
صدای درهم شکـستن لیبرالـــیسم (تحلیلی بر اعتراضات “وال استریت را اشغال کن”)
به قلم: صدیقی
بسم الله الرحمن الرحیم
اعتراض مردم آمریکا به سیاست های اقتصادی دولتمردان در خیابان وال استریت نیویورک که مظهر نظام مالی در آمریکاست به عنوان مهمترین سرخط خبری در معروفترین مطبوعات و رسانه های دنیا خود نمایی می-کند و افراد بسیاری در سرتاسر دنیا اعم از مردم عادی یا مسئولین حکومتی پیگیر اخبار این جنبش اعتراضی هستند اخیراً گسترده تر شدن اعضای این جنبش و اعلام حرکت به سمت واشنگتن و کشته شدن چندین نفر در این جریان، حساسیت این موضوع را مضاعف نموده و بالتبع نگرانی های دولتمردان کاخ سفید را موجب گردیده است، سوالی که در این موضوع اذهان بسیاری از متابعه کنندگان این جنبش را برانگیخته این است که علت شروع این جنبش چه بوده و به کجا خواهد انجامید؟
در حقیقت ریشه ی شروع این تظاهرات مردمی را باید در سیاست های یک دهه ی اخیر کاخ سفید جستجو نمود. تصمیم تئوری پردازان و پلان گذاران کاخ سفید در ابتدای هزاره ی سوم در حمله به سرزمین¬های اسلامی و به خاک و خون کشیدن مسلمانان موجبات دخول در نبردی نابرابر را برای یانکی¬های اشغالگر فراهم آورد، اعتماد به قدرت عظیم اقتصادی و تکنولوژی¬های فوق پیشرفته در تولید سامانههای لجستیک نظامی و حمایت سایر قدرت¬های هم-پیمان توهم پیروزی زود هنگام و سقوط مجاهدین فقیر و دست خالی را برای مقامات کاخ سفید فراهم آورد.
غافل از اینکه مجاهدان با توکل بر پروردگار و با امدادهای غیبی پشتوانه¬ای بسیار بزرگتر از آنان داشتند و این ساحت جنگ را به مسیری بی¬بازگشت و باتلاقی نابودگر تبدیل ساختند و سرزمین خود را به گورستان اشغالگران خارجی بدل نمودند. هزینه¬ی نظامی باور نکردنی از سوی آنگلوساکسون¬های حاکم و خروج میلیون¬ها دلار از خزانه¬ی دولت که وظیفه¬ی تأمین بخش بزرگی از آن بر دوش مالیات دهندگان آمریکایی بود و سیاست¬های غلط دیگر اعم از تجدید نظر در سیستم¬های بانکی به منظور جذب سرمایه¬گذاری به منظور پیشبرد سریعتر جنگ، خصوصاً در بخش مسکن سبب به وجود آمدن حباب در این زمینه گردید و در نتیجه ورشکستگی بانک¬ها و بنگاه¬های مالی آمریکا و اروپا را موجب شد، با ورود آمریکا به خاورمیانه با گذشت هر سال اوضاع مالی و اقتصادی آمریکا و هم پیمانانش بغرنج¬تر و به رکود اقتصادی نزدیک¬تر شدند و هر سال کسری بودجه¬ی دولت¬ها بالاتر رفت تا اینکه امسال و در ابتدای سال ۲۰۱۲ میلادی دولت آمریکا بیش از ۱۵ هزار میلیارد دلار بدهی دارد و سایر کشورهای اروپایی نیز اوضاعی به مراتب بدتر داشته و به مرز ورشکستگی اقتصادی رسیده اند.
بر این اساس می توان مدعی شد که راهبردهای ملیتاریستی واشنگتن در خاورمیانه اصلی ترین دلیل رکود اقتصادی آمریکا و اذنابش می باشد و به ظرس قاطع فشار مالی ناشی از این تصمیم که ماحصل سیاست های نادرست سیاسیون و عقبه ی حاکم بوده و هست، هم اکنون بر دوش ستیزن های آمریکایی و اروپایی که اکثراً مخالف چنین جنگ هایی بودند وارد آمد و استمرار این روند طی یک دهه سبب شد که اجتماعی از مردم معترض در برابر ساختمان بورس اوراق بهادار نیویورک در خیایان وال استریت آمریکا نسبت به این تصمیمات غلط تشکیل شود که تحت عنوان “وال استریت را اشغال کن” در رسانه های دنیا دیده و صدایشان شنیده شود این اجتماع که در آغاز به چند صد نفر نیز نمی رسید با گذشت زمان وسیع تر گشته به گونه ای که با فراخوان های داده شده هم اکنون در بیش از دو هزار شهر تشکیل و تعدادشان نیز به دهها هزار نفر می¬رسد، با ترسیخ و ریشه¬ای شدن جنبش این حرکت سرآغاز یک رفورم جهانی شد و امروز در اروپا نیز حرکتهایی برای حمایت از جنبش تسخیر وال استریت وجود دارد.
مردم معترض که بعضاً طی فشارهای مالی شرکت¬ها، تعدیل گشته و بیکار شده¬اند خود را جمعیت ۹۹ درصدی می¬نامند که قربانی خواسته¬های قشر ۱ درصدی سرمایه¬دار که پیکان جهت¬گیری¬های سیاسی کاخ سفید را در احتضان دارند گشته¬اند و قطعاً این ادعا قابل اغماض نیست چرا که با بررسی این موضوع به این نتیجه می¬رسیم که تمامی اعضای گروه بیلدربرگ که با مصوبات خود سیاست¬های دول اروپایی و آمریکا و در نتیجه جهان را تعیین می¬کنند جزء ثروتمندترین افراد و کلان سرمایه¬داران این کشورها بوده و اکثر مقامات کاخ سفید و دیگر کشورهای هم پیمان نیز یا در محضر آنان تلمذ نموده و با حمایت¬های آنان به قدرت رسیده¬اند و یا خود نیز جزء همان سرمایه¬داران هستند، این افراد قلیل که بنا به ادعای مردم معترض در جنبش ضد وال استریت تنها ۱% مردم آمریکا را تشکیل می¬دهند با اتکا به سرمایه¬های کلان خویش اصلی¬ترین تصمیم¬گیرندگان سیاست¬های داخلی و خارجی آمریکا هستند و برای رسیدن به اهداف و ایدئولوژی¬های خود حاضرند نه تنها مردم سایر کشورها بلکه مردم کشور خود را نیز قربانی نمایند، این اقليت كوچك بر تمام مصادر قانوني، اجرايي، قضايي و مالي آمريكا رسوب كرده است.
آنان با اتکا به ابر سرمایه¬های خود سیاست و نیروی نظامی را نیز به خدمت خود گرفته و رسانه¬ها و مطبوعات را هم به تسخیر خود درآورده¬اند تا صدای بلند منویات آنان در سرتاسر دنیا باشند اما مردم که کارد به استخوانشان رسیده دیگر حاضر نیستند که این نظام تبعیض¬آمیز استحماری را تحمل کنند و تاوان زیاده خواهی¬های اولیگارشی کوچک و ۱ درصدی سرمایه¬داران را بپردازند.
آنان معتقدند که مالیات دریافتی از آنان و بیکاری و فشار ناشی از اوضاع بد اقتصادی به دلیل اعمال سیاست¬های لیبرالی دولتمردان، حق آنها نیست. تظاهرکنندگان از وجود نابرابری فزاینده در درآمد و ثروت در آمریکا خشمگین هستند، نابرابریای که دولت و کنگره با اتخاذ هرگونه اقدام برای مقابله با آن مخالفت می¬ورزند.
به همین دلیل این اکثریت 99 درصدی با تجمع در منطقه وال استریت به عنوان مرکز فرماندهی نظام سرمایه¬داری این بار سیاست¬های متولیان استکبار را به چالش کشیدند. این تجمع خصوصاً در آمریکا امری بدیع بوده و بدین صورت و در این حد گستردگی مسبوق به سابقه نبوده است مردم در این اعتراض اجتماعی بر خلاف اجتماعات قبلی از جمله جنبش تی پارتی که در اعتراض به سیاست¬های جمهوری خواهان به راه افتاد؛ نه فقط به سیاست¬های دولت وقت بلکه کل نظام سرمایه¬داری را در آمریکا به چالش کشیده¬اند.
مردم با گذشت سال¬ها از عمر دو جناح حاکم که به صورت چرخشی قدرت را در دست گرفته و همواره در آستانه¬ی انتخابات هجمه¬هایشان را به سمت هم روانه نموده و شعارها و وعده¬های دروغین به مردم می¬دهند، دریافته¬اند که در این جنگ زرگری دست¬های پشت پرده که سیاست¬های کاخ سفید را در وجوه عمده جهت دهی می¬نماید همواره ثابت و همان اصحاب کارتل¬ و تراست¬های آمریکایی هستند به همین دلیل مردم این بار فارغ از هر حزب و جناحی فقط نظام لیبرالی کشور خود را آماج حملات و شعارهای تند خود قرار داده¬اند.
ادامه خواندن صدای درهم شکـستن لیبرالـــیسم (تحلیلی بر اعتراضات “وال استریت را اشغال کن”)