
جهل ابومحمد مقدسی به اسلام ابزاری جهت ترور شخصیتی شیخ عبدالله عزام تقبله الله
ارائه دهنده: ابوعبدالله جاف جوانرو
زمانی که ابومحمد مقدسی شیخ عبدالله عزام را مدافع قبر پرستان و دموکراسی پرستان و مشرکین معرفی می کند در واقع با ادبیات سلفیت خاص نجدیت در حال حمله بر منهج اهل سنت است . ادبیاتی که با برداشت اشتباه از اصطلاح مشرک و مشرکین و با برهم زدن دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی دشمنان صف بین دوست و دشمن، مسلمان و غیر مسلمان را بر هم ریخته و آشکارا مسلمین را به مسلمین مشغول نموده که این تفرق و جنگ داخلی و مسلمان کشی خدمت واضح و آشکاری به دشمنان مسلمین بوده است .
ابومحمد مقدسی می گوید که شیخ عبدالله عزام مدافع مشرکین بوده و از دعوت به توحید جلوگیری کرده است و در برابر دعوت به توحید سد بوده است . اما با یک بررسی کوتاه لازم است بدانیم که این شخص بسیار از حقیقت اسلام و منهج اسلامی دور است .
” الله جل جلاله می فرماید : وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت (نحل/۳۶)، ما در ميان هر ملّتی پيغمبری را فرستادهايم (و محتوای دعوت همهی پيغمبران اين بوده است)كه خدا را بپرستيد و از طاغوت دوری كنيد.
مسلم و بخاری هم روایت کرده اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است که: ما پیامبران فرزندان یک خانواده ایم، دین همه ی ما یکی است.[۱]
یعنی نقطه مشترک تمام پیامبران «لا اله الا الله» است . برای همین بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم به اهل کتاب همین دو نقطه ی مشترک را جهت وحدت بیان می کند و می فرماید: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (آل عمران/۶۴) بگو : ای اهل کتاب ! بیائید به سوی سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است ( و همه آن را بر زبان میرانیم ، بیائید بدان عمل کنیم ، و آن این ) که جز خداوند یگانه را نپرستیم ، و چیزی را شریک او نکنیم ، و برخی از ما برخی دیگر را ، به جای خداوند یگانه ، به خدائی نپذیرد . پس هرگاه ( از این دعوت ) سر بر تابند ، بگوئید : گواه باشید که ما مسلمان هستیم .
کفر به طاغوت و ایمان به الله یا همان «لا اله الا الله» طرح و نقشه ای ثابت، اصل دین اسلام در طول تاریخ بشریت و خطوط کلی بوده که روح مطلب دین اسلام و رسالت همه ی پیامبران را تشکیل داده، و هیچ پیامبری با دیگری در این طرح کلی اختلاف نداشته است، اما متناسب با وسعتی که انسانها داشته اند یا طبق حکمت الهی، امورعبادی جزئی و فروع عملی که مردم بایستی بعد از کفر به طاغوت انجام می دادند با همدیگر در مواردی فرق داشته؛ یعنی مال پیامبری با پیامبر دیگر فرق داشته که از آن به اختلاف در شرایع یا اختلاف در شریعتها یاد شده است. وقتی می گوییم یهود و نصارا، این ها شریعت های منحرفی از اسلام هستند و دین آن ها همان دین اسلام است اما، شریعت های آنان با هم فرق دارد و الان منحرف شده اند منظور همین است.
یعنی نقطه ی مشترک تمامی پیامبران کفر به طاغوت و عبادت الله «لا اله الا الله» است آن هم بدون شریک که به آن «اسلام عام» هم گفته اند، هرچند احکام شرعی و روشهای مختلفی داشتهاند. همانگونه که الله جل جلاله میفرماید: لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا (مائده/۴۸)، برای هر ملّتی از شما راهی و برنامهای قرار دادهايم. شرعه و منهاج همین است.
در این صورت قالب کلی دین اسلام و توحید همان است که قبلاً بوده، ثابت و بدون تغییر. اما محتوای بخش دوم آن، یعنی اعمال عبادی جزئی انسان، تا به پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم رسیده دچار تغییراتی شده است، و از زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم تا قیامت این جزئیات هم ثابت می مانند.
الله متعال تکمیل این بخش از شریعت را در قالب تکمیل شریعت دین اسلام بیان کرده و می فرماید: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا … (مائده/۵-۳)، نعمت خود را بر شما تكميل کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما برگزيدم. اینجاست که قسمت شریعت آن تکمیل می شود و به این اسلام می گویند : اسلام خاص .
حالا، اگر یک کافر مشرک(سکولار) یا یهودی یا نصرانی یا مجوس یا صابئی بگوید من الله را قبول دارم و می خواهم مسلمان شوم بایدچکار کنم؟ باید به زبان ساده به او بگویید: می توانی که از هرآنچه مربوط به دین سکولاریسم و مخالف با شریعت الله است دست بکشی و بعد خودت را تسلیم قانون شریعت الله کنی؟ اگر گفت: بله و قبول کرد، تمام است. همین تسلیم شدن کافی است و این شخص مسلمان است. که علما به آن گفته اند «اسلام حکمی» و همین برای دنیا کافی است حالا شخصی مومن بوده و اسلام حقیقی داشته یا منافق بوده و ریا کرده، تشخیص این بخش به قیامت و الله بر می گردد .
بله، به همین سادگی شخص با «اسلام حکمی» وارد دایره ی اسلام می شود. ابتدا هر آنچه غیرالله باشد را رد کند، و بعد همه چیز زندگی اش را به حکم و فرمان الله بسپارد. حالا مهم نیست که همه ی آنچه غیر الله یا طاغوت است را بشناسد و بر همه ی طاغوتها آشنائی داشته باشد یا نه. و مهم هم نیست که بر همه ی حکم و فرمانهای الله که باید در عبادت هایش از آن استفاده کند آشنائی دارد یا نه؛ مهم این است که قبول کرده هرچه طاغوت است و مخالفت با حکم الله دارد را رد نموده و آن را انکارکرده و زیر پایش گذاشته و در عوض تسلیم حکم و قانون الله شده است. چون کسانی مثل سمیه و یاسر و امثالهم، که جزء سابقون الاولون بودند و اجر و پاداش آن ها بسیار بیشتر از کسانی بود که بعداً ایمان آوردند، زمانی شهید شدند یا وفات کردند که اکثر قوانین اجرائی حکومتی شریعت الله نازل نشده بودند.
حالا، اگر کسانی تصور کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم هرکسی را که می آمد مسلمان شود و می خواست ایمان بیاورد را می نشاند و این مسلمان را از زیر و بمهای کفر به طاغوت و ایمان به حکم و قوانین الله، که الان چندین کتاب در مورد این ها مثل زیر و بمهای ذات الله و توحید الوهیت و ربوبیت، اسماء و صفات، حاکمیت، امور مربوط به قبر و رستاخیز، بهشت و جهنم و سایر امور اعتقادی آگاه می کرد، بدون شک کسی که چنین تصوری داشته باشد، در اشتباه فاحشی است.
مسلمین با گرفتن کلیات دین و تسلیم شدن در برابر کلیات اسلام، به صورت تدریجی با مسائل جزئی عقیده و احکام مربوط به آن آشنا می شدند؛ و حتی در این زمینه دچار اشتباهات فاحشی هم می شدند که توسط رسول الله صلی علیه وسلم و پس از آن توسط حکومت اسلامی و شورای حاکم بر آن اصلاح می شدند.
ادامه خواندن جهل ابومحمد مقدسی به اسلام ابزاری جهت ترور شخصیتی شیخ عبدالله عزام تقبله الله