انقلاب ۵۷ و آیت الله خمینی، تاریخ معاصر اهل سنت کردستان را به پیش و پس از خود تقسیم کرد (۲)
به قلم : ابوسلیمان هورامی
اگر ما تاریخ مظلومیت و اقتدار خود را در کردستان سرافراز مرور نکنیم و نگوئیم که اهل سنت برای آزادی و سرافرازی این خطه چه ها که نکشیدند فردا روزی شرمنده تاریخ خواهیم شد …شرمنده از آن روی که قلم به دستان مزدور و خائن سکولاریست تاریخ را خواهند نوشت و به دربار اربابانشان تقدیم خواهند نمود و از طریق رسانه ها با بهره گیری از دسیسه و حیله های بی شمار تبلیغاتی به خورد نسل جدید خواهند داد و بسیار سخت است تاریخی که نوشته شده است را تغییر داد مگر آن که واقعیت ها و حقیقت ها را آن گونه که هست مرور و به مردم ارائه کرد تا کسی را یارای تحریف نباشد …
از این رو است که ما ضرورت مرور تاریخ جهان اسلام به صورت عام و تاریخ کردستان پس از انقلاب ۵۷ به صورت خاص را احساس کرده و بر آن استمرار داریم و امیدواریم که این تلاش مختصر مورد رضایت الله قرار گرفته وادای احترامی باشد به ثمره ی خون تمام عزیزانی که در راه دفع سکولاریستهای مرتد از خود گذشتگی بی نظری نشان دادند .
بعد از سقوط حکومت سکولاریستی شاهنشاهی و با پیروزی انقلاب ۵۷ مردم ایران، اهل سنت کردستان انتظار داشتند به حقوق ضایع شده ای کە در زیر سایه حکومتهای قبلی ایران از آن بویی نبردە بودند، برسند. مردم پس از تحمل درد و رنج فراوان، با دادن خونهای زیاد انتظار داشتند که بتوانند بر سر نوشت خود تصمیم بگیرند و در امور مملکت سهیم باشند؛ اما ناگهان مشتی سکولاریست مرتد محلی را در صحنه دیدند که با اتحاد با سایر سکولاریستهای کمونیست و لیبرال فراری چند ملیتی از سایر استانهای ایران جهنمی به سبک استالین و خمرهای سرخ را برایشان ترسیم نموده بودند.
در فلسفه ی دین سکولاریسم هر گونه ابراز حق و حقوقی و هر گونه قانونی خارج از چارچوب نظام سکولاریستی باطل محسوب شده و عمل به آن ممنوع قلمداد می شود. همین فلسفه و ایدئولوژی بود کە احزاب سکولاریست را در مسیر سرکوب و قتل عام مسلمین هدایت کرد و کردستان را بە گورستان شریعت گرایان اهل سنت تبدیل نمود.
احزاب سکولاریست تازه به قدرت رسیده کردستان به جای احترام نهادن به خواستها و ارزشهای اسلامی و فرهنگی مردم، بە تقویت اقتدارگرایی پرولتاریایی و سرکوب اهل سنت و آزادی خواهانی که در پیروزی انقلاب و رهایی ملت کردستان سهیم بودند، شدت بخشیدند. با توجه به جغرافیای غرب ایران و بخصوص کردستان و با توجه به وجود باورها، آئین ها و ملیت ها ی گوناگون در این سرزمین احزاب سکولاریست نیز شیوه های گوناگونی را جهت بسیج و در نهایت سرکوب آنها به کار گرفتند. سرکوب را ابتدا علیه جنبش دینی مکتب قرآن احمد مفتی زاده و حرکت دانشجویی و صوفی های نقشبندی انجام دادند و سپس در بیجار و نقده و ارومیه و… مذاهب شیعه و سنی را علیه یکدیگر شوراندند که ماجرای خونین قارنا، نقده و بیجار را در پی داشت. همچنین با ایجاد تفرقه در مناطقی که کرد، ترک، ارمنی سالیان درازی بصورت مسالمت آمیز در کنار همدیگر زندگی کرده بودند، سبب بوجود آمدن جنگهای خونین و کاشته شدن بذر نفاق در بین این مردم شدند. این جنگ ها تنها در روستاهایی از قبیل قارنه و قلاتان، سوزی، ایندرقاش، دیلانچرخ، حلبی (حەلبێ)، کویکان، کارێز و برخی روستاهای دیگر منجر بە کشتە شدن صدها غیرنظامی بی گناه شد.