گذری بر زندگانی صحابی بزرگوار، عبدالله بن سلام رضي الله عنه

گذری بر زندگانی صحابی بزرگوار، عبدالله بن سلام رضي الله عنه

حصین بن سلام ، یکی از پیشوایان دینی و دانشمند یهودیان یثرب بود. و مردم مدینه، با اختلاف ملیت و ادیان از او تجلیل و قدردانی می‌کردند و او را محترم و با ارج می‌دانستند.

در بین مردم به پرهیزکاری و صلاح مشهور بود، و او را به استقامت و صداقت و پایداری توصیف می‌کردند.

حصین زندگی آرام و بی دغدغه‌ای داشت، و در عین حال خوب و مفید بود… وقت خود را به سه قسمت تقسیم کرده بود:

قسمتی را در کنیسه در موعظه و عبادت صرف می‌کرد،

قسمتی را در باغ مصرف می‌کرد و به اصلاح و تلقیح نخلها می‌پرداخت، و بالاخره قسمتی را در مطالعة تورات و تفقه در دین به سر می‌برد…

و هر بار که تورات را می‌خواند، بیشتر در مورد اخباری که مژده و بشارت ظهور پیامبری را در مکه می‌داد که می‌آید و رسالت پیامبران پیشین را تکمیل می‌کند و مأموریت آنها را خاتمه می‌دهد، می‌اندیشید و به تفکر فرو می‌رفت.

و در مورد وصفها و نشانه‌های این پیامبر منتظر الظهور، به تفحص و تحقیق می‌پرداخت. و اغلب از شادی به هیجان می‌آمد، چون خوانده بود که این پیامبر محل بعثت خود را ترک و به مدینه مهاجرت می‌کند و در آن اقامت می‌گزیند.

و هرگاه چنین اخباری را می‌خواند، یا به خاطرش خطور می‌کرد، از خدا می‌خواست که به او عمر عطا فرماید: تا ظهور این پیامبر را به چشم خود ببیند، و به شرف ملاقاتش نایل آید و اولین کسی باشد که به او ایمان می‌آورد…

خداوند دعای حصین بن سلامt را مستجاب کرد، چون اجلش تا زمان ظهور پیامبر نور و هدایت و رحمت، به تأخیر افتاد…

و شرف ملاقات او را نصیبش کرد و با او یار و هم صحبت شد، و به حقیقت نازل بر او ایمان آورد…

رشتة سخن را به حصینt می‌دهیم که داستان مسلمان شدن خود را برایمان باز گوید، زیرا خودش بهتر می‌تواند آن را بیان کند و به نقل آن، شایسته‌تر است.

حصین بن سلام  می‌گوید:

وقتی خبر ظهور پیامبری را شنیدم، به تحقیق و بررسی دربارة نام و نسب و صفتها و زمان و مکان و نشانش دست زدم، و آنها را با مطالب مکتوب در کتب خود تطبیق و مقایسه می‌کردم، تا یقین پیدا کردم که نبوتش صادق است، و صدق دعوتش برایم ثابت شد.

آنگاه، آن را از یهود پنهان و مخفی داشتم، و زبان خود رادرین باره منع کرده، حتی یک کلمه را در آن مورد بروز ندادم…

این موضوع همانطور مکتوم ماند، تا روزی که، پیامبرص از مکه به قصد مدینه بیرون آمد.

ادامه خواندن گذری بر زندگانی صحابی بزرگوار، عبدالله بن سلام رضي الله عنه

بخشی از پیمان عمر بن خطاب با نصرانی های بیت المقدس بعد از آزادسازی فلسطین

          بخشی از پیمان عمر بن خطاب با نصرانی های بیت المقدس بعد از آزادسازی فلسطین

“بسم الله الرحمن الرحیم

 این امان نامه ای است که بنده ی خدا و امیر مومنان  عمر به مردم ایلیاء(قدس)داده است. که بر اساس آن نباید به جان و مال و معابد و کلیساهای آنان تعرض شود و مردمان شهر مورد  اذیت قرار گیرند.همچنین نباید کلیساهای آنان اشغال  یا تخریب شده و به صلیبشان اهانت شود و از ارزش و اعتبار پول و دارایی آنان کاسته شود. آنان در اجرای مراسم دینی خویش آزادند و نباید  به هیچ کدامشان آسیبی رسانده شود و نباید  یهودیان در کنار آنان سکونت گزینند…”

این برخورد مسلمین با کفار ساکن در قدس بعد از آزاد سازی آن است، حالا شما برخورد کفار سکولار صهیونیست با مسلمین و نصرانی ها بعد از اشغال فلسطین را نگاه کنید تا فرق بین اسلام و سکولاریسم را بهتر متوجه شوید.

قتل عام وحشیانه ی ۲۱۸ مسلمان غیر نظامی توسط کفار سکولار جهانی و محلی در مالی

قتل عام وحشیانه ی ۲۱۸ مسلمان غیر نظامی توسط کفار سکولار جهانی و محلی در مالی

مرتدین سکولار بومی مالی با حمایت کفار سکولار جهانی بار دیگر جنایت هولناک دیگر ی را در مالی به وجود آوردند.

ارتش مزدوران محلی مالی در بورکینافاسو روز گذشته در حمله به چندین منطقه ی مسلمین و در یک اقدام وحشیانه اقدام به کشتن ۲۱۸غیر نظامی مسلمان که اغلب انان زنان و کودکان هستند کرده است.

این یک اصل ثابت نزد کفار سکولار معاصر بوده است وقتی توان جنگیدن با شیر مردان امت اسلامی را ندارند به ناچار شروع به کشتن زنان و کودکان و پیران غیر نظامی می کنند، چیزی که همین الان هم در غزه می بینیم.

به اذن الله متعال این عمل وحشیانه از سوی مجاهدین دین الله بی پاسخ نخواهد ماند و جوابی کمر شکن به صفوف کفار سکولار جهانی و محلی وارد خواهند کرد.

به اذن الله الواحد الأحد.

بعد از این جنایت هولناک، گروهی از مجاهدین جماعة نصرة الإسلام والمسلمين در روز سه شنبه ۲۸ جمادی الاولی ۱۴۴۵ هجری قمری برابر با ۱۲ دسامبر به یک پادگان ارتش حکومت سکولار و دست نشانده مالی در روستای فرابگو در ایالت سیغو حمله کردند.

در این حمله ۳۰ تن از ارتش سکولار مالی کشته شدند. مجاهدین ۵ ماشین نظامی، ۱ قبضه سلاح، ۱۴٫۵، ۳ دوشکا، ۱۱ پیکا، ۴ ارپجی، ۳۴ قبضه کلاشینکف، ۱ خمپاره، ۱ اس.پی.جی، ۳ اسیر و مقداری مهمات نظامی را بغنیمت گرفتند و چندین خودرو از جمله ۳ خودرو زرهی به آتش کشیده شد و دو تن از مجاهدین بشهادت رسیدند. نسأل الله أن يتقبلهم في الشهداء

به سکولاریستهای خائن و مزدور محلی رحم نکنید، اینها سگهای بوکش و پل و ابزار و دروازه ورود کفار سکولار جهانی به سرزمینهای مسلمین هستند، کفار سکولار جهانی کثیف ترین جنایات خود را از کانال این مزدوران محلی انجام می دهند.

مرتدین سکولار بومی مثل صهیونیستهای سکولار با حمایت کشور سکولار آمریکا و نهادهای سکولاریستی تحت حمایت آمریکا چنین وحشیانه و بدکن ترس مرتکب اینهمه جنایات می شوند.‌

ده درس مهمی که از غزه یاد گرفتیم

ده درس مهمی که از غزه یاد گرفتیم

به قلم: ادهم شرقاوی

۱- غزه به ما آموخت که شورای امنیت یک باند (تبهکار) است، موازین بین‌المللی تنها مرکب روی کاغذ و لوایح حقوق بشری تنها یک طنز!

۲- غزه به ما آموخت که این دنیا یک چشمش کور است. چشم بینایش را به هر کجا که بخواهد می‌چرخاند و چشم کورش را هم به هر کجا که بخواهد می‌چرخاند. کودکان غزه مانند کودکان اوکراین نیستند! اوکراینی‌ها مانند رومیان‌اند، ولی ما عرب هستیم.

۳- غزه به ما آموخت که حق گرفتنی است نه التماس کردنی، هیچکس نزد تو نمی‌آید و بگوید آدم خوبی هستی و هر چه می‌خواهی به تو می‌دهم! اگر چیزی می‌خواهی دستت را دراز کن و بر خلاف میل دنیا، آن را بگیر!

۴- غزه به ما آموخت، که آزادسازی فلسطین از بحر تا نهر امکان‌پذیر است و آنچه این بار اتفاق افتاد تنها یک «نمایش» کوچک برای اتفاقات پیش رو خواهد بود.

۵- غزه به ما آموخت، که خواستن، توانستن است. و این توانایی هرگز وابسته به میزان امکانات نبوده، بلکه وابسته به اراده‌‌ی انسان‌هاست. چه کسی حتی تصور می‌کرد که غزه‌ی محاصره شده، می‌تواند سلاح‌های خود را بسازد، با اشغال‌گران بجنگد و دوستان خود را قبل از دشمنانش شگفت‌زده کند!؟

۶- غزه به ما آموخت که به نعمت‌ها احترام بگذاریم، جایی که نوشیدن آب پاک به یک رویا تبدیل می‌شود و یک قرص نان تازه تبدیل به یک دستاورد بزرگ می‌‌گردد، استحمام تجملاتی شبیه به دراز کشیدن در سواحل مالدیو است و یک خانه بسیار محقر تا زمانی که بر سر ساکنانش خراب نشده، از قصرهای دنیا ارزشمندتر است.

۷- غزه به ما آموخت که امثال صحابه در میان ما زندگی می‌کنند؛ فرزندان خالد بن ولید به صفوف دشمنان یورش می‌برند، فرزندان سعد بن ابی وقاص با دقت شلیک می‌کنند، فرزندان عکرمه همچنان تا سر حد مرگ بیعت می‌کنند و فرزندان قعقاع که صدایشان در میان لشکریان قلب را از جایش برمی‌کند! شنیدیم که می‌گفتند: باسم الله الغالب!

۸- غزه به ما آموخت که خنساء نمرده‌ است و هنوز هم ده‌ها هزار امثال او در میان ما زندگی می‌کنند که فرزندان خود را با شکیبایی در راه خدا قربانی می‌کنند و اجر آن را می‌خواهند، و زبان حال آن‌ها این است: اللهُمَّ خذ من دماء أولادنا حتى ترضى!

۹- غزه به ما آموخت که اگر سختی‌ها کودکان را تربیت کند، زودتر از موعد خود بزرگ می‌شوند و قبل از همسالان خود مرد می‌گردند. انگار جوان داستان اصحاب الاخدود اند که خونش قوم مؤمنی را زنده کرد که همه در آتش سوختند و مرتد نشدند. این دین با خون زنده می‌شود و با اشک خاموش می‌گردد، پس اشک‌هایتان را پاک کنید و شهدای فردای امت را پرورش دهید.

۱۰- غزه به ما آموخت که ایمان عمل و رفتار است نه خطوط و سطور کتاب‌ها. ما اهل غزه را ناخرسند از تقدیر الهی نیافتیم. آن‌ها در حالی که خداوند را (با زیباترین تعابیر و کلمات) شکر می‌گویند، اجساد عزیزانشان را جمع‌‌آوری می‌نمایند. اشک‌هایشان را با یک دست پاک می‌کنند و با دست دیگر به جمع کردن اجساد عزیزانشان ادامه می‌دهند. قلب‌های اهل غزه انباشته از ایمانی است که بر جوارح‌شان نیز جاری است.

تاریخ در مورد اتفاقات غزه و واکنش دست نشاندگان حاکم بر مسلمین شهادت می‌دهد…

تاریخ در مورد اتفاقات غزه و واکنش دست نشاندگان حاکم بر مسلمین شهادت می‌دهد…

ترجمه: راسخ

مصر نیل دارد و غزه دارد از تشنگی می‌میرد.

خليج دریاها نفت دارد و سوختی برای آمبولانس‌ها در غزه وجود ندارد.

اردن مازاد پزشک دارد و غزه از کمبود پرسنل و مواد پزشکی رنج می‌برد.

اعراب سالانه ۴ میلیون سرباز با هزینه‌ی نظامی بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار دارند و نتوانستند حتی یک گلوله به غزه بیاورند.

عربستان میلیاردها دلار برای سرگرمی، رقص و جشن شبانه می‌پردازد، در حالی که غزه نمی‌تواند نان و مایحتاج اولیه زنده ماندن را تامین کند.

سوگند به خدایی که جان ما در دست اوست، روزی که نه مال و نه فرزند سودی نمی‌رساند و در پیشگاه خدا دشمنان جمع می‌شوند، خداوند همه‌ی شما را در این خیانت محاسبه خواهد کرد.

﴿حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾

…………

ناشر:

‏اگه هزار تومن بودجه امنیتی داری، صد تومنش رو خرج امنیت خودت کن، نهصد‌ تومنش رو خرج ناامنی صهیونیستها و برکناری این دست نشاندگان حاکم بر مسلمین.

حماس؛ نزدیک ترین جنبش به خط اصیل اخوان المسلمین در مسئله فلسطین

حماس؛ نزدیک ترین جنبش به خط اصیل اخوان المسلمین در مسئله فلسطین

به قلم: علی مقدس

در بین مواضع عجیب و غریب این روزهای جریان های اخوانی و شبه اخوانی، از محکوم کردن حماس گرفته تا سخنان اسرائیل شاد کن، دیده می شود، این پرسش از ذهنم خطور کرد؛در خصوص مسئله فلسطین، کدام طیف های اخوانی با خط اصیل اخوان همراه شدند و کدام گروه ها به آرمان های حسن البنا بنیان گذار اخوان المسلمین، پشت کرده و به انحراف رفتند.؟
از این رو سراغ مکتوبات حسن البنا رفتم تا ارزیابی هریک از مدعیان پیروی از اخوان و حسن البنا را به آن ارجاع دهم تا سره از ناسره روشن شود.

واضح ترین سند در این رابطه، نامه حسن البنا به سفیر انگلیس در قاهره در خصوص مسئله فلسطین است که در آن نامه پس از تقبیح انگلیسی ها به سبب حمایت از اسرائیل، البنا موضع اخوان المسلمین در رابطه با فلسطین را اینگونه بیان می کند:
“إن الإخوان سيبذلون أرواحهم وأموالهم في سبيل بقاء كل شبر من فلسطين إسلاميًّا عربيًّا حتى يرث الله الأرض ومن عليها” اخوان جان و مال خود را فدا می کند تا هر وجب از فلسطین را اسلامی و عربی نگه دارد تا زمانی که خداوند وارث این سرزمین و کسانی که اهل آن هستند، باشد” .

با بررسی خطوط انشعابی اخوان المسلمین، از خط لندن، استانبول ومصر گرفته تا فلسطین و منسوبین به اخوان در ایران، می بینیم چه به لحاظ ایدئولوژی و چه از حیث عملگرایی، تنها حماس هست که نزدیک ترین جنبش به خط اصیل اخوان المسلمین و حسن البنا آن هم در مسئله فلسطین، بشمار می رود.

در بین جنبش های اخوانی لندن، مصر و ترکیه تعداد قابل توجهی بودند که از مواضع  عادی سازی روابط با اسرائیل و پذیرش اسرائیل به عنوان دولت مستقل در ارض فلسطین گرفته تا محکوم کردن حماس، سکوت و عدم پشتیبانی دیده می شود.
در خود فلسطین اگرچه جنبش فتح و حماس هردو از دل اخوان المسلمین پدید آمدند اما سکوت و برخی مواضع فتح و محمود عباس تا به امروز آن هم به خاطر رویکردهای سکولار و لیبرال، نشان می دهد که اخوان المسلمین مدت هاست وارد فاز جدیدی از تلون و حیات سازمانی خود شده است.

▫️در ایران، رویکرد اخوانی ها و جماعت دعوت و اصلاح را در دسته بندی زیر می توان خلاصه کرد:
گروه اول: موافق حماس
در بین گروه اول می توان به طیف کرمانشاه و برخی نواحی شمال غرب در آذربایجان غربی و کردستان (مریوان، سنندج) و تعدادی در شرق کشور، نام برد.
گروه دوم: مخالف حماس
طیف متاثر از لیبرال که در تهران، کردستان، فارس و بلوچستان، حضور دارند، این طیف نه تنها با حماس و رویکردهای آن مخالف هستند بلکه به عادی سازی روابط با اسرائیل می اندیشند و تا جایی از آرمان های حسن البنا فاصله می گیرند که بعضا معتقدند مقاومت در برابر استکبار پاسخ نمی دهد و باید با ابر قدرت ها پای میز مذاکره نشست.
گروه سوم: منتقد حماس
این گروه اگرچه به حماس مشروعیت بخشیدند اما تمایلی به ادامه جهاد و درگیری با اسرائیل ندارند. هسته اصلی جماعت دعوت و اصلاح را می توان از گروه سوم نام برد که معمولا پیرو این نگاه هستند.

الحمد لله مومنین غزه صلح طلبی نیستند که کفار سکولار می خواهند

  • بومیان امریکا صلح‌جو بودند. الان اثر چندانی ازشون نیست.
  • بومیان استرالیا صلح‌جو بودن. الان اثر چندانی ازشون نیست.
  • بومیان کانادا هم صلح‌جو بودن. فرزندانشون در گورهای دسته‌ جمعی پیدا شد.
  • الحمد لله که مردم فلسطین و ساکنان غزه صلح‌جویی نیستند که مورد رضایت کفار سکولار است !!!

‍ تصویر واقعی «غزه» را از خلال این نامه می توان مشاهده کرد

تصویر واقعی «غزه» را از خلال این نامه می توان مشاهده کرد

نویسنده:  معمر فلسطینی

ترجمه: حکیم‌زاد

معمر می نویسد: روز سوم جنگ بود. من در کندک استشهادی القسام انتخاب شده بودم. هدف ما بخش غربی شهر الخلیل بود. شب به خبیب گفتم: در صورتی که من شهید شدم و تو زنده ماندی زمانی که بیت المقدس را فتح نمودید، برای من دعا کن.
خبیب انجنیر نصب راکت‌های بحری در کشتی ها بود. وقتی خبیب سخن مرا شنید، چهره‌اش تغییر کرد و گفت: تو چه‌قدر ناجوان هستی، آیا من و تو وعده نکرده بودیم که یکجا شهید می‌شویم؟ مصروف همین موضوع بودیم که سر و صدای مخابره بلند شد. عبیده که سخن‌گوی بود گفت: امروز آغاز پیشرفت ماست، غازیان آماده شوید.
  من و خبیب باهم خدا حافظی کردیم. در وقت جدایی اشکهای مان جاری شد؛ زیرا احتمال آن می رفت که این آخرین دیدار ما باشد.
فردا صبح به قرارگاه و مراکز صهیونیستها، یورش بردیم. تعداد بی‌‌شمار یهودیان را به گودال دوزخ فرستادیم.

سه تن از یاران استشهادی مان شهید شدند و دو نفر مان جراحت برداشتند. شهدا را با خود به کمپ نظامی نزدیک خود بردیم، به محض حرکت مان به سوی کمپ مجاهدین تازه نفس به سنگرهای ما رفتند؛ چون ما هشت ساعت تمام مصروف جنگ بودیم.
با رسیدن به کمپ روی شهدا را لوچ کردیم وقتی تکۀ سبز را از روی شهید دور کردم و به رویش نگریستم، وارخطا شدم زیرا وی همان خبیب بود. گفتم: وی موظف در کشتی بحری بود، گمان نمی‌کردم که خبیب شهید شده باشد، جیب هایش را تلاشی گرفتم که کارت هویتش را یافتم، در یک جیبش کاغذی را یافتم که در آن چنین نوشته بود: «معمر عزیزم! می دانم که پس از شهادتم این نامه را می‌خوانی، من از امیر صاحب اجازه گرفته بودم که در عملیات، همراه شما باشم». برادر گرامی‌ام!  همسرم، ام اسیره نام دارد، به وی سلاح را آموزش داده‌ام و سلاح شخصی من نیز نزدش است، پسرانم جلال و عزیز نیز با اسلحه بلدیت دارند. همسرم در کمپ عجیز می‌باشد، به آنجا برو و خبر شهادتم را برایشان برسان، آنها منتظر بودند تا ایشان را با خود به جهاد ببرم. وقتی آنجا رسیدی پسرانم را در صف استشهادیان و همسرم را در جمع استشهادی‌های امهات العصریین برسان.

برادر دلسوز شما شهید خبیب با خوانش این نامه بدنم به لرزه آمد، وضو گرفتم و خود را  به کمپ عجیز رساندم، چون به آنجا رسیدم، متوجه شدم که کمپ سخت بمباردمان شده بود، بسیاری از ساکنان آنجا شهید شده بودند.
طفل کوچکی میان خاک و دود ایستاده بود و می‌گریست و فریاد پدر از زبانش می‌برآمد. وی را به آغوش کشیدم و گفتم: بچیم! گریه مکن پدرت می‌آید. وقتی به دقت متوجهش شدم، به یادم آمد که تصویری را که خبیب برایم نشان داده بود همان بود، به کلی همانند وی بود.
بعد از تلاش دو ساعته برایم معلوم شد که تمام خانوادۀ خبیب به جز همین کودک، شهید شده‌اند و تنها همین کودک زخمی باقی مانده است. وی را به خانۀ خود بردم و به مادرم تسلیمش کردم. در خانۀ ما یتیمان دیگر نیز جمع شده بودند.
خودم روانۀ سنگر شدم، شب گذشته اطلاع یافتم که خانۀ ما نیز بمبارد شده و یتیمان و تمام معیوبین شهید شده و از میان خانواده‌ام فقط من زنده مانده‌ام. اینک آفتاب صبح در حال طلوع است، در سنگر روبه‌روی صهیونیستها نشسته‌ام و دوستان دیگرم تلاوت می کنند. امکان دارد من هم نیم ساعت بعد شهید شوم.
پیام من به تمام مسلمانان جهان این است: ای رهروان صلاح الدین، عمر و ابو عبیده! بازوان خود را به خاطر پیروزی اسلام محکم ببندید، اقصای معصوم در انتظار ورود شماست.

برادر شما معمر فلسطینی

به بهانه تحویل صدها زندانی زندان بزرگ و فراموش شده ی الهول شمال سوریه به حکومت فاسد عراق

به بهانه تحویل صدها زندانی زندان بزرگ و فراموش شده ی الهول شمال سوریه به حکومت فاسد عراق

به قلم: کیوان مریوانی

چند روز پیش سکولاریستهای کورد حزب کارگران اوجالان با رضایت آمریکا صدها زندانی زندان الهول سوریه را جهت اعدام تحویل حکومت فاسدعراق داد و…

در همین ابتدای امر به این نکته ی مهم دقت داشته باشیم که تمام مومنین با تمام تفاسیر مذهبی شیعی وسنی که دارند مادام که در دایره ی اسلام باشند خواهر و برادران ما هستند و مذهب مخالف آنها باعث خارج شدن اینها از دایره ی «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚ» (حجرات/۱۰) نمی شود.

مورد دیگر اینکه این زنان و اطفال و نوجوانانی که در اردوگاه الهول زنداین شده اند توسط کفار اسیر شده و در چنگ کفار سکولار به رهبری آمریکا و مزدوران سکولار و مرتد محلی به رهبری حزب کاران اوجالان هستند.

با در نظر گرفتن این دو نکته به معرفی زندان بزرگ الهول می پردازیم.

الهول که در جنوب شرقی حسکه از شهرهای کُردنشین کُردستان سوریه قرار گرفته است . در گزارش سال ۲۰۲۰ مرصد سوری برای حقوق بشر از وضعیت فاجعه بار این زندان خبر داد و با سند مرگ فجیع ۲۰۹ نفر از این مسلمین را در همین سال می آورد که ۹۵ نفر از اآنها زیر ۱۸ سال سن داشتند.

زنان و کودکان و نوجوانانی که در این اردوگاه هستند اهل عراق و سوریه و انگلیس و گرتقال و مراکش و روسیه و ترکیه و آذربایجان و اکراین و بلژیک و ترکستان شرقی تحت اشغال چین و چچن و چین و تونس و مالدیو و اندونزی و سایر کشورهای اروپائی و آمریکا و استرالیان و آفریقائی هستند.

هم اکنون که فرزندان این زندانی ها بزرگ شده اند آرزوی انتقام گیری از آمریکا و متحدینش و بخصوص مزدوران سکولار و مرتد کُرد به شدت در میان آنها جوانه زده و شکوفا شده است به گونه ای که تنها در عرض یک سال ۲۳ مخبر داخلی را ترور کرده که ۲۱ نفر از آنها عراقی بودند که در الهول برای سازمان اطلاعات داخلی آمریکا و کوردهای مرتد جاسوسی می کردند.

در سال ۲۰۲۰ آمریکا ۱۲۵ مسلمان زیر ۱۸ سال را به همراه ۴ زن که همگی غیر سوری بودند تحویل نماینده ی کشور سکولاری که از آن امده بودند داد و به دنبال آن چندین زن و کودک دیگر را نیز تحویل طاغوتهای حاکم بر  ازبکستان و تاجیکستان و غیره داد .

همچنین در همین سال با پرداخت رشوه از سوی قبایل منطقه ی جزیره سوریه  1300 خانواده آزاد شدند که در مجموع بیشتر از ۵۰۰۰ نفر می شدند که بیشتر اهل شهرهای الرقه و دیرالزور  و اطراف آن بودند.

به دنبال این در زندان بزرگ الهول نزدیک به ۶۲۴۹۸ مسلمان اسیر وجود دارد که ۳۰۶۹۴ نفر از آنها اهل عراق و ۲۲۶۲۶ نفر از آنها اهل سوریه و ۹۱۷۸ نفر هم از مهاجرین سایر کشورهای سکولار جهان هستند.

بگذار در تاریخ ثبت شود که با وجود نزدیک به دو میلیارد و اندی مسلمان اینهمه خواهر و فرزند مسلمان ما اسیر بودند و عده ای نیز به جنگ داخلی و تکفیر همدیگر از جمله امثال معتصم عباسی معتزلی و سایرین مشغول بودند و اکثریت آنها نیز حتی نمی دانستند «اهل جماعت» شدن یعنی چه که به قول عمر بن خطاب:لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ. قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت.[۱]


[۱] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، ۲۵۷- ۲۶۵/ ئەبوداوود (۳۶۶۴)، ئەحمەد (۲/۳۳۸)، داریمی (۲۵۷)، ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله ۳۲۶

اسارت دکتر عافیه صدیقی در بدترین زندان امریکا جنایت بشری و خیانت علیه انسانیت است

اسارت حدود بیست ساله ی خانم دکتر عافیه صدیقی در بدترین زندان امریکا جنایت بشری و خیانت علیه انسانیت است.

به قلم: محمدامین دهواری

حدود بیست سال قبل خاتم دکتر عافیه صدیقی حافظ کل قرآن مجید توسط حکومت سکولار ژنرال مشرف در کراچی بازداشت و در اختیار سازمان های امنیتی کشور سکولار ایالات متحده امریکا قرار داده شد که  پس از انتقال به امریکا در یک محاکمه غیر منصفانه به ۶۸ سال زندان محکوم گردید.
پس از حدود بیست خواهر نامبرده دکتر فوزیه صدیقی در زندان موفق به دیدار  زندانی شد.
در این سال های ظلم های زیادی علیه این زندانی زن مسلمان روا داشته شد مادر نامبرده سال پیش پس از تلاش های فراوان برای نجات دخترش فوت کرد.

سناتور طلحه محمود که پس از بازداشت غیر قانونی نامبرده با زحمات زیاد موفق به ملاقات وی در زندان امریکا شده بود می گوید: عافیه صدیقی در آن دیدار داستان بازداشت و زخمی نمودن وی بعد دستگیری را باز گو کرد.
دکتر صدیقی آنچه بر خودش گذشته مستقیم روایت می کند: پلیس زندان امریکا پس از باز جویی و شکستن سر و دندان و برهنه کردنم مرا مجبور به هتک قرآن می نمودند.
بدون داشتن وکیل و با بدترین شکنجه و تجاوز مرا مجبور به اعتراف گناه ناکرده می کردند.

سناتور طلحه محمود می گوید: موفق شدیم صدای مظلومیت دکتر عافیه صدیقی را به جهانیان برسانیم و دو فرزند خردسال وی را از چنگال ظالمان آزاد کنیم.
پس از حدود بیست سال خواهر زندانی با  همراهی سناتور مشتاق احمد پشت شیشه موفق به دیدار خواهرش می شود.
دکتر فوزیه صدیقی می گوید: آثار ظلم و جنایت بر بدن روح و بدن زندانی نمایان بوده است دندان و سرش شکسته بود و حدود یک ساعت از  مظالم علیه خودش سخن گفته و مرتب جویای حال مادر و فرزندانش بوده وی خبر نداشت مادرش دیگر در این دنیای نیست.

عافیه صدیقی نمونه ظلم آشکار کفار سکولار جهانی و سکوت مرگبار مجامع دفاع از حقوق زنان در حق زن مسلمان و استقامت زن مسلمان در بدترین زندان ایالات متحده است.
اسارت این زن مظلوم نشانه ظلم و جنایت و ادعای توخالی مدافعان سکولار حقوق بشر غرب و امریکاست.

بیائید فریاد مظلومیت هزاران برادر و خواهر مسلمان چون دکتر عافیه صدیقی باشیم که در وضعیتی مشابه و در اسارت کفار سکولار جهانی و مرتدین سکولار محلی زندگی می کنند.