داستان مرتدین : مسیلمه كذاب و سجاح

داستان مرتدین : مسیلمه كذاب و سجاح

ارائه دهنده: عبدالباسط بازماندگان (مدرسه علم دینی شیخ ضیائی بندر عباس)

   مُسَیلَمه بن حَبیب، معروف به «مسیلمه كذاب» از جمله پیامبران دروغین بود كه در اواخر دوره زندگی پیامبر(ص) ادعای نبوت كرد.[۱] علاوه بر او طُلیحه در میان بنی­اسد،[۲] اسود عنْسی در یمن [۳]و سجّاح در میان بنی­تمیم [۴]  مدعی پیامبری شدند.

 سال نهم هجری به دلیل ورود هیات­های نمایندگی قبایل به مدینه با هدف اسلام آوردن، به «عام الوُفود»[۵] مشهور شده است. در همین زمان، مسیلمه به همراه هیات نمایندگی قبیله خویش (بنی حنیفه) به مدینه آمد.[۶]

   در این كه آیا مسیلمه در این زمان اسلام آورده یا نه ابهام است. یعقوبی می­نویسد: «مسیلمه اسلام آورده بود و در سال دهم مدعی پیامبری شد.»[۷] اما در برخی از منابع آمده است: «فرستادگان بنی حنیفه وقتی نزد رسول­خدا(ص) آمدند، مسیلمه را پیش بارهای خود گذاشتند، آنها وقتی مسلمان شدند به پیامبر عرض كردند: ما یكی از یاران خویش را پیش بارها و مركب­های خویش نهادیم تا مراقب آنان باشد. پیامبراكرم(ص) كه معمولا به این نمایندگان هدیه­ای می­داد، به كسی كه مسئول اعطاء هدایا بود دستور فرمود: تا هر چه به نمایندگان دادید به مسیلمه نیز بدهید. و فرمود: او(مسیلمه) بدتر از شما نیست. نمایندگان وقتی نزد مسیلمه رفتند، هدیه او را دادند و سخن رسول­خدا(ص) را به او گفتند.[۸] قبیله بنی حنیفه به یمامه باز گشتند و مسیلمه وقتی به آن جا رسید ادعای پیامبری كرد.»[۹]

   منابع می­نویسند: «مسیلمه وقتی به یمامه رسید به دورغ مدعی شد كه من در كار پیامبری با محمد شریكم و به همراهیان خویش می­گفت: «مگر وقتی نام مرا پیش محمد یاد كردید نگفت كه او بدتر از شما نیست؟ محمد این سخن را از این جهت گفت كه می­دانست من شریك پیامبری او هستم.»[۱۰] طبق نقلی پیامبر(ص) فرموده بود: «منزلت او (طلیحه) كمتر از شما نیست.»[۱۱] طلیحه با سوء استفاده از این سخن می­گفت: مثل این كه محمّد خودش می­داند كه فرمانروایی پس از او با من است.[۱۲] «رحّال بن عُنْفَوَه مردی از بنی حنیفه كه به مدینه آمده بود و اسلام آورده بود، وقتی به یمامه آمد شهادت داد كه پیامبراكرم(ص) مسیلمه را در كار پیامبری، شریك خود ساخته است.»[۱۳] بدون شك این شهادت دروغ در گرایش مردم به مسیلمه تاثیر زیادی داشت.[۱۴] مسیلمه به منظور جلب بنی حنیفه می­گفت: «چگونه قریش نسبت به خلافت و امامت از شما سزاوارترند؟ به خدا سوگند كه جمعیت آنان افزون­تر از شما نیست، چنان كه شجاع تر از شما هم نیستند. سرزمین و اموال شما هم از آنها زیادتر است.»[۱۵]

ادامه خواندن داستان مرتدین : مسیلمه كذاب و سجاح

کشتار مسلمین بوسنی جنایتی دیگر در کارنامه ی سکولاریستهای محلی و جهانی و عبرتی دیگر برای مسلمین

کشتار مسلمین بوسنی جنایتی دیگر در کارنامه ی سکولاریستهای محلی و جهانی و عبرتی دیگر برای مسلمین

به قلم: کیوان مریوانی

سکولاریستها در طول تاریخ جنایات متعدد و وحشتناکی را نسبت به مسلمین انجام داده اند که جنایات فرانسوی ها در الجزائر و جنایات انگلیسی ها در سلیمانیه عراق و جنایات آمریکا و ناتو در سومالی و لیبی و افغانستان و یمن و عراق و سوریه و جنایات سکولاریستهای میانمار و اندونزی و صدام حسین و آتاتورک و… تنها بخشی از جنایات این کفار سکولار جهانی و محلی در حق مسلمین بوده است.

کشتار مسلمین بوسنی هم یکی دیگر از جنایات کفار سکولار جهانی و سکولاریستهای منطقه ای با نظارت سازمان ملل سکولار است. کشتار سربرنیتسا یا نسل‌کشی سربرنیتسا بزرگترین کشتار در تاریخ اروپا پس از جنگ جهانی دوم است که توسط ارتش سکولار صرب بوسنی به فرماندهی رادوان کاراجیچ و راتکو ملادیچ علیه مسلمانان بوسنی و هرزگوین در ژولای ۱۹۹۵ میلادی رخ داد. این نسل کشی هدفدار و با برنامه‌ی پیشین صورت گرفت. تنها در این شهر بیش از ۸۰۰۰ مسلمان قتل عام شدند.

این جنایت با همکاری سازمان ملل سکولار انجام شد. به همین دلیل به گفته‌ی کوفی عنان، دبیرکل سابق سازمان ملل، فاجعه سربرنیتسا تا ابد لکه‌ی سیاهی در تاریخ سازمان ملل خواهد بود.

 در ۱۶ آوریل ۱۹۹۳ شورای امنیت سازمان ملل طی قطعنامه‌ای سربرنیتسا را منطقه‌ی امن و تحت حمایت نیروهای  حافظ صلح  سازمان ملل اعلام کرد. نیروهای حافظ صلح را یک گردان ۴۰۰ نفره از سربازان هلندی تشکیل می‌دادند. در پی آن سازمان ملل از مسلمین خواست که اسلحه های خود را تحویل آنها دهند و مسلمین هم فریب خورده و اسلحه‌ های خود را به نیروهای سازمان ملل تحویل دادند.

این آرزوی کفار است که مسلمین اسلحه های خود را کنار بگذارند تا بتوانند مسلمین را نابود کنند. الله تعالی می فرماید: وَدَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡ تَغۡفُلُونَ عَنۡ أَسۡلِحَتِكُمۡ وَأَمۡتِعَتِكُمۡ فَيَمِيلُونَ عَلَيۡكُم مَّيۡلَةٗ وَٰحِدَةٗۚ (نساء/۱۰۲) كافران دوست دارند شما از سلاح ها و ساز و برگ جنگى خود غفلت ورزيد، تا يك باره به شما هجوم كنند.

در این زمان که مسلمین سلاحهای خود را تحویل سازمان ملل سکولار دادند نیروهای سکولار صرب با دستور مستقیم ستاد مشترک ارتش سکولار جمهوری صربستان (فرماندهان نظامی و سیاسی) و در برابر چشمان نیروهای سازمان ملل که هیچ تلاشی برای جلوگیری از کشتار غیرنظامیان نکردند، دست به کشتار و نسل کشی هدفدار علیه مسلمانان بوسنی زدند. در این فاجعه نیروهای سازمان ملل ۵۰۰۰  مسلمان را که به آنان پناه برده بودند را به نیروهای سکولارصرب تحویل دادند. همچنین موارد فراوانی از تجاوز به عنف پی در پی توسط نیروهای صرب علیه زنان و دختران مسلمان بوسنی گزارش شده است.

این است ثمره ی اعتماد به نهادهای سکولاریستی جهانی و کنار گذاشتن اسلحه و قدرت نظامی در برابر کفار سکولار جهانی و محلی. 

آیا مسلمین عبرت می گیرند؟

بیعت عقبه دوم یا بیعت بر جهاد

بیعت عقبه دوم یا بیعت بر جهاد

ارائه دهنده: سیروان مریوانی

بعد از انکه مومنین مدینه موفق شدند طی بیعت عقبه اول با افتخار و داوطلبانه وارد دایره ی اسلام شوند و رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز مصعب بن عمیر را جهت اموزش قرآن به همراه آنها فرستاد، تبليغات سازنده و مؤثر مصعب بن عمير مبلغ جوان و برازنده رسول الله صلی الله علیه وسلم درمدينه و فعاليت تبليغى دوازده مسلمان نامبرده در ميان مردم مدينه و دو قبيله خود (اوس و خزرج) باعث‏شد كه روز به روز نام رسول خدا بيشتر بر سر زبانها بيفتد و افراد زيادترى شيفته و دلباخته رسول الله صلی الله علیه وسلم گردند.

چون موسم حج فرا رسيد، و طبق رسوم عرب، مردم خود را آماده رفتن به مكه نمودند، مصعب بن عمير نيز به مكه بازگشت. تا گزارش كار خود را به رسول الله صلی الله علیه وسلم بدهد و در مراسم حج هم شركت كند. حدود پانصد نفر مرد و زن مدينه خود را مهياى سفر مكه نمودند. هفتاد و پنج تن از مسلمانان هم در ميان آنها بودند كه دو نفر آنها زن بود.

اين عده هفتاد و پنج نفرى پنهانى و با كمال احتياط در دسته‏هاى چند نفرى به طورى كه مشركين متوجه گردهمائى آنها نشوند، آمدند و در «عقبه اولى‏» منتظر رسيدن رسول الله صلی الله علیه وسلم شدند. لحظه‏اى بعد رسول الله صلی الله علیه وسلم با عمويش عباس كه هنوز مسلمان نشده بود، ولى بعد از ابوطالب مى‏خواست برادر زاده‏اش را تنها نگذارد، وارد شدند.

نخست عباس در آن جمع كه با شور و شوق ديدار رسول الله صلی الله علیه وسلم همه گوش بودند تا بشنوند و مراسم بيعت انجام گيرد آغاز به سخن كرد و گفت: اى جماعت‏خزرج! مى‏دانيد كه محمد از ماست و ما او را از گزند قوم خود حفظ كرده‏ايم، و در ميان ما با عزت و بزرگواى به سر مى‏برد، ولى با اين وصف او مى‏خواهد در ميان شما مردم مدينه باشد. اگر مى‏بينيد مى‏توانيد به خوبى او را پذيرا شويد و از وى حمايت كنيد، او در اختيار شماست، و چنانچه مى‏دانيد نمى‏توانيد درست به عهد و پيمانى كه با وى مى‏بنديد عمل كنيد، و از او يارى نمائيد، از هم اكنون او را رها كنيد.

خزرجيان گفتند: اى عباس آنچه را گفتى شنيديم. يا رسول الله! هر پيمانى مى‏خواهى براى خودت و خدايت از ما بگير. رسول الله صلی الله علیه وسلم آياتى از قرآن مجيد تلاوت نمود، و آنها را دعوت كرد كه به خدا ايمان بياورند و به دين او «اسلام‏» بيشتر اهميت بدهند، سپس فرمود: با شما بيعت مى‏كنم و پيمان مى‏بندم كه در وطن خود ازمن مانند كسان خويش دفاع كنيد.

براء بن معرور كه بزرگ هيات بود دست رسول الله صلی الله علیه وسلم را به رسم بيعت به دست گرفت و گفت: آرى، به خدائى كه تو را به حق مبعوث كرده است از وجود مقدست مانند فرزندان خود يارى خواهيم كرد.

این بیعت به«بيعت جنگ و پيكار» نام گرفت، که طی آن مومنین متعهد می شوند با جان و مال خود از رهبریت و دارالاسلام  محافظت کنند.  

این بیعتی است که هر مومنی باید به دارالاسلام بدهد، و در برابر، مسئولین دارالاسلام نیز باید خود را متعهد به وفای به عهد بدانند.

بیعت عقبه اول یا بیعت زنان

بیعت عقبه اول یا بیعت زنان

ارائه دهنده: سیروان مریوانی

رسول الله صلی الله علیه وسلم هر سال در موسم حج كه قبائل به زبارت كعبه مى‏آمدند و در مكه و عرفات و منا اجتماع مى‏كردند به سراغ آنها مى‏رفت و دعوت خود را در ميان آنان آشكار مى‏ساخت، و از آنها مى‏خواست كه به دين حق و راه راست و پرستش خداى يگانه گرويده و از پرستيدن بت‏ها پيروى از اوهام و خرافات جاهلى دست بردارند.

در سال يازدهم بعثت‏شش يا هفت نفراز اهل مدينه خزرج در «عقبه اولى‏» واقع در «منا» هنگامى كه رسول الله صلی الله علیه وسلم با قبائل عرب سخن مى‏گفت پيغمبر را ملاقات كردند. رسول الله صلی الله علیه وسلم، اسلام را بر آنها عرضه داشت. آنها از يهود مدينه شنيده بودند كه پيغمبرى مبعوث شده است. به همين جهت هنگامى كه پيغمبر را رسول الله صلی الله علیه وسلم گفتند به خداى اين همان پيغمبر است.

افراد قبيله خزرج دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم را پذيرفتند و مسلمان شدند. سپس گفتند: يا رسول الله! پيوسته ميان ما آتش جنگ شعله‏ور است. اميدواريم كه خدا به واسطه شما اختلاف ما را برطرف سازد، و ما رابا هم پيوند دهد.

ما به مدينه برمى‏گرديم و اهل مدينه را دعوت به اسلام مى‏كنيم و آنچه از اين دين از زبان شما شنيديم به آنها نيز مى‏گوئيم، اگر همگى پذيرفتند ديگر مردى بزرگوارتر از شما نخواهد بود. سپس در حالى كه همگى اسلام آوره بودند به مدينه بازگشتند.

سال بعد دوازده تن در موسم حج به ملاقات پيغمبر شتافتند و در عقبه اولى در همان جاى سال گذشته مسلمان شدند و با پيغمبر به شرحى كه خواهيم گفت بيعت نمودند. اين عده با رسول الله صلی الله علیه وسلم بيعت كردند كه: به خدا شرك نورزند، دزدى نكنند، مرتكب زنا نشوند، فرزندان خود را نكشند، و به يكديگر بهتان و افترا نزنند، و در كارهاى نيك نافرمانى خدا نكنند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: اگر بر اساس اين بيعت عمل كرديد پاداش شما بهشت است، و چنانچه آن را ناديده انگاشتيد كار شما بسته به اراده خدا است، اگر خواست‏شما را كيفر دهد و گرنه مى‏بخشد.

تواريخ اسلامى اين بيعت را «بيعة النساء» ناميده است،  چون در این بیعت سخنی بر جهاد و جنگ مسلحانه و دفاع با جان از رهبریت و اسلام و مومنین وجود نداشت.

مصعب بن عمير را كه جوانى ۱۹ ساله بود و قبلا از او در چند مورد ياد كرديم و از جمله بايد بگوئيم كه در محاصره شعب ابوطالب هم بنى هاشم شركت داشت، به عنوان نماينده خود و مبلغ اسلام همراه آنها اعزام داشت، و دستور داد كه قرآن بر اهل مدينه قرائت كند، و تعاليم اسلام را به آنها ياد دهد، و احكام دينى را آنها بياموزد.

مصعب را در مدينه «مقرى‏» يعنى خواننده قرآن مى‏ناميدند. مصعب در مدينه وارد خانه اسعد بن زراره از مردان شريف قبيله خزرج شد، و در آنجا اولين نماز جماعت را بر پا داشت، و مردم نيز به وى اقتدا كردند. زيرا افراد قبيله اوس و خزرج حاضر نبودند با يكديگر اقتدا كنند.[۱] اين بيعت را پيمان اول عقبه یا بیعت زنان مى‏نامند.


[۱] سيره ابن هشام – جلد ۲ ص ۲۹۲ و كامل ابن اثير – جلد ۲ ص ۶۶

یادی از شهداى بوسنی و هرزگوئین

یادی از شهداى بوسنی و هرزگوئین

به قلم: مولوی عبدالحکیم عثمانی [استاد دارالعلوم زاهدان]

در زمانی که جمهوری اسلامی ایران به صورت مستقیم سربازانی را برای دفاع اهل سنت بوسنی و هرزگوئین فرستاده بود تمام مسلمین با تمام گرایشهای مذهبی در کنار هم به دفاع از خواهر و برادران خود مشغول بودند و شهدائی چون «عبدالله کلاشک»، «رسول حیدری»، «سیدمحمدحسین نواب» و «بهنام نیکنام» و… را تقدیم جهاد فی سبیل الله و دفاع از مسلمین اهل سنت بوسنی کردند.

  ” ابوهمام شهرانی  هم جوانی بود از شهر “خمیس” که در جنوب سعودی زندگی می‌کرد و از دوران کودکی در حلقه‌های حفظ شرکت می‌جست. آرامش و متانت، تواضع و بردباری، نرمی و سادگی، صفا و نورانیت در چهره و وجودش نمایان بود.

بیست سال سن داشت که فجایع بوسنی تازه شروع شده بود. او همواره با درد و سوز، حسرت و تأسف، اخبار مسلمانان بوسنی را دنبال می‌کرد. روزی با یکی از دوستانش اوضاع بوسنی را تجزیه و تحلیل می‌کرد و در همان جلسه تصمیم گرفتند به هر قیمتی که شده است خود را به بوسنی برسانند. آنها برای رسیدن به “بوسنی” از طریق  “کرواسی” تلاش زیادی کردند و توانستند خود را به کرواسی برسانند؛ اما کرواتها مانع از رفتنشان به بوسنی شدند و آنها را برگرداندند.

آنها ناامید نشدند و باری دیگر شانسشان را آزمودند و عازم سفر شدند. بالاخره سال ۱۴۱۵ هـ.ق، اواخر ماه جمادی الثانی بود که توانستند خودشان را به بوسنی برسانند. آنها مستقیماًَ جهت فراگیری آموزشهای لازم به اردوگاه مجاهدین ملحق شدند و مدتی بعد عازم جبهه شدند. ابوهمام علاقۀ زیادی به شهادت داشت و دوست داشت حفظ قرآن مجید را نیز به پایان برساند. اغلب روزۀ نفلی داشت و شبها را درعبادت به سر می‌برد. سرانجام در تابستان ۱۴۱۵ هـ ق یکی از بزرگترین عملیاتها اتفاق افتاد. این عملیات که “فتح المبین” نام داشت، سبب پیروزی بزرگی گردید.

ادامه خواندن یادی از شهداى بوسنی و هرزگوئین

اذیت و آزار مسلمین توسط سکولاریستها ی قریش و سکولاریستهای معاصر

اذیت و آزار مسلمین توسط سکولاریستها ی قریش و سکولاریستهای معاصر

ارائه دهنده : عبدالله جوانرویی

هر قبیله ی سکولاری (در ادبیات شرعی سکولار معادل مشرک است) در صدر اسلام می خواست از عهده ی بچه ها و زیردستان خود برآید، جهت منصرف کردن آنها از دین خدا با چشاندن انواع و اقسام شکنجه ها آنها را رنج می دادند، در این باره به ذکر چند نمونه می پردازیم :

هر کسی که دارای شرف و منزلت در میان مردم بود و ایمان می آورد ابوجهل او را در میان مردم توبیخ و تحقیر و به رساندن ضرر جانی و مالی تهدید می کرد، پنانچه ضعیف بود او را می زد و با تطمیع به ترک دین تشویق می کرد.

او عموی عثمان بن عفان را در حصیر خرما می پیچد و بر پشت او می نشست و او را دود می داد. مادر مصعب بن عمیر زمانی که متوجه اسلام آوردن پسر خود شد غذا را از او قطع نمود و او را از خانه بیرون کرد. در صورتی که مصعب خوش گذران ترین فرد جامعه بود، پوست بدن او همانند پوست مار چروکیده شد.

بلال که برده ی امیه بن خلف جمحی بود، امیه در گردن او طناب می نهاد او را به دست بچه ها می داد و بدینصورت او را در میان کوههای مکه دور می دادند، آثار طناب در گردن او ظاهر می شد. امیه او را محکم می بست سپس با عصا به سختی می زد. او را به نشستن جلو آفتاب سوزان مجبور می ساخت و با گرسنگی شکنجه می داد. سخت تر از همه در شدت گرمای روز و در سوزش آفتاب او را به صحرا می برد و روی سینه اش سنگ داغ و سوزان می نهاد و می گفت : به خدا قسم باید اینگونه بمیری یا محمد را تکفیر و لات و عزی را عبادت نمایی. اما زبان بلال در این حالت بحرانی چیزی جز احد نمی شناخت. تا اینکه ابوبکر صدیق روزی او را با این حالت دید، با پنج یا هفت سکه نقره او را خرید و آزاد کرد.

عمار بن یاسر که بنده ی بنی مخزوم بود. همراه پدر و مادرش ایمان آورد. مشرکان و در رأس همه ی آنان ابوجهل آنها را در شدت گرمای حجاز به ریگزارها برده و در حرارت آفتاب بر روی صخره و ریگ ها شکنجه می دادند. رسول الله صلی الله علیه وسلم  بر آنها گذر کرد در حالی که آنان عذاب می چشیدند و خطاب به آنها فرمود : «صَبراً آلَ یاسِر فَإِنَّ مَوعِدَ کُم الجَنَّهُ»«شکیبا باشید ای خانواده یاسر که وعدگاه شما بهشت است».

یاسر در زیر شکنجه جان سپرد و ابوجهل با نیزه ی خود سینه ی سمیه را نیز شکافت و سمیه به عنوان پیشگام شهادت، اولین حلقه ی شهدا را با خون خود رقم زد و نام او را به عنوان اولین شهید اسلام ثبت شد.

ادامه خواندن اذیت و آزار مسلمین توسط سکولاریستها ی قریش و سکولاریستهای معاصر

واقعه ی کشته شدن اسامه بن لادن از زبان همسرشان و تکذیب یاوه سرائی های آمریکا

واقعه ی کشته شدن اسامه بن لادن از زبان همسرشان و تکذیب یاوه سرائی های  آمریکا

ارائه دهنده : معتصم هورامی

 گزارشات حاکی از آن است که “امل عبد الفتاح” همسر اسامه بن لادن رهبر  سابق جماعت جهانی  القاعده روایاتی را که آمریکا در مورد شهادت شیخ اسامه رحمه الله منتشر نموده است را تکذیب و آنها را از اساس فاقد صحت خواند، وی اعلام کرد که آمریکا حقیقت این امر را از جهانیان  مخفی کرده است.

همسر اسامه بن لادن رحمه الله  گفت: بعد از آغاز هجوم و خروج سربازان از هلیکوپتر به سوی این منزل درگیری شدیدی با برادران داخل منزل در گرفت، وی اشاره کرد که این درگیری­ها بسیار بزرگ و سنگین بوده است، وی ادامه داد که در این درگیری نیروهای ارتش پاکستان و کماندوهای آمریکایی حضور داشتند. آنها این منزل را محاصره کرده و در این منطقه به صورتی وسیع پراکنده شدند، وی گفت که تعداد نیروهای ارسال شده به این منطقه بسیار زیاد بوده است.

وی اضافه کرد: این نیروها تلاش برای ورود به منزل را به سرعت آغاز نمودند و شیخ اسامه رحمه الله نیز از آغاز سلاحش را برداشته و با آنها از پنجره­ی موجود در اتاق درگیر شده بود که گلوله­ای از سمت جلو به سر ایشان اصابت کرد و وی را به شهادت رساند و روحش به سوی پروردگارش شتافت.

و ادامه داد: این رحمتی از سوی الله عز وجل برای شیخ رحمه الله  بود که درگیری و شهادتش از چند دقیقه تجاوز نکرد و حتی بعد از اصابت گلوله بدون تاخیر و به سرعت به شهادت رسید.

سپس آمریکایی­ها وارد منزل و اتاقی که شیخ رحمه الله در آن به شهادت رسیده بود شدند و جسد شیخ رحمه الله را به سرعت به هلیکوپتر منتقل کردند در این انتقال مجموعه­ای از افسران کوماندوی آمریکا جسد شیخ را همراهی می­کردند، هلیکوپتر به سرعت بلند شد، اما لحظاتی اندک پس از بلند شدن این هلیکوپتر مورد هدف آر پی جی یکی از برادران مجاهد قرار گرفت و منفجر شد و اثری از هلیکوپتر و افراد داخل آن باقی نماند جز لاشه­هایی پراکنده و بقایایی از اجزای هلیکوپتر.

و اضافه کرد که آمریکا جزئیات شهادت شیخ اسامه بن لادن ـ رحمه الله ـ را مخفی نگاه می­دارد تا با این روش قدرت خود را اظهار کرده و اعلام کند که به جسد شیخ اسامه به صورت کامل دست یافته است و با آن به تمام دنیا فخر فروشی نماید و پیروزیش را اثبات کند. بنابر این شایعه کرد که جسد شیخ را به وسط دریا انداخته است.

همسر شیخ اسامه همچنین توضیح داد: به همین دلیل است که آنها خبر شهادت شیخ اسامه را به این طریق مخفی کردند زیرا اوباما و کاخ سفید به صورت زنده شاهد این عملیات بودند تا این که حالتی از  شگفتی و ترس به دلیل منفجر شدن هلیکوپتر در چهره­ی آنها نمایان گشت، زیرا آنها جسد شیخ را به کاملی می­خواستند تا آن را  به جهانیان نشان دهند و بگویند که وی به دست ما کشته شده و به این واسطه خود را پیروز اعلام کنند. اما الله نقشه آنها را به هم زد و آنها را خار گردانید و کیدشان را به خودشان باز گرداند.

و ادامه داد که آنها مراسمی دروغین را به مناسبت کشتن ایشان در بالای دریا انجام دادند که در آن نشان دادند که جسد شیخ را به دریا می­اندازند و قطعا الله شیخ رحمه الله را در حیات و مرگش از کید دشمنانش حفظ نمود.

قبل از صدام حسین سکولار و برای اولین بار در تاریخ کوردستان، حکومت سکولار انگلیس کوردها را بمباران شیمیایی و … کرد

قبل از صدام حسین سکولار و برای اولین بار در تاریخ کوردستان، حکومت سکولار انگلیس کوردها را بمباران شیمیایی و … کرد

به قلم : ابوسلیمان هورامی

با آنکه صدام حسین شخصی سکولار بود و تسلیحات شیمائی خود را از کشورهای سکولار غربی چون آلمان و فرانسه و غیره گرفته بود و کوردها را مورد حملات شیمیائی و کوچ اجباری قرار داد اما کوردها قبل از صدام حسین سکولار  در هنگام اشغال عراق از سوی حکومت سکولار انگلیس در بین سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۳ برای اولین بار در تاریخ خود مورد حملات شیمیایی و کوچ اجباری و نابودی دسته جمعی قرار گرفتند.

در تاریخ می خوانیم زمانی که دو مسلمان مجاهد یکی شیخ محمود از سورانها و محمود خان دزلی از هورامیها با هم متحد شده و به بهانه ی زیارت قبر کاکه احمد شیخ در سلیمانی طرح و نقشه ای برای اخراج کفار سکولار انگلیسی از خاک کوردها طراحی می کنند، تاریخ ملت مسلمان کورد در حال ثبت یکی از وقایع بزرگ خود همچون اخراج روسهای سکولار از خاک کوردستان ایرن توسط سنجر خان و به فتوای شیخ حسام الدین هورامی بود.

میجر سون از شیخ محمود می خواهد که اجازه ندهد که محمود خان هورامی با بیش از ۱۰ سوار غیر مسلح وارد شهر شود . و در عین حال به فرمانده لشکر خود میجر دانلیس حکم دستگیری محمود خان هورامی را می دهد. دانلیس با سپاهی متشکل از ۲۰۰۰پیاده و ۴۰۰ سوار، به مقابلهٔ محمود خان هورامی می رود و در تاریخ۱۹/۵/۱۹۱۹، جنگ سختی در گرفت که دو روز طول کشید و به شکست فاحش نیروهای سکولار انگلیسی انجامید و در روز ۲۱/۵/۱۹۱۹ لشکر محمود خان هورامی فاتحانه به سلیمانیه می رسد. تقریباً تمام سکولاریستهای انگلیسی و مزدوران آنها را که در شهر اقامت داشتند توسط مردم دستگیر می شوندذ و جمع این افراد با عده‌ای که در جنگ اسیر شده بودند به حدود ۲۵۰ تن می‌رسید؛ که از آن میان جز هفت افسر انگلیسی و پانزذه افسر هندی، دیگر مأموران و سربازان هندی و عرب و افغانی که مسلمان زاده بودند و نماز می خواندند آزاد شدند.

دیدیم که این دو مجاهد سوران و هورامی طبق نقشه ی زیرکانه ای که ریخته بودند ارتش هورامی ها را وارد سلیمانیه می کنند . ابتدا ارتش اصلی هورامیها از هورامان ایران حرکت کرده و در شارباژیر مستقر شده بود و به محض رسیدن ارتش اصلی هورامیها به سلیمانیه و پس از جنگهای سلحشورانه موفق به فتح مرکز حاکمیت کفار سکولار می شوند که مرکز گرین هاوس نام داشت.

با فتح مرکز حکمرانی کفار سکولار و اشغالگر انگلیسی و مزدوران محلی آنها، پرچم انگلیس سکولار را درور ریخته و پرچمی با زمینه ای سبز که خورشیدی قرمز رنگ در وسط آن قرار داشت و ماه سفید رنگی هم در وسط خورشید قرار گرفته بود بر بام گرین هاوس نصب می کنند.

رنگ سبز نزد مسلمین به همراه ماه و خورشید که رسول الله صلی الله علیه وسلم در برابر خواسته ی کفار سکولار قریش به آن اشاره کرده بود از جایگاه مهمی برخوردار است به همین دلیل این قیام اسلامی هورامیها و سورانها در برابر کفار سکولار اشغالگر اینگونه رنگ و بوی اسلامی خود را نشان می دهد در حالی که هم اکنون نماد پرچم مرتدین سکولار کورد عراق همان نماد شیطان پرستان یزیدی در لالش می باشد.

ادامه خواندن قبل از صدام حسین سکولار و برای اولین بار در تاریخ کوردستان، حکومت سکولار انگلیس کوردها را بمباران شیمیایی و … کرد

وا اسلاما!!

وا اسلاما!!

نویسنده: شهید[باذن الله] دکتر عبدالله عزام

بااضافات وتعلیق از: حسنی “بدر”

دست مرا به زنجیر بستید ولی از فراز کوه مُکّبر( کوهی که حضرت عمر “رض” زمان فتح بیت المقدس از فراز آن الله اکبر گویان وارد بیت المقدس شد) نعره تکبیر من بلند است، پای مرابه زولانه بستید ولی من هرگز بشما سر خم نکردم، وهر گز نرم نشدم وهرگز زبون نگشتم وه‌ر گز سُست وبزدل نشدم، به همه جاعلیه من حمله ورشدید به امید اینکه مرابه یک کالبد بی روح مبدل سازید ولی هر گز نتوانستید به مرام خود دست یابید.. انشاء الله ! قدرت ندارید که غرور مرا بشکنید یا بزرگ منشی مرا سلب کنید ومردانگی مرا درهم کوبید، سرزمین مرا گرفتید ولی هر گز ایمان مرانتوانید گرفت وهر گز نمی توانید به عقیده من که در ژرفایی شریان وجود من موج میزند واعتبارات وموجودیت شمارا متزلزل ساخه است، دست یازید! حقاکه ندای اسلام در مجاری نفس من چنین زمزمه میکند:(وبسا از پیغمبر که قتال کردند با کفار همراه او خداپرستان بسیاری، پس سست نشدند وضعیف نگشتند وفروتنی نکردند و خداوند “ج ” صابرین رادوست میدارد).سوره آل عمران:آیه۱۴۶

تخم فساد نایت کلپ ها لهوولعب جنسی وکاباره های زنان طنازرادر سرزمین من (فلسطین) زرع کردید وآنجا درعراق از شیوع هیچ نوع فساد در میان فرزندان ، برادران وخواهرانم دریغ ننمودید، حتی مرکز وحی وسرزمینی راکه خونهای پیامبر “ص” بایاران فدا کارش (اصحاب) برای پاک ساختن آن ریخته شده بود وآن سرزمین راپاک نموده بوده امروز به مرکز عیاشی و فساد مبدلش ساخته اید وحتی نزدیک است که حرمین شریفین را نیز مانند قدس بیحرمت سازید وبه حریم آن تجاوز نمائید ولی بدانید که این آرزو را بگورخواهید برد… چون همین دیروز پسران ودختران کوچکم که شما خواسته بودید با آن مواد سمّی وخواب آلود تان (شیوع فحشاء، فساد ومنکرات) آنهارابرای چندین قرن دیگر مثل پدران شان بخوابانید، خوشبختانه که آنها با شنیدن صدای ضجه ونالش قدس عزیزشان، وبا شنیدن فریاد “واإسلاماه!!” خواهران بزرگ شان در چیچن وبوسنیا وبه همین نزدیکی ها درعراق (زندان ابوغریب) که مورد تجاوز وبی عفتی توسط دَد منشان صلیبی شما گردیده بودند وگویا جدشان معتصم و صلاح الدین “ایوبی” را با به زبان آوردن فریاد ” وامعتصماه!! واعزتی وشرفی!! ” به معاونت می طلبیدند وبا شنیدن فریاد مقاومت و “حیّ علی الجهاد” اززبان برادر اسیر شان که دیروز در افغانستان به بهانه های مختلف بدون اینکه جرم وگناهی داشته باشد با گذاشتن نام تروریست بر سرش از پهلوی فرزندانش دورساخته شد وبه دستان شما به (گوانتانامو) آن جهنم مجهول که تابع هیچ قانونی در دنیا نیست، منتقل گردیدوباسگهای درنده موردبازپرسی قرارگرفت ویا با فریادآن اسیرمظلوم عراقی که همانگونه سرنوشت داشت.. وخلاصه اینکه ازهر نقطه ای که نام من درآنجابودولودرآمریکاهم .. پیروان مرا فقط به جرم پیروی ازمن بکشتید ویا به زندان روانه ساختید وهمان گونه سیل خون شهدای به تعداد دو ملیون درافغانستان وچندین به عراق، ایران، فلسطین وغیره..که درنهایت کودکانم با مالیدن چشم های شان بیدار شدندوکمر برای مبارزه بستند، خواستید که عزم واراده فرزندان من درآبیاری خواهشات واشباع شهوات شان در لجنزار فساد اخلاقی غرق ونابود گردد! ولی الحمدالله علی الرغم خواسته های شما، ازهمین لجنزار فساد یک گروه ازشیران قهرمان وستیزنده ای رشد ونمو کردند که این فرموده رهبر شان محمد “ص” را زمزمه میکنند : (سوگند به پروردگاریکه نفس من دریدقدرت اوست! همانا دوست دارم که در راه خدا “ج” کشته شوم، باز زنده گردم، بازکشته شوم باززنده گردم، بازکشته شوم.)

ادامه خواندن وا اسلاما!!

زندگی نامه صحابی جوان عبدالله ذی البجادین رضی الله عنه

زندگی نامه صحابی جوان عبدالله ذی البجادین رضی الله عنه

نویسنده : ناصر احمدی

دشمنان اسلام همیشه یک شبهه در مورد اسلام مطرح کرده اند و آن اینکه: اسلام بر پایه خشونت بنا شده واستراتژی آن همیشه خشونت بوده و با همین سَبک  گسترش یافته ومفاهیم خود را به این طریق بر مردم تحمیل نموده است. و در مقابل، مسلمانان همیشه ادعا کرده اند و میکنند که اسلام دین صلح و دوستی بوده و همیشه آشتی را نشر نموده و از طریق کاشت دانه های محبت در دلهای مردم بر آنها تاثیر گزارده و با بسطِ سخاوتمندانه ی سفره ی عطوفت توانسته همه گان را از رحمتِ الهی بهره مند سازد. و در حقیقت هم اینگونه است؛  زیرا سیره ی بزرگان هم این ادعا را تأیید و تثبیت میکند! اگر کمی در تاریخ اسلام و سیره بزرگان صدر اسلام به ویژه پیامبر صلي الله عليه وسلم و اصحاب تامل کنیم به حقیقت این موضوع  به وضوح پی خواهیم برد. پیامبر اسلام به مسلمانان یاد داد که چگونه خداوند را دوست داشته باشند  و چگونه همانند یک  محبوب و معبود او را عبادت کنند، بله،رسول الله(صلي الله عليه وسلم) اینگونه بذر محبت را در دل یارانش کاشت، و توانست با سنتِ خویش، در تنظیم گفتار و رفتار آنان با قوانین الهی نقش بسزایی داشته باشد

مسلمانان صدر اسلام به حقیقت توانستند محبت را آنگونه که شایسته بود در جامعه ی خود به اشتراک بگذارند و جامعه ای مدنی بسازند که تا آن روز بشر نمونه آنرا به خود ندیده بود . و به وسیله همین محبت بود که توانستند در دل یکی از تاریک ترین جوامع آن زمان، جامعه ای موفق به وجود بیاورند . به گواه قرآن، راز موفقیتِ پیامبر اسلام صلي الله عليه وسلم هم در نرم خویی و محبت ایشان نسبت به اطرافیان خود است.

اصحاب یاد گرفته بودند که دل خود را از کینه و حرص خالی کنند و جای آنرا با محبت خداوند و پیامبر صلي الله عليه وسلم و برادران دینی خود پر کنند؛ زیرا اعتقاد داشتند که این محبت باعث سعادت آنان خواهد شد و انسان مومن نمیتواند در دل خود ایمان را با کینه و بغض جمع کند.

عبدالله ذی البجادتین(رض):

ادامه خواندن زندگی نامه صحابی جوان عبدالله ذی البجادین رضی الله عنه