مکان های خود را ترک نکنید! گریزی بر غزوه احد و جهاد غزه

مکان های خود را ترک نکنید! گریزی بر غزوه احد و جهاد غزه

به قلم: ادهم الشرقاوي
ترجمه: بابک حمزه

•جنگ اُحُد تنها مبارزه‌ی حق و باطل نبود،
برای قریش به معنای انتقام و برای مسلمانان یکی از آموزنده‌ترين درس های تاریخ اسلام بود!
پیامبر صلی الله علیه و سلم متوجه‌‌ جناح راستِ لشکرِ قریش به رهبریِ خالد بن ولید شد و ترسید که با سربازانِ خود از پشت کوه آن‌ها را محاصره کند،
به همین دلیل هفتاد کماندار را بر روی آن قرار داد، و به آن‌ها دستورِ نظامیِ آشکار داد:
اگر ما را شکست خورده دیدید، از ما حمایت نکنید و اگر ما را پیروز دیدید، به ما نپیوندید.
جنگ آن‌گونه كه همه‌‌ شما مي‌دانيد تمام شد
در اينجا نمی‌خواهم جزئيات آن را بازگو كنم بلکه رویکرد، روش، گام های عملی و رفتاری که از اين نبرد می‌توان آموخت را بيان می‌كنم.

•همه به طور مستقیم در جنگ شرکت نمی کنند، اما این بدان معنا نیست که آنها از نبرد خارج شده اند، بلکه آنها یک عامل مهم و تعیین کننده هستند! برای مجاهدِ میدان جنگ، این احساس که پشت سرش افراد‌ی هستند و او تنها نیست، بسیار آرامش بخش است!

مکان خود را ترک نكن!

•به دیدن مرگ کسانی که در میدان هستند، عادت نکن، حتی اگر هر روز هزار بار تکرار شود،
زمین با هزاران موشک كه پرتاب می‌شود می لرزد در حالی که آنهایی که در خانه‌‌ خود هستند ثابت مانده‌اند.
قهرمانیِ آن‌ها را گسترش دهید که این قهرمانیِ شما نیز هست، ما با هم زندگی می‌کنیم و با هم می‌میریم، و آن‌چه را که خدا تعيين فرموده است، به دست انسان‌ها از بین نمی رود.

•جنایات صهيونيست‌ها را پخش کنيد.
مردمان دنيا اگرچه چشمانشان در مقابل اين همه جنايت ضعيف شده است اما کور نیستند.
آن وقت باید ببینیم و یادمان باشد که این دشمن همه ما را یکسان می‌بیند و خداوند مقرر کرده است که مردم غزه اهل جنگ باشند و اگر هر کشور دیگری جای آنها بود، صهیونیست‌ها هم همین کار را می کردند.

•آنها به تحریم ادامه می دهند، حتی اگر جایگزینی نداشته باشند، اما مردم غزه با یک نان خشک و آب آلوده هم زنده می مانند.

•به فرزندان خود بیاموزید که اين جنگِ عقيده است، قرآن در برابر سکولاریسم،
نبرديست بدون وقفه…

•اجازه ندهید افرادی که در میان ما زندگی می کنند، با زبان ما صحبت می کنند و حتی نمازشان را رو به قبله ما می خوانند، به آنها حمله کنند یا گوشت آنها را ببلعند! آنها از باطل خود خجالت نمی کشند، پس چرا ما از حقیقت خود شرم داشته باشیم؟!

•پس از پایان جنگ با پیروزی، به زودی ان شاءالله نبرد ما آغاز خواهد شد،
زیرا مردم غزه به وظیفه خود عمل کرده‌اند!

•هر مسجدی که توسط اشغالگران ویران شود، آن را دوباره می سازیم!
•هر خانه‌ای که ویران شد، آن را از نو آباد مي‌كنيم!
•هر بیمارستانی که تعطیل شده، ما آن را به کار خواهیم انداخت!
•به جای تشییع جنازه، در عروسی‌هايشان شركت می‌كنيم تا قهرمان‌هایی به دنیا بیاورند، زیرا آن‌ها در قهرمان‌سازی استاد هستند!
•به ازای هر موشکِ یاسینی که شلیک شد، باید به جای آن صد موشک داشته باشند، حتی اگر به قیمت نان بچه‌هایمان باشد. اگر خدا و پس از آن مقاومتِ مردم غزه نبود، صهیونیست‌ها ما را در گودال ها می بندند!

انتقام اهل غزه؛ یقینی است!

انتقام اهل غزه؛ یقینی است!

به قلم: أدهم الشرقاوي

ترجمه: احمدالله مهاجر

پاسخ مفصل به‌ کسی‌که می‌گوید: خدا کجاست؟! و چرا انتقام اهل غره را نمی‌گیرد؟!  امام مسلم، امام احمد، امام نسائي و امام ابوداود (رحمهم‌الله) هر یک از ایشان این حدیث را از حضرت ابوهریرة رضی‌الله‌عنه روایت می‌کنند: «أنَّ النبيَّ ﷺجاءَه ناسٌ من أصحابه فقالوا: يا رسولَ اللهِ، نجدُ في أنفسِنا الشيءَ نُعَظِّمُ أن نتكلَّمَ به، ما نحبُّ أنَّ لنا الدُّنيا وأنَّا تكلمْنا به، فقال لهم النَّبيُّ ﷺ: أوَ قَدْ وجدتموه؟ قالوا: نعم، ‏فقال لهم النّبيُّ ﷺ: ذاك صريحُ الإيمان»

روزی برخی از صحابه‌‌ی کرام به‌ محضر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم آمدند و گفتند: ای نبی خدا، بعضی اوقات، چیزهایی در دل‌های‌مان راه می‌یابد و خطور می‌کند که دوست نداریم آن را به‌زبان آوریم (چون حاوی اموری می‌باشد که از طرف شیطان إلقا می‌شود) ایشان فرمودند: آیا واقعاً چنین چیزهایی در دل‌تان خطور می‌کند و آیا واقعاً ایمان‌تان باعث می‌شود تا آن را بر زبان نیاورید؟! گفتند: بله، چنین است. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: همین است ایمان خالص و ترس از خدا که شما را از انجام و عاقبت آنچه که شیطان در درون‌تان وسوسه می‌اندازد، باز می‌دارد. بدون تردید، مشکلات، آزمایش‌ها، بحران‌ها و وسوسه‌ها زمین بازی شیطان بوده و فرصت خوبی را در اختیار شیطان قرار می‌دهد، تا ایمان یک مؤمن را از بین ببرد و جایگاه خداوند متعال را از دل و درون وی برباید.

بله، ما نیز مخلوقات بی‌نهایت ضعیف هستیم که در بیشتر موارد حکمت‌های الهی را نمی‌دانیم و چیزی جز امور ظاهری را نمی‌توانیم مشاهده نماییم؛ بنابراین، برخی پرسش‌ها در ذهن‌مان خطور می‌کند که از سخن‌گفتن در مورد آن، هراسان می‌شویم؛ چون در ظاهر خلاف تقدیرات الهی می‌باشد و نیز با طلب مغفرت از پروردگار متعال آن وسوسه و پرسش را دفع می‌کنیم. این نقصی در ایمان شمرده نمی‌شود؛ بلکه یکی از کمالات و پله‌های ترقی نردبان ایمان است. پس خلاصه؛ زمانی‌که حکمت یکی از تقدیرات الهی را ندانستیم، بایستی کار را به صاحب‌کار (خداوند متعال) بسپاریم؛ چون او عادل‌تر و مهربان‌تر و داناتر است، از اینکه فیصلهٔ خود را بازنگری کند و یا در مورد آنچه که مقدّر فرموده، مورد سؤال قرار گیرد؛ در حالی‌که تمامی‌مان بندگان باری‌تعالی هستیم.

به هرحال، ممکن است برخی اوقات، شیطان پرسش‌ها و اعتراضاتی را پیرامون غزه، بر ذهن شما وارد کند که کجاست خداوند که بر حالات غزه آگاهی یابد و به آن رسیدگی کند؟! آیا خداوند، به‌خاطر اطفال بی‌سرپناه‌شده که گروه‌‌گروه‌ زیر تانگ‌های درندگان قرار می‌گیرند، چرا به‌خشم نمی‌آید؟!  آیا خداوند، انتقام زنان مظلومی‌که بدن‌های آنان را فشفشه و موشک‌های دشمن، تکه‌تکه با خون رنگین می‌سازد را نمی‌گیرد؟! گناه زنان پیر، ریش‌سفیدان چیست که کشته شده و تازیانه زده می‌شوند؟! آیا خداوند، این قدرت را ندارد که هواپیماهای دشمن را از کار بیندازد و تجهیزات تدافعی آنها را از بین ببرد؟! پس از این همه تفکرات و وسواسی که شیطان در درون‌تان ایجاد می‌کند، باید به چند نکتهٔ ذیل توجه کنید:

۱- الله تعالی آنان را در عذاب خود گرفتار نمی‌کند؛ چون این دنیا خانهٔ آزمایش‌هاست است، نه خانهٔ عقاب و عذاب، و نیز این پروردگار است که از بندهٔ خود می‌پرسد که در امتحان‌اش چه‌کاری انجام داده است نه اینکه بنده گستاخانه رو به‌طرف خداوند متعال کرده و بگوید: چرا مرا در این آزمایش قرار دادی؟! پس ادب و نزاکت گفتگو را بایستی یاد بگیریم.

‏۲- باید اذعان داشته باشیم؛ تا زمانی‌که حادثه و رویدادی، به‌ مرحلهٔ نهایی نرسیده باشد، قضاوت در مورد آن نادرست است؛ زیرا اگر همین متزلزلان و تردیدکنندگان در زمان فرعون می‌زیستند و ستم‌های او را در برابر بنی‌إسرائیل می‌دیدند که فرعون، چگونه فرزندان را از مادران‌شان گرفته و در دیگی‌که روغن در آن جوش می‌زد، می‌انداخت، تا اینکه که بدن‌شان بدون گوشت و تنها استخوان‌ها باقی می‌ماند و سپس مادران‌شان نیز با چنین عملکردی روبرو می‌شدند؛ حتماً این سؤال را مطرح می‌ساختند که خداوند کجاست؟! گناه این اطفال چیست که با چنین قباحتی کشته می‌شوند؟! چرا به‌خاطر رهایی آنان کاری نمی‌کند؟! اما آنچه که مورد توجه است اینکه؛ سرانجام فرعون پس از تمامی این ظلم‌ و استبداد، چه شد؟! خداوند متعال او را در بحر غرق گردانیده و برای همیشه به‌جهنم فرستاده و مادران و فرزندانی را که به‌شهادت رسانیده بود، رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم بوی آنان را در شب معراج، در بهشت برین احساس می‌کرد.

‏۳- بدون تردید روش‌کار خدا این است که ستم‌کار را تا زمانی مهلت می‌دهد و سپس او را در عذاب سخت و دردناکی گرفتار می‌کند. اما این ایده و باور از کجا ظهور کرده که «ستمکار در این دنیا به‌جزای اعمال شوم و قبیح خود می‌رسد.» هرگز چنین نیست؛ چون در این‌صورت برای برپایی محشر معنایی باقی نخواهد ماند و خلقت پل‌صراط، حساب و کتاب و میزان بیهوده خواهند بود و نیز بهشت و جهنم نباید آفریده می‌شدند. بیایید اندکی به‌عقب بنگریم؛ قرآن‌کریم قصه‌ی «اصحاب اخدود» را زیبا حکایت می‌کند؛ آنان به‌خاطر ایمان و ثبات‌شان، در آتش دنیا سوختند، حتی که پروردگار متعال طفلی را گویا ساخت تا به‌مادرش بگوید: مادرجان، ثابت قدم باش و نترس!؛ چون تو برحق هستی! اما الله تعالی در هیچ‌جایی خبر نداده که در این دنیا انتقام آنان گرفته شده است؛ بلکه نتیجهٔ امر را به روز قیامت واگذار کرده است. خلاصه اینکه، نتایج و ثمرات جنگ و معرکه جنگی در اوایل ظهور هرگز معلوم نمی‌شود؛ چون نتایج تعلق به‌ آخر برنامه دارد. اگر در تمامی جنگ‌ها پیروز شدی، بالأخره به آتش جهنم فرو افتادی، بدون شک که متضرر هستی، و اگر سختی‌ها را متحمل شدی و در این راه سوزان قدم گذاشتی و در همین حال بر حقی که از سوی خداوند متعال آمده است، پایبند و استوار بودی؛ باوجود تمامی دردها و جراحات پیروز میدان هستی!

‏۴- اگر پروردگار متعال، از هر ستمکاری انتقام ستم‌دیدگان را در همین دنیا بگیرد، بدون شک که مبدأ آزمایش‌ها، از اساس و بنیاد برکنده می‌شود و اگر حق‌گرایان در هر معرکه، در برابر باطل‌پرستان پیروز گردند، نیت پاک مجاهدین در صف جهاد و مقاومت، تبدیل به‌نتیجه‌پرستی می‌شود. اما خداوند متعال می‌خواهد برخی دل‌ها را به‌لرزه درآورده و بر برخی‌ها صاعقه‌ای فرود آورد تا اصیلان و مدعیان آشکار شود. اگر غلبه‌های دشمن و ستم‌ ستم‌کاران نمی‌بود، چگونه او تعالی با فرض‌گردانیدن جهاد و قتال، بندگان خود را مورد آزمایش قرار می‌داد؟! همین فریضهٔ جهاد است که منافقان را از مسلمانان اصیل و آهن را از طلا جدا می‌سازد و سرانجام مردم را به‌دسته‌های گوناگون تقسیم می‌کند؛ یکی از آنها، مجاهدان و دیگری لباس منافقان را برتن دارند؛ برخی آنها از همکاران مجاهدان و بعضی‌ها از جملهٔ بازدارندگان مسلمانان از فریضه‌ی جهاد‌اند؛ کسانی پیدا می‌شوند که دارایی خود را در راه خدا به‌خرج داده و گروهی را می‌یابیم که راه شیطان را محل مصرف اموال خود قرار داده‌اند.

۵- اگر دقت کنیم؛ درد زایمان یک خانم در هنگام ولادت، چه اندازه سخت است و چه اندازه خون ضایع می‌سازد، حتی که منجر به‌مرگ مادر می‌شود، این درد بزرگی است که به‌خاطر ولادت یک طفل به‌جود می‌آید؛ پس آیا در این فکر کردیم که درد و رنج بیدار کردن یک امت بزرگی‌که در خواب عمیق فرو رفته‌اند، چگونه خواهد بود و به‌چه اندازه خون‌دادن و قربانی‌‌دادن نیاز خواهد داشت، در حالی‌که این ولادت و بیداری، بیداری قوت و قدرت و ساختار نظام دولتی باشد. اگر همین متزلزلان در زمان ابوجهل می‌بودند و ستم و ظلم ابوجهل بر حضرت سمیّه (رضی‌الله‌عنها) را می‌دیدند که چگونه او را در زمین خوابانده، و می‌بستند و مورد شکنجه قرار می‌دادند؛ حتماً همانند امروز، ندا می‌زدند‌ که: خدا کجاست؟! و من از شما می‌پرسم: «الآن، حضرت سمیّه (رضی‌الله‌عنها) کجاست و ابوجهل در کجا به‌سر می‌برد؟!» اگر همین متزلزلان، حضرت بلال حبشی رضی‌الله‌عنه را در حالی مشاهده می‌کردند که در ریگ‌های گرم مکه خوابانده شده و سنگ بزرگی را بر سینه‌اش گذاشته‌اند و در همین حالت هم، أُمیه بن‌خلف برایش تلقین می‌داد که لات و عزات را عبادت کرده و از پرستش خدای یگانه باز آی، اما بلال رضی‌الله‌عنه در حالی‌که به‌سختی نفَس می‌کشید، پاسخ رد داده، ندای «أحدٌ، أحد» را سر می‌داد؛ حتماً اعتراض می‌کردند که: «کجاست خدای یگانه؟!» اما سوال اینجاست‌که، الان بلال رضی‌الله‌عنه کجاست و امیه بن‌خلف در کجا زیست دارد؟!  به هرحال، اگر آنان نصرت و پیروزی را منوط بر محل دنیا می‌پندارند، گمان نمی‌بریم که حتی تصور نصرت و همکاری هم به‌سراغ آنان بیاید. اما همگی می‌دانند، تاریخ آن را در خود درج نموده است و دوست و دشمن اعتراف دارند که مکه فتح گردید و همان مؤمنانی که در آنجا مورد ستم قرار می‌گرفتند، در روز روشن، از چهار طرف مکه داخل آن شدند و مجد و عزتی را به‌دست آوردند که پس از آن، کسی جرئت حرفی را نداشت. فرجام سخن اینکه، پروردگار حکیم و توانا برای هر چیز وقت معیّنی گذاشته است و هر چیز در زمان خود به‌وقوع می‌پیوندد؛ اگر به حقیقت پی بردی، به همان تمسک بزن ورنه از گرویدگان باش!

قمه زنی و عربده کشی و… جزو عقاید شیعیان جعفری آری یا خیر؟

قمه زنی و عربده کشی و… جزو عقاید شیعیان جعفری آری یا خیر؟

به قلم: خالد هورامی

با انکه در دارالاسلام ایران سالهاست که قمه زنی و عربده کشی و … در عزاداری ها ممنوع و حرام اعلام شده است با این وجود در میان شیعیان انگلیسی و غلاة و منحرفین میان شیعه در افغانستان و پاکستان و عراق و لبنان و غیره چنین منکری انجام می شود و عده ای با کلیپ سازی های حرفه ای سعی دارند به مخاطب خود چنین نشان دهند که این وحشی گری ها جزو عقاید تمام شیعیان است؛ اما واقعیت چیست؟ در زیر به چند روایت استناد می کنیم و قضاوت را به خود شما واگذار می کنیم:

  • «إبن بابویه» به سند معتبرى از امام محمّد باقر روایت کرده است که رسول خدا  در هنگام وفات خود به فاطمه فرمود: «اى فاطمه! چون من بمیرم روى خود را براى من مخراش و گیسوى خود را پریشان مکن، و واویلا مگو و بر من نوحه مخوان و نوحه‏گران را دعوت مکن»[۱].
  • عن أبى عبدالله‏ قال: قال رسول الله : «ضرب المسلم يده على فخذه عند المصيبة إحباط لأجره»[۲]. «جعفر صادق‏ از پیامبر نقل مى‏کند که در وقت مصیبت، دست زدن بر زانو اجر و ثواب مسلمان را تباه مى‏کند».
  • امام جعفر صادق‏ در پاسخ به این پرسش که «جزع چیست؟» چنین مى‏فرماید: «شدیدترین جزع با شرر و فغان و به صداى بلند واویلاکردن و سینه و صورت خود رازدن و موهاى پیشانى را کندن است، و هر کس که مجلس ماتم را برگزار نماید، به تحقیق او صبر را ترک کرده و خلاف روش آن رفتار نموده است»، و به دنبال آن روایت شده است: «صبر و مصیبت، هر دو به سوى مؤمن سبقت مى‏برند. مصیبت در حالى به وى مى‏رسد که او شکیباست و همانا جزع و مصیبت به سوى کافر سبقت مى‏برند، پس مصیبت در حالى به وى مى‏رسد که وى بسیار جزع‏کننده است»[۳].

راستى کدام مصیبت از تمام مصیبتها بزرگتر است و به هنگام مصیبت بزرگ چه باید کرد؟ بهتر است جواب این سؤال را از امام جعفر صادق‏ بشنویم. آن بزرگوار، مصیبت وفات پیامبر را از تمام مصایب بزرگتر دانسته و به هنگام مصیبت به صبر و خویشتن‏دارى توصیه و سفارش فرموده است. چنانچه «شیخ طوسى» و دیگران به سند معتبر از او روایت کرده‏اند که فرمود: «چون مصیبتى به تو رسید، به یاد بیاور مصیبت رسول خدا را که به مردم هرگز چنین مصیبتى نرسیده و نخواهد رسید»[۴].

و اینک ببینیم علىس در برابر بزرگترین مصیبت (رحلت پیامبر) چگونه رفتار کرده است:

  • على در هنگام غسل پیامبر با غم و اندوه مى‏فرماید: «ولولا أنك أمرت بالصبر ونهيت عن الجزع لأنفدنا عليك ماء الشئون»[۵].«و اگر به صبر و شکیبایى امر نمى‏کردى و نهى از ناله و فغان و زدن، نفرموده بودى، به تحقیق (در فراق تو) سرچشمه‏هاى اشک چشم را (با گریه) خشک مى‏کردیم!».
  • و این هم آخرین وصیت خود حسین‏ به خواهرش زینب:حسین‏ قبل از آغاز جنگ به خواهرش مى‏فرماید: «اى خواهرم! تو را به حقّ خود سوگند مى‏دهم که بر مصیبت و مفارقت من صبر کن و هر گاه کشته شوم، هرگز روى خود را براى من مخراش و موهاى خود را از پریشان و پراکنده مساز و از بیخ مکن و گریبانت را پاره مکن؛ زیرا تو دختر فاطمه هستى. همانطورى که او به هنگام مصیبت جدّم – علیه الصلاة و السلام – صبر نمود، تو نیز در وقت مصیبت من صبر پیشه کن»[۶].

با وجود آن همه دلایل قطعى و مدارک معتبر شیعه، به هیچ وجه نمى‏توان  زنجیرزنى و عربده کشی و …  را جزو باورهای شیعیان امامی جعفری دانست. 


[۱]جلاء العیون مجلسى، ج‏۱، ص ۹۲، چاپ تهران.

[۲]اصول کافى، ج‏۱، ص ۲۲۴٫

[۳]اصول کافى، ج‏۱، کتاب الجنائز، ص ۲۲۳ و ۲۲۲، چاپ تهران.

[۴] جلاء العیون مجلسى، ج‏۱، ص ۹۵٫

[۵] نهج البلاغه، شرح فیض الإسلام، جزء ۴، کلام ۲۲۶٫

[۶] جلاء العیون شیخ مجلسى، باب قضایاى کربلا، ص ۲۸۲٫ همچنین تاریخ یعقوبى، ص ۲۹٫

چرا جنگ غزه به طول انجامید؟

چرا جنگ غزه به طول انجامید؟

به قلم: دکتر رضا بودراع

پاسخ به این سوال، همان اظهارات وزیر دارایی اسرائیل است، که گفت: «هر بهایی را که امروز می‌پردازیم، بسیار کمتر از بهایی است که اگر اقدام نمی‌کردیم، در آینده باید می‌پرداختیم».

منظورش همان بهایی است که مشاور امنیت ملی ایالات متحده پس از فرار تحقیرآمیز آمریکا از فرودگاه کابل در سال ۲۰۲۱ گفت: «حضور آمریکا در افغانستان مانعی برای پیشروی طالبان ‌نبود! و اگر می‌ماندیم بهای سنگینی می‌پرداختیم».

و این اظهارات به این معنی است که اسرائیل معتقد است که توقف جنگ، وی را از معادله‌ی پیروزی حذف و به معادله‌ی جنگ برای بقا خواهد کشاند. اما حقیقت این است که اسرائیل از پیش وارد معادله‌ی پایانی شده است.

بنابراین، اسرائیل در دامی گرفتار گشته که «سان تزو»، نویسنده کتاب «هنر جنگ»، نسبت به آن هشدار داد: «تا پیش از آنکه راه خروج را نبینید، وارد جنگ نشوید». در حالی که وارد جنگی شدند که تنها راه خروج از آن، خروج از تاریخ است.

اما براستی چه چیزی این معادله را بر آن‌ها تحمیل کرد؟
حقیقت این است که آن‌ها چیزهایی می‌بینند که ما نمی‌بینیم! چیزهایی که در مواجهه با وحشت آن به نفس‌نفس می‌افتند و سست می‌شوند.

هنگامی که ایرانیان و رومیان به مردمان دیگر حمله می‌کردند، سربازان را تحت سلطه خود در می‌آوردند و آن‌ها را وادار می‌کردند که پاهایشان را ببوسند. به هنگام صبح سرباز آن‌ها بودند و به هنگام ظهر پابوس آن‌ها.

اما در مورد کسانی که توسط رسول‌خدا پرورش یافته و پیام اسلام را حمل می‌کردند، این گونه نبود. مشرکان همواره بلال را غلامی حقیر برمی‌شمردند! بلالی که در بعضی از غزوات (با شمشیرش) بر سر اشراف قریش فرود آمد و بر فراز کعبه اذان گفت. از آن روز دو دهه نگذشته بود که این بار از مسجد الاقصی بالا رفت و در روز فتح قدس توسط عمر فاروق رضی‌الله‌عنه، بر فراز سر صلیبی‌ها اذان خواند.

آمریکا، اسرائیل و متحدانشان به دیدن سرباز مصری پرورش بافته توسط دولت مدرن، که لباس‌زیر سفید خود را به نشانه تسلیم شدن بالا می‌آورد، و یا سرباز عراقی که در شب سقوط بغداد کفش تفنگداران آمریکایی را می‌بوسید، عادت کرده بودند.

اما شوکه شدن امروز آن‌ها بسیار بزرگ است؛ زیرا مردان جوانی را می‌بینند که در حال منفجر کردن مدرن‌ترین تانک‌ها و دستاوردهای نظامی از فاصله صفر هستند.

اکنون آن‌ها مطمئن شده‌اند که وارد نبردی نفس‌گیر تنها برای بقا شده‌اند (تنها برای بقا و ماندن و نه پیروزی). آن‌ها به خوبی دریافته‌اند که پایان آن‌ها امری حتمی است و مسئله کنونی برای آن‌ها تنها خریدن زمان و طولانی کردن بقای خود است.

دشمنان اکنون به لطف خدا و استواری مجاهدان مسلمان، در واقع به سمت قناعت‌های جدیدی در حرکت‌اند.

همان قناعتی که سرباز آمریکایی در افغانستان به آن رسید و دریافت که ماندنش در آنجا خطر مرگ را در پی دارد. به همین ترتیب، سرباز صهیونیست نیز این مسئله را دریافته که بعد از آنچه که اتفاق افتاد تنها چشم‌انداز او برای حضور، بقا است‌. که سرانجام آن فروپاشی اسرائیل و اخراج آن از سرزمین مقدس است. چه سرانجامی برای آن‌ها ننگین‌تر و شرآورتر از این است؟!

بنابراین، جنگ تا زمانی که در اعماق وجود آن‌ها قناعت به شکست شکل نگیرد، ادامه خواهد داشت و پس از آن از ادامه‌ی این جنگ روی برمی‌گردانند.

ذلك أن الله على نصر اولياءه لقدير
وانه لجهاد نصر او استشهاد.

روایت حماس از طوفان‌ الاقصی

نام کتاب: روایت حماس از طوفان‌الاقصی


ترجمه به فارسی: مرکز اطلاع‌رسانی فلسطین


طراحی و نشر: مرکز مطالعات شاخه زیتون

  1. چرا نبرد طوفان االقصی اتفاق افتاد؟
  2. وقایع هفتم اکتبر و رد ادعاها و دروغهای رژیم اشغالگر
  3. به سوی یک تحقیق بینالمللی بیطرفانه
  4. یادآوری به جهان، حماس کیست؟
  5. چکار باید کرد؟

دانلود کتاب:

دارالاسلام موازی تحت حاکمیت شافعی مذهبهای سومالی بزرگتر از کشور لبنان

دارالاسلام موازی تحت حاکمیت شافعی مذهبهای سومالی بزرگتر از کشور لبنان

به قلم: محمد اسامه

در اسلام اصل بر وجود یک دارالاسلام با یک رهبر است و باید به رهبر دارالاسلامی بیعت داده شود که از نظر زمانی قبل از همه اعلام موجودیت کرده است.
دارالاسلام ایران قبل از دارالاسلامهای موازی سومالی و مالی و یمن و افغانستان و… تشکیل شده است اما عدم رشد منهجی مومنین و تنگ نظری ها و تعصبات مذهبی و قومیتی مانعی جهت ملحق شدن پیروان این مذاهب و قومیتهای مختلف به دارالاسلام ایران شده است.
یکی از این دارالاسلامهای موازی، دارالاسلام تحت حاکمیت شافعی مذهبهای سومالی به رهبریت الشباب المجاهدین شاخه ای از القاعده سید قطبی اسامه بن لادن است.
اما آیا مي‌دانستيد كه شباب المجاهدین در سومالی بر مناطق زیادی سیطره دارند.
حتی مساحت منطقه‌ی کوچکی که در وسط نقشه مشاهده می‌کنید از مساحت لبنان بیشتر است.

این سرزمین آزاد شده چندین دهه است که توسط آمریکا و حکومت سکولار و مرتد ترکیه و امارات به خاک و خون کشیده می شود.

غزه؛ آزمون ایمان من و شماست!

غزه؛ آزمون ایمان من و شماست!

به قلم: فریبا کریم‌نژاد

این روزها دل‌ها مشتاق همه چیز می‌شوند! ناخودآگاه احساسات درونی‌ات نسبت به دورترین فرد در دورترین مکان می‌جنبد، چه خوب می‌شد که همیشه دل‌ها برای یک‌دیگر این‌گونه بتپند! بخصوص این روزها که قلب مسلمانان، غزه زیر بمباران بی‌رحمانه‌ی اشغالگران یهود و حمایت هم‌پیمانان مسیحی‌شان و کسانی که زیر پرچم سرافراز اسلام خود را پنهان کرده‌اند.

به‌راستی، اگر حوادث غم‌انگیز غزه، قلب من و شما برادران و خواهران مسلمان را از خواب غفلت بیدار نکند، بدانید که ایمان در دل‌مان محکم ریشه ندوانیده است!

گرسنگی، تشنگی، آوارگی مردم، گرمای شدید هوا، گریه‌ی کودکان، دلتنگی زنان و نگرانی مردان شبیه روزهای محاصره‌ی پیامبر ﷺ⁩ و یارانش در شعب ابی‌طالب است، دشمنان دین خدا از هر نقشه‌ای برای ریشه‌کن کردن دین اسلام و پیامبرش دریغ نکردند، اما اسلام روزبه‌روز بیشتر گسترش پیدا می‌کرد، با وجود آن همه سختی‌ و شکنجه‌ و اذیت‌وآزارها، از تنها هدف خود که پیروزی اسلام و دفاع از رسول‌خدا ﷺ⁩ بود دست نکشیدند و اسلام را به اوج قدرت خود رساندند.

امروز مردم غزه به نمایندگی از همه‌ی ما مسلمانان با جان و مال خود در برابر بزرگ‌ترین دشمن دین خدا ایستاده‌اند.

شرم‌آور است که در این فداکاری‌ در راه دین خداوند و بازپس‌گیری قبله‌ی اول مسلمین هیچ نقشی نداشته باشیم، حال با دعاکردن به درگاه خدای متعال باشد یا تأمین مایحتاج ضروری‌شان و انفاق مال، و یا ابراز هم‌دردی با آن‌ها.

به قول معروف، امروز غزه آزمون ایمان من و شماست، باید مراقب بود که در این آزمون مردود نشویم.

واکنش هنیه به شهادت خواهرش و ۹ نفر دیگر از اعضای خانواده اش در بمباران غزه

واکنش هنیه به شهادت خواهرش و ۹ نفر دیگر از اعضای خانواده اش در بمباران غزه

رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس شهادت خواهر و شماری از اعضای خانواده‌اش در بمباران بامداد امروز در اردوگاه الشاطئ در شهر غزه را تسلیت گفت.

اسماعیل هنیه اظهار داشت که آن‌ها فرستاده‌های جدید ما در این نبرد حماسی و دلاورانه به سوی خداوند رحمان و رحیم هستند که به شهدای ملت بزرگ ما در طول ۹ ماه گذشته ملحق شدند.

هنیه گفت اگر دشمن جنایتکار صهیونیستی گمان می‌کند با هدف قرار دادن خانواده و بستگانم می‌تواند موضع ما و مقاومت را تغییر دهد، کاملا در اشتباه و توهم است، زیرا هر شهیدی در غزه و فلسطین جزو خانواده و عزیز من است.

وی تصریح کرد که بار دیگر تکرار می‌کنم که شهدای خانواده من شهدای این ملت و شهدای این ملت شهدای خانواده من هستند و فرقی بین شهدا وجود ندارد و همه آن‌ها را خداوند رحمان برگزیده تا راه ما را به سوی پیروزی و آزادی هموار کند.

رئیس دفتر سیاسی حماس تاکید کرد که خون شهدای ما ایجاب می‌کند که تحت هیچ شرایطی سازش نکنیم و ضعف و سستی نشان ندهیم و موضع خود را تغییر ندهیم و ناامید نشویم و راه خود را با اصرار بیشتر ادامه دهیم.

اسماعیل هنیه بیان کرد که جنبش متبوعش انعطاف و نرمش لازم را از خود نشان داد و بدون هیچ تردیدی با طرح‌های پیشنهادی مشروط به اینکه به توقف جنگ و جنایات دشمن و خروج کامل نیروهای اشغالگر از نوار غزه منتهی شود، موافقت کرد.

هنیه گفت ما همچنان اصرار داریم هر توافقی که متضمن توقف جنگ نباشد، مردود و غیرقابل قبول است و ما در هیچیک از مراحل موضع خود را تغییر نخواهیم داد.

وی تصریح کرد که دشمن گسترش دامنه جنگ را انتخاب کرد و به رفح حمله کرد و گذرگاه‌ها را بست و مسبب وقوع فاجعه‌هایی انسانی و گرسنگی و قحطی وحشتناک در سراسر نوار غزه شد.

اسماعیل هنیه بیان کرد که جامعه بین‌الملل باید برای توقف جنگ، ورود کمک‌های بشردوستانه به غزه و تامین نیازهای ملت فلسطین دست به اقدام و تحرکی فوری بزند.

وی اظهار داشت: همه طرح‌ها و ایده‌ها در مورد روز بعد از جنگ در غزه و سر و سامان دادن به اوضاع داخلی باید به طور خالص فلسطینی باشد و نه دشمن صهیونیستی و نه هیچ طرف دیگری حق دخالت در این زمینه را ندارد.

عثمان باتور از ترکستان شرقی، شیری از شیران اسلام در برابر کفار سکولار اشغالگر

عثمان باتور از ترکستان شرقی، شیری از شیران اسلام در برابر کفار سکولار اشغالگر

ارائه: محیب الرحمن یمنگانی

در سال ۱۹۴۰ میلادی، سربازان چینی و روسی برای به زانو در آوردن مسلمانان به ترکستان شرقی یورش بردند. آنها در طول این جنگ، طبق معمول شروع به قتل‌عام و جنایت علیه مسلمانان اعم از کشتن، تیرباران، غارت و هتک حرمت کردند و هرگونه سلاح، تفنگ و حتی چاقوی شکاری را ضبط می‌کردند.

در همین زمان قهرمان ما یعنی “عثمان اسلام اوغلو” ملقب به “باتور” با قبول نکردن تسلیم سلاحش، زندگی در کوهستان را شروع کرد.

“عثمان باتور” در سال ۱۸۹۹میلادی در ترکستان شرقی اشغالی از جمهوری خلق چین متولد شده بود.

اولین کسی که او را همراهی کرد، دوستش سلیمان و پسر بزرگش “شیردیمان” بود، آنها یک گروه از مجاهدان را با هدف حمله و انتقام علیه دشمنان کافر روسی و چینی تشکیل دادند، به مراکز صنعتی حمله می‌کردند، افسران را ترور می‌کردند و کمین‌هایی را راه‌اندازی می‌کردند. چینی‌ها و روس‌ها این گروه‌ها را که در کوه شکار می‌کردند تعقیب می‌کردند چرا که از انتشار و گسترش افکار و عقاید آنان به شدت می‌ترسیدند.

ترس آنان به حقیقت تبدیل می‌شد…

“عثمان باتور”، در عمر ۴۰ ساله‌اش و در طول ۱۰سال به همراه ۳۰هزار تن از سربازانش با ۳۰۰هزار نیروی چینی درگیر جنگ بود. یک مجاهد در مقابل ۱۰ کافر در کوه‌های آلتای ایستاد.

آنجا پایگاه ژنرال عثمان باتور بود، قهرمانی که دشمنان را از بین می‌برد و توانست عده‌ای از خائنین همان کشور را که با دشمنان زندگی میکردند، دستگیر کند.

آنچه که این مردان را متفاوت می‌کرد، مقاومتشان در برابر طوفان‌های طبیعت و دشمنان بود. سال‌ها مرگ، کینه‌توزی‌ها و نفرت دشمنان را با شجاعت بی‌اندازه‌ی خود پاسخ می‌دادند و فریادهای “الله اکبـر… الله اکبـر” این مردان کوه‌ها را به لرزه در می‌آورد. (شب‌های ترکستان)

ولی بادها برخلاف میل کشتی‌ها وزیدند…
یکی از خائنین، نیروهای چینی را از محل باتور با خبر کرد و عثمان باتور با دوصد تن از مجاهدانش، مقابل نیروهای چینی قرارگرفت… پس از نبردهای شدید و افروخته شدن آتش جنگی که در آن سوارکاران ماهر، از اسب به زمین می‌افتادند و اسب‌های بسیار خوش رکاب سوارکار خود را به زمین می انداختند، باتور از مقاومت و ایستادگی خود متوقف نشد، حتی پس از از دست دادن سلاحش که آنرا قبلا در یکی از جنگ‌ها به غنیمت گرفته بود، عثمان با خنجر خود جنگید تا اینکه مجروح شد و به زمین افتاد…

عثمان در ۲۹ آوریل سال ۱۹۵۱ میلادی دستگیر شد. بینی و گوش او را مانند شیر الله “حمزه” رضی الله عنه قطع کردند. حکم اعدام برای وی در حالی که تکبیر و تهلیل بر زبانش جاری بود، اجرا کردند… و به سوی مرگ با عزت حرکت کرد.(تقبله الله)

سبحان الله.. هنگامی که خبر شهادتش به گوش مادرش “عایشه” ‌رسید، وی گفت : همانا فرزندم را برای چنین روزی بزرگ کرده بودم…!

جنایات زنجیره ای حکومت سکولار و کمونبست چین در برابر مسلمین ترکستان شرقی: اینبار تغییر نام روستاهای مسلمین

جنایات زنجیره ای حکومت سکولار و کمونبست چین در برابر مسلمین ترکستان شرقی: اینبار تغییر نام روستاهای مسلمین

به قلم: محمد اسامه

ترکستان شرقی شامل مسلمینی با قومیتهای مختلف اویغور، قزاق، ترکمن، تاحیک، مغول، ازبک و… است که قرنها دارای حاکمیت مستقل خود بود.
این حاکمیت به دلیل اتحاد جهانی سکولاریستهای چینی و انگلیسی و روسی و با خیانت خائنین داخلی از بین رفت و سرزمین مسلمین تحت اشغال چینی های سکولار درآمد.
خائنین داخلی نه تنها در ترکستان شرقی بلکه در تمام سرزمینهای اسلامی بزرگترین ابزار و کانال برای تسلط خارجی ها بر سرزمینهای اسلامی بوده اند.


حکومت سکولار چین ابتدا اسم ترکستان شرقی را به سین کیانگ تغییر داد و الان در حال تغییر اسامی قدیمی شهرها و روستاهای مسلمین به اسامی چینی با ماهیتی سکولاریستی و کمونیستی است.

سازمان دیده‌بان حقوق بشر سکولاریستها در گزارشی اعلام کرد مقام‌های چینی استان سین‌کیانگ به طور سازمان‌یافته نام صدها روستا با معانی مذهبی، تاریخی یا فرهنگی برای اویغورها را به نام‌هایی که ایدئولوژی حزب کمونیست چین را منعکس می‌کنند، تغییر داده‌اند.

در تحقیقات دیده‌بان حقوق بشر حدود ۶۳۰ روستا شناسایی شده‌اند که نام‌های آن‌ها به این شکل تغییر یافته و برای مثال نام‌های مانند «سلطان»، «زیارتگاه» و «مسجد» به «شادی»، «هماهنگی» و «وحدت» تبدیل شده است.

سازمان دیده‌بان حقوق بشر تلاش چین برای تغییر نام اماکن اویغورها را «در راستای سیاست حزب کمونیست چین» دانست و آن را «تلاشی هدفمند برای حذف فرهنگ و مذهب اویغورها» نامیده است.

در ماه مه ۲۰۱۴، دولت سکولار چین پاکسازی قومی در این منطقه ی ترکستان شرقی را آغاز کرد.

برخورد دولت سکولار چین با مسلمین ترکستان شرقی در سال ۲۰۱۷ تشدید شد که بازداشت‌های خودسرانه و گروهی، شکنجه، ناپدیدسازی اجباری، کنترل شدید، آزار و اذیت فرهنگی و مذهبی، جدایی خانواده‌ها، کار اجباری و خشونت‌های جنسی را به دنبال داشت.


ترکستان شرقی با وسعتی بیشتر از افغانستان و پاکستان و چندین برابر فلسطین در حال نابودی تدریجی توسط سکولاریستهای کمونیست چینی است .


حکومت آل سعود هم در همین حج امسال ۱۴۰۳ش یکی از علمای مخالف چین را در حین مراسم حج دستگیر کرد و تحویل حکومت سکولار و جنایتکار چین داد. ولله المستعان
این عالم چند سال قبل موفق به فرار از ترکستان شرقی شده بود و در کشوری دیگر زندگی می کرد و امسال جهت ادای مراسم حج به سرزنین وحی آمده بود.
حکومتهای ترکیه و امارات هم به همین شکل مسلمین ترکستان شرقی را دستگیر و تحویل جنایتکاران چینی می دهند.

به امید آزادی مجدد تمام سرزمینهای اشغالی مسلمین و اتحاد آنها تحت پرچم یک دارالاسلام و یک رهبر و بازگست مجدد حکومت اسلامی بر منهاج نبوت.