
حق نشناسی در قبال دعوت (فِصامیون)
مؤلف: شیخ عاصم مقدسی
مترجم: ا . صدوقی
بسم الله الرحمن الرحیم
بسیار ناراحت و محزون شدم آن روزی که در بند مخصوصم در زندان با یكی از همین فصامیون [۱] كه اخیراً از یکی از جبهات برگشته و جنگ آنجا او را به هیجان آورده بود، روبهرو شدم و او مرا با لحنی انکارآمیز خطاب قرار داد و گفت: «شما در این مناطق نشستید که مثلاً چیکار کنید؟!»
و این حرف او پاسخ متشنجی بود به برخی خاطرات که برایش تعریف کردم خاطراتی دربارهی تحریک و تشویق جوانان جهت سفر به آن جبهه و در نتیجه خالی شدن میدان دعوت از دعوتگران و فعالان.
به او گفتم: «اگر این حرف را میگفتی و من در خانهام همراه با زنان و فرزاندانم بودم هیچگاه ناراحت نمیشدم.» با وجود اینكه به فضل الله من تمام زندگیم را برای دعوت گذاشتهام و زنان من نیز میدانند كه دعوت به توحید شریك سوم زندگی آنان شده است، بلكه توحید بر آنان مقدم بوده و إعلا و سیادت ازآن توحید است. امید و رجایم به خداوند متعال است كه او را ملاقات نموده در حالی كه متمایل و ملتزم به توحید هستم و این میل و حب من نسبت به توحید به گونهای نیست كه خانوادهام از آن رنجور باشند بلكه به فضل خداوند متعال بسیار بر آن راضی و خوشحالند.
اما او، من را در حالی با آن كلام مخاطب قرار داد كه بنده در پشت ستونها و میلههای زندان بودم و فكر میكنم كه این گفتهی او ناشی از غفلت و عیب و نقص وی بود ..
من در اینجا نمیخواهم كه با به رخ کشیدن مصیبت و اسارتم، بر دین و دعوتم منت گذارم و از این امر به خداوند متعال پناه میبرم و از او طلب مغفرت دارم و میخواهم كه تمام اعمالمان را قبول فرماید .. اگر منت و فضل خداوند متعال بر ما نبود هدایت نیافته و دعوت و جهاد نیز نمینمودیم و نمیتوانستیم در زندان و هر جای دیگری ثبات داشته باشیم اما میخواستم كه توجهی به این شخص مخاصم داشته باشم كه جایگزین آن جبهاتی كه شما به آن تحریض و نفیر مینمایید و ما نیز از آن ترغیت و تحریض، حفاظت مینماییم هرگز خواب و نشستن و میل نمودن به سوی اولاد و ازدواج و دنیا نمیباشد چنانكه این فصامیون یا ـ بهتر بگوییم ـ خصامیون (اهل دشمنانگی) میبینند و میاندیشند؛ چرا كه آنان نوعی عداوت عجیب و غریب و جدایی تیره و تاری را میان دعوت و جهاد ابداع و اختراع نمودهاند!!
به همین خاطر ناراحتی و رنجش من از خطاب این دوستمان نه بخاطر شخص خودم بلکه بیشتر بخاطر دعوتم میباشد. دعوتی که تصورم بر این است و در نزد خداوند سبحان چنین احتساب میکنم که تنها بخاطر آن پشت میلههای زندان افتادهام حال همنشینم مرا به خاطر اشتغال به آن تحقیر کرده و سبک میشمارد. ادامه خواندن حق نشناسی در قبال دعوت (فِصامیون)