شایستگی برای کسب مناصب حکومتی نزد اهل سنت آگاهترین به کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم است نه ….

آغای اسماعیل زهی : هر بیر اکین اوز وقتنده بیشر/هر محصولی به وقت خودش می رسد. پس روزی می رسد که عقلای ملت بلوچ -همچون سایر ملل بیدار شده- این شعبده بازی ها و بازی با کلمات و عوام فریبی های تو و امثل تو را کنار هم قرار می دهند، آنوقت …   


[۱] الحاكم في مستدركه (۴/ ۱۰۴) وقال صحيح الإسناد ، والطبراني في ” المعجم الكبير ” (۱۱/ ۱۱۴) ، / الهيثمي في مجمع الزوائد (۵/ ۲۱۲)/

حاکمیت سکولار بنگلادش: برگی دیگر از تاریخ سیاه و ننگین سکولاریستهای محلی

حاکمیت سکولار بنگلادش: برگی دیگر از تاریخ سیاه و ننگین سکولاریستهای محلی

نویسندەی مصری- سردبیر مجلەی «المجتمع» کویتی

آنچه در بنگلادش می‌گذرد جنگی تمام عیار است علیه اسلام، و جهان در قبال این جنایت‌های ضد اسلامی و انسانی که در کشور بنگلادش می‌گذرد از جمله اعدام ظالمانه و ناجوانمردانە روز پنجشنبه گذشتە که پروفسور «عبدالقادر ملا» به علت سرودن شعار «ربّیَ الله = پروردگارم تنها الله است» اعدام شد، سکوت اختیار کرده، گویی وجدان و درون انسانی در سطح جهانی – و بویژه جهان اسلام – با کُمای سرسام آوری دچار شده است.

به دارآویختن مرحوم پروفسور «عبدالقادر ملا» در شرایطی توسط چماق بدستان خودفروختەی بنگلادشی اجرایی شد که برای فریب افکار عمومی – که این روز‌ها بیش از هر زمان دیگر فریب می‌خورد – تقریباً از یک ماه پیش ۲۷ فوریەی گذشته جلساتی کاملاً نمایشی و با نتایج قطعیِ از پیش معین شده در مکانی موسوم به دادگاه رسیدگی به جنایات جنگی برای محاکمەی رهبران «جماعت اسلامی» و کادر و اعضای آن تشکیل شده بود، آن – بی‌– دادگاهی که قبلاً رهبر فرزانه اسلامی «دلوار حسین» رئیس جماعت اسلامی را نیز به اعدام محکوم نموده بود و در ژانویەی گذشته نیز «پروفسور عبدالکلام آزاد» رهبر سابق همین حزب را غیاباً به اعدام محکوم نموده بود؛ تازه علاوه بر اتهام‌های مشابهی که در انتظار شش تن از دیگر رهبران این حزب می‌باشد. آنچه باعث دهشت و تعجب بیشتر می‌شود این است که این عده از رهبران اسلامگرا در بنگلادش بابت اتهام‌هایی – البته دروغ و بی‌اساس – محاکمه و اعدام می‌شوند که ۴۰سال پیش رُخ داده است! و آن اتهام‌ها که از طرف دادگاه – تهی از داد – بنگلادش عنوان شده عبارت است از: ۱) مشارکت این رهبران اسلام گرا در جنایت‌های ضد انسانی! آن هم در جریان استقلال کشورشان بنگلادش از پاکستان! ۲) تلاش جهت به تعویق انداختن استقلال کشورشان ۳) مجبور کردن هندی‌ها جهت گرویدن به اسلام.

در چنین شرایط سخت و دشواری، مردم بنگلادش از طرف دولت «عوامی» لیبرال‌های افراطی و برخوردار از حمایت‌های خارجی بدخواهان اسلام ومسلمانان، با رنج و مصیبتی بزرگ مواجه هستند؛ این دولت خودکامه، مردم مسلمان آنجا را که بیش از ۸۷ درصد شهروندان این کشور را تشکیل می‌دهند، با کودتا علیه قانون اساسی غافلگیر نمود؛ لیبرال‌های کینه توز و مزدور در صدد این هستند که قانون اساسی «تمام سکولیبرال» ی تدوین نموده و در قانون اساسی جدید تمام آن مواد را که مستقیم یا غیرمستقیم با اسلام در ارتباط بوده را حذف نمایند!

تنها راه برای عملی کردن این توطئەی شوم و نادیده گرفتن هویت دینی و ملی این ملت مسلمان و ریشه کنی اسلام راستین از منطقه، عبارت است از سر راه برداشتن «جماعت اسلامی» دومین حزب و جریان بزرگ و برخوردار از حمایت مردمی در بنگلادش، تا برای مدتی هم شده آن را از صحنه بیرون رانده و آنگاه به راحتیِ آب خورن، طرح‌های – ساخت آمریکا و اسرائیل و.. – شان را اجرا نمایند.

ادامه خواندن حاکمیت سکولار بنگلادش: برگی دیگر از تاریخ سیاه و ننگین سکولاریستهای محلی