سکولاریستها و حقوق بشرشان در فلسطین و ایران و افغانستان

سکولاریستها و حقوق بشرشان در فلسطین و ایران و افغانستان

به قلم: فضل احمد هراتی

چرا وقتی که یک قوم در حال در حال نابود شدن است غربی های سکولار به دنبال حقوق بشر و حقوق زن در افغانستان و ایران آنهم به بهانه داشتن روسری سرگردان اند؟

آیا در فلسطین انسان نیست؟
زن نیست؟.      کودک نیست ؟

چرا مسلمان ها بیدار نمی‌شوند ؟

چرا بعضی از افغانهای کمپ نشین و تاجیکستان نشین به دنبال کفار سکولار چون آمریکا و انگلیس و ازبکستان و تاجیکستان است ؟

به اندازه کودکان و زنان خارجی غیرت داشته باشید

زنان سکولار صهیونیست با مسلمانان در صفوف جنگ اند. قتل عام انجام میدهند، و برای زنان افغان و ایران به دنبال حقوق.

کدام حقوق ؟

کفار سکولار هرگز با ما مسلمین دوست نمی‌شوند، چه کافر سکولار خارجی چه کافر سکولار و مرتد داخلی و محلی.

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۳)

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۳)

به قلم: خالد هورامی

امیر المومنین علی رضی الله عنه و فرمانده ی ارتش مسلمین جنگ صفین را بعد از پایان جنگ این گونه تحلیل می‌کند: «آغاز کار چنین بود که ما با مردم شام دیدار کردیم که در ظاهر پروردگار ما یکی و پیامبر ما یکی و دعوت ما در اسلام یکی بودو در ایمان به خدا و تصدیق کردن پیامبرش، هیچ کدام از ما بر دیگری برتری نداشت و ما با هم وحدت داشتیم جز در خون عثمان که ما از آن برکناریم. پس به آنان گفتیم: بیایید با خاموش ساختن آتش جنگ و آرام کردن مردم، به چاره جویی و درمان بپردازیم، تا کار مسلمانان استوار شود و به وحدت برسند و ما برای اجرای عدالت نیرومند شویم. اما شامیان پاسخ دادند: چاره‌ای جز جنگ نداریم.

…پس آنگاه که دندان جنگ در ما و آنان فرورفت…به دعوت ما (صلح و گفتگو)گردن نهادند و بر آنچه آنان را خواندیم، پاسخ دادند. ما همه به درخواست آنان پاسخ دادیم و آنچه را خواستند زود پذیرفتیم تا حجت را بر آنان تمام کنیم و راه عذرخواهی را ببندیم…»( نامه ۵۸)

 شورشیان و قاتلین عثمان که بسیاری از مورخین آنها را عامل تحمیل جنگهای جمل و صفین بر مسلمین می دانند پس از جنگ صفین به بهانه ی حکمیت از سپاه رهبر مسلمین جدا شده و برای خود رهبر و خلیفه ی جداگانه ای انتخاب کردند . همان کاری که قبل از بیعت انصار و مهاجرین با علی بن ابی طالب ترس آن می رفت که توسط این شورشیان انجام شود.

رهبر مسلمین جهت پرهیز از جنگ و حفظ وحدت مسلمین با آنها مدارای زیادی نمود و کسانی چون ابن عباس را جهت گفتگو و برگرداندن  این گروه به دامان حکومت اسلامی فرستاد .

با آنکه این گروه رهبر مسلمین را کافر می دانستند اما رهبر مسلمین هرگز حقوق آنها را از بیت المال قطع نکرد و تا زمانی که آنها تا دست به سلاح نبردند و مسلمین را نکشتند با آنها وارد جنگ نشد. این شورشیان با همراه نمودن هزاران مسلمان دیگر با خود سومین جنگ داخلی را بر مسلمین در نهروان تحمیل نمودند . حتی بعد از شکست این شورشیان رهبر مسلمین به آنها اجازه داده بود که در مسجد کوفه پایتخت آن زمان مسلمین نماز بخوانند و کسی مزاحم این‌ها نمی‌شد.

با آنکه چندی بعد رهبر مسلمین توسط این خوارج ترور شد، اما رهبر مسلمین با آنکه بر اثر زخم ناشی از ضربه ی آنها در بستر شهادت قرار داشت باز گفت:«بعد از من با خوارج نبرد نکنید، زیرا کسی که در جستجوی حق بوده و خطا کرده مانند کسی نیست که طالب باطل بوده و آن را یافته است»( خطبه ۶۱)

رهبر جماعت مسلمین به این شیوه در این مدت چهار سال و نه ماه خلافت از دست همه ضربه خورد و با معیار قرار دادن حکومت اسلامی و آنهائی که اهل جماعت بودند و به وحدت پایبند بودند می گوید: «مسلمانان پس از وحدت و برادری به جدایی و تفرقه رسیدند و از ریشه و اصل خویش پراکنده شدند، تنها گروهی شاخه‌ی درخت توحید را گرفتند و به هر طرف که روی آورد همسو شدند»( خطبه ۱۶۶، ش۲)

این تفرق نگرانی جدی برای رهبر مسلمین به وجود آورده بود به گونه ای که می گوید : «در حالی که خداوند بر این امت اسلامی بر وحدت و برادری منت گذارده بود،که در سایه‌ی آن زندگی کنند، نعمتی بود که هیچ ارزشی نمی‌توان همانند آن تصور کرد، زیرا از هر ارزشی گران‌قدرتر و از کرامتی والاتر بود، بدانید که پس از هجرت، دوباره چونان اعراب بادیه‌نشین شده اید و پس از وحدت و برادری به احزاب گوناگون تبدیل گشته اید، از اسلام تنها نام آن و از ایمان جز نشانی رانمی‌شناسید. شعار می‌دهید: آتش آری، ننگ هرگز. گویا می‌خواهید اسلام را واژگون و پرده‌ی حرمتش را پاره کنید و پیمانی را که خدا برای حفظ حرمت مسلمین در زمین و عامل امنیت و آرامش مردم قرار داد بشکنید؟» ( خطبه ۱۹۲ ش ۱۵)

رهبر مسلمین اهمیت وحدت میان مسلمین و ضررهای ناشی از تفرق را می دانست به همین دلیل می گفت :«همواره با بزرگترین جمعیت‌ها باشید که دست خدا با جماعت است، از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها بهره‌ی شیطان است… هرکس مردم را به این شعار «تفرقه و جدایی» دعوت کند او را بکشید، هر چند که زیر عمامه من باشد» ( خطبه ۱۲۷، ش ۲)

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۲)

جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۲)

به قلم: خالد هورامی

امیر المومنین علی رضی الله عنه در مورد کیفیت سمع و طاعه و بیعت و نصیحت نسبت به خلفای قبل از خود می گوید: «فمشيت عند ذلك إلى أبى‏بكر، فبايعته ونهضت فى تلك الأحداث… فلما احتضر بعث إلى عمر فولاه فسمعنا وأطعنا وبايعنا وناصحنا…»[۱].«پس در آن هنگام به طرف أبوبکر رفتم و با او بیعت کردم و در آن حوادث، به همراه او قیام کردم… زمانى که أبوبکر به حالت احتضار رسید، ولایت را به عمر سپرد و ما شنیدیم و اطاعت کردیم و بیعت نمودیم و خیرخواهى نشان دادیم».

با این نگرش سیدنا علی ابن ابی طالب رضی الله عنه  است که شیخ طوسى نیز روایت کرده است: «زمانى که در جمع شکست‏خوردگان جمل امام علی علیه السلام گفت: «فبايعت أبابكر كما بايعتموه… فبايعت عمر كما بايعتموه فوفيت له بيعته… فبايعتم عثمان فبايعته وأنا جالس فى بيتى، ثم أتيتمونى غير داع لكم ولا مستكره لأحد منكم، فبايعتمونى كما بايعتم أبابكر وعمر وعثمان، فما جعلكم أحق أن تفوا لأبى‏بكر وعمر وعثمان ببيعتهم منكم ببيعتى؟»[۲].

«پس با أبوبکر بیعت کردم، همانگونه که شما بیعت کردید… با عمر نیز بیعت کردم، همانگونه که بیعت کردید و در بیعت با او، وفادار بودم… سپس با عثمان بیعت کردید، من هم با او بیعت کردم، و در حالى که در خانه‏ام نشسته بودم، به طرف من آمدید در حالى که من از شما نخواسته بودم و کسى را هم به آن مجبور نساخته بودم. پس با من هم بیعت کردید، همانطور که با أبوبکر و عمر و عثمان بیعت نمودید. بنابراین چه چیز شما را وادار کرد که در بیعت با أبوبکر و عمر و عثمان باوفاتر از بیعت با من باشید؟».

به دنبال این جنگ خونین امیرالمومنین تلاش زیادی به خرج داد تا جنگی دوباره جلوگیری کند، اما معاویه که شیوه ی حکمرانی او یکی از اسباب پیوستن مسلمین به شورشیان بود، پس از کشتار اینهمه مسلمان توسط همدیگر باز حاضر نشد تسلیم فرمان رهبر شرعی مسلمین شود و اهل جماعت شود . امیرالمومنین  در نامه ای که به معاویه نوشت متذکر شده بود: که تو حق ندارى با من بیعت نکنى؛ زیرا همه مردم با من بیعت کرده‏اند.. تحت همان شرایطى که قبلاً با أبوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند و هیچ کس هم مخالفت ننمود و اگر کسى به عنوان امام انتخاب شد، این خشنودى خدا را مى‏رساند! پس اگر کسى از روى طعن و بدعت، با امام منتخب‏شده بیعت نکرد و مخالفت نمود، بایستى مسلمانان او را برگردانند و اگر باز هم مخالفت نمود، بایستى با او – به خاطر سرپیچى‏اش – بجنگند و…»[۳].

و در جای دیگری باز به معاویه می نویسد : این که از من خواستی تا قاتلان عثمان را به تو بسپارم، پیرامون آن فکر کردم و دیدم که توان سپردن آنها را به تو یا غیر تو ندارم سوگند به جان خودم، اگر دست از گمراهی و تفرقه برنداری به زودی آنها را خواهی یافت که تو را می‌طلبند»[۴].

با این وجود سپاه امیرالمومنین و رهبر شرعی مسلمین در مکانی به نام صفین در برابر گروه نافرمان معاویه قرار گرفت. با آنکه این گروه سرکش در برابر امیر و رهبر مومنان شمشیر کشده بود اما رهبر مسلمین آرزوی پرهیز از جنگ و ایجاد وحدت را داشت .

به همین دلیل زمانی که دید بعضی از سربازانش به شامی ها فحش می دهند آنها را منع کرد و گفت:  : «من خوش ندارم که شما دشنام‌دهنده باشید، اما اگر کردارشان را توصیف و حالات آنها بازگو می‌کردید، به سخن راست نزدیکتر و عذرپذیرتر بود. خوب بود به جای دشنام آنان می‌گفتید:خدایا، خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن….»[۵] .

همچنین می‌فرماید:«اما امروز با پیدایش زنگارها در دین، کژی و نفوذ شبه در افکار، تفسیر و تأویل دروغین در دین، با برادران مسلمان خود به جنگ خونین کشانده شدیم. پس هرگاه احساس کنیم چیزی باعث وحدت ماست و به وسیله‌ی آن به یکدیگر نزدیک می‌شویم و شکاف‌ها را پر و باقیمانده‌ی پیوندها را محکم می‌کنیم، به آن تمایل نشان می‌دهیم، آن را گرفته و دیگر راه را ترک می‌گوییم»[۶].


[۱] الغارات ثقفى، ص‏۳۰۲- مستدرک نهج‏البلاغه، شیخ کاشف‏الغطاء، چاپ لبنان، ص‏۱۲۰-۱۱۹- همچنین با کمى تفاوت نامه ۶۲، نهج‏البلاغه شرح فیض‏الإسلام منار الهدى، على بحرانى، ص‏۳۷۳- ناسخ التواریخ، ج‏۳، ص‏۵۳۲٫

[۲] الأمالى، شیخ طوسى، ج‏۲، ص‏۱۲۱، چاپ نجف.

[۳] نهج‏البلاغه، نامه ۶٫

[۴]نامه ۹٫

[۵]خطبه ۲۰۶٫

[۶] خطبه ۱۲۲، شماره ۳٫

شبهه سکولاریست: تنها دینی که پیامبرش با قتل و کشتار دینش را توسعه داد!!

شبهه سکولاریست: تنها دینی که پیامبرش با قتل و کشتار دینش را توسعه داد!!

له قلم: مروان

پاسخ:

جناب اسلام ستیز آیا میدانی در طول ۲۳ سال دعوت پیامبر فقط یک نفر به دست شخص خود پیامبر در جنگ کشته شد؟! آری فقط یک مرد و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز نخواست او را بکشد، بلکه او بود که بر پیامبر صلی الله علیه و آله حمله کرد و پیامبر مجبور شد اورا بکشد!! ابی بن خلف مشرک بلند شد و با بلندترین صدا گفت و سلاح خود را به اهتزاز درآورد و گفت: محمد کجاست؟ من تا وقتی زنده ام او را باید بکشم!! وقتی نزدیک  پیامبر شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله با دست شریفش خنجر به او زد که باعث مرگش شد.

آیا میدانی مجموع تلفات جانی و کشته شده ها در طول ده سال غزوات و جنگهای پیامبر اسلام حداکثر هزار و پانصد (۱۵۰۰نفر ) رزمنده از هر سه طرف درگیری (مسلمانان و مشرکین و یهودیان) بوده است؟!

و در مقایسه با عصر ما که مملو از سازمان های بین المللی خواهان اخلاق جنگ و حقوق بشری است، حقوق غیرنظامیان و سازمان‌های بی‌طرف و حقوق بشر، متوجه می‌شویم که همه کشته‌شدگان در عصر پیامبر با کشته‌های یک هفته‌ای امروزی ما برابری نمی‌کنند،غیرنظامیان و همچنین جنگجویان کشته می‌شوند مرگ و میر با یکی از آن بمب هایی که چندین تن وزن دارند که در فلسطین یا جاهای دیگر ریخته می شود برابری نمی کند.

پس چرا به پیامبر ما تهمت میزنی که او با شمشیر و کشتار دینش را به مغلوبان تحمیل کرد؟!

مگر مسلمین از دست آزار مشرکین مکه به مدینه فرار نکردند؟! چرا مشرکین دوباره از مکه به سمت مدینه لشکر کشیدند ؟! و به جنگ پیامبر آمدند؟! چرا یهودیان با اینکه با پیامبر عهد بسته بودند که به مشرکین مکه همکاری نکنند خلف وعده کردند؟!

مگر همین پیامبر نبود که وقتی در اخرین جنگ مکه را فتح کرد فرمود خانه ی اباسفیان امن است ، مسجد الحرام امن است، و به هیچ کس  تعدی و ظلم نمیشود؟! مگر همه ی دشمنانش را آزاد نکرد ؟!

برای من جنگی بیاورید که به این مهربانی و گذشت ختم شود! چه زیباست بخشش وقتی که آدم قادر و توانایی هستی! چه بزرگ هستند روح هایی که از کینه و انتقام به بخشش و گذشت می روند! به جای اینکه بدى را با بدى برگردانى،  ولى عفو مى كنى و مى بخشى و از چه كسى مى گذرى ای محمد؟ درباره قومی که مدتها تو و یارانت را شکنجه می کردند و بارها قصد کشتن تورا داشتند ؟ و تو و یارانت را تحریم اقتصادی کردند؟! و اموال یارانت را دزدیدند و به تاراج بردند؟! زمین های یارانت را تصرف کردند؟! و تو و یارانت را از کاشانه و خانواده و اموالشان بیرون کردند و پس از هجرت از جنگ با تو و هیچ توطئه علیه تو دست برنداشتند!؟!

آری تو ای پیامبر بخشیدی! چون برای اخلاق نیک مبعوث شدی ، نه برای زشتی ها و پلیدی ها و حقد و کینه و ظلم.

اگر تاریخ را بخوانی میفهمی که همه ی این شبهات توخالی حاصل دشمنی با کسی است که تاریخ به صداقت و عدالت و آزادمردی او گواهی میدهد!!

این بخشی از فرهنگ تاریخی سکولاریستهاست

این بخشی از فرهنگ تاریخی سکولاریستهاست

ارائه: زانا مریوانی

در سال ۱۶۷ قبل از میلاد، یک مقام نظامی حکومت سکولار رومی به نام «بامیلیو اسپولوس»، گروهی از فراریان ارتش سکولار روم را جمع کرد و در مقابل دیدگان بسیاری از مردم، همه‌ی آن‌ها را  زیر پای فیل‌ها انداخت تا له شدند. این اولین باری بود که دولت از حیوانات برای تنبیه مردم استفاده ‌کرد، اما اولین باری نبود که مردم سکولاریست از تماشای این صحنه‌ها لذت ببرند، بلکه این مسئله به صد سال قبل از این ماجرا برمی‌گردد، وقتی دو جوان سکولار رومی خواستند مراسم تشییع جنازهٔ پدر خود را انجام دهند، آن‌ها دو تن از برده‌های خود را آوردند و در میدان بزرگی در مقابل جمعیت زیادی آن‌ها را به جان هم انداختن تا یکی از آن‌ها دیگری را بکشد.

این روند خیلی زود توسعه‌ی بیشتر یافت و حیوانات وحشی مانند شیر، ببر و فیل به میدان‌ها آورده شدند که به انسان‌ها حمله و لت‌وپاره‌شان می‌کردند، این‌گونه جمعیت از آن لذت می‌بردند و امپراتور حکومت سکولار نیز در رأس مردم ‌به تماشا می‌نشت و به مردم سلام می‌کرد.

«ژولیوس سزار» امپراتور سکولار روم این روند را به سمت دیگری پیش برد هنگامی‌که یک شکل ملی به آن داد و مردم را از سرزمین‌هایی که اشغال کرده بود برای جنگ با شیر، فیل‌ و عقاب به میدانی می‌آورد و پس از مرگشان، این حیوانات بدن آن‌ها را پاره می‌کردند.

حیوانات حاضر نیستند با انسان‌ها این‌طور رفتار کنند، اما در آن روزگار حرفه‌ای به نام (تربیت شنیداری) وجود داشت که این حیوانات را تربیت می‌دادند، به آن‌ها غذا می‌دادند و بزرگ‌شان می‌کرد؛ آنان حتی قربانیان را برای مرگ سریع آموزش می‌دادند. این وحشیگری به بخشی از فرهنگ سکولار رومیِ معروف به فرهنگ گلادیاتوری تبدیل شد که بخشی از فرهنگ سکولار غربی است که از وحشیگری و جنون لذت می‌برند.

رفتار آن صهیونیست سکولاری که سگ پلیس را به جان پیرزنی مسلمان در غزه انداخت، به این دلیل نیست که او در حال جنگ است یا ناگهان و ناخودآگاه آن را انجام داده باشد؛ بلکه این بخشی از فرهنگ عمیق سکولاریستی است که به دو هزار سال پیش باز می‌گردد!

اوج پستی صهیونیستهای سکولار: عبور تانک های سربازان سکولار اسرائیل از روی جنازه‌های اطفال غزه

اوج پستی صهیونیستهای سکولار: عبور تانک های سربازان سکولار اسرائیل از روی جنازه‌های اطفال غزه

به قلم: عبدالجلیل براهویی

با این همه حالات هنوزم پیدامیشن کسانی از میان سکولاریستها و سکولار زده های محلی ما که طرف داری از سگان سکولار صهیونیست وهم پیمانانان سکولارشان میکنند
شرم باد. بر همه ی تان ای سکولاریستها..
لعنت الله علیه ظالمین و بخصوص سکولاریستها

انتقام میگیریم سخت انتقام میگیریم
فراموش کردنی نیستیم..
هیچ گاهی..

تا زمانیکه این قلب درون سینه بتپد در هر تپش صدای انتقام از سکولاریستها خواهد بود..

والله فرامـوش نمیکنم..

جنایات صهیونیستهای سکولار برگی دیگر در کارنامه ی سکولاریستها

جنایات صهیونیستهای سکولار برگی دیگر در کارنامه ی سکولاریستها

به قلم : اسماء یعقوبی

سکولاریستها( مشرکین) در طول تاریخ دارای کارنامه ی واحدی هستند و هر یک در دورانی برگی به این کارنامه اضافه کرده اند.
تنها فرق سکولاریستها اطراف ما و دنیای معاصر ما در این است که در بسیاری از صفات بسیار پست تر و جنایتکار تر از سکولاریستهای باستان و جاهلیت معاصر با بعثت پیامبر خاتم هستند.

این تصویری از یک فیلم نیست، بلکه صحنه‌ای واقعی در غزه است

نظامیان سکولار و اشغالگر صهیونیست که به شیوه‌های مختلف علیه ملت مسلمان فلسطین دست به جنایت می‌زنند، با سگ‌های وحشی به جان مردم غزه افتاده و از این صحنه‌های وحشتناک فیلم می‌گیرند.

جنایات سکولاریستهای صهیونیست را جدا از کارنامه سکولاریستهای جهانی و سکولاریستهای مرتد اطراف خودت ندان .

مُلایی که می گوید باید سکولاریسم و دموکراسی حاکم باشد

مُلایی که می گوید باید سکولاریسم و دموکراسی حاکم باشد

به قلم: مسعود سنه ای

آیا سکولاریسم که آشکارا می گوید حکم باید از الله گرفته شود به مردم داده شود کفر بواح و آشکار نیست؟

آیا کسی که به سوی سکولاریسم دعوت می دهد به سوی کفر بواح و آشکار دعوت نداده است؟

جواب هر دو سوال مثبت است.

امام نووی شافعی از قول قاضی عیاض مالکی بیان می کند که: «أَجْمَعَ الْعُلَمَاءُ عَلَى أَنَّ الْإِمَامَةَ لَا تَنْعَقِدُ لِكَافِرٍ وَعَلَى أَنَّهُ لَوْ طَرَأَ عَلَيْهِ الْكُفْرُ انْعَزَلَ»[۱] علماء اجماع دارند که امامت و رهبریت برای کافر منعقد نمی شود و چنانچه رهبر مسلمانی هم کافر شود از مقامش عزل می گردد.

 ابن منذر هم می گوید: تمام اهل علم بر این امر اجماع دارند که به هیچ عنوان کافر ولایت و سرپرستی بر مسلمان ندارد[۲]

بدون شک یک شخص نابالغ که قدمای ما به عنوان جاهل از او یاد می کنند لازم است که عقیده اش را به صورت تحقیقی یاد بگیرد و ممکن است در مسیر اشتباهات زیاد و سوالات مختلفی هم داشته باشد تا به بلوغ می رسد و وارد دایره ی اسلام می گردد . حالا اگر وارد دایره ی اسلام شد دیگر در برابر حکم الله تعالی اختیاری برایش باقی نمی ماند : و ما كان لمومن و لا مومنه اذا قضى الله و رسوله امرا ان يكون لهم الخيره من امرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضللا مبين (احزاب/۳۶)

 اما خارج از این دوره ی جاهلی قبل از بلوغی که عرض شد در مورد افرادی در سنین بالا و با عقاید مختلف که بر قانون شریعت آگاهی دارند باید گفت : مَا يُجَٰدِلُ فِيٓ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ [غافر: ۴] هیچ‌کس به جدال و نزاع باطل در برابر آیات الله برنمی‌خیزد مگر کسانی که کافر باشند.

 حالا این شخص یا یک کافر آشکار است یا یک کافر پنهان که تحت عنوان منافقین یا سکولار زده ها ما با این گروه آشنائی کاملی داریم

 مُلا یا مولویی که در عصر حاضر و با اینهمه رسانه و آگاهی باز برای سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها دعوت می دهد بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم: من تشبَّهَ بقومٍ فهوَ منهم.[۳] خودش را در عقیده و فکر شبیه آنها کرده و بدون شک خودش هم کافری مثل آنهاست.  


[۱]النووي، أبو زكريا، شرح النووي على مسلم ج ۱۲ ص ۲۲۹

[۲]  ابن القيم، أحكام أهل الذِّمَّة (۲/ ۷۸۷) نقله عنه إنَّه قد “أجمع كلُّ مَن يُحفَظ عنه مِن أهل العلم أنَّ الكافر لا ولايةَ له على المسلم بِحال

[۳] أبو داود (۴۰۳۱) واللفظ له، وأحمد (۵۱۱۴)

آزادی بیان در کشورهای سکولار . فرانسه مهد آزادی سکولاریستی

آزادی بیان در کشورهای سکولار . فرانسه مهد آزادی سکولاریستی

فرانسه كمدين و طنز پردازى كه نتانياهو قصاب سکولار مسلمین غزه را مسخره كرده بود اخراج كرد.

همين فرانسه سکولار توهين به خدا و شریعتهای آسمانی و نبى صلى الله عليه وسلم را آزادى بيان ميداند

روشنفكرنمايان سکولاری هم فريب اين شعار را خورده بودند و ميگفتند حق با فرانسه هست.كشيدن كاريكاتور نبى صلى الله عليه وسلم آزادى بيان است.
حال ببينند كه فقط شعار الكى بود براى تضعيف و دشمنى با اسلام و گرنه چرا تمسخر سکولاری جنایتکار مثل نتانياهو جرم است؟؟

هیاهوی حقوق بشری آمریکا و ناتو و سایر سکولارییستها و واقعیت عملی آنها (۲)

هیاهوی حقوق بشری آمریکا و ناتو و سایر سکولارییستها و واقعیت عملی آنها (۲)

به قلم: ابوخالد کردستانی

جنایات روزمره ی صهیونیستهای سکولار در غزه آنهم با حمایتهای نظامی آمریکا و دنیای پیشرفته ی اروپا خط بطلانی بر تمام ادعاها و شعارهای حقوق بشری سکولاریستها کشیده است.

در قضایا و حوادث دیگر مثال­های بیشماری وجود دارد که نشان دهنده­ی برخورد دوگانه دولت­های استعمارگر و در رأس آنها آمریکای اشغالگر را بیان می­کند، استعمارگران غربی و اروپایی در مورد قضیه­ی سودان از سکوت مطلق و خاموشی کار گرفته­اند در حالی که روزانه صدها مسلمان توسط متحدین و مزدوران آمریکا و ناتو به شهادت می رسند و کشورهای استعمارگر سکولار غربی بدون توجه به حقوق بشر و قتل و کشتارها، این جنایتکاران مزدور را رها نموده و همه­ی جهانیان شاهد هستند که وضعیت این مسلمین به حدی رسیده است که به یک فاجعه قومی مواجه شده و سلسه خونریزی­ها در سودان سیر صعودی را به تکامل می­رساند.

اما در این میان عراق یک شیوه­ی مجزا و به یک دردسر تمام عیار برای اشغالگران اروپایی و آمریکایی تبدیل شده است، اشغالگران بعد از گذراندن بیش از سه دهه نتوانستند یک حکومت مرکزی و وابسطه به غرب را در عراق و شمال عراق استحکام دهند و آنها درک می­کنند که ترک عراق همانند دیگر کشورها ممکن نیست زیرا همزمان با ترک و خروج آنها مزدوران آنها نیز یا در محاکم عدلی در حضور مردم محاکمه خواهند شد و یا در پرواز بعدی به آنها ملحق خواهند شد و این حقیقت سبب شده که آنها مجبور به گذراندن طولانی­ترین زمان بیش از حد انتظار و حتی باقی گذاشتن تعدادی از نظامیان وحشی غربی در افغانستان شوند.

ملت عرب و کورد و تورکمن عراق باید بداند که اشغالگران آمریکای به خاطر تامین امنیت و حفظ و رعایت حقوق انسانی در عراق نیستند بلکه آنها صرفا تا زمان استحکام بخشیدن و پایدار ساختن نظامی اجیر و وابسطه به غرب در عراق خواهند ماند و اگر مقاومت مردمی و جهاد کنونی تحت فرماندهی جبهه ی مقاومت نمی­بود، یقینا آنها عراق را همانند لیبیا، سومالی، مصر و مالی ترک کرده بودند و هیچ اهمیتی به کشتارها و خونریزی­ها نمی­دادند.

همان­گونه که بعد از اشغال و ترک این کشورها تا کنون صدها هزار تن به شکل و شیوه­های گوناگونی به شهادت رسیده و می­رسند ولی هیچ کشور و یا نهادی، اشغالگران متجاوز را متهم و یا مقصر آن نمی­داند و علاوه بر آن آنها هنوز هم داعیان دموکراسی شیرین غربی و رعایت کنندگان حقوق انسانی هستند و رسانه­ها نیز همانند خوک­های شکم­چران بدون کوچک­ترین نگاه به بالا و درک حقیقت شب و روز بر خلاف عقاید، کارکردها، افکار و آروزهای ملت، جامعه ی اسلامی ما به نشرات و تبلیغات پرداخته و می­پردازند.

  پس، بدانید که شعارهایی حقوق بشری آمریکا و ناتو تنها در راستای اهداف مادی آنهاست و مصرف دیگری ندارد، آمریکا و ناتو دلسوز بشر و حقوق بشر نیستند، و منتظر نباشید که در مورد غزه و سودان و یمن و سومالی و مالی و… اقدامی جهت خدمت به حقوق انسانها انجام دهند.