کار را به کاردان بسپار (جهاد را به اهلش بسپار)

کار را به کاردان بسپار (جهاد را به اهلش بسپار)

نویسنده: شیخ ابوعاصم مقدسی
مترجم: ا . صدوقی

بسم الله الرحمن الرحیم
در «تأمل اول» ذکر کردیم که يكي از معاني فرموده ی پروردگار در مورد نتایج قتل غير عمد مسلمانان «فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ» می باشد یعنی به وجود آمدن مفسده اي كه متعاقب آن مشركان می گویند مسلمانان یکدیگر را مي كُشند و بدين وسيله بر مسلمانان عيب جویی مي کنند، و در احاديث نيز از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده است هنگامي كه اصحاب اجازه ي كشتن منافقان را درخواست نمودند ايشان خودداري نمودند و فرمودند: «آنها را به حال خود رها كنيد، اگر ما آنها را بكشيم مردم خواهند گفت كه محمد اصحاب خود را مي كُشد». اين امر، مفسده اي است كه شارع مقدس در مورد آن به ویژه قبل از تمكين و قدرت بر روی زمين، هشدار داده است، بنابراين بر مجاهدان واجب است كه با انتخاب بهترين و مفیدترین اهداف به نسبت جهاد و اسلام و مسلمانان و سنگین ترین و شدیدترین آنها به نسبت دشمنان، این مساله را مراعات کنند و اهدافی را برگزينند كه از بدنام شدن جهاد، و در هم ریخته شدن افكار و پراكندگي و تفرق در ميادين مبارزه خودداري و پرهيز نمايند.
و اگر كسي برخي از اين عملياتها كه صورت مي پذيرند و در اولويت نيستند و نا به جايند را مورد توجه قرار دهد، متوجه خواهد شد كه انجام دهندگان اين عملياتها در زمینه فقه و شناخت واقع (درك عميق و شایسته از وقايع و رويدادهاي روز) و يا در فقه شرع و يا در هر دوي آن ها دچار نقص و مشكل هستند، زيرا پرهيز از اين مفسده را رعايت نمي كنند و به هنگام انتخاب اهداف و زمان بندي امور، نگاهي متخصصانه و كاوشگرانه به وقایع ندارند و اخبار و احوال اطراف خود را پيگيری نمی کنند تا نسبت به شرایط و تهدیدات زمان خويش و قدرت دشمن، اطلاع یابند و توانایی لازم برای مقابله با آنها را کسب نمايند و بدين طريق بتوانند سودمندترین اعمال براي دينشان و مفيدترين آنها براي اسلام و جهادشان را انتخاب نمايند.

در حالی كه مسلمانان و غیر آنها اخبار القاعده و طالبان را پیگیری می کنند و متوجه مي گردند كه آنها در حال پيكار و مبارزه با صليبي ها و لائیکها و ملحدان هستند، و هنگامی که ایستادگی و پايداري مجاهدان چچن و از بين بردن مهمات خانه هاي روس و از بين بردن جبروت و ريختن آبروي آنان با کشیدن میدان معركه از مناطق دور دست چچن به قلب مسكو را مشاهده مي كنند، و هنگامی که مبارزه طلبی کودکان و جوانان فلسطيني در برابر تانك هاي يهودي و سلاح هاي سنگین آنها را نظاره می کنند و با چشمان خود می بینند كه چگونه يهودي سلاح به دست، از ترس سنگ ريزه هاي پرتاب شده ي کودک مسلمانی پشت نموده و فرار می كند، در همان حال افرادی را می بینیم که گویی در زمان حال زندگی نمی کنند و متعلق به این عصر و دوره نیستند، به گونه ای که نمازگزاران در برخی از مساجد سودان را به آتش گلوله می بندند و يا برخي ديگر مسجدي از مساجد شيعيان را در دهكده اي از ده هاي پاكستان را منفجر می کنند، و يا برخي ديگر از اين ها شيفته و دلباخته ی منفجر نمودن اتوبوس های مملوء از مردان و زنان و کودکان از عوام مسلمانان در خيابان هاي كراچي و لاهور هستند.  ادامه خواندن کار را به کاردان بسپار (جهاد را به اهلش بسپار)

قتال تحت امارت امیر فاجر مابین افراط و تفریط

قتال تحت امارت امیر فاجر مابین افراط و تفریط

 

نویسنده: شیخ عاصم مقدسی
مترجم: ا . صدوقی

 

مسألهی جایز بودن قتال تحت امارت امیر فاجر برای دفع کافر هنگامی که امیر صالح برای دفع آن موجود نباشد و جز با امیر فاجر جهاد ممکن نباشد، مسألهای معلوم در نزد اهل سنت و جماعت میباشد.
این مسأله در نزد اهل سنت و جماعت مشهور است و در کتب فقه به کرات ذکر آن آمده است. همچنین در کتب عقیده هم برای مخالفت با اهل بدعت آن را ذکر نمودهاند و این مسألهای است که بر قاعدهی دفع مفسدهی بزرگ از میان دو مفسده با متحمل شدن مفسدهی کوچکتر «دفع أعظم المفسدتین باحتمال أدناهما» بناء شده است که قاعدهای معروف از قواعد فقه است.
شیخالإسلام ابن تیمیه (رحمهالله) در مجموع الفتاوی (۲۸/۵۰۶) میفرماید: «مسألهی جهاد تحت امارت هر امیر فاجر و نیکوکار از اصول اهل سنت و جماعت است چرا که خداوند متعال این دین را با فرد فاجر و اقوامی که هیچ نصیبی از خیر و اجر اخروی عائد آنها نمیشود، نصرت میدهد، همانگونه که پیامبر صلی الله علیه وسلم از آن خبر داده است، زیرا اگر جهاد جز به همراه اُمرای فاجر و یا سپاهی که فسق و فجور آن زیاد است ممکن نبود، در این حالت در بین یکی از این دو امر قرار خواهیم داشت: یا ترک جهاد به همراه آن امیرفاجر؛ که این امر تسلط افراد دیگری از کفار یا افرادی فاجرتر را بدنبال دارد که ضررشان برای دین و دنیا بزرگتر است و یا جهاد به همراه امیر فاجر؛ که بدینوسیله دفع فاجرتر یا کافر و بازگرداندن اکثر احکام اسلام ـ هرچند که نتوان همهی این احکام را اقامه کرد ـ حاصل میشود که این عمل ـ غزوه تحت امارت امیر فاجر ـ در این حالت و تمامی حالات مشابه آن، امری واجب میباشد، بویژه اینکه بسیاری از غزوههای بعد از خلفای راشدین جز به این شیوه نبوده است». ا.هـ
و امام طحاوی (رحمهالله) میفرماید: «وحج و جهاد تحت امارت ولی امر مسلمین، چه نیکوکار باشد و چه فاجر، تا قیامت باقی میماند و چیزی آن را باطل و نقض نمیکند» ا.هـ
و در این باره حدیث «الجهاد ماض مع البر و الفاجر» یعنی «جهاد باقی میماند تحت امارت هر امیر فاجر و نیکوکاری» روایت شده است، که ابوداود و ابویعلی آن را به صورت مرفوع و موقوف از ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودهاند و ابن حجر عسقلانی در فتحالباری (-۱ «فتح الباری ـ تعلیق ابن باز» ـ باب: «الْجِهَادُ مَاضٍ مَعَ الْبَرِّ وَالْفَاجِرِ» ـ صـفحه ۵۶ ـ شماره ۲۸۵۲) میفرماید: «مشکلی در راویان آن نیست جز اینکه مکحول از ابوهریره حدیث نشنیده است و او را ندیده است».
همانطور که گفتم این مسأله امری معلوم در نزد اهل سنت و جماعت است و بسیاری از جوانان زمان ما در بسیاری از جبهات قتال، جهادشان را بر همین اساس بنا نمودهاند. اما مسئلهای که پاسخ آن بر بسیاری از جوانانمان مخفی مانده و دوست دارم که نسبت به آن آگاهی دهم، این است که مقصود از «امیر فاجر» که اهل سنت و جماعت، جهاد و قتال تحت امارت او برای دفع دشمن کافر را در حالت عدم امکان دفع آن مگر به همراه آن فاجر، جایز دانستهاند، چیست؟ ادامه خواندن قتال تحت امارت امیر فاجر مابین افراط و تفریط

حق نشناسی در قبال دعوت (فِصامیون)

حق نشناسی در قبال دعوت (فِصامیون)

 

مؤلف: شیخ عاصم مقدسی
مترجم: ا . صدوقی

بسم الله الرحمن الرحیم
بسیار ناراحت و محزون شدم آن روزی که در بند مخصوصم در زندان با یكی از همین فصامیون [۱] كه اخیراً از یکی از جبهات برگشته و جنگ آنجا او را به هیجان آورده بود، روبهرو شدم و او مرا با لحنی انکارآمیز خطاب قرار داد و گفت: «شما در این مناطق نشستید که مثلاً چیکار کنید؟!»
و این حرف او پاسخ متشنجی بود به برخی خاطرات که برایش تعریف کردم خاطراتی دربارهی تحریک و تشویق جوانان جهت سفر به آن جبهه و در نتیجه خالی شدن میدان دعوت از دعوتگران و فعالان.

به او گفتم: «اگر این حرف را میگفتی و من در خانهام همراه با زنان و فرزاندانم بودم هیچگاه ناراحت نمیشدم.» با وجود اینكه به فضل الله من تمام زندگیم را برای دعوت گذاشتهام و زنان من نیز میدانند كه دعوت به توحید شریك سوم زندگی آنان شده است، بلكه توحید بر آنان مقدم بوده و إعلا و سیادت ازآن توحید است. امید و رجایم به خداوند متعال است كه او را ملاقات نموده در حالی كه متمایل و ملتزم به توحید هستم و این میل و حب من نسبت به توحید به گونهای نیست كه خانوادهام از آن رنجور باشند بلكه به فضل خداوند متعال بسیار بر آن راضی و خوشحالند.

اما او، من را در حالی با آن كلام مخاطب قرار داد كه بنده در پشت ستونها و میلههای زندان بودم و فكر میكنم كه این گفتهی او ناشی از غفلت و عیب و نقص وی بود ..

من در اینجا نمیخواهم كه با به رخ کشیدن مصیبت و اسارتم، بر دین و دعوتم منت گذارم و از این امر به خداوند متعال پناه میبرم و از او طلب مغفرت دارم و میخواهم كه تمام اعمالمان را قبول فرماید .. اگر منت و فضل خداوند متعال بر ما نبود ‌هدایت نیافته و دعوت و جهاد نیز نمینمودیم و نمیتوانستیم در زندان و هر جای دیگری ثبات داشته باشیم ‌اما میخواستم كه توجهی به این شخص مخاصم داشته باشم كه جایگزین آن جبهاتی كه شما به آن تحریض و نفیر مینمایید و ما نیز از آن ترغیت و تحریض، حفاظت مینماییم هرگز خواب و نشستن و میل نمودن به سوی اولاد و ازدواج و دنیا نمیباشد چنانكه این فصامیون یا ـ بهتر بگوییم ـ خصامیون (اهل دشمنانگی) میبینند و میاندیشند؛ چرا كه آنان نوعی عداوت عجیب و غریب و جدایی تیره و تاری را میان دعوت و جهاد ابداع و اختراع نمودهاند!!

به همین خاطر ناراحتی و رنجش من از خطاب این دوستمان نه بخاطر شخص خودم بلکه بیشتر بخاطر دعوتم میباشد. دعوتی که تصورم بر این است و در نزد خداوند سبحان چنین احتساب میکنم که تنها بخاطر آن پشت میلههای زندان افتادهام حال همنشینم مرا به خاطر اشتغال به آن تحقیر کرده و سبک میشمارد. ادامه خواندن حق نشناسی در قبال دعوت (فِصامیون)

اسلام مبارزه می کند

اسلام مبارزه مي کند

شهيد سيد قطب(رحمه الله)
ارائه دهنده : حـذيـفـه
آنهايي که خيال مي کنند که مکتبهاي اجتماعي ديگر دنيا مي توانند آنچنان که اسلام مي تواند ، با ستمگريها و ستمگران و ياغيان و قلدران مبارزه کرده و از ستمديده ها و زجر کشيده هاي محروم اجتماعات بشري دفاع کند يا کاملا” اشتباه مي کنند يا کاملا” مغرض هستند يا از اسلام و حقيقت آن چيزي درک نکرده اند ، اين از يک طرف ;و آنهايي که خيال مي کنند مسلمان هستند ولي با ستمگريها و بيدادگريها نمي جنگند و از حقوق همه رنج ديده ها و ستم کشيده هاي جهان دفاع نمي کنند يا کاملا” در اشتباه هستند يا بي شک منافق هستند يا از اسلام چيزي نفهميده اند و اين از طرف ديگر. اصولا” اسلام در اساس و جوهر خود جنبشي آزاديبخش است که نخست دل افراد و سپس اجتماعات بشري را اصلاح و آزاد مي کند . اگر کسي واقعا با نور اسلام هدايت يافت ، او ديگر از هيچ نيرويي نمي ترسد و جز به قدرت الهي در قبال هيچ زورمندي سر تعظيم فرود نمي آورد و چنين فردي در برابر هيچ گونه ظلم وستمي ساکت نمي نشيند ، اگرچه اين ظلم و ستم بر شخص او نباشد و در گوشه دور افتاده اي بر انساني ديگر روا داشته شود .
اگر شما ديديد که ظلم و ستم روا داشته مي شود و فرياد ستمديدگان بلند مي شود و مردم مسلمان آماده براي دفع ظلم و برچيدن بساط ستم نيستند ، شما بايد بدون هيچ گونه ترديدي در مسلمان بودن آن مردم شک کنيد زيرا امکان ندارد که مردمي اسلام را به عنوان عقيده و طرز فکر بپذيرند ولي ظلم وستم و زندان و تبعيد را به مثابه قانون و نظام عملا قبول کنند زيرا از دو حال خارج نيست : اسلام يا هست يا نيست . اگر هست که اسلام مبارزه و جهاد پي گير و دامنه دار و سپس شهادت در راه خدا و در راه حق و عدالت و مساوات است و اگر نيست نشانه اش آن است که همه به ورد و ذکر مشغولند و به تسبيح و سجاده چسبيده اند و صبح و شام منتظرند که خود به خود از آسمان خير و برکت و عدالت و آزادي ببارد . ولي هرگز هم آسمان چيزي بر آنها نخواهد فرستاد و خداوند هيچ گروهي را که به ياري خود نشتابند و بر خود اطمينان ندارند و قانون خداوندي را در جهاد و مبارزه اجرا نمي کنند ياري نخواهد کرد :
إن الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم
“خداوند در وضعيت هيچ قومي دگرگوني ايجاد نمي کند مگر آنکه خود در وضع خود تغييري بدهند” ادامه خواندن اسلام مبارزه می کند

محاسبه ی جالب یک مجاهد ۱۶ ساله و تأمل در حال و وضع خود

محاسبه ی جالب یک مجاهد ۱۶ ساله و تأمل در حال و وضع خود

به قلم : کارزان شکاک
برادری برایم نقل کرد که هنگام جستجو برای پیدا کردن جنازه شهداء برادر ها جنازه شهید ۱۶ ساله ای را پیدا کردند که در جیبش دفترچه ای یافتند که پس از محاسبه روزانه خود در آن گناهانش را می نوشت، گناهانش را طی یک هفته می نوشت و کاش که گناه بودند.
دوشنبه: بدون وضو خوابیدم.
سه شنبه: با صدای بلند خندیدم.
چهار شنبه: قیام الليل را سریع خواندم.
پنج شنبه: وقتی که بازی می کردیم و من گل زدم احساس غرور کردم.
جمعه: هزار بار بر رسول الله صلى الله عليه وسلم صلوات نفرستادم و فقط به ۷۰۰ بار رسیدم.
شنبه: مسئول معسکر زودتر از من سلام کرد.
یک شنبه: اذکار صبح را فراموش کردم.
عجیب این است که این برادر در جهاد بوده و به این شیوه خود را محاسبه می کند؛ اما شما و برادران و خواهرانی که در سایه ی یکی از حکومتهای دارالکفر زندگی ذلت باری را تحمل می کنید چگونه خود را محاسبه می کنید!؟
بیایید از شهید کوچک درس بگیریم!.
وأنيبوا إلى ربكم و أسلموا له….

جایگاه حکومت اسلامی و «وحدت فرماندهی و وحدت رهبریت»

جایگاه  حکومت اسلامی  و «وحدت فرماندهی و وحدت رهبریت»

به قلم :  ف. هنرجو مریوانی

الحمد الله القوى المتین والصلاة والسلام على من بعث بالسیف رحمة للعالمین، اما بعد :

با قدرت یافتن حکومت اسلامی  بحث های بی پایه و اساسی در مورد  رهبری، خلافت وچگونگی شکل گیری رهبریت واحد مسلمین مطرح شد که نویسندگان آن از این حاالت خارج نیستند: یا کسانی بودند که به شدت از فرهنگ سکولاریستی  غربی شگفت زده و حیران بودند و یا حسودانی که تحمل دیدن فضل الله را بر بندگانش نداشتند یا آنکه افرادی بودند که کبر و غرور در سینه آنها موج می زد در نتیجه با دست گرفتن به نصوص متشابه و اقوال شاذ علما، حکومت اسلامی اعلام شده توسط مذهب مخالفشان  را رد کردند تا شاید گناه خود را در تخلف از بیعت رهبر  مسلمانان به گونه ای توجیه کنند .

اما اگر انسان مقداری انصاف داشته باشد و بدون تعصب به  حکومت اسلامی در مسیر تاریخ در زمان  رسول الله صلی الله علیه وسلم وخلافت راشده نگاه کند خواهد فهمید که مفهوم  وحدت فرماندهی و وحدت رهبریت مسلمین  فراتر از آن چیزی است که عقل های آنان درک می کند .

ابتدا به خلافت راشده پس از وفات پیامبر  صلی الله علیه وسلم نگاه می کنیم:

پیامبر صلی الله علیه وسلم فوت کرده و حال آنکه صحابه کرام حتی قبل از دفن ایشان به مشورت درباره تعیین  رهبریت پرداخته اند چرا که آنان اینگونه از رسول الله صلی الله علیه وسلم فرا گرفته بودند که امت اسلامی نباید حتی یک روز بدون وحدت فرماندهی و وحدت رهبریت باشد، در نتیجه فقط در مدینه رهبر واحد تعیین می شد بدون آنکه منتظر جواب از بقیه شهرها مانند مکه و غیره باشند و کسی هم ادعا نکرده که چون با او مشورت نشده پس خلافت و رهبریت صحیح نیست و باطل است همانگونه که مخالفان  حکومت اسلامی ما چندین سال است ادعا می کنند و خود را دلسوزتر از صحابه نسبت به مسلمین پنداشته اند.

اولا تمام این مخالفین حکومت اسلامی ما در یکی از سرزمینهای دارالکفر ساکن هستند و حق ندارند در مورد دارالاسلام تصمیم بگیرند و نکته ی دیگر این که حتی اگر در دارالاسلام نیز حضور داشتند باز مخالفت تعدادی از اقلیت اعضای شورا در برابر اکثریت اولی الامر جایگاهی ندارد و  این که اجماع امت یا اهل حل و عقد شرط صحت «وحدت فرماندهی و وحدت رهبریت»  است پس لازمه این سخن ابطال خلافت علی بن ابی طالب  رضی الله عنه است چرا که بعضی از اعضای شورای صحابه مانند طلحه و زبیرو عمرو بن عاص به او بیعت ندادند و خلافتش هم صحیح بود. ادامه خواندن جایگاه حکومت اسلامی و «وحدت فرماندهی و وحدت رهبریت»

اهمیت حکومت اسلامی و دارالاسلام در وضع موجود مسلمین

اهمیت حکومت اسلامی و دارالاسلام  در وضع موجود مسلمین

به قلم : سید مراد کامیارانی

دارالاسلام سرزمینی است که بر اساس یکی از مذاهب اسلامی و یا شورای اسلامی و اجماع تمام مسلمین اداره می شود . چنین سرزمینی که دارای حکومتی اسلامی است سپری دربرابرهرنوع درنده ، مضرات ودشمن امت اسلامی می باشد.

ای کاش مسلمین اهمیت دارالاسلام و حکومت اسلامی را درک کرده وبه آن افتخارمی کردند وبه یاری وگسترش این  حکومت اسلامی باجان ودل همگام حرکت می کردند. ای کاش جوانان مسلمان تحت تأثیرفرهنگ قومیت زبان وسمت ونژاد نمیرفت، ای کاش فرزندان مجاهد این امت را فرزندان جان برکف اسلام برادر وفرزند خود واصیلی این امت می دانست.افسوس که اکثریت نیست.

ای کسیکه مجاهدین حکومت اسلامی  رامزدور ودست نشانده غرب دانسته به نام های زشت والقاب تحقیرآمیز خطاب می کنی یکبار برغزوات پیامبر   نگاه بنداز ویک بار به جنگ های خلفای راشدین واصحاب   وسایرفرماندهان اسلامی نگاهی بنداز که چه تفاوتی بین آن ها ومجاهدین  حکومت اسلامی وجود دارد؟

  • آیا حکومت اسلامی ما  بخاطر جنگ بامشرکین زیاده روی کرده است؟
  • آیا تمام فرق و مذاهب اسلامی و تمام تفاسیر آن را در خود جای نداده است؟
  • آیا مذاهب مختلف اسلامی را در انجام عبادات فقهی خاص خود محدود کرده است؟
  • آیا در خدمت رسانی و مراکز درمانی ، آموزشی و… میان مذاهب اسلامی فرق گذاشته است؟
  • آیا به خاطر مذهب با مسلمین جنگیده است؟
  • و…

ادامه خواندن اهمیت حکومت اسلامی و دارالاسلام در وضع موجود مسلمین

قاعده دربارۀ جماعت و تفرقه، و علّت و نتیجۀ آن (۳)

قاعده دربارۀ جماعت و تفرقه، و علّت و نتیجۀ آن (۳)

 

مؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم الحراني (المتوفى: ۷۲۸هـ)[۱]

مترجم:مجاهد دین

 

فصل: دربارۀ حدیث سه چیز که قلب مسلمان در آن غل و خیانت روا نمی‌دارد.

پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیث مشهوری که در سنن آمده است، به روایت دو تن از فقیهان صحابه یعنی عبد الله بن مسعود و زید بن ثابت، می‌فرماید: «ثَلَاثٌ لَا يَغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ مُسْلِمٍ إخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ، وَمُنَاصَحَةُ وُلَاةِ الْأَمْرِ وَلُزُومُ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ؛ فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ تُحِيطُ مِنْ وَرَائِهِمْ»؛ «سه چيز است كه قلبِ هيچ مسلمانى در آن‌ها خيانت و نا راستى روا نمى‌دارد: خالص گردانيدن عمل براى خدا و خيرخواهى و نصیحت برای صاحبان امر و همراهى با جماعت مسلمانان؛ زيرا دعاى آن‌ها، ايشان را از هر سو در ميان گرفته است».

و در حدیث محفوظ ابو هریره آمده است: «إنَّ اللَّهَ يَرْضَى لَكُمْ ثَلَاثًا: أَنْ تَعْبُدُوهُ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا، وَأَنْ تَعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا، وَأَنْ تَنَاصَحُوا مَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ أَمْرَكُمْ»؛ «با انجام اين سه مورد خداوند از شما راضی می‌شود: الله را عبادت نماييد و برايش شریک قرار ندهيد، به ريسمان خداوند چنگ زنيد و متفرق نشويد، برای آن کس که خداوند او را سرپرست شما قرار داده، خيرخواه باشيد».

در این احادیث سه خصلت جمع شده است: اخلاص عمل برای خداوند و خیرخواهی برای صاحبان امر و همراهی با جماعت مسلمانان و این سه مورد، اصول دین و قواعد آن و حقوقِ مربوط به خداوند و نیز حقوق مربوط به بندگانش را در خود جمع کرده و مصالح دنیا و آخرت را تنظیم می‌کند.

توضیح اینکه حقوق دو دسته‌اند: حق خداوند و حق بندگان، حق خداوند این است که او را عبادت کنیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم، چنانکه لفظ آن در یکی از دو حدیث آمده و این همان معنای اخلاص عمل برای خداوند است که در حدیث دیگری آمده است.

و حقوق بندگان دو بخش است، خواص و عوام، خواص همانند نیکی‌کردن هر انسانی به والدینش، و حق همسرش و همسایه‌اش و این‌ها از فروع دین می‌باشند برای اینکه الْمُكَلَّفَ قَدْ يَخْلُو عَنْ وُجُوبِهَا عَلَيْهِ و برای اینکه مصلحت آن بطور خاص، فردی می‌باشد. ادامه خواندن قاعده دربارۀ جماعت و تفرقه، و علّت و نتیجۀ آن (۳)

قاعده دربارۀ جماعت و تفرقه، و علّت و نتیجۀ آن (۲)

 

قاعده دربارۀ جماعت و تفرقه، و علّت و نتیجۀ آن (۲)

 

مؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم الحراني (المتوفى: ۷۲۸هـ)[۱]

مترجم: مجاهد دین

 

خداوند به پاکی قلوب و بدن‌ها امر می‌کند

خداوند هم امر به طهارت قلب و هم به طهارت بدن کرده است و هر دو طهارت جزو دینی است که خداوند به آن دستور داده و واجب کرده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ﴾ [المائدة: ۶] «خداوند نمی‌خواهد بر شما دشواری قرار دهد، بلکه می‌خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام کند».

و می‌فرماید: ﴿فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ﴾ [التوبة: ۱۰۸] «در آن مردانی هستند که دوست دارند که پاکیزه شوند، و خداوند پاکیزگان را دوست دارد»

و می‌فرماید: ﴿إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾ [البقرة: ۲۲۲] «به راستی که خداوند توبه کنندگان را دوست می‌دارد و(نیز) پاکان را دوست می‌دارد».

و می‌فرماید: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا﴾ [التوبة: ۱۰۳] «از اموال آن‌ها صدقه (و زکات) بگیر، تا بوسیله‌ی آن، آن‌ها را پاک سازی و تزکیه شان کنی»

و می‌فرماید: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ﴾ [المائدة: ۴۱] «آن‌ها کسانی هستند که خدا نخواسته دل‌هایشان را پاک کند»

و می‌فرماید: ﴿إنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾ [التوبة: ۲۸] «بی‌گمان مشرکان پلیداند»

و می‌فرماید: ﴿إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ [الأحزاب: ۳۳] «خداوند قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید شما را پاک سازد».

پس می‌بینیم که بسیاری از اهل فقه و عبادت، تنها همّ او فقط طهارت بدن است و بیشتر از آن مقدار که مشروع است به آن توجه و عمل می‌کند، ولی طهارت و پاک نمودن قلب را که به انجام آن امر ایجابی یا مستحبی شده است، ترک می‌کند و از واژه‌ی «طهرات» جز آنچه که انجام می‌دهد را نمی‌فهمد. ادامه خواندن قاعده دربارۀ جماعت و تفرقه، و علّت و نتیجۀ آن (۲)

قاعده دربارۀ جماعت و تفرقه، و علّت و نتیجۀ آن (۱)

قاعده دربارۀ جماعت و تفرقه، و علّت و نتیجۀ آن (۱)

 

مؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم الحراني (المتوفى: ۷۲۸هـ)[۱]

مترجم: مجاهد دین

 

الله تعالی می‌فرماید: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ﴾ [الشوری: ۱۳] «دینی را برای شما تشریع کرد، از همان گونه که به نوح توصیه کرده بود، و از آنچه بر تو وحی کرده‌ایم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کرده ایم، که دین را بر پا دارید و در آن فرقه فرقه نشوید».

خداوند سبحان خبر داده است که، [دینی] از نوع آنچه که برای نوح توصیه کرده، و از آنچه که به محمد صلی اله علیه وسلم وحی کرده است و به آنچه که آن سه نفرِ ذکر شده را به آن سفارش کرده است، برایمان تشریع کرده است. و آن‌ها الو العزمی هستند که در این فرموده‌اش از آنان میثاق گرفته شده است:

﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ﴾ [الأحزاب: ۷] «و (ای پیامبر گرامی‌! به یاد آور) هنگامی ‌را که از پیامبران پیمان‌شان را گرفتیم و (همچنین) از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم، و از همه‌ی آنان پیمان محکمی‌گرفتیم»،

و این فرموده‌اش: ﴿مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ﴾ [الشوری: ۱۳] «از همان گونه که به نوح توصیه کرده بود، و از آنچه بر تو وحی کرده‌ایم و سفارش کرده‌ایم».

در حق محمد، نام و لفظِ «وحی» آمده است، ولی درباره‌ی سایر پیامبران، لفظ «وصیت». در ادامه می‌فرماید: ﴿أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ﴾؛ «که دین را بر پا دارید» و این، تفسیر کننده‌ی «وصیت» است و ﴿أَنْ﴾ِ مفسّره‌ای که بعد از فعل [فعل وصیت و وحی] می‌آید، جزو معنای سخن است، نه جزو لفظ آن. چنان که در این فرموده‌اش آمده است: ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ﴾ [النحل: ۱۲۳] «سپس به تو (ای پیامبر!) وحی کردیم که پیروی کن». ﴿وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ﴾ [النساء: ۱۳۱] «و ما به کسانی که پیش از شما کتاب (آسمانی) به آن‌ها داده شدند و (نیز) به شما سفارش کردیم که: از خدا بترسید»،

و معنایش [و منظورش از وحی و وصیت]، «به آنان گفتیم: از الله بترسید» است، و به همان شکل این فرموده‌اش: ﴿أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ﴾ [الشوری: ۱۳] «که دین را بر پا دارید»، به این معنا است که فرمود: برای شما دینی است که رسولانمان را به آن (دین) سفارش کردیم، گفتیم اینکه دین را بر پا دارید و در آن فرقه فرقه نشوید. پس آنچه برای ما تشریع شده است، آن چیزی است که وصیت شده و وحی شده است و آن ﴿أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ﴾، «که دین را بر پا دارید» است. ادامه خواندن قاعده دربارۀ جماعت و تفرقه، و علّت و نتیجۀ آن (۱)