ایام مع امام”  /   امام شهيد – باذن الله – اسامه بن لادن رحمه الله  و جريان اخوان المسلمين

“ایام مع امام”  /   امام شهيد – باذن الله – اسامه بن لادن رحمه الله  و جريان اخوان المسلمين

سخنران : دكتر ايمن الظواهري / رهبر فعلي جماعت بين المللي القاعده

ارائه دهنده : ابوبصير بيساراني

در سلسله فیلم “ایام مع امام” که در بردارنده خاطرات و اتفاقات زندگی شیخِ شهید اسامه بن لادن (رحمه الله) ـ امیر جماعت القاعده، که تا زمان شهادت­شان در ابیت آباد پاکستان، شخص شماره یک تحت پیگرد آمریکا بود ـ می­باشد . دکترایمن ظواهری ـ جانشین شیخ اسامه بن لادن رحمه الله  در جماعت القاعده ـ  به شرح قسمت­هایی از زندگی شیخ اسامه بن لادن (رحمه الله) پرداختند که تاکنون کسی از آن سخنی به میان نیاورده بود.

در بخش سوم از این سلسله ـ ایام مع امام ـ دکتر ایمن ظواهری (حفظه الله) درباره وابستگی شیخ اسامه بن لادن (رحمه الله) به جماعت­های اسلامی می گوید: زمانی ایشان عضوی از جماعت اخوان المسلمین در جزیرة العرب بودند که از این جماعت کنار گرفته بودند.

الظواهری دلیل کناره گیری وی را چنین بیان می­دارند:

زمانی که جنگ با روسیه در افغانستان آغاز گردید، شیخ اسامه بن لادن فورا به پاکستان رفتند تا خود را به مجاهدان معرفی نموده و به آنها کمک نمایند، طبق توجهیات جماعت اخوان المسلمین ایشان نباید غیر از لاهورـ یکی از شهرهای پاکستان در نزدیک افغانستان ـ جای دیگری بروند و باید به سوی جماعت اسلامی در لاهور{نماینده اخوان در پاکستان} بروند و کمک­ها و وسایل فرآهم شده را به این جماعت در لاهور تحویل دهد و برگردد. طبعاً شیخ اسامه بن لادن (رحمه الله) به پاکستان رفتند اما راضی به برگشت نشدند و راه به سوی پیشاور درپیش گرفتند و راه رسیدن به مجاهدان را یافتند و فعالیت و وظیفه خود با مجاهدان را آغاز نموده و برای وارد شدن به افغانستان آماده شدند.

در همین حال جماعت اخوان المسلمین وی را از انجام این کار برحذر داشت و به ایشان گفتند که: ما به تو گفتیم که به هیچ جای دیگری نرو مگر به لاهور و به سوی این جماعت اسلامی ولی تو به پیشاور رفتی و از آن نیز گذشته­ای و به افغانستان وارد شده­ای، اگر تو در افغانستان دستگیر شوی و حال اینکه تابعیت عربستانی داری، حتما روسیه با حکومت سعودی مشکل­های بزرگ دیپلوماسی ایجاد خواهد کرد .. و همواره این داستان­ها را به وی گوش زد می­کردند تا اینکه سرانجام به ایشان گفتند که تو نباید در افغانستان جهاد کنی بلکه جهاد تو این است که فقط در لاهور کمک­ها و سرمایه­های لازم را پرداخت کنی، اما شیخ اسامه به آنها گفت که: این درست نیست و آنها دوباره به شیخ اسامه گفتند که در این صورت تو از این جماعت جدا شده­ای. و شیخ اسامه جواب دادند بهتر است و من جدا شده­ام.

و خداوند متعال برای شیخ اسامه بن لادن گشایش حاصل نمودند و بعد از اینکه از جماعتش جدا شد، با جماعت­های اسلامی ملاقات نمودند و مردی صاحب احترام و محبوبیت در نزد مردم شدند و در میان مسلمانان و مجاهدان مقبول و پذیرفته شدند. و همانطور که قبلا ذکر نمودم  زمانی که ایشان را در مکانی به نام سراقه در اطراف جلال آباد قبل از فتح جلال آباد دیدم، برادران تمام جماعت­ها و جریان­های اسلامی را یافتم که زیر امر ایشان کار می­کردند و آنها را به خیر و نیکی فرا می­خواند و گفتم که به راستی که من به این فضل و بزرگی و این مقبولیت و پذیرش که خداوند در میان مسلمانان به ایشان عطا نموده است، غبطه می­خورم.

بعد از درگیری­های “جاجی” و بعد از اینکه آوازه این شیخ بزرگوار رفیع گشت، شیخ مصطفی مشهور (۱) ـ رحمه الله ـ داعی اخوان المسلمین برای دیدار ایشان به پیشاور آمدند، و رو به شیخ اسامه بن لادن  نمودند و ـ شیخ اسامه بن لادن برایمان بازگو نمود که – گفتند: ای اسامه تو برادرانت را ترک کردی، به سوی برادرانت بازگرد که آنها به تو اولی­تر و نزدیکترند. شیخ اسامه با ادب و لطافت از ایشان عذر خواهی نمودند و گفتند: من اکنون در میان تمام جماعت­های اسلامی و نیز تمام جریان­های اسلامی مقبول و پذیرفته شده هستم و این برای بیشتر نمودن کار و عمل، به من کمک بهتری می­کند و این برای من بهتر است و از شیخ مصطفی مشهور ـ رحمه الله ـ عذر خواهی نمودند.

………………………………….

– مصطفي مشهور / پنجمين رهبر اخوان‌المسلمين از خانواده‌اي ثروتمند و ملاك بود كه روابط نزديكي با رهبران سياسي مصر داشت.به اعتقاد بسياري از مورخان مصري پس از درگذشت عمر التلسماني در واقع مصطفی مشهور سكان اخوان‌المسلمين را در دست داشت.

مشهور بيش از آن كه به دنبال تقويت رويكرد ايدئولوژيك جماعت باشد براي توسعه ساختارهاي تشكيلاتي و سازمانی تلاش كرد كه نتيجه آن افزايش توان سياسي گروه هم بود.دوره رهبري رسمي او خيلي طولاني نبود و او پس از شش سال در سال ۲۰۰۲ ميلادي جاي خود را به مامون الهضيبي داد.

اشتراک و سخنرانی عالیقدر مولوی هبه الله در سیمینار سه روزه اصلاحی و آموزشی که برای مسئولین قضایی تدویر یافته بود

‏اشتراک و سخنرانی عالیقدر مولوی هبه الله در سیمینار سه روزه اصلاحی و آموزشی که برای مسئولین قضایی تدویر یافته بود

بسم الله الرحمن الرحیم

عالیقدر مولوی هبه الله در سیمینار سه روزه اصلاحی و آموزشی که برای مسئولین قضایی تدویر یافته بود، اشتراک و سخنرانی نمود

عالیقدر در سیمینار سه روزه اصلاحی و آموزشی که برای مسئولین قاضی صاحبان در کندهار تدویر یافته بود و در آن رئیس ستره محکمه، معاونین ستره محکمه، معاون نظامی محکمه نظامی، سرپرست وزارت امربالمعروف، نهی عن المنکر و سمع شکایات، رئیس عمومی اداره امور، رئیس آکادمی علوم، رئیس عمومی دارالافتا، رؤسای دیوان های تمیز ستره محکمه، رؤسا و قاضیان محکمه نظامی، رؤسای محاکم مرافعه ولایات، رؤسای دیوان های مرافعه، رؤسای دیوان های محاکم شهری، قاضی صاحبان ولسوالی ها و قاضیان محاکم اختصاصی حضور داشتند، اشتراک و سخنرانی کرد.

عالیقدر به اشتراک کنندگان سیمینار هدایات و توصیه های لازم داد، از خدمات تمام مسئولین تحسین بعمل آورد و برای اشتراک کنندگان سیمینار در مورد حکمت قضاء، حکم، اهمیت،شرف و اثبات آن در روشنایی آیات قرآن کریم و سنت های نبوی صحبت های تفصیلی نمود و گفت که رسول الله صلی الله علیه وسلم خودش قضاء می کرد، احکام شریعت را بیان می نمود، فیصله ها را تنفیذ و حدود را نافذ می کرد.

عالیقدر گفت که قضاء در نظام اسلامی رکن مهم است، با محاکم نفس، مال و عزت مردم حفاظت می شود، به یک ساعت نشستن به نیت عدل و قضاء الله جل جلاله (در یک روایت ثواب شصت سال و در روایت دیگر ثواب هفتاد سال) عبادت را میدهد. با قضاء فتنه و فساد از بین می‌رود، عدالت قایم می گردد، بقای نظام اسلامی به عدالت می آید و تقویه محاکم، تقویه نظام است.

وی افزود که اگر قضاء نباشد ظالم ظلم می کند و صدای مظلوم را کسی نمی شنود و فسادها، فتنه ها و بداخلاقی بر روی زمین مروج می شود.

عالیقدر در رابطه به قاضیان، گفت که الله تعالی قاضیان را در روی زمین بخاطر اصلاح اخلاقی و عملی مردم مقرر کرده است، قاضی که با عدالت قضاوت نماید، الله تعالی آنرا بسیار می پسندد و در آخرت جای چنین قاضیان بهشت است، در نظام اسلامی قاضی وکیل امام است و از طرف امام برایش منشور و اصول داده می شود، قاضی صاحبان در نظام اسلامی مسئولیت بزرگ دارند تا با قضاوت عادلانه آنان اعتماد مردم بر نظام اسلامی محکم گردد و حقوق مردم مصئون بماند.

وی گفت که این احسان الله تعالی است که بخاطر تطبیق نظام اسلامی و شرعی زمینه را فراهم کرده ، در این زمانه بلند کردن دین، اسلام و شریعت، تحمل، صبر و استقامت می خواهد، علمای کرام و قاضی صاحبان عملی کردن دین، اسلام و شریعت به مردم و دنیا را آشکار ساخته اند.

وی افزود که در عملی کردن اهداف جهاد، نقش بزرگ از محاکم است و محاکم، دین و شریعت را احیا می کنند و عقیده اسلامی، تنفیذ شریعت و اخلاق اسلامی را ترویج میدهند و تمامی نظام در کنار محاکم ایستاده هستند.

جناب در اخیر سخنرانی اش به تقوا، تواضع، فروتنی و عدالت در میان مردم، هدایات مهم داد و افزود که در قضا تنها رضای الله تعالی را مقصد شان قرار دهند، با قضاوت عادلانه، سبب هدایت مردم شوید، اگر قاضی به اساس عدالت ایستاده شود، الله نصرت را نصیب آن می گرداند، در رابطه به قضایای انجام شده و تجارب خود، کتابها و رساله ها را بنویسید و نشر نمایید تا در آینده قاضی صاحبان از تجارب شما استفاده کنند و قاضی صاحبان با علما و قاضیان محاسن سفید نشست نمایید و از تجارب آنان استفاده کنید، کوشش نمایید در عرصه قضا، علمای نسل جدید را تربیت نمایید و در امور قضا با یکدیگر تذکیر و مذاکره کنید، به محبوسین توجه خاص داشته باشید، محبوسین بی سرنوشت را در زندان رها نکنید، میان مدعی و مدعی علیه مساوات نمایید، در فیصله ها مراعات کسی را نکنید و با تمام ادارات همکاری نمایید.

سپس سیمینار متذکره با دعای اختتامیه از سوی عالیقدر امیر المومنین حفظه الله تعالی به پایان رسید. والسلام.
۶/محرم/۱۴۴۷ هـ ق

روسیه دولت امارت اسلامی افغانستان را به رسمیت شناخت

روسیه دولت امارت اسلامی افغانستان را به رسمیت شناخت

در دیداری رسمی، مولوی امیر خان متقی، وزیر امور خارجه امارت اسلامی افغانستان، با دیمیتری ژیرنوف، سفیر فدراسیون روسیه در کابل، ملاقات کرد.

در این دیدار، سفیر روسیه به‌طور رسمی تصمیم دولت کشورش مبنی بر به‌رسمیت شناختن امارت اسلامی افغانستان را به اطلاع مقام‌های افغان رساند. او این تصمیم را یک گام تاریخی و مهم در جهت تقویت روابط میان افغانستان و روسیه دانست.

وزیر خارجه افغانستان با استقبال از این تصمیم، آن را آغاز مرحله‌ای نو از روابط مثبت، احترام متقابل و تعامل سازنده میان دو کشور عنوان کرد. به گفته متقی، تصمیم واقع‌بینانه روسیه، نقطه عطفی در تاریخ مناسبات دو کشور خواهد بود و می‌تواند الگویی برای دیگر کشورها در مسیر تعامل با افغانستان باشد.

وی همچنین تأکید کرد که با این اقدام، همکاری‌های دوجانبه میان کابل و مسکو در عرصه‌های مختلف بیش از پیش گسترش خواهد یافت.

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۵)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۵)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

کسی که کتاب‌هایی مثل صحیح بخاری و مسلم و یا جامع ترمذی را نگاه بکند حتماً فصولی را می‌بیند که بعضی از آن‌ها در فضایل علی بن ابیطالب، حسن، حسین یا فاطمه، عباس و پسرش عبدالله، جعفر بن ابیطالب و دیگر افراد اهل بیت نوشته شده است.

این علاوه بر کتاب‌های زیادی است که فرق معروف به اهل سنت مخصوصاً در مورد اهل بیت نوشته‌اند مانند:

  1.   فضائل الحسن و الحسین، نوشته امام احمد حنبل[۱] (۲۴۱ ه‍‌)
  2. خصائص أمیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، نوشته حافظ نسائی (۳۰۳ ه‍‌)
  3.  ذخائر العقبی في مناقب ذوی القربی، نوشته محب طبری (۶۹۴ ه‍‌)
  4.  استجلاب ارتقاء الغُرف بحب أقرباء الرسول ج وذوی الشرف، نوشته حافظ سخاوی (۹۰۲ ه‍‌)
  5. إحیاء المیت في فضائل أهل البیت، نوشته جلال‌الدین سیوطی (۹۱۱ ه‍‌)
  6. جواهر العقدین في فضل الشرفین و  الجواهر الشفاف في فضائل الأشراف ، نوشته  نورالدین شریف سمهودی (۹۱۱ ه‍‌)
  7.  درّ السحابه في مناقب القرابه والصحابه ، نوشته شوکانی (۱۲۵۰ ه‍‌)
  8.  و….

به همین است که کسانی چون   آیت‌الله  میرزا محمدحسین مامقانی می گوید: «و خلاصه کلام: مقصود و هدف ما از این خاتمه روشن شدن این مسأله است که اهل سنت و جماعت اگرچه معتقد به جانشینی علی  به جای رسول اکرم   نیستند و خلافت را از آن اهل عترت و طهارت نمی‌دانند، ولی آن‌ها تنها در این دو مسأله با شیعه اثناعشری اختلاف‌نظر دارند و به ولایت مطلق امیرالمؤمنین اقرار می‌کنند و به تمام فضائل و مناقب امامان معصوم اعتراف دارند. ولی این قضیه بر بیشتر مردم [شیعیان] نامفهوم و پوشیده است تا جایی که گمان می‌کنند اهل سنت فضایل ائمه‌ها را انکار می‌کنند.[۲]

در این صورت شیعیان علی طیف گسترده ای از فقها و مسلمین را تشکیل می دادند که با عقایدی واحد دنبال هدفی واحد بودند و آنهم بازگرداندن حکومت به سبک شورائی و اسلامی آن . با تمام اهمیتی که این هدف برای مسلمین داشت اما از این اندازه که یک ضرورت اجتماعی جهت حفظ دین و جامعه و کیان آن است، فراتر نمی‌رود. در نتیجه اختلاف این فقها در عقاید نبود، بلکه در امور اجتهادی ریزی بود که هم اکنون هم میان دو مجتهد در یک مذهب نیز ممکن است وجد داشته باشد .

به همین دلیل شیعیان علی  با صراحت در برابر غاصبین حکومت ایستادگی می نمودند .  داستان امام زهرى با هشام‏بن عبدالملک، داستان امام مالک و أبوحنیفه با أبى‏جعفر منصور، داستان شافعى با هارون‏الرشید، داستان احمدبن‏حنبل با معتصم و… تا مى‏رسد به داستان سیدقطب با جمال عبدالناصر… براى همه مشهورند.. اینان بخشی از شیعیان علی بودند که چون امام حنفی رحمه الله به دلیل غیر اسلامی دانستن حکومت منصور عباسی و  طرفداری از امامت و حاکمیت جعفر صادق یا هرکسی که او یا …. تعین کند روانه ی زندان شد و در زندان هم به قتل رسید و جانش را در راه چنین باوری فدا نمود .

بعدها با پیدایش پیروان متعصب فقها و نفوذ باورهای غلات و پیدایش مذاهب کلامی چون اشعری و ماتریدی و غیره طیف گسترده و وسیع شیعیان علی به صورت تدریجی  از لحاظ عقائدی هم دچار تغییراتی شدند و کار به جائی رسید که برای عده ای از پیروان فقها هدف اصلی بازگرداندن حکومت به سبک شورائی و اسلامی آن فراموش شد، و به جای آن، دامن زدن به اختلافات عقیدتی و تفرق میان فرق اسلامی و حتی چند دستگی میان یک فرقه هم گسترش یافت . این بیماری بود که پس از وفات ائمه ی بزرگوار دامنگیر طیف وسیع شیعیان علی شد و تمام سود آن به جیب حکام ظالم رفت .


[۱] تقی‌الدین ابن تیمیه در کتاب (منهاج السنة) جلد ۴ صفحه ۱۲۵ این کتاب را به او نسبت داده است.

[۲] کتاب (علم المَحَجّة) صفحه ۲۸۷ زیر عنوان (علماء العامة وقبولهم فضائل اهل البیت).

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۴)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۴)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

نصوصی که بر لزوم تبعیت از قرآن دلالت می‌کند،عظیم‌تر و با اهمیت‌تر از آن است که بتوان آن‌ها را این‌جا آورد. از رسول  الله صلی الله علیه وسلم حدیث صحیحی درباره اهل بیت روایت شده است که فرمود:«والذي نفسي بیده، لایدخلون الجنة حتی یحبوكم من أجلی» «قسم به آنکه زندگیم در اراده اوست [مردم] وارد بهشت نمی‌شوند مگر اینکه شما [اهل بیت] را به خاطر من دوست بدارند.»

خداوند به ما دستور داده که بر خاندان رسول  الله صلی الله علیه وسلم صلوات بفرستیم، آن‌ها را از زکات که بر اهل بیت حرام است پاک کرده است و قسمتی از خمس و فیء را به آن‌ها داده است. رسول  الله صلی الله علیه وسلم در حدیث صحیح دیگری آمده است. چنین فرموده است:«إن الله اصطفی كنانة من بنی إسماعیل واصطفی قریشاً من كنانة واصطفی بنی هاشم من قریش واصطفانی من بنیهاشم، فأنا خیركم نفساً وخیركم نسباً»:«خداوند خاندان اسماعیل و از آن‌ها کنانه را انتخاب کرد، و از کنانه قریش و از قریش بنی‌هاشم و از بنی‌هاشم مرا برگزید، پس من از همه شما بالاتر و نسبم برتر است.»

بر این اساس تمام فرق معروف به اهل سنت

به همین دلیل اهل سنت خود را ملزم به رعایت حقوق صحابه و خویشاوندان پیامبر می‌دانند و از دشمنانی که علی ابن ابیطالب را کافر و فاسق می‌دانند و به اهل بیت بی‌حرمتی می‌کنند، و یا افرادی که به خاطر حکومت با آنان دشمنی می‌کنند و حق واجبشان را ادا نمی‌کنند و به ناحق در ذکر فضایل افرادی مانند یزید بن معاویه غلو و زیاده‌روی می‌کنند، مبرا هستند.نیز از شیعیان اثناعشری که از صحابه و عموم مسلمانان بدگویی می‌کنند و عامه صالحان مسلمانان را کافر می‌دانند و خود بر این امر آگاهند که خودشان گناهکارتر و گمرا‌ه‌ترند، مبرا و به دور هستند.[۱]


[۱]کتاب (مجموع الفتاوی)، جلد ۲، صفحه ۲۶۸-۲۶۹٫

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۳)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۳)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

آجری در صفحه ۸۱۱ همین کتاب می‌نویسد «اگر کسی بپرسد: درباره شخصی که فقط ابوبکر و عمر و عثمان را دوست دارد، اما محبت علی، حسن و حسین و همچنین خلافت علی را قبول ندارد چه نظری داری؟ آیا این دوست‌داشتن و محبت او در حق ابوبکر و عمر و عثمان فایده‌ای برای او دارد؟

باید گفت: پناه بر خدا، این صفتِ شخصِ منافق است و نه صفت یک انسان مؤمن. پیامبرج به علیس فرمود:«لا یحبك الا مؤمن ولایبغضكإلّا منافق[۱]» «فقط مؤمنان تو را دوست دارند و فقط منافقان با تو دشمنی می‌کنند.» همچنین فرموده است «من آذی علیاً فقد آذانی[۲]»«هر کس که علی را آزار دهد در واقع مرا اذیت کرده است» و پیامبر به خلافت و بهشتی‌بودن و شهیدشدن او گواهی داده است. علیسدوستدار خداوند و رسولش است، و خداوند و پیامبرش [هم] او را دوست دارند ما همه این گواهی‌های پیامبر درباره فضایل او و محبت به حسن و حسین ذکر کرده‌ایم. پس لعنت خداوند در دنیا و آخرت بر کسی باد که آن‌ها را دوست نداشته باشد و از آنان سرپیچی کند. بی‌تردید ابوبکر و عمر و عثمانس از این لعنت مبرا هستند و همچنین کسی که ولایت علی ابن ابیطالبس را پذیرفته باشد و اهل بیتش رادوست دارد و چنین بپندارد که علیس خلافت ابوبکر و عمر و عثمان را قبول نداشته است و دوست آن‌ها نبوده و حتی به آن‌ها هم بدگویی کرده مستحق چنین نفرینی است. ما یقین داریم که علی، حسن و حسینس از داشتن چنین یارانی مبرا هستند. پس این نوع محبت به او هیچ سودی نمی‌رساند، مگر آنکه ابوبکر و عمر و عثمان را نیز چنان که علیس به وصف و ذکر فضایلشان و اظهار برائت از دشمنانشان پرداخته است همراه با اهل بیت دوست داشته باشد. پس خداوند از علیس و از خاندان پاکش راضی باد. این است راه و روش مسلمانان عالم و عاقل.»

ابن تیمیه می‌گوید: «تبعیت از قرآن بر همه مسلمانان واجب است، بلکه این امر اصل ایمان و هدایت خدا است که پیامبر را به خاطر آن مبعوث کرده است، همچنین محبت اهل بیت پیامبر ج و چشم‌پوشی از خطاهای آنان و رعایت حقشان بر همه واجب است.

اما دو چیز گرانب‌هایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به آن‌ها سفارش و توصیه کرده است. مسلم در کتاب (صحیح) از زبان زید بن أرقم روایت می‌کند که گفت: «رسول الله ج در محلی که بین مکه و مدینه بود و خُم نامیده می‌شد به ما گفت:«یا أیها الناس، إني تارك فیكم الثقلین»«ای مردم من دو چیز گرانب‌ها را در میان شما به ارث می‌گذارم» و در روایتی آمده است که یکی از این دو چیز از دیگری با ارزش‌تر است.«كتاب الله فیه الهدی والنور»«کتاب خداوند که هدایت و نور در آن است.» و درباره کتاب خداوند بسیار تأکید کرد و در روایتی دیگر این چنین روایت شده:«هو حبل الله، من اتبعه كان علی الهدی، ومن تركه كان علی الضلالة، وعترتی أهل بیت. أذكرتم الله أذكركم أهل بیتی، أذكركم أهل بیتی، أذكركم أهل بیتی.»

«کتاب خداوند ریسمان الهی است و هر کس از آن پیروی کند هدایت می‌شود و هر کس از آن دوری جوید گمراه است. و مورد دوم عترت من یعنی اهل بیتم است. در حق آنان خداوند را به یاد آوردید، در حق آنان خداوند را به یاد آورید، درحق آنان خداوند را به یاد آورید» از زید بن ارقم پرسیده شد که: اهل بیت پیامبر چه کسانی هستند؟ گفت: «اهل بیت او کسانی هستند که ‌دادن زکات به آن‌ها حرام است و آن‌ها آل عباس و آل علی و آل جعفر و آل عقیلند.»


[۱] ترمذی سنن خود در کتاب (كتاب المناقب) قسمت مناقب علی بن ابی‌طالب در حدیث شماره ۳۷۳۶ آن را روایت کرده است.

[۲] همه طریقه‌های اسناد حدیث صحیح است (نگا:(السلسلة الصحیحة) حدیث شماره ۲۲۹۵٫

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۲)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۲)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

در نزد شیعیان علی، دوست داشتن اهل بیت نشانه تقوا و ایمان است و دشمنی و کینه نسبت به آن‌ها عین نفاق و گمراهی است ،هر کس آن‌ها را دوست بدارد مانند آن است که رسول  الله صلی الله علیه وسلم را دوست داشته باشد و هر کس با آن‌ها دشمنی کند با رسول  الله صلی الله علیه وسلم دشمنی کرده است. دشمن آنان در دنیا منفور و در قیامت جهنم نصیبش می گردد . در این باره رسول  الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید «والذي نفسي بیده، لایبغضنا أهل البیت أحد إلا أدخله الله النار[۱]» «قسم به کسی که زندگی و مرگ من به اراده اوست، هر کسی با ما اهل بیت دشمنی کند خداوند حتماً او را به جهنم می‌اندازد.»

ابن وزیر  رحمه الله  می‌گوید: «همه متون دارای اسناد متواتر بر وجوب محبت و دوستی اهل بیت و یاری‌دادن آنان دلالت می‌کنند. مثلاً در حدیث صحیح آمده است: «وارد بهشت نمی‌شوید تا اینکه ایمان بیاورید و ایمان نمی‌آورید. تا اینکه دوست داشته شوید» و همچنین آمده است (انسان همراه کسی است که او را دوست دارد) و از مواردی که به اهل بیت اختصاص دارد آیه ۳۳ سورۀاحزاب است:إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا(أحزاب/ ۳۳)«خداوند قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت[پیامبر] دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.»

به این خاطر دوست‌داشتن، بزرگ‌شمردن، ارج و احترام‌گذاشتن به آن‌ها و باورداشتن به مناقبشان از واجبات است. زیرا آیات مباهله و مودت وتطهیر درباره آن‌ها نازل شده است و اینان صاحبان همه مناقب و فضایل شریف و عالی هستند.[۲]

امام ابوبکر محمد بن حسن آجری از چکیده این مطالب این چنین نتیجه‌ای می‌گیرد: «بر هر زن و مرد مسلمان واجب است که به اهل بیت پیامبر ج یعنی علی ابن ابیطالب، فاطمه، حسن، حسین، جعفر طیار، حمزه، عباس و فرزندانشانش احترام بگذارد و آن‌ها را دوست داشته باشد. اینان اهل بیت رسول خدا ج هستند و بر مسلمانان واجب است که به آن‌ها محبت کنند و آن‌ها را بزرگ بشمارند. بدی آن‌ها را نادیده بگیرند و با آنان سازش داشته و بر آنان صبور باشند و برایشان دعا کنند. هرکدام از فرزندان و نوادگانشان که نیکو باشند بر اخلاق گذشتگان بزرگوار و نیکوکار خود بوده‌اند و اگر یکی از آن‌ها اخلاق خوبی نداشته است در حق او دعای صالح‌شدن و حفظ و سلامت او کرده و اهل عقل و ادب با او حسن معاشرت داشته‌اند، و به او گفته‌اند: ما نمی‌گذاریم که تو اخلاقی غیر از اخلاق نیکوی گذشتگان خود را داشته باشی و تو را از آن برحذر می‌داریم و به خاطر محبتمان به تو دوست داریم که همان اخلاق شریف و نیکوی اهل بیت را داشته باشی، خداوند نیز با این امر موافق است.»[۳]


[۱]حاکم در [المستدرک] جلد سوم صفحه ۱۵۰ آن را روایت کرده است و گفته است (حدیث بنا به شرط مسلم صحیح است) و نیز ألبانی در کتاب (السلسلة الصحیحة) جلد ۵ صفحه ۶۴۳ شماره ۲۴۸۸ آن را صحیح دانسته است.

[۲] کتاب (ایثار الحق علی الخلق)، صفحه ۴۱۶٫

[۳] کتاب (الشریعة) صفحه ۸۳۲٫

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۱)

جریان تاریخی شیعیان علی و جایگاه مذاهب مختلف اسلامی در این جریان(۱)

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

برای یک مسلمان روشن است که تنها دوست داشتن  الله  و خود را به رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت دادن هیچ سودی به صاحبش نمی‌رساند، مگر اینکه همراه با عمل و پیروی از قوانین و دستورات شریعتی باشد که از طرف الله برای اداره ی امور زندگی درونی و دنیوی انسانها آورده است.الله متعال می فرماید: قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي (آل عمران/۳۱) «بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید.»

زمانی که حتی تنها دوست داشتن خداوند، نزد او هیچ ارزشی ندارد، تا زمانی که از تمام آنچه بر پیامبرش نازل کرده است به صورت صحیح پیروی نشود. پس تتنها دوست داشتن مخلوقاتی چون پیامبران و یا ادعای دوست داشتن وانتساب به کسی که در درجه پایین‌تری از رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار دارد مانند هر یک از صحابه و ائمه و رهبران فقهی و… چه فایده‌ای دارد زمانی که شخص عمل به قانون شریعت الله و سیره ی رسول الله صلی الله علیه وسلم را کنار نهاده باشد و یا برخلاف قانون شریعت الله نسبت به سایر خواهر و برادران مسلمانش دچار ظلم و بی عدالتی شود؟  در حالی که الله متعال می فرماید: لَا يَنَالُ عَهۡدِي ٱلظَّٰلِمِينَ (بقرة/ ۱۲۴) «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.»

دوست داشتن و انتساب به هریک از صحابه و ائمه یعنی پیروی از آنچه آنها را به چنین جایگاهی رساند.

  • شیعه علی و عثمان

با آنکه در همان ابتدای اتفاقات سقیفه عده ای از مسلمین از امام علی طرفداری می کردند اما شیعه ی علی آن گونه که در کتب تاریخی آمده است در ابتدا چیزی نبود جز طرفداری عده ای از مردم مدینه و كوفه از علی بن ابی طالب در برابر طالبین خون عثمان بن عفان .

این حرکت در زمان بنی امیه و تغییر حکومت از شورائی اسلامی به سلطنت موروثی به صورت یک حرکت و جریان دامنه دار تاریخی در می آید و طیفی می گردد که در آن هر کسی که خواهان بازگشت حکومت به شیوه ی اسلامی آن می شد را در بر می گرفت .

البته ای عده ای از نویسندگان معاصر سعی کرده اند این جریان را چنان تنگ و محدود به خود کنند که سعی دارند بسیاری از شیعیان علی را که در فرقه خود نیستند را با عباراتی چون«اهل سنت ۱۲ امامی» تعریف کنند . اما واقعیت این است که شیعیان علی و طرفداران اهل بیت را طیف گسترده ای تشکیل می داده اند که در برابر شیعیان اموی و عباسی و غیره تا کنون در تلاش بازگرداندن ابهت و عزت اسلام بوده اند .

حکم جاسوسی کردن برای کفار بر علیه مومنین و دارالاسلام در شریعت اسلام

حکم جاسوسی کردن برای کفار بر علیه مومنین و دارالاسلام در شریعت اسلام

نویسنده:ماموستا فاتح کریکار

در این جنگ ۱۲ روزه ی رژیم صهیونیستی و آمریکا بر علیه دارالاسلام ایران تعدادی خائن و مزدور وجود داشتند که به ضرر مومنین و دارالاسلام برای این کفار مهاجم و اشغالگر دست به تخزیبات و جاسوسی زدند و حتی در مواردی با انجام عملیاتهائی با پهبادها و ریزپرنده ها به صورت عملی در این جنگ در کنار این جنایتکاران مهاجم قرار گرفتند.

دارالاسلام ایران تعداد زیادی از این موجودات را دستگیر و تعدادی را نیز اعدام کرده است.

جبهه ی کفار اصلی مهاجم به همراه دارودسته ی منافقین بومی نسبت به این اعدامها تبلیغات گسترده ای برپا کرده اند، برای آندسته از مسلمین که دوست دارند جایگاه و حکم این جاسوسها در شریعت اسلام را بدانند متن زیر از ماموستا کریکار را ارائه می دهیم.

ماموستا کریکار می نویسد:

شیخ ( أبو بصیر عبد المنعم مصطفى حلیمة ) در سال ۲۰۰۱ فتوایی مختصر و مفید را منشر نمودند،من در اینجا بر خود لازم و ضروری می دانم که آن را برای خوانندگان گرامی بیان و واضح سازم تا سختی و اهمیت حکم جاسوسی را بدانند و سایرین را نیز به آن آگاه گردانند. شیخ بعد از حمد و ستایش خداوند بلند مرتبه می فرمایند:(… بدانید هر کسی که از مسلمانان جاسوسی کند و اشکالات و ایرادات و وضعیت ها و کم و کاستی های مسلمانان به خصوص مجاهدان راه خدا را به اطلاع دشمنان کافر و ستمگر برساند، حالا فرقی نمی کند که کافر اصلی باشند یا اینکه مرتد شده باشند ، خود او نیز به دلیل این جاسوسی کافر می شود. دقیقاٌ همانند خود کفار اصلی و مرتد…) به دلیل اینکه او نیز در سایه حکم شرعی کسانی قرار خواهد گرفت، که برای کفار ولاء(دوستی) داشته و کفار را به عنوان سرپرست و دوست خود قبول داشته اند، بدین وسیله چنین کسانی نیز از دایره اسلام خارج شده اند و حتماً می بایست با کفر خود کشته شوند.

خداوند بلند مرتبه می فرمایند:(وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ . یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ ) البقره‌/۹,۸ یعنی«و برخى از مردم مى‏گویند ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‏ایم ولى گروندگان [راستین] نیستند.با خدا و مؤمنان نیرنگ مى‏بازند ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمى‏زنند و نمى‏فهمند»

خود را فریب دادن یعنی به صورت ناصادقانه اسلام را به مردم نشان دادن و به ظاهر اظهار مسلمانی نمودن و خود را مسلمان به شمار آوردند، و از سوی دیگر برای حفظ نمودن دشمنان و کافر ستمگر،جاسوسی می کنند. همچنین خداوند بلند مرتبه می فرمایند:( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا ) الحجرات/ ۱۲ یعنی«اى کسانى که ایمان آورده‏اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند»

جاسوسی بر اساس عوامل محرک ساز دو نوع است:

_ نوعی از آن مربوط می شود به همان حس فضولی خود شخصیت انسان: یعنی چنین شخصیتی خود دارای طبیعتی جاسوس گرانه و تجسسی است که در باطن خود دوست دارد نهان و رازهای مردم را بداند. تا اینکه بعدها با مسرت و غرور در جمع خانواده و فرزندان و خویشانش آن را بیان سازد! همیشه چنین شخصیتی دوست دارد اشتباهات و اشکالات دیگران را بیان سازد. و به این شیوه خود را بزرگ جلوه دهد که گویا دیگران چنین عمل زشتی انجام داده اند و یا اینکه دیگران دچار چنین حادثه های شده اند. به همین دلیل است که ما می بینیم خداوند بلند مرتبه بعد از ذکر نمودن عمل جاسوسی در این آیه مبارکه به دنبالش مسئله غیبت را بیان می فرمایند. به دلیل اینکه غیبت بهره و نتیجه سرشتی و طبیعی و قطعی جاسوسی کردن است. هر کسی که جاسوسی کند مسلماً بعداً به دنبال غیبت کسانی خواهد رفت که از آنها جاسوسی کرده است. چونکه به وضعیت آنان آگاهی پیدا کرده است!

_نوع دوم جاسوسی: محرک و عاملی اصلی انجام این نوع جاسوسی نیز همان تمایل منحرف است که در شخصیت انسانی منحرف وجود دارد! چنین شخصیتی دوست دارد به آن اطلاعات دست پیدا کند، و فوراً آن را گزارش کرده و در اختیار طاغوت و کفر و مشرک و دشمنان خداوند بلند مرتبه قرار دهد. و این نیز والاء(دوستی) برای کفار است.

حکم نوع دوم جاسوسی از نوع اول خیلی خیلی سخت تر است و سزای ان از همه انواع جاسوسی سخت تر و سنگین تر است.به دلیل اینکه این نوع در خانه کفر اکبر قرار خواهد گرفت، و حتماٌ صاحب خود را از دایره اسلام و امت مسلمانان خارج می گرداند. و نهی کردن خداوند بلند مرتبه که در قرآن بیان فرموده و به آن در بالا اشاره شد هر دو نوع جاسوسی را در برمی گیرد(هم جاسوسی کلی و هم جاسوسی اختصاصی) در مورد جاسوسی کلی شایسته تر است که بازگردند و بایستی(مسلمانان) بسیار هشیار باشند.

ادامه خواندن حکم جاسوسی کردن برای کفار بر علیه مومنین و دارالاسلام در شریعت اسلام

خطاب به سوریه ای ها: موضع صحیح در مورد جنگ ایران و رژیم صهیونیستی

خطاب به سوریه ای ها: موضع صحیح در مورد جنگ ایران و رژیم صهیونیستی

بقلم: دکترمحمد الهامی

ترجمه: راصد

دکترمحمد الهامی که استاد تاریخ و تاریخ‌نگار مشهور اسلام‌گرا و منسوب به اخوان‌المسلمین رسمی مصر است که در این متن قصد ندارد جولانی را به عنوان یکی از صهیونیستهیا عرب و از سپرهای رژیم صیونیستی معرفی کند همچنانکه این طیف از اخوان رسمی و قانونمدار چنین قصدی در مورد سیسی مصر و ملک عبدالله اردن و سایر صهیونیستهای عرب نداشته است.

متن زیر از سوی چنین شخصی نوشته شده که به شرح زیر است:

برادران سوری ما اگر به سرنوشت تجربه سوریه در دو حالت بیندیشند:

۱. اگر اسرائیل بر ایران پیروز شود.

۲. اگر ایران بر اسرائیل پیروز شود.

درخواهند یافت که پیروزی ایران به نفع تجربه سوریه (دوران جدید سوریه) است!

و تقریباً هیچ شکی ندارم که رئیس‌جمهور احمد الشرع در عمق قلبش آرزو می‌کند ایران پیروز شود، چرا که این پیروزی، شرایط معادله و موضع او را در مقابل اسرائیل کاملاً تغییر می‌دهد.

درحالی‌که پیروزی اسرائیل به این معناست که الشرع خود را در یکی از دو موقعیت زیر بیابد:

۱. یا مانند السیسی یا عبدالله پادشاه اردن شود (البته اگر اسرائیل چنین اجازه‌ای بدهد و فکر کند که می‌توان روی انعطاف او حساب کرد — که شاید چنین اجازه‌ای ندهد).

۲. یا با تهدید به ترور و بمباران مواجه شود! در آن صورت، چاره‌ای جز عقب‌نشینی به کوه‌ها یا غارها و تهدید به ایجاد هرج و مرج و بازکردن مرزها نخواهد داشت — و این یک شرطبندی خطرناک برای همه است!

و در آن صورت، رؤیای حفظ سوریه از تجزیه و تقسیم، به آرزویی در گذشته‌های دور تبدیل خواهد شد!

موضع‌گیری در قبال ایران در این لحظه، فقط به این مسئله محدود نیست که آنها اهل قبله و از مسلمانان هستند و با کفار اصلی می‌جنگند — هرچند همین موضع شرعی به‌تنهایی برای هر کسی که عقلی داشته باشد، کافی است!

(و در اینجا دوست دارم به کسانی که به ما توصیه و فتوا می‌دهند که «ایرانیان کافرند و مسلمان و اهل قبله نیستند» بگویم: اگر راست می‌گویند، چرا سکوت کرده و نسبت به اجازه دادن به این «کفار» برای حج خانه خدا و زیارت قبر پیامبر(ص) اعتراض نمی‌کنند؟! این از گناهان بزرگ است! نباید در مسائل دیگر سخت‌گیر باشند، اما در برابر چنین گناه بزرگی سکوت کنند!)

اما می‌گویم: موضع در قبال ایران امروز فقط به مسلمان و اهل قبله بودن آنها محدود نیست، بلکه به موازنه قوای سیاسی نیز مربوط است.

شکست ایران در این جنگ، فاجعه واقعی برای دیگر کشورهای سنی خواهد بود — نه به این دلیل که ایران می‌تواند از آنها دفاع کند، بلکه به این خاطر که اسرائیل، با برتری سیاسی و نظامی خود، همه آنها را به سمت خیانت و عادی‌سازی روابط سوق خواهد داد.

ایران بر اساس دشمنی با اسرائیل شکل گرفته و ساختارهای نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی خود را بر همین اساس بنا نهاده است. در این مسیر، ایران بسیار قوی‌تر از کشورهای به‌اصطلاح «سنی» است که به‌صورت ارگانیک به آمریکا و غرب وابسته‌اند و در تسلیحات، اقتصاد و سیاست کاملاً به آنها تکیه دارند — از جمله ترکیه!

ادامه خواندن خطاب به سوریه ای ها: موضع صحیح در مورد جنگ ایران و رژیم صهیونیستی