واکنش سید قطب به نطفه ی انحرافی جریان مبارک اخوان المسلمین ( اخوان المفلسین کنونی )
ارائه : ابراهیم قشمی
مبارزات سياسى سيدقطب
مهمترين دوران مبارزه سيدقطب به زمانى مربوط مىشود كه به جمعيت اخوان المسلمين پيوست. جمعيت اخوان المسلمين يكى از جمعيتهاى مبارز در سالهاى ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ميلادى بود كه در بيشتر كشورهاى عربى فعاليت مىكرد و مقر اصلى آن در مصر قرار داشت. اين جمعيت را حسن البناء (م۱۳۶۸ق) در شهر اسماعيليه مصر در ذىالقعده سال ۱۳۴۷ پايهگذاشت و فعاليت خود را در مدرسه «التهذيب» با تعليم قرآن، تجويد، حديث، تفسير و ديگر علوم اسلامى، آغاز كرد. حسن البناء در سال ۱۳۵۰قمرى، رسالهاى دربردارنده اهداف جمعيت اخوان المسلمين منتشر كرد و در جايگاه دبيركل جمعيت برگزيده شد. هنگام جنگ اعراب و اسرائيل در سال ۱۹۴۸ ميلادى جمعيت اخوان المسلمين به يارى ملت فلسطين شتافت و بسيارى از اعضاى آن در اين جنگ شركت كردند. پس از اين وقايع، از طرفى محبوبيت اخوان المسلمين بين مسلمانان به شدت افزايش يافت و از طرف ديگر، دربار مصر و استعمار پير انگليس از آنان عصبانى و ناراحت شدند؛ از اينرو به فرمان ملك فاروق در سال ۱۳۶۸ قمرى فرمان انحلال جمعيت صادر شد و به تلافى اين فرمان، جمعيت اخوان المسلمين نخست وزير مصر(نقراشى پاشا) را كشتند و حكومت وقت نيز به تلافى اين اقدام، دبير كل اين جمعيت يعنى «حسن البناء» را در سال ۱۳۶۹ق ترور كرد (دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج۷، ص۲۷۱). ترور حسن البناء زمانى بود كه سيدقطب در امريكا به سر مىبرد. او مىديد كه نشريات امريكايى به شدت از كشتهشدن حسن البناء ابراز خوشحالى مىكنند؛ بدين جهت همانجا تصميم گرفت پس از بازگشت از امريكا در سال ۱۹۵۱ ميلادى به طور رسمى به اخوان المسلمين بپيوندد. وى چنان به اين گروه علاقه داشت كه هميشه مىگفت: من در سال ۱۹۵۱ ميلادى متولد شدم (پيامبر و فرعون، ص۳۹).
مترجم : انجمن ” اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف ” بیساران
آنچه انسان را دربارهی سکولارهای عرب به تعجب وامیدارد، فتنهگری گروههای فرهنگی آنها و بیبندوباریهای اخلاقیشان است:
آنها در بلواهای خود، مدام ماجراهای بیهودهای به وجود میآورند و به این ترتیب سعی میکنند از میان خودشان، قهرمانانی برای آزادی بسازند. قهرمانیهایی که در آن هیچ ابتکار سودمند و انتقاد سازندهای وجود ندارد. نه سخن حق است در مقابل سلطان ظالم و نه کوششی برای یاری دادن مظلوم در مقابل ظالم و با این وجود، چطور میخواهند قهرمان شوند؟ نمی دانم
سرانجام دیکتاتوری پرولتاریائی مزدوران اوجالان (پ.ک.ک) در کردستان سوریه
به قلم: کارزان شکاک
کمونیستها معتقد هستند که کارگران صنعتی(پرولتاریا) باید قدرت را در دست بگیرند و دیکتاتوری را بر سایر مخالفین خود تحمیل کنند البته تحمیل این دیکتاتوری از کانال شورا صورت یم گیرد یعنی به صورت مشورتی این دیکتاتوری را بر مخالفین خو تحمیل می کنند و به اصطلاح کانتون و مناطق خودمدیریتی تشکیل می دهند.
با آنکه این توهمات متعلق به قرن ۱۸ و ۱۹ اروپا بود که در قرن بیستم نیز در میان انسانهای عقب مانده و فریب خورده طرفدارانی داشت به تدریج در میان ملل اهل علم کنار زده شده و تنها در کتابها مطالعه می گردد با این وجود هنوز در میان مردمانی عقب مانده مثل کوردهای سکولار به حیات خود ادامه می دهد.
مترجم : انجمن « اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف » بيساران
بعضیها میپرسند مگر نه اینکه اسلام دریچههای علم و معرفت را به روی انسان میگشاید و مگر نه اینکه مسلمانان بسیاری از اکتشافات و دستاوردهای مدنی را از غیر مسلمین میگیرند ، پس چرا با این وجود، دموکراسی را رد میکنند، آیا به مجرد اینکه دموکراسی فقط ابزاریست برای انتخاب، استفاده از آن ممکن نمیشود؟
جواب این است که ؛ بله! اسلام استعدادها و مواهب انسان را آزاد گذاشته تا به بهترین شکل از همهی امکانات هستی که برای آبادانی زمین در آن قرار داده شده است، استفاده کند. انسان آزاد است تا در مدت زمان اقامت خود در زمین از آنچه موجب کمال و رفاه و اطمینان او میشود، بهره بگیرد و بیکمترین شکی، یکی از چیزهایی که موجبات کمال و آسایش انسان را فراهم میکند، بهرهگیری از تجارب دیگران است. نادیده انگاشتن علوم دنیوی و دانشهای محض و سهلانگاری درباب آنها، صحیح نیست ؛ زیرا زندگی مادی بر اساس همین علوم بنا شده است و توجه به این امور، همان کاریست که پیامبر صلی الله علیه و سلم، هنگامی که از فنون فارسها در حفر خندق در اطراف مدینه استفاده کرد، آن را انجام داد و همینطور خلفای راشدین نیز در تدوین دواوین و کارهای دولتی، همین روش را پیش گرفتند و چگونگی آن را از سایر ملل آموختند.
الله (ج) می فرماید:إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصلِحُوا بَينَ أَخَوَيْكم وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكمْ تُرْحَمُونَ (حجرات آیه ۱۰) مومنان با هم برادرند. میان برادرانتان مصالحه کنید. و از خداوند هراس داشته باشید، به این امید که مورد رحمت قرار گیرید.
بنا هر کسیکه داد از اسلام و مسلمانیت میزند اما مملو از عقده و کینه میباشد در مقابل مسلمان دیگر، آن فرد خود را در ایمان آوردن به خداوند گول زده است.
الله (ج) می فرماید:واذْكُرُوا نِعْمَت اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّف بَينَ قُلُوبِكُمْ فَأَصبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ ( آل عمران آیه ۱۰۳)نعمت خداوند را بر خود بیاد بیاورید، آنگاه که دشمن یکدیگربودید و او میان دلهای شما الفت ایجاد کرد و با این نعمت او برادر یکدیگر شدید.
رسول گرامی صلی الله علیه و سلم میفرماید: مسلمان برادر مسلمان است. به او ستم نمی کند و خوار و ضعیفش نمی گرداند، نسبت به یکدیگر حسادت نکنید!!! و کینه نورزید و رقابت ننماید!!! بندگان خدا و برادر هم باشید.
مترجم : انجمن « اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف » بیساران
ما به ناچار باید در مورد موکراسی و ابعاد مجسم آن در جهان اسلام، با نهایت آرامش، بینش و وسعت نظر بحث کنیم. برخی گمان میکنند بحث در مورد بینش دموکراتیک و تعیین میزان ارتباط آن با اسلام، بحثی سفسطهانگیز و بی فایده است. اما این قضاوتی بسیار سطحیست زیرا جریان دموکراسی مقامی جهانی پیدا کرده است تا جایی که غرب، که تمدن و نفوذش بر جهان سلطه یافته، از یک سو آن را به عنوان تنها راه اصلاح زندگی بشر ترویج میدهد و از سوی دیگر، به ترویج و انتشار آن در جهان فرا میخواند و در این راه حتی از زور و تحمیل نیز استفاده میکند، مخصوصاً در جهان اسلام.
معیار سلامت وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در هریک از کشورهای جهان از نگاه غرب بستگی به تحکیم ارزشهای دموکراتیک در آن کشور داردو علاوهبراین میزان سلامت و رفاه جامعه نیز با گسترهی تغییردموکراسی در آن کشور سنجیده میشود.
غرب براین فرض است که جهان اسلام تا زمانیکه از دموکراسی دور باشد، در معرض بیثباتی و لرزش و تلاطم است و اقتدار دیکتاتوری، چیزی که از نظر غرب منبع تنش و نگرانی دائم برای سایر جهان است، در آن فراگیر خواهد بود و رهایی مسلمانان از کورهی ظلم و ستم و بی عدالتی ممکن نیست، مگر با پیشرفت دموکراسی کشورهایشان.
آنهايي که خيال مي کنند که مکتبهاي اجتماعي ديگر دنيا مي توانند آنچنان که اسلام مي تواند ، با ستمگريها و ستمگران و ياغيان و قلدران مبارزه کرده و از ستمديده ها و زجر کشيده هاي محروم اجتماعات بشري دفاع کند يا کاملا” اشتباه مي کنند يا کاملا” مغرض هستند يا از اسلام و حقيقت آن چيزي درک نکرده اند ، اين از يک طرف ;و آنهايي که خيال مي کنند مسلمان هستند ولي با ستمگريها و بيدادگريها نمي جنگند و از حقوق همه رنج ديده ها و ستم کشيده هاي جهان دفاع نمي کنند يا کاملا” در اشتباه هستند يا بي شک منافق هستند يا از اسلام چيزي نفهميده اند و اين از طرف ديگر. اصولا” اسلام در اساس و جوهر خود جنبشي آزاديبخش است که نخست دل افراد و سپس اجتماعات بشري را اصلاح و آزاد مي کند . اگر کسي واقعا با نور اسلام هدايت يافت ، او ديگر از هيچ نيرويي نمي ترسد و جز به قدرت الهي در قبال هيچ زورمندي سر تعظيم فرود نمي آورد و چنين فردي در برابر هيچ گونه ظلم وستمي ساکت نمي نشيند ، اگرچه اين ظلم و ستم بر شخص او نباشد و در گوشه دور افتاده اي بر انساني ديگر روا داشته شود .
هشدار ، مواظب باشید ، مزدوران دین فروش و مردم فروشان استحمارگر و ایجاد شبهات و اعتراض بر جهاد
کاتب : ابوابراهیم هورامی
می گویند در مرحله اول طلب علم واجب است. در مرحله دوم اصلاح عقیده ، در مرحله سوم تحطیم (شکسته شدن و…) القباب ( کسی که هنگام درگیری خیلی داد و فریاد کند) والزوایا (کنار زد و دور کرد، آن را منع کرد و بازداشت ، گوشه و کنج).
در مرحله چهارم گذر و به پایان رسانیدن پیروزی بر صوفیه و الطّرقیه و بدعت قبل از فکر در مورد جهاد با کفار و آزاد سازی سرزمین مسلمین از اشغال و چپاول کفار سکولار جهانی و داخلی باید به پایان برسند. و پنجم اصلاً شما در کنج خانه چکار می کنید اگر جهاد در چچن ، فلسطین ، افغانستان ، عراق و… فرض عین است؟
۱- آن ها خود فقیرتر ، ناآگاه تر و توهم گراتر از آنی اند که توان هم نشینی و هم صحبتی با صاحبان فن و اولی الامران عرصه های علم عقیده ، فقه ، واقع معاصر و… علم مبارزه ، علم به روز جهاد و… را داشته باشند اما با وجود این همه فقر علمی و عملی شان از بعضی از ایشان این گفتارها را می شنوی.
یادگیری علم ، چاره ای جز یادگیری علم نیست. حتماً دنبال علم بروید و… در عین حال فرق بین لا نفیه و لا ناهیه، بین مفعول فیه و فاعل و… را نمی دانند و تمام منظورشان از علم نیز همین صرف و نحو ساده و زبان عربی است.
در مورد علم جنگ ، علم جنگ های چریکی ، علم جنگ شهری و کوهستان و دشت و… خود را صاحب نظر می دانند در حالی که حتی بلد نیستند یک طبانچه ی ساده کودکان را باز و بسته کنند و… .
۲- فاسدترین چیز در قلب ها و قالب هایشان همان عقیده یشان می باشد. ارجاء قلب ها ، تصدات توانایی هایشان را به شیوه ای پرورانده که آن ها را به سوی حسرت و دلسردی سوق می دهد.
۳- به تحقیق خواست آن ها در انهدام تند خویی ها و دسته بندی های دروغی بیش نیست. و گر نه اگر راست می گویند اول از جانب خود تند خویی نسبت به دیگر مسلمانان را کنار گذاشته و دسته بندی خودشان را کنار نهند و از خود شروع کنند که در این دو مورد هیچ فرقی میان آن ها و دیگران وجود ندارد مگر در اسم و عنوان شان که با هم تفاوت دارد و گر نه مشی و سیاست همان است اما با نام و لباسی دیگر.
شما چه فرقی میان فلان حزب و دسته با اخوان المفسدین و مکتب «قرآن» سنندج می بینید؟ تنها اختلاف شان در نوع بدعت و محدثات و… است که اخوان المفسدین خیانت به مسلمین و سازش و گرایش به اتحاد سکولاریستی و حکام کافر سرزمین های مسلمان نشین را نیز بدان افزوده است.
۴- و اما شناخت شان نسبت به امر جهاد به روشنی پیداست که شناختی معیوب و گندیده ایست. و گرنه آشکار است که انهدام بدعت ها و محدثات و چیرگی بر مفاسد، منکرات ، فقر ، دیکتاتوری و… همگی از ثمرات جهاد در راه خداست و این همان ستون فقرات و تنها کلید ورود به جامعه ای اسلامی ست که بر هر مسلمانی واجب است آن را بیاموزد.
و اما در وضع موجود و الان جهاد با کفار سکولار و مرتدین داخلی و غیره جهاد دفع است نه جهاد طلب. و تفاوت آشکاری میان این دو نوع جهاد وجود دارد.
الف: جهاد دفع بلافاصله پس از اعلان شهادتین می آید هم چنان که علمای سلف بر آن متفقند و فرض عین است بر خلاف طلب علم و تبحر در آن که از فرض های کفایه می باشد.
ب: جهاد دفع ما را از دعوت تجاوزگران به اسلام و اقامه حجت بر آنان معاف می دارد. چنان چه ابن قیم رحمه الله می گوید: « به درستی که مسلمین کفار را قبل از جنگیدن با آنان به سوی اسلام دعوت می کنند و این دعوت واجب است اگر دعوت به اسلام به آنان ابلاغ نشده باشد و اگر دعوت به اسلام به آنان رسیده باشد دوباره دعوت کردن آنان مستحب است ، این در صورتی است که مسلمین قصد حمله به کفار را کرده باشند. و اما اگر کفار قصد حمله به سرزمین آن ها را کرده باشند پس بر مسلمین واجب است که بدون دعوت کردن آنان به اسلام با آنان بجنگند چون آنان را از خود و حریم خود دفع می کنند.» (احکام اهل الذمه للإمام ابن القیم رحمه الله صفحه۲۱)
۵- در جواب مشکل پنجم از خداوند متعال خاشعانه و ملتمسانه خواستاریم که موانع و بازدارنده ها را از پیش پای ما بر دارد تا افتخار پیوستن به قافله مجاهدین و شهدا را به دست آوریم و باز عاجزانه از خداوند می خواهیم که ما را از پشتیبانان آنان قرار دهد و لو از طریق گفتار و دعا باشد و هم چنین دردمندانه از وی جل جلاله می خواهیم که ما را بر مجاهده بر بدعت گزاران و دین فروشان مردم فروش اطراف مان ثابت گرداند. و این تلاش ناچیز ما را در مسیر جهاد فی سبیل الله قرار دهد. چنان چه ابن تیمیه رحمه الله می گویند: « الرّادّ علی اهل البدع مجاهد » (مجموع فتاوی ابن تیمیه/ الجزء الرابع ، صفحه ۱۳)
اگر ما به خاطر وضع ناگوار موجودی که خیانت های امثال شما در طی سال های متمادی گذشته مسبب آن هستند ، نمی توانیم در سنگرها با آنان باشیم ، در عوض در ساختمان های دولتی و… به آنان خیانت نمی کنیم ، و تهمت های رکیک ناروای دیکته شده را جهت بازداشتن مردم از پشتیبانی آنان هر چند که از طریق دعا باشد را به آنان نمی زنیم. هم چنان که این دین فروشی به روش های «سلفی» نیز رسوخ کرده که حتی مردم را با گفتارهای مزدورانه ی زهرآلودشان مسموم نموده و علیه مجاهدین تحریک شان می کنند که یا حداقل خنثی و بی تحرک بمانند و یا در مراحل بالاتر در خدمت منافع کفار سکولار جهانی و نوکران مرتد سکولار محلی قرار گیرند و لا حول و لا قوه الا بالله.
کوردستان سوریه گورستان حزب کارگران اوجالان (پ.ک.ک)
به قلم: کارزان شکاک
گویا تاریخ دارد تکرار می شود اگر تاریخ کردهای سکولاریست را مطالعه کرده باشید خواهید دید که هر وقت قدرت دولت مرکزی کم شده یکی از سران کردهای سکولاریست با حمایت بیگانگان(غالباً کشورهای همسایه و یا امپریالیستهای سکولار جهانی) برعلیه دولت و یا در راستای سیاستهای دولت مرکزی اعلام موجودیت کرده و بعد از چند صباحی با قدرت گرفتن دولت مرکزی و توافق با کشورهای همسایه یا امپریالیستهای خارجی، طومار شورشیان سکولار درهم پیچیده شده است.
اینبار هم شواهد و قرائن نشان می دهد براساس یک توافق پشت پرده بین ایران، ترکیه، روسیه و حکومت بشار اسد قرار است پ.ک.ک و نوچه هایش هم، مانند اسلافشان برای همیشه از صحنه کردستان پاک شوند. گروهی که پشتوانه ی عقیدتی مردمی نداشته باشد و با اتکا به سکولاریسم و خشونت و ارعاب و بیگانگان بخواهد برعلیه ملت مسلمان خود بشورد سرنوشتی غیر از این نخواهد داشت .
فرقه ی ارتدادی پ .ی د با پیروی از سیاست های کمونیستی و دیکتاتور منشانه پ.ک.ک عملیاتها و ترورهای خشونت باری را علیه احزاب سکولار و غیر سکولار مخالف خود، تحت شعارها و بهانه های از قبل آماده شده به راه انداخته است. این جریان که پس مانده ی دیکتاتوری پرولتاریا در تاریخ بشریت چون خمرهای سرخ سوسیالیست درکامبوج ، کره ی شمالی سوسالیستی و … است به خاطر عقب ماندگی عقیدتی عوام ستمدیده ی کردستان و ستم از حد به در حکام ظالم و سکولار بر آنان، قصد دارد همان فجایع کامبوج و کنگو و کره شمالی و … را بر مردم مظلوم ما تحمیل کند.
علاوه بر آن تاریخ جنگهای داخلی میان کومله و دموکرات ، کومله با شریعت گرایان ، حزب دموکرات کردستان عراق با اتحادیه ی میهنی کردستان ، اتحادیه ی میهنی کردستان عراق با امارت اسلامی هورامان غربی، پ.ک.ک با حزب دموکرات کردستان عراق، پ.ک.ک با اتحادیه ی میهنی کردستان ، پ.ک.ک با حزب دموکرات کردستان ترکیه ، پ.ک.ک با جماعت شریعت گرای حزب الله ترکیه ، پ.ک.ک با مجاهدین اهل سنت در کرکوک، موصل و غیره را بار دیگر تکرار نموده و چهره ی زشت و پلید خود را برای بار چندم بر صفحه ی تاریخ کم حافظه ی ملت کردستان ثبت نماید .
پس از جنگ فروشیهای فرقه ی ارتدادی پ .ی د علیه ارتش آزاد سوریه و حزب سکولاریست الپارتی (حزب دموکرات کردستان سوریه) چنین پنداشته می شد که این مجریان دیکتاتوری پرولتاریا بر مردم بدون پرولتاریای ما، در وضعیت به اصطلاح توقف عملیات نظامی و ترور به سربرده و این وضعیت تا چند روز ادامه داشت. این سیاست هیچ گاه به معنای ترک مخاصمه و توقف واقعی عملیات های نظامی و جنایات این فرقه تلقی نمی شود چرا که در همین برهه ترور های ناجوانمردانه از جانب این گروه در مناطق مختلف کردنشین سوریه علیه کردهای سکولار ومخالف خود و بخصوص علیه کوردهای شریعت گرا به وقوع پیوسته است که منجر به شهادت افراد متعددی از مسلمانان شریعت گرای کردستان گردیده است.
اما می توان گفت حجم این ترورها را تا حدود زیادی بر علیه احزاب سکولار مخالف خودش کاسته و اوج ترورهای خود را متوجه مسلمانان شریعت گرای کورد در داخل کوردستان سوریه نموده است، که علت آن نه تنها پیروی از سیاستهای سکولارسوسیالیستی مادرش پ.ک.ک و پیروی از توطئه ی سنجیده ی ترکیه و متحدینش جهت انهدام پ.ک.ک و ضعیف نمودن مسلمین شریعت گرا ی ضد سکولاریست است، تا جائی که نقشه بر آن است که کوردستان سوریه به گورستان پ.ک.ک و نوچه هایش تبدیل گردد؛ بلکه خروج از مناطق کورد نشین و تسلیم آن به ترکیه و جنگیدن در راه اهداف آمریکا در مناطق عرب نشین دیرالزور و الرقه که حتی یک کورد هم در شعاع صدها کیلومتری انها زندگی نمی کند و ضعف قوای نظامی و لجستیک و فرسایشی شدن روند جنگ افروزی آنها طی چند ماه اخیر، و محکوم شدن از جانب تشکل های حقوق بشری کردی در داخل و مهمتر از آن ترس از دفاع مشروع و اقدامات تلافی جویانه ی احزاب مخالف و مختلف زمینه های نابودی این حزب مافیائی چپ را فراهم کرده است.
در این موضوع شکی نیست که شریعت اسلامی به این دو گونه اجتهاد مجال و فرصت می دهد و بسیاری از بزرگان فقها و مجتهدین، امثال امام اوزاعی، شافعی و مالک رحمهم الله و نیز بسیاری دیگر از پیشوایان دین در عرصه ی اجتهاد فردی، فعال بوده اند و به لطف پروردگار ثمرات و دستاورد اجتهاد آنان مورد قبول عامه ی مردم قرار گرفته و در ممالک اسلامی گسترش یافته است.
اما در اوایل اسلام میان بزرگان فقها و اصحاب به ویژه خلفای راشدین روش «اجتهاد جمعی» رایج بود؛ آنان به هیچ وجه به تنهایی اقدام به اجتهاد فردی نمی نمودند و هر گاه موضوعی پیش می آمد که بیان حکم آن لازم می بود، در مجمعی از اهل علم و فقه مطرح می شد تا هر یک از آنها بر اساس قرآ ن و سنت، و آگاهی خود در مورد آن تحقیق و بررسی کند و پس از مشورت و مقایسه آراء، به نتیجه نهایی دست می یافتند.
امام «بخاری»،«دارمی» و «بیهقی» نقل می نمایند که: « هرگاه موضوعی به حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه محول می گردید، به کتاب خداوند مراجعه می نمود، چنانچه حکمش را در آن می یافت، آن را به اجرا می گذاشت؛ اگر در قرآن حکم آن را نمی یافت، به سنت رسول خدا (ص) مراجعه می فرمود و چنانچه حکمش را در سنت می یافت آن را به اجرا می نهاد.
اما چنانچه حکم موضوع را در قرآن و سنت نیز نمی یافت، بزرگان و عالمان را فرا می خواند و در مورد آن با ایشان مشورت می نمود و چنانچه به نتیجه ای دست می یافتند آن را عملی می کردند.»
امام باقلانی هم می گوید:
« عمر بن خطاب ــ رضی الله عنه ــ تنها پس از مطرح نمودن موضوعی در مجمعی از اصحاب و مشورت با آنان حکمش را به اجرا می نهاد. در عین اینکه ایشان از فضیلت و فقاهت و بصیرت سرشاری در استنباط احکام و طرق قیاس، برخور دار بوده اند.»
امام سرخسی نیز، در کتاب «المبسوط» می فرماید:
«گاهی خلفای راشدین به مدت یک ماه موضوعی را به بحث و بررسی می گذاشتند. امام عامر شعبی روایت می نماید که گاهی موضوعی به عمر بن خطاب محول می گردید و او قریب یک ماه در این خصوص تحقیق و بررسی می کرد و با اصحاب رسول خدا (ص) مشورت می نمود.»
مهمترین مسائلی که خلفای راشدین و دیگر اصحاب رسول خدا (ص) در مورد آن از طریق اجتهاد جمعی تصمیم گیری نمودند، عبارتند از:
۱- جمع آوری قرآن.
۲- مقابله با کسانی که از پرداخت زکات سر باز می زدند.
۳- میراث مادر بزرگ.
۴- عدم تقسیم زمینهای «سواد العراق».
و بسیاری از مسائل دیگر …
پس از آن می بینیم که امام ابوحنیفه رحمه الله هیئتی بزرگ از علما، فقها، محدثین، کارشناسان« جرح و تعدیل»، مفسرین، علمای لغت و علم کلام تشکیل داد و به تدوین مذهب حنفی پرداخت که به تبلور بهترین نوع اجتهاد جمعی در عصر تابعین و تابع تابعین انجامید.
اما این راهکار اجتهاد جمعی که امام ابوحنیفه وضع نمود پس از او ادامه نیافت؛ و چنانچه بر همان روال ادامه می یافت، دستاورد های بسیار مفیدی را برای مسلمانان به دنبال می داشت.
از طرف دیگر افتخار احیای این روش پسندیده در سالیان اخیر به سلاطین عثمانی بر می گردد که هیئتی از علما را در این خصوص گرد آوردند و بدون تردید، تدوین مجله «الاحکام العدلیه» توسط آن عالمان گام ارزشمندی بود در راستای احیای اجتهاد جمعی در عصر حاضر.
دلایل ضرورت اجتهادجمعی
۱- میان مسلمانان عالمان و فقیهانی که نهاد علم، معرفت، اخلاق و تقوا باشند و فتوای آنان مورد قبول اکثریت مردم باشد ــ همچنان که در مورد برخی از علمای پیشین اینگونه بود ــ وجود ندارند.
۲ – مسلمانان در میان ۴۷ کشور به ظاهر مستقل و جدا از هم متفرق و پاره پاره شده اند و چنانچه«اجتهاد فردی» بر همان روال گذشته ادامه یابد، به جز تفرقه و تشتت بیشتر، نتیجه ای را در بر نخواهد داشت. در آن صورت اجتهاد پاکستانی ها با مصریان متفاوت خواهد بود. و نتیجه ای که علمای سعودی کسب خواهند کرد ممکن است با نتایج علمای الجزایر دو چیز متفاوت از هم باشند. و گاهی این اختلاف از دایره ی معقول و مورد پسند شریعت اسلامی فراتر خواهد رفت و زمینه را برای دشمنان اسلام فراهم خواهد نمود تا بیشتر از گذشته ها از اختلافات موجود در میان ما بهره برداری نمایند.
۳ – دخالت حکومت ها در تمامی شئون اجتماعی، موانع سنگینی را بر سر راه اجتهاد فردی و اظهار نظر آزادانه پیرامون مسائل و مشکلات موجود، ایجاد خواهد کرد. اما اتحاد و هماهنگی آراء و تبادل اندیشه میان علمای مسلمان که هر کدام در نقطه ای از ممالک اسلامی به سر می برند، جایگاه ویژه ای به آنان خواهد بخشید، که هیچ حاکم مستبد و فرمانروای خود کامه ای قدرت سلب آن را نخواهد داشت.
اما آنچه مایه ی دلگرمی و شاد کامی است، این است که امت اسلامی اینک گام نهادن در این مسیر معقول و مبارک را به شیوه ی بسیار مطلوبی آغاز نموده و به این حقیقت رسیده است که «اجتهاد جمعی» در مقایسه با «اجتهاد فردی» بسیار به احتیاط، و صواب، ایجاد وحدت و تفاهم نزدیکتر است؛ خصوصاً در دنیایی که در آن عالمان ژرف نگر و اهل صلاح و تقوا حکم کیمیا را دارند؛ دنیایی که علم و دانش آن را درنوردیده علوم و فنون به شاخه ها و شعبه های بسیاری تقسیم گردیده؛ و در واقع دنیا، دنیای تخصص است و نمی توان انسان هایی را یافت که از همه ی علوم و دانش ها آگاه باشند و در همه ی علوم شریعت متخصص و محقق و همچون علمای پیشین در اوج قله ی معرفت علوم شرعی قرار داشته باشند.
از طرف دیگر بسیاری از آنانی که در جهان اسلام عنوان عالم را یدک می کشند، به دلیل ضعف در زمینه ی پرهیزکاری و عدم خوف از پروردگار و قلت محبت رسول خدا (ص) نتوانسته اند اعتماد مردم مسلمان را جلب کنند و قلوبشان را به تسخیر خود در آورند.
الحمدلله آثار سیر امت اسلامی در این راه مبارک و مطلوب، نمایان گردیده و برای بحث و بررسی جایگاه فقه اسلامی در عرصه های مختلف، کنفرانس ها و اجتماعات بسیاری تشکیل گردیده و در بسیاری از کشورها دایرة المعارف های فقهی منتشر شده است و مجمع های متعدد فقهی بر پا و مجمع بین المللی فقهی ای گردیده است و گامهای بسیار دیگری در این زمینه بر داشته شده است.
این جنب و جوش هر چه باشد، بیانگر این حقیقت است که فقهای مسلمان دنیای معاصر دارند به اهمیت این موضوع و نقش آن در عرصه های زندگی امروزی پی می برند.
در اینجا لازم است از تلاش ها و تهیه برنامه های عملی برای دستیابی به این هدف بزرگ توسط دو نفر از پیشگامان بزرگوار استاد علامه مصطفی احمد الزرقا و علامه محمد حمید الله، یادی بنماییم و توفیق بیشترشان را از خداوند خواستار شویم.