سلفیت خاص نجدیت اکثریت مطلق مسلمین را مشرک و خارج از اسلامی می دانند
کاتب : ابوبکر
الخراسانی
سلیمان بن سحمان
که پیروان سلفیت خاص نجدیت از او به عنوان امام یاد می کنند در پاسخ به سوالی اکثریت
ساکنان جزیره العرب را خارج از اسلام می داند و به راحتی تکفیرشان می کند .
سوال :
با کسی که ظاهرش
اسلام است چه معامله ای میشود؟ و کسی که ظاهرش نه اسلام است و نه کفر بلکه جاهل هست؟
و کسی که ظاهرش گناهان کمتر از کفر است؟ و
چه کسی از آنها ذبیحه اش مباح است؟و چه کسی از آنها ذبیحه اش مباح نیست؟و اندازه
واجب در اسلام برای مباح قرار دادن ذبیحه چیست؟
جواب؛
“اینکه آنهایی
که در جزیرة العرب هستند از همگی آنها نمیدانیم که بر چه اعتقادی هستند بلکه ظاهرا
این است که اکثرشان بر اسلام نیستند، پس بر کفر همگی شان حکم نمیکنیم بخاطر احتمال
اینکه در انها مسلمانی وجود داشته باشد.”[۱]
این واقعیت
سلفیت خاص نجدیت در برخورد با مسلمین است. سلفیت خاص نجدیت واقعا اکثریت مسلمین (غیر از
همفکران) خودشان را مشرک و خارج از دایره ی اسلامی میداند . به همین دلیل است
ابتدا شیعیان را مشرک خواندند و بعد صوفی ها را و بعد هر کسی که توحید را مثل
خودشان نفهمیده باشد و تفسیری مثل آنها از توحید نداشته باشد را مشرک و طبعا خارج
از دایره ی اسلام می دانند و تنها خودشان را اهل توحید و مسلمان
قلمداد می کنند .
به همین دلیل هر
جا در فضای مجازی دیدی که گفتن فلان برادر یا خواهر اهل توحید است یعنی دیگران اهل
توحید نیستند بلکه مشرک و غیر مسلمان هستند اما جرئت ندارند به این صراحت افکار
خود را بیان کنند .
شبکه ی ماهواره
ای کلمه و دشمنی آشکار با منهج اهل سنت و
حکم آن در سلفیتی که به آن دعوت می دهد
به قلم : عبدالباسط
بستکی
معیاری که شبکه
های ماهواره ای کلمه و نور و امثالهم در برخورد با اهل سنت برای خود انتخاب کرده
اند این است که اهل سنت را به خاطر مخالفت با حکومت شیعه مذهب ایران با کفار و
مرتدین و عقیده ی کفری سکولاریسم و دموکراسی سازگار کنند و اهل سنت را برای پذیرش
ارتداد و حکومتهای ارتدادی و کفری آماده کنند .
این شبکه ها با
آنکه مبلغ نوعی از سلفیت خاص نجدیت و درباری آل سعود هستند اما در تضاد با آنچه که
به آن اعتقاد دارند حرکت می کنند. چون تمام اهل سنت و تمام سلفی های نجدی و حتی
درباری آل سعود فتوا داده اند که هر کسی به سکولاریسم و دموکراسی اعتقاد داشته
باشد یا برای آن دعوت کند کافر و مرتد است.
شيخ ابن باز از بزرگترین علمای
سلفیت خاص نجدی در كتاب (موقف المؤمن من الفتن) در صفحه ي (۱۵-۱۶) مي گوید :
ومعلوم أن حزب البعث و الشيوعية وجميع النحل الملحدة المنابذة للإسلام-كالعلمانية
وغيرها-كلما ضد الإسلام، وأهلها أكفر من اليهود والنصارى،لأن اليهود والنصارى تباح
ذبائحهم وتباح طعامهم ونسائهم المحصنات، والملاحدة لا يحل طعامهم ولا نسائهم،
وهكذا عباد الأوثان من جنسهم لا تباح نسائهم، ولا يباح طعامهم.
فكل
ملحد لا يؤمن بالإسلام هو شر من اليهود والنصارى فالبعثيون والعلمانيون الذين
ينبذون الإسلام وراء الظهر و يريدون غير الإسلام، وهكذا من يسمون ب:(الشيوعيين)،
ويسمون ب:(الإشتراكيين) كل النحل الملحدة التي لا تؤمن بالله ، ولا باليوم الآخر
يكون كفرهم وشرهم أكفر من اليهود والنصارى.اه.
يعني
: چيزمعلومي است كه حزب بعث ( سكولار سوسياليست ملي گرا ) و سوسياليسم و تمام آن
جماعتهاي بي ايماني كه از اسلام دست كشيده اند و آنرا پشت گوش انداخته اند –
همچون سكولاريسم و غيره – همگي اينها برعليه حكم اسلامند ، و كساني كه داراي
اينگونه افكار باشند از يهودي ها و مسيحي ها كافرترند ، زيرا حيوان ذبح شده و
خواكيها و دختران و زنان پاكدامن آنان براي مسلمين حلال هستند ، اما بي ايمانان
ملحد ( مانند سكولاريستها و سوسياليستها و… ) ذبح آنان و دختران و
زنانشان حلال نيست و به همان شيوه بت پرستان نيز از زمره ي اين ملحدين به
شمار مي روند و خوردن حيوان ذبح شده ي آنان و گرفتن همسر از آنان حلال نيست .
پس
تمام ملحديني كه به قانون اسلام ايمان ندارند از يهود و مسيحيان بدترند ، بعثيها (
سكولار سوسياليستها ) و سكولاريستها كه اسلام را پشت گوش انداخته اند و همچنين
آنهايي كه به آنها گفته مي شود : كمونيستها و سوسياليستها وتمام آن جماعتهاي بي
ايماني كه به خداوند و روز قيامت ايمان ندارند كفر و شرشان از يهوديان و مسيحيان
بيشتر است .
دكتر صالح فوزان یکی دیگر از علمای بزرگ سلفیت خاص نجدیت که هنوز
در قید حیات است در كتاب (عقیدةالتوحید) در صفحه (۱۲۶) مي گوید :
الإنتماء إلى المذهب الإلحادية
كالشيوعية، والعلمانية، والرأسمالية، وغيرها من مذاهب الكفر، ردة عن دين الإسلام،
فإن كان المنتمي إلى تلك المذاهب يدعى الإسلام، فهذا من النفاق الأكبر…)
يعني : هواداري و پشتيباني كردن از
برنامه هاي بي ايمانان هچون سوسياليسم ، و سكولاريسم ، و سرمايه داري ، و
غير از اينها از ديگر برنامه و مذاهب كفري ، مرتد شدن ازدين اسلام است ؛ حالا اگر
كسي كه خود را در رديف اين برنامه ها قرار داده باشد و ادعاي مسلمان بودن هم داشته
باشد ، پس اين از نفاق اكبر مي باشد …. ( يعني : نفاقي كه با آن از اسلام خارج شده
و مرتد مي گردد )
و همچنين در كتاب (دروس في شرح نواقض الإسلام) در صفحه ي (۳۳) از
دكتر فوزان اينگونه سوالي شده است : نسمع في هذا العصر دعوى العلمانية وهي فصل
الدين عن الدولة فهل أصحاب هؤلاء مرتدون؟
يعني : در اين عصر دعوت به سوي
سكولاريسم را مي شنويم كه عبارت است از جدا نمودن دين از دولت ، آيا اينگونه افراد
مرتد هستند ؟
ايشان هم در جواب مي فرمايند : لا
شك أن أصحاب المذاهب المعاصرة الإلحادية مرتدون مثل:العلمانية،والحداثية،
والقومية، والشيوعية لأنها مخالفة الإسلام.
يعني :هيچ شكي وجود ندارد كه صاحبان
اين افكار و مذاهب الحادي معاصر مرتد هستند مانند : سكولاريسم ، و
ليبراليسم، و ناسيوناليسم، و سوسياليسم؛ چون اين برنامه ها برخلاف اسلام هستند .
برادر و خواهر
گرامی حالا که واقعیت شبکه هائی چون کلمه و حکم آنها را فهمیدی پس مواظب ایمان
خودت باش و هوشیار باش که این شبکه ها شما را آرام آرام به سوی کفر و ارتداد
نکشانند .عمربن الخطاب رضی الله عنه می
گوید: ما مسلمانان امتی هستیم که اللهﷻ ما را
به وسیله اسلام عزت بخشیده پس وقتی که عزت را در غیر از اسلام جستجو کنیم، الله ما
را ذلیل خواهد کرد.
پس شک نداشته
باشید اگر در مسیر کفر و ارتداد سکولاریسم و دموکراسی قدم برداریم یا حتی در دل
نیتش را داشته باشیم طبق مذهب امام شافعی رحمه الله همین نیت هم ما را از دایره ی
اسلام خارج می کند و دست خالی و ضررمند نزد الله تعالی بر می گردیم هر چند که سایر
عبادتها را نیز به صورت کامل انجام داده باشیم .
عبدالرزاق مهدی عالم گروه فتاحی و بنای خلافت اسلامی توسط حکومت سکولار و مرتد ترکیه!
به قلم:
ابوعبدالله جاف جوانرو
لا حول ولا قوة إلا
بالله !
معاذ الله که
خلافت اسلامی توسط این سکولاریستها(= مشرکین)
برپا شود؛ کسی که بخواهد خلافت اسلامی را برپا کند از قوانین دین سکولاریسم پیروی
نمی کند، و قوانین شریعت الله را کنار نمی زند، و با مجاهدین شریعت گرا در کنار
کفار نمی جنگد، و در داخل سرزمینش به هم جنس بازها آزادی قانونی نمی دهد، و ربا و
شراب خوری و قمار و زنا را حلال نمی کند، و از اجرا شدن حدود الله تعالی ممانعت
نمی کند و…
آیا تحالف با
کفار سکولار( = مشرک) بر علیه مسلمین و انجام دادن کفریات به بهانه ی قدرت غرب
جایز است؟ آیا حسن ظن به ارتش سکولاری که برای دشمنی با قانون شریعت الله درست شده
و در راستای اهداف کفار می جنگند از موانع تکفیر است ؟ آیا سر دادن شعار جهاد و تکبیر گفتن باز از
موانع تکفیر ارتش سکولاری است که در حال قتل عام مجاهدین در افغانستان و
سومالی و یمن و سوریه و غیره است ؟ البته
این هم در نظر بگیریم که تمام ارتشهای طواغیت عرب در مواقع نیاز و جهت استحمار
مسلمین این شعارها را سر می دهند .
ارتش ترکیه
ارتشی سکولار و مرتدی است که با دین الله و قانون شریعت الله در صف کفار اصلی بر
علیه مسلمین حال جنگ است، پس اگر شب و
روز از این شعارات سر دهد برایش فایده ای
ندارد . چون ارتداد شخص تنها با قلب و
زبان صورت نمی گیرد بلکه گاه از طریق فعلی انجام می شود که شخص آگاهانه، عمدا و به
میل خودش مرتکب شده است که یکی از مهمترین
افعال پشتیبانی و مظاهرة از کفار بر علیه مسلمین است که ترکیه علاوه بر سکولار بودنش
در ارتش ناتو بر علیه مسلمین فعال است .
حتی گروهک فتاحی
این را نیز باید بدانید زمانی که از امارت اسلامی طالبان صحبت می کنید و گاه به
تمجید ریاکارانه ی آن در فضاهای مجازی خود
می پردازید هم اکنون طالبان در افغانستان با نیروهای سکولار ترکیه و ارتش ناتو در
حال جنگ است و روزانه ناتو به همراه آمریکا و سایر مزدوران محلی از زنان و کودکان
و پیران وجوانان و مجاهدین افغان قربانی می گرد . پس کدامیک از تناقضات خود را می
پذیرید ؟! آیا مزدوری برای ناتو با طرفداری از مسلمین و طالبان با هم می گنجد؟
ای دعوتگران اتقوا
الله و دین مردم را با باطل قاطی و مخلوط نکنید و باطل را در جای حق و حق را باطل
نشان ندهید و سببی نشوید برای فتنه ی مردم . والله المستعان
با ما با زبان صاف و ساده ی قانون شریعت الله و صادقانه صحبت کنید نه با ادبیات ریاکارانه و چند پهلوی مزدوران طواغیت و سلفیهای درباری آل سعود و اخوان المفلسین (شاخه ی انحرافی جریان اخوان المسلمین )
بازی ابومحمد مقدسی و با کلمه ی حقِ «
التوحيد أولا ودائما» در برابر فتوای دکتر عبدالله عزام تقبله الله
به قلم: مسعود سنه ای
چنانچه می دانیم در ادبیات فقهی زمانی
که از فرض صحبت می شود منظور تکالیف عملی و
ظاهری است که الله تعالی واضح و روشن آن را تعیین نموده و بر بندگانش واجب کرده است
و مسلمان را وادار می شود آنها را انجام دهد .
زمانی هم که در منابع فقهی ائمه و علمای
پس از آنها بابی تحت عنوان « كتابُ الْفَرضِ» دیده می شود منظور بخش یا كتابى است كه
در آن نمازهاى واجب و ساير فرايض در زمانهاى معينى ذكر شده باشد .
در این صورت زمانی که از فرایض یا واجبات
صحبت می شود فرض بر ای است که در مورد یک مسلمان صحبت می شود که با تکالیفی را انجام
دهد نه در مورد کفار یهودی و نصرانی و مشرک و مجوس و صابئین .
و زمانی که یک عالم میان فرایض اولویت بندی می کند این کار را برای مسلمانی انجام می دهد که از مرحله
ی شهادتین و توحید و اسلام حکمی گذشته و وارد
دایره ی اسلام و مسلمین شده است که بعد از این اقرار و «اسلام مجمل» باید فرایضی را
انجام دهد .
پس زمانی که شیخ عبدالله عزام تقبله الله
می گوید که در این زمانی که کفار سکولار جهانی سرزمینهای مسلمین را اشغال کرده اند
و مزدوران خود را حاکم کرده اند مهمترین فرض عین جهاد فی سبیل الله برای اخراج این
اشغالگران و تشکیل حکومتی اسلامی و تطبیق قانون شریعت الله است، در واقع این فتوا را
برای شخصی به کار برده است که قبلا شهادتین را بر زبان رانده و ما آن را اهل توحید
می دانیم هر چند ضمن داشتن عذرهای معتبر شرعی دارای اشتباهات عقیدتی و عملی هم باشد
که – طبق ضوابط تکفیر اهل قبله – منجر به ارتداد و خروج وی از دایره ی اسلام نشده
باشد .
در این صورت کید و شبهه ی ابومحمد مقدسی
و سلفیت خاص نجدیت بسیار ضعیف و سست است به شرطی که شخص به الفای فقه اسلامی آشنا باشد
.
ابومحمد مقدسی فرض را بر این گذاشته است
که مخاطبین فتوای دکتر عبدالله عزام تقبله الله مشرکینی هستند که هنوز وارد اسلام نشده
اند، یا اینکه دکتر عبدالله عزام تقبله الله مسلمین و مشرکین را به یکسان مورد خطاب
قرار داده است؛ در حالی که این حیله و اشتباه محضی است که تنها سلفیت خاص نجدیت مرتکبش
می شود .
هر جا در قرآن و سنت صحیح و رای ائمه ی
اربعه و خیرالقرون و حتی سلفیت نوع دوم ابن تیمیه و ابن قیم از عبارت مشرک و مشرکین استفاده شده است منظور دسته
ای بدترین کفار هستند که نه طعام آنها خورده می شود و نه با زنانشان ازدواج می شود
و نه از آنها جزیه قبول می شود ، اما سلفیت خاص نجدیت به راحتی مسلمین دارای عذرهای
شرعی معتبر را مشرک خطاب می کند .
به همین دلیل ابومحمد مقدسی در برابر فتوای
دکتر عبدالله عزام تقبله الله مبنی بر اینکه «الدفاع عن أراضي المسلمين أهم فروض الأعيان»
دفاع از سرزمینهای مسلمین مهمترین فرض عین است، موزیانه مساله ی توحید را پیش می کشد
که انگار همه مشرک هستند الا خودش و همفکران محدودش، و با کلمه ی« التوحيد أولا ودائما » سعی در خنثی کردن
فتوای شیخ عبدالله عزام تقبله الله آنهم با ادبیاتی شبه جهادی دارد .
کلمه ای که باید در مورد آن گفت : کلمة
حق یراد بها الباطل . یعنی کلمه حقی است که
اراده باطل از آن دارند . اینها با این جمله
ی حق سه اراده و کار باطل انجام می دهند:
جهل ابومحمد مقدسی به اسلام ابزاری
جهت ترور شخصیتی شیخ عبدالله عزام تقبله الله
ارائه دهنده: ابوعبدالله جاف جوانرو
زمانی که ابومحمد مقدسی شیخ عبدالله عزام را
مدافع قبر پرستان و دموکراسی پرستان و مشرکین معرفی می کند در واقع با ادبیات
سلفیت خاص نجدیت در حال حمله بر منهج اهل سنت است . ادبیاتی که با برداشت اشتباه
از اصطلاح مشرک و مشرکین و با برهم زدن دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی
دشمنان صف بین دوست و دشمن، مسلمان و غیر
مسلمان را بر هم ریخته و آشکارا مسلمین را به مسلمین مشغول نموده که این تفرق و
جنگ داخلی و مسلمان کشی خدمت واضح و آشکاری به دشمنان مسلمین بوده است .
ابومحمد مقدسی می گوید که شیخ عبدالله عزام مدافع
مشرکین بوده و از دعوت به توحید جلوگیری کرده است و در برابر دعوت به توحید سد
بوده است . اما با یک بررسی کوتاه لازم است بدانیم که این شخص بسیار از حقیقت
اسلام و منهج اسلامی دور است .
” الله جل جلاله می فرماید : وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً
أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت (نحل/۳۶)، ما در ميان هر ملّتی
پيغمبری را فرستادهايم (و محتوای دعوت همهی پيغمبران اين بوده است)كه خدا را
بپرستيد و از طاغوت دوری كنيد.
مسلم و بخاری هم روایت کرده اند که
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است که: ما پیامبران فرزندان یک خانواده ایم،
دین همه ی ما یکی است.[۱]
یعنی نقطه مشترک تمام پیامبران «لا اله الا الله» است . برای همین بود
که رسول الله صلی الله علیه وسلم به اهل کتاب همین دو نقطه ی مشترک را جهت وحدت
بیان می کند و می فرماید: قُلْ يَا
أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ
أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ
بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا
اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (آل عمران/۶۴) بگو : ای اهل کتاب ! بیائید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و
شما مشترک است ( و همه آن را بر زبان میرانیم ، بیائید بدان عمل کنیم ، و آن این ) که جز خداوند یگانه را
نپرستیم ، و چیزی را شریک او نکنیم ، و برخی از ما برخی دیگر را ، به جای خداوند
یگانه ، به خدائی نپذیرد . پس هرگاه ( از این دعوت ) سر بر تابند ، بگوئید : گواه
باشید که ما مسلمان هستیم .
کفر به طاغوت و ایمان به الله یا همان
«لا اله الا الله» طرح و نقشه ای ثابت، اصل دین اسلام در طول تاریخ بشریت و خطوط
کلی بوده که روح مطلب دین اسلام و رسالت همه ی پیامبران را تشکیل داده، و هیچ
پیامبری با دیگری در این طرح کلی اختلاف نداشته است، اما متناسب با وسعتی که
انسانها داشته اند یا طبق حکمت الهی، امورعبادی جزئی و فروع عملی که مردم بایستی
بعد از کفر به طاغوت انجام می دادند با همدیگر در مواردی فرق داشته؛ یعنی مال
پیامبری با پیامبر دیگر فرق داشته که از آن به اختلاف در شرایع یا اختلاف در
شریعتها یاد شده است. وقتی می گوییم یهود و نصارا، این ها شریعت های منحرفی از
اسلام هستند و دین آن ها همان دین اسلام است اما، شریعت های آنان با هم فرق دارد و
الان منحرف شده اند منظور همین است.
یعنی نقطه ی مشترک تمامی پیامبران کفر
به طاغوت و عبادت الله «لا اله الا الله» است آن هم بدون شریک که به آن «اسلام عام»
هم گفته اند، هرچند احکام شرعی و روشهای مختلفی داشتهاند. همانگونه که الله جل
جلاله میفرماید: لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا (مائده/۴۸)، برای هر ملّتی از شما راهی و برنامهای قرار دادهايم. شرعه و
منهاج همین است.
در این صورت قالب کلی دین اسلام و
توحید همان است که قبلاً بوده، ثابت و بدون تغییر. اما محتوای بخش دوم آن، یعنی
اعمال عبادی جزئی انسان، تا به پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم رسیده دچار
تغییراتی شده است، و از زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم تا قیامت این جزئیات
هم ثابت می مانند.
الله متعال تکمیل این بخش از شریعت را در قالب
تکمیل شریعت دین اسلام بیان کرده و می فرماید: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ
دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ
دِينًا … (مائده/۵-۳)، نعمت خود را بر شما تكميل کردم و اسلام را به عنوان دین
برای شما برگزيدم. اینجاست که قسمت شریعت آن تکمیل می شود و به این اسلام می گویند
: اسلام خاص .
حالا، اگر یک کافر مشرک(سکولار) یا یهودی یا نصرانی یا مجوس یا صابئی بگوید
من الله را قبول دارم و می خواهم مسلمان شوم بایدچکار کنم؟ باید به زبان ساده به او
بگویید: می توانی که از هرآنچه مربوط به دین سکولاریسم و مخالف با شریعت الله است
دست بکشی و بعد خودت را تسلیم قانون شریعت الله کنی؟ اگر گفت: بله و قبول کرد،
تمام است. همین تسلیم شدن کافی است و این شخص مسلمان است. که علما به آن گفته اند «اسلام
حکمی» و همین برای دنیا کافی است حالا شخصی مومن بوده و اسلام حقیقی داشته یا
منافق بوده و ریا کرده، تشخیص این بخش به قیامت و الله بر می گردد .
بله، به همین سادگی شخص با «اسلام
حکمی» وارد دایره ی اسلام می شود. ابتدا هر آنچه غیرالله باشد را رد کند، و بعد
همه چیز زندگی اش را به حکم و فرمان الله بسپارد. حالا مهم نیست که همه ی آنچه غیر
الله یا طاغوت است را بشناسد و بر همه ی طاغوتها آشنائی داشته باشد یا نه. و مهم
هم نیست که بر همه ی حکم و فرمانهای الله که باید در عبادت هایش از آن استفاده کند
آشنائی دارد یا نه؛ مهم این است که قبول کرده هرچه طاغوت است و مخالفت با حکم الله
دارد را رد نموده و آن را انکارکرده و زیر پایش گذاشته و در عوض تسلیم حکم و قانون
الله شده است. چون کسانی مثل سمیه و یاسر و امثالهم، که جزء سابقون الاولون بودند
و اجر و پاداش آن ها بسیار بیشتر از کسانی بود که بعداً ایمان آوردند، زمانی شهید
شدند یا وفات کردند که اکثر قوانین اجرائی حکومتی شریعت الله نازل نشده بودند.
حالا، اگر کسانی تصور کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم هرکسی را
که می آمد مسلمان شود و می خواست ایمان بیاورد را می نشاند و این مسلمان را از زیر
و بمهای کفر به طاغوت و ایمان به حکم و قوانین الله، که الان چندین کتاب در مورد
این ها مثل زیر و بمهای ذات الله و توحید الوهیت و
ربوبیت، اسماء و صفات، حاکمیت، امور مربوط به قبر و رستاخیز، بهشت و جهنم و سایر
امور اعتقادی آگاه می کرد، بدون شک کسی که چنین تصوری داشته باشد، در اشتباه فاحشی
است.
مسلمین با گرفتن
کلیات دین و تسلیم شدن در برابر کلیات اسلام، به صورت تدریجی با مسائل جزئی عقیده
و احکام مربوط به آن آشنا می شدند؛ و حتی در این زمینه دچار اشتباهات فاحشی هم می
شدند که توسط رسول الله صلی علیه وسلم و پس از آن توسط حکومت اسلامی و شورای حاکم
بر آن اصلاح می شدند.
نگرش
جدید اردوغان ولی نعمت عالی و فتاحی و توحیدی به احکام شریعت اسلام
کاتب : ابوبکر
الخراسانی
اردوغان که
چندین سال است بر ترکیه حاکم شده و به عنوان یکی از هم پیمانان امنیتی رژیم
صهیونیستی و عضو فعال ناتو جنایات متعددی
نسبت به مسلمین افغانستان و سومالی و سوریه و عراق و لیبی و… مرتکب شده است. این
شخص مجرم در تازه ترین اظهارات خود به
صراحت می گوید : اسلام نیاز به هماهنگ شدن با امروز را دارد و امکان ندارد احکام
اسلام ۱۴- 15 قرن گذشته را امروز اجراء
کرد و تطبیق داد . آیا شکی در کفر و ارتداد کسی باقی می ماند که بگوید احکام اسلام
برای این زمان به درد نمی خورد و متعلق به زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم و
شرایط آن زمان اعراب مکه و مدینه است ؟!
به نظر شما
اردوغان چه احکامی غیر از قوانین دین سکولاریسم را تطبیق داده است ؟
اردوغان در این مدت توانست
فاحشه گری را قانونی کند در حالی که قبلا قانونی نبود و همینجوری انجام میشد
اردوغان به حقوق هم جنس بازها اقرار کرده و… در حالی که نزد ترکهای سکولار
قبل از او مثل آتاتورک و غیره حتی تصور گفتن چنین سخنی هم نمی رفت چه رسد به اینکه آن را قانونی کنند و..
اردوغان آشکارا با رژیم صهیونیستی پیمان امنیتی بسته و آشکارا مسلمین
را در افغانستان و سومالی و سوریه و عراق و … قتل عام می کند و تصمیمات ناتو را
بر علیه مسلمین اجرا می کند
اردوغان پایگاه انجرلیک را برای مسلمان کشی در اختیار آمریکا قرار
داده
و…
این همان
اردوغانی است که اخوان المفلسین (شاخه ی انحرافی اخوان المسلمین) و ساحرانی چون
ابوبصیر طرطوسی و عبدالرزاق مهدی و قرضاوی و امثالهم قصد دارند او را به عنوان یکی از رهبران
اسلامی!! مسلمین معرفی کنند و حتی فتوای جنگ در کنار ارتش ترکیه را صادر کرده اند
که در واقع فتوای جنگ در کنارارتش ناتو بر علیه مسلمین صادر شده است .
این همان
اردوغانی است که امثال عبدالحمید عالی و مسعود توحیدی و دارودسته ی جولانی و گروه
چند نفره ی فتاحی به آن دل بسته اند و زندگی و امنیت خود و خانواده هایشان را به
چنین دجالی سپرده اند؛ و در پناه چنین مجرمی همچون سایر علمای ساکن در دارالکفرها
و دارالحربها به تبلیغ بر علیه مسلمین و ایجاد تفرق بیشتر و آشوب طلبی در میان
مسلمین مشغول هستند . اینها بخشی از ستون پنجم ارتش ناتو در میان مسلمین و مجریان
جنگ روانی ناتو بر علیه مسلمین هستند .
عملکرد یکسان
سلفیت خاص نجدیت و فاش نمودن نقش ابومحمد مقدسی در زمان شیخ عبدالله عزام تقبله
الله به عنوان یک عبرت (قسمت دوم)
به قلم: ابوصلاح
الدین الکوردی
ابومحمد مقدسی
که عده ای سابقه ی چند روزه ی او در یکی از اردوگاههای پیشاور را به عنوان سابقه
ای شکوهمند برای او به حساب می آورند و به او اجازه می دهند که در امور مجاهدین
دخالت و… کند در خاطراتی تحت عنوان «من ذاكرة أفغانستان» به ذکر حقایقی پرداخت
که بسیار قابل توجه و تامل است و می تواند برای مجاهدین در شناخت بخشی از سابقه ی
این تفکر و برخورد با سلفیت خاص نجدیت درس عبرت بزرگی باشد.
ابومحمد مقدسی
بیان می کند قبل از ورود به این پادگان آموزشی عده ای از دوستان گفتند : من نمی
توانم وضع حاکم بر این پادگاه را تحمل کنم . منهج طاغی حاکم بر پادگاه منهج اخوان
المسلمین بود که خطاهای افغانی ها در نواقض توحید و عقیده ی صحیح نادیده گرفته می
شدند، علاوه بر این از صحبت کردن در مورد این خطاها و تبلیغ بر علیه این خطاها و
انکار آنها دیگران را نیز منع می کردند و
مانع صحبت کردن در این موارد می شدند . عبدالله عزام تا زمان مرگش از این روش دست
نکشید و بر این روش ماند . ولم يتراجع عنه
إلى يوم مقتله. با این وجود قبل از ورود
به افغانستان بر رفتن به پادگان صدی اصرار کردم و این اولین آموزش نظامی من بود .[۱]
علت خارج شدن او از پادگان صدی که پادگان شیخ
عبدالله عزام بود را به این دلایل می داند که بسیار قابل تامل هستند :
دکتر عبدالله عزام قبرپرستان و کسانی که از تمیمه و تعویذ و طلسم استفاده می کردند را مجاهد می
نامید .
عبدالله عزام بندگان دموکراسی و برادران طواغیت چون ربانی و احمد شاه
مسعود و غیره را در میان برادران مجاهد راه می داد.
–
شیخ عبدالله عزام مانع انکار شرکیات منتشر شده بین افغانها بود و از ما می
خواست در برابر این قبرپرستان و شرکیات آنها سکوت کنیم.[۲]
اما من بعد از نماز مغرب و در جلو همه با او در منع انکار شرکیات در میان افغانها
با او مناقشه کردم .[۳]
در برابر منکرات و امور باطل افغانها سکوت می کرد و حتی به تعریف و
تمجید و تزکیه ی آنها می پرداخت با آنکه برادران طواغیت و بندگان دموکراسی بودند.[۴]
او موحدین و مشرکین (یعنی افغانها) را یکسان مورد خطاب قرار می داد و
همه ی آنها نزدش مجاهد بودند .[۵]
و این ثمره ی خبیث تاخیر توحید است [۶]
در آن زمان در برابر کتاب دکتر عبدالله عزام که جهاد را مهمترین فرض
عین معرفی کرده بود دکتر سفر الحوالی به برکات تعلیمات دعوت نجدی توحید را مهمترین
فرض عین دانست و…[۷]
ابومحمد مقدسی بیان می کند که به این دلایل
پادگان آموزشی عبدالله عزام را ترک کرده است و می دانیم بعد از این چند روزی که
تماما در درگیری با منهج سید قطبی حاکم بر پادگان و شخص عبدالله عزام تقبله الله
به عنوان نماینده ی این منهج می گذرد دیگر
خبری از حضور ابومحمد مقدسی در میان مجاهدین نیست.
بعد از این دوره ی چند روزه ی پر تنش کلا زندگی ابومحمد مقدسی صرف این منهج سلفیت خاص نجدیت و مبارزه با منهج اشخاصی چون عبدالله عزام تقبله الله و منهج جهادی سید قطب تقبله الله و سایر مجاهدین اهل سنت حنفی و شافعی و… و جایگزین نمودن تدریجی منهج سلفیت خاص نجدیت می گذرد که در نهایت از کانال ابومصعب زرقاوی به تدریج این منهج قدرت می گیرد تا به الان دوله و دارودسته ی جولانی و امثالهم رسیده است.
اینها همان اشخاصی هستند که شیخ عبدالله عزام در حین تفسیر سوره ی توبه از آنها گله و شکایت داشت و به عنوان یک مانع و آفت از آنها یاد می کرد .
اگر برادران مجاهد
ما هم اکنون به تبلیغات براردان دوله بر علیه مجاهدین امارت اسلامی افغانستان و
سایر گروههای جهادی مثل القاعده نگاه کنند دقیقا متوجه خواهند شد که فرقی بین
اتهامات اینها با اتهامات ابومحمد مقدسی به عبدالله عزام و مردم افغانستان و
مجاهدین آن زمان افغان وجود ندارد .
ابومحمد مقدسی و پشت پرده تلاش مشکوک سلفیت آمریکائی- سعودی در ترور شخصیتی عبدالله عزام ، عطیه الله لیبی و…
به قلم : ابوصلاح
الدین الکوردی
اخیرا متوجه شدیم که ابومحمد مقدسی یکی از علمای سلفیت نوع سوم که در دارالکفر اردن (حیات خلوت اسرائیل و آمریکا) سکونت دارد با ذکر بیاناتی ما را به سالها قبل و زمان شیخ عبدالله عزام رحمه الله کشاند .
ابومحمد مقدسی به
صراحت در این بیانات مجاهدین افغان را دسته ای مشرک و قبرپرست و… معرفی می کند
که برای ما تازگی ندارد اما آنچه برای عده ای تازگی دارد این است که شیخ عبدالله عزام را مدافع قبر پرستان و مشرکین
و دموکراسی پرستان و مانعین اهل توحید و… معرفی می کند که واکنشهای مختلفی را در
برداشت و پیام واضحی برای اهل خرد و اندیشه در برداشت .
برای آشنائی بیشتر
جوانان با عمق و هدف ابومحمد مقدسی از این گفته هایش لازم است در این زمینه
توضیحات مفصلتری داده شود تا برای همه ی عزیزان مشخص شود این تفکرات از کجا سرچشمه
گرفته اند و چهره ی اصلی این اشخاص که پشت کلی گوئی های آنها و تهاجماتشان به
طاغوتهای سایر سرزمینها پنهان شده چگونه است؟
بارها عرض شده است که
سلفیت خاص نجدیت و بخصوص آنچه امروزه از کانال آل سعود ارائه می گردد به عنوان یک
مذهب انعطاف ناپذیر تمامیت خواه – که خود را برابر با اسلام و اهل سنت می داند و
مخالفین خود را مخالف با اسلام و اهل سنت معرفی کرده است – همیشه سعی کرده با
اتهامات مختلف ابتدا به ترور شخصیتی مخالفین و تشکیک در باورها و اعمال آنها پرداخته
و سپس با زدن اتهامتی چون مشرک و اهل بدعت و … و در نهایت صدور حکم کفر و ارتداد،
و در صورت وجود قدرت فیزیکی، سعی در حذف این مخالفین به صورت مستقیم و یا پشتیبانی
از طاغوتها جهت حذف این مخالفین نموده اند .
و این یعنی مطلق انگاری و دیکتاوری محض سلفیت مسخ
شده ای از نوع خاص نجدیت و بت کردن رای اغلب اشتباه علمای یکی دو قرن اخیر نجد و
بخصوص رای هر یک از علمای پیرو این تفکر در زمان حال که به نحوی با آنچه آمریکا و
آل سعود تولید نموده اند آلوده شده اند .
البته سلفیت مسخ شده
نیز خودش به دهها فرقه و شعبه تقسیم می شود که هیچ یک آن دیگری را قبول ندارد و هر
ملاء و شیخی در این تفکر خودش تبدیل به مرجع تقلید جداگانه با مریدان جداگانه ای
می باشد .
ابو محمد مقدسی یکی از شیوخ و ملاهای این تفکر
است که برای خودش دارودسته ای کاملا متمایز راه انداخته است که تحت هیچ شرایطی
سایر ملاها و شیوخ این تفکر را نیز قبول ندارند حالا چه رسد به علمای سایر فرق و
مذاهب اسلامی؛ البته آنها نیز او را قبول ندارند . اما وجه مشترک تمام این جریان سلفیت
تولید شده توسط آمریکا و آل سعود جنگ روانی و سرد و تبلیغی و گاه جنگ گرم با
مخالفین افکار خودشان است .
شیخ ابوحمزه المهاجر
هورامی در کتاب ارزشمند
« روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم» در تاریخچه ی مختصر سلفیت نوین آمریکا – آل
سعود با ارجاع به آثار شیخ عبدالله عزام رحمه الله از سابقه ی این جریان
سخن گفته و می نویسد:
…برخي بر اين باورند كه سرآغاز پيدايش اين
فرقه به جنگ دوم خليج فارس در سال ۱۴۱۱ بر مي گردد ….اما پس
از بررسي و تحقيق در سخنرانيها و مقالات دكتر عبدالله عزام آشکار می گردد كه این
جریان قبل از جنگ دوم خليج درست شده است و با تاكيد بر چند سال آخري كه از جهاد افغانستان
بر عليه حكومت سوسياليستي شوروي مانده بود در مي يابيم كه اینها به شهر پيشاور مي رفتند
و جوانان را از جهاد مسلحانه بر عليه اشغالگران سوسياليست در افغانستان سرد مي نمودند،
وعلاوه بر آن در كشورهاي خليج فعاليت داشتند و با آوردن بهانه ها و شبهات متعددي از
جمله اينكه :
– مردم افغانستان مشرك و قبر پرست و… هستند
– و
جنگ افغانستان جنگي اسلامي نيست
– و
بسياري از رهبران جنگ افغانستان از نظر عقيده سالم نبوده و يا با بعضي از كشورهاي خارجي
در ارتباط هستند
و با
چندين شبه و بهانه ي ديگر مردم را از دادن كمكهاي مادي هم منصرف مي كردند و عاملي شدند
جهت سرد نمودن بسياري از مردم از پشتيباني كردن و ياري رساندن به جهاد افغانستان در
سالهاي پاياني اش .
دكتر
عبدالله عزام رحمه الله از كار اينها بسيار گله داشت و نمي دانست كه اين فرقه ي گمراه
ثمره ی کار مشترک سی .آی . ای آمریکا و سازمان
اطلاعات سعودي بوده و از فرزندان نامشروع این دو منبع فساد می باشد. همچنان كه قاديانيها
از فرزندان انگليس بود و توسط آنها توليد شده اند .
? سلسلۀ جنایات و جرایم محمد بن عبد
الوهّاب در حق مسلمانان (۶)
? نویسنده: مجاهد دین
▫️در قسمت
قبل گفتیم که سلیمان بن عبد الوهاب کتابی در رد برادرش محمد بن عبد الوهاب نوشت و آن
را برای مردم شهر عیینه فرستاد. سلیمان خودش در شهر حریملاء بود که یک سال بعد از نوشتن
آن کتاب، محمد بن عبد الوهاب به حریملاء حمله کرده و آنجا را به اشغال خودش در میآورد
و سلیمان به عبد الوهاب از آنجا فرار کرده و به شهر سدیر میرود.
▫️ابن بشر
در حوادث سال ۱۱۶۸، مینویسد که شهر حریملاء را در طی یک سری عملیات و جنگها، فتح!
میکنند و سلیمان بن عبد الوهاب که در آن شهر بود، فرار کرده و به شهر سدیر میرود.
?نکتهای که حائز اهمیت است، نوع نگاه محمد بن عبد الوهاب به برداشت خودش
از دین است. او هرگز گمانش این نبود که راه و روش و برنامۀ او، اجتهادی و خطاپذیر باشد، بلکه بر این باور بود که
راه او دقیقا همان راه الله و رسولش است و هرکسی با او مخالفت کند، با او مخالفت نکرده
است بلکه با الله و رسولش مخالفت کرده است. لذا خودش و پیروانش را مسلمین مینامید،
و مخالفانش را به عام کافر و مشرک میدانست. و ما برای نمونه، یکی از مخالفان محمد
بن عبد الوهاب را مثال زدیم که برادرش بود، و کتاب او اکنون موجود است و از پیروان
محمد بن عبدالوهاب میخواهیم به ما نشان بدهند که عقیدۀ سلیمان بن عبد الوهاب که در
کتابش آمده است چگونه از عقیدۀ مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم بدتر بوده است؟
مشرکانی که برای خداوند زن و همسر قائل بودند و برایشان شریک و ولی و ظهیر و اولیاء
من الذل قائل بودند، مشرکانی که در مقام دفاع از إله هایشان به الله دشنام میدادند،
مشرکانی که منکر قیامت و زنده شدن بودند. اما متاسفانه محمد بن عبد الوهاب نه شرک و
عقیدۀ مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم را شناخته بود، و نه توحید پیامبران را.
و با فهم خوارج مآبانهاش و ظاهرگرایی و عدم تفقه در دین، آیاتی که دربارۀ مشرکان نازل
شده بود را برای مسلمانان به کار میبرد.
?اکنون به بعضی دیگر از غارت گریها و کشتارها و تخریبها و جنایتهای محمد
بن عبد الوهاب و پیروانش در حق مسلمانان نگاه کنید.
?ابن بشر در وقایع سال ۱۱۷۳ میگوید: «سار عبد العزيز بجنود المسلمين الى
جهة منيخ فواقع أهل المجمعة وحصل بينهم مناوشة قتال فقتل من أهل المجمعة علي بن دخان
وأربعة رجال غيره وعقروا عليهم كثيراً من الدواب».
?ترجمه: «عبد العزیز با لشکر مسلمانان به سمت منیخ رفت و با اهل المجعمه
روبرو شده و بینشان درگیری درافتاد و از اهل
المجمعه، علی بن دخان و چهار مرد دیگر کشته شدند و بسیاری از چهارپایانشان زخمی شدند».
?عنوان المجد، ص ۸۳٫
?و در مان سال مینویسد: «وقصد الدلم والخرج، وقاتل أهلها من فزع أهل البلد
سبعة رجال وغنم عليهم إبلا كثيرا».
?ترجمه: «عبد العزیز به سمت شهر الدلم و الخرج رفت و با اهل آنجا جنگید
و هفت نفر از ترسویانشان را کشت و شتران بسیاری را به غنیمت گرفت».
عنوان المجد ، ص
۸۳٫
?و در دامه مینویسد: «وركب الشيخ إلی العيينة فأمر بهدم قصر بن معمر، فهدم
ثم غزا عبد العزیز منفوحة، و أشعل في زرعها النار».
?ترجمه: «و شیخ محمد بن عبد الوهاب به عیینه رفت و دستور به ویران کردن
قصر عثمان بن معمر داد و قصرش را ویران کردند، سپس عبد العزیز با شهر منفوحه جنگید
و مزارعش را به آتش کشید».
? سلسلۀ جنایات و جرایم محمد بن عبد
الوهّاب در حق مسلمانان (۵)
? نویسنده: مجاهد دین
در این قسمت، مطالب
دیگری از تاریخ ابن بشر نقل شده است که چهرۀ حرکت محمد بن عبد الوهاب را بهتر نشان
میدهد، یعنی اعمالی که شبیه راهزنی و قطّاع طریق و دزدان سر گردنه بودن است را به
نمایش میگذارد و از این اعمال زشت، به اسم جهاد و غزوه نام میبرد!
?برای مثال در وقایع سال ۱۱۶۱ مینویسد: « ولما خرج المسلمون من البلاد اجتمعوا خارجها فهدموا جدران البنية والمربعة والمبنية وقصدوا.. بلدانها».
?ترجمه: «هنگامیکه مسلمانان [منظورش از مسلمانان، پیروان محمد بن عبد الوهاب
است] از شهر [منفوحه] بیرون آمدند، در بیرون شهر جمع شدند و دیوارهای منیه و مربعه
و مبنیه را ویران کردند و به شهرهایشان برگشتند».
?عنوان المجد في تاريخ النجد از ابن بشر، ص ۵۷٫
?و در وقایع همان سال دربارۀ واقعۀ «الخریزة» که مکانی در نزدیکی شهر ریاض
است میگوید: «وصرموا أربعة نخيل ثم رجعوا إلى بلدانهم».
?ترجمه: «و چهار درخت خرما را بریدند سپس به شهرهایشان برگشتند».
?عنوان المجد، ص ۵۸٫
?و همچنین در وقایع همان سال مینویسد: «وفيها أيضًا ساروا إلى بلد ثرمدا
ودمروا الزرع وانقلبوا راجعين».
?ترجمه: «و نیز در این سال به سوی شهر ثرمدا رفتند و مزارع را تخریب کردند
و سپس برگشتند».
?عنوان المجد، ص ۵۹٫
?چنانکه مشاهده میکنید، در سال ۱۱۶۱ بعضی از حملهها و هجومهای وهابیان
بر شهر ریاض و اطراف آن را میبینیم که بر آنان کمین میکنند و افرادشان را میکشند
و سپس به نام جهاد فی سبیل الله، مزارع کشاورزی و درختان را آتش زده و از بین میبرند.
و محمد بن عبد الوهاب با فهم اشتباه خود از توحید و شرک، مشرکان زمان پیامبر صلی الله
علیه وسلم را موحد در ربوبیت میخواند و شرک آنان را تطهیر میکرد و مردم مسلمان زمان
خودش را بد تر و مشرکتر از مردمان زمان پیامبر میدانست و با این اعتقاد و باور، با
مردم میجنگید.
?چنانکه محمد بن عبد الوهاب هنگام ملاقات با محمد بن سعود، دربارۀ نجد و
اقطار آن اینگونه میگوید: «وأنت ترى نجداً كلها وأقطارها أطبقت على الشرك والجهل،
والفرقة، والاختلاف والقتال لبعضهم بعض».
?ترجمه: «و تو میبینی که همۀ نجد و اطراف آن بر شرک و جهل و تفرقه و اختلاف
و جنگ، منطبق شده است».