دیدار یکی از رئیس جمهورهای دوقلوی افغانستان با یکی از ملاهای خائن آل سعود

دیدار یکی از رئیس جمهورهای دوقلوی افغانستان با یکی از ملاهای خائن آل سعود

ارائه دهنده: ابوعمر کندزی

ما تا به حال در کشوری ندیده ایم که دو تا رئیس جمهور داشته باشد اما آمریکای سکولار هر چیزی را  جهت فریب افکار مردمان ستمدیده استفاده می کند و اجناس تقلبی زیادی تولید می کند . به همین دلیل اسمی برای این تولید جدید آمریکا گذاشته ایم تحت عنوان رئیس جمهورهای دوقلوی افغانستان.

حالا یکی از این دو قلوهای مزدور که ارزش یک مهندس ساختمانی را ندارد نزد یکی مثل خودش در عربستان رفته و شروع به درد دل کرده . این مزدور در مورد سفر خود می گوید: در جریان سفر به کشور عربستان سعودی ملاقاتی داشتیم با صاحب فضيلت شیخ عبدالرحمن سدیس امام مکه مکرمه و رییس عمومی امور مربوط به مسجد الحرام و مسجد نبوی شریف که در این ملاقات روی مسایل جاری در کشور های اسلامی خصوصا افغانستان بحث و تبادل نظر صورت گرفت.

در این ملاقات تذکر دادم که اسلام دین صلح و امنیت است ولی بدبختانه تعدادی از حرکت های افراطی برای نیل به اهداف شوم خویش از دین مبین اسلام استفاده نادرست انجام میدهند.شیخ سدیس با تایید این مطلب بیان نمود که باید با چنین طرز فکری ایستاده گی و مبارزه باید صورت گیرد و عالمان دین مکلف اند با چنین افکاری مقابله نمایند.

از ایشان دعوت به عمل آوردم تا سفری به افغانستان داشته و وضعیت این کشور را از نزدیک ملاحظه نموده تا از تجربه و رهنمایی لازم ایشان در کشور عزیز مان جهت برقراری صلح استفاده صورت گیرد.

شیخ گفت متاسفانه افغانستان نیز مانند بیشتر کشور های اسلامی هدف گروه های افراط گرای اسلامی قرار گرفته است و این مسوولیت علمای افغانستان است تا در مقابل این جریان به صورت جدی موضعگیری واضح و روشن داشته باشند.”

حسبنا الله و نعم الوکیل زمانی که چنین موجودات پست و بی ارزشی(الویبضه) در مورد امور عامه مسلمین صحبت می کنند .

العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت ششم )

العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله”  ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت ششم  )

 

مؤلف: شیخ عبدالقادر عبدالعزیز (فک الله اسره)

مترجم: ا .  رضایی

ارائه دهنده : احسان هورامی ( دانشجوی علوم سیاسی )

 

مسئله: موقفِ ما در برابر تعدد جماعت هایی که برای اسلام کار می­کنند چیست؟

هنگامی که به جای اعتزال، در این زمان کار گروهی برای نصرت دین واجب است، پس موقفِ ما در برابر تعدد جماعت­ها چیست؟ و مسلمان باید با چه کسی کار کند؟ این سوال بیش از یک بار پرسیده شده. و در اینجا جوابم را بیان می­کنم که نتیجه آن برای عموم سودمند خواهد بود.

قبلاً گفتم از واجب­ترین واجباتِ شرعی در این زمان جهاد فی­سبیل الله و یاری دادن دین خداوند  به منظور نجات امت از تحقیر و ذلت و نیز برپایی خلافت اسلامی است. فریضه­ای که همه مسلمانان در نبود آن خطاکارند.

به خاطر اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرمودند: «من مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية»[۱]

«کسي که بميرد و درگردنش بيعتي نباشد بر جاهليت مرده است.»

و مقصود از آن، بیعت با امام است نه چیز دیگر. و إنشاء لله در مسئله «معالم أساسية في الجهاد» به تفصیل در مورد جهاد بحث خواهیم کرد .. هر جماعتی که در این مسیر عمل نکند به خطا رفته و مقصر است، اگر چه برخی از واجبات دیگر دین را برپا دارد.[۲]

پس بر مسلمان واجب است که جماعتی را که در راه خداوند متعال جهاد می­کند یاری دهد. و اشکالی ندارد که به سایر جماعت­ها نیز کمک کند اما به دو شرط: یکی اینکه این کمک و یاری سپری برای بازنشستن از جهادش نشود. و دوم: اینکه این کمک و یاری او با فعالیت جهادیش متعارض نباشد. و همراه با آن کمک و یاری در نصیحت آنها بر وجوب جهاد تلاش کند.

خداوند  می­فرماید: (وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ) مائده ۲

«در راه نيكي و پرهيزگاري همديگر را ياري و پشتيباني نمائيد، و همديگر را در راه تجاوز و ستمكاري ياري و پشتيباني مكنيد.»

تعدد جماعت­هایی که مشغول کار جهادی نیستند، اشکالی ندارد مگر اینکه برخی از آنها برای برخی دیگر مضر باشند. اما در جماعت­هایی که مشغول جهاد هستند، تعدد حرام است. چون جهاد جز با قدرت و شوکت برپا نمی­گردد و تعدد جماعت­ها شوکت را از بین می­برد.

و در منع تعدد جماعت­ها بلکه در حرام بودن این کار، دلایل زیادی وجود دارد. از جمله خداوند  می­فرماید: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا) آل عمران ۱۰۳

«و همگي به رشته‌ي (ناگسستني قرآن) خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.» ادامه خواندن العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت ششم )

العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت پنجم )

العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله”  ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت پنجم  )

 

مؤلف: شیخ عبدالقادر عبدالعزیز (فک الله اسره)

مترجم: ا .  رضایی

ارائه دهنده : احسان هورامی ( دانشجوی علوم سیاسی )

 

تذکر: طائفه منصوره چه کسانی هستند؟

اکثر پیشوایان ما معتقدند که طائفه منصوره عالمان و اهل حدیث هستند. همانطور که بخاری و احمد بن­حنبل گفته­اند. اما براین گفته اشکال وارد است چون پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرموده­اند: «این دین پابرجاست به وسیله کسانی که برای آن جهاد می­کنند.» و دیگر روایاتی که با صراحت بیان می­کند که جهاد یکی از ویژگی­های این طائفه است مانند روایت جابر بن عبد الله و عمران بن حصين ويزيد بن الأصم از معاويه و عقبة بن عامر.

پس امکان ندارد این طایفه فقط از علما باشند بلکه آنها اهل علم و جهاد هستند، و به همین خاطر است که نووی اقوال بخاری و احمد و بقیه را ذکر می­کند سپس می­گوید: «و احتمالاً این طائفه به صورت پراکنده در میان مؤمنان باشند. برخی از آنها مبارزان شجاع و برخی عالـمان و کسانی هستند که علم حدیث می­دانند و برخی زاهد هستند و برخی امر به معروف و نهی از منکر می­کنند. و برخی سایر کارهای خیر را انجام می­دهند. و لازم نیست که همه دور هم جمع باشند. بلکه آنها در گوشه و کنار زمین پراکنده هستند.[۱]

همچنین شيخ الإسلام ابن تيميه : در فتوایش به مبارزه با تاتارهایی که شهادتین می­گفتند ولی به غیر شرع و قانون خدا حکم می­کردند. اشاره کرده­ است که براستی اهل جهاد مستحق­ترینِ مردم هستند به اینکه از طائفه منصوره به شمار آیند آنجا که فرمود: «اما گروهی که در شام و مصر هستند، و الان در حال قتال در راه اسلام­اند، از مستحق­ترینِ مردم هستند به اینکه از طائفه منصوره به شمار آیند، طائفه­ای که پیامبر صلی الله علیه وسلم  آن را در احادیث صحیح و گسترده ذکر فرموده است: «همچنان گروهى از امت من بر دين خدا استوار خواهد ماند و مخالفت مخالفان به آنها ضرري نخواهد رساند تا اينكه قيامت فرا رسد و آنان همچنان بر حق هستند» و در روایت مسلم«لا يزال أهل الغرب»[۲] آمده است.

بدون شک علمایی که به علمشان عمل می­کنند، اولین افرادی هستند که در این طائفه وارد می­شوند و بقیه مردم از مجاهدین و سایر افرادی هستند که پیرو آنانند.

آنچه باعث شد که سلف، آن طائفه نجات یافته را علما بدانند این بود که در آن هنگام میان مسلمانان در انجام فریضه جهاد خلافی نبود. و خط مقدم جهاد، مملوء از سرباز بود و نیروهای عظیم روانه سرزمین­های جنگ بودند، در زمان آنان بیشترین چیزی که در دین خلل وارد می­کرد بدعت­ها و گمراهی­های بزرگ بود و شیران این میدان، علما بودند.

اما امروز ما نیازمند تلاش علما و مجاهدین هستیم، هر کدام در میدان مخصوص به خود، باید تلاش کنند. پس دین فقط توسط علم یا فقط به وسیله جهاد برپا نمی­شود، بلکه باید هر دو با هم باشند. ادامه خواندن العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت پنجم )

العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت چهارم )

“العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله”  ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت چهارم  )

 

مؤلف: شیخ عبدالقادر عبدالعزیز (فک الله اسره)

مترجم: ا .  رضایی

ارائه دهنده : احسان هورامی ( دانشجوی علوم سیاسی )

 

مسئله­ ی هفتم: جواب شبهه­ای در مورد امارت

کتابی با عنوان «البيعة بين السنة والبدعة عند الجماعات الإسلامية» نوشته علي بن حسن بن علي بن عبد الحميد، چاپ مکتبه اسلامی در سال ۱۴۰۶ هـ مطالعه کردم. کتاب در مورد نقد یکی از جماعت­های اسلامی­مطالبی بود. در این کتاب بیان شده بود که مسئله بیعت نزد آنان از بدعت­ها به شمار می­آید.

به راستی استاد مؤلف از صواب فاصله گرفته و در کل توفیق با او یار نبود. به دلیل رعایت ارتباط موضوعی، إنشاءالله جواب شبهه متعلق به بیعت را در بخش «پادگان آموزشی» می­دهم. بهتر بود استاد نویسنده، گزینه­های دیگری را برای نقد و بیان فساد این جماعت انتخاب می­کردند.

اما در اینجا جواب انکار اصل امارت در این جماعت و امثال آن را می­دهم، به خاطر آینکه این بحث مربوط می­شود به مطلبی که در خلاصه گذشته، در مورد وجوب امارت در هر تجمع اسلامی­است. بیان کردم.

مؤلف در کتابش نوشته بود: «شبهه پنجم: وقتی امارت در سفر واجب است بنا به فرموده پیامبر صلی الله علیه وسلم    «وقتی سه نفر در سفر بودند، پس یکی از آنها امیر شود.» پس چگونه برای دعوتی که می­خواهد دین خدا را بر روی زمین برگرداند، امارت واجب­تر نیست و عهد و بیعت بر اطاعت از او ضروری­تر نیست؟ این شبهه از شش وجه جواب داده می­شود:

  • برای امارت در سفر نص صریح وجود دارد و اما نصی برای این امارت وارد نشده است. و قیاس بدون علت جایز نیست، و جز مجتهد کسی اجازه قیاس ندارد، همانگونه که بنیادگرایان می­گویند.
  • امارت در سفر با پایان یافتن سفر پایان می­پذیرد، بر خلاف این امارت استثنائی که کمال اطاعت در آن مطرح است.
  • امارت در سفر، تمامش مصلحت است. اما سایر امارت­ها تفرق و فساد به دنبال دارد و این قیاس بی پایه و اساس آشکاریست.
  • اگر مردم متفق القول شوند بر اینکه حد شراب خوار و زناکار و … را اجرا کنند، آیا این قابل قبول است؟ این به اجماع تمام امت اسلام باطل است. پس این قیاس، آن قیاس (قیاس امارت جامعه به امارت سفر) را باطل می­کند.
  • امارت در سفر محدود به برخی امورات به منظور ترتیب در انجام آنهاست نه برای سمع و اطاعت به صورت کامل.
  • این بستن عهد و پیمان منهج و روش پیشوایان نیکوکار ما رضوان الله تعالی علیهم نبود، بلکه واقع آنها برخلاف تمام اینها بود…» پایان کلام استاد علی بن حسن

ادامه خواندن العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت چهارم )

العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت سوم )

“العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله”  ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت سوم )

 

مؤلف: شیخ عبدالقادر عبدالعزیز (فک الله اسره)

مترجم: ا .  رضایی

ارائه دهنده : احسان هورامی ( دانشجوی علوم سیاسی )

 

مسئله ششم: جنگيدن همراه امير فاجر و بدكار

غير عادل را فاجر گويند و عدالت يعنى (راست و مستقيم بودن احوال انسان در دينش و گفته شده عادل كسى است كه از او در دينداريش ترديدي حاصل نشود … و براى عدل دو چيز اعتبار شده است:

  • صلاحيت در ديندارى: و آن اداء نمودن نمازهاى فريضه همراه با برپايي سنتهاى راتبه­ی آن، و دورى گزيدن از محرمات بدين صورت كه گناهان كبيره انجام نداده و بر صغيره اصرار نورزد.
  • به كارگيرى مروت و جوانمردی: و آن هم با انجام دادن آنچه موجب زيبايي و تزين او گرديده و رها نمودن آنچه او را معيوب و پست مى­گرداند.[۱]

گاهي اتفاق مى­افتد كه برادر مسلمان به اردوگاه تمرينات يا جبهه­ی جنگ ملحق مى­شود اما شخصى را فرمانده مى­بيند كه در او فجور وجود دارد، در اين حالت آيا اين برادر به كارش ادامه بدهد؟ و يا اينكه اطاعت و فرمانبرى از اين امير واجب است؟

جواب: تصرف و رفتار شخص به صورت زير مى­باشد:

اولاً: بر امير كل واجب است جز مرد صالحى كه داراى كفايت و اهليت است كسى را به كار نگمارد به دليل گفته­ى خداوند ﻷ که می­فرماید:

(إِنَّ خَيْرَ مَنْ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الأَمِينُ) قصص ۲۶

«چرا كه بهترين كسي را كه بايد استخدام كني شخصي است كه نيرومند و درستكار باشد.»

شارح عقيده­ی طحاويه می­گويد: «كسى كه بدعت و يا فجورى از او ظاهر شود به عنوان امام مسلمانان به كار گمارده نمى­شود، زيرا كه او مستحق تنبيه است تا اينكه توبه نمايد، اگر اين امكان داشت كه با او ترك مراوده شود تا اينكه توبه نمايد اين روش نيكوتر است.»[۲]

اصل در اين مورد گفته­ ى خداوند  است كه مى­فرمايد:

(وَإِذْ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ) بقره ۱۲۴

ادامه خواندن العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت سوم )

العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت دوم )

“العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله”  ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت دوم )

مؤلف: شیخ عبدالقادر عبدالعزیز (فک الله اسره)

مترجم: ا .  رضایی

ارائه دهنده : احسان هورامی ( دانشجوی علوم سیاسی )

 

مسئله­ ی پنجم: شروط اين فرماندهی

امارت اردوگاه آموزشى، خود فرعى از امارت جهاد است، داراى همان مسئوليت و شروط است، اگرچه در فضا و چارچوب تنگ­تر و محدودترى مى­باشد.

قاضى ابو­يعلى می­گويد: «امارت جهاد خاصه جنگيدن با مشركين و كفار است كه به دو گونه تقسيم مى­شود: يكى اينكه اكتفا و بسنده مى­شود بر سياست و جهت­گيرى ارتش و تدبير معركه­ی جنگ، كه شروط خاص امارت در مورد آن معتبر می­باشد. و نوع دوم آن است كه، تمامى احكام امارت كه شامل تقسيم غنائم جنگي و برقرارى صلح است به امير واگذار مى­شود كه در آن شروط عامه امارت معتبر است.

ابو­يعلى در جاى ديگر هم می­گويد: «در ولايت خاصه علاوه بر شروط معتبرى كه در وزارت اجرايى و تنفيذى مورد اعتبار است، دو شرط ديگر نيز كه همانا اسلام وآزادیست مورد اعتبار قرار گرفته شده است چون كه اين ولايت متضمن ولايت امور دينى است كه وجود كفر و بردگى با آن مغايرت دارد كما اينكه در اين ولايت ضرورتاً علم و فقه مورد نظر قرار نگرفته است اما اگر در نظر گرفته شود، فضيلت و برترى است كه از آن برخوردار شده است.

ابو­يعلى در بيان فرق بين امارت خاصه و امارت عامه می­گويد: شرايط امارت خاصه كمتر از امارت عامه است و آن هم نبود شرط علم در امارت خاصه می­باشد .. زيرا كسى كه امارتش عامه­تر باشد بايد بر مردم حكمرانى كند و اين امر شامل كسى كه امارتش خاص است نمى­شود.

با توجه به نکاتی كه مطرح شد، نتيجه گرفته مى­شود كه امارت اردوگاه تمرين و آموزشى، امارت خاصه و در جهت كاری خاص می­باشد. چون امير در اين امارت مكلف به تقسيم غنائم يا برقرارى صلح با دشمن نيست. و شروط آن همان شروط قوه­ی اجرائيه است كه ابو­يعلى در صفحه­ی ۳۱ كتابش آن را ذكر نموده است. با اضافه نمودن دو شرط ديگر كه همانا اسلام و حريت است مجموع شروط مطلوب براى اين امارت چنين خواهد بود:

۱- اسلام

۲- آزادى

۳- بلوغ

۴- عقل

۵- مذكر بودن

۶- سالم بودن حواس و اعضاء (واين هم شرط وجوب جهاد است)

۷- عدالت

۸- تخصص و تجربه در زمينه­ ی كاري. ادامه خواندن العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت دوم )

العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت اول )

جهاد ربانی و ملزومات بنیادی / شماره چهارم؛ فصل سوم

امارت و فرماندهی

 ترجمه از کتاب: “العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله”  ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت اول )

 

مؤلف: شیخ عبدالقادر عبدالعزیز (فک الله اسره)

مترجم: ا .  رضایی

ارائه دهنده : احسان هورامی ( دانشجوی علوم سیاسی )

 

در اين فصل مسائلى وجود دارد كه عبارتند از:

  • وجوب امارت و فرماندهي
  • تعيين امير موكول به نظر ولى­امر است
  • تعيين چند امير به ترتيب از صلاحيات ولى­امر است
  • چه زمانى تعيين امير به نظر مردم برمى­گردد
  • شروط اين امارت
  • جنگيدن همراه امير فاجر
  • جواب شبهه­ای در مورد امارت

 

 

مسئله­ ی اول: وجوب امارت و فرماندهى

دلايل وجوب امارت، آيات و احاديثى است كه ­اينك بدان اشاره مى­كنيم.

  • خداوند مى­فرمايد: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ) نساء ۵۹

«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! از خدا (با پيروي از قرآن) و از پيامبر خدا (با تمسّك به سنّت او) اطاعت كنيد، و از كارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداري نمائيد.»

  • همچنين مى­فرمايد: (وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوْ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ) نساء ۸۳

ادامه خواندن العمدة فی اعداد العدّة للجهاد فی سبیل الله” ( امارت و فرماندهی ) ( قسمت اول )

پرسیارێك: ئایا پێشمەرگەی کوردستان شەهیدە یان گه رێلای پەکەکە لە شەنگال و سوریا ؟

پرسیارێك: ئایا پێشمەرگەی کوردستان شەهیدە یان گه رێلای پەکەکە لە شەنگال و سوریا ؟

ئا: هێمن جوانرودی

دەنگۆی ئەوەهەیە دەلێن پێشمەرگە لە پەکەکە ئەدات ئەگەر لەشەنگال نەچنەدەرەوە، ئەم شەرەی نێوان پێشمەرگە و پەکەکە بەهاوکاری تورکیا دەبێت، دەنگۆی ئەوەش هەیە کە بۆیە سەرۆکی هەرێم وەزیری تورکیای بردۆتە چیای زەرتك بۆئەوەی هاوکاری پێشمەرگە بکات بۆ لێدانی پەکەکە و نەخشەی شەرەکە دابرێژن. ئه وه ش شاراوه نیه که پەکەکە چه ند که س له لایه نگرانی بارزانی له کوردستانی سوریا تیرۆر کردووه  یا سجنی کردوون و بێ سه رو شوێنن.

پێناسەی پێکەوەژیانی ( سیکولاره کانی)علمانیەکانی کورد – شەری پارتی و پەکەکە لەشەنگال لەسەر بچوکترین خالی ئازادی رادەربرین – ئەوە رووی راستی سیکولاریسمه(علمانیەتە) لەکوردستان و درووشەمەکانی ئازادی و پێکەوەژیان و هیتد… هەمووی بۆ گەوجکردنی میلەتە.

جا ئەگەر ئەم شەرە په ره ی سه ند ئایا پێشمەرگە شەهیدە یان پەکەکە؟

ئەم پرسیارە تایبەتە بۆ مەلای ئەوقافی سیکولار و مه دخه لیه سه لولیه کان  و ئەو موسلمانانەی وادەزانن مەرجی شەهیدبوون تەنها بەرگری کردنە لەخاك، با له پێناو یاسای کوفری سیکولاریسم و حیزبێکی سیکولارو کافریشدا بێت. ئەم پرسیارە بۆ ئەوەیە کە بزانن ووشەی شەهید مەرجی هەیە و بە کێ دەووترێ شەهید لە ئیسلامدا… بابزانم وەلامتان چیە؟

وەلامی من: هیچیان شەهید نین، نەك لەم شەرە لەهەموو شەرەکانی میژووی سیکولاریسم(عه لمانیه ت) هیچ موسلمانێك شەهید نیە لەژێر ئالا و درووشمەکانی علمانیەتدا (سیکولاریسم) بێت لەوە دلنیابن تەنانەت ئەگەر باوکیشم بێت.

یوسف القرضاوی رئیس علمای اخوانی در برابر جنایتهای آمریکا و متحدینش شیطانی لال یا ناطق؟

یوسف القرضاوی رئیس علمای اخوانی در برابر جنایتهای آمریکا و متحدینش شیطانی لال یا ناطق؟

به قلم : ابوصلاح الدین الکردی

تصور کنید که رئیس جمهور امریکا دستور جنگ بر علیه مسلمین می دهد ، بعد مفتی هایی چون مفتی آل سعود به همین دستور لباس شرعی پوشانده و آن را قالب فتوا در می آورد ، به دنبال آن چند حاکم مزدور هم تحت پرچم و رهبریت رئیس جمهور امریکا اعلان جنگ می کنند، رئیس ارتش این حکام دست نشانده به زیر دستنان و در نهایت سربازان این دستور را از ارشد خود گرفته و اجرا می کنند .

به نظر شما  اگر در میدان جنگ تنها رئیس جمهور امریکا و چند مفتی خائن درباری و چند فرمانده ی جنگی حضور داشتند آیا مسلمین به این شیوه ی وحشتناک در عراق و سوریه و یمن و افغانستان و وزیرستان و سومال وغیره قتل عام می شدند؟ و یا به زبان ساده تر اگر در میدان جنگ تنها یزید و ابن زیاد و ابن سعد و شمر بودند، آیا امام حسین به آن شکل دردناک به شهادت میرسید؟ اگر سپاه دشمن بیست یا پنجاه نفر بودند، آیا میتوانستند چنین جنایتی را مرتکب شوند؟ یقیناً نه. پس چگونه توانستند چنین جنایتی انجام دهند؟ به فرمانِ فرماندهنده و اجرایِ اجراکننده و تأییدِ تأییدکننده و سکوتِ سکوت کننده. یعنی میتوانیم بگوییم پیشوایان فکری آن امت همگی با قول و فعل و سکوت و خوشنودی و فرمانبری خود بر کشتن امام حسین علیه السلام و قتل عام مسلمین در عصر حاضر تحت پرچم آمریکا اجماع کردند. همگی در پدید آمدن واقعه کربلا و عراق و سوریه و افغانستان و یمن اتفاق نظر داشتند، جز اندکی از آنان.

این حقیقت چه زمانی برای مردم آشکار شده است؟ پس از رخ دادن آن وقایع بنابراین خون کسانی چون سیدنا حسین  رضی اله عنه در واقع بلندگویی است که در برابر مردم قرار داده شده و آنان را به مسئولیت و نتیجه کارهایشان آگاه می کند، که امروز شما سکوت می کنید یا درهمی میگیرید، یا در خانه می نشینید یا فرزند خود را از ترس کشته شدن از خیابان به خانه بازمیگردانید، ولی پیامد این کارها چیست؟

پیامد این کارها در نهایت کشته شدن امام حسین رضی الله عنه و هزاران مسلمان موحد و قرار گرفتن حکومت در مسیر انحراف و رواج تدریجی انواع فسادها و بی بندوباریها و فقر و ناامنی به دلیل فساد در دستگاه حاکمه و تسلط کفار بر هستی مسلمین و تکرار سناریوهای اندلس است.

بر همین اساس علماء فرموده اند : “الساكت عن الحق شيطان أخرس، والناطق بالباطل شيطان ناطق” . ” کسی که از حق چشم پوشی کند و در برابر آن ساکت بماند، شیطانی لال است. و کسی که زبانش را در جهت باطل بچرخاند شیطان ناطق است . در این صورت کسی که در برابر ستمگر ساکت می ماند و به او اجازه جولان می دهد، در حقیقت به نوعی ظلم را تأیید و با آن سازش می کند و مظلوم را خوار می سازد شیطانی لال است.

ابن القيم رحمه الله در این زمینه می گوید: وأي دين وأي خير فيمن يرى محارم الله تنتهك وحدوده تضاع ودينه يترك! وسنة رسول الله صلى الله عليه وسلم يرغب عنها! وهو بارد القلب ساكت اللسان، شيطان أخرس، كما أن من تكلم بالباطل شيطان ناطق.

در مسافت کمتر از ۳۵ کیلومتری مکانی که قرضاوی در آن ساکن است پایگاه نظامی آمریکا موسوم به «العدید» قرار گرفته است که روزانه هواپیماهای آمریکا و دول عربی متحد با آمریکا از آن به پرواز درآمده و بر اثر بمبارانهای آنها صدها مسجد و هزاران زن و بچه و پیر و جوان مسلمان قتل عام گشته و با نابودی منازلشان آواره و در معرض انواع فسادهای اخلاقی و …. قرار می گیرند.

حالا سکوت کسانی چون یوسف القرضاوی  در برابر جنایتهای آل سعود و قطر و امارات و کویت و اردن و ترکیه و سایر متحدین آمریکا در حق مسلمینی که روزانه توسط این جنایتکاران در عراق و شام و یمن و غیره کشته می شوند ؛ و در برابر چنانچه مسلمین  صدمه ای به کفار برسانند واکنش فوری و داد و فریاد انها گوش عالمیان کرده و تمام رسانه ها در اختیار این محکوم کردنهای آنها و تبلیغ بر علیه مسلمین قرار می گیرند؛ در این صورت چنین موجوداتی شیطان لال هستند یا شیطان ناطق؟ یا معجونی هستند از هر دو ؟

 

قاعده ی اشتباه دولت اسلامی بار دیگر فاجعه افرید

قاعده ی اشتباه دولت اسلامی بار دیگر فاجعه افرید

 

شکی نیست که طبق آیه ی : لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَاناً وَأَنَّهُمْ لَا …” یهودیان و سکولاریستها(مشرکین غیر اهل کتاب) دشمنان شماره یک مسلمین هستند؛ علاوه بر آن هم اکنون در دنیا ما هیچ کشور یهودی یا نصرانی نداریم که بر علیه مسلمین وارد جنگ شده باشد بلکه کشورهای سکولاریستی هستند به رهبری آمریکای سکولار که از تمام مذاهب و ادیان بر علیه مسلمین استفاده نموده است .

بیشترین کسانی که درجنگ سکولاریستهای جهانی بر علیه مسلمین کفار را یاری رسانده و می رسانند مسلمین اهل سنت از تمام فرق و مذاهب آن می باشند . چون جمعیت آنها بیشتر بوده و کشورهایی مثل عربستان و مصر و الجزائرو افغانستان و پاکستان وازبکستان و تاجیکستان و…. که در اختیار آمریکا و متحدینش هستند کلا اهل سنت می باشند هر چند شیعیان و نصارا و یهود هم در میان انها یافت می شود .

نکته ی مهمتر این معادله این است که حتی اگر مثل سده های قبل از رنسانس و عصر صحابه وتابعین، حکومتهای نصرانی هم وجود داشته باشند و بر علیه حکومت اسلامی در حال جنگ هم باشند، باز حمله به مکانهای عبادی آنها ممنوع است و حتی زمانی که نصاری در حین جنگ به این مکانها پناهنده شوند در امان خواهند بود .

حالا سربازان دولت اسلامی در سراسر جهان بر چه اساسی مکانهای عبادی صوفیان اهل سنت و شیعیان و نصاری را منفجر نموده و آنهمه انسان را قتل عام می کند ؟. اگر به این دلیل است که کسانی از متصوفه و نصاری و شیعیان مرتد شده و در ارتش آمریکا و متحدینش وارد شده اند و باید در مکانهای عبادیشان قتل عام شوند پس آنهمه اهل سنت شافعی و حنفی و مالکی و حنبلی چی؟ مگر اینها بیشترین کسانی نیستند که در ارتش متحدین آمریکا جا خوش کرده اند؟ این استدلالها کاملا غیر شرعی هستند و غیر از مصیبت برای مسلمین ثمره ای در بر ندارد.

این عمل، انفجار کلیسای نصاری در مصر و کشته و زخمی نمودن بیش از ۱۹۰ زن و بچه و پیر و جوان در طنطا و الاسکندریه، هیچ توجیه شرعی نداشته و سود چنین اعمالی تنها به جیب سکولاریستهای مرتد محلی می رود . سکولاریستهای مرتد با حربه ی دفاع از مکانهای عبادی نصاری و ایجاد امنیت برای مذاهب و ادیان مختلف مقبولیت عمومی یافته و پایه های آن مستحکم تر می گرددو در برابر صدها جوان مسلمان و دعوتگر را به بهانه های واهی دستگیر، زندانی ، شکنجه و درنهایت اعدام خواهند نمود بدون آنکه واکنشی از جانب مسلمین در پی داشته باشد .