اهمیت و جایگاه مرز بندی عقیدتی و سیاسی با دشمن

 اهمیت و جایگاه مرز بندی عقیدتی و سیاسی با دشمن

به قلم: کارزان شکاک

امروزه در میان اهل سنت متاسفانه از سوی چند حزب و گروه در کلاسهای خصوصی و شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی تفکراتی تبلیغ می شود که آشکارا علاوه بر آنکه کفر به طاغوت و ولاء و براء مسلمین را هدف قرار داده اندبا جنگ نرم و روانی خود زمینه را نیز برای تسلیم شدن مسلمین به کفار سکولار و اشغالگر جهانی و نوکران محلی آنها و در نهایت تسلط فکری و سپس نظامی و اقتصادی دشمنان فراهم می کنند.  

در کنار سکولاریستهای لیبرال و چپ که تکلیف خود را روشن کرده و به جامعه ی کفار مشرک و سکولار پیوسته اند دو گروه دیگر به چنین تخریباتی روی آورده اند :

  •  یکی طرفداران اخوان لیبرال و سکولار زده (شاخه ی انحرافی جریان مبارک اخوان المسلمین) که علناً برای دموکراسی و حقوق بشر سکولاریستها و میدان دادن به دشمنان و از بین بردن مرزهای عقیدتی- سیاسی تحت عنوان تساهل و میانه روی و تکثر گرائی و پلورالیسم و تحزب و… از هیچ کوششی فروگذاری نکرده اند…  
  • دیگری طرفداران مکتب احمد مفتی زاده هستند که با طرح توطئه ی «کافری در دنیا وجود ندارد» عملاً تمام مرزبندی های عقیدتی و سیاسی مسلمین با دشمنان را در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی و حکومتی و سیاسی هدف قرار داده اند.

الله متعال با ایجاد این مرز بندی های خاص با دشمنان قصد دارد از سلامت جسمی و روانی مسلمین محافظت کند و این مرز بندی های ایجاد شده با دشمنان برای مصونیّت شخص، خانواده و جامعه ی مسلمین از آفات است .

  • زمانی که الله تعالی برای مسلمان در غذا خوردن کفار اهل کتاب با کافر مشرک (سکولار) فرق گذاشته و مرز بندی ایجاد می کند،
  • –         زمانی که الله تعالی برای مسلمان در ازدواج کردن با کافر اهل کتاب و کافر مشرک (سکولار) مرز بندی به وجود می اورد،
  • زمانی که الله جل جلاله برای حکومت اسلامی مسلمین در گرفتن جزیه و زندگی مسلمات آمیز با کفار اهل کتاب و کفار مشرک (سکولار) تفاوت قائل شده و مرز بندی به وجود می آورد،
ادامه خواندن اهمیت و جایگاه مرز بندی عقیدتی و سیاسی با دشمن

پیام شریعت به آنهائی که مسلمین را به خاطر ایمانشان مسخره می کنند

پیام شریعت به آنهائی که مسلمین را به خاطر ایمانشان مسخره می کنند

به قلم: عبدالله مرادی / بندر عباس

بسیار دیده شده است که سکولاریستها و دموکراسی خواهان به خاطر مخالفت با حکومت اسلامی و علمای دینی برای رهبران و مسلمین پایبند جُک می سازند یا کاریکاتور آنها را می کشند تا مورد تمسخر قرار گیرند. علت تمسخر این علمایان دینی یا مخالفت کلی با قانون شریعت الله و طرفداری از دموکراسی و سکولاریسم است یا مخالف بودن با دیدگاههای فلان عالم شافعی یا شیعه یا حنفی و…

عبدالله بن عمر رضي  الله عنهما می کند:مردی در غزوه تبوک در میان جمعی گفت: من از این قاریان قرآن هیچ احدی را طمع کار تر، دروغگوتر، و ترسوتر در جنگ نیافتم؛ عوف بن مالك رضي الله عنه  در پاسخ او گفت: دروغ می گویی و تو منافق  هستی و من رسول  الله  صلى  الله  عليه  وسلم  را از گفته های تو مطلع خواهم ساخت.

عبدالله بن عمر می گوید: عوف  بن مالک  نزد رسول  الله  صل الله  عليه  وسلم  رفت تا ایشان را از گفته های آن مرد باخبر بسازد که مطلع شد وحی از او سبقت گرفته است(الله متعال پیش از او ماجرا را پیامبرش  علیه الصلاة والسلام  ابلاغ کرده بود)؛

عبدالله  بن عمر می گوید: من آن مرد را مشاهده کردم که خود را به شتر  رسول  الله  صلى  الله  عليه  وسلم که در حال رفتن بود آویزان کرده و در حالیکه پاهایش  به سنگ ها برخورد می کرد می گفت: ای رسول  خدا؛ ما شوخی می کردیم تا بدینوسیله راه- طولانی- را- با حرف زدن- سپری کنیم؛

ادامه خواندن پیام شریعت به آنهائی که مسلمین را به خاطر ایمانشان مسخره می کنند

آنچه کفار سکولارجهانی را به خشم می آورد و آنان را نگران کرده به انتقام گرفتن وا می دارد

آنچه کفار سکولارجهانی را به خشم می آورد و آنان را نگران کرده به انتقام گرفتن وا می دارد

ارائه دهنده: کیوان مریوانی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاه و السلام علی من لا نبی بعده

ای برادر مسلمان ! آگاه باش و بدان زمانی که دین اسلام را پذیرفته ای یعنی در همان قدم اول هر چهار معنی و مفهوم و محتوای دین یعنی :

  1. قدرت حاکمیت
  2. قانون و برنامه
  3. اطاعت کردن
  4. مجازات کردن و پاداش دادن

را به دین الله مختص کرده و به این شکل دین را برای الله خالص کرده ای .

بعد از این با کفر به طاغوت و اقرار به شهادتین وارد یکی از بخشهای عقیده به نام ولاء و براء و  قدرت عزت بخشی به نام عقیده جهاد فی سبیل الله می شوی . این بخش یکی از همان بخشهائی است که ملتهای کفر و نفاق را به خشم می آورد و آنان را نگران می کند و آنان را به انتقام گرفتن وا می دارد.

بعد از اینکه دین را برای الله خالص کردی و محتوای چهارگانه ی دین را به دین الله مختص کردی ، از امور دین مسلمانان چیزی جز عقیده ولاء و براء و جهاد فی سبیل الله  کفار سکولار و اشغالگر خارجی و مرتدین و دارودسته ی منافقین  را به ترس و هراس نمی اندازد. و در هر زمان و مکانی مسلمانان عقیده ولاء و براء و جهاد فی سبیل الله را اهمال کنند و به آن عمل نکنند آنگاه اسلام آنان کاملا مورد رضایت ملتهای کافر است و آنگاه است که اسلام آنان را یک دین متمدن و آزاد اندیش می خوانند!!دینی که همزیستی با آن با سرور و آرامش امکان پذیر است! و هرگاه جماعت یا گروهی عقیده ولاءو براء و جهاد فی سبیل الله را ترک کند و آن را از خطاب ها و امورات خود استثنا کند ، این چنین جماعتی به درگاه این ملت های کفر و نفاق تقرب می یابد و در نزد آنان پذیرفته می شود و هدایا و امتیازات و آزادی های بسیاری به آنان اختصاص می یابدچرا که چنین گروهی ، کوچکترین مشکلی هم نخواهد داشت!

درواقع بزرگترین خواسته آنان از یک مسلمان این است:

ادامه خواندن آنچه کفار سکولارجهانی را به خشم می آورد و آنان را نگران کرده به انتقام گرفتن وا می دارد

حکم پيوستن به لشکر کفار ( ناتو ، آمریکا و…) و مرتدین سکولاریست محلی و ماموران راهنمائی و رانندگی

حکم پيوستن به لشکر   کفار ( ناتو ، آمریکا و…)  و مرتدین  سکولاریست محلی  و ماموران راهنمائی و رانندگی

ارائه دهنده : ابوعبدالله جاف جوانرود

حکم کسي که در کشورهاي کافر-از نوع کفر اصلي-وارد ارتش وپليس شود چيست،وآيا عذرهايي را که در حکم کسي که به لشکر طاغوت مرتد ملحق شود ذکر کرده ايد، بر چنين شخصي منطبق مي شود؟

و حکم کسي که در دولتهاي کافر به عنوان پليس راهنمايي ورانندگي کار مي کند،چيست؟

جواب:

الحمدلله رب العالمين…

پيوستن به سپاهيان کفر جايز نيست؛وفرقي نمي کند که کفرش از جهت ارتداد باشد ويا از جهت کفراصلي،حکم هر دو يکسان است.

و با اطمينان تمام مي گوييم که هر کس به ارتشهايشان ،از روي اختيار و به نيت اطاعت از تمام اوامرآنان ازجمله جنگ و مبارزه با اسلام و مسلمين، ملحق شود، اين کار کفراست وچنين شخصي مانند خودشان کافر است.

و همچنين کسي که ابتداء به خاطر اغراض دنيوي به آنها بپيوندد و سپس در مبارزه با اسلام مسلمين از آنان اطاعت کند، در کفر چنين شخصي نيز اطمينان داريم.

چرا که الله تعالي مي فرمايد:{ومن يتولهم منکم فإنه منهم}: هركس از شما با ايشان دوستي ورزد ( و آنان را به سرپرستي بپذيرد ) بيگمان او از زمره ايشان بشمار است .

ونيزمي فرمايد:{ذلک بإنهم استحبوا الحياة الدنيا علي الآخرة وأن الله لا يهدي القئم الکافرين}:‏ اين ( خشم خدا و عذاب بزرگ ) بدان خاطر است كه آنان زندگي دنيا را بر زندگي آخرت ترجيح مي‌دهند و گرامي‌ترش مي‌دارند ، و خداوند گروه كافران را ( به سوي بهشت ) رهنمود نمي‌گرداند . ‏

اين دسته از سربازان که به اختيار خود وارد نيروهاي نظامي کفر مي شوند بايد به کفر تک تک آنها يقين داشت.

و نسبت به ساير سربازان: هنگامي که بخواهيم بر شخص معيني از آنان حکم کنيم بايد احوالات وظروف وانگيزه ها واهدافش را بررسي کرده و شروط وموانع تکفير را در نظر بگيريم.

و اما کار در پليس راهنمايي ورانندگي: اگراطمينان داشت که کارش از وظيفه مواظبت از عبور و مرور تجاوز نخواهد کرد و موجب فعل حرامي نمي شود و سبب ياري کفار عليه مسلمين نخواهد بود، اميد دارم که در اين کار إن شاء الله مشکلي نباشد چرا که شغل پليس راهنمايي ورانندگي موجب حفظ سلامت عموم مردم است.

عدم عذر به جهل در شناخت الله جل جلاله و پذیرش اسلام برای کفار

عدم عذر به جهل در شناخت الله جل جلاله و پذیرش اسلام برای کفار

 به قلم : براهوئی / طلبه مسجد مکی 

چنانچه در منابع فقهی اهل سنت پیداست مسلمین در تمام امور نظری (عقیدتی) و ظاهری (عملی) دارای عذرهای معتبر شرعی مثل فراموشی و خطاء و جهل و تاویل و…. هستند ؛ بر خلاف آن ، کفاری وجود دارند که به آنها دهری یا کمونیست یا آتئیست می گویند این کفار در شناخت الله جل جلاله هیچ عذری ندارند؛ علاوه بر آن تمامی کفار بعد از آمدن قرآن (علم) و رسول خاتم صلی الله علیه وسلم هیچ عذری چون جهل و… ندارند .

در زیر به چند نمونه از سخن بزرگان اهل سنت در مورد عدم عذر به جهل کفار اشاره می شود :

  1. عُمَرِ بنِ خَطّاب  می گوید: : لاعُذرَلاَحَدِ فِی ضَلالهِ رَکِبَها حَسِبَها هُدی وَلا فِی هُدَیَ تَرَکَهُ حَسِبَهُ ضَلالَهَ فَقَد بَیَّنَتِ الاُمورِوَثَبَتَ الحُجّه وَانقَطَعَ العُذر[۱] . عذری برای احدی درواردشدن به گمراهی که اورا هدایت بپندارد ودر ترک کردن هدایتی که وی راگمراهی پندارد نیست وقطعاًامور تبیین گشته و حجت تمام شده و عذر قطع گشته است.
  2. ابویوسف از علمای قَرن۲ روایت کرده است که ابوحنیفه گفته است: لاعُذرَ لِاَحَدِِمِنَ الخَلقِ فِی جَهلِهِ مَعرِفَه خالِقِهِ لِاَنَّ الواجِبَ عَلی جَمیعِ الخَلقِ مَعرِفَه الرّبِّ سُبحانَهُ وَتَعالی وَتَوحِیدِهِ لِما یَری مِن خَلقِ السَّماواتِ وَالاَرضِ وَخَلقَ نَفسِهِ وَسائِرَ ما خَلقَ اللهَ سُبحانَهُ وَتَعالی [۲]عذری نیست برای احدی از خلق درجهلش به معرفت خالقش برای اینکه معرفت رَب سُبحانَهُ وَتَعالی و توحید وی واجب است برای آنکه خلقت آسمانها و زمین و خلقت نفسش وسائر آنچه الله سُبحانَهُ وَتَعالی خلق کرده است را می بیند
  3. ۳-      مُحَمَّدبن اِدریس شافعی گفته است: وَلَوعَذَرَ الجاهِلُ لِاَجلِ جَهلِهِ لَکانَ الجَهلُ خَیراًمِنَ العِلم [۳]واگر جاهل به خاطر جهلش معذور بود جهل از علم بهتر بود
  4. مُحَمَّد بنِ نَصر مَروَزی گفته است: العِلمُ بِاللهِ ایماناً والجَهلُ بِهِ کُفراً [۴] علم به الله ایمان است و جهل به وی کفر است
  5. شیخ شهاب قرافی مالکی می گوید:   لَم یُعَذِّرُاللهُ بِالجَهلِ فِی اُصُولِ الدِّینِ اِجماعاً [۵]اجماع بر آنست که الله جهلش را در اصول دین عذر قرار نداده است

اینها و دهها دلیل دیگر از اهل سنت روشنگر این امر مهم هستند که کفار دهری و کمونیستی که الله جل جلاله را قبول ندارند و یا کفاری که الله جل جلاله را قبول دارند اما شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم را قبول ندارند هیچ عذر به جهلی در دنیا ندارند .

اندکی از برادران ما فرقی بین مسلمین و کفار نمی گذارند و بر این باورند که مسلمین هم مثل کفار عذر به جهل ندارند که این نشان از عدم شناخت رای علمای اهل سنت و بر خلاف تمام عقاید اهل سنت و جماعت است .


[۱] شرح ُ السُّنَّه،بربهاری،صفحه۲

[۲] بَدائِعُ الصَنائِع،جِلد۷،صفحه ۱۳۲،ابوبکرکاسانی

[۳] منثورفِی القَواعِد،جلد۲،صَفحه۱۷،زرکشی

[۴] کتاب التعظیمِ قَدرُالصَّلاه،جلد۲،صَفحه۵۲۰

[۵] شَرحِ التَنقِیحُ الفُحُول لِلقرافی،جلد۱،صَفحه۴۱۹

آنچه برای مسلمین دشمن تراشی می کند و دشمنی مثل آمریکا و مزدورانش به وجود می آورد

آنچه برای مسلمین دشمن تراشی می کند و دشمنی مثل آمریکا و مزدورانش  به وجود می آورد

ارائه : شیعه ی علی

خداوند می فرماید : وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ‏(نحل/۳۶) ‏ما به ميان هر ملّتي پيغمبري را فرستاده‌ايم ( و محتواي دعوت همه پيغمبران اين بوده است) كه خدا را بپرستيد و از طاغوت دوري كنيد . خداوند گروهي از مردمان را هدايت داد ، و گروهي از ايشان ( بر اثر كردار ناشايست ) گمراهي بر آنان واجب گرديد پس ( اگر در اين باره در شكّ و ترديديد ، برويد ) در زمين گردش كنيد و ( آثار گذشتگان را بر صفحه روزگار ) بنگريد و ببينيد كه سرانجام كار كساني ( كه آيات خدا را ) تكذيب كرده‌اند به كجا كشيده است ؟

  • اوّلاً عبودیّت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛
  • –           و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همه‌ی ظالمان، همه‌ی پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همه‌ی رؤسای جمهور مثل اینهایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند -اینها همان طواغیتند-

معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آنها دور کن تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطّی در مقابل خطّ توحید و خطّ عبودیّت الهی وجود دارد و آن، خطّ طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم با ایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است.

بعضی‌ها می گویند «آقا، دشمن‌تراشی نکنید»؛ نه، ما دشمن‌تراشی نمی کنیم؛ ما همین حرف پیغمبر و حرف خدا و حرف توحید را بر زبان می‌آوریم و خود همین گفتن، یک عدّه دشمن به وجود می‌آورد. دشمن، به خاطر ایجاد حرکت توحیدی دشمن می شود. رفع دشمنیِ او هم به این است که شما دست از حرکت بردارید و برگردید به همان چیزی که آنها می خواهند، یعنی عبودیّت طاغوت، پیروی طاغوت و مانند اینها؛ آمریکا این توقّع را از ما دارد، نوکرهای آمریکا مثل آل‌سعود – این تَبَعه‌ی منطقه‌ای آمریکا- هم همین جور؛ هرچه آنها می گویند، اینها هم همان را تکرار می کنند؛ در واقع «یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوت». همین کسانی که دارند برای طاغوت مبارزه می کنند، برای طاغوت حرکت می کنند.

خداوند می فرماید : ‏ الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفاً ‏(نساء/۷۶) ‏كساني كه ايمان آورده‌اند، در راه  الله مي‌جنگند، و كساني كه كفرپيشه‌اند، در راه شيطان مي‌جنگند . پس با ياران شيطان بجنگيد . بيگمان نيرنگ شيطان هميشه ضعيف بوده است .‏

فتوای ارتداد حزب نور سلفی مصر توسط ابوقتاده فلسطینی، آنهم پس از اینهمه سال، پیام و هشداری به ‌‌اولوالالبـاب‌

فتوای ارتداد حزب نور سلفی مصر توسط ابوقتاده فلسطینی، آنهم پس از اینهمه سال، پیام و هشداری به ‌‌اولوالالبـاب‌

به قلم : ابوعبدالله موکریانی

من طبق آنچه که از این دسته از اشخاص دیده ام بر خود لازم می دانم که مثل آنها کتمان شهادت نکنم . چون زمانی که از آنها در مورد حکم طاغوت اردن و … می پرسند یا سکوت می کنند یا به سوال کننده حمله  . الله تعالی می فرماید : وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ‏ (بقره/۲۸۳)  و از خدائي كه پروردگار او است بترسد ، و گواهي را پنهان نكنيد و هركس آن را پنهان دارد قلبش بزهكار است ، و خدا بدانچه انجام ميدهيد آگاه است .‏

با این گفتار می رویم سراغ فتوای ابوقتاده و سایر شرکایش تا بفهمیم دایره ی این فتوا تا کجاها کشیده می شود و چه پیامی در این گونه فتواها برای خردمندان و اولوالالبـاب‌ نهفته است ؟!

بدون شک زمانی که می گوئیم حزب مسیلمه ی کذاب و سجاع مرتد هستند به این معناست که هر کسی که در حزب مسیلمه ی کذاب و سجاع قرار دارد مادام که در این حزب است و قبل از دستیابی به آن مثل خود مسیلمه توبه نکرده است مشمول حکم مرتدین می گردد. یعنی در دادن حکم ارتداد و اجرای حکم ارتداد فرقی بین مسیلمه با مریدانش وجود ندارد .

این حکم همچنانکه در مورد حزب سجاع و مسیلمه ی  کذاب در زمان خلفای راشدین صدق می کند در همین زمان هم در مورد حزب اوجالان و بارزانی و سیسی و غیره نیز صدق می کندو قابل تعمیم است. چرا؟ چون تنها الله تعالی حق دارد حکم دهد چه کسی مسلمان است و چه کسی کافر و مسلمان نیز تحت چه شرایطی مرتد می شود.

 در این صورت هم حکم ثابت و تا روز قیامت لایتغییر است و هم معیارها ثابت هستند و نمی توان گفت که این حکم مسلمان بودن یا کافر بودن یک کافر اصلی یا مرتد بودن یک قدیم مسلمان تنها به زمان و مکان و اشخاص مشخصی تعلق می گیرد و شامل زمانها و مکانهای دیگر و اشخاص مشابه دیگری نمی گردد .

اما زمانی که می گوئیم : «جبهه ی مرتدین»؛  به این معناست که در این جبهه ممکن است مسلمانانی هم وجود داشته باشند که به کل شریعت منجمله حکم زکات اعتقاد دارند اما معتقدند که این زکات شرعی نباید به خلیفه ی مسلمین پرداخت شود و اینها خودشان باید آن را میان مستمندان خود تقسیم کنند به همین دلیل با تاویلات اشتباهی که دارند هماهنگ با حزب مرتدین مسلیمه ی کذاب و سجاع و منکرین شرعی بودن زکات و دیگران با مسلمین وارد جنگ شده و «جبهه ی واحدی» را تشکیل می دهند . 

یا باز ممکن است که این «جبهه ی مرتدین» بر منطقه ای تسلط پیدا کرده باشند که در این منطقه مسلمانان ثابت قدمی هم در روستاها و محلات متفرق و کوچکی وجود داشته باشند که واقعا با جریان مرتدین نیستند اما در مناطق تحت تصرف مرتدین گیر کرده اند و قابل تشخیص برای مسلمین نیستند؛ به همین دلیل صحابه در جنگ با جبهه ی مرتدین تمام تلاش خود را می کردند این دسته های مسلمان را به همراه اهل تاویل از مرتدین جدا کنند.

با این توضیحات بر می گردیم به فتوای ابوقتاده فلسطینی در مورد حزب نور سلفی مصر که به سبکی غیر از سبک ابوقتاده و هانی و مشابهین آنها در حال خدمت به یکی از طواغیت دست اول و دوم هستند :

–        ابوقتاده فلسطینی مناط و علت تکفیر حزب سلفی نور مصر را حضور این افراد در جبهه ی سیسی و تائید و پشتیبانی و دفاع از حکومت کافر و مرتد در برابر مسلمین می داند

 در اینجا علت واضح و روشن است و مشول هر شخصی می گردد که با دست یا زبان از چنین حکومتهای کافری در برابر مسلمین حمایت کند و یا در جبهه ی این کفار بر علیه مسلمین وارد جنگ نظامی یا روانی و تبلیغی شود .

در این صورت می توان گفت تمام کسانی که به این سبک در جبهه ی طاغوتهائی چون آل سعود ، اردن، امارات، کویت، افغانستان، پاکستان، الجزائر، سومالی و انگلیس و کانادا و غیره بر علیه مسلمین وارد جنگ سرد یا گرم می گردند مشمول همین حکم می گردند . چون تمام افراد جبهه مشمول یک حکم می گردند .

ادامه خواندن فتوای ارتداد حزب نور سلفی مصر توسط ابوقتاده فلسطینی، آنهم پس از اینهمه سال، پیام و هشداری به ‌‌اولوالالبـاب‌

انقلاب اسلامی ۵۷ و حکومت شیعه مذهب و شیعیان ایران در نگاه ماموستا کریکار

انقلاب اسلامی ۵۷ و حکومت شیعه مذهب و شیعیان ایران در نگاه ماموستا کریکار

به قلم : م. عبداللهی / مریوان

ماموستا کریکار در مورد وضعیت ایران عصر پهلوی در مثالی وضعیت ایران آن زمان را اینگونه توصیف می کند :   

از سال ۱۹۲۵(۱۳۰۴ شمسی) که حکومت پهلوی در ایران روی کار آمد تا ۱۹۷۹ که انقلاب ایران، شکل گرفت مردم در چه وضعیت خطرناکی بودند! تنها در شهر شیراز وقتی مردم بر اداره ساواک، هجوم آوردند صندوقی را یافتند که هجده کیلو ناخن کشیده شده در آن وجود داشت! ناخن خود ذاتا چه‌قدر سبک است اگر خشک هم شود سبکتر است امّا با این وجود هجده کیلو ناخن یافتند! بیاندیش که آن را از بدن چند نفر کشیده‌اند تنها در این شهر! [۱]

ماموستا کریکار با تشبیه نهضت آیت الله خمینی به انقلاب سیدنا موسی –علیه‌السلام-  به عنوان مثالی تحریضی می گوید :

خداوند در این آیات آغازین سوره قصص بدین شیوه برای ما بین فرمود که چگونه با فضل و کرَم خود این نعمتها را به بنی اسرائیل بخشیده تا پیروز و سرافراز گردند و در عوض فرعونی طاغوت و مجرم که صاحب قدرتی است ظالم از بین برود. اکنون نیز فراعنه پُرشماری از پس فرعون اصلی آمده‌اند امّا برخی از مسلمانان کمترین اهمیّتی هم نمی‌دهند! اصلا ایجاد تغییر و دگرگونی را از ریشه، مسئولیت خود نمی‌داند امّا با این وجود دست به دعا بلند می‌کند و می‌گوید: خدایا اسلام را پیروز گردان! خدایا اسلام را پیروز گردان! خدایا اسلام را پیروز گردان! اسلام چگونه پیروز می‌شود وقتی تو و امثال تو حاضر به یاری دادنش نیستید؟! خدایا روزیش بده! خدایا روزیش بده! چگونه روزیَش بدهد اگر تو خیر و صدقه‌ای نپردازی؟! وقتی مظلومی ستمدیده نزد تو می‌آید و از تو خواهش و تمنّا می‌کند مقداری کمک مالی به او بکنی در پاسخش می‌گویی: خدا آن را بر تو ببخشاید! چگونه بر او ببخشاید اگر تو هم تلاشی نکنی و وسیله این امر نشوی؟! به سوی خداوند بزرگ باز گردید! به این قرآن، مرجعه کنید و آن را دوباره منهج خود قرار دهید و این نکته را هم بدانید که به خدا قسم هرگز از این استضعاف رهایی نمی‌یابد مگر آنکه خود تلاش کنید و آن را دگرگون سازید! در ابتدای بحثمان در مورد وضعیت ایران و هجده کیلو ناخنی که در شیراز یافت شد صحبت کردیم امّا وسیله ایجاد این دگرگونی بنیادینی شد که در ایران یک شخص چنان انقلابی به پا کرد که تمامی نخبگان کشور پیروش شدند! فراوان بودند  در ایران، کسانی‌که می‌گفتند ما منتظر امام مهدی می‌مانیم! امّا چرا خمینی منتظر نماند؟! شما نباید منتظر این چنین مسائلی باشید.[۲]

در جای دیگری باز در مورد انقلاب ایران می گوید :

ادامه خواندن انقلاب اسلامی ۵۷ و حکومت شیعه مذهب و شیعیان ایران در نگاه ماموستا کریکار

چرا زیـنب از ابـوالـعـاص جدا شد ؟ چون اسلام ازدواج مسلمان با مشرک (سکولار)را ممنوع کرد

ادامه خواندن چرا زیـنب از ابـوالـعـاص جدا شد ؟ چون اسلام ازدواج مسلمان با مشرک (سکولار)را ممنوع کرد

 چرا دین اسلام را انتخاب کردم ؟ سرگذشت مختصر یک تازه مسلمان

 

چرا دین اسلام را انتخاب کردم ؟ سرگذشت مختصر یک تازه مسلمان

ارائه دهنده :  ام ابراهیم انصاری

{وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ} [البقرة : ۲۱۳]وخداوند هر کسی را که بخواهد به راه راست رهنمود مینامید.

در ابتدا بگویم چیزی که من الآن به آن رسیده ام بر گرفته از یک حالت اهمال وبی مبالاتی است. داستان زندگی من از زمانی شروع می شود که هنوز به دنیا نیامده بودم ،پدر ومادرم هر دو در یکی از کشور های اروپایی دانشجو بودند . نقطه اشتراک آنها فقط در عربی بودن آنها بود ، به خاطر همین وقتی که در دوران تحصیل پدر مسلمانم از مادر مسیحیم خواستگاری می کند ،یکی از شروط او ترک دین سابق خویش وروی آوردن به اسلام بعد از ازدواج آنها در اروپا سر می گیرد. هنوز شش ماه از ازدواج نمی گذرد که مشکلات تازه شروع می شود .

مادرم اسلام را به عنوان دین جدید نمی پذیرد وپدرم تصمیم می گیرد او را طلاق دهد ،چون یکی از شروط او از اول اسلام آوردن مادرم بوده است . در این ایام که پدر ومادر از هم جدا شدند ،مادرم حامله بود ومجبور می شود به کشورش باز گردد. وقتی بدنیا آمدم پدرم خیلی اصرار می کند که حضانت مرا به عهده بگیرد ،اما عاطفه واحساس مادر رانه، مانع می شود که مرا به پدرم بسپارد وبعد از اصرار فروان،پدرم نیز موافقت می کند ومرا نزد مادر مسیحیم می گذارد.

ارتباط من وپدرم در حد پولهایی که هر ماه برایم می فرستاد ویا تماسهایی که به خاطر مناسبتهای مختلف با من بر قرار می کرد،خلاصه می شود واحیاناً هر دو سال یکبار نیز موفق به دیدنش می شدم . البته اسم اسلامی وحامل شناسنامه ای از کشور متبوع پدرم بودم ،اما هیچوقت نفهمیدم که وطن پدرم کجا واقع شده ویا اسلام چگونه دین است وخیلی سؤالهای دیگر که سعی می کردم در کتابهای تاریخ یا جغرافیا جوابی برای سؤالهایم بیابم.

نزد مادرم که بودم در یک مدرسه فرقه کاتولیک درس می خواندم وبهمراه مادرم به کلیسا می رفتم. (۱۸) سال به این صورت گذشت، اسماً مسلمان بودم اما عبادتم بر اساس مبادی دین مسیحیت بود. درست است که در انجام فرائض درینیم اهمال به خرچ میدادم واصلا دوست نداشتم به کلیسا بروم،ولی همیشه خودم را بخاطر این سستی ملامت می کردم. راستش را بخواهید زندگی خسته کنند های داشتم . اکثر اوقات بیرون از خانه بودم ،اکثر اوقات در تفر یحات شبانه شرکت داشتم واز هر دو جنس دختر وپسر دارای دوستان متعدد بودم ، البته برای مادرم زیاد مهم نبود ،فقط بعضی مواقع نصیحتم می کرد،بعد از انتهای دوره دبیرستان با رتبه ممتاز تصمیم گرفتم به دانشگاه بروم،اما در دانشگاه شهری که من ومادرم زندگی می کردیم ،رشته مورد نظرم را نیافتم. ادامه خواندن  چرا دین اسلام را انتخاب کردم ؟ سرگذشت مختصر یک تازه مسلمان