اینگوشتیا (اینگوش): توسط سکولاریستها زنده سوزانده شد. تبعید ۲۳ فوریه ۱۹۴۴

اینگوشتیا (اینگوش): توسط سکولاریستها زنده سوزانده شد. تبعید ۲۳ فوریه ۱۹۴۴

به قلم: ابوسلیمان هورامی

مسلمین هرگز نباید جنایات سکولاریستهای معاصر را که به عنوان سرطانی بر روی زمین و بر سرزمینهای اسلامی پدیدار شده و به عامل هزاران جنایت وحشتناک و خیانتهای بی شمار شده اند را فراموش کنند.

تمام سرزمینهای اسلامی از این سرطان مرگبار سکولاریستی در امان نمانده اند به همین دلیل تاریخ این جنایتکاران خیانت پیشه در منطقه و قومی بازتاب کارنامه ی سکولاریستهای جهانی و بومی همان منطقه است .

در ۲۳ فوریه ۱۹۴۴، نیروهای NKVD، به دستور حکومت سکولار – کمونیست استالین، در جریان تبعید مردم اینگوشتیا مرتکب جنایات هولناکی شدند. در چندین روستا، صدها نفر، از جمله کودکان و زنان، زنده سوزانده شدند.

این موضوع در فیلم مورخ گرجی، ماریان خوتسیشویلی، درباره اینگوشتیا کوهستانی، که در سال ۱۹۸۸ فیلمبرداری شده است (گزیده ویدیویی) شرح داده شده است.

این فیلم، ویرانه‌های یک مدرسه شبانه‌روزی برای کودکان محلی را نشان می‌دهد که در دهه ۱۹۳۰ در نزدیکی برج‌های خامخی ساخته شده است.

گروه فیلمبرداری تصور نمی‌کردند که یکی از هولناک‌ترین جنایات استالین و NKVD – سوزاندن دسته جمعی افراد زنده – زمانی در این ویرانه‌ها رخ داده باشد.

چاخکیف دژابریل، استاد تاریخ: «آنها در خامخی آتش زدند، آنها در تسیچا-آخکه آتش زدند. من در دهه ۹۰ در این مورد نوشتم. قلعه یولویف‌ها منفجر شد، بسیاری از مردم کشته شدند. یولویف‌ها جمع شدند، تسوریف‌ها جمع شدند. آنها را به مسجد تسوری بردند و زنده زنده سوزاندند. کودکان، سالمندان، زنان.»

آن روز بارندگی بی‌سابقه‌ای بارید – شاید این امر سرنوشت مردم اینگوش را که قرار بود به قزاقستان تبعید شوند و در روستاهای کوهستانی صعب‌العبور زندگی می‌کردند، قطعی کرد.

حمل و نقل مردم در جاده‌های مارپیچ پوشیده از برف با تأخیر در حرکت قطارها همراه بود. این به معنای شکست عملیات ویژه «عدس»، ایده رئیس NKVD، لاورنتی بریا، بود که قرار بود ظرف یک روز اجرا شود. راه حلی برای «مشکل» پیدا شد – زنده سوزاندن مردم.

از بین اینگوش‌هایی که سوار واگن‌های قطار شدند، یک سوم آنها هرگز به قفقاز بازنگشتند. طبق آمار رسمی که با در نظر گرفتن کودکان متولد شده در طول سال‌های تبعید گردآوری شده است، در نتیجه آن، تعداد اینگوش‌ها تقریباً ۴۰ درصد کاهش یافته است.» محقق مریم یاندیوا می‌نویسد: ۵۰۶۶۰ کودک، زن و مرد اینگوشی در تمام سنین در اثر وحشت استالین در طول تبعید به شمال قزاقستان و آسیای مرکزی، رفتار ظالمانه کاروان، فرماندهان نظامی، انواع ناظران، گرسنگی، سرما، بیماری‌های همه‌گیر، شرایط زندگی غیرانسانی و کار سخت، کار اجباری سال‌های اول تبعید کشته شدند.

تلفات جمعیتی جبران‌ناپذیر اینگوش‌ها از سال ۱۹۴۴ (۱۳۴۱۷۸ نفر) تا ۱۹۵۳ (۸۳۵۱۸ نفر) به درصد ۳۷٫۸ درصد است.

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۴)

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۴)


بقلم: واخا خاسانوف
مترجم: محمد اسامه


در شب ۳۱ ژانویه ۲۰۰۰، آنها پایگاه را ترک کردند. پس از خروج، به دستور مولودی ادوگوف، که قبلاً به رئیس سرویس امنیتی خود، امیر آپتی، داده بود، خانه سوزانده و سپس منفجر شد. وسایل نقلیه باقی مانده نیز نابود شدند.
آنها به سمت چرنورچیه حرکت کردند. آنها شب را در محدوده کارخانه آنیسیموف گذراندند. هر کسی که آن روز زنده بماند، خواهد گفت که جهنم روی زمین را تجربه کرده است. چندین هزار نفر برای یک پرتاب نجات‌بخش از طریق میدان مین آماده شدند. شمیل و نگهبانانش ابتدا رفتند و سیم‌های تله را جدا کردند. سپس بقیه به صورت گروهی حرکت می‌کردند، اما یک یا دو دقیقه بعد تاریکی و سکوت با تیراندازی شدید در هم شکست. شراره‌ها مانند گردنبندی خونین در آسمان بالای میدان آویزان بودند…
فریادها، ناله‌ها… مسلسل‌ها از دو طرف شروع به غرش کردند، سپس خمپاره‌ها، “آگاها” شروع به صدا کردند، تانک‌ها شروع به کار کردند.
در کنار او، مریم، همسرش، که در سختی‌های او در شهر محاصره شده شریک بود، در امتداد میدان مین قدم می‌زد. مریم حتی قبل از ملاقات با اسماعیل، خود را وقف جهاد کرده بود و داوطلبانه در شهر مانده بود. هر روز تا ۳۰ تا ۴۰ نفر در پایگاه تیپ در خانه ادوگف اقامت داشتند، از جمله زخمی‌ها که او مانند یک پرستار از آنها پرستاری می‌کرد.
او موفق شد برای همه غذا بپزد، لباس‌های مجاهدین را بشوید و بعد از آنها را تمیز کند. همیشه با لباس‌های مناسب – حجاب با صورت پوشیده و رفتاری مناسب برای یک مسلمان. غیرممکن بود که به او احترام نگذاریم یا دوستش نداشته باشیم، که این همان اتفاقی بود که برای اسماعیل افتاد.
.او اصلاً نمی‌دانست که امیر جماعت، ماگومد، چه زمانی به سراغش آمد و بدون نام بردن از او، شروع به صحبت در مورد داماد احتمالی کرد. اما اگر ماگومد او را ضمانت می‌کرد، شکی نبود – او یک مجاهد شایسته بود. او چند روز فرصت خواست تا در مورد آن فکر کند و سپس، به خاطر خدا، موافقت کرد. آنها در احترام و هماهنگی زندگی می‌کردند.
اسماعیل و مریم در انتهای ستون راه می‌رفتند و سعی می‌کردند همیشه در کنار هم بمانند. در مقطعی از مسیر، چندین مجاهد را دیدند که از ترس در گودالی از گلوله‌های توپ که جلوی آنها بود، یخ زده بودند. اسماعیل فوراً همه چیز را فهمید و با تمام توان فریاد زد: “فقط از خدا بترسید، نه از گلوله‌های توپ. به جلو بروید.” او این را گفت و تمام قد ایستاد. کسانی که در گودال نشسته بودند، او را دنبال کردند.
پس از مدتی، آنها برای استراحت توقف کردند و مریم برای پانسمان زخمی‌ها دوید و آنها را به سمت خود کشید و به مکانی امن برد. اسماعیل نیز شروع به بیرون کشیدن زخمی‌ها از مخازن باتلاقی کرد.
خودش گفت که آنقدر خسته بوده که چندین بار بی‌اختیار روی اجساد افتاده است. آن روز، مریم دوباره با شجاعت بی‌حد و حصرش او را غافلگیر کرد.
به زودی به آلخان-قلعه رسیدند، جایی که قرار بود زخمی‌ها را رها کنند. مریم مدت زیادی شکایت کرد که مجبورند این کار را انجام دهند، چون می‌دانستند روس‌ها می‌توانند به اینجا بیایند.
زخمی‌های زیادی آنجا بودند. بارها و بارها، مجاهدین به میدان مین برگشتند و زخمی‌ها را بیرون کشیدند. حملات بی‌پایان دشمن – از هوا، از زمین – وجود داشت.

خائنان فراری افغانستان؛ پارس از دور، جرأت حضور ندارند!

خائنان فراری افغانستان؛ پارس از دور، جرأت حضور ندارند!

بقلم: فضل احمد هراتی

بسم الله الرحمن الرحیم

در روزگاری که ملت مجاهد افغانستان پس از سال‌ها قربانی و جهاد، سرانجام زیر پرچم امارت اسلامی افغانستان به استقلال، عزت و شریعت دست یافته، عده‌ای فراری، مزدور و فراموش‌شده از هزاران کیلومتر دورتر، از اروپا و آمریکا و اقامتگاه‌های امن‌شان، شروع به پارس‌کردن و زهر پاشی علیه نظام اسلامی کرده‌اند.

این جماعت، همان‌هایی‌اند که روزی در سایه‌ی اشغال آمریکا و ناتو، در کاخ‌های کابل خوش‌خدمتی می‌کردند، از آخور اشغالگران می‌خوردند و خاک و ملت را به بیگانگان فروخته بودند.

اما امروز، چون سفرهٔ خیانت جمع شده، چون مردم دیگر فریب نمی‌خورند، و چون امارت اسلامی بر دل‌های مؤمنین جای گرفته، صدایشان تنها از هزاران کیلومتر آن‌سوتر بلند است، آن هم نه از روی غیرت، بلکه از سوز و حسادت.

“وإذا خلوا إلى شياطينهم قالوا إنا معكم إنما نحن مستهزئون”
«و هنگامی‌که با شیاطین خود خلوت می‌کنند، می‌گویند: ما با شما هستیم، ما فقط (مؤمنان را) مسخره می‌کردیم!»
(سوره بقره، آیه ۱۴)

اگر این‌ها ذره‌ای غیرت، مردانگی و صداقت داشتند، به‌جای فرار و پناه‌بردن به دامان کفار، به وطن برمی‌گشتند، و اگر سخنی داشتند، در میدان حق می‌گفتند نه در تلویزیون‌های استخباراتی غرب.

آنان که با کفار نشستند، با اشغالگران ساختند، با ملت و دین جنگیدند، و امروز به جای توبه، باز هم علیه اسلام و نظام اسلامی زبان دراز کرده‌اند، باید بدانند که:

“إن الذين يحبون أن تشيع الفاحشة في الذين آمنوا لهم عذاب أليم في الدنيا والآخرة”
«کسانی‌که دوست دارند در میان اهل ایمان فحشا و فساد شایع شود، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهد بود.»
(سوره نور، آیه ۱۹)


پیام ما به این خائنان دورنشین این است:

زوزه‌های شما هرگز کوه‌پایه‌های عزت امارت اسلامی را نمی‌لرزاند.
این سرزمین با خون شهدا آزاد شده، نه با دموکراسی آمریکایی و خیانت لیبرال‌ها.
اگر جرأت دارید، به کشور برگردید و مستقیم با مردم و مجاهدان سخن بگویید.
و اگر نه، در همان کنج غربت و ذلت، با دلارهای پنهانی و گذرنامه‌های خارجی، به پارس‌کردن ادامه دهید؛ صدایتان به جایی نمی‌رسد.

چرا امرالله صالح، این خائن مرتد افغانی، دروغ می‌گوید؟

چرا امرالله صالح، این خائن مرتد، دروغ می‌گوید؟

بقلم: ابومحمود کندزی

بسم الله الرحمن الرحیم

در روزهایی که امارت اسلامی با عزت و اقتدار در افغانستان حاکم شده و ملت پس از دهه‌ها اشغال و فساد، طعم حاکمیت اسلامی را چشیده است، چهره‌های فراری و شکست‌خورده‌ای چون امرالله صالح، از گوشه‌های امن اروپا، شروع به دروغ‌پراکنی، جعل و تحریف واقعیت‌ها کرده‌اند.

اما سؤال این است: چرا این خائن دروغ می‌گوید؟

جواب ساده است:
چون حقیقت برای او تلخ و غیرقابل تحمل است.

امرالله صالح، کسی بود که سال‌ها در کنار اشرف غنی، در خدمت آمریکا و انگلیس، به‌عنوان ابزار استخباراتی آن‌ها، بر ضد دین، مجاهدین، علما و ملت افغانستان توطئه کرد. او دستش به خون هزاران انسان بی‌گناه آلوده است. او در زمان قدرت، زبانش پر از تهدید و تکبر بود، اما امروز که سقوط کرده، زبانش فقط برای جعل، تحریف و عقده‌گشایی باز است.

“وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا”
«و دنبال چیزی نرو که از آن آگاهی نداری، همانا گوش، چشم و دل، همه مورد سؤال قرار خواهند گرفت.»
(سوره اسراء، آیه ۳۶)

او می‌داند که دیگر جایی در میان ملت ندارد، پس تنها کاری که از او ساخته است، دروغ‌گفتن و ساختن داستان‌های خیالی علیه امارت اسلامی، مجاهدین و ملت مسلمان افغانستان است، بلکه شاید اربابان غربی‌اش بار دیگر بر او رحم کنند!


امرالله صالح!

تو نه نمایندهٔ مردم افغانستانی، نه زبان اهل‌سنتی، نه خادم این ملت. تو فقط مزدوری هستی که تاریخ مصرفت تمام شده.

“إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ”
«همانا خدا کسی را که دروغ‌گو و ناسپاس است، هدایت نمی‌کند.»
(سوره زمر، آیه ۳)

امروز، نه تنها مجاهدین، بلکه مردم عادی افغانستان نیز می‌دانند که صالح، تنها زنده‌است تا دروغ بسازد، بخورد، و گوش به دستور دستگاه‌های جاسوسی غربی بدهد.


پیام ما به او و امثال او:

ما تو را می‌شناسیم. دروغ‌هایت نه دل مردم را می‌لرزاند و نه پایه‌های امارت اسلامی را.
تو فرار کردی، چون نه با مجاهد روبه‌رو شدن در تو جرأت بود، نه در میدان، مردانه ایستادن.
پس حالا در پناه سفارت‌ها، با پاسپورت‌های غربی‌ات، هرچه می‌خواهی بگو؛ ملت تو را دیگر نمی‌پذیرد.

نکاتی از سناریوی انگلیسی یاسر الخبیث کویتی پس ازاتحاد مسلمین و پیروزی آشکار ایران بر آمریکا و صهیونیستها

نکاتی از سناریوی انگلیسی یاسر الخبیث کویتی پس ازاتحاد مسلمین و پیروزی آشکار ایران بر آمریکا و صهیونیستها

به قلم: ابوخالد کُردستانی

یاسر الحبیب (الخبیث) ابتدا در کویت و در سال ۲۰۰۴ به جرم توهین به شخصیتهای اهل سنت روانه زندان شد اما تنها بعد از سه ماه زندانی شدن توسط آمریکا و انگلیس از زندان آزاد شده و انگلیس فورا به او پناهندگی داد و در لندن صاحب روزنامه ي «shianewspaper»، حوزه ي علميه «امامين عسكرين»، حسينيه ي «خدام المهدي» و سايت «القطره» شد.

یاسر الخبیث لندن نشین همچون شیطان یاری آمریکائی نشین از غلاة منحرف منتسب به تشیع و همسو با جریان صادق شیرازی هستند که از اساس با حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و رهبران و تشیعی که توسط این نظام تبلیغ می شود مشکل اساسی و ریشه ای دارند.

رهبر ایران در برابر سنی آمریکائی از آنها تحت عنوان شیعه انگلیسی نام برده است که هر دو دولبه ی یک قیچی هستند که نه ربطی به تشیع دارند نه تسنن.

به صورت مشخص، یاسر الخبیث از بوقهای تشیع انگلیسی در ۱۱ شوال ۱۴۳۱ق در سالروز وفات ام المومنین عایشه رضی الله عنها طی مراسم جشن گونه ای سخنرانی توهین آمیزی جهت تولید تفرق بیشتر مسلمین ارائه داده و تاسیس شبکه ماهواره ای فدک را در انگلیس اعلام می کند.

البته در کارنامه ی این شخص در کنار توهین به اهل سنت، توهینهای رکیکی هم به بزرگان شیعه چون «آيت الله بهجت»،‌ «آيت الله سيّد محمد باقر صدر»،‌ «آیت الله خمینی»، «آیت الله خامنه ای»،«آيت الله مكارم شيرازي»، «سید حسن نصرالله»، «آیت الله سیستانی» و سایر بزرگان و مراجع شیعه که مخالف عقاید غالیانه و منحرف او هستند داشته است.

با این وجود و همزمان با توهینهای این خبیث به ام المومنین رضی الله عنها دو واکنش اساسی نشان داده می شود:

۱- جریان سنی های آمریکائی و بخصوص نجدیت وابسته به دستگاه آل سعود از شیخ عبدالعزیز آل شیخ مفتی اعظم آنها گرفته تا افراد متفرقه ی این جریان در سراسر دنیا با استناد به سخنان این الخبیث شروع کردند به تبلیغات گسترده علیه شیعه و حمله کردن به تمام جریان تشیع؛ واو را نماد «شيعه» و كار هايش را بر اساس عقيده «شيعه» معرفي كردند، همان شغل کثیفی که چند دهه است درپیش گرفته اند: با عقاید و رفتارهای غلاة منتسب به تشیع به کل شیعیان حمله کردن و سیاه نمائی و شیعه هراسی کردن.

۲- واکنش ایت الله سید علی خامنه ای به عنوان پرچمدار جریان اصلی شیعیان که با فتوائی که جزء يكي از ۱۰ رويداد مهم ديني در سال ۲۰۱۰ شناخته شد آتش فتنه خاموش شد که طی آن فتوا داد: «اهانت به نماد های برادران اهل سنّت از جمله اتّهام زنی به همسر پیامبر اسلام حرام است. این موضوع، شامل زنان همه پیامبران و به ویژه سیّدالانبیاء پیامبر اعظم حضرت محمّد ( صلّی الله علیه وآله ) می شود.»

آیت الله خامنه ای در سخنرانی های ابتدای انقلاب و در نماز جمعه بارها با لفظ ام المومنین برای عایشه رضی الله عنها استفاده کرده اند و در تمام آثار خود نشان داده اند که توهین به مقدسات مذاهب اسلامی و تحریک عواطف سایر مسلمانان، منطق شیعه نیست، بلکه توهین تنها به اهداف دشمنان تشیع کمک می کند وتوهین ابزاری است جهت ایجاد انگیزه برای دشمنی با شیعیان و گسترش تفرقه و تقویت دشمن استکباری.

واضح است که یاسر الخبیث، از طیف شیعه انگلیسی سرباز جنگ روانی دشمن در تولید آتش تفرقه بین مسلمین است و همچون سنی های آمریکائی بر اساس طرح و سناریوی دشمنان بازی می کنند.

حالا در جریان جنگ تحمیلی صهیونیستها که به نیابت از آمریکا و غرب بر علیه ایران شروع شد، تمام جهان اسلام به اکثریتی مطلق و اقلیتی تماشاچی تبدیل شد:

۱- اکثریت مطلق که یا اشکارا در جبهه ی مقاومت ایران قرار گرفتند و خود را در کنار ایران قرار دادند، یا عده ای بدون اعلام پیوستن آشکار به ایران، به صورت موازی و مستقل به صهیونیستها و آمریکا حمله کردند و خواستار پیروزی ایران و شکست صهیونیستها بودند و به ضرباتی که بر صهیونیستها وارد می شد خوشحال بودند. و به این شکل اتفاق و اتحادی جهانی به نفع ایران در میان اکثریت مطلق مسلمین جهان شکل گرفت

۲- اقلیتی که اکثرا جزو گروه منافقین و مسلمین سرگردان شده توسط رسانه های دشمن بودند که به دلیل فشار اکثریت مسلمین دنیا که حامی ایران بودند موضع تماشاچی و نظاره گر بودن گرفتند و به اصطلاح می گفتند ما با هیچ کدام نیستیم و…

این اتحاد فراگیر مسلمین و اینکه صهیونیستها و حامیان غربی آنها به هیچ یک از اهداف جنگ تحمیلی خود بر ایران نرسیدند و جنگ در نهایت به پیروزی ایران ختم شد و جایگاه ایران را نزد تمام مسلمین شیعه و سنی بالاتر برد نمی توانست به نفع غربیها و صهیونیستها باشد به همین دلیل با فعال کردن کسانی چون یاسر الخبیث توطئه ای مکارانه ای چیدند که حداقل به این اتحادی که بین تمام مسلمین جهان به نفع ایران به وجود آمده است ضربه بزنند و بخصوص نجدی ها وهمان گروه تماشاچی را به بهانه ای این شخص بر علیه ایران و تشیع فعال کنند

یاسر الخبیث به جای حمله ی همیشگی به ایران و توهین به آیت الله خامنه و کل نظام، اینبار موزیانه طی پیامی آمده و از آیت الله خامنه ای حمایت کرده و در همین پیام چند توهین به اهل سنت را نیز چاشنی آن کرده است تا به این شکل سم خود را تزریق کند و به سنی های آمریکائی که هم سنگرانش هستند خوراک تبلیغی و بهانه ای جهت از سرگیری حملات تخریبی و ضربه زدن به اتحاد به وجود آمده ی میان مسلمین بدهد.

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۳)

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۳)

بقلم: واخا خاسانوف
مترجم: محمد اسامه


در طول مراسم تشییع جنازه، آنها آرزوی یکی از قربانیان را که قبل از مرگش وصیت‌نامه‌ای از خود به جا گذاشته بود، خواندند. در این وصیت‌نامه از او خواسته شده بود که نگذارد افراد – مشروب‌خوار و سیگاری – به برانکاری که قرار بود او را به گورستان ببرند، نزدیک شوند. اولین افکار اسماعیل این بود: “اگر اجازه ندهند که به آنها دست بزنیم، چقدر ما را کثیف می‌دانند.”
پس از این حادثه، اسماعیل به خود قول داد که هر چیزی را که می‌تواند او را از افراد مذهبی دور کند، کنار بگذارد.
در ژانویه ۱۹۹۶، او با عالم آرگونی عبدالخلیم آشنا شد. او شروع به گوش دادن به سخنرانی‌های او کرد و در پایان جنگ اول، راه جهاد را در پیش گرفت. این در زمستان بود، زمانی که به کوهستان رفت.
در ابتدا، او به نگهبانی از زندانیان منصوب شد. و در اوت ۱۹۹۶، او در عملیات جهاد برای آزادی جوهر شرکت کرد. مواضع آنها در منطقه اکتیابرسکی بود. امیر، امیر سعد (سوپیان عبدالله‌اف)، از اقوام امیر معروف چچنی، اومالاتوف آدام (“تهران”) بود.
رهبری عمومی گردان اسلامی توسط اسلام حلیموف انجام می‌شد. او در حمله‌ای موفقیت‌آمیز به ستونی از اشغالگران روسی شرکت داشت. او به گروهی از اشغالگران روسی، ۲۵۰ نفر، که در یکی از ساختمان‌های ۱۲ طبقه پشت اداره امور داخلی منطقه اکتیابرسکی سنگر گرفته بودند، حمله کرد.
پس از جنگ اول، اسماعیل در دفتر فرمانده منطقه آوتورخانوف پایتخت کار می‌کرد – او وظایف عملیاتی را انجام می‌داد و شهر را از مجرمان پاکسازی می‌کرد. یک ماه و نیم بعد، او به نیروهای ویژه که در باشگاه ورزشی ارتش چچن در حال تشکیل بودند، پیوست.
در ژوئن ۱۹۹۷، او به بخش امنیتی معاون نخست‌وزیر جمهوری خلق چین، مولودی ادوگف، پیوست و پس از مدتی معاون رئیس سرویس امنیتی وزارت امور خارجه جمهوری خلق چین شد. بعدها، به همراه سرویس امنیتی ادوگف، به تیپ اسلامی «جندالله» پیوست که فرماندهی آن را امیر آدم (اومالاتوف آدم) بر عهده داشت.
با آغاز جنگ دوم، ستاد تیپ در منطقه اوکتیابرسکی جوخار در خانه مولادی اودوگوف واقع شده بود که در طول نبردها برای پایتخت عملاً به محل اصلی استراحت مجاهدین و تأمین آب آشامیدنی جنگجویان و غیرنظامیان چچنی تبدیل شد.
خود اسماعیل گفت که بسیاری از مجاهدین از همه جبهه‌ها و جهات برای استراحت، شستشو و پانسمان زخم‌های خود به این خانه می‌آمدند. شامل، جنگجویان و فرماندهان گارد ریاست جمهوری آمدند.
عملاً، این خانه به تنها مکانی در شهر تبدیل شد که می‌شد با آرامش و امنیت آب ذخیره کرد و استراحت کرد. تا آخرین لحظه، برق یک ژنراتور ۱۲ کیلوواتی به درستی کار می‌کرد و با کمک آن آب نیز از یک منبع زیرزمینی استخراج می‌شد.
اطلاعات مجاهدین گزارش داد که اشغالگران روسی دائماً از زندانیان و غیرنظامیان اطلاعاتی در مورد محل تأمین آب آشامیدنی مجاهدین می‌خواستند. مواضع رزمی این تیپ در روستای میچورین در جوخار و همچنین در منطقه چرولنایا در شمال چچن بود، جایی که تک تیراندازها بیشتر کار می‌کردند. نبردهای شدیدی با ستون‌های تانک پیشرفته دشمن در جریان بود. مجاهدین آنها را از فاصله نزدیک با نارنجک‌انداز هدف قرار دادند.

صهیونیستها، هیولاهای خونین روان‌پریش و منجلابی نفرت‌انگیز از دیوانگان سکولار نژادپرست

صهیونیستها، هیولاهای خونین روان‌پریش و منجلابی نفرت‌انگیز از دیوانگان سکولار نژادپرست

به قلم: سلیمان یعقوبی

وزیر ترینیداد و توباگو می گوید:  «جهان اسرائیلی» این شکلی است: ۳۳۳ نفر از کارکنان سازمان ملل کشته شده‌اند، ۲۰ هزار کودک کشته شده‌اند و نوار غزه به تلی از خاک تبدیل شده است. وقاحت آنها در درس اخلاق به ما نفس‌گیر است. –

در کنار این، یائیر لاپید، رهبر حزب اصلی مخالف اسرائیل نیز می گوید: «اگر حملات به غزه متوقف نشود، تمام جهان درهای خود را به روی اسرائیلی‌ها خواهد بست. غزه یک فاجعه کامل است. تل‌آویو از نظر استراتژیک، عملیاتی و سیاسی شکست خورده است.» به عبارت دیگر، آنها از این کشتار به وجد آمدند. دیگر بس است!

آیا آمریکا به عنوان حامی اصلی رژیم صهیونیستی نیز می گوید بس است؟ نه، بلکه امروز مایک جانسون، رئیس کنگره آمریکا در بازدید از دیوار ندبه در قدس اشغالی گفت: «آمریکا همیشه در کنار اسرائیل خواهد ایستاد و ما همیشه برای رفاه آن دعا خواهیم کرد»

شما تصور کنید زمانی که صهیونیستها اسباب‌بازی‌های کودکان را در خانه‌های فلسطینیان آویزان می‌کنند و سپس این تصاویر را “برای لذت” در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند. اگر این موجودات این کار را با عروسک‌ها انجام می‌دهند، پس با کودکان زنده چه می‌کنند؟ این شیطان‌پرستی خودشیفته‌ی مطلق است. بشریت با هیولاها، هیولاهای خونین، روان‌پریش‌ها، و منجلابی نفرت‌انگیز از دیوانگان سکولار نژادپرست دست و پنجه نرم می‌کند.

به همین دلیل است که به عنوان نمونه ای از میان هزاران نمونه دیدیم که امروز صهیونیستهای کودک کش گروه دیگری از فلسطینی‌های گرسنه را که برای دریافت غذا از یک مرکز توزیع به اصطلاح کمک‌های بشردوستانه آمده بودند، هدف گلوله قرار دادند. ۳۵ فلسطینی کشته شده‌اند. قتل‌ها هر روز اتفاق می‌افتد. این مراکز کمک‌های بشردوستانه به تله‌های مرگ واقعی برای فلسطینی‌های گرسنه تبدیل شده‌اند.

صهیونیستهای کودک کش از باند ارتش اسرائیل، وقتی یک تک تیرانداز به یک کودک فلسطینی در نزدیکی حصار در نوار غزه شلیک می‌کند، به معنای واقعی کلمه شادی می‌کنند. صدای خنده، شادی، فیلمبرداری و ستایش صهیونیستها از ویدیوی تیراندازی شنیده می‌شود و آن را “ویدیوی افسانه‌ای” می‌نامند. موجوداتی سکولار کاملاً شیطانی و جهنمی. چندش‌آور!

در برابر چنین جنایتکاران وحشی صهیونیستی، دیدیم که بیش از ۷۰۰ نفر از کادر پزشکی ایتالیایی روز جمعه در همبستگی با فلسطینی‌های غزه که از گرسنگی دسته جمعی ناشی از صهیونیستهای کودک کش رنج می‌برند، اعتصاب غذا را آغاز کردند. دکتر جیامپائولو کولچینی، یکی از مبتکران این اقدام، آن را «یک اقدام مدنی مقاومت در برابر نسل‌کشی» و «بخشی از تعهد اخلاقی» برای مقابله با آنچه بر فلسطینیان می‌گذرد، نامید.

عضو باند کودک‌کش صهیونیستی «اسرائیل» از رستورانی در ایرلند بیرون رانده شد. کودک‌کش‌ها جایی در میان مردم عادی ندارند

اتحادیه ی شافعی ها و زیدی های یمن حاکم بر صنعا نیز با ۵ پهپاد به «اسرائیل» حمله کردند. این حملات اهداف حیاتی در یافا، تل‌آویو و تأسیسات نظامی در عسقلان و نجف را هدف قرار داده و این حمله موفقیت‌آمیز بوده است. اسرائیل پیش از این ادعا کرده بود که یک پهپاد پرتاب شده از یمن را سرنگون کرده است.

به هر حال باید گفت سکوت در برابر این وحشی های جنایتکار صهیونیست نوعی خیانت به فطرت سالم انسان و خیانت آشکار به منهج صحیح اسلامی در برابر اشغالگران سرزمینهای اسلامی است .

جنگ احتمالی چین و روسیه با آمریکا، بمب‌های هسته‌ای آمریکا و هدف قرار دادن روسیه

جنگ احتمالی چین و روسیه با آمریکا، بمب‌های هسته‌ای آمریکا و هدف قرار دادن روسیه

ترامپ به مسکو ۱۰ روز فرصت داد تا فکر کند دونالد ترامپ گفت که به روسیه ۱۰ روز فرصت داده است تا با اوکراین به توافق صلح برسد و تهدید کرد که اگر در بازه زمانی مشخص شده توافقی حاصل نشود، تحریم‌هایی را اعمال خواهد کرد.

ترامپ گفت: “آنها از امروز ۱۰ روز فرصت دارند. سپس ما عوارض گمرکی و سایر اقدامات را اعمال خواهیم کرد. اینکه آیا این موضوع بر روسیه تأثیر خواهد گذاشت یا خیر، من نمی‌دانم. بدیهی است که پوتین می‌خواهد جنگ را ادامه دهد، اما ما عوارض گمرکی اعمال خواهیم کرد.”

بلومبرگ با استناد به کارشناسان و داده‌های منبع باز گزارش می‌دهد که در بحبوحه “اولتیماتوم” جدید ترامپ، ایالات متحده برای اولین بار از سال ۲۰۰۸ سلاح‌های هسته‌ای را در خاک بریتانیا مستقر کرده است.

یک هواپیمای ترابری C-17 آمریکایی با یک فرستنده فعال در ۱۶ ژوئیه از پایگاه نیروی هوایی کرتلند در نیومکزیکو، جایی که سلاح‌های هسته‌ای ذخیره شده‌اند، برخاست و به سمت پایگاه نیروی هوایی لکنهیث در بریتانیا حرکت کرد. آمریکایی‌ها سلاح‌ها را با هواپیمایی که فرستنده‌ها روشن بودند، تحویل دادند تا سیگنالی به روسیه ارسال کنند.

نمایندگان فرماندهی آمریکا توضیح دادند که فرستنده‌ها عمداً روشن گذاشته شده‌اند: ایالات متحده می‌خواهد به روسیه نشان دهد که پتانسیل هسته‌ای خود را در اروپا کاهش نمی‌دهد.

ناتو، طبق گفته این آژانس، از اظهار نظر فوری خودداری کرد. بلومبرگ یادآوری می‌کند که مقامات ایالات متحده و بریتانیا به طور سنتی اطلاعات مربوط به استقرار و وضعیت زرادخانه‌های هسته‌ای خود را فاش نمی‌کنند.

هانس کریستنسون، مدیر پروژه اطلاعات هسته‌ای در فدراسیون دانشمندان آمریکایی، گفت: «دلایل خوبی وجود دارد که باور کنیم ایالات متحده سلاح‌های هسته‌ای را به بریتانیا بازگردانده است.»

 کارشناسان خاطرنشان می‌کنند که این اولین گام در جهت تقویت موضع بازدارندگی ناتو است. سیتارت کاوشال از موسسه خدمات متحد سلطنتی معتقد است که واشنگتن در حال افزایش انعطاف‌پذیری پتانسیل هسته‌ای خود در اروپا و گسترش قابلیت‌های ارتش است.

 تحویل B61-12 به بریتانیا نشان دهنده استقرار کامل این سیستم در اروپا است. این سلاح‌ها اکنون در هفت تأسیسات نظامی در شش کشور این اتحاد مستقر شده‌اند. در عین حال، همانطور که بلومبرگ تأکید می‌کند، هرگونه استفاده از سلاح‌های هسته‌ای آمریکا، صرف نظر از مکان آنها، فقط با دستور رئیس جمهور ایالات متحده امکان‌پذیر است.

مفسران خاطرنشان می‌کنند که انتقال سلاح‌های هسته‌ای به اروپا در حالی صورت می‌گیرد که ژنرال کریس دوناهو، فرمانده نیروهای آمریکایی در اروپا و آفریقا، اعلام کرده است که نیروهای ناتو قادرند در صورت نیاز، منطقه کالینینگراد روسیه را که به خوبی محافظت می‌شود، در مدت زمان بسیار کوتاهی تصرف کنند.

چنین اظهاراتی از سوی مقامات عالی‌رتبه نظامی پیش از این هرگز به صورت علنی بیان نشده بود، که این مورد را به یک سابقه تبدیل می‌کند و به عنوان یک سیگنال نظامی-سیاسی روشن، در درجه اول برای روسیه، عمل می‌کند. این لفاظی تصادفی به نظر نمی‌رسد.

کمی پس از اظهارات دوناهو، ژنرال الکسوس گرینکوویچ، فرمانده نیروهای مشترک ناتو در اروپا، نیز هشداری جدی داد.

او اذعان کرد که یک جنگ تمام عیار بین اتحاد آتلانتیک شمالی و روسیه و چین می‌تواند از اوایل سال ۲۰۲۷ آغاز شود. چنین بازه زمانی، پیام نگران‌کننده‌ای را که توسط همکارش بیان شده است، بیشتر تقویت می‌کند.

 عامل سیاسی نیز به فشار فزاینده اضافه شده است. سناتور جمهوری‌خواه آمریکایی، لیندسی گراهام، یکی از نویسندگان لایحه اعمال تحریم‌های ثانویه تا سقف ۵۰۰ درصد علیه کشورهای خریدار منابع انرژی روسیه، حملات اخیر آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران را تهدیدی مستقیم نه تنها برای تهران، بلکه برای روسیه و شرکای تجاری آن توصیف کرد.

آمریکا در حال خروج نیروهایش از اروپا و تمرکز بر منطقه هند و اقیانوس آرام است.

آمریکا در حال خروج نیروهایش از اروپا و تمرکز بر منطقه هند و اقیانوس آرام است.

تعداد نیروهای آمریکایی در اروپا ممکن است به یک سوم کاهش یابد. به گزارش پولیتیکو، چنین تصمیمی به عنوان بخشی از بررسی جهانی ساختار نیروها که توسط پنتاگون آغاز شده است، در حال بررسی است.

هدف، تطبیق منابع نظامی با اولویت‌های جدید، از جمله تمرکز بیشتر بر منطقه هند و اقیانوس آرام و کاهش هزینه‌های خارجی است.

به گفته منابع، گزارش نهایی در مورد توزیع مجدد نیروها قرار است تا سپتامبر ۲۰۲۵ منتشر شود. سناریوهای احتمالی شامل خروج حدود ۲۰،۰۰۰ سرباز اعزامی به اروپا در سال ۲۰۲۲ پس از آغاز جنگ روسیه و اوکراین است.

با این حال، به گفته منابع دیگر، این کاهش می‌تواند تا ۳۰ درصد از کل نیروهای نظامی ایالات متحده در اروپا باشد.

بزرگترین خطرات متوجه آلمان است، جایی که حدود ۳۵۰۰۰ سرباز آمریکایی در ده‌ها مرکز، از جمله پایگاه هوایی رامشتاین و بزرگترین پایگاه آموزشی خارج از ایالات متحده، گرافن‌ووهر، متمرکز شده‌اند.

در عین حال، حضور نظامی آمریکا در اروپا همچنان برای ایالات متحده از نظر استراتژیک مهم است، زیرا این پایگاه‌ها نه تنها برای محافظت از اروپا، بلکه برای عملیات در خاورمیانه و آفریقا نیز استفاده می‌شوند.

پیت هایکسِت، وزیر دفاع ایالات متحده، پیش از این اظهار داشت که واشنگتن نمی‌تواند تنها ضامن امنیت اروپا باشد و از کشورهای اروپایی خواست تا به طور فعال‌تری پتانسیل دفاعی خود را برای تقویت ناتو توسعه دهند.

طبق گزارش‌های رسانه‌ها، خروج تا ۱۰۰۰۰ سرباز آمریکایی از اروپای شرقی نیز مورد بحث قرار گرفته است که می‌تواند تا نیمی از نیروهای اعزامی در جریان تشدید درگیری در اوکراین باشد.

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۲)

با سابقین جهاد در چچن: امیر صلاح – زنده زنده سوزانده شد، اما تا آخرین نفسش جنگید (۲)
بقلم: واخا خاسانوف
مترجم: محمد اسامه
ماگومد دائماً در مسجد آرگون با دفترچه‌ای زیر بغل دیده می‌شد. اسماعیل در آنجا با او آشنا شد. ماگومد اغلب با دعوت (دعوت اسلامی) صحبت می‌کرد و به مناطق مختلف جمهوری سفر می‌کرد.
سخنرانی ماگومد مخاطبان را مجذوب خود می‌کرد. اما تنها استعداد او به عنوان یک خطیب و دعوت اسلامی نبود که مردم را به سمت او جذب می‌کرد.
پاکی اخلاقی شخصی او شکی باقی نمی‌گذاشت که ماگومد یکی از آن افرادی بود که زندگی خودش با آنچه می‌گفت، تفاوتی نداشت. ماگومد هیچ تمایزی بین گروه‌های اسلامی موجود در چچن قائل نمی‌شد. او گفت: «من عضو هیچ یک از این گروه‌ها نیستم، اما می‌خواهم از همه آنها نکته مثبتی داشته باشم، زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز چنین بود.» او همه را دوست داشت و همه او را دوست داشتند. او حقیقت را رو در رو به آنها می‌گفت، شجاعانه می‌جنگید و ایمان و انرژی‌اش بی‌حد و حصر بود… ناوگان روسیه روز دوم آرگون را ترک کرد: آنها قتل ماگومد را یک موفقیت بزرگ می‌دانستند و از مرگ اسماعیل مطمئن بودند. آنها جسد مجاهد را با خود بردند.
پدر مدت زیادی تلاش کرد تا او را تحویل گیرد، اما آنها تمام مدت از او می‌خواستند که افتراهایی علیه ماگومد امضا کند، که او در نهایت پاسخ داد: “روح پسرم به سوی خدا رفته است و من هیچ ارتباطی با جسد ندارم.” پس از مدتی، جسد بالاخره تحویل داده شد. به شدت بدشکل شده بود – با بینی، گوش‌ها و چشمان از حدقه بیرون زده. شاهدان عینی می‌گویند که کفار روسی از ظاهر زیبای شهید که اصلاً شبیه جسد خشک و بی‌روح نبود، خشمگین بودند. دشمنان از قبل مطلع شده در حمله دیگری در خانه اقوامش با خوشحالی گفتند: “چی، گلوله‌ای در سرش گیر کرده بود؟” اسماعیل از ناحیه سر زخمی جدی شد. گلوله دو سانتی‌متر در پشت سرش فرو رفت، اما او هنوز روی پاهایش بود و پس از اینکه تا حدی بینایی‌اش برگشت، به حملات شبانه خود ادامه داد. سه بار، پس از جراحات شدید، به نظر می‌رسید که او هرگز به زندگی کامل باز نخواهد گشت، اما هر بار خداوند به او رحم کرد. و او، علیرغم همه اقدامات احتیاطی، به همان مکان بازگشت – به آرگون، محاصره شده توسط اشغالگران، جایی که نبرد بی‌رحمانه با دشمن بی‌رحم حتی یک روز هم متوقف نشد.
– ما شنیدیم، و برای ششمین بار او روس‌ها را ترک کرد، – مادربزرگ‌های بازار، بستگان همدستان محلی، که از فعالیت‌های اسماعیل کاملاً آگاه بودند، خشمگین بودند. و دلیلی هم وجود داشت: در شهر آنها نه تنها دشمن را نابود می‌کردند، بلکه نظم را نیز برقرار می‌کردند و آن را از جاسوسان و الکلی‌ها، دزدان و فاحشه‌ها پاک می‌کردند، گویی جنگی وجود ندارد، گویی هیچ گروه بزرگی از اشغالگران وجود ندارد. و پیرزنانی که اتوبوس‌هایشان پر از ودکا بود، خشمگین و افسرده بودند: “چرا چنین فاجعه‌ای؟ این مردم از خدا نمی‌ترسند.”
اسماعیل در نبردهای جوخار یک دستش را از دست داد. دست دیگرش در اثر اصابت ترکش از بین رفت و بینایی‌اش فقط تا حدی برگشت. بنابراین او حق داشت که از جنگ‌ها استراحت کند. اما وقتی دوستانش پیشنهاد دادند که او را درمان کنند، قاطعانه از ترک کشور خودداری کرد.
او آنجا را ترک نکرد زیرا این خانه‌اش بود، جایی که سی سال پیش در آن متولد شده بود و همانطور که خودش معتقد بود، موظف به محافظت از آن بود.
اجداد او – نمایندگان قبیله باستانی چچنی، چرموی – از زمان‌های بسیار قدیم از روستای ماخکتی در منطقه ودنسکی به کرانه‌های آرگون نقل مکان کردند. از شش فرزند، او بزرگترین بود.
در آرگون، او از مدرسه متوسطه شماره ۱ فارغ‌التحصیل شد. مشخص نیست سرنوشت اسماعیل چه می‌شد، که به اعتراف خودش، اگر شانسی نبود، طعم زندگی دنیوی بطالت را چشیده بود.
او این روز را با کوچکترین جزئیات به یاد می‌آورد. ۲۸ دسامبر ۱۹۹۵. خانواده‌ای از آرگون که از جنگ در آرگون فرار کرده بودند، به سمت روستا می‌رفتند که در مسیر در یک بمباران گرفتار شدند و کاملاً از بین رفتند.