جایگاه علمی زن در اسلام و ضرورت تعلیم دختران در پرتو قرآن و سنت

جایگاه علمی زن در اسلام و ضرورت تعلیم دختران در پرتو قرآن و سنت

کاتب: هاجر کُندُزی (کهن دژ)

اسلام دینی است که با نزول وحی «اِقْرَأْ» آغاز شد؛ فرمانی که پیام‌آور علم، دانایی و بیداری بود. هیچ امتی جز با علم به رفعت نمی‌رسد، و هیچ جامعه‌ای جز با تربیت علمی زنان و مردان به عزت نمی‌ماند. امروز که امت اسلامی نیازمند بازگشت به اصل دین و سنت رسول الله ﷺ است، باید جایگاه زن و دختر مسلمان در عرصه‌ی علم و دانش را دوباره یادآور شویم؛ چراکه رسول خدا ﷺ نه تنها زنان را از علم منع نکرد، بلکه آنان را به آموختن و آموزش‌دادن تشویق فرمودند.

قرآن کریم و وجوب علم برای همه

الله جل جلاله فرمود:﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾ (زمر: ۹)

«بگو: آیا آنان که می‌دانند و آنان که نمی‌دانند برابرند؟»

این آیه مطلق است و شامل زن و مرد می‌شود. هیچ‌جا در قرآن تفکیک میان زن و مرد در کسب علم وجود ندارد. بلکه معیار برتری تقوا و دانایی است:﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾ (حجرات: ۱۳).

سنت نبوی و دعوت زنان به علم

پیامبر اکرم ﷺ فرمودند:

«طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ» (ابن ماجه، ۲۲۴)

طلب علم بر هر مسلمان، واجب است. بسیاری از علما، مانند امام نووی رحمه‌الله، گفته‌اند این حکم شامل زن و مرد هر دو است.

نیز در صحیح بخاری آمده است که زنان مدینه نزد پیامبر ﷺ آمدند و گفتند: «ای رسول خدا، مردان بر ما در مجلس علم غلبه کردند، برای ما نیز روزی قرار بده.» پس پیامبر ﷺ روزی ویژه برای تعلیم زنان تعیین کرد (بخاری، کتاب العلم، باب هل يجعل للنساء يوم على حدة في العلم). این نشان می‌دهد که رسول الله ﷺ نه تنها تعلیم زنان را پذیرفته، بلکه برای آن برنامه‌ریزی نیز نموده‌اند.

نقش عایشه رضی الله عنها در علم و تعلیم

ام‌المؤمنین عایشه صدیقه رضی الله عنها یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان عصر صحابه بود. امام زهری رحمه‌الله گفت:

«اگر علم همه‌ی زنان امت را با علم عایشه جمع کنیم، علم عایشه بر همه غلبه می‌کند.» (مستدرک حاکم، ۴/۱۱).

او نه تنها راوی بیش از دو هزار حدیث است، بلکه فقیهان و صحابه بزرگ مانند عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، و ابوموسی اشعری رضی الله عنهم، در مسائل علمی به نزد او رجوع می‌کردند. این نشان می‌دهد که زن در جامعه اسلامی می‌تواند معلم، فقیه و مرجع باشد.

سیره صحابه در آموزش دختران

صحابه رضی الله عنهم، دختران خویش را به علم می‌آموختند. حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه، دخترش حفصه را به خواندن و نوشتن و قرآن تعلیم داد. حضرت علی کرم‌الله وجهه، دخترش زینب و ام‌کلثوم را به تعلیم قرآن و فقه تشویق نمود.

پیام به مسئولان امارت اسلامی افغانستان

ای اهل غیرت دینی، ای پاسداران شریعت محمدی ﷺ! امروز که پرچم اسلام را در دست گرفته‌اید، بدانید که بستن دروازه‌های مکاتب و دانشگاه‌ها بر روی دختران مسلمان، نه از سنت پیامبر است و نه از راه صحابه. بلکه دشمنان اسلام از این جهل خوشحال می‌شوند، زیرا می‌دانند که با جاهل‌ساختن زنان، نسل آینده را نیز در تاریکی نگه می‌دارند.

باز کردن مکاتب، مدارس و پوهنتون‌ها برای دختران، نه تنها موافق قرآن و سنت است، بلکه سبب قوت امت، رشد جامعه و عزت اسلام خواهد بود. اگر امروز دختران ما در مکتب و دانشگاه علم دینی و عصری بیاموزند، فردا مادرانی عالمه، معلمه، پزشک و مربی می‌شوند که نسل مجاهدان و متقیان را تربیت می‌کنند.

نتیجه

ای اهل امارت اسلامی! بدانید که پیامبر رحمت ﷺ فرمود:

«مَن يُرِدِ اللهُ بِهِ خَيْرًا يُفَقِّهْهُ فِي الدِّينِ» (بخاری و مسلم).

و این خیر برای زنان و مردان هر دو است. اگر ما دختران خود را از علم محروم کنیم، چگونه خیر و برکت خداوند را در امت خود ببینیم؟

پس به نام الله و به پیروی از رسول الله ﷺ، مکاتب، مدارس و پوهنتون‌های دخترانه را بگشایید و این راه روشن را ادامه دهید، تا فردا در پیشگاه خداوند، در برابر پیامبر ﷺ و امت اسلامی، سربلند باشید.

📚 منابع:

قرآن کریم

صحیح بخاری، کتاب العلم

سنن ابن ماجه (۲۲۴)

مستدرک حاکم (۴/۱۱)

اقوال امام نووی و زهری رحمهم الله

مذاکرات ترامپ و پوتین  در آلاسکا: شک و تردید و اضطراب

مذاکرات ترامپ و پوتین  در آلاسکا: شک و تردید و اضطراب

به قلم: کارزان شکاک

در ۱۵ آگوست ۲۰۲۵، دیدار مورد انتظار بین ترامپ و پوتین در پایگاه نیروی هوایی المندورف-ریچاردسون در انکوریج، آلاسکا برگزار شد.

این اجلاس که اولین دیدار بین این دو رهبر در هفت سال گذشته بود، توجه رسانه‌های جهان، تحلیلگران و سیاستمداران را به خود جلب کرد، به ویژه در زمینه جنگ جاری روسیه و اوکراین.

این جلسه سه نفره که با حضور چهره‌های کلیدی هر دو طرف برگزار شد، تلاشی برای یافتن راهی برای حل مناقشه بود، اما سوالات بیشتری نسبت به پاسخ‌ها به جا گذاشت.

در این مقاله، نتایج مذاکرات را بر اساس گزارش‌های رسانه‌های پیشرو، نظرات منتقدان، از جمله منتقدان اوکراینی، تجزیه و تحلیل می‌کنیم و پیش‌بینی‌هایی برای تحولات بیشتر ارائه می‌دهیم.

روند مذاکرات: نمادگرایی و تنش

این اجلاس با یک حرکت نمادین آغاز شد: پوتین و ترامپ همزمان از هواپیماهای خود پیاده شدند، دست دادند و بدون هیچ گونه اظهار نظری در مطبوعات، با همان ماشین محل را ترک کردند.

این مذاکرات پشت درهای بسته، ابتدا به صورت رو در رو با مترجمان و سپس به صورت گسترده‌تر با مشارکت هیئت‌های نمایندگی برگزار شد. سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه و یوری اوشاکوف، دستیار رئیس جمهور، از طرف روسیه نمایندگی می‌کردند، در حالی که مارکو روبیو، وزیر امور خارجه و استیو ویتکوف، فرستاده ویژه، از طرف آمریکایی نمایندگی می‌کردند.

انتخاب آلاسکا به عنوان محل برگزاری، نزدیکی جغرافیایی و تاریخی دو کشور را برجسته می‌کرد (آلاسکا تا سال ۱۸۶۷ بخشی از امپراتوری روسیه بود)، اما به دلیل عدم حضور اوکراین در میز مذاکره، جنجال‌هایی را نیز به همراه داشت.

به گزارش دویچه وله، ترامپ نسبت به آتش‌بس ابراز امیدواری کرد و گفت که اگر این اتفاق نیفتد، «ناراحت» خواهد شد. با این حال، پوتین از پاسخ به سوال خبرنگاران در مورد پایان دادن به حملات به غیرنظامیان خودداری کرد و به شک و تردید در مورد نیات او دامن زد.

کرملین نیز به نوبه خود بر نمادین بودن محل ملاقات تأکید کرد و از مزار خلبانان شوروی در آلاسکا به عنوان یادآوری «برادری رزمی» دو کشور یاد کرد.

ادامه خواندن مذاکرات ترامپ و پوتین  در آلاسکا: شک و تردید و اضطراب

مصر. ۱۲ سال پیش، شورای نظامی سکولاریستها در میدان رابعه العدویه قاهره مرتکب قتل عام شد.

مصر. ۱۲ سال پیش، شورای نظامی سکولاریستها در میدان رابعه العدویه قاهره مرتکب قتل عام شد.

به قلم: ابراهیم یعقوبی  

در ۱۴ آگوست ۲۰۱۳، شورای نظامی با تیراندازی و آتش زدن تحصن‌کنندگان در میدان رابعه العدویه، مرتکب قتل عام در قاهره شد.

تجهیزات سنگین به سمت تظاهرکنندگان مسالمت‌آمیز پرتاب شد. یک قتل عام واقعی سازماندهی شد. آنها همه را کشتند، حتی کسانی که در مساجد پناه گرفته بودند. در طول این قتل عام، کودتاچیان یک ساختمان ۶ طبقه را که تظاهرکنندگان از آن به عنوان بیمارستان صحرایی استفاده می‌کردند، به آتش کشیدند.

این ساختمان محل نگهداری چندین هزار زخمی و کشته بود. شبه‌نظامیان شورای نظامی سیسی به بیمارستان صحرایی در میدان حمله کرده و سپس آن را به آتش کشیدند.

به گفته سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر، این یکی از بزرگترین قتل عام‌های معترضان در تاریخ مدرن بود. دیده‌بان حقوق بشر این وقایع را به عنوان “قتل عام عمدی و برنامه‌ریزی شده معترضان مسالمت‌آمیز” توصیف کرد.

طبق آمار رسمی، حدود ۱۰۰۰ نفر در قتل عام میدان قاهره کشته شدند، اما در واقعیت، حداقل ۵۰۰۰ غیرنظامی در آن روز در قاهره کشته شدند. و این اعداد ممکن است حتی بیشتر باشد.

میدان رابعه به نمادی از مقاومت در برابر رژیم سکولار نظامی تبدیل شده است و علامت چهار انگشت به نمادی بین‌المللی برای اعتراض به سرکوب سکولاریستها در مصر تبدیل شده است.

۲۴ اسد – روز استقلال نوین افغانستان و روز ذلیلی آمریکا

۲۴ اسد – روز استقلال نوین افغانستان و روز ذلیلی آمریکا

به قلم: ابواسامه محمود

۲۴ اسد در تقویم ملت افغانستان، تنها یک تاریخ ساده نیست؛ این روز نماد ورق‌خوردن یکی از طولانی‌ترین فصل‌های رنج و ایستادگی در تاریخ معاصر کشور است. در این روز، پس از چهار دهه جنگ، اشغال و بحران، بار دیگر پرچم حاکمیت ملی بر فراز کابل به اهتزاز درآمد.

از نخستین سال‌های تجاوز ارتش سکولار سوسیالیستی شوروی تا دوره طولانی جنگ‌های داخلی، و سپس حضور نیروهای ائتلاف بین‌المللی به رهبری ایالات متحده، مردم افغانستان هرگز در برابر سرنوشت تحمیل‌شده تسلیم نشدند. هر نسل، با همه سختی‌ها، راه مقاومت را ادامه داد تا روزی که جهان شاهد خروج آخرین سرباز خارجی از خاک کشور شد.

خروج نیروهای آمریکا در سال ۲۰۲۱، پایان رسمی حضور دو دهه‌ای قدرتی بود که بسیاری آن را همچون «پلیس جهانی» سیاست جهانی می‌دیدند، اما شیخ اسامه بن لادن در سخنان خود این دشمن را «سر افعی» خوانده بود، بسیاری از مردم افغانستان این استعاره را به‌عنوان نماد بیرون‌راندن قدرتی می‌دانستند که سال‌ها سایه حضورش بر کشور سنگینی می‌کرد. این رویداد نه تنها یک تغییر سیاسی، بلکه برای بسیاری، بازگشت به اصل حق تعیین سرنوشت و اداره کشور بدون دخالت خارجی بود.

۲۴ اسد، یادآور آن لحظه است که در نیمه‌شب، آسمان کابل آرام بود و صدای گلوله‌باران جای خود را به صدای قدم‌های مردمی داد که از خانه‌ها بیرون آمدند تا آغاز فصلی تازه را نظاره کنند. پرچم تازه‌ای بر ارگ ریاست‌جمهوری نصب شد، و این تصویر، به‌سرعت در حافظه تاریخی افغانستان نقش بست.

امروز، این روز به‌عنوان فرصتی برای بازاندیشی در مسیر آینده نیز شناخته می‌شود. استقلال، تنها در خروج نیروهای بیگانه خلاصه نمی‌شود؛ بلکه در توانایی مردم برای ایجاد صلح پایدار، عدالت اجتماعی، توسعه اقتصادی و همزیستی مسالمت‌آمیز معنا پیدا می‌کند.

راهی که تا ۲۴ اسد طی شد، با خون هزاران قربانی و رنج میلیون‌ها مهاجر همراه بوده است. اکنون، پاسداری از این دستاورد، نیازمند وحدت ملی، دوراندیشی رهبران، و سرمایه‌گذاری بر نسل جوانی است که باید آینده را بدون تکرار زخم‌های گذشته بسازد.

۲۴ اسد، روزی است که تاریخ افغانستان را وارد مرحله‌ای تازه کرد — مرحله‌ای که امید می‌رود نه آغاز جنگ داخلی دیگر، بلکه شروع صلحی پایدار میان تمام قومیت‌ها و مذاهب اسلامی و شروع شکوفایی سرزمین باشد؛ روزی که به گفته شیخ اسامه، «سر افعی» از خاک این سرزمین بیرون رانده شد و ملت بار دیگر بر پای خود ایستاد.

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۶)

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۶)


بقلم: واخا خاسانوف


مترجم: محمد اسامه


چند روز بعد، اسماعیل و چند مجاهد دیگر به گخی منتقل شدند. دستش در اوروس-مارتان قطع شد.
… اتاقی که در آن صحبت می‌کنیم ساکت و خالی است. اسماعیل که پس از عمل جراحی برای خارج کردن گلوله، مدتی در روستای ما در راه خانه‌اش به چچن توقف کرده بود، به سقف خیره شده و افکارش در جایی پرسه می‌زند و من به سختی می‌توانم او را به صحبت وادارم، که البته برایش کاملاً خوشایند نیست.
و برای اینکه زیاد حافظه‌اش را مختل نکنم، سعی می‌کنم در مورد آینده صحبتی را شروع کنم. در مورد اینکه دوست دارد چچن را چگونه ببیند. هرچند گاهی اوقات، با مکث‌های طولانی موفق می‌شوم. صدای آرام اسماعیل بالاخره اتاق را پر می‌کند. – «ان شاءالله، همه ما یک هدف داریم – استقرار شریعت… جهاد پایه و اساس اسلام، دلیل حفظ و بقای اسلام است. بدون آن، دین ما احترام و شکوه نخواهد داشت و هیچ انسانی فرصت دریافت عدالت را نخواهد داشت.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام را از طریق یارانش به ما داد. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که آن را رعایت کنیم. اسلام در زمان چهار خلیفه تأسیس و تقویت شد. با این حال، به تدریج رو به زوال رفت زیرا مسلمانان به مراجع دروغین روی آوردند و شریعت را فراموش کردند. اکنون نسلی مذهبی دوباره رشد کرده است. اسلام در حال احیا شدن است و ما می‌خواهیم عامل این احیا باشیم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود که تنها افراد شایسته مقدر شده‌اند که ایمان را در درون خود حمل کنند. برای همسو کردن روابط با خدا، برای به یاد آوردن اینکه چقدر برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دشوار بود.
برای رعایت سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، برای به یاد آوردن نام خدا بر لبان برادران و خواهران درگذشته‌مان، کار، فداکاری، امید و ایمان آنها که در مسیر احیا و تقویت شریعت جان باختند. ما حق نداریم بد باشیم، قطار بهشت از قبل شروع به حرکت کرده است. به هیچ وجه نباید جنگ را متوقف کنیم. خداوند حتی یک سنگفرش هم روی این زمین به کفار نداده است، اما هر آنچه را که در جهان می‌بینیم به مسلمانان داده است. اما همه اینها به دلیل تقصیر خودمان در دست افراد بی‌ارزش است. این منصفانه نیست.
خداوند ما را آفرید تا او را عبادت کنیم، اما ما برعکس عمل می‌کنیم. برای خداوند، نزدیکترین فرد، فردی خداترس است. و منفورترین فرد، فردی است که از خدا نمی‌ترسد.
وظیفه مردم حمایت از یکدیگر است، همانطور که خداوند و پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) از ما خواسته‌اند. سپس جهاد، جهاد، جهاد. من معتقدم که تا زمانی که نفس می‌کشم، شخصاً آن را انجام خواهم داد. و وحشتناک‌ترین مجازات روی این زمین در مقایسه با آنچه در آنجا در انتظار ماست، چیزی نیست.
دشمن فقط ما را می‌کشد و مجازات جهنم بی‌پایان است. بنابراین، نیازی نیست که در حالی که هنوز زنده هستیم و از نعمت‌های زندگی وسوسه می‌شویم، ناراضی باشیم.
خداوند زمین را برای ما آفرید، اما اعمال ما را در هوس‌ها محدود کرد و آنچه را که مجاز و آنچه مجاز نیست، تعریف نمود. تنها یک راه مجاز و میلیاردها راه ممنوع وجود دارد. من به خودم و رفقایم وصیت می‌کنم که از تنها راه پیروی کنیم.
خداوند هیچ دلیلی برای شک به خود باقی نگذاشته است – او همه چیز را در قرآن تعریف کرده است. همانطور که یک فرد مدرسه و دانشگاه را می‌گذراند، دانش کسب می‌کند، یاد می‌گیرد که زندگی کند، آنچه را که در زندگی آموخته است به کار گیرد و ارزیابی می‌شود. هر آنچه که برای یک فرد تا روز قیامت پیش می‌آید، تقریباً در همان سیستم قرآن تعیین شده است.
اگر به او پایبند باشیم، در امتحان قبول می‌شویم و ارزیابی شایسته‌ای درخور دانش و اعمال خود دریافت خواهیم کرد. اگر نه…
اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افرادی شجاع و شایسته بودند. و آنها نیز در این امتحان موفق شدند. و ما باید چنین باشیم و عدالت را بین مردم برقرار کنیم.”

اسلام مبارزه مي کند

اسلام مبارزه مي کند

شهيد سيد قطب(رحمه الله)

ارائه دهنده : حـذيـفـه

آنهايي که خيال مي کنند که مکتبهاي اجتماعي ديگر دنيا مي توانند آنچنان که اسلام مي تواند ، با ستمگريها و ستمگران و ياغيان و قلدران مبارزه کرده و از ستمديده ها و زجر کشيده هاي محروم اجتماعات بشري دفاع کند يا کاملا” اشتباه مي کنند يا کاملا” مغرض هستند يا از اسلام و حقيقت آن چيزي درک نکرده اند ، اين از يک طرف ;و آنهايي که خيال مي کنند مسلمان هستند ولي با ستمگريها و بيدادگريها نمي جنگند و از حقوق همه رنج ديده ها و ستم کشيده هاي جهان دفاع نمي کنند يا کاملا” در اشتباه هستند يا بي شک منافق هستند يا از اسلام چيزي نفهميده اند و اين از طرف ديگر. اصولا” اسلام در اساس و جوهر خود جنبشي آزاديبخش است که نخست دل افراد و سپس اجتماعات بشري را اصلاح و آزاد مي کند . اگر کسي واقعا با نور اسلام هدايت يافت ، او ديگر از هيچ نيرويي نمي ترسد و جز به قدرت الهي در قبال هيچ زورمندي سر تعظيم فرود نمي آورد و چنين فردي در برابر هيچ گونه ظلم وستمي ساکت نمي نشيند ، اگرچه اين ظلم و ستم بر شخص او نباشد و در گوشه دور افتاده اي بر انساني ديگر روا داشته شود .

اگر شما ديديد که ظلم و ستم روا داشته مي شود و فرياد ستمديدگان بلند مي شود و مردم مسلمان آماده براي دفع ظلم و برچيدن بساط ستم نيستند ، شما بايد بدون هيچ گونه ترديدي در مسلمان بودن آن مردم شک کنيد زيرا امکان ندارد که مردمي اسلام را به عنوان عقيده و طرز فکر بپذيرند ولي ظلم وستم و زندان و تبعيد را به مثابه قانون و نظام عملا قبول کنند زيرا از دو حال خارج نيست : اسلام يا هست يا نيست . اگر هست که اسلام مبارزه و جهاد پي گير و دامنه دار و سپس شهادت در راه خدا و در راه حق و عدالت و مساوات است و اگر نيست نشانه اش آن است که همه به ورد و ذکر مشغولند و به تسبيح و سجاده چسبيده اند و صبح و شام منتظرند که خود به خود از آسمان خير و برکت و عدالت و آزادي ببارد . ولي هرگز هم آسمان چيزي بر آنها نخواهد فرستاد و خداوند هيچ گروهي را که به ياري خود نشتابند و بر خود اطمينان ندارند و قانون خداوندي را در جهاد و مبارزه اجرا نمي کنند ياري نخواهد کرد :

إن الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم

“خداوند در وضعيت هيچ قومي دگرگوني ايجاد نمي کند مگر آنکه خود در وضع خود تغييري بدهند”

اسلام عقيده و طرز فکر انقلابي و سازنده اي است به اين معني که اسلام وارد قلب کسي نمي شود مگر آنکه يک دگرگوني در آن ايجاد می نمايد . دگرگوني در فکر و انديشه ،در احساس و ادراک ،دگرگوني در تمام شئون زندگي ، در روابط فرد و اجتماعات. اسلام انقلابي به وجود مي آورد که خواستار برقراري مساوات کامل بين همه مردم دنياست بطوري که هيچکس را بر ديگري جز با پرهيزکاري برتري نباشد . اساس و پايه اين انقلاب شرف و عزت انساني است که به خاطر هيچ مخلوق يا هيچ حادثه و پديده اي نبايد پايمال شود . اين انقلاب بر پايه عدالت همه جانبه و کاملي استوار است که اجازه نمي دهد مورد تجاوز قرار گيرد يا بر احدي ظلم وستم روا دارد. آن گاه که انسان حرارت اين طرز فکر و عقيده را احساس کرد ، به طور فطري و با تمام قوا در راه تحقق خارجي هدفهاي مقدس آن مي کوشد و هرگز نمي تواند آرام و خاموش بماند مگر آنکه اين انديشه به مرحله عمل خارجي درآيد و اين مفهوم آن است که ما مي گوييم

“اسلام يک عقيده و طرز فکر انقلابي و سازنده است “

آنهايي که اسلام آورده اند کساني هستند که با جان ودل در راه خدا حقيقتا” مي جنگند و آنهايي هستند که در راه اعتلا و برتري کلمه حق -نام الله- مشغول جهادند و نام خدا وقتي سراسر روي زمين را فرا ميگيرد که ظلم و ستم و قلدري و زورگويي از بين برود و بساط هر گونه ستمگري برچيده شود و مردم ، همه،همانند دانه هاي شانه ، برابر و مساوي باشند و کسي را بر ديگري جز با پرهيزکاري و تقوا برتري نباشد . روي اين حساب آنهايي که در هر نقطه و جامعه اي در روي زمين ظلم و ستم را به چشم خود مي بينند و بعد زبان و قلم خود را به حرکت در نمي آورند که از حق و عدالت دفاع کنند دلهاي اينها از نور و تابش اسلام خالي است و اگر جرقه اي در دل آنها پيدا شود بي درنگ به مبارزه و مجاهده در راه حق برمي خيزند . اگر روح ملی گرائی و قوميت مي تواند ما را وادار کند که با استعمار کينه جو و ستمگر بجنگيم و اگر روح سوسياليسم از ما مي خواهد که با زمين خوار و فئوداليسم تبهکار و سرمايه داري متجاوز مبارزه کنيم ، اگر روح آزادي فردي مي گويد که با طغيان و ديکتاتوري و استبداد و زور گويي به ستيزه برخيزيم ، روح اسلام همه اين مفاسد -استعمار ،فئوداليسم و زورگويي -را تحت عنوان ظلم و ستم که وجه مشترک بين همه آنهاست به ما معرفي کرده وآنگاه دستور مي دهد که بدون سازش و آرامش ، بدون شک و ترديد همه با هم عليه آن بجنگيم و اين بي شک مزيت بزرگ اسلام در ميدان مبارزات بشري در راه آزادي و عدالت و شرافت انساني است….

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۵)

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۵)


بقلم: واخا خاسانوف
مترجم: محمد اسامه


فرماندهان تیپ جندالله، امیر سوپیان (سعد) و آربی، نه رفقای خود و نه سلاح‌هایشان را رها نکردند و مراقبت پدرانه‌ای از همه نشان دادند. ساکنان آلخان-قلعه نیز هیچ شکی در مورد درستکاری آنها باقی نگذاشتند. آنها در همه چیز کمک کردند. به آنها غذا و آب دادند.
شب‌ها ستون به سمت زاکان-یورت حرکت می‌کرد. و تمام مدت از میان زمین‌های باز. زخمی‌ها و کشته‌ها در کنار جاده رها می‌شدند به این امید که مردم محلی آنها را ببرند.
امیر سوپیان با سورتمه معروف خود به عقب آمد و سلاح‌های رها شده توسط مجاهدین خسته، لباس‌ها و غذاهایی را که قادر به حمل آنها نبودند، روی آن قرار داد.
سوپیان، جنگجوی باتجربه، ماهر، سرسخت و شجاع، قیمت همه چیز را می‌دانست. خیلی زود، مجاهدین دیگر در طول گذار دشوار به شاتوی این را حس کردند.
به این ترتیب آنها وارد زاکان-یورت شدند. آنها در مدرسه نماز خواندند. بسیاری به خانه برده شدند. سپس روستای دیگری که در کنار آن سنگرهایی حفر شده بود. سوپیان به بزرگراه باکو رسید و قبلاً موفق شده بود یک نفربر زرهی را منهدم کند و بسیاری از اشغالگران را نابود کند.
قبل از خواب، سوپیان و مریم غذای چچنی ژیژیگ-گالناش را برای مجاهدین آماده کردند. اما آنها به محض اینکه غذایشان را تمام کردند، دوباره باران بمب و موشک شروع شد. همه در سنگرهایی که روز قبل کنده بودند، پنهان شدند.
اسماعیل صدای مریم را شنید: “فکر کنم از ناحیه سر زخمی شده‌ام.” اما وقتی دست شوهرش را دید که تکه تکه شده بود، متوجه شد که چه اتفاقی افتاده است. عادت اسماعیل به پوشاندن سرش با دست بزرگش در طول بمباران، کاملاً درست از آب درآمد.
بعد از مدتی، آنها روی برانکاردها خیلی نزدیک به هم دراز کشیده بودند و حتی نمی‌توانستند سرشان را به سمت هم بچرخانند و سوپیان دائماً بین آنها می‌دوید و سعی می‌کرد کاری انجام دهد و به نوعی آنها را دلداری دهد.
بالاخره، او نزدیک اسماعیل ایستاد و گفت: “ما باید برویم. نمی‌توانیم همه زخمی‌ها را با خودمان ببریم. او یک زن است و مردم محلی او را به خانه می‌برند. و سپس او را به بیمارستان می‌برند.” اسماعیل هرگز انتظار چنین وضعیتی را نداشت و هرگز حتی به این فکر نکرده بود که مریم را در نیمه راه رها کند، اما حالا همه چیز کمی ناامیدکننده به نظر می‌رسید. سخنان سوپیان بیش از حد قانع‌کننده بود.
اسماعیل فقط گفت: “اگر فرصتی بود… اما در غیر این صورت – هر طور صلاح می‌دانی عمل کن.” سپس سوپیان با مریم صحبت کرد، که فقط از او خواست به او فرصت دهد تا برای آخرین بار با شوهرش احوالپرسی کند.
قبل از اینکه بتواند جمله آخر خود را تمام کند، بمباران دوباره شروع شد و همه چیز در اطرافش شروع به حرکت کرد. موشکی بین اسماعیل و مریم اصابت کرد. اولی از ناحیه بازوی دیگر زخمی شد و پاهای مریم به شدت شکست. آنها از هم جدا شدند.
اسماعیل تنها چند روز بعد از سرنوشت مریم مطلع شد. مریم و دیگر مجروحان نه در روز دوم و نه روز بعد از روستا مرخص نشدند. و زن زخمی دچار قانقاریا شد. در روز چهارم آنها موفق شدند به آچخوی بروند، اما خیلی دیر شده بود.
یکی از پاهایش قطع شد و آنها وقت نداشتند که عمل دوم را انجام دهند. او را برای عمل دوم می‌بردند که درخواست توقف کرد. او دعا کرد، همانطور که در شرایطش ممکن بود، و بلافاصله درگذشت. مریم گودایوا شجاع در گویتی به خاک سپرده شد.
در طول مسیر، همیشه مشکلاتی با اسماعیل زخمی وجود داشت: یا برانکارد به دلیل وزن زیادش می‌شکست، یا خودش می‌افتاد، یا رفقایش خیلی خسته می‌شدند. در نهایت، خود مرد زخمی از آن خسته شد و ایستاد. و با تحمل درد، با توسل به خدا، به تنهایی به جلو رفت.
در کاتیر-یورت، آنها از دوستانشان جدا شدند. اسماعیل و بقیه زخمی‌ها – تا سی نفر – در روستا باقی ماندند. اعضای گروه گانتامیروف که در کنار روس‌ها می‌جنگیدند، اما در این شرایط مجاهدین زخمی را تسلیم نکردند، کمک کردند.

در برابر طرح صهیونیستی اشغال غزه بر جهاد با آمریکا«سرافعی» تمرکز کنیم

در برابر طرح صهیونیستی اشغال غزه بر جهاد با آمریکا«سرافعی» تمرکز کنیم

به قلم: ابواسامه محمود

امت اسلامی با قلبی آکنده از اندوه و خشم، تجاوز جدید رژیم صهیونیستی برای اشغال کامل غزه را به شدت محکوم می‌کند. این طرح که با حمایت آشکار قدرت‌های استکباری به‌ویژه آمریکا و برخی دولت‌های غربی و مزدورانی داخلی چون محمود عباس و سایر صهیونیستهای عرب حاکم بر اردن و مصر و سوریه و امارات و آل سعود و.. پیش می‌رود، ادامه زنجیره‌ای از جنایات وحشیانه علیه ملت مظلوم فلسطین است؛ جنایاتی که شامل قتل‌عام کودکان، تخریب خانه‌ها، نابودی زیرساخت‌ها و محاصره کامل مردم بی‌دفاع غزه می‌شود.

علمای امت، گروه‌های مقاومت و ملت‌های مسلمان تأکید می‌کنند که فلسطین تنها یک مسأله منطقه‌ای نیست، بلکه آزمون بزرگ ایمان و غیرت امت محمدی است. امروز، سکوت در برابر اشغال و کشتار، خیانت به آرمان فلسطین و نادیده گرفتن فریادهای استغاثه مردم غزه خواهد بود.

امت اسلامی از تمام مومنین اهل دعوت و جهاد می‌خواهد که فراتر از محکومیت لفظی، با اقدام عملی—از ضربه زدن به تمام منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی و مزدورانشان تا پشتیبانی همه‌جانبه از مقاومت فلسطین—به مسئولیت شرعی و تاریخی خود عمل کنند. غزه امروز سنگر عزت امت است، و دفاع از آن دفاع از کرامت و شرف همه مسلمانان جهان است بیائید بار دیگر این قسم مشهور شیخ اسامه را تکرار کنیم که گفت:

“أقسم بالله العظيم الذي رفع السماوات بغير عمد لن تحلم أميركا ولا من يعيش فيها بالأمن قبل أن نعيشه واقعا في فلسطين وخروج القوات الأجنبية من جزيرة العرب”.

آمریکا سر افعی است و صهیونیستها همچون حکومتهای دست نشانده ی حاکم بر اردن و مصر و عربستان و امارات و… بدون حمایت آمریکا چند روز هم نمی توانند در برابر مجاهدین دوام بیاورند؛ پس بر نابودی «سر افعی» تمرکز کنیم.

اینگوشتیا (اینگوش): توسط سکولاریستها زنده سوزانده شد. تبعید ۲۳ فوریه ۱۹۴۴

اینگوشتیا (اینگوش): توسط سکولاریستها زنده سوزانده شد. تبعید ۲۳ فوریه ۱۹۴۴

به قلم: ابوسلیمان هورامی

مسلمین هرگز نباید جنایات سکولاریستهای معاصر را که به عنوان سرطانی بر روی زمین و بر سرزمینهای اسلامی پدیدار شده و به عامل هزاران جنایت وحشتناک و خیانتهای بی شمار شده اند را فراموش کنند.

تمام سرزمینهای اسلامی از این سرطان مرگبار سکولاریستی در امان نمانده اند به همین دلیل تاریخ این جنایتکاران خیانت پیشه در منطقه و قومی بازتاب کارنامه ی سکولاریستهای جهانی و بومی همان منطقه است .

در ۲۳ فوریه ۱۹۴۴، نیروهای NKVD، به دستور حکومت سکولار – کمونیست استالین، در جریان تبعید مردم اینگوشتیا مرتکب جنایات هولناکی شدند. در چندین روستا، صدها نفر، از جمله کودکان و زنان، زنده سوزانده شدند.

این موضوع در فیلم مورخ گرجی، ماریان خوتسیشویلی، درباره اینگوشتیا کوهستانی، که در سال ۱۹۸۸ فیلمبرداری شده است (گزیده ویدیویی) شرح داده شده است.

این فیلم، ویرانه‌های یک مدرسه شبانه‌روزی برای کودکان محلی را نشان می‌دهد که در دهه ۱۹۳۰ در نزدیکی برج‌های خامخی ساخته شده است.

گروه فیلمبرداری تصور نمی‌کردند که یکی از هولناک‌ترین جنایات استالین و NKVD – سوزاندن دسته جمعی افراد زنده – زمانی در این ویرانه‌ها رخ داده باشد.

چاخکیف دژابریل، استاد تاریخ: «آنها در خامخی آتش زدند، آنها در تسیچا-آخکه آتش زدند. من در دهه ۹۰ در این مورد نوشتم. قلعه یولویف‌ها منفجر شد، بسیاری از مردم کشته شدند. یولویف‌ها جمع شدند، تسوریف‌ها جمع شدند. آنها را به مسجد تسوری بردند و زنده زنده سوزاندند. کودکان، سالمندان، زنان.»

آن روز بارندگی بی‌سابقه‌ای بارید – شاید این امر سرنوشت مردم اینگوش را که قرار بود به قزاقستان تبعید شوند و در روستاهای کوهستانی صعب‌العبور زندگی می‌کردند، قطعی کرد.

حمل و نقل مردم در جاده‌های مارپیچ پوشیده از برف با تأخیر در حرکت قطارها همراه بود. این به معنای شکست عملیات ویژه «عدس»، ایده رئیس NKVD، لاورنتی بریا، بود که قرار بود ظرف یک روز اجرا شود. راه حلی برای «مشکل» پیدا شد – زنده سوزاندن مردم.

از بین اینگوش‌هایی که سوار واگن‌های قطار شدند، یک سوم آنها هرگز به قفقاز بازنگشتند. طبق آمار رسمی که با در نظر گرفتن کودکان متولد شده در طول سال‌های تبعید گردآوری شده است، در نتیجه آن، تعداد اینگوش‌ها تقریباً ۴۰ درصد کاهش یافته است.» محقق مریم یاندیوا می‌نویسد: ۵۰۶۶۰ کودک، زن و مرد اینگوشی در تمام سنین در اثر وحشت استالین در طول تبعید به شمال قزاقستان و آسیای مرکزی، رفتار ظالمانه کاروان، فرماندهان نظامی، انواع ناظران، گرسنگی، سرما، بیماری‌های همه‌گیر، شرایط زندگی غیرانسانی و کار سخت، کار اجباری سال‌های اول تبعید کشته شدند.

تلفات جمعیتی جبران‌ناپذیر اینگوش‌ها از سال ۱۹۴۴ (۱۳۴۱۷۸ نفر) تا ۱۹۵۳ (۸۳۵۱۸ نفر) به درصد ۳۷٫۸ درصد است.

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۴)

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۴)


بقلم: واخا خاسانوف
مترجم: محمد اسامه


در شب ۳۱ ژانویه ۲۰۰۰، آنها پایگاه را ترک کردند. پس از خروج، به دستور مولودی ادوگوف، که قبلاً به رئیس سرویس امنیتی خود، امیر آپتی، داده بود، خانه سوزانده و سپس منفجر شد. وسایل نقلیه باقی مانده نیز نابود شدند.
آنها به سمت چرنورچیه حرکت کردند. آنها شب را در محدوده کارخانه آنیسیموف گذراندند. هر کسی که آن روز زنده بماند، خواهد گفت که جهنم روی زمین را تجربه کرده است. چندین هزار نفر برای یک پرتاب نجات‌بخش از طریق میدان مین آماده شدند. شمیل و نگهبانانش ابتدا رفتند و سیم‌های تله را جدا کردند. سپس بقیه به صورت گروهی حرکت می‌کردند، اما یک یا دو دقیقه بعد تاریکی و سکوت با تیراندازی شدید در هم شکست. شراره‌ها مانند گردنبندی خونین در آسمان بالای میدان آویزان بودند…
فریادها، ناله‌ها… مسلسل‌ها از دو طرف شروع به غرش کردند، سپس خمپاره‌ها، “آگاها” شروع به صدا کردند، تانک‌ها شروع به کار کردند.
در کنار او، مریم، همسرش، که در سختی‌های او در شهر محاصره شده شریک بود، در امتداد میدان مین قدم می‌زد. مریم حتی قبل از ملاقات با اسماعیل، خود را وقف جهاد کرده بود و داوطلبانه در شهر مانده بود. هر روز تا ۳۰ تا ۴۰ نفر در پایگاه تیپ در خانه ادوگف اقامت داشتند، از جمله زخمی‌ها که او مانند یک پرستار از آنها پرستاری می‌کرد.
او موفق شد برای همه غذا بپزد، لباس‌های مجاهدین را بشوید و بعد از آنها را تمیز کند. همیشه با لباس‌های مناسب – حجاب با صورت پوشیده و رفتاری مناسب برای یک مسلمان. غیرممکن بود که به او احترام نگذاریم یا دوستش نداشته باشیم، که این همان اتفاقی بود که برای اسماعیل افتاد.
.او اصلاً نمی‌دانست که امیر جماعت، ماگومد، چه زمانی به سراغش آمد و بدون نام بردن از او، شروع به صحبت در مورد داماد احتمالی کرد. اما اگر ماگومد او را ضمانت می‌کرد، شکی نبود – او یک مجاهد شایسته بود. او چند روز فرصت خواست تا در مورد آن فکر کند و سپس، به خاطر خدا، موافقت کرد. آنها در احترام و هماهنگی زندگی می‌کردند.
اسماعیل و مریم در انتهای ستون راه می‌رفتند و سعی می‌کردند همیشه در کنار هم بمانند. در مقطعی از مسیر، چندین مجاهد را دیدند که از ترس در گودالی از گلوله‌های توپ که جلوی آنها بود، یخ زده بودند. اسماعیل فوراً همه چیز را فهمید و با تمام توان فریاد زد: “فقط از خدا بترسید، نه از گلوله‌های توپ. به جلو بروید.” او این را گفت و تمام قد ایستاد. کسانی که در گودال نشسته بودند، او را دنبال کردند.
پس از مدتی، آنها برای استراحت توقف کردند و مریم برای پانسمان زخمی‌ها دوید و آنها را به سمت خود کشید و به مکانی امن برد. اسماعیل نیز شروع به بیرون کشیدن زخمی‌ها از مخازن باتلاقی کرد.
خودش گفت که آنقدر خسته بوده که چندین بار بی‌اختیار روی اجساد افتاده است. آن روز، مریم دوباره با شجاعت بی‌حد و حصرش او را غافلگیر کرد.
به زودی به آلخان-قلعه رسیدند، جایی که قرار بود زخمی‌ها را رها کنند. مریم مدت زیادی شکایت کرد که مجبورند این کار را انجام دهند، چون می‌دانستند روس‌ها می‌توانند به اینجا بیایند.
زخمی‌های زیادی آنجا بودند. بارها و بارها، مجاهدین به میدان مین برگشتند و زخمی‌ها را بیرون کشیدند. حملات بی‌پایان دشمن – از هوا، از زمین – وجود داشت.