آمریکا و صهیونیستها مدافع مردم ایران هستند یا….؟

آمریکا و صهیونیستها مدافع مردم ایران هستند یا….؟

به قلم: محسن صادقی/سقز

در تحریم اقتصادی مردم عراق و لیبی و افغانستان و ایران کنونی و غیره و در کوتای بر علیه مصدق در ایران و نهضت اسلامی در الجزائر و حکومت مورسی و غیره و حمایت از دست نشانده هایی چون پهلوی ها و آل سعود و مزدوران حاکم بر بحرین و کویت و امارات و غیره درسهای زیادی برای اهل عقل و فهم وجود دارد.

واضح و آشکارا می بینم که در این میان آنچه برای آمریکا و اتحادیه اروپا و سایر متحدین آنها اهمیتی ندارد «مردم» هستند و حقوق اقتصادی و امنیتی و داروئی و بهداشتی و غیره این «مردم». چون:  

  • زمانی که آمریکا و سایر سکولاریستهای غربی با حاکم یا حکومتی دشمنی دارند تمام ملتش را مجازات می‌کنند، اقتصادش را فلج می‌کنند، فقر و گرسنگی و گرانی را بر مردم تحمیل می کنند، جلو واردات دارودها را می گیرند و…
  • در برابر: زمانی که تمام ملتی، حاکمش که وابسته به آمریکا و سایر سکولاریستهای غربی را نمی‌خواهد و نمی‌پذیرد غرب، آن ملت را به قتل می‌رسانند، اسباب زندانی شدنشان را فراهم می‌کنند و آن حاکم و حکومت مزدور خود را باقی می‌گذارند و برایشان مهم نیست که آن ملت چه مقدار رنج و عذاب و درد می‌کشند.

البته این حکومتهای سکولار  و دست نشانده هم مردم را در ظلم و فساد و فقر و فحشا غرق می کنند و آنوقت رسانه های سکولار غربی به همراه احزاب سکولار محلی و دارودسته ی منافقین بومی هم وارد می‌شوند تا این حکومتهای دست نشانده را نماد و مجری اسلام معرفی کنند و بدین گونه سبب دین‌گریزی مردم شوند.

  •  زمانی هم که ملتی چون ملت ایران موفق می شود حاکم مزدور و سکولار بر کشور را از تخت پائین کشیده و حکومت مورد نظر خود را تشکیل دهند باز غرب وحشی و سکولار تمام مردم دارالاسلام ایران را با انواع تحریمها و فشارهای اقتصادی و ایجاد ناامنی های ساختگی تحت فشار قرار می دهد.

آیا کم هوش ترین و جاهلترین انسان هم نمی تواند بفهمد که دشمنی آمریکا و سایر سکولاریستهای غربی با مردم ایران است و این دشمنی ادامه دارد تا اینکه آنها را تایع خود کنند و منافشان تامین شود هر چند به قیمت بردگی مردم تمام شود؟

حالا رژیم سکولار و فاسدی چون رژیم صهیونیستی که با حمایت حکومتهای دست نشانده ی عرب منطقه و ترکیه و غیره که دستش به خون هزاران مسلمان پیر وجوان نفر آلوده است و حامی چون حکومت سکولار امریکا دارد همه نگران آینده ی جهان اسلام و حقوق بشر در دارالاسلام ایران شده اند!!

آمریکا و صهیونیستها در واقع قبل از هر چیزی «مردم» ما را هدف قرار داده اند.

آیا قرار نیست فریب خورده هایی که شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی مراجع تقلید و امام و پیشوای آنها شده اند کمی به خود بیایند و از این سحر رسانه ای خود را نجات دهند؟

فرق بین اسلام سکولار امثال اردوغان و گروه رجوی با اسلام پیامبر و مومنین

فرق بین اسلام سکولار امثال اردوغان و گروه رجوی با اسلام پیامبر و مومنین

 مسلمان یعنی کسی که با اقرار به شهادتین در برابر تمام قوانین شریعت الله تسلیم شده و موضع «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ»  (بقره/۲۵۸) شنیدیم و اطاعت کردیم گرفته است؛ سکولار هم یعنی کافری که قوانین شریعت الله را در امور حکومتی و اجرائی و زندگی اجتماعی انسانها نمی پذیرد و به صورت «مستقل» از الله برای خود قوانینی تراشیده است که در ادبیات قرآنی و فقهی مسلمین به چنین کفاری می گویند «مشرک».

کفار اصلی آشکار میان انسانها به صورت وموردی ۵ دسته هستند :  1- الَّذِينَ هَادُوا ۲- وَالصَّابِئِينَ ۳- وَالنَّصَارَىٰ ۴- وَالْمَجُوسَ ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ( مشرکین= سکولاریستها= احزاب) [حج/۱۷] . پس سکولاریستها دسته ای از کفار اصلی هستند و همچنانکه ترکیب مسلمان یهودی و مسلمان نصرانی و مسلمان مجوس و مسلمان صابئی صحیح نیست و غیر شرعی است به همین شکل ترکیب مسلمان سکولار یا مشرک نیز صحیح نیست .

البته الله تعالی در مورد کفاری صحبت کرده است که : یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً ‏(نساء/۱۵۰) می‌گویند که به برخی ایمان داریم و به برخی دیگر ایمان نداریم، و می‌خواهند میان آن (کفر و ایمان) راهی برگزینند (ولی میان کفر و ایمان فاصله‌ای نیست و دو راه بیش وجود ندارد: راه کفر و راه دین) .‏ أُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقّاً  (نساء/۱۵۱)آنان جملگی بیگمان کافرند.

دموکراسی  نیز یعنی حاکمیت قوانین مردم بر مردم به جای حاکمیت قوانین الله بر مردم و قطعاً چنین عقیده ای در تضاد آشکار با دین اسلام است.

پس نه مسلمان سکولار در شریعت جایگاهی دارد و نه دموکراسی اسلامی و کسانی که این ترکیبات را بیان می کنند یا کسانی هستند که دارای علم و دانش هستند و آگاهانه چنین ترکیباتی را به کار می برند که قطعاً در جایگاه دروغگویان قرار می گیرند و یا کسانی هستند که سخنان این دروغگویان را جاهلانه مثل طوطی تکرار می کنند.

سکولاریستها در همان قدم اول با کنار زدن قوانین شریعت الله از امور حکومتی و اجرائی و اجتماعی جامعه، قوانین الله را شایسته ی حکمرانی بر انسانها نمی دانند و با مطرح کردن دموکراسی و حاکم کردن قوانین مردم بر مردم اراده ی الله را در گروه خواست و میل و اراده ی مخلوق قرار می دهند.

در اینجا سکولاریستها با ذات الله مخالفت کرده اند چون خدایی که حکم نمی راند و تصرف و دخالتی در اداره جهان ندارد با نیستی و عدمش برابر است و بود و نبودش فرقی نمی کند.

چنین شخص سکولاری اراده الله متعال را در گرو اراده خلقش قرار داده است و الوهیت را از الله گرفته و به خلقش بخشیده است در نتیجه الله متعال یک انتخاب از میان انتخاب های بسیار، قرار داده شده که هیچ امر و نهی ای از خود ندارد بلکه حق انتخاب و امر و نهی به دست مردم قرار می گیرد که: اگر حکمش را پذیرفتند آن را به اجرا می گذارند و اگر نپذیرفتند آنرا تعطیل می کنند..  

واضح و روشن است همچنانکه یک کافر یهودی ربطی به اسلام ندارد به همین شکل یک کافر سکولار نیز جایگاهی در میان مسلمین ندارد و دموکراسی سکولاریستها نیز ابزاری چون شورا نیست بلکه عقیده و منهجی نقطه مقابل قوانین شریعت الله است.

الحاکمیة لله، قانونگذاری و حاکمیت از آن خداوند است

الحاکمیة لله، قانونگذاری و حاکمیت از آن خداوند است

به قلم: احمد حارث اعظمی

پذیرفتن الله به عنوان خدایی که جز او خدایی نیست محمد صل الله علیه و سلم فرستاده و رسولی که از سوی الله آمده، بدین معنا است که «قرآن» کتابی که محمد صلى الله عليه وسلم آورده، از طرف الله می باشد، و آن کاملاً صحیح، درست و حقیقت بوده، هیچ گونه باطلی از هیچ جهتی و نظری، متوجه قرآن کریم نمی گردد.
تنها مصدر و منبع «تلقی» و گرفت قرآن کریم می باشد. تنها به آن عمل می شود نه به کتاب و قانونی دیگر.
اگر «عقل» خواسته باشد، پاره ای از قرآن را تصدیق و درست بشمارد و پاره دیگری را نادرست و غلط بپندارد، با مقدمه ای که در آغاز پذیرفته در تناقض خواهد بود و «قانون عقل» را زیر پا نهاده و خواسته «ایمان» را پشت پا زده و مرتد گردیده است.

و اگر «عقل» یکی از نظامهای وارد در قرآن کریم را «غیرمعقول» بپندارد؛ یا آن را به مدت زمان معینی سازگار بداند و بگوید که در این عصر و زمان کاربرد خود را از دست داده و به همان زمان معین مربوط بوده است، در حقیقت خود را «اله» بر گرفته، خود را همتای «الله» برشمرده و به آن مقدمه ای که ایمان آورده بود، کفر ورزیده است. گویا پنداشته که او از «الله» جل جلاله شریعت درست تر آورده، از «الله» جل جلاله بهتر می داند و بر پیرامون این جهان هستی آگاه تر است!.
این چنین است که عقل مؤمن با دینی که الله فرو فرستاده است در جدال و کشمکش نخواهد افتاد؛ نه این که دین بر پای عقل، اندیشه و تفکیر سنگ بنهد آنچنان که کلیسا نمود؛ بل این ایمان است که عقل را به گشایش دریچه های حقیقت رهنمون می شود.

مردم که کاری ندارد ما قوانین چه مذهبی را داشته باشیم و اصلا درگیری مذهبی نداریم چرا احزاب سکولار خودمان راضی نمی شوند تا جنگ تمام شود و اینهمه فقر و نا امنی هم تمام شود؟

مردم که کاری ندارد ما قوانین چه مذهبی را داشته باشیم و اصلا درگیری مذهبی نداریم چرا احزاب سکولار خودمان راضی نمی شوند تا جنگ تمام شود و اینهمه فقر و نا امنی هم تمام شود؟

هدف اسلام  در زمین علاوه بر گسترش توحید، از بین بردن گرسنگی و ترس وتامین زندگی بدون فقر وگسترش امنیت «اطعمهم من جوع وآمنهم من خوف » در موارد پنجگانه [عقیده ـ جان ، نسل ، عقل ومال ] است . ومی دانی که رسیدن به این اهداف هم تنها با عوض کردن قوانین جاهلی بشری وایجاد حکومت اسلامی ممکن می شود.

پس هدف تنها یک چیز است و آن اینکه حکم وقانون خداوندی به جای تمامی احکام وقوانین بشری گذاشته شود نه اینکه با اینگونه امتیازات جزئی جاهلیت و مرتدین سکولار فریب خورده وقانع گردیم . وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ‌ فَيُدْهِنُونَ‌ (قلم/۹)

آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشی توأم با انحراف از مسیر حق)!.

یا حکم الله یا حکم غیر الله . وتمام زندگی وفعالیت پیامبران واصلاحگران وشعله ورشدن جنگها ی اهل توحید در طول تاریخ تاروز قیامت به خاطر همین یک مطلب است .

مشرکین یا سکولارها به همه چیز راضی میشوند الا اینکه حکم الله جایگزین حکم آنان گردد .

 پس مسئله ی به  این سادگی را اینقدر برای خود ودیگران پیچیده اش نکنیم.

 کل مشکلات جاهلیت بر سر تحکیم شریعت الله یا کنار زدن قوانین شریعت الله است و این احزاب سکولار تحت هیچ عنوانی حاضر به تحکیم شریعت الله نیستند حتی اگر این رهبر خود رسول الله صلی الله علیه وسلم و صحابه ی او باشند.

شما صهيونيسم و سكولاريسم را دشمن شماره يك مسلمين مي دانيد و علمايي چون ابوبصير معتقد هستند كه  مي توان  بر عليه شيعيان و مسلمين  ظالم و شورشگر با همين كفارهمكاري نمود و پشتيباني كرد؟ (۲)

شما صهيونيسم و سكولاريسم را دشمن شماره يك مسلمين مي دانيد و علمايي چون ابوبصير معتقد هستند كه  مي توان  بر عليه شيعيان و مسلمين  ظالم و شورشگر با همين كفارهمكاري نمود و پشتيباني كرد؟ (۲)

(سلسله درسهاي: پرسش از ما و شما،  پاسخ  ساده از استاد مجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامي )[۱]

در حالي كه خود او و هر مسلمان آگاهي مي داند كه روش برخورد با مرتدين  بسيار متفاوت تر از روش برخورد با كفار اصلي است و در ميان كفار اصلي هم يهوديان در بدترين جايگاه قرار گرفته اند، اما اين شخص در همان اوايل سال ۲۰۰۲ نصارا در زماني كه مقدمات حمله به عراق توسط آمريكا و انگليس چيده مي شد كتابي  منتشر مي كند كه در آن تمام شيعيان دنيا را مرتد  معرفي مي كند و با اين كار قصد دارد جنگي مذهبي در عراق راه بياندازد تا با ضعيف نمودن مسلمين و مشغول كردن آنها به همديگر جاده براي تسلط كامل انگليس و آمريكا در عراق هموار گردد و از اتحاد مردم عراق  بر عليه اشغالگران جلوگيري شود .

شما اگر آیات اولیه ی سوره ی روم و موضع گیری مسلمین در برابر جنگ ساسانیان با روم را به دقت بررسی کنید متوجه خواهید شد که الله متعال در شریعت خود این اجازه را به مومنین نمی دهد که از پیروزی یک کافر شبهه اهل کتاب بر یک کافراهل کتاب خوشحال شویم، که امری کاملاً قلبی است، حالا چه رسد به اینکه یک سکولار را بر علیه یک نصارا یاری رسانیم  در حالی که نصارا را نیز کافر می دانیم .

این استراتژی را من و شما تعیین نکرده ایم و فتوای هیچ امام یا بشری نیست ، و چیزی هم نیست که نتوان آن را درک کرد . در این صورت یک مسلمان چگونه می تواند به خود اجازه دهد که از یک سکولار و مرتد محلی و صهیونیستی خون خوار بر علیه یک نصارا  پشتیبانی کند و باز ادعای مسلمان بودن داشته باشد؟

اما می بینیم که عده ای جاهل با فتوای مشتی فتوا فروش حاضر شده اند در راستای اهداف کفار سکولار جهانی و مرتدین محلی و رژیم جنایتکار صهیونیستی و در صف کفار اشغالگر محارب  بر علیه فرقه های اسلامی مخالف خود جنگیده و مرتکب کثیف ترین خیانتها و جنایات گردند. این واقعیت بسیاری از گروههای مسلح موجود در عراق و سوریه و افغانستان و چچن و صومالی و یمن و غیره است .

در مورد ابوبصیر هم نمی توان او و مریدان  و مقلدینش را از این قاعده مستثنی نمود . هنوز جويبار قتل عام شيعه و سني در عراق در جريان است كه در سوريه هم ابتدا فتوا مي دهد كه مخالفين آمريكا و انگليس خوارج هستند و اينها بدتر از يهود و نصارا مي باشند. به دنبال اين فتواي سراسر كذب و دروغ هزاران مسلمان به قتل رسيده و هنوز هم كشته مي شوند و جويباري ديگر از خون مسلمين  به راه افتاده است. اما به اين حد از عوام فريبي و خيانت قناعت نكرد و چنين فتوايي را داد كه بر مبناي آن مسلمين مي توانند با دشمنان محارب قانون شريعت الله و اشغالگر  سرزمينهاي مسلمين، بر عليه مسلمين مجاهد و آزادي خواه همكاري داشته باشند.

در پاسخ به این خیانت عظمی، من از دراویش و مریدانش می پرسم کدام یک از امامان اهل سنت پشتیبانی و حمایت از کفار اشغالگر محارب بر علیه مسلمین را جایز دانسته اند؟  تنها پاسخ به این سوال کافی است تا ماهیت این موجود برای همگان مشخص شود و دریابند که چرا انگلیس چنین موجودی را پرورش می دهد.

همين براي عاقلان كافي است تا مفتيان ناتو و آمریکا و روسیه و چین و سایر کفار را بهتر تشخيص دهند. با اينكه در اين فتوا  مي گويد كه شخصاً همكاري كردن و ياري رساندن به آمريكا را شايسته نمي داند، اما در فتواهاي ديگرش همكاري كردن با تركيه ي عضو ناتو و متحدينش را شايسته دانسته و به مدح آن هم مي پردازد.!

 به ديگر سخن همكاري و پشتيباني كردن اعضاي ناتو مانند انگليس و فرانسه و آلمان و غيره بر عليه مسلمين، كه متحد و هم پيمان آمريكا هستند اشكال ندارد؛ اما به صورت مستقيم با آمريكا مشكل دارد! چرا؟ يعني فرق همكاري و پشتيباني كردن آمريكا با واسطه يا بي واسطه در چيست؟  اين شخص مخاطبين خود را چقدر احمق و نادان فرض كرده است!؟


[۱] تاریخ این سلسله از پرسش و پاسخها به اواخر دهه هشتاد شمسی بر می گردد

کارنامه ی طلبه های شیعه مذهب و طلبه های حنفی و شافعی و نجدی و اخوانی و مکتبی و صوفی به اغتشاشگران سکولار ۱۴۰۱ش

کارنامه ی طلبه های شیعه مذهب و طلبه های حنفی و شافعی و نجدی و اخوانی و مکتبی و صوفی به اغتشاشگران سکولار ۱۴۰۱ش

ارائه: عبدالباسط

اغتشاشات و فتنه های سکوااریستها بر علیه قوانین شریعت الله و دارالاسلام محک و آزمایش بزرگی برای طلبه ها و درس‌خوانهای امور فقهی بود تا آنچه را در مورد کفر به طاغوت و دفاع از الجماعه و دارالاسلام آموخته اند به صورت عملی پیاده کنند.

اهل الجماعه بودن تنها با شعار انجام نمی شود در حالی که خارج از الجماعه هستی؛ این برای هر تفکری فاجعه است زمانی که الجماعه و دارالاسلام به آنها احتیاج دارد آنها یا دچار خیانت سکوت و بی خیالی شوند و یا در جبهه ی کفار سکولار جهانی و اغتشگران سکولار و خائن داخلی قرار گیرند.

باید به صراحت بگوئیم که در اغتشاشات اخیر ، طلبه های فرقه های معروف به اهل السنه و الجماعه کارنامه ی خوبی از خود بر جای نگذاشتند.

حاجی صادقی نماینده ولی‌فقیه در سپاه پاسداران در مورد شهدای طلبه ی میان شیعیان می گوید: ”

  • پس از آنکه فهمیدند آرمان علی‌وردی علاوه بر بسیجی، طلبه هم است گفتند او نباید زنده بماند.
  • آرمان را با شکنجه به شهادت رساندند. این بغض از کجا آمده است؟ این به خاطر کارآمدی روحانیت و حضور روحانیت در میدان جهاد تبیین است.
  • افتخار می‌کنیم در اغتشاشات مثل گذشته آمار شهدای روحانیت و طلبه و آمار حوزه هایی که آسیب دیدند از همه اقشار بیشتر بوده است. این برای روحانیت افتخار است. دشمن بغض روحانیت دارد.

به خاطر غفلت‌ها و خیانت‌هایی که بعضی از مسئولان گذشته انجام داده‌اند، دشمن نسل جدید ما را مورد طمع قرار داده است.”

سوال اینجاست: طلبه های اهل سنت تا کی قرار است بر اساس منابع فقهی خودشان نفهمند اهل الجماعه بودن یعنی چه و چه وظایفی در برابر الجماعه و دارالاسلام دارند؟

چرا شما در جبهه كورد نيستيد ؟

چرا شما در جبهه كورد نيستيد ؟

(سلسله درهاي : پرسش از ما و شما ،  پاسخ  ساده از استاد مجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامي )

بسم الله والحمد لله 

اما بعد :

ج :  ابتدا بايد پرسيد كه چه جبهه اي؟ و در برابر كي؟ ممكن است جبهه اي كه شما از آن صحبت مي كنيد جبهه ي سكولاريستهاي مرتد محلي باشد كه با پشتيباني كفار سكولار جهاني و حكومتهاي مرتد منطقه اي در برابر مسلمين صف آرائي كرده اند .  در اين صورت نه جنگ كورد مسلمان با مهاجم ظالم خارجي است و نه ارتباطي  به تمام كوردها دارد بلكه جنگ كثيفترين غده ي چركين كوردها با مسلمين و جنگ قانون كفر و ارتداد است با ايمان به قانون الله  و جبهه اشغالگران خارجي و مرتدين و منافقين محلي است با جبهه آزاديخواهان مدافع قانون شريعت الله  . اين نكته اي است كه ابتدا بايد روشن گردد .

درهر نقطه اي از زمين كه اين دو جبهه در برابر هم قرار گرفتند بدون هيچ شك و گماني  در جبهه ي قانون الله  قرار مي گيريم ، و تا آنجايي كه امكان دارد با دست و زبان و قلب از جبهه قانون شريعت در برابر قانون كفار و اشغالگران سكولار و مرتد  حمايت خواهيم نمود .

اگر پدر و مادر و خواهر و برادر و همزبان و همنژادها و تمام دوستان و عزيزانمان در جبهه كفار و مرتدين قرار بگيرند در اين صورت قوم وخويش و نزديك ما نيستند و تا زماني كه با زبان ، مال يا اسلحه در اين جبهه قرار گرفته اند از آنها برائت جسته و آرزومنديم رسوا و نابود گردند و به از بين رفتنشان خوشحال مي گرديم .

اين بخشي از اصل ولاء و براء و كفر به طاغوتي است كه  الله متعال از طريق رسول الله صلي الله عليه وسلم به بندگانش آموخته است .

دموکراسی…دین یا سیاست؟!

دموکراسی…دین یا سیاست؟!

نویسنده: اليمان بن عبد الله السلمان

مترجم : انجمن ” اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف  ” بیساران

ستایش خدایی که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا دین را به تمامی آشکار کند، هر چند خوشایند مشرکان نباشد و سلام و صلوات بر پیامبرمان محمد (صلی الله علیه و سلم) و همه­ی کسانی که به راه و روش او دعوت می­کنند و تا روز قیامت به سنتش تمسک می­جویند.

و بعد…

سخن و جدال در مورد دموکراسی فراوان است و نظرات متفاوتی در این­باره وجود دارد…

  • عده­ای آن را در تناقض با دین نمی­بینند، بلکه آن را وسیله­ای متمدنانه، برای تحقق مصالح دعوت به شمار می­آورند.
  • و گروهی دیگر؛ آن را دینی متناقض با دین خدا می­دانند که با آن می­جنگد، این گروه کفر خود را نسبت به دموکراسی اعلان می­کنند و از آن تبری می­جویند، چرا که به نظر اینان، دموکراسی طاغوتی جدید است.

ابن تیمیه رحمه الله می­فرماید: “کلمات بر سه نوع­اند؛ نوعی که محدوده­ی آن با شرع شناخته می­شود مانند نماز، نوعی که محدوده­ی آن در لغت شناخته می­شود مانند خورشید و ماه و نوعی که محدوده­ی آن را عرف مشخص می­کند”.

هنگامی که کلمه­ی “دموکراسی” در شرع نیامده و در لغت عرب هم وجود ندارد، به ناچار باید معنا و حقیقت آن را نزد اهل آن، کسانی که آن را وضع کرده­اند، جستجو کنیم.

کلمه ی دموکراسی ریشه­ی یونانی دارد و از ادغام و اختصار دو کلمه­ی “دیموس” به معنی مردم و “کراتوس” به معنی حکوت یا سلطه یا قانو­ن­گذاری، به وجود آمده است و بنابراین ترجمه­ی تحت­الفظی آن می­شود “حکومت مردم”.

ما همچنین باید بدانیم که دموکراسی چگونه شکل گرفت و تحت چه شرایطی ظهور کرد. دموکراسی و افکاری شبیه به آن، واکنشی بود به پادشاهان و مردان کنیسه که به اسم دین به مردم ستم می­کردند. مردم به چنین دینی که سبب بدبختی و بردگی­شان شده بود پشت کردند و یکی از شعارهای انقلاب فرانسه این بود که: “آخرین پادشاه را با روده­های آخرین کشیش اعدام کنید”.

بنابراین دموکراسی در اصل بر اساس طغیان علیه سلطه ­ی خداوند شکل گرفت تا همه ­ی این سلطه را به انسان وانهد و به این ترتیب انسان، خودش به تنهایی بتواند نظام زندگی خود و قوانین آن را بدون هیچ قید و شرطی وضع کند، یعنی حق قانون­گذاری به انسان واگذار شد.

این به معنی این است که پرستش شونده، پروردگاری که اطاعتش واجب است، از جهت قانون­گذاری، انسان است نه الله جل ثناؤه و این با اصل دین و توحید منافات دارد، زیرا خداوند متعال می­فرماید: « إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّـهِ ۚ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»، « فرمانروائی از آن خدا است و بس. (این، او است که بر کائنات حکومت می‌کند و از جمله عقائد و عبادات را وضع می‌نماید). خدا دستور داده است که جز او را نپرستید. این است دین راست و ثابتی (که ادلّه و براهین عقلی و نقلی بر صدق آن رهبرند) ولی بیشتر مردم نمی‌دانند (که حق این است و جز این پوچ و ناروا است)». (یوسف/۴۰)

ادامه خواندن دموکراسی…دین یا سیاست؟!

تكليف آن عده از مسلمین فریب خورده توسط احزاب ، حکومتها و دین فروشان  چيست و شما چه پيامي براي آنها داريد ؟

تكليف آن عده از مسلمین فریب خورده توسط احزاب ، حکومتها و دین فروشان  چيست و شما چه پيامي براي آنها داريد ؟

شكي نيست كه اكثر سرزمينهاي مسلمان نشين در اشغال كفار سكولار خارجي و نوكران محلي شان مي باشد و اين نوكران توانسته اند نوكراني از ميان ملاها ي دين فروش و منافقين براي خود استخدام كنند تا عقايد مردم را فاسد نموده و با اين كار مردم را از مجاهدين شريعت گرا   و بخصوص از دارالاسلام ایران دور نموده و به طرف احزاب سکولار  و مرتد و کفار سکولار و جنایتکار جهانی بكشانند ، حالا در اين ميان  تكليف آن عده از انسانهاي فريب خورده چيست و شما چه پيامي براي آنها داريد ؟

(سلسله درهاي : پرسش از ما و شما ،  پاسخ  ساده از استاد مجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامي )

بسم الله والحمد لله 

اما بعد :

ج :  متاسفانه تكليف اين فريب خورده ها را خودشان مشخص كرده اند ، زماني كه اينها با قلب يا زبان يا عملاً در صف كفار و مرتدين قرار گرفته مي گيرند ،  در اين دنيا ،  جزو همان كفار و مرتدين به حساب مي آيند ؛ اما سفارش من به اين دسته كه نا آگاهي و جهالت از يكطرف و افتادن در دام و سحر ملاهاي دين فروش و  رسانه هاي ماهواره اي كفار و مرتدين  از ديگ سو باعث سرگرداني و گمراهي آنها شده است مي گويم :

اي كسي كه عقل و اختيار خود را در اختيار رسانه هاي سكولار و دين فروشان قرار داده اي و كوركورانه با مجاهدين شريعت گرا مخالفت نموده و از دشمنان قانون شريعت الله حمايت مي كني ، گوش بده و نترس و مطمئن باش كه قضاوت صحيح آن نيست كه تنها به حرف فاسقين و كفار و مرتدين و خائنين گوش دهي و از نگاه اينها در مورد دشمنانشان قضاوت كني ، اين احتمال را بده كه ممكن است فرعوني كه خود مدافع دين و مردم مي داند در مورد موسي دروغ بگويد  و  تويي كه شبانه روز حرف فرعون و دين فروشاني چون بلعم باعوا را مي شنوي ، عاقلانه تر اين است كه حرف خود موسي را نيز بشنوي و بعد قضاوت كني  ! اين به عنوان قدم اول .

من و امثال من همان مجاهدين شريعت گرايي هستيم كه در تمام رسانه هاي منافقين و كفار جهاني و منطقه اي  با زشت ترين كلمات و بدترين تهمتها و دروغها از ما ياد مي شود ،  و تو هم بدون تفكر و روشن نمودن واقعيت سخنان ،  همان گفته ي آنها را تكرار نموده و بازگو مي نمايي ! مطمئن باش من هرگز از تو و امثال تو نترسيده و نمي ترسم و هيچ نيازي هم بهت ندارم ، اما تو و امثال تو بسيار به من نياز داريد اما از آن غافل هستي !

حرفم را بفهم ؛

بيا و براي چند لحظه هم كه شده  خودت را در واقيت پس از مرگ و روز قيامت  قرار بده ، تصور كن كه تو تنهايي  و هيچ لباسي هم به تن نداري و با اين وضعيت تورا خركش كرده و بهت مي گويند : اي نادان تو بدون تحقيق و كوركورانه و طبق سخنان و نقشه هاي دشمنان قانون الله  ،  به طاغوتها اطمينان پيدا كردي و از پارلمان كفري و دين ساخته شده توسط مردم (قانون اساسي جاهلي و سكولار) كه در برابر قانون الله قرار داشت حمايت كردي و در صف كساني قرار گرفتي كه بر عليه بازگشت و تطبيق قانون الله بودند … حالا دهنت را ببند و براي هميشه در آتش جهنم بمان و بدان كه بار ديگر نمي ميري  و هر روزت در جهنم به اندازه ي ۵۰٫۰۰۰ سال در دنيا طول مي كشد !

حالا بگو ببينم براي چنين روزي چه جوابي داري ؟! همين الان جوابي برايش آماده كن …

اگر همان جوابهاي رايج در ميان عوام جاهل كه توسط   دين فروشان  تلقين شده است را داري  ، مطمئن  و در جريان باش كه هيچ يك از آنها نزد الله قابل قبول نيست ، ميگي نه ؟ برو ببين قرآن و سنت صحيح بر فهم  اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم و تابعين و امامان بزرگوار اهل سنت چون شافعي و مالك و حنبل و حنفي  در اين باره چه مي گويند  ، تا بداني  كه سرنوشتت را دست چه خواب و خيالي  سپرده اي ..

بدان كه من مجاهد شريعت گرا چقدر دلسوز توام ، حالا فكر كن و كمي  هم به خودت و آينده ات اهميت بده .  اين را هم با كمال اطمينان بدان كه من مجاهد ،  نه مال و نه زمين و نه هيچ چيز ديگري از تو نمي خواهم ، تنها به تو مي گويم تا دير نشده و زماني براي توبه باقي مانده ،  برگرد .

آگاه باش كه من مجاهد براي خون ريزي و كشتن هيچ مسلماني نيامده ام  بلكه در برابر اشغالگران  سكولار و كافر خارجي و نوكران محلي آنها و ويران نمودن بت پارلمان مشركين و سكولارها و زير پا نهادن  قانون سكولاريستي  و از ميان برداشتن مرزهاي ساختگي سايكس  – پيكو و يكسان و برابر نمودن تمام ملتها و زبانها  و تامين امنيت و رفاه قيام نموده ام و بس .

اين را هم بدان كه هركسي كه در صف كفار اشغالگر خارجي قرار گرفته  و در برابر اين اهداف ما قرار بگيرد ، خودش خونش را براي ما حلال مي گرداند و گرنه ما مثل جنايتكاران اشغالگر و مرتدين محلي عاشق مسلمان كشي نيستيم !

ادامه خواندن تكليف آن عده از مسلمین فریب خورده توسط احزاب ، حکومتها و دین فروشان  چيست و شما چه پيامي براي آنها داريد ؟

دموکراسی؛ اسمی که هیچ حقیقتی برای آن وجود ندارد

دموکراسی؛ اسمی که هیچ حقیقتی برای آن وجود ندارد

            نویسنده: جعفر شیخ ادریس

مترجم : انجمن ” اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف  ” بیساران

دموکراسی، در هیچ­یک از برهه­های تاریخی، آن­چنان که در عصر ما رواج دارد، رواج نداشته است.

متفکرین بزرگ غربی- از زمان یونان باستان- نقدهای بسیاری بر آن داشته­ و حتی آن را رد کرده­اند تا جایی که یکی از فیلسوفان معاصر بریتانیا می­گوید: ” اگر ما در مورد دموکراسی، بر اساس تعداد مخالفان و موافقانی که بین متفکرین دارد، قضاوت می­کردیم، به ناچار این روش متضرر می­شد”.۱

در زمان ما، تبلیغات گسترده­ای که برای این جریان وجود دارد، عده­ی زیادی از مردم را نسبت به عیوب دموکراسی، که حتی نظریه­پردازان غربی به آن معترف­اند، کور کرده است، مخصوصا در سرزمین ما، بلکه حتی شیفتگان و مروجان این شیوه، آن را مانند بلسم، درمان همه­ی دردهای سیاسی و غیر سیاسی جامعه می­دانند.

به همین دلیل بر خود لازم می­دانم که در تصحیح این تصور غلط، سهیم شوم و کار خود را با این مقاله آغاز می­کنم، امیدوارم فتح بابی باشد برای نوشتن کتاب کاملی درباره­ی مشکلات دموکراسی و جایگزین­های اسلامی آن.

اولین ایرادی که بر دموکراسی وارد است؛ این است که دموکراسی، اسمی­ست که هیچ حقیقتی برای آن وجود ندارد!

منظورم این است که وقتی می­گویند نظام سیاسی، حالا چه دیکتاتوری باشد، چه دینی-به طور مثال- شما می­توانید تصور کنید که مقصودشان چیست و تصور ذهنی شما، با آن­چه که در واقعیت وجود دارد، مطابقت می­کند، اما این امر در مورد دموکراسی صادق نیست، زیرا دموکراسی، آن­طور که از نامش بر­می­آید و آن­طور که سیاست­مداران و نظریه­پردازان آن می­گویند، عبارت است از حکومت مردم.

اما صورت واقعی آن­چه آن را دموکراسی می­نامند، با همه­ی خوبی­ها و بدی­هایش، با حکومت مردم، تطابق ندارد!

اولا: خود مفهوم “ملت”، آن­طور که نظریه­پردازان دموکراسی می­گویند، مفهوم پیچیده­ای­ست-

استاد “روبرت دال” که از جامع­ترین پژوهش­گران آمریکایی در دموکراسی­ست و روی جلد کتابش، به عنوان برجسته­ترین نظریه­پرداز سیاسی زمان ما، معرفی شده و کتابش دو جایزه­ی بزرگ را به دست آورده است، می­گوید: “داعیان دموکراسی، از جمله سیاستمداران فیلسوف، پیش­فرض مشخصی دارند، مبنی بر این­که ملتی که در حال حاضر وجود دارد، چیزی­ست که تاریخ آن را ساخته است، اما این واقعیت، مشکوک است، چنان­که در ولایات متحده در سال ۱۸۶۱م. هنگامی که کار با خشونت و نه با رضایتمندی و اجماع، به پایان رسید، فرض بر این شد که در آن­جا ملتی وجود دارد و با آن­چه بنا بر این فرض شکل گرفت، جزیی از نظریه­ی خیالی دموکراسی به وجود آمد”.۲

ثانیا: اگر مردم در هیچ زمانی حاکم نبوده­اند، و واقعا هم نبوده ­اند، این امر، محال است.

شهادت برخی از اندیشمندان دموکراسی، در این مورد از این قرار است:

به عنوان مثال، یکی از انواع دموکراسی که به “دموکراسی مستقیم” معروف است، نوعی­ست که در آتن وجود داشته و این اولین دولت دموکراتی است که در قرن پنجم قبل از میلاد، شکل گرفته و به این دلیل آن را دموکراسی مستقیم نامدیدند که “ملت”، سالی چهل بار برای بحث درباره­ی مسائل مهم سیاسی و تصمیم­گیری درمورد آن­ها تجمع می­کردند. اما با این وجود، باز هم حکومت از آن مردم نبود، زیرا:

  1. نظام دموکراسی را گروه کوچکی از مردم تاسیس کردند و آن­ها بودند که مشخص می­کردند چه کسانی در مفهوم ملت حاکم، جای می­گیرند و چه کسانی مستحق ورود به این جرگه نیستند، آن­ها زنان، بردگان و تمام کسانی را که اصالت آتنی نداشتند، هر چند که مدت مدیدی را در آن­جا زیسته باشند، در مفهوم ملت نمی­گنجاندند و جز تعداد کمی از شهروندان، کسی حق مشارکت سیاسی نداشت.۳
  2. برای اعتبار جلسه­های حل و عقد در این نظام دموکراسی مستقیم، کافی بود فقط شش هزار نفر از کل سی و پنج هزار نفر عضو، در جلسه حضور یابند، یعنی تصمیماتی که گرفته می­شد، زیر نظر عده­ی کمی از کسانی بود که حق حاکمیت داشتند.
  3. تمام مدتِ هر یک از این جلسات، از ده ساعت بیش­تر نمی­شد و با این حساب، همه­ی مردم نمی­توانستند در گفتگوها شرکت کنند، بلکه فقط بعضی از رهبرانشان در مذاکرات شرکت می­کردند و مابقی، پیرو او بودند.

هنگامی که دموکراسی برای بار دوم، در قرن هجده در اروپا پا به عرصه گذاشت، به دلیل ازدیاد جمعیت و مشکل برگزاری جلسات، اجرای آن به شکلی که در آتن اجرا می­شد، غیر ممکن بود، لیکن به جای این­که گفته شود اجرای دموکراسی، به معنای حاکمیت مردم، در حال حاضر غیر ممکن است و باید در جستجوی نظام حکومتی دیگری باشیم که با واقعیت زمان متناسب باشد، حیله­ای به کار بردند و نام دموکراسی­ای را که در آتن اجرا می­شد، “دموکراسی مستقیم” نهادند و پیشنهاد کردند که نظام جدید را “دموکراسی غیر مستقیم” یا “دموکراسی نیابتی” بنامند، یعنی دموکراسی­ای که در آن، مردم گروه کوچکی را نماینده­ی خود می­کنند تا به نامشان حکومت کنند.

ادامه خواندن دموکراسی؛ اسمی که هیچ حقیقتی برای آن وجود ندارد