دوقطب متضاد یا راه کج؟ آیا علمای حوزوی قادر به دروس دانشگاهی اند؟

دوقطب متضاد یا راه کج؟ آیا علمای حوزوی قادر به دروس دانشگاهی اند؟

به قلم: عبدالله ایلیار

لب لباب قضیه توانایی علما نه.
بلکه مشکل نفس طرح سوال است.
که  چرا ما از صدها سال بدینسو زمینه ساز همچو سوال شدیم؟
چرا نمیپرسیم  که چگونه این تقسیم بندی علوم بنام؛
علوم دنیوی و اخروی یا علوم عصری و دینی بوجود آمد؟
در حالیکه ما در آموزه های اسلامی خود فقط علوم اسلامی و غیر اسلامی داریم و بس.
علوم که در آن مصالح دنیا و آخرت انسان ها  با تمام اشکالش نهفته اسلامی و علوم که به ضرر بشر بوده انسان را بسوی انحراف سوق دهد علوم غیر اسلامی است.
چرا در هند و پاکستان افغانستان مدارس جداگانه ایجاد شد؟
چرا اکثر شاگردان مکاتب ما از اداب وضو و تیمم بیخبرند؛ و نیم از علمای ما از حدود و اقلیم جغرافی کشورهای اسلامی خبری ندارند؟
چرا ما از بعضی رشته های علوم کاملا بیگانه ماندیم و انس نگرفتیم؛ گویی بعضی از این علوم در سیاره دیگری باشد.
هنوز که هنوز است حاضر نیستیم در مناهج و نصاب مکاتب و مدارس تغیر آوریم.
مدارس رسمی بنام عصری یا دولتی بیشتر با برنامه و نصاب وارداتی از غرب اداره میشود؛ که از صنف اول تا مافوق دکتورا؛  مصارف آن از قلم و کتاب و میز و تعمیر گرفته تا فراغت شاگردانش  بدوش بودجه دولت میباشد؛ و فارغینش با اسناد رسمی کاریابی مورد قبول در ادارات دولتی با معاش تضمین شده؛ و بعد از ختم شغل هم با امتیاز پول تقاعدی و دارای زندگی مرفه اقتصادی مطمئن.

متاسفانه آنطرف موسسات که آموزش دینی علوم قرآن و سنت و فقه (علوم اصلی) را به عهده دارند، در مدارس نیمه در و دروازه؛ با ساخت و ساز ابتدایی؛ نان قاق وظیفه و چنده ای کمک اهل خیر عشر و ذکات.
چرا این دوگانگی ؟
و اهم علت رضایت مسولان امور در این تبعیض و در این همه مدت زمانی طویل.
درست است  آموختن علم با این همه مشکلات بجاست و همین مشکلات و سختی های روزگار بود که جیل از قهرمانان بت شکن دوران را تقدیم امت اسلامی نمود الحمدلله ثم الحمدلله این امر در عصر امارت اول و در زمان حاضر در جهاد علیه کفر و فرعونیان زمان بیشتر نور افشانی کرد.
و به برکت همین پا برهنه های ژولیده مو لباس پاره نان قاق، ما آزادی و استقلال از پنجه خون اشام کفر جهانی را به آغوش گرفتیم  و به آنسوی افق های دور دست امیدواریم.
ولی راضی بودن و تن دادن و قبول کردن همچو شرایط ناگوار و زندگی پارسای و به ظاهر زهد و درحقیقت رهبانیت غیر پذیرفتنیست.
و آینده ای روشن را در عصر تمدن حاضر با تکنالوژی هزار سر در مقابل ما نمیگذارد.
قبول همچو منهج تعلیم باهمچو شرایط ناگوار، اولاجفایی درحق دین و ثانیا در حق این نسل و تحقیر در آموزش علوم دینیست.
این نان قاق وظیفه با چای سبز.
جای ناشکری نیست و این را کم نمیدانیم.
ولی بدون شک این کم ندانستن،  از قناعت ما نمایندگی نمیکند: بلکه گویایی عجز و ناتوانی و کسالت ما در حصول اعطایی نعمات الهی است.
و حکایت از نبود توجه جدی ما در همچو  امور دارد.

در کجایی دین گفته شده که همه ای امت از همه لوازم آسایش زندگی راحت مستفید شوند ولی طالب علم با نان گدایی  اهل منت امرار حیات نماید.
در کجا دین گفته شده که دانش آموزان زمین پهناور با همه وسایل مرفه اطاقهای لکس و آرامش افکارحیات به سربرند ولی دانش آموزان مدرسه قرآن و سنت در اطاقهایی نمناک با نیم نان  تکرار درس نمایند.

ادامه این راه قدم گذاری ناخود آگاه به همان راهی خواهد بود که مدارس و علوم  ما را بیش از دوصد سال از امروز جدا ساختند. و خواستند از یک کانون علمی  سکولار کمونیست ملحد بیرون آید.
و کانون دیگری عبای قناعت حافظ شیرازی به تن کند و در دیر مغان، خانقاه زمان زیست کنند.
بس است بخود آئیم  و به این افتخار کاذب خاتمه دهیم.
در سایه بیرق اسلام در تغیر برنامه و منهج و نصاب درسی نو، جوابگوی عصر نو، قدم برداریم.
  استاد حوزه ما فخر رازی باشد.
و استاد دانشگاه ما اقبال لاهوری.

سالگرد اعدام سید قطب مجدد کفر به طاغوت و تصحیح مفاهیم در میان مسلمین توسط سکولارهای ملی گرا

سالگرد اعدام سید قطب مجدد کفر به طاغوت در میان مسلمین توسط سکولارهای ملی گرا

در ۷شهریور ۱۳۴۵ش سید ابراهیم حسین شاذلی قطب شناخته‌شده با نام سید قطب از مجددین کفر به طاغوت و ولاء برای تمام مسلمین وبرائت از کفار سکولار به رهبری آمریکا شیطان بزرگ و تمرکز جهاد بر این دشمن اصلی و از بزرگترین مفکران و ادیبان معاصر جهان اسلام به شهادت رسید.

سید که به شهید قرآن مشهور است زندگی خود را صرف تصحیح مفاهیم اسلامی و دعوت به حاکمیت قرآن و اقتدا به یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم و تشکیل دوباره‌ی نسلی صحابه‌گونه کرد.

ایشان آثار فکری و ادبی گرانبهایی را بعد از خود به ارث گذاشتند کتابها و مواقف سید خواب را از چشم طاغوتیان سکولار ربود طوریکه نجات خود را در قتل او دیدند غافل از اینکه اگر چه جسم سید را اعدام کردند اما با مرگش افکار او رونق و حیات بیشتری یافت و  مشعل هدایتی گردیدند بر راه مصلحان.

مگر نه اوست که می فرمود:
“سخنان ما مرده و بی جان باقی خواهد ماند تا آنگاه که جانمان را در راهش فدا کردیم و آن وقت است که روح در آن می دمد و زنده خواهد شد و در بین زندگان منتشر خواهد شد.”

هنگامی که از او خواستند تا پای کاغذی را امضا و از مواقفش بازگردد گفت: «آن انگشتی که در نماز شهادت به توحید خداوند می دهد هرگز قبول نخواهد کرد که کلمه ای را در اقرار به حکم طاغوتیان بنویسد»

در ایران کسانی چون آیت الله خامنه ای و آیت الله سید هادی خسرو شاهی اولین مترجمین آثار سید قطب به زبان فارسی بودند و محققین انقلاب کنونی را انقلابی از نوع اخوان المسلمینی سید قطب می دانند که نخستین جرقه های آن توسط نواب صفوی ( شهید اخوان المسلمین) زده شد تا به زمان ما رسیده است.

از مهم ترین آثار سید:
معالم فی الطریق (نشانه‌های راه)
فی ظلال القرآن (تفسیر کامل قرآن)

یکی از اشعار معروف سید قطب شعر: ” أخي أنت حرٌّ وراء السدود” است که می گوید:

أَخِي أنت حرٌّ وراء السدود … أخي أنت حرٌّ بتلك القيود
– ای برادرم! تو در پشت این دیوارها آزادی و با وجود این بندها و محدودیتها،آزادی
إذا كنت بالله مستعصما … فماذا يَضيرُك كيدُ العبيد؟!!–
– چون به خدا تمسک بجویی، نیرنگ بندگان،ترا چه ضرر رساند؟
أخي ستُبيد جيوش الظلام … ويُشرق في الكون فجر جديد
– ای برادرم! سپاه تاریکی هلاک می گردد و سپیده نو در هستی خواهد درخشید

فأطلق لروحك إشراقها … ترى الفجر يرمقنا من بعيد
-پس بگذار که روحت آزادانه بدرخشد،تا ببینی که سپیده از دور ما را نظاره می کند.
أخي: قد أصابك سهم ذليل … وغدرا رماك ذراع كليل
– برادرم! تیری زبون به تو اصابت نموده است و بازویی ضعیف ترا ظالمانه هدف قرار داده است
ستُبتَر يوماً فصبرٌ جميل … ولم يدمَ بعدُ عرين الأسود
– روزی از پای درمی آید و قطع می شود،پس صبری نیکو پیشه کن،که هنوز خون از لانه شیر جاری نگشته است
أخي قد سرت من يديك الدماء … أبت أن تُشلَّ بقيد الإماء
– برادرم! خون از دستهایت جاری گشت،اما هرگز اجازه ندادند که در بند بندگی و اسارت سست شوند
 سترفع قربانها للسماء … مخضبة بوسام الخلود
-آری قربانی خویش را در حالی که آغشته به خون است و دارای نشان جاودانگی است به سوی آسمان بالا می برند
أخي هل تُراك سئمت الكفاح؟ … وألقيتَ عن كاهليك السلاح
-برادرم! آیا بنظر می آیی که از مبارزه خسته شده ای و سلاح را از دوش انداخته ای؟
فمن للضحايا يواسي الجراح؟ … ويرفع راياتها من جديد
-پس کیست که قربانیان را تسلی دهد و زخمشان را مرهم نهد و دوباره پرچم آنان را به اهتزاز در آورد؟
أخي: إنني اليوم صلب المراس … أدكُّ صخور الجبال الرواس
-برادرم همانا من امروز نیرومند و توانا،صخره کوههای محکم و استوار را خرد می کنم و می کوبم
أخـي إن نمُـتْ نـلـقَ أحـبابـنا … فــروْضاتُ ربي أُعــدت لـنا
– برادرم اگر بمیریم دوستانمان را ملاقات خواهیم نمود
و باغ های پروردگار برایمان مهیا می شود
غدا سأشيحُ بفأسِ الخلاص … رؤوسَ الأفاعي إلى أن تبيد.
-و فردا با تبر نجات،سر افعیها را قطع می کنم تا از بین بروند.

اهل جماعت شو و نا امید نباش

اهل جماعت شو و نا امید نباش

به قلم: محمد اسامه

خداوند می فرماید: وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ ۖ وَاصْبِرُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ (انفال/۴۶) و همه پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع را نروید که در اثر تفرقه ضعیف شده و قدرت و عظمت و ابهت شما نابود خواهد شد، بلکه همه باید یکدل، پایدار و صبور باشید، که خدا همیشه با صابران است.

یکدلی و قدرت مومنین در جماعت و اهل جماعت شدن خودش را نشان می دهد و تنها جماعت است که گمراه نمی شود و خداوند هم حمایت خودش را از جماعت بیان کرده نه از فرقه ها و گروههای متفرق چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:إنَّ اللَّهَ لا يَجْمَعُ أمَّتي عَلَى الضَّلَالةٍ ويدُ اللَّهِ على الجماعةِ.[۱] «يَدُ اللهِ مَعَ الجَمَاعة.[۲] بدون شک الله امت مرا بر سرگردانی و گمراهی جمع نمی‌کند و دست الله با (بر) جماعت است.

پس شما اهل جماعت شو و امیدوار اگر به وعده های الله و رسولش صلی الله علیه وسلم اعتماد داری . به کسانی که می‌پندارند امت به چنان شکست و ضعفی رسیده که سابقه نداشته است پس به ناکامی و ناامیدی رسیده‌اند

بگو:

  • مسجد الأقصی پیش از صلاح الدین ایوبی رحمه الله، حدود ۱۰۰ سال اسطبل اسب‌های صلیبیان بود و هیچ نمازی در آن برپا نمی‌شد
  • ومغول‌ها قبل از قطز رحمه الله، مسلمین را مثل آب خوردن همچون گوسفندان سر می‌بریدند به آن دلیل که مقاومتی در حدّ مقاومت مرغ و گوسفند به هنگام سر بریدن هم وجود نداشت!
  • وغلاة قرمطی، درِ کعبه را کَندند و همراه پرده کعبه دزدیدند و ۲۲ سال هم حجر الأسود را به مقر خود در بحرین بردند و حج و نماز، سالها در آنجا به سبب آن مجرمان متوقف شد و حجر الأسود را پس از تهدید شیعیان فاطمی مصر برگرداندند زیرا اهل سنت همانند امروزه مشغول خوردن و دنیا اندوزی بودند!

هنگامی که پایتخت فرانسه “پاریس” در سال ۱۹۴۰ به دست نازی‌ها سقوط کرد هیتلر بر سر قبر ناپلئون بناپارت رفت و به او ادای احترام کرد و گفت:

“ناپلئون عزیزم، عذر می‌خواهم که کشورت را شکست دادم اما باید بدانی که ملت تو مشغول اندازه‌گیری مُدهای زنان بودند در حالی که ملت من مشغول اندازه‌گیری دهانه‌ی خمپاره‌اندازها و تفنگ‌ها بودند.

براستی که این واقعیت، امروزه کاملا بر ملتهایی مطابقت می‌کند که مشغول سریال‌ها، ترانه‌ها، رقص و خوشگذرانی‌ها و امور بی‌ارزش هستند و همین امر است که نسلی دور از دین را برایمان آشکار ساخته است؛ نسلی خودباخته و شکست‌خورده که از هر آنچه به اسلام و آموزه‌های بی‌نظیرش ربط دارد شرم می‌کند.

این در حالیست که امروزه خبری از آن فجایع نیست و دارالاسلام قدرتمند ایران در مناطق زیادی از جهان اسلام پیروز شده‌است و روند فتوحات و بیرون راندن آمریکا و متحدینش ادامه دارد آن هم به لطف کسانی که با خداوند متعال صادق هستند و در هر عصری از تاریخ امت سربرمی‌آورند و اهل جماعت شده اند.

پس:

به هیچ وجه اندوهگین و ناامید نباش و اهل جماعت شو و با دوری از ضرار سازها و فرقه بازها و قتال الفتنه در حد توانت برای دینت تلاش کن .


[۱] الألباني، الذب الأحمد ۱۱- صحيح الجامع ۱۸۴۸- صحيح الترمذي ۲۱۶۷ / ابن ابی عاصم (۸۰)، طبرانی و لالکائی.

[۲]– ترمذی (۲۱۶۶)، طبرانی و ابن ابی عاصم.

روح و مفهوم توحید از نگاه سید علی حسینی خامنه ای رهبر دارالاسلام و اهل جماعت ایران

روح و مفهوم توحید از نگاه سید علی حسینی خامنه ای رهبر دارالاسلام و اهل جماعت ایران

بِسْمِ ٱللّهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِيم

نحن قوم ابتعثنا الله لنخرج من شاء من عبادة العباد إلى عبادة الله، ومن ضِيق الدنيا إلى سعَتَها، ومن جَوْر الأديان إلى عدل الإِسلام، فأرسلنا بدينه إلى خلقه لندعوهم إليه؛ فمن قبل ذلك قبلنا منه ورجعنا عنه، ومن أبى قاتلناه أبداً حتى نفضيَ إلى موعود الله.[۱]

یک وقت شما در یک راهی دارید می‌روید؛ با یک رفیقی، با یک همسفر و همگامی، در یک راهی دارید حرکت می‌کنید و می‌روید، با همدیگر بحثتان می‌افتد. شما می‌گویید که آقا، زمین‌های دو طرف این جاده به نظر من شوره‌زار است، اصلاً در اینجا محصولی به دست نمی‌آید. او می‌گوید نه آقا، زمین‌های دو طرف این جاده اتفاقاً آمادگی کاملی دارد برای کشت فلان چیز. شما می‌گویید، او می‌گوید؛ شما دلیل می‌آورید، او دلیل می‌آورد؛ خب، این بحث چقدر اهمیت دارد؟ دارید می‌روید دیگر. اتومبیل آقایان با سرعت صدوبیست دارد از این جاده رد می‌شود. نه الآن بناست بنشینید آنجا خاکش را آزمایش کنید، نه بناست یک تکه از این زمین‌ها را بخرید تا بعد بیایید اینجا چغندرکاری کنید، نه بناست استشهاد و استعلامی را که درباره‌ی این زمین‌ها می‌شود جواب دهید، هیچ اثری برای شما ندارد این سؤال و جواب. همین اندازه پاسخی‌ست به یک سؤال، جوابی‌ست در مقابل یک مطلبی که مطرح شده است و بس، هیچ چیز دیگری نیست. اگر چنانچه شما گفتی و ثابت کردی که این خاک‌ها لم‌یزرع و بی‌حاصل است، یا او ثابت کرد که نه‌خیر، اینجاها چغندر بسیار عالی و جالبی درمی‌آید و سبز می‌شود؛ هر کدام از شماها که حرفتان را ثابت بکنید، راهتان، کارتان، حرکت کنونی‌تان تغییری پیدا نمی‌کند. این‌جوری نیست که اگر ثابت شد لم‌یزرع است، بگویید خب، حالا که لم‌یزرع است پس برگردیم، نه‌خیر؛ به اینجا کاری نداشتید، یا اگر ثابت شد که اینجا حاصل‌خیر است، بگویید خیلی خب، حالا که حاصل‌خیز است، بیا دو رکعت نماز پای این زمین حاصل‌خیز بخوانیم، نه‌خیر؛ هیچ تأثیری ندارد. اگر شما غالب بشوید و ثابت کنید حرفتان را، او غالب بشود و ثابت کند حرفش را، هیچ‌گونه تأثیری در حرکت شما، در این سفری که دارید می‌روید، در آینده‌ی شما، در رفاقت شما، در هیچی ندارد. این یک‌جور بحث، یک‌جور سؤال، یک‌جور پاسخ به یک سؤال.

یک وقت هست که شما دو نفر، در ماشین نشستید، همین ماشین با همین سرعت در همین جاده دارد حرکت می‌کند، یکهو رفیقتان می‌گوید که به نظر من این جاده‌ای که ما داریم می‌رویم، می‌رسد به شمال، در حالی که هدف شما جنوب است. شما می‌گویید نه‌خیر آقا، این جاده‌ای که ما داریم می‌رویم، می‌رسد به جنوب. او می‌گوید نه، شما می‌گویید نه؛ این بحث بین شما دو نفر درمی‌گیرد. اگر او ثابت کند حرفش را، سر ماشین را باید برگرداند، از این طرف باید رفت، این طرف کاری نداشتی. اگر شما ثابت کنید حرفتان را، با همین رویه، با همین روش، بلکه یک خرده هم تندتر، بایستی راهتان را بگیرید و پیش بروید. الآن همین دودلی میان شما و دوزبانی که به وجود آمد، اولین اثرش این است که راننده پایش می‌رود روی ترمز، یک خرده شلش می‌کند؛ ببینیم حالا کجا می‌رویم، بالاخره به مقصد می‌رسیم یا نمی‌رسیم. این را می‌گویند سؤال و جوابی و بحثی که پاسخ آن بحث و نتیجه‌ی آن بحث، تعیین‌کننده است. بحث توحید این‌جوری است.

ادامه خواندن روح و مفهوم توحید از نگاه سید علی حسینی خامنه ای رهبر دارالاسلام و اهل جماعت ایران

با «اهل جماعت» شدن دشمن اصلی را بشناسیم و…

با «اهل جماعت» شدن دشمن اصلی را بشناسیم و…

به قلم: براهندک بلوچ

مارتین لوتر در کتاب «درباره‌ی یهودیان و دروغهای آنان» بیان می‌کند: یهودیان به سبب انکار عیسی کافر هستند‌. و در کتاب دیگرش می‌گوید: یهودیان دیگر قوم برگزیده خدا نیستند و بلکه قوم شیطان هستند. کنیسه‌ها بایستی سوزانده شوند، کتاب‌های دینی یهودیان نابود شود، جلوی درس دادن خاخام‌ها گرفته شود و اموال و خانه‌های آنان غارت گردد. [۱]

 در برابر این نگرش می بینیم که یهودیان که در تمام کشورهای نصرانی در اقلیت بودند به سوی سکولاریسم و بورژوازی و گاه مثل کارل مارکس و دیگران به سوی ماتریالیسم و آتئیسم و کمونیسم دعوت می کردند تا به این شکل فشار جامعه ی نصرانی را از دوش خود بردارند. البته زمینه های عقیدتی برای گرایش یهودی ها به سرمایه داری وجود داشت:  نخست خود را قوم برگزیده دانسته و خود را طلایه داران سیطره بر جهان می‌دانند، و در کنار این مسئله متکی بر برده و نجس بودن غیر یهودند. نکته دیگر اینست که با منش سرمایه‌دارانه سعی در تطبیق دوگانه‌ی ارباب- برده یا ارباب-کارگر دارند. این خوی آنان، باعث جنبش حرکتی‌شان به سمت قدرت طلبی در بُعد جهانی شده است.[۲]

هم اکنون که سکولاریسم چهره‌ی غالبیت حکومت‌های تحت امر سازمان ملل است، نشان داده است که  رایت جنگ، بین کفار اهل کتاب با اسلام نیست، بلکه جنگیست بین دین سکولاریسم با دین اسلام، به عبارتی نه جنگی یهودی – صلیبی با اسلام! بلکه جنگ سکولاریسم با غیر سکولاریسم است.

هم اکنون کفار سکولار جهانی نیز احزابی سکولار با رهبرانی تماماً وابسته و مقلد بر مسلمین تحمیل کرده اند تا تز( این احزاب سکولار) را با آنتی تز(اسلام) درگیر کنند، و نتیجه مطلوب سنتز (حاکمیت کفار سکولار جهانی) حاصل گردد. یعنی حمایت از  احزاب سکولار بومی و پذیرفتن نوکری برایشان،  برای ایجاد جهان دو قطبی، قطب سکولاریسم در برابر قطب اسلام.  

کفار سکولار جهانی با این سیاست به قول ضرب المثل: سر مار را با دشمن بکوب! قطب اسلام را با دو حربه تضعیف کند: حربه‌ی نوکری تحت لوای احزاب سکولار ملی گرا و سوسیالیست و روبرو کردن مستقیم این مزدوران سکولار  با اسلام، و حربه‌ی گسترش سکولاریسم و پرورش عقاید و فرهنگ و هویت سکولاریستی در میان عوام مسلمین؛ این مسیری است که سکولاریسم جهانی در دو بخش جنگ روانی و مسلحانه در پیش گرفته است.

البته این را نیز در نظر داشته باشیم که احزاب مختلف سکولار هرگز یکدست نیستند و دیده می شود که سکولاریستهایی وجود دارند که پاره ای از عبادات شخصی را بر اساس یهودیت انجام می دهند یا بر اساس نصرانیت یا بر اساس زرتشتی گری و صابئی گری و یا بر اساس یکی از مذاهب اسلامی؛ به همین دلیل در بین خودشان نیز به دلیل همین اختلافات جزئی اختلاف درست می شود. 

از این رو می بینید که اختلافات بلوک شرق ارتدکس-لیبرال روسیه هر روز بیشتر از بلوک کاتولیک-لیبرال غرب رُخ می نماید و رقابت قدرت را به نمایش می‌گذارند تا یکی بر دیگر چیره گردد و منافع و سیادت بیشتری را کسب‌ کنند‌.‌

با آنکه تمامی این جریانات در برابر قطب اسلام به ظاهر خود را متحد نشان می‌دهند. لکن همانطور که آفریدگارمان می‌فرماید: تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ [حشر: ۱٤]؛ ، شما آنها را جمع و متّفق می‌پندارید در صورتی که دلهاشان سخت متفرق است، زیرا آن قوم دارای فهم و عقل نیستند.

مسلمانان در میان این گرگ‌های سکولار بایستی زیرکانه عمل کنند و در همان قدم اول «اهل جماعت» شوند و اجازه ندهند مذهب شیعی یا حنفی یا مالکی و غیره حاکمیت مانع از «اهل جماعت» شدن آنها شود. در این میان مرجئه‌های منتسب به اسلام و بخصوص طیف نجدیت درباری جامیون و مدخلی‌ها در مناطق مسلمان نشین رسالت تطهیر حکام دست نشانده و واجب الاطاعه بودن اوامر این حکام را برعهده گرفته‌اند. همچنانکه سازمان cia در مقاله‌ای رسمی، اسم ربیع بن هادی المدخلی را به عنوان عنصری برای مقابله با مخالفان این حکام نام می‌برد،[۳] مسلمان در این میان باید هشیار باشد که توسط رسانه‌ها جای خوب و بد را برایشان تغییر ندهند، و حول اسلام  و جماعت متحد گردند و اهل جماعت شوند.  

راه حل امت در وحدت پیرامون جماعت و اهل جماعت شدن است، راه حل در جماعت شدن تحت لوای رهبر و حاکم واحده است، راه حل در تغییر ندادن حقیقت نبرد به سمت و سوهای قومیتی و مذهبی است. پس بیایید بیدار باشیم و درست قدم برداریم.


[۱] درباره‌ی نام و نسل مقدس مسیح Vom Schem Hamphoras ، صـ۱۲٤

[۲] الکنز المرصود فی قواعد التلمود،  روهلنج و شارل لوران، الطبعة الاولی؛ صـ ٦٦

[۳] لینک سند (https://i.imgur.com/pHbidah.jpg)

بر مسیر صحیح حق بمان و بر هدف دنیوی تمرکز کن و…

بر مسیر صحیح حق بمان و بر هدف دنیوی تمرکز کن و…

به قلم: ابوعبدالله جاف جوانرو

زمانی که ما علاوه بر تبیعت از سنت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم «اهل جماعت» هم بودیم و برای بازگشت حکومت اسلامی بر منهاج نبوت تلاش کردیم و در این مسیر صحیح در حرکت بودیم و از تفرقه اندازان و مجریان قتال الفتنه دوری کردیم دیگر برایمان مهم نیست خودمان بار دیگر به حکومت اسلامی بر منهاج نبوت می رسیم یا سایر هم مسیران ما.

زمانی که تصویر مزار  15 نفر از صحابه در حبشه (اتیوپی فعلی) را دیدم به این امر مهم یقین پیدا کردم …

زمانی که در سال پنجم بعثت فشار کفار سکولار قریش به مومنین به اوج خودش رسید و این مومنین مجبور به فرار از کاشانه ی خود به سرزمین غربت حبشه ی تحت حاکمیت نصرانی ها رفتند …

در اول راه مردند و خانه و مال و فرزندان خود را رها کردند و از ظلم قریش به حبشه پناه بردند و فقط دین‌شان را با خود بردند…

آن روز که مسلمانان در زمین غریب و ضعیف بودن، آنها از دنیا رفتند و هیچ کدام از پیروزی های اسلام را ندیدند…

آنها پیامبرشان را ندیدند زمانی که در مکه بت ها را در هم می‌شکند…

و ندیدند خالد بر ایرانیان و رومیان پیروز می‌شود…

آنها فتوحات سند و هند و اندلس را ندیدند…

و در بزرگ‌ترین رویاهای خود هم مکه‌ای را که از آن رانده شده بودند تصور نمی‌کردند که در آینده میلیون ها مسلمان از سراسر جهان برای حج به آنجا می‌روند…

و اگر می‌دیدند نیز برایشان چه اهمیتی داشت…

آنها یقین داشتند که بر راه راست هستند…

هدف رضایت الله بود…

و مقصد بهشتی که پهنایش به وسعت آسمان ها و زمین هست…

پس بر این چند روز دنیا صبر کردند…

انتظار از دارالاسلام و درک اختلاف در کیفیت ایمان مومنین، اسباب اختلاف در تکلیف

انتظار از دارالاسلام و درک اختلاف در کیفیت ایمان مومنین، اسباب اختلاف در تکلیف

‏به قلم: مسعود سنه ای

بعد از نصرت الله دو عامل پیروزی مسلمین بر کفار: ۱- ایمان ۲- اهل جماعت شدن است.

به هر میزان که کیفیت این ایمان مومنین اهل جماعت بالاتر باشد به همان میزان می توان بر تعداد بیشتری از کفار پیروز شد و به هر اندازه که کیفیت این ایمان پائین می آید و افرادی ضعیف الایمان در جبهه ی مومنین به وجود می آیند به همان اندازه بر تعداد کمتری می توان غلبه پیدا کرد.

الله تعالی می فرماید:  یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّئَةٌ یَغْلِبُواْ أَلْفاً مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَفْقَهُونَ ‏(انفال/۶۵)

‏ای پیغمبر ! مؤمنان را به جنگ ( با دشمن) تحریک و تشویق کن . هرگاه بیست نفر شکیبا ( و ورزیده و قویّ‌الایمان ) از شما باشند بر دویست نفر غلبه می‌کنند، و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از کافران غلبه می‌کنند، به خاطر این که کافران گروهی هستند که نمی‌فهمند.‏

‏ الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفاً فَإِن یَکُن مِّنکُم مِّئَةٌ صَابِرَةٌ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُواْ أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ ‏‏(انفال/۶۶)

‏هم اینک خداوند برای شما تخفیف قائل شد و دید در شما ضعفی است اگر از شما صد نفر شکیبا باشند ، بر دویست نفر غلبه می‌کنند، و اگر هزار نفر باشند بر دو هزار نفر – با مدد و یاری الهی‌ – پیروز می‌شوند ، و (در هر حال فراموش نکنید که ) خدا با شکیبایان است.

دو حکم مذکور در دو آیه ، مربوط به دو گروه مختلف و در شرائط متفاوت است . هنگامی که مسلمانان قویّ‌الایمان باشند ، می‌توانند کافران بیشماری را درهم شکنند ، و هنگامی که مسلمانان گرفتار ضعف و سستی عقیده شوند می‌توانند بر کافران کمتری پیروز گردند . آیه ۶۵ دالّ بر عزیمت و اراده است و آیه ۶۶ دالّ بر رخصت و اجازه .‏

زمانی که شرایط اینگونه تغییر می کند و روزی یک مومن با ده کافر می تواند بجنگد و روزی می تواند تنها با دو نفر بجنگد این یعنی رهبریت جماعت باید شرایط را متوجه شود و متناسب با شرایط از زیر دستانش وظیفه و تکلیف بخواهد و طبق آن شرایط عمل کند.

اگر مسلمین موجود در دارالاسلام و جماعت این شرایط را متوجه نشوند و انتظارات بیشتری از جماعت داشته باشند و مسئولین جماعت و دارالاسلام نیز متناسب با شرایطی که دارند برنامه ریزی و عمل نکنند و از شرایط و جایگاهی که نظام در آن قرار دارد غفلت کنند همه ی مومنین و اعضای جماعت و حتی جریان بیداری اسلامی ضربه خواهد خورد.

اما اگر مومنین اهل جماعت متناسب با وضع موجود و نیاز روز و آگاهانه دست به جهاد و مبارزه زدند باذن الله قطعاً پیروزی با آنها خواهد بود و دشمنان شکست خواهند خورد. الله تعالی می فرماید: وَلَو قاتَلَكُمُ الَّذينَ كَفَروا لَوَلَّوُا الأَدبارَ ثُمَّ لا يَجِدونَ وَلِيًّا وَلا نَصيرًا (فتح/۲۲) و اگر کافران (سکولار در سرزمین حدیبیّه) با شما پیکار می‌کردند بزودی فرار می‌کردند، سپس ولیّ و یاوری نمی‌یافتند! سُنَّةَ اللَّهِ الَّتي قَد خَلَت مِن قَبلُ ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبديلًا(فتح/۲۳) این سنّت الهی است که در گذشته نیز بوده است؛ و هرگز برای سنّت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت!

 آمریکا و سایر کفار سکولار شکست می خورند اگر….

 آمریکا و سایر کفار سکولار شکست می خورند اگر….

به قلم: کیوان مریوانی

الله تعالی در سوره ی فتح در مورد جنگ کفار سکولار حدیبیه با جماعت مسلمین و دارالاسلام تحت حاکمیت رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: وَلَو قاتَلَكُمُ الَّذينَ كَفَروا لَوَلَّوُا الأَدبارَ ثُمَّ لا يَجِدونَ وَلِيًّا وَلا نَصيرًا (فتح/۲۲) و اگر کافران (در سرزمین حدیبیّه) با شما پیکار می‌کردند بزودی فرار می‌کردند، سپس ولیّ و یاوری نمی‌یافتند! سُنَّةَ اللَّهِ الَّتي قَد خَلَت مِن قَبلُ ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبديلًا(فتح/۲۲) این سنّت الهی است که در گذشته نیز بوده است؛ و هرگز برای سنّت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت!

   غیر از جنگ حنین ارتش رسول الله صلی الله علیه وسلم در هیچ جنگی با قدرت نظامی و تکنولوژی و اسلحه ی کفار سکولار برابر نبود و همیشه کفار سکولار بر او برتری داشتند در جنگ دارالاسلام تحت حاکمیت خلفای راشدین با امپراطوری های ساسانی و روم هم باز هرگز برابری نیروی نظامی و اسلحه یکسان نبود و مسلمین در موضع ضعیفتری بودند.

بعد از نصرت الله تعالی آنچه به مومنین قدرت می بخشید ۱- ایمان ۲- اهل جماعت شدن بود.

زمانی که کثرت نفرات و اسلحه مومنین را در جنگ حنین دچار غرور و توکل بر اسلحه و نفرات شدند و به این شکل به ایمان جهادی خود صدمه زدند دچار هزیمت اولیه شدند .

الله تعالی می فرماید: لَقَد نَصَرَكُمُ اللَّهُ في مَواطِنَ كَثيرَةٍ ۙ وَيَومَ حُنَينٍ ۙ إِذ أَعجَبَتكُم كَثرَتُكُم فَلَم تُغنِ عَنكُم شَيئًا وَضاقَت عَلَيكُمُ الأَرضُ بِما رَحُبَت ثُمَّ وَلَّيتُم مُدبِرينَ (توبه/۲۵) خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید)؛ و در روز حنین (نیز یاری نمود)؛ در آن هنگام که فزونی جمعیّتتان شما را مغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیّت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده؛ سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید!

 در جنگ احد نیز فرار و خیانت دارودسته ی منافقین صدمه ای به جبهه جنگ نزد اما زمانی که دسته از مومنین نگهبان تنگه به خاطر جمع کردن غنیمت و مال دنیا از «اهل جماعت شدن» فاصله گرفته و به وحدت فرماندهی و وحدت دستور صدمه زدند و دچار فرقه گرائی و تک روی شدند باز شکست خوردند.

اگر دنیای اطراف خودمان را نگاه کنیم متوجه می شویم که آمریکا در منطقه بسیار ضعیفتر از ۲۰ و ۳۰ سال گذشته است و صهیونیتسها نیز به کرات در جنگهای ۳۳ روزه و ۲۲ روزه و ۸ روزه و غیره از مجاهدین جبهه مقاومت که خودشان را به دارالاسلام ایران گره زده و اهل جماعت شده اند شکست می خورند همچنانکه آمریکا و ناتو و تمام مزدورانش در یمن شکست را در برابر اتحادیه ی شافعی ها و زیدی هایی که باز با گره زدن خود به دارالاسلام ایران اهل جماعت شده اند پذیرفتند.

پس شکست کفار امری حتمی و سنت الله تعالی است اگر ما صاحب ایمان خلل ناپذیر باشیم و اهل جماعت شویم.

از الله بترسید در مورد اهل دعوت و جهاد مخالف خودتان

از الله بترسید در مورد اهل دعوت و جهاد مخالف خودتان

به قلم: داد الله خراسانی

عده ای وجود دارند که نیمچه قدرتی به هم رسانده اند اما سخنانشان با اعمالشان مخالف است و به بهانه های دروغین خوارج بودن و رافضی بودن و غیره اهل دعوت و جهاد مخالف خودشان را با سخنانشان یا اعمالشان آزار می دهند و حتی اقدام به کشتن آنها می کنند!

من به پیروان این صاحبان نیمچه قدرت می گویم دنبال گروهی که درآن هستی تحقیق کن ببین با چه کسانی (نمی گویم تحالف چون به مزاج شماسازگارنیست می گویم)هم پیمان شده است برضدمجاهدان الله که شما به انها می گوید خوارج پناه برالله آنها ازاین صفت برئ هستن ببین هم پیمانتان بیشترشان یا نوکر آمریکا و ترکیه و قطر و عربستان هستند یا ادعای همکاری با کفار علیه تروریسم (اهل جهاد) می کنند و کفار هم بعد از این معامله، دروازه های کمکهای میلیونی و انواع کمکهای خودشان را برایشان باز کرده اند.

 یک سئوال دارم آیا در ترکیه و در زمان کرزای و غنی حزبهای دمکراسی خواه وجود داشتند که می گفتند بر علیه تروریسم با آمریکا و ناتو و سایر کفار همکاری می کنند آیا بیشترآنها نمازنمی خوانند چرا آنها را تکفیرمی کنید اما این صحوات را نه؟ مگر چه فرقی باهم دارند؟

ازالله بترسید و برسرراه مستقیم یعنی ملت ابراهیم بازگردید و از این دامی که آمریکا و ناتو برایتان پهن کرده اند خود را نجات دهید.

شما می گوییدعلما، کدام علما؟ آیا ابوبصیرطرطوسی و هانی السباعی ساکن انگلیس یا طارق عبدالحلیم ساکن کانادا یا ابومحمد مقدسی و ابوقتاده فلسطینی ساکن حیاط خلوت اسرائیل (اردن) را می گویید؟ پس چرا کتاب ملت ابراهیم را نگاه نمی کنید که می گوید درست نیست دررسانه های کفری درباره برادرمجاهدت حرف بزنی اگر هم خوارج باشد؛ انصاف داشته باشید تاچه حد تناقض درحرفهاتان و اعمالتان وجوددارد؟!

الله تعالی منت گذاشته برسرمسلمانان چنین بیداری اسلامی و اینهمه آگاهی شرعی را توسط اینهمه رسانه اینترنتی و مجازی و حتی ماهواره ای را در اختیارمان قرار داده تا با چشم سر واقعیتها را ببینیم ولی شما قدرآن را نمی دانید وبا آمریکا و ناتو تحالف کرده اید ببخشید هم پیمان شده اید آنهم بر علیه سایر اهل دعوت و جهاد مخالف خودتان و مخالف این کفار. اتقِ اللهَ فينا

لطفا بیدار شوید، عده ای در حال بازی با شعور و در حال معامله بر سر شما هستند، آنهم بر علیه سایر برادران و خواهران مسلمانتان.

ابن مفلح حنبلی ۷ قرن قبل از زمانه‌ی  ما و تکرار تاریخ می گوید

ابن مفلح حنبلی ۷ قرن قبل از زمانه‌ی  ما و تکرار تاریخ می گوید

به قلم: محمد اسامه

شمس‌الدین‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ مفلح که از شاگردان او امام ذهبی و مزی بودند در مورد مردم عصر خودش سخنانی می گوید که انگار در مورد مردم زمانه ی ماست . چنانچه می گوید:

“از عجیب‌ترین چیزهایی که از احوال مردمان دیدم و بررسی کردم این بود که آنان

برای خراب شدن خانه و دیارشان نوحه‌ها سرمی‌دادند و بسیار گریه می‌کردند

و برای کم‌شدن رزقشان بسیار حسرت می‌خوردند

و بسیار زمان و دوره‌ی خود را ملامت می‌کردند

و از سختی های آن می‌گفتند

و بیشتر سخنانشان از گرانی کالاهای مورد نیازشان بود

درحالی که منهدم شدن و از بین رفتن اسلام را با چشمان خود می‌دیدند

و می‌بینند که مردم از مساجد دور شده‌اند

و سُنّتهای رسول الله صلی الله علیه و سلم دفن شده‌اند

و بدعتها منتشر شده و گناهان در میان مردم عادی شده‌اند…

اما کسی از آنها را ندیدم که برای دینش گریه کند

و برای کم‌کاری و تقصیر خودش گریه کند

و یا برای از بین رفتن زمانش ناراحت شود

و برای این حالات سببی ندیدم مگر

کم‌شدن توجه و اهتمام مردم به دین اسلام

و بزرگ شدن دنیا در نظرشان…. .”

اللهم لاتجعل مصیبتنا فی دیننا و لاتجعل الدنیا اکبر همنا 

پس از این دوران، مومنین در گوشه ای دیگر از دارالاسلام باز دارای قدرت و حاکمیتهای قدرتمندی شدند و باز به همین بیماری مبتلا شدند و باز از این بیماری نجات یافته و قدرت گرفتند و باز….

پس خیال نکن فقط مسلمین اطراف تو مریض عقیدتی و فکری شده اند، و به جای غم خوردن و از مردم اطرافت همیشه شاکی شدن، قدمی جهت بیداری و قدرت گیری جماعت و دارالاسلام بردار و اهل جماعت شو.