پیام دکتر سعید جلیلی در پی ترور سید هاشم صفیالدین
دکتر سعید جلیلی در پی ترور سید هاشم صفیالدین، رئیس شورای اجرایی حزب الله لبنان توسط صهیونیستهای جنایتکار پیامی را به شرح زیر صادر کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَىٰ حجت الاسلام والمسلمین سید هاشم صفی الدین رئیس شورای اجرایی حزب الله، مبارز نستوه و دوست دیرین سید حسن نصرالله، فراق یار را برنتافت و اینک همراه او محشور با سیدالشهدا علیه السلام است.
آزادمردان بزرگ مقاومت در سه دهه اخیر نه تنها بارها طعم شکست را به دشمن صهیونیستی چشاندند بلکه در یک سال اخیر حماسه پرشکوه مقاومت را به تهدید وجودی این رژیم تبدیل کردند.
دشمن زبون تلافی پیروزیهای مقاومت را در شهید کردن رهبران آن دنبال میکند؛ غافل از آنکه این مردان سترگ از هنیه تا سنوار و از سید حسن تا صفی الدین در حیات پرافتخار خود آرزوی پیروزی را با تمنای شهادت دنبال میکرده اند و اینک فرشتگان به آنها ندا میدهند. سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ
انحراف از عبدالحمید زاهدان تا عبدالحمیدهای قم در مساله ی فلسطین
کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی
رژیم اشغالگر و جنایت پیشه ی صهیونیستی که تا این لحظه بیشتر از ۴۲ هزار کودک و زن و پیرو جوان مسلمان را قتل عام کرده و هزاران نفر دیگر را ناقص العضو و مجروح و مفقود الاثر کرده و تمام زیربناهای غزه را نابود کرده است نماینده ی آمریکا و تمدن سکولار غرب در کشتار مسلمین است.
موضع شریعت اسلام در برابر کفار اشغالگر فرض عین بودن جهاد تا زمان بیرون راندن اشغالگر از سرزمینهای اشغال شده است و حمایت عمیق دارالاسلام ایران و جبهه ی مقاومت از حق مشروع ملت فلسطین هم بر این مبنای شرعی است.
البته موضع هر انسانی که مسلمان هم نباشد اما آزاده باشد و سرزمینش توسط دیگران اشغال شده باشد باز جنگ و مقاومت تا بیرون راندن این اشغالگر از سرزمینش است نه سازش و به رسمیت شناختن اشغالگر.
موضع گیری های کسی چون مولوی عبدالحمید در زاهدان در قضیه ی فلسطین و سعی در مشروعیت بخشیدن به حاکمیت لکه ی سرطانی صهیونیستهای اشغالگر بر بخشهایی از سرزمین فلسطین، دقیقاً متضاد با این موضع گیری شریعت و دارالاسلام ایران و انسانهای آزاده بوده و خروجی آن کمک به جبهه ی صهیونیستها و آمریکا و تثبیت موقعیت آنها در سرزمینهای اشغالی و سایر سرزمینهای اشغالی مسلمین بوده است.
هر انسان صاحب عقلی می داند که در این موضع گیری ها و توهم وجود حاکمیتی غاصب و اشغالگر در کنار حاکمیت مسلمین بر بخشهایی از سرزمینشان تنها نصرت و یاری جبهه ی دشمنان اشغالگر خارجی وجود دارد نه نصرت و یاری و پشتیبانی و حمایت از اسلام و مسلمین تحت ستم؛ توهمی که یاسر عرفات با مرگ حقیرانه ی خودش آنرا به گور برد.
برای جامعه ی ما وجود افرادی بی سواد رسانه ای گنده گو همچون عبدالحمید و سکولارهای وطن فروشی چون پان بلوچها و پان فارسها و پان ترکها و پان کُردها که هیچ یک تحمل آن یکی را ندارد اما همگی در جبهه ی صهیونیستها و آمریکا و بر علیه کشورشان قرار گرفته اند دردناک است اما دردناکتر از آن افرادی عمامه به سر مدعی علم و عقل در حوزه های علمیه ی قم تحت عنوان مجمع به اصطلاح محققین و مدرسین قم هستند که دچار توهم شرم آور این دشمنان داخلی اسلام و ایران شده اند و در پازل و جبهه ی دشمن بازی می کنند.
اینکه این مجمع برای اشغالگر در سرزمینهایی که اشغال کرده مرز قانونی متصور می شود و سعی دارد به این شکل حاکمیت این اشغالگر را بر بخشهایی از سرزمینهای مردم فلسطین به رسمیت بشناسد حتی برای کم هوش ترین انسان روشن می کند که این سخن از عقلی سلیم تراوش نکرده چه رسد به شریعت اسلام بلکه خیانتی است از نوع خیانت حقرانی چون حاکمیتهای دست نشانده و مزدور امارات و مصر و اردن و آل سعود و غیره اما در سطح کوچکتری.
این مجمع به همراه امثال عبدالحمید زاهدان باید پاسخ دهند از کدام مرز قانونی صحبت می کنند؟
اشغالگر در سرزمینهای اشغال شده چه مرز قانونی برای مومنین و انسانهای آزاده ی دنیا دارد؟
شخصی اگر به زور وارد منزل شما شده باشد و حتی بخشی از خانواده ی شما را نیز از شما جدا کرده باشد برای مومنین باغیرت و حتی کفار آزادی خواه باغیرت چه حق قانونی بر آنها دارد؟
فقط با کمی تامل متوجه خواهیم شد که این موضع گیری خائنانه تنها از سوی دارودسته ی منافقین داخلی و دشمنان دین و ملت سرچشمه گرفته است که در میان مسلمین از زمان عبدالله بن ابی تا کنون در مسیر اهداف دشمنان بازی و حرکت کرده اند و الله تعالی در مورد اینها می فرماید:
هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۖ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ (منافقون/۴) دشمنان به حقیقت اینان هستند، و از اینها برحذر باش . خدایشان بکُشاد! چگونه (از حق) برگردانده میشوند (و منحرف میگردند؟!).
پس اگر مومن هستیم باید اینها را دشمن بدانیم و نسبت به سخنان و تحرکات این دشمنان داخلی، هوشیاری و حذر و احتیاط خود را حفظ کنیم و مواظب باشیم که در دام سخنان فریبنده ی آنها نیافتیم اینها نماینده ی همان «اسلام آمریکائی – صهیونی جدید» هستند.
بیانیه صادره از کمیته های مقاومت فلسطین و شاخه نظامی آن، گردان های ناصر صلاح الدین به مناسبت ترور سید هاشم صفی الدین
بسم الله الرحمن الرحیم ترین
در میان مؤمنان مردانی هستند که به عهدی که با خدا بسته بودند وفا کردند و از آنان کسانی هستند که به عهد خود وفا کردند و از آنان کسانی هستند که منتظرند و هیچ تغییری در آن نداده اند. خداوند متعال حق است
رهبری کمیته های مقاومت در فلسطین و بازوی نظامی آن، گردان های ناصر صلاح الدین، با سربلندی و سربلندی بیشتر، با عزم بیشتر برای ادامه راه جهاد و مقاومت و با تمام استقامت و صبر، عزاداری می کنند برای:
رهبر و شهید بزرگ جهاد اسلامی، جناب سید: هاشم صفی الدین رئیس شورای اجرایی حزب الله
کسی که در نتیجه یک ترور بزدلانه، گناه آلود، منفور صهیونیستی که او را در حومه جنوبی بیروت هدف قرار داد، پس از یک زندگی سرشار از فداکاری ها، جهاد و تقدیم به عنوان یک شهید در راه قدس و فلسطین، قیام کرد. با افتخار بشارت پیروزی را پس از گذراندن سالها با ایمان در میدان های مبارزه و جهاد، در دل حمل می کرد که پیروزی حق است و مقاومت تکلیف و و وظیفه و حق است. و زمین را بندگان صالح و مجاهد خدا وارث آن خواهند بود.
مقاومت و حزبی مثل حزب الله که رهبرانش شهید می شوند تضعیف نمی شود، بلکه تقویت می شود و عزمش تشدید می شود تا راه و اهداف خود را که رهبران پاک و مجاهدان برای آن شهید شدند، ادامه دهد.
شهادت رهبر کبیر جهاد اسلامی، جناب سید هاشم صفی الدین، اوج فداکاری و چراغ راه نسل ها برای ادامه راه مقاومت است که توسط رهبر معظم شهید، رهبر شهید سید حسن نصرالله دنبال می شد. اسماعیل هنیه، رهبر بزرگ یحیی السنوار و رهبران فؤاد شکر، علی کرکی، ابراهیم عقیل، صالح العاروری و رأفت ابوهلال و هزاران رهبر شهید و مجاهدی که پیش از او بودند، بر این امر مهم تأکید کردند که دشمن جنایتکار صهیونیستی تنها زبان مقاومت و تقابل را می فهمد و رویکرد مصالحه بر حقوق تنها به افزایش تجاوزات، استکبار، تروریسم و ریختن خون مردم لبنان و فلسطین در منطقه منجر شده است و مسبب شدیدترین و زشت ترین جنگها رجهت نابودی در تمام جهان شده است .
این ضایعه را به رهبری حزب الله، مقاومت اسلامی مبارز و توده های مقاومت و محور آن تسلیت عرض می نماییم و شهادت رهبر عظیم الشأن و شجاع جناب سید حسن صفی اللّه را تسلیت عرض می نماییم. منهج عقیدتی و ما همه مطمئنیم که حزب الله و مقاومت اسلامی می توانند راه پر از فداکاری و جانفدایی خود را در راه بیت المقدس و فلسطین و برافراشتن پرچم و اعتلای و سربلندی ملت ادامه دهند.
کمیته های مقاومت در فلسطین و شاخه نظامی آن، گردان های ناصر صلاح الدین.
چهارشنبه ۲۰ ربیع الاخر ۱۴۴۶ ق مربوط به ۲۳ اکتبر ۲۰۲۴ میلادی
پیام تسلیت سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مناسبت ترور سید هاشم صفیالدین توسط کفار جنایتکار صهیونیست
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت مجاهد نستوه ، بزرگ مرد مقاومت اسلامی لبنان “حجت الاسلام والمسلمین سید هاشم صفی الدین” رئیس اجرایی حزب الله لبنان در جنایت وحشیانه و تروریستی رژیم جلاد و نژادپرست صهیونیستی را به ملت شریف لبنان ، حزب الله قهرمان و آحاد مجاهدان و رزمندگان مقاومت اسلامی تبریک و تسلیت عرض مینمایم.
حوادث و رخدادهای این روزهای منطقه راهبردی غرب آسیا به ویژه در لبنان و فلسطین نشان میدهد دنیای کفر و استکبار تمام قد در پی قربانی کردن انسانیت و مقاومت برای حفظ رژیم گرگ صفت صهیونی است. اما رزمندگان تربیت یافته در مکتب اسلام و شهادت با فداکاری، ایثارگری و حماسه آفرینیهای بینظیر و تاریخی، آمال و آرزوهای شیاطین این میدان را باطل خواهند ساخت و دور نخواهد بود روزی که این غده سرطانی اسرائیل از جغرافیای امت اسلامی ریشه کن شود.
به فضل الهی شهادت پرافتخار و بیداری ساز این روحانی عالیقدر و مبارز مومن و سلحشور و خونهای پاک و مطهر شهیدان مظلوم و مقتدر راه قدس؛ وحدت، اتحاد و اتفاق جهان اسلام حول محور فلسطین را تعمیق خواهد بخشید و برچیده شدن قطعی بساط اشغالگری و جنایتگریهای رژیم جعلی و جلاد صهیونیستی را تضمین می کند.
سرلشکر پاسدار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
بیانیه گردانهای عزالدین قسام در واکنش به ترور سید هاشم صفیالدین رئیس شورای اجرایی حزب الله لبنان
گردانهای شهید عزالدین قسام شاخه نظامی جنبش حماس به مناسبت ترور سید هاشم صفی الدین رئیس شورای اجرایی حزب الله بیانیه ای صادر کرد.
در این بیانیه آمده است که رهبر جهادی بزرگ، سید هاشم صفی الدین رئیس شورای اجرایی حزب الله به همراه جمعی از برادران مجاهدش در تجاوز جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به لبنان در راه قدس به شهادت رسید.
این بیانیه افزود: گردانهای قسام از نقش سید هاشم صفی الدین، در پشتیبانی و یاری ملت فلسطین و مقاومت آن تجلیل به عمل می آورد و نیز سهم و تلاشهای بزرگ وی در شکل گیری جبهه مقاومت و تقویت آن علیه اشغالگران صهیونیستی در طول سالیان متمادی را یادآو می شود.
این روزها که جهاد قهرمانانه و افسانه ای جبهه ی مقاومت در غزه و جنوب لبنان و یمن و غیره در برابر صهیونیستهای جنایتکار سکولار و متحدین سکولار آنها در جریان است بارها و بارها از زبان رسانه های مختلف سکولار و حتی از زبان مردم جاهل اطراف خود شنیده ایم که می گویند این دعوتگران و این اهل جهاد مغز مردم را شستشو می دهند که چنین کارهای شجاعانه ای انجام می دهند و…
اما لازم است باور کنید که این سخن به قول امیر المومنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه « كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا الْبَاطِلُ » است، یعنی کلمه ی حقی است اما منظور باطلی از آن دارند.
بلی دقیقا این ها راست می گویند البته :
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو میدهند از حب دنیا
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو می دهند از حب گناه
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو میدهند از عقیده های باطل
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو می دهند از داشتن ترس مرگ
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو می دهند از داشتن روابط با نامحرم
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو می دهند از داشتن حب زیاد به مخلوق به جای خالق
اهل دعوت و جهاد مغز ها را شستشو میدهند از اعمال نفاق
و بجای آن تزریق میکنند:
دوستی و حب جنت و بهشت جاودانه را
دوستی و حب شهادت را
دوستی و حب الله جل جلا له را
دوستی و حب رسول الله صلی الله علیه وسلم را
کفر به طاغوت را
برائت از سکولاریستها (مشرکین) را
دل نبستن بیش از حد به مخلوق را
نترسیدن از کسی جز از خالق یکتا جل جلاله را
این است راز شستشوئی که اهل دعوت و جهاد در دلها و مغزهای جاهلان و سرگردانها انجام می دهند و آنها را به مسیر توحید و اسلام و جهاد و به دست آوردن یکی از دو پیروزی (پیروز در دنیا یا بهشت همیشگی) راهنمائی می کنند.
پس بگذار تمام دنیا بداند که هدف تمام پیامبران شتشوی قلبها از انواع آلودگی ها و جایگزین کردن قانون شریعت الله در آن بوده و اهل دعوت و جهاد هم ادامه دهنده ی کار پیامبران هستند.
علت اینهمه تنازل آمریکا و آل سعود و سایر مزدورانش در برابر دارالاسلام ایران (۱)
به قلم: صلاح الدین عبدالرحمن
برای انسانی که از کمترین بهره ی هوشی برخوردار است هیچ جای شک و شبهه ای باقی نمانده است که امروزه این دارالاسلام ایران است که نقشه ی خاورمیانه را تعیین می کند و دارالاسلام ایران قویترین حاکم سرزمینهای اسلامی و پرچمدار جهاد با کفار سکولار جهانی به رهبری آمریکا و متحدذین آن است. آمریکائی که به قول سید قطب «شیطان بزرگ» است و به قول اسامه بن لادن «سر افعی» است که اگر این سر زده شود تمام مزدوران و بدنه ی او در میان مسلمین هم خود به خود فروریخته و نابود می شوند.
آمریکائی ها و متحدانش واضح در عراق و سوریه و یمن و افغانستان و فلسطین و غیره شکست خورده اند، تاکی می توانند شکست را پنهان کنند و تا به کی می توانند تابوت ها را در یخچال های دیگر کشورها نگهداری کنند؟
آمریکائی ها فرقه ها و احزاب مختلف سکولار و یا اسلامی غیر منسجم را تجربه کرده بودند اما دارالاسلامی قدرتمند مثل دارالاسلام ایران و یا جماعتی یکدست مثل ملت مسلمان افغان را تجربه نکرده بودند و از رقیب خود روسیه نیز درس عبرت نگرفتند زیرا پول و دلار و مزدوران زیاد داشتند و با تکیه بر پول و تکنولوژی برتر خود و مزدوران زیادی که خریده اند احساس غرور کردند.
اما کجا برابری می کند قدرت خدایی و قدرت اتحاد و وحدت و جماعت و دارالاسلام با قدرت تکنولوژی غرب و شرق؟ خود قیاس کنید و در صد شکست شان را – با این عجله ای که نشان می دهند – در ذهن خود حاضر کنید.و می توان در چند چیز این عجله امریکا را خلاصه کرد
۱- شکست کامل در میدان نبرد:
الف: دارالاسلام ایران و متحدین آن در یمن و عراق و سوریه و فلسطین و سومالی و غیره روز به روز قوی تر شده و رزم دیده تر می گردند و بر تعداد شان نیز افزوده می شود.
ب: شکست فاحش تکنولوژی برتر شان در مقابل ایمان جوانان مومن با ماین ها، بمها، نیروهای فدایی و غیره.
ج: کشته شدن نیروهای انسانی آنها که باعث شده تا روحیه سربازان شان به صفر برسد گرچه برای سانسور خبرهای دقیق ازآمار کشته ها از هیچ کوششی دریغ نکرده اند اما تا کی .
د: ازبین رفتن مهمات، تانگها ، هلی کوپترها و طیاره های شان در مدت اینهمه و در طول شبانه روز بدون هیچ نتیجه مطلوبی.
۲- شکست اقتصادی آمریکا :
در باب اقتصادی، مبالغ هنگفتی را متحمل شدند و مبالغ بالایی را در مصارف نیروهای شان در حالت جنگ از دست دادند ولی کاری از پیش نبردند و فقط در باب تبلیغات وخالی بندی میدان را در دست داشتند.
از روزهای اول تا به امروز کمراقتصادی آمریکا کج شد و دوباره راست نگشت و روز به روز دلارش در کشورهای مختلف حال کاهشاعتبار و حتی خارج شدن از مبادلات تجاری است و مشکلات اقتصادی در داخل حکومت شان غوغا میکند.
یکی از معانی دین: اطاعت و فرمانبرداری است، اما محدوده ی این اطاعت از امام در دارالاسلام چگونه و تا کجاست؟
أبو اسحاق إبراهيم بن علي بن يوسف الشيرازي (المتوفى: ۴۷۶هـ) در کتاب التبصره فی اصول الفقه در مورد اولی الامر می گوید: قُلْنَا المُرَاد بِالْآيَةِ الطَّاعَة فِي أُمُور الدُّنْيَا والتجهيز والغزوات والسرايات وَغير ذَلِك وَالدَّلِيل أَنه خص بِهِ أولي الْأَمر وَالَّذِي يخْتَص بِهِ أولو الْأَمر مَا ذَكرْنَاهُ من تجهيز الجيوش وتدبير الْأُمُور.[۱]مراد به آیه اطاعت در امور دنیا و آماده سازی و غزوات و جنگها و سرانه ها و غیر ذلک است و دلیلش این است خاص به کارداران و امورداران است و کسی که مختص می کند به امورداران درباره تدبیر امور و آماده سازی لشکرها.
رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ در مورد امیران و امراء مسلمین می فرماید: مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ يُطِعِ الْأَمِيرَ فَقَدْ أَطَاعَنِي، وَمَنْ يَعْصِ الْأَمِيرَ فَقَدْ عَصَانِي.[۲] هركس، از من اطاعت كند، همانا از خدا اطاعت كرده است. و هركس از من نافرماني كند، همانا از خدا نافرماني كرده است. و هركس از اميرش، اطاعت كند، يقيناً از من اطاعت كرده است. و هركس كه از او نافرماني كند، يقيناً از من نافرماني كرده است.
در لفظ دیگر در صحیح بخاری در ادامه این حدیث آمده است: وَإِنَّمَا الإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ، فَإِنْ أَمَرَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَعَدَلَ فَإِنَّ لَهُ بِذَلِكَ أَجْرًا، وَإِنْ قَالَ بِغَيْرِهِ فَإِنَّ عَلَيْهِ مِنْهُ .[۳] همانا امام، سپر است. از او دفاع مي كنند و به او پناه مي برند. پس اگر به خدا ترسي و عدالت، امر نمايد، مستوجب پاداش مي شود. و اگر خلاف آن، امر كند، گناهكار مي گردد.
پس اطاعت از امام و امیران و ولاه امر و امورداران تا زمانی که در راستای قرآن و سنت باشد بر ما واجب است ولی در صورتی که از راه کتاب و سنت خارج شد باید در آن امر اولی الامر را به کتاب و سنت برگردانیم.
در مورد اولی الامر سخنان و اقوال بسیاری هست.عده ای آن را فقها و علما می دانند عده ای آن را فرماندهان جنگی و عده ای آن را ولاه امور مسلمین دانسته اند که امور آنان را در راستای کتاب و سنت انجام می دهند و تدبیر امور را بر عهده دارند که نصب این امام توسط شورا «و امرهم شوری بینهم» واجب شرعی بر امت است.
ولی قول ارجح با توجه به نظر مفسرین و اهل علم بیشتر بر معنی امام و رهبر و امورداران و مدبران امور مسلمین اطلاق می گردد.
ناصر الدين أبو سعيد عبد الله بن عمر بن محمد الشيرازي البيضاوي (المتوفى: ۶۸۵هـ) در کتابش به اسم: أنوار التنزيل وأسرار التأويل ملقب به تفسیر البیضاوی می گوید: أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ يريد بهم أمراء المسلمين في عهد الرسول صلّى الله عليه وسلّم وبعده، ويندرج فيهم الخلفاء والقضاة وأمراء السرية.[۴] می گوید مراد از اولی الامر منکم امرای مسلمان در عهد پیامبر و بعدش هستند از جمله خلفا و قاضیان و سرانه داران یا امیران سریه.واضح است که خلیفه های مسلمین که امورداران مسلمین بعد از رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بودند مشمول اولی الامر قرار گرفته اند.
این جایگاه و محدوده ی اطاعت از امام دارالاسلام است که امروزه عده ای هنوز به این درجه از فهم نرسیده اند که به رهبر دارالاسلام خود بگویند «امام»، امامی که برای به پا داشتن و تحاکم الی الله و رسوله امری واجب بر مسلمین است و هر گاه در تدبیر امور مسلمین توسط ولی امر مسلمان خلاف قرآن و سنت عمل شد بایستی به دو مصدر وحیانی قران و سنت بازگردیم.
[۱] التبصره فی اصول الفقه ۱/۴۰۷ الناشر دارالکتب-دمشق-باب ما لایجوز للعالم تقلید العالم
[۲] مسلم في الإمارة – باب وجوب طاعة الأمراء في غير معصية برقم (۱۸۳۵) : ۳ / ۱۴۶۶٫ والمصنف في شرح السنة: ۱۰ / ۶۹٫
[۳] أخرجه البخاري في الجهاد، باب يقاتل من وراء الإمام ويتقي به: ۶ / ۱۱۶، وفي الأحكام: ۱۳ / ۱۱۱
[۴] تفسیر البیضاوی۱/۸۷- دار إحياء التراث العربي – بيروت-محقق:مرعشی
من یحیی هستم، فرزند پناهندهای که غربت را به وطن موقتی تبدیل کرد و رؤیا را به مبارزهای ابدی.
در حالی که این کلمات را مینویسم، هر لحظه از زندگیام را به یاد میآورم: از کودکیام در میان کوچهها تا سالهای طولانی زندان و هر قطره خونی که روی خاک این سرزمین ریخته شد.
من در سال ۱۹۶۲ در اردوگاه خان یونس به دنیا آمدم، زمانی که فلسطین خاطرهای تکهپاره و نقشههایی فراموششده روی میز سیاستمداران بود.
من مردی هستم که زندگیام در میان آتش و خاکستر شکل گرفت و زود فهمیدم که زندگی زیر سایۀ اشغال چیزی جز زندان دایم نیست.
از کودکی دریافتم که زندگی در این سرزمین عادی نیست و هر کسی که اینجا به دنیا میآید باید در قلبش سلاحی شکستناپذیر حمل کند و بداند که راه آزادی طولانی است.
وصیت من به شما از همینجا شروع میشود، از آن کودکی که اولین سنگ را به سمت اشغالگر پرتاب کرد و آموخت که سنگها اولین کلماتی هستند که در برابر جهانی که در برابر زخم ما سکوت میکند، بیان میکنیم.
در خیابانهای غزه آموختم که انسان به سن و سالش سنجیده نمیشود؛ بلکه به آنچه برای وطنش انجام میدهد و این چنین بود زندگی من: زندانها و نبردها، درد و امید.
اولینبار در سال ۱۹۸۸ به زندان افتادم و به حبس ابد محکوم شدم؛ اما هرگز راهی برای ترس پیدا نکردم.
در آن زندانهای تاریک، در هر دیوار پنجرهای به افق دور میدیدم و در هر میلهای نوری که راه آزادی را روشن میکرد.
در زندان آموختم که صبر فقط یک فضیلت نیست؛ بلکه سلاحی است، سلاح تلخ، مانند کسی که قطره قطره دریا را مینوشد.
وصیت من به شما این است: از زندان نترسید، زندان فقط بخشی از راه طولانی ما بهسوی آزادی است.
زندان به من آموخت که آزادی فقط یک حق سلبشده نیست؛ بلکه ایدهای است که از درد متولد میشود و با صبر صیقل میخورد.
زمانی که در معاملۀ «وفاء الأحرار» در سال ۲۰۱۱ آزاد شدم، همان آدم قبلی نبودم؛ قویتر شده بودم و ایمانم بیشتر شده بود که آنچه ما انجام میدهیم فقط مبارزۀ گذرا نیست؟ بلکه سرنوشتی است که آن را تا آخرین قطرۀ خونمان به دوش میکشیم.
وصیت من این است که به سلاح، به کرامتی که قابل مصالحه نیست و به رؤیایی که هرگز نمیمیرد، پایبند بمانید. دشمن میخواهد ما از مقاومت دست برداریم و مسئلۀ ما را به مذاکراتی بیپایان تبدیل کند؛ اما من به شما میگویم: بر چیزی که حق شماست مذاکره نکنید. آنها بیشتر از سلاح شما، از ایستادگی شما میترسند. مقاومت فقط سلاحی که در دست داریم نیست؛ بلکه عشقی است که به فلسطین در هر نفسی که میکشیم داریم. ارادهای است که میخواهیم بمانیم، با وجود محاصره و تجاوز.
وصیت من این است که به خون شهدا وفادار بمانید، به کسانی که رفتند و این راه پر از خار را برای ما گذاشتند. آنها راه آزادی را با خونشان هموار کردند، پس آن فداکاریها را در حساب سیاستمداران و بازیهای دیپلماتیک به هدر ندهید.
ما اینجا هستیم تا کاری که پیشینیان آغاز کردهاند ادامه دهیم و هرگز از این راه منحرف نخواهیم شد، هرچقدر هم که برای ما هزینه داشته باشد. غزه بود و خواهد ماند، پایتخت مقاومت و قلب فلسطین که هرگز از تپش نمیافتد، حتی اگر زمین بر ما تنگ شود.
زمانی که رهبری حماس را در غزه در سال ۲۰۱۷ به عهده گرفتم، فقط یک انتقال قدرت نبود؛ بلکه ادامۀ مقاومتی بود که با سنگ شروع شد و با تفنگ ادامه یافت. هر روز درد مردمم را زیر محاصره احساس میکردم و میدانستم هر قدمی که به سوی آزادی برمیداریم هزینه دارد؛ اما به شما میگویم: هزینۀ تسلیم شدن بسیار بیشتر است. برای همین، به زمینتان مانند ریشهای که به خاک چسبیده است، پایبند بمانید، هیچ بادی نمیتواند مردمی را که تصمیم به زندگی گرفتهاند، از ریشه بکند.
در نبرد طوفان الأقصی، من فقط فرماندۀ یک گروه یا جنبش نبودم؛ بلکه صدای هر فلسطینی بودم که رؤیای آزادی داشت. ایمان من این بود که مقاومت فقط یک گزینه نیست؛ بلکه وظیفهای است. میخواستم این نبرد صفحهای جدید در کتاب مبارزۀ فلسطینی باشد، جایی که همه جناحها متحد شوند و همه در یک سنگر بایستند، در برابر دشمنی که هرگز بین کودک و پیر، یا بین سنگ و درخت تفاوتی قایل نشده است.
طوفان الأقصی نبردی برای ارواح بود پیش از اجساد و برای اراده پیش از سلاح.
آنچه به جا گذاشتم، میراث شخصی نیست؛ بلکه میراث جمعی است، برای هر فلسطینی که رؤیای آزادی داشت، برای هر مادری که فرزند شهیدش را روی شانههایش حمل کرد، برای هر پدری که با تلخی برای دخترش که با گلولهای خیانتکارانه کشته شد، گریست. وصیت آخرم این است که همیشه به یاد داشته باشید که مقاومت بیمعنا نیست و فقط گلولهای که شلیک میشود نیست؛ بلکه زندگی است که با شرف و کرامت زندگی میشود. زندان و محاصره به من آموخت که نبرد طولانی است و راه سخت؛ اما همچنین به من آموخت که مردمی که تسلیم را نمیپذیرند، معجزههایشان را با دستان خودشان میسازند.
منتظر نمانید که دنیا به شما عدالت بدهد، من زندگی کردهام و دیدهام که دنیا در برابر درد ما سکوت میکند. منتظر عدالت نباشید؛ بلکه خودتان عدالت باشید. رؤیای فلسطین را در قلبهایتان حمل کنید و از هر زخمی سلاح بسازید و از هر اشکی چشمۀ امید.
این وصیت من است: سلاحتان را کنار نگذارید، سنگهایتان را دور نیندازید، شهدایتان را فراموش نکنید و بر سر رؤیایی که حق شماست، معامله نکنید.
ما اینجا میمانیم، در سرزمینمان، در قلبهایمان و در آینده فرزندانمان.
شما را به فلسطین وصیت میکنم، به زمینی که تا مرگ عاشقش بودم و به رؤیایی که آن را روی شانههایم مثل کوهی که هرگز خم نمیشود، حمل کردم.
اگر من سقوط کردم، شما با من سقوط نکنید؛ بلکه پرچمی را که هرگز سقوط نکرده است، به دوش بگیرید و از خون من پلی بسازید تا نسلی که از خاکستر ما متولد میشود، قویتر باشد. فراموش نکنید که وطن فقط داستانی نیست که نقل شود؛ بلکه حقیقتی است که باید زندگی کرد و در هر شهیدی که از رحم این زمین متولد میشود، هزار مقاوم به دنیا میآید.
اگر طوفان بازگشت و من در میان شما نبودم، بدانید که من اولین قطره در امواج آزادی بودم و اینکه من زنده ماندم تا شما را ببینم که مسیر را ادامه میدهید. خاری در گلویشان باشید، سیلی که عقبنشینی نمیشناسد و آرام نمیگیرد تا زمانی که جهان اعتراف کند که ما صاحبان حق هستیم و فقط اعدادی در اخبار نیستیم.
نگرش عمر بن خطاب به علی ابن ابی طالب رضی الله عنهما
به قلم: عبدالباسط دهواری
این روزها عده ای از مولوی ها و همچنین دسته هائی از شیعیان انگلیسی در ماهواره ها و فضای مجازی سعی دارند چنین نشان دهند که عمر دشمن علی بوده و به این نتیجه برسند که شیعه و سنی هم دشمن هم هستند و…. و متاسفانه عده ای از مولوی ها هم با بازی با تاریخ در حال عوام فریبی و تحریک احساسات مردم حنفی مذهب شده اند همچنانکه شیعیان انگلیسی قصد دارند همین بازی را بر سر شیعیان عامی و ناآگاه در بیاورند اما حکومت ایران مانع اصلی آنها شده است.
در زیر به چند سخن عمر بن خطاب در مورد علی ابن ابی طالب اشاره می کنم تا این توطئه و دسیسه هم پوچ و بی ارزش شود.
عمر بن خطاب در تأئید این واقعیت در مناسبتهای مختلفی گفته است:
اي پدر حسن، خدا باقي نگذارد مرا در امر سختي كه تو براي آسان كردنش نباشي و نه در شهري كه تو در آن حاضر نباشي[۱].
پناه میبرم به خدا از مشكلي كه علي براي حل آن نباشد[۲].
خداوند خود آگاهتر است كه بار نبوت را كجا قرار دهد[۳].
بارالها! باقي مگذار مرا در برابر مشكلي كه علي براي حل آن زنده نباشد[۴].
بارالها! كار سختي را بر من فرود نياور مگر آنكه ابوالحسن (براي حل آن) در پهلوي من باشد[۵].
[۱۳] استیعاب قرطبی: ۸/۱۵۷ چاپ ذیل اصابه – اسدالغابة این اثیر: ۴/۲۲، اصابه ابن حجر: ۷/۵۹،تاریخ الخلفاء سیوطی: ۶۶ و ۱۷۱، تاریخ دمشق ابن عساكر: ۳/۵۱،ذخایرالعقبی محب طبری: ص ۸۲، فتح الباری شرح صحیح بخاری: ۱۷/۱۰۵ – فضایل الصحابة احمد حنبل: ۲/۶۴۷ شماره ۱۱۰۰،نورالابصار شبلنجی: ص ۷۴٫